شبکه یک - 26 خرداد 1396

امام علی (ع) و مدیریت اجتماعی (سهم انسان شناسی در حکومت اسلامی)

نشست "سیاست علی (ع)، عقل انقلابی و مدارای تربیتی" – فروردین 96

بسم‌الله الرحمن الرحیم

ما تا شاخص‌ها را ندانیم و به دقت در معرض نگاه ما و مردم نباشد با خرج و پول و بخشنامه و تبلیغات نه سرنوشت حکومت در مواردی که مشکل دارد اصلاح می‌شود، حتی اگر قدرت بیاید و برود و نه اگر فرضاً ایده‌آل‌ترین آدم‌هایی که در ذهن ما هستند بیایند و رأی بیاورند اتفاق خیلی بزرگی خواهد افتاد. بارها افراد مختلف با شعارهای مختلف و از جناح‌های مختلف آمده‌اند و همه هم کم و بیش خدماتی کرده‌اند. خدمات بعضی‌ها خیلی بیشتر بوده از صدماتی که زدند و بعضی‌ها هم صدمات بیشتری زدند یا مساوی با خدمات شد. اما نهایتاً آدم‌ها در رده‌های یک و دو تغییراتی می‌کنند و باز بسیاری از مشکلات نظام و انقلاب آن‌طور که توقع داریم حل نمی‌شود یا در آن ابعاد و با آن سرعت حل نمی‌شود. در یک مواردی حل شده، در یک مواردی درجا زده‌ایم. یک جاهایی حتی عقب هم رفته‌ایم. یعنی همه نمره‌های همه دولت‌هایی که بعد از انقلاب تا الان بر سر کار آمده‌اند همیشه مساوی نبوده است. بعضی از دولت‌ها تجدیدی‌ داشتند و بعضی تجدیدی‌های بیشتری داشته‌اند. نمره یک سری هم بالا بوده است. یعنی اگر معیار را اصول و قانون اساسی بدانیم می‌توان به هر بند و به هر بخشی نمره داد. چه دولت‌هایی در چه سال‌هایی چه تجدیدی‌هایی گرفته‌اند و کجا نمره‌ 18 به بالا گرفته‌اند، کجا نمره پایین گرفته‌اند، در انواع خدماتی که باید به مردم می‌دادند. چون تنها شاخص اصلی برای نمره دادن به دولت‌ها میزان خدمت به خلق و رضایت مردم در چهارچوب ارزش‌ها و شعارهای انقلاب است. پس اولاً آدم‌ها را صفر و صدی نمی‌بینیم. امیرالمؤمنین علی(ع) در یک تعبیری که از ایشان نقل شده فرمودند حسنه و سیئه، محاسن و مساوی، خوبی و بدی، ارزش و ضد ارزش نسبی نیست و ارزش‌ها خیلی واضح و روشن است. واضح است که ضد ارزش صد درصد چیست و ارزش صد درصد چیست. اما انسان‌ها غالباً یا صفر یا صد نیستند و نمره‌ها بالا و پایین می‌رود. فرمودند «اذا کانَتْ مَحاسن الرجُل اکثرَ مِن مَساویهِ فذلکَ الکامِل...»، حالا عبارتی که نقل شده این است. اگر خوبی‌ها و خدمات کسی بیش از صدمات و بدی‌های او باشد و هر چه این فاصله بیشتر باشد او موجود قابل قبولی است. «و اذا کانَ مُتساویَ المَحاسِنِِ و المَساوی فذلکَ المُتَماسِک...»، اگر کسانی هستند که خوبی‌ها و بدی‌های آن‌ها تقریباً به یک اندازه است. یعنی 10 جا خدمت‌رسانی کرده‌اند و 10 جا هم خرابکاری کرده‌اند، البته اگر غیر عمدی باشد، این می‌توان گفت به شکلی از مرز هلاکت عبور نکرده است که اکثر ما همین‌طور هستیم. اکثر ما جزو همین گروه دوم هستیم. یک اقلیتی از ما ممکن است کسانی باشند که مجموعاً خیلی بیش از خرج و هزینه‌ای که روی دست نظام و مردم گذاشته‌اند، خدمات بیشتری کرده باشند. «وَ اِن زادَت مَساویهِ علی مَحاسِنِهِ...»، اگر صدماتی که می‌زند از خدماتی که می‌کند بیشتر است و نقاط منفی او از نقاط مثبت گذشته است، «فذلکَ الهالِک.»، این دیگر از پرتگاه افتاده است. این نسبی دیدن و واقع‌بینانه دیدن دولت‌ها و مدیریت‌ها و سیاه و سفید ندیدن آدم‌ها مسئله خیلی مهمی است که باعث می‌شود ما نه از چهار خطایی که می‌بینیم از خودمان و از دیگران مأیوس بشویم و نه ایده‌آلیست باشیم. اما همواره برای تبدیل مساویه به محاسن تلاش کنیم. حضرت امیر(ع) فرمودند برای تبدیل مساویه به محاسن بکوشید. یعنی سعی کنید هر هفته، هر ماه، هر سال بتوانید یک آماری به خودتان بدهید، نه این‌که به مردم و دیگران بدهید، خودتان را قانع کرده باشید که خدمات ما این ماه بیشتر بود از هزینه‌ای که روی دست ملت گذاشتیم. چون اگر خدمات ندهیم هزینه که می‌شود. این به آن معنی است که مساویه و بدی‌ها و نقاط منفی از نقاط مثبت بیشتر است. اگر به همان اندازه‌ای که برای ما هزینه می‌شود، برای دانشگاه، برای حوزه، برای مدیریت‌ها از پول نفت، از پول بیت‌المال، از پول مالیات هزینه می‌شود و اگر به همان اندازه که هزینه می‌شود مطمئن باشید که خدمات کردی باز از خط قرمز سقوط و هلاکت عبور نکرده‌ای. اما هدف این است که فرمودند خدمات تو باید از هزینه‌ها و صدماتی که می‌زنی و برداشت‌هایی که می‌کنی باید بیشتر باشد. دست دهش باید فعال‌تر باشد تا دستی که با آن می‌گیری. دیگر این‌که وقتی بحث از انتخابات می‌شود معمولاً همه شروع می‌کنند با مردم زیاد حرف زدن و تعریف کردن و گاهی تملق و چاپلوسی برای مردم، اثبات کردن این‌که ما خادم‌تر هستیم و فلانی‌ها خائن هستند. در روایت می‌فرمایند طوری در آن فاصله‌ها و قبل از این‌که انتخابات برسد، فرمود اصلاً نیازی به این‌که فکر کنید با تبلیغات و بخشنامه و سر و صدا و کلمات قشنگ به کار بردن و استخدام تیم‌های ژورنالیستی نخواهید داشت. می‌فرماید «المُحسِنُ مُعان و المُسیُ مُهان...»، اصلاً اجازه بدهید عمل شما حرف بزند. حضرت امیر(ع) فرمودند در کل جامعه این‌طور است و به طور خاص در مورد مدیریت‌ها هم همین‌طور است. «المحسن»، آن اشخاص و مدیران و کارگزارانی که درست عمل می‌کنند به طور طبیعی و قهری، «معان» اعانت شده هستند. یعنی اصلاً جهان بی‌طرف نیست. جهان طرف «محسن» است و نه طرف «مسی». یعنی کسانی که درست عمل می‌کنند و برای خدا به خلق خدمت می‌کنند جهان و هستی و قوانین هستی به نفع آن‌هاست و مردم هم او را می‌شناسند. نمی‌دانم چرا گاهی ما مردم را با ضریب هوشی فوق‌العاده پایین حساب می‌کنیم. چون مثلاً بعضی‌ها سواد و تخصص ندارند یا مقام و شغل و کارهای آن‌ها طور دیگری است یا فکر می‌کنیم چون مثلاً مدرک تحصیلی ندارند احمق هستند. فکر می‌کنیم حافظه ندارند. فکر می‌کنیم خوبی و بدی را تشخیص نمی‌دهند. صدق و اخلاص را نمی‌فهمند. همین شهید رجایی مگر چند وقت رئیس جمهور بود؟ دو ماه بود. اصلاً فرصت نشده کاری بکند. نه نابغه علمی بود و نه یک عالم آسفالت و برق و آب و خدمات داد ولی روشن است که جای او در قلب مردم کجاست. نگویید چون شهید شده این‌طور است. خیلی‌ها شهید شده‌اند ولی به این موقعیت معنوی نرسیدند. البته در دل مردم را عرض می‌کنم و الا پیش خدا حسابش جداست. این روایت‌ها مهم است و باید به آن دقت کنید. این ربطی به دموکراسی و رأی و این‌ چیزها ندارد. این یک قانون الهی است. پس اصل اول این است که جهان بی‌طرف نیست، خوب و بد مساوی نیست، خدمت و خیانت مساوی نیست. «المحسنِ مُعان...»، آن‌ها که عمل می‌کنند و به خلق خدمت می‌کنند‌، احسان می‌کنند، نیکی می‌کنند، مشکلات مردم را حل می‌کنند، بار بندگان خدا را سبک می‌کنند مورد عون و عنایت هستند. هم حمایت می‌شوند و در دنیا و آخرت خداوند آن‌ها را تنها نمی‌گذارد. «و المُسیُ مُهان...»، آن‌هایی که خیانت می‌کنند، به مردم صدمه می‌زنند، مشکلات مردم را حل نمی‌کنند، به خلق خدمت نمی‌کنند و بلکه اذیت می‌کنند و صدمه می‌زنند و حل مشکلات آن‌ها را به تأخیر می‌اندازند، صدای خواهش و انتقاد و التماس مردم را نمی‌شنوند «معان» خواهند شد. این‌ها پست خواهند شد. این‌ها تحقیر می‌شوند. کوچک می‌شوند. هم در دنیا و هم در آخرت رسوا می‌شوند. هم مردم از آن‌ها متنفر می‌شوند و هم خداوند از آن‌ها متنفر است. بعد این‌که آیا مردم می‌فهمند یا نمی‌فهمند؟ من عقیده دارم واقعاً احتیاج به تبلیغات و سر و صدا و میلیاردها پول نیست. البته اطلاع‌رسانی به مردم لازم است که هر کسی چه کارها و خدماتی انجام داده در حدی که مردم اطلاع داشته باشند. اما چپاندن این آمارها در گوش و چشم مردم چیز دیگری است و راه چشم و گوش لزوماً به قلب نیست. گاهی به مخارج دیگری وصل می‌شود. از این گوش می‌آید و از آن گوش می‌رود. از طرفی یک نفر یک کلمه حق می‌گوید و عمل او فریاد می‌زند و همه به دنبال او می‌افتند. تشییع جنازه امام را اگر میلیاردها و هزاران میلیارد پول خرج می‌کرد نمی‌شد چنین تشییع جنازه‌ای به راه انداخت. ممکن بود کارگر استخدام کنی تا بیایند و جمعیت را زیاد کنند اما نمی‌توانستند آن کارها را بکنند که از شدت غم سکته کنند و بمیرند و خفه بشوند و در آن هوای گرم ده‌ها کیلومتر راه را بیایند. آن جمعیت عظیم که در تاریخ بشر بی‌سابقه است. تعبیر دیگر این است که اگر این‌ها این‌طور عمل بشود یکی از آثار آن انتخابات هم خواهد بود. ولی اگر فقط انتخابات را هدف بگیری فایده‌ای ندارد حتی اگر رأی بیاوری. انتخابات را نباید هدف گرفت. خدمت به خلق را باید هدف گرفت. حل مشکلات فقرا را باید هدف گرفت. بیمارها، بچه‌های یتیم، خانواده‌های بی‌سرپرست، بیماری‌های صعب العلاج، بی‌خانمان‌ها، طبقات آسیب‌پذیر و شدیداً آسیب‌پذیر را باید هدف گرفت. فرمودند اصلاً حیات حقیقی و زندگی حقیقی خدمت به خلق است. «المُحسن حَی...»، آن‌هایی که به مردم خدمت می‌کنند و مشکلات آن‌ها را حل می‌کنند همیشه زنده خواهند بود. «وَ اِن نُقِلَ الی منازِلِ الاَموات...»، ولو به گورستان‌ها بروند. خود حکومت علی(ع) و خود علی(ع) نمونه این هستند. بعد از هزار و چندصد سال از همه زنده‌ها زنده‌تر است. کل حکومت امیرالمؤمنین علی(ع) به اندازه یک دوره ریاست جمهوری بوده است. این‌قدر به خلق خدمت کرده که هزار سال حرف می‌زنی و تمام نمی‌شود. کل حکومت ایشان 4 سال و اندی بوده است. 3 جنگ را هم بر او تحمیل کردند و این‌قدر خدمت می‌کند که ایشان می‌فرماید در منطقه تحت قدرت من که از کوفه فرمان می‌برند دیگر نه یک انسان گرسنه هست و نه یک شهری که آب آشامیدنی سالم نداشته باشد و نه یک خانواده‌ای که سایه‌ای بالای سر نداشته باشد. این تعابیر حضرت امیر(ع) است. مشکل آب و غذا و امنیت و مسکن را حل کرد. وقتی شاخص‌های دولت اسلامی را عرض می‌کنیم یکی این است که با عمل با مردم حرف می‌زند و امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند وجدان عمومی و قضاوت عمومی را دست کم نگیرید. این عبارتی که عرض می‌کنم در فرمان مالک اشتر هست. «یُستَدَلُ عَلَی المُحسنینَ بِما یَجری لَهُم عَلَی اَلسُنِ الناس و حُسنِ الاَفعالِ و جَمیلِ اَلسیرَة.». یک جا «اَلسُنِ الناس» دارد و یک جا هم «اَلسُنِ الاَخیار» دارد. آن‌هایی که در خدمت خلق هستند را می‌خواهی بشناسی؟ پچ پچ مردم را گوش کن. ببین مردم در جمع‌های خودشان و کف بازار و کف خیابان و در خانه چه می‌گویند؟ به خصوص نیکان و افراد صالح چه می‌گویند؟ آن‌ها درست می‌فهمند. «یُستَدلُ» یعنی راهیابی می‌شود، دستیابی می‌شود. «عَلَی المُحسِنین» می‌توانی پیدا کنی چه کسانی «محسن» هستند. می‌توانی بفهمی چه کسانی در جامعه مشغول خدمت به خلق هستند. از کجا؟ « بِما یَجری لَهُم عَلَی اَلسُنِ...»، ببین چه چیزی بر سر زبان‌ها جاری است. ببین مردم با همدیگر چه چیزی را پچ پچ می‌کنند. آن‌ها می‌فهمند. مردم می‌فهمند چه کسی راست می‌گوید و چه کسی دروغ می‌گوید. چه کسی خادم است و چه کسی خائن است. ممکن است باز انتخاب دیگر و انتخابات‌های دیگر باشد، نمی‌خواهم بگویم همیشه انتخاب‌ها درست است، انتخاب همه در همه موارد درست است، حضرت امیر(ع) هم نمی خواهند این را بگویند. یک وقت وارد جنگ قدرت و رأی می‌شوی که آن‌جا مسئله منافع و لجبازی پیش می‌آید. اما حرف دل مردم را گوش کن. آن‌ها به تو می‌گویند فلانی و فلانی و فلان مسئول واقعاً صادقانه خدمت می‌کنند. فلانی و فلانی بازی در می‌آورند. فلانی و فلانی که اصلاً دزد هستند. قلب فلانی که طرف غرب است و قبله او غرب است. آن یکی شجاع است. گوش کن ببین چه می‌گویند. «وَ حُسنِ الاَفعال...»، یکی به عمل آن‌ها نگاه کن که چطور مدیریت می‌کنند. به سخنرانی‌ها اکتفا نکن. «وَ جمیلِ اَلسیره...»، آیا روش آن‌ها روش درست و زیبایی هست یا نیست؟ در تعبیر دیگر فرمودند «قدرُ کلٍ ما یُحسِنُ...»، به هر شخص و به هر دولت و به هر گروهی در هر کاری که می‌خواهید نمره بدهید ببینید چقدر آن مسئولیتی که به عهده می‌گیرند را درست انجام می‌دهند. کار را تمیز تحویل می‌دهند یا نه؟ مدیران مدیریت خود را، بخش فرهنگی فرهنگ را، بخش اقتصادی اقتصاد را، مسئولین بانک و بیمه و گمرک تشکیلات خودشان را، برق و آب و گاز هم همین‌طور، هر کس هر کاری را به عهده می‌گیرد. حالا من این‌ها را در آن ساحت حکومتی و دولتی می‌گویم و الا این روایات از اخلاق شخصی شروع می‌شود و تا مسائل اجتماعی و جهانی پیش می‌رود. در مسائل شخصی هم همین است. اگر می‌خواهی یک نفر را ارزیابی کنی فرمودند «قدرُ کلٍ...»، قدر این‌جا به معنای اندازه است. می‌خواهی او را اندازه‌گیری کنی و به او نمره بدهی؟ ببین آن کاری که پذیرفته چطور تحویل می‌دهد. به تعهداتی که داده درست عمل کرده است؟ گفت من تعهد می‌کنم در این فاصله این چهار خدمت را بکنم. واقعاً این چهار خدمت را کرد؟ اصلاً عرضه‌اش را دارد؟ بلد هست؟ وقت گذاشت یا فقط می‌خواهد مسئول بشود؟ الان همه تلاش می‌کنند که مسئول بشوند و رأی بیاورند. خیال می‌کنند وقتی رأی می‌آورند آخر کار است و به هدف رسیده‌اند. رأی آوردن اول ماجراست و نه آخر ماجرا. برای بعضی‌ها آخر ماجراست. هدف این بوده که من بیایم و آمدم. تازه حالا باید شروع به عمل کردن به مسئولیت خودم بکنم. می‌دانید که حضرت امیر(ع) کارگزارانی دارند که به این‌ها مأموریت می‌دادند و بعد که این کار را نمی‌کردند و می‌دیدند بی‌عرضه است به خاطر بی‌عرضگی او را توبیخ می‌کردند و الا آدم بسیار خوبی بوده است. طیب و پاک بوده است. به او می‌گویند من دوست دارم وقتی یک کاری را به کسی می‌سپارم و قبول می‌کند، مثلاً می‌گویم به فلان جا برو و کارهای پل را انجام بده، مشکل امنیتی یا مشکل اقتصادی یا مشکل دادگاه یا فلان مشکل را حل کن، دلم می‌خواهد برود و دیگر نیاید تا آن را حل کند. بدم می‌آید از مدیرانی که می‌روند و برمی‌گردند و می‌گویند نشد. بعد شروع می‌کنند به دلیل آوردن که چرا نشد. حضرت امیر(ع) فرمود لازم نیست برای من دلیل بیاوری. برو و کار را انجام بده. وقتی از تو می‌خواهم این کار را انجام بدهی دلم می‌خواهد بروی و دیگر شکایت و ناله و عذر از تو نشنوم. برو و تا آن کار را انجام نداده‌ای برنگرد. مشکلات را که من هم می‌دانم. آدم باعرضه می‌خواهم. وقتی کسی در جایی مسئولیتی را قبول کرد باید عرضه آن را داشته باشد. هم کارهای مادی این‌طور است و هم کارهای معنوی این‌طور است. تعبیر دیگر این است که آیا دوست داری پیش مردم محبوب بشوی و همه از تو تعریف بکنند؟ خودت نباید پیش خودت بزرگ جلوه کنی. حضرت امیر(ع) فرمودند «اذا اَرَدتَ اَن تَعظُمَ مَحاسِنِکَ عِندَ الناس...»، می‌خواهی خدمات تو در چشم مردم و پیش مردم و در قلب مردم جا باز کند؟ «فَلا تَعظُمُ فی عَینَک...»، در چشم خودت نباید خیلی جلوه کند. یعنی این‌هایی که برای مردم یک کیلو کار می‌کنند و 6 کیلو در چشم خودشان جلوه می‌کند، فرمود بدانید که این‌ها هرگز در قلب مردم محبوب نخواهند بود. آن‌هایی که هر چه به مردم خدمت می‌کنند باز هم می‌گویند کم است، می‌گویند من به وظیف خود درست عمل نکردم، من بیشتر از این می‌توانستم و می‌بایست خدمت می‌کردم، فرمود این‌ها در قلب جا دارند. هم خدا و هم مردم این‌ها را دوست دارند. دولت و دولتمردان اسلامی این‌طور هستند. شاخص دیگر این‌که فرمودند هر چه از غم مردم کم کنید به خداوند نزدیک‌تر می‌شوید. برای خدا خدمت به خلق کنید. برای این‌که اسلام غم را یک چیز خطرناکی می‌داند. اصلاً این تعبیر را در روایات متعدد داریم که می‌فرماید «الحُزن یحدِمُ الجَسَد...»، حزن و غم و غصه سلامتی اشخاص را از آن‌ها می‌گیرد و آدم را بیمار می‌کند. غم و غصه‌های روحی باعث می‌شود جسم آن‌ها هم بیمار و ناسالم بشود. این چیزی است که الان در دنیا هم واضح است و هم رایج است. چقدر از سکته‌ها و فشار خون‌ها و بیماری‌های عصبی و شب نخوابیدن و خیلی از این‌ها هست که در جسم ظهور کرده ولی منشأ آن جسمانی نیست. البته یک مواردی جسمانی است اما خیلی از آن‌ها هم جسمانی نیست و منشأ آن اعصاب مردم است. یکی از وظایف نخبگان و مدیران و خانواده و دولت این است که مشکلاتی که مردم از آن رنج می‌برند و امکان دارد که حل بشود را بفهمند و در جهت حل آن‌ها بکوشند. حالا شما در اداره‌ها و وزارت‌خانه‌های مختلف هستید. یکی از چیزهایی که همیشه در بعضی از ادارات برای ارباب رجوع جنگ اعصاب است همین نحوه ارتباطی است که با آن ادارات حکومتی و وزارت‌خانه‌ها و مدیران برقرار می‌کنند. یکی از غصه‌ها این است. همان‌طور که آلودگی محیط زیست و ترافیک هست، از آن طرف در مواردی که رشوه‌ای، اختلاسی، باندبازی، حق‌کشی رخ می‌دهد مردم را رج می‌دهد. غیر از این‌که خود آن عمل به خاطر خودش حرام است به خاطر رنج دادن مردم هم حرام است. فرمودند «الحُزن یحدِمُ الجسد...»، غم جسم را بیمار می‌کند. «الحُزن سُقْمُ القُلوب...»، غم درد روحی است. البته یک غم دیگر داریم که آن غم، غمِ عقلانی است. آن غم، غمِ خوبی است. این غم از همین رنج‌های معمولی است که همه مردم از مسائل مختلف می‌برند. مثلاً فلان مسئول وعده می‌دهد و تعهد می‌کند که فلان کار را انجام بدهد، این شخص روی تعهد و وعده او حساب می‌کند و جلو می‌رود و بعد می‌بیند او تخلف کرد و کل زندگی این به باد می‌رود. شما از مسائل مربوط به مالیات، گمرک، واردات، صادرات، بیمه، بانک بگیرد تا مسائل دیگر بروید. در مورد آن بخش‌هایی که به دولت‌ها مربوط است و باید آن را حل بکنند فرمود این را بدانند که هر جا به وظیفه خود عمل نکنند و باعث بشوند مردم رنج ببرند و غصه بخورند و عصبانی بشوند و ناراحت بشوند و گریه کنند، به دو جهت در نزد خداوند گناه است. هم تخلف مستقیم از فرمان خدا و خیانت به آن مسئولیت است و هم غمگین کردن دیگران یک گناه بزرگ است. همان‌طور که شاد کردن مردم یک ثواب بزرگ است. در روایات داریم که هر کس یک خانواده را شاد کند، یک مشکلی از آن‌ها را حل کند، گریه آن‌ها را تبدیل به خنده و لبخند کند پیش خداوند چقدر اجر و پاداش دارد. به اندازه چقدر اعتکاف و چقدر نماز و چقدر روزه است. رنج دادن به مردم، غصه دادن مردم و اذیت کردن آن‌ها و به هم ریختن اعصاب آن‌ها یک گناه بزرگ در دولت‌هاست. این را حضرت امیر(ع) فرمودند. بله، یک غم دیگر هم داریم. ما هم علیه حزن و غم و هم به نفع سرور و شادی خیلی روایت داریم که این مربوط به همین غم‌های مادی و مشکلات مردم است. این غم‌های مادی هر چه کم‌تر باشد بهتر است. تا می‌شود نباید غم مادی باشد و مردم شاد باشند. یک غم دیگری هست که می‌گویند آن غم عیبی ندارد و اسم آن را اغتمام فی الله می‌گذارند. آن غم عقلانی و غم اخلاقی است. فرمودند آن غم یک چیز دیگری است. اسمِ آن هم حزن است. اما آن حزن عیبی ندارد. «مَن طالَ حُزنُهُ علی نَفسِهِ فی الدُنیا...»، آن رنج مبارزه با بی‌عدالتی، مبارزه با فساد، مبارزه با نفسانیت‌های خودمان است. آن رنج تکامل است. فرمودند این رنج تکامل چیز خوبی است. آن غمی که باعث بشود برای استغفار و اصلاح خودمان اشک بریزیم و غم ترس از قیامت، خوب است. «اَقَرَ اللهُ عَینَهُ یَومَ القِیامَةِ و اَحَلَهُ دارَ المُقامةِ...»، آن باعث می‌شود در قیامت لبخند بزنید. اگر این غم را دنیا داشته باشید در قیامت لبخند می‌زنید. هر کس این‌جا احمقانه می‌خندند، خنده‌های احمق‌ها، خنده‌های ظالمانه، خنده‌ دنیامحور، خنده ناشی از ارضای حسد و حرص و کینه، آن‌جا در قیامت گریه خواهد کرد. هر کسی این‌جا رنج می‌برد و گرفتار غم است آن‌جا شادتر است و لبخند به لب خواهد داشت و چشمش روشن خواهد بود و در بهترین موقعیت‌های انسانی قرار می‌گیرد. «دارَ الُقامه...»، آن‌جا دیگر آرامش و اقامت خواهد داشت. این مربوط به خوشحالی‌ و غم دنیوی است. بنابراین آن‌چه که به حکومت‌ها و به دولت‌ها مربوط می‌شود چیست؟ دولت اسلامی دولتی است که هر چه بیشتر غم و حزن مادی که منشأ دنیوی و دنیاطلبی یا محرومیت از دنیا دارد یا منشأ نفسانی دارد را کم کند. هر چه بتواند این غم‌ها که بیماری‌های روحی و جسمی ایجاد می‌کند، سلامت روانی جامعه را می‌گیرد، استرس و اضطراب مردم د ایجاد می‌کند را کاهش بدهد. باید تا می‌توانید به مردم آرامش بدهید. یک غم و شادی دیگری داریم که غم و سرور عقلانی و الهی است. آن هر چه بیشتر باشد بهتر است. هم غمش خوب است و هم شادی‌اش خوب است. آن در واقع غم دنیا نیست و غم آخرت است. چون منشأ اغلب رنج‌ها و حزن‌های ما حرص و حسد و کینه و این‌طور چیزهاست و مشکلات اخلاقی خودمان باعث این غم‌ها می‌شود. این‌ها غم‌های حیوانی است که می‌گویند تا می‌توان باید آن را کم‌تر کرد. بنابراین اسلام دین شادی است یا ضد شادی است؟ هم شادی و هم ضد شادی است. دین غم است یا ضد غم است؟ هم غم است و هم ضد غم است. کدام غم و شادی آری و کدام غم و شادی نه؟ یکی از غم‌هایی که نه غم و حزن مردم برای مشکلات عادی و این است که به حقوق خود نرسند. شاد کردن مردم این است که وقتی می‌گوییم هر روزی در اداره و وزارت‌خانه ما 100 نفر می‌آیند آن‌هایی که مطالبه حق دارند، از 100 نفر 40 نفر شاد بیرون می‌آیند و ما امسال باید یک کاری کنیم که 60 درصد مردم شاد بیرون بیایند. آن‌هایی که عصبانی و غصه‌دار و مأیوس بیرون می‌آیند به 10 نفر برسند، بعد به 9 نفر برسند. این یک جهاد اسلامی است. یعنی ببینیم و بررسی کنیم که مردم از چه چیزهایی غصه می‌خورند؟ از چه چیزهایی حزن دارند؟ چه باید کرد برای این‌که سرور و شادی باشد؟ آرامش باشد. استرس و اضطراب و غصه کم بشود. این عبادت است. این یکی از وظایف دولت اسلامی است. مثلاً در روایت نقل شده که وقتی از حضرت زهرا(س) می‌پرسند جامعه دینی چه جامعه‌ای است؟ می‌فرماید جامعه و انسان مؤمن کسانی هستند که وقتی صبح از خانه بیرون می‌آیند لبخند بر لب داشته باشند. این روایت از حضرت فاطمه(س) است. حالا این همه دهه محسنیه و دهه فاطمیه می‌گیرند ولی کسی این جمله حضرت فاطمه(س) را نه می‌داند و نه می‌گوید. می‌گوید حالا چه بکنیم؟ این یک شاخص از حضرت فاطمه(س) برای جامعه دینی است. جامعه دینی جامعه‌ای است که مردم با لبخند از خانه‌ها بیرون بیایند و شب با لبخند وارد خانه‌های خود بشوند. این یکی از شاخص‌های دولت اسلامی است. دولت اسلامی باید موقعیت و وظیفه خود را تعریف کند که من در این میان چه نقشی دارم؟ در باب سرور و حزن مردم چه نقشی دارم؟ دیگر این‌که اجازه ندهی در حوزه رسانه و فرهنگ عمومی و هنر و دانشگاه و فضای مجازی ترازوی حق و باطل به هم بخورد. این هم در روایات دیگر یک شاخص دیگر است. فرمودند «مَن زاغَ...»، وقتی کسی رو گرداند، یک جامعه یا یک مسئولینی یا یک دولتی از حق روگردان شد، یعنی ارزش‌ها را می‌بیند ولی محل نمی‌گذارد و رویش را برمی‌گرداند، می‌بیند ضد ارزش‌ها و مفاهیم ضد اخلاقی و ضد معنوی گسترش پیدا می‌کند و محل نمی‌گذارد و کم کم ترازوی وجدان اخلاقی آن به هم می‌خورد. وقتی که پشت خود را به حق می‌کنی، وقتی به دنبال منفعت خودت هستی و نه به دنبال حقیقت و مصلحت خلق، «ساءَت عِندَهُ الحَسَنه و حَسُنَت عِندَهُ السَیِئَة...»، جای خوب و بد در ذهن این‌ها عوض می‌شود. حرف‌های مزخرف را به عنوان یک شعار می‌بینند. شعارهای درست را مسخره می‌کنند. جای ارزش و ضد ارزش در ذهن و وجدان و بر سر زبان آن‌ها عوض می‌شود. جای انقلاب و ضد انقلاب عوض می‌شود. کم کم می‌بینی خودشان حرف‌های دشمن را می‌زنند. می‌گویند دوره حرف‌های امام و انقلاب و دهه شصتی گذشته و این‌ها را نمی‌گویند و حتی خلاف آن را می‌گویند. فرمود مراقب باشید اگر این ترازو به هم خورد و شاخص‌ها عوض شد، «ساءَت عِندَهُ الحَسَنه و حَسُنَت عِندَهُ السَیِئَة...»، خوبی در ذهن و بر سر زبان تبدیل به بدی و بدی تبدیل به خوبی می‌شود. «وَ سَکِرَ سُکْرَ الضَلالة...»، مست می‌شوند. مست قدرت و مست ضلالت می‌شوند. راه را گم می‌کنند و باز هم خوشحال هستند. چون نمی‌فهمند راه را گم کرده‌اند. تو راه را عوضی رفته‌ای. «سُکْرَ الضلاله...»، یعنی راه را عوضی می‌رود و این‌قدر احمق است که نمی‌فهمد راه را عوضی می‌رود و باز هم خوشحال است. فکر می‌کند در مسیر درستی راه می‌رود. امام یک وقتی در صحبت خود در جایی گفت دو تیپ روحانی داریم. اگر به شهر و روستایی رفتید و دیدید مردم آن‌جا متدین و بااخلاق هستند بدانید آخوند درستی دارند. اگر دیدید به یک منطقه و روستایی رفتید که دروغ می‌گویند و کلاه همدیگر را برمی‌دارند و بی‌ناموس و بی‌نماز هستند بدانید آخوند آن‌جا مشکل دارد. یعنی حتی امام می‌گفت کار فرهنگی و تربیتی را هم می‌توان نمره عینی داد. چه برسد به کارهای مدیریتی که تو قبول کرده‌ای این سد باید این‌جا باشد یا نباشد. فلان جا فلان مشکل باید حل بشود. ولی چند سال می‌گذرد و می‌بینی باز همان حرف‌ها هست. این را حل کن. فرمود آدم حسابی آن‌هایی هستند که اهل بیوتات صالحه هستند. درست تربیت شدند. این‌ها کسانی هستند که به شورای حکومتی هجوم نمی‌کنند مگر واقعاً از باب وظیفه باشد. نفس آن‌ها می‌گوید نپذیر. عقل و قلب او می‌گوید برو فداکاری کن و این مسئولیت را بپذیر و الا نفس او می‌گوید نپذیر. این‌هایی که شهوت حاکم شدن دارند بیمار هستند. این‌هایی که شهوتش را ندارند ولی برای خدمت به خلق و برای خدا به خدمت خلق می‌روند جزو اولیاء الله می‌شوند. در روایات ما می‌فرماید مسئولین و علمای دین یا جاهای خوب بهشت خواهند رفت یا جاهای بسیار بد جهنم را خواهند داشت. جای متوسط ندارند. چون اگر به وظیفه خود درست عمل کنند در حد اولیاء الله بالا می‌روند. اگر خلاف آن عمل کنند در حد اراذل جهنم هستند. شاخص دیگر این‌که فرمود مدیر اسلامی کسی است که شب راحت خوابش نمی‌برد. وقتی می‌بیند مردم مشکل دارند. وقتی به خانه می‌آید و می‌خواهد بخوابد در فکر این است که امروز 50 نفر آمدند و مشکل 15 نفر از آن‌ها حل نشد. خوابشان نمی‌برد. خود حضرت امیر(ع) یک نمونه بارز این موضوع بود. گفتند آقا شما که روزها مشغول خدمت به خلق هستید و شب‌ها هم که مشغول به عبادت هستید. چند ساعتی وقت می‌ماند که استراحت کنید. باز شما این‌جا هم استراحت نمی‌کنید و در رختخواب غلت می‌زنید. فرمودند چگونه شب‌ آرام بخوابم در حالی که احتمال می‌دهم آن طرف سرزمین اسلامی یک خانواده امشب گرسنه یک قرص نان باشد و من بی‌خبر باشم. این است. حالا این حد اعلاست. این‌هایی که ساعت اداری کارت می‌زنند و یک مرتبه کلاً فارغ می‌شوند و بعد می‌خواهند فلان کار را بکنند و به فلان تفریح بروند مشکل دارند. چه کسی بیش از همه باید در دولت اسلامی به مردم خدمت کند؟ هر کس هر میزان قدرت و اختیارات بیشتری دارد به همان اندازه باید بیشتر خدمت کند. این یعنی هر کس اختیارات و قدرت و مقام بالاتری دارد و بودجه بیشتری در دست دارد و امضای مؤثرتری دارد، «احقُ الناس بِالاِحسان...»، این سزاوارتر و مسئول‌تر است که بیش از دیگران به مردم خدمت کند. هر چه مقام بالاتر باشد فرمودند ادب و تواضع پیش مردم و خدمت به خلق باید بیشتر باشد. «وَ بَسَطَ بالقُدْرَةِ یَدَیه...»، و هر کس که قدرت بیشتری دارد باید خدمت بیشتر و مهم‌تری داشته باشد. بنابراین قدرت با احسان به مردم و خدمت به خلق مشروع و تطهیر می‌شود و الا نجس است. ثروت هم همین‌طور است. شهرت هم همین‌طور است. اگر شهرت پیدا کردی شهرت خود را در خدمت دفاع از حق و عدل به کار بینداز و نه در خدمت خودت. دیگر این‌که می‌ترسی قدرت را از دست بدهی. می‌دانی آفت قدرت چیست؟ قدرت را فقط با مسائل امنیتی و اطلاعاتی و رسانه نمی‌شود حفظ کرد. و الا همه این‌ها را دشمنان ما بیشتر از ما دارند. اصلاً امام که نه رسانه و نه قدرت نظامی بیشتر از شاه که نداشت ولی قدرت را به کمک مردم از شاه گرفت. الان اگر به امکانات رسمی این نظام بود و مردم نبودند که تا الان نمی‌ماند. مردم این نظام را نگه داشته‌اند. یک وقت عرض کردم که بیشتر کسانی که به طور خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته تلاش کردند و برای براندازی نظام پروژه اجرا کردند بخشی از مسئولین جمهوری اسلامی بودند. مسئولین سابق و مسئولین لایق. همیشه این‌ها بوده‌اند. پشت سر تمام این درگیری‌ها و فتنه‌هایی که از اول انقلاب اتفاق افتاده بخشی از مسئولین خود جمهوری اسلامی بوده‌اند. دعوای بازرگان، دعوای بنی‌صدر و غیره بود تا همین الان. بخشی از مسئولین می‌خواهند نظام را سرنگون کنند. می‌گویند وقتی این دیگ برای من نمی‌جوشد کله سگ در آن بجوشد. تا وقتی خودم باشم این نظام باید حفظ بشود. وقتی من نباشم دیگر می‌خواهم این نظام نباشد. به این جمله دقت کنید. «عافة القدرة منع الاحسان...»، می‌دانید چه چیزی قدرت شما را مثل موریانه می‌خورد تا دچار فروپاشی می‌شوید؟ این‌که به مردم خدمت نکنید. یک دولت و یک رژیمی که برای مردم نوکری نکند سقوط می‌کند. «عافة القدرة...»، ضعیف می‌شود. هر چه کم‌تر به مردم خدمت کنی خود حکومت ضعیف‌تر می‌شود. ببینید این‌ها علم سیاست هست، جامعه‌شناسی سیاسی هست، حقوق سیاسی هست، همه این‌ها هست. اگر دولت اسلامی قدرت می‌خواهد باید احسان، خدمت به خلق، نیکی به مردم و به خصوص طبقه محروم مسئله اصلی و مسئله اولش باشد. هر چه بیشتر به مردم خدمت کنی قوی‌تر می‌شوی. یک سری گفتند آقا این‌ها که در مورد بحث قدرت و تبدیل دشمن به دوست فرمودید منافع دنیوی و مادی قدرت است. بعد معنوی و عنداللهی و اخروی چه؟ فرمود اگر می‌خواهید ایمان خود را بسنجید و مدیریت‌ها چقدر مؤمن هستند یک شاخص مهم آن این است که چقدر به مردم خدمت کردید؟ فرمودند «رأس الایمان...»، خیلی عجیب است. اگر ایمان یک جسم باشد سر ایمان، حساس‌ترین بخش آن که اگر یک بدن سر نداشته باشد، ولو سالم‌ترین بدن باشد دیگر چیزی نیست. سری که بینش و گویش و تفکر از طریق آن صورت می‌گیرد. «رأس الجسد» است. مهم‌ترین بخش یک بدن سر است. دست قطع می‌شود، پا قطع می‌شود ولی باز هم حیات حفظ می‌شود. معده و روده و طحال را در می‌آورند و حیات باز حفظ می‌شود. ولی دیگر اگر سر نباشد حیات انسانی نیست. فرمودند رأس ایمان و قله ایمان، «الاِحسان اِلی الناس...»، خدمت به همه مردم است. نه فقط به مؤمنین و حزب‌اللهی‌ها و انقلابی‌ها. می‌گوید «ناس» و این یعنی خدمت به همه شهروندان باشد. علامت این‌که چه کسی مؤمن‌تر است این است که چه کسی بیشتر به همه مردم خدمت می‌کند و مشکلات آن‌ها را در حوزه مسئولیت خودش حل می‌کند. فرمودند قشنگی و زیبایی اسلام هم همین است. «زینة الاسلام اعمالُ الاِحسان...»، حتی شکوه و زیبایی اسلام چه زمانی خودش را نشان می‌دهد؟ وقتی که ببینند اسلام و دین‌داری منشأ خدمت‌رسانی به خلق شده است. وقتی ببینند به اسلام دارند به مردم خدمت می‌کنند. مشکلات مادی و معنوی و فردی و اجتماعی مردم را حل می‌کنند. آن وقت زیبایی‌های اسلام خودش را نشان می‌دهد. زیبایی اسلام با حرف زدن و این آیات و روایات قشنگ آن که به لحاظ نظری هم بسیار زیباست نیست. فرمودند این‌ها باید عملی بشود. «اِعمالُ الاِحسان...»، باید اعمال بشود. باید عملی بشود. باید مردم در خیابان، در شهر، در مدرسه، در دانشگاه، در پارک، در خانه خود، در ادارات دولتی اسلام را ببینند. اگر زیاد از اسلام با مردم حرف بزنیم، زیادی گفته بشود و شنیده بشود ولی دیده نشود، دائم گفته بشود ولی به تعبیر حضرت امیر(ع) «اِعمالُ الاِحسان» نشود، اعمال نشود، این باعث می‌شود اسلام زیبا هم زشت بشود. می‌گویند این‌ها یکسره حرف است. دائم حرف می‌زنند. همه قشنگ حرف می‌زنند. همه رقبا قشنگ حرف می‌زنند. هر کس در هر مسئولیتی که هست. همه الان یک سخنران هستند. همه ما بلد هستیم. همه این‌قدر قشنگ حرف می‌زنند. هیچ کس دیگر بد صحبت نمی‌کند. ولی امام می‌فرماید مشکل این‌جا انقلاب نمی‌شود. زیبایی اسلام، زینة الاسلام چه زمانی است؟ وقتی که «اعمالُ الاِحسان»، عملی و اعمال بشود. یک چیزهایی است که با شنیدن درست نمی‌شود. باید مردم ببینند. شما بارها دیده‌اید که بعضی خدمات به مردم شده و مردم دیده‌اند لازم نبوده کسی برای آن‌ها تبلیغ بکند و مردم یکسره دعا می‌کنند. خدا فلانی را خیر بدهد، خدا خانواده‌اش را حفظ کند، خدا او را نگه دارد، او بود که این کارها را کرد. مردم می‌گویند. صد برابرش را هم می‌گویند. دیگر لازم نیست تبلیغات کنید. فرمودند می‌خواهید در قیامت سرافراز باشید؟ حالا بحث دنیوی به کنار باشد. می‌خواهید آخرت خوبی داشته باشید؟ می‌خواهید شب اول قدر راحت باشید؟ می‌خواهی از این عالم که رفتی عذاب نکشی یا خیلی کم‌تر عذاب بکشی؟ می‌خواهی به تو کمک کنند و خداوند به دادت برسد؟ فرمود «علیکُم...»، بر شما باد دو چیز. یک، «العَدل فی البِلاد...»، اجرای عدالت، تلاش کنید مردم هر چه بیشتر به حقوق مادی و حقوق معنوی خود برسند. به حقوق فردی و اجتماعی خود برسند. تلاش کنید تا امکان دارد ظلم کم‌تر بشود. از این عالم که بیایی از تو خواهیم پرسید چقدر با ظلم مبارزه کردی و چقدر کمک کردی عدالت اجرا بشود و افراد بیشتری به حقوق بیشتری برسند؟ دوم، «الاِحسانُ الی العِباد...»، فراتر از عدالت و بیش از عدالت چقدر برای مردم نوکری کردی؟ چقدر خدمت به بندگان خدا کردی؟ فرمود این دو چیزهایی است که وقتی از این عالم به محضر خدا بیایید، «تأمنوا عِندَ قیامَ الاَشهاد...»، در قیامت که روز آبروریزان است، عرصه آبروریزی‌ها است و هیچ کس در قیامت امنیت ندارد و قرآن می‌فرماید از همسر خود فرار می‌کنی، از برادر خود فرار می‌کنی، مادر از بچه‌اش فرار می‌کند، آن روزی که همه نگران و ترسان هستند و هیچ کس احساس امنیت نمی‌کند، یک عده‌ای احساس امنیت می‌کنند. فرمود از جمله کسانی که در قیامت امنیت خواهند داشت کسانی هستند که در دنیا به مردم و به بندگان خدا و برای خدا احسان و نیکی و محبت کرده‌اند و دوم کسانی که در اجرای عدالت در سرزمین‌ها و در کشورها و در جامعه جهانی و در جامعه بشری سرمایه‌گذاری کرده‌اند و هزینه داده‌اند. از جان و مال خود هزینه داده‌اند. شهید شده‌اند، جانباز شده‌اند، به زندان رفته‌اند، آبروی آن‌ها ریخت، اموال آن‌ها غارت شد، شب‌ها خوابشان نبرد، 24 ساعت برای حل مشکلات بندگان خدا دویدند و عرق ریختند. فرمود این‌ها در آن روز امنیت خواهند داشت. باز تعبیر دیگری هم هست. من این‌ها را از باب احسان و خدمت به خلق عرض می‌کنم که یک شاخص اصلی دولت و دولتمردان و مدیران اسلامی است. یک شاخص مهم این است که چه تعداد از مردم را شاد کردی؟ چه مقدار غم و حزن و گرفتاری‌ها را کم کردی؟ چقدر از مردم را در مسیر مشروع و تأمین حقوق آن‌ها راضی کردی؟ و چقدر مسئولیت خود را درست انجام دادی؟ این‌ها ملاک شیعه است. در هر رشته‌ای هم همین‌طور است. یکی مسئولیت صوت این جلسه را به عهده گرفته است. کارت را درست انجام داده‌ای یا نه؟ یکی می‌گوید من طلبه و عالم دین هستم و برای خودم این وظیفه را تعریف کرده‌ام که فرهنگ دینی، اخلاق دینی، معارف‌ دینی را به مؤثرترین و درست‌ترین روش در جامعه نشر بدهم. چقدر نشر دادی؟ مهندس یک ادعایی دارد، پزشک یک ادعایی دارد، خیلی خوب در این بیمارستان‌ها پزشک‌ها را ارزیابی می‌کنیم. بیمارستانی که جان انسان برای آن حرمت دارد، کرامت بیمار برایش مهم است با بیمارستانی که بدن انسان برای آن‌ها مال تجارت است، باید دو نوع نمره بگیرند و حضرت امیر(ع) فرمود یکی از شاخص‌هایی که می‌توانید بفهمید مدیریت یا دولت درست کار می‌کند این است که ببینید درست به اشخاصی که خدمت می‌کنند پاداش می‌دهد و آن‌هایی را که وظیفه خود را انجام نمی‌دهند تنبیه می‌کند یا با همه مساوی است و فرقی برای آن نمی‌کند. دولت باطل، دولت ساقط، دولتی است که آن دو کارگزار برایش مساوی هستند که یکی روزی 10، 12 ساعت با اخلاص تلاش می‌کند مشکل مردم را حل کند و آب و برق و گرفتاری و بیماری و مدرسه و مسجد و حوزه و امکانات را درست کند و بانک‌ها را اصلاح کند و بیمه‌ها را اصلاح کند تا آن کسانی که وقتی به پستی می‌رسند فقط برنامه‌ریزی می‌کنند که چه کار کنند به بالاتر برسند. می‌گوید در اداره ما دو پست بالاتر از من هم هست، چه کار کنم؟ پایم را روی شانه چه کسی بگذار؟ چه کسی را تملق بگویم؟ با چه کسی ببندم که انشاالله به بالاتر بروم؟ در خدمت اهل بیت(ع) هستند منتها اهل بیت خودشان و نه اهل بیت پیامبر(ص). یک عده هم هستند که واقعاً به دنبال حل مشکلات مردم هستند. این دو با هم مساوی نیستند. حضرت امیر(ع) گفت اگر می‌بینی با این دو در یک تشکیلات به طور مساوی برخورد می‌کنند آن تشکیلات غیر اسلامی و منحرف است. مدیریت اسلامی یعنی باید او را کنترل کنی و مقامش را بگیری و تنبیه کنی و حقوقش را کم کنی و به دهان او بزنی و آن یکی که مسئولیت خود را درست انجام می‌دهد و مثلاً گفت من پذیرفتم این سه مشکل از فلان منطقه محروم را حل کنم و این کار را کرد باید تشویق کند. باید به او احترام بیشتری گذاشت. حضرت امیر(ع) فرمود اگر به همه یک نوع احترام می‌گذارند، به یک شکل حقوق می‌دهند و به یک شکل نگاه می‌کنند مدیریت اسلامی و علوی و شیعی نیست. بلکه کسانی که به خاطر مصالح خودشان تنبل‌تر و مصلحت‌اندیش‌تر هستند و می‌گویند این حقوق را در هر صورت به من می‌دهند، پس چرا خودم را به زحمت بیندازم راحت‌تر هستند و آن کسی که فداکاری می‌کند می‌گوید من و این مفت‌خور هر دو به یک اندازه احترام و منزلت داریم پس واقعاً برای چه من خودم را به زحمت بیندازم؟ ایشان فرمودند که با این کار انگیزه فداکاران و زحمتکشان و انسانی خادم را از آن‌ها می‌گیری و افراد مفت‌خور را در تشکیلات دولتی و حکومتی امیدوارتر می‌کنید که یعنی مسیرتان را ادامه بدهید. فرمودند می‌خواهید مردم تو را بر سر قدرت نگه دارند و هوای تو را داشته باشند؟ اصلاً لازم نباشد تو مردم را کنترل کنی و مردم خودشان همه چیز را کنترل می‌کنند و مواظب تو هستند. راه آن این است که، «مَن وَثِقَ بِاِحسانِک اَشْفَقَ عَلَی سُلطانِک...»، اگر مردم مطمئن شدند که هدف اصلی این دولت و این گروه و این حاکمیت و این نظام واقعاً خدمت به مردم است و نمی‌خواهند خودشان بخورند و اجازه ندهند بقیه مردم بخورند و فاسد نیستند و در خدمت عدالت هستند و واقعاً دین دارند، «مَن وَثِقَ...»، یعنی مردم مطمئن بشوند، اگر مردم باور کردند که شما در خدمت مردم هستید خودشان نگران هستند که یک وقت شما از قدرت بیرون نروید. مردم مواظب قدرت تو هستند. هوای مردم را داشته باش. اهل بیت(ع) این‌هاست. این‌ها شیعه است. این‌ها قرآن است. این‌ها سنت سیاسی اسلام است. این‌ها همان دینی است که از سیاست جدا نیست. «مَن وَثِقَ بِاِحسانِک...»، وقتی دیگران را مطمئن کردی که تو به دنبال خدمت به مردم هستی، وقتی تو را باور کردند، «اشفَقَ عَلَی سُلطانِک...»، خودشان شفقت می‌ورزند و خودشان مهربان و نگران هستند که یک وقت سلطه و قدرت از دست تو خارج نشود. خودشان فداکاری می‌کنند تا این حکومت بماند. خودشان بچه‌هایشان را می‌دهند تا شهید بشوند و نظام بماند. ولی اگر کم کم یک روزی رسید که گفتند این‌ها به فکر ما نیستند و به فکر خودشان هستند آن وقت بترس. چون یا آن مردم تو را پایین می‌کشند یا این‌که مردم تو را رها می‌کنند. اگر مردم تو را رها کنند خودت با این همه دشمن سقوط می‌کنی. اصلاً خودتان پدر خودتان را در می‌آورید و جنگ داخلی به راه می‌افتد. خودتان پوست همدیگر را می‌کنید و احتیاجی به دشمن هم نیست. داریم می‌بینیم. یک وقتی امام همان اوایل پیروزی انقلاب یک حرف زد و گفت بترسید از روزی که مردم از شما برگردند. این خیلی عجیب است. بترسید از روزی که مردم از شما برگردند. یعنی به این نتیجه برسند که شما نه دین دارید و نه به فکر مردم هستید. بعد فرمود آن روز هم یوم الله خواهد بود. یعنی آن روزی که شما را پایین بکشند یوم الله است. شما قوم و خویش خدا نیستید. خدا قوم و خویش ندارد. «لَمْ یَلِد وَ لَمْ یولَد...»، شما در باند خدا نیستید. خدا یک باند دارد و آن هم حزب‌الله است. گفته که حزب‌الله چه کسانی هستند. حزب‌الله کسانی هستند که فرمود برای خدا در خدمت به خلق با هم مسابقه می‌گذارند. به دنبال چیزی هستند که همه از آن فرار می‌کنند. به دنبال خطر برای خودشان هستند. به دنبال فداکاری هستند. به دنبال خدمت هستند. مردم اهل دنیا بر سر این چیزها مسابقه نمی‌گذارند. آن‌ها بر سر پول و زور و ثروت مسابقه می‌گذارند. بترسید از آن روزی که مردم از ما برگردند. آن روز هم یک یوم الله دیگری خواهد بود. سنت الله این‌هاست. یعنی خدا با شما تعارف و رودروایسی ندارد. اگر عوض بشوی خدا هم رفتارش با تو عوض می‌شود. رفتار مردم هم با ما عوض می‌شود. رفتار مردم با خودشان هم عوض می‌شود. اصلاً یک ملتی دوباره فاسد می‌شود. یک ملت ترسو که شجاع شد، دوباره ترسو می‌شود. نسل بعد آن ترسو می‌شود. یک ملتی برای حق قیام کرده و حالا نسل بعد از آن یا همان‌هایی که پیر می‌شوند حق و باطل را مساوی می‌بینند. یوم الله هر روزی است که سنت خدا اجرا بشود. علیه هر کس که باشد. اسم اشخاص مهم نیست. اگر آن‌هایی که در دهه 60 به یک شکل عمل کردند و شعار دادند و فداکاری کردند و در دهه 90 خلاف آن را بروند، خداوند با آن‌ها قوم و خویش نیست. یک اردنگی می‌زند همان‌طور که به دیگران زد. خود امام اول انقلاب گفت خاک بر سر خمینی اگر شما بچه‌های خود را دادید و شهید شدند و خمینی بخواهد استفاده شخصی بکند. انقلاب این است. گفت اگر خمینی هم از این مسیر برگردد این ملت خمینی را کنار می‌گذارند و مسیر خدا را ادامه می‌دهند. مؤسس و بنیانگزار این نظام این را می‌گوید. من و شما و وزیر و وکیل و رئیس جمهور و رئیس قوه قضاییه و قاضی و مجلس و رئیس مجلس و نماینده مجلس و شهردار و استاندار و فرماندهان نیروی زمینی و سپاه و ارتش و انتظامی و اطلاعات و همه این‌ها عنوان است. اصل این مسیر است. بعد فرمودند می‌دانید چرا بعضی از شما شک می‌کنید؟ فرمود می‌دانید جهاد سازندگی که امام می‌گفت اردوهای جهادی و خدمت به خلق و جبهه رفتن را چه کسانی انجام می‌دهند؟ چه کسانی حاضر هستند بدون این‌که شناخته بشوند به خلق خدمت کنند؟ یا اگر هم شناخته شدند از همان شناخته شدن هم در مسیر خدا و خدمت به خلق استفاده می‌کنند؟ کسانی که به این اصول شک ندارند. به شعارهای انقلاب و به شعارهای مکتب شک ندارند. آن‌ها می‌توانند خدمت کنند. این‌ها خیلی مهم است. سه کلمه است. «مَنْ اَیْقَنَ اَحْسَنَ...»، می‌دانید چه کسی می‌تواند بدون چشمداشت به مردم خدمت کند؟ کسی که اهل یقین باشد. این‌هایی که به وعده‌های خدا و به این ارزش‌ها شک دارند نمی‌توانند خدمت بی‌مزد و منت به مردم کنند. فقط کسانی می‌توانند برای خدا به مردم خدمت و احسان بکنند که به این حرف‌ها یقین دارند. به خدا و به قیامت و به این‌که ما در محضر خدا هستیم و این‌ها ثبت می‌شود و این مسیر درست است ایمان دارند. آن‌هایی که به این چیزها یقین دارند می‌توانند فداکاری بکنند و به خلق خدمت کنند. یک اصل دیگر هم توجیه خطاها و ضعف‌های خودمان است. دولت اسلامی و شیعی طبق منابع مکتب دولتی است که به جی آن‌ که دیگران و مردم را مدام متهم کند و بگوید نگذاشتند و نشد و آن‌ها نخواستند ضعف‌های خودش را بشمارد و بپذیرد. فرمودند عقلانیت همین است. اهل بیت(ع) می‌فرمایند بدون عقلانیت مدیریت و حکومت حتماً هم فاسد می‌شود و هم سقوط می‌کند. باید عقل باشد. باید عقل حاکم بشود. حالا عقلانیت چیست؟ برای هر تصمیمی که می‌گیری باید توضیح عقلی داشته باشی. یعنی اگر از تو پرسیدند چرا این تصمیم را گرفتی، چرا در این تاریخ و در این موقعیت این‌قدر بودجه گذاشتی؟ چرا فلان سیاست را کنار گذاشتی و فلان قانون را تصویب کردی؟ باید برای تک تک این سوالات جواب عقلانی داشته باشی و اگر نه دولت اسلامی نیستی. باید بتوانی بگویی به این 6 دلیل کارشناسی، علمی و عقلی من این کار را کردم. عقلانیت، سیستم عاقل، مدیریت عاقل و شخص عاقل چطور است؟ یک، «مَن اتَهَمَ رأیه...»، مدام خودش را متهم کند. دیگران را متهم نکند. مدام خودش را زیر علامت سوال ببرد و خودش، خودش را توبیخ کند. از خودش بپرسد چرا این کار را کردی؟ این قانون چه بود که تصویب کردی؟ این بودجه را چرا این‌جا گذاشتی؟ این تصمیم چه بود که گرفتی؟ فلانی را چرا در فلان جا نصب کردی؟ «من اتهم رأیه...»، مدام باید هر شب و هر هفته و هر سال تصمیماتی که خودشان گرفته‌اند را پیش خودشان محاکمه کنند و خودشان را زیر سوال ببرند و بگویند به چه دلیل این کار را کردی؟ باید توضیح داشته باشند. «وَ لَمْ یَثِق ما تَسَوَلَ لَهُ نفسُه...»، و با هر کاری که کردند خوشحال نشوند و بگویند چون من این کار را انجام داده‌ام پس درست بوده است. می‌گویند مدیران یا اشخاصی که تمام تصمیم‌های خودشان را توجیه می‌کنند. یعنی وقتی به آن‌ها می‌گویی آیا شما اصلاً در کل عمر مدیریتی سیاسی خود خطا کرده‌اید؟ می‌گوید نه. یک خطا هم نکرده است. معصوم مطلق است. یک بار عذرخواهی نکرده است. یک بار نمی‌گوید من اشتباه کرده‌ام. حتی یک بار خودش نمی‌پذیرد که من این‌جا غلط کردم. من غلط کردم که این کار را کردم و این حرف را زدم. «وَ لَمْ یَثِق ما تَسَوَلَ لَهُ نفسُه...»، فرمودند این تصمیم نفس است. این نفسانیت توست که برای تو آرایش می‌کند و همه کارهای تو را خوب جلوه می‌دهد. هر کاری خودت کردی خوب است و هر کاری که دیگران می‌کنند بد است. فرمودند مریض و بیمار هستی. بیماری روحی و اخلاقی داری. کسی که همه کارها و حرف‌های خودش را صد درصد توجیه می‌کند و کارهای دیگران را یک طوری خراب می‌کند. ما از این‌ آدم‌ها می‌شناسیم. سخنرانی و صحبت‌های این‌ها را شنیده‌ایم. در مسئولان قبلی بوده‌اند، بعد هم خواهند بود. فرمودند عقلانیت دینی، مدیریت شیعی و اسلامی، دولت اسلامی این است که عاقل باشد و عاقلانه تصمیم بگیرد و عاقلانه بودن یعنی یک، مدام نظر خودش را متهم کند که شاید خطا کرده‌ام و آن را صلاح کنم. دوم، «وَ لَمْ یَثِق ما تَسَوَلَ لَهُ نفسُه...»، به همه آن‌چه که نفسش برای خودش آرایش می‌کند اعتماد نکند. این‌قدر به خودت اعتماد نداشته باش. این‌قدر برای خودت نوشابه باز نکن. این‌قدر به خودت خوشبین نباش. بسا تصمیم‌هایی که از روی عقده و کینه و مرض و بی‌سوادی و شتابزدگی و لجبازی و رفیق‌بازی و خستگی و از سر عصبانیت گرفتی و امضا کردی. نفس تو همه این‌ها را برای تو توجیه می‌کند و می‌گوید تو حتماً یک دلیلی داشته‌ای‌ که این کار را کرده‌ای. می‌فرماید این‌طور مدیریت عقلانیت نیست. مدیریت باید مدام آماده باشد تا خطای خودش را بپذیرد و اعمال خودش را بیش از همه زیر ذره‌بین بگذارد و خودش را محاکمه کند. اصل بعدی این است که ما در دولت اسلامی تکروی و استبداد نداریم. از صدر تا ذیل دولت اسلامی باید اهل یک، مشورت و دو، انتقادپذیری باشند. ما یک نهی از منکر داریم و یک انتها از منکر داریم. نهی از منکر به معنی نقد کردن و اعتراض کردن است. انتهای از منکر به معنی نهی‌پذیری و انتقادپذیری است. هر دوی این‌ها واجب است. چون اگر انتقادپذیری نباشد که نقد اثری ندارد. نقد به معنی نقد کردن است و انتقاد به معنی پذیرفتن است. نقد و انتقاد باید با هم باشد. هر دوی این‌ها واجب است. نهی و انتها، امر و ائتمار. امر یعنی فرمان دادن و ائتمار یعنی فرمان‌پذیری و اطلاعت‌پذیری و ولایت‌پذیری و الا می‌گویند شما ولایت داری ولی ما اطاعت نمی‌کنیم. این به چه دردی می‌خورد؟ وقتی از ولایت می‌گویی به معنی اطاعت است. ولایت را می‌گویی و اطاعت نمی‌کنی. ما این‌طور هستیم. فرمودند «لا مُظاهرةَ اَوثَقْ مِنَ المُشاوَرَةِ...»، می‌خواهید دولت شما قوی باشد و پشتیبان داشته باشد و در معرض طوفان نباشد؟ به شما بگویم محکم‌ترین روش و قوی‌ترین حمایت و قوی‌ترین پشتیبانی از یک دولت و حکومت چیست؟ «المُشاوَرَه...»، عقل جمعی است. آقای همه چیزدان تو دانای کل نیستی. تو مرکز عالم نیستی. آقای وزیر، وکیل، مدیر، رئیس جمهور، قوه قضاییه، مجلس شما باید دائم با نخبگان و صاحبان تجربه و صاحبان اصناف و صاحبان عقول در مشورت باشید. باید مدام با آن‌ها مسائل اجتماعی و مسائل خودشان را طرح کنید و از خودشان نظر بخواهید. به خدا همین تصمیم‌گیران و مدیران ما اگر خیلی از مشکلات را با خود مردمی که مشکل دارند، در هر صنفی که باشند، مستمر مطرح کنند و در میان بگذارند و گفتگو کنند و بشنوند و بگویند خیلی از مشکلات مدیریتی ما حل می‌شود. آن بخشی هم که مشکل داریم و حل نمی‌شود آن مخاطب، آن صنف و مردم راضی خواهند بود. چون می‌فهمد که خواسته‌ای با کمک خودش این را حل کنی و حالا به هر دلیلی نشده است. پس راضی است. «مَن شاوَرَ الرِجال شارَکَها فی عُقولِها...»، دولت اسلامی، حکومت اسلامی یعنی حکومتی که عقل اجتماعی دارد. شریک در عقل همه است. فرمودند وقتی می‌گویند از همه نظرخواهی کن، با متخصصین، با دیگران، با همه کسانی که نظریه‌های مختلف و پیشنهادهای مختلف و برنامه‌های دیگری دارند، مشورت کن و مثلاً می‌گوید شما در فلان جا مسئول فلان امر اقتصادی یا اجتماعی یا تربیتی یا رسانه شدی، ما هم یک طرح‌هایی داریم. کسی که می‌گوید طرح‌های تو برای خودت باشد و من وقت ندارم و کار دارم، این دولت‌ورزی، این دولتمندی اسلامی نیست. فرمودند زیر پای این دولت خالی می‌شود. این حکومت آسیب‌پذیر است. چون اهل گفتگو و مشورت و نظرخواهی از هیچ کس نیست. 10، 20 نفر در یک قوه هستند و می‌خواهند کل تصمیمات یک مملکت را خودشان بگیرند. اصلاً انتخاب شدی یا نصب شدی، علی بن ابیطالب(ع) به تو می‌گوید برو از همه سوال کن و نظرخواهی کن. بگو بیایید من را نقد کنید تا جایزه بدهم. علی(ع) می‌گوید حق من است که از من انتقاد کنید. این جمله علی بن ابیطالب(ع) است. نمی‌گوید حق شما و وظیفه من است. می‌گوید بالاتر از این است. این حق من است که شما من را امر به معروف و نهی از منکر کنید. حتی منِ علی و حکومت اسلامی علی را. یعنی همه حضور داشته باشید. همه در صحنه باشید. همه سوال کنید. انتقاد کنید. پیشنهاد بدهید. اطاعت هم بکنید. این دولت دینی و جامعه دینی و هر چه دینی‌تر می‌شود. البته این‌ها نسبی است. هر چه بیشتر در این صفات جلو برویم دینی‌تر می‌شویم. هم دنیا و هم آخرت بیشتر تأمین می‌شود. در تعبیر دیگر فرمودند حتی به مخالفین خود خدمت کنید. خیلی جالب است. فرمودند حتی به کسانی که شایسته خدمت نیستند، خدمت کنید. دشمن را با خدمت می‌توان به دوست تبدیل کرد. این کاری بوده که خود اهل بیت(ع) مکرراً کرده‌اند. اشخاصی داریم که جلوی امام(ع) می‌آیند و به او فحش می‌دهند. این‌ها خوب گوش می‌کنند و می‌گویند شما اهل این شهر نیستید. امشب جا ندارید. امشب میهمان ما باشید. چقدر ما از این روایات راجع به اهل بیت(ع) داریم؟ چقدر راجع به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) داریم؟ طرف آمده و به آن‌ها فحش می‌دهد. اصلاً طرفدار معاویه است، در جبهه دشمن بوده است. می‌گویند برادر اگر سوال داری بپرس که جواب می‌دهیم. اگر اشکالی داری بگو که توضیح بدهیم. اگر گرسنه‌ای تو را سیر می‌کنیم. اگر برهنه‌ای تو را می‌پوشانیم. اگر غریب و مسافر هستی میهمان ما باش. این هم یک تعبیر است. کسانی که می‌خواهند مخالف را موافق کنند لازم نیست شعارهای مخالف و مخالفین را تکرار کنند. بعضی‌ها فکر می‌کنند اگر شعارهای ضد انقلاب و دشمنان را خودمان بگوییم تبدیل مخالف به موافق است. این تبدیل مخالف انقلاب به موافق خودت است. هنر این است که مخالف انقلاب را به موافق انقلاب تبدیل کنی نه این‌که مخالف انقلاب در حالی که مخالف انقلاب و ارزش‌های انقلابی و اسلامی هست موافق تو بشود. این به آن معنی است که خود تو به صف مخالفین انقلاب رفته‌ای. این تبدیل مخالف انقلاب به موافق انقلاب نیست. این تبدیل مخالف انقلاب به موافق خودت و کسب رأی برای خودت است و همچنین تبدیل خودت از انقلابی به ضد انقلابی است. این که هنری نیست. این همان خیانت عدول است. اما امام یک راه حل بهتری را می‌فرماید. «الاِحسان اِلی المسیء یَستَصلِحُ العَدو...»، حتی اگر کسانی با شما مخالف هستند، شما به آن‌ها هم خدمت کنی. در جامعه به شما فحش می‌دهند و جزو جریان‌هایی هستند که اصلاً شما را قبول ندارند ولی به آن‌ها هم خدمت کنید. اگر این هیچ فایده‌ای هم نداشته باشد آن مخالف تبدیل به موافق نظام می‌شود. مخالف نظام تبدیل موافق نظام می‌شود. تو لازم نیست برای تبدیل او به موافق شعارها و حرف‌های باطل آن‌ها را تکرار کنی و به جبهه آن‌ها نزدیک بشوی و از جبهه انقلاب فاصله بگیری. او هم شهروند همین جامعه است. او بد کرده، تو به او خدمت کن. این باعث می‌شود که آن آدم مخالف تبدیل به موافق بشود. حتی فرمودند پاداش بدی را با خوبی بدهید. فرمودند «اِجْعَل جزاءً نعمَةَ علَیک الاِحسان مَن اَساءَ اِلیک...»، وقتی به قدرت رسیدی، وقتی به ثروت رسیدی، وقتی امکانات تو بیشتر شد و دست تو باز شد بگویم چگونه این نعمت را جبران کنی؟ به کسانی که به تو بدی کردند خوبی کن. این فرمان علی(ع) است. این فرمان قرآن و سنت است. حتی با کسانی که به ما فحش می‌دهند خوبی کنیم. حقوق آن‌ها را رعایت کنیم و بلکه به آن‌ها خدمت کنیم. فرمود در این صورت اولاً تو خودت رشد کرده‌ای، ثانیاً طرفداران تو بیشتر می‌شوند. اگر به دنبال رأی هم هستی از طریق ناحق رأی را اضافه نکن. خدمت کن، رأی خودش می‌آید. عوام‌فریبی مشکل را حل نخواهد کرد. اگر مشکلی حل بکند فرضاً تو بر سر کار آمدی و یا 4 سال یا 6 سال یا 10 سال دیگر هم بر سر کار ماندی. این آمد و رفت‌ها را که ما در این 37، 38 سال زیاد دیده‌ایم. چه چیزی را تغییر داده‌ای؟ چه چیزی را تغییر می‌دهی؟ قرار است آدم‌ها تغییر کنند یا روش‌ها تغییر کنند؟ در تعبیر دیگر فرمودند این‌هایی که فکر می‌کنند عبادات شخصی بدون اصلاح حکومت تحقق پیدا می‌کند و برای آن‌ها مهم نیست که چه کسانی بر جامعه حاکم می‌شود این را بدانند که «لا یَصلَحُ الحُکمُ و لا الحدودُ و لا الجمعة الا باِمامٍ عدل...»، می‌خواهید حدود الهی جاری بشود؟ می‌خواهید نماز جمعه درست خوانده بشود؟ می‌خواهید حکومت، حکم، داوری و قضاوت در جامعه شما درست بشود؟ تمرکز اصلی را بگذارید روی این‌که چه کسانی به قدرت برسند و چقدر به عدالت می‌اندیشند و به عدالت نزدیک هستند. چقدر حق و حقوق و تکلیف برای آن‌ها مهم است. اگر می‌خواهید این‌جا درست باشد باید آن‌ها را درست کنید. یعنی آن‌جا باید حساس باشید تا این‌ها اتفاق بیفتد. ضمن این‌که این روایت یک درس دیگر هم دارد. اگر این حدیث را از ته به سر بخوانی یک نتیجه دیگری هم می‌گیری و آن این است که حکم، حکومت، حاکمیت، حکمیت و اجرای قوانین و حدود پراکنده و نماز جمعه و عبادات وقتی به درد می‌خورند که با عدالت و حکومت عادل ارتباط داشته باشند. قضیه دو طرفه است.

و السلام علیکم و رحمت الله.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha