عقل، عشق، انتخاب
سالگرد تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی – در جمع بسیجیان مشهد- اردیبهشت 96
بسمالله الرحمن الرحیم
فرمودهاند در باب بعضی از شاخصهای اخلاق حاکمان در فرهنگ انقلاب اسلامی به نکاتی اشاره بشود. معیار اول این است که به چه کسانی در همهی انتخاباتها رأی بدهیم و به چه کسانی رأی ندهیم و اینکه چه کسانی قابل اعتماد هستند یا نیستند. قرآن کریم در مورد کسانی که به صاحبان قدرت دل میدهند و از آنها میترسند و یا به آنها اعتماد میکنند و به آنها تکیه میدهند و امید میبندند، به خصوص قدرتهای جهانی و قدرتهای کفر صریح میفرماید اجازه ندهید چنین کسانی بر شما حاکم بشوند. این یک اصل است. تمام گروهها یا اشخاصی که هر اتفاقی که میافتد یا میخواهد بیفتد به جای اینکه بگویند ببینیم مصلحت مردم چیست و حقوق مستضعفین کجاست و خدا چه میخواهد و مکتب چه میگویند یا مدام و صریحاً به زبان میآورند یا اگر نمیگویند در دل خود این منطق حاکم است که ببینیم مثلاً آمریکا چه میگوید، ببینیم صهیونیستها چه میگویند، ببینیم فلان کشور اروپایی چه میگوید، ببینیم شرق و غرب چه میگویند. خداوند صریح این را تحریم میکند و نهی میکند و میفرماید که به آنها امید نبندید چون کار آنها حرام است و اگر شما هم به آنها اعتماد کنید تخلف کردهاید. از جمله این آیهی کریمهی 113 سورهی مبارکهی هود که میفرماید «اعوذ بالله من الشیطان رجیم. وَ لا تَرکَنوا الی الذینَ ظَلَموا...» «لا ترکنوا» یعنی اعتماد نکنید و تکیه ندهید. یعنی امید نبندید. دل نبندید. به چه کسی؟ به کسانی که ستم کردهاند و ستم میکنند. یعنی به مستکبران در سطح جهان، به دیکتاتورها و مستبدین و حکومتهای فاسد و آدمهایی که ناصالح هستند و به هر کسی که حقوق و حقوق را رعایت نمیکند و حقوق مظلومان و حقوق مستضعفان و حقوق ملتهای ضعیفتر برای او مهم نیست و به سر بقیه میزنند «الذین ظلموا» اعتماد نکنید. حق ندارید به آن اشخاص یا حکومتها یا دولتهایی که تکیه کنند و با آنهایی که به محرومین، فرودستان، مستضعفان، به اقشار ضعیفتر در یک جامعه یا به ملتهای ضعیف در منطقه و جهان ستم کرده و میکنند اعتماد نکنید. این یک اصل صریح قرآنی است. آیهی دیگری که به این مسئله اشاره میکند آیهی 80 سورهی مبارکهی مائده هست که میفرماید خیلی از اینها را میبینید که ظاهراً در بین شما هستند و در صف انقلاب و حکومت هستند اما به کفار دل باختهاند و قلب آنها در آن طرف است و با آنها دوست هستند و به آنها اظهار دوستی میکنند و مدام به جبههی دشمن لبخند میزنند. «تری کثیراً مِنهُم...» اگر به بسیاری از اینهایی که در بین شما هستند درست دقت کنی میبینی که «یَتَوَلَّوْنَ الذینَ کفَروا...» مدام به جبههی کفر و به دشمنان لبخند میزنند و با آنها دوست میشوند و اظهار دوستی میکنند و به طرف آنها غش میکنند و میخواهند رضایت آنها را جلب کنند و از تهدید آنها میترسند و با تطمیع آنها به سمت آنان هوس میکنند. خداوند میفرماید «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ اَنفُسُهُم...» این رفتار آنها و آن چیزی که برای خودشان به عالم بعد میفرستند چه زشت است. برای خودشان چه بد ذخیرهای میکنند. چه بد دستاوردی دارند. بعد میفرمایند عاقبت اینها را بدانید. «اَن سَخِطَ اللهُ علیهِم...» اینها مورد خشم خداوند هستند و خداوند از این مسلمانها و انقلابینماها و یا انقلابیون سابق که وا دادهاند و خسته شدهاند و بدن آنها بین شماست و ادبیات و حرفهای آنان مثل شماست اما قلب آنها در طرف دیگر است و حب آن طرف را دارند و تحت ولایت آنها هستند، «یَتَوَلَّوْنَ الذینَ کَفَروا...» با آنها بیشتر دوستی میکنند و با آنها دوستانه حرف میزنند و با شما دشمنانه حرف میزنند، یعنی با دشمن دوستانه و با دوست دشمنانه حرف میزنند مورد خشم خداوند هستند و «فی العذابِ هُم خالِدون.» عذاب جاودانهای در انتظار آنها هست. در ذیل همین آیه روایتی از امام صادق(ع) است که میفرمایند میدانید یک مصداق بارز و شاید اصلی این افراد چه کسانی هستند؟ «یَتَوَلَّوْنَ الملوک الجبارین» کسانی که در جبههی دیکتاتورها، شاهان و حکومتهای ظالم در سطح جهان قرار میگیرند، در جبههی قدرتهای فاسد و ابرقدرتها قرار میگیرند و «یزینونَ لَهُم اهوائهُم...» کار آنها این است که کار دشمن را مدام بزک و توجیه میکنند. به جای اینکه به دشمن سوء ظن داشته باشند و هوشیار باشند و بقیه را هم هوشیار کنند مدام برای افکار عمومی لالایی میخوانند و میگویند توطئههای دشمن توهم توطئه است و توطئهای در کار نیست و شما خواب و خیالاتی هستید و شما متوهم هستید و شما همه چیز را دشمنی فرض میکنید و شما همه را دشمن میبینید در حالی که اینها دشمن نیستند. «یزینونَ لَهُم اَهوائهُم...» منافع و نفسانیتهای حکومتها و قدرتهای فاسد و ابرقدرتها را تزئین میکنند. «یزینون» یعنی تزئین میکنند. گریم میکنند. یعنی کثافتکاریهای دشمن را مدام خوب جلوه میدهند. هر چه او جنایت میکند اینها آن جنایت را بزک میکنند. ما داریم افرادی را که هنوز رژیم شاه را بزک میکنند. آن را تزئین میکنند و توجیه میکنند که آنها اینطور بودند و آنطور بودند و در زمان آنها پیشرفت بود. هر کاری که آمریکا میکند را توجیه میکنند. «یزینون لهم اهوائهم...» جنایات صدام و آل سعود و صهیونیزم را توجیه میکنند و برای آن دلیل میتراشند. مدام میخواهد به خودیها اثبات بکند که شما اشتباه میکنید و آنها درست عمل کردهاند و ما خطا کردهایم؟ چرا؟ منظور اینها چیست؟ چرا این کارها را میکنند؟ امام باقر(ع) فرمودند «لیصیبوا من دنیاهُم...» برای دنیا این کار را میکنند. برای اینکه میخواهند بر سر سفرهی آنها بنشینند. برای اینکه دست اینها در جیب آنها است. برای اینکه از سفرهی آنها زهرماری خوردهاند. برای اینکه بودجه میگیرند. از طرف آنها حمایت شدهاند و حمایت میشوند. این تعبیر خیلی دقیق است. امام باقر(ع) در تفسیر همین آیه این را میفرماید. خداوند میفرماید بسیاری از این آدمها را که میبینید ظاهراً بین شما هستند اما قلب آن در جبههی کفر است و دلشان میخواهد آنجا میبودند و با خود میگویند کاش آنها در اینجا حاکم بودند و کاش اینها زیر سلطهی آنها بودند و کاش اصلاً اهل آنجا بودند و در دل خود مدام هوس آنها را دارند «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ اَنفُسُهُم...» این بد دستاوردی است که برای خودشان پیشاپیش میفرستند و برای خودشان بد چیزی را ذخیره میکنند. آن ذخیره چه هست؟ «اَن سَخِطَ اللهُ علیهِم...» خشم خداوند، «و فی العذاب هم خالدون» و اینها تا ابد در عذاب خواهند بود. کسانی که ظاهراً بین شما هستند ولی قلب آنها برای آن طرف میزند و قبلهی آنها همان طرف است. فرمود اینها گرفتار عذاب خواهند بود. عرض کردم امام باقر(ع) فرمودند میدانید مصداق بارز اینها چه کسانی هستند؟ کسانی که در این نبردها و جبههبندیهای سیاسی طرف قدرتهای جبار و شاهان و حکومتهای دیکتاتور هستند و جنایات آنها را دائم توجیه و تزئین میکنند که یک چیزی هم به اینها برسد. یک بودجهای به اینها بدهند و آنها را حمایت کنند. این یک مورد است که یک توبیخ است برای کسانی که مدام جنایتکاران را توجیه میکنند و در جبههی آنها هستند ولو علنی نیستند و غیر علنی هستند. این یک شاخص است. اگر بخواهیم برای هر انتخاباتی اعم از شورای شهر و روستا، مجلس، ریاست جمهوری بخواهیم رأی بدهیم و بدانیم به چه کسی رأی بدهیم و به چه کسانی رأی ندهیم و اینکه چه کسانی دوست هستند و چه کسانی دوست نیستند این یک شاخص است. نباید با کسانی بیعت کرد که به دشمنان اسلام و مسلمین اعتماد میکنند و به آنها دل دادهاند و کارهای آنها را توجیه میکنند و به آن طرف غش میکنند و به این طرفیها میگویند شما دچار توهم توطئه هستید و توطئهای در کار نیست. نباید اجازه بدهیم اینها بر ما حاکم بشوند. «لا ترکنوا الی الذین ظلموا...» بیعت کردن و اعتماد کردن و تکیه دادن به کسانی که به بشریت ظلم کردهاند حرام است. امروز مصداق برجستهی این دولتهای استکباری هستند. شرط دوم و ملاک دوم چیست؟ فرمودند نباید اجازه بدهید کسانی که میلیاردر و سوپر میلیاردر هستند یا مدام بر سر سفرهی سرمایهدارهای بزرگ نشستهاند و فقط با پولدارها میپلکند بر شما حاکم بشوند. خر میلیاردرها یا آنهایی که مدام بر سر سفرهی خر میلیاردها هستند. فرمودند با اینها بیعت نکنید. مبادا اینها بر شما حاکم بشوند. پیامبر اکرم(ص) که ایام مبعث ایشان هم هست فرمودند یک کسانی هستند که نشست و برخواست با اینها قلبهای شما را میمیراند و دچار مرگ قلبی میشوید. اینجا قلب به معنای قلب معنوی و روحانی است. یعنی آلوده میشوید. اشخاص و اقشاری هستند که اگر با اینها خیلی نشست و برخواست کنید آلوده و فاسد و خراب میشوید و قلب شما میمیرد. یعنی احساسات انسانی و ادراکات معنوی خود را از دست میدهید. یک گروه از این افراد چه کسانی هستند؟ فرمود «الجلوس مع الاغنیا...» اینهایی که با خانوادههای خیلی پولدار نشست و برخواست میکنند مثل آنها میشوند. یعنی قلب آنها میمیرد. چون در روایات ما میفرمایند دو چیز بد است و انسان را از تعادل خارج میکند و برای ایمان و آخرت و اخلاق مردم مضر است. یکی فقر زیادی است که نیازهای اولیهی زندگی خود را نداشته باشی. این فقر گاهی همسایهی کفر است. یکی آنهایی که هیچ چیزی ندارند و یکی آنهایی که خیلی زیادی دارند. این دو گروه به کفر نزدیک هستند. لذا اقتصاد اسلامی، حکومت و دولت اسلامی باید طوری باشد که نه طبقات و خانوادههایی باشند که هیچ چیزی ندارند چون اینها در معرض کفر و انحراف هستند و نه طبقات و خانوادههایی باشند که خیلی زیادی دارند. خیلی از بیش از نیاز خود میریزند و میپاشند. اینها هم فاسد میشوند. اینها هم آلوده میشوند و قلب آنها خراب میشود و از خدا و آخرت فاصله میگیرند و در معرض کفر هستند. زندگی و خانوادهها باید در یک حد باشند. نه فقر و نه سرمایهداری باشد. متوسط و شرافتمندانه باشند. همه هم نباید عین هم باشند. این امکان ندارد. باید یک تفاوتهایی باشد. اما هیچ خانوادهای نباشد که نان شب و کمترین امکان برای مسکن، پوشش، تغذیه، بهداشت، مدرسه را نداشته باشد. یا نباشد آن کسی که بیش از حد نیاز خود دارد و الگوی مصرف او اسرافگرانه و غلط است. اسلام با این دو طرز زندگی مخالف است و میگوید همه باید در حد متوسط و شرافتمندانه داشته باشند. حالا یک عده بیشتر و یک عده کمتر دارند ولی نباید همه و هیچ باشد. نباید صفر و صد باشد. برای رأی دادن به گروهها و اشخاص فرمودند مراقب باشید کسانی که خیلی پولدار هستند بر شما حاکم نشوند. اجازه ندهید کسانی که خیلی مرفه هستند بر شما حاکم بشوند. البته کسانی که خیلی گدا هستند هم نباید حاکم بشوند. چون بعضیها هستند که خیلی گدا هستند و وقتی به حکومت میرسند اول تا چند سال میخواهند به خودشان برسند. مگر مؤمن باشند. بله، ما فقیری داریم که مؤمن و پاک است و در انقلاب نمونههای زیادی دیدیم از کسانی که هیچ چیز نداشتند ولی ایمان داشتند و وقتی هم مسئولیت پیدا کردند دست آنها کج نشد و پاک زندگی کردند. ولی در مورد اغنیا مکرر روایت داریم که اجازه ندهید اینهایی که خیلی ثروتمند هستند وارد حکومت اسلامی بشوند. چون درد فقرا را نمیفهمند و مسئلهی حق و حقوق طبقات پایین برای آنها خیلی اهمیتی ندارد و کسی که خودش درد فقر و گرسنگی و بیخانمانی را نچشیده نمیداند مردم و طبقات پایین مردم چه میکشند. حضرت امام یک وقتی این را صریحاً گفت که کسانی که درد فقر نکشیدهاند نمیفهمند. حضرت امام میگفت اینهایی که درد فقر نچشیدهاند و هیچ وقت نفهمیدهاند گرسنگی، بیخانمانی و گرفتاری چه هست درد فقرا را نمیفهمند و شب راحت میخوابند. برای او مهم نیست که بگویند چند میلیون یا چند صد هزار نفر مشکلات دارو و غذا و مسکن را دارند. میگوید خب آنها دارند و ما که نداریم. انشاالله مشکل آنها حل میشود. یکی هم فرمودند ممکن خود آنها خیلی پولدار نباشند اما مدام بر سر سفرهی سرمایهدارها هستند و در میان آنها رفت و آمد میکنند. هیچ وقت در مناطق محروم و در کنار مردم و کنار سفرهی آنها نیستند و همیشه مثل کرم لای سفرهی اغنیا و میلیاردرها میلولند. فرمودند اجازه ندهید این افراد هم بر شما مسلط بشوند. اجازه ندهید اینها در جامعهی اسلامی وارد حکومت بشوند. اینهایی که با مرفهین بیدرد مدام رفت و آمد دارند خودشان هم بیدرد میشوند و قلب آنها میمیرد. «یمیتُ القلب...» یعنی قلب آنها میمیرد و دیگر احساسات انسانی و احساس برادری و برابری و ایثار و فداکاری را ندارند. امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند رسول خدا(ص) بعد از معراج به من فرمودند از آن نکاتی که خداوند در معراج در مورد آن به من تأکید فرمود یکی این بود که به من با تأکید فرمود «یا احمد ابعِدِ الاغنیا و ابعِد مجلس هم عنک...» احمد از سرمایهداران فاصله بگیر. با فقرا و کنار فقرا و در میان فقرا بمان. قاطی سرمایهداران نشو. «ابعِد مجلس هُم عنک...» مجلس آنها را از خودت دور کن. مدام بین طبقات فقیر و خانههای فقرا باش. در کنار آنها باش. آنها بر سر سفرهی تو و بر سر سفرهی آنها باش و با طبقات پایین دمخور باش. امام صادق(ع) فرمودند «ایاکُم و مجالسةَ الملوک...» بپرهیزید. مبادا مدام با ملوک و شاهان و حکومتهای فاسد و اهل دنیا نشست و برخواست کنید؟ با این طبقات و خانوادههایی که مدام به فکر چریدن هستند. از این تفریح به آن تفریح، از این خوردن به آن خوردن، مدام به دنبال مصرف و عیاشی هستند. امام صادق(ع) فرمود از این خانوادهها و طبقات فاصله بگیرید. چرا؟ فرمودند اگر با سرمایهداران و شاهان و حکومتهای فاسد و میلیاردرها نشست و برخواست کنید میدانید چه بلایی بر شما میآید؟ «ففی ذلک ذهاب دینکُم...» دین خود را از دست میدهید. اینهایی که مدام به دنبال شاهان و حکومتهای فاسد و به دنبال اهل دنیا هستند دین خود را از دست میدهند. دین شما ضعیف میشود و دین خود را به باد میدهید. چون یک جدول ارزشی دیگری را میبینی که چشم تو را میگیرد و فکر میکنی این روش، روشِ درست زندگی است. میگویی اگر اینها آدم هستند پس ما چه هستیم؟ اگر این زندگی میکند پس ما چه کار میکنیم؟ این شروع فروپاشی دین و ایمان توست. این شروع فساد است. «و یُعَقِّبُکُم نفاقا...» اگر با اینها نشست و برخواست کنید و اجازه دهید این تیپها بر شما حاکم بشوند کمکم خودتان منافق میشوید. یعنی ظاهر شما اداهای مذهبی است و تیپ شما ظاهراً تیپ مذهبی و انقلابی است ولی از درون فرو پاشیدهاید و از درون دیگر به چیزی ایمان نداری. یک مقدار ریش و یک مقدار حجاب هم باقی مانده که روی دست تو میماند که کمکم و در اولین فرصت از دست اینها هم خلاص میشوی. فرمود مواظب باشید که کمکم بین شعارها و عمل شما، بین ظاهر و باطن شما، بین حرف و اداهایی که میزنید با آنچه که واقعاً به آن عقیده داری فاصله میافتد. «یعقبکم نفاقا...» کمکم خود شما هم منافق میشوید و در درون شما شکاف شخصیتی و شکاف فکری ایجاد میشود و شخصیت دوگانه پیدا میکنید و دوگانهسوز میشوید و معیارهای دوگانه پیدا میکنید. به یک چیزهایی تظاهر میکنی ولی در درون تو کمکم چیزهای دیگری میآید. خب این بلا بر سر بعضی از ما آمده است. بر سر بعضی از مسئولین هم آمد. تفاوت دههی 60 تا دههی 90 را ببینید. فرمودند «و ذلِکَ داءٌ دَویٌّ لا شِفاءَ لَهُ...» این یک مرضی است که شفا ندارد. اگر به این خط افتادی که دیگر فاسد شدی و متدین و مؤمن و انقلابی سابق نبودی و با فاصلهی دو، سه دهه به دنبال دنیا افتاد شدی و مثل «ابناءُ الدنیا» شدی و به دنبال ملوک و ملوکیت افتادی و به دنبال جنگ قدرت افتادی و مکتب و مستضعفین و عدالت و خدا و آخرت و جهاد و شهادت از یاد تو رفت و کمکم اصل اینها رفت و کلمههای آن ماند و کمکم کلمهها هم رفتند و دیگر اینها را نگفتی و ادبیات تو کمکم عوض شد و کمکم تیپ تو هم عوض میشود و کمکم دوستان و دور و اطرافیها و حامیهای تو هم عوض میشوند. جبهه عوض میکنی ولی ظاهراً همان آدم هستی و مدام میگویی ما همان آدم هستیم در حالی که تو همان نیستی. «ذلک داءٌ دوی...» این یک بیماری کشنده است که «لا شفاءُ لَهُ...» اگر خودت را اصلاح نکنی شفا پیدا نمیکنی و خود این خوب نمیشود. «وَ یورِثُ قَساوَةَ الْقَلب...» کمکم چنان قساوت قلب پیدا میکنی و چنان خشن و وحشی میشوی که خود تو یا آدمهای تو در روز روشن ظلم میکنید و تو را باکی نیست. قساوت قلب پیدا میکنی و وحشی میشوی. دیکتاتور و خشن میشوی. روحیات و اخلاق شما عوض میشود. «وَ یَسْلُبُکُمُ الخُشوع...» آن خشوع و تواضعی که در برابر خدا داشتی هم پی کار خود میرود. خشوع در برابر خدا و تواضع در برابر خلق خدا پی کار خود میرود و به خداوند بیتفاوت و به خلق هم متکبر میشوی. خود شما فاسد میشوید و مرکز عالم میشوید. خدا و خلق را فراموش میکنید. اینها خطراتی است که دامنگیر بعضیها شده است. میفرماید مراقب باشید که این تیپها بر جامعهی اسلامی مسلط نشوند. متأسفانه ما الان چند نفر از مسئولین اجرایی کشور را داریم که خود آنها گفتند هزار میلیارد و دو هزار میلیارد ثروت داریم. خودشان گفتند. قبلاً اگر هم کسی داشت خجالت میکشید و شرمنده بود و پنهان میکرد اما اینها علنی میگویند. خودشان گفتهاند ما هزار میلیارد و دو هزار میلیارد ثروت داریم. حالا اینها هیچ، اصلاً ما میگوییم از بیتالمال هم نبوده و خود شما این ثروت را در آوردهاید. میفرماید «اِیاکُم و مُجالَسَتهم...» اصلاً نباید با این تیپها نشست و برخواست داشته باشی نه این که خود تو اهلش نباشی. نباید نشست و برخواست داشته باشی. این تیپها کمکم یا خودشان خراب میشوند یا آدمهای خراب و فاسدی هم به حکومت نفوذ میکنند و انقلابها را بعد از پیروزی به شکست میکشانند. حکومتهای صالح را کمکم فاسد میکنند و ملتهای انقلاب کرده را فدای منافع و مطامع قدرتپرستان و ثروتپرستان میکنند و این همان خطری است که مفسران قرآن به آن اشاره کردهاند و گفتهاند یادتان باشد این قصصی که در قرآن راجع به سرنوشت امتهای قبل و انبیای قبل آمده است برای این نبوده که برای شما داستان بگویند تا شما خوابتان ببرد. این که لالایی نیست. قصص قرآن برای خواباندن نیست بلکه برای بیدار کردن است. لالایی نیست. واقعیت است و بعد میفرماید «فیهِ ذکرکُم...» این برای گذشته نیست و دوباره اینها به شکلهای دیگری تکرار میشود و اینها را میگوییم که دوباره تکرار نشود و کلاه شما را بر ندارند. بنیاسرائیل وقتی تازه از شر فرعون نجات پیدا کردند و بعد از اینکه فرعون که یک دیکتاتور سیاسی بود غرق شد و بعد از اینکه قارون که یک دیکتاتور اقتصادی و سرمایهداری فاسد بود چه بلایی بر سر امت موسی آوردند و چه اتفاقاتی افتاد. دستهی سومی هم هست که فرمود مراقب باشید که به دنبال اینها راه نیفتید و اینها در شما و در حکومت نفوذ نکنند چه کسانی هستند؟ کسانی که خودشان آدمهای خوبی بودند ولی تیپهای که دور و اطراف اینها رفت و آمد میکنند آدمهای مشکوکی هستند و آنها کمکم روی اینها اثر میکنند. این است که خداوند در قرآن میفرماید «قل اعوذُ بربِ الفلق من شرٍ ما خلق... و من شر النفاثات فی العُقَد...». «نفاثات فی العُقد...» یعنی کسانی که در گرهها میدمند و تو را افسون و جادو میکنند و در لایههای سیاسی و حکومتی نیروهای جبههی انقلاب را به جان هم میاندازند و شما را منحرف میکنند. «وَ من شر حاسدٍ اذا حسد...». «حاسد» یعنی کسی که هر امکاناتی که در جامعه هست را از منافع شخص خودش نگاه میکند و همه چیز را برای خودش میخواهد. منشأ حسادت یک نوع انحصارطلبی است. میگوید چرا او داشته باشد؟ چرا او آنجا باشد؟ چرا همهی اینها برای من نباشد؟ باید همهی اینها از بین برود تا آنها به من برسد. خب این حسد یعنی خودمرکزبینی و اینکه بقیه همه نابود بشوند تا قدرت و امکانات به طرف من و باند من بیاید و این دمیدن فتنه در اندیشههای عمومی است. مدام وسوسه و القای شبهه و تحریک مردم علیه یکدیگر و مدام تنش و بدبینی و سوء ظن در جامعه ایجاد کردن است. خداوند میفرماید از این شروران و بدان بپرهیزید و به خدا پناه ببرید که اینها موجودات خطرناکی هستند. حالا این «نفاثات فی العقد» از طریق رسانهها و فضای مجازی و ماهواره در ابعاد صد برابر و هزار برابر و میلیون برابر استفاده میشود ولی کار همان است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند «الراحة النفس...» راحتی و آرامش وقتی خواهد بود که «ترکُ ما لا یَعنیها...» چیزهایی که به درد شما نمیخورد و مشکل شما نیست را رها کنید. یک عالمه حرفها و شعارها و تحلیلها و صحبتها و سخنرانیها و مباحث و مقالات هستند که اصلاً مشکل شما نیست. چرا به اینها میپردازید؟ پرداختن به آن چیزی که اصلاً مهم نیست و ربطی به مصلحت جامعه ندارد و حرفهای مفت است، برای همه چیز حاشیه درست کردن است و اینکه حاشیه بر متن غلبه کند. گیر دادن به مسائل بیخودی و بر سر مسائل بیارزش اختلاف راه انداختن. فرمودند یک جامعهی راحت و آرام و یک نفس و شخصیت راحت و آرام این است که «ترکُ ما لا یعنیها...» چیزی که اصلاً مهم نیست را بیخودی مهم نکنید. یک مسئلهی درجهی 5 را به مسئلهی اصلی جامعه تبدیل نکنید تا همه راجع به آن بحث و دعوا کنند و برای خودت و خانواده و جامعه و مؤمنین تنش درستی کنی. مسئلهسازی و حاشیهسازی نکن. چیزهایی که بود و نبود آن هیچ نفع و ضرری برای مردم ندارد. نه به درد دنیای مردم میخورد و نه به درد آخرت مردم میخورد. الکی دکان باز نکن. دوم اینکه میفرماید «وَ اَوْحَشُ الوَحشَةِ قرینُ السَّوْءِ.» فرمودند وحشتناکترین مقوله این است که با آدمهای فاسد یا مشکوک و خراب رفت و آمد کنی. اینها دور و اطراف او را بگیرند. این را بدانید که در عالم سیاست هم یکی از معیارهایی که میتوانی یک شخص و یک جریانی ولو سابقاً در مسیر حق بوده الان چطور است و باید اینها را پذیرفت یا نه؟ به سراغ اینها رفت یا نه؟ بیعت کرد یا نه؟ رأی داد یا نه؟ باید ببینید دور و اطرافیهای آنها چه کسانی هستند و الان با چه کسانی رفت و آمد دارند. الان با چه کسانی بیانیهی مشترک میدهند. الان چه کسانی از اینها حمایت میکنند. این هم یک شاخص است. یادتان هست که حضرت امام چند بار این را گفت که هر وقت دیدید دشمن از شما تعریف میکند بفهمید یک غلطی کردهاید. وقتی میبینی آمریکا، ناتو، اسرائیل، دیکتاتورهای منطقه دلشان میخواهد یک عدهی بهخصوصی بر سر کار بیایند بفهمید که اینها یک غلطی کردهاند. بدانید که یک منافعی برای آنها دارند. این یک شاخصی است که حضرت امام بارها گفته است. حضرت امام گفت یکی از جاهایی که باید به خودتان شک کنید این است که ببینید چه کسانی از شما حمایت میکنند؟ چه کسانی به شما نزدیک شدهاند. امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند تنها باشید و تنها بمانید بهتر از این است که با جریانهای فاسد همراه بشوید. «کُن بالوحده آنَسُ مِنک بِقُرَناءِ السَّوءِ» اگر قرار شد با هم ردیفان و همجبههایها و همنشینان فاسد و بد و دشمن باشی تنها بمانی بهتر است. «کُن بالوحده...» تنها باشی بهتر از این است که چنین تیپهایی دور تو جمع بشوند و با اینها ائتلاف کنی. «بایِنْ اهلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُم» از جبههی شر و جبههی باطل فاصله بگیر و اجازه نده با تو قاطی بشوند. «تَبِن عَنهُم...» از آنها دور بمان تا از رفتار و ارزشهای نادرست آنها دور بمانی. باز باید به این توجه بکنید. من یادم هست حضرت امام در زمان بنیصدر این را چند بار به او گفت و در شرایط مختلف دیگری هم به کسان دیگری گفته شد. این را در شرایط مختلف و دورههای مختلف هم حضرت امام و هم رهبری گفتهاند. گفت بین خودتان و دشمنان مرز بکشید. الان هم شما به من فحش میدهید و هم دشمن اصل انقلاب و نظام و اسلام به من فحش میدهد. شما هم به من منتقد هستید، آنها هم که دشمن هستند. اجازه ندهید در کنار هم باشید. بین خودتان با جریانهای ضد انقلاب و ضد دین مرزبندی کنید. به آنها بگویید که اگر ما مشکلی داریم مربوط به امور داخلی خودمان است و به تو ربطی ندارد. از اینکه آمریکاییها و صهیونیستها و دشمن و بعضی انقلاب و جریانهای ضد دین و ضد اسلام کنار شما آمدهاند و برای شما کف میزنند خوشحال نشوید. دشمن در رسانههای خود بگوید به اینها رأی بدهید و به آنها رأی ندهید. از این حرف خوشحال نشوید. اولاً بدانید یک غلطی کردهاید و دوم اینکه سریع مرزبندی بکن و بگو ما با اینها مخالف هستیم اما با شما مخالفتر هستیم و اجازه نمیدهیم شما بیایید و در کنار ما بایستید و معمولاً این تیپها این کار را نمیکنند. چرا؟ چون به آنها دل بستهاند و از آنها کمک میخواهند. این کار را نمیکنند. تا حالا بارها اتفاق افتاده و این کار نشده است. این هم یک فرمان است که حضرت امیر فرمودند «بایِن اهل الشّّر...» از جبههی شر و جبههی دشمن فاصله بگیر، «تَبِنْ عَنهُم...» تا از روشها و ارزشهای نادرست آنها در امان بمانی. با آنها قاطی نشوید. پس به کسانی که با دشمن قاطی میشوند یا برای آنها مهم نیست که قاطی بشوند یا قاطی نشوند و برای آنها مهم نیست که چه کسی از اینها حمایت میکند اعتماد نکنید. فرمودند از اینها بر حذر باشید که اینها خطرناک میشوند. چون فرمودند «من صحب الاشرار لم یسلم» اینهایی که با اشرار و با جبههی دشمن و با جبههی باطل رفت و آمد دارند و همصحبت میشوند و به آنها لبخند میزنند تا آخر سالم نمیمانند. «لم یَسلَم». ممکن است بگویی ما به خودمان اطمینان داریم. بیخود اطمینان داری. اولاً اطمینان نداری، دوماً آدمهای قویتر و گردنکلفتتر از شما وقتی با دشمن قاطی شدند دیگر نتوانستند از آنها جدا بشوند. میگویند آب رودخانه داشت یک پوست خرس را میبرد. یکی گفت عجب پوست خرسی است. برای چه کسی بوده که به آب افتاده و دارد از بین میرود؟ رفت که پوست خرس بگیرد ولی آن خرس بود و او را گرفت و با خودش برد. بعضیها میگویند ما بین جبهههای مخالفین و دشمنان میرویم و آنها را جذب میکنیم. تو آنها را جذب میکنی؟ چه کسی تو را جذب کند؟ میروند که آنها را جذب کنند ولی آنها اینها را بر میدارند و با خود میبرند. طرف در جبهه گم شد. بعد از دو، سه روز از پشت بیسیم تماس گرفت. فرمانده به او گفت کجا هستی؟ گفت از دشمن اسیر گرفتهام. به او گفت خب اسیر را بیاور. او گفت اسیر با من نمیآید. فرمانده گفت خب خودت بیا. گفت نمیگذارد من بیایم. فرمانده گفت خب تو اسیر شدهای و اسیر نگرفتهای. بعضی از اینها میگویند ما میخواهیم برویم تا آنها را جذب کنیم. بعد میبینی رفت. ما اول انقلاب آدمهای زیادی را در حکومت داشتیم که رفتند تا جذب بکنند. خب تو باید از او قویتر باشی که او را جذب کنی در حالی که تو از او ضعیفتر هستی. تو ضعیف هستی. وقتی که انقلابی بودی قوی بودهای ولی الان ضعیف شدهای. الان به دنیا و پول و شهرت و قدرت و شهوت آلوده شدهای. وقتی آدم آلوده بشود ضعیف میشود. زمانی قوی بودی که آمادهی شهادت بودی. آن زمانی بود که از زندگی خود میگذشتی و به جهاد میرفتی. زمان قبل از انقلاب به زندان و بعد از انقلاب به جبهه میرفتی. آن زمان قوی بودی. آن زمان میتوانستی جذب کنی و اگر در میان دشمن هم میرفتی جذب میکردی و جذب نمیشدی. ولی وقتی ضعیف شدیم و وابستهی پول و ریاست و شهرت و قدرت و شهوت شدیم دیگری قوی نیستیم. چه کسی را میخواهیم جذب کنیم؟ مگر یک ژیان قراضه میتواند یک تریلر را بوکسل کند؟ تریلر تو را میکشد. مثل این میماند که یک موش بگوید دم من را به دم فیل گره بزنید که میخواهم آن فیل را به این طرف بیاورم. خب فیل اگر یک باد معده رها کند سرنوشت تو زیر و رو میشود. یا بعضی از اینها میگویند ما میخواهیم مخالف را به موافق تبدیل کنیم. هر کسی هم گوش میکند میگوید این خیلی خوب است که مخالف تبدیل به موافق بشود. نه آقا. باید سوال کنی مخالف چه چیزی و چه کسی تبدیل به موافق چه چیزی و چه کسی بشود و چگونه تبدیل بشود؟ اگر توانستی مخالف اسلام و انقلاب را به موافق اسلام و انقلاب تبدیل بکنی هنر بزرگی داری. آفرین. این جذب میشود. اما اگر میخواهی مخالف مکتب را به موافق خودت تبدیل کنی فرق دارد. یعنی طرف بر سر مواضع خودش باشد ولی با تو موافق بشود و به تو رأی بدهد هنر نیست بلکه این خیانت است. این یعنی مکتب را فدای خودت کردهای. یعنی داری به طرف میگویی تو در جبههی باطلی که بودی باش، در عین حال با من باش. اینجا «با من باش» یعنی من با تو هستم. چون تو که هنوز در جبههی باطل هستی. اگر از جبههی باطل کسی را به جبههی حق آوردی این جذب میشود. تبدیل مخالف حق به موافق حق است. اما اگر خودت عوض شدی یا آلوده شدی یا دچار فساد فکری و فساد مالی شدی و اگر فساد اخلاقی پیدا کرد و کسی که تا دیروز با ما دشمن بود حالا به تو لبخند میزند نباید خوشحال باشی که مخالف تبدیل به موافق شده است. نه تو مخالف شدهای. تو به آن طرف رفتهای و او به این طرف نیامده است. او به تو لبخند میزند اما نه به خاطر اینکه تو در جبههی حق هستی. بلکه به این خاطر است که جبههی تو عوض شده است. مخالف او موافق او شده است. تو که مخالف او بودهای موافق او شدهای و خیال میکنی او موافق شده است. تو عوض شدی، او که عوض نشده است. او که بر سرفهای خودش هست و همان حرفهای باطل را میزند. امکان ندارد کسی هنوز به حضرت امام و انقلاب فحش بدهد ولی به تو لبخند بزند. معنی این آن نیست که تو او را جذب کردهای بلکه به آن معنی است که تو عوض شدهای. اگر او که دشمن امام و انقلاب بوده حالا دوست امام و انقلاب شده است میتوانی بگویی که تو مخالف را تبدیل به موافق کردهای که این یک گام از پیروزی است. اما اگر او هنوز همان آدم است ولی دیگر دشمن تو نیست یعنی تو مریض هستی و تو عوض شدهای و او موفق شده مخالف خودش را تبدیل به موافق خودش بکند. اینها خیلی نکات مهمی است. حضرت امیر(ع) فرمودند اگر شما کمکم به سراغ جبههی دشمن رفتید و با آنها نشست و برخاست کردید و با کسانی که این اصول و مکتب را قبول ندارند رفت و آمد کردید باعث میشود کمکم به نیروهای سالم و پاک بدبین بشوید. این هم یک روایت است که میفرماید «مجالسة الاشرار...» همنشینی با جریانهای فاسد «سوء ظن بالاخیار...» باعث میشود کمکم به نیروهای سالم و خوب و پاک و مکتبی و انقلابی بدبین بشوی. به آنها خوشبین میشوی و به اینها بدبین میشوی. هر کار و هر حرفی که برادر و خواهر تو در جبههی حق میگوید و هر عملی که انجام میدهد را تو به معنای بد تفسیر میکنی. از آن برداشت بد میکنی و تفسیر دشمنانه میکنی و دائم فاصله میگیری. وقتی به آنها نزدیک میشوی کمکم از نیروهای خودی فاصله میگیری و به اینها سوء ظن پیدا میکنی و کمکم از برادران سابق خودت بدت میآید و فرمودند اینهایی که با جریانهای رذل و آدمهای رذل نزدیک میشوند و همجبهه میشوند و همصدا میشوند و ائتلاف اجتماعی سیاسی میکنند و رفیق میشوند از علائم آغاز سقوط است. فرمودند «من علامات الاِدبار...» یکی از نشانههایی که شروع بدبیاریها را نشان میدهد و اینکه حقیقت به تو پشت کرده و به سمت پایین میروی چه هست؟ «مقاربة الاراذل...» نزدیک شدن به آدمها و جریانهای رذل است. شاخص بعدی که در انتخابات و هر جبههبندی و جناحبندی به کار میرود و باعث میشود که ما بدانیم باید طرف چه کسانی باشیم و طرف چه کسانی نباید باشیم این است که فرمودند تیپهایی هستند که وقتی اوضاع روبراه است با شما هستند و وقتی خطر و تهدیدی پیش میآید مسیر خود را عوض میکنند و از شما جدا میشوند. باید آدمها را بشناسید. فرمودند با کسانی باشید که اهل وفا هستند و در شرایط سخت کنار انقلاب میایستند. ما دو آزمون مهم داشتیم که مسئلهی جانی بود. 7، 8 آزمون غیر جانی هم داشتیم که مهم بود که مشخص میکرد در این 37، 38 سال چه کسانی به دنبال خدا و خدمت به خلق هستند و انقلابی هستند و چه کسانی به اسم انقلاب به دنبال منافع خودشان هستند. یکی زمان انقلاب بود که شکنج و زندان و درگیری داشت. خب اکثر ملت که سیاسی و انقلابی نبودند. اولاً اکثراً اطلاع و تحلیلی نداشتند. حتی اکثر نخبگان و حتی دانشگاهیان و روحانیون انقلابی نبودند. اصلاً بیخبر بودند و اطلاع نداشتند و در صحنه نبودند. حضرت امام در خود حوزه غریب بود. طرفداران حضرت امام در حوزه جزو اقلیت بودند. دانشگاه هم همینطور بود. بازار و جامعه هم همینطور بود. خب یک زمانی اکثر جامعه در صحنه نبودند. انقلابیون در اقلیت ضعیف بودند. این یک صحنهی امتحان بود. بعد از پیروزی صحنههای بزرگتر و عمومیتر پیش آمد. 8 سال جنگ تحمیل شد. یکی از چیزهایی که میتوان با آن آدمها را شناخت این است که در آن 8 سال جنگ کجا بودند و چه کار میکردند. این خیلی شاخص مهمی است. آنهایی که سن آنها اجازه میدهد و میتوانستند به جبهه بروند و نرفتهاند باید پاسخ بدهند. هم در دنیا و هم در آخرت باید پاسخ بدهند. اگر گرفتار بودهاند، اگر مریض بوده، امکانی نداشته فرق دارد. کسانی بودند که مشکل داشتند و نمیتوانستند که حساب آنها جداست. اما آنهایی که میتوانستند بروند و نرفتند یک امتحان بد دادهاند و تجدید شدهاند و رفوزه شدهاند. خب میلیونها نفر اصلاً به جبهه نرفتند. کل ملت که نمیجنگید. چند صد هزار خانواده جنگیدند و بقیه نگاه میکردند. الان خود شما بروید و ببینید که از هر فامیل که صد یا دویست مرد داشته چند نفر به جبهه رفتهاند؟ اقلیت هستند. اکثر خانوادهها به جبهه نمیرفتند. در هر فامیلی چند خانواده بچههای خود را به جبهه میفرستادند. خب این یک امتحان بود که گذشت. یک عده رفوزه شدند. یک عده تجدید آوردند. معدل یک عدهای هم 20 شد. این هم یک امتحان بود. جنگ که تمام میشود همه مذهبی هستند. در زمان صلح همه خوب و متدین و مذهبی هستند. آش و شوله و زیارت و عزاداری میکنند. همه مذهبی هستند چون اینها خطری ندارد. هم فال است و هم تماشاست. هم سیاحت و هم زیارت است. البته ارزش دارد و نمیخواهم بگویم که ارزشی ندارد ولی اینها خطر ندارد و خود قرآن میفرماید نگویید که ما در تعمیر مسجد الحرام و آب دادن به زوار شرکت میکنیم و یک عدهای هم کارهای سختتر میکنند و به جبهه میروند و جهاد میکنند. خداوند در قرآن میفرماید این دو گروه را در کنار هم نگذارید. اینهایی که به زوار آب میدهند و مسجد میسازند کار ارزشمندی میکنند اما اینها را هیچ وقت با مجاهد مقایسه نکنید. با کسانی که جنگیدند و جان و مال و سلامتی و خانوادهی خود را فدا کردند مقایسه نکنید که اینها پیش خداوند مساوی نیستند. «فضل الله مجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً.» مسلمانهای مجاهد با آنهایی که قاعد هستند و نشستهاند هرگز پیش خدا مساوی نیستند. آنهایی که جان و مال و خانوادهی خود را به خطر انداختهاند خیلی پیش خدا مقام دارند و نباید آنها را مسلمانهایی که به جبهه نرفتهاند مقایسه کنید. اینها مساوی نیستند. «اجراً عظیما» اینها پاداش عظیمی خواهند داشت که آنها هرگز از آن برخوردار نخواهند بود. هر چند آدمهای خوبی باشند. بدانید بهشت مجاهدین و بهشت قاعدین مثل هم نیست. بهشت مجاهدین کجا و بهشت قاعدین یعنی مسلمانها و مذهبیهایی که خطر نکردهاند کجا؟ بهشت اینها خیلی با آنها فرق میکند. نعمات و عنایاتی که خدا به اینها دارد مساوی نیست. حالا دقت کنید که حضرت امیر(ع) فرمودند «لا تمنهن وُدَّ تملا وفاءِ العهد» محبت خودتان را به کسانی که وفا ندارند و در لحظهی خطر به صحنه نمیآیند و فرار میکنند و تنها میگذارند نثار نکنید. اینها موجوداتی نیستند که بتوان به آنها عشق ورزید. اینها آدمهای خیلی دوست داشتنی نیست. اینها نگاه میکنند که باد از کدام طرف میآید. اگر منافع باشد به طرف شما میآیند و اگر خطر باشد به طرف دیگری میروند. حضرت امیر(ع) فرمود عشق و محبت خود را به پای آدمهای بیوفا نریزید که اینها ارزش آن را ندارند. فرمودند «لا تطلبن الاِخا عند اهل الجفا» دوستی و برداری را از آدمهایی که اهل جفا هستند و نامرد و مهربان و بیوفا هستند بردارید و توقع نداشته باشید اینها در صحنهی خطر در کنار شما بایستند. اینها نمیایستند و فرار میکنند. اینها یا به جبههی دشمن ملحق میشوند یا سریع مخفی میشوند و فرار میکنند. چنان که در انقلاب و جنگ مواردی اینچنینی پیش میآمد و خیلیها نمیآمدند. حتی ما در جنگ لحظاتی داشتیم که نیروی آمادهی نبرد و داوطلب خیلی کم به جبهه میآمد و همه نگاه میکردند. ما عملیاتهایی داشتیم که یک گردان سه بار به خط زد. میرفت جلو ضربه میزد و بعد از اینکه یک عده شهید و مجروح میشدند به عقب میآمدند و چون نیرو کم بود بازسازی میشدند و همان گردان با یک گردان دیگر مخلوط میشدند و دوباره همانها درگیر میشدند که بعضی از آنها هم زخمی بودند و دوباره به عقب میآمدند و این بار 5 گردان با هم ادغام میشدند و چهار روز بعد دوباره به خط میزدند. این برای این بود که بعضی وقتها نیرو نبود. نمیآمدند و میترسیدند. همه هم در همین جامعه بودند، همه هم مسلمان بودند و همه به زیارت امام رضا(ع) میرفتند ولی به جبهه نمیآمدند. امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود منتظر برادری و وفاداری از آدمهای سست و پست و ترسو و دنیاطلب نباشید ولو اینکه مذهبی باشند. «و اطلبهُ عند اهل الحفا و الوفا...» بگردید آدمها و اقشاری را پیدا کنید که اهل حفاظ و اهل وفا هستند. وفاپیشه و مهرآشنا هستند .عشق سرشان میشود. اهل وفا هستند. آنهایی که وقتی در لحظات خطر جنگ یک گردان جلوی آنها میآید و شرایط خیلی سخت میشود و باز ممکن است نصف گردان بترسند و فرار کنند، میایستند و نمیترسند. آنهایی که مطمئن هستند الان کشته میشوند و باز هم میایستند یک چهرههای درخشان و باشکوهی هستند که آدم دلش میخواهد یکسره با آنها باشد و اگر تا آخر عمر خود به آنها نگاه کنی خسته نمیشوی. ما در عملیات بدر در چهارراه خندق و نزدیک به شرق دجله در محاصره و بمباران شیمیایی بودیم و پشت سر ما 30 کیلومتر آب بود و در روز سوم و چهارم که خط میخواست سقوط کند پشت خاکریز شهید و مجروح افتاده بود. یک عده هم به عقب رفتند. ما مجروح بودیم و افتاده بودیم و کسی را دیدیم که اینجا یک تیربار گذاشته بود، 20 متر آن طرفتر یک آر.پی.جی گذاشته بود، مجروح بود و از او خون رفته بود. کفش پای او نبود برای اینکه نمیتوانست کفش را با خود ببرد. این میدوید و اینجا با تیربار دو، سه دقیقهای میزد، باز پایین میآمد و خودش را به سمت آر.پی.جی میکشاند و دو گلولهی آر.پی.جی میزد و باز به سراغ تیربار میرفت تا دشمن نفهمد پشت خاکریز دیگر کسی نیست. بچهها یا شهید شدهاند یا مجروح شدهاند و یا به عقب رفتهاند. این یک نفر بنا داشت خودش یک خاکریز را نگه دارد. میرفت و میزد و میآمد. از حال میرفت و دوباره این کار را میکرد. این آدمها بودند. هیچ کس هم اینها را نشناخته و نه از اینها فیلمی ثبت شده و نه هیچ کس از اینها خبر دارد. آدم دلش میخواهد این آدم را 30 سال نگاه کند. امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود انقلابیون واقعی اهل وفا هستند و هر جا که سفره پهن است اینها نیستند و به آخر صف میروند ولی هر جا که خطر هست جلو میآیند. ما در این جنگ از این بچهها همین را دیدیم. در خطرناکترین جاها اینها همیشه جلو بودند. بعد که جنگ تمام شد موقع درجه دادن و امکانات دادن اینها گم شدند و به روستا و دهات و محلهی خود رفتند. ما فرمانده گردانی داشتیم که دو، سه برادر او شهید شده بودند و خود او هم مجروح بود و بعد از جنگ اصلاً نفهمیدیم کجا هست. پرسیدم این بنده خدا کجاست؟ گفتند در میدان ترهبار یکی از این سهچرخههای کهنه و قدیمی دارد و در یکی از شهرستانهای خراسان سبزه و میوه میبرد. اصلاً نه به دنبال درجه رفت نه به دنبال مقام و حکم جانبازی رفت. یکی از رفقا گفت با او صحبت کردهام و گفته من اصلاً یک صفحه هم کاغذ ندارم که جبهه بودهام. اینها آدم حسابی هستند. جلوی دوربینها بعد از جنگ خیلیها آمدند و خیلی چیزها را گفتند. موقع تقسیم غنائم خیلیها میآیند. حضرت امیر(ع) فرمودند نگران آنها نباشید و نگران اینها باشید. امام حسن(ع) فرمودند «الاخا فی شدت و الرخا...» میخواهید بفهمید چه کسانی واقعاً برادر هستند؟ میخواهید بفهمید چه کسانی واقعاً انقلابی هستند؟ کسانی که فقط در حال رفاه و وضعیت خوب و آرام با شما نباشند و در لحظهی سختی و رفاه با شما باشند. اینطور نباشد که وقتی وضع خوب است و وقتی میبینند یک کسی میخواهد رئیس بشود و یک موقعیتی پیدا کند سریع رفیق بشوند و وقتی که هوا بد میشود و خطر هست و باید فداکاری کرد پی کار خود میروند. «شر الاخوان...» بدترین دوستان و برادران خود را بشناسید. «المواسل عند الرخا...» آنهایی که موقع خوشی و امکانات و رفاه و غنائم به شما میچسبند و رفیق هستند. «... المفاصل عند البلاء...» اما موقع آزمونهای سخت و گرفتاری و مشکلات از شما فاصله میگیرند. معیارها زیاد است و من اگر بخواهم همهی آنها را بگویم طول میکشد ولی آخرین معیاری که عرض میکنم این است که فرمودند این چاپلوسها و اینهایی که به یک صاحب قدرت میرسند و چاپلوسی و تملق و چربزبانی میکنند و وقتی یک کسی را میبینند که او نه قدرت ندارد و نه ثروت دارد به او محل نمیگذارند و حتی توهین هم میکنند، موجودات خطرناکی هستند. حضرت امیر(ع) در روایات ما فرمدند. پیامبر اکرم(ص) فرمودند «احثوا فی وجوه المداحین التراب...» هر وقت دیدید کسانی مداحی شما را میکنند و برای فلان شخص و فلان حزب تملق میگویند و حرفهای مندرآوردی و چرند میزنند و میگویند در دنیا از شما بهتر نیست و در تاریخ از شما شایستهتر نبوده و همهی کارهای شما درست است و خیلی گل هستید و هر حرفی که میزنید در و مروارید است و اصلاً شما هیچ خطایی نداشتهاید و یک بار سوال و انتقادی نمیکند و هر نوع تملق و چاپلوسی و پستی را از خود نشان میدهد. پیامبر(ص) فرمودند به صورت این آدمها خاک بپاشید. وقتی میبینید کسانی جلوی صاحبان قدرت یا ثروت تملق یا چاپلوسی میکنند به صورت آنها تف بیندازید و به صورت آنها خاک بپاشید و بگویید خاک بر سرت و اجازه ندهید فضا، فضای تملق و چاپلوسی بشود. گفتهاند در دو، سه جا تملق اشکالی ندارد. یکی گفتهاند در نماز در برابر خداوند هر چه تملق و ذلت نشان بدهی کم است. یکی گفتهاند جلوی پدر و مادر تملق ثواب دارد. پیش پدر و مادر خود هر چه تملق کنی خوب است. یکی هم پیش استاد تملق خوب است. پیش پدر و مادر و استاد و بیش از همه در محضر خدا در نماز تملق خوب است. غیر از اینجا هر جا، هر کسی برای هر کسی شروع به چاپلوسی بکند و مثلاً بگوید از شما بهتر نیست و از من بدتر نیست و شما هیچ خطایی نداری خیانت است. فرمودند این گناه است و واجب است که همه این شخص را هو کنند. باید این شخص را مسخره کنی و اگر خاک هست باید برداری و به صورت او بپاشی. اجازه ندهید روح تملق در رسانهها و در فضای سیاسی حاکم بشود. الان هر جناحی و هر حزبی در مورد رئیس خود تملق و دروغ میگویند و طوری حرف میزنند که رؤسای احزاب و جناحهای آنها معصوم هستند. فرمودند از خود مسئولین کسانی که تملق را دوست دارند خطرناک هستند. یعنی اگر میبینید کسانی هستند که تملق آنها را میکنند و چاپلوسی میکنند و اینها خوششان میآید به آنها اعتراض کنید و بگویید مگر نمیبینید که این تملق میگوید و چاپلوسی میکند؟ پس چرا چیزی نمیگویید؟ امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند «منَ مدحک فقد ذبحک» کسی که تو را مدح میکند و تملق میگوید «فقد ذبحک» سر تو را میبرد و تو را میکشد. انسانیت و ایمان تو را به قتل میرساند. چرا اجازه میدهی تملق تو را بگویند؟ در این ادارهها دیدهاید که بعضیها جلوی رئیس خود چطور دم میجنبانند؟ در وزارتخانهها و در دولتها اینها را دیدهاید؟ من آدمهایی در جلساتی دیدهام که هر دولتی عوض میشود همان حرفها را در مورد نفر بعدی میگویند. تنها جایی که ما حضور داریم در شورای انقلاب فرهنگی است. من زمان دو، سه رئیس جمهور این را دیدهام. رئیس جمهور اول آمده و میبینم بعضیها چنان تملق او را میگویند که حالت تهوع به آدم دست میدهد. بعد رئیس جمهور عوض میشود و همان آدم به نفر قبلی در آن جلسه فحش میداد و توهین میکرد و باز به کسی که تازه آمده بود تملق میگفت. اصلاً دهان آدم باز میماند. من در بعضی از نهادها آدمهایی دیدهام که در زمان رئیس جمهور بودهاند. در زمان رئیس جمهور اول چاپلوسی او را میکرد، رئیس جمهور بعدی که آمده چاپلوسی او را میکند و به رئیس جمهور قبلی فحش میدهد، حالا که رئیس جمهور سومی آمده تملق این را میگوید و به رئیس جمهور قبلی فحش میدهد. خب اینها موجودات خطرناکی هستند و آن حاکم و مدیر و وزیر و استاندار و وکیل و شهردار و امام جمعه و فرماندار و قاضی و رئیس دادگستری که اجازه بدهد و خوشش بیاید که جلوی او از او تعریف کنند هم مریض است. یا به خصوص چیزهایی بگویند که واقعیت ندارد. آن مسئول هم بیتقوا و بیایمان است. امام حسین(ع) فرمودند این که تملق شما را میگویند به این معنی نیست که دوست توست و تو را دوست دارد. اتفاقاً عکس آن است. امام حسین(ع) فرمودند «من احبک نهاک...» کسی که واقعاً تو را دوست دارد و میخواهد اشکالات شما برطرف بشود در چشم تو نگاه میکند و انتقاد میکند و تو را از منکر نهی میکند. این تو را دوست دارد چون میخواهد تو سالم باشی. فرمودند «و من ابغضک اقراک...» آن کسی که واقعاً دشمن تو هست همان کسی است که هر چه میگویی لبخند میزند و میگوید شما درست میفرمایید. این چاکرصفت است. سیدالشهدا(ع) فرمودند این آدم دشمن توست چون عیبهای تو را میبیند و به تو نمیگوید. برای اینکه میخواهد این مرضها و عیبها بیشتر و بیشتر بشود و تو سقوط کنی. ولی آن کسی که تو را دوست دارد و میخواهد سقوط نکنی انتقاد میکند و نهی از منکر میکند. البته انتقاد سالم و درست میکند. آخرین حدیثی که میخوانم در همین باب است. امام صادق(ع) فرمودند «کم من مفتونٍ بثناءً الناس علیه...» کم نیستند کسانی که از بس ثنای آنها را میگویند و برای آنها چاپلوسی میکنند کمکم باورشان میشود. کمکم خودش، خودش را فریب میدهد. خودش میداند که سوادش متوسط است ولی از وقتی رئیس شده اینقدر جلوی او گفتهاند نظریهپرداز و دانشمند بزرگ و متفکر که این کمکم باورش میشود و فکر میکند واقعاً نظریهپرداز و متفکر شده است. ما یک مشکلی داریم و آن این است که هر کسی در این کشور رئیس و مسئول میشود دیگر هم متفکر است، هم نظریهپرداز و دانشمند در ده علم و جزو نوابغ است. آقا تو همان آدم هستی. فرقی نکرده است. از نظر علمی یک آدم متوسطی بودهای و یک مدرک دانشگاهی و حوزوی داشتهای. چطور حالا میگویند نظریهپرداز برجستهی تاریخ که مسیر جهان را عوض میکنی. از بس به اینها این چیزها را میگویند اینها کمکم بعد از یکی، دو سال باورشان میشود. چه زمانی میفهمند که خودشان را خر کردهاند؟ وقتی که دورهی آنها تمام میشود. بعد میبینند همانی که آنچنان تعریف میکرد از کنار او رد میشود و به او سلام نمیکند. خیلی سخت است. اگر آدم دین نداشته باشد. 4 سال یا 8 سال رئیس مملکت باشد و همه چاپلوسی بکنند و بعد یک مرتبه بگویند حالا مثل آدم معمولی داخل خیابان برو و وقتی هم که میروی بعضیها به تو محل نمیگذارند و سلام هم نمیکنند. این خیلی سخت است. آدم خیلی دلش میخواهد دوباره بیاید یا زنبیل بگذارد که نوبت او از دست نرود. خیلی سخت است که آدم بگوید 4 سال بس است و دیگر 8 نشود. یا اگر 8 سال شد بگوید دوباره برویم و بیاییم تا 8 سال دیگر بمانیم. خیلی سخت است. اما این را بدانید حاکم مسلمان، یک رئیس جمهور، یک وزیر، وکیل، قاضی مسلمان نباید اجازه بدهد کسی تملق او را بگوید. اگر خوشش میآید باید بداند که مریض است. این تعبیری که امام صادق (ع) فرمودند «کم من مفتونٍ...» بسا فریبخوردگانی که خودشان کلاه خودشان را بر میدارند، «بفنا الناس علیه...» میبیند مردم دائم سلام میکنند و بهبه و چهچه میزنند و کمکم باورش میشود و با خودش میگوید من چه کسی بودم و خودم خبر نداشتم. میگوید مردم من را کشف کردهاند و من متعلق به همهی تاریخ هستم. بعضیها میگویند من متعلق به همه هستم. آقا تو یک آدم معمولی هستی. متعلق به خودت باش. قرار بود بیایی در 4 یا 8 سال نوکری مردم را بکنی. بندگی خدا و نوکری خلق بکنی. ریاست در منطق شیعه این است. بندگی خدا و نوکری خلق است ولی کمکم سروری خلق و رقابت با خدا میشود. اینها خطرناک است. امام صادق(ع) فرمودند مراقب باشید خودتان کلاه خودتان را بر ندارید. امام هادی(ع) به شخصی گفتند «و قد اکثراً من افراط ثناءِ علیه...» کسی آمده بود و برای امام هادی(ع) ثنا میگفت. حالا او که راست میگفته و هر چه برای امام هادی(ع) بگویی کم است ولی قصد او تملق بود و هدف دنیوی داشت. آمد در مورد امام هادی(ع) جلوی ایشان تعریف کرد و تعریف کرد تا امام هادی(ع) فرمودند «اقبِل علی ما شأنُک...» حواست را جمع کن. چه میگویی؟ درست صحبت کن. «فَاِنَ کثرت الملق یحجمُ ان الظنه...» چاپلوسی زیاد باعث توهم میشود. این نوع حرف زدن خدمت به من نیست. چرا اینطور حرف میزنی؟ «و اذا حللت من اخیک فی محل ثقه» اگر کسی به تو اعتماد کرد و حرف تو را گوش میکند، «فَاعدل انِ الملقه الی حسن نیه...» متعادل باش و درست صحبت کن. من به تو اعتماد کردهام و حرفهای تو را گوش میکنم. پس چرا این حرفها را راجع به من میزنی که در شأن خدای متعال است. چرا با من اینطور حرف میزنی؟ عقل خود را مدیریت کن و تابع عقل خود باش و درست صحبت کن. وقتی پیش یک برادری مورد اعتماد قرار گرفتی و وقتی که من به تو اعتماد کردم و حرف تو را گوش میکنم «فاعدل انِ الملقه...» از تملق عدول کن. درست صحبت کن. چرا جلوی من اینقدر چاپلوسی میکنی؟ «الی حسن نیه...» فرمودند آن چیزی که باید داشته باشی حسن نیت است. حسن نیست داشته باش و روح چاپلوسی نداشته باش چرا که من از تو چاپلوسی و تملق نمیخواهم. این حرفها چه هست که میزنی؟ من از تو حسن نیت میخواهم. نیت تو پاک باشد، هدف تو درست باشد. چرا این حرفها را میزنی. اینها 5 محور از محورهایی است که در قرآن و روایات اهل بیت(ع) هم در مورد آدمشناسی و جبههشناسی است و هم در مورد انتخابات و غیر انتخابات است که آدمها و جریانها را درست بشناسید. این 5 شاخص اسلامی و مکتبی برای شناسایی جریانها و اشخاص و شخصیتهای سیاسی در جمهوری اسلامی به ویژه در موقع انتخابات است.
والسلام علیکم و رحمتالله.
هشتگهای موضوعی