گام اول تمدنسازی: انقلاب، گام دوم: نظام انقلابی تا تمدن جهانی - قسمت اول
نشست (نهضت، ادامه دارد)_ طرح ولایت دانشجویی _ مشهد_ ۱۳۹۸
بسمالله الرحمن الرحیم
خدمت برادران عزیز سلام عرض میکنم. تشکر میکنم از دوستان طرح ولایت که تا جایی که یادم میآید الان بیش از دو دهه است که این طرح ادامه دارد و خیلی هم آثار و برکاتی داشته است. دورانی که شما هنوز دانشآموز بودید در دهه هفتاد این طرح ولایت بود و چند نسل دانشجو این دورهها را گذراندند. در یک دوره فشرده این 5، 6 کتابی که به شما میگویند خیلی از ریشه مطالب شما، مبانی اعتقادات استدلالی شما را قوی میکند و انشاالله این را خیلی محکم و جدی بچسبید و این کتابها را خیلی دقیق مطالعه کنید و بعد هم این سیر مطالعاتی و ارتباطات خود را ادامه بدهید. یعنی یک مقطع خاص و محدودی نباشد. دوستان فرمودند در ذیل این بیانیه گام دوم رهبری ما به یک بعد آن که مقولهی کارآمدی انقلاب و نیروهای انقلابی در نظامسازی و آغاز تمدنسازی است اشاراتی بکنیم. نکته اول این که تمام تلاش قدرتهای استکباری در مورد ملت ما به طور خاص و همه ملتهای مظلوم و تحت ستم اینها که در این یکی، دو قرن توسط 4، 5 کشور غارتگر اروپایی و غربی غارت شدند و اشغال شدند تعقیب میشود، یعنی پروژهای که در مورد همه در بیش از یک قرن تعقیب میشود تلقین این مطلب به آنها و نسلهای آنهاست که شما نمیتوانید و شما هیچ غلطی نمیتوانید بکنید. همه غلطها را ما میتوانیم بکنیم. شما نمیتوانید، شما نمیدانید، شما بدانید و بتوانید هم نمیخواهید. راحتتر این است که تحت سلطه ما باشید. ما مثل انگل از شما آویزان میشویم و در عین حال شما هم به زندگی خود ادامه میدهید. نکته اصلی این است. اولاً نمیگویند این تمدن کنونی که الان نزدیک یکی، دو قرن است بر بخش مهمی از جهان مسلط شده چگونه ساخته شده است. نمیگویند که این محصول علم و تمدن و منابع طبیعی و منابع انسانی بسیار ملتها و محصول غارت چند قرن چند قاره بوده است. فقط نتیجه و محصول نهایی را به رخ میکشند که مثلاً ببینید ثروت ما از شما بیشتر است. قدرت ما، صنعت ما، فن و علم ما بیشتر است. اما این که چطور و چرا اینطور شد را نمیگویند. قارهی اروپا که تا دو، سه قرن پیش یکی از عقبماندهترین و وحشیترین قارهها بود. چگونه به تدریج بر بقیه مسلط شد؟ قاره آمریکا را کلاً گرفتید و غارت کردید. ساکن شدید. بومیان آنجا و بومیان استرالیا و بسیاری از تمدنهای موجود را نابود کردید. زبان و دین و مذهب و لباس و سبک زندگی آنها را هدف قرار دادید و آنها را تحقیر کردید. بعد هم به سراغ آسیا آمدید و حدود صد سال است که بر کل جهان اسلام مسلط شدید. کل جهان اسلام بین انگلیسها، فرانسویها، روسها و یک بخشی مختصری مثلاً ایتالیا و آلمان و بعد هم آمریکاییها تقسیم شده است. 40 سال است که قیام شروع شده است. نهضت آزادی بردگان از ایران آغاز شد. اولین کشوری که رها شد بعد از این دوره ایران با شعار اسلام بود. حالا هم گسترش پیدا کرده به 5، 6 کشور دیگر و آنها وارد اردوگاه انقلاب شدهاند و این نهضت گسترش پیدا میکند. حالا ما در مقام گام دوم، 40 سال دوم، تا برسیم به 40 سوم که ما دیگر نیستیم و شما هستید و باز باید به نسل بعد از خود محصول این زحمات را تحویل بدهید. این دورهای است که ملت نظامسازی کرده و نظام مستقر شده و در حال رفع اشکالات سیستم و نظام، اصلاح مشکلات آن در راه تقویت بنیانهای تمدن که تمدنسازی یک مرحله بالاتر از نظامسازی است. همینطور سلسله جامعهپردازی که هیچ وقت تمام نمیشود. همیشه تا بینهایت مراتب دارد. الان وارد آن مرحله شدهایم. یکی از آفات این مرحله یعنی پایان گام اول و آغاز گام دوم این است که در ذهن نسل ما و به خصوص نسل شما برود که کاری نشده است. ما که کاری نکردهایم. این همه هزینه پرداختیم، زحمت کشیدیم، ادعا کردیم، شعار دادیم، در انتها چیزی نشد. این یکی است. مأیوس کردن و یأسپراکنی نسبت به گذشته است. بگوییم اصلاً اتفاقی نیفتاد. وقتی با این همه فداکاریها اتفاقی نیفتاد چرا در آینده اتفاقی بیفتد که معلوم نیست آن فداکاریها و آن صحنهها هم باشد. خود این کافی است که موتور یک جامعه و یک انقلاب را پایین بیاورد. البته خطر دیگر هم غرور کاذب است که هنر نزد ایرانیان است و بس و فقط ما در دنیا هستیم و ما فلان هستیم که این هم بیخود است. نه غرور و نه یأس. خوف و رجا. امید و نگرانی باید با هم باشد. ولی کفه نگرانی و ترس هرگز نباید بچربد. اما اگر هیچ نگرانی و ترسی هم نباشد ممکن است خوابتان ببرد. یکی از مباحثی که ما باید یادآوری کنیم، چون خود ما و امثال بنده از بس نقد و انتقاد میکنیم و اعتراض میکنیم و اشکال میگیریم که این وظیفه ما هست و باید همه ما هم این کار را بکنیم. چون اگر بگذاریم بعضی از مسئولین بخوابند کلاً میخوابند تا یک مرتبه آب بیاید و سیل ببرد. باید بیدار کنیم. با زبان خوش و مؤدبانه و اگر نشد نیشگون میگیریم و اگر باز هم نشد لگد هم باید بزنیم. منتها دیگر مدام لگدپراکنی و یأسپراکنی و نیست و نبوده و نمیشود و نه و نه نباشد. در انتها میگویند وقتی این همه اشکال داریم پس چه؟ به چه امید بستهایم؟ انقلابیگری غیر از انقلابیبازی است که همه چیز را نفی کنی و همه چیز را سیاه ببینی و همه چیز را انکار کنی و معلوم نباشد بالاخره چه میگوییم و چه میخواهیم و چه کاری میتوانیم بکنیم. مدام «نه» گفتن پس «آری» گویی به زندگی کجا رفت؟ نتیجه چه میشود؟ از آن طرف آنهایی که میگویند انقلاب دیگر تمام شد و به خانههای خود بروید و ما به شما رسید میدهیم و از این به بعد ما میخواهیم زندگی کنیم و حکومت کنیم بدون توجه به جدول ارزش و ضد ارزش و هزینهای که برای این نهضت در طول تاریخ پرداخته شده است. فقط سال 57 و 40 سال پیش نبود. قرنها مجاهدت بوده تا در اینجا به نتیجه رسید. بنیان یک تمدن جدید اسلامی گذاشته شده است. ولی برای رسیدن به مراحلی که بتوان به آن تمدنسازی گفت راه طولانی و سختی را باید در ارتفاعات طی کرد. ولی این راه طیشدنی است. مسئلهی اصلی این است که این راه طیشدنی است. آن تعبیری که از جمله در این بیانیه آمده یکی این است که این انقلاب قدرتمند بود و خیلی کار بزرگی کرد اما در عین حال مهربان بود، باگذشت و حتی مظلوم بود، افراط و چپرویهایی که خیلی از قیامها و جنبشها را سیاه و بدنام کرد و شکست داد را دچار نشد. افراطی اگر اتفاق افتاد از طرف دشمنان تحمیل شد. در هیچ معرکهای این انقلاب گلوله اول را شلیک نکرد. حتی در جنگ با صدام و حتی علیه شاه و علیه آمریکا همیشه حرف حقی زده شد و آنها به جای این که جواب بدهند اسلحه کشیدند و کشتند و جنگ به راه انداختند. و الا این انقلاب خونریز و بیرحم نبود اما منفعل و مردد هم نبود که بایستیم ما را بزنند و ما تماشا کنیم. کودتا کنند و یک اوردنگی بزنند و چند صد نفر را بگیرند و بکشند و ما هم به خانههای خود برویم. مثل اتفاقی که در مشروطه افتاد، در نهضت ملی شدن نفت افتاد، حتی بعد در 15 خرداد با این که هزاران نفر را به خاک و خون کشیدند که باز جدیتر مقاومت بود. نه، با صراحت و شجاعت این ملت و این انقلاب جلوی زورگوها ایستاد و از مستضعفان ایران و جهان دفاع کرد. جوانمردی، مروت انقلابی، صداقت، صراحت، اقتدار داشت و یک دامنه عمل نه فقط ملی بلکه منطقهای و بلکه جهانی پیدا کرد و خود اینها علائم شروع یک تمدن جدید است. ما باید بفهمیم در این 4 دهه گذشته ضعفهایی داشتهایم و اشکالاتی بوده و افراط و تفریطهای بشری بوده است و همه بالاخره آدم هستند. اما ارزشهای بسیار عالی و متعالی و کمنظیر در جهان و شاید حتی بخشی از آن بینظیر و پیروزیهای بسیار بزرگی به دست آمده است. یعنی یک انقلاب کارآمد بود. چون بعضی اوقات بعضیها گفتند بله، این حرکتهای توحیدی و انقلابی و دینی خوب هستند، درست هستند، ارزشی هستند ولی ناموفق میشوند یا ناکارآمد و کمکارآمد هستند و شکست میخورند. نه، این انقلاب و این ملت کارآمد بود. آنهایی که در انقلاب بودند را عرض میکنم. از نقطه صفر شروع شد. همه چیز علیه ما بود. هیچ چیز به نفع ما نبود. هیچ کس از قدرتهای جهان منتظر ما نبود. منتظر این انقلاب نبود. گرچه ملتها منتظر بودند که یک اتفاق جدیدی و یک حرف دیگری و یک جبهه سومی در برابر غرب و شرق باز بشود. رژیم پهلوی، رژیم سلطنتی دیکتاتوری وابسته بود. منتها تفاوت آن با رژیمهای سلطنتی غرب یکی این بود که اولین رژیم سلطنتی دیکتاتوری بود که به دست خارجیها در ایران حاکم شد. قبلاً هم پادشاهان و سلسلهها بودند. بین آنها ظالم هم بودند، لامذهب هم بودند اما اولاً جرئت نمیکردند صریحاً علیه دین حرف بزنند و ثانیاً خارجیها اینها را نیاورده بودند. خودشان در جنگهای داخلی و رقابتها و قلدریها و یا این که پایگاههای اجتماعی پیدا میکردند و به قدرت میرسیدند. اولین رژیمی که غربیها و خارجیها در ایران بر سر کار آوردند، اولین رژیم دستنشانده در تاریخ ایران اینها بودند که انگلیسها و غربیها آنها را آوردند و بعد هم آمریکاییها آمدند با دو کودتا سوار شدند. مردم ایران همیشه متدین بودند و حکومتهای دیگر جرئت نمیکردند علیه دین رسماً اقدام کنند. مثلاً بیایند حجاب را ممنوع بکنند. بیایند و عزاداری امام حسین(ع) را ممنوع و تعطیل بکنند. به خصوص از صفویه به بعد اینطور بود. بیایند بگویند اصلاً دین و روحانیت و علما را نمیخواهیم و حوزهها را تعطیل بکنند. برای اولین بار اینها این کارها را کردند. یک دیکتاتوری که در برابر دشمنان خارجی و ارباب ذلیل و در برابر ملت متکبر و کشور به شدت عقبمانده شد. ایران یکی از بدترین دورههای تاریخ خود را در اواخر قاجار و به خصوص در دوران پهلوی طی کرد. هیچ وقت ایران در طول تاریخ به لحاظ صنعتی، علمی، تمدنی اینقدر عقب نیفتاده بود. همیشه بالاخره یکی از قدرتهای جهان بوده است. یک زمانی که چند قرن مرکز تمدن اسلامی ایرانی بود. قرنها مرکز علم و قدرت و ثروت و نظامیگری پس از اسلام بود. حمله مغول یک ضربهی سنگین به ایران و تمدن اسلامی ایرانی زد و بعد هم حمله غربیها در این 100، 150 سال گذشته که آمدند دیگر کلاً بر ایران مسلط شدند. حالا ایران به لحاظ علم و فناوری و سیاست و معنویت و همه فضائل در این 100 سال قبل از انقلاب اسلامی مدام در حال افول و سقوط بود و پایین رفت. این انقلاب هم هیچ تجربه معاصری را پیش رو نداشت که ببینیم اینها اینطور عمل کردند و ما هم اینطور عمل کنیم. دنیا یا بلوک شرق بود یا غرب، یا کمونیستها یا سرمایهداری بودند. همه آنها الگو و ارباب و حامی داشتند. هر کشوری دست هر کدام از این بلوکها میافتاد تکلیفش روشن بود و همه در باند و بلوک خودشان به کمک میآمد. ما این وسط بدون بلوک به دنیا آمدیم. یک مرتبه کسی متولد شد که دو طرف گفتند این کیست و هر دو آمدند که بزنند و زدند و خوردند. از دست یک ملت خوردند. هیچ تجربه و پیشینهای نداشتیم. اصلاً چطور باید در این شرایط حکومت کرد؟ حاکمان ما چطور تعیین بشوند؟ شرایط چطور باشد؟ اصلاً واقعاً همه چیز از صفر شروع شد. یعنی راه طیشدهای پیش چشم ما نبوده است. این یکی از نکاتی است که تصریح میشود و باید تصریح بشود. آن موقع بیشتر جنبشها مارکسیستی و چپ بودند. آنها به ایمان و معرفت دینی این مردم ربطی نداشت و نمیتوانست الگوی ما باشد. بنابراین ما 40 سال پیش هیچ سرمشق حاضر و آمادهای نداشتیم. خود این انقلاب و امام شروع کردند که چه نوع جمهوریتی را در ذیل اسلامیت چگونه سازمان بدهیم. خودمان ابزار تولید کنیم. از ملتهای دیگر هم الهام بگیریم اما بالاخره خودمان باید تصمیم بگیریم که چگونه پیشرفت کنیم و چگونه جلو برویم. بعد هم مدیریت جهادی ابداع و اختراع بزرگ این انقلاب در عصر جدید بود که پیشرفتهای بسیار شگفتآوری که واقعاً قابل باور نیست در دنیا ایجاد شد و باید با مدت مشابه بزرگترین انقلابهای لاییک در مدرنیته چپ و راست یعنی انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه که مبدأ دو تمدن جدید غرب و شرق بودند در یک مدت مشابه مقایسه کنیم و ببینیم این انقلاب چقدر به مردم رجوع کرد و آن دو مورد چقدر مردم را کشتند. این انقلاب از همان اول خودش را به رأی ملت گذاشت. قانون اساسی را به رأی گذاشت. میدانید که هیچ کشوری در جهان قانون اساسی خود را به رأی مستقیم ملت نگذاشته است. حتی یک بار هم این کار را نکرده است. به خصوص هیچ انقلابی این کار را نکرده است. اصلاً انقلابها تا دههها بعد انتخابات برگزار نمیکنند. حالا اگر بعدها این کار را بکنند که بعضی بعداً هم نکردند. مثلاً انقلاب روسیه هیچ وقت انتخابات واقعی برگزار نکرد. انقلاب روسیه، انقلاب فرانسه خودشان را به رأی ملت نگذاشتند. این که نمایندگان ملت بیایند قانون بنویسند و باز به رأی ملت بگذراند و از این خبرها نبوده است. چقدر اینها آدم کشتند و جنایت کردند. انقلاب فرانسه دهها هزار نفر را ظرف یک سال در خیابانهای پاریس و شهرهای دیگر با گیوتین سر زدند که این داعش پیش آنها دموکرات است. انقلاب روسیه میلیونها مردم خود روسیه را کشت برای این که بماند. حالا این انقلاب از اول هدف قرار گرفت. جنگ را تحمیل کردند. تروریزم را تحمیل کردند. دائم از خودش دفاع کرد. حالا ممکن است در مواردی اشخاص افراط و تفریط و اشتباهات بشری کرده باشند که آن بحث دیگری است ولی روال این نهضت این نبوده است. بر اساس جنایت و تحمیل و دیکتاتوری واقعاً نبوده است. با همین اصل «ما میتوانیم» جلو آمده است. البته با توکل به خداوند ما میتوانیم و نه بدون خداوند و همینطور اقداماتی که شد که حالا در همان بیانیه دوستان بخوانند و من نمیخواهم تکرار کنم. نمونههایی از این که چه پیشرفتهای عظیمی صورت گرفت در همین شرایطی که همان اول 4، 5 جنگ داخلی را برای ما شروع کردند. به اسم جنگ ترک و کرد و عرب و فارس و بلوچ و ترکمن میخواستند آذربایجان را جدا کنند، کردستان را جدا کنند، خوزستان را جدا کنند، بلوچستان را جدا کنند، ترکمنصحرا را جدا کنند. از اول شروع شد. پشت سر همه اینها هم سرویسهای جاسوسی بودند. عوامل سلطنت رژیمهای قبلی بودند. کمونیستها بودند. سرویسهای جاسوسی انگلیسها و آمریکاییها بودند. اسناد لانه جاسوسی را ببینید. رژیمهای مثل صدام عراق و جاهای دیگر با پول کشورهای خائن نفتی مثل آل سعود فتنه کردند که از همان اول اینها جنایت و خیانت را شروع کردند. چون میدانستند بعد از این نوبت آنهاست. ملتهای آنها قیام میکنند. اصلاً برای همین هم جنگ را شروع کردند. چون دیدند در ایران ملت آمد و فردا ملت عراق انقلاب میکنند، ملت عربستان انقلاب میکنند. ملتها شروع کردهاند. همه اینها با هم متحد شدند تا مرکز را بزنند و دیگر ملتهای خودشان انقلاب نکنند. میگویند ایران میخواست صدور انقلاب کند. اصلاً مگر صدور انقلاب به این معنا مثل کالاست که بتوانی بفرستی. مگر به زور است؟ صدور انقلاب یک امر طبیعی است. انقلاب آزادیبخش و الهامبخش به طور طبیعی صادر میشود. چون ملتهای دیگر میبینند این ملت زیر بار استبداد بود و اقدام کرد و هزینه کرد و شد. همه میگفتند نمیشود ولی اینها کردند و شد. چرا ما نکنیم؟ صدور انقلاب این است. و الا مگر امام گفته بود ما میرویم به کشورهای دیگر حمله میکنیم و میگیریم؟ نه. این حرفها نبود. گفت ملتها نگاه کنید ملت ایران چه کار کرد. شما هم مثل ملت ایران میتوانید همین کارها را بکنید. خودتان را نجات بدهید. این را به همه دنیا گفت. اصلاً نمیخواست امام بگوید. قرآن گفته است. همه انبیا این را گفتهاند. این که بهانه جنگ نیست. توطئه بود. این «بن سلمان» که در عربستان آمده و رژیم عربستان را سکولاریزه میکند و حالا که دیدند وهابیت به دردشان نخورد و تاریخ مصرف آن تمام شده و مذهب خشونت و خریت است حالا سکولاریزم را به راه انداختهاند. الان در مکه خواننده زن نیمه برهنه آمریکایی را برای کنسرت دعوت کردهاند. کنسرتهای آمریکایی و کم کم مشروب و اگر به آنها رو بدهند و جرئت کنند کنار مسجد الحرام دیسکو و مشروبفروشی میزنند و میگویند طواف کردید و خسته شدهاید، بیایید یک لبی تر کنید و یک رقصی و یک حالی بکنید و باز به طواف بعدی بروید. از اینها بر میآید. چون خودشان همه قمارباز و اهل فحشا و فسق و فجور هستند. اینها خادم الحرمین اینطوری هستند. مثل معاویه هستند. مثل بنیامیه و خلفای اموی هستند که شراب میخوردند و خادم الحرمین هم بودند. زنا میکردند، قمار میکردند، خادم الحرمین هم بودند. مثل شاه که به حرم امام رضا(ع) میآمد. مذهبی بود. تیشه به ریشه مذهب میزد و بعد هم یک وقت گفت من خواب دیدهام حضرت عباس(ع) به خوابم آمد و من نظر کرده حضرت عباس(ع) هستم. حالا چون مردم علاقهای به حضرت عباس(ع) و ائمه داشتند شاه آمد و گفت من نظر کرده حضرت ابوالفضل(ع) هستم. اینها به این شکل مذهبی هستند. مثل صدام که یک عمر دینستیز بود و آن آخر که داشت سقوط میکرد یک مرتبه روی پرچم عراق با خط خودش نوشت «الله اکبر». بعد هم گیر افتاد در دادگاه ریش گذاشت و بسمالله و اعوذ بالله و صدق الله گفت. بعد هم که نیروهای انقلاب اسلامی عراق داشتند او را به دار میکشیدند به آمریکاییها گفته بود نگذارید اینها من را اعدام کنند. من تنها کسی هستم که میتوانم به شما کمک کنم جلوی انقلاب اسلامی ایران را بگیرید. اینها هم گفته بودند اگر توانسته بودی که گرفته بودی. همه چیز رفت. میدانید که آمریکا اجازه نمیداد صدام اعدام بشود. میخواست او را نگه دارد. نیروهای انقلاب اسلامی در عراق و عراقیهای مجاهد گفتند باید او را تحویل بدهی و الا ما با خودت درگیر میشویم. اینها او را اعدام کردند. صدام آخر کار گفت من به نیابت از کل رژیمها جنگیدم چون اگر من با ایران وارد جنگ نمیشدم همه ملتها همه رژیمها را سرنگون میکردند. کل جهان اسلام داشت به دنبال خمینی به راه میافتاد. این که تقصیر امام نیست وقتی ملتها به دنبال او راه میافتند. حالا در اینجا به چیزی اشاره میشود که من از همین جا بحث را شروع میکنم. آمار و بحث کارآمدی است. این که ما در بسیاری از رشتههای مهم در دنیا جزو 7، 8 کشور اول جهان شدهایم. با وجود تحریم علمی و سیاسی و اقتصادی و نظامی به اینجا رسیدیم. در جنگ به ما سیم خاردار نمیدادند. امروز موشکهایی با برد 2، 3 هزار کیلومتر میزنند که میگویند آن طرف اتاق بزن و نه این طرف اتاق. با این دقت است. تانک ساختهاند. ما زمان جنگ هر چه اسلحه داشتیم از نیروهای دشمن میگرفتیم. اصلاً ما چیزی نداشتیم. تانک، توپ، هر چه بود ما از آنها میگرفتیم. هیچ کس به ما چیزی نمیداد. همه را از دشمن گرفتیم. چندین لشکر زرهی درست شد. گاهی بچهها به خط میآمدند و یک تانک میگرفتیم. مثلاً بچههای این لشکر این طرف تانک مینوشتند مربوط به لشکر نصر خراسان و بچههای آن لشکر میآمدند و مینوشتند مربوط به لشکر امام حسین اصفهان. یکی این طرف مینوشت و یکی آن طرف مینوشت. اینطور بود. مردمی بود. مثل شما به جبهه میرفتند و 6 ماه بعد فرماندهی گروهان میشدند و سال بعد فرماندهی گردان میشدند و یک سال و نیم بعد هم فرماندهی لشکر میشدند. دو سال بعد هم شهید میشدند. باز نفر بعدی میآمد. اینطور بود. جنگ مردمی بود. یک انقلاب مردمی با دست خالی بود. جنگ پارتیزانی با ظاهر کلاسیک بود. حالا این جمعیت زیر 40 سال که بعضیها تهدید میدانند اگر درست مدیریت کنیم یک فرصت است. این موج جمعیتی که از دهه 60 ایجاد شد حالا به صحنه آمده است. 36 میلیون جوان و نوجوان بین 15 تا 40 ساله اگر درست رهبری بشود بزرگترین موتور تمدنساز است. اگر درست رهبری نشود این فرصت به تهدید تبدیل میشود. حدود 14 میلیون نفر تحصیلات دانشگاهی در کشور داریم. غیر از حدود 5 میلیون نفر که الان دانشجو هستند. شما میدانید کل جمعیت خیلی از کشورهای اروپایی زیر 5 میلیون است. یعنی ما الان به اندازه 4 کشور اروپایی فقط دانشجو داریم. در حوزه مهندسی در دنیا دوم هستیم. ایران و روسیه و بعد هم آمریکا هست. این همه جوان محقق که در حوزه علم و صنعت میتوانند کار بکنند و باید درست مدیریت بشوند. کارهای عظیمی که میتواند از این به بعد انجام بشود اگر ما درست به اینها نگاه کنیم و مدیریتها درست عمل بکنند. امام یک بحثی دارد که میگوید اینها 100 سال است که اسلام را به عنوان یک دین ارتجاعی معرفی میکنند. اسلام نمیتواند تمدن و جامعه بسازد. اولاً مگر اسلام و دین یک شخص است یا یک اشخاصی به نام آقای اسلام و خانم اسلام هستند که میگویید نمیتواند. اسلام یک برنامه است. اسلام یک نظام تربیتی است. مسلمانان هستند که باید بگویید چه مقدار نسبت به آن متن و منبع فکری و ایمانی آگاه و چه مقدار معتقد و چه مقدار ملتزم هستند. یعنی ما و شما چقدر عرضه داریم. اسلام کارآمد هست یا نه؟ انقلاب اسلامی کارآمد هست یا نه؟ انقلاب اسلامی کیست؟ مگر شخصی به نام انقلاب اسلامی داریم؟ انقلاب اسلامی یک اسم است. اسمی برای یک حرکت و نهضتی است که خود آن نهضت کسی نیست. از آنهایی که این نهضت را انجام میدهند که مردم و توده مردم و خواص و نخبگان هستند باید پرسید که میتوانید تمدنسازی بکنید یا نمیتوانید. یعنی از من و شما باید بپرسند. پدر و مادرهای شما، حالا شما و بعد هم بچههای شما هستند. سه نسل است. این نسل اگر درست عمل کنند میتوان تمدن جدید ساخت. تنبلی، مفتخوری، ترس، بیتوکلی، فقدان اعتماد به نفس، راحتطلبی اگر باشد نمیشود. همین هم که داری از دست میدهی. چیز بزرگی در دست شماست. امکانات بزرگ و پیروزیهای بزرگی در دست شماست. خیلی هزینه پرداخته شد. هیچ ملتی نتوانسته این راهی که ملت ما آمده را بیاید. شما دیدید که 4، 5 نهضت در کشورهای مسلمان شد و بیداری اسلامی شد، دیدید چطور همه آنها را شکست دادند؟ البته موقتاً است ولی همه شکست خوردند. آن را به جنگ داخلی تبدیل کردند و 4، 5 کشور عربی را نابود کردند. با خاک یکسان کردند. حالا شما ببینید انقلاب ما از چه مراحلی عبور کرده و 40 سال است که این نبرد و این مقاومت و این پیشروی ادامه دارد. پس اسلام کارآمد است؟ تمدنسازی یعنی چه؟ یعنی این که بگویی تعالیم اسلام آیا اقتضا و ایجاب و دعوت میکند برای تمدنسازی یا نه و خنثی است و دعوت نمیکند؟ یا اصلاً مانع است؟ بله. اگر دینی به بینظمی و تنبلی و مفتخوری دعوت کند و بگوید همه چیز را رها کن به لحاظ تئوریک هم ناکارآمد است. از درون همچین تفکری تمدنسازی بیرون نمیآید. اما دینی که خلاف اینها را میگوید چه؟ مدام از نظم و دقت و وحدت و تلاش و اراده و آگاهی و فداکاری و انسجام و برنامهریزی و عقلانیت و عدالت و معنویت و اخلاق جمعی حرف میزند. چه کسی میتواند بگوید این دین تمدنساز نیست؟ ولی تمدن ساختن در بیرون که کار دین نیست. کار من و توست. بعضی ادیان هستند که واقعاً تمدنسوز هستند. اصلاً ضد تمدن هستند. اگر یک تمدن آماده را هم به آنها بدهی از بین میبرند. تعالیمی در این باب ندارند و یا حتی ضد تعلیم دارند. بعضیها هم اصلاً کاری ندارند. خیلی از ادیان مثل مسیحیت فعلی و مثل بودیزم و هندوایزم و خیلی از عرفانها اصلاً کاری به تمدن ندارند و میگویند اصلاً تمدن چیست؟ ما به تمدن چه کاری داریم؟ یک مسئلهی شخصی بین تو و عالم معنا است و ما فقط به درون تو مینگریم و به بیرون کاری نداریم. اسلام میگوید هم درون و هم بیرون، فرد و جمع، دنیا و آخرت، ماده و معنا، هست و باید، همه را باید با هم ببینیم. چقدر تلاش کردند بگویند اسلام یک دین ارتجاعی است؟ تبلیغهای وسیع کردند برای این که ملتهای مسلمان مأیوس بشوند و بترسند و بگویند ما کارهای نیستیم و نمیتوانیم کاری بکنیم. انگیزهی فداکاری و حرکت را از ما بگیرند. بگویند اینها برای 1400 سال پیش بوده و اینها نمیتواند اداره کند و به درد الان نمیخورد، اینها ضد تمدن هستند و ضد نوآوری هستند و دین به معنی ارتجاع است. اولاً که این کارهایی که ما در این 40 سال کردیم همگی خلاف حرفهای شما بود. این نمایشی که ملت ایران داد که درست نقض همه حرفهای شما بود. چون بزرگترین و مردمیترین انقلاب عصر جدید با نام خدا و دین و اسلام توسط مردم انجام شد. جدیترین انقلاب ضد استعماری و ضد استبدادی و ضد عقبماندگی بود. از اول شعار آزادی، استقلال و جمهوریت در چهارچوب ارزشهای اسلامی و مردمسالاری و رجوع به آرای عمومی و تلاش برای سازندگی و پیشرفت مادی و علم و صنعت و تکنیک و قدرت بود. همه اینها همیشه جزو شعارهای انقلاب است. 40 سال در این مسیر تلاش شده است. حالا یک جاهایی قویتر و یک جاهایی ضعیفتر بوده است. هدف این بوده است. چطور درست ضد شعارهای انقلاب را به این انقلاب و به این مکتب نسبت میدهید؟ بعد هم اگر ما نمیتوانستیم نوآوری کنیم شما اینقدر نمیگفتید. به یک کسی که نمیتواند نوآوری کند و عقبمانده و ضعیف است که هزار بار نمیگویند آقای ضعیف، آقای ضعیف، بلکه به کسی که قوی است میگویند تا جلوی او را بگیرند و متوقف کنند. و الا وقتی کسی ضعیف است که گفتن ندارد. آنها که زیر دست و پای شما افتادهاند. مثل خیلی از ملتها و حکومتها که از شما دستور میگیرند. گفتند این انقلاب بیاید ضد علم است، اسلام اگر بیاید و مسلمانان و مکتبیها و حزباللهیها بیایند ضد علم هستند. بیشترین و سریعترین پیشرفت علم در جهان و بالاترین میزان تولید علم در ایران است. در جهان در سرعت رشد علم و تولید مقالات علمی اول شدیم. سریعترین رشد علمی را در جهان داشتیم. به خصوص در دهه گذشته اینطور بود. حالا چند سال است که رتبه علمی ما یک مقدار پایین آمد. در این چند سال اخیر در حد دو، سه رده پایین آمد. ما یازدهم شدیم. الان پانزدهم یا شانزدهم هستیم ولی باز هم خیلی مهم است. ولی به لحاظ سرعت رشد اول هستیم. در تحریم علمی هستیم. نه این که نشسته باشیم و به ما بدهند. جلوی رشد ما را میگیرند. یعنی فیزیکدانان ما را ترور میکنند. در دنیا اصلاً چنین کاری نمیکنند. شما گفتید در علم و تمدن نوکر ما باشید. زمان شاه دیدیم که در علم یک اختراع ثبت نمیشد. دانشگاههای ایران جزو ضعیفترین و وابستهترین دانشگاههای دنیا بود. کجا تولید علم داشت؟ الان سرعت علم اینطور شده است. در ضمن شما جلوی ما را میگیرید. میآیید و فیزیکدان ما را ترور میکنید. ما را تحریم کردید برای این که در فیزیک هستهای ما به سطح اول جهان رسیدیم. یعنی کارهایی کردیم که فقط چند کشور در دنیا میتوانند بکنند. ما را تحریم کردید و هنوز هم فشار میآورید که ما پیشرفت نکنیم. شما هزاران بمب هستهای دارید و ما فیزیک هستهای را برای انرژی و پزشکی و کشاورزی میخواهیم غنیسازی کنیم و شما نمیگذارید. شما جلوی پیشرفت ما را گرفتهاید. میگویند آقا اسلامیها بیایند دیگر پیشرفت تمام است و به قهقرا برمیگردند. راجع به زن گفتند اسلام مخالف زن است و اگر اسلامیها بیایند کلاً زن را محدود میکنند. زمانی که آمریکا و انگلیس بر این کشور حاکم بودند در رژیم پهلوی اکثر زنان ما بیسواد بودند. اگر یک کسی هم میخواست باسواد بشود باید برهنه میشد. سال 55، 56 شاه دستور داد و بخشنامه کرد که هیچ دختر باحجابی را اجازه ندهید درس بخواند. باید برهنه و بیحجاب بشوید تا بتوانید درس بخوانید. جریان کشف حجاب از چماق رضا خان تا بخشنامه بچهاش تا این برنامههایی که الان V.O.A و آمریکا و رسانههای آمریکا دارند که میگویند بیحجاب بشوید. همان خط ادامه دارد. در حالی که میزان رشد و سرعت رشد زنان در ایران به لحاظ علمی و حضور در عرصههای علم و سیاست در جهان اول است. طبق آمار خود سازمان بینالملل است. اینها که طرفدار ما نیستند. مجبور شدند که اعتراف بکنند. درست همان چیزهایی که انقلاب اسلامی را متهم کردند. یکی بحث علم بود. یکی بحث زنان بود. الان خودشان میگویند سریعترین نرخ رشد زنان در عرصههای علمی و سیاسی اجتماعی و حتی اقتصادی و غیره در ایران اتفاق افتاده است. یعنی 60، 70 درصد دانشجوهای ما دختر هستند. هیچ جای دنیا اینطور نیست. همه جا دختر و زن باید برهنه بشود تا مردها بتوانند از او استفاده کنند. چون کل مردهای دنیا مخالف حجاب هستند. غیر از مردان مؤمن و دیندار مردهای دنیا ضد حجاب هستند. طرفدار کشف حجاب زنان هستند. اسلام برای حمایت از زن گفت. اسلام هم نگفت. قبل از اسلام کتاب مقدس مسیحیت و یهود و زرتشت گفت. همه ادیان الهی گفتند. میدانید که حجاب در مسیحیت و یهود و زرتشت و در هندوایزم و بودیزم هست. ایران قبل از اسلام حجاب سفتتر از پس از اسلام بود. منتها میگفتند زنان طبقات اشراف چون ارزش دارند حجاب داشته باشند. زنان طبقات پایین و پست اگر حجاب نداشتند هم نداشته باشند. اسلام گفت چرا طبقه بالا و پایین بکنیم؟ کل زنان شرف دارند. کل زنان کرامت دارند. بعد هم چرا حجاب به این سفتی باشد؟ چون در ایران قبل از اسلام مثلاً شاه ایران سه هزار زن داشت. شاه ساسانی حرمسراها داشت. آخرین شاه ایران قبل از اسلام سه هزار زن داشته است که اصلاً اگر اسم اینها را حفظ میکرد باید به او جایزه میدادهاند. این که آدم سه هزار اسم را حفظ کند و قاطی نکند از هر امتحانی سختتر است. مذهبیهای ایران هم طبق آیین زرتشت بودند و وقتی دختر عروس میشدند از پدر و برادر خود باید رو میگرفت. اسلام کجا چنین چیزی را گفته است؟ این که بگویند کلاً دین و به خصوص این دین یک طریقت عقبافتاده کهنه شده است و ارتجاع است برای این بود که میخواستند موانع راه خود را بردارند. افکار فاسد با ابزار نظامی حمله کنند و کشورهای اسلامی از جمله ایران را اشغال کنند، با ابزار اقتصادی تحریم کنند و غارت کنند. با ابزار حقوقی به اسم حقوق بشر در واقع بیایند بزرگترین مصادیق نقض حقوق بشر را انجام بدهند. تنها کشوری که در دنیا بمب اتم زده آمریکا بوده است. حالا همین رئیس دزدها پلیس بمب اتم شده است و به ما میگوید نباید غنیسازی کنید و الا شما را تحریم میکنیم. این فرهنگ فاسد مادی است که بر اساس دروغ و تهمت و فرهنگسازی کاذب است و هدف کوبیدن ارزشها و قوانین الهی و اسلامی است و این که مردم ایران و مسلمانها مرتجع و کهنهپرست و فاقد شعور سیاسی هستند و این ارزشها و این شعارها به درد این دوران نمیخورد. برای این که ملتها را از چنگ اینها آزاد میکند. برای این که دیدند این انقلاب و این شعارها چقدر کارآمد بود. اصلاً تنها ایدئولوژی کارآمد در این عصر بود. چون بقیه ایدئولوژیها شکست خوردند. این ایدئولوژی توانست پیروز بشود و 40 سال است نه این که مانده باشد بلکه جلو آمده است. البته ضعف و اشکال داریم و باید آنها را اصلاح کنیم. من باید مدام این را تکرار کنم. گفتند اینها قدرت اراده امور را ندارند، اینها نوگرایی ندارند. نه آقا، شما نمیگذارید. شما مانع پیشرفت علمی و اقتصادی همه ملتها از جمله ملت ما شدید. حالا بقیه ملتها زورشان به شما نرسیده و شهید ندادهاند و مقاومت نکردهاند و امام و امت نداشتند و تسلیم شما شدند. ملت ما بر دهان شما زد. شما را عقب زدیم. عقبتر هم میروید. باید هم عقبتر بروید. اسلامی که چند قرن قدرت اول نظامی، علمی، اقتصادی سیاسی بر کل جهان بوده است. نصف جهان در اختیار تمدن اسلامی بود. از مرزهای چین، مالزی، اندونزی و شرق آسیا تا آندلس بوده است. حالا امام همان موقع میگفت این مکتبی که توانست قرنها قدرت اول جهان باشد، از شرق آسیا تا جنوب اروپا، اسپانیا، پرتغال، سیسیل ایتالیا و جنوب فرانسه که در دست تمدن آندلس بود و بعد هم از شرق تا آلمان رفتند. فقط یک انگلیس و فرانسه در دست مسلمانها نبود. چند قرن اینطور بود. جریانی که از یک ملت عقب افتاده بدوی در حجاز را ظرف نیم قرن به قویترین ابرقدرت سیاسی نظامی انقلابی و ایدئولوژیک جهان تبدیل کرد و از آدمهای وحشی بیسواد خودخواه و از دل آنها سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و بزرگترین انسانهای صالح، آگاه، اخلاقی و مجاهد را ساخت، این مکتب و این دین ناکارآمد است؟ کارآمدتر از این در طول تاریخ بشر کجا بوده است؟ امروز هم میتوان این کار را کرد. امروز هم میشود. اینها چون میدانند فقط اسلام است که پتانسیلی برای نابودی ظلم جهانی و برقراری پیشرفتهترین تمدنهای عادلانه و اخلاقی در جهان امروز را دارد، تغافل میکنند و میخواهند دیگران را غافل کنند و بگویند هیچ کس نمیتواند و هر کسی بخواهد باید زیر سایهی ما و تحت امر ما باشد. فرعون و طاغوت و نمرود و قارون باشد و الا از جبهه موسی و ابراهیم و عیسی کاری ساخته نیست. میخواهند این را بگویند. این انقلاب نقض این حرفها بود. نشان داد قدرت براندازی دارد. بزرگترین انقلاب است. قدرت به صحنه کشاندن و در صحنه نگه داشتن مردم را دارد. شوخی نیست که بعد از 40 سال با این همه مشکلات باز بزرگترین راهپیماییهای جهان در ایران اتفاق میافتد. در تمام جهان این راهپیماییهای 22 بهمن و روز قدس نمونه ندارد. هر سال یک انتخابات جزو بالاترین نصابهای مشارکت در جهان است. اغلب انتخابات در خود غرب و نقاط دیگر جهان که مشارکتها در آن پایین است. اینجا مشارکت 60، 70، 80، 85 درصد داشتهایم. همان سال در انگلیس و اروپا انتخابات 30 درصد شرکت کردند. الان در 4، 5 کشور اروپایی انتخابات اجباری است و الا مردم نمیروند. اگر مردم نروند جریمه میکنند. میگویند باید بیایید. همانطور که باید به سربازی بروی و باید مالیات بدهی باید برای رأی دادن بیایی که آمار مشارکت پایین نیاید. حالا در این انقلاب اینها پیروزیهای کمی بوده است؟ از صفر و زیر صفر شروع کردیم. ما در آن 8 سال جنگ جهانی را بردیم. فقط که صدام نبود، کل اینها بودند. جنگ جهانی بعدی هم در این 6، 7 سال در سوریه و عراق و یمن بود. اینجا هم که ما بردیم و شما باختید. منظور از «ما» انقلاب اسلامی است. همه شما که به یمن و سوریه و عراق و لیبی و لبنان و غزه و افغانستان آمدید تا اینها را قورت بدهید. چه شد که نشد؟ چه کسی نگذاشت؟ بچههای انقلاب اسلامی نگذاشتند. در گلوی شما گیر کرد و بالا آوردید. ابرقدرت کل منطقه امروز انقلاب اسلامی است. خودتان میگویید یکی از چهار قدرت اصلی در ژئوپلتیک جهان امروز انقلاب اسلامی با مرکزیت ایران است. آن سه قدرت دیگر چه کشورهایی هستند؟ روسیه، آمریکا و چین هستند و چهارمی هم ایران است. خودتان میگویید. الان سرنوشت سیاسی جهان در دست این 4 کشور است. قلمهای مسموم، آدمهای فاسد، شبه روشنفکران انگل، همصدا با رسانههای دشمنان این ملت مدام میخواهند تلقین کنند که این ارزشها برای 1400 سال پیش بوده است. این قلمها و قدمهای کثیفی که برمیدارند مشخص است. 20 سال پیش در لفافه به اسم نواندیشی و روشنفکری مذهبی حرف میزدند و بعد کم کم همه آنها همصدا اعم از چپ و راست میگویند ما اصلاً اصل نبوت و وحی و خدا و قرآن را قبول نداریم. نواندیشی دینی به این شکل که میگوید اصل وحی و نبوت دروغ است. شما از اول هم همینها را میگفتید ولی کم کم لو رفتید. همینطور یک جریان قوی متحجر و ارتجاعی به اسم مذهب و اسلام و شیعه در منطقه و در ایران شکل گرفت. این را هم به شما بگویم. یعنی امام همانطور که در جریانهای روشنفکری دشمن دارد در داخل حوزه هم دشمنان خونخواری دارد. داشته و هنوز هم دارد. خیلی مراحل سختی طی شد و مراحل سختی هم در پیش است. یک تیپهایی هم هستند که مغزهای خالی دارند و جبهه کلهپوکها هستند. اداهای روشنفکری، مدرک تحصیلی بدون ذرهای نوآوری و خلاقیت و تولید فکر و تولید علم هستند. هر چه که آنها میگویند. کلاً مترجم و ترجمهزده هستند. مثلاً میگویند فلان پروفسور در اروپا یا آمریکا فلان چیز را گفته است. این کل استدلال اوست. میگوییم چرا درست است؟ میگوید چون او گفته است. پایاننامههای آنها هم بر این اساس است. در پایاننامهها هر چه به اینها رفرنس بیشتری داده بشود علمیتر است. نه این که هر چه استدلال بیشتری داشته باشد علمیتر است. استدلال لازم نیست. ارجاع بده. مدرک مستند غربی بیاور و این کار علم و استدلال و منطق و همه را میکند. یک جوری میگوید فلان مستر فلان را گفت که انگار خدا گفته است. پیغمبرها گفتهاند. قال جان لاک، قال مارکس، قال فروید، قال داروین. سابقاً اینها بودند و حالا هم دیگران هستند. بعداً هم قال پوپر، قال هایدگر، قال فلان. حالا هم قال و مقالهای جدیدی آمده است. مترجم هستند. چیز دیگری ندارند. خود آنها تمام شدند و شکست خوردند. الان دلقکتر از کمونیستهای الان کسی نیست. کمونیست تمام شده و به قبرستان رفته و کسی نمانده است. کسی دیگر اسم مارکس هم نمیآورد. به قبرستان تاریخ رفته و حالا باز یک عدهای از مارکس و مارکسیست و چپ حرف میزنند که خیلی مسخره و خندهدار است. پشت سر جنازه حرف زدن و نقش قبر است. دقیقاً میخواهی اسکلت را از درون قبر در بیاوری. غیر از چپهای غرب و غربزدهها در حوزه سیاسی و اقتصادی و مبارزاتی دیگر گفتمان دومی در برابر نظام سرمایهداری وجود ندارد و نداشته است. نظام سرمایهداری دستاورد انسانی نداشته است. بیعدالتی و تبعیض و ماتریالیزم و مادهگرایی داشته است. بله، بخش تجربهگرایی و صنعت و تکنولوژی دستاورد بشر است و دستاورد سرمایهداری و لیبرالیزم نیست. آن تولید بشریت از تمدنهای قبل تا بعد، غرب و شرق بوده و بخشی از آن محصول قرنها تلاش ایرانیها و مسلمین بوده تا به اینها رسیده است. بعد هم باز از دست اینها خارج میشود و به دست ملتهای دیگر میرسد. چنان که الان مثلاً چین دوباره در حوزه علم و تکنولوژی و تولید ثروت سر بر آورده است. چین تا 70، 80 سال پیش کشور فقیری بود. الان هم در تولید ثروت و اقتصاد و هم در حوزه علم در حال اول شدن است. باز غرب و انگلیس و فرانسه و آلمان 150 سال پیش ابرقدرتهای دنیا بودند ولی الان کشورهای درجه دو و سه هستند و به لحاظ علم و اقتصاد و همه چیز در حال عقب افتادن هستند. این نکته دوم در باب مکتب بود. ما از مکتب تمدنسازی که هدف را آخرت میگیرد اما میتواند دنیا را کاملاً آباد کند و علمی مدیریت کند حرف میزنیم. پیامبر اکرم(ص) فرمودند تا وقتی شما با هم باشید و با این عزم باشید خداوند در کنار شماست. وقتی شما از هم جدا بشوید و از این هدف جدا بشوید خدا از شما جدا میشود. با شما قوم و خویش نیست. فرمودند تا مؤمن در کنار مؤمن هست و با هم هستید و در مسیر حق هستید خداوند یاور شما و بالای سر شما هست و به شما کمک میکند. ولی وقتی از هم جدا بشوید خدا هم از شما جدا میشود و شما را رها میکند. بعد معنوی این تمدن در این حد است که امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید هر کاری که میکنید حواستان باشد که قیامت پیش روی شماست و مرگ از پشت سر شما میآید و شما را تعقیب میکند و شما را به سمت خودش میخواند. سبکبار بشوید. به لحاظ معنوی و انسانی و روحی سبک بشوید. اینقدر سنگین و زمینگیر نشوید. به همه چیز وابسته نشوید. سبک بشوید تا به مقصد برسید. رها بشوید، آزاد بشوید، بزرگ بشوید، رشد کنید و بدانید که از این دنیا عبور میکنید. آنهایی که قبل از شما رفتند منتظر شما هستند. حضرت امیر(ع) میفرمایند آنهایی که قبل از شما رفتند، پدر و مادرها، پدربزرگها و مادربزرگها و عمو و عمه و دایی و فامیلها و همسایههایی که تا چند سال پیش بودند و حالا دیگر نیستند منتظر شما هستند. منتظر هستند شما هم تشریف ببرید. در عین حال که میفرماید هدف اصلی شما آخرت و اصلاح رابطه با خداوند باشد همین حضرت امیر(ع) از تمدن اسلامی و اهل بیتی و شیعی میگویند. یک کسی میگوید آقا ما چه کار بکنیم که زندگی خوبی داشته باشیم؟ دعا بکنیم؟ امام(ع) میگوید دعا حتماً باید باشد. منتها اگر به ادامه زندگی خود علاقمند هستی لباس راحت و کفش خوب هم باید بپوشی. این همان توسعه اسلامی است که شما از یک طرف حواست باشد قیامت پیش رویت است و مرگ پشت سرت میدود و فردا نه، پسفردا پیش آنهایی میروی که قبل از شما رفتند و منتظر شما هستند. در عین حال اینجا زندگی میکنی و همین حضرت امیر(ع) میفرماید کفش راحت بپوش، لباس مناسب بپوش، غذای مناسب بخور، تأمین نیازهای بدن را بکنید و بدن را هم جدی بگیرید. زاهد را درست تعریف میکنند. فرمودند زاهد در دنیا کسی نیست که هیچ چیزی مصرف نکند. زاهد کسی است که در برابر مصرف نامشروع و نادرست قوی و مقتدر باشد و بتواند مقاومت بکند. یعنی حرام بر صبر او غلبه نکند و حلال او را از شکر باز ندارد. یعنی نه اینقدر غرق مصرف مشروع حلال بشود که اصلاً جبران و شکر یادش برود. جبران قولی و فکری و عملی و روحی و رفتاری و اقتصادی و اجتماعی را یادش برود. صبر در برابر حرام و شکر در برابر حلال که نباشد تمدن مادی و سکولار است. هر چه هم پیشرفت مادی بکنی به لحاظ انسانی سقوط میکنی اگر اینها نباشد. فرمودند تمدنسازی بکن. حضرت امیر(ع) فرمودند فراز و نشیبها را درست بررسی کنید. پشت سر شما تاریخ، چپ و راست شما جغرافیای جهان، آینده شما پیشبینی است. فرمودند فراز و نشیبها را درست بررسی کنید. از روزگار عبرت بگیرید و بدانید که اگر تقوای فردی و تقوای اجتماعی و حکومتی داشته باشید، تقوا به این معنی که بگویید قبل از این که منافع من به من انگیزه بدهد حساب بکنم چه کاری درست و چه کاری نادرست است. این تقوا میشود. فرمودند شما این را هدف بگیرید و در پناه تقوا حرکت کنید و بیارامید تا به آرامش برسید و رشد بکنید. حالا شما ببینید چه کسانی از قلم و بیان مدام تفرقه، یأس، سیاهنمایی، ترس از غرب، امید به غرب دارند و میگویند اینها باید کارهای ما را درست کنند و اینها میخواهند و اینها میتوانند. نفاق همین است. این حرفها را بر سر جامعه میبارند و از آن طرف هم یک تفکر دیگر که امید و تقوا و ارزشها و حرکت و نشاط و جهاد را دارد. جهاد ضد یأس است. در روایت داریم اینهایی که افسردگی به سراغشان میآید، آنهایی که بیمار هستند را کاری ندارم، اینهایی که افسردگی دارند و مشکلی ندارند برای این است که منافق است و دین ندارد. یعنی تظاهر میکنی مذهبی هستی ولی دین نداری و مذهبی نیستی. مگر میشود کسی با این فرصت محدود به خدا و آخرت معتقد باشد و دچار افسردگی بشود؟ مؤمن یکسره در حرکت و ابتکار و کار است. مؤمن هیچ وقت افسرده نمیشود. همیشه نشاط دارد. همیشه برنامه و امید دارد. هدف او دنیا نیست ولی دنیا را هم آباد میکند. و این که هدف تمدن اسلامی چیست؟ هدف این است، مردم یا مؤمن هستند یا مؤمن نیستند. شما باید تمدن و جامعهای و اقتصادی و فرهنگی بسازی که هر دوی اینها و هر کدام در حد ظرفیت خودشان استفاده بکنند. این تعبیر حضرت امیر(ع) است. دقت کنید که خیلی مهم است. تعریف توسعه اسلامی از جمله این است. چگونه زندگی اجتماعی مردم را ساماندهی کنیم و سازمان بدهیم و تمدنسازی بکنیم؟ این کار را بکنیم که چه اتفاقی بیفتد؟ حضرت امیر(ع) فرمودند که باید طوری حکومت و جامعه را بسازید و به سمتی حرکت کنید، اقتصاد و علم و فرهنگ و رسانهها و خانواده به نحوی بشود که در این جامعهی دینی مدام در حال حرکت و پیشرفت «یعمل فی امرته المؤمن و یستمتع فیها الکافر...»، مردم یا مؤمن هستند یا کافر هستند. یا خدا و آخرت را قبول دارند یا قبول ندارند. هر دوی اینها هستند. شما باید جامعهای بسازید که مؤمن فرصت و زمینه پیدا بکند بیشتر عمل صالح بکند و رشد کند. کافر چه؟ کافر که به رشد معنوی و تقرب به خدا و تکامل عقیده ندارد و فکر میکند اول و آخر دنیا همین است که بخوریم و بخوابیم و مسابقه ثروت و قدرت و شهوت بدهیم، چیز دیگری ندارد، همه چیز را در همین جا میبیند و مثل این که در یک طویله به دور خودش میچرخد. کافر چه؟ حضرت امیر(ع) فرمودند کافر هم «یستمع فیها...»، کافر هم حالش را ببرد. در جامعهی اسلامی بدون این که به حقوق دیگران تجاوز کند و قوانین را بشکند زندگی کند و در حالی که کافر است در جامعهی اسلامی امنیت داشته باشد. امکان اشتغال داشته باشد. باید خانه و مسکن داشته باشد. باید بتواند ازدواج کند. باید بتواند زندگی بکند. رشد معنوی نمیکند. به زور که نمیشود رشد معنوی کرد. ولی شما باید زمینه را ایجاد کنید. حضرت امیر(ع) فرمود تمدنسازی اسلامی این است. حکومت و جامعهای بسازیم که «یعمل فیها المؤمن...»، مؤمن در آن عمل کند و رشد کند و تکامل پیدا کند. «و یستمتع فیها الکافر...»، خانوادهها و اقشار بیدین و بیایمان قانون را رعایت کند و لذت ببرند. همانطور که حیوانات یک کاه و یونجهای میخورند و بعد هم جفتگیری میکنند و بعد هم یک لگدی میپراند و رقیب خود را گاز میگیرد و بعد هم به سر کارش میرود و دوباره میآید. حضرت امیر(ع) میفرماید بالاخره یک عده از آدمها هم هستند که دوست دارند به این شکل زندگی بکنند. برنامه دیگری برای خودشان ندارند. اینها هم باید بتوانند در تمدن اسلامی یک زندگی راحتی داشته باشند. این تعابیر خیلی جالب است. «و یبلغ الله فیها الاجل...»، هر دو دسته اینها هم بالاخره به اجل میرسند. چند دههای در این دنیا هستند. مؤمنین رشد میکنند و کفار هم یک لذت مادی از این دنیا میبرند و هر دو از این عالم میروند. هیچ کس اینجا نمیماند. ولی شما بسترسازی کنید تا همه بتوانند در این چند دهه در این جامعه زندگی کنند. کافر هم نگوید به من ظلم شد. به کافر هم ظلم نکنید. حقوق کافر را هم رعایت کنید. «و یجمع به الفیء...»، مالیات را درست جمعآوری و مدیریت کنید. یعنی تعادل اقتصادی و توازن اقتصادی داشته باشید. این تمدنسازی اسلامی است. «و یقاتل به العدو...»، حکومت بتواند امنیت این جامعه را حفظ کند که دشمنان این جامعه نه از درون بتوانند این جامعه را از هم بپاشند و دچار هرج و مرج و ناامنی بکنند و نه از بیرون بتوانند حمله کنند و اشغال کنند. باید بترسند. باید بدانند که اگر یک موشک بزنند ده موشک میخورند. همین ترس باعث میشود که موشک نزنند و حمله نکنند. «و تأمن به السبل...»، تمام مسیرها، راهها، جادهها، خیابانها، بیابانها باید برای مسلمان و کافر امنیت داشته باشد. «و یؤخذ بها للضعیف من القوی...»، حق ضعفا و محرومین از حق اقویا و سرمایهداران و گردن کلفتها و قدرتمدارها و رانتخوارها و دزدها باید گرفته بشود. غایت چیست؟ هدف چیست؟ این در نهجالبلاغه سخنرانی چهلم حضرت امیر(ع) است. خطبه چهلم است. فرمودند نتیجه باید اینطور بشود که «یَستریح بَر و یُستراح من فاجر...»، آنهایی که انسانهایی درستکاری هستند راحت باشند و استراحت کنند. یک زندگی با کمترین استرس و اضطراب و ناامنی و توأم با مسئولیت و احساس مسئولیت داشتهباشند. از حقوق بهرهمند باشند. آنهایی که آدمهای سالمی هستند اینطور باشند. آنهایی که ظالم و دزد و پدرسوخته هستند چه؟ بالاخره همچین آدمهایی همیشه در جامعه هستند. فرمودند «یُستراح من فاجر...»، دست آنها هم باید از حقوق دیگران کوتاه بشود. یعنی به اینهایی که فاجر و فاسد هستند بگویند اگر خودت میخواهی اینطور زندگی کنی و شخصاً فاسد باشی به خودت مربوط است. در حریم خصوصی خود میخواهی مشروب بخوری، نماز نخوانی، روزه نگیری، زنا کنی، لختی باشی و لختی زندگی کنی، هر کاری میخواهی بکنی در حریم خصوصی خودت بکن. اما اگر بخواهی به خیابان بیایی و لخت بشوی، در خیابان شراب بخوری، روزه بخوری، گناه کنی، ظلم به دیگران بکنی، بیحجاب بشوی، اینجا عرصه عمومی است، حقالناس است، قانون اجتماعی است. خیابان حریم خصوصی نیست. حریم خصوصی اتاق توست. «یَستریح بَر...»، انسانهای صالح بتوانند در این جامعه راحت باشند و استراحت کنند و کسی مزاحم آنها نشود و مانع رشد آنها نشود، مانع حقوق آنها نشود. اما آن عده که فاجر و فاسد و تبهکار هستند و میخواهند گناههای شخصی خود را اجتماعی کنند و به حقوق مادی و معنوی دیگران هجوم ببرند، «یُستراح من فاجر...»، باید جلوی آنها گرفته بشوند. یعنی اجازه ندهند اینها مانع و مزاحم راحتی دیگران و منافع دیگران بشوند. من در بخش دوم و آخر عرائضم یک سری آمار را میخواهم خدمت شما عرض بکنم چون بحث کارآمدی است. اخیراً کتابهایی منتشر شد. باز این از مظلومیت این انقلاب است که بعد از 40 سال 4، 5 کتاب منتشر کردند که یک هزارم خدمات را هم به درستی نشان نمیدهد. آن هم در چه شرایطی؟ جنگ، تحریم، ترور، این کارها شده است. ولی باز هم گرچه خیلی دیر است ولی از هیچ بهتر است و این نشان میدهد چقدر این نهادهای رسمی تبلیغاتی دولتی ما ضعیف و عاجز هستند. چقدر ناکارآمد هستند. چقدر این انقلاب مظلوم بوده است. من فقط بخشی از آن را عرض میکنم. یک نمونه این است. همه از منابع رسمی غربی است. یعنی منابعی که هیچ کدام طرفدار ما نیستند. یعنی حاضر نیستند به یک صدم خدمات و کارآمدی و پیشرفتهای این ملت و انقلاب اعتراف کنند. در تمام دنیا هم سانسور میکنند. من فقط یک بخشی از آن را خدمت شما عرض میکنم و عرضم را ختم میکنم. از این کتابها چند نمونه چاپ شده که یکی کتاب صعود 40 ساله است که دستاوردهای این 40 سال را در بخشهای علمی جمع کردهاند. همه هم به نقل از منابع رسمی غربی است. چند کتاب است که یکی این است و یک مقداری از کارهای کوچکی که در این 40 سال به لحاظ علمی و اقتصادی شده، حالا کارهای اصلی بحثهای انسانی و معنوی است. در همین ابعادی که مادی است و توسعه با تعریف سکولار هم اینها را قبول دارد. 4، 5 کتاب است که به این دوستانی که مسئول نشست شما هستند بگویید به شما میگویند. در تهران یکی، دو مورد از اینها را برای من فرستادند. اینها در بازار هم نیست. یکی از دوستان برای ما فرستاد و من دیدم بعد از 40 سال اینها را هیچ کس نمیداند. من سریع بعضی از اینها را عرض میکنم. این کشور در اختیار مطلق آمریکاییها، انگلیسها و اسرائیلیها بود. یعنی زمانی که انقلاب شد 70، 80 هزار آمریکایی و انگلیسی و اسرائیلی در ایران بودند و کل ایران در چنگ آنها بود. حتی اگر میخواستند رئیس دانشگاه را عوض کنند باید از سفارت آمریکا اجازه میگرفتند. ارتش و پلیس ما، ساواک که چطور شکنجه بدهد، سوزن زیر ناخن کنند، بدن را چطور بسوزانند، چطور زیر شکنجه بکشند، چطور آزار بدهند، چطور تجاوز کنند، همه اینها در تلاویو و انگلیس و لندن آموزش میدیدند. حقوق بشر. بعضی از بستگان ما که در مبارزات و کارهای چریکی و کارهای غیر چریکی قبل از انقلاب بودند، نمونههای شکنجهها را تعریف میکردند و آدم وقتی میشنید نمیتوانست تحمل کند. از بستگان و نزدیکان ما بودند. میگفت ما را روی منقل مینشاندند، ناخن میکشاندند، میپختند. من اول میفهمیدم پوست و گوشت پای من سوخت و بعد دیگر کم کم بیحس میشد و فقط بوی سوختگی میکشیدم. میگفت مثلاً 5، 6 ماه در زندان فقط سینهخیز میتوانستم بروم. چون تمام بدن من را کباب کرده بودند. ناخن میکشیدند. سوزن زیر ناخن میکردند. این آموزشهایی بود که همین آمریکاییها و انگلیسیها و حقوق بشریها و اسرائیلیها میدادند. یک گروهبان آمریکایی میآمد و ژنرال ما از ارتش شاه باید جلوی او مؤدب میایستاد و بله قربان میگفت. در باشگاه افسران جشن میگرفتند و گروهبان آمریکایی مست میکرد و دست زن یا دختر یک ژنرال آمریکایی را میگرفت و از او خوشش میآمد و او را میبرد. او هم باید میآمد درب ماشین را باز میکرد که ایشان خانمش را بردارد و ببرد. درب را با احترام میبست و بعد هم میآمد یک گوشهای مینشست. اگر بیناموس بود که هیچ، اگر یک مقدار غیرت داشت باید به یک گوشهای میرفت و گریه میکرد. یک پیچ هلیکوپتر را اگر میخواستند شل و سفت کنند اجازه نمیدادند نیروهای ما بروند و ببیند که یاد بگیرند. حالا بچههای انقلاب اسلامی دارند هلیکوپتر میسازند. اینها میگفتند شما نمیتوانید و ما میتوانیم. شما نه میخواستید و نه میخواهید ملت ما و بقیه ملتها رشد کنند و تمام تلاش خود را برای جلوگیری از این کار کردید. این انقلاب و اسلام به نسل جدید و به مردم و به انقلاب گفت که شما میتوانید و باید بخواهید، باید بدانید. آنها به ما تلقین کردند که شما نمیدانید و نمیتوانید و بعد هم یک کاری بکنند که نخواهید و بگویند نمیخواهید. ما ارباب هستیم و شما رعیت هستید.
هشتگهای موضوعی