شبکه چهار - 13 دی 1398

عیسای قرآن، مسیح عقلانی است

دانشگاه اروپایی کاتولیک - اکتبر ۲۰۰۹ میلادی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خدمت برادران و خواهران مسیحی و دانشجویان محترم این دانشگاه کاتولیک سلام عرض می‌کنم و از آقای دکتر «بابیژ» تشکر می‌کنم که دعوت کردند دقایقی را در خدمت شما باشیم و راجع به نسبت اسلام و مسیحیت با هم گفتگو کنیم. قبل از این‌که خدمت شما برسیم آقای دکتر بابیژ توضیحات خیلی خوب و مفیدی راجع به سابقه‌ی فکری و آکادمیک این دانشگاه دادند که از جهتی سابقه‌ی فعالیت دانشگاه کاتولیک در این‌جا حتی به دوران عثمانی‌ها بر می‌گردد و در دورانی که تا قبل اروپا در اختیار مسلمانان بوده و فعالیت‌های کلیسایی و مسیحی هم صورت می‌گرفت. نسب‌نامه و شناسنامه‌ی تاریخی حلقه و جریان مسیحی شما به «فرانسیسکو آسیزی» از فرانسه بر می‌گردد که در قرن 12 و 13 میلادی در حکومت فاطمیون سفری به مصر می‌کند که یک حکومت اسلامی و شیعی بوده است و وقتی به اروپا بر می‌گردد اعلام می‌کند ما باید نگاه خود را نسبت به مسلمان‌ها واقع‌بینانه و درست کنیم و آن‌ها با ما دشمنی ندارند و ما در کنار هم هستیم و هر دو متعلق به جبهه‌ی خداپرستی هستیم و این به خصوص برای شما جوانانی که عمر خود را وقف خداوند کرده‌اید و قصد دارید زندگی خود را صرف ترویج ایمان به خدا و معنویت و اخلاق بکنید نکته‌ی خیلی مهمی است. یکی دیگر از سردمداران جریان فکری دینی شما «یوهان دنسیسکوتوس» است که توضیح دادند چطور تحت تأثیر فلسفه‌ی اسلامی «ابن سینا» و نظریات بن سینا بود و اعلام کرد که ما نمی‌توانیم خدای فلسفه‌ی یونان را بپذیریم اما خدایی که در فلسفه‌ی اسلامی توسط کسانی چون بو علی سینا به روش عقلانی توضیح داده شده برای ما مفهوم‌تر و قابل پذیرش است و او یک خدای آزاد و معقول است و همین‌طور پروفسورها و فیلسوف‌های بزرگی در اروپای جدید مثل «هایدگر»‌ چطور تحت تأثیر او و از طریق او تحت تأثیر ابن سینا بودند. این‌ها نشان می‌دهد که شما با مفاهیم اسلامی بیگانه نیستید و شنیدم که یک درس هم راجع به آشنایی با اسلام و قرآن دارید. من در این فرصت که رئیس محترم دانشگاه لطف کردند و در اختیار من گذاشتند و از بنده دعوت کردند تا خدمت شما برسم استفاده می‌کنم. یک گزارش خیلی مختصری از نگاه ایران به عنوان یک کشور اسلامی به اقلیت‌های دینی و دیگراندیشان از جمله مسیحیان و یهودیان در ایران دیدم و این‌که در قانون ما چه حقوقی برای آن‌ها وضع شده و این‌که چه وضعی دارند و یک توضیح مختصری در این باب می‌دهم. عمدتاً اشاره می‌کنم که ما به عنوان مسلمان و قرآن مجید به عنوان کتاب مقدس ما به ما مسلمان‌ها آموخته که چگونه به حضرت مسیح(ع)، به حضرت مریم(س) و مسیحیان نگاه کنیم و با آن‌ها چه رابطه‌ای داشته باشیم. یک گزارشی در این باب از نگاه قرآنی به این مسئله خیلی مختصر خدمت شما عرض خواهم کرد. در ایران بیش از 98 درصد مردم مسلمان هستند و ما تعداد زیادی مسیحی و یهودی نداریم اما در عین حال در قانون اساسی ما به عنوان اهل کتاب که شامل مسیحیان و یهودیان و همین‌طور زرتشتی‌ها هست احترام ویژه و حقوق مستقل تعریف شده است. این فقط در قوانین عادی نیست بلکه در قانون اساسی بعد از انقلاب تعریف شد که آزادی و حقوق شهروندی آن‌ها رعایت بشود و تمام شهروندان کشور مشمول عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی باشند با قطع نظر از نژاد و قومیت و زبان و رنگ پوست و مذهبی که دارند. این آن چیزی است که در قانون اساسی آمده است. از جمله ما در قانون اساسی یک اصل 13 داریم که صریحاً اعلام می‌کند ایرانیان مسیحی، کلیمی یعنی یهودی و زرتشتی اقلیت‌های رسمی دینی هستند و محترم هستند و در انجام مراسم دینی خود آزاد هستند. در امور خصوصی زندگی حق دارند طبق دین خودشان عمل کنند و تعلیمات دینی آن‌ها برای آن‌ها محترم است و طبق مذهب خودشان آزادی عبادت و آزادی زندگی دارند. این یکی از اصول صریح قانون اساسی ماست. در کلیه‌ی قوانین عمومی اجتماعی مسیحی و مسلمان با هم تفاوتی ندارند. یعنی از دین و مذهب آن‌ها سوال نمی‌شود. در مسائل شخصی و مسائل خصوصی زندگی، مثلاً روش ازدواج، طلاق، ارث و احکام مربوط به زندگی خصوصی مسیحیان می‌توانند طبق قوانین مسیحی زندگی کنند و مجبور نیستند طبق قوانین اسلامی زندگی بکنند و مدارس ویژه‌ی خودشان را دارند و در مدارس خود مجبور نیستند کتاب تعلیمات اسلامی بخوانند، مجبور نیستند با زبان عربی و قرآن آشنا بشوند و برنامه‌ی درسی را خودشان برای خودشان می‌ریزند. کلیسا‌های مختلف وجود دارد و آزادانه مشغول هستند و از چند مذهب مسیحی هم در آن‌جا هستند. همین‌طور در اصول دیگر قانون اساسی امتیازات و حقوقی که برای همه‌ی شهروندان تعریف شده، مثل حق تشکیل حزب، حق اجتماعات به شرطی که قانون نقض نشود برای آن‌ها هم در نظر گرفته شده و مسیحیان هم مشمول آن هستند و تفاوتی با دیگران ندارند مثل آن‌چه که در اصل 26 ما آمده است. مثلاً در اصل 15 قانون اساسی آمده که ما یک زبان و خط رسمی در ایران داریم که فارسی است اما همه آزاد هستند از زبان‌های محلی و قومی و مذهبی در حدود خودشان استفاده بکنند و لذا ارمنی‌ها که بخشی از مسیحیان در ایران هستند با زبان و خط ارمنی کارهای خودشان را انجام می‌دهند. همین‌طور اصل دیگری در قانون اساسی جمهوری اسلامی هست که اصل 64 قانون اساسی و مشخص می‌کند که همه‌ی اقلیت‌های دینی در پارلمان و مجلس ایران نماینده دارند و حق نظارت بر اجرای قانون اساسی در کشور را دارند و آن‌جا از حقوق همه‌ی ملت از جمله حقوق موکلین خودشان یعنی اقلیت‌های دینی در ایران دفاع می‌کنند. زرتشتی‌ها مستقلاً نماینده دارند، یهودیان مستقلاً نماینده دارند. با این‌که تعدادشان در ایران خیلی کم است. مسیحیان چندین نماینده دارند. مثلاً ما آن‌جا مسیحیان آشوری داریم، مسیحیان کلدانی داریم که در پارلمان نماینده دارند. مسیحیان ارمنی جنوب داریم که جداگانه نماینده دارند، مسیحیان ارمنی شمال کشور را داریم که آن‌ها هم جداگانه نماینده دارند و بنابراین در مجلس و پارلمان ایران همه‌ی اقلیت‌های دینی مثل مسلمانان نماینده دارند. این یک گزارش مختصری از مباحث ساختارهای قانونی در جمهوری اسلامی بود که یک کشور اسلامی است. اما این نگاه به پیروان سایر ادیان الهی یعنی به مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان یک منشأ قرآنی دارد. یعنی این‌ها به علت ملاحظات سیاسی و یا دیپلماتیک بعد از انقلاب در قانون ما نیامده است بلکه جزو اعتقادات ریشه‌ای دینی ما در نگاه به پیروان ادیان الهی و به خصوص پیامبران الهی و از جمله عیسی بن مریم(ع) است. من یک گزارش مختصری از بعضی از آیات قرآن کریم به شما بدهم که روشن بشود نگاه قرآن و نگاه اسلام به مسیحیت و مسیحیان و به خصوص به حضرت مسیح(ع) چه نگاهی است. البته کم و بیش آشنا هستید ولی این توضیحات شاید بی‌ضرر باشد. اولاً یکی از اعتقادات قطعی مسلمانان بر اساس قرآن این است که اسلام برای مبارزه، پاک کردن و حذف تعالیم حضرت عیسی(ع) یا حضرت موسی(ع) نیامده است. اسلام دشمن مسیحیان و یهودیان نیست. اسلام از نظر ما مسلمان‌ها، ادامه‌ی تعالیم حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) است و ما معتقد هستیم که این یک مرحله‌ی بعد است. همان‌طور که حضرت عیسی(ع) مرحله‌ی بعد از حضرت موسی(ع) است، از نظر مسلمانان اسلام و پیامبر اکرم(ص) مرحله‌ی بعد از حضرت عیسی(ع) است و ادامه‌ی آن است. همان خط و همان اصول است و چیزی در برابر آن نیست. بنابراین مسلمانان به لحاظ قرآنی اساساً احساس هیچ نوع دشمنی با مسیحیان و سایر پیروان انبیای الهی نمی‌کنند. حالا من بعضی از آیات را برای شما می‌خوانم که خیلی شفاف‌تر بشود. قرآن صریحاً می‌فرماید پیامبران الهی همه یک سخن را می‌گویند و اسلام به معنی تسلیم در برابر خداوند است. تسلیم در برابر کدام خدا؟ تسلیم در برابر خدای حضرت ابراهیم(ع)، خدای حضرت موسی(ع)، خدای حضرت عیسی(ع) و خدای حضرت محمد(ص) که این‌ها همه یک خداست. قرآن می‌فرماید «لا نفرق بین احدٍ من رسله...»، ما هیچ یک از پیامبران خدا را از همدیگر جدا نمی‌کنیم. پیامبران را در برابر همدیگر و در تضاد با هم تعریف نمی‌کنیم و بین پیامبران جدایی نمی‌اندازیم. از نظر فقه اسلامی هر کس کوچک‌ترین اهانتی به عیسی مسیح کند، کوچک‌ترین اهانتی به حضرت مریم(س) بکند، مثل این است که به حضرت محمد(ص) توهین کرده است و از نظر ما هیچ تفاوتی ندارد. در قرآن نام حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم(س) بیش از نام حضرت محمد(ص) آمده است. تعبیراتی که قرآن کریم راجع به حضرت مریم(س) دارد به عنوان مریم پاک، مریم مقدس است و حضرت مریم(س) را زن برگزیده‌ی خداوند می‌داند و راجع به حضرت عیسی(ع) تعابیری دارد که هیچ جا نظیر آن نیست. قرآن می‌فرماید عیسی کلمه‌ی خداوند است، «کلمة الله...»، عیسی کلمه‌ی خداوند است که بر مریم نازل شد. قرآن راجع به حضرت عیسی(ع) تعبیر می‌کند که عیسی روح خداست. روح‌الله است. روح خداوند است که خدا آن را در مریم مقدس دمید. از نظر ما حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم(س) جزو مقدس‌ترین انسان‌هایی هستند که در تاریخ بشر آمده‌اند و حضرت عیسی(ع) یکی از 5 پیامبر درجه‌ی اول و بزرگ خداوند است که هم آمدن او به دنیا معجزه‌ی بزرگ الهی بود و هم نحوه‌ی رفتن او از این‌جا معجزه‌ی بزرگ الهی است. معجزه‌ای است که نظیر ندارد. این‌ها تعابیری است که قرآن به مسلمانان می‌آموزد. مثلاً در سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران در قرآن، در آیه‌ی 45 می‌فرماید وقتی که خداوند بشارت عیسی را به مریم می‌دهد، «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. اذ قالت الملائکه یا مریم ان الله یبشرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسی بن مریم وجیهاً فی الدنیا و الآخره و من المقربین...»، البته ترجمه کردن قرآن خودش کار مشکلی است و ترجمه درست معنا را نمی‌رساند. من به فارسی ترجمه می‌کنم و ایشان به زبان شما ترجمه می‌کند و ممکن است این دو ترجمه یک مقدار معنی را تغییر بدهد ولی در عین حال خودتان بعد رجوع بفرمایید. اجمالاً به این معناست که خداوند به حضرت محمد(ص) می‌گوید یاد کن هنگامی را که فرشتگان از سوی خداوند بر مریم مقدس نازل شدند و به او گفتند مریم خداوند به تو بشارت و مژده می‌دهد، خداوند تو را انتخاب کرده است. بشارت می‌دهد به کلمه‌ای از سوی خود که نام آن کلمه مسیح عیسی پسر مریم است. او در دنیا و قیامت آبرومند خواهد بود و از مقربان و نزدیکان درگاه الهی است. او از محبوب‌ترین کسان نزد خداوند است. این یک نمونه از آیات قرآن در باب بشارت حضرت مسیح(ع) است. یا اشاره می‌فرماید که وقتی حضرت مریم(س) اعتکاف کرد و روزه گرفت و وقتی برگشت با حضرت عیسی(ع) برگشت و به او تهمت زدند و گفتند تو از خانواده‌ی خوبی بودی، این بچه از کجا آمده است؟ تو که ازدواج نکردی؟ خداوند در قرآن از حضرت مریم(س) دفاع می‌کند. از پاکی و طهارت حضرت مریم(س) دفاع می‌کند و می‌فرماید عیسی بدون پدر به دنیا آمده است، نه پدر زمینی و نه پدر آسمانی، عیسی کلمه‌ی خداوند است. آیه‌ی 171 در سوره‌ی مبارکه‌ی نساء هم راجع به حضرت مسیح(ع) تعبیر «کلمه الله» دارد. می‌فرماید «انما المسیح عیسی بن مریم رسول الله و کلمته  القها...»، مسیح، عیسی پسر مریم بدون پدر به دنیا آمده است. این معجزه‌ی بزرگ الهی است. او رسول و فرستاده‌ی خداوند است. او کلمه‌ی خداوند است که خداوند آن را به مریم القا کرد. این تعبیر کلمه‌ی الهی و کلمه‌ی خداوند در مورد هیچ پیامبر دیگری در قرآن به کار نرفته است. همین‌طور کلمه‌ی روح خداوند و روح‌ الله در مورد هیچ پیامبر دیگری به کار نرفته است. این‌ها دو اصطلاح استثنایی است که قرآن فقط راجع به حضرت مسیح(ع) به کار برده است. نمونه‌ی دیگر در آیه‌ی 47 سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران است که می‌فرماید وقتی که فرشته‌ی خداوند بر حضرت مریم(س) نازل شد و بشارت حضرت عیسی(ع) را به او داد، حضرت مریم(س) به فرشته‌ی الهی و فرشته‌ی وحی چه گفت. حضرت مریم(س) گفت «قالت ربه انا یکون لی ولد و لم یمسسنی بشر...»، پرسید پروردگارا من چگونه فرزندی خواهم داشت در حالی که هیچ تماس و ارتباطی با مرد و بشری نداشته‌ام؟ فرشته جواب داد «کذلک الله یخلق ما یشاء...»، حال این‌گونه است. خدا هر چه بخواهد و هر گونه بخواهد می‌آفریند. «اذا قضا امراً فانما یقول له کن فیکون...»، آنگاه که خداوند اراده کند و به کاری فرمان دهد، پس آن‌گاه که فرمان داد باش، پس می‌باشد. برای خداوند کافی است که بگوید بشو، پس می‌شود. این هم یک نمونه از گفتگوی فرشته‌ی الهی با مریم مقدس است. در سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران خداوند می‌فرماید تعجب نکنید از این‌که عیسی بدون پدر به دنیا آمده است. حضرت عیسی(ع) را با حضرت آدم(ع)، انسان اول، انسان نخست و پدر ما آدم مقایسه می‌کند. قرآن می‌فرماید «ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم...»، می‌فرماید مثال عیسی شبیه به آدم(ع) است. «خلقه من تراب...»، او را بدون پدر و مادر از خاک آفرید. «ثم قال له کن فیکون...»، پس آن‌گاه فرمود باش، زنده شو، پس شد. می‌فرماید شبیه کاری که با آدم شد از جهاتی با حضرت عیسی(ع) شد. یعنی عیسی مسیح به یک معنا انسان دوم و آدم دوم است و این تعبیری است که قرآن راجع به حضرت عیسی(ع) دارد. آن‌هایی که انکار می‌کردند و می‌گفتند حضرت عیسی(ع) هم یک بشر عادی است و مثل بقیه است و معجزه‌ای نشده و حضرت مریم(س) را متهم به رابطه‌ی غیر اخلاقی می‌کردند، قرآن جواب می‌دهد مریم پاکیزه است، بلکه عیسی از جهاتی آدم دوم است و خلقت عیسی استثنایی است. همین‌طور معجزات بزرگی از حضرت عیسی(ع) در قرآن و در روایات اسلامی ذکر شده است. مثلاً زنده کردن مرده است. ولی قرآن می‌فرماید این به اذن خداوند و به فرمان خداوند است. معجزه‌ی الهی است که به دست حضرت مسیح(ع) اتفاق افتاده است. شفا دادن بیمارانی که قابل علاج نبودند و از این قبیل مسائل هست. رفتن حضرت مسیح(ع) هم معجزه بود. البته مسیح‌شناسی اسلامی با مسیح‌شناسی مسیحی یک تفاوت‌هایی هم دارد. یعنی ما مسیحی نیستیم. ممکن است کسی بگوید شما که این‌قدر به حضرت مسیح(ع) احترام می‌گذارید پس چرا مسیحی نیستید؟ مسلمان‌ها خودشان را به یک معنا پیروان حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم(س) می‌دانند اما نگاه آن‌ها به حضرت مسیح(ع) با نگاه برادران مسیحی یک تفاوت‌‌هایی هم دارد. مثلاً مسلمان‌ها معتقد به مسئله‌ی تثلیث نیستند. معتقد نیستند که حضرت عیسی(ع) خدا یا پسر خداست. معتقد هستند حضرت عیسی(ع) بشر و مخلوق خداوند است اما جزو بزرگ‌ترین پیامبران الهی است. همین‌طور مسلمان‌ها با مسیحیان در مسئله‌ی صلیب اختلاف نظر دارند و معتقد هستند که حضرت عیسی(ع) به صلیب نرفته است اما خداوند او را به نزد خود بالا برده است. یک تفاوت‌هایی وجود دارد. این را هم بدانید که ما از پیامبر اسلام روایاتی داریم که ایشان فرمودند در آخرالزمان دوباره حضرت عیسی(ع) باز خواهد گشت. ما معتقد هستیم یکی از فرزندان حضرت محمد(ص) به نام حضرت مهدی(عج) برای انقلاب جهانی و اجرای عدالت جهانی و صلح جهانی می‌آید و حضرت مسیح(ع) با حضرت مهدی(عج) با همدیگر هستند. روایات اسلامی می‌گوید حضرت مسیح(ع) دوباره در کنار حضرت مهدی(عج) باز خواهد گشت و به رهبری آن‌ها دوباره صلح و عدالت در سطح جهان حاکم خواهد شد. این هم از اعتقادات ما مسلمان‌ها هست. ولی تفاوت‌های ما باعث نمی‌شود شباهت‌های زیاد ما با هم به حاشیه برود. ما و شما، هر دو به خداوند، به قیامت، به پیامبران الهی، به اخلاق و معنویت و عدالت معتقد هستیم. همگی معتقد هستیم که جهان تفسیر الهی دارد و تفسیر مادی ندارد و خداوند به تعطیلات نرفته است. همه‌ی ما معتقد هستیم که خداوند از طریق بندگان برگزیده‌ی خودش در نجات بشر کوشیده و خواهد کوشید و دوباره اقدام خواهد شد و خداوند ما را فراموش نکرده است. این‌ها مهم است. البته تفاوت‌هایی در احکام وجود دارد. مثلاً روحانی ما می‌تواند ازدواج کند ولی ممکن است ازدواج برای روحانی شما بین او و معنویت مشکل ایجاد کند یا مثلاً فرض بفرمایید یک سری تفاوت‌هایی در بعضی اعتقادات و بعضی از احکام فقهی داشته باشیم. ولی همه‌ی ما و شما به نماز معتقد هستیم، به روزه معتقد هستیم، به تقوا معتقد هستیم، به این‌که در برابر نفس و شیطان بایستیم معتقد هستیم. همه‌ی ما در این جهات با هم مشترک هستیم. مسلمان‌ها معتقدند که حضرت عیسی(ع) که درود خداوند بر او و مادرش، پیامبری برای بنی‌اسرائیل بود و پیش از او هم پیامبرانی آمده بودند و او سخنان پیامبر قبلی مثل حضرت موسی(ع) و حضرت ابراهیم(ع) و حضرت نوح(ع) را تصدیق و تأیید کرد و گفت من هم همان‌ها را می‌گویم و از نظر ما مسلمان‌ها حضرت عیسی(ع) برای آینده بشارت به حضرت محمد(ص) داد که به عنوان آخرین پیامبر خدا می‌آید و این‌که محمد هم سخنان حضرت عیسی(ع) و حضرت ابراهیم(ع) و حضرت موسی(ع) را خواهد گفت. این‌ها اعتقادات مسلمان‌ها است و البته اعتقادات شما چیز دیگری است. اما این تفاوت‌ها به نظر ما مطلقاً باعث نمی‌شود که نقاط مشترک ما و شما که فوق‌العاده مهم و جدی و بزرگ است، فراموش بشود یا تحت شعاع قرار بگیرد. امروز ما و شما در کنار هم هستیم و در کنار هم باید نسبت به وضعیت بشریت احساس مسئولیت بکنیم. ما و شما در یک جبهه هستیم. ما و شما متعلق به یک خانواده هستیم. ما و شما به دنبال حاکمیت خداوند و اخلاق و عدالت در جهان هستیم. ما هم‌خانواده هستیم. ما برادر و خواهر هستیم. البته طبیعی است که در یک خانواده هم بین برادران و خوهران اختلاف نظر در بعضی از مسائل وجود داشته باشد. در مورد تفاوت‌ها گفتگو می‌کنیم اما هرگز معتقد به خشونت نیستیم. ما معتقد به جنگ اسلام و مسیحیان نیستیم. حالا چند آیه‌ی دیگر از قرآن می‌خوانم در باب این‌که چگونه با مسیحیان باید رفتار کرد. بعضی از آیات قرآن را در این موضوع عرض می‌کنم و بعد اگر سوالی باشد می‌شنویم. شما می‌دانید از انجیل و تورات در قرآن کریم بارها به عنوان کلمات خداوند با احترام یاد شده است و می‌فرماید نباید به تورات و انجیل مطلقاً اهانت کرد. این یک اعتقاد صد درصد اسلامی است و از نظر ما تورات و انجیل مقدس هستند و لذا عرض کردم که قرآن برای نفی انجیل و تورات نیامده است. اسلام در تقابل با تعالیم حضرت مسیح(ع) نیست. اسلام ادامه‌ی آن است و در تعارض با آن نیست. قرآن ادامه و مرحله‌ی بعد از انجیل و تورات است. این عقیده‌ی مسلمان‌ها است. البته در این‌که تورات و انجیل به لحاظ سندی چطور هستند، بین خود مسیحیان و یهودیان بحث‌های زیادی در این باب شده است و اختلاف نظر است. این‌که کدام تورات و کدام انجیل که بحث‌های علمی و تاریخی است که ممکن است جای بحث و گفتگو داشته باشد ولی احترام به تورات و انجیل جزو مقدسات اسلامی است. اولاً قرآن صریح می‌فرماید ایمان یک مسئله‌ی اجباری نیست. ایمان یک مسئله‌ی وجدانی و درونی است و هیچ کسی را با زور و تهدید و خشونت نمی‌توان مؤمن کرد همین‌طور که هیچ مؤمنی را نمی‌توان با زور کافر کرد. بله، می‌توان در رفتار ظاهری آن‌ها تأثیر گذاشت اما قلب‌ها را با قدرت و زور نمی‌توان تغییر داد. قرآن در سوره‌ی مبارکه‌ی بقره در آیه‌ی 256 می‌فرماید «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی...»، هیچ اکراه و اجباری در ایمان نیست. یعنی کسی حق ندارد مسیحیان و یهودیان و دیگران را مجبور کند که با زور و تهدید مسلمان بشوند. قرآن این را منع می‌کند. می‌فرماید خداوند حقیقت را آشکار کرده است. راه رشد آشکار شده است. اجازه بدهید بشریت بشنود و آزادانه انتخاب کند. بنابراین قرآن با اجبار کردن کسی به تغییر دین مخالف است. قرآن صریح می‌فرماید نباید با تهدید غیر مسلمانان را مسلمان بکنید. ایمان قلبی با فشار و اجبار و تهدید امکان ندارد بلکه باید با استدلال و محبت و اخلاق باشد. باید خود بشر انتخاب کند. همین‌طور قرآن می‌فرماید به مسیحیان و یهودیان و اهل کتاب و پیروان پیامبران گذشته شعار صلح بدهید. با آن‌ها درگیر نشوید. یعنی به هم‌زیستی مسالمت‌آمیز، زندگی دوستانه، روابط دوستانه دعوت کنید و با آن‌ها راجع به اصول مشترک سخن بگویید. به آن‌ها یادآوری کنید و بگویید ما بر سر چه چیزهایی با همدیگر مشترک هستیم. مثلاً در آیه‌ی 64 از سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران خداوند به حضرت محمد(ص) می‌فرماید «قل یا اهل الکتاب...»، محمد به اهل کتاب بگو، به مسیحیان و یهودیان و پیروان پیامبران پیشین بگو، «تعالوا الی کلمة سواءٍ بیننا و بینکم...»، بیایید به سوی مسائلی که ما و شما به آن معتقد هستیم و مشترک است. بیایید به سوی کلمه‌ای که ما و شما هر دو آن را قبول داریم. بیایید در جایی که ما و شما هر دو آن را قبول داریم با همدیگر متحد باشیم و همکاری کنیم. آن چیست؟ «الا نعبد الا الله...»، خداوند را بپرستیم و غیر او را نپرستیم، «و لا نشرک به شیئا...»، برای خداوند شریک نگیریم، «و لا یتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله...»، انسان‌ها یکدیگر را به خدایی نگیرند. بعد می‌فرماید حتی اگر نپذیرفتند شما نباید با زبان خشونت با آن‌ها برخورد کنید. «فان تولوا...»، حتی اگر سخن شما را نپذیرفتند، «فقولوا اشهدوا بانا مسلمون...»، فقط به آن‌ها بگویید که شما شاهد باشید که ما در برابر خداوند تسلیم هستیم و الا ما سر درگیری و خشونت مذهبی و دینی با کسی نداریم. این فرمانی است که در قرآن خداوند به حضرت محمد(ص) می‌دهد و می‌گوید به همه‌ی پیروان پیامبران الهی بگو بیایید تا با همدیگر باشیم. ما یک خانواده هستیم و مبنای ما یکی است. همین‌طور قرآن در آیه‌ی 13 سوره‌ی مبارکه‌ی حجرات خداوند به همه‌ی بشریت و نه فقط مسلمان‌ها می‌گوید «یا ایها الناس...»، ای بشریت، «انا خلقناکم من ذکرٍ و انثی...»، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، «و جعلناکم شعوبا...»، شما را از نژادها و قومیت‌های مختلف آفریدیم، «جعلناکم شعوبا و قبائل...»، از نژادها و قومیت‌های مختلف اما نه برای این‌که علیه هم خشونت کنید، نه برای این‌که جنگ‌های نژادی و قومی به راه بیندازید، «لتعارفوا...»، تا یکدیگر را بشناسید و با یکدیگر رابطه‌ی دوستانه برقرار کنید. بعد می‌فرماید هیچ کدام از شما پیش خداوند عزیزتر از دیگری نیستید و همه نزد خداوند مساوی هستید. همه‌ی نژادها و قومیت‌ها با هم مساوی هستید. تنها چیزی که برای خداوند مهم است، تقواست. «ان اکرمکم عند الله اتقاکم...»، نزدیک‌ترین شما، عزیزترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. نمی‌دانم تقوا در اصطلاح شما چه می‌شود اما معنای آن بین ما و شما مشترک است. شما هم همین معنا را دارید. تقوا یعنی به هر چه که منافع تو در آن است عمل نکنی، بلکه تأمل کنی و ببینی وظیفه‌ی تو چیست؟ آن‌طور که خداوند فرموده عمل کنی. «ان الله علیمٌ خبیر...»، خداوند همه چیز را می‌داند. این هم یک آیه‌ی دیگر است که می‌فرماید نژادپرستی و جنگ‌های قومی نباشد و باز در آیه‌ی 213 سوره‌ی مبارکه‌ی بقره می‌فرماید همه‌ی شما یک خانواده هستید. تعبیر قرآن «امت واحده» است. یعنی همه‌ی بشریت فرزندان آدم و حوا هستند و یک خانواده هستند. برادر و خواهر هستند. خشونت و جنگ بین بشریت را صریحاً نفی می‌کند. این تعبیر در قرآن هست و بارها به کار رفته است. مثلاً می‌فرماید یا بنی‌آدم، ای فرزندان آدم. این یعنی همه متعلق به یک خانواده هستید و برادر و خواهر هستید. همه‌ی بشریت خواهر و برادر هستند. یا می‌فرماید «یا ایها الانسان...»، یعنی به همه‌ی انسان‌ها خطاب می‌کند. قرآن می‌فرماید «کان الناس امة واحده...»، همه‌ی بشریت یک امت بوده‌اند. «فبعث الله نبیین مبشرین و منذرین...»، خداوند پیامبران را فرستاد تا خبرهای خوب و خبرهای بد را به بشریت بدهند. هم مژده و بشارت به بهشت بدهند و هم آن‌ها را از جهنم بترسانند. «و انزل معهم الکتاب بالحق...»، و خداوند با پیامبران خود کتاب مقدس فرستاد تا با بشر سخن بگویند و آن‌ها را به اخلاق و معنویت و عدالت دعوت کنند و به خدا بخوانند. «لیحکم بین الناس فی مختلفوا فیه...»، تا در مواردی که بشریت با هم اختلاف نظر دارند، آن اختلافات را بر اساس تعالیم پیامبران حل کنند و با همدیگر صحبت کنند. همین‌طور قرآن به مسلمان‌ها روش سخن گفتن با غیر مسلمان‌ها را آموزش می‌دهد و می‌گوید با اهل کتاب یعنی با مسیحیان و یهودیان و پیروان پیامبران دیگر چگونه سخن بگویید. مثلاً در آیه‌ی 46 سوره‌ی مبارکه‌ی عنکبوت می‌فرماید «لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن...»، وقتی با مسیحیان و یهودیان سخن می‌گویید به آن‌ها توهین نکنید و مؤدبانه سخن بگویید و مهربان باشید. با آن‌ها گفتگو و بحث کنید اما باید به بهترین و مؤدبانه‌ترین شیوه و استدلالی باشد. بعد می‌فرماید «ان الذین ظلموا منهم...»،‌ اگر کسی خواست به شما حمله کند و با شما بجنگد و شما را بکشد شما از خود دفاع کنید و الا شما به دنبال خشونت دینی نباشید. قرآن می‌فرماید به برادران مسیحی خود بگویید، «قولوا آمنا بالذی انزل علینا و انزل علیکم...»، ما ایمان داریم به آن‌چه که خدا به سمت ما و به سوی شما فرو فرستاد. ما به تورات و انجیلی که خداوند فرستاده ایمان داریم. به آن‌ها بگویید که ما ایمان داریم به آن‌چه که به سوی شما و ما نازل شد که ریشه‌ی آن یکی است. «و الهنا و الهکم واحد...»، که خدای ما و خدای شما یکی است، «و نحن له مسلمون...»، و ما در برابر خدای شما که خدای ما هم هست تسلیم هستیم. این ادبیاتی است که قرآن می‌فرماید باید این‌طور با مسیحیان و یهودیان و پیروان پیامبران الهی گفتگو کنید. ما در قرآن دو دسته آیات داریم که متأسفانه بعضی‌ها این‌ها را با هم مخلوط می‌کنند. یک دسته آیات داریم که قرآن می‌گوید در برابر کافران بجنگید. این اشاره به کسانی است که به مسلمان‌ها حمله می‌کنند و می‌خواهند اسلام و مسلمانان را نابود کنند. قرآن می‌فرماید در برابر آن‌ها بایستید و جهاد کنید. اما یک دسته‌ای از آیات در قرآن است که می‌فرماید با غیر مسلمانان مهربان باشید و محبت کنید. شعار ما صلح است. این خطاب به غیر مسلمانانی است که با مسلمان‌ها سر جنگ ندارند ولی اختلاف عقیده دارند. نه تنها در مورد آن‌ها قرآن می‌فرماید حق ندارید به آن‌ها اهانت کنید و به مقدسات آن‌ها کم‌ترین توهینی بکنید، حتی قرآن می‌فرماید به مشرکینی که مسلمان و یهودی و مسیحی نیستند و بت‌پرست هستند، حتی راجع به آن‌ها که از نظر اسلام از نظر فکری کاملاً منحرف هستند، می‌فرماید به آن‌ها و مقدسات آن‌ها فحش ندهید. توهین نکنید. با آن‌ها گفتگو کنید. استدلال کنید. آن‌ها را به خدا دعوت کنید، هدایت کنید، اما به آن‌ها توهین نکنید. قرآن در آیه‌ی 108 سوره‌ی مبارکه‌ی انعام می‌فرماید «لا تسب الذین یدعون من دون الله...»،  حتی به کسانی که خدا را قبول ندارند هم فحش ندهید و اهانت نکنید. خداوند می‌فرماید به آن‌ها فحش ندهید چون آن‌ها هم متقابلاً به شما و مقدسات شما توهین خواهند کرد. توهین نکنید. «فیسبوا الله عدواً بغیر العلم...»، آن‌ها ناآگاهانه دچار بت‌پرستی و شرک شده‌اند، «کذلک زینا لکل امة عملهم...»، بسا در نظر آن‌ها این عمل غلط درست به نظر می‌رسد. با این‌که بت می‌پرستند، سنگ و چوب می‌پرستند. اما قرآن می‌فرماید «ثم الی ربهم مرجعهم...»، آن‌ها به سوی خدا باز گردانده می‌شوند، «فینبعهم بما کانوا یعملون...»، آن‌گاه خداوند آن‌ها را آگاه خواهد کرد از اشتباهاتی که می‌کردند. قرآن می‌فرماید حتی به کسانی که خدا را قبول ندارند و بت‌پرست هستند توهین نکنید و فحش ندهید. چه برسد به کسانی که پیروان پیامبران الهی هستند. باید ادب را رعایت کرد. قرآن صریح می‌فرماید در بحث با غیر مسلمانان ادب را باید رعایت کنید و متواضع و مهربان باشید. از این‌که عرائض بنده را تحمل کردید خیلی متشکرم و من با یک جمله از خود حضرت محمد(ص) عرضم را تمام می‌کنم. پیامبر اکرم(ص) به مسلمان‌ها فرمودند «من ظلم معاهدا و کلفه فقو طاقته فانا خصمه یوم القیامه، من آذی دمیا فان آذانی...»، فرمودند یهودیان و مسیحیان و غیر مسلمانانی که در طط اسلامی زندگی می‌کنند و جزو اقلیت‌ها هستند، هر کس به آن‌ها ستم کند، حقوق آن‌ها را پایمال کند، از او بیش از حد توانش کاری بخواهد و او را تحت فشار قرار بدهد، یا او را اذیت روحی کند، توهین کند، روز قیامت من دشمن آن مسلمان هستم و در نزد خداوند من علیه او اعلام جرم می‌کنم. روز قیامت من در برابر او می‌ایستم. فرمود هر کس به آن‌ها تهمت بزند و آبروی آن‌ها را بریزد یا حقوق شهروندی آن‌ها را پایمال بکند جزو امت من نیست. این‌ها یک بخش کوچکی بود از آن‌چه که در منابع دین ما راجع حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم(س) هست که درود خدا بر آن دو باد و همان‌طور نسبت به مسیحیان و من خواهش می‌کنم این‌ها را مد نظر داشته باشید. ما و شما باید بیشتر با هم آشنا بشویم و بیشتر گفتگو بکنیم تا روشن بشود اگر ما پیرو حضرت عیسی(ع) و حضرت محمد(ص) باشیم جهان خالی از خشونت و ستم خواهد شد. اگر بشریت به سخنان حضرت عیسی(ع) و حضرت محمد(ص) گوش کند من فکر می‌کنم همه‌ی مشکلات بشریت حل خواهد شد. از این‌که به من فرصت دادید و از من دعوت کردید خیلی ممنون و متشکر هستم و از این‌که جلسه طول کشید عذرخواهی می‌کنم.

بین اهل سنت و اهل تشیع چه فرقی هست و آیا در رابطه‌ی بین مسلمانان و غیر مسلمانان و مسیحیان فرقی بین اهل تسنن و تشیع وجود دارد؟

همان‌طور که در مسیحیت کاتولیک و ارتدوکس و پروتستان داریم، در مسلمین هم شیعه و سنی داریم و بعضی از فرقه‌های کوچک‌تر دیگر هم هستند. بعضی تفاوت‌ها در تفسیر مثلاً قرآن و بعضی تفاوت‌هایی در تاریخ اسلام و بعضی تفاوت‌ها در مسائل فقهی و کلامی بین آن‌ها وجود دارد. اگر به تعالیم قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) عمل بکنیم تفاوت‌های نظری شیعه و سنی در عمل مشکلی درست نمی‌کند. ولی همان‌طور که گروه‌هایی بین مسیحی و یهودی و بودایی وجود دارند، ممکن است یک سری گروه‌های افراطی چه به اسم شیعه و چه به اسم سنی باشند که یک بعدی نگاه می‌کنند و تندرو هستند و یک مقدار با خشونت سخن می‌گویند و عمل می‌کنند. به نظر ما آن‌ها معیار نیستند. معیار همین آیات و روایاتی است که من گفتم. اسلام این‌هاست.

با توجه به این‌که شما گفتید در قانون اساسی غیر مسیحی‌ها حقوق دارند و در پارلمان نماینده دارند، سوال من این است که نظر اسلام در مورد یک دین دیگر چیست؟  گفتید که در قانون اساسی شما حقوق را تعیین کردند اما در مورد حقوق مدنی اگر یک نفر بخواهد روسری به سر نکند یا الکل بنوشد چطور می‌شود؟ قانون در این مورد چه می‌گوید؟

سوال بعدی من در مورد ازدواج با غیر مسلمانان است.

من از آخری شروع می‌کنم و به سمت اولی می‌روم. از بحث ازدواج شروع می‌کنم. فرصت نشد ولی اتفاقاً آیاتی از قرآن در این باب هست. در آیه‌ی 5 سوره‌ی مبارکه‌ی مائده می‌گوید «الیوم احل لکم الطیبات و طعام الذین اوتوا الکتاب حل لکم و طعامکم حل لهم و المحصنات من المؤمنات و المحصنات من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم اذا اتیتمو هن اجورهن محصنین غیر مسافحین و لا متخذی اخدان و من یکفر بالایمان فقد حبط عمله و هو فی الآخره من الخاسرین»، این بخش از آیه به مسلمانان اجازه می‌دهد که با زنان اهل کتاب ازدواج کنند. البته فقهای ما بحث می‌کنند. نمی‌دانم در قوانین دینی و شرعی کاتولیک چطور است؟ تا جایی که می‌دانم خیلی شبیه است آن‌چه که واتیکان در باب مسئله‌ی تغییر دین اعلام کرد که آیا مثلاً یک مسیحی می‌تواند بت‌پرست بشود یا تغییر دین بدهد یا نه، با چیزی که ما داریم. یک حساسیتی همه‌ی ادیان الهی در این باب دارند که کسی که با نور خداوند آشنا شده دوباره چشم خود را نباید بر نور حقیقت و نور خداوند ببندد. آن‌چه که پاکیزه است بر شما حلال است. می‌توانید بر سر سفره‌ی آن‌ها بنشینید و آن‌ها می‌توانند بر سر سفره‌ی شما بیایند و همین‌طور می‌توان با زنان پاکدامن از اهل کتاب، زنانی که به لحاظ اخلاقی پاک هستند و اهل کتاب هستند ولی مسلمان نیستند، ازدواج کرد و حقوق آن‌ها باید رعایت بشود. مرد مسلمان می‌تواند با زن مسیحی ازدواج کند. اما عرض کردم بالاخره مسلمان با مسیحی تفاوتی دارد. اسلام می‌گوید ما با مسیحی‌ها مشترکاتی داریم. اما تفاوت‌هایی هم داریم. به خاطر است تفاوت‌ها که عرض کردم مثلاً ما حضرت مسیح(ع) را خدا نمی‌دانیم، پسر خدا نمی‌دانیم، به تثلیث معتقد نیستیم، به صلیب معتقد نیستیم، اسلام دعوت نمی‌کند که مسلمان مسیحی بشود. با این کار مخالف است. می‌گوید معتقداتی که مسیحیت دارد را مسلمان‌ها قبول دارند. آن چیزی که درست می‌دانیم را قبول داریم اما در مورد موارد اختلافی طبیعتاً تفاوت نظر است. بنابراین در مورد ازدواج، در مورد هم‌سفره بودن نظر قرآن این است و در یک مواردی استثنا می‌شود. یعنی اسلام می‌گوید مسیحیت یک گام مثبت در تاریخ بود اما اسلام گام بعدی است. مسلمانی که مسیحی بشود از نظر مسلمان‌ها یک گام به عقب تلقی می‌شود و الا مبانی اسلام و مسیحیت یکی است و همه‌ی ادیان همین‌طور هستند. یعنی همه‌ی ادیان برای حفاظت از خودشان مسئله‌ی خروج از آن دین را سخت می‌گیرند. مسیحیت هم همین‌طور است، یهود هم همین‌طور است و این قابل فهم است. البته اسلام می‌گوید تجسس در عقاید افراد نکنید. این‌طور نباشد که فضولی کنید و تحقیق کنید که چه کسی چه عقیده‌ای دارد. اسلام می‌فرماید در این مورد تجسس نکنید و تفتیش عقاید نکنید. قرآن با تفتیش عقاید مخالف است. در مورد ازدواج باید بگویم که بالاخره احکام فقهی و شرعی ما با احکام شرعی شما تفاوت دارد. مثلاً در آیین ما شراب، گوشت خوک و بعضی از مسائل حرام است. اما ممکن است در زندگی کسی که غیر مسلمان است این‌ها باشد. اسلام راجع به این ارتباطات ازدواج و رفت و آمد یک مقدار حریم می‌گذارد و می‌گوید این‌ها مدل‌های متفاوتی از زندگی هستند که نباید با هم مخلوط بشوند. مسیحی‌ها که گوشت خوک را حرام نمی‌دانند؟ مثلاً مسیحی گوشت خوک را حرام نمی‌داند و می‌خورد. یا ممکن است شما مشروبات الکلی را حرام ندانید. ولی ما این‌ها را حرام می‌دانیم و می‌گوییم نباید داخل زندگی فرد مسلمان بیاید. اگر حریم ازدواج‌ها رعایت نشود ممکن است زندگی‌ها با همدیگر تصادم پیدا کند و خانواده هم دچار فروپاشی می‌شود. یک نکته هم عرض بکنم در مورد سوالی که گفتید راجع به حجاب چه باید کرد؟ اسلام راجع به مسیحی‌ها و مسلمان‌ها دو جور حکم می‌کند. می‌گوید اگر مسیحیانی در طط اسلامی هستند حق دارند در زندگی‌های داخلی خودشان گوشت خوک بخورند و مشروب استفاده بکنند. حتی می‌توانند فروشگاه خودشان را داشته باشند و ما باید آن‌ها را مجبور بکنیم که طبق احکام اسلامی زندگی کنند. آن‌ها می‌توانند طبق احکام مسیحی مصرف کنند. اما مسلمان‌ها حق ندارند در ط این‌طور باشند. طبق فقه ما مسیحیانی که در طط ما هستند حق دارند بین خودشان مشروب بخورند و گوشت خوک مصرف کنند، اما مسلمانان این حق را ندارند چون خلاف آیین آن‌هاست. آخرین نکته راجع به حجاب این است که حجاب یک مسئله‌ی شخصی نیست. اسلام معتقد است اگر زنان و مردان پوشش اخلاقی نداشته باشند، وقتی برهنه در فضای ط حاضر بشوند فضای ط غیر اخلاقی می‌شود و خانواده به خطر می‌افتد و روابط جنسی از حالت خانوادگی و اخلاقی خارج می‌شود و افراط و تفریط می‌شود و این به تدریج باعث گسترش مفاسد جنسی در ط و فروپاشی خانواده می‌شود و این اتفاقی است که آمار نشان می‌دهد. زنان نباید برهنه به ط بیایند. مردان هم نباید برهنه به ط بیایند. البته این یک قانون اخلاقی است. در همه‌ی کشورها قوانینی وجود دارد که باید رعایت بشود. در ایران این قانون هست و قانون اسلام است.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha