شبکه یک - 24 خرداد 1398

دفاعیه برای شادی

نشست اسلام هنر شادی زیبایی به مناسبت عید فطر ۱۳۹۶

بسم‌الله الرحمن الرحیم

آیا همه‌ی شادی‌ها انسانی هستند. ما شادی انسانی داریم، شادی غیر انسانی هم داریم. این را قبول دارید؟ شادی یک ظالم از ظلم به یک انسان مظلوم انسانی است یا غیر انسانی است؟ اسلام با این شادی مخالف است. نه به خاطر این‌که شادی است بلکه به خاطر این‌که غیر انسانی است. خندیدن به اشک دیگران چه؟ مگر نبودند و الان نیستند؟ حالا می‌گویند شاهان گذشته بردگان را به همراه یک شیر داخل یک گودال می‌انداختند و می‌خندیدند. یا گلادیاتورها و برده‌ها را به جان هم می‌انداختند و می‌گفتند شما همدیگر را بکشید تا ما لذت ببریم. خب از این بدتر همین الان هم هست. نه در قالب ورزش و سرگرمی بلکه در قالب‌های خیلی جدی‌تر هست. تکنولوژی اسلامی و غیر اسلامی چطور است؟ تکنولوژی که در مسیر عدالت، در مسیر گسترش فضیلت و اخلاق به کار می‌آید اگر در این مسیر فعال بشود نه فقط حلال است بلکه یک عبادت می‌شود. جهاد فی سبیل الله می‌شود. آن رسانه، ارتباطات، تکنولوژی، هنر و سینمایی که علیه حقیقت، علیه فضیلت و علیه عدالت عمل می‌کند، علیه نگاه توحیدی عمل می‌کند، به عالم نگاه مشرکانه دارد و آن را گسترش می‌دهد، نگاه کافرانه یا نگاه شکاکانه دارد، به لحاظ معرفتی غیر اسلامی است چون غیر انسانی است. به جای این‌که به انسان روح کمال‌جویی و انرژی حرکت به سوی نور را بدهد از او انرژی و اراده‌ی حرکت به سوی نور را می‌گیرد و او را در ظلمت رها می‌کند یا حتی او را سر و ته می‌کند. آن رسانه و ارتباطات و هنری که در اخلاق را در جامعه گسترش می‌دهد، اسلامی است. دروغ و خیانت و حرص را تضعیف بکند اسلامی است. آن چیزی که اخلاق الهی را در جامعه تقویت می‌کند اسلامی است. خیلی راحت و روشن است. آن هنر، سینما، ارتباطات، رسانه، تکنولوژی که سبک زندگی اسلامی را تقویت کند اسلامی است و آن چیزی که آن را تضعیف بکند غیر اسلامی است. حالا شادی تقسیم بر دو می‌شود یا نمی‌شود؟‌ پس تمام ابزار شادی‌ساز و شادی‌آور هم تقسیم بر دو می‌شوند. تمام آن‌ها حلال و حرام می‌شود. ما اقلاً صد نوع شادی داریم. انواع و اقسام شادی‌ها و غم‌ها را داریم. اصلاً همه‌ی خنده‌ها مگر یک نوع است؟ ما لبخند حکیمانه داریم، لبخند احمقانه هم داریم. هم حکیمان می‌خندند و هم گاهی احمق‌ها به عقلا می‌خندند. این جالب است. شما الان به دیوانه‌خانه بروید. همان‌قدر که شما به آن‌ها می‌خندید آن‌ها هم به شما می‌خندند. حتی گاهی شما را به همدیگر نشان می‌دهند و می‌گویند او را نگاه کنید. هر وقت می‌خواهیم بخندیم یا اشک بریزیم باید دقت کنیم برای چه. خنده غیر اسلامی و غفلت است و گریه اسلامی است؟ نه‌خیر. گریه‌ی ضد اسلامی هم داریم. گریه‌ی غیر انسانی و غیر اسلامی چه نوع گریه‌ای است؟ انواع و اقسام گریه‌ها را داریم. ما خنده‌ی شادی، خنده‌ی غفلت، خنده‌ی غرور، خنده‌ی مسخره و تمسخر، خنده‌ی تکبر، خنده‌ی ذلت داریم. روی سر بعضی‌ها می‌زنی و باز هم می‌خندند. در روابط بین‌الملل هم همین‌طور هستند. انواع و اقسام خنده داریم. خنده‌هایی هم داریم که برای انتقال شادی به دیگران است. لذا شما می‌بینید در احکام شریعت ما راجع به خنده دو نوع احکام داریم. یک خنده‌هایی را می‌گویند حرام و مکروه است. مثلاً می‌گویند خندیدن به عیب دیگران، خنده‌ی تحقیر، خنده‌ی تمسخر، خنده‌ی تکبر جزو خنده‌ها و شادی گناه است و غیر انسانی است و به ضرر تو هست و تو را ساقط می‌کند. پس آن سینما و رسانه‌ای که خنده‌ی نوع اول و شادی نوع اول را بیاورد درست است. ما چقدر روایت داریم که اهل بیت(ع) در این مورد فرموده‌اند. یک نفر پرسید آقا چه کار کنم که به خدا نزدیک بشوم؟ فرمودند دیگران را شاد کنید. فرمودند «من سرّاً مؤمناً...»‌ هر کس یک نفر و یک خانواده را شاد کند، «فقد سرَّنی...» من را شاد کرده است. «و من سرَّنی فقد سرَّ الله...» هر کس من را شاد کند خدا را شاد کرده است. یکی از بزرگ‌ترین عبادات اسلامی خنداندن دیگران است. عبادت الهی است. منتها چه نوع خنده‌ای است؟ خنده‌ی حماقت، خنده‌ی غفلت عبادت است؟ نه. خنده می‌تواند توأم با بصیرت باشد. هر لذتی غفلت نیست. لذت در مسیر غفلت، لذت حرام و مکروه و غیر الهی می‌شود. لذت سکولار می‌شود. خنده و لذتی که توأم با بصیرت است و در جهت غفلت نیست کمک می‌کند و به شما انرژی می‌دهد که شما با انرژی بیشتری در مسیر حق پیش بروی که این خنده و لبخند عبادت است. مثل نماز است. آن سینما و رسانه و هنر و کتابی که چنین لبخندی را بر لب‌ها می‌نشاند اسلامی است. چیزی که لبخند دیگر را به لب می‌نشاند غیر اسلامی است. این تقسیم لبخند بر دو است. طنز چه؟ طنز هم غیر اسلامی و اسلامی دارد؟ حتماً دارد. یک وقت یک طنزی داریم که در مورد آن می‌فرماید «ویلٌ لکل حمزةٍ لمزه...» قرآن می‌فرماید وای بر کسانی که می‌نشینند و طعنه می‌زنند و عیب آدم‌ها را پیدا می‌کنند و مسخره می‌کنند. این یکی از گناهان بزرگ است. ما یک کمدی و طنزی داریم که فقط تمسخر آدم‌ها و اقوام و نژادها و زبان‌ها و قومیت‌ها و ملیت‌ها است. مسخره کردن است. قرآن صریح می‌فرماید «لا تسخر...» حرام می‌کنید. یکی از حرام‌هایی که قرآن می‌فرماید این است که حرام است قومی، قومی را و کسانی، کسانی را مسخره کنند. این جزو گناهان بزرگ در قرآن ذکر شده است. جوک‌هایی که علیه همدیگر درست می‌کنیم، حرف‌هایی که علیه همدیگر می‌زنیم، لقب‌هایی که می‌گذاریم. قرآن می‌فرماید «لا تنابزوا بالالقاب...» این جزو محرمات بزرگ است که این قوم روی آن قوم یا این شهر روی آن شهر، این خانواده روی آن خانواده لقب بگذارند. چون این لقب گذاشتن و مسخره کردن انواع و اقسام کینه‌ها و خصومت‌ها را در پی دارد. یعنی هر چه که برادری و برابری را تضعیف کند غیر اسلامی است. هر هنر و تکنولوژی و کار و علوم انسانی و اجتماعی که کینه و نفرت و حرص و خودخواهی را در جامعه تقویت می‌کند غیر اسلامی است. هر نوع علوم انسانی، تکنولوژی، طنز، فیلم و کمدی که اخلاق اسلامی و انسانی را در جامعه تقویت کند اسلامی است. لذا ما می‌بینیم گاهی یک فیلمی را یک غیر مسلمان ساخته که اسلامی است. دیده‌ایم که یک مسلمان هم یک فیلم ساخته که غیر اسلامی است. برای این‌که این شخصاً مسلمان است ولی آن مفاهیمی که در فیلم آمده است اسلامی نیست و خلاف مفاهیم اسلامی است. آگاهی‌ها، ارزش‌ها، سبک زندگی مهم هستند. هر چیزی که این‌ها را به سمت اسلامی و الهی بودن تقویت کند و انسانیت را در جامعه تبلیغ کند اسلامی است. ولو خنده یا گریه باشد. خب خنده‌ی اسلامی جزو عبادات است. می‌دانید که در سیره‌ی پیامبر(ص) نقل کرده‌اند که همیشه یک لبخندی را در چهره داشته است. هیچ کس خنده‌ی بلند پیامبر(ص) را نشنیده است. ولی پیامبر(ص) در اغلب اوقات همیشه با لبخندی بر چهره دیده می‌شدند مگر موارد خیلی خاصی پیش می‌آمده است که آن هم پیام تربیتی داشته است. نقل شده ایشان وقتی هر روز اصحاب را می‌دیدند احوال یکی یکی را می‌پرسیدند و اگر کسی نبود می‌پرسیدند کجاست؟ چه مشکلی دارد؟ بعد هم می‌گفتند من بعد از نماز به خانه‌ی فلانی می‌روم تا اگر مریض است او را عیادت کنم و اگر مشکلی دارد به او کمک کنم. یکی دیگر از کارهای پیامبر(ص) این بوده که وقتی با تمام اصحاب احوالپرسی می‌کردند مثلاً می‌دیدند که یک کسی یک مقدار ناراحت است. پیامبر(ص) با او احوالپرسی می‌کردند و حرف می‌زدند. می‌دیدند این فرد هنوز ناراحت است. پیامبر(ص) شوخی می‌کردند. منتها این شوخی‌هایی که ما می‌کنیم را نمی‌کردند. پیامبر(ص) با او شوخی می‌کرد. این‌قدر با او شوخی می‌کرد تا بخندد. بعد می‌گفت حالا شد. پیامبر(ص) می‌گفت در جامعه‌ی اسلامی حق ندارید ببینید کسی ناراحت است و بغض کرده و لبخند بر لب ندارد و از کنار او عبور کنید. باید به او کمک کنید و اگر مشکل روحی و روانی دارد آن را حل کنید. خود پیامبر(ص) این‌طور بوده‌اند. می‌گویند پیامبر(ص) این‌قدر سر به سر او می‌گذاشت تا بخندد. می‌گفت حالا خوب است. اصلاً ما این‌قدر دعا داریم که خدایا غم را از ما دور کن. چقدر در دعاها داریم؟ همین دعایی که می‌گویند هر روز بعد از نماز ظهر و عصر بخوانیم چقدر از این عبارات دارد؟ دعاهایی که می‌گویند در ماه رمضان بخوانید چقدر از این عبارات دارد؟ دعاهای صحیفه‌ی سجادیه را ببینید. چقدر از این دعاها هست که می‌گوید خدایا سلامت را برای همه می‌خواهم. یعنی ما بیماری نمی‌خواهیم. اصل سلامت است. ولی اگر بیمار شدی در برابر بیماری واکنش انسانی و از موضع قدرت نشان بده. صبر داشته باش. جزع نکن. ما نمی‌گوییم کسی خودکشی کند. اما اگر کسی مرد چه؟ اسلام دعوت به زندگی است. می‌فرماید اگر کسی از شما مرد جزع و بی‌صبری نکنید. اتفاقاً یکی از گریه‌ها و جزع‌هایی که غیر انسانی است شلوغ‌کاری در مجلس عزاست. گریه طبیعی و انسانی است. خود پیامبر(ص) هم وقتی فرزند خردسال خود را از دست دادند گریه کردند. اصحاب آمدند و گفتند خود شما می‌گویید مرگ دست خداست و حالا خود شما برای یک بچه گریه می‌کنید؟ پیامبر(ص) فرمودند او فرزند من است و من پدر هستم. انسان عاطفه دارد. مگر وقتی ما می‌گوییم برای دنیا گریه نکنید می‌خواهیم بگوییم عاطفه نداشته باشید؟ یک گریه، گریه‌ بر مظلوم است که این گریه‌ی اسلامی است. مثل بکاع بر حسین(ع) می‌ماند. یک گریه‌ی عاطفی است. خب انسان کسانی را دوست دارد. پدر، مادر، همسر، برادر، خواهر، فرزند، فامیل یا دوست انسان از دنیا می‌رود و این حق دارد گریه کند. اما از حد که می‌گذرد درست نیست. تا یک حدی انسانی است و لازم است. اما از یک حدی که می‌گذرد و طرف مویش را می‌کشد و لباسش را پاره می‌کند به عالم و آدم فحش می‌دهد از تعادل انسانی خارج می‌شود و می‌گویند یکی از گناهان جزع و فزع و جیغ کشیدن و ناخن کشیدن است برای کسی که مرده است. یک نمونه‌ی دیگر از غم‌های غیر اسلامی و غیر انسانی چه هست؟ در دعاهای ما می‌فرمایند غم از دست دادن دنیاست. مثلاً تو وارد تجارت شده‌ای. حالا یا کم‌عقل بوده‌ای، یا کم زحمت کشیده‌ای، یا هم خوب برنامه ریخته‌ای و هم خوب زحمت کشیده‌ای ولی یک نفر کلاه تو را برداشت یا بازار یک مشکلاتی پیدا کرد و ضرری کردی. می‌گویند این‌جا یکی از جاهایی است که فرق یک مؤمن واقعی با مؤمن‌نما معلوم می‌شود. او شروع می‌کند به جیغ و ناراحتی و گریه و شب خوابش نمی‌برد و دعوا می‌کند ولی آدمی که مؤمن است به این چیزها آرام است. این از آن غم‌هایی است که می‌گویند غم بی‌خودی است. این‌هایی که می‌گویند غم دنیا نخور به این معنی نیست که دنیا مهم نیست. دنیا مهم است. دقت و نظم و تلاش باید باشد. اما وقتی از دست رفت دیگر حسرت خوردن دون شأن توست. انسان شریف‌تر از این است که به خاطر پول گریه کند. حرف این است. می‌گویند صبر بر مصیبت داشته باشید. از یک طرف در دعاهای اسلامی می‌گویند خدایا بیماری‌ها را از ما دور کن و بیماران ما را شفا بده. یعنی پس می‌خواهید بگویید که بیماری خوب نیست و سلامتی خوب است. از آن طرف می‌گویید وقتی شما بیمار می‌شوید این‌قدر ثواب دارد. بالاخره بیماری خوب است یا بد است؟ تو نباید برای بیمار شدن برنامه‌ریزی کنی. بلکه تو باید برای حفظ سلامتی خود برنامه‌ریزی داشته باشی و این وظیفه‌ی شرعی خودت و حکومت است. به حدی که می‌گویند اگر می‌خواهی وضو بگیری و برای سلامتی تو ضرر دارد واجب نیست و باید به جای آن تیمم کنی. سلامتی این‌قدر مهم است. اما همین دین می‌گوید اگر به هر دلیلی سلامتی تو از دست رفت و بیمار شدی، در این لحظه شکوه انسانی خودت را از دست نده و قوی باش. آن مقدار ناله‌ی طبیعی را بکن. حالا می‌دانید که این مقدار طبیعی هم به افراد بستگی دارد. مثلاً ما اگر ده روز در بیمارستان بیفتیم می‌خواهیم دنیا را به هم بریزیم. در حالی که آدم‌هایی بوده‌اند و همین الان هم هستند، همین الان که این حرف را می‌زنم 4، 5 نفر از این‌ها را می‌شناسم که یکی از این‌ها هم از نزدیکان خود ماست، مثلاً رفته چشم خود را عمل بکند. گفته به من آمپول بی‌حسی نزن و من را بی‌هوش نکن. می‌دانید که علامه‌ی طباطبایی رفت چشم خود را عمل کرد و گفت من را بی‌هوش نکنید. یک آخ نگفته است. این‌ها روح‌های قوی دارند. یکی از آشناهای ما رفته بود دندان خودش را جراحی کرده بود. گفته بود آمپول بی‌حسی نزنید. خب این روح قوی دارد. این ریاضت کشیده است. اهل تهذیب است. روح او بر جسم او غالب است. جسم او بر روحش غالب نیست و روح قوی‌تری دارد. یکی از بچه‌های مسجد محل ما که در جنگ شهید شد مهران نصیری نام داشت. ایشان از بچه‌های مهندسی دانشگاه صنعتی بود. بعد رها کرد و طلبه شد و به قم رفت و معمم شد. بعد هم در عملیات کربلای 10 شهید شد. خیلی آدم با فضیلتی بود. پدرش که مرحوم شده نقل می‌کرد و می‌گفت یک وقتی می‌خواست به جبهه برود و دیر شده بود. می‌ترسیدیم از هواپیما جا بماند. سریع داخل ماشین نشستیم. من جلو نشستم و او هم عقب نشست. درب را محکم بستم و راه افتادیم. ایشان می‌گفت شاید یکی، دو دقیقه طول کشید. حالا ما می‌گوییم نیم دقیقه طول کشید. می‌گفت یکی، دو دقیقه گذشت و پسرم مهران از عقب روی دوش من زد و گفت پدر لطفاً‌ درب را باز کنید. من اصلاً نفهمیدم. دوباره روی دوش من زد و گفت پدر اگر می‌شود لطفاً درب را باز کنید. دست من لای درب است. درب را باز کردم. می‌گفت دیدم دستش کبود شده و خون می‌ریزد. گفتم مرد حسابی وقتی دست آدم لای درب می‌ماند مگر این‌طوری حرف می‌زند؟ می‌دانید ایشان برای چه این کار را کرده بود؟ گفته بود اول می‌خواستم داد بزنم و دیدم که حیوانات هم همان اول داد می‌زنند. من باید با حیوانات یک فرقی داشته باشم. اول بر خودم مسلط شدم. وقتی که کاملاً بر خودم مسلط شدم گفتم حالا از این به بعد وظیفه‌ی شرعی من است که بگویم. چون این دست امانت خداست و من نباید اجازه بدهم از بین برود. بعد گفتم پدر لطفاً درب را باز کن. من به پدرش گفتم خدا رحم کرد که من نبود. چون اول با ماشت به سرت می‌کوبیدم و یک فحش هم می‌دادم و وقتی می‌پرسیدی چه شده؟ می‌گفتم درب را باز کن. پس این که چه کسی از چه چیزی خوشش می‌آید و از چه چیزی بدش می‌آید و تحمل افراد و خوشامد و بدآمد و تمایلات و از چه چیزی می‌خندی و از چه چیزی گریه می‌کنی دست خودمان است. یعنی با میزان آگاهی و تهذیب نفس و تربیت این‌ها بالا و پایین می‌شود. یک کسانی از روزه لذت می‌برند. یک کسانی هم مثل ما لذت نمی‌برند. امام سجاد(ع) یک دعای وداعی دارند که می‌گوید هر روزی که می‌گذرد غصه‌ی من بیشتر می‌شود و می‌گویم این ماه رمضان تمام شد. یکی از بستگان ما می‌گفت من هم مثل حضرت سجاد(ع) احساس می‌کنم به این مقامات رسیده‌ام. پرسیدم چطور؟ گفت هر روز از ماه رمضان که تمام می‌شود من واقعاً ناراحت می‌شوم. گفتم برای چه؟ گفت برای این‌که یک روز به ماه رمضان سال آینده نزدیک‌تر می‌شویم. خب هر دو هم مسلمان هستند و نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند. چرا بعضی از ما راحت دروغ می‌گوییم و بعضی‌ها وقتی می‌خواهند دروغ بگویند می‌خواهند بمیرند؟ بعضی‌ها راحت تهمت می‌زنند و خیانت می‌کنند و رشوه می‌گیرد و می‌دهد و راحت مال مردم را می‌خورد و به اصطلاح هم مسلمان است و یکی هم هست که اگر او را تکه تکه بکنند حاضر نیست این کارها را بکند؟ واکنش این دو آدم در برابر تکنولوژی و هنر و سیاست و اقتصاد و مشکلات و بیماری فرق می‌کند. پس این‌جا یک مسئله‌ی اساسی تربیت و فرهنگ و شخصیت فرد و جامعه است. یک جامعه در برابر یک مشکلاتی زانو می‌زند و یک جامعه هم زانو نمی‌زند. برای این است که طرز فکر و روحیه‌ها و اراده‌ها فرق می‌کند. یک جامعه در یک دوران جلوی صد کیلو فشار مقاومت می‌کند و یک جامعه جلوی ده کیلو فشار زانو می‌زند. پس این‌ها قاعده‌ی عامی نیست. یکی از مشکلات علوم انسانی ما ترجمه‌ی این موضوع است که همه‌ی انسان‌ها را به یک شکل نگاه می‌کند. همه‌ی جوامع و همه‌ی آدم‌ها را به یک چشم می‌بیند. قالبی و کلیشه‌ای و ماشینی می‌بیند. می‌گوید وقتی گشنه می‌شوی بداخلاق می‌شوی. انسان طبیعی این‌طور است که وقتی گشنه می‌شود بداخلاق می‌شود و قانون را کنار می‌گذارد و دست در جیب دیگری می‌کند. بله، ولی آیا همه‌ی آدم‌ها این‌طور هستند؟ نه، آدم‌هایی هم هستند که وقتی گشنه می‌شوند دست در جیب دیگری نمی‌کنند و جیب خودشان را به دیگری می‌دهند. طرف گفت تا حالا وقت بخور و نمیر بود و از حالا نخور و بمیر می‌شود. حالا این دست در جیب دیگری می‌کند و در یک شرایط واحد یک کسی دست در جیب دیگری می‌کند و یک کسی هم دست در جیب خود می‌کند و به دیگری می‌دهد. مگر شما می‌توانی در مورد هر دوی این‌ها به لحاظ روانشناسی یک حکم بدهی؟ روانشناسی مادی هر دوی این‌ها را یکی می‌بیند. می‌گوید حیوانات هم همین‌طور هستند و وقتی گرسنه می‌شوند لگد می‌زنند. انسان هم همین‌طور است و به شیوه‌ی مخصوص خودش لگد می‌زند. نه‌خیر، کسانی هستند که لگد نمی‌زنند. انسان موجودی خودخواه و لذت‌طلب است. نه‌خیر، همه این‌طور نیستند. یک انسان‌هایی هم هستند که به جای لذت‌طلب بودن حقیقت‌طلب هستند. اگر انسان‌ها تربیت بشوند همه می‌توانند این‌طور باشند. خودخواه هم نیستند. اتفاقاً خودشان را فدای دیگران می‌کنند. ایثار می‌کنند. ایثار یعنی ترجیح دیگران بر خود. آدم‌ها یک نوع نیستند. بسته به نوع تربیت‌، تهذیب، اعتقادات، ایمان با هم فرق دارند. روح آدم‌ها با هم فرق می‌کند. چهار نفر آدم در یک زندان می‌افتند. یک نفر همان اول می‌گوید غلط کردم و هر چه بخواهید می‌گویم. یکی هم در بدترین شرایط تکان نمی‌خورد. خب در مورد همه‌ی این‌ها یک شیوه اعمال کرده‌اند پس چطور این‌ها به دو، سه نوع واکنش نشان می‌دهند؟ شما به این حساب همه چیز را درست بررسی کن. در همه‌ی عرصه‌ها مثل اقتصاد و سیاست و هنر و رسانه‌ها درست بررسی کن و بعد ببین چه نتیجه‌ای خواهی گرفت. شادی اسلامی و غیر اسلامی داریم. اصل این است که باید همه را شاد کرد. در دعا می‌گوید خدایا برای همه‌ی بشریت شادی می‌خواهم. حتی شما در دعای ماه رمضان می‌گویی «اللهمَ اَدخِل علی اهل القبور السروُر...» خدایا حتی برای انسان‌هایی که پیش از ما زندگی کردند و از این عالم رفته‌اند و در عوالم دیگری هستند و ما بعداً به آن‌ها ملحق خواهیم شد، آن‌ها را هم در این لحظه شاد کن. یعنی حتی برای انسان‌هایی که پیش از ما زیسته‌اند شادی می‌خواهیم. در اصل اسلام شادی را برای همه می‌خواهد. خندادن همه مهم است. امیرالمؤمنین علی(ع) با قنبر به خانه‌ی یتیم‌ها رفته‌اند. حضرت امیر(ع) غیر از این‌که غذا و امکانات و آب می‌بردند، اگر بچه داشتند شروع می‌کرد و با بچه‌ها بازی می‌کرد. از جمله برای این‌ها صدای گوسفند و شتر در می‌آورد که این بچه‌ها بخندند. این هم در سیره‌ی پیامبر(ص) و هم در سیره‌ی امیرالمؤمنین علی(ع) آمده است. حتی نقل شده که حضرت امیر(ع) چهار دست و پا می‌رفت و این بچه‌ها روی کمر ایشان می‌نشستند و در اتاق به این طرف و آن طرف می‌رفتند. قنبر گفت آقا معذرت می‌خواهم،‌ به نظر شما این کارها درست است؟ امیرالمؤمنین علی(ع) بعد از این‌که بچه‌ها را بوسیدند و از خانه بیرون آمدند فرمودند قنبر انسان فقط شکم نیست. احساسات دارد. من می‌خواهم از هر خانه‌ای که بیرون می‌آییم هم سیر باشند و هم لبخند بر لب داشته باشند. منشأ بعضی از خنده‌ها رذایل اخلاقی ماست. خنده‌هایی که منشأ رذیلت اخلاقی دارند غیر اسلامی است. اما آن شادی، لذت و آن درد و غمی که منشأ آن فضایل انسانی و الهی است هر دو انسانی و به نفع انسان است. هم اشک ریختن به نفع انسان است و هم آن خنده به نفع توست. هم تفریح، هم طنز و کاریکاتور و کمدی و تراژدی و سینما و رسانه و ارتباطات و تکنولوژی و صنعت و سیاست و اقتصاد می‌تواند به نفع یا علیه بشر باشد. من یک مقدار این‌ها را بیشتر توضیح دادم برای این‌که بعضی‌ها از دو طرف قضیه هنوز هم این مسائل را متوجه نیستند. چیزهایی علیه اسلام می‌گویند که اصلاً ربطی به اسلام ندارد. یک عده هم از یک اسلامی دفاع می‌کنند که اصلاً اسلام نیست. هنر اسلامی آن چیزی است که از تمام شادی‌ها، غم‌ها، استعدادها، قوا و همه‌ی امکانات مادی و معنوی، عقلی و خیالی، حتی قدرت تخیل استفاده‌ی درست بکند. بعضی‌ها فکر کرده‌اند قدرت خیال شیطانی است در حالی که قدرت خیال الهی است و نباید در مسیر شیطانی به کار برود و نباید رابطه‌ی خود را با عقل قطع بکند و الا خیال هم یک قوه‌ی‌ الهی است که خدا به بشر داده است. خیال برزخ عقل و حس است. خیال واسطه‌ی عالم عقل و عالم حس است. خیال واسطه‌ی عالم ماده و معنا است. اصلاً بعضی‌ها می‌گویند نسبت قدرت خیال با قدرت عقل که انتزاعی محض است و عالم حس که مادی است همان نسبتی است که عالم برزخ بین دنیا و آخرت دارد. چون می‌دانید بعد از این که از این عالم می‌رویم به عالم برزخ می‌رویم. برزخ به معنی واسطه، حائل و میانه است. عالم برزخ یک عالم ترکیبی است و تا قیامت هست. در این عالم یک سری خصلت‌های دنیوی و یک سری خصلت‌های اخروی هست. تا زمانی که قیامت برسد. قیامت شخصی هر کسی بعد از مرگ شروع می‌شود. اما قیامت بزرگ، قیامت کبری که تمام عالم در آن وضع دیگری پیدا خواهد کرد آن‌جا به صورت جمعی اتفاق می‌افتد و حتی با عالم برزخ هم متفاوت خواهد بود. اگر بخواهند عالم برزخ و عالم خیال را مثال بزنند مثل خواب‌هایی است که شما می‌بینید. وقتی شما خواب می‌بینید ماده نیست ولی گریه و ترس و خنده و شادی هست. همه چیز هست. اصلاً شما فکر می‌کنی همان‌جا هستی و با همان کس صحبت کرده‌ای. در آن لحظه متوجه نمی‌شوی خواب هستی و فکر می‌کنی واقعیت است. ممکن است گاهی آدم تردید بکند. مثلاً شده گاهی خواب می‌بینی که با یک مرده حرف می‌زنی و وسط‌ خواب فهمیده‌ای که او مرده است و با خود می‌گویی این که مرده است، پس من چطور با او حرف می‌زنم. گاهی هم این‌طور می‌شود و نمی‌خواهم وارد مراتب خواب بشوم. چون در مباحثی داریم که می‌گویند انسان‌ها را می‌توان از روی خواب‌های آن‌ها شناخت. خواب در حوزه‌ی انسان‌شناسی یک مسئله‌ی فوق‌العاده مهمی است. می‌خواهم بگویم بعضی‌ها فکر کرده‌اند چون هنر و سینما با خیال و تخیل ارتباط دارد این‌ها عالم شیطان و شیطانی و اوهام و توهم است. نه، قوه‌ی خیال و عقل و حس قوایی است که خداوند به بشر داده است. اصلاً اگر خیال نباشد و عقل و حس باشد شما نمی‌توانی این دو عالم عقلی و حسی را به همدیگر مرتبط کنی. قوام هنر بر خیال و تخیل است. تخیل می‌تواند در مسیر توحید و حق به کار گرفته بشود یا در مسیر ذلالت باشد. پس آن چیزی که همه‌ی این‌ها را به درست و غلط تقسیم می‌کند هدایت و ذلالت و رشد و سقوط انسان است. نگاه ما به دنیا هم این‌طور است که از یک طرف می‌گویند خدایا از فقر به تو پناه می‌بریم و همه‌ی فقرا را غنی و بی‌نیاز کن و از آن طرف می‌گویند فقیر بر فقر خود صبر کند. این‌که می‌گویند صبر کند به این معنی نیست که کار نکند بلکه یعنی در برابر فقر واکنش انسانی و الهی داشته باشد و صلابت و عظمت و شخصیت الهی و انسانی خودش را حفظ کند. در برابر فقر و مرض و مرگ جزع نکند. ضعف نشان ندهد. گریه بکند، ناله هم بکند، به دنبال شفا هم باشد. هم به طرق مادی با طبیب و پزشک و هم به طرق فرا مادی با دعا به دنبال شفا باشد. هر دوی این‌ها جزو سنت الهی است و خدا به هر دوی این‌ها توصیه کرده است. پس می‌گویند به این معنا فقر بد است. اما در عین حال می‌گویند اگر شما گرفتار فقر شدی فکر نکن بدبخت هستی و فکر نکن ثروتمندان خوشبخت هستند. اگر مریض و معلول شدی و رنج جسمی داری فکر نکن تو بدبخت شده‌ای و آن‌هایی که سالم هستند خوشبخت هستند. سالم با نوع واکنش خود نسبت به سلامتی و بیمار با نوع واکنش خود نسبت به بیماری می‌تواند به سعادت یا شقاوت برسد. می‌گویند ما گفتیم اصل این است که بیماری و فقر نباشد. اما اگر تو گرفتار بیماری یا فقر یا مشکلی شدی از همین بیماری و فقر و مشکل خود نردبانی برای تکامل خود بساز. این یک نردبان است. از آن پایین نرو بلکه از آن بالا برو. اصلاً خداوند در قرآن صریح می‌فرماید. در سوره‌ی مبارکه‌ی فجر می‌فرماید انسان این‌قدر نادان است که فکر می‌کند هر وقت ما به او نعمت می‌دهیم خیلی او را دوست داریم. مثلاً وقتی به او پول می‌رسد یا مشهور می‌شود یا رئیس می‌شود فکر می‌کند ما به او یک نظر خاصی داریم و به او کمک می‌کنیم و می‌گوید «انَّ ربی اَکرَمَنی...» خدا خیلی هوای ما را داشت و خیلی ما را اکرام کرد و ما پیش خدا خیلی مهم هستیم. بعد می‌فرماید وقتی که برای او یک مشکلی پیش می‌آوریم، یا او را دچار گرفتاری و بیماری می‌کنیم می‌گوید «انَّ ربی قد اهانهِ...» من در چشم خدا پست هستم و اصلاً خدا من را نمی‌بیند. «قد اَهانهِ...» به این معناست. یعنی خدا من را اصلاً نمی‌بیند. کجا هستی؟ نمی‌بینی من چه وضعی دارم؟ خدا من را کوچک کرد. خدا من را کوچک دید. خدا هر دوی این‌ها را می‌فرماید و بعد می‌گوید «کلّا...» هرگز این‌طور نیست. هر دوی شما اشتباه می‌کنید. نه وقتی که نعمتی به شما داده می‌شود علامت این است که شما پیش خدا خیلی مکرم هستید و نه وقتی چیزی از شما گرفته می‌شود به این معنی است که شما پیش خدا پست هستید. هر دوی این‌ها دو ورق امتحانی است. در این لحظه تو با ثروت خود آزمایش می‌شوی و تو با فقر خود آزمایش می‌شوی. تو در برابر پول واکنش انسانی یا حیوانی نشان می‌دهی و تو در برابر فقر چه واکنشی نشان می‌دهی؟ «کلا...» هر دوی شما اشتباه می‌کنید. خدا صریحاً گفته است. این‌ها را از این جهت گفتم که این مفاهیم در هنر و سینما به کار می‌رود. الان چقدر سینماها راجع به عشق فیلم می‌سازند. عشق خوب است یا بد است؟ بستگی دارد که شما چگونه با مفهوم عشق روبرو می‌شوید؟ واکنش اسلامی به عشق و واکنش غیر اسلامی و غیر انسانی به عشق هست. انسانی به چه شکلی است؟ انسانی آن همین عشق زمینی است. در روایات می‌فرماید عشقی که تبدیل به پیمان و ازدواج می‌شود درست است. می‌فرماید زن و شوهر وقتی به هم نگاه می‌کنند عبادت است. این‌قدر تجلیل از عشق شده است. یکی از عبادت‌ها این است که زن و شوهر به هم نگاه کنند. حالا به قصد محبت و حتی به قصد شهوت باشد. یعنی همان چیزی که می‌گویند بیرون از خانه باعث سقوط انسان می‌شود و اگر مرد و زن به قصد شهوت به هم نگاه کنند هر دو ساقط می‌شوند وقتی پیمان بسته می‌شود می‌گویند ما مسئولانه با هم ارتباط جنسی برقرار می‌کنیم و همین عبادت می‌شود و بزرگ‌ترین پاداش‌های الهی را دارد. می‌فرماید زن و شوهر وقتی به رختخواب می‌روند عبادت است. این‌ها خیلی مهم است. همین عشق زمینی و مادی است. همین عشق جنسی است. در روایات ما می‌فرمایند عشق جنسی عین عبادت است و زن و شوهر را به خداوند نزدیک می‌کند. چرا می‌گویند نماز مجرد با نماز متأهل مساوی نیست و ثواب نمازهای متأهل از نماز آدم مجرد بیشتر است؟ برای این‌که وقتی آدم ازدواج می‌کند از فردیت به سمت مسئولیت می‌رود. چه زن باشد و چه مرد باشد. یک مسئولیت جدیدی را می‌پذیرد. یعنی وارد یک ماجرای جدیدی می‌شود که به لحاظ اخلاقی و حقوقی و مشکلات زندگی و لذت‌ها مراحل دیگری دارد و آن‌جا اگر درست واکنش نشان بدهی همان مشکلات زندگی از نظافت خانه گرفته تا زحمت کشیدن بیرون از خانه و پول در آوردن و بچه‌داری تا آمیزش جنسی و تفریح عبادت است. حضرت امیر(ع) می‌فرمایند زنی که به استقبال شوهر خود می‌رود و با لبخند به او می‌گوید از چه چیزی ناراحت هستی؟ اگر برای دنیا ناراحت هستی من چیزی بیشتر از این از تو نمی‌خواهم چون تلاش خودت را می‌کنی. اگر برای انسانیت نگران هستی و یا نگران آخرت خود هستی نگران باش. این چیزی است که باید همه‌ی ما نگران آن باشیم. می‌فرمایند اگر زنی این‌طور باشد یا لیوانی آب به دست او بدهد، یا از طرف دیگر می‌فرماید مردی که عرق می‌ریزد و هزار مشکل را تحمل می‌کند برای این‌که امکانات بیشتری برای فرزندان و همسر خود بیاورد تا کمی‌ راحت‌تر زندگی کنند و یک سفری بروند، هر دو مجاهد فی سبیل الله هستند. زن به خاطر آن تلاش و مرد به خاطر این تلاش مجاهد فی سبیل الله هستند. هر دوی این‌ها در راه خدا هستند. می‌فرماید مثل کسی است که پیش چشم پیامبر(ص) در بدر و احد شمشیر می‌زند و کشته می‌شود. همه چیز معنای الهی پیدا می‌کند. همین لذت و شادی معنی الهی پیدا می‌کند. عبادت هم همین‌طور است. می‌فرماید مردی که لقمه‌ای غذا در دهان زن خود بگذارد پاداش مجاهد فی سبیل الله را دارد. این‌ها دفاع از عشق است. ما چقدر روایات داریم؟ اصلاً یک بخش مهم سبک زندگی اسلامی رابطه‌ی زن و شوهر با هم است. فرمان اسلام دفاع از عشق است. برای زیبایی هزینه کنید. شما می‌توانی به حجاب این‌طور نگاه کنی. مثل این‌که این مذهب با زیبایی مشکل دارد و دائم می‌گوید بپوشانید. این یک نگاه است. نگاه از زاویه‌ی غلط به مسئله است. یک نگاه دیگر چیست؟ اتفاقاً این مذهب پاسدار مطلق زیبایی است. منتها زیبایی فقط قطعه‌ای از زیبایی نیست. زیبایی محسوس و زیبایی معقول باید توأم با هم باشند. همه‌ی این‌ها زیبایی است. این زیبایی اگر همه جا مصرف شد، استفاده‌ی زشت از زیبایی است. یک فرمول دیگر هم در تعریف زیبایی این است که هر چیزی به جای خود باشد. همین زیبایی اگر درست مدیریت نشود چقدر مشکلات درست می‌کند؟ هم برای خود فرد و هم برای خانواده‌ی فرد و هم برای اطرافیان و هم برای دوستان و دشمنان او انواع و اقسام مشکلات مادی و اخلاقی و اجتماعی و مشکلات بزرگ دیگر را درست می‌کند. اگر درست مدیریت نشود. حالا شما چون زیبا نیستید معنی این حرف را نمی‌فهمید. ادعای بنده در باب مسائل مربوط به زیبایی‌های صوری و مادی این است که احکام اسلام و احکام شریعت برای دفاع از زیبایی، برای مدیریت زیبایی و حفاظت از زیبایی آمده تا زیبایی‌ها دستمالی نشوند. زیبایی شخص علیه خود او به کار نرود. علیه دیگران اعمال نشود. اگر زیبایی هر جایی شد و بازار سیاه و بازار آزادی شد دیگر زیبایی نیست و لذا همان مذهبی که می‌گوید در عرصه‌ی عمومی برای همدیگر آرایش جنسی نکنید. نه این‌که آرایش نکنید. ببینید لباس زیبا، خوش‌بو بودن، رفتار زیبا جزو مستحبات سبک زندگی اسلامی است. اصلاً ما در روایات داریم که اصحاب می‌گفتند ما اگر به جایی می‌رفتیم یکی از علائمی که متوجه می‌شدیم تا ده دقیقه یا یک ربع پیش پیامبر(ص) یا حضرت امیر(ع) یا امام حسین(ع) و امام حسن(ع) و اهل بیت(ع) این‌جا بوده‌اند یا نبوده‌اند بوی عطر بود. در روایت داریم که بیشترین پولی که پیامبر(ص) پرداخته پول عطر بوده است. موهای خود را چرب می‌کرده و روغن می‌زده و سرمه می‌کشیده و عطر می‌زده است. پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) خیلی به خودشان می‌رسیدند. در روایت داریم که فرموده‌اند مستحب است موهای شما بلند باشد به شرطی که به آن برسید. یعنی روغن بزنید و شانه کنید و مرتب باشد. برای موی خود وقت بگذارید و اگر نمی‌توانید موهای خود را کوتاه کنید و خودشان معمولاً موهای معطر و روغن‌زده داشته‌اند. این در سیره‌ی اهل بیت(ع) است. لباس‌های روشن و معطر و تمیز می‌پوشیدند. این‌که پیامبر(ص) راجع به مسواک حرف زده برای این است. من چون به هیچ کدام از این‌ها عمل نمی‌کنم فقط برای شما می‌گویم که این‌قدر راجع به مسواک توصیه کرده‌اند که جبرئیل گفته من گفتم شاید مسواک واجب شده است. از نظافت و خوش‌بویی و رنگ خوش و برخورد خوش و لبخند و شاد کردن دیگران و عیادت مریض و تحمل خشونت دیگران و آرام کردن یک فردی که عصبانی است سبک زندگی اسلامی است. اصالت سرور و اصالت شادی سبک زندگی اسلامی است. منتها شادی منهای حماقت و غفلت و ظلم و شادی انسانی باشد نه این‌که شادی غیر انسانی باشد. دوستان به این نکات توجه داشته باشند. پس ما این‌جا یک نتیجه‌ای بگیریم که ما چیزی به نام دعوای مکتب و زیبایی نداریم. همان مذهبی هم که می‌گوید با لباس تمیز و معطر باشید خطاب به خانم‌ها می‌گوید در عرصه‌ی عمومی رفتاری که جذبه‌ی جنسی و علامت جنسی به مردها بدهد به ضرر کرامت خودت است. به ضرر شخصیت و خانواده‌ی تو هست و خودت را برای لذت دیگران تبدیل به یک کالا می‌کنی. همان مذهبی که می‌گوید بیرون آرایش جنسی نباشد، می‌گوید واجب شرعی است که مرد و زن برای همسران خودشان آرایش کنند و هر مدلی که بلد هستند را انجام بدهند. این مستحب است و عبادت است. می‌دانید تحریک جنسی در عرصه‌ی عمومی برای دیگران حرام و مکروه و برای همسر مستحب و بلکه واجب است. حتی یک کسی پیش امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) آمد و گفت این‌که فرموده‌اید زن و شوهر همیشه خوشبو باشند و دهان خوشبو داشته باشند و به خودشان برسند و خانم‌ها آرایش بکنند برای همه هست؟ امام فرمودند بله. گفتند من یک مادربزرگی دارم که سن زیادی دارد. ایشان هم باید همین کارها را بکند؟ فرمودند بله، مادربزرگ تو هم باید برای پدربزرگ تو این کارها را بکند. گفت از لوازم زینت و آرایش چیزی ندارد. فرمودند همان لحظه‌ای که می‌رود می‌تواند یک دستی به سر و رویش بکشد و یک عطری بزند و یک دستبند و زینتی آویزان کند. هر چه که دارد را استفاده کند. پس این مکتب طرفدار زیبایی است. حتی طرفدار زیبایی جنسی است. حتی طرفدار سکس است. طرفدار لذت است. طرفدار شادی است. منتها همه‌ی این‌ها باید در چهارچوب انسانیت و عدالت و رعایت حقوق متقابل و رعایت حق جامعه و حق فرد و با توجه به همه‌ی حقیقت انسان یعنی دنیا و آخرت او باشد. بعضی‌ها فکر کرده‌اند طنز غیر اسلامی است. کمدی غیر اسلامی است. نه‌خیر، همه‌ی این‌ها به شرط اخلاق، توأم با عدالت و شریعت کاملاً اسلامی است. منهای این‌ها غیر اسلامی است. می‌گوید وقتی سینما و تکنولوژی آمد غفلت و شهوت و کثافت‌کاری هم در ذات آن است و این‌ها از همدیگر لاینفک هستند. واقعاً این‌طور نیست. اصلاً سینما و تکنولوژی هم نباشند در زندگی عادی این‌ها هست. شما پشت یک کوه برو و با یک جمعی زندگی کن. شما فکر می‌کنی آن‌جا زندگی دینی از زندگی غیر دینی راحت‌تر است؟ نه‌خیر، آن‌جا هم جهاد با نفس می‌خواهد. هم جهاد اجتماعی می‌خواهد و هم جهاد با نفس می‌خواهد. این سختی مربوط به همه جا هست. این سختی مربوط به ذات این چیزها نیست. دعوای زیبایی و ایدئولوژی نداریم. می‌گویند جریان‌های ایدئولوژی می‌خواهند هنر و زیبایی را به ایدئولوژیک و غیر ایدئولوژیک تقسیم کنند. می‌خواهند بخشی از زیبایی‌ها را به دور بیندازند. نه، آن‌هایی که مکتب می‌گوید نه، اولاً اجبار نمی‌کند و می‌گوید تو اگر می‌خواهی مسلمانانه زندگی کنی این‌طور زندگی کن. این اقتضای اعتقادات هر جامعه و هر فردی است. دوماً ما بین لذت و غفلت را تفکیک می‌کنیم. هر لذتی غفلت نیست. لذت می‌تواند توأم با بصیرت باشد و می‌تواند غفلت باشد. هر غمی الهی نیست. غم شیطانی داریم. قرآن می‌فرماید «ان الشیطان یدعکم الفقر...» یکی از وعده‌هایی که شیطان می‌دهد و می‌گوید نمی‌خواهد انفاق کنی. می‌گوید به دیگران نده و خودت بخور. یا می‌گوید به هر قیمتی می‌توانی گیر بیاور. یکی از سلاح‌های شیطان همین «یدعکم الفقر...» است. به شما وعده‌ی فقر می‌دهد. به تو وعده‌ی فقر می‌دهد و تو احساس می‌کنی تنها هستی و جهان ناامن است و می‌گویی خودم باید به فکر خودم باشم. ولو این‌که از جیب او در بیاورم و به این ندهم و از او هم بگیرم. این‌ها تصویر غلط از این عالم است. اگر نگاه توحیدی بکنی و اهل توکل باشی این‌طور عمل نمی‌کنی و می‌گویی خدا رازق من است و او به من گفته به این شکل عمل کنی رزق تو با من است. چرا اعتماد نمی‌کنی؟ اگر یک فیلم و رمانی آمد و این اعتماد به رزق الهی را توأم با تلاش و نه مفت‌خوری درست منتقل کرد اسلامی می‌شود. اگر خلاف این را منتقل کرد و وعده‌ی فقر و فحشا داد شیطانی می‌شود. ما چنین دعوایی نداریم. هویت انقلابی، هنر و زیبایی‌شناسی، انقلابی‌گری و علاقه و تعهد به زیبایی حتماً مهم است. اصلاً هنر تعهد به زیبایی است. هنر اسلامی تعهد مضاعف به زیبایی است و بلکه تعهد به زیبایی مضاعف است. هم زیبایی مادی و هم زیبایی معنوی است. یعنی روح تو هم زیبا باشد و نه فقط ظواهر زندگی تو زیبا باشد. با این تفاوت که بین زیبایی و فریبایی فاصله بگذاریم. زیبایی توأم با تذکر است. یعنی به منشأ زیبایی توجه داریم. منشأ همه‌ی زیبایی‌ها زیبای مطلق است. «هو الجمیل...» هیچ چیزی در این عالم پشت به خدا زیبا نیست. اشتباه می‌کنید. یکی از چیزهایی که در روایت نقل شده دیالوگی بین زلیخا و جناب یوسف(ع) است. می‌دانید که هر کدام از قصص قرآن پیام هنرمندانه و زیبایی‌شناسانه و انتقال یک پیام انسانی و تربیتی بزرگ است. حتی یک نه بلکه چندین پیام است. یکی از مفاهیمی که قرآن در داستان یوسف و زلیخا منتقل می‌کند مفهوم تقوای جنسی است. دیگر موقعیت بهتر از موقعیت یوسف برای کسی به دست نمی‌آید. طرف ملکه است، در کاخ همه‌ی درب‌ها را قفل کرده است، خودش را آرایش کرده، هیچ کس هم نمی‌بیند و بعد هم می‌گوید من آماده هستم. از این موقعیت مناسب‌تری وجود ندارد. قرآن این صحنه را ارائه می‌کند و می‌گوید ببینید که شکوه انسان در یک چنین صحنه‌ای چگونه خودش را نشان می‌دهد. وقتی هم به او اتهام می‌زنند می‌گوید «ربِّ السَّجْنِ اَحَبُّ الیَّ مِما یَدعونَنی الیه...» خدایا زندان را بر آن چه من را به آن می‌خوانند ترجیح می‌دهم. این یک الگو می‌سازد که شما ببینید او در یک چنین موقعیتی قرار گرفته است. خودش خوشگل است، امکانات فراهم است، فقط این باید مقاومت نکند. اما این مقاومت می‌کند و می‌ایستد و بر این موقعیت غلبه می‌کند. آماده‌ی خطر می‌شود و می‌گوید ولو زندان و اعدام باشد من این کار را نخواهم کرد. یک پیامی می‌دهد. یک دیالوگی در ذیل این در روایات دیده‌ام. حالا نمی‌دانم در همان جلسه بوده یا بعدها کسی از حضرت یوسف می‌پرسد در این موقعیت چه کاری بود که کردی. این کار را انجام می‌دادی و بعد هم می‌گفتی مجبور شدم. سوال می‌کند مگر برای تو زیبایی مهم نیست؟ چطور پشت به زیبایی کردی؟ از حضرت یوسف نقل می‌شود که می‌فرمایند من رو به زیبایی کردم و پشت به زیبایی نکردم. چون زیبا، همان زیبای ذاتی و جاودانه است و زیبای موقت نیست. زیبایی زلیخا برای خودش نیست. زیبایی زلیخا موقت است. این چند سال دیگر پیر می‌شود و صورتش چروک می‌شود و معلوم می‌شود این زیبایی برای خودش نبوده است. می‌دانی اگر برای خودت باشد از تو جدا نمی‌شود. تنها موجودی در این عالم که حقیقتاً و ذاتاً زیباست خداست. می‌گوید نگاه خود را به زیبایی درست کنید. در این عالم هر چه زیبایی می‌بینی، نعمت و تجلی و خلق خداست. امانت خداست. اگر این زیبایی موقت و مختصر را به آن زیبایی لایتناهی و ابدی و مطلق ترجیح بدهی، آیا به زیبایی خیانت نکرده‌ای؟ اتفاقاً تو به طرف زشتی رفته‌ای و زیبایی را زیر پای خود گذاشته‌ای. یوسف می‌گوید من اتفاقاً عاشق جمال و زیبایی هستم منتها جمال حقیقی را می‌خواهم و جمال صوری را نمی‌خواهم. این زیبایی موقتی است و برای او نیست. این زیبایی را از دست خواهد داد پس برای خودش نیست. چیزی که برای خودت باشد را از دست نمی‌دهی. نه از دست می‌دهی و نه به دست می‌آوری و همیشه با توست. یوسف می‌گوید من به دنبال زیبایی حقیقی بودم و هستم. به دنبال آن زیبایی هستم که نه پیر می‌شود و نه تمام می‌شود و آن زیبایی خداست. حرکت در مسیر خدا، حرکت به سوی زیبایی است. حالا سوال پیش می‌آید که آیا مکتب و ایدئولوژی و شریعت می‌گوید بعضی از زیبایی‌ها حرام است؟ آیا می‌گوید این هنر هست ولی حرام است، این زیبایی است ولی حرام است، این لذت است ولی حرام است؟ نه. اتفاقاً می‌گوید اگر به دنبال زیبایی و لذت و بهجت حقیقی هستی این نیست بلکه این خلاف آن‌ها است. فریب نخور. این همان فرق فریبایی و زیبایی است. پس هنر مکتبی به معنی تعهد به زیبایی است. منتها زیبایی فقط زیباییِ مادیِ غریزیِ محدود نیست. زیباییِ معقول و زیبایی محسوس، زیبایی اخلاقی و زیبایی روحی و زیبایی جسمی، همگی تجلی یک زیبایی هستند. تنها هنری که واقعاً زیبایی‌محور و رو به زیبایی است هنر الهی است. چون روی آن به سمت جمال مطلق است. این‌ها می‌گویند هنرمند متعهد و مکتبی به زیبایی هنر کاری ندارد. اتفاقاً می‌گویند به زیبایی کار داشته باشید. صد درصد به زیبایی متعهد باش و زیبایی را درست تعریف کن. من خواستم این نکته را عرض کنم که شما دوستان به آن خیلی توجه کنید. فرق فریبا و زیبا چیست؟ فریبا فریب می‌دهد و زیبایی حقیقی نیست و همان کار شیطان است. فریبا انسان را در خودش غرق می‌کند اما زیبا انسان را در خودش مستغرق می‌کند. زیبایی انسان را رشد می‌دهد ولی فریبایی انسان را ساقط می‌کند. زیبایی آب است و فریبایی سراب است. پس اگر یک هنری است که جاذبه دارد اما جامعه را ساقط می‌کند و از عدالت و اخلاق و حقیقت دور می‌کند فریبا هست و زیبا نیست. این دقیقاً تفاوت کار خدا و شیطان است. خداوند هنرنمایی می‌کند و می‌فرماید ما همه جا را قشنگ درست کردیم. به آسمان‌ها اشاره می‌کند و می‌فرماید «انا زیَّنَا السماءَ الدنیا بزینةِ الکواکِب...». ما آسمان را این‌قدر برای تو قشنگ نقاشی کردیم که تو فکر می‌کنی این‌ها دکور صحنه است و نمی‌فهمی خود این‌ها میلیاردها میلیارد کهکشان هستند. «و انا لهُ لموسِعون...» و ما همچنان عالم و کهکشان و منظومه‌ها را گسترش می‌دهیم. می‌دانید الان در آسمان‌شناسی این یک نظریه‌ی قطعی است که آسمان‌ها مدام در حال گسترش هستند. فقط 7، 8 میلیارد کره به اندازه‌ی زمین با موقعیت شبیه زمین تا به حال شناسایی شده است. خب عوالم هزار چیز است و ما خیال می‌کنیم این آمفی‌تئاتر مرکز عالم است و مرکزتر از آن همان صندلی است که هر کدام از ما روی آن نشسته‌ایم. خداوند می‌فرماید این عالم را طوری درست کردیم که تو روی زمین فکر می‌کنی ما این‌جا را نقاشی کرده‌ایم و واقعاً هم زیبا آفریده‌ایم پس نگاه کن و لذت ببر. در روایت داریم پیامبر(ص) بسیاری از شب‌ها تا صبح فقط به آسمان نگاه می‌کردند و نمی‌خوابیدند. خدا پز زیبایی را در آفرینش جهان می‌هد و موقع آفرینش انسان باز پز زیبایی می‌دهد و می‌فرماید «لقد خلقنا الانسان فی احسن التقویم...» انسان را در زیباترین وجه ممکن آفریدیم. همه چیز انسان محاسبه شده است. می‌دانید با محاسبه‌ای که می‌کنند می‌گویند در هر ثانیه عملی که ما و شما انجام می‌دهیم چند میلیارد اتفاق در این بدن می‌افتد. چه وقتی خواب هستیم، چه وقتی بیدار هستیم، چه وقتی گریه می‌کنیم، چه وقتی می‌خندیم، در هر لحظه و هر کاری که می‌کنیم، اگر نشسته‌ایم، اگر می‌رویم، اگر غذا می‌خوریم در هر ثانیه چند میلیارد اتفاق کاملاً منظم و هماهنگ با هم و حساب‌شده در بدن ما اتفاق می‌افتد تا مثلاً بتوانم این دست را بالا و پایین ببرم و حرف بزنم و یک مفهومی را به شما منتقل کنم و شما گوش کنی و بخندی یا عصبانی بشوی. می‌فرماید همه چیز محاسبه شده است. فقط هم محاسبه نبوده بلکه زیبا طراحی شده است. «فی احسن التقویم...» شما را در درست‌ترین و زیباترین وجه آفریدیم. برای هدفی که شما را آفریدیم از این بهتر امکان ندارد. در جای دیگر می‌فرماید «و صَوَّرکُم...» خدا شما را صورت‌بندی کرد. به اصطلاح امروزی خدا شما را نقاشی کرد. «صَوَّرَکُم فاَحسَنَ صُوَرَکُم...» و چقدر هم قشنگ شما را صورت‌نگاری کرد. صورت شما را کشید و این صورت‌گری خیلی زیبا و هنرمندانه انجام شد. خداوند می‌گوید ما هم در عالم و هم در آدم هنرورزی کرده‌ایم و هنر را نمایش داده‌ایم. ما هم در آفرینش عالم و هم در آفرینش انسان همه چیز را بر محور زیبایی آفریدیم. پس نسبت اسلام با زیبایی و جمال روشن است.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha