پرسش و پاسخ 6
تمدن دینی به چه معناست؟ - آیا "مهندسی فرهنگی"، اصطلاح نادرستی است؟ - دعوت به "کار و تولید و رفاه"
بسمالله الرحمن الرحیم
«غنی یَحْجُزُکَ عَنِ الظلم...» ثروتی که باعث بشود تو به دیگران دیگر ظلم نکنی. یعنی تولید ثروت کردهای و به رفاه رسیدهای و دیگر به کسی ظلم نکنی و حق کسی را نخوری و دروغ نگویی. فرمودند این ثروت الهی است و فقری که باعث بشود تو گناه بکنی شیطانی است. فقری که باعث میشود تو خودت را تحقیر کنی، یا به حقوق دیگران دستاندازی کنی یا به گناه بیفتی شیطانی است و این پول و ثروت الهی است. تولید ثروت به این معناست. «غنی یحجزکَ عَنِ الظُلم...» ثروتی که باعث بشود تو به دیگران ظلم نکنی و حقوق دیگران را بالا نکشی و از بقیه آویزان نشوی، «... خیرٌ من فقرٍ یَحمِلُکَ علی الاِثم.» بهتر از فقری است که تو را وادار به گناه و ظلم میکند. «مَن طلبَ الرزق من حله...» کسی که از راه مشروع عرق میریزد و کار میکند و محاسبه میکند و برنامهریزی و تلاش میکند تا جلب رزق کند، «لِیَعودَ بِه علی نفسِهِ و عیاله...» برای آنکه خودش و خانوادهاش و آنهایی که تحت تکلف او هستند زندگی آبرومندانه و شرافتمندانه و راحتی داشته باشند، «کانکَ المجاهد فی سبیل الله.» مثل کسی است که در راه خدا جهاد میکند و شمشیر میزند. آخرین روایت از حضرت امیر(ع) است که میفرماید «تعرضوا لالتجارات...» بیکار ننشینید و مدام فعالیت اقتصادی کنید و برای انتقال کالا و انتقال خدمات و انتقال ثروت تلاش کنید، «فاِنَ لکم فیها غناً اما فی ایدی الناس...» اولاً برای اینکه باعث میشود شما و خانواده و جامعهی شما وابسته و محتاج دیگران نباشید و کرامت خود را حفظ کنید و سرتان را بالا بگیرید. دوم، «و ان الله عز وجل یحب المحترف الامین...» اگر میخواهی به خدا نزدیک بشوی باید محترف و امین باشی. یعنی حرفه و شغل داشته باشی و امانتدار باشی. وقتی یک کارخانهدار امانتدار باشد جنس سالم و درست تحویل میدهد نه اینکه ماشین میخری و دو هفته بعد باید آن را به تعمیرگاه ببری. نه اینکه جنس میخری و میبری و 4 روز کار میکنی و بعد میبینی مشکل پیدا کرده است. اینها محترف خائن هستند. حضرت امیر(ع) فرمود محترف خائن نباشید. بیکار هم نباشید. محترف امین باشید. کار کنید و امانتدار باشید. کار درست و سالم تحویل بدهید. بعد فرمود اعتبار دنیوی شما هم بالا میرود. چرا میگویید من کالاهای فلان کمپانی و فلان کشور را میخرم حتی اگر گرانتر باشند؟ ولی کالای فلان جا را نمیخرم حتی اگر ارزانتر باشد. برای چه اینطور است؟ برای اینکه میبینی او امین است. جنسی که آن کارخانهی غربی تحویل میدهد یک جنس سالم است و راست گفته و دروغ نگفته است. ولی جنسی که این تحویل میدهد امین نیست و دروغ میگوید و قلابی است. این جملهی حضرت امیر(ع) در همین روایت است که میفرماید «المغبون غیر محمود و لا مأجور...» به نظر من این روایت را بالای درب تمام کارخانهها و وزارتخانهها باید بنویسید. حضرت امیر(ع) میفرمایند کسانی که بیعرضه هستند در کار اقتصادی شکست میخورند. از روی بیعرضگی و کمکاری و تنبلی شکست میخورند. حالا حساب آنهایی که دچار یک اتفاق میشوند و ورشکسته میشوند جداست. کسانی که بیدقت و بینظم و کمکار هستند و درست مدیریت و برنامهریزی نمیکنند در کار اقتصادی شکست میخورند و اینها نه اجر اخروی دارند و نه حمد و مدح دنیوی دارند. یعنی نه مردم اینها را قبول دارند و نه خدا اینها را قبول دارد. این خیلی چیز عجیبی است. یعنی کشورهایی که به خاطر بیعرضگی و بیمدیریتی و کمکاری و تنبلی و فقدان شعور مدیریت و تقسیم نادرست کار در مسئلهی اقتصاد عقب میمانند نه پیش خدا مأجور هستند و نا پیش خلق محمود هستند. نه مردم آنها را در دنیا قبول دارند و نه خدا به اینها پاداش میدهد. ولی اگر کسی تا میتواند دقت و نظم داشته باشد و تلاش بکند و بعد شکست بخورد هم محمود است هم مأجور است. یعنی هم خدا به او پاداش میدهد و میگوید تو تلاش خود را کردی و به دلایلی نشد، مثلاً تحریم بود یا فلان بود یا فلان بود و هم مردم او را قبول دارند و میگویند این اشتباه نکرد بلکه موانع اجازه نداد. این هم محمود میشود و هم مأجور میشود. 80، 90 درصد ورشکستگیها و گرفتاریهایی که در بازار اتفاق میافتد و چکهای بیمحلی که کشیده میشود و کارخانهای که ضرر میدهد از همین صنفی هستند که حضرت امیر(ع) میگویند. مدیریت درست نیست یا درست کار نمیکنند. رابطهی کارفرما و کارگر درست نیست. بودجه درست بسته نمیشود. بازاریابی درست انجام نمیشود. عقل اقتصادی نیست. آن کارخانه یا آن خانواده یا آن مردم و آن ملت خرج و دخل خود را درست حساب نمیکنند و مغبون میشوند. میفرمایند خیال نکنید حالا که ضرر کردی خدا در عوض آن به تو پاداش میدهد. نهخیر، خدا پاداشی به تنبلی و بیعقلی نمیدهد. مردم هم شما را قبول ندارند و هیچ کس نمیگوید اینها زحمت خودشان را کشیدند منتها دشمن باعث شد اینها شکست بخورند. بلکه میگویند این بیعرضگیهای خودشان است. یک سوال میکنم. چند درصد بینظمیها و مشکلات جامعهی ما واقعاً مربوط به دشمن است و از تحریم است و چند درصد آن واقعاً مربوط به خودمان است؟ حضرت عباسی هر کسی در هر کاری هست همین را بررسی کند. 80 درصد مشکلات را به گردن آمریکا و غرب و شرق و تحریم میاندازیم ولی مربوط به اینها نیست. 80، 90 درصد اینها مربوط به عرضگی و بینظمی و بیدقتی و تنبلی و فکر نکردن و درست برنامه نریختن خودمان است و جالب است هر کدام از دولتهای ما قبل از اینکه بر سر کار بیایند میگویند این مشکلات از تحریم نیست و از بیعرضگیهای قبلیها است. ولی بعد که خودشان بر سر کار میآیند میگویند همهی اینها مشمول تحریم است. باز آنهایی که برنامه میریزند که بعداً به دولت بیایند راجع به اینها همین را میگویند. میگویند تمام این مشکلات به خاطر بیعرضگیهای شما است و تحریم هیچ نقشی ندارد. حالا باز به یاد داشته باشید کسانی که بعداً رأی میآورند هم بعد از یکی، دو سال میگویند آقا تحریم هستیم. چطور است که تا یک زمانی مسئول این مشکلات بیعرضگی مسئولان است و از یک زمانی مسئول این مشکلات تحریم است؟ من میگویم هر دوی اینها در زمان همهی دولتها نقش داشته است. اما واقعاً بیش از 80 درصد مسئولیتهای خودمان است.
هم مسئلهی تمدن دینی و تمدن اسلامی و هم به طور مضاعف مسئلهی زن در عصر جدید و جامعهی دینی مسائل بسیار مهم و مطرحی هستند و خیلی زمینهی سوء فهم و سوء تفاهم در آن وجود دارد. به دلیل اتفاقات هم فرهنگی و هم تاریخی که از طرفی در گذشته و از طرفی امروز افتاده و میافتد و تفاوت نگاهی که در غرب و شرق عالم در نگاه به دین و تمدن دینی و در نگاه به زن مسلمان در تمدن دینی وجود دارد. اولاً زمینهی سوء تفاهم به این معنا که اصلاً تمدن دینی یعنی چه و تمدن جدید اسلامی به چه معناست و اینکه در این تمدن امروز با مسائل خاص زنانه چگونه مواجه میشویم؟ یک وقتی مسائل عام بشری و انسانی است که زن و مرد تفاوتی ندارند. ولی یک وقتی مسائل خاص زنانه است. یعنی زن به ما هی زن یک خصوصیات و تفاوتهایی با مرد دارد که درست است که منشأ آن جنسی است ولی فقط تفاوت در جنسیت نیست. مسائل مختلفی بین زن و مرد به وجود میآید. بخشی از تفاوتها درست و بخشی از این تفاوتها غلط است. بخشی از این تفاوتها درست و بخشی مصنوعی است. بنابراین زمینهی سوء برداشت و سوء تفاهم وجود دارد. سوء تفاهم هم خیلی سر و صدا نمیکند. هر لحظه ممکن است راجع به هر چیزی اتفاق بیفتد. الان مثلاً ما نزدیک به 20 دقیقه یا نیم ساعت داشتیم در این کوچهها دور میزدیم که اینجا را پیدا کنیم. این دوست راننده با دوستان اینجا شاید یکی، دو بار با هم صحبت کردند و با موبایل آدرس تبادل میشد. دو بار هر دو طرف مطمئن بودند که درست منظور همدیگر را فهمیدهاند. یعنی هر دو در تفهیم و تفاهم راضی بودند ولی معلوم شد هر دو بار اشتباه بوده است. یعنی ایشان یک چیز دیگری پای تلفن میگفتند و این آقا یک چیز دیگری برداشت میکرد. درست عکس مسیر رفتیم. یعنی در حالی که باید به این طرف میآمدیم به آن طرف رفتیم و 20 دقیقه و نیم ساعت میگشتیم. به ذهن من آمد که خیلی از مسائل مهمتر همینطور با سوء تفاهم پیش میآید. هر کسی یک چیزی میگوید یا یک چیزی میشنود. یکی چیزی میگوید و دیگری چیز دیگری میشنود و بعد هم ممکن است هر دو برنامه مختل بشود و ممکن است هر دو هم ناراحت بشوند. البته ناراحت نشدند ولی ممکن است در مسائل مهمتر ناراحت بشوند. شما وقتی میبینید در یک آدرس گرفتن دو نفر خیلی واضح با زبان فارسی با هم صحبت میکنند و سه بار تماس میگیرند و در آخر هم متوجه نمیشود که باید کجا برود در مسائل مهم انسانی و اجتماعی این زمینه و امکان برای سوء تفاهم خیلی بیشتر و صد برابر و هزار برابر است و آثار مهمتری هم دارد. بنابراین هر چه روی همان چیزهایی که میگویند بدیهیات است و نیست بیشتر تأمل و دقت بشود و درستتر تعریف بشود مشکلات بشر در مسئلهی تمدنسازی کمتر میشود. بنابراین اولین نکته تعریف درست صورت مسئلهها است. به تعبیر طلبگی که شما با این ادبیات آشنا هستید اول خیلی از بحثها در مباحث فقه و اصول و فلسفه و کلام میبینید که میگویند «تحریر محل نزاع» یعنی اول باید دقیق مشخص بشود که اختلاف و بحث ما بر سر چه چیزی است. چون چه بسا که دو طرف یا چند طرف یک گفتگو مدتها با هم حرف میزنند در حالی که هنوز درست نفهمیدهاند طرف دیگر چه چیزی میگوید و اصلاً راجع به چه چیزی صحبت میکند. تو داری راجع به یک چیز دیگری حرف میزنی و او راجع به یک چیز دیگری حرف میزند. مثلاً یکی راجع به شباهتها و تفاوتهای حقوقی مرد و زن صحبت میکند و یکی راجع به شباهتها و تفاوتهای حقیقی و طبیعی زن و مرد حرف میزند و یک راجع به شباهتها و تفاوتهای ارزشی زن و مرد حرف میزند. بحث تفاوت و شباهت است ولی اصلاً این کجا و آن کجا؟ اینها سه صورت مسئله است. خیلی اوقات در همین بحثهای مرد و زن و خانواده و تمدنسازی فعلی بر سر همین مسائل دچار سوء تفاهم یا عدم فهم پیش میآید و قبل از اینکه صورت مسئله درست بیان شده باشد و دو طرف درست منظور همدیگر را بفهمند شروع به بحث کردن میکنند و هر کسی هم کار خودش را میکند. بعد از یک مدتی هم ممکن است بگویند ما اصلاً همدیگر را نمیفهمیم. اصلاً این مشکل قابل حل نیست. این یک بنبست فرهنگی و تاریخی است و ما در اصل مبانی بحث داریم. خب گاهی هست و گاهی نیست. باید دید در کدام اختلافات با چه کسانی این اختلافها بنیادین است و در کجا این اختلافات بنیادین نیست و قابل حل است و در کجا اصلاً اختلاف نیست و بلکه سوء تفاهم است. تمدن دینی طبق یک تعریفی از تمدن و یک تعریف از دین محال است و اصلاً تمدن دینی معنا ندارد. اگر کسی چنانچه در غرب خیلیها این کار را میکنند از دین تعریفی ارائه میدهد که در آن تعریف اساساً دین هیچ تماس مستقیمی با مفهوم تمدنسازی ندارد و یک مسئلهی کاملاً سیال شخصی درونی نسبی است. تمدن دینی یعنی چه؟ دین ربطی به نظامسازی یا نظامات اجتماعی دارد یا نه؟ یک وقتی هست که شما میگویید نظام و یک وقتی هست که میگویید نظامات. انقلاب نظام را تغییر داد اما بسیاری از نظامات اجتماعی هنوز تغییر نکرده است. نه این که هیچ تغییری نکرده باشد بلکه به قدر کافی تغییر نکرده و باید تغییرات اصولی بکند. نظام اداری، نظام اقتصادی شامل نظام مالیات، نظام واردات و صادرات، نظام پولی و بانکی، نظام خانواده، نظام آموزش عالی، نظام آموزش و پرورش، نظام رسانه هنوز کار دارد و شما میبینید که هنوز سی و چند سال از انقلاب گذشته و به طور رسمی نظام و رژیم سیاسی تغییر کرده است ولی بسیاری از نظامات اجتماعی و حقوقی و اخلاقی و سیاسی و اقتصادی به طور کامل تغییر نکرده و بعضی از آنها هم تقریباً دست نخورده باقی مانده است. علت هم این است که تغییر رژیم سیاسی علیرغم همهی سختی و هزینههای سنگین آن نسبت به تغییر رژیم اقتصادی، فرهنگی، تربیتی، علمی و خانواده خیلی آسانتر است و اینها خیلی زمانبرتر هستند و به طور مزمن صورت میگیرند و کار سختتری است. ما الان هر چه مشکل داریم به خاطر همین است که نظام تغییر کرده و بخشی از نظامات اجتماعی ما هنوز تغییر نکرده است. البته تغییر این نظامات هم طول میکشد. یعنی ظرف نیم دهه و یک دهه نمیشود و گاهی ممکن است بعضی از اینها دهههای متعدد طول بکشد. اگر درست کار کنیم شاید یک قرن طول میکشد تا بعضی از نظامات اجتماعی تغییر کند. اما اگر نظامات اجتماعی از جمله نظام روابط زن و مرد در تمدن دینی جدید درست مطالعه و بحث و آسیبشناسی نشود ممکن است قرنها بگذرد و باز شما همین آسیبها را داشته باشید. از یک عواملی غافل هستیم. یک عواملی را اسلامیسازی کردهایم و از یک سری مؤلفات و عوامل دیگری در جامعه غافل هستیم یا درست روی آن تأثیر نگذاشتهایم. لذا میبینیم زنان در جامعهی ما به لحاظ اجتماعی، علمی، سیاسی و اقتصادی خیلی پیشرفت کردهاند و واقعاً در جهان رکورد زدهاند. در جهان به اعتراف غرب و شرق، دوست و دشمن هیچ جامعهای به اندازهی ایران بعد از انقلاب به زنان این همه وسعت نداده و این همه سرعت ورود از حریم خصوصی به حریم عمومی و حضور در عرصههای علمی و سیاسی و اجتماعی را با این کم و کیف در هیچ جای دنیا نداشتهاند. خب این یک نقاط مثبت و یک مزایایی داشت. از آن طرف در یک جاهای دیگر باید در یک ابعاد دیگری از نظامات اجتماعی به طور همزمان کار میشد تا آثار مثبت را که میبینی عواقب منفی را نبینی. یک مرتبه میبینی روی آن قضایا غفلت میکنی، زن و مرد درست آمادهی این شرایط نشدهاند و درست توجیه نشدهاند و یک مرتبه آمار طلاق تو هم بالا میرود و به بعضی از کشورهای غربی میرسد. این نشان میدهد ما به یک ابعادی از نظامسازی توجه کردهایم و به یک بعد آن توجه نکردهایم. در این شرایط نگان زن و مرد به هم باید چگونه باشد؟ چه حقوقی دارند و در برابر هم چه وظایفی دارند؟ به لحاظ حقوق و اخلاقی باید با هم چه نسبتی برقرار کنند؟ این آداب فقهی و حقوقی و اخلاقی و عقلانی وقتی درست پیش نمیرود در یک بعد جلو میروی و در بعد دیگر عقب میمانی. باز میخواهی این را جبران کنی و آن یک عقب میماند. اینکه نظامسازی و در واقع در درجهی اول نظاماتسازی هم هست اگر میخواهید نظام تبدیل به تمدن بشود. تمدن یک نظام ریشهدار نهادینه شده و گسترده شده است که شاخ و برگ و میوه میدهد و هر چه این تمدن بیشتر شاخ و برگ و میوه میدهد در واقع تمدنتر است. پس بنا به تعریفی که از دین و تمدن میکنیم تمدن دینی ممکن است بیمعنا یا معنادار باشد. طبق تعریف اسلام از دین و تمدن که یک تعریف عقلی و وحیانی است تمدن دینی جدید کاملاً معنادار است. جدید و قدیم بودن آن به ابعاد متغیر در انسان و ابعاد متغیر اسلام بر میگردد چون اسلام یک ابعاد ثابتی متناسب با ابعاد ثابت انسان دارد و یک ابعاد متغیری هم دارد که تابع زمان و مکان و اجتهادی است و متناسب با ابعاد متغیر انسان است. یعنی الان انسان امروز اعم از زن و مرد با انسان 1400 سال پیش در جزیره العرب در یک چیزهایی هیچ تفاوتی ندارند. خیلی از مفاهیم اخلاقی مثل حسد و حرص و فداکاری فرقی نمیکند که چه زمانی باشد و کجا باشد و هر وقت در هر جای عالم که بروی همه معنی اینها را میفهمند. مصادیق ثابت عدل و ظلم چه چیزهایی است که به عرف کاری ندارد. یک بخشهایی هم متغیر است و لذا در احکام اسلام احکام ثابت و احکام متغیر داریم که متغیرات باید بر مدار ثابتات و با متد درست عقلی ونقلی و با توجه به منابع و شریعت که کتاب و سنت قطعی باشد باید تغییر کنند. این «دینی بودن» میشود. وقتی دینی بودن به تمدن نسبت داده میشود، چون تمدن باید جدید شونده باشد و الا تمدن گذشته و زائل و زوال یافته میشود. تمدن کنونی یعنی چه؟ یعنی عقل و تجربهی فردی و جمعی در راستای نظامسازی و جامعهسازی بر اساس اصول کتاب و سنت صورت بگیرد. این تمدنسازی جدید دینی میشود. حالا زن به عنوان یکی از مؤلفههای پدید آورندهی این جامعه و این تمدن و این خانواده است و هم به عنوان یک موضوع برای بررسی است که در شرایط اجتماعی که دائم تغییر پیدا میکند و متحول میشود کدام بخش از حقوق و وظایف و شرایط و موقعیت زن تغییر میکند و کدام بخش آن تغییر نمیکند. کجاست که مرد یا زن امروز با مرد یا زن 1400 سال پیش جزیره العرب در خانواده و بیرون خانواده در خلوت خودش تفاوتی نمیکند و کدام تفاوتها درست هستند و کدام تفاوتها درست نیستند. باب عقل و تجربهی بشری که خطاپذیر هست ولی اعتبار هم دارد به میان میآید. در یک حوزههایی شما از عقل و تجربهی عام بشر و تاریخ همهی بشر میتوانید استفاده کنید چون در اینجا بشر مشترک است و در یک جاهایی تفاوت بین کارکرد آنها هست. یعنی در یک جاهایی ممکن است عقل و تجربه در مسیر غلط به کار بیفتد. شما تند میروی و مجهز هم شدهای ولی ممکن است مسیر درست نباشد که این تمدنسازی غیر دینی میشود. تمدن ساختهای، عقل و تجربه را به کار انداختهای و فعال شده است، یک منافع دنیوی هم حاصل میشود اما یک صدمات بزرگتری به لحاظ اخروی و حتی دنیوی به انسان و جامعه و زن و مرد وارد میشود. این تمدنسازی غیر دینی میشود. تمدن دینی غیر معاصر هم این است که متوجه تفاوتهای موقعیتهای اجتماعی زن و مرد و موقعیتهای فردی اینها نشوی یعنی فکر کنی که همه چیز ما عیناً همه چیز 1400 سال پیش است و فکر کنی حتی مصداقیابی برای آیات و روایت هیچ تفاوتی نکرده و نمیکند و اصلاً انگار عرف دخالتی ندارد، تجربه دخالتی ندارد، عقل اجتماعی دخالتی ندارد. این تمدن دینی از نوع متحجر میشود. این نمیتواند ماندگار باشد و نو نمیشود و زود شکست میخورد. تمدن معاصر از نوع غیر دینی هم این است که بگویی اسلام و احکام اسلام را رها کن حالا اگر شد که شده و اگر هم نشد که نشده است که معمولاً هم نمیشود. یعنی راحتتر است که نشود و هزینهای ندهیم و ببینیم سایر تمدنهای دنیا چطور عمل میکنند و کپیبردار کنیم. صد درصد و در همهی مسائل این کار را بکنیم و هر جای احکام اسلام به اینها خورد که به آنها عمل کردیم و اینطوری هم مسلمان هستیم و هم معاصر هستیم و زندگی خود را میکنیم و دنیا و آخرت با هم جمع میشود و هر جا هم که نمیخورد میگوییم اینها احکام منسوخ است و دورهی این احکام گذشته و ما با نواندیشی آنها را کنار میگذاریم. این هم خیلی راحت است. پس ساختن دو نوع تمدن راحت است و خیلی هزینهی فکری نمیخواهد و نظامسازی هم نمیخواهد. یکی تمدن دینی غیر معاصر است که عملاً به یک سری احکام فردی محدود میشود. یعنی جامعه دو شقه میشود چنانچه در خیلی جاها همینطور است. یک افرادی درون خلوت خودشان در مسائل شخصی مذهبی و متدین و حتی متحجر هستند ولی نظامات اجتماعی لاییک و سکولار و غیر دینی است. تناقض بین حریم خصوصی و حریم عمومی، تناقض بین سبک زندگی دینی و سبک زندگی مدنی وجود دارد. این کار راحتی است و معلوم است در انتها هم چه میشود. بعضیها فکر میکنند همین کافی است. شما دیدهاید الان تا از مذهب و مذهبی میگویند بیشتر ما و شما به فکر عزا و عزاداری میافتیم و انگار چیز دیگری در مذهب وجود ندارد. زیارت و عزاداری خیلی مهم است اما اینها مسائل اصلی دین نیست. شروع دین با اینها نیست و پایان دین هم با اینها نیست. اینها جزئی از پروژهی دین است. منتها راحتتر است که ما بگوییم سبک زندگی و نظام اقتصادی و خانواده و اجتماع و مسائل حقوقی ما یا تابع آداب کهنهی غیر اسلامی و بومی و محلی و ملی است که بین ما مانده است و چون قدیمی هم هست فکر میکنیم مشروع و دینی است یا مثل اکثر جامعه که اصلاً به این چیزها کاری ندارند و یک زندگی سکولار دارند. یعنی سبک زندگی یک خانوادهی مؤمن با یک خانوادهی کافر فرقی نمیکند و فرق آنها فقط موقع عاشورا و تاسوعا و نیمه شعبان و این جاها معلوم میشود. مثلاً اینها به روضه میروند و آنها نمیروند. اینها به حرم میروند و آنها نمیروند. یکی هم حجاب است. مثلاً اینها چادر دارند و آنها ندارند و الا جدا از این سه، چهار مسئله شما اگر این دو سبک زندگی، این دو خانواده و این دو نظام اجتماعی را بخواهی با هم مقایسه کنی متوجه میشوی که اصلاً با هم فرقی ندارند. این نماز میخواند، او به کلیسا میرود، او به بتخانه میرود. یک تفاوتی در این حد دارند و الا همه مثل هم زندگی میکنند. سبک زندگی غربی و غربزده است یا اگر غربی و غربزده نیست یک نوع مدل ساختگی ایرانی محلی خودمان است که فکر میکنیم چون از مادربزرگها و جد ما به ما رسیده اسلام است. در حالی که هیچ سندی در قرآن و حدیث ندارد. هیچ حدیث معتبری ندارد و همینطور رایج شده است. یک تیپ غربزده و یک تیپ هم اینطوری هستند. در ضمن بعضی از همین تیپهای غربزده را هم دیدهایم که مثلاً خانمی در خیابان حجاب ندارد ولی تسبیح در دست دارد و ذکر هم میگوید. از اینها هم پیدا شده است و نمیدانیم که اینها جزو خانمهای بیحجابی بودهاند که حالا یک مقدار متدین شدهاند و ذکر میگویند یا جزو همین محجبهها بودهاند که حجاب خود را کنار گذاشتهاند. چون این احتمال هم هست. بعضیها خیال میکنند اینها جزو این تیپهایی بودهاند که اصلاً مذهبی نبودهاند و حالا یک مقدار مذهبی شدهاند و با خود میگوید الحمدلله و اصلاً نمیداند که مثلاً این خانم تا دو، سه سال پیش محجبه بوده و حالا حجاب را کنار گذاشته ولی خب هنوز ذکری میگوید و روزهای میگیرد و به حرم هم میرود. هنوز نفهمیدیم اینها کدام هستند. خب این هم باب شده است. میخواهم بگویم ممکن است کسانی باشند که یک سبک زندگی داشته باشند که خیلی به شرع و شریعت کاری نداشته باشند ولی در عین حال به زیارت و حج هم میرود و 21 ماه رمضان روزه هم میگیرد و عزاداری هم میکند و آش نذری هم میدهد. پس در این حدها خیلی قابل تشخیص نیست که تمدن شما دینی هست یا نیست یا اگر هست چقدر دینی است. یک تفکیکی بین زندگی مذهبی و زندگی مدنی وجود دارد. این نوع مذهبی بودن خیلی آسان است حالا چه از نوع خاله قزیها باشد و چه از نوع خاله فرنگیها باشد. بالاخره هر دو نوع اینها هستند ولی این تفکیک در هر دوی اینها هست. به نظامسازی اجتماعی و مناسبات اجتماعی و حقوق اجتماعی کاری ندارد. حتی به مسائل شخصی و اخلاقی هم کاری ندارد. یعنی شما ببینید ما چقدر مذهبی زنانه داریم که روضه میخوانند ولی الفبای اخلاق اسلامی را نمیدانند. اینکه مثلاً پشت سر همدیگر حرف نزنیم، به همدیگر تهمت نزنیم، طلا و جواهر خود را به رخ هم نکشیم، مبلمان خانهی خود را به هم نشان ندهیم را رعایت نمیکنند. اینها الفبای ادبیات دینی است. اصلاً یک آدم مؤمن از این عقدهها ندارد و عقدهای نیست. همینها در بسیاری از مجالس رعایت نمیشود. بعد وقتی در مورد مذهب از او سوال میکنند نمیتواند پنج دقیقه راجع به توحید، راجع به نبوت، راجع به مفاهیم قرآن و حدیث صحبت کند. با اینکه چهل سال است که به مجلس روضه میرود. اینها مذهبیها هستند. غیر مذهبیها که هیچ، راحت هستند. الان دو تیپ مجلس به اصطلاح مذهبی از این نوع داریم. یکی خانوادههای اشرافی سرمایهدار با ماشینهای گران که تا آرنج طلا و جواهر دارند که همه کار میکنند و بعد هم یک مجلس سفرهی ابوالفضل میاندازند و گاهی یک مناسکی درست میکنند و بعد هم به دین نسبت میدهند. میبینی که طرف هر نوع حرامی در زندگی خود علناً تکرار میکند و حتی به نماز و روزه و حجاب خود هم خیلی اهمیت نمیدهد ولی گاهی هم به این مجالس میآید. یک تیپهایی هم هستند که به این چیزها مقید هستند و میآیند. آن وقت به جای معرفت دینی در این جلسهها چه چیزهایی گفته میشود؟ البته بعضی از این مجالس را میگویم و همه را نمیگویم. کسی که خودش این را دیده و به من گفته که طرف هر چه حرف میزند تا جمعیت تحریک بشوند و به شور بیایند میبیند فایده ندارد و چراغ قوه روشن میکند و میگوید نور آمد و حضرت مهدی(عج) آمدند و رفتند. چراغها را خاموش میکنند و یک نفر از آن طرف چراغ میاندازند و میگویند حضرت فاطمه(س) به جلسهی ما آمدند و رفتند. از این کارهای خلاف شرع میکنند. یعنی تمسک به این چیزها میکنند. تمسک زیادی به خواب میکنند. کمکم این مجالس تعریف خواب میشود. یا برای یک مورد در روایات میگردند. ببینید روایات ما و مفاهیم اسلامی طبقهبندی دارد. یک بخشی از این مفاهیم طبقه یک است، یک بخشی طبقه دوم و سوم و چهارم و الی آخر ادامه دارد. یک بخشی مبنای دین است و همینطور میرود تا به روایات دیگر میرسی. یعنی از روایات قطعی السند و قطعی الدلاله که محکمات و ضروریات دین را بیان میکند که اگر آن را نفهمی و قبول نکنی متدین به حساب نمیآیی هست تا به روایات دیگر میرسد. قرآن هم همینطور است. مگر اهمیت همهی آیات قرآن در بیان دین به یک اندازه است؟ همهی آیات مهم است ولی همه به یک اندازه نیست. هر کدام مثل یک آجری از این بناست که به هم مربوط هستند ولی یکی مبنای دین را درست میکند و یک آجری پنجره را درست میکند. همه هم مهم است. شما از روایات قطعی السندی که مبنای فکر دینی هست در حوزهی مباحث عقلی و مباحث معارفی و مباحث اخلاقی و حقوقی و تربیتی و اجتماعی دارید تا روایاتی که قطعاً جعلی است و حتی اگر کسی آنها را در جایی به اسم اهل بیت نقل بکند مرتکب حرام شده و نسبت دروغ به اهل بیت(ع) داده است تا روایتی که سند آن مشکوک است و اهمیت مطلب هم یا اهمیت درجه سه و چهار است یا اگر هم اهمیت بالایی داشته باشد برای هر مجلسی نیست. حتی خود گوینده معنی روایت را نمیفهمد و میگوید. مخصوصاً بعضی از روایات هست که به عنوان اسرار معرفتی اهل بیت(ع) است. مگر هر چیزی را در هر جایی و به هر کسی میتوان گفت؟ مگر شما به بچهی کلاس ابتدایی یا کودکستان میتوانی معادلهی چند مجهولی را بگویی؟ او یا گیج میشود یا از خودش مأیوس میشود یا میگوید معادلات چند مجهولی مزخرف است و از اساس انکار میکند. ما چقدر در روایات اینها را داریم؟ خیلی از خود گویندهها اینها را نمیفهمند. خود اینها معنی بسیاری از این آیات و روایات را نمیفهمند ولی به شکلی در مجالس میگویند که انگار ما هم فهمیدهایم و اسراری هست که ما میدانیم و شما نمیدانید و مخاطب خود را هم گیج میکند و هم گمراه میکند. مگر همهی معارف اسلام در یک سطح هستند. در مقام ثبوت نگر همه در یک سطح هستند؟ مگر هر گویندهای حق دارد هر روایتی را هر جایی که دلش میخواهد بگوید؟ مگر اهمیت روایات مثل هم است؟ بعضیها یک سری روایات را به اسم جامعهی دینی و تمدن دینی و شریعت میگویند. یک چیزی را میگوید که باید اصلاً سند این مسئله بررسی بشود. اصلاً در مورد معنای روایت چهار، پنج احتمال هست و بین بزرگان ما اختلاف است که معنی این روایت این است یا آن است. بعد باید نسبت این را با آیات قرآن و روایات دیگر بررسی کرد. بعد باید در مورد آن بحث عقلی کرد. همهی این کارها که انجام شد و خودت فهمیدی چه هست نحوهی انتقال آن به مخاطب هم مهم است. مگر به هر زبانی و با هر کسی و در هر شرایطی حق داری هر چیزی را بگویی؟ این هم خلاف عقل است و هم در روایات ما میگویند خلاف شرع است. بعد بعضی تنبلیهای مذهبی هم هست که کسانی به احکام درجه اول دین خیلی کاری ندارند و به واجبات و محرمات مهم کاری ندارند و به سراغ یک مستحب درجه چهارم میرود. یک مرتبه آن اصل دین میشود. ما در این جلسات این را دیدهایم. مخصوصاً در جلسات خانمها این کارها بیشتر است. میرود و میگردد و یک روایتی را پیدا میکند که اگر سند آن ثابت بشود به لحاظ اهمیت در درجهی پنجم است ولی یک مرتبه این کل دین میشود. یک مرتبه این محکمات و اصول دین میشود. اینها چیزهایی است که باعث میشود فهم تمدن دینی معاصر مشکل بشود و نقش خواهران طلبه در این قضایا فوقالعاده مهم است. یکی از موضوعات آن هم مسئلهی زن است. همین الان ما برداشتهای بسیار عجیب و قریب در نوع روابط زن و مرد در خانواده داریم و همهی اینها هم به اسم مذهب است. از برداشتی که میگوید مرد مالک مطلق است و زن اگر میخواهد نفس بکشد باید اجازه بگیرد داریم الی آخر. مثلاً یک چیزی به نام اذن شوهر و تمکین شنیده و این را چنان به همه چیز تعمیم میدهد. این یک تفکر به اسم مذهب است. دو، سه روایت هم پیدا میکنند و میگویند. روایت هم هست ولی باید دید معنی روایت چه هست. ما یک برداشت با اسم مذهب داریم که زن هیچ نوع حق وجودی و هیچ نوع استقلال و شخصیتی نه به لحاظ دینی و نه به لحاظ دنیوی مطلقاً ندارد و باید صد درصد در همهی جزئیات و کلیات اول اجازهی مرد مثل پدر و شوهر خود را داشته باشد و بعد فکر کند ببیند که آیا خدا هم اجازه داده یا اجازه نداده است، تا نگاهی هم داریم که الان آن هم در بین مذهبهای ما و بخشی از طبقات مذهبی هست که میگوید زن و مرد هیچ نوع الزام حقوقی و اخلاقی خاصی ندارند و تفاوت زن و مرد این است که یکی مذکر است و دیگری مؤنث است و هیچ تفاوت دیگری ندارند. هیچ نوع تفاوتی در هیچ نوع کار و مسئولیت و اختیارات نباید داشته باشند و ندارند. بعد هر کدام از این دو دیدگاه هم به سراغ حقوق خودش میرود و تکالیف طرف مقابل را میبیند یا فقط به سراغ تکلیف خودش و حقوق طرف مقابل میرود. خب ما هر دوی این دیدگاهها را داریم و هر دو هم برای خودشان روایت میآورند. آن چیزی که مشکل تمدن معاصر را حل میکند این است که هر دو دسته و بلکه هر چند دسته آیات و روایات را با هم ببین. بعد موضوع و شرایط اجتماعی امروز را درست بشناس و با همان روش و متد جواهری اینها را با هم تطبیق بده. یعنی نه روشنفکری بازی در بیاور که یک مرتبه بگویی از نظر من دوران این آیات و روایات گذشته است. اصلاً جنابعالی شارع نیستی که بگویی از نظر من دوران اینها گذشته است. دوران خودت و دینداری تو احتمالاً گذشته است، و نه فکر اخباریگری داشته باش. اخباریگری چه هست؟ اخباری که متأسفانه هنوز در حوزههای ما نفوذ دارد این است که اولاً روی سند روایت خیلی دقت نمیکند. میدانید که اخباریها میگفتند هر روایتی در هر کدام از این کتب اربعه و منابع شیعه آمده قطعی است و دیگر سند نمیخواهد. این حرف بر چه اساسی است؟ یکی از اینها اوایل میگفت کسی که میگوید روایت از امام صادق(ع) جعلی است از امام صادق(ع) شرم نمیکند و خجالت نمیکشد؟ استدلال را ببینید. کسی که بگوید این روایتی که از امام صادق(ع) نقل میکنی سند ندارد و جعلی است توهین به امام صادق(ع) است. نگاه اخباری به سند روایت کاری ندارد. دوم اینکه همهی روایات را با هم نمیبیند. چرا؟ چون اینها فقط هم به ظاهر روایات نگاه میکنند و با باطن آن کاری ندارند. خب اگر بخواهد به ظاهر همهی روایات نگاه کند میفهمد که تناقض پیش میآید. همین الان راجع به هر موضوعی که شما بگویید من روایاتی برای شما میآورم که ظاهر آن با همدیگر سازگار نیست. فکر اجتهادی میگوید باید بفهمی که نسبت این روایت با آن روایت چه هست و موضوع و اهمیتها را بشناسی تا بعد از اینکه دلالت سند روایت روشن شد بتوانی بگویی همهی اینها با هم قابل فهم و قابل جمع است منتها احتیاج به یک کار عقلانی یعنی اجتهاد دارد. اخباری میگوید به عقل و اینها کاری نداریم و بدون عقل به سراغ روایت میآید. دوم اینکه به سند روایت هم کاری ندارد چون میگوید همهی روایات درست هستند. بعد ما روایاتی داریم که مردم به خود ائمه رجوع کردهاند و آنها گفتهاند این روایت جعلی است و ما چنین حرفی را نزدهایم ولی همان روایت الان در منابع ما هست. خب تو اگر بخواهی به حرف خود ائمه هم گوش بکنی باید بگویی این روایت جعلی است ولی در این مورد هم اینها احتیاط میکنند.
در شروع انقلاب فرهنگی وظایفی برای آن تعریف شد که من چند مورد آن را عرض میکنم. یکی این بود که اصول و سیاستها و برنامهریزی فرهنگی کشور و تدوین نقشههای مهندسی فرهنگی و روزآمد کردن آن یکی از وظایف شورا است. خب در این باب یک چیزی هم تصویب شد. حالا سوال ما این است که کارهایی مثل تولید همین محصولات فرهنگی که یکی از آنها نوشتافزار است و عروسک و لباس بچه و انیمیشن و بازی کامپیوتری را هم شامل میشود به مهندسی فرهنگی ربطی ندارد؟ مهندسی فرهنگی روی هوا یک کلمه است. مگر فرهنگ قابل مهندسی است؟ هندسه چه ربطی به فرهنگ دارد؟ همینطور بحث میکنند و مخالف و موافق دارد. همه هم میدانند معنی آن چیست. همهی چیزهایی که در این جامعه فرهنگسازی میکند باید مدیریت بشود و نباید شیر تو شیر باشد و نباید ضد خودش عمل کند. یا در مورد که طرح تحول نظام پژوهش و تعلیم و تربیت کشور بحث شد. خب یک بخش از تعلیم و تربیت آموزش و پرورش است و یک بخش مهمی هم همینهاست که در حاشیهی آموزش و پرورش شکل میگرد. یک بخشی از آموزش و پرورش نسل جدید در مدرسهها است و یک بخش مهمتر آن الان پای موبایل و داخل سینما و انیمیشن و بازیهای کامپیوتری و همین نوشتافزار است. تأثیر اینها در حوزهی تعلیم و تربیت از تأثیر معلم سر کلاس که فیزیک و شیمی و فارسی میگوید اگر بیشتر نباشد کمتر هم نیست. در یک بند دیگر در مورد برنامهریزی برای مواجههی فعال مبتکرانه با تهاجم فرهنگی و استفادهی هدفمند از روشهای کارآمد بحث شد. خب این کارها مربوط نمیشود؟ عیناً همین است. روش کارآمد از جمله همین کارهاست. سیاستگذاری برای تأمین سهم اعتبارات فرهنگی، علمی و پژوهشی با اولویت هزینهکرد اعتبارات یک مورد دیگر است. حتماً باید در حوزهی فرهنگ بودجههای دولتی و غیر دولتی وارد بشود. حالا خیلی از تولیدکنندگان خصوصی هستند که بچه مسلمان هستند و این طرف و آن طرف کار میکنند و قوی و باسواد هم هستند و اینها میگویند ما اصلاً از شما اعتبار نمیخواهیم. وام بدهید. بعضیها میگویند وام هم نمیخواهیم. فقط مراقب واردات باشید و حمایت بکنید و ما را زمین نزنید. میگویند ما را زمین نزنید حمایت نمیخواهیم. بند دیگر راجع به سیاستگذاری مدیریت فعالیتهای فرهنگی در خارج از کشور است. این کارها میتواند مشمول آن هم باشد. این به سرعت میتواند صادر بشود. چون تمام ملتهای مسلمان درهمه جا این نگرانی را پیدا کردهاند و به دنبال محصولاتی با رویکرد اسلامی و اخلاقی و انسانی هستند. همهجا به این تشنه هستند. من این را با اطلاع میگویم. به کشورهای مختلف مسلمان رفتهام و با دانشگاهیان آنها جلسه داشتهام و همه میگویند بالاخره تنها جایی که توانسته در مسلمانها مستقلاً حکومت تشکیل بدهد و مردمی انقلاب کند و چند دهه بماند و بالاخره در عرصههای مختلف تمدنساز میکند شما هستید و چشم همهی ما به شماست. شما اینها را بدهید ما کالاهای غربی را کنار میگذاریم و کالاهای شما را استفاده میکنیم. در علوم انسانی، در کالاهای فرهنگی، در همه جا اینها حاضر هستند. میگویند به ما نشان بدهید و عرضه کنید فقط حداقل شرایط را داشته باشد که بتواند جایگزین اینها بشود و ما مخلص شما هم هستیم. این استقبال و این عطش واقعاً هست. بند دیگر ارزیابی برنامههای توسعهی فرهنگی اجتماعی کشور است. شامل ارزیابی اینها هم باید بشود که مشکل اینها چیست و موانع و عوامل اینها چیست و فرصتها چه هستند و تهدیدها چه هستند. یک بند داریم که اصلاً مخصوص این است. بند 18 از وظایف شورای انقلاب فرهنگی سیاستگذاری برای تولید محصولات فرهنگی کشور بر اساس ارزشها و معیارهای ملی و اسلامی است. اصلاً دقیقاً این بند به طور خاص ناظر بر این است و جزو وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی است. بند 17 هم به این مربوط میشود. سیاستگذاری برای گسترش فرهنگ اسلام ناب است. بند 19 تصویب پیوستهای فرهنگی برای طرحهای ملی و کلان اقتصادی و عمرانی و صنعتی کشور است. همهی اینها پیوست فرهنگی است. او میخواهد به یک کشور حمله کند. قبل از آن شروع میکند و 5 فیلم سینمایی و سریال نشان میدهد و در آن میگوید که اگر ما حمله نکنیم این تروریستها به شهرهای ما میآیند و بمبهای میکروبی منفجر میکنند و ما برای دفاع از خود این کار را میکنیم. آنجا ظلم میکنند و دیکتاتوری حاکم است و ما میخواهیم دموکراسی را به آنجا ببریم. اول 7، 8 فیلم و سریال میسازد. بعد عروسک تانک درست میکند و روی آن شعار مینویسد «پیش به سوی جهان آزاد.» بچهی دو ساله چه میفهمد جهان آزاد چه هست؟ پیش به سوی افغانستان، پیش به سوی آزاد کردن جهان، سپاه صلح، اینها را مینویسند. عباراتی درست ضد کارهایی که میکنند را مینویسند. سپاه جنگ هستند و اسم آن را سپاه صلح میگذارند. بعد انیمیشن میسازد. بعد بازی کامپیوتری درست میکند که تو پشت تانک و مسلسل نشستهای و باید این عربهای وحشی و مسلمانهای تروریست را بکشی. خب 4، 5 سال این است و بعد از آن میبینی عین همان چیزهایی که در فیلم بود در بیرون اتفاق میافتد. اول انیمیشن ساخته، بعد بازی کامپیوتری ساخته و عین همان بیرون اتفاق میافتد. اصلاً وقتی قضیهی 11 سپتامبر اتفاق افتاد در افکار عمومی آمریکا بیشترین مسئلهای که مطرح شد این بود که میگفتند دیدی راست میگفتند، عین فلان فیلم است. ذائقهسازی و فرهنگسازی همین است. او میخواهد به یک کشور دیگر تجاوز کند و روی جلد کتاب و دفتر و عروسک کار خود را شروع میکند. این کاملاً ایدئولوژیک است. چطور ایدئولوژیک نیست؟ حتی در خدمت جنگ و خشونت است. انیمیشن درست میکند که در انیمیشن شکنجه میکند و میخندند و بیرون میآیند و میگویند چارهای نیست و باید شکنجه کنیم. اینها را به بچهی کوچک یاد میدهند و برای او عادیسازی میکند. اینها ایدئولوژیک نیست؟ اصلاً یک کاری کردند که برند «کوکاکولا» و «مکدونالد» که اقتصادی بود در زمان جنگ سرد بین شرق و غرب سیاسی شده بود. حالا الان خیلی مطرح نیست. کارهای آنها اینطور بود که وقتی شوروی سقوط کرد شعبههای مکدونالد به مسکو آمدند و یک مرتبه صد شعبه فعال شد و جوانها و مردم را هم آوردند و صف کشیدند. بعد گفتند ببینید جهان کمونیسم چه کار کرده که جوانهای اینها عاشق مکدونالد هستند. اینها آرزوی مکدونالد و کوکاکولا را دارند. اصلاً کوکاکولا یک نوشابه است و مکدونالد یک ساندویچ است ولی ببینید اینها چطور وارد جنگ سرد کمونیزم و سرمایهداری شد. همه چیز را به هم مربوط کردند و میکنند. هر کاری هم که میکند جنبهی اقتصادی و سرمایهداری آن را میبیند، جنبهی ایدئولوژیک آن را میبیند، جنبهی سیاست و جنگ آن را میبیند. بند دیگر هم زمینهسازی برای اجرای نقشهی مهندسی فرهنگی کشور است و بند آخر یعنی بند 23 وظیفهی شورای عالی انقلاب فرهنگی تعیین و تصویب شاخصهای فرهنگی است. پس دیدید شورا یعنی حکومت جمهوری اسلامی در 5، 6 بند وظایف اصلی خودش را تعریف کرده که این 5، 6 مورد به کارهایی در حوزهی کالاها و محصولات فرهنگی و از جمله به کارهای شما هم مربوط میشود. حالا به طور خاص هم شورا در یک مواردی وارد شده بود که به فکر خود شورا نرسیده بود و رهبری مستقیم به شورا اعلام کردند که یک فکری برای این کار بکنید و آن مسئلهی بازیهای رایانهای بود. یا مثلاً یک کمیتهای در شورا تشکیل شد که کمیتهی فرهنگ و تمدن اسلامی ایران نام داشت. خود بنده 7، 8 سال پیش یک پیشنهادی دادم که این رشتههای علمی را در یابید. مثلاً میگویند شیمی «لاوازیه»، مکانیک فلانی، فیزیک فلانی، شروع همهی اینها یا «نیوتن» است یا «کپلر» است. 7، 8 اسم هستند و غالباً همهی آنها اروپایی و غالباً هم انگلیسی هستند. میگویند کشف گردش خون توسط پزشک دربار انگلیس به نام «هاروی» بوده است. میگویند اختراع عینک و عدسی مقعر و محدب را فلانی انجام داده است. میگویند کشف جاذبهی زمین را فلانی انجام داده است. همهی اینها دروغ است. تمام این تاریخها جعلی است. من همانجا این را عرض کردم و نمونه هم آوردم و بارها هم در این باب بحث کردم و اسناد تاریخی آن را هم آوردم که تمام اینها از چند قرن قبل توسط دانشمندان اسلامی که 70، 80 درصد آنها ایرانی هم هستند کشف شده است. حتی از علم موسیقی و موسیقی علمی بگیرید و تا حوزهی 1، 2، 3 لاتین بروید که این اختراع «فارابی» است و میگوید «1» یک زاویه دارد، «2» دو زاویه دارد، «3» دو زاویه در یک طرف و یک زاویه در طرف دیگر دارد. بعضی از گامهای مهم موسیقی غرب الان ابداع «فارابی» است. «ابن سینا» چه کار کرده است. کشف واکسن آبله را به فلانی نسبت میدهند که دروغ است. اصلاً اولین اتاق تاریک و شروع علم عکاسی و فیلمبرداری و عدسیهای محدب و معقر برای «ابن هیثم» است که به یک نفر دیگر نسبت میدهند. «ابن نفیس» گردش خون در رگها را کشف که به «هاروی» پزشک انگلیسی نسبت میدهند. جاذبهی زمین همینطور است. اصلاً اینها از هزار سال پیش در بحثهای متفکران اسلامی هست. این قوانینی که قوانین «نیوتن» است عیناً در کتابهای «ابن سینا» و «فخر رازی» هست. عین این قوانینی که به نام «نیوتن» است هزار سال قبل در آثار اینها هست. فلان چیز را به فلانی نسبت میدهند که برای «ابو البرکات بغدادی» است. فلان چیز را به فلانی نسبت میدهند در حالی که برای «خوارزمی» است. یک افسانهای درست کردهاند که انگار تا قبل از قرن 18 و 19 بشر در قارها زندگی میکرده و یک مرتبه اینها آمدهاند و چون مسیحیت و دین را کنار گذاشتهاند عقل سکولار در علوم تجربی فعال شده و این اختراعات پیش آمده و یک مرتبه بشر تغییر کرده است. این داستان ایدئولوژیک است. این داستان دروغ است. هیچ کس اینجا نرفته تا همینها را در بیاورد. در کتابهای تاریخ هست. اصلاً در کتابهای تاریخ خود آنها هم هست که «ابو ریحان» یا «ابن جوزی» هزار سال پیش این را بحث میکند که زمین به دور خورشید میچرخد و خورشید به دور زمین نمیچرخد و میگوید این نظریهی غربی «بطلمیوسی یونانی» غلط است. وزن حجمی اجسام را در چه زمانی «ابو ریحان» گفته است؟ هزار سال پیش گفته است و دیگران و صدها اسم دیگری که شما هم اسمهای آنها را نشنیدهاید و در رشتههای مختلف هستند. اینها ده چهرهی خود را جهانی کردند و تمام دنیا هم باور کرده که «نیوتن» زیر درخت سیب نشسته بوده و سیب به سرش میخورد و او با خودش میگوید که چرا سیب پایین افتاد و چرا بالا نرفت پس جاذبه هست. این دروغ است. اصلاً جوک است ولی همهی دنیا باور کردند. چقدر انیمیشن ساختند. چقدر برای همین گالیله فیلم ساختند. حرفی که گالیله زده و همین پاپ و کلیسا و مسیحیت عشق و مسیحیت صلح او را به دادگاه تفتیش عقاید بردهاند که هر کسی یک کلام از کتابهای مسلمانها را ترجمه میکرد را در آتش میسوزاندند. حالا آنها عشق و صلح شدهاند و اسلام خشن شده است. اسلام فرهنگساز و عالمپرور که در آن اینقدر آزادی گفتگو و بحث و اندیشه بوده که همهی دنیا گفتند چون در جهان اسلام تسامح و گفتگو و کرسیهای آزاداندیشی بوده اینها در همهی رشتهها رشد کردهاند. در زمانی که اگر یک نفر اینها حرف یک دانشمند مسلمان را ترجمه میکرد او را میسوزاندند. همین بحثی که گالیله کرد از آثار امثال «ابن هیثم» و اینهاست. کتابهای بالینی اینها آثار متفکران مسلمان است. این حرف را گالیله زد و بعد در دادگاه گفت خیلی خوب، زمین نمیچرخد و بعد از دادگاه بیرون آمد و پای خود را روی زمین کوبید و با خود گفت زمین تو بچرخ و کاری نداشته باش که من چه گفتم و در غرب اینطور وحشیانه با او برخورد شد و او هم ترسید و حرف خود را کنار گذاشت ولی قرنها قبل همین حرف در جهان اسلام زده میشد و در دانشگاههایی که تابع مسجد بود هم این حرفها زده میشد و به اینها صله هم میدادند. به اینها هدیه میدادند که یک کشف جدید کردهاند و در مورد آن مناظره میکردند. ما در جهان اسلام مناظرههایی داریم که یکی از سمرقند و خراسان بزرگ و یکی از آندلس و جنوب اروپا راه میافتند و به مکه میآیند تا بر سر یک مسئله در حوزهی فیزیک و ریاضیات و فلسفه مناظره کنند. این در آن زمان یعنی او باید یک سال راه بیاید و این هم یک سال راه برود. اینطور نبوده که با هواپیما چهار ساعته به هم برسند. او باید یک از سمرقند راه بیفتد و یک سال راه بیاید و این هم باید از جنوب اروپا به شمال آفریقا برود و بیاید. دو سال پیش با هم قرار گذاشتهاند که سه سال دیگر در مکه راجع به این 5 موضوع در حوزهی فیزیک و فلسفه و غیره میخواهیم با هم مناظره کنیم. باید از هر کدام اینها هزار فیلم ساخته بشود. باید انیمیشن ساخته بشود. اینها قهرمانان بزرگ هستند. تا میگویند علم اسم 7، 8 نفر اروپایی را برای قرن 18 و 19 مطرح میکنند. چقدر فیلم برای همین گالیله ساختند. چقدر انیمیشن و کارتن ساختند؟ من با یک هیئت دانشمند فرانسوی یکی، دو ماه پیش جلسهی ملاقات داشتم. در آخر جلسه اینها به من یک هدیه دادند که یک کتاب بزرگ بود. من که فرانسوی بلد نبودم که بدانم چه هست. گفتند اینها ادبیات داستانی حکمتآموز فرانسه است. بعد به یکی از دوستان خودم گفتم موضوع این چه هست؟ گفت اینجا چیزی نگو تا بعد به تو بگویم. بعداً گفتم چه هست؟ گفت این کلیله و دمنهی خودمان است. از زبان فارسی و عربی چند قرن پیش به فرانسه ترجمه شده است منتها به مردم خودشان نگفتهاند که اینها برای ما نیست. این جزو میراث فرهنگی فرانسه شده و الان این را به عنوان ادبیات فرانسه برای تو آوردهاند. همین الان این کتاب در دفتر من در تهران است. ببینید چه میشود. کلیله و دمنه سیصد سال پیش به فرانسوی ترجمه شده و خودشان هم نمیدانستند و من هم نمیدانستم که این چه هست. او هم نمیدانست که چه چیزی به من میدهد. یعنی داشت زیره به کرمان میآورد. این را به عنوان محصولات فرهنگی فرانسه به من داد. این دوست من به من گفت به آنها نگو تا یک وقت ناراحت نشوند. نگو که این را شما از شرق بردهاید و ریشههای هندی و ایرانی دارد. حالا باید 20 نفر از این چهرهها به عنوان پدران علم معرفی بشود. آنجا ما پیشنهاد کردیم حالا که در کتابهای درسی در کنار اسم خارجیها که دروغ هم هست، اینها را هم بیاورید. من نمیگویم آنها را حذف کنید. ولی کنار آنها این را بیاورید که اولین نظریات در فیزیک جدید، در مکانیک، در شیمی را چه کسانی گفتند و چه چیزهایی گفتند. حالا دیدم در بعضی از کتابها چند عکس و چند خط مختصراً نوشتند ولی این کافی نیست. نباید دانشآموز بگوید که به من دو چیز بیربط گفتهاند. یکی گفتهاند فیزیک این است و در کنار آن هم 4 عکس ایرانی هم گذاشتهاند. خیلی خوب، اینها هم یک مقدار فیزیک میدانستند. نه، اینها پدران علم فیزیک جدید بودهاند. ولی باز در متن درسی همانها هست که «نیوتن» چه گفت و «گالیله» چه گفت. باز اینها در متن هستند و دانشمندان اسلامی و ایرانی در حاشیه هستند. در این حوزهی محصولات فرهنگی از انیمیشن و فیلم و لباس و نوشتافزار میتوان خیلی کار کرد. اینها زمینههای گسترش و تعمیق و ریشهدار کردن فرهنگ و تمدن اسلامی است. اینها کمک عمیق در حوزهی آموزش و پژوهش است و متون آموزشی درستی همراه اینها است. یکی هم کمیتهای برای بازیهای رایانهای تشکیل شد و یک اساسنامهای در شورا تصویب شد که بازیهای ویدئویی و رایانهای چون خیلی در سطح کودک و نوجوان تأثیرگذار هستند و حتی روی بزرگترها هم تأثیرگذار هستند چون آنها هم پای این بازیها مینشینند. بعضی از بازیها اینقدر خوب است که خود من اگر فرصت پیدا بکنم بازی میکنم ولی متأسفانه فرصت پیدا نمیکنم. یادداشت میکنم که بنشینم و بازی کنم ولی فرصت نمیشود. رشد و تکوین شخصیت فرهنگی علمی، ایفای نقشهای آموزشی و کمک آموزشی، پر کردن بخشی از اوقات فراغت گروههای سنی مختلف جامعه است، برنامهریزی برای تولید محصولات فرهنگی جدید یعنی بازیهای رایانهای جدید و ساماندهی آنها برای بهرهگیری بیشتر و یک بنیاد ملی برای بازیهای رایانهای تأسیس شد که در این حوزهها هم صنعت بازیهای رایانهای جدید باشد و هم زمینههای فرهنگی و هنری باشد.
هشتگهای موضوعی