آمریکا علیه ایران: دخالت، نفوذ، سلطه (1) (ضرورت بازخوانی قراردادهای بین المللی تا امروز)
دانشگاه شهید بهشتی - روز مبارزه با استکبار - 13 آبان 1397
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت برادران و خواهران عزیز. 13 آبان و سالگرد سه اتفاق بسیار مهم، سرنوشتساز و مربوط به م بوده است. روز مبارزه استکبار نامیده شده، دقیقاً در روزی که رژیم سلطنتی و دستنشانده آمریکا و انگلیس در ایران بزرگترین متحد صهیونیزم و مهمترین پایگاه امپریالیزم و استکبار غرب در منطقه بلکه جهان که در اسناد لانه جاسوسشی ایران به لحاظ اهمیتش برای آمریکا با اسرائیل مقایسه میشود. درست همان روزی که اینها امام را از ایران تبعید کردند 15 سال بعد دانشجویان و دانشآموزان در جبهه امام(ره) رژیم شاه و پهلوی را هدف قرار دادند. ضربان سنگینی در جهت فروپاشی رژیم وارد آوردند و باز یک سال بعد دقیقاً در چنین روزی آمریکا را از ایران بیرون ریختند. بنابراین روز بسیار معنادار و عبرتآموزی است. با فاصله 15- 16 سال دقیقاً همه چیز معکوس شد. شما نسلی هستید که ضربات شلاق آمریکاییها و انگلیسیها و اسرائیلیها را در این کشور نچشیدهاید. برای شما آمریکاییها، انگلیسیها همینهایی هستند که در فیلمها و در خبر میبینید. در حالی که تا 40 سال قبل دهها هزار مستشار آمریکایی و انگلیسی در این کشور وجود داشتند؛ بین 60 تا 80 هزار گاهی تا 100 هزار بودهاند. تقریباً همه حکومت و امکانات ملی تحت فرمان و کنترل مستقیم آنها بود. یعنی تصمیمی در این کشور بدون دستور آنها و اجازه آنها گرفته نمیشد. از شخص شاه و فرماندهان ارتش تا وزرایش تا نمایندههای مجلس قلابی تا سفرا حتی تا رئیس دانشگاهها را اینها باید امضاء و تأیید میکردند. خب غارت کشور، تحقیر ایران و ایرانی، هتک حرمت ارزشهای اسلامی، تبعیض و گسترش فاصلههای طبقاتی، و هر نوع اعمال سلطه در کشور، این کاری بوده که آمریکایی و انگلیسیها و اسرائیلیها با ایران کردند. خب شما هیچ تجربه مستقیمی از آن قضایا ندارید که چطور یک گروهبان آمریکایی در همین تهران، به عالیترین مقامات ایران دستور میداد و باید اطاعت میکردند. مست میکردند در خیابان، دست زن مردم را میگرفتند و میبردند و کسی جرأت نداشت حرفی بزند. ارباب مطلق! در مورد آمریکا به شعار «مرگ بر آمریکا» دو فعالیت تحریفآمیز دارد صورت میگیرد از طرف رسانههای آمریکا و عواملشان در خارج و داخل کشور. به این معنا که شعار مرگ بر آمریکا یک شعار احساساتی و افراطی بوده و هست! اصلاً چرا مرگ؟ و این که این شعار و مبارزه، نه منطقی است و نه معنوی، نه ربطی به دین و معنویت دارد که خود تبدیلش کنیم به یک شعار دینی، و نه منطقی است. من سعی میکنم به این دو پرسش، در این فرصت کوتاه پاسخ بگویم. و حالا که شما نبودید و از نزدیک ندیدید به بخشی از تاریخ آنچه که اینها با ایران کردند و این که چگونه از آن طرف دنیا توجهشان به ایران جلب شد و چه جنایاتی به این کشور کردند، به بخشی از آنها اشاره کنم.
بنابراین هدف ما، توضیح این دو نکته است که مبارزه با استکبار به رهبری آمریکا و شعار مرگ بر آمریکا هم کاملاً معنوی است، به معنویت و ایمان دینی ما مربوط است. یک عمل دینی است، یک شعار صددرصد دینی است و هم منطقی است و اگر منطقی و بیطرفانه هم یک کسی به اتفاقات ایران و آنچه که ایران در این صد ساله گذشته با ایران کردند توجه کند خیلی طبیعی و منطقی مرگ بر آمریکا خواهد گفت. شما و نسل شما، تنها تجربه یک مقدار نزدیکی که دارد از مسئله آمریکا همین قضایای برجام است. شما به عنوان یک نمونه یک دورهی فشردة خیلی مختصری از آمریکاشناسی را در این سالها دیدید که چگونه وعده میدهند، دروغ میگویند، از شما امضاء میگیرند، برای شما تعهد تعریف میکنند، بعد ایران به همه تعهداتش و بیش از آنها، همان ابتدا عمل میکند و اینها بعد از چند سال به ده درصد تعهداتشان هم عمل نمیکنند. آن مقدار هم که کردند به سرعت پس میگیرند و این کارها که دارید میبینید. چون اینها در برجام تعهد کردند که دیگر تحریم نمیکنند و آن تحریمها قبلی هم میرود. ایران به همه تعهداتش عمل کرد و اینها کارهایی که دارند میکنند دارید میبینید که دارند صریح میگویند. این یک نمونه که اگر شما بخواهید بفهمید که غرب، بخصوص آمریکا چگونه با ملت ایران در این صد سال چه کردند، یک نمونه بسیار بسیار کوچک آن را دیدید که اینها به هیچ تعهد و پیمانی پایبند نیستند. به قوانین بینالمللی که خودشان برای دیگران نوشتهاند پایبند نیستند. به سازمانها و نهادهای بینالملل که از این طریق میخواهند اعمال قدرت و حکومت کنند پایبند نیستند، به هیچ چیز التزام ندارند. به حقوق ملی ملت ایران، به منافع ملی ما، اصلاً ما بحث ایدئولوژی و انقلابیگری و اسلام و مکتب، هیچی! منافع مادی ملت ایران، چون انرژی هستهای هم جزو منافع ملی بود، انرژی هستهای که برای آخرت نبود برای همین دنیا بود! برای اقتصاد کشور، انرژی کشور. این یک تجربهای بود با این که آنهایی که عاقلتر و آگاهتر بودند از اول گفتند اعتماد به غرب، برای بار دهم گزیده شدن از یک سوراخ است. غرب، تغییری نکرده است. منظورم از غرب همین دو – سهتا کشوری است که سابقه استعماری دارند، انگلیس و فرانسه. آمریکا که عملاً مدعی رهبری اینهاست. کسی اگر تاریخ ایران را درست دیده باشد میفهمید که سر مسائل برجام و بقیه مسائل، عقل مادی هم به شما میگوید نباید اعتما کنید. خب بعضیها که مشکل عقلی دارند، عقل ندارند باید تجربه کند. میدانید آدم یا باید با عقلش بفهمد یا تجربه کند. وقتی که عقل نیست باید تجربه کرد. هزینهاش را البته ملت میدهد. هزینه سنگینی ملت ایران پرداخت. آمریکا و غرب نه از حقوق خودش بلکه از حدود خودش بارها تجاوز کرده است. بنیان اینها با تجاوز شکل گرفته است. دویست و چند سال از عمر آمریکا میگذرد دویست و چند جنگ راه انداخته است. ایران سابقه 7- 8 هزارساله دارد. آمریکا یک کشور جعلی 200 ساله است. اینها حدود 15 تا 20 میلیون آفریقایی را برده گرفتند و اروپاییها بودند که اینها را برداشتند از آفریقا بردند قاره آمریکا و جمعیت صد میلیونی سرخپوستهای آنجا که مالکان آن سرزمین بودند رساندند به جایی که امروز در کل آمریکا بیش از 5/2 میلیون سرخپوست نیست! قتلعام، هلوکاست، قتلعامهای بزرگ دهها میلیونی در آفریقا و قاره آمریکا. ایالت متحده آمریکا اینطوری بوجود آمد. بعد نزدیک جنگ اول بینالملل، درگیریهای داخلی خودشان با هم، آنچه که اسمش را گذاشتهاند انقلاب آمریکا و جنگ استقلال، نه استقلال است نه انقلاب است. عوامل انگلیس در خاک قاره آمریکا بعد از صد سال و 200 سال جنایت و غارت، کمکم به لندن گفتند ما دیگر به شما کاری نداریم چون ما که داریم به شما مالیات میدهیم، عامل شما هم هستیم، خودمان هم انگلیسی سابق هستیم، دیگر یکی دو نسل عوض شده، ما اینجا به دنیا آمدهایم، مالیات میدهیم ولی حق شرکت در پارلمان و انتخابات را نداریم، و دعوا سر پول و امکانات و برده شروع شد. اینها یک تجارت چای را تحریم کردند اختلاف افتاد، لندن امپراطوری شاهنشاهی اعلام میکرد که شما آدمها و تابع مایید و اینها گفتند ما دیگر صد سال است اینجاییم خودمان مستقل هستیم چرا برای شما کار کنیم؟! این است. استقلال مردم قاره آمریکا از اشغالگران اروپایی و بخصوص انگلیسی نبود، عوامل جنایتکار اروپایی و انگلیسی در قاره آمریکا که مستقر شده بودند دیگر حسابشان را از لندن جدا کردند. نه استقلال است نه انقلاب است. سرخپوش کُشیها، سیاهپوست کُشیها، بعد نوبت به جنگ بین خودشان رسید. در آن جنگ بین آمریکاییها، اروپاییهای مقیم با انگلیس، بین صد تا دویست هزار همدیگر را کشتند و بردهها. بعد جنگ داخلی آمریکا با آمریکا شروع شد. 10- 12 ایالتهای جنوب و ایالتهای شمال، نزدیک یک میلیون آمریکایی همدیگر را کشتند. ایالات متحده آمریکا با ایالات متفقه آمریکا، جنگیدند. دعوایشان هم در واقع نه سر برده بود نه سر هیچی، فقط سر قدرت و ثروت بود! این هم که میگویند بردهداری «آبراهام لینکول» اصلاً وقتی اعلام شد که «لینکول» رئیس کل آمریکاست، جنگ داخلی شروع شد چون 10- 12 ایالت گفتند که ما لینکول را قبول نداریم. بحث بردهداری هم و تجارت برده با خارج، چون منافع آن به انگلیس میرسید مشکل پیدا کرد و الا تجارت برده در داخل آمریکا تا آخر هم آزاد بود. خود لینکول بردهدار بود. چون ایالت جنوبی اقتصادشان، کشاورزی بود و به برده بیشتر تکیه داشت. ایالتهای شمالی بیشتر تجارت بود، به برده کمتر احتیاج داشت. ضمن این که تعداد بردههایی که از آفریقا و سرخپوستها بود کمکم از سفیدپوستهای اروپایی بیشتر شده بود و خطر شورش و نافرمانی، دیگر نمیارزید. خوب آمریکا اینطوری شکل گرفت. چند تمدن در آفریقا نابود شد و چند تمدن در قاره آمریکا نابود شد. دهها میلیون آفریقایی، دهها میلیون سرخپوست بومی، ظرف دو – سه قرن نابود شدند تا کمکم آمریکا بوجود آمد. بعد عرض کردم جنگ داخلیشان که 1 میلیون خودشان همدیگر را کشتند بعد شروع کرد به گسترش سلطهاش به داخل قاره آمریکا که در آمریکای مرکزی و جنوبی و آلاسکا و کانادا همه مسلط بشود. چندین جنگ اینجوری باز تحمیل کردند تا کل قاره آمریکا را در کنترل بگیرند تا جنگ جهانی اول. جنگ اول و دوم بینالملل اروپا که با فاصله 30 سال دوتا جنگ بزرگ شد و اروپاییها صدمیلیون خودشان را همدیگر را کشتند. اصلاً خونینترین قاره جهان قاره اروپاست. بیشترین جنایت، جنگ، خشونت و خونریزی در اروپا شده است یا به دست اروپاییها در قارههای دیگر شده است، وحشیترین قاره بوده است. آخرین جنگی که اینها 60- 70 سال پیش با هم دیگر یک جنگ بزرگ کردند، حداقل 60 میلیون از همدیگر بعضیها تا 80 میلیون گفتند بعضیها بیشتر گفتند، کشتند. آمریکا بعد از این دو جنگ آمریکا شد! یعنی از قاره آمریکا خارج شد. استکبار آمریکا، امپریالیزم آمریکا اصلش در قاره آمریکا بود از جنگ بینالملل اول، یعنی از حدود 90 – 100 سال پیش اینها شروع کردند به تجاوز به خارج از قاره. چرا؟ چون در جنگ اول نه دوم، قدرتهای بزرگ غربی در جهان همهشان خودشان زدند همدیگر را لت و پار کردند یعنی تا آن موقع انگلیسیها، روسها، ایتالیا و چند قدرت اروپایی بودند که اینها سر تقسیم منافع بین خودشان در اروپا و تقسیم بقیه نقاط جهان که گرفته بودند دوتا جنگ بینالملل راه انداخته بودند. اینها جنگهای جهانی نیست در واقع جنگ اروپایی است و جبهه و قربانی آن جهان بودند. و الا کل این جنگها غربی و اروپایی بود. سر قدرت و ثروت، وحشیهایی که تازه به قدرت و ثروت رسیده بودند و به صنعت رسیده بودند به جای استفاده از این امکانات به نفع خودشان و بشریت، علیه خودشان بکار بردند. خب در قرن 20 ظرف دو جنگ، طی دو جنگ، ظرف سی سال، صد میلیون اروپاییها همدیگر را کشتند. آمریکا در این جنگها صدمه نخورد. اقتصاد اروپا ضعیف شد و همه پولهایشان را صرف جنگ کردند. آمریکا نان این دو جنگ را خورد، اینها کارخانههایشان از بین رفته بود، هی سفارش به آمریکا میدادند که کارخانههای آنجا برایشان اسلحه بسازد و چه بسازد، عملاً ثروت به سمت قاره آمریکا و خود آمریکا رفت که در جنگ اول و دوم صدمه هم نخورده بود. بعد از جنگ اول، و دوم اروپا به لحاظ اقتصادی نیازمند آمریکا شد چون کل اروپا جنگزده بود. آمریکا از این فرصت، برای نفوذ در اروپا استفاده کرد. چندتا طرح تعریف کرد که به شما وام میدهم، کمکتان میکنم، اسلحهسازی و... عملاً اقتصاد و سیاست اروپا بعد از جنگ بخصوص بعد از جنگ دوم و سقوط هیتلر تحت شعاع اقتصاد و ارتش و سرمایهداری آمریکا قرار گرفت. عملاً این آمریکایی که به آن میگویند «مرگ بر آمریکا» تقریباً حدود 70- 80 سال است که ابرقدرت شده است و قدرت بزرگ جهانی.
در دوران دوقطبی جهان بین روسیه شمالی و شوروی و آمریکا تقسیم شد، غرب هم که انگلیس و فرانسه و آلمان بودند همه عملاً زیر پروبال آمریکا قرار گرفتند که تا الآن هم هست. شوروی کمونیستی سقوط کرد این ها اعلام کردند که حالا جهان را تک قطبی میکنیم دیگر هیچ کس به اسم قدرت جهانی نیست که جلوی ما بایستد اما اتفاقی که افتاد چه بود؟ انقلاب اسلامی در ایران بعد گسترش آن به منطقه ، حالا آمریکا چطوری وارد ایران شد اما این که چطوری خارج شد دیگر شما و پدرومادرانتان دیدهاند. دهه 50 از ایران و دهه 90 از منطقه، آمریکا را انقلاب اسلامی بیرون ریخت. این اولین شکست آمریکاست بعد از آمریکا شدن آن. هیچ وقت چنین شکستهایی نخورده است. اول ایران را از دست داد و الآن هم 5 کشور دیگر در منطقه را از دست داده و امنیت صهیونیزم رژیم اسرائیل که تکیهگاه اصلی هم ایدئولوژیک و هم استراتژیک غرب و آمریکای سرمایهداری در منقطه و جهان اسلام است به خطر افتاده، همین الآن که داریم با هم صحبت میکنیم امروز صبح 200تا موشک در شهرهای اسرائیل خورد به دست فلسطینیها. اینها اصلاً سابقه ندارد، اینها همیشه میزدند و جلو میرفتند نمیخوردند. حالا میزنند میخورند! این اتفاق جدید است اینها بعد از انقلاب اسلامی افتاد. پرچم آمریکا در ایران 40 سال پیش آتش زده شد به عنوان سمبل حکومت آمریکا، استکبار آمریکایی. الآن که ما با شما صحبت میکنیم در 110 کشور جهان پرچم آمریکا را آتش زدند، در طول این 10- 15 سال اخیر. حتی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر آمریکا داخل خود آمریکا خود آمریکاییها پرچم آمریکا را آتش زدند. در ایالتهای مختلف، صریح گفتند این نماد مردم آمریکا نیست این نماد حاکمیت سرمایهداری آن 1 درصد بر آمریکاست. آمریکای شکستناپذیر شکستپذیر شده است. آمریکایی که آن اوایل 70- 80 سال پیش تازه آمده بود و یک آبرویی داشت و به عنوان یک رژیم استعماری در آمریکا بود اما در بقیه دنیا شناخته نشده بود امروز منفورترین حاکمیت و پرچم در جهان است. اینها بعد از انقلاب اسلامی اتفاق افتاده است. اولین باری که یک کشور معمولی و یک ملت معمولی و تحت سلطه غرب، جرأت کرد در چشم اینها بایستد و لانه جاسوسیاش را بگیرد، اینها را بگیرد، و یکی دوسال نگهشان بدارد و آنها هیچ غلطی نتوانند بکنند، اسناد را منتشر کنند، اسنادی که هنوز هم در آمریکا ممنوع است. میدانید که اگر اسناد لانه را در آمریکا بگیرند ممنوع است، آزادی بیان اینطوری است! خب بابا اینها سندهای خودتان است بدهید مردمتان بخوانند. این اتفاقها همه بعد از انقلاب اسلامی افتاده، خب شما دارید افول آمریکا را میبینید. 40 سال پیش اوج قدرت آمریکا بود. این آمریکا الآن خیلی ضعیف شده است، الآن آمریکا الآن جرأت نمیکند به هیچ کشور اسلامی برای اشغال حمله بکند چون در عراق و افغانستان و سوریه و لبنان، همه جا از انقلاب اسلامی خورد و عقب رفت. اینها عراق را قورت داده بودند. یک ژنرال آمریکایی را رئیس عراق گذاشتند، ژنرال بِرِمر. از توی حلقومشان کشیدیم بیرون، منظورم اردوگاه جمهوری اسلامی است. افغانستان را قورت داده بودند امروز بر اکثر سرزمینهای افغانستان اینها مسلط نیستند در پایگاههایشان هستند. سوریه را در جنگ جهانی در این 6 سال قطعی گفتند سرنگون میکنیم و سوریه را میگیریم و تحویل صهیونیستها و آل سعود میدهیم! شکست خوردند. در لبنان شکست خوردند. در فلسطین و غزه شکست خوردند. در یمن شکست خوردند. یمن حیات خلوت اینها بود. الآن شما میدانید در یمن، آمریکاییها، انگلیسیها، فرانسویها همه در جنگ هستند و خلبانهایشان میآیند بمباران میکنند نیروهایشان هستند، کشتیهایشان هستند، غیر از حالا عربستان و امارات و... نتوانستند بر یمن تسلط پیدا کنند. اینها اول که شروع کردند گفتند ما ظرف 2 هفته مسئله یمن را حل میکنیم! الآن در سال سوم است. این کارها را چه کسی کرده؟ امام(ره) و انقلاب اسلامی کرد، ولایت فقیه کرد. امروز ایران شده اگر اسلامی هستی ایران اسلامی، اسلامی نیستی ناسیونالیستی، ملی گرایی، ایران! شده ابرقدرت منطقه و یکی از چند قدرت اصلی جهان به لحاظ ژئوپلتیک و سیاسی و ایدئولوژی، قویترین دولت جهان در نفوذ مردمی در ملتهای جهان.
اما این که بدانیم چرا شعار مرگ بر آمریکا و مبارزه با اینها اولاً معنوی است، دینی است. این که بعضیها میگویند آقا اینها چه ربطی دارد به مسائل دینی و معنوی، و ثانیاً منطقی است، درستترین کار است. و کمترین کاری است که در حق آمریکا میشود کرد گفتن مرگ بر آمریکاست. نه مرگ بر ملت آمریکا، سرزمین آمریکا، نه؛ مرگ بر استکبار و مرگ بر فرعون. تا وقتی فرعون است. تفرعون را کنار بگذارد دیگر نباید گفت مرگ بر آمریکا، میشود مثل بقیه کشورها. اینها الآن از بقیه کشورها متفاوت هستند. فرعون است همه جا دخالت میکند جنگ راه میاندازند، ترور میکنند، تحریم میکنند، و میگویند که «أنا ربّکم الأعلی» ما خداییم! همه باید از ما اجازه بگیرند. خب امام و انقلاب توی دهنش زد و گفت از این به بعد تو باید از ما اجازه بگیری حتی توی منطقه. و اجازه هم به تو نمیدهیم. این بود کاری که شد و اهمیتش را بدانید که چه کاری شد. و در این 40 سال، مدام دارد این زلزلهها درجه ریشترش بالاتر میرود و اتفاقات بزرگتری دارد پیش میآید.
من فقط چندتا سند برای شما عرض کنم. اینها اسنادی است که از وزارت خارجه خود آمریکاست، بخشی از اینها از اسناد لانه است که برای ردیابی اولین نفوذهای آمریکا در ایران است. ما سراغ آمریکا نرفتیم. آمریکا سراغ ما آمد. آمریکا در امور داخلی ایران از زمان رضاخان شروع کرد، پهلوی شروع کرد به دخالت و اول دخالت، بعد نفوذ، بعد سلطه کامل و غارت. سند اول؛ آمریکا بعد از جنگ اول بینالملل از قاره آمریکا خارج شد چون اروپا ضعیف شده بود قدرتهای دیگر در جنگ همدیگر را ضعیف کرده بودند آمریکا در جنگ صدمه نخورده بود، هی اینها سفارش میدادند پولهایشان را، طلاهایشان را میفرستادند آمریکا چون آمریکا در جنگ نبود. جنگ اول که تمام میشود چهره اروپا و جهان تغییر میکند، استعمارگران تا قبل از جنگ که دنیا را به غارت کشیده بودند یعنی انگلیس، فرانسه، روسیه تزاری، یک بخشی از آلمان، ایتالیا، اینها همه در جنگ ضعیف شدند. بعد هم که شوروی آمده روسیه سوسیالیستی و کمونیستی شده، رقیبی برای سرمایهداری غرب پیدا شده، از آن طرف شعارهای استقلالطلب راه افتاد، کشورهایی که تحت سلطه اینها بودند. شما میدانید در قرن 19 و اوایل قرن 20 ، 5- 6 کشور اروپایی کل قاره آفریقا را بین خودشان تقسیم کردند. یعنی یک کیلومتر از خاک آفریقا اشغال نشده، باقی نماند، همهاش را، انگلیسیها، فرانسویها، آلمانها، اسپانیا، پرتغال قبل از اینها بود حتی بلژیک. یک قارهای که طلا و الماس، اصلاً بعضی از جاهایش احتیاج به استخراج نداشته! اینقدر ثروتمند بوده است آنها را به بدبختترین و فقیرترین قاره جهان تبدیل کردند! حتی بلژیک که از همه اینها کمتر سابقه استعماری داشت غیر از این که غارت کرده بود این سیاهها غیر از این که برده بودند اینها را برمیداشتند میبردند توی باغ وحش انسانی، - الآن توی اینترنت سرچ کنید توی بلژیک یک باغ وحش انسانی هست – این بچههای سیاهها را میآوردند آنجا مثل میمون و کلاغ و زرافه و بزغاله و... که متمدنین اروپا بروند اینها را ببینند بهشان تخمه بیندازند، نگاهشان کنند، عکس بگیرند! آدمها را! حقوق بشر. حقوق بشر در دویست سال گذشته به اندازهای که اروپاییها و بعد آمریکاییها نقض شده در کل تاریخ نقض داشته، به اندازهای که در قرن 20 در همین دوران مدرنیته آدم کشته شده، در هیچ قرنی در تاریخ بشر اینقدر آدم کشته نشده، کمترین آمار آن صد میلیون است! هیچ قرنی این قدر کشتار نداشته است. چنگیز، نرون، ارتش ساسانی، ارتش روم، همهشان روی همدیگر به اندازه اینها نکشتند. این وضعیت صلح و حقوق بشر است. در تمام کشورهایی که گرفتند یا با جنگ اشغال کردند یا کودتا کردند. در ایران هم اشغال داشتیم هم کودتا. و دیکتاتورترین رژیمها را، رژیمهای سلطنتی غیر انتخاباتی را وحشی، سر کار آوردند، با شکنجه، با کودتا و با غارت. این دموکراسیشان است. دویست و خردهای جنگ ظرف دویست سال، این صلحطلبیشان است! حقوق بشر، و... امپریالیزم آمریکا در جهان خروج از قاره بعد از جنگ اول شروع میشود دورانی است که شعار دموکراسی و ناسیونالیزم و انقلابهای ملی ضد استعماری و آزادی ملتها مطرح شده است. دیگر انگیس و فرانسه و آلمان و ایتالیا، اینها ضعیف شدند به دلخواه بیرون نرفتند مجبور شدند دیگر به لحاظ اقتصادی و نظامی نمیتوانستند کشورهای تحت سلطه استعماری خودشان را نگه دارند. استقلالهای صوری دادند ظاهرش ما میرویم اما حکومت و دست نشاندههایمان باشند. مثلاً میگویند انگلیس، هند را استقلال داد! از ایران ارتششان رفتند! چه وقت رفت؟ وقتی رضاخان پهلوی را آورد سر کار و مستقر کرد و بر ایران مسلط شد، ارتش آن رفت! دیگر لازم نبود. بقیه جاها، فرانسه از الجزایر رفت، نرفت! صد و خردهای سال جنگیدند یک و نیم میلیون الجزایری را کشتند تا بالاخره اینها بیرونشان ریختند نتوانستند بمانند. هرجا را انگلیسیها گرفتند زبان انگلیسی را در مدارس آنجا اجباری کردند، ایران، عراق، هند، از همان زمان، در اینها انگلیسیها اجباری شد. هرجا را فرانسویها گرفتند زبان فرانسوی در آنجا اجباری کردند گفتند که فرانسه زبان علم و تمدن و پیشرفت و تکنولوژی است. هرجا را که روسها گرفتند آسیای میانه، زبان روسی را گفتند زبان علم است و آن را اجباری کردند. همینطور. معلوم شد زبان ارباب، زبان اشغالگر و ارباب تو زبان علم است! ما سهم انگلیس بودیم! یک زمانی بین انگلیس و روس تقسیم شدیم، دست به دست شدیم، بعد هم انگلیسها مستقر شدند، بعد هم آمریکاییها آمدند و سوار کار شدند. با دوتا کودتا، پدر و پسر پهلوی را آوردند و کشور را غارت شد. حالا این زمانی است که مبارزه با استعمار فراگیر شده، جنبش چپ انقلابی در دنیا با حمایت شوروی علیه غرب قوی شده، اشغالگران مجبور هستند سرزمینها را تخلیه کنند، امپراطوریهای استعماری زیر سؤال رفته، حتی خود اروپا مبارزههای کارگری چپ با گرایش کمونیستی بوجود آمده و سرمایهداری و غرب در خطر افتاده. آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین، دست به جنبش زدهاند علیه قدرتهای قدیم و آمریکا احساس میکند که دیر رسیده، یک قرن حداقل برای استعمار دیر رسیده است. حالا آنها انگلیس و فرانسه و روسها ضعیف شدند و دوران مبارزات شروع شده با چه شعاری باید بیاید. آمریکا در ایران قبل از پهلوی که سابقه سلطه و استعمار نداشت، آمریکا برای ایران استعمارگر نبود. برای هیچ قارهای تا آن موقع استعمارگر نبود فقط برای کل قاره آمریکا بود. خارج از آن نه؛ مثلاً بعد رفت فیلیپین را اسپانیا گرفت، کوبا را، میدانید که چون شاه اسپانیا فیلیپ بود، اسم کشور را گذاشتند فیلیپین! غربیها این طوریاند. غربیها هرجا را میگیرند روی آن اسم میگذارند بعد میگویند کشف کردیم! بعد هم میگویند باید خودتان با همدیگر با زبان ما حرف بزنید! خط ما، فرهنگ ما و... . و منافعتان هم منافع ماست و شما هم کارگران ما هستید. استکبار یعنی این. یعنی من و تو مساوی نیستیم. آمریکا، الآن و صهیونیستها چند دهه قبل، انگلیس و فرانسه، با دنیا اینطوری حرف میزدند! ما درجه یک هستیم شما شهروندان درجه سه هستید! همان نظام بردهداری به شکلهای جدید و مدرن. آمریکا چکار کرد؟ با همین شعارهای سرنوشت ملی دست خودمان است، و دموکراسی و این بحثها که استعمار نباید باشد، با این حرفها آمد. چرا؟ چون دیر رسیده بود! حالا باید با این شعارها وارد این فضا بشود. شعارهای دموکراتیک و این حرفها.
چرا در ایران از آمریکا استقبال شد؟ اواخر قاجار، هنوز رژیم پهلوی را این غربیها نیاورده بودند قاجار استقبال کردند. چون گفتند ایران همهاش در فشار و پرس انگلیس و روس است، گاهی به فرانسه پناه میبردند و گاهی میگفتند آمریکا تازه آمده، به دوران رسیده، با آمریکا ببندیم بگوییم آنها بیایند کمک کنند تا مشکلات برطرف شود! آمریکا هم تا مدتها خیلی محل نگذاشت چون ایران را کشف نکرده بود آن طوری که قاره آمریکا را کشف کرده بود هنوز ایران را کشف نکرده بود. دور بود خیلی به ما دور بود، او آن طرف دنیاست ما اینطرف هستیم.
سر قضایای جنگ دوم جهانی که آمریکا هم با انگلیسها و روسها آمد ایران را اشغال کرد تا آن موقع قراردادهایی مطرح شده بود، قبلش سر جنگ اول، در ایران نفت کشف شد. تا آن موقع نفت نبود. انگلیسیها شروع کردند به استخراج و غارت نفت ایران! چرچیل که در جنگ اول وزیر جنگ انگلیس بود و در جنگ دوم بینالملل نخستوزیر انگلیس بود صریح گفت اگر ما ایران را نداشتیم و آن را اشغال نکرده بودیم و اگر نفت ایران و سرزمین ایران نبود ما هر دوتا جنگ را از آلمانها میباختیم. نفت سرزمین ایران غذای مردم است. میدانید که در جنگ اول، نصف ملت ایران از گرسنگی و قطحی مردند. چرا؟ چون غذا و گندم و همه چیزشان را انگلیسیها بردند، مردم از گرسنگی میمردند. اگر بین شما کسی هست که پدر پدربزرگش زنده است، احتمالاً آنها باید یادشان باشد که این صحنه را دیدند. جنگ جهانی اول ا یران بیطرف بود و گفت ما که طرف کسی نیستیم، منتهی آمدند اشغال کردند! آمریکاییها و انگلیسیها گفتند ما به بیطرفی شما کاری نداریم ما بیطرف نیستیم! برای مایید. امام(ره) یک وقتی میگفت من جوان بودم خودم دیدم یک مرتبه اسبی داشت در خیابان میرفت اسب پایش لنگید و افتاد زمین، هنوز نتوانست بلند شود گفتند این خوردنی است، ملت سر آن ریختند و اسب را تیکه تیکه کردند چون مدتها بود گوشت نخورده بودند! صفهای طولانی نان با دعوا و بحث، که خیلی رسمی در نان پهن میریختند، آشغال میریختند، زباله میریختند، همه میدانستند، خاک اره میریختند و میخوردند. من به شما عرض میکنم آمریکا چگونه وارد ایران شد؟ آمریکا چگونه متولد شد؟ گفتم که قاره آفریقا با قاره آمریکا نابود کردند و متولد شد. آمریکا چگونه به قدرت رسید؟ گفتیم. آمریکا چگونه آمریکا شد و از قاره آمریکا خارج شد؟ اشاره کردم. حالا دارم میگویم که آمریکا چگونه وارد ایران شد و بر ایران مسلط شد؟
اینها دیدند که الجزایر از دست فرانسه، عراق از دست انگلیس، مصر از دست انگلیسها، ایران همینطور، دارد یکی یکی خارج میشود، هند از دست انگلیسها و... نمیتوانند کنترل کنند بطور ضایعی تحت عنوان دیپلماسی نوین، آمریکا اعلام کرد که حالا که لنین و شوروی و کمونیستها آمدند ما باید جهان را دوقطبی تعریف بکنیم، ما هم باید... چون جهان متنفر است از نظام استعمار اروپایی بعد از یکی دو قرن، شعار آزادی دموکراسی و حقوق بشر بدهیم اینها شعارهای خوبی است. نسل قبل استعمار با شعار آبادی و پیشرفت و مدرنیته آمده بود، یعنی انگلیسها و فرانسویها هرجا را میگرفتند میگفتند شما وحشی هستید ما میخواهیم شما را متمدنتان کنیم! میخواهیم یادتان بدهیم. بعد میآمدند سواری میگرفتند. آمریکا دید آن شعار قدیمی شده، حالا شعار آزادی، حقوق بشر، دموکراسی میدهد و تا همین الآن هم هرجا را میگیرد به همین عناوین جنایت میکنند و میگیرند چون اینها مطالبات جهان بود.
یک اعلامیه 14 مادهای رئیس جمهور آمریکا داد که ما باید اول یک مشروعیت، یک نفوذ معنوی در دنیا برای خودمان تعریف کنیم به عنوان این که آسیای و آفریقا که از ما مستقیم چیزی ندیدند از آمریکایی که دیگر آمریکا شده! یک نفوذ معنوی، اخلاقی، روشنفکری ایجاد کنیم که ملتها از جنگ خستهاند و ما به عنوان ندای صلح ازادی، پز استقلال ملتها، که چون دیر آمده، تکیه کنیم روی سیستم سازمانهای بینالملل، جامعه بینالملل و سازمان ملل، جامعه ملل اینها را تشکیل دادند. مزیت نسبی آمریکا چه بود؟ کشوری که در این دوتا جنگ ضربه نخورده، اقتصادش از بقیه و از اروپا قویتر است. تسلط بر اروپا، حتی در برنامهشان بود. به کشورهای اروپایی گفتند به شما وام میدهیم و اول نفوذ در خود اروپا. بعد از طریق جامعه ملل و بعد سازمان ملل، توسعه نظام استعماری، طرحهای استعمار اقتصادی، کمپانی سرمایهداری، 7- 8 تا ماده را به عنوان مواد جدید، جهان جدید بعد از جنگ اول و دوم تعریف کردند و رشد اقتصادی آمریکا بعد از جنگ شروع شد. من فقط چند نمونهاش را برای شما عرض کنم که چگونه آمریکا آمریکا شد با آن جنگها و سوء استفاده از خون و جنازههایی که در آن جنگها تولید شده بود موازنة تولید اقتصادی و نظامی به نفع آمریکا تغییر کرد. ظرف 20 سال، اقتصاد اروپا و جهان بعد از جنگ جهانی دوقطبی شد. موازنه تولید اقتصادی بهم ریخت و تغییر کرد. بلوکهای مختلف اقتصادی بوجود آمد و کمکم دو بلوک و دو قدرت شد. در تکنولوژی نظامی و اسلحهسازی، آمریکا شد قدرت اول جهان. بیشترین اسلحه را شروع کردند به ساختن، اصلاً پیشرفت اقتصادیشان از اینجا شروع شد. اسلحه! قبلاً دور اول بردهداری، دور دوم اسلحه. پیشرفت علمی – دانشگاهیشان در رابطه با علوم نظامی شروع شد. یعنی اولین جرقههایی که آمریکا به لحاظ علمی پیشرفت کرد و کشور اول شد در صنایع نظامی بود و بحث اسلحهسازی بود که تکنولوژی برتر از اینجا شروع شد. کمکم هم همه دنیا فهمیدند که دیگر جنگهای حالا مثل جنگهای قبل نیست، که یک میلیون آدم ردیف کنی بروند جلوی هم خاکریز بزنند چند سال! دیگر این جنگها تمام شد. دیگر از این به بعد، جنگها، جنگهای تکنولوژیک، تسلیحات پیشرفته، بمباران از راه دور و صفبندی و خاکریز و موشک دیگر نیست. بنابراین در فاصله دو جنگ اولین نقطه پیشرفت آمریکا، قدرت تسلیحاتی و تکنولوژی نظامی و جنگی. این شروع ابرقدرتی آمریکا بود. از این طریق بر اروپا و سرمایههای اروپا مسلط شد. نفوذ در ایران شروع می شود، نفت ایران کشف میشود، آمریکاییها بو میکشند میبینند انگلیسها مستقر شدند و شروع به مکیدن کردند. ما چه؟ یک فراماسون را به ایران میفرستند شخصی است به نام "کاموِل"، که این حقوقدان فراماسونر است ایشان از طرف آمریکا میآید و شروع میکند به برنامهریزی و وزیر مختار میفرستند که آن موقع هنوز در حین جنگ است و میگوید بیایید در جبهه متفقین، ایران میگوید ما کسی نیستیم که بخواهیم بیاییم، ما خودمان در شهر خودمان ماندیم، ما با کسی نیستیم، بیطرفیم! بالاخره در درازمدت مجبورشان میکنند. اول آمریکا میآید با انگلیسیها رقابت میکنند، چون انگلیس بر ایران مسلط بود حتی قرارداد 1919 را که ایران و انگلیس میبندند که سلطه انگلیس بر اقتصاد و نفت ایران عمیقتر میشود آمریکا به عنوان غارتگر تازه وارد، کرکسی که تازه میآید میخواهد لاشخورهای قبلی را کنار بزند. انگلیسها و روسها، روی ایران سوار بودند، بخصوص انگلیسها، حالا سروکله آمریکا پیدا شده است. اول انگلیس استقبال نمیکند چون میبیند باید سهم خودش کم بشود! دو سهم میشود سه سهم! لذا آمریکا دو- سه تا شعار مترقی به نفع ایران میدهد که باز این هم باعث شد یک عده دیگر در ایران فریب خوردند. یعنی آمد علیه قرارداد 1919 انگلیس، آمریکا موضع گرفت و گفت این قرارداد به ضرر ملت ایران است. البته راست میگفت اما دنبال ضرر بیشتر ملت ایران بود نه دنبال منافع ملت ایران! شاید این یکی از اولین فعالیتهای علنی دیپلماتیک سیاسی آمریکا در ایران است، میخواهد برای خودش در کنار انگلیس جا باز کند و بگوید ما هم هستیم! دیپلماسی عمومی، مسئله نفت، جنگ تمام میشود، موقعیت استراتژیک ایران نشان میدهد که در معادلات جهانی فوقالعاده مهم است. اولین امتیازی که از ایران میگیرند یک کمپانی آمریکایی امتیاز نفت شمال را از ایران میگیرند بعد از کودتای رضاخان. از اینجا به بعد، یعنی وقتی انگلیسیها کودتا کردند و رضاخان آمده، تسلط آمریکا بر ایران شروع شده است. گفته حالا با آمریکا به انگلیس میگوید ایران را خوردی با کودتای رضاخان، ولی ما هم هستیم و ما هم سهم داریم! میگوید خیلی خوب سهم شما، نفت شمال که نزدیک شوروی است و امتیاز استخراج نفت را به آنها میدهند! از طرف حاکمیت استقبال شده است. این سند سوم است که من دارم خدمت شما عرض میکنم و جزو اسناد وزارت خارجه آمریکاست.
میگوید در سال 1299 همان سالی که رضاخان کودتا کرده، ما به وزیر مختار ایران اعلام کردیم که رضاخان پهلوی که مستقر بشود کمپانیهای نفت ما آمادگی دارند به ایران بیایند، ایران (پهلوی اول) استقبال میکند. کمپانی استاندارد اویل از نیوجرسی میآید. تا همین الآن هم این ادامه دارد. کمپانیهای آمریکایی هرجا میروند به اسم این که دولت آمریکا و ارتش آمریکاست، اما وقتی که قرارداد میبندند این دزدیها در بیتالمال آمریکا نمیرود! که حالا اقلاً بگوییم مردم آمریکا خوردند. توی صندوق کمپانیهای خاص میرود از همان موقع تا الآن. شما میدانید سر قضایای جنگ خلیج فارس، دیکچنی و خود بوش همه کمپانی نفتی داشتند و شریک بودند. مثلاً عراق را گرفتند سریع قرارداد بستند کمپانیهای خودشان را، نگفتند که کمپانیهای آمریکا بیایند، دو – سه تا کمپانیهای خودشان سریع آمدند! الآن هم همینطور است یعنی تا همین الآن هم آمریکا برهجا مسلط شده با کمک اروپاییها، با کمک انگلیس و فرانسه، کمپانیای عمل میکنند! منافع سرمایهداری خاص است. این را هم بدانید که حتی منافع ملی کلی آمریکا دیده و تعریف نشده است. حتی آنجا این کمپانی استاندارد اویل که میآید و قرارداد میبندد امتیاز 50 سال نفت و کل معادن نفتی شمال ایران را به مفت میگیرد چندتا رقیب دارد یکی شوروی است. میگوید اینها را باید به ما میدادید، یکی دیگر را فکر میکنید کیست؟ یک کمپانی دیگر نفتی آمریکایی! یعنی سریع یک کمپانی نفت دیگر از آمریکا بلند میشود سریع میآید که میفهمد در ایران بخور بخور شروع شده، قبل از آن که این کمپانی مسلط شود این کمپانی دو قطبی دارد میشود سه قطبی، این قطب سوم خودش چند قطبی است. اول تنش بین انگلیسیها و آمریکاییهاست، بعد اینها با هم میسازند، تنش بین کمپانیهای نفتی آمریکاییها با آمریکاییهاست که کدامشان در ایران... دقت کنید اینها که میگویم مسائل امروز ماست، هنوز این اتفاقها دارد میافتد، کمپانیهای مختلف نفتی آمریکا در ایران، شروع کردند خریدن آدمها در حکومت ایران! این یک. خریدن بعضی از روشنفکران و نخبگان و الیت! کسانی که در مجلس هستند در دربار هستند، تحصیلکرده اروپا هستند تازه برگشتند یا فرزندان پولدارها و ملّاکان و بازاریهای بزرگ هستند یا حتی فرزند بعضی از روحانیون بزرگ که بعضی از اینها رفتند فراماسون کردند و جزو عوامل مبارزه با دین در ایران کردند. اصلاً رهبران کمونیزم در ایران و رهبران ماسونری در ایران بخشیشان درباریان فاجار هستند بچههای آنان هستند، بخشیشان بچههای بازاریها هستند، آدمهای متدین اینها را برمیداشتند میبرد بورسیه میکردند روی اینها کار میکردند بخشیشان هم حتی فرزند یک روشنفکر مشروطهخواه ضد استعمار یا فرزند یک عالم و مرجع مجتهد بودند روی همه کار میکردند. اسناد لانه را ببینید. تا همین الآن هم همین کارها را میکنند. الآن از اسناد لانه نزدیک 40 سال است دارد میگذرد، الآن هم که من و شما داریم با هم صحبت میکنیم دارند همین کارها را میکنند. نگویید این اسناد برای صد سال پیش است، هفتاد سال پیش است! این روش و همان مسیر هنوز ادامه دارد منتهی پختهتر شده است. تجربه بیشتر، ابزار بیشتر، تجهیزات بیشتر، شکستهایی را تجربه کردند و همان مسیر را دارند ادامه میدهند. یعنی همچنان اول به عنوان این که ما میخواهیم کمک علمی کنیم، پیشرفت، تکنولوژی، بعد به این عنوان که ما طرفدار حقوق بشر و دموکراسی هستیم، و مبارزه با تروریزم و صلح جهانی هستیم. این سندهای صد سال پیش است، همین الآن دقیقاً همین کارها را دارند انجام میدهند. بعد نفوذ در نخبگان، جاسوس ساختن از آدمهای مهم و خانوادههای باآبرو حتی، همین الآن ادامه دارد. در اسناد لانه بود الآن هم هست. بعد رقابت کمپانیهای سرمایهداری بر سر و لاشه آن کشوری که طعمه اینها شده است، صد سال پیش بود الآن هم هست. یکی از سندهای وزارت خارجه آمریکا این است که کمپانیهای نفتی ما فهمیدند ایران خبر است آمدند سر ایالتهای ایران با هم دعوا دارند. چه زمانی؟ هنوز رضاخان شاه نشده ولی کودتا کرده و کشور را گرفتند! میگوید سر ایالت آذربایجان، استرآباد، مازندران، گیلان و خراسان بین این کمپانی و آن کمپانی دعواست! این میگوید سهم من است آن میگوید سهم من است. امتیاز 50 ساله در اولین قرارداد را میگوید گرفتیم به محض این که کودتا شده و پهلوی آمده، حقوق دولت ایران زیر ده درصد و کل مخارج با ایران است که اصلاً معلوم نیست که کل مخارج استخراج چقدر از این ده درصد را میگیرد. پیشرفتِ اینجوری! حقوق ملتها، استقلال.
چرا میگوییم مرگ بر آمریکا منطقی است؟ توضیح دادیم چرا مرگ بر آمریکا معنوی است؟ آن آیات و روایات را عرض کردم به عنوان نمونه. چرا منطقی است؟ خب با هر ملتی این کارها را بکنند، تازه اینها هنوز مسلط نشدند بعدها سر پهلوی دوم، بر همه چیز مسلط شدند. نمیدانم مادر فرح است یا مادر شاه است در خاطراتش خواندم که میگوید یک وقت دیدم شاه حالش خراب است آمد گفت میدانی فلانی چه شده؟ من که هرچه آمریکاییها به من میگویند من میگویم چشم! اصلاً آنها از من چه خواستند که من گفتم نه! گاهی خودم میگویم اگر فرمایشی چیزی هست یادتان رفته بگویید! تازه الآن نزدیک یک سال است فهمیدم هواپیماهای ما را آمریکاییها از اینجا برمیدارند میبرند ویتنام را بمباران میکنند و به من هم خبر ندادند، و من هم خبر ندارم نه این که اجازه نگرفتند! ما که اجازه نمیخواهیم اقلاً بگویند ما داریم این کارها را میکنیم! میگوید شاه ناراحت آمد گفت که الآن تازه فهمیدم کلاً به نیروهوایی ما، فرماندههانش، خلبانهایش، مستقیم دستور میدهند. یعنی با آدمهای خودشان اینطوری برخورد میکردند شما میخواهید با کسی که مخالفشان است ترحم کنند؟! اینها که اعتماد کردند به آمریکا و اعتماد میکنند، میگویند نه جانکری قول شرف داد! آمریکا قول داده! اصلاً شما آمریکا را نمیشناسید، شما واقعبین نیستید، شما رؤیایی و ایدهآلیست هستید! شما واقعبین نیستید. واقعیت اینهاست. صد سال است دارند همین کارها را تکرار میکنند باز دوباره؟ لحظهای که شاه سقوط کرده، آژودان شاه، در خاطراتش نوشته که انقلاب شد و مردم چی شدند و اینها و آمریکا دیگر به این نتیجه رسید که شاه را نمیشود نگه داشت حالا یک کاری کنیم سلطنت را نگه داریم مثلاً بچهاش را بیاوریم، یک جوری شاه برود ولی باز آمریکا بماند! گفت یک نفر از سفارت آمریکا آمد حالا سفیر آمریکا بوده نفر دوم سفارت بوده آمده گفته با شاه ملاقات خصوصی داریم و هیچ کس حق ندارد به این جلسه بیاید. بعد میگوید وقتی او رفت آجودان شاه میگوید من توی اتاقم نشسته بودم یک مرتبه دیدم شاه همینطور آویزون آمد روی صندلی من نشست! پشت میز، که اصلاً در شأن او نبود، هیچ وقت یک چنین جاهایی نمیآمد اصلاً معنی نداشت. فهمیدم که کلی بهم ریخته است. گفتم اعلیحضرت چه شده چه خبر است؟ گفت هیچی، آمریکاییها به من گفتند دیگر برو! چمدانت را ببند برود دیگر کاری با تو نداریم! اینها با نوکرهایشان با این همه خدمات اینطوریاند! حالا جمهوری اسلامی یک عدهای منتظر خدمات متقابل آمریکا هستند! بابا اینها به شاه رحم نکردند شما که از شاه دیگر شاهتر نیستید! شما از این به بعد تا آخر عمرتان برای آمریکا نوکری کنید به اندازه نوکری شاه نمیشود. از این فرح طفلکی یک مصاحبه در اینترنت خواندم خیلی برای شاه و فرح خودمان غصه خوردم! گفت ما از ایران در رفتیم فکر کردیم الآن میرویم آمریکا از ما استقبال میشود! رسماً به ما گفتند یک وقت اینجا نیایید، ما بعد از انقلاب توی ایران کار داریم، شما دیگر بدرد نمیخورید بروید مصر! حالا بعضیها احتمال میدهند که خود آمریکاییها سرطانیاش کردهاند چون دیگر به دردشان نمیخورد هی هم از ایران فشار میآمد که باید شاه را تحویل بدهید، این فرح دیدم در اینترنت میگوید ما با این یال و کوپال رفتیم، اصلاً مقامات اینها سراغ ما نیامدند که احوالمان را بپرسند. خبر دادند که حال شاه خوب نیست، گفتند خب او را ببرید دکتر. بعد میگوید ما را بردند یک بیمارستانی که معلوم شد تیمارستان است! خودش میگوید الان توی اینترنت است، میگوید ما را بردند به یک بیمارستانی که بعد من فهمیدم این بیمارستان روانیهاست! و تمام پنجرههایش را آهن جوش داده بودند که کسی از بیرون نبیند، ما نبینیم. بعد خلاصه به ما فهماندند که ما دیگر کاریتان نداریم، تمام شد! از الآن دنبال آدمهایی در حکومت جمهوری اسلامی هستیم! پیدا هم کردند. در اولین دولت بعد از انقلاب، 4 – 5تا آدم پیدا کردند. سخنگوی دولت موقت، و معاون نخستوزیر مهندس بازرگان (امیر انتظام) جاسوس آمریکا بود. از 30 سال قبل گفتند از زمان دهه 30 با آمریکا بحث بود. وزیر نفت ما، حسن نزی جاسوس است، اسناد آن در لانه است. استاندار آذربایجان غربی مقدم نراقی، اینها در مجلس خبرگان بودند جاسوس آمریکاست. چندتا وزیر! چندتا وکیل! در شورای انقلاب، قطبزاده، بنیصدر، اسنادشان درآمد. اینها با هواپیمای امام هم از پاریس آمده بودند. اصلاً یک ماجرای عجیب! در توطئهای که یک طرف آن چریکهای کمونیست و چریکهای فدایی بودند و یک طرف آن بیت مرجع تقلید! یک طرف لیبرال، یک طرف کمونیست! توی همان پروژه تجزیهطلب! در همان پروژه ناسیونالیست ملیگرای ضد تجزیه! همه با هم در یک پروژه علیه امام بودند. اسناد لانه دارد اینها را میگوید. از هیچ کس هم مأیوس نشدند.
خب کمپانی نفت ایران و انگلیس اول با آمریکاییها رقابت میکنند بعد میبیند باید با هم بسازند با هم شریک میشوند، امتیاز دارسه که حق انحصاری خط لوله نفت خلیج فارس و حمل و نقل نفت در کل ایران دست انگلیسهاست آن کمپانی آمریکایی هم میآید میگویند اگر آن کمپانی رقیبی که جدیداً آمده بخواهد از طریق شمال نفتش را صادر کند از طریق شوری، آن هم نمیشود به ما احتیاج دارد و آن هم مشکلات دارد. خلاصه انگلیسیها و این کمپانیهای آمریکایی با هم میسازند با چندتا وزیران و مقامات آمریکا. چون هر وزیری در آمریکا با یک کمپانی وصل بود، آدم یک کمپانی بود، تلاش میکرد کمپانی خودش ایران بیاید. یک بخشی از اسناد وزارت خارجه آمریکا، دعوا بین کمپانی نفتی سینکلر و کمپانی استاندارد اویل است. دوتا کمپانی آمریکایی. هر دو هم داخل حکومت آمریکا آدم دارند، این کمپانیها، هم در حکومت ایران هر دو دو گروه آدم دارند هم توی روزنامههای ایران. این را دقت کنید روزنامههای ایران چند جریان هستند و بعضی از اینها از دو طرف به کمپانیهای نفت آمریکایی سرمایهداری وصل هستند! یعنی پولشان را او از آنجا میدهد که مقاله بنویسد! با ادبیات روشنفکرانه و استقلال و حقوق بشر مقاله بنویسد که ته آن منافع ما تأمین شود. جنگ رسانهای، جنگ نرم. افکار عمومی را بسازید اول افکار عمومی، بعد افکار نخبگان، بعد پروژه ما اجرا میشود. این قراردادها را تحمیل میکند. قرارداد پشت قرارداد توسط آمریکاییها و انگلیسیها بر ایران. این که عرض میکنیم این قراردادهایی که الآن میبندند شما به عنوان دانشگاهی دقت کنید، به تمام این قراردادهای بینالمللی با سوء ظن نگاه کنید با حسن ظن نگاه نکنید. حتی آنی که ظاهرش اصلاً سیاسی نیست. مواد خوبی در همه قراردادها هست، به نفع همه ملتها من جمله ملت ایران! همه کنار آن و لابلای آن قراردادهای بسیار ... حتی این قرارداد مربوط به کنوانسیون پاریس بود که برای شرایط محیطی و اقلیمی و محیط زیست است. این را آمریکا خودش طراح آن بود و اوباما گفت که این نماد رهبری آمریکا بر جهان است، ما این را مطرح کردیم بعد هم کل جهان آمد آن را امضاء کرد. خود آمریکا از آن بیرون رفت. خود آمریکا گفت حالا محاسبه کردیم که از نظر اقتصادی به نفعمان نیست. امضا کردید که؟ بله کردیم حالا هم پاره میکنیم! ما اینجوری هستیم، ولی شما باید امضاء کنید. همین 2030 را نه آمریکا امضاء کرد نه فرانسه امضاء کرد، ولی ایران باید امضاء کند آن هم بدون حق تحفظ. قوانین خوب در آن هست قوانین بد و خطرناکی هم در آن هست.
در همین کنوانسیون پاریس که برای محیط زیست است برای شرایط اقلیمی است میدانید چه چیزهایی بعضی از مواد آن است؟ از مسئله سبک زندگی و خانواده و حجاب و نفت و مسئله اطلاعات امنیت و جنگ و صلح همه را در آن آوردهاند. خب اینها مستقیماً چه ربطی به اقلیم دارد؟ اینجوری است، ما برای شماها قانون مینویسیم باید امضاء کنید خودمان هم امضاء نمیکنیم اگر هم امضاء کردیم هر وقت بخواهیم بیرون میآییم! ولی شما نه، شما باید امضاء کنید بدون حق تحفظ. همینطور قرارداد پشت قرارداد. در تمام این قراردادها نکات مثبتی هست، در برجام هم بود، در FATF هم هست، نکات مثبت هست اگر نبود که نمیتوانستند تحمیل کنند. اما بحث این است که لابلای این شکلاتها و این ساندویچ این سم و زهرها چیست که جاسازی کردهاید؟! این تعهدات متقابل بینالملل خوب است اما این تعهدات نامتقابل و تحمیلی این وسط چیست؟ هر تعهدی به نهادهای بینالملل میدهید با توجه به دو نکته باید باشد، هر قراردادی که امضاء میشود، من از شما به عنوان دانشجو و دانشگاهی، استاد، این را مدنظر داشته باشید که هر وقت میشنوید قراردادی دارد با سازمان ملل یا با قدرتهای غربی یا جهانی امضاء میشود بگویید اجازه بدهید دانشگاهیان نظر بدهند، حوزه نظر بدهند، بگذارید دقیق بررسی کنیم که چه چیزی را داریم امضاء میکنیم! بعضی از کسانی که از بعضی از این قراردادها بعد از انقلاب تا الآن بخصوص تا اینهای اخیر، محکم در رسانهها دفاع میکنند خودشان این قراردادها را نخواندهاند! بعضیهایشان خواندهاند نفهمیدند. من با بعضی از مقامات درجه این کشور راجع به بعضی از این قراردادها سؤال کردم نمیدانست، در حالی که ده تا سخنرانی در دفاع از آن کرده است! اصلاً نمیدانست چنین مادهای در آن هست. گفتم این چیست؟ گفت نمیدانم. گفتم پس چرا حمایت میکنی؟ گفت در کل! دیدید اینهایی که هیچی نمیدانند حرف میزنند وقتی میگویی دلیلت را بگو میگوید در کل! ما در کل نداریم باید در جزء بگویی. در کل چیست؟ گاهی یک چیزی را امضاء میکنی فردا دیگر خودت نمیتوانی تخلف کنی، اگر تخلف کنی به نفع ملت توست اگر نکنی خیانت به ملت ایران است. اگر امضاء کنی تعهد مطلق دادهاید. به این طرف هم میگویند نه ما حق تحفظ گذاشتیم منظورمان این بود! برداشت ما از این قرارداد این بود! خب برداشت تو را چکار دارد؟ برداشت آنها معیار است.
هشتگهای موضوعی