شبکه افق - 5 مرداد 1397

چنین گفت علی بن موسی الرضا (ع)

میلاد امام رضا (ع) - مشهد 1394

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می‌کنم خدمت برادران و خواهران عزیز و سپاسگزارم از این که دوباره توانستیم خدمت شما شرفیاب بشویم.

پیشنهاد دوستان این بود که راجع مشخصات دین انحرافی صحبت شود و بطور خاص همان چیزی که به نام اسلام آمریکایی یا تشیع انگلیسی یا هر اسم دیگری که روی آن بگذارید، در واقع جریان‌های فکری که ادبیات آن ادبیات اسلامی و شیعی است ولی ارزش‌ها و روش‌های آنان و شاخص‌هایی که تقلید می‌کنند غیر از آن چیزی است که قرآن و سنت و غیر از آن چیزی است که عترت و اهل بیت(ع) ارائه و بیان کرده‌اند.

به نظرم آمد چون این ایام، ایام میلاد امام علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) است حدود 10 شاخص یا بیشتر، هر اندازه که فرصت شود از شاخص‌های اسلام راستین، تشیع اصیل علوی را از منظر و تبیین امام رضا(ع) بیان کنیم که این‌ها شاخص و مرزهایی است بین این دو نوع اسلام، این دو نوع تشیع! دو تفسیر از دین و مذهب، که هر دو ادعای مسلمانی و مذهبی دارند، هر دو آیه و حدیث می‌خوانند اما می‌بینیم که چقدر روش‌ها متفاوت است.

شاخص اول و حدیث اول که در بحارالانوار، ص 49 و ص 163. یک گفتگویی است بین امام رضا(ع) و مأمون. می‌دانید که دستگاه عباسی زمان مأمون شاید یکی از بهترین مواضع را در مورد اهل بیت(ع) گرفت، فضای باز، بخش مهمی از امکانات حکومتی و یک گشایش سیاسی برای اهل بیت(ع) در زمان مأمون بود برخلاف پدر خبیث او هارون. و خود خبیثش هم البته به عنوان یک تاکتیک سیاسی این کار را کرد نه این که هدف او با هارون متفاوت باشد، روش او با هارون متفاوت بود، و با متوکل که بعد از او بودند و بعد هارون که قبل از او بود فقط روش متفاوتی داشت. روش بسیار هوشمندانه و پیچیده بود. البته به لحاظ فکری و اعتقادی، با بقیه خلفای عباسی تفاوت‌هایی داشت و به نحوی با علی و آل علی(ع) اظهار محبت می‌کرد حتی گاهی اظهار تشیع، به حدی که بعضی‌ها در تاریخ بازی این روش معاویه و مأمون را خورده‌اند و آن‌ها را شیعه داننسته‌اند. از پسِ این روش بسیار پیچیده‌ای که مأمون اِعمال کرد هیچ کس جز امام رضا(ع) برنمی‌آمد. او دید جهان اسلام دارد به دست پیروان اهل بیت(ع) می‌افتد و در رأس آن امام رضا(ع) بدون این که هیچ بهانه یا آتویی دست حکومت بدهد عملاً دارند ریشه حکومت را می‌زنند و همه جا هم محبوبیت پیدا کردند. خب ایشان را از مدینه خواست و به مرو و خراسان آورد. با یک تیر خواست چند نشانه بزند و بعد با یک تیر چند نشان از ناحیه امام رضا(ع) خورد! خواست ایشان را بیاورد کنار خودش و پیش چشم خودش و در دستگاه خودش کنترل کند و کلی از نهضت‌های علوی و عدالتخواه را کنترل کند. و ظاهراً خودش را به اهل بیت(ع) بچسباند و در سایه آن‌ها قرار بگیرد که اعلام مشروعیت کند و ثالثاً و رابعاً که نمی‌خواهیم به آن‌ها بپردازیم.

امام رضا(ع) در برابر همه این‌ها ضد حمله زد و هیچ مشروعیتی به این رژیم نداد و فرمود من هیچ نقشی در این حکومت نخواهم داشت و هیچ بخشنامه حکومتی‌ای را امضاء نخواهم کرد یعنی به همه فهماند که این‌ها مشروعیت ندارند و مشروعیت‌شان را در دستگاه خودشان زیر سؤال برد.

دوم این که امام رضا(ع) از این موقعیت استفاده کردند برای احیاء نهضت‌های انقلابی علوی و عدالتخواه که تا آن موقع به شدت سرکوب می‌شدند. یعنی در زمان پدر مأمون، پیروان علوی به شدت سرنگون و قتل‌عام می‌شدند، زنده زنده لای دیوار آن‌ها را می‌گذاشتند، زندان‌هایی بود که سقف نداشت ودر زمستان و تابستان مردان و زنان  پیروان اهل بیت(ع) را برهنه آن‌جا رها می‌کردند و گرمای تابستان عراق و حجاز، و زمستان هم زیر سرما، برهنه زندان‌هایی با دیوارهای بلند بدون سقف که گاهی بعضی از زندانی‌ها زیر شکنجه و گرسنه می‌مردند و شهید می‌شدند و تا ده روز حتی جنازه آن‌ها را هم نمی‌آمدند بردارند که جلوی آن‌ها کِرم می‌افتاد. یک چنین سرکوب‌های خشن و وحشیانه‌ای اِعمال می‌شد. اما در زمان مأمون امام رضا(ع) از این فرصت استفاده کردند و این جبهه را به یک جبهه علوی رسمی وسیع تبدیل کردند و از امکانات حکومت علیه خود حکومت استفاده کردند و تشیع و مکتب اهل بیت(ع) به یک مذهب قانونی تقریباً تبدیل شد و از امکانات خود حکومت و از آزادی‌های موجود که با این روش و تاکتیک امام رضا(ع) تحقق پیدا کرد استفاده کردند. یک مرتبه کسانی که به اصطلاح اپوزیسیون‌های خطرناک و ضد نظام و برانداز حساب می‌شدند و سرکوب می‌شدند، به یک جریان رسمی و محترم آزاد تبدیل شدند و این روش امام رضا(ع) بود. کار بسیار عظیمی بود. حالا نمی‌خواهم این بحث را ادامه بدهم.

حدیث اول، بین دو نوع اسلام، اسلام آمریکایی و اسلام ناب، و بین تشیّع علوی و تشیّع انگلیسی که اصطلاحاً می‌گوییم، این بود که یک اسلام سازش و تعارف داریم، یک اسلام سیاسی و انقلابی داریم که هوشیار است، عاقل است اما انقلابی است و اهل سازش و تعارف نیست. خیلی مؤدبانه و بدون آن که آتو دست دشمن بدهد حرف خودش را می‌زند. به عنوان نمونه، مأمون می‌خواست افکار عمومی را فریب بدهد و بگوید ما با اهل بیت(ع) هستیم و اهل بیت(ع) با ما هستند و نهضت عظیم علوی‌ها را که 4 – 5تا شورش مسلحانه کرده بودند و در 4- 5 کشور، حکومت‌های علوی اسلامی تشکیل داده بودند، برادرها و عموها و عموزادگان امام رضا(ع) در همین یمن، در حجاز، در یک دورانی حتی مکه و مدینه دست این‌ها افتاد، در عراق، در بخش‌هایی از ایران حکومت‌های علوی تشکیل داده بودند و مأمون می‌ترسید که این‌ها به کل جهان اسلام مسلط شوند که خواست از طریق مهار و مدیریت رأس این جنبش که پایگاه عظیم مردمی دارد بین علوی‌ها و غیر علوی، بین شیعه و سنی، این‌ها را مهار کند ولی خب عکس آن شد. امام رضا(ع) در عین حال که نرمش کردند سازش نکردند یعنی قهرمانانه بود نه منفعلانه. سریع فرمودند حاکمیت واقعی حق ماست، ما زیر باز هیچ منتی نمی‌رویم، ما مشارکت در حکومت شما نمی‌کنیم، ما در پروژه بنی‌عباس عمل نمی‌کنیم، ما نه تحمیل‌پذیر هستیم نه ساده‌لوح، و نه حکومت مشروعی که حق ماست و از شما گدایی می‌کنیم. این حق ماست و آن را شما نمی‌دهید و تظاهر می‌کنید، ما هیچ نوع مدیون شما نیستیم و نخواهیم بود. این آزادی هم که دادی بخاطر حق ندادی، بخاطر این است که مجبور شدی امتیاز بدهی که دادی.

در گفتگویی که دارند بحث می‌کنند که مأمون جلوی خیلی از نخبگان و افراد مؤثر کشور است، یک‌طوری حرف می‌زند که یعنی ببینید سال‌ها در حق اهل بیت(ع) ظلم شده، ما بالاخره حق را به آن‌ها برگرداندیم. ما به ایشان پیشنهاد کردیم که بیایند حاکم جهان اسلام بشوند خودشان قبول نکردند و حالا بحث ولایتعهدی که آن هم عملاً قبول نکردند و می‌گویند من هیچ نقشی در حکومت نخواهم داشت. آمد این‌طوری نقش بازی کند و این که لابلای بحث‌ها خلاصه یک منتی هم سر امام بگذارد که ببینید من چقدر کوتاه آمدم و امتیاز دادم به علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع).

در یکی از همین جلسات، علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) وقتی دیدند این دارد این حرف‌ها را می‌زند و می‌خواهد افکار نخبگان را در این قضیه بازی بدهد که انگار یک منتی، یا یک لطفی به ما کرده، نه بخاطر منافع خودش، بلکه بخاطر ما و حق حکومت و عدالت و این حرف‌ها، همانطور که او با خنده و زرنگی حرفش را زد، امام رضا(ع) هم در جمع، با صدای آرام و خونسرد حرف‌شان را زدند. فرمودند که اگر این حکومت حق شماست چرا به ما می‌دهید؟ اگر حق شما نیست باز هم چرا به ما می‌دهید؟ اگر حق شماست که باید دست شما باشد نه دست ما، چرا به ما پیشنهاد می‌دهید؟ اگر حق شما نیست، چرا شما می‌خواهید این حق را به کسان دیگر بدهید؟ شما چکاره هستید؟ یعنی اصلاً حکومت تو نامشروع است، چرا تعارف می‌کنی؟ یعنی تعارف تو هم دروغ است. حاضر نیستید که واقعاً حکومت را به ما بدهید. می‌خواهی در این بازی از ما استفاده کنی.

و فرمودند که اگر کسی به رسول‌الله(ص) واقعاً متمسّک است و در خط رسول‌الله است، واقعاً حکومت حق اوست و باید به او داده شود. اگر کسانی که در خط رسول‌الله نیستند – یعنی تو – اصلاً حق نداری این‌جا باشی. بدون این که درگیری صریح بکنند و بهانه دست او بدهند، او بعدها مجبور شد بدون بهانه امام رضا(ع) از سر راه بردارد و شهید کند، عملاً کارهایشان می‌کردند و به عالی‌ترین سطوح حکومت،‌ امام رضا(ع) می‌فهماند که این‌ها دینی نیستند، پیشنهادات این‌ها دروغین است و اصلاً حق حاکمیت ندارند، ما هم از این‌ها نیستیم، ولی از این فرصت استفاده می‌کردند هم ارشاد می‌کردند، از این‌ها سلب مشروعیت می‌کردند و هم از امکانات حکومت به نفع جبهه حق استفاده کردند و دوباره پیروان مکتب اهل بیت(ع) در جبهه علوییون و عدالتخواهان در دوران امام رضا(ع) در دوران هارون و موسی‌بن‌جعفر به شدت سرکوب شد، تا جایی که خود موسی‌بن‌جعفر(ع) در زندان بودند که شهید شدند. در زمان پدر همین مأمون پدر امام رضا(ع) شهید شد ولی فضا طوری برمی‌گردد که در زمان پسران این دو، یعنی امام رضا(ع) و مأمون، فضا این‌طور می‌شود. این همه تغییر! و این‌ها جزو برکات امام رضا(ع) است و تحولات اجتماعی که در جهان اسلام بخاطر افشاگری‌ها و مقاومت تشیع علوی و مکتب حق اتفاق افتاد. این یک نمونه.

برخلاف این اسلام ناب، اسلام آمریکایی که امروز به آن اسلام آمریکایی می‌گویم، اسلام تشیع انگلیسی به آن می‌گوییم یک اسلام و تشیع سازشکار، تسلیم‌طلب، که بر سر مسئله سیاست و حق حاکمیت هیچ موضعی نمی‌گیرد و اصلاً‌ دین را از سیاست جدا می‌داند، مبارزه و مقاومت و جهاد را وظیفه شرعی در عصر غیبت یا این دوران نمی‌دانند. می‌گویند این آیات و روایات مربوط به سیاست و حکومت، مربوط به همان 10- 15 سالی است که پیامبر(ص) حکومت کردند و یا همان 15 سالی که پیامبر(ص) و علی(ع) بودند یا همان خلفای صدر اسلام است دیگر این احکام و بخش عظیمی از آیات و روایات تا آخرالزمان و تا زمانی که حضرت تشریف بیاورند تعطیل است!

می‌بینید که این اسلام امام رضا(ع) کاملاً سیاسی است و راجع به حق حاکمیت تعارف نمی‌کند، مماشات نمی‌کند و سریع حرف‌هایش را می‌زند در عین حال عقلانی و حساب شده آتو دست آن‌ها ندهد و از فرصت‌های مبارزاتی علیه دیکتاور و حاکمیت استفاده می‌کند.

یک نمونه دیگر از این بحث‌ها که با بنی‌عباس است، بنی‌عباس با شعارهای اهل بیتی و علوی سر کار آمدند، حتی بعضی وقت‌ها شعار آن‌ها شعار انتقام کربلا بود، و بازوی اصلی که این‌ها را پیروز کرد گرایش‌های اهل بیتی و حب اهل بیت(ع) بود و عمدتاً ایرانی‌ها. این‌ها کم‌کم ادعا کردند که ما اهل بیت هستیم! چون ما بنی‌عباس پسرعموهای پیامبریم و ما جزو اهل بیت پیامبر هستیم. چون اول همین اهل بیتی که ما می‌گوییم می‌گفتند بعد کم‌کم کارشان گرفت و گفتند اهل بیت هر دوی ما هستیم! بعدها گفتند اصلاً اهل بیت ما هستیم که شروع کردند بعد از امام رضا(ع) دوباره با ائمه برخورد کردند که امام جواد(ع) در بیست و چند سالگی شهید کردند و بقیه ائمه(ع) هم در پادگان بودند. امام عسگریین، هر دو در زندان و پادگان بودند و در زندان شهید شدند و امام زمان(عج) هم که بحث غیبت پیش آمد.

یک بحث دیگری مأمون با امام رضا(ع) جلوی نزدیکان خود دارد و می‌خواهد بگوید ما و شما هر دومان اهل بیت هستیم. شیعه صریح، دقیق، اما مؤدب اما جدال احسن. شیعه نه احمقانه حرف می‌زند نه توهین‌آمیز، حرفش را درست می‌گوید. مأمون دارد در آن جمع با امام رضا(ع) قدم می‌زند و به امام رضا(ع) می‌گوید که یااباالحسن یک فکری در ذهن من هست و مدتی است دارم به آن فکر می‌کنم و به یک نتیجه خیلی خوبی رسیدم، دیدم پیروان شما هنوز ما را قبول ندارند فکر کردم در رابطه ما و شما با رسول‌الله، دیدم هر دوی ما مثل هستیم، هر دوی ما در این فضیلت شریک هستیم که اهل بیت هستیم و چرا پیروان ما مدام با هم درگیر هستند؟ این درگیری‌ها بر اساس هوس و قبیله‌گرایی و تعصب است. شما یک کاری بکنید این پیروان و بخش‌هایی از مردم که با ما مخالف هستند به آن‌ها بفهمانید که ما و شما ندارد! ما با هم هستیم و یک خانواده‌ایم! ما از نسل پیامبر هستیم، پسرعموهای پیامبر هستیم شما هم همین‌طور. این معنی‌اش این است که شما هستید و ما نیستیم نباشد و در عین حال این هم نباشد!

امام رضا(ع) با همان حالتی که مأمون با خنده و شوخی حرف‌هایش را زد، امام رضا(ع) همین‌طور با خنده فرمودند – ببینید چقدر جواب‌شان زیباست – فرمودند البته این صحبت‌های جنابعالی یک جوابی دارد اگر بخواهید می‌گویم اگر نخواهید نمی‌گویم. مأمون گفت من گفتم که نظر شما را بدانم، بفرمایید. امام رضا(ع) فرمودند حالا من یک سؤالی از شما می‌کنم اگر بر فرض همین الآن پیامبر اکرم زنده می‌شدند و دوباره برمی‌گشتند می‌آمدند خواستگاری دختر جنابعالی، شما حاضر بودید که دخترتان را به پیامبر بدهید و همسر او شود؟ گفت این چه سؤالی است؟ افتخار از این بالاتر که پیامبر داماد من بشود؟ امام رضا(ع) فرمودند چون از دختر من نمی‌تواند خواستگاری کند چون محرم خودش هست! ولی از دختر تو می‌تواند خواستگاری کند، خیلی جواب راحت. مأمون گفت بله راست می‌گوید چطور که ما هر دو اهل بیت پیامبر هستیم که از دختر ما می‌تواند خواستگاری کند اما از دختر این نمی‌تواند. امام رضا(ع) فرمود که اگر من دختری داشته باشم دختر من، دختر خود پیامبر است. البته می‌دانید امام رضا(ع) تک فرزند بودند و تنها امامی که تنها یک فرزند دارد امام رضا(ع) است و در سن بالایی هم ایشان بچه‌دار شدند ضمن این که بعضی از خواهران امام رضا(ع)، از جمله حضرت معصومه(س) و حضرت فاطمه(س) و دیگران اصلاً ازدواج نکردند و مجرد از دنیا رفتند، فضا طوری بسته بود که بعضی‌ها می‌ترسیدند خواستگاری کنند و کسانی هم که پیدا می‌شدند شایسته نبودند و لذا چندتا از خواهران امام رضا(ع) از جمله حضرت فاطمه و معصومه(س) این‌ها مجرد ماندند و تا آخر عمر هم ازدواج نکردند. خود امام رضا(ع) هم ازدواج‌شان دیرهنگام بود و تا مدت‌ها فرزند نمی‌آوردند و بعد فقط یک فرزند. حالا این دختر که می‌گویم دارند مثال می‌زنند و الا ایشان دختر نداشتند. این هم در بحارالانوار، ج 25، ص 242. آمده است.

فرق بعدی میان این دو شیعه؛ شیعه دردمند و شیعه بی‌درد. یک شیعه دردمند داریم. شیعه علوی و شیعه انقلابی کسی است که وقتی به او می‌گویند، حضرت علی(ع) می‌گوید اگر به من بگویند آن طرف سرزمین اسلام یک نفر یا یک خانواده دارد گرسنه می‌خوابد من دیگر نمی‌توانم بخوابم! همین که احتمال می‌دهم یک خانواده گرسنه است، نان ندارد من خوابم نمی‌برد.

یکی از بستگان امام علی(ع) خدمت حضرت، و گفت آقا شما صبح تا شب دارید برای خلق زحمت می‌کشید و شب هم که بیدار هستید مشغول عبادت، شما 3- 4 ساعت می‌خوابید، این 3- 4 ساعت را هم که من می‌بینم شما در رختخواب‌تان غلت میخورید، حضرت علی(ع) فرمودند که همین که به ذهنم می‌آید امشب یک خانواده‌ای گرفتار است و مشکل دارد و گرسنه است و من بی‌خبرم، من خوابم نمی‌برد. این می‌شود شیعه علی. شیعه علی باید در حد خودش مثل علی(ع) باشد.

این شیعیان مفت‌خور که کل زندگی‌اش راحت بخورند و بخوابند، تفریحات می‌روند، نه جهاد با نفس دارند، نه جهاد با دشمن دارند، نه ایثار، نه انفاق، شیعه مفت‌خور و راحت‌طلب، این‌ها در واقع شیعه نیستند. این را بگذارید کنار شیعه امام رضا(ع) که شیعه دردمند است. این روایتی که عرض می‌کنم یکی به مسئله دردمندی کاری دارد، من حداقل دو درس از این حدیث می‌گیرم، یکی هم درس هنر و هنرمندی است. هر دو. در این روایت این دوتا درس را عنایت بفرمایید. شیعه هم دردمند است و هم هنرمند. شیعه با استفاده از هنر و هنرمند و رسانه، در دفاع از حق است.

محمدبن‌خلاد و بعضی از شیعیان آمدند خدمت امام رضا(ع)، دیدند ایشان حال‌شان گرفته است، رنگ پریده دارند و اصلاً حالت عادی ندارند. مضطرب هستند، انگار که بیمار باشند و کاملاً‌ معلوم بود که ناخوش هستند. از ایشان پرسیدند که آقا ببخشید چرا رنگ چهره‌تان تغییر کرده و حال‌تان مساعد نیست؟ فرمودند دیشب تا صبح خوابم نبرد برای این که یک شعری از این شاعرهای بنی‌عباس علیه مکتب اهل بیت(ع) دیدم. شعری که شاعر آن مروان‌بن‌حفصه است گفته: "أن لا یکون و لیس ذاک لکائن للبنات وراثه البنات"

هرگز نه چنین بوده و نه هست که ارث عمو به دخترزادگان داده شود. یعنی می‌خواهد بگوید که حکومت عباسی وارثان حقیقی پیامبرند و ولایت بعد از پیامبر، باید به عباس عموی پیامبر می‌رسیده و بنی‌عباس منتقل می‌شده، و این حق ماست! ولی پسران دختر پیامبر یعنی اهل بیت(ع)، فرزندان فاطمه(س) این‌ها حق ندارند ادعایی بکنند. یعنی مسئله را اولاً صرفاً قوم و خویشی دیده، ثانیاً گفته قوم و خویشی هم که باشد به جای این که به بچه‌های دختر برسد عمو نسبت به بچه‌های دختر اولویت دارد! این دوتا ادعا.

حالا آن چیزی که من می‌خواهم توجه بدهم این است: یک) دردمندی. امام رضا(ع) بخاطر این 10 بیت شعری که او سروده، برای هر بیت آن، حکومت 10 هزار سکه به او داده است! یعنی برای 10 بیت، 100 هزار سکه طلا حکومت عباسی به او داده است. دوتا خلیفه در دو نوبت، هم مهدی عباسی این را داده، هم هارون داده بوده. این شعر قبل از امام رضا(ع) سروده شده، منظورم این است که قبل از این که قضیه مأمون باشد. (این یک منظر)

یک شیعه هم داریم می‌گویند فلان‌جا یک اتفاقی برای شیعیان، مستضعفین افتاده است، می‌گوید به من چه! چرا من را از خواب بیدار کردی! من در خواب قیقوله‌ام! این حق‌الناس نیست من را از خواب بیدار کردی! این زیارت می‌رود، عزاداری‌اش را می‌کند، ریش هم دارد، موسیقی هم گوش نمی‌کند، کل اسلام و مذهب و تشیع‌اش همین سه – چهارتاست. بعضی‌ها تشیع‌شان، اصول دین و فروع دین‌شان کلاً 4 تا اصل بیشتر ندارد. زیارت، عزاداری، ریش و حجاب و این که موسیقی گوش نکند! دیگر  غیر از این‌ها تشیع هیچ چیز نیست!

یک تشیع هم این است که امام رضا(ع) می‌فرماید آن گوشه بفهمم کسی گرسنه است خوابم نمی‌برد. یک شعری گفتند. حالا شما امروز بگو یک فیلمی ساختند، یک رمانی نوشتند! در فضای مجازی یک کاری کردند، یک اثر هنری آمده که این ممکن است یک عده‌ای را منحرف کند و به خطا بیندازد، او خوابش نبرد! ولی امام رضا(ع) فرمودند من تا صبح فکر کردم، قدم زدم و ناراحت بودم که چرا این شعر بی‌جواب مانده، چرا از نیروهای ما جواب به این نداده‌اند. در عرصه هنر، نه با فحش خواهر و مادر. طرف از آن طرف فیلم بسازد ما از این طرف فحش ناموسی بدهیم! نه. هنر را باید با هنر جواب بدهیم. پس هم دردمند باش هم هنرمند.

امام رضا(ع) فرمودند چرا یک شاعری پیدا نشد که بیاید از این طرف جواب این شعر را در فضای افکار عمومی بدهد؟ دردمندی و هنرمندی.

شیعه نما، همان که به قول شهید مطهری(ره) به او شیعه قالتاق می‌گفت، شیعه قالتاق کسی است که اولاً درد دین ندارد، ادا درمی‌آورد و بیشتر درد خودش را دارد. 8 سال جنگ است جبهه پیش می‌آید، جبهه نمی‌آید. زمان شاه، شاه بالای سر اوست، در عراق، صدام بالای سر اوست، می‌گویند شاه و صدام باشد، ما زیارت سیدالشهداء(ع) برویم هرکس می‌خواهد باشد عیبی ندارد! مکه و آل سعود باشد، وهابی‌ها، آمریکایی‌ها، قدس دست اسرائیلی‌ها باشد ولی اگر بشود یک زیارت هم آن‌جا بکنیم مستحب است! این‌طوری‌اند. درد دین ندارد، درد مستضعفین ندارد، درد انقلاب ندارد، سیاسی نیستند، مجاهد نیستند.

دوم این که وقتی هم می‌خواهند مخالفت کنند هنر در کارشان نیست. این‌ها اگر به جای امام رضا(ع) باشند، می‌گویند آقا فلانی این شعر را نوشته، گفته حق با آن‌هاست، فحش بده! خب آقا شعر را جواب شعر بده. خیلی عجیب است امام رضا(ع) فرمودند من دیشب تا صبح نتوانستم بخوابم، بعد از نماز و عبادت، سحر یک لحظه به خواب رفتم در حالی که نگران بودم، فرمودند گویی در خواب دیدم که کسی آمد دو بازوی من را در خواب گرفت تکانم داد، و خود امام رضا(ع) در جواب آن شعر شروع می‌کنند 10 بیت شعر می‌گویند و میگویند این 10 بیت در خواب به من الهام شد. از خواب بیدار می‌شوند و این شعر را جواب می‌دهند.

او می‌گوید: "أن لا یکون و لیس ذالک بکائن للبنات وراثه البنات امامی" هرگز نه چنین بوده و هست که ارث عمو به دخترزادگان داده شود.

امام رضا(ع) جواب می‌دهند «أن لایکون و لیس ذالک بکائن للمشرکین دعائم الاسلام» یعنی دقیقاً آن مسئله را خانوادگی و قوم و خویشی کرده است و گفته حالا دعوا بین پیامبر و عموی پیامبر است؟ نوه‌های دختری یا عمو؟ امام رضا(ع) می‌گوید اصلاً بحث نوه و عمو و قوم و خویش قبیله نیست، صحبت شرک و اسلام است. خیلی معنا دارد. صحبت از مکتب و حق و باطل است. صحبت قوم و خویشی نیست مگر ما چون قوم و خویش پیامبریم حق امامت داریم؟ خب پیامبر یک عالَمه بچه و اولاد دارد، اهل بیت خیلی هستند، مگر ما گفتیم حق حاکمیت دارند؟ امام رضا(ع) می‌فرماید هرگز چنین نبوده و نخواهد بود که ستون اسلام و ارکان اسلام به دست مشرکین بیفتند از جمله مسئله حکومت و ولایت است. «للبن البنات نصیبهم من جدّهم ولامر متروک و غیر... » اولاً منطق تو غلط است،‌ ثانیاً حتی با منطق شما هم بله، اتفاقاً دختر و نوه‌های دختری از جد ارث می‌برند و تا آن‌ها هستند که به عمو سهم ارثی نمی‌رسد اگر ارثی هم حساب کنید، وگرنه که ما قضیه را ارثی نمی‌بینیم. «ما لطریق و لتراث و إنما سجدت طریق و خافت سمسامی» فرمودند جناب عباس، عموی جد ما، ایشان کی مسلمان شدند؟ بعد از فتح مکه، تازه آن‌جا هم مسلمان نشد اسیر شد، ایشان جزو اسرا بود، بعد پیامبر(ص) او را عفو کردند آزاد شد بعد از ترس شمشیر مسلمان شد، چطوری شما می‌توانید افتخار کنید به فرزندی ایشان و از این باب بگویید که شماها حاکمان جهان اسلام هستید؟ «ما للطریق و للتراث» چطوری حرف می‌زنید در مورد کسی که در فتح مکه جزو مشرکین اسیر شد و آزاد شد و بعد از ارث ایشان دارید صحبت می‌کنید؟ «و إنّما سجدت طریق و خافتَ سمسامی» آن آزاد شده از ترس شمشیر به خدا سجده کرد، نه این که واقعاً ایمان آورده باشد، شکست خورده بود ترسید. «و کان اخبرکَ القرآن بفضله و فمضی القضاء به حکامّی» شما اگر قرآن را قبول دارید قرآن بارها از فضل علی و فضیلت علی سخن گفته است. و حاکمان پیش از تو، و هر کس پیش از شما به ما داوری شایسته کرده، همه به برتری او پس از پیامبر حکم کردند. – حالا بقیه‌اش زیاد است نمی‌خواهم همه را بگویم چون روایات دیگر هم هستند – بعد در آخر فرمود «و بقی نسلب واقفاً متحیرّا یبکی و یسعد ارحامی» وقتی که پسر فاطمه بنت اسد یعنی علی، پس از پیامبر حق ولایت و حکومت پیدا کرد، جناب عباس عموی ما حیران ایستاده بود و گریه می‌کرد و قوم و خویشان او آمدند زیر بغل او را گرفتند که نفس بکشد، چون می‌دانستند مسئله حکومت به شکل دیگری دارد پیش می‌رود.

اصل بعدی که به آن نکته قبلی مربوط است، که هم در مسئله تبلیغ اسلامی به آن توجه کنیم و هم تفاوت این دو نوع تشیع است. همین‌طور که بنی‌عباس بحث قوم و خویشی و مسئله حکومت را خاله بازی کرده بودند، خیلی از این‌ها که می‌گویند اهل بیت، منظورشان قوم و خویشی است. آخه امیرالمؤمنین(ع) در قضیه سقیفه که اختلافات پیش آمد ایشان اول مسئله قوم و خویشی و اهل بیتی را مطرح نکرد، ایشان مسئله صلاحیت‌های خودشان و نصی که خود پیامبر صریحاً انجام داده بودند را مطرح کردند، نگفتند که ما قوم و خویش هستیم. منتهی اختلاف افتاد بین مکی‌ها و مدنی‌ها، یعنی بین انصار و مهاجرین، بعد مهاجرین گفتند که ما چون قریش هستیم و قوم و خویش پیامبر هستیم ما برای خلافت اولویت داریم، خلافت حق مردم مدینه و انصار نیست. آ‌ن‌جا بود که امیرالمؤمنین(ع) فرمودند اگر قوم و خویشی با پیامبر ملاک است ما که از شما با پیامبر قوم و خویش‌تریم! شما از تیرة قریش هستیم ما بنی‌هاشم هستیم. ما که نزدیک‌ترین افراد به پیامبر هستم، اگر این ملاک است که من که نسبت به شما قوم و خویش‌ترم. پس یک استدلالی کردید که علیه خودتان است! ولی بحث ما قوم و خویشی نیست، بحث ما این صلاحیت‌هاست.

امام رضا(ع) هم همین تعبیر را بکار بردند. بحارالانوار، ‌جلد 96، ص 324:

کسی آمد خدمت امام رضا(ع) شروع کرد از امام رضا(ع) تعریف کردن و گفت والله! بخدا قسم روی زمین کسی نیست که از نظر آباء و اجداد از شما شریف‌تر. حرفش درست است اما امام رضا(ع) می‌فرمایند، برای این که بفهمانند مسئله ولایت و حکومت، مسئله قوم و خویشی و فرزند و پدری نیست، فرمودند: بله درست گفتید که پدران ما افضل‌تر هستند اما نه بخاطر این که پدران ما هستند، و نه بخاطر این که ما فرزندان آن‌ها هستیم داریم اینها را می‌گوییم، فرمودند «التقوا شرّفهم» بله شریف هستند اما شرف‌شان بخاطر تقوایشان است نه بخاطر قوم و خویشی. تقوا آن‌ها را نسبت به بقیه برتری داد. «وطاعت الله احدکم» چون از همه در برابر خداوند مطیع‌تر بودند خداوند نسبت به بقیه برتری داد نه بخاطر قوم و خویش بودن با پیامبر. خیلی‌ها با پیام قوم و خویش بودند. شما از قوم و خویش‌های پیامبر نزدیک‌تر از ابولهب سراغ دارید که قرآن می‌فرماید «تبّت یدا أبی‌لهب و تب» بریده باد دو دست ابولهب بریده باد! چندتا از عموهای پیامبر جلوی پیامبر ایستادند؟ چندتا از نزدیک‌ترین بستگان‌ترین ایشان ایستادند. پس یک شیعه انحرافی داریم که می‌گوید وقتی اولاً هندوانه زیر بغل او می‌گذارند اصول را کنار می‌گذارد! خب الآن این‌جا امام رضا(ع) اگر قرار بود این‌طوری باشد طرف آمده گفته آقا شما بهترین پدران را دارید، ایشان هم بگوید بله ما اینیم! هندوانه زیر بغل من می‌گذارید برای این که معیار مکتبی، و فضیلت واقعی که تقواست را زیر پا بگذاری! امام رضا(ع) فرمود که چرا تعارف می‌کنید این‌ها بخاطر تقوایشان این‌طوری بودند.

و می‌فرماید همه در حقوق برابر، اصالت عمل مهم است و مکتب‌محوری، آن ملاک است که چه کسی بالاتر است و چه کسی پایین‌تر است؟ حقوق و ارزش انسان‌ها مساوی است، ملاک، انسانیت است. انسانیت، تقوا، کرامت و آن‌جا فرمودند مگر این آیه «إن أکرمکم عندالله اتقاکم» را نشنیدی؟ کرامت، برتری بخاطر تقواست. بله اگر پدران ما از همه برترند بخاطر این است که از همه باتقواتر بودند، بیشتر از همه مطیع خداوند بودند، از همه بنده‌تر بودند. از همه فداکارتر بودند، صادق‌ترند، عالم‌ترند، مجاهدترند، زاهدترند، نه بخاطر این که پدر من بودند!

ولی یک کسانی هستند یک نوع تشیعی داریم انگار 12 امام و 14 معصوم بخاطر مسئله نژادشان، و بخاطر یک تعصب شخصی، شخص‌محوری و شخص‌پرستی.

دقت کنید: شیعه امام‌پرست نیست، شیعه خدا پرست است، ولی مطیع امام معصوم است بخاطر این که امام انسان را به خدا می‌رساند. امام صالح و معصوم، انسان را به خدا می‌رساند. شیعه، امام‌پرست نیست. این تشیع قلابی امام‌پرست است آن هم بخاطر شخص و نَسَب او، نه بخاطر تقوا و فضلیت او. شیعه اصلی را می‌گوید چون این‌ها از همه «أتقا» بودند و «اصلح» بودند امام هستند. و ما خداپرستیم ولی ولایت امام و اهل بیت(ع) ما را به خدا می‌رساند.

تفاوت بعدی، تفاوت و نوع نگاه به مسئله خطر و شهادت است. شیعه قلابی عزاداری برای امام حسین(ع) می‌کند اما هرگز و عملاً با امام حسین بیعت نمی‌کند. خودش را در راه سیدالشهداء(ع) بخطر نمی‌اندازد ولی برای امام حسین(ع) عزاداری می‌کند. قَمه می‌زند ولی به جنگ آمریکا و صدام و داعش نمی‌رود! یک قمه کوچک می‌زند کمی خون که بیاید این دیگر به جای شهادت حساب است! به جای جانبازی!

این شیعه یک امامی دارد در ایام محرم یک پیامک‌هایی می‌زنند قاطی و پاتی! حق و باطل! پیامک زده که روز قیامت شراب‌خوارها، زناکارها، رباخوارها، گناهکارها، همه دارند سمت جهنم می‌روند، بعد یک مرتبه دم در جهنم صدا بلند می‌شود که رهایشان کنید حساب شد! برمی‌گردیم می‌بینیم آقا عبدالله هستند! امام حسین گفتند حساب شد! خب این روایتی که در باب شفاعت و توسل آمده، بروید بخوانید. چقدر از اهل بیت(ع) روایت داریم که «لاینال شفاعتنا کی»... شفاعت‌های ما شامل چه بخشی از مسلمین و شیعیان اصلاً نمی‌شود! مثلاً کسی که نماز را سبک بشمارد مشمول شفاعت ما نیست. کسی که دروغ می‌گوید، کسی که ربا می‌خورد، کسی که کلاهبرداری می‌کند، کسی که ظلم به یتیم می‌کند و... چقدر ما روایت داریم که می‌فرمایند ما شیعیان این‌طوری را شفاعت نمی‌کنیم چون این‌ها شیعه نیستند اسم‌شان شیعه است.

یکی هم شیعه ترسوی عافیت‌طلبی است که هیچ وقت اهل مبارزه و جهاد با دشمنان خدا نیست. عاشورای امام حسین(ع) را یک مسئله شخصی کرده،‌ و تاریخی، که تاریخ مصرف داشته تمام شده، فقط یک اتفاقی در گذشته بوده و تمام است، ربطی به الآن ندارد. و امام حسین شهید شده برای این که از ما شفاعت کند، این هدف شهادت ایشان بوده است! و ما هر کاری بکنیم کردیم، به هیچ وظیفه‌مان هم عمل نکنیم فقط یک عزاداری برای امام حسین بکنیم کار همه اعمال صالح را انجام می‌دهد!

دقت کنید آن روایتی که می‌گوید اشکی برای امام حسین(ع) او را بهشتی می‌کند، آن روایت کنار روایات دیگر بگذارید و خود آن روایت را هم درست نگاه کنید. می‌فرماید کسی که به زیارت ما بیاید «عارفاً بحقنا» او بهشتی است. وگرنه زیارت که شما یک بلیت قطار و هواپیما بگیر برو و برگرد، دیگر بهشتی شدید؟ به همین مفتی؟ یعنی ما از تهران برویم مشهد و برگردیم بهشتی هستیم؟ خب نیست. پس این همه آیات و روایات راجع به ایمان و عمل صالح و تقوا و زیارت و توسل چیست؟ این‌ها تعریف توحیدی دارد. اگر این است که چرا امام رضا(ع)، طرف از خراسان پیش ایشان رفته، مدت‌ها وقت ملاقات از امام رضا(ع) در مدینه می‌خواهد قبل از این که به خراسان بیایند، امام رضا(ع) وقت نمی‌دهند، آخرش با گریه و ناله می‌گوید آقا آبروی ما رفت، ما از خراسان آمدیم این‌جا زیارت جد شما آمدیم، یکی از برنامه‌هایمان این است که بعداً برویم پز آن را بدهیم این است که خدمت شما رسیدیم، شما راهمان هم نمی‌دهید! بعد از این که افرادی را واسطه کردند، بعد از مدت‌ها امام رضا(ع) این‌ها را راه داد با تأخیر. گفتند آقا چرا با ما این‌طوری برخورد می‌کنید؟ فرمودند برای این که دروغگو هستید. گفتند آقا ما کی دروغ گفتیم؟ فرمودند این‌طرف و آنطرف گفتید شیعه هستید! گفتند دروغ نیست ما شیعه هستیم. بعد امام رضا(ع) سؤال کردند که به فقرایتان سر می‌زنید؟ خبر دارید در شهر شما چه کسانی گرسنه و برهنه هستند؟ هر روز خبر دارید؟ گفت نه. فرمودند هر هفته چی؟ گفت نه. گفت ما سالی یک بار، دوبار خبردار می‌شویم، امام فرمودند پس به چه حقی می‌گویید که شیعه هستید؟ تو چند دست لباس داری در حالی که از شیعیان و پیروان ما هستند که لباس مناسب ندارند و در شهر تو هستند. من خبرش را دارم تو خبرش را نداری. گفت دروغگو هستی تو شیعه نیستی. گفت آقا این همه زیارت می‌آییم، این همه عزاداری امام حسین می‌کنیم، فرمودند تو شیعه نیستی «لستم بشیعتنا»، «لیسوا بشیعه».

ما روایت از اهل بیت(ع) داریم که بعضی‌ها که خودشان را شیعه می‌نامند، لعن کردند. یک مورد را به شما گفتم. موارد دیگری هم داریم که امام(ع) لعن‌شان کردند، طرف هم به اصطلاح شیعه است.

آن تعبیر امام صادق(ع) را شنیدید که فرمودند هر روز عاشوراست، همه جا کربلاست. عاشورا و کربلا مسئله خاص تاریخی نبود که یک زمانی زدند یک امام حسین را کشتند فقط تا آخر دنیا بنشینیم برای این که شفاعت‌مان کنند که بهشت برویم به جای همه اعمال صالح، سالی یک بار اشک بریزیم و یک زیارت برویم دیگر تمام است، همه‌اش حساب شد! این‌ها آن امام حسین را قبول دارند! هیئت راه می‌افتد، با هیئت چاقوکشی می‌کنند فحش خواهر و مادر بهم می‌دهند که اول او برود توی حرم، یا اول این برود داخل امام رضا(ع)، در محله ما بارها این قیه بود! هیئت‌های امام حسین(ع) عَلَم و کُتل راه می‌افتند و سر دو – سه‌تا چیز با هم دعوا دارند، یکی می‌گوید عَلَم ما بزرگتر و سنگین‌تر است ما زودتر باید ختم بگیریم، یکی هم می‌گوید عَلَم من اول از در صحن بالا برود یا عَلَم تو برود! ما بارها این صحنه‌ها را دیدیم، دم در امام رضا(ع) سر این که عَلَم کی جلوتر برود فحش مادر و خواهر، و فحش‌های ناموسی بهم دادند! این چه ربطی به تشیّع دارد؟ بعد امام(ع) می‌فرمایند وقتی می‌خواهید شیعیان ما را بشناسید چندجا بشناسید: 1) در زندگی‌شان راست می‌گویند یا دروغ؟ 2) مال حلال و حرام سرشان می‌شود یا نه؟ مال مفت! 3) امانت‌دار هستند یا نیستند؟ 4) و... هیچ‌جا نگفتند که فلان و فلان، بعضی از این کارها را از خودتان درآوردید! گفتند عزاداری و بکاء عبادت است. حتی اشک‌تان نمی‌آید تباکی کنید. شیخ عباس قمی یک‌جایی می‌گوید تباکی به معنای تظاهر به گریه نیست، تباکی یعنی بکاء دسته‌جمعی. یعنی گریه در خلوت، و گریه دسته‌جمعی. تباکی نه این که ادای گریه درآورید، بلکه تباکی یعنی گریه دسته‌جمعی.

آقاشیخ عباس قمی(ره) می‌گوید که، - شیخ عباس قمی که آخوند روشنفکر نیست آخوند سنتی تمام عیار است. صاحب مفاتیح که اخلاصش به حدی است که در تمام خانه‌ها مفاتیح او کنار قرآن است – مرحوم آقاشیخ عباس قمی می‌فرماید که عزاداری‌های امام حسین(ع) گرفتار سه بلاست: 1) ریا. می‌گوید 90 درصد مجالس عزاداری ریاکارانه است. می‌خواهند بگویند مجلس ما، مداح ما، هیئت ما. باید اسم‌شان باشد. بعد می‌فرماید عزاداری عبادت است، ریا در عبادت مثل ربا در معامله است. می‌گوید تقریباً همه عزاداری‌های ما گرفتار این سه‌تا آفت است: 1) ریا. 2) غنا. یعنی موسیقی. تازه آن زمان! آقاشیخ عباس الآن نبوده که ببیند این‌ها وسط هیئت می‌رقصند! قشنگ رقص است. من الآن با بعضی از صدای این مداح‌ها با این آهنگ‌های صدای‌شان کاملاً رقصم می‌گیرد! یعنی واقعاً باید خودم را کنترل کنم که نرقصم. یک وقتی چندتا از سی.دی‌های این‌ها را اخوی آورده بود منزل داشت پخش می‌کرد و خودش هم داشت گوش می‌کرد، این پدر ما گفت این چیست؟ از بیرون فکر کرده بود ایشان دارد آهنگ گوش می‌کند! گفت چیه شب عاشورا تاسوعا آهنگ گذاشتی گوش می‌کنی! بعد که آمد معلوم شد این‌ها نوحه است! به جای ادوات موسیقی، به جای حسین، سین سین! خب این چیه؟ شیخ عباس قمی آن وقت که این ادا و اصول‌ها و قرتی بازی‌ها نبود، آن وقت می‌گوید که غنا و موسیقی حرام در اغلب هیئت‌های ما هست. 3) بهانه دادن به دست تکفیری‌ها. مرحوم شیخ عباس می‌گوید طوری عزاداری نکنید، شعرهایی نخوانید که بروند بگویند ببینید شیعه‌ها رافضی‌ها راجع به امام‌شان چه می‌گویند! می‌گویند دنیا دست حضرت عباس می‌چرخد! خدا رفته استراحت، کارش را دست حضرت عباس داده است! شیخ عباس قمی می‌گوید طوری عزاداری نکنید که تشیع اهل بیت(ع) زیر سؤال ببرد و نواصب، ناصبی‌ها این تکفیری‌های خبیث زبان‌شان دراز شود و بتوانند بین مسلمانان بروند و بین اهل سنت بروند سربازگیری کنند.

من کاری ندارم رهبران این جریان‌های داعش و تکفیری‌ها، آدم‌های وابسته و فاسق هستند، سرویس‌های جاسوسی هستند و‌آدم‌های کثیف منطقه هستند اما آن بچه‌هایی که در بدنه این‌ها بلند می‌شود می‌آید عملیات انتحاری می‌کند، این برای چه می‌آید؟ یک تعریفی از شیعه به او دادند که شیعیان کسانی هستند که این قرآن را قبول ندارند یک قرآن دیگر دارند، به ناموس پیامبر هم فحش می‌دهند، و به اصحاب پیامبر و رهبران اسلام م توهین می‌کنند و... بعد چندتا نوار هم به او نشان می‌دهد می‌گوید ببین چه می‌گویند! چنانکه همین ریگی در اعترافاتش گفته بود یکی از جاهایی که ما یارگیری کردیم بین نوجوانان سنی متدین صاف و ساده که به خودش بمب ببندد و انتحاری به مسجد زاهدان بیاید و خودش را منفجر کند و 30 نفر از نمازگزاران مظلوم پیروان اهل بیت را شهید بکند، می‌گفت ما این سی.دی‌های بعضی از این مجالس شیعه‌های افراطی، تکفیری را برمی‌داشتیم نشان می‌دادیم که چطوری فحش ناموسی می‌دهند به مثلاً عایشه یا به ابوبکر و عمر و... و چه ادبیات‌هایی بکار می‌برند، و در جمع صدای سگ درمی‌آورند و هو هو می‌کنند، بعد این‌ها علی‌پرستند، حسین‌پرستند، عباس‌پرستند و... بعدش هم نمی‌گوید که منظور این چیه، بعد عکس نشان می‌دهند که طرف می‌آید امام رضا(ع) و رو به ضریح سجده می‌کند. باز این توضیح نمی‌دهد که این مردم برای خدا سجده می‌کنند منظورشان که سجده به امام رضا(ع) نیست، این دارد سجده شکر می‌کند که توانسته حرم بیاید. ولی بالاخره ظاهرش این است که در عکس دارد به طرف امام رضا(ع) سجده می‌کند. خب همین‌ها را برمی‌دارند به این‌ها نشان می‌دهند که این‌ها این‌طوری‌اند! بعد او هم قاشق و چنگالش را برمی‌دارد که برود شهید بشود و ظهر با پیامبر ناهار بخورد! می‌دانید بعضی از این انتحاری‌ها قاشق دستشان بود، می‌گفتند این چیست، می‌گفت این را می‌برم که شهید شدم ظهر با رسول‌الله ناهار بخورم! خب این‌ها چطوری است؟ امام رضا(ع) و اهل بیت(ع) مراقب بودند که به دست این‌ها بهانه ندهند.

شیخ عباس(ره) می‌گوید یکی دیگر از مصیبت‌ها و انحرافات ما در خیلی از عزاداری‌ها این است که به دست ناصبی‌ها و دشمنان اهل بیت و تکفیری‌ها بهانه می‌دهند که این‌ها علیه ما مردم مسلمان اهل سنت را بشورانند، که اغلب‌شان، سنی‌ها اهل بیت را دوست دارند، معصوم نمی‌دانند، امام نمی‌دانند ولی آن‌ها را دوست دارند. حالا ما و شما که معصوم می‌دانیم چکار کردیم؟ چه گلی به سرمان زدیم که آن‌ها بزنند! ما که اهل بیت را معصوم می‌دانیم کاری به آن‌ها نداریم! جز زیارت کار دیگری به آن‌ها نداریم! با حرف‌هایشان کاری نداریم.

پس یکی این معیار است که شیعه حقیقی، شیعه شهادت‌طلب است. از حسین(ع) و عاشورا وقتی حرف می‌زند معتقد است این خاک، خاک دیگری است، این هوا، هوای دیگری است، این مسیر، مسیر دیگری است. و ما همیشه آماده شهادت و شهید شدن در راه خدا و راه اباعبدالله باید باشیم. شیعه‌ای که فقط زیارت امام حسین(ع) می‌رود ولی جهاد نمی‌کند این شیعه قلابی است.

همین اربعین توفیق داشتیم که کربلا بودیم، اولاً قبل از آن من یک سفری داشتم به یکی از این کشورهای غربی در جمع چپ و راست‌ها، جمع غیر مسلمان‌ها، همزمان راهپیمایی اربعین بود می‌گفتم می‌دانید همین الآن 20 میلیون انسان پیاده با خرج خودشان در عراق که این همه خطرناک است دارند پیاده می‌روند صدها کیلومتر به سمت مرقد امام حسین(ع). باور نمی‌کردند می‌گفتند مگر امکان دارد؟ پیاده‌روی 20 میلیونی در تمام جهان نه نظیر دارد نه سابقه تاریخی دارد فقط امام حسین(ع) می‌تواند 20 میلیون آدم را این‌طوری پیاده راه بیندازد. زن، پیر، جوان، مریض، با ولیچر، بچه بغل، در‌آن گرما و خطرات که هر لحظه ممکن بود عملیات‌های داعشی‌ها و بعثی‌ها انجام شود. 20 میلیون انسان به طرف امام حسین(ع) برود و تمام خانه‌ها درهایشان را باز کنند و از مردم پذیرایی کنند! این شیعیان شریف عراق، این مردم عراق، در دنیا نظیر ندارند، اگر نرفتید حتماً دیدید که تمام خانه‌ها درهایشان باز است، به زور، التماس می‌کنند روی پای تو می‌افتند که امشب خانه من بیا، به تو غذا می‌دهم، پاهایت را ماساژ می‌دهم نوکری‌ات را بکنم.

یک کسی هم جلوی من را گرفت، من کمی پیاده رفتم، کسی جلوی من را گرفت، مرد بزرگ شروع کرد جلوی بچه‌هایش جلوی ما گریه کرد که چرا نمی‌آیی منزل من یک چایی بخورید؟ من این را در همان جلسه که هم کمونیست بودند، هم لیبرال‌ها بودند، همه بودند، گفتم همین الآن 20 میلیون جمعیت دارد می‌رود به سمت امام حسین(ع). باور نمی‌کردند چون رسانه‌های غرب هم پخش نکردند، سانسور می‌کنند، چون پخش کنند همه دنیا می‌پرسند چه خبر است؟ این حسین کیست؟ این حسین کیست که بعد از هزار و خرده‌ای سال این‌ها راه افتادند می‌روند! من که این‌ها را گفتم یکی پرسید این حسین را که می‌گویید چه زمانی کشته شدند؟ فکر می‌کرد یک کسی است در همین جنگ‌های اخیر عراق کشته شده، تازه است! گفتم هزار و چندصد سال پیش! گفت بعد از هزار و چندصد سال مردم این‌طوری می‌آیند و گریه می‌کنند؟! گفتم بله. بعد ایشان گفت قدر این سرمایه را بدانید در تمام جهان هیچ ملتی چنین سرمایه‌ای ندارد.

خب هنوز به اسم حسین دارد در دنیا انقلاب می‌شود. شاه را امام حسین پایین کشید. صدام را امام حسین پایین کشید. اسرائیل را امام حسین دارد شکست می‌دهد. این قضایای از یمن تا غزه، از برکات اسم امام حسین است. انقلاب ما به اسم امام حسین شد. در جنگ کدام عملیات بود که اسم امام حسین نباشد؟ کدام عملیات‌ها بود که اسم کربلا و اسم امام حسین نباشد؟

یکی از ارادتمندان امام رضا(ع) به زیارت کربلا رفته، وقتی از کربلا می‌آید یک مقدار گِل سرخ از مزار سیدالشهداء می‌آورد خدمت امام رضا(ع) و می‌گوید من از مزار جدتان سوغاتی آوردم. امام رضا(ع) خاک سیدالشهداء را می‌گیرند می‌بوسند، می‌بویند و شروع می‌کنند به اشک ریختن. اشک صورت امام رضا(ع) را خیس می‌کند و می‌گوید «هذه تربت جدّی» این خاک پدر من است خاک سرخ حسین است. نمی‌گذارند اسم حسین و خاک حسین فراموش بشود. پرچم شهادت و پرچم امام حسین باید بالا باشد.

آن وقت در همین اربعین که در کربلا بودیم یکی از همین تیپ‌های شیعه‌های لندنی را دیدم که آمد به من اعتراض که چه گفتی و... بعد به او گفتم که نگاه کن، تو در حوزه نجف زمان صدام بودی، بعد همین صدام مرقد امام حسین را به توپ بست، توی انتفاضه اول شیعه، به رگبار بست، توی حرم خون ریخت. چکار کردی؟

گفتم شما چرا هیچ وقت در هیچ مسئله‌ای نیستید؟ گفت ما نوکر این آقا هستیم! گنبد امام حسین را نشان داد گفت ما توی این دنیا فقط نوکر این آقا هستیم با هیچ کس کاری نداریم! گفتم تو دروغ می‌گویی، تو اگر نوکر این آقا بودی زمان صدام که آمد ... هیچی سرت نمی‌شود الا این حرم! یعنی اگر به ناموس شیعه و حقوق آن‌ها تجاوز کنند، غارت کنند، اشغال کنند، شما این چیزها سرتان نمی‌شود فقط همین سنگ‌های حرم برایتان مهم است، خب همین حرم، مگر صدام نیامد همین حرم را به خاک و خون کشید؟ تو کجا بودی؟ مگر سربازهای نجس آمریکایی و انگلیسی دور و بر این حرم نیامدند؟ تو کجا بودی؟ الآن مگر این داعشی‌ها نگفتند می‌خواهند بیایند حرم امام حسین را با خاک یکسان کنند؟ حالا کدام گوری هستی؟ تو چطور شیعه امام حسین هستی؟ می‌گوید از همین حرم مراقبت بکن! تو دروغ می‌گویی تو نوکر این آقا نیستی. مسئله بعدی این که این آقا برای چه شهید شد؟ این آقا که برای حرم شهید نشد برای اصل اسلام شهید شد. این هم یک تعبیر.

شیعه دو جور داریم، یکی شیعه مصرف‌زده، شیعه منحرف، شیعه مصرف زده که نه منطق معاش سر او می‌شود و نه اخلاق اقتصادی و اقتصاد اخلاقی. شیعه‌ای که مصرف‌زده و اسراف‌گر است، الگوی مصرف درست ندارد، بی‌توجه به گرسنگی انسان‌ها و حق گرسنگان است. و شیعه‌ای که امام رضا(ع) را الگو قرار می‌دهد که ایشان حتی موقع خوردن یک سیب، حساس هستند نسبت به گرسنگی گرسنگان. کنترل مصرف، اعتراض به مصرف‌زدگی در جامعه، کنترل مصرف اغنیاء به نفع فقرا و توده‌های محتاج.

امام رضا(ع) وارد خانه می‌شوند می‌بینند این‌هایی که در خانه کار می‌کنند، می‌بیند دارند میوه می‌خورند ولی ناجور، یعنی یک سیب برمی‌دارد دوتا گاز می‌زند می‌اندازد آن طرف! امام رضا(ع) ایستادند نگاه کردند گفتند چکار دارید می‌کنید؟ این چه طرز تغذیه است؟ این چه طرز مصرف است؟ امام رضا(ع) فرمودند: «سبحان‌الله» تعجب! این چه طرز سبک زندگی است؟ این مسلمانی است؟ سبحان‌الله، یعنی اوج تعجب.

فرمودند: «إن کنتم استغنیتم» اگر شما سیرید و از سرِ سیری گاز می‌زنید به میوه و غذا «فإنّ اُناس لم یستغنوا» یک عالَم مردم هستند که گرسنه هستند چه کسی گفته این سیب و این میوه، برای توست که هرطوری دلت می‌خواهد مصرف کنی یا نکنی! تعدادی از مردم هستند که گرسنه‌اند و همین را ندارند «أطعموه من یحتاج الیه» به کسانی این‌ها را بدهید که احتیاج دارند.

حالا من خواهش می‌کنم میزان اسرافی که در لباس، سوخت، انرژی و... و غذا بین ماها هست، یکی از بدمصرف‌ترین و بدمذهب‌ترین مردم در دنیا خود ما شیعیان قلابی هستیم! در این کشورهای غربی که می‌گوییم سرمایه‌داری، بله یک قشر اقلیت سرمایه‌دار فاسد هستند، اقلب مردم‌شان از ما کمتر مصرف می‌کنند اصلاً اسراف نمی‌کنند، من دیدم. اصلاً ندارد که مصرف کند! در خانه‌هایشان این همه لامپ و چراغ ندارند، یک نور کمی که ببینند، بعد اگر بخواهند مطالعه کنند یک چراغ روی میز غذاخوری یا مطالعه دارند. اصلاً مثل ما نیستند. این‌قدر گاز و بنزین مجانی ندارند مصرف کنند، گران است. خانه‌ها کوچک! مصرف محدود! اسراف واقعاً در زندگی توده مردم نیست، کاری به اقشار خاص‌شان ندارم، اصلاً نمی‌توانند زندگی کنند اگر بخواهند مثل ما اسراف کنند. خیلی از ما ساده‌زیست‌تر هستند. هم غربی‌ها هم شرقی‌ها، من زندگی‌هایشان را دیده‌ام. غیرمسلمان یا مسلمان غیر شیعه، سبک زندگی ما درست نیست. امام رضا(ع) فرمودند: «أطعموه من یحتاج الیه» مراقب مصرف‌تان باشید.

ما شیعیان جزو پرمصرف‌ترین، و پراسراف‌ترین هستیم، کم تولیدتر و پرمصرف‌ترین هستیم. بعد نسبت به گرسنگی گرسنگان حساس نیست. امام رضا(ع) می‌فرمایند نه این که هر وقت سفره می‌اندازید به فکر گرسنگان باشید یک سیب هم که گاز می‌زنی باید به فکر آن‌ها باشید، اگر نمی‌خواهید چرا این‌طوری می‌خورید؟ یا اصلاً چرا می‌خوری؟ درست بخور.

والسلام علیکم و رحمه‌الله



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha