"دین"، "لطف خدا" یا "صنع بشر"؟(غرب و تعریف سکولار از دین )
نشست"دین شناسی مادی"- جمعی از اعضای هیات علمی دانشگاه علم و صنعت-90
غرب و تعریف سکولار از دین
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض می کنم محضر خواهران و برادران عزیز، اساتید مکرّم. گفتگو در یک پدیدهای که شاید در تاریخ شرق و غرب در جهان سابقه نداشته باشد و از یک بُعد، یکی نقش دین در این شرایط و یکی تعریف انسان، و بدیلهایی برای تعریف غالب انسان در گفتمان امروز مربوط میشود نکاتی را عرض کنم.
جهانی که الآن داریم در آن بسر می بریم به این شکل، تقریباً در طول تاریخ مکتوب ثبت شده بشر سابقه ندارد. الآن که با هم صحبت میکنیم در بیش از هزار شهر در دنیا امواج اعتراض پدید آمده است یعنی مردم و ملتها به خیابانها ریختهاند. شعارهایشان از ژاپن و استرالیا تا واشنگتن و نیویورک، تا لندن، اسپانیا، یونان و سراسر اروپا تقریباً یک شعار است. اعتراض به نابرابری، بیعدالتی و این که بعد از فروپاشی کمونیزم و گفتمان چپ، راه حلهای چپ و سوسیالیستی برای اقتصاد و برای پیشرفت و جامعه بشری، همه دارند فریاد میزنند که گفتمان راست لیبرالی، نسخههای سرمایهداری، گفتمان لیبرال دموکراسی دروغ است و مشگلات ما را حل نمیکند و مشگلات ما را فقط گریم میکند یعنی فقط ظاهر آن را تغییر میدهد و به شکل دیگری به خود ما برمیگرداند. نه دموکراسیاش حقیقتاً رجوع به آراء مردم است بلکه یک بازی بین باندهای حاکم و مافیاهای سرمایهداری است و احزاب رقیب که دو حزبی و چند حزبی، معمولاً دو حزبی است، عملاً دو حزب نیستند دو فراکسیون از یک حزب هستند که آن حزب سرمایهداران است. اهدافشان یکی است و شعارهایشان و ادبیاتشان با هم متفاوت است. جمهوریخواه میآید یک جنگی را راه میاندازد، دموکرات میگوید تمامش کن. رأی میآورد بعد میآید همان جنگ را ادامه میدهد اگر به بنبست رسید بعد عقب میآید. حزب کارگر، حزب محافظهکار در انگلیس، جمهوریخواه و دموکرات در آمریکا، و احزاب دیگر. عملاً این اعتراضی که امروز بپا خاسته شما در طول تاریخ، هیچ جا نمیبینید. حالا این که چرا اینطور شد عوامل مختلفی دارد ولی به هر صورت این بیسابقه است یعنی اگر سابقه دیگری در تاریخ برای این میبینید منظورم فقط بحران اقتصادی نیست چون زمان جنگ هم این بحرانها کم و بیش بوده است. جنگ اول و جنگ دوم در اروپا وضع به لحاظ اقتصادی خرابتر هم بوده است ولی این که بدون جنگ مردم توی خیابان بریزند، از روشنفکر تا کارتنخواب، و مردم بیایند در سراسر عالم شعار بدهند که 99 درصد ساکت هستند این دموکراسی، آن دموکراسی 1 درصد است! رفاه، رفاه سرمایهداری و منافع آن 1 درصد است. این یک چیز بیسابقه است. همزمان و مهمتر از آن جهان اسلام و جهان عرب است که مثل یک مردابی بود، یادتان هست 30 سال پیش، امام تقریباً خواهش از ملتهای عرب میکرد از علمایشان و روشنفکرانشان که حرکت کنید میشود. خب حرکتهایی شد، سرکوب شد و مردمی نشد. بلافاصله بعد از انقلاب ما اگر یادتان باشد سال 58 و 59 و 60، اولین کشورهایی که در جهان عرب قیام کردند در شمال آفریقا، اولین آن همین مصر و تونس بودند. یعنی در تونس دانشجویان با عکسهای امام به خیابانها ریختند که آن موقع حبیب برقیبه بود که گفت اینها عوامل ایران و عوامل امام هستند که میخواهند شیعه کنند. و مصر، حتی خالد استانبولی که سادات را زد در دادگاه گفتند انگیزهات چه بود؟ گفت خط ما همان خط امام است، سادات همان شاه مصر است مثل شاه ایران، اینها با هم هستند. خب این حرکت حتی در عراق بود، در افغانستان و در جاهای دیگر و آسیای میانه، 30 سال اینها را سرکوب کردند و مهار کردند. نسل عوض شد و نسل جدید با امکانات جدید، تازه نفس به میدان آمد و در واقع این انقلاب، انقلاب نسل جدید و جوانهاست. و لذا در مصر و تونس و جاهای دیگر اول جوانها به خیابان آمدند بعد پیرمردها و نسل قبل، چون سرکوب شده بودند ترسیده بودند باور نمیکردند بشود. جوانها آمدند ریختند توی خیابان و کار را یکسره کردند. این اتفاق هم در جهان اسلام در طول تاریخ سابقه ندارد. اصلاً جهان عرب تا به حال انقلاب نشده، اینها اولین بار است که در تاریخ عرب دارد انقلاب میشود. کودتا شده اما انقلاب نشده است. کودتاهای انقلابی چپ شده، انقلاب مردمی نبوده، اینها اولین بار است که دارد اتفاق میافتد و تا قبل از انقلاب ما و انقلاب امام، اصلاً این نحو انقلاب در جهان اسلام، حتی یک نمونه هم اتفاق نیفتاده بوده. همه دارد با همان سبک انجام میشود. معنیاش این نیست که این نسل جدید که در خیابانها هستند در این کشورهای عربی و آفریقایی، مانیفستشان حرفهای امام و انقلاب ماست. خیر. اینها در ضمیر ناخودآگاه، چکه چکه یک ارتکاز ذهنی در یکی دو نسل بوجود میآید گاهی طرف به خیابان میآید ممکن است خودش نداند که این شروع کجا بود و فتیله آن کجا روشن شد ولی اینجا منفجر شد. پس ما در یک جهانی داریم بسر میبریم که هم در جهان اسلام و عرب، هم آفریقا و آسیا و خاورمیانه و هم در جهان غرب، یعنی اروپا و آمریکا، اتفاقاتی که دارد میافتد در تاریخ غرب و در تاریخ عرب بیسابقه است. یک جامعه جدیدی در دنیا دارد اتفاق میافتد. این یک نکته که فکر میکنم هیچ کس منکر آن نباشد. یعنی هرکس تاریخ اروپا، آمریکا و تاریخ شمال آفریقا و تاریخ کشورهای عربی را میداند، میداند اینها تا به حال هرگز این اتفاقات قبلاً نیفتاده است. دوم این که هرچه به شعارهای اینها چه در جهان اسلام چه غیر اسلامی بیشتر توجه میکنید میبینید اغلب اینها به گفتمان انقلاب و امام و آن چیزی که آرزویش را داشتیم نزدیکاند. بعضیها عین آن هستند و بعضیها نزدیکاند، بعضیها متفاوت هستند و تفاوتهای آنان طبیعی است. بالاخره یک جامعهای که فرهنگ در آن شرایط رشد کرده، باید این فرهنگ هم به لحاظ مذهب، هم به لحاظ تاریخ، هم به لحاظ مرحلهای از تمدن که قرار دارند متفاوتاند و طبیعی است که حساسیتها متفاوت است. ولی جهتگیری همین جهتگیری است ولی نه این که عیناً گام به گام، جهت، همین جهت است. قطعاً آمریکا و نظام سرمایهداری غرب و اسرائیل دارند صورتشان را با سیلی سرخ نگه میدارند. تظاهر میکنند بهار عربی، حمایت میکنیم و... میدانند چه چیزی از دست رفت و چه تغییراتی کرد. بهتر از من و شما میدانند. قافیه را نباید ببازند و دوم این که امید دارند بتوانند در چالشهای بعد از انقلابها این انقلابها را مهار کنند و این خطر هم جدی است. انقلاب ما هم اگر امام نبود همین کارها را با ما در همان دهه اول کرده بودند و موفق هم شده بودند! امام بود و بعد هم رهبری، از هزارتا گذرگاه رد شدیم حواسمان نیست. تردید جدی وجود دارد که آیا انقلابها میتوانند از این همه گذرگاهها به سلامت عبور کنند، تردید جدی است. اما اتفاقاتی که افتاد تماماً به نفع ملتها و به نفع مسلمین بوده و علیه نظام سرمایهداری که ادعا میکرد اقتصاد علمی و مدل علمی توسعه، پایان تاریخ ما هستیم، برترین تمدن ما هستیم، کمونیزم زائل شد تاریخ مصرف آن تمام شد، فاشیزم تمام شد، فندامنتالیزم و بنیادگرایی اسلامی هم که همهاش تروریزم است، این هم کارش ساخته شد، آخرش ما هستیم. پایان تاریخ یعنی آخر تمدن ما هستیم، معنیاش این بود. خب این هم پایان تاریختان! فقط چندصدتا بانک فقط در آمریکا ورشکست شده، و این اقتصاد پوشالی است یعنی بر اساس ربا و جنگ دارد اداره میشود و استثمار سایر ملتها. اگر یک لحظه اینها بندنافشان از خاورمیانه و رژیمهای وابسته به خودشان مختلف قطع شود که الآن نگران آن شدهاند و از جمله حملهشان به لیبی برای همین بود. این بند ناف انرژی قطع بشود مشروعیت هم که زیر سؤال رفته، بدهکارترین اقتصاد جهان در طول تاریخ، اقتصاد آمریکاست. صحبت از چندصد میلیارد دلار بدهی است. یعنی کاملاً یک تشکیلات عظیمی حبابی که بتنریزیاش الآن محکم نیست منتهی این مدت از جنگ جهانی اول به بعد که آمریکا کمکم سربرآورد بعد از جنگ بین ملل دوم که در واقع فاتح اصلی جنگ دوم، در 60 سال پیش، فاتح اصلی آن آمریکا بود یعنی هم اروپا نابود شد هم متفقین و هم متحدین. همه در جنگ از بین رفتند. آمریکا بود که کمترین صدمه آمد و شد ارباب. برای اولین بار دارد زیر پایشان خالی میشود. هیچ وقت رژیم صهیونیستی اینقدر متزلزل نبود کاملاً در خطر فروپاشی است قبلاً شعار میدادیم امام میگفت اسرائیل باید از بین برود میگفتیم حالا یک نوع دعا و شعار است ولی خب دارد میشود. بنابراین تمام چیزهایی که تا چند سال پیش فکر میکردیم نشدنی است دارد اتفاق میافتد. یادتان هست که در دهه 90 تا قبل از فروپاشی شوروی، تا 4- 5 سال قبل از آن، هیچ کس فکر نمیکرد کمونیست سقوط کند. یعنی اصلاً تصور جهان منهای شوروی و منهای کمونیزم محال بود اما شد. بعد که امام گفت اینها هم همینطور میشوند باز هم باور نکردیم با این که دیدیم. این هم دارد جلوی چشممان میشود و این اتفاق میافتد. جهان دارد به یک سمت جدید و آن جدید آینده، - که حالا از این جا به بعد وارد بحث خودمان بشویم – جهانی است که به شدت دارد آماده برای شنیدن حرفهای تازه میشود. شما خودتان دوستان بودید بعضیها در بیرون از کشور یا ارتباط دارید من هم در این 10- 15 سال همه جا تقریباً رفتم با تیپ دانشگاهی، علمای دینشان، روشنفکرانشان ارتباط داشتهام و دارم تجربه شخصی من این است که جهان یعنی روشنفکران، مردم، جوانان، تودهها، با کمترین درجه عناد، آماده شنیدن هستند یعنی از چپ تا راستش که به دام چپ و راست افتادن، به دنبال اهداف و مطالبات دیگری بودند و این بازیها را خوردند الآن آماده شنیدن هستند. یعنی آدم میرود پیش هندوی بتپرست، در هند میرود پیش آیین شینتو در ژاپن کسانی که رسماً عضو این آیین هستند، میرود به آمریکای لاتین بین کمونیستهایش بین مسیحیها، حرف که میزنی میبینی دردها در تمام جهان تقریباً مشترک است همه خسته و متنفر از بیعدالتی، همه تشنه اخلاق، تشنه محبت، تشنه عدالت، تشنه معنویت. منتهی از خودشان و از همه ایدئولوژیها دیگر مأیوس شدند. خیلی دوران عجیب و خاصی است. ما اگر یک مقداری بتوانیم خودمان را اصلاح کنیم و مشگلات عملی خودمان را حل کنیم و دیدگاههای درست را درست صورتبندی و بستهبندی کنیم به نظر من اتفاقات خیلی بزرگتری در راه است یعنی از آن فرصتهای بزرگ است. این تعبیری که ما سر پیچهای تند تاریخ هستیم تعبیر درست است. شما تاریخ را نگاه کنید گاهی 500- 600 سال یک جور و یکنواخت است یک مرتبه یک اتفاقهایی افتاد میافتد ظرف 40- 50 سال مسیر عوض میشود باز آن مسیر جدید را میبینید تا 4- 5 قرن یا 6 قرن میرود الآن شرایط غرب یک چیزی شبیه دوران رسانس 400- 500 سال پیش دارد اتفاق میافتد و در جهان اسلام ساختار حقوقی و قدرت و افکار، تقریباً یک حالتی که حدود صد سال پیش اتفاق افتاد بعد از فروپاشی آخرین مدنیّت مسلمان که عثمانیها بودند که تا قلب اروپا رفته بودند بعد فروپاشیدند یک مرتبه جهان اسلام کلاً بیشکل شد مثل ماده مذاب شد! غربیها آمدند انگلیسیها، فرانسویها، روسها و بعداً هم آمریکاییها آمدند به این ماده مذاب شکل دادند. صد سال این مسیری که آمدیم به صد سال آمده است. الآن اوضاع جهان اسلام بهم ریخته است. الآن در این 10- 20 سال، هر اتفاقی که بیفتد ممکن است تا چند قرن همین مسیر ادامه پیدا کند. به این پیچ تاریخ میگویند. یعنی الآن سر بزنگاه است، یک مقاطعی است که میشود به اینها گفت که اینها شب قدرهای تاریخ هستند یک شب آن مساوی با هزار شب است. یک اقدام آن مساوی با هزار اقدام است. حالا آخر عرضم میرسم به این بخشی که، دوستان که به عنوان اساتید رشتههای صنعتی مربوط میشود یک نکتهای را اگر فرصت کنم میگویم ولی اجمالاً اینجا یک چیزی بگویم، یکی از این ابعاد که همین الآن نقداً میتواند بخصوص در دانشگاههای جهان اسلام تأثیر بگذارد این است که حتی آنهایی که خودشان را رقیب ما احساس میکنند به لحاظ مذهبی یا قومی یا دوست ندارند به دانشگاههای ایران و انقلاب اسلامی صریحاً بگویند به عنوان الگو نگاه میکنیم غیر مستقیم یواشکی دارند نگاه میکنند. همین پیشرفتهای فنی صنعتی که در همین سالها افتاد گاهی به اندازه صد ساعت ایدئولوژی گفتن تأثیر دارد. مثلاً اینها این همه تبلیغ کردند که اسلامگراها در ایران سر کار آمدند اینها دیگر فاتحه علم و تمدن را بخوانید. خب سی سال است دارند این حرفها را میزنند. هنوز فیلمهایی که از ایران در رسانههای هالیوودی و غرب و اخبارشان نشان میدهند، مثلاً یک شتری نشان میدهند، یک محله خرابی نشان میدهند میخواهند بگویند که اسلام و دین اینهاست! بعد یک مرتبه خبر میشنوند که اینها ماهواره به فضا فرستادند و دارند غنیسازی میکنند یک مرتبه کاسه و کوزه همهشان بهم میریزد. یا شعار میدهند که اینها ضد زن هستند اینها که آمدند میگویند کلاً زنها بروند توی خانه، زن در عرصه علم و سیاست و هیچ کاره است نباید کاری بکند. یک مرتبه میبینند که زنانی آمدند در حد وکیل و مسئولین نظام و زنان متفکر مسلمان که با حفظ حجاب و عفت در همه عرصهها و کنگرههای علمی در دنیا دارند حرف میزنند. میدانید این یک خانم است، یک آقای مسلمان دانشگاهی است که هم علائم ایمان در آن هست و هم به لحاظ فن و علم در دنیا مطرح است و کسی نمیتواند بگوید تو بیسوادی! این به اندازه ده سال کار تبلیغاتی اینها را خراب میکند. 50تا فیلم سینمایی هالیوودی که ساختند بگویند ایران، اسلام یعنی بربریت، تروریزم، وحشیگری، خشونت، عقبماندگی، ضد زن، ضد صلح، ضد علم، ضد عقلانیت، و... ما که رسانه نداریم، حالا بیاییم بحث کنیم که اینها نیست منتهی از آن نوعی که تو میگویی خلاف آن را هم قبول نداریم دو قطبیای که درست کردید هر دویش غلط است. رسانه که نداریم یکی از بهترین رسانه این است که در عمل ببینند همین دانشگاههای کشورهای عربی که انقلاب کردند شما مطمئن باشید اینها به تجربه 20- 30 ساله دانشگاههای ما، مثل همین دانشگاههای علم و صنعت و دانشگاههای دیگر احتیاج دارند، تماس میگیرند کپی برمیدارند. بنابراین هر قدم علمی و عملی که الآن برداشته شود چون الآن مثل شب قدر تاریخ است سر پیچ هستیم. تأثیر میگذارد تا 20-30 سال در کشورهای دیگر. مدام میگفتند الگو الگو، قبلاً که حکومتها دست مخالفین بود حالا که آنها سقوط کرده، واقعاً الآن همه دنبال این هستند که خب حالا باید چکار کرد؟ دیروز در تونس رأیگیری بود گفتند بیشترین احتمالاً هم برای نهضت اسلامی – راشد انوشی- است. راشد انوشی کسی است که اول انقلاب برای امام کتاب نوشت حالا مواضعاش را نمیدانم کاری ندارم که چه بوده و چه هست، ولی میخواهم بگویم این حزب، الآن در تونس شده بیشترین شانس پیروزی که رهبر آن کسی است که 30 سال پیش در مدح امام و انقلاب ما کتاب نوشت. در مصر بیشترین شانس برای اخوانیهاست که اینها کسانی هستند که برخلاف جریانهای وهابی، البته خودشان گرایشهای مختلف در آنهاست اما سر جریانات وهابی که سر قضیه نبرد حزبالله با اسرائیل، حتی آخوندهای وهابی، بز هم علیه حزبالله فتوا دادند! بخاطر این که گفتند اینها شیعه هستند! ولی اخوان مصر، همان موقع اعلام کردند که اگر حکومت مبارک مانع نشود ده هزار رزمنده به کمک حزبالله لبنان بفرستیم. خب این مصر است، آن تونس است، جاهای دیگر هم همینطور است. شما ببینید در بحرین، در یمن، هر جا بروید. اینها بعد از پیروزی سر چند راهیاند. میخواهند نظامسازی کنند. یک الگو جلویشان هست الگوی عربستان و الگوهای فاناتیک و وهابی و متحجر است. اسلام قشری و متحجر. که چهارتا احکام فردی ظاهری باشد دیگر هیچی نبود نبود، نه عقل، نه اخلاق، نه عدالت، نه برابری، نه مبارزه با استعمار. یک الگو، الگوی لیبرال دموکراسی و کپیهای دسته سوم از رژیمهای غربی است. یک الگو هم الگوهای جنگ داخلی و باز کودتا و این که یک قلدر دیگر بیاید. یک الگو هم این است که آیا واقعاً میشود در ذیل ارزشهای اسلامی مردمسالاری باشد؟ بعد فردا در اقتصاد، همین مشگلاتی که ما در این 30 سال داشتیم و هنوز هم داریم، بالاخره خیلی جلو آمدیم شما خودت را با سی سال پیش مقایسه کن، ضعف خیلی داریم ولی ایران الآ ایران 30 سال پیش نیست، آسیبپذیریها کمتر شده، البته اشکالاتی هم هست. خب این ها میخواهند همان مسیر را تازه شروع کنند یعنی در اقتصاد، در نظام سازی، در پارلمان، فرهنگ عمومی، اخلاق، همین مشگلات را خواهند داشت. یکی هم در حوزه فن و تکنولوژی و نظام دانشگاهی است. پس این، نقش دانشگاهها مثل دانشگاههای دوستان مثل فنی و مهندسی و تکنیک و مکانیک، در حوزه تکنیک و تکنولوژی، نقش اینها در این بیداری اسلامی و این که چه تأثیری میتوانند بگذارند در آینده گاهی تا 200- 300 ساله جهان عرب و جهان اسلام.
من میخواستم از جای دیگری شروع کنم که اینها را گفتم. یکی از نکاتی که امروز باید با بشریت در مورد آن دوباره بحث شود همین مسئله تعریف اسلامی دین است. چون از دین تعاریف متعددی در غرب و شرق شده است، همان جناحها و جریانهای ضد دین از دین تعریف دادهاند و هم جریانات مختلف دینی با گرایشات مختلف دینی تعریفهایی از دین ارائه دادند. یک تعریف دینی و انحرافی از دین، همان تعریفی است که دنیا و غرب معمولاً به عنوان تعریف مسیحی و کلیسایی از دین میشناسد که بدون احترام و اهتمام به عقل بشر، خرد و تجربه بشر، اراده بشر، حقوق بشر، همینطور برای خودش برید و دوخت.
در مقابل آن، یک تعریفی در دوران مدرنیته از دین آمد و در این چند قرن همینطور گسترش پیدا کرد تا امروز شد تا همین چند دهه پیش شد گفتمان حاکم مسلط در تمام آکادمیهای غرب و شرق دنیا و رسانهها، چپ و راستشان از دین، و آن این که – خلاصهاش را فقط یکی دوتا محور آن را اشاره کنیم – ماهیتشناسی دین در این گفتمان، این که دین، یک محصول بشری است نه یک محصول الهی. یک پدیده بشری مثل هر پدیده بشری دیگر، و محکوم به همان احکام است. این گفتمان، گفتمان حاکم شد. یک عده هم تحت عنوان نواندیشی دینی همین را در کشورهایی مثل ما، در این صد سال اخیر، از مشروطه تا امروز ترویج کردند، دامن زدند، هر چند دهه هم این را به یک شکلی بازسازی و بازتولید کردند با یک ادبیات جدید با یک تکیههای جدید و بدون نوآوری اینها را اینجا تکرار کردند. این گفتمان هم هنوز هم گفتمان حاکم در رسانهها و آکادمیهای دنیاست ولی این جریانهای بیداری اسلامی که دارد اتفاق میافتد ممکن است نه این که قطعاً این اتفاق میافتد ممکن است بتواند این گفتمان حاکم و این تعریف حاکم را تغییر دهد چون زیر سؤالش برده است. این تعریف حاکم، تعریف غربی از دین، تعریف سکولار از دین که تعریف مسلط از دین است و بر اساس این تعریف، اگر گفتند دین از سیاست جداست، از اقتصاد جداست، از علم جداست، حقوق بشر امر برون دینی یا غیر دینی است، و همه چیز از دین تفکیک شد یعنی دین، صرفاً تبدیل بشود به یک مسئله شخصی درونی سلیقهای فردی که نه حجیّت معرفتی دارد و نه اعتبار مشروعیتبخش دارد، نه در حوزه نظر معرفتبخش است و نه در حوزه عمل، مشروعیتبخش. این تعریف از دین، تعریف حاکم شده بر دنیا. کمونیستها و چپها به یک شکل دامن زدند که گفتند اصلاً اصل آن مزخرف است همان کارکرد مثبت را که میگویید که مخدر است تریاک تودههاست که دردهایشان را آرام میکند آن هم نهایتاً به ضرر بشر است. جریانهای لیبرال دموکراسی گفتند نمیشود دین را از ریشه زد نمیشود از تاریخ بشر حذف کرد و هزینة آن سنگین است ولی میشود با دین، برخورد ابزاری کرد یعنی تئوری چپها حذف دین بود و تئوری راستها برخورد ابزاری با دین بود، بازی با دین. دین را تغییر ماهیت و تغییر شکل میدهیم چه مرضی داریم با آن مبارزه کنیم نمیتوانیم هم مبارزه کنیم خیلیها کردند نشد چرا ما بیخود هزینه مصرف کنیم؟ ضمن این که بخشهایی از دین، بخصوص بعضی از دینها خیلی به کار ما میآید و میتواند منافع ما را تأمین کند. این رویکرد اول، خیلی قساوتآمیز بود و رویکرد دوم خیلی شیطنتآمیز بود، اگر بخواهیم اسم بگذاریم روش دوم روش روباه است و روش اول، روش الاغ. با هر دو روش آمدند. چپها با روش الاغ آمدند و زودتر هم شکست خوردند. راستها با روش روباه آمدند ولی به تدریج دستشان رو شد. دین را به این عنوان یکی از نیازهای فردی است یا یکی از مقتضیات اجتماعی است مثل همه نیازهای فردی روانی افراد و مثل همه اقتضائات اجتماعات تاریخی و مادی که یک نهادهایی را میسازند یک پدیدههایی را بوجود میآورند اینها بوجود آمدند. منشأ دین تأکید بر نیازهای طبیعی بشر است نیازهای فردی یا اجتماعیاش، نیازهای روانی، نیازهای ذهنی، نیازهای اخلاقی دارد، نیاز به آرامش ولو ساختگی دارد. نیازی به یک سیمان دارد که انسجام اجتماعی بوجود بیاورد. این دین را بگوییم همان سیمان اجتماعی، این دین را بگوییم همان مسکن و اعصاب فردی، این دین را بگوییم امید ولو کاذب، همان کاذبش هم بکار میآید. یک داروی آرامبخش. یا به عنوان مسائل دیگری. ادیان ریشه سیاسی دارند، ریشههای اقتصادی دارند، ریشه تاریخی دارند، ریشه طبقاتی دارد، حتی ریشه فرهنگی دارد هر جامعهای با هر فرهنگی به دین احتیاج ندارد. این شد نگاه مسلط. در واقع بسترهای فردی و اجتماعی را گفتند علت تامّه دین است. در حالی که از منظر الهی، بله، دین برای تأمین نیازهای فردی و اجتماعی آمده، حتماً. و حتماً هم متناسب با اقتضائات تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی هر ملتی در هر دورهای آمده، شکی نیست اما اینها علت تامه پیدایش دین نیست. اینها به تعبیر منطقی، جزئی از علل مُعدّه است. یعنی مُعدّند این ها زمینه و بستر هستند. حتماً وقتی که وحی نازل میشود و پیامبران میآیند که منشأ دین را ما نبوت و وحی الهی میدانیم. اما این وحی، یک طرف فاعل دارد یک طرف قابل دارد. طرف قابل آن باید قابلیتهای آن لحاظ شود اگر مردم عرب هستند حتماً باید با آنها عربی حرف زد نمیشود که پیامبری بر ملت عرب مبعوث شود ولی به زبان رومی و زبان ترکی یا به زبان فارسی با آنها حرف بزند. اما اقتضائات فردی و اجتماعی را میشود به دو معنا بحث کرد. یک وقت میگویید اینها بستر بعثت است و نبوت و وحی که منشأ الهی دارد نه بشری، طبیعتاً با رعایت این اقتضائات و نیازها میآید چون برای حل مشگلات همین انسان آمده، نیازهای فردی و اجتماعیاش را حتماً میبیند و باید ببیند. این حرف درست است. اما یک وقت بگویید که اصلاً منشأ الهی در کار نیست خود بشر ساخته و طبیعتاً بشر هرچه را میسازد به قامت خودش میسازد و چون بشر خطاپذیر است دینش هم خطا دارد! چون بشر نسبی است، دین آن هم نسبی است. چون بشر ناقص است دین هم ناقص میشود. یک وقت میگویید نزول از آسمان به زمین است، اقتضائات زمین رعایت شده، محدودیتهای بشر، این حرف درست است. و لذا ما نمیتوانیم بگوییم حقیقتاً به حاق حقایق قرآن کاملاً اشراف پیدا کردیم، نخیر نمیتوانیم اشراف پیدا کنیم. من به حقیقت مطلق رسیدم، هیچ کس نمیتواند بگوید من به همه مراتب مطلق رسیدم، خیر. ما ناقص هستیم. اما نمیتوانیم بگوییم اینجا حقیقت مطلقی اینجا نیست و نازل نشده و پایین نیامده و این از زمین روئیده و خودمان ساختیم. ببینید فرق این دوتا دیدگاه این است که دین را خودمان ساختیم، و پرداختیم، یا دین را خداوند نازل کرد منتهی به تناسب ما و تناسب بشر. این که ما میگوییم تناسبها در آن رعایت میشود این حرف دوم است آن چیزی که حاکم شد حرف اول است. چپها یک منشأهایی برای دین شمردند و راستها و جریانهای لیبرال سرمایهداری هم به یک منشأهای دیگری برایش درست کردند وقتی شد فرآورده بشری، منشأ متعالی عالی آسمانی خطاناپذیر ندارد طبیعتاً مثل همه فرآوردههای بشری دیگر، اصل دین هم محدودیت تاریخی دارد یعنی تاریخ مصرف دارد اینها برای ملت و جامعه خاصی بوده، در زمان خاص، مکان خاص، مشگلات خاص، کل آن. بخشیاش را که ما قبول داریم. اصلاً اجتهاد همین است. حتماً بخشی از احکام ثابت است و بخشی متغیر هستند. اصلاً این یعنی اجتهاد. منتهی تغییر را بر مدار ثابتات باید تنظیم کرد. اما این که بگوییم کل آن، چون وقتی پدیده بشری شد چیز ثابتی ندارد همه چیز تغییر خواهد کرد. چون تجربه در حال تغییر است. اگر این شد امر تجربی مادی زمینی، دیگر نمیتواند هیچ امر ثابتی در آن باشد و این نتیجه را گرفتند همینطور نسبیت فرهنگی. همینطور که اینها معرفتنما نیست، معرفتبخش نیست، نانکانِتیو است. در معرفتبخشی نقصان دارد. یعنی عملاً خدا خوب است ولی اگر هم باشد، فرض کنیم خدا هست خوب هم هست اما حرفی نزده است! اینها را مجازاً میگوییم حرفهای خداست ولی حقیقتاً اینها حرفهای خودت است و کلام بشر است خودت داری میگویی و مثل هر حرف بشری دیگر هم، خطاپذیر، ناقص و مشگلدار است. منتهی آب خوبی بودی، انگیزه و نیتت خوب بوده، ما به تو احترام میگذاریم! اما مثل یک شاعری که یک شعری گفت! مثل یک مؤلف و نویسندهای که یک رسالهای نوشته شما هم یکی از آنهایی نیتت هم خوب بوده مصلح هستی اما معصوم نیستی! اینها حقیقت مطلق نیست. ببینید تضاد صریح با دین نه؛ بازی کردن با دین و مفهوم دین. این روشی بود که موفقتر بود، دین به عنوان فرآورده بشری آماده هر نوع دستکاری هم خواهد بود آماده هر نوع تحول است چون صنعت بشری است. وقتی چیزی صنعت بشر و ساخته بشر است همه کار میشود با آن کرد، چرا نشود؟ وقتی که اصل آن را خودمان ساختیم چرا نتوانیم آن را تغییر دهیم؟ همه کارش میشود کرد. حتی متفکران بزرگی که به عنوان ملحدان بزرگ در غرب شناخته شدند که ایدئولوگهای اصلی الحاد هستند کسانی مثل فویرباخ، مثل مارکس، مثل فروید، مثل دورکیم، مثل آگوستکنت که کنت را میگوید جامعهشناسی و علوم اجتماعی، و فروید را پدر روانشناسی میگویند و آگوستکنت را پدر پوزیتیویسم میگویند. دورکیم از پدران اصلی جامعهشناسان غرب است. مارکس و فویرباخ هم همینطور. اما همه اینها ملحد هستند. ما هیچ کدام اصل وجود تاریخی اجتماعی دین را انکار نکردند. حتی بعضی از فواید دین را هم انکار نکردند. همین دورکیم، هم مارکس، همهشان یهودیزاده و ملحد هستند. از خانوادههای یهودی آمدند و ملحد بودند. همهشان اینها میگویند دین یک فوایدی دارد منتهی این فواید در درازمدت و به ریشهها که نگاه کنی عین ضرر است. منشأ الهی آن را رد کردند نه اصل وجود دین را، گفتند دین هست ولی بشر ساخته است. یکی سرمایهداری است یکی میگوید عقدههای جنسی منشأ این است و... یعنی همه چیز به عوامل صرفاً انسانی برگشت، فردی یا اجتماعی.
قدم دوم در این که دین به حاشیه برود این بود که حتی اگر نتوانستند یانخواستند صریح بگویند دین، منشأ ماوراءالطبیعی و الهی دارد، منشأ آن خداوند است انسانی یا ساخته بشر نیست یا لااقل بعضی از ادیان توحیدی را بگویند گفتند میرویم این بشری بودن و مادی بودن را در حلقه دیگری میبریم، حلقه بعدی را تکرار میکنیم. اینها تحقیقاتی است که متفکران کردهاند، دستهبندی کردند من دارم خلاصه آن را عرض میکنم و تفصیل آن را نمیتوانم بگویم. و نمونه و شاهد مثال آورند که چه کسی چه میگوید؟ حالا بیاییم برویم در حلقه بعدی؛ خب حالا فرضاً پذیرفتیم که مأخذ و منشأ آن الهی است خدا فرستاده است اما کی گرفته است؟ پیامبر هم بشر است، بشر هم بشر است، محدود به فرهنگ خودش هست، طبق فرهنگ جزیرهالعرب 1400 سال پیش فکر میکند، ادبیاتش همان است، زبانش هم همان است و فکرش هم همان فکر است، اخلاقش هم همان است، فرهنگ و حسن و قبحهایش. روشهایشان همهاش همان است. خب حالا فرض کنیم خدا فرستاد، آن طرف معصوم بود این طرف که معصوم نیست. یک آدم است. اینجا بشری شد، اصل و منشأ آن بشری نبود اما آن که از طرف دین دارد میگوید من دارم حرف خدا را به شما میزنم او که بشر است، پس دین، باز هم بشری است. باز همان محدودیتها، همان خطاپذیریها، همان نقصها در آن است حتی اگر دین آسمانی بوده در مرحله ابلاغ زمینی شده است و مثل همه علوم بشری زمینی دیگر مثل همین علوم رشتههای خود شما، مگر کسی در این علوم معصوم است؟ مگر همه اینها ثابت و ابدی است؟ مگر همهاش میماند؟ تا 400- 500 سال پیش، علم میگفت نظام بطلمیوسی است، نظام حاکم بود، در دنیا و غرب میگفتند خورشید دور زمین میچرخد، یکی از دروغهایی که گفتند همین است و فکر میکنند در جهان اسلام هم همین بوده است. در جهان اسلام، از هزار و صد سال پیش، متن داریم که این را قبول ندارند. من یک وقتی حتی عین این قوانین نیوتن را قوانین حرکت را، قانون اول و دوم و سوم را، عیناً سندش را در یک جلسهای ذکر کردم، که عین این قانون اول و سوم در آثار ابنسینا و آثار فخر رازی است. قانون دوم عیناً در آثار ابوالبرکات بغدادی است همه اینها از چند قرن قبل از این حرفها که به نام نیوتن و گالیله و کپلر نسبت میدهند همه اینها دروغ است. زیر درخت سیب نشست و سیب افتاد پایین و گفت چرا بالا نرفت پس جاذبه است! اینها همه اساطیر و افسانهای است که به خورد من و شما دادند. اینها تاریخ علم است که در قرن 19 و 20 اروپا برای کل جهان نوشتند که بگویند قبل از ما و قبل از قرن 18 و 19 همه یک مشت وحشی غارنشین بیسواد بیتمدن بیشعور و هیچی بودند. فن و علم و تکنولوژی زمین و آسمان و پزشکی، همه اینها را ما به شما گفتیم. یکی از مصیبتهای ما این است که ما تاریخ علم و تاریخ تکنولوژی آن طوری که در واقع بوده هم نمیدانیم. انقلاب صنعتی در قرن 19 انگلیس ماشینهای نساجی و بعد هم ماشین بخار. خب قرن 11 میلادی در آندلس کارخانههای نساجی که با 11 هزار کارگر بوده. کشف آمریکا که کریستفکلمب کرده است. خب اینها همه دروغهایی است که میگویند. در خاطرات خود کلمب وقتی میرسد آنجا اولاً با دریانوردان مسلمان عرب، با قطبنما و نقشههای دریایی آنها رفته و با کمک آنها و بعد خودش در خاطراتش مینویسد اولین باری که رسیدم به سواحل کوبا، مناره مسجد دیدم. کشف آمریکا قرن 15 میلادی، کریستفکلمب آقای آمریکو. اینها همه تاریخ دروغ برای علم و تمدن است.
خب بحث را ادامه بدهم. این که در مرحله ابلاغ، مشگل پیش آمده است فرض کنیم خدایی هست پیامی هم فرستاده و خطاپذیر هم بوده است در مرحله ابلاغ به ما، این وسط مشگل پیش آمده است، همین که قرآن میفرماید «ما بصاحبکم» این رفیق شما دیوانه نیست، روانی نیست، جنزده نیست، کاذب و دروغگو نیست، شاعر نیست، اینها را از خودش نمیبافد، این دیوانه نشده، همه این اتهاماتی که آن هزار سال پیش میزدند الآن هم دارند میگویند، اینها همانهاست منتهی ادبیات آن فرق میکند ولی همانهاست. میگویند یا سحر است، یا کهانت است، یا شعر است، یا جنون و دیوانگی است یا کذب و دروغ است الآن هم چیزی غیر از این 4- 5تا را در حوزه فلسفه دین و جامعهشناسی دین و فنومنولوژی و پدیدارشناسی دین و باستانشناسی دین و... نمیگویند! همینها را منتهی با یک ادبیات مدرن میگویند. خب این اولش مشگل نداشته ولی بعداً مشگل پیدا کرده است. محدودیتهای زمانی و مکانی، فاهمه محدود شخص نبی، زبان او، فرهنگ او، محدودیتهای او. عصمت چیست؟ باز هم مشگل پیدا شد حتی اگر میخواستند امانتدار باشند نمیتوانستند باشند. آدمهای بدی نبودند توانشان همینقدر است در حد توانشان کار کردند. نمیخواهم پیامبر را محکوم کنیم، واقعیتشان این است. این هم خط بعدی که رفتند. اینها در ایران ترجمه شد تحت عنوان معرفت غیر از دین است، نسبیت فرهنگی و از این حرفها. هیچ وقت هم رفرنس هم نمیدادند. اصلاً در این صد ساله گذشته، تمام روشنفکران ما بدون رفرنس صحبت کردند حرفهایی که آنجا زده شد به نام خودشان اینجا زدند ولی صریح هم نزدند که مبنای این حرف این است نتیجهاش هم این است و من هم به نتیجه آن متلزم هستم! اینها را نگفتند. از آن طرف هم جریانهای متحجر دینی و مذهبی همیشه داشتیم و داریم و خواهیم داشت که دفاع بد از دین، بهترین خدمت به حمله خوب است. و آنها همیشه هر وقت حمله کردند روی کمک متحجرین حساب کردند. میگویند ما که میرویم این حرفها را میزنیم یک عده نفهمیده میآیند فحش میدهند تفکیر میکنند، جواب نمیدهند، اینها بهترین نیروهای کمکی ما هستند که حرفهای ما گسترش پیدا کند مخاطب ما هم نفهمیده سمپاتی پیدا کند که نفهمد چه گفتیم. بله دست اصحابش که رسیده، شاگردان و معاصرانش و دیگران، مشگلات عمدی، سهوی، بدفهمی پیش آمده، آن چیزی که به عصرهای بعد رسیده، اصل پیام الهی نبوده بلکه یک مشگلاتی بوده که بعداً با آن مخلوط شده است و دین محقق تاریخی که ما با آن سروکار داریم آن بشری است. حالا این که از آسمان چه بوده، آمده یا نیامده، ما نمیدانیم چه بوده است! اما آن چیزی که دست ما رسیده، کلاً دین محقق تاریخی، دین واقعی در دسترس بشری است. معرفت دینی غیر از دین است. اینها حرفهایی است که در غرب زدند، اینها حرفهایی است که از قرن 17 و 18 و 19 در غرب زدند و پذیرفتند. در قرن 20 اینها ترجمه شد و به ایران آمد و در دهههای آخر هم به شکل دیگری هست. که در هیچجا هیچ نوع انطباقی، و شناخت ما از دین با خود دین، وجود ندارد فرق بین نصّ و ظاهر و متشابه و محکم، اینها هیچ کدام با هم فرقی ندارد. این حرف، در غرب معنی داشت. ببینید وقتی در غرب میگفتند عیسی خداست در دوره متجدد گفتند یعنی چه که عیسی خداست؟ آمدند به لحاظ زبانشناسی و تاریخی روی انجیل و تورات نگاه کردند دیدند هم تناقض در آن هست و هم خلاف صریح اخلاق است. مثلاً پیامبران را یکی یکی اسم میبرد (اینها که الگوی بشر هستند) که فلان پیامبر با دختر خودش زنا کرد! فلان پیامبر شراب خورد! فلان پیامبر دروغ گفته است! فلان پیامبر ترسو است! اینها همه در عهدین هست در همین تورات و عهد عتیق که همه مسیحیها و یهودیان آن را قبول دارند، هست. الگوهای الهی و انسانی، اینطوری هستند ما چرا باید دنبال اینها راه بیفتیم؟! اصلاً مشگل در خود این عهدین و متن مقدس است. منشأ سکولاریزم خود عهدین است. منشأ تفکیک دین از عقل، دین از علم، دین از سیاست، دین از حقوق بشر، دین از زندگی، دین حتی از اخلاق، خود منبع است که دستکاری شده است. خب موافقین و مخالفین آمدند بر اساس یک محور غلط جلو آمدند و با هم چند صدسال است که دیالوگ کردهاند و به یک جمعبندی رسیدهاند و بعد آنجا آخر حرف گفتند که این عیسی مسیح، عیسای تاریخی را ما، ما آن عیسای تأویلی را کاری نداریم ولی این عیسای تاریخی، بیاییم این سیمای بشریاش را برجسته کنیم، بالاخره بشر بوده است! بله آنها آنجا مجبور شدند برای بشر دانستن عیسی که از نظر آنها خدا و پسر خداست و خدا برای نجات بشر به زمین آمد – اسلام این را قبول نداشت اسلام میگفت این که مسیح هم خدا باشد و هم بشر که درست نیست- آنها که میگفتند عیسی خداست، این دعوا پیش آمد که بالاخره عیسی خداست یا بشر؟! انشعاباتی هم بین آنها شده است. جریانهای مدرن و نواندیش گفتند که بشر عادی است و اگر بشر عادی است نه فرزند خدا، آن وقت هرچه که او گفته، پس بشری است. حالا باز آنجا در عالم مسیحی یک معنایی داشت. چون مرز خدا و بشر معلوم نبوده و هنوز هم معلوم نیست. این تعبیری که در سوره توحید مدام میخوانیم «لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد» ما گاهی مثلاً بگوییم خدا میزاید، خدا بچه دارد، خدا بابا دارد، چرا قرآن به ما گفته که هر روز این را بخوانید؟ مگر کسی به ذهنش هم میآید که خدا فرزند یا بابا داشته باشد؟ بله به ذهنش میآید. نه این که به ذهنش بیاید اصلاً در شرق و غرب عالَم همین الآن هم نگاه غالب به خدا همین نگاه است یعنی دو میلیارد مسیحی به خدا همینطور نگاه میکنند، یکی دو میلیارد هندو در شرق، بتپرستان به خدا همین نگاه را دارند. الآن شما بروید ببینید خدای چیز با خدای چیز ازدواج کرد و خدای فلان به دنیا آمد! همین الآن هندوها معتقد است در شرق ما در آسیا، در چین، در هند، بروید ببینید بیش از یکی دو میلیارد انسان معتقدند که «له کفوا احد» و معتقدند که «یلد و یولد»! کاملاً معتقد هستند. همان بتپرستی 1400 سال پیش حجاز، همین الآن هست. همین الآن ما بیش از 4 میلیارد بشر بت پرست داریم. یعنی اکثریت بشر امروز بتپرست هستند، بتپرست رسمی هستند ما بتپرست یواشکی هستیم نفسپرست و خودپرست هستیم ولی همین الآن 4- 5 میلیارد هنوز بتپرست علنی داریم از کسی که جلوی مجسمه تمثال مسیح و مریم نیایش میکند میپرستد و دعا میکند و از او میخواهد که بتپرستی پنهان است که قرآن میفرماید که شرک است که تا یکی دو میلیارد بتپرست واقعی که در خانههایشان بت دارند. الآن شما در هند بروید ببینید در جاده که میروید میبینید همینطور که هر چند کیلومتر که پمپ بنزین هست بتخانه هم هست بعد باز در قهوه خانه بین راه هم بتخانههای کوچک هست همانطور که ما نمازخانه و مسجد داریم آنها یک بت خانه کوچک کنار قهوه خانه دارند که غافل نشوند و باید دائمالذکر باشند! خب این مسائل هست و نگاه به دین، یک چنین نگاهی بوده است. آموزههای مسیحی و انجیلها و عهد جدید را گفتند که برای حوارییون و پولوس رسول است که درست هم میگویند واقعاً بخشیاش همینطور است. اینها تاریخ و اساطیر است، اینها کلام خداوند نیست یعنی نواندیشیهایی که در غرب در عالَم مسیحی شد اتفاقاً داشت با نگاه اسلامی به تورات و انجیل و مسیح نزدیکتر میشده است اینها در غرب به عنوان جریانهای کافر تلقی شدند. در حالی که بخشی از آنها کفر به دین نبود، بلکه کفر به تعالیم کلیسا بود. یعنی وقتی که کافر میشدند میگفتند مسیح، خدا نیست! میگفتند تورات و انجیل کلام خدا نیست! اینها که الآن هست کامل کلام خدا نیست. میگفتند که پاپ معصوم نیست، ما از طریق کلیسا لازم نیست به خداوند برسیم منتهی از این طرف بام افتادند یعنی هر افراطی یک تفریطی میآورد. خب این حرفها را یک عده متأسفانه نفهمیده، نسنجیده در جهان اسلام آوردند. این محمد آرکون و فضل الرحمن، حامد ابوزید در شمال آفریقا، مصر، تونس و الجزایر آمدند گفتند و بعد هم فضل الرحمن و امثال اینها در شبه جزیره هند و پاکستان، با تأخیر چند دهه، در ایران هم بعضیها آمدند گفتند بخصوص در دهه گذشته، همین حرفها همینطور گفته و شنیده میشد به عنوان نواندیشی دینی!
و آخرین تیر خلاصی که زدند که حالا فرض کنیم که از ترس مسلمانها بگوییم خیلی خوب ایشان پیامبرند و معصوم هستند، میگوییم این تحولاتی که در طول تاریخ، این فاصلهای که بین ما و پیامبر و امامان افتاده، درک ما از این مفاهیم با آنها مساوی نیست. آنها در آن شرایط خاص اجتماعی بودند وضع روحی و روانی خاصی داشتند، شرایط خاصی داشتند. این هم حرفی بود که باز در اروپا راجع به دین گفته شد و امثال محمد آرکون آمدند در جهان عرب، اینها را گفتند و تکرار کردند و بعداً هم آمدند در ایران گفتند! که بله، بیشتر از این که دین بخواهد به انسانها دانش بدهد یا بینش بدهد یا گرایش خاصی بدهد معرفت یا اخلاق یا جهتگیری بدهد و بخواهد به رفتار فردی و جمعی ما خط بدهد بخواهد حقوق و وظایف بشر را معلوم بکند عکس آن است ما هستیم که با شرایط موجود خودمان به دین جهت میدهیم و باید هم بدهیم، راه دیگری هم وجود ندارد. یعنی کل دین میشود یک ابزار، همان که عرض کردم یک برخورد ابزاری با دین! یک ابزاری در خدمت توجیه هر تفکر و هر فرهنگی میشود که همان موقع هست و مناسب با ساخت فرهنگی آن جامعه است. ما حالا دین را میسازیم! منتهی اول میگفتند اصل دین را بشر ساخته است! حالا در این بخش سوم و گام سوم میگویند ما نمیدانیم اصل دین چه بوده، انشاءالله خوب بوده! مقدس بوده و الهی بوده، اما این دینی که الآن در اختیار ما و شماست این را ما میسازیم این میشود ساخته بشر. البته این کار میشود یعنی ما خودمان دینسازی میکنیم، تحریف میکنیم، بازی با دین میکنیم، تفسیر به رآی میکنیم، سوء استفاده از دین میکنیم، برخورد ابزاری میکنیم، هرجا احکام دین به نفع ماست دینی هستیم هرجا علیه ماست روشنفکر میشویم و اجتهاد میکنیم. همه اینها درست است اما یک وقتی داریم راجع به کل دین و مؤلفههای دینی حرف میزنیم یک وقتی داریم راجع به روانشناسی بنده متدیننما حرف میزنیم. راجع به چه کسی داریم حرف میزنیم؟ راجع به فرد و جامعه دیندار یا مدعی دین، داریم حرف میزنیم این حرف درست است ما با دین بازی میکنیم، دین را به رنگ منافع خودمان درمیآوریم این حرفها درست است؛ اما راجع به دین داریم حرف میزنیم، راجع به متن و منابع دین که امروز به دست ما رسیده، یعنی باز به شکل دیگری زدن ریشه دین و دور زدن آن! که ما با آن چیزی که روبرو هستیم حقیقت نیست و چیز دیگری است.
یک شبههای مطرح میشود و گاهی دیدم که میآیند در رسانهها هم میگویند راجع به همین تکنولوژی و صنعت و این چیزهایی که شما به آن سروکار دارید که اینها اصلاً ربطی به دین دارد؟ ندارد؟ وقتی دین میگوید علم، کدام علم است؟ آیا منظور فقط... یک موجی هم بین دانشجویان فنی و... پیش آمده، خیلی رشتهها هست ولی بخصوص بچههای فنی، مکرر به خود من رجوع میکنند که ما میخواهیم بیاییم درس طلبگی بخوانیم، بیاییم حوزه، شما درس طلبگی میخوانید ما هم میخواهیم بیاییم حوزه. همین الآن اینجا میآمدم باز یکی دوتا از بچهها گفتند. گفتم که اشکالی ندارد خیلی خوب است که آدم بیاید منتهی هر کاری را باید درست انجام داد. الآن که بخواهید حوزه بخوانید مثل دانشگاه الکی است، همه کاری را میشود الکی انجام داد! طلبه درست بخواهید باشید مثل رشته خودت هست که باید درست بخوانی. یعنی 20 سال، 30 سال با تمام وقت و قدرت و توجه و تمرکزتان روی این مسئله باشد. طلبگی درست و حسابی یک کار حاشیهای نیست اما اگر تصورت این است که فکر میکنی رشتههای فنی که داری میخوانی به اندازه کافی دینی نیست و میخواهی روی یک رشته خالصاً دینی بروی، این تصورت غلط است. در فرهنگ اسلام، در فرهنگ قرآن و اهل بیت(ع) هر علمی که جامعه بشری را به سمت آرمانها و اهداف الهی نزدیک کنید آن علم مشروع است نه فقط دینی به معنای مشروع است بلکه دینی به معنای مأجور است یعنی جهاد فیسبیلالله است. دیدم بعضی از دوستان تحت تأثیر این جریانهای منتقد مدرنیته، چون ما یک جریان مدرنیته زده داریم که بزرگترین آرزویشان این است که میشود یک وقت من و خانوادهام، همسایهها و ملتمان یک کپی درجه سه مثلاً از مردم سوئد و فرانسه بشویم؟ اینها شبها خواب این را میبینند و صبحها هم با همین خواب از بیدار میشوند! یک عده اینطوری هستند و بزرگترین تأسفشان که چرا با این نژاد با این رنگ مو و با این رنگ چشم و این که چرا این طرف دنیا به دنیا آمدند؟ اصلاً یک اشتباهی در محاسبات عالم شده است اینها نباید اینجا به دنیا میآمدند آنها باید آن طرف بودند! آنها را کاری نداریم دوران اینها دارد میگذرد. دوران اینها از یک قرن پیش دوران اینها بوده در ایران و همه جا دوران اینها بوده است که دوران اینها دارد میگذرد.
یک جریانی در غرب بوده و اینجا هم ترجمه شده است تحت عنوان نقد مدرنیته، فکر میکنند با اصل صنعت و فن و علم ما مشگل داریم و اگر اینها را میپذیریم از باب اکلمیته و اضطراری است! حالا من فقط چندتا روایت برای شما بخوانم. یک وقت دارید میگویید صنایعی که امروز بوجود آمده یا تکنولوژی که به نام تکنولوژی غرب که محصول این صد سال اخیر است، آیا این تماماً میتواند تکنولوژی مشروعی و درستی باشد؟ خب اینجا باید طبیعتاً تفصیلی برخورد کنیم و بگوییم راجع به کدامشان صحبت میکنید؟ ما یک چیز جامعی به نام تکنولوژی و ذات تکنولوژی نداریم، راجع به کدام تکنولوژی و شرایط دارید صحبت میکنید؟ بعد راجع به هر چیزی که قضاوت میکنید از طریق آثار آن باید قضاوت کنید. یک وقت میگویید من میخواهم از طریق تکنسین آن هم قضاوت کنم که کافر است یا مسلمان؟ آن میشود قضاوت در مورد فعل فرد. بله. باید این کار را کرد. اما اگر راجع به برونداد یک فن یا علمی میخواهید بحث کنید یک راه وجود دارد و آن این که مبانی آن علم، یعنی هر علمی مسبوق به یک جهانبینی و فلسفهای است، یک هستیشناسی، یک شناختشناسی است، آن مبانی هستی شناختی آن فن، علم، تکنولوژی الهی است یا مادی؟ (یک). دوم این که آن فن یا تکنولوژی در جامعه به چه کار میآید؟ اسلام خواهان چه جامعهای است؟ جامعه عادلانه یا ظالمانه؟ جامعه فقیر را مرفه یا رفاه زده؟ اینها سه تاست. نه فقیر، نه رفاه زده، ولی مرفه. جامعه بیسواد میخواهد یا باسواد؟ جامعه بیمار میخواهد یا به لحاظ بهداشتی سالم؟ جامعه اخلاقی میخواهد یا جامعه غیر اخلاقی؟ جامعه ریاکار و متظاهر میخواهد یا جامعه صادق؟ جامعه رباخوار میخواهد یا بیربا؟ اقتصاد آن؟ سیاست آن؟ آیا رابطه سیاست آن با مردم، رابطه خشک و قانونی و یک طرفه است یا رابطه برادرانه و دوستانه و دو طرفه است؟ این اهداف اسلام را در عرصه سیاست، اقتصاد، حقوق، خانواده را بدانیم، حالا سؤال اینطوری است که هر علمی، اصلاً جامعه آزاد میخواهد یا وابسته؟ مستقل میخواهد؟ عزیز میخواهد یا ذلیل؟ که برای نیاز خود از دیگران گدایی کند. خب جواب این سؤالها روشن است اگر کسی با متن قرآن شریف و روایات، کمترین حشر و نشر را داشته باشد جواب این سؤالات روشن است و برای هر کدام دهها، و چند صدآیه و هزاران حدیث و سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است. اهداف، جوابهای روشنی است حالا راجع به هر فن و تکنولوژی سؤال میکنیم آن فن، آن علم، آن تکنولوژی به کار تشکیل این جامعه میآید یا آن جامعه؟ اگر این است این جهاد فی سبیلالله است. همان است که امام(ع) فرمود: به دنبال علم، حتی به عمق گردابها بروید «ولو بخوض لُجج» حتی اگر جانتان به خطر میافتد دنبال آن بروید شهید هستید. این شهید شهریاری که او را زدند این بخاطر علم خود شهید شد. شهید علم خود است. شهید علم متعهدانهاش هست، شهید راه خداست. از این شهیدتر چه کسی؟ هر وقت سراغ شماها هم آمدند معلوم میشود شما هم وارد منطقه خطر شدهاید. سی سال پیش میآمدند مطهری و بهشتی را میزدند از فکر دینی و عاقلانه اینها میترسیدند، از روشنفکری اسلامی ملتزم به دین میترسیدند نه مندرآوردی. حالا میآیند استاد فیزیک و استاد مکانیک را میزنند. معلوم میشود که دارند میترسند و اینها در یک امتداد هستند. دشمن فهمیده که این هم دینی است آن هم دینی است ولی بعضی از ما هنوز نفهمیدهایم.
حالا من چند نمونه از روایت را برای شما بخوانم. کدام علوم دینی هستند؟ هر علمی که فرد و جامعه را به سوی اهداف دین در عرصه سیاست، اقتصاد، تعلیم و تربیت، خانواده، صنعت، کشاورزی، نزدیک میکند دینی است هم به معنای مشروع هم به معنای مأجور. حالا یک وقتی میگوییم مأجور ییعنی حرام نیست دینی است یعنی حرام نیست، بلکه دینی است یعنی مأجور است، یعنی عبادت است، چون در جهت خدمت است. اگر جامعه الآن بدون فلان تکنولوژی وابسته و ذلیل میشود، با آن تکنولوژی عزیز میشود این جهاد فیسبیلالله میشود. هر تخصصی که به استقلال و عزت و رفاه و عدالت و پیشرفت اسلامی ما کمک کند این جهاد فیسبیلالله است. پس اینها از باب اکلمیته نیست. بله ادای غرب درآوردن و مسیر آنها را رفتن، گدایی کردن و توسل جستن به آنها، شفیع دانستن آنها پیش بت تکنولوژی، که جلوی بت تکنولوژی بایستی و بگویی «أتوسلوا بکم الیه»! اینها شرک و بتپرستی است.
من چند نمونه را بخوانم که حداقل معنای اینها در ذهن دوستان باشد. امام رضا(ع) «إنا وجدنا کلّما احلّهُ الله تبارک و تعالی ففیه صلاح العباد بقائهم» فرمودند بگذارید یک ملاک به شما بگویم که چه امری دینی و چه امری غیر دینی است؟ چه مشروع است و چه نیست؟ چه حلال است و چه حرام است؟ ملاک این است همه آن چه که «فیه صلاح العباد» صلاح بشریت است، رشد بشریت است. صلاح بشریت در چیست؟ در گسترش فحشاء است یا در حاکمیت اخلاق؟ کدام؟ در گسترش فقر است یا رفاه زدگی افراطی و اسراف و اتراف؟ یا رفاه متوسط؟ کدام است؟ «صلاح العباد» که امام رضا(ع) میگویند مصلحت بشر، بندگان، مصلحت مردم و جامعه، امت، ملت، در وابستگی اقتصادی است یا در عدم وابستگی؟ در تکنولوژی مواد مخدر است یا خیر؟ در تکنولوژی پورنوگرافی و سکس و هالیوود است یا خلاف آن است؟ هرچه که مصلحت است که این مصلحت را با عقل و وحی میشود فهمید. خیلیهایش را با عقل عادی هم میشود فهمید. با تعامل عقل و وحی میشود فهمید چه چیزی صلاح العباد است. هر چیزی که مصلحت بشریت است، هر علمی، فنی، تکنیکی، روشی، فرمودند که «بقائهم» بقاء بشریت و صلاح بشریت در اوست، این حلال و مشروع است دینی است. «و لهم إلیه الحاجه الّتی لایستغنون عنها» هر چیزی که جامعه و بشریت و ملت به آن احتیاج دارد و از آن بینیاز نیست این دینی است باید دنبال آن بروید این عبادت است. همین الآن در کارگاه فنی و آزمایشگاهتان اگر خدای نکرده سکتهای کردید شهید هستید. یعنی کارگاه و آزمایشگاه میشود مسجد و معبد شما. این تعبیر امام رضا(ع) است «و وجدنا محرم علی الاشیاء» امام رضا(ع) فرمودند هرچه که غیر دینی است و حرام شده این چیزهاست: چیزهایی که «لاحاجت للعباد الیه» واقعاً بشریت به آن نیازی ندارد. کسی فکر نکند ما چیزی را گفتیم حرام است در حالی که بشریت به آن احتیاج دارد. اگر شراب و قمار و زنا و همجنسبازی و رباخواری و دروغ و احتکار را حرام کردند، امام رضا(ع) میفرمایند نه این که اینها برای بشر منافعی داشته و حرام کردند، مصلحت بشر بوده و حرام کردند، خیر؛ «وجدنا محرّم إلی الاشیاء لاحاجت للعباد إلیه» بشریت واقعاً نه برای دنیا و نه برای آخرتش به اینها نیازی ندارد اینها را حرام کردیم. نه این که چیزی به نفع شما بوده و بشر به آن احتیاج داشته حرام کردند. «و وجدناهم مفسدا» هر چیزی را که دیدیم بشر را فاسد میکند، نابود میکند، خراب میکند، این است که دینی نیست «داعیاً إلی الفناء و الهلاک» دعوت به نابودی و فنا و هلاک است یا نابودی ظاهری یا نابودی فروپاشی درونی انسان است. اینها حرام شده است. این یک معیار برای حلال و حرام.
تعبیر دیگر از امام صادق(ع). فرمودند که «أعطی الانسان علم ما فیه صلاح الدنیا و آخرته دینه و دنیاه» هر چیزی که مصالح بشر را در این مقطع زندگی مادی در عالم طبیعت- همین 60- 70 سالی که هستیم – و ابدیت او را تأمین میکند خداوند آن را حق انسان قرار داد و مشروع است. بعد مثال میزند که یک وقت کسی فکر نکند که دارند فقط راجع به فقه و اصول و تفسیر و حدیث شاید دارند صحبت میکنند، خیر؛ میفرمایند «کزّراع و الاقتناع اقلام و الانعام» کشاورزی، دامداری، تربیت پرنده و دام، «و الصنایع» یعنی تکنولوژی و صنعت، همه اینها.
امام صادق(ع): «جعل اسباب ارزاقهم فی ضروب الاعمال» خداوند رزق بشر یعنی حیات و معیشت بشریت را در انواع و اقسام کارها قرار داده است، کار علمی، اقتصادی و صنعتی. «و انواع صناعات» یعنی انواع صنعت و تکنولوژی «و ذلک اَدوَمُ فی البقا و اصَحهُ فی تدبیر» دوتا معیار هم داریم، یک؛ دوام و بقاء تمدن بشری است یعنی با بهداشت این زندگی بهتر است یا بدون آن؟ و «أصحه فی تدبیر» یعنی تدبیر هرچه درستتر و عقلانیتر.
مثال دیگر که چه علومی دینی و مشروع است؟ فرمودند خداوند این حق را و بلکه این وظیفه و توان را به شما داد دنبال این علوم بروید و این وظیفه را هم گذاشت «معرفت الاقاقیر» شناخت انواع داروها و گیاهان که کارهایتان را سامان بدهید، بیماریها را شفا بدهید، هر چیزی که بیماریها را شفا میدهد. پیامبر(ص) فرمود هیچ بیماریای نیست الا این که خداوند درمان آن را قرار داده است بنابراین نگویید بیماریای هست که علاج ندارد پیامبر(ص) فرمودند همه بیماریها علاج دارند در آینده به تدریج به آنها خواهید رسید. بیماری لاعلاج وجود ندارد این یعنی توصیه به پیشرفت و تأیید پزشکی. دیگر چه باید بگویند با این که خیلی بیشتر از این هم گفتهاند. معدنها، معدنشناسی و استخراج معادن. فرمودند – اینها که میگویم عین عبارات امام رضا(ع) است - «رکوب سفون القوسف البحر» رفتن به اعماق اقیانوسها و دریاها. کشتینوردی و دریانوردی و اقیانوس نوردی. فنون مختلف شکار و تربیت پرندگان، ماهیان و حیوانات. و صناعات. انواع مختلف صنعتها. «خلق له فکل فنطفه و غزله و نسجه» میگوید کسی نگفته که مواد خام را از طبیعت بگیرید و همانها را مصرف کنید! چون بعضیها میگفتند تکنولوژی یک تصرف در مواد خام طبیعت است چون خدا راضی نیست چون در قرآن گفته است «لاتبدیل لخلقه الله». خب اگر لاتبدیل لخلقالله، پس چرا موهایت را کوتاه میکنی؟ چرا ناخن میگیرید؟ خب آن را هم بگویید خلق الله است. فرمودند که خداوند مواد خام را در طبیعت قرار داده عقل هم به تو داده، توان علمی و صنعتی هم به تو داده «فکل نطفه و غزله و نسجه» یعنی به شما تکلیف شده که روی این منابع خام کار کنید و نیازهای زندگیتان را تأمین کنید.
آخرین روایت: «ثم فکّ فی خلق هذه العرض» امام صادق(ع) به مفضّل میفرمایند که به زمین نگاه کن در این زمین، سالها و قرنها باید مطالعه کرد. فرمودند روی زمین و زیر زمین، در دریاها، در چگونگی آن بیندیش. زمین، ظاهراً بیحرکت و استوار به نظر میآید برای این که شما بتوانید ساکن شوید و زندگی کنید ولی زمین ساکن نیست. این هم یک نمونه از این که گفتند زمین ثابت است یا حرکت میکند؟ فرمودند این زمین دارد با سرعت حرکت میکند ولی اگر مدام نوسان باشد و هیچ نوع ثباتی در آن نمیبود نمیتوانستید روی این زمین ساختمان بسازید «أن یوتقن البناء» ساختمانسازی «والتجاره» نمیتوانستید تجارت کنید «والصناعه» نمیتوانستید صنعت و تکنولوژی داشته باشید «و ما اشبح ذلک» یعنی تمدنسازی. همه ابزار تمدنسازی.
وقت من تمام شد. اینها نمونه است. از این روایات خیلی است نمیدانم چرا بعضی از این دوستان این روایات را نمیبینند. آیات و روایات زیادی در این باب است که نوع نگاه به صنعت و کشاورزی میتواند توحیدی و انسان باشد و ضد توحیدی و ضد انسانی.
آن چه که اول عرایضم عرض کردم که شما عزیزان و اساتید بزرگوار میتوانید نه فقط برای دانشجویان خودتان بلکه برای کل کشورهای اسلامی و عربی الآن الگو باشید، همین است که بگویید تعریف علم، مساوی با سکولار است را قبول نداریم. علم جدا از دین و جدا از اخلاق را قبول نداریم. محصول آن علم، میشود این سلاحهایی که دارند میسازند و این جنایاتی که دارند میکنند. محصول این علم، میشود نجات انسان. همان تعبیر «ما فیه صلاح العباد» یا «فساد العباد». آن صلاح و فساد است که اگر آن را درست بکنید دیگر این علم، این وسط محکوم به حکم آن هدف است.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته.
هشتگهای موضوعی