سید جمال، صدای بیداری
به مناسبت روز بزرگداشت سید جمال الدین اسد آبادی _مزار سید جمال _ دانشگاه کابل _ زمستان ۱۳۹۷
بسمالله الرحمن الرحیم
این مرد بزرگواری که اینجا در محضر او هستیم متأسفانه هم در زمان حیات خویش مظلوم بود و هم بعد از ممات او. این مزار سیدجمال الدین اسدآبادی در دانشگاه کابل هستیم. یک سمیناری که تحت عنوان «افراطشناسی و بررسی آسیبهای افراطیگری برای جهان اسلام» در دانشگاه کابل، شرکت داشتیم، به محضر و در مزار سیدجمالالدین اسدآبادی افغانی، هرجایی، اسلامی، هیچ جایی! آمدیم. متأسفانه میبینم که سنگ قبر او نشسته و به این ستونها رسیدگی نشده است. این کملطفی نه به ایشان، بلکه به خودمان است. این نشان میدهد که دعوا بر سر این که او اهل کجا بوده میکنند ولی بعد دیگر کسی کاری به کارش ندارد! خب حالا فرض کنیم که بچه همین کوچه بغلی در کابل بوده است. اینطوری که نمیشود. خواستم خواهش کنم که با همکاری ایران و افغانستان به ظاهر مزار سیدجمال الدین اسدآبادی برسند و ظاهر آن را به بخشی از آموزههای سیدجمال الدین اسلامی اسدآبادی را حکاکی کنند که بماند. ایشان حدود یک قرن پیش، شاید جزء نخستین بیدارگران جهان اسلام بود که همین سخنانی که مشگلات امروز ما و نیازهای امروز ماست، به زبان آورد. شاید نخستین کسی است که از وحدت امتهای اسلام، فراتر از همه مذاهب و قومیتها و نژادها و زبان و ملیتها بحث میکند. از عزت امت اسلامی بحث میکند که دوباره به عزتی که داشتیم برگردیم. از قشریگری، روح تکفیری، تضاد و خصومت افکندن بین مسلمین به بهانههای مختلف سخن میگوید. این که اختلاف مسلمین، منشأ مذهبی واقعاً ندارد بلکه منشأ سیاسی دارد و این که جنگ قدرت مستبدین فاسد داخلی در جهان اسلام، و بعد هم بخصوص نفوذ استعمارگران غرب و شرق، که آن موقع بیشتر از همه انگلیس تمام جهان اسلام را از فلسطین و اردن و عراق، تا افغانستان، تا هند، بر همه جا انگلیسیها مسلط شده بودند و غارت میکردند و از طریق اختلاف افکنی بین مسلمین این کار را میکردند. در همین دوران سیدجمال است که انگلستان 7 – 8 فرقهسازی در جهان اسلام کرده است. مثلاً در هند قادیانیها (احمدیه) در ایران، بابی و بهاییها، در حجاز (وهابیت) همه اینها را انگلیسیها یا نطفه آن را ساختند و تولید کردند یا بهرهبرداری کردند و پرورش کردند و از آن استفاده کردند. فرقهسازی درون هر مذهب، دو؛ اختلاف مذاهب با هم. سه؛ درگیری قومیتها و نژادها و مذاهب با هم، و رابطه اینها را با هم قطع کردن؛ مبارزه با زبان خودشان، خط خودشان، لباسشان، ادبیاتشان، فرهنگشان و اینها را متصل کردن به زبان و فرهنگ انگلیسی و غربی در جهت تسلط. آن هم هستههای آن بخشهای مفید فرهنگ غربی هم حتی به دیگران هدیه ندادند. برخلاف اسلام که میگوید اگر چیزی از معرفت و قدرت و ثروت به دست آوردید زکات آن واجب است که به همه ملتهای دیگر بدهید. اینها وقتی به اینها رسیدند آن هم از طریق مسلمین، همانها را علیه خود مسلمین بکار بردند. سیدجمال میگوید غرب، از سر سفره اسلام نشست، با علم جدید، صنعت، شیمی، فیزیک، جراحی، پزشکی، ستارهشناسی، زمینشناسی، حقوق بشر، فلسفه، عقلگرایی آشنا شد. شما میدانید عقلگرایی و جریان راسیونالیزم در اروپا از طریق فیلسوفان مسلمان مثل ابنسینا، مثل فارابی که آنها هم برای همین منطقه خراسان بزرگ، ایران و افغانستان و بلخ هستند، از طریق اینها عقلگرایی وارد اروپا میشود. حتی ابنرشد را که میشناسند، ابنرشد بیشتر جنبه ژورنالیزم فلسفی دارد و در حد بوعلی و فارابی نیست. با عقلگرایی از طریق اینها آشنا شدند. با جریان ضد عقل و نقد عقل هم اتفاقاً باز از طریق امثال غزالی که آن هم خراسانی و طوس و مشهد است، آشنا شدند و از بزرگان اهل سنت و اشاعره است. یعنی هر دو جریان اصلی فلسفی غرب، چه جریان راسیونالیستی و چه جریان رمانتیسیزم و ایدهآلیزم، هر دوی اینها تحت تأثیر چندتا متفکر مربوط به همین خراسان بزرگ، ایران و افغانستان بوده است. سیدجمال تصریح میکند که چرا آنچه که داشتیم از دست دادیم و دیگران از طریق ما به آن رسیدند و آنها علیه خود ما از همان علم و صنعت استفاده کردند و بر ما مسلط شدند. جالب است ایشان هرجا رفته خودش را طوری که آن مردم مسلمان بودند معرفی کرده است. حالا اسم آن را تقیه، یعنی تلاش برای مرهم گذاشن بر زخمهای سیاسی و تاریخی، تقیه معرفتی بگذارید. لذا همه جا بحث است که ایشان شیعه جعفری بوده؟ سنی حنفی بوده؟ یک جا خودش را شافعی معرفی کرده است. در شیعه، یک جا عمامه سیاه میبندد، چنانکه سیادت دارد و سید است. یک جا عمامه سفید که یعنی شیخ است. حتی یک جا در لژ ماسیونی فرانسوی وقتی که میبیند دارند روی نخبگان جهان اسلام کار میکنند یک مدت میرود ببیند که آنجا چه خبر است. و بعد او را بیرون میکنند چون میبینند این آدم آنها نیست و آمده که اوضاع را بهم بزند. یک جا نمانده، مصر و شمال آفریقا رفته، کار کرده، بنیان اخوان المسلمین را گذاشته است. اولاً تاریخی که ما در ایران با آن آشنا هستیم چون بستگان ایشان در اسدآباد همدان هنوز هستند، ایشان بطور قطعی یک عالم شیعه است، مجتهد است، شاگرد شیخ مرتضی انصاری، صاحب «مکاسب» است. مرحوم شیخ انصاری، ایشان را برای تبلیغ معارف اهل بیت(ع) در سن 16- 17 سالگی به هند میفرستد. یک چنین نبوغی دارد. ایشان در حوزه عرفان هم از شاگردان آقاسیدحسین قلی همدانی است، از بزرگان عرفان است. یعنی هم فقه او، هم عرفان او، آدم اهل سلوک است از حوزه عتبات در عراق، در حوزه نجف. بعد که وارد فضای اجتماعی و بینالمللی میشود تمام جهان اسلام را با ابزار و امکانات آن موقع میرود. اولاً ازدواج نمیکند، ممکن است ازدواجهای مقطعی داشته است اما خانواده اصلاً تشکیل نمیدهد و نمیگوید من مجاهد بینالملل هستم، یک چریک سیاسی و تئوریک و ایدئولوژیک اسلامی است، و مصر میرود، جناب محمد عبده و جناب رشید رضا و امثال اینها که اینها هر کدام رهبران یک جریانهای بزرگ اسلامی شدند هم از نوع سلفی و هم از نوع روشنفکری، هر دویش. چون سلفی هم دو تیپ بود. خود سیدجمال میگوید من سلفی هستم. سلفی به معنای بازگشت به سلف صالح، بله همه ما سلفی هستیم. برای این که الگوهای ما همه در سلف بودند. اما سلفی به معنای بازگشت، نه به اسلام بلکه به گذشته، یعنی ارتجاع و تحجر، یعنی دیکتاتوری فکری، اصلاً به این معنا سیدجمال سلفی نیست. شاگردانی که در الازهر تربیت کرده است اولاً یک تحول در الازهر ایجاد میکند، بعد جریانی ایجاد میکند که مثلاً مؤسس اخوان المسلمین که بزرگترین تشکیلات سنی، بلکه اسلامی در جهان است، هنوز هم هست، مؤسس آن شهید حسن البناء است که به احتمال قوی انگلیسیها او را ترور کردند. حسن البناء یک سنی شدیداً محبّ اهل بیت(ع) است و جزء همین طریقتهای تصوف اهل بیتی است. به شدت مخالف جریان تکفیر است و کاملاً تقریبی است. پدر حسن بنا شاگرد سیدجمال است. بنابراین یکی از محصولات سیدجمال در حوزه روشنفکری، حزب وفد را تشکیل میدهند که اولین حزب فعال قوی روشنفکری اسلامی ضد انگلیسی است که از خود همین حزب مثل سبزقلول و دیگران، بزرگانی بیرون میآیند که خود اینها رهبران چند انقلاب در مصر هستند. و در علما، در الازهر یک جریان قوی بازگشت به تمدن اسلامی و احیای فکر اسلامی ایجاد میکند. انگلیسیها او را تبعید میکنند و بیرون میکنند. در ایران آمده یک جریان وسیعی راه انداخته بین علما، حوزه و بازاریان متدین که این جریان قوی علمگرا و اسلامگراست. علمگرا که ایران عقب افتاده است و باید جلو برود. و اسلامگرا. مدتی در زمان ناصرالدین شاه به دربار قاجار میرود و روی اینها کار میکند که از طریق اینها دولت را وادار کند و یک کارهای اصلاحی هم انجام میدهد. انگلیسیها و افراد فاسد در دربار میفهمند و مانع او میشوند و این هم احساس میکند که شاه قاجار آدمبشو نیست، اینها دارای مصالح اسلام و مسلمین و عزت ایران نیستند دنبال خودشان و منافع خودشان هستند با حکومت ایران هم درگیر میشوند. به حدی که ایشان چند بار کتک خورده و مجروح شده، نزدیک به ترور، یک جایی هم میرود حضرت عبدالعظیم آنجا تحصن میکند و علیه حکومت بست مینشیند و یک موج مقاومت اسلامی در ایران ایجاد میکند و باز دوبار بازداشت میشود، یک بار مریض سوار قاطر بدون زین، لخت، در حال تب، کتک، توهین، میشود و تبعید میشود. در هند رفته و یک جریان وسیع احیای فکر اسلامی بین شیعه و سنی ایجاد کرده است که افکار او بعدها در هند، از جمله افکاری بود که اساساً باعث تشکیل پاکستان شد. یعنی امثال اقبال لاهوریها و محمدعلی جناح که بنیانگذار پاکستان است و ایشان هم شیعه بود، اولین رئیس جمهور پاکستان هم بود همه اینها به یک معنا تحت تأثیر او هستند. در برابر جریان نوگرای با گرایش سکولار و انگلیس، مثل سیداحمدخان هندی، درگیر میشود. همانجا مقاله و کتاب مینویسد و میگوید ما میگوییم نوگرایی اسلام و پیشرفت اسلامی، اما منظورمان سکولاریزم نیست، این حرفهای سیداحمدخان، این حرفهای پوزیتیویستی و مادی از قرآن را ما قبول نداریم. یعنی در برابر جریان روشنفکری انحرافی میایستد. یک مکاتبه و بحث و نقدی دارد راجع به این آثار و کتب مستشرق بزرگ اروپا که نام او را الآن فراموش کردم، خیلی مشهور است، راجع به او زیاد نوشت. او تألیفی دارد راجع به اسلام، نقاط مثبت و منفی را میگوید، یکیاش این است که میگوید که چرا اسلام در تمدنسازی عقیم است؟ مشگل در عقلگرایی است که سیدجمال یک جواب قشنگی تحت عنوان در رد نیچریه، یعنی رد ماتریالیست و نوتریالیست، اصالت طبیعت مینویسد. و با تسامح هم حرف میزند و میگوید حتی بر اساس مبانی خود شما هم حرف شما غلط است که بعضیها این را برداشت کردند که مثل این که سیدجمال الدین عقبنشینی کرده و حرفهای او را پذیرفته است. خیر. این از باب مجادله با خصم، تکنیک مدارای با خصم است. یعنی بر فرض این که حرفهای شما درست است. همین افغانستان آمده زمان دوست محمدخان، آمده اینجا، حکومت امیر امارت افغانستان علیه انگلیسیها، چون جنگ اول افغانستان و انگلستان شد و انگلیسها اولین باری که افغانستان را اشغال کردند و جلو آمدند موقع سیدجمال است. سیدجمال میرود با او و با علمای افغانستان، از بس روح جهادی دارد جبهه دفاعی علیه انگلستان تشکیل میدهد و میگوید از افغانستان دفاع کنید. تلاش مهمی در باب این که حدود 10- 15 پیشنهاد میدهد درباره روش درست حکومت داری در افغانستان و دوست محمدخان. حالا آنها چقدر فهمیدند، چقدر قبول داشتند و چقدر اهل اجرا بودند را من کاری ندارم. شما ببینید این مرد بزرگوار آرام نمینشسته است. یک مجاهد فی سبیلالله است. حالا به او اشکالاتی هم وارد است که بنده خودم به بعضی از مقالات او نقد دارم. چون خیلی مطلب مینوشت. از آن طرف با رسانه جدید آشناست به اروپا رفته، مجله در اروپا درمیآورد و مجلات او منتشر میشود و آنها را به جهان اسلام میفرستد. به لبنان میرود و در لبنان مجله عربی در اروپا، مجلات به زبان انگلیسی، فارسی و فرانسه منتشر میکند. یعنی غوغاست، این آدم اینجوری به اندازه صدتا تشکیلات و حکومت بیشتر کار میکند. همه این الآن حکومتها با این همه تشکیلاتشان این کارها را نمیتوانند بکنند تازه ایشان یک نفری کرده است. عرض کردم هم فقیه در حوزه نجف بوده است و هم از این فقهایی که فقط فقه میخوانند، اخلاق و معنویت و تقوا و عرفان و سلوک، سرشان نمیشود نبوده است. شاگرد مرحوم همدانی است در حوزه ذکر است. سر قضیه تنباکو، اصلاً این جنبش تحریم تنباکو علیه انگلستان که انگلیسیها تحت عنوان قرارداد رژی و تنباکو با شاه قاجار ناصرالدین شاه آمدند و به این بهانه داشتند بر کل بازارهای ایران مسلط میشدند و در دهها شهر ایران انبار و مرکز زدند و آن زمان صد هزار کارمند از انگلستان و هند و آفریقا به ایران آوردند، اصلاً همان موقع هم داشتند اشغال میکردند و شروع کردن عرقخوری، فاحشهخانه و رقاصخانه با عنوان این که برای کارمندهای خودمان است، و بیحجابی، و کمکم جوانان ایران، دختر و پسر را آلوده کنند همان کاری که در افغانستان شما کردند و الآن هم دوباره دارند میکنند. سیدجمال آن موقع نامه به مراجع مینویسد از جمله به مرحوم میرازی شیرازی که این قضیه خطرناک است. این بحث تنباکو یک تجارت معمولی نیست، این نفوذ است. این نفوذ اقتصادی است، قاعده نفی سبیل جایش اینجاست. مسئله یک تجارت عادی نیست، اینها بر بازار شما، فرهنگ شما، سبک زندگی مردم ایران مسلط میشوند. یکی از کسانی که خیلی در توجیه مراجع که باید اینجا حکم بدهند نقش دارد ایشان است که مراجع حکم میدهند «الیوم استعمال توتون و تنباکو حرام است»، «محارب در حکم محاربه با امام زمان است» یک اجتهاد سیاسی بسیار نواندیشانه و عالی بود و باز پشت این قضیه سیدجمال است.
سیدجمال به مراجع نامه مینویسد که این بانک دارد کپیبرداری از نظام سرمایهداری میشود، بانک ایران و انگلیس، بعد بانک ملی ایران، بانک ایران و روس را دارند میآورند، مقالهای خطاب به مراجع و مجتهدین دارد که «البانک ما البانک؟ و ما تدری ما البانک» نمیدانید بانک چیست؟ فکر نکنید بانک یک صرافی و یک صندوق قرضالحسنه معمولی است، «ما ادراک ما البانک» این بانکی که میآید اگر از اول درست مدیریت نکنید و اصلاحات ساختاری نکنید این با شما دو – سه کار میکند. ربا را بر اقتصادتان حاکم میکند. اقتصاد شما را با اقتصاد سرمایهداری غرب، تحت سلطه آنها میبرد و نابرابری طبقاتی ایجاد میکند.
خب ببینید خیلی هوشمندی میخواهد که یک کسی 120 سال پیش این حرفها را بفهمد و بگوید، هنوز در دنیا کسی این حرفها را نمیفهمیده است. بعد جالب است در زمانی که عثمانی دارد فرو میپاشد، و عثمانی خیلی شیعیان را اذیت کرد، شیعیان ترکیه، شیعیان عراق را، شیعیان ایران را، چندین بار به بهانههای مختلف قتل عام کردند، البته اصل آن سیاسی بود ولی با ظاهر مذهبی! همان زمان، سیدجمال از جمله کسانی است که به علمای شیعه و مردم شیعه میگوید گرچه ما به عثمانی منتقدیم اما همه باید پشت عثمانی بایستیم! همین بحث وحدت اسلامی، میگوید الآن درست است که ما رژیم عثمانی را رژیم خلافت اسلامی نمیدانیم اینها اهل دنیا هستند و خودشان هم تابع حلال و حرام نیستند و سلطه هم هست اما بالاخره پرچم اسلام است. آن طرف آن کیست؟ آن طرف پرچم کفر و اسکتبار است، پرچم اروپاست، انگلیس و فرانسه و آلمان و روسها هستند و لذا اعلام میکند که همه کنار عثمانی بایستیم و از خلافت عثمانی دفاع میکنیم. اختلاف ما با اینها اختلاف داخلی است، آن سر جایش. اما به خاطر اختلافات داخلی کنار دشمن نمیرویم که علیه مسلمان بجنگیم.
همین الآن هم مشگل ما همینهاست. این تبدیل بیداری اسلامی به جنگ داخلی، جنگ مذهبی همین توطئهای است که سیدجمال همان موقع فهمیده و گفته است. فراماسونری افشا میکند، روزنامهای که در اروپا به اصطلاح آزادی بیان را منتشر کرده است، انگلستان و فرانسه اعلام کرده بود که هر کس یک نسخه از روزنامهای که سیدجمال درمیآورد دست او ببینیم هر جای جهان اسلام، دو سال زندانی بشود. دو سال زندان بخاطر داشتن یک روزنامه! ببینید چه بوده است. کار دیگر او، دعوت مسلمین بود که گروههای جهادی تشکیل بدهید با اسلحههای جدید آشنا بشوید و از سرزمینهای اسلامی دفاع کنید. کار دیگرش این است که میگوید با علوم جدید آشنا شوید. ایشان به الازهر رفته، و اولین بار، بعضی از کسانی که بعداً شاگرد و مرید او شدند میگوید رفتیم شنیدیم یک کسی آمده، آنجا که به اسم سید خودش را معرفی نمیکرد، ظاهراً در مصر به عنوان جمال الدین افغانی خودش را معرفی کرده، و این که من سنی و حنفیام. که آنجا به بهانه شیعه درگیری نشود. میگوید الآن بحث ما بحث مذهبی نیست، بحث ما این است که الآن همه مذاهب اسلامی قربانی شدهاند! اول آن و اختلافات داخلی را حل کنید، بعد بنشینیم همه با هم حرف بزنیم. هرچه آدم در زندگی مردان بزرگی مثل این آدم فکر میکند که اصلاً اسمهای اینها را هم کسی نمیداند، شاید دانشجوی کابل صد بار از اینجا رد شوند و بگویند این، اینجا کی هست؟ این سنگ قبر را برنمیدارند درست کنند. حالا اینها که احتیاجی ندارند اینها پاداششان را از خداوند میگیرند.
عرض کردم انتقاد به جای خودش باقی است. این را بدانید ایشان جزء اولین نویسندگان و روزنامهنگاران قلم به دست بین علمای اسلام است. در همه مذاهب، اغلب علما، اهل نویسندگی به زبانی که مردم بفهمند، جوانان بفهمند، اصلاً نبودند، برای خودشان مینوشتند. بحثهای درون صنفی بوده است. یکی از اولین علمایی که دست به قلم میشود و مفهوم روزنامهنگاری، ژورنالیسم، رسانه جدید، ادبیات جدید، به زبان عربی، به زبان فارسی، به انگلیسی، به فرانسوی و همه اینها مینویسد ایشان است.
داشتم راجع به سیدجمال صحبت میکردم. این همه کمالاتی که این مرد بزرگ داشته است و بچههای همین دانشگاه کابل و هیچ کس نمیداند چه کار عظیمی، چه آثاری دارد. در 7- 8 عرصه ایشان کار کرده و در 7- 8 عرصه واقعاً قهرمان بوده، جزء پدران جریان اسلامی و وحدت اسلامی است.
اول که الازهر میرود کنار مباحث حوزوی یک درس جغرافی و یک درس ریاضیات و سه – چهارتا درسهای اینطوری دارد بعد یک کرة جغرافیایی برای اولین بار آنجا میبرد. آن کسی که بعداً جزء پیروان ایشان شده، میگوید گفتند یک کسی آمده، یک جمال الدین اینجا آمده که حرفهای مفت میزند! یک چیزهایی میگوید که کسی در الازهر نمیگوید. میگوید ما چند نفری رفتیم که او را کتک بزنیم. گفتند یک منحرف بدعتگذار و یک کافری آمده، مخصوصاً که رفتیم دیدیم روی میزش هم کرة جغرافیا گذاشته، گفتیم که صددرصد کافر است.
سیدجمال یک بار در الازهر دعوا میکند و او را کتک میزنند. خودش میگوید یکی از دلایل آن این بود که نمیفهمیدند این چیست؟ من گفتم آقا بیایید بنشینید این کرة جغرافیایی به شما نشان میدهم امت اسلام کجا بود، دیگران کجا؟ شما فقط همین شهر خودتان نیستید کل اینها مسلمانان، همهتان یک وطن هستید. میگوید به آنها گفتم شما از شمال آفریقا تا مالزی، و اندونزی همه یکی هستید. شما ارتباطتان را با بقیه قطع کردید، در افغانستان سرتان توی لاک خودتان است، در ایران با خودش،در مصر هم با خودش. مثل این که حواستان نیست، و میگوید نشان میداد اینها که بر شما مسلط شدند ببینید کل این انگلیس، اینقدر است، بر تمام شما مسلط شده است. مفهوم جغرافیای سیاسی، ژئوپلتیک به آنها آموزش داده است. بعد راجع به این که علم طب، مهندسی، پزشکی و... بنیانگذاران علوم جدید، دانشمندان مسلمان بودند. این را به شما بگویم، 60- 70 درصد، اغلب دانشمندان تمدن درخشان اسلامی، ایرانی بودند، و اغلب اینها خراسانی بودند یعنی خراسان بزرگ بودند که شامل همین افغانستان، خراسان ما و ترکمنستان میشود. 70 درصد از بزرگان جهان اسلام و پدران علوم جدید برای همین منطقه ما و شما بوده است که حالا جزء عقبماندهترین مناطق شده است.
پس توجه کنید که سیدجمال در چند عرصه نفر اول و قهرمان است. با تحجر درمیافتد. با جریان سکولاریزم و غربزدگی درمیافتد. با استعمار خارجی درمیافتد. با استبداد داخلی، با جهل مسلمین و بیسوادی آنها درمیافتد. میگوید اگر امروز با همین علوم به علم و صنعت دست پیدا نکنید مشگلاتتان را که حل نمیکنید هیچی، بلکه تا آخر شما جزء ملتهای عقب مانده بدبخت خواهید بود. باید بدانید تا بتوانید. جامعه بیسواد و عقب مانده نمیتواند به قدرت برسد و وقتی قدرت ندارید امکانات خودتان را هم برمیدارند میبرند! همین الآن اورانیوم و گاز و امکانات افغانستان را میبرند و با همین منابعی که زیر پای شماست، اگر در افغانستان درست کار بشود 30 سال دیگر، یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان است. دارند میبرند ولی شما حواستان نیست. چنانکه نفت ما را دههها بردند ملتهای ما هم خوش، قشنگ صبحها با هم میآمدند و شبها با هم میرفتند و کسی کاری به کارشان نداشت. اما این که علم و قدرت در مسیر توحیده باشد، بیداری و آگاهی، گفتگو، مسلمین با همدیگر حرف بزنند چرا از دور راجع به هم قضاوت میکنیم؟ چرا به هم تهمت میزنیم؟ چرا اگر کسی عین من نیست کافر میدانیم؟ نجس و باطل میدانیم؟ به چه حقی؟ همین تعبیر از سیدجمال که در نشست خواندم، میگوید رهبران مذاهب اسلامی، سنی و شیعه، هیچ کدامشان چنان حرفهایی نزدند که بعضیها میزنند. خود ابوحنیفه میگوید من یک انسان معمولیام اگر کسی نظر من را قبول ندارد حق دارد حرف من را نپذیرد و یک حرف دیگر بزند. مالک میگوید اگر کسی استدلال من را قبول ندارد حرام است از من تبعیت کند. او هم شافعی بود. امام جعفر صادق(ع) که استاد اینها بوده است. میدانید هر 4 رهبر و 4 مذهب برادران اهل سنت، همهشان شاگردان امام صادق(ع) هستند. جناب ابوحنیفه و امام مالک ابن انس، شاگردان مستقیم جعفربنمحمد، فرزند پیامبر(ص) هستند. و او دو بزرگوار دیگر امام شافعی که شاگرد ایشان و امام محمد حنبل که شاگرد امام شافعی است. هیچ کدام از اینها این ادبیاتی که همه مسلمین کافر هستند، همهشان نجس هستند، همه ملعون هستند غیر ما، نداشتهاند. یکی از شیعیان امام صادق(ع) پیش ایشان میرود و میگوید آقا ما یک جایی هستیم که آنها اهل بیت(ع) را قبول ندارند. امام صادق(ع) فرمود خوب ندارند. گفت ما رابطهمان را با آنها قطع کردیم نه خانهشان میرویم نه... امام صادق(ع) فرمودند اشتباه میکنید، به عیادت مریضهایشان بروید، به خانههایشان بروید، سر سفرههایشان بروید، آنها را به خانهتان دعوت کنید، در تشییع جنازه امواتشان شرکت کنید. اینها برادران شما هستند. امام صادق(ع) فرمود هرکس از شما شیعه برود در صف اول اقتدا به امام اهل سنت کند مثل کسی که به پیامبر(ص) اقتدا کرده است و پاداش نمازش را میبرد. خب این امام جعفر صادق(ع)، آن امام ابوحنیفه، و آن هم امام احمدبنحنبل، چه زمانی اینها از جنگ مذهبی و سر بریدن جلوی دوربین و تجاوز به ناموس مسلمین حرف زدند؟ هیچ کدامشان. اینها کار سیاست است.
سیدجمال یکی از اولین کسانی است که آن موقع آنها را افشاء میکند و بیان میکند. سر قضیه عثمانی هم میگوید همه کنار عثمانی بایستیم. به اختلاف مذهبی و حتی اختلافات سیاسی را کنار بگذاریم. عثمانی سقوط کند اینها بر کل جهان اسلام و بر همه ما مسلط میشوند چنانکه همین اتفاق هم افتاد.
و آخرین نکتهای که عرض میکنم نقش ایشان در داخل خود ایران بود. کسی که ناصرالدین شاه را زد، میرزا رضای کرمانی، شاگرد سیدجمال است. سیدجمال الدین وقتی دیدند که هرچه صحبت میکنند فایدهای ندارد، بست مینشیند و از داخل حرم عبدالعظیم او را میزنند و بیرون میکشند، هرچه بحث میکند، سیدجمال جزو اولین کسانی است که میگوید موتور برق را به ایران بیاورید، و اولین بازاریانی که برق میآورند کسانی هستند که با ایشان ارتباط دارند این را میآورند. کاملاً دنبال علم و صنعت و آموزش جدید است ولی با حفظ اصول مکتب و با حفظ استقلال و آزادی. اینها بخشی از تلاشهای ایشان است.
در آخر هم که میرزا رضای کرمانی، ناصرالدین شاه را که 50 سال بر ایران سلطنت کرد و خودش هم آدم غربزده بود، هم فاسد و دیکتاتور بود، هم یک صدراعظمی نسبتاً مصلحی مثل امیرکبیر بیش از 2 – 3 تحمل نکرد و به دوستور انگلیسیها او را کشت، صدراعظمی که آورد تابعیت انگلیسی داشت – میرزای نوری- و پسر او اولین سفیر ایران در واشنگتن است که از مکه آمد به واشنگتن رفت که به او حاجی واشنگتن میگفتند! ما الآن هم گرفتار حاجی واشنگتنها در همه جا هستیم، که هم مذهبیاند ولی قبلهشان یا واشنگتن است یا لندن است یا پاریس یا مسکو است. سیدجمال جلوی اینها ایستاد.
حالا این شاگرد سیدجمال ناصرالدین شاه را زد، گفت تا شما دیکتاتورها و مستبدین هستید این ایران را نمیشود اصلاح کرد. و بعد هم که خودش در عثمانی بود و آنجا با فشار غربیها وقتی عثمانی ضعیف شد و شکست خورد، سیدجمال به احتمال قریب به یقین مسموم شد حتی با همکاری عثمانی و به دستور غربیها و آنجا به شهادت رسید و دفن شد و بعدها جنازهاش را از ترکیه عثمانی به اینجا آوردند.
من میخواستم خواهش کنم هم از دوستان ایرانی و هم از دوستان افغانستان و هم دانشگاه کابل، اینجا را احیاء کنند. این آدم بزرگی است و اینها به گردن ما حق دارند اگر مردم افغانستان مقالههای سیدجمال را همین الآن بخوانند سرنوشتشان عوض میشود. همین الآن، آسیبهای الآن را گفته است و خودش را شاگرد مطلق مکتب پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) میدانست. یک وقت یکی از شاگردانش به او گفت که من میخواهم مثل تو بشوم، گفت هیچ وقت این کار را نکن، من الگوی خوبی نیستم، من توی ذهنم امام جعفر صادق(ع) بودم این شدم! تو اگر بخواهی ما بشوی معلوم نیست چه کسی میشوی؟ این حرف سیدجمال است.
اهل عبادت، اهل نماز شب، اهل روزههای مستحبی. حزبی که تشکیل داده است، مرامنامهای که در مصر است، حزبی که مصر انقلابی را ساخت، جزو تعهدات اعضای حزب این است که باید هفتهای دو روز روزه بگیرند، باید اینقدر نماز بخوانند، باید هر کدام هر روز به چندتا خانواده فقیر کمک کنند، هرکسی باید سهمیهای داشته باشید رسیدگی به بچههای یتیم بکند و... ایشان یک چنین شخصیتی است. من خواستم حالا که توفیق شد دانشگاه کابل آمدیم این نکات را یک جوری به اطلاع دانشجویان اینجا برسانم. یک دستی به اینجا بکشید و روی هر کدام از این ستونها من پیشنهاد میکنم بخشی از آموزههای سیدجمال را بنویسید. مثلاً یکیاش وحدت اسلامی، یکی علم و صنعت، یکی اخلاق اجتماعی، راجع به این که مسلمین از اخلاق اسلامی فاصله گرفتهاند. یکی خطر استعمار و غربزدگی و شرق زدگی، یکی ضرورت اجتهاد در اسلام و خطر تحجّر. و... هر کدام از اینها را روی این ستونها بنویسید که بچهها که هر کدام میآیند چشمشان بخورد و گوش شان صدایی را بشنود که شاید دنبال آن بروند. و الا صرف این که اینجا نوشته 1314 قمری در استانبول از دنیا رفته و بعد با تابوت 1323 اینجا آوردهاند. این را پشتو نوشته که خیلی متوجه نمیشوم. تابوت او از شیخلر مزار لقیح 1323 هجری قمری به اینجا آمده است.
خب به نظر شما این اطلاعات کافی است؟ این الآن سیدجمال را معرفی کرد؟ و پیشنهاد میکنم کتابها و مقالات ایشان را دانشگاه کابل تجدید چاپ کند. در ایران چند سال پیش تجدید چاپ شد. آقای خسروشاهی هست.
دستور همکاری را آقای دکتر بدهید.
چشم ما در توان هستیم. آنجا چاپ کردند، همان مجموعه را تماس بگیرید که به دوستان داده بشود و اینجا تجدید چاپ بشود.
خود ما اولین باری است که میبینیم ولی خب انتظار نداشتم که اینطور روبرو شوم. فکر میکردم یک جایی خیلی بهتر است.
من چند سال پیش هم کابل آمدم همینطور بود. فکر کردم رسیدگی شده است.
مقبرة ابوریحان بدتر از این است!
شما میدانید ابوریحان در مورد مسائل مختلف علمی بر گردن بشر و جهان چه حقوقی دارد؟ اصلاً این مرد یک نابغه بزرگ اسلامی است که در 10 رشته، در رأس نظریهپردازی است. یعنی از حوزه فیزیک تا جامعهشناسی سیاسی و دینی، تا جغرافیا، تا مباحث فلسفی کلامی، الهیات، تا فلسفه دین، تحقیقاتی که این آدم راجع به بودیزم کرده است که برای نخستین بار چنین تحقیقاتی با این دقت صورت گرفته است. این تحقیق «ماللهند» آثار دیگر او. اولین کسی است که چگالی وزن حجمی اجسام را با دقتی اندازهگیری کرده است که در دوره جدید، با ابزار جدید، تفاوتها بسیار کم است. راجع به جاذبه زمین، راجع به کروی بودن زمین، این چیزهایی که به دروغ به گالیله و نیوتن نسبت میدهند، اینها همه دروغ است. اینها تاریخسازی است. تاریخ قلابی علم در قرن 19 و 20 ساختند و در دانشگاههای دنیا حاکم کردند که همه فکر میکنند اینطور است. این قوانین نیوتن، قانون مکانیک، عیناً در آثار ابنسینا هست. ابنسینا در کجا متولد شده است؟ ابنسینا همشهری مناطق شماست، نابغهای است که در تاریخ جهان بینظیر است. همین الآن هم بیسابقه است. مولوی که همین الآن هنوز آثار او هست، میدانید که بهترین آهنگهای صدر جدول، در آهنگهای آمریکا که هر ماه در جدول میشمارند در رأس آن، اغلب اوقات، بهترین آهنگهای پاپشان شعرهای مولوی است! مولوی دریای ناشناخته است، ابوریحان و ابنسینا ناشناخته هستند. حیف که افغانستان را از ایران جدا کردند ما کمکم ممکن است نتوانیم بگوییم که اینها ایرانیاند. چون ما به اینها همه جا پز میدهند. کمکم میگویند اینها افغانستان و ترکمنستان هستند، ما اینها را قبول نداریم همه اینها یکی است. متأسفانه فراموش کردن تاریخ، فرهنگ، سنتها و نوابغ بزرگی که جهان جدید را، نقاط مثبتشان را اینها ساختهاند. منفیها را نه، ولی مثبتهایشان را اینها ساختهاند. حالا یک کاری کردند که ما شرمنده هستیم. مثل این که کل اموال ما و جیب ما را بزنند و با بخشی از پول ما، ما را قهوه دعوت کنند بعد تشکر میکنیم! خب کل را از ما زدید. ما تقصیر دشمن نمیاندازیم چون آنها طبیعی عمل کردند. الهی عمل نکردند ولی طبیعی عمل کردند. ما غیر طبیعی عمل کردیم. کاری کردیم که جوان افغانستانی شرمنده باشد از این که افغانستان است! یا افتخار کند و سرش را بالا بگیرد، یک تاریخ اینطوری دارد، این بزرگان هستند. همین ناصرخسرو را میدانید چه نابغه بزرگی است؟ دلم میخواست یک وقتی سر مزار ناصرخسرو برویم و یک مقدار راجع به او صحبت کنیم. ناصر خسرو غیر از این که از قلههای ادبیات فارسی است یک چریک بزرگ است. ایشان شیعه است که بعد شیعه اسماعیلی میشود. چون آن موقع اسماعیلیان خیلی انقلابی بودند و از فاطمیون مصر تا افغانستان و هند مشغول مبارزه مسلحانه بودند برای تشکیل حکومتهای علوی و فاطمی و تمدنسازی، و خیلی تمدنهای بزرگی ساختند. او مصر میرود و آموزش میبیند، سازماندهی میکند و به افغانستان و هند و ایران میآید و یک تشکیلات عظیمی ایجاد کرده است. این بُعد را هیچ کس نمیداند. آن وقت شعر او را کنار شعر بعضی از شاعرهای درباری که یکسره مداحی و چاپلوسی صاحبان قدرت و ثروت را میکنند، بگذارید، این مرد بزرگ شعرهایش را نگاه میکنیم واقعاً کوه آتشفشان است. مردان و زنان بزرگی در افغانستان بودند، قدر آنها را بدانید و به این نسل جدید منتقل کنید، و الا برایتان قهرمانان را ضد قهرمان میکنند، ضد قهرمانها و سلبریتیها را برایتان قهرمان میکنند! سلبریتیهای غربی و کم کم افغانستانی و اینهایی که زندگی شخصیشان سالم نیست، یا گرفتار مشروبات الکلی هستند یا معتاد مواد مخدر هستند یا مسائل بیناموسی و فحشاء هستند، این با زن او، او با مرد او، اینها قهرمان میشوند! نه سوادی دارند، نه علمی دارند، و نه بعضی از اینها وجدان و شرفی دارند، کاملاً خودفروش و وطنفروش هستند، فقط پول و شهرت و شهوت. اینها را غرب و هالیوود میخواهند قهرمان بکنند. بعد این را هیچ کس نمیشناسد. قهرمانان شما اینها هستند.
خداوند انشاءالله مغفرت و رحمت خود را شامل حال ایشان و همه ما بکند. البته من این را هم بگویم من به سیدجمال نقدهایی هم دارد و به بعضی از مقالات ایشان، حاشیه زدم. به نظرم این حرفهای شما درست نیست ولی مجموعاً این مسیر، مسیر درستی است.
فاتحهای برای همه علمای بزرگ اسلامی و ایرانی و افغانستان، از جمله سیدجمال بفرستید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی