شبکه چهار - 26 دی 1397

حوزه های علمیه و انقلاب اسلامی - قسمت اول-(نظام‌سازی دینی و اقتضائات عقب‌افتاده)

اساتید و مدرسین حوزه علمیه مشهدمقدس _مدرسه نواب_ نشست (از سکولاریزم تا فقه حکومتی) _سالگشت انقلاب اسلامی_بهمن۱۳۸۹

بسم‌الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلاه و السلام علی نبیّنا نبی‌ّالرحمه اباالقاسم محمد و آله آل الله.

عرض سلام به محضر اساتید بزرگوار دارم. بنده هم تشکر می‌کنم از سروران عزیز، مدرسان عزیز و مدیران مدارس حوزه علمیه در مشهد و خراسان رضوی. از این که بزرگواری فرمودند و منت بر سر بنده گذاشتند و این فرصت و این توفیق را به بنده دادند که خدمت آقایان و اساتید مشرف بشویم و راجع به یکی دو نکته که دغدغه امروز اسلام و تشیّع و انقلاب هست، گفتگو بکنیم. در این هوای برفی و سردی این منطقه، بزرگواران تشریف آوردید من سعی می‌کنم جبران کنم سه چهار ساعتی با شما ...

اولاً مدرسه نواب، برای من وقتی که وارد شدم خاطره‌ای را تداعی کرد که شهید هاشمی‌نژاد اولین تظاهراتی که مشهد اولین شهدای خود را داد. در انقلاب 57، شهید حسن‌زاده و شهید مهدی‌زاده، در همین مدرسه نواب بود، البته مدرسه قدیم نواب بود یادم هست شهید هاشمی‌نژاد صحبت کرد و گفت من از طرف دستگاه ممنوع المنبرم لذا ایستاده صحبت می‌کنم و منبر نمی‌روم! و یک صحبت بسیار آتشین و انقلابی و حساب‌شده‌ای کرد. و بعد جمعیت وارد خیابان شد و اولین باری که مردم پایشان را به زمین می‌کوبیدند و شعار می‌دادند «استقلال، آزادی، حکومت عدل علی» که آن موقع، اول شعار این بود. این شعار را می‌دادند و به سمت حرم می‌رفتند. اول درگیری شد و شهید شدند و شهدا را جمعیت از این پشت آوردند،  سر دست رفتند منزل مرحوم شیرازی که در همین چهارراه شهدا بود. نثار همه علما بخصوص در حوزه مشهد، از علمایی که قبل از انقلاب فداکاری و جهاد کردند و شهید شدند تا طلابی که در دوران دفاع مقدس و در انقلاب به شهادت رسیدند. علمایی که زندان رفتند، شکنجه شدند و تبعید شدند برای دفاع از حیثیت اسلام و تشیع، نثار ارواح مطهر همه آن‌ها صلواتی بفرستید.

این قضایای اخیری که در جهان اتفاق افتاده، من علمای خودمان را با علمای الازهر مقایسه می‌کردم. یک تفاوتی مهمی شما در انقلاب مصر و انقلاب ایران می‌بینید، گرچه که همه آن انقلاب‌ها را می‌گویند ملهم از این انقلاب است و اقرار خود دشمن است، اقرار صهیونیست‌ها، آمریکایی‌ها و اروپایی‌هاست که الآن نگرش گسترش اسلام‌گرایی و پیروزی اسلام‌گرایی در همه جا هستند.

دیدم که این‌جا پیش از انقلاب، گرچه نه متن حوزه، ولی در حاشیه حوزه، حلقه‌های فکری علمای مجاهدی در مشهد، قم، تهران تشکیل شد که از 20- 30 سال قبل از انقلاب، شروع به اندیشیدن راجع به نرم‌افزاری یک حکومت اسلامی کردند که دوباره سراغ آیات و احادیث رفتند و استنطاق آن‌ها برای شرایط و وضعیت جدید و از قبل از انقلاب می‌بینید تقریباً گرچه اقلیت بودند ولی در حاشیه حوزه، این‌ها کارهایی کردند و یک مانیفستی برای یک انقلاب، و یک حکومت تقریباً تهیه شد ولو خام! یعنی نظام اقتصادی اسلامی، نظام سیاسی اسلام، نظام تربیتی اسلام، نظام اخلاقی، نظام خانواده، این‌ها از قبل از انقلاب شروع کردند کتاب‌هایی را نوشتند و شنیده شد و انقلاب از قم شروع می‌شود و بعد مردم می‌پیوندند.

اتفاق ناخوشایندی که در مصر دارد می‌افتد این است که مردم و جوانان می‌آیند در صحنه و انقلاب می‌کنند و بعد الازهر با احتیاط به آن‌ها ملحق می‌شود! در حالی که سابقه فکر دینی مصر از ایران کمتر نیست. شاید در ایران جدید و دوره جدید بیشتر باشد. اصلاً این حرف‌هایی که در انقلاب ما مرسوم شد، قبل از ایران در مصر، امثال حسن‌البنا گفتند. سیدقطب گفت. خود رهبری آثار سیدقطب را ترجمه کردند از تفسیر «فی ظلال القرآن» تا دیدگاه‌های ایشان که یک ارتباط و پیوندی بین انقلابیون مسلمان، شیعه و اهل سنت متعادل، اخوانی‌ها، که خود اخوانی‌ها دو سه جریان هستند، اخوانی غربزده داریم، هم اخوان سلفی داریم و هم اخوانی متعادل داریم. ولی مصر، با این که آن سوابق را داشت خب در این قضایا این‌ها چه کردند که این‌طور عقیم شد؟ و حالا انشاءالله باید جبران شود. این هم یکی از خطراتی است که این کشورهای عربی- اسلامی را دارد تهدید می‌کند که این جوان‌ها به خیابان آمدند، شعار «الله اکبر» هم می‌دهند، دنبال نخبگان آن‌ها می‌گردیم آن‌ها را نمی‌بینیم!‌ یعنی علما از جامعه، عقب مانده‌اند!

این آماده نبودن روحانیت جهان اسلام، شرایطی که پیش می‌آید عقب حوادث دویدند، جزو توابع آن است تا این که از قبل آماده باشی. یعنی قبل از این که امام، در نجف شروع کرد بحث ولایت فقیه را، فکر می‌کنم درس‌های امام(ره) 15 جلسه هم نشد فکر کنم 13- 14 جلسه بود، 13 جلسه بود، یک زلزله‌ای در حوزه فکری شیعه و علما و حوزه و انقلابیون ایجاد کرد با این که زبان و ادبیات ایشان فقهی محض بود و به تعبیر بعضی از آقایان می‌گفت لسان قوم نبود، لسان قم بود. علما متوجه می‌شدند توده مردم که متوجه نمی‌شدند ولی آثار آن تا جریان‌های روشنفکری و جوان‌ها و مردم همه گذشت.

یادتان هست قبل از انقلاب، همین رساله «ولایت فقیه» امام، به عنوان «نامه کاشف‌الغطاء»، اسم‌های مستعار این‌طوری بود مثلاً نامه‌ای از امام موسوی و این چیزها منتشر می‌شد و زندان داشت. برای این که معلوم بود پیام آن چیست. و بعد، کسانی که در حاشیه و در ذیل آن شروع به  نظریه‌پردازی کردند در مورد جامعه‌ای که داریم وعده آن را می‌دهیم. این‌ها خودش چشم‌انداز درست کردن برای نسل جوان، روشنفکران و انقلابیون بود که خودش خیلی کار مهمی است. البته حالا بعداً اتفاقاتی افتاده، چه کار شده و چه کار نشده آن یک بحث دیگری است.

یک گفتگویی با یکی از این روشنفکران مذهبی داشتم که قبل از انقلاب، در مسائل فعال بود. به نظرم آمد عرایضم را با یک نقل قولی از این بنده خدا در این جمع،‌ شروع کنم چون مخاطب اصلی فرمایشات امام و رهبری در باب مسئله «تحول در حوزه اصلاح»، حوزه تکامل، حوزه آماده شدن، حوزه برای شرایط جدید ایران و بلکه جهان اسلام و بلکه کل بشریت، واقعاً این توقع هست.

من صبح در جلسه‌ای که در خدمت طلاب بودم عرض کردم که ما یک جلسه‌ای در هفته‌ای پیش داشتیم که یک عده‌ای از آمریکای لاتین آمده بودند و اغلب آن‌ها هم چپ بودند. دو جلسه، راجع به حقوق بشر با این‌ها گفتگو شد و من عمدتاً هم آیات و روایاتی که برایشان انتخاب کرده بودم خواندم. دیروز به آن دوست‌مان که رابط آن‌ها بود زنگ زدم گفت، این‌ها سه نفرشان گفتند ما دنبال متون اسلامی می‌گردیم که ببینیم اسلام و بخصوص تفکر شماها، در مورد مسئله حقوق زن، حقوق کودک، حقوق بشر، نظام اقتصادی، نظام بانکی چه می‌گوید. یک چنین عطش و تشنگی‌ای وجود دارد. و مخاطبین اصلی هم، مدیران حوزه هستند. مدیران مدارس هستند، اساتید هستند نه طلاب. طلاب با هیجان می‌آیند و مدام می‌پرسند که آقا ما چکار کنیم، مثلاً رهبری فرمودند تحول در حوزه، الآن ما باید چه کار کنیم؟ هیچی. واقعاً شماها کاری نمی‌توانید بکنید، شماها باید همین درس‌های حوزه‌تان را بخوانید، امتحانات‌تان را بدهید و در کنار آن یک مطالعاتی هم داشته باشید.

رهبری، قبل از انقلاب آن جزوه را که در مورد تعریف حوزه مشهد نوشت، ایشان تا همین سخنرانی اخیر ایشان در قم، یک دغدغه دارد و یک شناخت دارد و مخاطبین ایشان در درجه اول، مدرسین و مدیران حوزه هستند. از شورای مدیریت تا مدیران حوزه. مسئله اصلی این‌هاست. به نظرم آمد یک مقدار از این جهت عرض کنم.

این بنده خدا که روشنفکر مذهبی بود، خب ما داشتیم با ایشان بحث می‌کردیم که کدام اسلام؟! خلاصه بحث‌مان رسید به این‌جا که من به او گفتم ما یک اسلام «آری» دارم و یک اسلام «نه»! یعنی اسلامی که به آن نه می‌گوییم، اسلامی است که آن را وصله و پینه می‌کنیم و مستند به متن اسلام نیست. گزینشی با متن اسلام برخورد می‌کنیم و با تمایلات و منافع یا گفتمان‌های حاکم یا کلیشه‌های حاکم در یک فضا، این را تطبیق می‌دهید حالا یا گاهی چپ است یا گاهی مارکسیستی است و گاهی لیبرالیستی و راست است.

پرسید اسلام درست شما، کدام اسلام است؟ اسلام «آری»تان؟ گفتم اسلامی که مستند به متن باشد. و اگر مستند به عقل است، عقل پشت به متن، و متن پشت به عقل؛ ما تعارضی بین متن و عقل نداریم و این‌ها هر دو مبنای شریعت است.

بعد یک حرفی به من زد که البته من جواب او را دادم، اسکات کردم ولی اقناع نشد! او را اقناع نکردم. او گفت ببینید در این صد سال و صدوپنجاه سال اخیر که جامعه اسلامی و ایرانی مواجه شده با مدرنیته و فرهنگ غرب شده، چه از نوع چپ مارکسیستی‌اش چه از نوع راست لیبرالی‌اش، روحانیت در ایران و حتماً کشورهای دیگر هم همین‌طور است اول، متوگه خطر و متوجه مسائل نشدند، یک اکثریتی تا آخر هم متوجه نشدند، یک اقلیتی متوجه شدند دیر متوجه شدند. اول روشنفکران دین‌دار، کسانی که با متن نصوص اسلامی به روش حوزوی و جوهری و... آشنا نبودند، خلاصه سواد دینی نداشتند نه فقه، نه اصول، نه کلام، نه فلسفه، نه تفسیر و نه حدیث، هیچ چیز نمی‌دانستند، فقط مراجعه آزاد به قرآن و گزینش از بین روایات و منابع تاریخ بدون بررسی سند، بدون قدرت داوری بدون دلالت، نه به تعارض کاری دارد، نه به تزاحم و نه به هیچ چیز دیگر، نه اصل عملی می‌دانیم چیست و نه... ولی از موضع مشکلات عینی اجتماعی، یعنی چشم‌مان باز بود، بیرون را نگاه می‌کردیم، مشکلات را می‌دیدیم، و چون اسلام را قبول داشتیم می‌خواستیم راه حل اسلامی مطرح کنیم. به میدان می‌آمدیم و حرف‌هایمان را می‌زدیم. بعد از یک مدتی علمایی که متوجه می‌شدند، حالا آن‌هایی که متوجه نمی‌شدند هیچ، آن‌هایی که متوجه می‌شدند می‌آمدند به جای این که دغدغه اصلی‌شان این باشد که جواب آن اشکالات را بدهند، تمام حواس‌شان این بود که غلط‌های ما را بگیرند. گفت این اسلامی که شما می‌گویید اسلام منصوص است، این اسلامی که شما وارد می‌کنید و از آن شما دارید دفاع می‌کنید این اسلام سلبی است! شما خودتان کاری نمی‌کنید، حرفی نمی‌زنید، یا وارد نیستید یا اهل ریسک نیستید، وقتی که روشنفکران مذهبی، که در دغدغه دین دارند ولو به قول شما سواد دینی ندارند، شروع می‌کنند از نظر خودشان دارند از دین دفاع می‌کنند یعنی می‌خواهند بگویند اسلام از مارکسیزم کم ندارد شروع می‌کنیم چهره عدالتخواهانه اسلام را برجسته می‌کنیم. بحث لیبرالیزم می‌آید چهره آزادیخواهانه اسلام را مطرح می‌کنیم، بحث پوزیتویزم می‌آید چهره تجربه‌گرای علمی اسلام را می‌خواهیم نشان بدهیم که احکام اسلامی علمی ایست. بحث اگزیستانسیالیزم می‌آید چهره معنوی و اراده‌گرای انسان را می‌آییم مطرح می‌کنیم. بعد شما می‌آیید از ما مچ‌گیری می‌کنید! بعد یادتان می‌رود که باید به سؤال جواب می‌دادید چون تو به سؤال جواب ندادی من آمدم جواب دادم. شروع می‌کنی متخصص ویراستاری و مچ‌گیری که یک هدف داری و آن این است که ثابت کنی من بی‌دین هستم! ولی انگار قرار نیست جواب سؤالات را بدهی. مأموریت‌تان تمام می‌شود وقتی که ثابت می‌کنید ما بی‌دین هستیم، و ما حذف می‌شویم! بعد همه سکوت می‌کنند ببینند شما چه می‌گویید؟ بعد می‌بینند هیچی نمی‌گویید! باز دوباره برمی‌گردی احکام فردی و عبادی و همان چیزهایی که از قبل می‌گفتی همان چیزها را می‌گویی تا موج بعدی بیاید. و متوجه خطر نمی‌شوی تا وقتی که یک عالِمی ببیند فرزند خودش توده‌ای و بهایی شد! آن وقت می‌بینید از توی قم، «اسرار هزار ساله» را نوشتند! فرزند یکی از مقدسین درجه یک قم، که وقتی مرحوم شیخ عبدالکریم حائری وارد قم شد، به منزل ایشان وارد شد! اصل حرفش این بود که اسلام ایجابی کجاست؟ یعنی حوزه‌های علمیه، مدرسین، مربیان، برنامه‌ریزان درسی، این‌هایی که آموزش و پژوهش را دارند در حوزه‌ها پیش می‌برند این‌ها چه زمانی طلابی در سطح وسیع تربیت می‌کنند نه یک اقلیتی در حاشیه حوزه، چه زمانی می‌توان امیدوار بود که در متن حوزه کسانی بیایند که دیگر احتیاجی به بنده روشنفکر مذهبی از نظر شما بی‌دین دیگر نباشد، که بنده کنار بروم و بگوییم واجب کفایی بود شما به وظیفه‌تان عمل کردید، من کنار می‌روم، من بیسوادم، شما که باسواد هستید به وظیفه‌تان عمل کردید! اما هر وقت آن وقت رسید شما اخلاقاً حق دارید به من و به امثال من بگویید که شما خفه شوید! ساکت شوید حرف نزنید! شما التقاطی هستید، شما اسلام منهای روحانیت هستید، بعد گفت شما از اسلام منهای روحانیت می‌ترسید از روحانیت منهای اسلام نمی‌ترسید؟ ما دوتا خطر داریم.

اسلام اصل است و روحانیت در خدمت اسلام است آن وقت می‌شود اسلام به علاوه روحانیت. منتهی اسلام به علاوه کدام روحانیت؟ کدام حوزه؟ می‌گفت ما می‌گوییم اسلام منهای روحانیت، برای این که معتقدیم بدون روش روحانیت می‌شود از اسلام دفاع کرد، دفاع به روش مترقی و مؤثر. شما که با ما درگیر می‌شوید می‌گویید اسلام به علاوه روحانیت، اما دغدغه و حواس متوجه حوزه و حفظ روحانیت و شؤونات حوزه است اسلام این وسط، بی‌حیثیت شد، شد! یعنی در ذهن‌ها این مطلب جا افتاد که دیدگاه اسلام راجع به نظام حقوقی، نظام حقوق بشری، نظام اخلاق، نظام تعلیم و تربیت و... این اگر جوابش نیامد از نظر شما مهم نیست، این وقت این‌جا نمی‌لرزید وقتی که آبروی اسلام در خطر است این‌قدر نمی‌ترسید تا وقتی که آبروی روحانیت در خطر باشد. روحانیت که وسیله است از خود اسلام مهم‌تر است. این خلاصه این حرف‌هایی بود که این بنده خدا زد.

البته من پاسخ‌هایی به او دادم، گفتم در برخی از حرف‌هایت، کبرای حرف‌هایت درست است اما مصادیق صغروی‌ات غلط است. در بعضی از موارد هم کبرای حرفت درست است اما نتیجه‌ای که می‌گیری غلط است، یعنی آن حرف تو ولو درست، ثابت نمی کند که بدون متد فقاهتی و حوزوی می‌شود حقیقتاً اسلام را درست، جامع، مانع، شناخت. در حداکثر اگر اشکال تو وارد باشد این است که بنده طلبه و امثال ما داریم کوتاهی می‌کنیم. در یک جاهایی قصور و در یک جاهایی تقصیر، سر قرار نیست. این حداکثر اشکال است اما تو نمی‌توانی بگویی  چرا به وظیفه‌ات عمل نکردی و چون تو به وظیفه‌ات عمل نکردی، من به میدان آمدم! این را می‌توانی در یک مواردی بگویی، بله. اما نمی‌توانی بگویی چون شما نیامدی من هرچیزی را به اسلام اسلام می‌توانم بگویم! این را نمی‌توانی بگویی. این یک نکته.

ببینید، الآن هم در سطح خواص و هم در سطح عوام، توده‌ها، آن هم با این رسانه‌های امروز، ما خیلی مسئله داریم، خیلی وقت کم داریم، نمی‌دانم چرا ماها احساس می‌کنیم وقت زیاد داریم، خیلی وقت کم داریم. و خیلی کار زیاد است. من یک نمونه از سؤالاتی که همین اخیراً در یک دانشگاهی رفتم و پرسش‌هایی که در مورد نظام حقوق جنسی در اسلام، اصلاً موضوع بحث این بود «حقوق جنسی در اسلام»، «اخلاق جنسی و حقوق جنسی در اسلام» ببینید بعضی از سؤالاتی که در این جلسه از ما پرسیدند و بعد دنبال کتاب می‌گردند، کتابی که این‌ها را بی‌دین نکند. کتاب‌های مذهبی‌ای که بچه‌ها را لامذهب می‌کند کم نیست. من خواندن بعضی از کتاب‌های مذهبی را برای بچه‌ها، مخصوصاً این‌هایی که مطالعات جنبی غیر دینی دارند حرام است، خواندن بعضی از احادیثی که نه سند آن، نه دلالت دارد نه جایش این‌جا نیست، من بعضی‌ها را دیدم با یک روایت و یا یک حدیث بی‌دین شده‌اند. با یک تفسیر غلط از قرآن، مردد شده‌اند، اصلاً می‌ترسم کتاب معرفی کنم.

می‌پرسند که در حوزه مشهد، 50 تا طلبه فاضل را معرفی کنید که بتواند راجع به این مسئله بیاید تخصصی، و بدون این که آبروی روحانیت برود، بیاید بحث بکند. شما اگر می‌شناسید بگویید. من از این به بعد به شما برای هر موضوعی لیست می‌دهم، سینمار در داخل و خارج از کشور می‌گوییم که حوزه مشهد در این موضوعات 10 هزار- 12 هزار طلبه دارد، شما در این موضوع 10تا طلبه فاضل معرفی کنید. در این موضوع 15 تا طلبه فاضل معرفی کنید. از یک طرف می‌گویند که کلیسای خانگی در مشهد تشکیل شد و اسلاما! درست است. ولی قبل از آن باید گفت واحوزتا! اینجا دومین حوزه شیعه در دنیاست آن وقت چطور این جا... این بزرگترین اهانت به ماست. یعنی چه در مناطق حاشیه‌ای خراسان، اطراف مشهد وهابیت نفوذ بکند، بهایی نفوذ بکند، مسیحی نفوذ بکند! این حرف‌ها یعنی چه؟ این اِشکال در درجه اول به چه کسی مربوط است؟ به طلاب مربوط است یا به مدیران و به برنامه‌ریزان حوزه مربوط است؟ ما چقدر طلبه برای این‌ها تربیت می‌کنیم؟ در طول سال، چندتا کرسی در حوزه مشهد تشکیل می‌شود که یک طلبه فاضلی بیاید مثل یک تحقیقی، یک پایان‌نامه‌ای، راجع به این مسائلی که مطرح است، این همه شبهاتی که مطرح است، مشکلات عملی، مشکلات نظری، باید در هفته ده تا کرسی در این‌جا در همین مدرسه نواب، در همین دانشگاه رضوی، در این دانشگاه، در آن حوزه، در آن مدرسه آقای خویی و این طرف و آن طرف تشکیل بشود اساتید و فضلا بالای سرشان بگویند آقا شش ماه وقت داری برو به این شبهه پاسخ بده و پایان‌نامه‌ات را بردار بیاور! این مشکل عملی در دادگستری نظام است الآن قاضی گیر افتاده، قاضی این شعبه این طوری رآی می‌دهد آن یکی یک طور دیگر رأی می‌دهد، داری خانواده را به اسم قضاء اسلام متلاشی می‌کنی. معضلاتی که می‌رود در مجمع تشخیص مصلحت، دعوا بین عقل جمعی نمایندگان مردم و شورای نگهبان به عنوان نماد فقاهت است، ما خیلی از مسائل حکومتی و فقه اجتماعی، فقه حکومتی، فقه سیاسی، فقه اقتصادی، فقه خانواده، فقه مناسبات داریم که این‌ها همین‌طور روی زمین مانده است  یا اجتهاد نشده و بحث نمی‌شود یا اگر می‌شود، ما چندتا کرسی درس خارج داریم که بگوید کار این کرسی این است که پاسخ به شبهات فقهی که متوجه فقه جعفری است می‌دهد؟ کرسی درس خارج فقه در مشهد، در قم که، این کرسی دارد فقه اقتصادی را تبیین می‌کند، آن یکی فقه سیاسی را تبیین می‌کند.

یک وقتی در قم گفتم آقا یعنی واقعاً فرمان مالک اشتر و این نهج‌البلاغه ارزش این را نداشت که یک کرسی خارج فقه سیاسی تشکیل بشود و 5 سال فقط روی عهدنامه مالک اشتر، فقط بحث فقه سیاسی بکند؟ این ارزشش را نداشت. آن وقت مرحوم آقانجفی قوچانی در «سیاحت شرق» می‌گوید که راجع به درس‌های مرحوم آقامیرزا حبیب رشتی، بحث می‌کند و می‌گوید ایشان 14 سال در مقدمه واجب بحث کردند، بحث شروع کردند بحث بکند که آیا این بحث آیا ثمره و فایده دارد یا نه؟ بعد چند ماه بحث کردند و ثابت کردند فایده ندارد! آن وقت مرحوم آقانجفی قوچانی در «سیاحت شرق» می‌گوید که من محاسبه کردم که اگر ایشان بخواهد یک دوره کامل اصول، بگوید ششصد سال طول می‌کشد! این از این جهت عرض کردم، صبح هم به دوستان طلبه گفتم این خیلی خوب است و نشان می‌دهد چه ظرفیت عظیمی در اصول ما، در فقه ما، و مثل یک ریاضیدان و مثل یک انیشتین می‌توانی راجع به یک عبارت که در مقدمه واجب، واجب است یا نه؟ ولو سؤال فرضی، می‌توانی 14 سال بحث بکنی. این از یک طرف یک ظرفیت عالی است. و در جواب بعضی‌ها هم گفتم که همیشه که نباید دنبال ثمره عملی باشیم، مگر همه مسائلی که در ریاضیات و فیزیک مطرح می‌شود مگر ثمره عملی نقلی دارد؟ ولی یک ثمره‌ای برای اسلام باید داشته باشد. یا عملی یا نظری. و اگر 14 سال ما راجع به مقدمه واجب بحث می‌کنیم و بعد هم ثابت می‌کنیم که فایده‌ای نداشت، آن وقت راجع به هزاران مسئله‌ای که نه تنها فایده دارد بلکه ضرورت دارد یعنی حیثیت اسلام و مسلمین، حیثیت اهل بیت(ع) به آن مربوط است و یک ماه هم وقت نمی‌گذاریم آن وقت چطوری جواب شارع مقدس را می‌دهیم؟ چطوری روز قیامت جواب امام رضا(ع) را می‌دهیم وقتی که اصل فقاهت ما زیر سؤال است. اصل نبوت زیر سؤال می‌رود. اصل احکام زیر سؤال می‌رود. راجع به این‌ها باید هزار سال بحث کنیم و فکر کنیم اگر راجع به آن 14 سال بحث کردید. ما نمی‌گوییم چرا آن‌ها را بحث کردید ما می‌گوییم چرا این‌ها را بحث نمی‌کنید؟ مگر ما اهمّ و مهم نداریم؟ مگر ما اولویت نداریم؟ مگر ما ضرورت‌های اجتماعی را نمی‌بینیم؟ ببینید این‌ها نقاط ضعف‌هایی است که ما تصدیق می‌کنیم. من این حرف‌ها را دیدم در رساله مرجعیت و روحانیت 40 سال پیش، زمان فوت مرحوم آقای بروجردی، دیدم شهید بهشتی می‌گوید، شهید مطهری گفته، همه آقایان این را گفته‌اند. علامه طباطبایی همه این‌ها را خیلی دقیق‌تر و خیلی صریح‌تر این حرف‌هایی را که من جرأت نمی‌کنم بگویم، گفته است، حتماً دیدید، شهید بهشتی عباراتی دارد که اگر من بخوانم و نگویم برای بهشتی است می‌گویید یک روشنفکر ضد حوزه و ضد روحانیت است. بروید عبارات آن را بخوانید. حرف‌هایی که 40 سال پیش مطهری زده است الآن بعضی از حرف‌هایش را نمی‌شود زد! اگر بگویید می‌گویند این‌ها تعضیف روحانیت و تضعیف حوزه است. می‌گویند آقا این حرف‌ها را بلند بلند نگویید مردم می‌شنوند، خیال می‌کنند مردم نمی‌شنوند، و خیال می‌کند که در کدام عصر هستیم؟ آقا نقد حوزه را نگویید حیثیت روحانیت خراب می‌شود! شما در کدام عوالم هستید؟  انگار در جامعه و واقعیت‌ها نیستید. آقا دارند راجع به اصل احکام اسلام بحث می‌کنند. این‌ها می‌آیند می‌گردند توی روایات، در تفاسیر می‌گردند. دشمن چندصد سایت اینترنتی دارد، اصلاً کارشان این است. ماهواره‌هایی دارند. یک کسی یک سی.دی ماهواره برای من آوردند که یک کسی قرآن را می‌نشیند می‌خواند و فارسی ترجمه می‌کند و بدون این که فحش بدهد، جلسه که تمام می‌شود کل حرمت قرآن پیش هر کسی حتی پیش یک بچه مسلمان می‌ریزد! ما در این صحنه‌ها غایب هستیم، مسئول آن هم این طلبه‌ها نیستند، مسئول آن مدیران و مدرسان هستند، مسئول آن مدرسان حوزه قم و این‌جا هستند، مسئول آن ما و شما هستیم. ما چطوری داریم آموزش حوزه، پژوهش حوزه، ما داریم چطوری طلبه را تربیت می‌کنیم؟ برای کدام صحنه و کدام عرصه؟ دشمن تا بیخ گوش ما آمده است. خدا دارد کارها را درست می‌کند.

گفت یکی از براهینی که، برهان اثبات ذات بعد از انقلاب ما اضافه شد، اثبات ذات باری‌تعالی، این پیروزی‌های بین‌المللی این انقلاب با بی‌عرضه‌گی‌های ماست. این قطعاً اثبات می‌کند هم آن را، هم قاعده لطف را و هم وجود حضرت را، و این که حضرت دارند نظارت می‌کنند.

گفتند نماینده گورباچف وقتی آمده بود حالا شوخی می‌کنند می‌گویند- می‌گویند وقتی برگشت رفت، تا وارد مسکو شد رفت به سجده و دو رکعت نماز خواند! به او گفتند رفتی ایران و برگشتی مسلمان شدی؟ گفت آقا من چیزی آن‌جا دیدم که اگر خدا و امام زمان نباشد محال است این‌ها بمانند! من یقین دارم این‌ها درست است، باور کردم. حالا این شوخی است. حالا بحثی که امام گفتند، رهبری گفتند، در قم و مشهد، و مدام ایشان دارد واقعاً پرپر می‌زند و می‌گوید این که حوزه علمیه، نظام آموزشی و نظام پژوهشی ما نباید از این صحنه‌ها غافل باشد، دشمن در این صحنه‌ها هست ما نیستیم. طلبه‌هایمان را برای این عرصه‌ها تربیت نمی‌کنیم، مهارت ندارند، چند هزار طلبه در مشهد هستند مهارت ندارند چیزی در پاسخ این‌ها بنویسند. یک جلسه بگذارند اداره کنند، حتی علیه وهابی و بهایی و... کجا باید تربیت بشوند؟ چه کسی باید این‌ها را برای این صحنه‌ها تربیت کند؟

حالا بعضی از این سؤالاتی که در آن جلسه از من پرسیدند:

  • چرا چندشوهری نه؟
  • مُتعه، تجویز شهوترانی مرد است، فحشای اسلامی است. این مربوط به زن‌های قدیمی بود که کاری جز بچه‌داری نداشتند؛
  • آیا قانونی کردن مُتعه، جزء رواج آن می‌شود یا علنی شدن آن؟ علت این مسئله، فقر زنان و عدم استقلال آن‌هاست.
  • زن که امروز در عرصه خانواده در جامعه دارد کار می‌کند و گاهی حقوق خانه و زندگی را زن دارد تأمین می‌کند، بقیه احکام مالی اسلام هم باید تغییر کند. تنسیف ارث و مسائلی از این قبیل.
  • زنی که مریض شد دل مرد را زد، دور انداخته می‌شود.
  • مرد حق شهوترانی دارد زن ندارد. خلاف عدالت و برابری زن و مرد است؛ باعث تعدد زوجات و این احکامی که اسلام دارد باعث رقابت منفی بین زنان و فرزندان چند خانواده با هم می‌شود؛ و تبعیض و کینه می‌آورد. احکامی می‌گویید که باعث کینه و تبعیض می‌شود نه رحمت و الفت؛
  • علت این کار شهوت است یا علت اقتصادی دارد؟ این حکم تشریع شده برای حل مشکل شهوت یا مشکل اقتصادی؟ هیچ کدام را حل نمی‌کند به دلیل این آمار؛
  • مسئله شخصی و بسیار استثنایی است چرا مسئله اصلی می‌کنید؟
  • خانم بازی اسلامی است؛ هیچ زنی قلباً راضی به تعدد زوجات در مورد شوهرش نیست، تسلیم می‌شود؛
  • ازدواج مجدد و مکرر باعث فقدان مرد در خانه است، مرد بالای سر هیچ کدام از خانواده‌ها نیست؛
  • این قانون وضع را خراب‌تر، شکاف‌ها را بیشتر و طلاق‌ها را بیشتر کرده است؛ باز آمار آوردند و در جلسه خواندند. حالا من تحقیق نکردم ببینم آمارشان درست است یا غلط است؟ ولی می‌خواهم بگویم این‌جور سراغ مسائل می‌روند.
  • یکی از آن‌ها گفت طبق آمار رسمی جراحی زیبایی زن 2 و نیم برابر شده، زنان ایرانی در دنیا بالاترین آمار جراحی دماغ و... را دارند، این چه نسبتی با حکم حجاب دارد؟ هیچ جای دنیا زنان به اندازه تقریباً به اندازه زنان در ایران در خیابان آرایش نمی‌کنند و کمتر جایی در دنیاست که به اندازه ایران، که ماشین‌ها در خیابان بوق بزنند و مزاحم زن‌ها بشوند حتی زن بچه‌دار چادری!

ببینید ما جواب‌هایی آن‌جا دادم، گفتم علت این است که یک حکم اسلام را عمل می‌کند و بقیه‌اش را عمل نمی‌‌کند، همان اسلام که می‌گوید حجاب، همان اسلام تسهیل ازدواج و همه مسائل را حل می‌کند. شما از یک طرف عقده جنسی، فشار جنسی درست می‌کنی، محرومیت جنسی درست می‌کنی، نمی‌توانی یک طرف را ببندی و یک طرف را باز بگذاری! خب معلوم است از دو طرف را که ببندی منفجر می‌شود، برای این که ما به همه احکام اسلام عمل نمی‌کنیم، به یک بخشی عمل می‌کنیم و به یک بخشی عمل نمی‌کنیم! یا این که آن‌جا زن آرایش نمی‌کند، دوستان می‌دانید که در اروپا و آمریکا اصلاً زنان آرایش نمی‌کنند، گفتند علتش این است که آن‌جا مرد و زن مدام دارند ارضاع می‌شوند، هر هفته این‌ها بیرون خانه و درون خانه، مشغول ارضاء هستند و فشار و عقده‌ای وجود ندارد. اسلام هم با عقده جنسی مخالف است و هم اباحه‌گری جنسی. نمی‌توانیم بگوییم با اباحه‌گری جنسی مخالفیم ولی عقده جنسی بود بود! فقه اسلام که نمی‌خواهد پسر تا 40 سالگی، دختر تا 30 سالگی، 35 سالگی ازدواج نکند و بگوید فقط عفت اخلاقی و حجابت را باید داشته باشی! یک طرفه که نمی‌شود. اگر تکالیفی دارند حقوقی هم دارند. حالا نمی‌خواهم جواب‌ها را بگویم. این‌ها همه جواب دارد شما هم می‌دانید. ولی می‌خواهم بگویم ببینید تا چه حد؟ راجع به ولایت فقیه همین‌طور. راجع به مسائل مختلف همین‌طور که دیگر نمی‌خواهم ادامه بدهم. این در مسائل داخل.

در عرصه خارج از کشور، یک سمیناری بود با دانشگاهیان و علمای جهان اسلام از مذاهب مختلف. پیشنهاداتی مطرح شد که حالا من نمی‌خواهم وارد جزئیات بشوم. می‌خواهم این را گفتم بعد چه بلایی سرمان آمد. گفتم آقا پیشنهادهای ما مثلاً این است که   تبیین صریح این‌ها را می‌گویم چون آن‌جا به عنوان مصوبه و پیشنهادت در کنگره مصوب شد بعد از این جلسه که ما این‌ها را گفتیم چندتا از این علمای مذاهب مختلف اسلامی با خوشحالی، گفتند خیلی خوب، این کارهایی که شما در این باب، در ایران در حوزه‌های علمیه کردید به ما بدهید که ما سریع این‌ها را ببریم ترجمه کنیم. در دانشگاه مالزی، بوسنی، سودان، در آفریقا، آسیا و اروپا من رفتم با مسلمان‌ها و دانشجویان و اساتید، رئیس دانشگاه، استاد دانشگاه می‌گوید شما در رشته‌های متون اسلامی چه می‌خوانید؟ گفتم همین چیزهایی که الآن از قبل ترجمه می‌کنیم، گفتم مسائل اسلامی چه می‌شود؟ گفت شما به محض این که اولین کتاب‌های اسلامی را در باب مدیریت و تعلیم و تربیت و اقتصاد و سیاست را به ما بدهید، من تمام این کتاب‌ها را از دانشگاهم حذف می‌کنم و کتاب‌های شما را می‌کنم متن درسی در دانشگاه خودمان.

در این جلسه گفتیم:

- تبیین صحیح معنویت اسلام، بدون رهبانیت و دین‌گریزی؛

- تبیین صحیح تمدن علم و فلسفه علم اسلامی تکنولوژی بدون دنیازدگی و طبیعت‌زدگی؛

- اصلاح مناسبات قومی و مرزبندی‌های ملی و تبیین رابطه ملیّت و مذهب؛

- کرسی دائمی تفسیر قرآن و... ؛

- اصلاح تاریخ میلادی که در کشورهای عربی و اسلامی هنوز تاریخ میلادی مصرف می‌کنند که گفتیم باید تاریخ هجری بشود؛

- اصلاح نظام آموزش و پژوهش در جهان اسلام؛

- عبور از ترجمه‌زدگی در علوم اجتماعی، علوم انسانی؛

- آمادگی برای تمدن سازی معاصر جدید؛

- حرکت به سوی قانون اساسی مشترک در جهان اسلام؛

- بازنویسی منشور حقوق بشر اسلامی، مکتب سیاسی اسلام؛ مکتب تربیتی، مکتب اقتصاد مدرن، مکتب مدرن قضایی حقوقی اسلام؛

- مهار جریان متحجر؛

- و....

همه این حرف‌هایی که زدیم بعد دیدیم یک جمعی از آن‌ها آمدند خیلی خوشحال گفتند چه زمانی این‌ها را به ما می دهید که ما سریع برویم در کشور خودمان ترجمه کنیم، یکی آمد گفت ما تلویزیون ماهواره‌ای داریم، یکی آمد گفت ما 150 سایت اینترنتی داریم، یکی گفت ما چهارتا دانشگاه خصوصی داریم در کشور ما زیر نظر ما، این‌ها را بیزحمت به ما بدهید برویم تدریس کنیم. البته ما گشتیم بعضی از کتاب‌ها هرچه بود ... ولی من می‌فهمم که این ‌ها برای این کار کافی نیست. و متولی آن جز حوزه و جز شما کسی نیست. چه کسی متولی این‌هاست؟ اگر این‌ها را بسپارید به دانشگاه‌های این‌ها، همین چیزهایی که در علوم انسانی غربی ترجمه شده همان‌ها را برمی‌دارند می‌نویسند، به خودشان پس می‌دهند! فقط اگر مذهبی است اولش یک بسمه تعالی و چهارتا استناد بی‌ربط یا باربط هم به قرآن و حدیث می‌دهند. اجتهاد... حالا یک وقت به خودم برگشتیم که ببینیم قدمای ما در این باب چه گفته‌اند؟ در آثار این متفکران می‌بینیم... من یک تعبیری از مرحوم آیت‌الله نراقی آوردم در بحثی که ایشان دارد بحث "ولایت افتاء" را می‌کند، فوایدی را می‌شمارد، بحث‌هایی می‌کند. یک سؤال مرحوم ملانراقی مطرح می‌کند، که خب ایشان تقریباً تئوریسین تجدید احیای ولایت فقیه در زمان قاجار و قرن 13 بود. سؤال می‌کند که مجتهدین یعنی حوزه‌ها در چه عرصه‌هایی واجب است اجتهاد کنند؟ همین حرف‌هایی که به اصطلاح ظاهرش روشنفکری است، من در آثار خیلی از قدما این‌ها را یادداشت کردم دیدم همه این حرف‌ها را زدند، این‌ها حرف‌های جدیدی نیست که شنیده نشده باشد، به عنوان نمونه من این را عرض می‌کنم «مما یکون وقت سؤال وقت الحاجه الی سؤال إما من جهت کونه وقت العمل أو جهت وقت الامکان سوال وقته مع العلم بأنه یحتاج الیه فی وقتٍ» حالا هر وقت که بود «أو لایکون علی الاول یجب افتاء إن اجتهد فیه یجب الاجتهاد ثم الافتاء إن لم یجتهد» یعنی از قبل آماده بشوی اجتهاد بکنی، و بعد واجب است اجتهاد و بعد واجب است افتاء. در همه عرصه‌ها قبل از این که وقت آن برسد نه این که وقتش رسید شما دچار بحران شدی بعد بنشینید بگویید حالا باید چکار کنیم؟ نصف بچه‌های مردم کمونیست شدند، سکولار شدند، لیبرالیست شدند، حالا بنشینیم ببینیم چکار کنیم! «یجب الاجتهاد ثم افتاء لم یجتهد اذا تسع ا لوقت للاجتهاد إن کان سؤال مما یجب علی المستفتیئ علمه أو یتضرر بجهله للجمله اذا کانت سؤال عن واجباته و محرّماته» بعد می‌گوید واجب و محرمات فردی و اجتماعی، «أو ما یدفع الضرر...» تعبیر دیگر ایشان «خلاصه مقال أنّه کله ما یجب کل علی المستفتی عن سؤال، یجب علی المفتی عن جواب» بعد می‌گوید چه بر مستفتی واجب است سوال بر او؟ می‌گوید همه مسائل زندگی. چون روش زندگی اسلامی است در همه مسائل خصوصی، فردی و اجتماعی، واجب است که مستفتی سؤال کند، بنابراین در همه این عرصه‌ها واجب است که مفتی اجتهاد کند، مفتی غیر از حوزه کیست؟ آن وقت مفتی کجا تربیت می‌شود؟ در همین مدرسه‌ها دارد تربیت می‌شود، زیر دست و بال ماها دارد تربیت می‌شود. ما بدون راه اندازی این کرسی‌ها که هر ماه، هر هفته، یک تحقیق جدیدی در یک بحث فقهی، اصولی، فلسفی، کلامی، تفسیری، حدیثی، تاریخی یا پاسخ به فلان مذهب، فلان دین، فلان مکتب غیر دینی، بدون این‌ها مگر می‌توانیم بگذاریم وقت الحاجه برسد، بگذاریم وقت السوال برسد بعد بگوییم خب حالا چه کنیم؟ ما باید از قبل آماده باشیم.

این تعبری که ملانراقی آن موقع بحث می‌کند، بعد استدلال می‌کند، بعد دلیل اجماع می‌آورد، آیه می‌آورد، حدیث می‌آورد و بعد می‌گوید بالاتر از همه «إن الله لم یأخذ علی الجهال عهداً بطلب العلم حتی اخذ العلماء عهداً ببذل العلم» مسئولیت اصلی، با علما و با حوزه است نه با مردم که بیایند سؤال کنند. ممکن است که اصلاً ندانند که باید بیایند این‌جا سؤال کنند! فقط هم استفتاء فردی و عبادی نیست که او بگوید حیض شده، آن هم حج و طوافش آن طرف مقام است شما چه می‌فرمایید؟! استفتائات اجتماعی، امروز تمام دانشگاه‌ها و حوزه‌های دنیا دارند استفتاء اجتماعی و حکومتی دارند از حوزه‌های ما می‌کنند. یعنی از قم و مشهد دارند استفتاء می‌کنند. در همه عرصه‌ها. از نظام بانکی و اقتصادی و سیاسی و حقوق سیاسی گرفته ... آن وقت ما یکسره داریم در دانشگاه خودمان، حتی طلبه خودمان داریم مدام کتاب ترجمه می‌کنیم، در همه عرصه‌های علوم اجتماعی و علوم انسانی. علوم اجتماعی و علوم انسانی که از قبل ترجمه شده دارند چکار می‌کنند؟ در واقع دارند جای همین افتاء و استفتاء را می‌گیرد. او دارد همین جامعه را توصیف می‌کند و بعد دارد توصیه می‌کند، دارد همین کار را می‌کند. او دارد کار ما را انجام می‌دهد. بعد هم ایشان تعبیر می‌کند جالب است می‌گوید حوزه، وقتش را، علما وقت‌شان را حق ندارند صرف مسائلی بکنند که مبتلابه امت اسلام نیست و کسی از آن‌ها سؤال نخواهند کرد! خیلی تعبیر مهمی است. اول می‌گوید «لایجب الافتاء فیما لایجب تعلمه» چیزی که دانستن آن واجب نیست، افتاء آن هم لازم نیست، بخصوص اگر شما سراغ این مسئله رفتی، ده تا مسئله مهم‌تر زمین می‌ماند، مگر شما چقدر وقت دارید؟ چقدر استعداد دارید؟ چقدر طلبه دارید؟ چقدر فرصت دارید؟ این را باید صرف چه بکنید؟ مثال هم می‌زند می‌گوید «فلا یجب الجواب عن سؤال من یسئل أن مسقطات خیار غبن اذا اراد ایقاع معامله بوجهٍ یسقطه مثلا و نحو ذلک» چه کسی گفته باید به هر سؤالی جواب بدهی؟ به هر سؤال فرضی باید جواب بدهی! حالا یک مجتهد، یک صاحب نظر، یک آدم اصولی، فقهی قوی این کار را می‌کند بکند عیبی ندارد، یک کسانی هم در حاشیه بکنند، چه کسی گفته ما متن و بدنه حوزه را باید به این سمت ببریم؟ آن وقت در حالی که هزاران مسئله راجع به اصل اسلام روی زمین می‌ماند.

ما گاهی علامه‌هایی تربیت می‌کنیم، حالا ملا هم کم داریم، حالا همان مقدار که داریم، از سنخ آن علامه‌هایی هستند که رسول خدا(ص) وارد مسجد شدند دیدند مردم جمع شدند دور یک بنده خدایی، فرمودند چیه؟ گفتند علامه است! فرمودند یعنی چه می‌داند؟ گفتند انساب و ریشه‌های مردم که چه کسی تا هفت پشتش به چه کسی می‌خورد؟ پیامبر(ص) فرمود این چیزی است که دانستن آن فایده‌ای ندارد، نه ندانستن آن ضرری دارد! چه قدر از بحث‌هایی که می‌شود از این سنخ است؟ چقدر برای اظهار فضل است؟ خب بنده هم مشهد بودم هم قم بودم، سال‌ها درس خواندم دیدم طلبه‌های بااستعدادی که تمام توجه‌اش روی این رفته که ثابت کند من فاضلم! خب حالا فاضلی، چکارت کنم که الآن تو فاضلی؟! خب اسلام را چکار کنیم؟ مشکلات مسلمین را چکار کنیم؟ تو فاضل!

گفتم تقوای علمی و دینی. مرحوم آقاشیخ هاشم قزوینی، ایشان یک وقتی، دوستان که سن‌شان بوده همه بودند، نسل قبل از ما همه شاگرد شیخ هاشم در سطح بودند، می‌گویند ایشان مرحوم حاج آقاشیخ هاشم قزوینی سطح را تمام کردند درس خارج مشغول شدند وقتی مرحوم آقای میلانی به مشهد آمدند دوباره حاج شیخ هاشم به سطح برگشتند، فرمودند که منبع الکفایه هست، ایشان درس خارج بدهند، این را رهایش نمی‌کنم. این‌ها یعنی دین. نگاه می‌کنند که چه لازم است آن کار را انجام می‌دهند، این کار را باید انجام بدهی نه چه چیزی برای ما منافعی را تأمین می‌کند؟

حالا چند تا مسئله که بحث شده، ببخشید می‌خواهم چند مسئله مهم را بگویم، با کمال جسارت، وقت‌تان را دارم می‌گیرم، مسائل نه تازه‌ای است، نه نشنیده‌ای است، ولی به نظرم لازم است راجع به این مسائل با هم گفتگو کنیم. شاید این تأثیر بگذارد در نحوه تعلیم و تربیت طلاب، نسل بعد، از ماها کارآمدتر بار بیایند. ما با این ظرفیت محدود، از پس این همه دشمن برنمی‌آییم. حالا خدا کارها را دارد درست می‌کند، گفت شوخی شوخی انگار امام زمان هم دارند می‌آیند. با این اتفاقاتی که دارد در دنیا می‌آید مثل این که قضایا شوخی شوخی دارد جدی می‌شود. چون این اتفاقاتی که دارد می‌افتد سابقه ندارد، اگر کسی سابقه‌ای دارد بگوید ما هم بفهمیم.  اشغال و جنگ و فتنه و هرج و مرج بوده،‌ اما این که یک مرتبه ده تا کشور انقلاب شود. حالا گفتند امروز برای حجاز، عربستان هم روز خشم اعلام شد! حالا ببینیم انشاءالله آنجا چه می‌شود؟ اصل کار آنجاست. این شیعیان بحرین، الحمدلله توفیقاتی پیدا کردند شیعیان آن‌جا هم گفتند بسم‌الله. الآن این‌طوری شده، همه نگاه می‌کنند ببینند آن رژیم که سقوط می‌کند؟ خب شد ما هم راه بیفتیم. من احتمال می‌دهم این زنجیره همین‌طور ادامه پیدا کند و از جهان عرب بیرون برود، چون یک چیز عجیبی است. و این رسانه‌هایی که دشمن برای تخریب اسلام درست کرد دارد به ضرر خودشان تمام می‌شود. همین ماهواره‌ها و اینترنت، عرض کردم الآن انقلاب آنلاین است! جلوی دوربین تلویزیون‌ها دارد انقلاب می‌شود. کسی دیگر به آن شکل نمی‌تواند کشتار بکند غیر از قذافی دیوانه! کسی دیگر نمی‌تواند کشتار کند. اگر زمان انقلاب ما یک چنین دوربین‌هایی در خیابان‌های مشهد و تهران بود مگر می‌توانستند چند هزار آدم را بکشند. آن انقلاب کلید این‌ها را زد. وقتی هاشمی‌نژاد در همین مدرسه نواب ایستاد به صحبت کردن، خودش باور نمی‌کرد که سی سال بعد، همین خط به کشورهای عربی اسلامی می‌رود و شیعه و سنی راه می‌افتند. و الآن می‌دانید برای این که رابطه ما را با آن‌ها قطع بکنند، دارند روی این تمرکز می‌کنند که این‌ها دنبال عجمی‌گری و امپراطوری ایران هستند، و دوم این که، این‌ها شیعه هستند. این‌ها فحش را به اصحاب می‌دهند، این‌ها قرآن را تحریف شده می‌دانند. این‌ها علی‌بن‌ابیطالب را مخاطب وحی می‌دانند. این‌ها قائل به خاتمیت نیستند، این‌ها به اهل بیت پیامبر(ص) نسبت اولوهیت و رزاقیت و خالقیت و... می‌دهند دارند با این حرف‌ها رابطه این حلقه اصلی را با بقیه حلقه‌ها می‌خواهند قطع بکنند؛ و خیلی سخت است این ارتباط را حفظ کردن. مدام می‌گردند از توی منابع ماها یک چیزهایی را پیدا می‌کنند. در باب تحریف قرآن، در باب نسبت‌های عجیب به اهل بیت(ع)، در باب همه مسائل، یک چیزهایی پیدا می‌شود. نوار جلسه عمر را در مشهد یک کسی خوانده بود، نوارش را من یک وقتی رفتم دانشگاه زاهدان، دیدم در خوابگاه دانشگاه زاهدان و زابل، سی.دی این را در سطح چند هزار در خوابگاه‌های دانشگاه‌ها در زاهدان و زابل داشتن توزیع می‌کردند! و بعد زیرنویس کرده بودند داده بودند به علمای اهل سنت در کشورهای اسلامی. من رفتم افغانستان کابل، علمای بزرگ کابل به من گفتند تورو خدا می‌روید ایران به آقایان بگویید شما هرچه این حرف‌را بزنید این‌جا دارند شیعه می‌کشند! هر کلمه‌ای که این حرف‌ها را می‌زنید این‌جا خون ده تا شیعه را می‌ریزند! و شما مسئول خون این‌ها هستید و روز قیامت باید جواب بدهید. بعد گفت در حالی که پارسال، در کابل، روز عاشورا نمی‌دانم شما این را خبر دارید یا نه گفت پارسال، کابل روز عاشورا، عظیم‌ترین تظاهراتی که کابل به خودش ندیده، در عزای سیدالشهدا(ع) برگزار شد و صف اول علمای سنی بودند، علمای سنی در کابل، در صف اول عزاداری اباعبدالله بودند و می‌گفتند آن موقع وزیر دفاع افغانستان آمد یک سخنرانی خیلی قرّایی کرد. یا ترکیه دیدید که برای سیدالشهدا(ع) آمد روضه خواند. حالا این ترکیه که اصلاً شیعه نیست.

یک مسئله نوع تبویب بحث ابواب فقهی است، حتی می‌خواهم بگویم تا کجا بعضی از این بزرگان راجع به این قضیه فکر کرده‌اند.


نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha