سکنی، سکن، مسکن (خانه، آرامش، کرامت)
نشست (نهضت "ازدواج و خانهسازی"، نه کوخ، نه کاخ) _مدیران بنیاد مسکن _مشهد_۱۳۹۳
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عرض می کنم محضر خواهران و برادران عزیز. نهضت خانهسازی برای محرومین و مستضعفین وضعیت آن روشن است، نقش آن، اهمیت آن و کارکرد آن، که یک حرکت بزرگ انسانی و انقلابی است. ولی میخواهم با اجازه دوستان یک بحثی را در حوزه فلسفه مسکن، و نسبت خانه با بعضی از مفاهیم انسانی عرض بکنم که امروز در جهان، در مباحث آکادمیک جهان مطرح است و ما متأسفانه با این که باید بیشتر از بقیه در دنیا به این قضیه توجه کنیم ولی، انگار کمتر به این قضیه توجه داریم. امروز شما بدانید یک ارتباطی بین فلسفههای اخلاق و حقوق و علوم اجتماعی و روانشناسی و جامعهشناسی با مسئله مسکن و مسکنسازی در دنیا مطرح است. یعنی در دانشکدههای معماری و شهرسازی و مسکن، برخلاف چند دهه پیش، امروز جز مواد درسیشان از جمله مباحثشان که کاملاً به این حوزهها مربوط میشود. و این نکته فوقالعاده جالب است که در منابع اسلامی ما از هزار و چندسال پیش که یک مقولات انبوهسازی مسکن و نقش معماری و شهرسازی در اخلاق عمومی، فرهنگ عمومی، حقوق عمومی، که اصلاً این چیزها در دنیا مطرح نبوده، در منابع اسلامی به این مسائل توجه شده و ما باید این را یک نقطه شروعی بدانیم برای یک نگاه مجدد، یک بازنگری به مسئله مسکن و خانه، شهرسازی و معماری از منظر تفکر اسلامی – انقلابی، اگر مدعی تمدنسازی هستیم.
حالا چون فرصت کوتاه است به همه ابعاد آن نمیشود پرداخت. من فقط به سه بُعد از ابعادی که در روایات اسلامی ما، مسئله مسکن، با قرآن و حدیث ارتباط داده شده، اشاره میکنم و در پایان عرایض من، اگر فرصت بود نمونههایی از پرسشهای مهمی که امروز جهانی است، در این عرصه مطرح است اشاره خواهم کرد و ببینیم که ما حتی به کرسیهای نظریهپردازی در حوزه مسکن، معماری و شهرسازی احتیاج داریم. و جای آن در دانشکدههای معماری و هنر ما خالی است و هم در نهادهای حکومتی که در جهت تولید مسکن و شهرسازی مسئولیت دارند، مدیریتهای شهری. این یک مثلث دانشگاه و حوزه و مدیریتهای شهری، باید به این قضیه توجه بکنند. امروز حالا هزار و چندصد سال پیش، شاید توجه زیادی نبود به ارتباط مسکن و خانه و شهرسازی و معماری با مباحث فلسفی و انسانشناسی و حقوقی و اخلاقی؛ اما امروز در دنیا هم مطرح است.
آن سه بُعدی که به آن اشاره میکنیم یکی نگاه اسلام به نقش خانه و معماری و شهرسازی در آرامش روحی انسان است. این که خانه، تعبیر به مسکن میشود. ریشه «مسکن» سُکنی و سکون است، یعنی آرامش. این یعنی نگاه اسلامی و قرآنی، اصلاً این تعبیر سَکَن در مورد خانه و ساختمان در قرآن کریم آمده است. در آیه 80 سوره نحل میفرماید: «اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَناً» خیلی تعبیر مهمی است. اولا نسبت دادن مقوله خانه و جعل مفهوم و نهاد خانه، برای بشر، نسبت دادن آن به «الله». یعنی خانه و مسکن یک نهاد الهی و دینی است. جعل الهی است. خدایی که انسان را خلق کرد، برای او خداوند در فلسفه آفرینش انسان، یک مقولهای به نام آرامش انسان در دنیا مطرح است. برای خدا مهم است. خداوند انسان به علاوة سَکَن میخواهد نه انسانِ منهای سَکَن. بنابراین هر چیزی که با فلسفة خانه که به تعبیر قرآن سَکَن و آرامش است، منافات دارد یعنی منشأ اضطراب است، استرس است، نگرانی است، فشارهای روحی است، فشارهای جسمی است، اینها با فلسفه اسلامی خانه و معماری و شهرسازی منافات دارد. حالا شما ببینید چه چیزهایی. هر مقولهای که از ترافیک، از آلودگی صوتی، آلودگی هوا، از کوچک بودن بیش از اندازه خانه، از حریم خصوصی نداشتن، از تو هم تو هم بودن خانهها، از تبدیل شدن خانهها به لانه، یا از آن طرف، تبدیل شدن آن به موارد اسرافی و اشرافی و اترافی، هر دوتای اینها که آن آرامش الهی را از خانواده سلب میکند با فلسفة انسانی و اسلامی خانه و شهرسازی و مسکن و معماری در تفکر قرآنی منافات دارد. از همین عبارت که «اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَناً» خداوند خانههای شما را جای سکونت و آرامش برای بشر قرار داد، خدا آدم را طوری خلق کرده که این بدون خانه، بدون مسکن آرامش نخواهد داشت. انسان ذاتاً یک موجود آواره، تیپاخورده و سرگردان نیست، خداوند انسان را محتاج به آرامش و این آرامش را مرتبط با مقوله معماری، خانهسازی و شهرسازی تعریف کرده است. این خیلی نکته مهمی است.
بنابراین، تا همینجا چندتا استفاده حداقلی از این آیه کریمه بکنیم. یکی نسبت خانه و آرامش. سَکَن. این را اسلام به رسمیت میشناسد، این را قرآن جزو حقوق بشر و حقوق انسان میداند که همه حق دارند خانه داشته باشند و همه حق دارند خانهای داشته باشند که به آنها آرامش بدهد. سَکَن، یعنی اگر نوع شهرسازی و معماری ما ضد سَکَن باشد مدام اضطراب، استرس، مثلاً صدا از خانه همسایه به این خانه میآید. این ضد سَکَن است. شما هر لحظه میگویید الآن من دارم با خانمم صحبت میکنم همسایه میشنود یا نمیشنود؟ نوع معماری، نوع ساختمانسازی که حریم امنیت صدا نیست، حریم امنیت تصویری نیست، امنیت خصوصی ندارد این ضد آرامش و ضد سکَن است. خانه طوری باشد که در آن نمیتوانی صله رحم، ارتباط فامیلی غیر اشرافی و معمولی داشته باشی، این ضد سکن است. هرچه که آرامش را از انسان را میگیرد خلاف فلسفه معماری اسلامی و شهرسازی است. حالا شما بررسی کنید به لحاظ علمی و تجربی ببینید چه چیزهایی ضد سکن است. این یک فرق است. پس یکی از تفاوتهای بسیار مهم بین شهرسازی اسلامی و غیر اسلامی این است که آیا به سکن و آرامش انسان و مردم، توجه دارد یا نه؟ و چقدر توجه دارد؟ و این آرامش ابعاد دارد. ابعاد امنیتی، بهداشتی و... مثلاً اگر معماری خانه طوری است که هر لحظه ممکن است بگویی ممکن است دزد به خانهام بیاید! یا ممکن است ارتباطات عاطفی در خانه تضعیف میشود! شما میدانید خانه را میشود طوری ساخت که اعضای خانه همه پشت به هم و با کمترین ارتباط با هم باشند. نحوه چینش خانه و اتاقها میتواند طوری باشد که روابط خانواده رو به هم باشد. نوع معماری و شهرسازی میتواند در میزان خشونت در یک خانواده و جامعه یا کم کردن خشونت تأثیر داشته باشد و حسن ظن ایجاد کند. نوع معماری و شهرسازی میتواند در یک جامعه رقابت منفی ایجاد کند و چشم و همچشمی بیاورد. مردم نسبت به هم کینه و حسادت را در جامعه ترویج کند. نوع معماری و شهرسازی در یک جامعه نوع احساس برادری و برابری را ترویج کند. ببینید پس یک بُعد مسئله آرامش انسان است و همینطور این که این ارتباط و این سکن امر الهی است امر سکولار نیست. چون خانهسازی و شهرسازی و معماری هم میتواند دینی و غیر دینی، یعنی ماده محور و دنیا محور باشد یا نه، مسائلی فراتر از این باشد.
و بزرگ و کوچک بودن خانه، در روایت داریم که پیامبر(ص) فرمودند: «مِن سعاده مسلم سعه مسکن» فرمود یک سبک زندگی راحت، اسلامی و در عین حال رضایت برانگیز و خوشبختیآور، یک خانههای تنگ و تُرُش نباشد که به هر طرف میپیچی سر و دستت به در و دیوار بخورد. معلوم نیست کجای خانه کجاست! خانهای که وقتی وارد آن بشوی میخواهی خفه بشوی. حالا ممکن است بگویید مشکلات مالی، اقتصادی، زمین، همه دلشان میخواهد خانههای بزرگ داشته باشند ولی نمیشود! آن بحث دیگری است. آن بحث تجربه و عقل و مدیریت و تلاش و کار و امکانات و شرایط است. ولی اگر عادلانه باشد و همه داشته باشند و امکان آن باشد، بگویند خانه معماری اسلامی، اتاقهای کوچک، تودرتو، خفه کننده، یا نه، گستردهتر و فضای تنفسی، میزان چشمانداز وسیعتر، کدام اسلامی است؟ معلوم است دومی اسلامی است. چون اتفاقاً آن اولی، خودش از چیزهایی است که آرامش را از انسان سلب میکند. بنابراین خانه اسلامی باید مسکن باشد، نه فقط آجر و ساختمان! خوابگاه نیست که فقط خوابگاه باشد بیایی آنجا یک غذایی بخوری و باز صبح بیرون بروی. خانه جزء مهم، بلکه اصلی از زندگی است. یک علتی که در بعضی از کشورها خانهها را نه فرش میکنند نه هیچی، یک تخت است و یک میز غذاخوری است و چیز دیگری نیست. علتش این است که آنجا مسکن نیست فقط خوابگاه است! خانه اسلامی فقط ساختمان و سایه بالاسر نیست، یک محل تجدید نیرو، تجدید نفس، محل تقویت عاطفه و احساسات، یک بارانداز عاطفی و اجتماعی و احساساتی است. یعنی در خانه، زن و مرد به هم روحیه میدهند، از هم روحیه میگیرند، به هم امید میدهند، از هم امید میگیرند، به بچهها قدرت روحی میدهند، بچهها به آنها نشاط میدهند. در خانه اسلامی خیلی کارها میشود و خیلی اتفاقات میافتد. فقط خوردن و خوابیدن نیست فقط یک ساختمان نیست، بلکه مسکن است، سُکنی، سکن و آرامش است. یعنی خانه در معماری و شهرسازی اسلامی و فرهنگ اسلامی، علاوه بر کارکرد جسمی، که یک جایی باید باشد که در زمستان سرما نخورید در تابستان گرما نخورید، زیر آفتاب، مثلاً آسیب نبینید و... غیر از این و علاوه بر این که ملاحظات مربوط به جسم است، بسیاری از چیزهای دیگر هم هست که مربوط به اعصاب و روان و روح و شخصیت و کرامت انسان است. اینها هم باید رعایت شود. خب پیامبر(ص) فرمودند یک خانواده مسلمان و یک سبک زندگی خوب میخواهیم اینطوری باشد که معماری و شهرسازی و امکانات اقتصادی طوری باشد که همه «المسکن واسع» خانه بزرگ داشته باشند البته نه خیلی بزرگ و اسرافی.
همین الآن هم شما میدانید که جزء وسیعترین مسکنها در دنیا، یکیاش ایران است یعنی ایران، طبق آمار جهانی، دو – سهتا کشور هستند که خانههای مردم خیلی بزرگ است، دو – سه تا کشور هستند. و الا خیلی از کشورهای دنیا من رفتم و شما هم رفتید دیدید، من هم در اروپا، تا اروپا و ژاپن، خانههای مردم، استاد دانشگاه خیلی کوچک بوده است. خانه استاد دانشگاه توکیو رفتم دو تا اتاق بود، بعد میگفت ما اینجا زمستانها سرد است یک مقدار گرم میکنم یک مقدار هوا بگیرد، هیچ وقت گرم نمیشود، با لباس گرم میخوابم در حالی که ایران آمدم میبینم که وسط زمستان، اینقدر اتاقها و خانهها گرم است که لباس زیر تنشان است و باز پنجرهها را باز میکنند! میگفت من هیچ جای دنیا ندیدم که مثل ایرانیها زندگی کنند. عقل، در زندگیتان نیست. عقل برنامهریزی اصلا ندارید، نفت مفت دارید، سوخت مفت دارید ولی عقل برنامهریزی و عقل معاش ندارید. میگفت ما اصلاً به خواب شبمان هم نمیبینیم که اینطوری بخاریها روشن، چراغها روشن، برقها همه روشن، خانههای به این بزرگی اکثریت داشته باشند.
بنابراین پیامبر(ص) فرمودند اگر مانعی نباشد خانه همه نه اسراف باشد، ولی همه خانهها بزرگ باشد. امام باقر(ع) فرمود «مِنْ شَقَاءِ اَلْعَیْشِ ضِیقُ اَلْمَنْزِلِ» یکی از بدبختیهای زندگی، خانه کوچک و اتاقهای کوچک تودرتو است که فضای تنفسی در آن ندارید.
پس ببینید یکی مسئله ارتباط معماری، شهرسازی و خانهسازی «للْمُؤْمِنِ رَاحَةٌ فِی سَعَةِ اَلْمَنْزِلِ» یعنی زندگی ایمانی، زندگی منهای راحتی نیست، راحت بودن، یک مفهوم اسلامی است. بعضیها فکر میکنند وقتی میگویند تقوا، تهذیب نفس، «الدنیا سجن المؤمن» این معنیاش این است که همه جا باید زجر بکشی تا اسلامی باشد! نه؛ آن زجر و مشکلاتی که گفتن تحمل کن آن مشکلاتی است که باعث حرام است چون آن باعث سقوط انسان میشود آن را میگویند »سجن المؤمن» و الا مشکلاتی که با عقل و با رعایت مناسبات درست حقوقی و اخلاقی قابل حل است اسلام میگوید حلش کن.
ببینید اگر راحت بودن یک ارزش اسلامی نبود امام صادق(ع) نمیفرمودند «للمؤمن فقی سعة المنزل راحه» یعنی یک خانواده مسلمان مؤمن، زندگی مؤمنانه و ایمانی و دینی دارند، سبک زندگی دینی است اما توأم با راحتی. زندگی مؤمنانه راحت، اما راحت نه به معنی اشرافیگری و تجمل و اسراف و ریخت و پاش، همان مقداری که واقعاً نیاز داریم.
خواهش میکنم اینها را دقت کنید اینها در فلسفه معماری و شهرسازی و فلسفه علوم انسانی خیلی این بحثها مهم است و توجه داشته باشید این روایتها برای دورانی است که کسی در دنیا این حرفها را نمیزده است. روانشناسی و تعلیم و تربیت و نسبت خانه با فلان و... اصلاً این حرفها مطرح نبوده، آن هم در جزیره العرب. پس به لحاظ انسانی، مسکن، شهرسازی، معماری، ساختمان، نسبت آن با سکَن و آرامش انسانها، آرامش و سکن، یک ارزش اسلامی، انسانی و قرآنی است. قرآن میخواهد همه آرامش داشته باشند. قرآن زندگی منهای اضطراب، منهای استرس، منهای درگیری، منهای خشونت، این زندگی را میخواهد که به مجموع اینها تعبیر سکن میگوید. یعنی احساس آرامش.
خب این یک بُعدش به معماری و ساختمان و شهرسازی مربوط میشود. همچنین مقوله «راحت بودن». خانه راحت، زندگی راحت، شهر راحت، یک شهر اسلامی، شهر ناراحت نیست. اگر در معماری و شهرسازی شما به نحوی عمل بکنید که مردم بخواهند به دارو و بهداشت دسترسی پیدا کند مشکلات دارد. در ترافیک بیاید جنگ اعصاب و استرس باشد، یعنی سَکَن نباشد. راحت نباشد. و... خب همه اینها یعنی فاصله یک شهرسازی و یک معماری با فرهنگ قرآن و اسلام. هرچه زندگی در یک شهر و در یک ساختمان و خانه، به راحتی و به سکن نزدیکتر باشد، اسلامیتر، قرآنیتر و اهل بیتیتر است. منتهی آن سکن و راحتی که توأم با ظلم و غصب و حرام، یعنی به قیمت سقوط انسانی، سقوط روحانی و اخلاقی انسان نباشد و از راه مشروع باشد. با عدالت و اخلاق منافات نداشته باشد. نه این که یکی یک خانه دو هزار متری دارد و همه اطرافش دوتا اتاق 4 متری و 6 متری زندگی کنند باز این خلاف یک شأن دیگر از اسلام است. اینجا باز بحث عدالت مطرح است. بله راحتی خوب است ولی نه اینقدر راحتی برای تو، و اینقدر ناراحتی برای بقیه. به فکر بقیه هم باید باشی. راحتی و سکن خوب است ولی نه فقط برای تو! برای همه. بقیه هم آدم هستند سکن و راحتی میخواهند. همین اسلام و اهل بیتی که میگوید خانه وسیع «من سعادت مرأئه» علامت زندگی خوب و خوشبخت یک زندگی راحت است، همین میگوید بعضی از زندگیها اسراف میشوند و بعضیها حکومتیاند، قاضیاند، در حکومت هستند و مسئول هستند آنها میروند سراغ خانههایی که دیگر بحث سعة مسکن نیست بلکه مسئله راحتطلبی و اشرافیگری است. موضع شدید نشان میدهند. مثلاً حضرت امیر(ع) راجع شُریح قاضی که از زمان خلیفه دوم (از زمان عمر) قاضی بود، زمان حضرت امیر(ع) هم قاضی بود. هم شُریحی که بعد در کربلا فتوای قتل امام حسین(ع) را میدهد این قاضی امیرالمؤمنین(ع) بوده است. به حضرت امیر(ع) خبر دادند که ایشان یک خانه بزرگی ساخته، - در نهجالبلاغه هست ببینید – حضرت امیر(ع) میروند جلو و به ایشان میگویند که این خانه، از مال خودت ساختی یا از مال بیتالمال؟ اگر از بیتالمال ساختی که این پول این فقراست و دزدی کردی، اما اگر از مال خودت ساختی، یک قاضی مسلمان این همه پول برای این خانه اولاً از کجا آوردی؟ برای چه؟ ثانیاً تو در این جامعه مجری عدالت هستی نباید مردم وقتی به تو نگاه میکنند تو عالِم دین هستی، روحانی هستی، فقیهی و قاضی هستی نباید وقتی به تو نگاه میکنند بگویند این آدمی که منادی آخرت و اخلاق و عدالت و معنویت است خودش مظهر دنیا و دنیاخواهی است یا آن سندی که برای خانه نوشتند، یک خانه بزرگی یکی از این حکومتیها داشت گفت من یک سندی برای خانهات نوشتم! – بروید در نهجالبلاغه ببینید – شمالش کجاست، شرقش کجاست، غربش کجاست، این طرف مرگ است آن طرفش و... گفتند تو پایت لب گور است تازه به این فکر افتادی که سر-ته کنی بیایی از اول زندگی کنی! ببین نیازت چقدر است و در حد نیازت باش. عنوان اولی اسراف نباید باشد تنگ و تُرُش هم نباید باشد. به تعبیر قرآن نه اقتار، نه اسراف. نه سختگیری و گدابازی و ریخت و پاش بیش از اندازه. در حد نیاز. این به عنوان اولی. این ارزش اسلامی است. راحت سکن.
عنوان ثانوی، اگر در جامعهای مردم به لحاظ مسکن و امکانات مشکل دارند آنهایی که صاحبان ثروت و قدرت هستند، گرچه به عنوان اولی حرام نیست، خانه وسیع داشتن در حد نیاز نه بیشتر، اما به عنوان ثانوی این کار را نباید بکنند چون در این وضعیت، یک معنای دیگری دارد و یک جور آثار منفی در جامعه دارد. باید با این که حق اولیشان هست که خانه بزرگتر، ولی باید کوچکترش کنند چون بقیه هم هستند. و الا اسلام، پس اصالت راحت، اصالت سکن، البته در راستای توحید نه با غفلت. شکرگزارانه و شاکرانه.
یکی هم مسئله ارتباط آن با «عقلانیت» است. - خواهش میکنم این را دقت کنید – ما یک چیزی داریم به نام حماقت در معماری و شهرسازی و یک چیزی به نام عقلانیت. این هم در روایات ما ذکر شده، که خیلی جالب است. از امام رضا(ع)، «قال معّمربن خلاّد: اِنَّ اباالحسن اشتری داراً و اَمَرَ مَولیً لَهُ اَن یَتَحَوَّلَ الیها و قال: اِنَّ منزلِکَ » اولاً اخلاق را ببینید در حد شعار و حرف نیست. میگوید امام رضا(ع) یک دوستی داشتند، یا غلامی، بردهای بود یا دوستی بود، که این خانه نداشت، حضرت رضا(ع) در شرایطی که خودشان شرایطشان خیلی ایدهآل نبود، با پول خودشان خانهای خریدند و گفتند به فلانی بگوید بیاید برایش خانه خریدم برود توی آن زندگی کند. که این جزو بزرگترین عبادات است. در روایات ما هست که اگر کسی برای کسی خانهای بسازد که شما در بنیاد مسکن، اگر نیّتتان این باشد خیلی خدمت است، برای حقوق و کارمندی نه، به عنوان عبادت و جهاد. همانطور که اول انقلاب بود بنیاد مسکن و جهاد سازندگی. دیگر کمکم همه چیز بروکراتیک و اداری و کارت بزن شد. و الا اولهایش قرار نبود اینطوری بشود بعدها قرار شد اینطوری بشود! با آن نیّت باشد، روایاتی داریم کسانی که خانه برای کسی بسازند، بیخانمانها را خانهدار کنند خداوند برای اینها بهشت را تضمین میکند و در قیامتی که همه گامها لغزان و نگران هستند خداوند سایه امنیت خودش را روی سر کسانی که بیخانهها را خانهدار کردند و به خانوادههایی آرامش دادند و بخصوص زوج جوان، دخترها و پسرها را به ازدواج رساندند و خانهدار کردند، خداوند سایه امنیت را در عرض به روی سر آنها خواهد انداخت. روایات عجیبی در این باب داریم. امام رضا(ع) یک خانهای برای این بنده خدا خریدند و بعد به معمّر پیغام دادند که برو به فلانی بگو که آن خانه خرابه و تنگ و تُرُشتی که در آن نشستی و مثل لانه کبوتر و حیوانات است از آن بیرون بیا برو در این خانهای که برایت خریدم زندگی کن.
این عقلانیت را گوش کنید، حالا اینجایش که اخلاق و حقوق است. «اِنَّ اباالحسن اشتری داراً » امام رضا(ع) خانهای را خرید «و اَمَرَ مَولیً لَهُ اَن یَتَحَوَّلَ الیها» فرمودند به فلانی بگویید که بیاید برود در این خانه بنشیند. «و قال: اِنَّ منزلِکَ ضیّق» خانهات خیلی کوچک است، این خانه جای زندگی نیست، با چندتا بچهها توی هم میلولید اینجا جای زندگی نیست بیایید بروید در این خانه زندگی کنید. طرف، گفت که «فقال: قد احدث هذه الدار ابی»، نه آقا خیلی ممنون، این خانه را پدرم ساخته است ما در خانهام پدرم چون خانه پدری است، سخت است ولی نمیآیم. امام رضا(ع) با او صمیمی بودند، با او شوخی کردند و به ایشان میفرمایند که «ولو ان کان ابوک احمق» ولو این که پدرت احمق باشد؟ «ینبغی ان تکون مثله» اگر پدرت احمق باشد شما باید مانند پدرت باشی؟ خب این معماری، این خانه، هرکس ساخته احمق بوده است!
دقت کنید، مفهوم حماقت و عقلانیت در شهرسازی. در معماری و خانهسازی. یعنی ممکن است شما مصالح خرج کنید، پول بگذارید، هزینه بکنید، وقت، همه کار بکنید ولی این نوع شهرسازی و معماری عقلانی نباشد، فنی نباشد. تخصصی نباشد. ملاحظات درست در آن نباشد. ملاحظه سرما، گرما، صدا، امنیت، آرامش و... باید همه را ملاحظه کرد. حتی رنگ، حتی تزئینات.
کسی به خانه اباعبدالله(ع) آمد، اینهای امام حسین کربلا را هم ببینید، طرف آمده خانه ایشان، وارد میشود، تا میآیند داخل، و میروند داخل اتاقی. بعد امام(ع) میآیند و میگویند این اتاق نیست بیرون بیایید، او میگوید آقا چه اتاق قشنگی! زینتش کردند خیلی اتاق شیک و پست مدرن و آرایش و دیوار و... شما هم در این نخها هستید؟ حضرت فرمودند این اتاق خانم من است شما سرتان را پایین انداختید داخل شدید! اتاق من این طرف است. یعنی اولاً که این مفهوم مهمی است که زن، یک اتاق خصوصی، یک حریم خصوصی در زندگی اهل بیت(ع) دارد. اتاق مال خودش هست. بعد امام حسین(ع) فرمودند اتاق من این است. طرف آمد توی اتاق، دیدند که یک اتاق ساده هیچی نیست، کف آن یک حصیری است و هیچی هم ندارد. فرمودند اینجا اتاق من است بفرمایید اینجا. آنجا اتاق خانم من است، ما به زنانمان مهریهشان را همان اول میدهیم و هرچه بخواهند خودشان میخرند. برخلاف ما که مهریه را نمیدهند حتی بعد از طلاق هم گاهی مردها اذیت میکنند تا مهریه ندهند و این جزو گناهان کبیره در قرآن است. یکی از گناهان کبیره در قرآن، که خداوند وعده عذاب سنگین داده، مردانی هستند که مهریه زنانشان را نمیدهند. یا بعد از طلاق، طوری فشار میآورند که او مهریهاش را نگیرد و ببخشد. در قرآن به اینها وعده عذاب داده شده است. از گناهان بزرگ نابخشودنی است. فشار روحی و مالی روی زن آوردن که این از حق خود بگذرد. این حرام است. و این که مهریه زن را نمیدهید و میگذارید تا بعداً اگر شد بدهیم نشد بدهیم این هم حرام است. مهریه در اسلام باید معقول باشد نه زیاد، و به محض این که میتوانی باید فوری بدهید چون برای اوست. امام حسین(ع) فرمودند ما مهریه را همان اول ازدواج میدهیم ایشان خواسته، اتاق برای خودش هست رفته آرایش کرده برای خودش هست، اما اشرافیگری و اسراف و ریخت و پاش نبوده، ولی قشنگ است. زیبایی یکی از مقولات اسلامی در خانهسازی است. رنگ خانه، معماری خانه، نمای خانه. این تصور که خانه اسلامی نما لازم ندارد، البته اشرافیگری نه؛ ولی نمای زیبا. وقتی اهل بیت(ع) میگویند به طبیعت و گیاه و رنگ و سبز نگاه کنید نشاط میآورد، صدای آب را گوش بدهید نشاط میآورد، و... خب یعنی چه؟ یعنی تأثیر رنگ و بو و صدا در آرامش و نشاط. این هم ارزش اسلامی است. میگوید همیشه هر روز معطر باشید، این بوی عطر هم در سلامتیتان، هم در روحیهتان، تأثیر دارد و هم در روحیه دیگران. خب اینها ارزشهای اسلامی است که ما به آن کاری نداریم. ارزشهای اسلامی که ما سه – چهارتا را یاد گرفتیم فکر میکنیم فقط همانهاست. خیال میکنیم هرکس هیئت میرود و سینهزنی و آش نذری و زیارت امام رضا(ع) اینها مذهبی هستند ولو سبک زندگی کلاً لامذهبی است!
خب اهل بیت(ع) راجع به این مسائل حساس هستند. میخواهند بگویند تمام این زیباییشناسی، رنگ، بو، صدا، نمای خانه، وسعت خانه، دقت، قشنگ چیدن خانه، اینها همه میتواند توأم با ذکر و توجه و شکر و در مسیر توحید باشد، و میتواند توأم با غفلت و کفر و فساد باشد. هر دویش ممکن است. این نوع را انجام بدهید نه آن نوع را، یعنی زیبایی به علاوه اخلاق، نه منهای اخلاق. نه این که بگویید زیبایی مهم نیست. خیلی مهم است. حضرت رضا(ع) به طرف میگویند این خانه را یک آدم احمق ساخته است. «ولو ان کان ابوک احمق» این خانه نیست، او خرج کرده، مصالح ریخته، همه کارها را کرده ولی این خانه، خانه نیست. این را ول کن و بیرون بیا.
پس ما یک مقولهای در فرهنگ اسلامی داریم به نام «عقلانیت» یا «حماقت» در معماری، شهرسازی و مسکن. یک خانه اسلامی، آپارتمان اسلامی، شهرک اسلامی، باید عقلانی ساخته شده باشد نه احمقانه. این تعبیر امام رضا(ع) است. در شهر امام رضا(ع) شهرسازی و معماری احمقانه نباید ساخت «ولو ان کان ابوک» ولو پدرت باشد. این هم یک مقوله. پس ما مراقب باشیم مرز عقلانیت و حماقت، در معماری، شهرسازی را رعایت کنیم.
مسئله بعدی، از آن طرف، رعایت حقوق و اخلاق است در شهرسازی و ساختمان و معماری. یعنی ارتباط معماری و خانهسازی و شهرسازی با مقوله عدالت، حقوق. این هم بسیار مهم است که در منابع اسلامی به آن اشاره میشود. من فقط چندتای آن را در روایت از این باب عرض بکنم. مثلاً یک کسی نقل میکند میگوید به امام صادق(ع) گفتم که «إِنَّ لِی عَلَى رَجُلٍ دَیْناً» آقا من از یک کسی طلبکارم «و قد أراد أن یبیع داره فیقضی لی» طلب من زیاد است، مدتهاست که نمیتواند بدهد، من به ستوه آمدم، گفته پس من خانهام را میفروشم بدهیام را به تو میدهم. تا این را گفت، حضرت صادق(ع) فرمودند از خدا بترس که یک خانوادهای را بیخانه کنی به خاطر طلبکاریات. اینجا خط قرمز است. امام صادق(ع) فرمودند خانه، خط قرمز است. بیخانه کردن یک خانواده، بیخانه بودن، آواره بودن، یک خط قرمز در فقه شیعه، و فقه اسلام و فقه اهل بیت(ع) است. فرمودند «أعیذک بالله أن تخرجه من ظلّ رأسه» به خدا پناه ببر از این که اینها را از سایه بالاسرشان بیرون بکشی و آوارهشان کنی.
ابن بنیعُمیر بزّاز بود. یک مورد دیگر شبیه همین. ده هزار درهم (سکه) از کسی طلب داشت. مالش از دستش رفت فقیر شد. بدهکار خانهای داشت، خانهاش را به ده هزار درهم فروخت. مال را آورد به خانه او که به بدهیاش را بدهد. در زد، محمدبنابی عمیر- رحمه الله - بیرون آمد. این آدمی است که تربیت شیعی دارد. در مکتب امام صادق و اهل بیت تربیت شده است. میگوید مشگل زیاد مالی داشتم، خیلی مشگل داشتم باید از این طرف و آن طرف قرض میکردم. دیدم یک کسی که به من بدهی دارد یک روز پولها را آورد، تعجب کردم که این که پول نداشت چطور پولهای من را آورد. مدام از من زمان میخواست که بدهیاش را دیرتر بدهد چطور یک دفعه ده هزارتا همه را آورد. «فَدَقَّ عَلَیْهِ اَلْبَابَ فَخَرَجَ» دیدم ده هزار سکه را با خودش آورد. «فخرج مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ رَحِمَهُ اَللَّهُ» محمد بن أبی عمیر میآید دم در، «فَقَالَ لَهُ اَلرَّجُلُ هَذَا مَالُکَ» بفرما این پولهای شما «اَلَّذِی لَکَ عَلَیَّ» اینهایی که از من طلب داشتی «فَخُذْهُ» بفرما، همهاش را آوردم. حالا ببینید این – محمد بن ابی عمیر – نمیگوید دستت درد نکند برو! در مکتب اهل بیت(ع) تربیت شده است، مسئله انسان، شرف انسان و حقوق انسان برای او مهم است و خانه را ارتباط میدهد به مسئله عدالت و حقوق و کرامت انسان.
ببینید امثال بنده چون تربیت نشدیم، تا طلبم را به من بدهد میگوییم خب حقم هست، باید میداد، دیر هم کرده! خیلی خوب برو. ولی این آدم که در مکتب امام صادق(ع) تربیت شده است چکار میکند؟ سؤال میکند، میگوید که – خواهش میکنم دقت کنید اینها فلسفههای اخلاق در حوزه معماری و شهرسازی و مدیریت شهری است- «فَقَالَ اِبْنُ أَبِی عُمَیْرٍ فَمِنْ أَیْنَ لَکَ هَذَا اَلْمَالُ؟» ابن ابیعمیر میگوید از کجا آوردی؟ من که میدانم تو دستت تنگ است یک دفعه این همه پول از کجا آوردی؟ «وَرِثْتَهُ» ارثی به تو رسیده است؟ «قَالَ لاَ» گفت نه. «قَالَ وُهِبَ لَکَ» گفت کسی به تو پولی بخشیده؟ هدیهای به تو دادهاند؟ «قَالَ لاَ» گفت نه. گفت پس چه؟ گفت: «وَ لَکِنِّی بِعْتُ دَارِیَ اَلْفُلاَنِیَّ» خانهام را به فلانی فروختم « لِأَقْضِیَ دَیْنِی» تا قرضم را به تو بدهم. خانهام را فروختم. «فَقَالَ اِبْنُ أَبِی عُمَیْرٍ رَحِمَهُ اَللَّهُ» گفت من هرگز این پول را از تو قبول نکردم چون «حَدَّثَنِی ذَرِیحٌ اَلْمُحَارِبِیُّ عَنْأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ » فلانی از قول امام صادق(ع) رهبر ما به من نقل کردند که ایشان فرمودند «أَنَّهُ قَالَ لاَ یُخْرَجُ اَلرَّجُلُ مِنْ مَسْقَطِ رَأْسِهِ بِالدَّیْنِ» حق ندارید هیچ کس را بخاطر بدهیاش از خانه بیرون کنید و بیرون بیندازید این حرام است و خط قرمز اسلامی و شیعی است. هرچه هم بدهی دارد نباید بیخانهاش کنید و زن و بچه و خانوادهاش را آواره کنید. «اِرْفَعْهَا» گفت ببین من به شدت محتاجم. «وَ اَللَّهِ إِنِّی مُحْتَاجٌ فِی وَقْتِی هَذَا إِلَى دِرْهَمٍ» گفت به خدا قسم الآن اینقدر شرایط اقتصادیام بد است که به یک سکه و یک درهم احتیاج دارم، یعنی منتظر یک درهم هستم اما «اِرْفَعْهَا» این پولها را بردار و برود «مَا یَدْخُلُ مِلْکِی مِنْهَا دِرْهَمٌ» یک درهم از اینها را وارد زندگیام نخواهم کرد. یکی از این ده هزار سکه را وارد زندگیام نخواهم کرد و از تو نمیگیرم با این که «وَ اَللَّهِ إِنِّی مُحْتَاجٌ فِی وَقْتِی هَذَا إِلَى دِرْهَمٍ» به خدا قسم خیلی محتاجم همین الآن به یک سکه. نه این که وضعم خوب است، از سرِ شکم سیری با تو حرف نمیزنم، گرفتارم، یک سکهاش را هم میخواهم ولی یکی از اینها را وارد زندگیام نخواهم کرد، مگر من حاضرم زندگی تو را نابود کنم بخاطر این که طلب تو را بگیرم؟ من صبر میکنم و از خداوند پاداش میخواهم.
بحث خانه دادن به مردم، این را شما دارید ولی انگیزههای الهی و انقلابی، به انگیزههای بوروکراتیک و کارمندبازی بچربد. این روایت را گوش کنید. از این روایتها زیاد است ولی من فقط یکی از آنها را عرض میکنم. میفرمایند خانه در حدی مهم است که، نه این که خانه برای دیگران بسازی، میفرمایند اگر کسی «من کانت له دار» کسی اضافه بر خانه خودش، یک خانة دیگر هم دارد «فاحتاج مومن الی سکناها» یک خانوادة مسلمان هست اینها خانه ندارند و بیچاره هستند، گرفتار هستند، احتیاج دارند، «فمنعه ایاها» خانهاش را در اختیار آنها نگذارد، خانهاش را خالی نگه دارد و به آنها ندهد، «قال الله تعالی: یا ملائکتی، » خدا فرمود این فرشتگان من «أ بخل عبدی علی عبدی بسکنی الدار الدنیا؟!» ببین چطور یک بنده من نسبت به بنده دیگر من اینقدر بیرحم شده که یک خانه یک جایی برای آرامش او دارد و به او نمیدهد و خانه خالی دارد و در اختیار او قرار نمیدهد و این گرفتار است «و عزتی و جلالی!» من قسم میخورم سوگند به عزت و جلالم که «لا یسکن جنانی ابدا» به خودم سوگند که در قیامت مسکنی نخواهد داشت و اجازه نخواهم داد وارد بهشت شود ولو اهل نماز و روزه حج باشد اجازه نمیدهم وارد بهشت شود، بهشت را نخواهد دید کسی که خانه و امکان اسکان و خانه خالی دارد و در اختیار کسانی که ندارند، قرار ندهد. اینقدر این مسئله مهم است.
یا بهم رساندن دختر و پسر جوانی که معطل مسکن برای ازدواج هستند. پیامبر(ص) فرمودند «تزوجّوا و زوّجوا» ازدواج کنید و دختران و پسران مجرد را ازدواج بدهید. آخر بعضیها خودشان ازدواج کردند ولی باز ازدواجهای دیگر و ازدواج موقت میکنند میگویند برای ثوابش! ثوابش این است که آنهایی که مجرد هستند به هم برسانی، اگر تهش چیزی بود که او همسر نداشت جنابعالی ثواب بفرمایید. میخواهید ثواب بکنید بروید این دخترها و پسرها که سنهای بالا دارند دختر به 30 سال رسیده، پسر به 45 سال رسیده و ازدواج نکرده، مشکل اصلیشان خانه است. پیامبر(ص) فرمودند «تزَوجّوا و زَوجّوا» دختر و پسرها را به هم برسانید نهضت ازدواج راه بیندازید «تزوجوا و زوجوا الایم فمن حظ امرء مسلم انفاق قیمه اَیمة» مهمترین علامت سعادت خوشبختی یک آدم، اگر میخواهید یک آدم سعادتمند را بشناسید نگاه کنید ببینید کسی که هزینه ازدواج دخترها و پسرها را میدهد. اگر میخواهید یک آدم خوشبخت و محبوب و معشوق خدا که خدا در دنیا و آخرت دوستش دارد به شما نشان بدهم، پیامبر(ص) فرمود اینهایی که دخترها و پسرها را بهم میرسانند و ازدواج ایجاد میشود، هزینه ازدواج می دهند و برایشان خانه میسازند و تحویلشان میدهند، اینها را نگاه کنید خداوند عاشق آنهاست. این تعبیر پیامبر(ص) است «ما من شیء احب الی الله عزوجل من بیت یُعمر فی الاسلام بالنکاح» چیزی نزد خداوند عزیزتر و دوست داشتنی تر نیست از خانهای که بنا بشود در آن سازمان یک خانواده تشکیل بشود. یک دختر و پسری بهم برسند و تشکیل خانواده بدهند. آن خانه و آن خانواده محبوبترین مؤسسه و تأسیسات در روی زمین پیش خداوند است.
از آن طرف، مسئله عدالت حد خانه است. از آن طرف گفتیم مسکن باشد، آرامش باشد و... از این طرف هم در روایت داریم کسانی که دنبال خانههای اشرافی هستند و خانههای گران و تجملاتی میسازند، نمای آن را یک کاری میکنند که چشمان همه را برق بگیرد و بگویند عجب خانهای! اینها هم در روایت تهدید مستقیم از طرف پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است. از قول خداوند فرمودند که اگر میخواهید کسانی را در دنیا ببینید که معلوم باشد اینها اهل جهنم هستند به این خانهها نگاه کنید. کسانی که در چنین خانههایی زندگی میکنند اینها اهل جهنم هستند. یعنی کسانی که در خانههای اشرافی سرمایهداری که ریخت و پاش زیاد میشود، تجملات زیاد، و وسعت آن بیش از حد نیاز است و اسراف و تبذیر است، در حالی که دیگران ندارند. فرمودند به این خانهها که میرسید به این خانهها نگاه نکنید چون اهالی آن خانه، اهل جهنم هستند. همان که از یک طرف میگوید خانه تنگ و تُرُشت نباشد از این طرف هم حد میگذارد.
نقل شده که امام صادق(ع) در کوچههای مدینههای میرفتند، یک روز دیدند یک خانهای خیلی بزرگ و اشرافی است، و صدای بزن و بکوب میآید. غذاهای اضافی و نخورده را همینطور بیرون میریزند، ریخت و پاش و بزن و ببر و... امام(ع) داشتند از دم در آن خانه رد میشدند، کنیز آن خانه آمد بیرون که کاری انجام دهد، امام(ع) پرسیدند که صاحب این خانه حرّ است یا عبد است؟ او فکر کرد که منظور ایشان این است که آزاد است یا برده است؟ گفت نه آقا، حرّ است، آزاد است، بنده نیست. فرمودند بله، معلوم است، این اگر بنده بود که اینطوری نبود! اگر بنده بود، عبد بود نه این خانه را داشت نه اینطور ریخت و پاش میکرد و نه این سروصداها را و غفلت و حماقت و فساد و... را داشت. معلوم است که این عبد نیست این حر است آزاد است، هرکاری دلش میخواهد میکند. که طبق بعضی از روایات نقل شده که بعد صاحب آن خانه، یک ته وجدانی داشت! که این خادم خانه رفت گفت چه شد معطل کردی؟ گفت پسر پیامبر(ص) را دیدم گفت معلوم است که صاحب این خانه آزاد است و عبد کسی نیست و این چنان تکان خورد که ایشان تمام آن خانه و زندگی را رها کرد، همه را وقف فقرا و محرومین کرد. حتی میگویند لباس تنش را درآورد و پابرهنه بود «حافی» یعنی پابرهنه. و میگویند از آن به بعد او پابرهنه راه میرفت. همه چیز دنیایش را یک مرتبه گذاشت. حالا کاش یک چنین غیرتهایی هم داشت. این آدم خیلی غیرت دارد که یک مرتبه از آن وضع به این وضع، بفهمد که پسر پیامبر(ص) میگوید صاحب این خانه معلوم است اهل جهنم است و معلوم است که عبد نیست این دنبال تشریفات است.
و امام رضا(ع) فرمود «و اذا فعل الناس هذه الاشیاء منهیات» اگر مردم در سبک زندگیشان از جمله در خانهسازی و الگوی مصرف خانه، مردم اگر حد نشناسند، حد عدالت و حقوق و اخلاق نشناسند، پول را از هر جا بیاور و هرجا دلت میخواهد مصرف کن، فرمودند «و ارتکب کل انسان مایشتهی» و هر کسی هر طوری که هوس میکند خانه بسازد، هرطور هوس میکند ماشین میخرد، هرطور هوس میکند لباس میگیرد، «من غیر مراقبت لأحد» بدون هیچ مراقبتی، اصلاً مراقب هیچ چیز نیست، اصول ندارد، مواظب دیگران نیست، هیچ کس مواظب هیچ کس نیست، هرکس هر کاری دلش میخواهد میکند، «کان فی ذلک فساد خلق اجمعین» کل آن جامعه فاسد است و فاسد میشود، فقط آن محله و آن خانهها نیست، این فساد کل آن جامعه را خواهد گرفت. همهتان بدبخت میشوید چه آن کس که دارد، مدام پز اشرافی میدهد، او هم که ندارد مدام باید حسرت این را بخورد. بعد او میرود دنبال دزدی و مال حرام و خیانت، برای این که او هم چنین خانهای داشته باشد! او هم برای این که چنین خانهای را حفظ کند یک جور دیگر، حق یک عده دیگر را میخورد، لذا کل این جامعه فاسد میشود. اگر جامعهای افتاد روی پز دادن به خانه و ماشین و لباس و امکانات فاسد میشود. فرمودند «مُسرف یأکل ما لیس له یشرب ما لیس له، یلبس ما لیس له، یسکن ما لیس له» کسانی که بیش از حد نیاز واقعیشان خانه دارد، ماشین دارد، لباس دارد، امکانات دارد، این مال مردم خوار است، چون این حق بقیه است ولو در اموال توست. ولی حق بقیه است، حق فقراست. «حق معلوم و السائل و المحروم» اموال برای شماست ولی حق مصرف آن برای شما نیست. چون شما به اندازه کافی مصرف کردید، بقیهاش در اموال توست ولی «حق معلوم لسائل و المحروم» برای محرومین و محتاجین است باید به آنها رد کنی.
حالا شما ببینید این الگوی مصرف ما، مثلاً میزان آب و نان و لباس و سوخت و انرژی، برق، بنزین، هرچه که مصرف میکنیم چه ملت، چه آن طبقات خاص اشراف و مسرف، این دارد مال حرام میخورد ولی فکر میکند مال حلال است، حتی اگر به لحاظ رسمی از راه حلال به دست آمده باشد ولی دارد حرامخوری میکند چون حق او نیست. برای آن محرومین است. ضمن این که گاهی فقرای ما اسراف میکنند! در روایت داریم میفرماید که ممکن است یک کسی ثروتمند است ولی درست مصرف میکند این مسرف نیست. اما یک فقیری است که شعور مصرف ندارد، الگوی مصرف او غلط است، اسراف میکند، ریخت و پاش میکند و عقل اقتصادی ندارد امام(ع) فرمود او مسرف است، همین فقیر مسرف است، او که داراست او مسرف نیست اگر درست دارد مصرف میکند. بعد فرمودند که پول، اموال ثروتمندان و سرمایهداران از کجا میآید، ما دو تا اصل داریم، اهل بیت(ع) فرمودند ما دوتا اصل داریم: 1) از کجا آوردهای؟ 2) کجا مصرف کردهای؟ فرمودند اگر از راه ظلم و حرام بیاورد ولو همه آن را به فقرا انفاق کند و در راه خیر مصرف کند فرمودند این قبول نمیشود. برعکس اگر همه را از راه حلال صددرصد به دست بیاوری اما اسراف کنی و یا در راه حلال مصرف نکنی یا عیش و نوش و ریخت و پاش کنی، باز هم اسلامی نیست و خداوند قبول ندارد و باید پاسخگو باشید. اما اگر از راه مشروع و معقول، با تولید ثروت و خدمت به جامعه پول بدست بیاوری پول حرام پولی است که شما به اندازه آن پول به جامعه خدمت نمیکنی اما دست شما پول میآید. این حرام است. لذا ربا حرام است. چون شما بدون این که کار بکنید دارید سود میبرید این حرام است. شغلی که هیچ خدمتی به جامعه نمیکند، حالا یا خدمت مادی، خدمت معنوی، خدمت تربیتی، خدمت حقوقی، هر خدمتی، شغلی که هیچ خدمتی به جامعه نمیکند، نه تولید، نه توزیع، نه آگاهی، نه مادی و نه معنوی، این پولش حرام است. اگر بیش از خدمتی که به جامعه میکنی پول میگیری، حرام است. تو باید به اندازهای که پول میگیری به همان اندازه باید به جامعه خدمت کنی. بازرگانی؟ تاجری؟ مال را از تولید کننده به مصرف کننده برسان. یک کاری بکن. نه این که با تلفن و ادا و اصول و کلاهبرداری کار نکنی و پول بگیری. لذا در روایات داریم بسیاری در قیامت، کسانی که فکر میکنند نان حلال میخورند خواهند دید اموالشان حرام است چون در ازای آن پول، کاری نکردند. زحمتی نکشیده، نه کار علمی کرده، نه کار مدیریتی کرده، نه کار بازو کرده، مفت خورده! ربا مظهر مفتخوری است، زندگی انگلی.
میگویند کسانی که خانههای بزرگ، ماشین و امکانات بیش از حد نیازش باشد، که واقعاً تو اینقدر نیاز نداری، چه کسی گفته تو اینقدر نیاز داری، بعضیها خانههایی دارند که در طول سال برود توی این خانهها یا توی این اتاقهایش بنشینند! یک بار مهمان دعوت میکنند، بعضیها هستند خانه دارند مدام مهمان، فقرا، بستگان، صله رحم، نیازمندان اینها را میآورند باز این خانهها برکتی دارد ولو بزرگ باشد، این خانه و صاحب این خانه مورد رحمت خداست. خیلیها هستند که در طول سال، نه یک مهمانی، نه فقیری، نه اطعام فقرا و مساکینی، نه صله رحمی، هیچی، اینها خانههای نفرین شده است، خانههایی که روابط گرم انسانی و عاطفی در آن نیست. برکت ندارد. خب در روایت میفرماید که از چه راهی این خانه و امکانات را بدست آوردهای؟ این مهم است و این که چطوری داری آن را مصرف میکنی؟ این دوتا، شرط سبک زندگی اسلامی در روایات است. و امام رضا(ع) فرمودند در معماری و شهرسازی به آن در بزنی... مثلاً در یک طرف شهر اشرافی، یک طرف توی لانه و حلبی بنشینند... باز الحمدلله کشور ما نسبت به خیلی از کشورها وضعش درستتر است. من الآن در چندین کشور، قارههای مختلف دیدم که اطراف شهرها تا دو میلیون آدم حلبیآباد نشین هستند. مثلاً نایروبی، کنیا، تازه کنیا یک کشوری است که آفریقای جنوبی، غربیها آمدند آنجا سرمایهگذاری کردند و کاملاً وابسته به آمریکا و انگلیس هستند چون اکثر مردمش هم مسیحی هستند به اصطلاح پز دادند. بله یک منطقهای از شهر شما میبینید همین کنیا، نایروبی، برجهای قشنگ، ساختمانهایی که آدم میگوید آفریقا و اینطوری؟! بعد چند کیلومتر میروی آنطرفتر دو میلیون آدم مثل کرم دارند در خاک میلولند! یک و نیم میلیون آدم، بیچارهها رسماً مرض ایدز دارند. نابرابری. همین آمریکای لاتین در چندتا کشورش دیدم، یک شهرهایی دست سرمایهداری و وابسته به غرب و حکومتهای کودتایی بوده، یک بخشیاش قشنگ و شیک است، اما آن طرف، نزدیک یکی دو میلیون نفر آدم در حلبیها دارند زندگی میکنند. واقعاً چاووز خدمت کرده بود. من رفتم دیدم در این مناطق، میگفتند اولاً اینجا بروی نزدیک بشوی اینها میآیند میدزدند، اینها سیر یک ریال میکشند، میگفتند همین لباس که تن شماست میآیند شما را میکشند که لباست را بردارند! اینجور گرسنه هستند. باز این برداشته بود برایشان مقدار زیادی خدمات کرده بود، خیلی پول ریخته بود، بعضیهایشان را برداشته بود برده بود بالاشهر و گفته بود بروید در خانههای این سرمایهداران زندگی کنید!
خب پس هم عدالت، نابرابری، بیعدالتی، هم اخلاق، همه اینها در این مباحث مطرح است. و این مواسات با نیازمندان از جمله در مقوله مسکن و شهرسازی، مسئله فوقالعاده مهمی است که فرمودند جامعه اسلامی – شیعی مردم نمیتوانند یکدیگر را وابگذارند.
این روایت را هم خدمت شما عرض کنم، از امام صادق(ع) است، فرمودند «ما آمن بالله ولا بمحمد و لا بعلی» فرمودند به خدا ایمان نیاورده، به پیامبر ایمان نیاورده و به علی ایمان نیاورده، یعنی نه خداپرست و موحد است نه مسلمان است نه شیعه. چه کسی؟ این خیلی به شماها و به همه مسئولین و مدیریتهای کشور مربوط میشود که با مردم گرفتار سروکار دارند. چه کسی به خدا و پیامبر و علی ایمان نیاورده است؟ «مَن إذا اَتاهُ أخُوه المُؤمن فی حاجَةٍ لم یَضْحَک فی وَجْهِهِ» کسی که وقتی مردم سراغشان میآیند و با اینها کاری دارند با لبخند با مردم روبرو نشوند. اداره اسلامی، ادارهای است که تمام کارمندانش با مردم با لبخند روبرو شوند. درست است ممکن است خودت مشکل شخصی داشته باشی ولی تو داری از طرف حکومت اینجا نشستی، مردم آنجا میآیند تو ممکن است بگویی من خودم کارمند جزئم و هزارتا گرفتاری دارم! داشته باش. تو اینجا چهره حکومتی. مردم به شخص تو کاری ندارند، تو را به عنوان نهاد حقوقی میشناسند. گوش کنید، اینهایی که میگویند مدیریت اسلامی، مدیریت جهادی، انقلابی و... اداره، بوروکراسی، دیوانسالاری اسلامی، چطور ادارهای است؟ یک اداره اسلامی این است: امام صادق(ع) فرمودند «یَضْحَک فی وَجْهِهِ الناس» باید با مردم با لبخند روبرو شوید. یعنی هرکس وارد هر ادارهای میشود باید لبخند کارمندها را ببیند، فرمودند حتی اگر نمیتوانی مشکل او را حل کنی، فرمودند باید لبخند بزنی.
دوم؛ با مردم با ادب و مؤدب صحبت کنید. اینها دوتا شرط است. تازه اینجا نگفته حکومتی، کلی میگوید. حکومت به طریق اولاست. کلی میفرماید اگر کسی به شما رجوع کرد، مشگلی دارد و از شما چیزی را میخواهد، فرمودند اگر به او لبخند نزنی، گرفتار است، با او با لبخند و با ادب صحبت نکنی، ایمان نیاوردی نه به خدا، نه به پیامبر(ص)، نه به علی(ع). چه برسد به این که توی حکومت باشی، یعنی کارمند اداره دولتی باشی که مردم به سراغ تو میآیند به عنوان حکومت دارند میآیند سراغ تو، مشکل زندگی، مشگل مسکن و بیمه و کار دارند، چه برسد به این. خب لبخند با مردم و ادب با مردم «فَإنْ کانَتَ حاجتُه عنده سارع الی قضائها» اگر مشگل او را میتوانی حل کنی و در اختیار و امکانات تو هست، باز فرمودند اگر به سرعت مشگل او را حل نکنی به خدا و به محمد(ص) و علی(ع) ایمان نیاوردهای. یعنی باید سریع آن را حل کنی، همان ساعت، همان روز. امام صادق(ع) فرمودند اگر همان لحظه میتوانی حل کنی نگو یک ساعت بعد! اگر میتوانی الآن حل کنی به او بگویی برو یک ساعت بعد، مسلمان نیستی و ایمان نیاوردهای. قلبت مسلمان نیست. «سارع الی قضائها» بشتاب برای قضاء حاجت او و حل مشگل او.
خب ممکن است بگویید ما که همه مشکلات را نمیتوانیم حل کنیم، چه به لحاظ شخص، چه به لحاظ مسئولیتمان؟ اینجا باید چکار کنیم؟ «و إن لم تکن عنده تکلفّ من عند غیره» خودت نمیتوانی حل کنی ولی کس دیگری که میتواند حل کند، باید کار او را پیگیری کنی تا او حل کند. اگر به تو مربوط نیست. ممکن است بگویید این به اتاق من آمده جزو اختیارات من نیست. امام صادق(ع) میفرمایند این کافی نیست. تو که میدانی این مشکل کدام اتاق و چه کسی حل میکند؟ باید دست او را بگیری و با لبخند ببری پیش دیگری و بگو مشگل این را حل کن. این میشود اداره اسلامی.
حتی در مسائل شخصی، امام صادق(ع) میگویند تو کارمند جایی هم نیستی، مسئول نیستی، یک کسی آمده به شما به عنوان شخص، مشگلی دارد فرمودند لبخند و ادب. این یک. دوم؛ مشگل او را سریع حل کن. سوم؛ در اختیار اوست، یک کسی دیگری میتواند او را کمک کند او را رها نکن، این را به او وصل کن. این آمده من مشگلش را نمیدانم شما میتوانی. این را به او وصل کن چه برسد توی اداره. واقعاً اگر توی ادارهجات اینطوری باشد کسی با یک سیستمی، یک نظامی مخالف میشود و فحش میدهد؟ ما دیگر ضد انقلاب خواهیم داشت؟ کسی ضد نظام میشود؟ اصلاً کسی بی دین میشود؟ ولو مشگل او را نتوانی حل کنی و بگویی آقا ببخشید اختیارات قانونی من این نیست ولی فلانی هست. «و إن لم تکن عنده تکلف من عنده غیره» خودت نمیتوانی «تَکَلَّف» یعنی خودت را به سختی بینداز، درست است سخت است، ممکن است بگویی به من چه مربوط است، خودم هزارتا گرفتاری دارم، ولی فرمود خودت را به کلفت، به سختی بینداز، احساس تکلیف کن، «من عند غیره حتی یقضی حاله» تا جایی برو که مشگل او حل شود، نه این که او را پاس بدهی و دنبال کارت بروی! پاسکاری نکن که بگویی مشگل شما دست فلانی است، فلانی ایشان دارد میآید! امام(ع) میگوید این کافی نیست، مسئله را تعقیب کن. تعقیب کن تا مشگل این حل شود و بیرون برود. اما اگر رسید به یک بنبستی که به هیچ وجه امکان آن نیست، آنجا هم فرمودند با لبخند به او توضیح بدهید و عذرخواهی کنید و بگویید تو حق داری، ولی ما بودجه نداریم، این امکانات در اختیار ما نیست. فرمودند حتی اگر مشگل مالیاش حل نمیشود با قلب شاد و راضی از پیش تو باید برود، نباید ناراحت بیرون برود. بعد فرمودند «فان کان بخلاف ما وصفته» اگر غیر از این باشد که گفتم و به شیوة دیگری عمل بکنید «فالله ولایت بیننا و بینه» بین ما و شما دیگر ولایتی نیست. شما ولایت اهل بیت(ع) را قبول ندارید.
من میگویم همین یک روایت را، اصلاً انگار هیچ دینی نیست. یک جمله از امام صادق(ع) رسیده، ما هم مذهب جعفری هستیم، شیعه جعفری هستیم، اگر یک جمله رسیده، همین یک جمله باشد که فرمودند اگر مشگل کسی را میتوانی حل کنی سریع با لبخند حل کن، نمیتوانی او را وصل کن به کسی که میتواند و پیگیری کن تا مشگل او حل شود، به هیچ وجه نمیتوانی با شادی و عذرخواهی و لبخند او را بیرون بفرست که شاد باشد و الا «فلا ولایت بیننا و بینکم» شما اهل ولایت ما نیستید ولایت اهل بیت ندارید.
حالا من سؤال میکنم این جامعه ما، مثلاً همهمان ولایتی هستیم، ولایت اهل بیت داریم. اینها ولایت اهل بیت(ع) است، بخصوص فرمودند اگر جزو مسئولین یک حکومتی باشید. مدیریت، یعنی اختیارات حکومتی دستتان باشد.
و مباحث دیگری هم هست در حوزههای علوم انسانی، علوم اجتماعی، در دنیای امروز دارد به این مسائل توجه میشود، اگر این آیات و روایات و این دقتها اگر به نظر من، دست دیگران بود خیلی از ما بهتر استفاده میکردند. ما قدر اینها را نمیدانیم. همین دو – سه تا روایتی که خدمت شما عرض کردم، نسبت معماری و شهرسازی و ساختمان و مسکن، با آرامش روانی در مردم، سَکَن، با مسئله حقوق، با مسئله عدالت، با مسئله اخلاق، با مسئله نیازهای انسانی، عاطفه، احساسات، ارتباط دادن سعادت و شقاوت آدمها با کوچک بودن و بزرگ بودن و راحت بودن خانه، نوع نگاه و مواجه با نیازهای مخاطب، ببینید اینها چه دریایی است، در هر کدام از اینها صدها پایاننامه بیرون میآید. منتهی این اهل بیت(ع) گیر یک مردمی مثل ماها افتادند که قدر، یعنی فرق طلا و موطلا را اصلاً نمیفهمیم! و فکر میکنیم که دیانت و مذهبی بودن با چهار – پنجتا مناسک رسمی تمام میشود. نمیدانیم که امام دارد میگوید اگر اهل نماز و روزه هم باشید ولی با مردم اینطوری رفتار کنی «لا ولایت بیننا و بینکم» اصلاً ولایتی بین ما و شما نیست. «ما آمن بالله» نه به ا... ایمان آوردی، نه به پیامبر(ص) و نه به علی(ع)، نه مسلمانی، نه شیعهای، نه خدا پرستی، اگر با آدمها با مشگل آدمها اینطوری برخورد کنی و بگویی به ما چه! مشگل داری مشگل خودت هست، به درک! من خودم به قدر کافی مشگل دارم. این تعابیر امام معصوم است. البته حرف زدن اینها آسان است.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
هشتگهای موضوعی