"وحدت انسانی" در "سایه آخرین فرستاده خداوند"(شبهات ضد وحدت و توجیه برادرکشی)
شبهات "ضد وحدت" و توجیه "برادر کشی" - مشهد_۱۳۹۶
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر برادران و خواهران عزیز. به یاد مقدس رسول خدا خاتم انبیاء(ص)،پدر امت گرد هم آمدیم و در ایامی که یکی از اسناد محکم برای وحدت امت اسلامی و مذاهب اسلامی است چند دقیقهای در خصوص ضرورت و معنای وحدت اسلامی برای دوستان قرآن وحدیث بخوانم. همچنین میلاد فرزند پیامبر(ص) امام جعفر صادق(ع) است که وجود مبارک ایشان هم درس بزرگ وحدت مذاهب اسلامی است. پیامبر(ص) که روشن است، پدر امت و بنیانگذار وحدت بین نه تنها مسلمین، بلکه ایشان در یک معنای عام به فرمان خداوند در قرآن از وحدت بین پیروان ادیان ابراهیمی سخن میگویند و بلکه بیش از آن، طبق قرآن شریف از وحدت بشری در ذیل توحید و ایمان به خداوند و رسالت و قیامت.
پیامبر(ص) فرمودند اسلام منهای وحدت اساساً اسلام نیست. اسلامی که توأم با کینه و اختلاف و نفرت بین مسلمین باشد اسلام نیست. چون پیامبر اکرم(ص) اسلام را تعریف کردند فرمودند «الاسلام أن تسلم قلبک» اسلام چیست؟ شرط اول آن این است که قلب تو تسلیم حق باشد، تسلیم در محضر خداوند باشد. شرط دوم «و یسلم المسلمون من لسانک و یدک» هیچ مسلمانی از دست تو یا از زبان تو رنج نبیند. پس اسلام در تعریف صاحب اسلام و مربّی اسلام، پیامبر اکرم(ص) دو شرط دارد فرمودند هرکس این دوتا یا یکی از این دوتا را ندارد مسلمان نیست. یک) تسلیم بودن در برابر خدا و رسول. در برابر حق تسلیم باشیم. در برابر حقیقت لجاجت نکنیم. منافع خودمان و دنیای خودمان را بر حقیقت ترجیح ندهیم. این شرط اول. و الا اگر در شناسنامه ما نوشته باشند مسلمان، ولی در زندگی، در خانواده، در اقتصاد، در بازار، در ابعاد دیگر زندگی اصلاً کاری نداریم که پیامبر چه گفتهاند، هر کسی کار خودش را میکند. طبق این تعریف، به لحاظ کلامی و اعتقادی ما مسلمان نیستیم ولو به لحاظ فقهی و شناسنامهای مسلمان باشیم! یعنی در دنیا مسلمان محسوب بشویم هم، اما در آخرت مسلمان نیستیم و جزو مسلمین محشور نخواهیم شد.
شرط دوم این است که فرمودند هر مسلمانی که مسلمانی از دست او در عذاب است یا با زبانش او را آزار داده و آزار میدهد، نیش میزند، توهین میکند یا عملاً حقکشی میکند پیامبر(ص) فرمود او هم مسلمان نیست ولو این که نماز بخواند و بگوید خداوند را قبول دارم ولی یک شرط دارد مسلمان بودن، علاوه بر اصل مسلمانی وتوحید، و آن شرط این است که به هیچ کس صدمه نزنیم. در جامعه اسلامی و دینی بقیه باید از دست ما و از زبان ما در امان باشند اگر از ما میترسند، میترسد که ما با دستمان، با زبانمان، با قلممان، با امکاناتمان حقش را پایمال کنیم یا اذیتش کنیم، تهدید کنیم و مشکلی برایش بوجود بیاوریم پیامبر اکرم(ص) فرمودند این خروج از اسلام حقیقی است. و پیامبر(ص) فرمودند که «لیس منّا» مسلمان نیست از ما نیست، کسی که «من غشَّ مُسلمنا» هرکس در جامعه دینی به کس دیگری خیانت کند. در بازار خیانت کند، مال کسی را و اموال کسی را بالا بکشد، حقوقش را ضایع کند، دروغ بگوید، گران بفروشد، کلاهش را بردارد. پیامبر(ص) فرمودند «لیس مِنّا مَن غَشَّ مُسلما» از ما نیست، پیرو من نیست کسی که خیانت کند به کسی در جامعه اسلامی، «أو ضرّهُ» یا به او صدمهای بزند. هرکس به کسی صدمه میزند، ضرر میزند، ضرر جانی، ضرر مالی، ضرر آبرویی «أو ما کَرَهُ» یا حقهبازی میکند که یک کلاه یک مسلمانی را بردارد فریبش بدهد، در اعتقادات فریب بدهد، در اقتصاد فریب بدهد و در سیاست فریب بدهد رسول خدا(ص) فرمودند که «لیس مِنّا» از ما نیست. جامعه اسلامی، جامعهای است که کسی به کسی صدمه نمیزند، خیانت نمیکند، دروغ نمیگوید، کلاهش را برنمیدارد و کسی از کسی نباید بترسد که این الآن به ما، به آن یکی، خیانت ناموسی کند، خیانت جانی، خیانت مالی کند! پیامبر اسلام(ص) فرمودند جامعه اسلامی، جامعه اسلامی است که همه به همه اعتماد دارند و همه به یکدیگر محبت دارند و حقوق همدیگر را رعایت میکنند.
و امام جعفر صادق(ع) فرزند پیامبر(ص) فرموند «مَن بات و فی قلبه غشٌّ لأخیه مسلم» هرکس بخوابد در حالی که موقع خوابیدن دارد نقشه میکشد که چطوری یک مسلمانی را آزار بدهد، چطوری کلاهش را بردارد و به او خیانت کند، و ستم کند، بدخواه کسی باشد، «بات فی سخطه الله» در معرض مستقیم خشم خداوند است، آن شب را در حالی که هدف خشم خداوند است به رختخواب رفته است «و أصبح کذلک حتی یتوب» و تا وقتی توبه نکند خشم خداوند شامل حال او میشود در همین دنیا قبل از آخرت. یعنی امام صادق(ع) میگویند داری میروی بخوابی، توی رختخوابت داری علیه یک مسلمانی نقشه میکشی، همین هم خیانت است و مستحق عذاب الهی است. و ایشان فرمود که «مَن آمنَ الناس» هرکس با مردم ارتباط و رفت و آمد دارد، وسط جامعه باشد نه منزوی، «فلم یظلمهم» حقوق هیچ مسلمانی را ضایع و پایمال نکند، حقوق همه را رعایت کند «و حدثّهم فلم یکذبهم» با مردم حرف میزند اما یک دروغ به مردم نگوید، «وَ وَعَدَهُمْ فَلَمْ یُخْلِفْهُمْ» وعدهای که میدهد خلف وعده نکند و بر سر تعهد خود بماند «کَانَ مِمَّنْ حُرِّمَتْ غِیبَتُهُ وَ کَمَلَتْ مُرُوءَتُهُ» غیبت او حرام است، مسلمان است در حریم خداست «وَ ظَهَرَ عَدْلُهُ» او عادل است «وَ وَجَبَتْ أُخُوَّتُهُ» واجب شرعی است مثل نماز، برادری کردن با او. اینها تعابیر رسول خدا(ص) و این هم تعابیر فرزند رسول خدا(ص).
پیامبر اکرم(ص) فرمودند «المسلم أخو المسلم» هر مسلمانی با شما برادر است. هر کس خدا را و رسالت رسول خدا و خاتمیت ایشان را وقرآن را و قیامت را، و انبیاء پیشین را قبول دارد مثل یکی از شماست. همه یکی هستید، برادر و خواهر و متعلق به یک خانواده هستید. فرمودند «لا یظلمه» حقوق یکدیگر را پایمال نکنید، «ولا یخذله» یکدیگر را در مشکلات تنها نگذارید نگویید به ما چه؟ نگویید این از شهر و روستای ما نیست! این جزو مذهب ما نیست! یکدیگر را تنها نگذارید. «ولا یغتابُهُ» پشت سر یکدیگر غیبت نکنید، «ولا یخونهُ» به یکدیگر خیانت نکنید «و لا یحرمُهُ» او را از حقوقش محروم نکنند. این درس مسلمانی است.
رسول خدا(ص) فرمود: «أیُّهَا النّاسُ! عَلَیکُم بِالجَماعَةِ» بر شما باد، واجب است که همیشه در کنار هم باشید و با هم باشید در مشکلات. «و إیّاکُم و الفُرقَةَ» خط قرمز، جدایی است. جدای خط قرمز خداست. پیامبر(ص) فرمودند که «لو أنّ احداً منهم لم یصبر علی اصحابه» اگر مسلمان و مسلمان، در کنار هم در مشکلات بمانند «لایقطعُهُم» رابطهشان را با هم قطع نکنند و «یصبر مثل جوئهم» اگر یکی گرسنه است بقیه به کمک او بروند نگویند من سیرم، تو گرسنهای که باش! «و مثل غمّهم» اگر یک خانواده مسلمان غصهدار است و گرفتار است بقیه خانوادهها بیایند به او دلداری بدهند، او را کمک کنند. «إلا کان له من الاجر کأجر سبعین من قضا معی غزوه تبوک» پیامبر(ص) فرمودند 70 برابر مجاهدانی که در نبرد سخت تبوک، در کنار من جنگیدند اینها پاداش الهی خواهند داشت. به هم کمک کنیم حتی به غیر مسلمانی را میگویند چه برسد به این که شیعه، سنی، و مذاهب مختلف. میگویند غیر مسلمانی اگر با شما اختلاف نظر دارد ولی احتیاج به کمک دارد فرمودند کمک کنید. امام صادق(ع) فرمودند «إسْتَکْثِرُوا مِنَ اَلْإِخْوَانِکم» تا میتوانید به جمع برادرانتان بیفزایید، مدام تعدادتان را تقسیم نکنید که تعدادتان کم بشود آخرش خودتان بمانید، به جمع خودتان بیفزایید و خودتان را تکثیر کنید. «فَإِنَّ لِکُلِّ مُؤْمِنٍ دَعْوَةً مُسْتَجَابَةً» هر مؤمن دعای مستجابی دارد. «اِسْتَکْثِرُوا مِنَ اَلْإِخْوَانِ» برادران و خواهران خود را زیاد کنید، دایره وحدت را گسترش بدهید. جهانی بیندیشید «فَإِنَّ لِکُلِّ مُؤْمِنٍ شفاعه» هر مؤمنی به اذنالله میتواند به مقدار درجه معنویاش به اذنالله شفاعت کند. «أَکْثِرُوا مِنْ مُؤَاخَاةِ اَلْمُؤْمِنِینَ» هرچه که برادری را در جامعه اسلامی به خطر میاندازد با آن مبارزه کنید. تا میتوانید روح برادری و مؤاخات را در جامعه تکثیر کنید «فَإِنَّ لَهُمْ عِنْدَ اَللَّهِ یَداً یُکَافِیهِمْ بِهَا یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ» برای این که پیش خداوند حقی دارند پیش خداوند. یعنی هم مشکلات دنیویتان حل میشود و هم در آخرت مورد رحمت قرار میگیرید اگر وحدت و محبت را بین مسلمین بیشتر کنید. ایشان گفتند «ما اجتمع ثلاثة من المؤمنین» سهتا مؤمن جمع بشوند، سه نفر به بالا، فرشتگان الهی در آن جمع حاضر میشوند. یعنی در این جمع شما، قطعاً فرشتگان الهی هستند. فرمودند هرگاه سه مسلمان به بالا، دور هم جمع بشوند، احوال هم را بپرسند، به هم محبت کنند، مشکلات همدیگر را حل کنند، فرشتگان الهی در آن جمع حاضر میشوند «فإن دعوا بخیر أمنوا و إن استعاذوا من شر دعوا الله لیصرفه عنهم» اگر آن جمع دعا کنند فرشتگان آمین میگویند. اگر از یک شرّی به خدا پناه ببرند فرشتگان برای آن جمع دعا میکنند که خدایا مشگل اینها را حل کن، اینها با هم متحدند و کنار هم ایستادند، اختلافشان را به حداقل رساندند با هم برادر و خواهرند. «و إن سألوا حاجة تشفعوا إلى الله وسألوه قضاءها» اگر از خدا چیزی بخواهند فرشتگان شفاعت میکنند و از خدای متعال میخواهند که به این جمع رحمت و عنایت بکند. این است فواید جمع شدن مسلمین کنار یکدیگر. و پیامبر اکرم(ص) فرمودند صرف این که دور هم جمع بشوید لازم است اما کافی نیست. باید مشکلات یکدیگر را حل کنید. رسول خدا(ص) فرمودند «من کفی زریراً حاجه من حوائج الدنیا» هرکس یکی از حوائج و مشکلات دنیوی و مادی یک انسان بینوا، انسانی که نابیناست، ناشنواست، زمینگیر است، بیمار است، مشکل دارد، هرکس یک مشکل او را حل کند، و «مشی له فیها» یا اگر خودش نمیتواند حل کند راه بیفتد این طرف و آن طرف، تا مشکل این را دیگران حل کنند، یعنی واسطه بشود و بخاطر این بلند شود وقت بگذارد برود پیش این، پیش آن، که مشکل این بنده خدا را حل کنید، رسول خدا(ص) وعده دادند «حتی یقضی الله له حاجته» مشکل این را حل کنید، مشکل یک نفر را حل کنید «اعطاءالله برائتاً نفاق» خداوند از چند چیز پاکیزهتان میکند. یک) از نفاق. یعنی تا الآن اگر مسلمان قلابی بودی، ظاهرت مسلمان بود، باطن مسلمان نبود، اگر رفتی مشکل یک مسلمانی را حل کردی از این به بعد دیگر منافق نیستی. اسلام تو، اسلام حقیقی و راستین است، یعنی واقعاً دیگر مسلمان هستی نه ظاهراً. دوم؛ «برائتاً من النار» از آتش عذاب الهی خداوند تو را نجات میدهد اگر مشکل مسلمانان دیگر را حل کنی. «و قضا له سبعین حاجه من حوائج الدنیا» 70 مشکل و نیاز خودت در دنیا، خدای متعال حل میکند بدون این که خودت بفهمی. گاهی متوجه میشوی، مشکلی داشتم هر کاری کردم حل نشد، یک مرتبه حل شد. فکر میکنی اتفاقی حل شد! خداوند حل میکند. بخشیاش را میفهمی بخشی را هم نمیفهمی. مشکل یک نفر را حل کن، 70 مشکل تو را خداوند حل میکند. «ولا یزال یخذوه فی رحمت الله عزوجل حتی یرجع» و در تمام مدتی که داری وقت میگذاری که به برادر و خواهرت کمک کنی و مشکل او را حل کنی، مورد رحمت خدا هستی.
خب این اصول کلی است. امام صادق(ع) از جدش رسولالله(ص) نقل کرد که رسول خدا(ص) فرمود: نزدیکترین شما به من، خادمترین شما برای خلق است. هرکس به مردم بیشتر خدمت کند به خدا نزدیکتر است، و به من نزدیکتر است. این اصل وحدت. امام صادق(ع) از رسولالله(ص) نقل میکنند که «خیرکم من اطعمت طعام» بهترین شما کسانی هستند که گرسنگان را سیر میکنند، خانوادههای گرسنه را سیر کنند. «و افشی السلام» علناً و زودتر از همه، در سلام گفتن به دیگران، یعنی اظهار صلح. سلام بر شما یعنی صلح بر شما. ما با کسی دعوا نداریم. و یعنی من تکبر ندارم، من متواضع هستم. من اول به تو سلام میکنم. فرمود جد ما رسولالله(ص) این را فرمودند، و فرمودند که وقتی مردم خواب هستند او مشغول استغفار باشد. وقتی شب مردم خواب هستند مشغول استغفار باشند. امام صادق(ع) فرمودند این سه کار را بکنید تا بهشتی باشید. اهل بهشت باشید. هرکس گرسنهای را سیر کند «مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً حَتَّى یُشْبِعَهُ لَمْ یَدْرِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ الله» هیچ کس هم نفهمد، ریاکاری نکند، سروصدا نکند که آی ما یک نفر را سیر کردیم! بیصدا، آبروی کسی را نبرد، او را تحقیر نکند، خالصاً و لوجهالله فقط برای خدا گرسنهای را سیر کند، چنان پاداش خدای متعال به او خواهد داد که هیچ کس نمیداند این پاداش چقدر است، حتی فرشتگان مقرّب الهی نمیدانند خدا به او چقدر پاداش خواهد داد. خب این عصاره و اصل وحدت.
و اما دو مانع برای وحدت که بخصوص در این سالهای اخیر، سرویسهای جاسوسی غرب، آمریکاییها، قبل از آنها انگلیسیها که در این کارها سابقه دارند و رژیمهای فاسد منطقه، مثل آل سعود، و یک طرف هم جریان شیعه لندنی، شیعه انگلیسی، دامن به آن میزنند، از این دو طرف مراقب باشیم موانع بر سر وحدت امّت ایجاد نشود. شما در این سالهای اخیر دیدید که در منطقه چه کردند! خون مسلمان را به دست مسلمان ریختند. مساجد سنی و شیعه را خراب کردند. جریان وهابیت تکفیری آل سعود، در سوریه و عراق سنی، بیشتر کشت تا شیعه! مساجد سنی را خیلی بیشتر خراب کرد تا مساجد شیعه. قبر اصحاب رسولالله(ص) را در سوریه و عراق رفتند نبش قبر بکنند و آتش زدند! همین مولودیخوانی که این برادران کُرد ما الآن برای میلاد رسولالله(ص) خواندند گفتند این شرک است. گفتند مولودیخوانی برای رسول خدا، برای ائمه، برای انبیاء، برای اولیاء شرک است. این را من از خودشان شنیدم، در کتابهایشان هم هست. از این طرف جریانی را به اسم شیعه دامن زدند که از صددرصد تعالیم اهل بیت(ع) 95 درصد آن را کنار گذاشتند و در آن 5 درصد مسائل، به هر شیوة گزینشی و تعصب و تکبّر و تحریف دین وارد عمل شدند. پشت این قضایا، هر دو طرف، هم جریان وهابیت، هم جریان شیعه لندنی، پشت هر دوی اینها یک اتاق فکر است و آن سرویسهای جاسوسی غرب هستند و رژیمهای فاسد منطقه هستند. از یک اتاق فکر بیرون آمد که به سنی بگوید کشتن شیعه عبادت است و واجب است، به شیعه بگوید کشتن سنی ثواب دارد و عبادت است! به شیعه بگوید سنی دشمن اهل بیت(ع) است، سنی قاتل فاطمه زهرا(س) است، سنی ناصبی است و به علیبنابیطالب(ع) و به ولایت علی(ع) معتقد نیست و به سنی بگویند شیعه به ناموس پیامبر(ص) فحش میدهد، شیعه قرآن را قبول ندارد و شیعه امامپرست است و مشرک است. این دوتا خط، و این دوتا ادبیات از یک جا بیرون آمده است. در یک اتاق فکری طراحی شده که آمریکاییها و انگلیسیها هستند، صهیونیستها و اسرائیلیها هستند، آل سعود و وهابیها و رژیمهای فاسد منطقه هستند. دلارهای نفتی، دهها و صدها فرستنده ماهوارهای که به اسم سنی به مقدسات شیعه توهین میکند و به اهل بیت(ع) اهانت میکند و به اسم شیعه به مقدسات اهل سنت توهین میکند. و میگردند از بین هر دو، روایات جعلی و روایات مشکوک را پیدا میکنند یا روایت متشابهی که هست و تفسیر غلط از آن میکنند. از یک طرف به شیعه می گویند هر حدیثی که مثلاً در «بحارالانوار» آمده، صددرصد از اهل بیت است و هرکس قبول نکند، حرامزاده و مشرک است. کافر است. در حالی که خود «مجلسی» حتی در «اصول کافی» جناب «کلینی» خودشان هرگز نگفتند روایاتی که ما نقل میکنیم قطعی السند و قطعی الدلاله هست! خودشان خلاف این را میگویند. از آن طرف بگویند هر حدیثی در «صحیح بخاری» است قطعاً از پیامبر(ص) صادر شده و هرکس تردید کند، از علمای اهل سنت هم باشد، زنش برای او حرام است! خودش حرامزاده است! و کافر است! بعد از این طرف و آن طرف حدیث پیدا کنند و بگویند منکر ولایت حرامزاده است، اهل سنت هم که منکر ولایت هستند محرورالدم و واجب القتل هستند! از آن طرف حدیث پیدا کند که کسی که سبّ خلفا میکند، به ناموس پیامبر(ص) اهانت میکند، همه اصحاب پیامبر را کافر و نجس میداند، این قرآن را قبول ندارد، این کافر و مشرک است، و خون او هدر است! خب کجا بزرگان اهل سنت آن حرفها را زدند؟ و کجا منابع اصلی شیعه این حرفها را زدند؟ یکی از علمای بزرگ افغانستان نقل میکرد خیلی جالب است از دو طرف گوش کنید این خیلی مهم است، ایشان از کسی نقل قول میکرد، اولاً خود ایشان میگفت من در کابل، دو ساعت ظهر عاشورا راجع به سیدالشهداء(ع) و کربلا صحبت میکردم و تمام علما و بزرگان اهل سنت بودند با این که اینها آنجا نیم ساعت بنشینند نداشتند سخنرانی دو ساعته، کسی در کابل نمیکند حوصلهاش را هم ندارند، دو ساعت ایستاده، علمای بزرگ اهل سنت و مردم اهل سنت ایستاده سخنان من را گوش کردند و تأیید میکردند و برای سیدالشهداء(ع) اشک میریختند. کسی آنجا نمیگفت شیعه کافر و رافضی و علیپرست است! شیعه قبرپرست و مرده پرست است. وهابیت نمیگذارد شیعه و سنی متحد بشوند. شیعه لندنی نمیخواهد شیعه و سنی متحد بشوند. خداوند به رسولش در قرآن فرمان میدهد حتی به اهل کتاب، به مسیحی و یهودی هم بگو «تعالوا کلمه سواء بینَنا و بینکم» میگوید از اختلافات شروع نکنیم، بیاییم از اشتراکات شروع کنیم. ما با همدیگر خیلی اشتراکات داریم. تازه آنها پیامبر ما را قبول ندارند. بعد بین مسلمین ما از اختلافات شروع کنیم؟ بعد تفاوت نظرها کجا تمام میشود؟ هیچ جا تمام نمیشود. داخل شیعه، شیعه را تکفیر میکند چنانکه کرده است. من بعضی از همین شیعههای لندنی را در همین مشهد دیدم که امام را و آقای مطهری را لعن میکنند که چرا اینها گفتند وحدت شیعه و سنی؟ لعن میکنند! یکی از همینها یک وقت در هواپیما کنار من نشسته بود گفت خواب دیدند آقای خمینی در عالم برزخ در حال عذاب است! گفتم شما از عالم برزخ آمدی؟ گفت نه یکی از آدمهای اهل معنا و اهل نفس خواب دیده که آقای خمینی دارد عذاب میکشد. گفتم برای چه؟ گفت برای این که با قاتل فاطمه زهرا(س) وحدت کن! اینها امام را لعن میکنند، ظاهراً هم شیعه هستند! به او گفتم شما با روایات امام صادق(ع) چکار میکنید که میفرماید «من صلّی» هرکس پشت سر اهل سنت در صف اول نماز جماعت شرکت کند «کمن صلّی خلف رسولالله» مثل این که پشت سر پیامبر(ص) اقتدا کرده است. امام صادق را چکار میکنید؟ اختلاف نظر سر جایش باقی است ولی اختلاف فحش ناموسی و تکفیر و قتل و تجاوز به ناموس و آتش زدن خانههای مسلمان! این خط آمریکا و خط صهیونیستهاست. (30:00) اختلاف نظر سر جایش باقی است ولی امام صادق(ع) فرمود یکی از شیعیان آمد گفت آقا ما در یک منطقهای زندگی میکنیم همه به اصطلاح تابع ولایت اهل بیت نیستند، مسلمان هستند آدمهای خوبی هستند ولی شیعه شما نیستند. ما سعی میکنیم با اینها خیلی رابطه نداشته باشیم. امام صادق(ع) فرمودند اشتباه میکنید. «عودوا مرضاهم» عیادت مریضهایشان بروید. تشییع جنازههایشان بروید، در خانههایتان مهمانشان کنید. خودتان میهمان آنها در خانههایشان بشوید. آنها برادران و خواهران شما هستند. کسی آمد به امام صادق(ع) گفت آقا یکی از شیعیان و طرفداران شما رفته در مدینه، - که ایشان هم در مدینه بودند – رفته توی مسجدالنبی، جلوی مزار رسول خدا ایستاده، خطاب به رسول خدا گفته ما شما را قبول داریم، اینها را قبول نداریم و بعد شروع کرده با صدای بلند خلیفه اول و دوم را لعن کرده است که اینها حق اهل بیت را خوردند و کشتند! آمدم برای دفاع از اهل بیت بگویم و شهید بشوم. هر کار میخواهند بکنند. امام صادق(ع) فرمودند «لعنالله» این کار تو چه معنایی دارد جز راه انداختن جنگ داخلی و خونریزی مسلمین. فرمودند «لعن الله» این کاری کرد که باعث میشود ما دیگر نتوانیم حتی قرآن را تفسیر کنیم. دیگر نتوانیم حرف جدمان رسولالله را بگوییم. به این آقا گفتم شما مشکلتان با امام صادق(ع) است. مشکلتان اصلاً با خود امیرالمؤمنین(ع) است. فاصله گرفتن شیعه و سنی، سر ولایت علیبنابیطالب(ع) بود که پس از پیامبر(ص) چه کسی ولایت دارد و خلیفه است و خلافت بلافصل دارد. خب حضرت امیر(ع) چه کرد؟ حضرت امیر(ع) گفت که ما معترض هستیم اما من دیدم اگر بخواهم بر سر این مسئله بیش از این پافشاری کنم مسلمان علیه مسلمان شمشیر میکشد. اصحاب پیامبر(ص) دو دسته شدند. سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و بلال و زبیر و اینها آمدند در خانه علی و فاطمه، کنار علی، بعضی از اصحاب آن طرف. حضرت امیر(ع) گفتند ما تا اینجا حرفمان را میزنیم، نظرمان را میگوییم، پیامبر(ص) این را فرمودند، در کجا چه شد، در کجا چه شد، غدیر چه شد و... ولی – عین عبارت امیرالمؤمنین(ع) است – فرمودند ترسیدم که دست مسلمان به خون مسلمان آلوده بشود و جنگ راه بیفتد. اسلام تازه آمده، دیدم یک عدهای دارند بعد از پیامبر(ص) مرتد میشوند. دیدم جنگ داخلی ممکن است راه بیفتد و بگویند این چه دینی است که تا پیغمبر آن رفت اصحاب درجه یک آن با هم سر قدرت جنگیدند! علی(ع) صاحب حق است. دیگر شیعه از علی که نباید کاسه داغتر از آش باشد! امیرالمؤمنین(ع) فرمود به خاطر مصلحت امّت اسلام، من از ولایت خودم در عمل گذشتم و اجازه نمیدهم جنگ داخلی راه بیفتد. و شما میدانید در زمان خلفا، خلیفه اول و دوم و سوم، علیبنابیطالب(ع) جزو مشاورین درجه یک خلفا بود. خلیفه دوم – عمربنخطاب- وقتی میخواهد به جنگ شاه ساسانی ایران بیاید با علیبنابیطالب(ع) مشورت میکند حضرت علی(ع) میگویند شما نرو توی صف اول بجنگ، چون ممکن است یک تیری به شما بزنند و شما که از دست بروی اینها میگویند رهبر جهان اسلام و خلیفه مسلمین کشته شد و ارتش اسلام تضعیف میشود از هم میپاشد. شما خودت را در معرض کشته شدن قرار نده، در معرض شهادت قرار نده. اما وقتی که قضیه قدس پیش میآید و مردم بیتالمقدس نامه مینویسند که اگر خلیفه خودش بیاید ما بدون جنگ، قدس را تسلیم میکنیم چون ما مسلمانان را قبول داریم. علیبنابیطالب(ع) مشورت میکند به عمربنخطاب، ایشان میگویند که شما بروید و بدون جنگ بیتالمقدس آزاد میشود. امیرالمؤمنین(ع) معاویه را تحمل نکردند، تا صبح خوابم نبرد و فکر کردم که میشود یک کاری کرد که جنگ نشود؟ اینها همه بیعت کردند و اینها بیعت نکردند و میخواهند براندازی کنند؟ دیدم اگر این کار را بکنم اصل اسلام صدمه میخورد. خب امیرالمؤمنین(ع) احساسی که زمان جنگ صفین داشت این احساس را در زمان پس از پیامبر(ص) نداشت. یعنی اختلاف نظر امیرالمؤمنین(ع) با خلفا، خلیفه اول و دوم، غیر از اختلافش با امثال معاویه و یزید است. اینها دو تیپ است، اینها را با هم قاطی نکنید. امیرالمؤمنین(ع) به خلفا مشورت میداد، انتقاد هم میکرد. علیبنابیطالب(ع) اجازه نداد که کسی علیه خلیفه اول و دوم و سوم، قیام مسلحانه کند! حتی قضایای خلیفه سوم پیش آمد امیرالمؤمنین(ع) فرمودند من و حسن و حسین، فرزندان پیامبر(ص) تا آخر دفاع کردیم. منتقد بودیم، اما جلوی جمعیت را میگرفتیم که نریزند که خلیفه سوم کشته شود. بارها حسن و حسین را فرستادم که آب ببرند چون اینها آب را قطع کرده بودند.
اینها روشن بشود که تفاوت نظر یک چیز است، انتقاد یک چیز است، جنگ داخلی و کشتن همدیگر و به ناموس هم تجاوز کردن و خانههای همدیگر را آتش زدن و... اینها چیز دیگری است. این عالِم نقل میکند که، ببینید اینها از دو طرف تحریک میکنند. ما شخص محترمی داریم به نام «سردار کابلی» که این کتاب «المراجعات» سیدشرفالدین را که یک مناظرهای است بین یک عالِم شیعه و یک عالِم بزرگ سنی، در لبنان در آن منطقه که تا آخر هم با همدیگر مؤدب و محترمانه حرف میزنند و هر دو هم حرفهایشان را میزنند. ایشان این کتاب را ترجمه کرده است. ایشان در پاکستان، لاهور بود، میآید افغانستان، میآید ایران، بعد یک قضیهای را نقل کرده است. من خواهش میکنم این را دقت کنید:
میگفت یک نفر گفت ما پیش سردار کابلی نشسته بودیم دیدیم یک سید روحانی شیعه معمم با دومَن ریش و سه متر عمامه آمد کنار ایشان نشست در حالی که گریه میکرد، کنار «محدث نوری» گریه میکرد و توی سرش میزد و میگفت وا جداه! وا رسولالله! گفتیم چه شده؟ گفت با یک سنی بحث کردم گفته این علی شما برای چه اسمش در قرآن نیامده است؟ به مذهب اهل بیت(ع) توهین کرده است و کسی نیست از شیعه اهل بیت دفاع کند و از علیبنابیطالب دفاع کند. محدث نوری گفت که چرا ما روایاتی داریم که آمده و بعد اینها حذف شده است – دقت کنید – همانجا این سردار کابلی میگوید که آن شخص که آمده بود گریه میکرد و توی سرش میزد و وا محمدا میگفت که آی به امیرالمؤمنین اهانت شد، گفت خب آقا یک کاری بکنید، به داد شیعه برسید، یک کتابی بنویسید، شما وارثان رسولالله هستید، وارثان جد ما هستید، پولش با ما، پولش را من تأمین میکنم! مرحوم محدث نوری هم ساده، گفت خیلی خب! برای دفاع از قرآن و دفاع از امیرالمؤمنین(ع) من این کار را میکنم. کتاب «فصل الخطاب» را برداشت نوشت، علمای شیعه هیچ وقت یک چنین چیزی نگفته بودند، روایاتی با سندهای ضعیف و جعلی پیدا کرد که بله قرآن تحریف شده! این که میگویند مصحف علی، قرآن اصلی دست علی بود و ایشان به حسن و حسین همینطور دادند و تا الآن دست امام زمان(عج) هست و پس از ظهور، قرآن اصلی میآید، این قرآن، قرآن واقعی نیست، خب این اصلاً در روایات ما این را نگفتند. در روایات میگویند قرآن همین قرآن است، تفسیر قرآن، حقیقت قرآن، پیش اهل بیت پیامبر(ص) و اولیای معصوم خداست. این را گفتند. بله اختلاف در تنظیم سورهها و آیات که کدام سورهها کجا باشند، این بود. ولی علیبنابیطالب(ع) همان قرآنی را که عثمان، خلیفه سوم تأیید کرد و اعلام کرد قبلش از علیبنابیطالب(ع) سؤال کرد. اهل سنت، علیبنابیطالب(ع) و ابنعباس را بزرگترین مفسران قرآن میدانند. نمیتوانست خلیفه سوم از اینها نپرسد و تصمیم بگیرد! و امیرالمؤمنین علیبنابیطالب(ع) قرآن عثمان را تأیید کرد و گفت بله این قرآن است نه کم دارد و نه زیاد. حالا تنظیم آیات ممکن است فرق کند. اما در روایات داریم که مصحف حضرت علی؛ حضرت امیر گفت من قرآن را بعلاوه تفسیر رسولالله(ص) در حاشیهاش نوشتهام و به ترتیب شأن نزول گفتهام و تنظیم کردهام و آیهای بر رسول خدا(ص) نازل نشده مگر این که من بودم و شنیدم یا بعد رسولالله(ص) من را خواستند و گفتند این آیه این است و توضیح دادند. بحث این بوده است. نه این که این قرآن آن قرآن نیست. خب حالا دقت کنید، آن آخوند به اصطلاح سید شیعة دومَن ریش و شش متر عمامه، که گریه میکرد وا محمدا! وا جداه! ما پولش را میدهیم، محدث نوری را تحریک کرد و باعث شد که ایشان برود روایات ضعیفی را پیدا کند که بگوید بله قرآن اصلی این نیست، در قرآن اصلی اسم علی بوده است. حالا گوش کنید ببینید این کیست؟ یک وقت سردار کابلی میگوید، مدتها بعد من رفتم تهران سفارت هندوستان، دیدم یک دیپلمات انگلیسی با ریش تراشیده و کراوات، در سفارت هند نشسته، من که نمیدانستم کیست، فهمیدم که افسر انگلیسی است از فرماندهان ارتش انگلیس است افسر است. او به من نگاه کرد گفت سردار کابلی من را شناختی؟ من نگاه کردم گفت نه آقا. گفت من همان آخوند سیدی هستم که پیش محدث نوری آمدم گریه کردم گفتم وا جداه! من همانم! افسر ارتش انگلیس، میگوید من آخوند شیعه سید، گریه میکند توی سرش میزند وا جداه! سنیها به علیبنابیطالب قرآن را فلان کردند! این عالِم افغانستان میگوید من یک سفری در یک کنفرانس تقریب مذاهب بودم یک آدمی از سوریه آمده بود، سنی نبود، بیشتر وهابی بود، آمد به من گفت که شما شیعهها برای چه اینجا آمدید؟ چه اتحادی بین ما و شماست؟ شما قرآن را قبول ندارید، میگویید قرآن تحریف شده، شما به امالمؤمنین فلان و فلان میگویید فحش میدهید! من شنیدم دو هزارتا حدیث، هزارتا حدیث، شما شیعهها دارید که قرآن تحریف شده است. ایشان میگوید من به او گفتم دوهزارتا نمیخواهد، دویستتا هم نمیخواهد، تو بیستتا حدیث از منابع معتبر شیعه بیاور که گفتند قرآن تحریف شده به این معنایی که تو میگویی! بله تحریف معنوی شده، بنیامیه تحریف کردند، بنیعباس تحریف کردند، این همه فِرقههای انحرافی بین شیعه و سنی بوجود آمده، تحریف کردند، اما آن بلایی که سر انجیل و تورات آمد که کلاً دستکاری شد، چنین بلایی بر سر قرآن نیامده است. اگر کسی معتقد باشد که یک کلمه از قرآن حذف شده یا اضافه شده، به خود قرآن معتقد نیست. خداوند فرمود «إنّا له لحافظون». این همه روایات متواتر از رسول خدا(ص) و از اهل بیت(ع) داریم که قرآن قطعی است. ما قرآن شیعه و قرآنی سنی نداریم. بله حقیقت قرآن و ظواهر قرآن داریم، ما معتقدیم حقیقت قرآن پیش رسول خدا(ص) و اهل بیت پیامبر است و در قلب مبارک امام زمان(عج) است اما نه این که این قرآن، قرآن نیست. ایشان میگوید من آنجا این را گفتم، گفتم دوهزارتا نمیخواهد تو 20تا حدیث از این منابع بیاور که معنایش هم این باشد، هرچه بخواهی به تو میدهم و اصلاً همه حرفهایم را پس میگیرم! بعد گفت اما من به تو هم این را نشان بدهم در منابع شما هم، یک چنین احادیثی هست. در «صحیم مسلم» روایاتی داریم در بعضی از صحاح شما هم که صحبت از یکی دو آیه نیست. ابوموسی اشعری میگوید دوتا سوره از قرآن حذف شده است! نقل شده که جناب عایشه گفته سورة احزاب، نصفش حذف شده است و در قرآن نیست! قرآن دست خورده است. میگوید آیات دیگری هم بود ولی پیامبر از دنیا رفته بود ما مشغول عزاداری پیامبر بودیم، بز و گوسفند آمدند این آیات قرآن را که روی برگ نوشته بودیم خوردند و از بین رفت! این عالِم افغانستان میگوید من این را آنجا گفتم رئیس «الازهر» رئیس اهل سنت در مصر، جامعه الازهر، کنار من نشسته بود ایشان این روایت را ندیده بود، گفت واقعاً این است؟ گفتم این «صحیح مسلم» ببینید این روایت هست، ولی از این روایتها در شیعه هست، در سنی هم هست، این که متهم کنید اینها قرآن را قبول ندارند اینها قرآن را تحریف کردند، خب اینطوری بخواهید پیدا کنید راجع به همه چیز چندتا حدیث پیدا میشود. در منابع شیعه هم پیدا میشود و در منابع سنی هم پیدا میشود باید ببینید نظر شیعه، قاطبة شیعه، علمای درجه یک شیعه و سنی چیست؟ آیا کسی گفته ما این قرآن را قبول نداریم؟ ایشان میگوید من گفتم که در هیچ روایتی نداریم که به جناب عایشه امّالمؤمنین کسی حق ندارد توهین کند اصلاً خداوند آیه نازل کرد در مورد کسانی که عایشه را متهم کردند به آن اتهام کثیف، و خدای متعال فرمود کرد که « النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ» عایشه امّالمؤمنین است. بله به روش برخورد جناب عایشه با بعضی از مسایل، ما منتقدیم چون امیرالمؤمنین(ع) منتقد بود. این که ایشان با امیرالمؤمنین(ع) وارد جنگ بشود این کار غلط بود و بعدها خود ایشان گفت که این اشتباه بود. خواهر یک طرف بود و برادر یک طرف بود. جناب عایشه در آن صف بود و جناب محمدبنابیبکر پسر خلیف اول در این صف علی(ع) بود. و وقتی که جنگ تمام شد حضرت امیر(ع) به برادر گفتند شما مراقب ویژه خواهرتان باشید و ایشان را با احترام برگردانند و ببرند. مگر جناب امّسلمه، امّالمؤمنین نیست؟ جناب امّسلمه مناظره دارند با جناب عایشه سر این که این قضیه جنگ جمل کار غلطی بود یا کار درستی بود. در منابع برادران اهل سنت و شیعه هست که ایشان – امّسلمه- به شدت معترض بود به جناب عایشه. در بعضی روایات داریم که بالاخره جناب عایشه را معاویه کشت و ترور کرد. در یک روایتی هست او را به چاه انداختند و در یک روایتی هم هست که او را مسموم کردند چون جناب عایشه با معاویه هم اصطکاک داشت و درگیر بود قبول نداشتند که. اگر وارد این قضایای اختلافی تاریخی بخواهید بشوید چیزها درمیآید! در زمان خلیفه سوم جناب طلحه چه موضعی داشت؟ جناب زبیر چه موضعی داشت؟ جملاتی از دهان عایشه امّالمؤمنین(ع) راجع به خلیفه سوم تکرار شده که نمیشود تکرار کرد، خیلی تند است. در منابع برادران اهل سنت است. این بحثها را تبدیل به دعوا و جنگ نباید کرد. این بحث عوامانه در کف خیابان نیست، با ادبیات فحش و توهین و تکفیر. این بحث علماست با اخلاق اسلامی، پشت میز با استناد به منابع. همهاش هم به وحدت نمیرسد یک جاهایی وحدت میشود و یک جاهایی هم اختلاف نظر است. خوب باشد، اختلاف باشد. اگر رفتید سراغ ادبیات تکفیر، بعد شیعه، شیعه را تکفیر میکند. ما در همین مشهد، قم، علمایی داریم شیعه در حد مرجع، همدیگر را تکفیر کردند. این به او گفته که شما دیدگاههای ابنعربی و ملاصدرا دارید. حالا ابنعربی سنی است و ملاصدرا شیعه است ولی رویکرد عرفان نظریشان یکی است، گفتند شما چون حرفهای اینها را قبول دارید حرفهای اینها تصوف افراطی است و کفر است. آخوند شیعه با آخوند شیعه. خب در اهل سنت هم همین بوده است. مگر شما نمیدانید جناب ابوحنیفه سه بار از طرف علمای اهل سنت تکفیر شده است. جلسة استتابه گذاشتهاند! که ابوحنیفه باید بیاید توبه کند، کافر شده است! ابوحنفیه سنی نیست چون از رأی و قیاس گفته، و گفته از کل روایاتی که از رسول خدا(ص) نقل شده من 20 تایش را یا چه تعدادش را قوی میدانم که بر اساس آن بشود فتوای فقهی داد! برای بقیهاش اعتبار فقهی قائل نیستم! خب این جمله، از جناب ابوحنیفه نقل شده است. علمای بزرگ سنی آن موقع آمدند ایشان را تکفیر کردند و گفتند سنی یعنی کسی که سنت و حدیث پیامبر را قبول دارد، شما اصلاً سنی نیستید. جناب طبری، صاحب «تفسیر طبری» از علمای اهل سنت ایران، ایشان وقتی که در عراق خواستند دفنشان کنند جریان اهل حدیث، و حنابله، جلوی تشییع جنازه طبری را گرفتند گفتند اجازه نمیدهیم ایشان را در قبرستان مسلمین دفن کنیم مسلمان نبوده! سنی، سنی را تکفیر میکند. ما مدتهای زیاد در عراق، جنگ حنبلی و اشعری داشتیم. حنبلی و اشعری. هر دو اهل سنت هستند. چنانکه در همین ایران مگر ما جنگ شیعه با شیعه نداشتیم؟ جریانهای شیخیه و نمیدانم چه، که بعدها به بابیت و بهائیت رسید، این انحراف بابیت و بهائیت از داخل شیعه بیرون آمد چنانکه انحراف وهابیت از درون سنی بیرون آمد.
برادران و خواهران! آنهایی که سخن خلاف قطعی قرآن و سنت، از قول شیعه میگویند، و آنهایی که از قول اهل سنت میگویند، نسبت به اینها هوشیار باشید. حتی همین طالبان در افغانستان که خیلی کارهای عجیب و غریبی در افغانستان و غیر افغانستان کردند من اخیراً یکی از دوستان آنجا بوده با بعضی از اینها رفته، گفت حتی اینها هم خیلیهایشان وهابی نیستند. اهل زیارت هستند. در منطقه خودشان، این که هر کس برود زیارت پیامبر شرک است. و آخرین بخش عرایضم، ما از این طرف کسانی را داشتیم که زمان امام صادق(ع) از اصحاب امام صادق(ع) که اینها شیعیان غالی و افراطی بودند و وقتی ا مام صادق(ع) در بازدداشت و محاصره بودند توسط حکومت این آدم، بعضی از اینها مثل ابوخطاب، آدم خبیث آمد هم به اسم امام صادق(ع) و اهل بیت(ع) پول مردم را گرفت و هم شروع کرد جعل حدیث کرد و هم بعد از مدتی گفت جعفربنمحمد پیغمبر است بعد هم گفت جعفربنمحمد یعنی امام صادق، خداست من هم پیغمبر آن هستم! میخواست خودش دکان باز کند، گفت چکار کنم که پیغمبر بشوم بگویم امام صادق خداست، که خودش پیغمبر آن بشوم. امام صادق(ع) به اصحاب و شیعیانشان فرمودند که بروید با او صحبت کنید و به او بگویید مردک! تو مرتد شدی. از این کثافتکاریهایت دست بردار، فاسد شدی، تو آن آدم سابق نیستی. به همه گفتند به همة شیعیان اهل بیت بگویید که ابوخطاب و...، اینها منحرف شدند و فاسدند. بعد فرمودند حتی دستور دادند – ما مواردی را داریم که اهل بیت(ع) به یارانشان فرمودند بروید و در مورد اینها حکم خدا را جاری کنید – امام هادی(ع) در بازدداشتگاه حکم اعدام یکی از نزدیکان خودشان را که خیانت کرد و ادعاهای بزرگ راجع به اهل بیت(ع) کردند که گفته بودند اهل بیت خدا هستند، خدا رازقیت و خالقیتش را به اهل بیت واگذار کرده! اهل بیت از پیغمبر و قرآن بالاتر هستند، اهل بیت در عرض خدا هستند، امام هادی(ع) فرمود اینها واجبالقتل هستند، لازم نیست کسی از بیرون بگوید، اینها شیعه نیستند. امام هادی(ع) فرمودند آنها را نصحیتشان کنید اگر گوش نکردند باید آنها را اعدام کنید. کسی که این حرفها را میزند مرتد است. مشرک است. خدمت امام رضا(ع) کسی آمد گفت آقا دارند این طرف و آن طرف از قول شما نقل میکنند که شما فرمودید مردم، بندگان ما هستند! آمده خدمت امام رضا(ع) وقتی که در خراسان بودند میگویند یک عده پخش کردند که شما مردم را بندگان خودتان میدانید! شما ربوبیت دارید! در روایت نقل شده، حضرت علیبنموسیالرضا(ع) رو کردند به قبله و دستانشان را بالا آوردند و در حالی که شانههایشان میلرزید گفتند خدایا، تو میدانی که این اولین ستمی نیست که بر آل محمد(ص) میکنند. والله و به عزت و جلال خدا سوگند، که چنین کلامی نه از دهان من خارج شده و نه از دهان هیچ یک از پدران من، تا رسول خدا(ص). افتخار ما بندگی خداوند است. و هرکس بگوید که اهل بیت(ع) به جای خدا، در عرض خدا، شفاعت بدون اذن خدا، توسل مستقل از خدا، این حتماً مشرک است. خود اهل بیت(ع) تکفیر کردند.
آخرین جملهای که عرض میکنم این است، این را گوش کنید. جناب ابونعیم اصفهانی در «تذکره الحفاظ» از حافظان بزرگ اسلامی و اهل سنت، جناب سیوطی، جناب ابنماجه و... روایات متعدد و مباحثی را نقل میکنند که هرکس بگوید رسول خدا(ص) پس از این که از این عالم رفت، صدای ما را نمیشنود، یعنی وقتی به او سلام میکنیم او نمیشنود، اگر از او بخواهی که از خدا بخواهد که چه، این را باور نکند و قبول نداشته باشد شخصیت و کرامت رسول خدا(ص) را نشناخته است. قرآن میفرماید شهدا زندهاند. بعد پیامبر اکرم(ص) زنده نیست؟ بعد ابنتیمیه، محمدبنعبدالوهاب میگوید سر قبر پیامبر(ص) میروی هرکس برود سر قبر پیامبر(ص) زیارت و بعد او بگوید که از خدا بخواه که فلان بشود یا فلان مشکل ما حل بشود، این مشرک است! نجس است! خونش حلال است! ناموسش حلال است! مطلقه است! خب در منابع اصل اهل سنت اینها چیست؟! از جناب عایشه نقل میشود میگوید «مَا مِنْ رَجُلٍ یَزُورُ قَبْرَ أخِیْهِ و یَجْلِسُ عِنْدَهُ» تازه «اخیه» نه پیامبر! هیچ کس به زیارت قبر برادرش نمیرود «فیَجْلِسُ عِنْدَهُ إلاُ إسْتَاْنَسَ بِهِ ورَدّ عَلَیْهِ حَتّی یَقُوْمَ» از پیامبر نقل میکند که هرکس برود سر قبر برادر مُردهاش، تا وقتی که بلند میشود آن میّتی که آنجا دفن شده، نه این که او آنجاست همچنان، اما در عالم برزخ با هم ارتباط دارند، او با او انس میگیرد. یک مسلمان معمولی سر قبرش میروی برایش فاتحه میخوانی و طلب رحمت برایش میکنی میفهمد، پیامبر نمیفهمد؟ اهل بیت پیامبر نمیفهمد؟ ابنعباس، از پیامبر خدا(ص) نقل میکند که «ما من احدٍ» هیچ کس نیست که «یمرّ بقبر اخیه مؤمن» برود سر قبر برادر مؤمنش، تازه نه پیغمبر و امام، برود سر قبر یک آدم معمولی، «کان عرَفَهُ» که میشناسد او را، «فَیسلّمُ علیه» سلام میکند به او مرده «إلا عرَفَهُ» اون مرده میشناسد که تو سر قبر او آمدهای «و ردَّ علیه السلام» ابنعباس، میفرماید حضرت رسول(ص) فرمود آن میّت جواب سلام تو را میدهد تو نمیشنوی! بعضیها میگویند حرم امام رضا(ع) میرویم میگوییم من شهادت میدهم «أشهد أنّک تَرُدُّ سلامی» من شهادت میدهم که وقتی میگویم سلام یا رسولالله(ص) شما جواب سلام ما را میدهید. میگوید آقا این شرک است!
جناب ابنعباس در منابع اهل سنت از رسول خدا(ص) نقل میکند که سر قبر برادرت که بروی و سلام کنی، جواب سلام تو را میدهد میفهمد. بعضیها میگویند اینها زنده که بودند میشد چیزی از آنها بخواهی حالا که مُردهاند نمیشود! مگر شما ماتریالیست هستی. اولاً که همه بزرگان اهل سنت همیشه اهل زیارت بودند و هستند. در همین ایران، تمام بزرگان ما که به نفع اهل بیت(ع) شعر دارند 90 درصدشان سنی بودهاند. زیارت حسینبنعلی(ع) را بعضی از بزرگان اهل سنت، واجب میدانستند یا نه مستحب! اینه مشرک هستند؟ بله اگر کسی بیاید بگوید امام رضا تو مستقل از خداوند، در عرض خدا، خودت همه کارهای، به خدا کاری نداریم، بیا با هم خدا را دور بزنیم! خداوند یک دستگاه دارد و امام رضا یک دستگاه دیگر، این شرک است! شیعه هم میگوید این شرک است. اهل بیت میگویند که مشرکی. اما اگر کسی گفت که رسول خدا، اولیاء خدا، به اذن خدا، نه بدون اذن. مگر در قرآن نمیفرماید که هیچ کس نزد الله شفاعت نمیکند الّا باذنالله، خود قرآن استثناء میکند، صحبت از اذنالله است نه بدون اذن. در روایت از پیامبر(ص) نقل شده که پدر و مادر شما اگر صالح باشند میتوانند برای شما شفاعت کنند. استاد شما، معلم شما میتوانند شما را شفاعت کنند، پیامبر خدا(ص) و اهل بیت(ع) نمیتوانند شفاعت کنند؟
اینها عقاید اهل سنت نیست. اینها حرفهای وهابیهاست. آن حرفهایی که از آن طرف گفتیم که، روایت داریم که ما صنایع خداییم شما هم صنایع مایید! صنعت هم یعنی خلقت. یعنی خدا ما را خلق کرده و ما اهل بیت(ع) هم شما را خلق کردیم! خب این که خلاف صریح قرآن است، خلاف صریح هزاران از پیامبر و از اهل بیت است.
پس در یک جمله، شیعیان قلابی و افراطی، غالی داریم، سنیان افراطی و غالی و گمراه داریم. نه به گذاریم وهابیت، سخنگوی اهل سنت بشود. نه بگذاریم شیعه لندنی سخنگوی پیروان اهل بیت(ع) بشود.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته