خطر دو سویه تفکیک "خداوند" از "حقوق و اخلاق" (شیعه بودن در سنت امام رضا (ع) )
شهادت امام رضا (ع) مشهد الرضا (ع) - 93
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عرض می کنم خدمت برادران و خواهران عزیز. سه نکته، سه اصل را از تعالیم حضرت رضا(ع) عرض بکنم. پاسخ دستکم به سه پرسش مهم است. پرسش اول در حوزه فلسفه اخلاق و فلسفه حقوق است. یک پرسش بسیار مهم دیرینهای است که اتفاقاً امروز در جهان هستة اصلی یکی از نزاعهای مهم بر سر سکولاریزم اخلاقی و سکولاریزم حقوقی است. پرسش مشخصاً این است که آیا اگر ما حقوق بشر را و به تبع آن، مسئله مشروعیت قانون را از ایمان به خدا و احکام خداوند تفکیک کنیم، چون بعضی مکاتب خداوند بدون احکام را قبول دارند! اصل این عالم را که این عالم مبدئی دارد را قبول دارند اما این که این خدا احکام هم دارد. یعنی برای سبک زندگی بشر در دنیا واجب و احرام، باید و نباید تعیین کرده، این را بعضیها قبول ندارند. میگویند قبول داریم این عالم خلق شده و بیحساب و کتاب و خودبخودی نمیتوانسته بوجود بیاید اما این که این خدایی که اینجا را خلق کرده، احکامی هم داشته، پیامبرانی را هم فرستاده، باید و نبایدی هم گفته، در عرصه حقوق و اخلاق به این تن نمیدهند. اینجا یک سؤال مطرح میشود که آیا فلسفه حقوق، یعنی مبدأ این که، یعنی جدول حق و تکلیف ما، و مبنای قانون، و قبل از آن، مبنا و زیربنای اخلاق، بایستنیها، نبایستنیها، شایستهها و نشایستهها، آیا میشود اینها را جدا از خدا و خداباوری و ایمان به خدایی که احکام دارد، و سکوت نکرده، خدای ساکت نه،خدای ناطق، میشود تئوریزه کرد و از آن دفاع کرد؟ و میشود در عمل آن را در یک جامعه پیش برد یا نه؟ این سؤال خیلی سؤال مهمی است و سابقه آن هم حداقل در این یکی دو هزار سالی که مباحث مکتوب در عرصه فلسفه حقوق، فلسفه اخلاق و فلسفه دین هست، در غرب و شرق عالم، سابقه این سؤال تا آنجاها ادامه داشته و این سؤال همیشه از اول مطرح بوده است. الآن هم یکی از سؤالات بسیار پرسروصدا و معرکه آراء هست همین پرسشی که عرض کردم. ما ببینیم پاسخ اسلامی به این مسئله از زبان حضرت رضا(ع) بطور مشخص چیست؟
پرسش اول، منبع آن در «عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 99» است. ما دستکم برای این حدیث دوتا مخاطب تعریف میکنیم. یک مخاطب، جامعه دینی است که فکر میکنند متدین بودن فقط همین حرم آمدن است، زیارت و دعا و نماز و ریش و حجاب و... مذهب همین است و به یک معنا مذهب را فقط در حوزه عبادات و مسائل شخصی خلاصه میکنند. و گاهی خیلی به لوازم اجتماعی، اقتصادی و حقوق بشری مذهب، حساس نیستیم. گاهی احساس میکنیم میشود ما آدمهای مذهبی باشیم بگویند این خانواده مذهبی الآن نمادش در جامعه ما چیست؟ میگویند این خانواده مذهبی هستند منظورشان چیست؟ مثلاً میگویند اینها حرم میروند، زیارت میروند، روضه دارند، چادر دارند، حجاب دارند، موسیقی بلند پخش نمیکنند، موسیقی گوش نمیکنند، اینها تقریباً مایههای اصلی برای شناخت خانواده مذهبی تقریباً در جامعه ما هست! بعد از او بپرسند که این مسئله چه نسبتی دارد با حرمت به حقوق دیگران نهادن، صداقت، امانتداری، یعنی تک تک مصادیق اخلاق که امثال من مشکلات زیادی در آن داریم. و مسائل حقوقی، نگاهتان به حقوق و حریم حقوق دیگران، روی این دوجا که میرسیم میبینیم حساسیتهای ما خیلی کم میشود! یعنی پیچ مذهبی بودن و ولایت دینیمان، ولایت مذهبی شل میشود. میشود مذهبی بود، حرم میرویم، زیارت میرویم، مذهبی هستیم ولی در دانشگاه، استاد و دانشجو، نوع روابط، مسئله پایاننامهها، نوع مسئله پژوهش و آموزش، چقدر دو طرف به وظیفهشان عمل میکنند؟ مشتری و خریدار در بازار، موجر و مستآجر، زن و شوهر در خانواده، اینها به لحاظ اخلاق و حقوق چقدر همدیگر را رعایت میکنند و در جامعه پایبندی وجود دارد؟ اینجا که میرسد پیچها شل میشود. میگوید حالا آنها مسائل بعدی است. این مخاطب اول جامعه مذهبی هستند که ببینیم از منظر امام رضا (ع) مذهب، در شریان حقوق و اخلاق اجتماعی باید تعریف بشود. یعنی از زیارت و نماز شروع میشود ولی به آنجا ختم نمیشود.
مخاطب دوم این روایت، دقیقاً طرفداران حقوق سکولار و اخلاق سکولار هستند. یعنی کسانی که معتقدند بدون ایمان به خداوند، و بدون مفهوم التزام به احکام خداوند، بدون ایمان به مببدأ و معاد میشود نظام اخلاقی و نظام حقوق بشری ساخت که به لحاظ نظری دستکم مو لای درز آن نرود و قابل دفاع باشد.
حدیث اول، پاسخ حضرت رضا(ع) به هر دو دسته است، هم جامعه مذهبی که به لوازم حقوقی و اخلاقی مذهب توجه زیادی ندارد، مذهب را فقط در مناسک فردی و زیارت و این چیزها تعریف میکند و مخاطب دوم نظریة اخلاق سکولار و حقوق سکولار. حقوق بشر غیر دینی، کسانی که فکر میکنند حقوق بشر را منهای دین و خداوند میشود واقعاً تئوریزه کرد و تا ته آن رفت و در عمل هم میشود رعایت کرد، و همینطور در بحث اخلاق.
در این روایتی که مأخذ آن را عرض کردم، امام(ع) میفرمایند: «أَنَّ مَنْ لَمْ یُقِرَّ بِاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ لَمْ یَجْتَنِبْ مَعَاصِیَهُ» اگر فردی یا جامعهای یا حاکمیتی اقرار به خداوند نکند،نکرده باشد یعنی خدا را مبنای نظر و عمل خودش و تصمیمگیریهایش قرار نداده باشد، یا قائل به خدا نباشد و یا خدا برایش یک تشریفاتی باشد، بگوید ما در نماز و زیارت خدا را قبول داریم ولی در بازار و سیاست دیگر خدا را قبول نداریم. موقع قانونگذاری در پارلمان، موقع دادگاه، موقع رسانه، در حوزه آموزش و تعلیم و تربیت، آنجا خدا حذف میشود. امام رضا(ع) میفرماید فرد و جامعه و حاکمیت و هر نهادی که خدا را حذف کرده باشد « مَنْ لَمْ یُقِرَّ بِاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ» و یک محدودهای به نام حریم مشیت الهی و خاص الهی تعریف نکرده باشد، که از اینجا به بعد دیگر معصیت است. معصیت یعنی عصیان، یعنی شورش علیه حقیقت، یعنی درگیر شدن با اصول و ضوابط رشد و عدالت. معصیت یعنی شورش علیه حقیقت، شورش علیه فضیلت، شورش علیه اخلاق. امام رضا(ع) میفرمایند اگر اقرار به خداوند نشده باشد و نکنید، و مفهومی به نام اجتناب از معاصی، یعنی مفهوم گناه را با مباحث حقوقی و اخلاقی در جامعه ارتباط ندهید، فکر کنیم گناه فقط در حوزه عبادات است یا در حوزه احکام واجب و حرام شخصی است، مثلاً شراب خوردن، نماز نخواندن، فقط به این حد محدودش کنیم! مفهوم معصیت را حضرت رضا(ع) میفرمایند اگر مفهوم معصیت را محدود کردید در حوزه مسائل شخصی، و نتوانستی مصادیق حقوق بشری و اخلاقی و اجتماعی را در همه عرصهها، از دانشگاه، پارلمان، خانه، خانواده و... نتوانی تعمیم بدهی و تعمیم ندهی. این قید دوم است. پس اولی «لَمْ یُقِرَّ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» خدا را حذف کنی و مبنای قانون و اخلاق قرار ندهی. دوم؛ «لَمْ یَجْتَنِبْ مَعَاصِیَهُ» مفهوم معصیت را فقط محدود کنی در حوزه عبادات شخصی و به همه اعضاء گسترش ندهی و بعد مفهوم پرهیز از شورشیدن علیه حقیقت و فضیلت، و عبور از خط قرمز انسانیت، اینها برایت در جامعه مطرح نباشد، بگویید ما به گناه و معصیت و خدا کاری نداریم ما میخواهیم حقوق بشر را و قانون را و اخلاق را منهای اینها تعریف فلسفی کنیم. حضرت رضا(ع) میفرماید نمیتوانید تعریف کنید قابل تعریف نیست ضمن این که در عمل هم قابل التزام نخواهد بود. به هر دو در این روایت اشاره میکنند. « وَ لَمْ یَنْتَهِ عَنِ ارْتِکَابِ الْکَبَائِرِ» اگر مفهومی تحت عنوان کبائر، گناهان بزرگ، مثل قتل، خشونت علیه انسانها، روابط جنسی منهای حقوق و اخلاق، و... مفهوم گناه، بخصوص گناهان بزرگ را در ذهن افکار عمومی جامعه شکستید و گفتید این مسئله گناه و ثواب و کبیره و صغیره و این حرفها مسائل شخصی است و ربطی به نظامسازی و تمدن و اقتصاد و سیاست و خانواده و حقوق بشر ندارد و باز نتایج بعدیاش «وَ لَمْ یُرَاقِبْ أَحَداً فِیمَا یَشْتَهِی وَ یَسْتَلِذُّ عن اَلْفَسَادِ وَ اَلظُّلْمِ» و کار به جایی رسید که نه مردم و نه حاکمیت، نه توی زندگیهای فردی، نه خانواده، نه جامعه، هیچ کس «لَمْ یُرَاقِبْ أَحَداً» هیچ کس حدود و حقوق کرامت هیچ کس دیگری برایش مهم نیست. «لَمْ یُرَاقِبْ أَحَداً» هیچ کس مواظب حریم هیچ کس دیگری نیست، و هر کسی فقط به فکر لذت و منافع خودش است. «فِیمَا یَشْتَهِی وَ یَسْتَلِذُّ» فقط هر کسی دارد برنامهریزی میکند که منافع من کجاست؟ شهوت من؟ به چه اشتها دارم؟ تمایل به چه دارم؟ از چی لذت میبرم؟ یعنی مبنای رفتار اجتماعی، و حکومتی شد اصالت لذت. « فِیمَا یَشْتَهِی وَ یَسْتَلِذُّ» یعنی اصالت لذت. هرکس از هر چیزی و از هر کاری لذت میبرد حق اوست و میتواند آن کار را انجام بدهد. نه اصالت کمال و تکامل، نه اصالت رشد، نه اصالت حق و حقیقت، نه اصالت عدالت، اصالت نفس! منافع من در چیست و من از چه لذت میبرم؟ این شد مبنا. خب بشر اگر خودش را رها کرد مفهوم تربیت و عدالت را حذف کرد «وَ یَسْتَلِذُّ عن اَلْفَسَادِ وَ اَلظُّلْمِ» خیلی از ماها اتفاقاً از ظلم کردن کمکم لذت میبریم. «و عن الفساد» از فساد لذت میبریم! اگر تربیت نکنیم تقوا نباشد، مگر اینهایی که کثافتکاریهای بزرگ میکنند تا ماها که گاهی کثافتکاریهای کوچک و متوسط میکنیم، مگر از آن کار لذت نمیبریم. نمونه بارز آن، همین آدم هایی که همه میگویند اینها بد هستند اشتباه کرده است، چون گاهی ما اشتباهات بزرگتر از آنها میکنیم. اینها که گاهی معتاد میشوند به مواد مخدر و خودشان و زندگیشان را و همه چیز را از بین میبرند. برای چه به این نتیجه میرسد؟ برای این که مبنا را به اصالت لذت گذاشته است و به عواقب این نوع لذت فکر نمیکند که چه صدماتی به خودش، به خانوادهاش، به دنیایش، به آخرتش، به جامعهاش، به آبرویش، حتی به راحتی خودش چه صدماتی دارد میزند. آن لحظه فقط به لذتش فکر میکند.
خب پس فرمودند که «لم یقرّ بالله» از نظامسازی اجتماعی، حقوق بشر و اخلاق الله حذف شد. «لم یجتنب معاصی» خط قرمزهایی که خداوند به عنوان خط قرمز انسانیت، لبه پرتگاه سقوط تعریف کرده، گفتی آنها بیخودی است و در جامعه و حکومت، کمکم با اینها بازی کردی! مسخره کردی! « لَمْ یُرَاقِبْ أَحَداً فِیمَا یَشْتَهِی» هیچ کس هیچ احترامی به حریم هیچ کس دیگری نگذاشت! خب آقا این انسان است، این حقوقی دارد، حدودی دارد، کرامتی دارد، همه چیز که منافع من نیست. «وَ یَسْتَلِذُّ عن اَلْفَسَادِ وَ اَلظُّلْمِ» کمکم لذت بردن از گناه و از ستم کردن به دیگران و پایمال کردن حقوق دیگران و غارت دیگران «و وُثوبُ بَعضِهِم عَلی بَعضٍ» یعنی حمله مثل گرک، مثل سگ هار، همه مثل سگ هار به هم حمله کنند. « وُثوبُ بَعضِهِم عَلی بَعضٍ» مدام همه مواظب باشند که چطوری پنجه توی سروصورت همدیگر بیندازند و از سفره او بردارد و سر سفره خود بیاورد! مثل گرگها و سگها. این همان تعریفی است که "توماس هابز" پدر انسانشناسی مدرن و مبنای علوم انسانی و علوم سیاسی در غرب، توماس هابز، تعریفش از انسان همین است میگوید انسان گرگ است. حضرت رضا(ع) میفرماید آن وقتی که شما این مبنا را حذف کردید طبیعی است که همه گرگ همدیگر هستند. شما دیگر نمیتوانید نه اخلاق را درست تئوریزه کنید و الزام اخلاقی در جامعه ایجاد کنید و نه میتوانید از حقوق بشر دفاع کنید. یعنی در واقع حقوق بشر سکولار، قابل دفاع فلسفی محکم تا آخر نیست چون تا آخر یک سؤال میماند، مخاطب تو از تو میپرسد چرا من نباید منافع خودم را بر دیگران ترجیح بدهم؟ به این سؤال چه جوابی میدهید؟ به این سؤال فقط با اللهمحوری میشود جواب داد. تعریف الهی انسان، مفهوم تکامل خودت، فقط دین میتواند درست جواب بدهد و بگوید به تو بگویم که چرا باید از بعضی از لذائذ خود بگذری و به حقوق دیگران احترام بگذاری؟ برای این که به نفع خودت هست. تو مگر خودخواه نیستی؟ خودت را متعالیتر تعریف کن فقط در دنیا تعریف نکن. خودخواهی تو آن وقت میشود خودخواهی ارزشی و اخلاقی. ارزش پیدا میکند برای سعادت خودت.
بعد امام رضا(ع) میفرماید فکر نکنید به پنجه انداختن به سر و صورت همدیگر مسئله تمام میشود؟ جلوتر میرود «وقَتَلَ بَعضُهُم بَعضا مِن غَیرِ حَقٍّ ولا جُرمٍ» کمکم جان انسان ارزان میشود! احساس میکنند خون انسان را میشود مثل آب ریخت. قتل، خشونت، در چنین فرهنگی کمکم عادی میشود چون تو توجیهی نداری که من چرا نباید فساد کنم؟ چرا نباید ظلم کنم؟ چرا نباید خشونت کنم وقتی به نفع من است، وقتی لذت میبرم چرا نباید بکنم؟ فقط یک چیز میتوانی بگویی، میگوید اگر تو این کار را انجام بدهی، پلیس و دادگاه و مجازاتت میکنیم! باز هم از ترس منافع مادیاش، خودخواهیاش، باید از بعضی از خودخواهیهای مادیاش بگذرد. آن هم جوابش این است که خب، حالا اگر من یک کاری کردم که دادگاه و پلیس و قانون نفهمید، یا فهمید زورش به من نرسید، میتوانم مسئلهام را با رشوه و ارتباطات حل کنم. آن وقت چرا ظلم نکنم؟ باز اینجا با اضطرار میتوانی بگویی، ولی وقتی که اضطرار گذشت دیگر شما حتی توجیه فلسفی هم نداری برای این که چرا کاری که از آن لذت میبرم و سود میبرم چرا نباید این کار را بکنم ولو این که به ضرر دیگران انجام میشود. به این سؤال فقط با پذیرش ایمان به خدا و آخرت میشود جواب داد. حضرت میفرمایند اول بشریت، جامعه، مردم، اقشار، به سر و صورت هم پنجه میاندازند بعد قدرتمندها میروند ضعیفترها را له میکنند! جنگل است دیگر! بعد «وقَتَلَ بَعضُهُم بَعضا مِن غَیرِ حَقٍّ ولا جُرمٍ» بدون این که هیچ حقی پایمال شده باشد و بدون هیچ جرمی آدمها کشته میشوند! خونریزی عادی میشود، خشونت میشود یک هنجار اجتماعی. هیچ کس نه دیگر حریم شخصی دارد، نه امنیت دارد، نه حرمت دارد، نه حتی جانش امنیت دارد. امنیت مالی، جنسی، جانی. بعد میفرماید «فَیَکونُ فی ذلِکَ خَرابُ الدُّنیا» آنهایی که میخواهند دنیا را آباد کنند و به آخرت کاری ندارند آنها هم بدانند که با حذف خدا، و احکام الهی دنیایتان هم خراب میشود! یعنی حتی اگر شما معتقد هستید – این پیامی از حضرت رضا(ع) به آنهاست – که حتی کسانی که فکر میکنند خدا و آخرتی نیست این را بدانند ایمان به خدا و آخرت تنها چیزی است که میتواند حتی دنیای شما را حفظ کند. چون اگر مردم و حاکمیت، پلیس و دزد، هر دو معتقد بودند که خدا و آخرت دروغ است، کمکم پلیس و دزد قابل تشخیص نخواهند بود. پلیسها همان کارهای دزدها را میکنند، منتهی در پوشش قانونی! بعد به جامعهای میرسی که 85 درصد بچهها پدرشان را نمیشناسند! خانواده متلاشی میشود، احساسات و عاطفه تعطیل میشود. بعد میرسد به جامعهای که بیشترین خشونت و قتل در تاریخ بشر به لحاظ آماری در آن بوجود میآید. اسمش هم جامعه مدنی لیبرال پیشرفته! آزاد! صنعت و تکنولوژی هست ولی در خدمت حیوانیت نه در خدمت انسانیت! خشونت جنسی، آمار میشکند و... البته من الآن نمیخواهم بگویم که جامعه ما دینی است، جامعه غرب غیر دینی است، آنها اینطوریاند، آنطوریاند، نه؛ جامعه ما آن مقداری که حقیقتاًدینی است یعنی به این فرمایشات حضرت رضا(ع) مسئله حقوق و اخلاق توجه کند، آن خانوادهها و آن جامعه به نتایج هم دنیوی و هم اخرویاش میرسند. و الا در جامعه ما هم عرض کردم بیشتر دین ما، در حد همین زیارت و نماز و حجاب و این چیزهاست نه بیشتر. خیلیهایمان اینطوری هستیم. یعنی سر دوراهی دین و قدرت، دین و ثروت، دین و شهرت، دین و ریاست، دین و شهوت، خیلیهایمان انتخابهای دینی نمیکنیم!
بعد فرمودند وقتی این اتفاق در یک نظام اجتماعی، اقتصادی و حقوقی افتاد، چه پیش میآید؟ «فَیَکونُ فی ذلِکَ خَرابُ الدُّنیا»، دنیایتان خراب میشود. آخرت را قبول ندارید، میخواهید از دنیا لذت ببرید، دنیا که شد شیرتوشیر، بلکه خر توی خر، که هرکس از هرچه لذت میبرد، هرچه که منافع او اقتضاء میکند آن عمل را انجام بدهد، آن کار را بکند و آن حرف را بزند، دیگران این وسط له میشوند، بشوند «وَ لَمْ یُرَاقِبْ أَحَداً فِیمَا یَشْتَهِی» اصلاً مواظب هیچ کس دیگر نیست که آقا داری یک کس دیگر را له میکنی! بشود! همه کمکم از ظلم و فساد لذت میبرند. ضد ارزش میشود ارزش، ارزش میشود ضد ارزش. آن وقت دنیایتان خراب میشود. «وهَلاکُ الخَلقِ» امنیت جامعه بهم میریزد. همدیگر را میکشید، لت و پار میکنید، به حقوق همدیگر تجاوز میکنید، زندگی ندارید، «وفَسادُ الحَرثِ» اقتصادتان کمکم نابود میشود. «حرث» به معنی کشاورزی به مفهوم تولید، دیگر جامعهای که همه به هم بپرند و به هم ور بروند، و هرکسی دنبال لذت و منافع و سود خودش باشد کمکم خواهید دید که حتی قدرت تولید اقتصادیتان را کمکم از دست میدهید. «وَالنَّسلِ» نسلها را کمکم از دست میدهید. غیر از خشونت و کشتار و ترور و وحشیگری و این که هیچ کس در خانهاش امنیت ندارد و همه باید مسلح باشند، همه خانوادهها باید مسلح بشوند تا بتوانند از خودشان دفاع کنند، الآن ما کشورهایی را داریم که تقریباً 90 درصد مردم در خانههایشان اسلحه دارند. هرکسی، گاهی بعضی از خانهها 4- 5تا اسلحه دارند! معنیاش این است که اینجا شیرتوشیر است باید خودت از خودت دفاع کنی. یکی «فساد النسل» به این معناست، یکی هم فساد نسل، یعنی سقوط اخلاقی و معنوی نسلها. کمکم جامعه به خصوص نسلهای جدیدی که در این فضای اجتماعی متولد میشوند و رشد میکنند اینها فاسد میشوند. بعد جمله آخر این روایت «ولا یَکونُ یَحظُرُ الفَسادَ وَالأَمرُ بِالصَّلاحِ وَالنَّهیُ عَنِ الفَواحِشِ إِلّا بَعدَ الإِقرارِ بِاللّهِ عزّوجلّ، ومَعرِفَهِ الآمِرِ وَالنَّاهی» امام رضا(ع) میفرمایند من خیال همه فیلسوفان سیاست، فیلسوفان حقوق، فیلسوفان اخلاق، فیلسوفان دین، همه را راحت کنم، اگر حقیقتاً میخواهید منع از فساد، توجیه نظری داشته باشد، قابل دفاع استدلالی و فلسفی باشد، اگر میخواهید «امر بالصلاح» فرمان به نیکیها معقول باشد، اگر میخواهید نهی از فواحش و زشتیها و پلیدیها منطقی باشد، هم منطقی به لحاظ نظری باشد و هم عملی باشد، یک راه بیشتر ندارید، « إِقرارٍ بِاللّهِ» خدا را نمیتوانی حذف کنی، خدا را باید بگذاری مرکز اخلاق و مرکز حقوق بشر، که توجیه اخلاق و حقوق و قانون، همه باید خدا باشد. و نه فقط خدایی که خلق کرده و رفته، خدای خالق نه فقط، خالق به علاوه خدای شارع، قانونگذار. خدایی که آمر و ناهی است یعنی خدایی که سکوت نکرده، خدایی که خلق کرد و سپس نگران تصمیم بشر بود، بشر را آزاد آفرید، بشر را دارای قدرت آگاهی آفرید، خواست با آگاهی و آزادی، نه بدون آگاهی و آزادی، بشر رشد خودش را انتخاب کند و آن وقت دستورالعمل فرستاد، آییننامهای برای سبک زندگی فرستاد. گفت من نمیتوانم شما را خلق کنم و در مورد روش زندگی در این عالم حرفی نزنم و سکوت کنم. امام رضا(ع) فرمودند اقرار به خدا ولی نه فقط «الله» به عنوان خالق، بلکه «ومَعرِفَهِ الآمِرِ وَالنَّاهی» شناخت آن خداوندی که سکوت نکرده است. با بشر سخن گفته است. مسیر رشد و سقوط را نشان داده است. خود خداوند در قرآن میفرماید اگر ما پیامبران را نفرستاده بودیم یا عقلی به شما نداده بودیم، اگر این دوتا نبود، روز قیامت به جای این که من شما را محاکمه کنم شما میتوانستید من را محاکمه کنید. این آیه قرآن است. شما من را محاکمه میکردید، که چطور ما را آوردی در چنین عالمی، این همه بیراهه، و راه، آن وقت ما چطوری بفهمیم؟ خدا میفرماید ولی الآن زبان شما کوتاه است. زبان بشر کوتاه است، هم به شما عقل و فطرت دادم و از درون دارم با شما سخن میگویم، وجدان الهی، هم از بیرون انبیاء و شریعت را فرستادم، دیگر شما نمیتوانید من را محاکمه کنید. از این پس در قیامت، شما محاکمه خواهید شد. حجت تمام شد. این روایت اول. این روایت را من در یادداشتهایم حدود 6 تا مطلب، یعنی از 6 جهت در 6 حوزه این روایت، مطالب فوقالعاده مهمی دارد حیف که علوم انسانی ما، حقوق ما، فلسفه اخلاق ما، روانشناسی ما، تعلیم و تربیت ما، جامعهشناسان ما، دانشگاهیان ما، هیچ کدام با اینها تقریباً کاری ندارند. فقط ترجمه میکنیم! عیبی هم ندارد، ولی دیگر نقدی تقریباً نمیشود و همانها مبنای آموزش و پژوهخش و فارغالتحصیلی و نمره و مدرک، دکتر پشت دکتر تولید میکنیم! من یک وقت عرض کردم که ما در دانشگاه داریم تولید مثل میکنیم نه تولید علم! امثال خودمان را برای نسل بعد، عین خودمان را تولید میکنیم. تولید علم کی و کجا بشود؟ یعنی این حرفها که الهی است و منطقی است اینها چه زمانی بیاید و مبنا بشود در حوزه فلسفه سیاست، فلسفه اخلاق و فلسفه حقوق! همان طور که روی یک پاراگراف جانلاک و هایدگر، صدها و هزاران پایاننامه مینویسید، روی همین عبارت، صدها پایاننامه میشود نوشت. اینها فقط برای روی منبرها نیست، افکار عمومی، برداشت عمومی عادی بکنند. اینها برداشتهای تخصصی هم میخواهد. من نگاه که میکردم دستکم در 6 جهت، یعنی 6 رشتهای از رشتههای علوم انسانی ما این مبنای مکاتب و مکتب جدیدی میشود اگر روی این کار بشود.
این روایت اول. جمعبندی کنم و نتیجه بگیرم. ما اینجا عرض کردیم طبق این روایت حضرت رضا(ع) دستکم این یکی دوتا معنا را برداشت میکنیم. امنیت اجتماعی، اصلاح فرد، مفهوم تربیت، نظام سازی، دولتسازی، قانون، مبارزه با ناهنجاریها و مفاسد و تهدیدهای فردی و گروهی، اینها با اخلاق و قانون باید مهار شود. اخلاق از درون، انگیزهها و گرایشها را تنظیم و مهار باید بکند و میکند، یعنی وظیفه اخلاق این است. قانون، از بیرون کنترل میکند. خب حالا سؤال؛ امام رضا(ع) فرمودند شما نه از درون نه از بیرون، نه قانون و حقوق را، نه اخلاق را، بدون اللهمحوری نمیتوانی درست تئوریزه کنی از اول تا آخرش. چندین جایش نشتی دارد. یک سؤالاتی مطرح میشود نمیتوانی جواب بدهی. و مهمترین آن این است که چرا من نباید، وقتی میتوانم، مانع ندارم، مزاحم ندارد و وقتی لذت میبرم، و از مجازات دنیوی نترسم، چرا باید این کار را نکنم، چرا حقوق دیگران یا مفاهیم اخلاقی مهمتر از منافع و لذت من باشد؟ به این سؤال نمیتوانی جواب بدهی. و به سؤالات دیگری که در این ردیف است. این یعنی این که ایمان باید بیاید به کمک اخلاق و به کمک قانون و حقوق بشر. باید بیاید آن را هم به لحاظ نظری تئوریزه کند و هم به لحاظ عملی انگیزه بدهد. آدمهایی هستند میتوانند رشوه بدهند اختلاس کنند، کلاهبرداری کنند و از گیر قانون هم فرار کنند، خیلیها هستند میتوانند دارند میکنند. گفت کردند شد! آدمهایی هستند که میتوانند این کارها را بکنند ولی نمیکنند، چرا نمیکنند؟ برای این که ترس از قانون و مجازات و دادگاه هم اصلاً ندارند میگویند من میتوانم اینها را حل کنم یا دور بزنم، به احتمال قوی میتوانم. یک محاکمه دیگری در درون این شکل گرفته، در دنیا به نام نفس لوامه و ترس از محضر خداوند. همین که امام میگفت ما در محضر خدا هستیم، در محضر خدا گناه نکنید و یکی ترس از آخرت. دیگر دادگاه آخرت مثل دادگاه نیست که بشود دور بزنی! اگر ایمان آوردی که آنجا گیر هستی و حتی خصوصیات درونی شخصیات که فقط خودت از آنها خبر داری، حتی یقهات را میگیرد. حتی فکر گناه و ظلم، نگاههای خائنانهای یک جاهایی کردی، آنها دارد حساب میشود. وقتی این ایمان آمد، این میتواند دست و پای آدم را بگیرد در لحظهای که از یک چیزی لذت میبری، خودت را مهار کنی و مدیریت کنی. اگر ایمان و عقیده به کمک قانون نیاید، اگر قوانین اجتماعی و حقوق بشر و حقوق کودک، حقوق زن، حقوق مرد، حقوق سیاسی و... اگر اینها به باورهای مبنایی در خودشناسی، خداشناسی، هستیشناسی تکیه ندهد قانون و حقوق بشر هرگز در درون انسانها نهادینه نخواهد شد. بازی است، دروغ است، جلوی دوربین و تلویزیون این حرفها را میزنند. در میتینگهای سیاسی و انتخاباتی این حرفها را میزنند. همان لحظه میرود پشت صحنه و میبینی دارد یک گاوبندی و یک کلاهبرداری میکند.
امام رضا(ع) میفرماید به این نکته توجه کنید خودتان سر خودتان را کلاه نگذارید. بدون ایمان به خداوند نه قانون، درونی و نهادینه میشود نه اخلاق و احترام به حقوق دیگران، هیچ کدام از اینها واقعاً جزء شخصیت انسان نمیشود از هر نقطه و هر راهی که دستش بیاید در اولین فرصت ممکن است این حریم را بشکند و منافع شخصی را ملاک قرار بدهد و قانون و اخلاق و حقوق بشر را همه را تحت تأثیر قرار بدهد و بخصوص قدرتمندها آنها که دستشان میرسد. ثروتمندها، نه فقط قانون و مباحث حقوق بشر، این شعارها را دور میزنند بلکه اینها را ابزار خودشان میکنند برای تسلط به طبقات دیگر، از همینها استفاده میکنند. قانون میگذارند قانون اخلاقی، قوانین حقوق بشری، بعد برو ببین در زندگیهای شخصیشان و در حوزههایی که اختیارات دارند، چقدر کثافتکاری است! جلوی دوربین میشود بازی کرد اما پشت دوربین که حقیقت است، حضرت رضا(ع) میفرماید نمیتوانید. آدم همیشه که نمیتواند فیلم بازی کند، فیلم برای جلوی مردم و برای لحظات خاصی است! بقیهاش با این تعبیر امام رضا(ع) ما چقدر آدمها در دنیا داریم که از حقوق میگویند، از اخلاق میگویند و از حقوق بشر میگویند و به هیچ کدام آنها عقیده ندارند، خلاف مسلم آن هم هر وقت فرصت بشود عمل میکنند! اصول و مبانی اخلاق هم باید تکیه بدهد به پایههای عقیدتی و آن معیارهای ایمانی درونی، اگر گفتید که اخلاق احتیاجی به اعتقاد به خداوند ندارد ما مثلاً بر اساس افکار عمومی، پروتکلهای اجتماعی، عرف، اخلاق را تعریف میکنیم. سؤال من این است که آیا عرف میتواند جلوی گناه را میتواند بگیرد؟ عرف جلوی خیانت را در آن لحظهای که عرف اصلاً نیست که تو را ببیند، عرف میتواند جلوی خیانت را بگیرد؟ نظر اکثریت! نظر اکثریت چیست؟ خود اکثریت دستشان برسد هر کاری بتوانند میکنند اگر منهای این مبانی باشد. اگر گفتی اخلاق حقوق بشر مبنایش افکار عمومی باشد یا دادههای اجتماعی باشد، پروتکلها باشد، آن وقت خواهی دید که مکرر نقض میشود و عمل نمیشود. چنانکه اگر هم کسی ادعای مذهبی بکند و به دروغ باشد آن هم همینطور است. یعنی ما و شما که میگوییم مذهب و خدا و آخرت، فقط در حرم و موقع زیارتنامه خواندن این حرفها را میزنیم، بعد در زندگی و کار و در بازار و در خانواده، اینها را رعایت نکنیم ما هم همین مشکل را داریم، فرقی نمیکند. حالا او میگوید حقوق بشر و قانون لائیک، ما هم میگوییم مذهب! وقتی دروغ باشد و مبنایش واقعاً خدا نباشد، این اتفاق میافتد. اما اگر مبنایش شد عقیده و ایمان در تمام زندگی، در خلوت و جلوت خودش را نشان میدهد آن وقت روابط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، با ارزشهای اخلاقی ترکیب میشود، آن وقت احترام به حقوق بشر و حقوق دیگران برای ما میشود عبادت خدا. آن وقت نمیتوانیم بگوییم ما عابد و متدین هستیم منتهی به حقوق دیگران کاری نداریم! حالا روایت بعدی را که عرض میکنم مربوط به مسئله حقوق دیگران است، مسئله اخلاق و حقوق اجتماعی.
یک نمونه دیگر از فرمایش حضرت رضا(ع) و آن دومی هم که عرض کردم خلاصه ترس از مجازات و مکافات خودش خیلی بازدارنده است. در نظام غیر دینی و جامعه غیر دینی، ترس از پلیس و دادگاه است. ولی مگر این ترس همه زندگی را میتواند بگیرد؟ تا کی؟ یک وقتهایی هست طرف ریسک میکند و میگوید ترسش اینقدر است، حساب احتمالا، ولی سودش این قدر است، من ریسک میکنم، اینجور ریسکها را میشود کرد، چنانکه اغلب اوقات دارد میشود. ولی با ایمان به خدا هیچ ریسکی دیگر اینطوری نمیشود کرد. چون فقط یک ریسک بزرگ در زندگیات کردی، که البته آن هم ریسک نیست، شجاعت است، خطرپذیری بیحساب و کتاب نیست، حساب احتمالات نیست، مبنا دارد و آن این که، خدا را نمیبینم ولی هست، عقلم این را میگوید، منطق حاکم بر این عالم این را میگوید، و این خدا نمیتواند باشد ولی عادل و حکیم نباشد. خدای حکیم ظالم، خدای ساکت اثبات نمیشود، خدای ناطق حکیم اثبات میشود. خدایی که پیامبر نفرستد قابل اثبات نیست. خدایی اثبات میشود که نمیتواند پیامبر نفرستد! و همینطور از توحید، نبوت،معاد، میآید تا پایین که تا جزئیات زندگی را که شریعت در مورد آن حرف زده است. سبک زندگی دینی، اخلاق و حقوق را با عبادت و مذهب و ایمان، یکی کرده، یک کاسه کرده، اینها را از هم جدا تعریف نمیکند. چون سکولاریزم یعنی تفکیک اینها از هم. یعنی تو شخصاً میخواهی به خدا اعتقاد داشته باشی، زیارت میروی، میخواه بتپرست باش، میخواه شیطانپرست باشد، میخواهی مسیحی باش، مسلمان باش، یک خدا قائل باش، یک میلیون خدا قائل باش، اصلاً خدا قائل نباش! همه اینها مساوی است به لحاظ منطقی! میگویند همه محترم هستند آزادی دین! این اسم ظاهریاش هست، اسم واقعیاش این است که همهاش چرند است لذا هرکسی هر کدامش را میخواهد انتخاب میکند چون هیچ کدامش منطقی ندارد، منتهی در حریم خصوصیتان، دیوانه هم میشوید در حریم خصوصیتان. ما زندگی و قانون و اقتصاد و سیاست و حقوق بشر را بر اساس این چرندیات تعریف نخواهیم نکرد، اینها بر اساس محاسبات صرفاً مادی. منافع مادی فقط. که همین مبنا را امام رضا(ع) دارند زیر سؤال میبرند. ولی آن بازدارندة مهمی که آدم احساس کند و بفهمد که هیچ جور نمیشود این را دور بزنی، هیچ جور ن میشود کلاه خداوند را برداشت چون اصلاً نه کلاه دارد نه سر دارد، نه میشود کلاه سرش گذاشت نه میشود کلاهش را برداشت و نمیشود خدا را دور زد، چیزی از او پنهان نمیماند. همه چیز دارد ثبت میشود. خداوند در قرآن میفرماید «إقرأ کتابک» این کتاب خودت است، این شخصیت خودت هست خودت بخوان، به خودت نگاه کن! وقتی اینطوری نگاه کردی، این میتواند بازدارنده باشد. چون میگویی اگر من حتی خودم را فریب بدهم خداوند را نمیتوانم فریب بدهم. اینجا جدی میشود. بله هستند افرادی که بدون ترس از مجازات، حقوق و اخلاق را رعایت بکنند، اما اینها چند نفرند؟ در طول تاریخ بشر من فکر میکنم عده انگشتشماری هستند که بدون هیچ ترسی دنیوی و اخروی، کاملاً دستشان باز باشد و هیچ کاری نکنند. فقط یک چیز میتواند این کار را بکند. امام رضا(ع) فرمود ایمان به خداوند؛ آن وقت آن باعث میشود که شما حتی وقتی که صددرصد میتوانی حقی را ضایع کنی، مرتکب کبیرهای بشوی این کار را نکنی، به حق و حقوق احترام بگذاری. آن وقت کیفر الهی دیگر عرض کردم با پول و پارتی و شگردهای خاص نیست، اینها مثل سازمانهای بشری نیست که بشود از آن سواری گرفت و مجازات غیر قانونی باشد یا عملی بدون مجازات بماند، بلکه در درون هم اصلاح میکند، میگوید تو نه فقط که اعمال بیرونی انجام میدهی، در دلت هم اگر نسبت به کسی سوء ظن داری، در دلت داری علیه یک کسی نقشه میکشی، بددلی، بدبینی، همان هم دارد ثبت میشود. همان هم باید بعد از این عالم با همان اخلاقیات سیاه و بدبینیها باید با همانها زندگی کنی بعداً، داری به خودت صدمه میزنی. یعنی درون و بیرون؛ این را میشود کنترل کرد و شاید به یک معنا همان حرفی که طرف گفت که اگر خدا نباشد همه چیز رواست، اگر خدا را حذف کردی هیچ کسی هیچ وقت به تو نمیتواند بگوید چه کاری را بکن و چه کاری را نکن! چون نمیتواند بگوید چرا؟ اگر خدا را شوخی گرفتی، یا حذفش کردی و یا گفتی خدا نمایشی است، فقط ما اعتقاد داریم هست اما دخالت در زندگی و قانون و حقوق و سیاست و اقتصاد ندارد، این را اگر حذف کردی، این حرف درست است و و اقعبینانه است آن وقت هیچ خط قرمزی جلوی ما نیست هر کاری را دلم بخواهد میکنم، چرا نکنم؟
روایت دوم، که فکر میکنم شاید به سومی آن نرسم، روایت دوم، مصداق همین است، روایت دیگری از حضرت رضا(ع) است مصداق همین بحث است در نظام اقتصادی و اجتماعی در زندگی عینی و واقعی. آن اولی را من میگویم بیشتر خطابش را بگیرید به جریانهایی که مخالف دخالت مذهب و دین در سیاست و اقتصاد و حاکمیت و قانون هستند. میگویند قانون باید سکولار و غیر دینی باشد. قانون جدا از شریعت است. این جواب آنها به یک معنا. جواب کسان دیگر هم هست.
حالا این روایت بعدی، ضمن این که جواب به آنها هم هست، یک جواب محکمتری به ماهاست، که آقا ما مذهبی هستیم، ما متدین هستیم، ما شیعهایم، ما مسلمانیم، اهل عبادت هستیم، روزه میگیریم، حج میرویم، حجاب داریم، زیارت میرویم، الآن مسلمانیم و مؤمن حساب میشویم؟ الآن اینها کافی است و ما شیعه هستیم؟ ما معمولاً میگوییم بله. پس چی؟ حالا جمله امام رضا(ع) را گوش کنید. من خواهش میکنم این روایت را دقیق دقت کنید.
امام رضا(ع)، بحارالانوار، ج 74، ص 226. «إعلم» بدانید، دارند آگاهی میدهند که مسئله مهم است و من دارم این را میدهم برای آگاهی تو و آگاهی مخاطب، هرکس که هستی و هرجا که هستید. وقتی اول جمله، یک کسی همین طوری شروع میکند یک معنا دارد، وقتی اول صحبتی کسی میگوید آی بدانید، گوش کنید، توجه کنید، بدان چه میگویم، این معنی دیگری دارد یعنی محکم دارم حرف میزنم، دارم با دقت تکتک کلمات را بکار میبرم که دقت کنید که چه میگویم؟ «أَنَّ حَقَّ اَلْإِخْوَانِ وَاجِبٌ فَرْضٌ » حق برادران و خواهرانتان در جامعه، حق انسانها یک امر تشریفاتی و یک امر مستحبی نیست، نه تشریفاتی به یک معنا و نه حتی مستحباتی به یک معنا نیست. اینجوری نیست که بگویی اینها که مثل نماز و روزه نیست، آن قدر محکم نیست! میفرماید چرا، به همان اندازه محکم است. «أَنَّ حَقَّ اَلْإِخْوَانِ وَاجِبٌ فَرْضٌ » دوبار هم این کلمه را میگویند هم «واجب» را دوبار میگویند و هم «فرض». فریضه. فرمودند رعایت حقوق دیگران واجب شرعی و فریضه الهی است مثل نماز. به حدی که اگر نماز بخوانید و به حقوق دیگران توجه نکنید، فرمود نمازتان به آسمان نخواهد رفت. ببینید در رسالهها چرا میگویند اگر ما وضو با آب غصبی بگیرید، با نصف لیوان هم میشود وضو گرفت، نصف لیوان آبی از کس دیگری بدون اجازه او برداری و با آن وضو بگیری وضو باطل است و نماز هم باطل است! میگویند مکان غصبی به همان اندازه که ما میایستیم، ما چقدر جا میخواهیم برای این که بایستیم نماز بخوانیم با سجده و مخلفاتش؟ میفرماید اگر این مقدار مساحت و زمین غصبی باشد، یعنی متعلق به کس دیگری است و او راضی نیست و اجازه نمیدهد شما اینجا بنشین نماز شب بخوان تا صبح، مستحبات و... تمامش باطل است. یعنی حقالله با حقالناس گره خورده است. یعنی در شریعت اسلام و اهل بیت(ع)، قرآن و پیامبر(ص) ما نمیتوانیم حقالناس، حقوق بشر و حقوق مردم را با حقالله حسابش را جدا کنیم بگوییم ما یک حقالله داریم که نماز است باید نمازم را بخوانم، حقالناس حقوق مردم خیلی ارتباطی با مسئله ندارد. حضرت رضا(ع) میگوید به شما میگویم که بدانید و فردا نگویید که به شما گفته نشد، سبک زندگی دینی یک بُعدش عبادت و نماز و خضوع و تضرع پیش خداوند است و یک طرفش هم حقوق برادران و خواهرانتان، حقوق آدمها، حقوق مادیشان، حقوق آبروییشان، شخصیتشان، «إنَّ حَقَّ اَلْإِخْوَانِ وَاجِبٌ فَرْضٌ » رعایت دیگران حقوق دیگران واجب شرعی و فریضه الهی است. بعد در چه حد؟ آخر امام رضا(ع) که مثل ما حرف نمیزنند که همینطور ما میپرانیم! کلمات دقیق است. فرمودند حالا حد آن را بگویم که تا چه حد شما مسئول یکدیگر هستید؟ «وَ اُبْذُلُوا اَلنُّفُوسَ وَ اَلْأَمْوَالَ دُونَهُمْ» در حدی مسئول یکدیگرید و نگران هم باید باشید که اموالتان را نثار همدیگر کنید و بذل کنید. بعد فرمودند این هم کافی نیست، در حدی شما مسئول هستید و باید نگران همدیگر باشید که بذل جان کنید. یعنی گاهی لازم میشود که سلامت و امنیت خودتان را بخاطر همدیگر به خطر بیندازید، اموالتان را به خطر بیندازید. امام رضا(ع) فرمودند این کار را بکنید وگرنه شما مؤمن نیستید. حالا واقعاً تعریف ما از مذهب اینهاست که امام رضا(ع) میگویند؟ «وَ اُبْذُلُوا اَلنُّفُوسَ وَ اَلْأَمْوَالَ دُونَهُمْ» مالتان را به همدیگر بدهید اگر میبینید یک کسی ورشکست شده گرفتار است از کنار او بیتفاوت عبور نکنید. بخشی از اموالت را بده، نجاتش بده، کمکش کن. میخواهد بچهاش ازدواج کند ندارد، حضرت رضا(ع) میفرمایند اگر بتوانی کمک کنی و رد بشوی بگویی ازدواج تو به من مربوط نیست، یا یک خانواده دارد متلاشی میشود میتوانی کمک کنی، محل نگذاری و رد شوی، امام رضا(ع) به همه این موارد میگویند شما دین ندارید، مؤمن نیستید. این اصلاً سبک زندگی اسلامی نیست، ما شما را شیعه نمیدانیم! حالا ببینید ماها کار دانشگاهی میکنیم! پایاننامه، نظارت بر پژوهش و آموزش جزو حقالناس هست یا نیست؟ بعضیها که پایاننامهها کیلویی! استاد مشاور و راهنما میشوند همینطور کیلویی! نه بررسی میکند، نه دقت میکند، نه وقت میگذارد، نه مطالعه میکند، نه نسبت حرفهایی که میزند با تأثیرش در روح و اخلاق و دین و ایمان دانشجویش را توجه دارد، نه به مشکلات او توجه دارد، خب حضرت رضا(ع) میفرمایند این استاد مسلمان نیست، شیعه نیست ولو نماز بخواند و زیارت امام رضا(ع) برود. آن دانشجویی هم که پایاننامه قلابی مینویسد و کار نمیکند مدرک الکی میگیرد آن هم همینطور است. حالا میآید در معاملهها. در روایت داریم معامله اسلامی، معاملهای است که فروشنده عیب کالا را باید به خریدار بگوید اگر مخفی کند حرام است! یعنی خانهای، ماشینی، امکاناتی داری میفروشی باید عیب آن را به خریدار بگویی! بگویی این سهتا عیب دارد قیمتش این است، با این عیبها قیمتش این قدر پایین میآید. فرمودند اگر این کار را نکنید شما شیعه نیستید. بعد به خریدار میگویند اگر داری جنسی را میخری، عیبی ندارد بیخودی روی آن عیب بگذاری برای این که قیمت را پایین بیاوری، امام(ع) فرمودند شما شیعه نیستید. طرف دارد یک جنس خوبی به تو تحویل میدهد، خانه، امکانات یا هرچه بوده به تو سالم تحویل داده چرا توی سر جنس میزنی؟ فرمودند در بازاری که قسم میخورند بازار اسلامی نیست، بازاری که دروغ میگویند بازار اسلامی نیست، اینها مسلمان نیستند. ما فکر میکنیم بازاری که در آن اذان میگویند یا عاشورا و تاسوعا پرچم سیاه میزنند و نیمه شعبان چراغانی میکنند این بازار اسلامی است، خب اهل بیت(ع) این را نمیگویند میگویند اینها اصلاً کافی نیست، اینها ظواهر است چون آسان است.
فقط در یک روایت، من 8تا خصوصیات برای بازار اسلامی دیدم، گاهی میبینم واقعاً اکثر اینها اصلاً در بازارهای ماها نیست. در کار ما، سیاسیون هم همینطور. مسئول است همینطور وعده الکی و بیخودی میدهد! بعد نمیتواند اجرا کند میگوید نمیگذارند اجرا کنیم! از اول انقلاب یادم هست همه همین کار را میکردند. یک چیزهایی میگویند رأی میگیرند میآیند بعد میگویند خب نمیگذارند انجام بدهیم! نمیشود، موانع هست، در قانون اساسی مشکل است، در قوانین مشکل است! خب اینها را باید قبلش بخوانی نه بعدش. نمایندهای که در مجلس قانون میگذارد لوازم یک قانون را درست بررسی نکرده این خیانت میکند. از دادگاهش تا مدیریتهایش، همه. اینها فقط مفاهیمی است که از دل همین یک روایت حضرت رضا(ع) بیرون میآید. از این روایتها از حضرت زیاد است. فرمودند که شما وقتی مؤمن هستید که سرنوشت دیگران برای شما از مالتان مهمتر باشد. و حتی از جانتان برای یکدیگر مایه بگذارید. نگاه نکنید یک خانوادهای، یک محلهای دارد نابود میشود، طرف معاملهات دارد نابود میشود، تو هم بگویی خب به من چه! به قول غربیها میگویند خب این مشگل خودته! از بس در فیلمها گفتند مردم ما هم یاد گرفتند. این جمله، جمله کفار است! کافر میگوید این مشگل، مشگل خودته! مؤمن میگوید مشگل تو مشگل من هم هست. حضرت رضا(ع) فرمودند یک علامت مؤمن این است که به همه بگوید مشکل شما مشکل من است. این که از جانتان و مالتان در راه همدیگر بگذرید، انسان ارزشش از همه چیز بیشتر است. امام رضا(ع) فرمودند یک حداقلی برایتان تعریف میکنم و یک حد بالاتری. حداقل «مواسات» اگر کمتر از مواسات باشد ما شما را شیعه خود نمیدانیم. حد بالاتر «مساوات». «مواسات» و «مساوات» یک شباهتهایی با هم دارند و یک فرقی دارند. «مواسات» یعنی از هر چه که داری برای دیگران، برادران و خواهرانت سرمایهگذاری کن. یعنی آنها را در شادیهای خود شریک کن و تو در غم آنها با آنها شریک باش. این «مواسات» است. حضرت رضا(ع) میفرمایند حداقل اسلام و تشیع از نظر ما «مواسات» است. یعنی بیتفاوت نسبت به گرفتاریهای همدیگر نباشید اگر ما شما را شیعه نمیدانیم. شما محب اهل بیت هستید. طرف گفت آقا ما شیعه هستیم، امام رضا(ع) راهش ندادند! چند ماه، بعد گریه و واسطه و شفیع، آمد داخل، گفت آقا چرا ما را راه نمیدهید؟ مگر چند نفر مثل ما عاشق شما هستند؟ فرمودند برای این که دروغ گفتید و دروغ میگویید. گفت چه دروغی گفتم؟ گفت شما خودتان را این طرف و آن طرف شیعه معرفی کردید! گفت خب ما شیعه هستیم، پس شیعه کیست؟ گفتند که شما هر روز به همدیگر سر میزنید ببینید کسانی در شهرتان مشگل دارند کمکشان بکنید، اگر برهنه هستند لباس به آنها برسانید، اگر مریض هستند مشکلشان را حل کنید، اگر ورشکست شده، اگر اختلافی است بروید دعوا و اختلافشان را حل کنید، این کارها را میکنید یا نه؟ هر روز از هم خبر دارید؟ گفت نه. حضرت رضا(ع) فرمودند هر هفته چی؟ گفت نه. گفت هر ماه چی؟ گفت نه. آقا ما اگر سالی یک بار موردی پیش بیاید اگر بتوانیم شاید! امام رضا(ع) فرمودند که شماها شیعه نیستید. شماها محبّ اهل بیت(ع) هستید ما را دوست دارید ولی شماها شیعه نیستید. ولی اگر یک بار دیگر با این رفتارتان، با این سبک روابطتان با هم که اصلاً به هم محل نمیگذارید و کاری بهم ندارید اگر اینطوری ادامه بدهید و بعد دوباره خودتان را شیعه معرفی کنید حضرت رضا(ع) فرمودند من در ملأ عام آبروی شما را خواهیم ریخت! یعنی همین که الآن خصوصی به شما گفتم دفعه بعد علنی خواهم گفت که شما شیعه نیستید. یا دیگر ادعای تشیع نکنید یا رفتار و سبک زندگیتان را عوض کنید. هیچ کس نباید در محله شما، فامیل شما، شهر شما، شبی گرسنه بخوابد در حالی که شما سیرید و خبر ندارید! اینها تشیع است. اینها حرفهای همین امام رضا(ع) است. امام رضا برای ما بیشتر یک گنبد طلاست! این گنبد را میبینیم! امام رضا(ع) این گنبد نیست. من میبینم در بحثها همهاش غصه گنبد و بارگاه میخورند! آقا بقیع گنبد ندارد، قبر حضرت فاطمه(س) معلوم نیست، خب اینها که قبرشان معلوم است چکار کردیم که آنهایی که قبرشان معلوم نیست داری غصه آن را میخوری! این امام رضا(ع) که قبرش پیداست و سالی میلیونها نفر به زیارت ایشان میآیند چند نفرشان همین جملهها را شنیدند و میدانند. خود حضرت رضا(ع) فرمودند، با این حساب من فکر میکنم 95 درصد ماها که میآییم زوار حضرت رضا(ع)، حضرت رضا(ع) آنها را شیعه نمیدانند. میگویند اینها محبّ اهل بیت هستند شیعه نیستند. 5 درصد این میلیونها زائر اگر شیعه باشند. 95 درصد محبّ هستند و شیعه نیستند. چون ملاک شیعه امام رضا(ع) این است. فرمود کمترین چیزی که از شما توقع داریم در زندگیتان «مواسات» است یعنی از خودتان، اموالتان، آبرویتان برای همدیگر سرمایهگذاری کنید نگو به من چه! گاهی لازم است از این شهر بلند شوی بروی یک شهر دیگر، مشکل یک نفر را حل کنی. فرمودند اگر میتوانی باید بروید. بعد فرمودند اما توقع ما از «مواسات» بیشتر است. چیست؟ «مساوات» برابری در همه چیز. امام رضا(ع) فرمودند من آن جامعه را جامعه شیعی میدانم. جامعهای که فاصلههای طبقاتی در حدی نباشد که یک کسی حقوقش در ماه 600 هزار تومان بگیرد، و یک کسانی فقط تفریحشان، یک روز صبح تا عصر میروند تفریح چند میلیون خرج میکنند! یک جمعهای میروند میلیونها تومان خرج میکنند.
گوش کنید اینها خیلی چیزهای مهمی است، ما از این گوش، گوش میکنیم و از این گوش بیرون بیرون میرود! امام رضا(ع) درباره سبک زندگی دینی میفرماید جامعهای که فاصله طبقاتی اینطوری است، مردم و خانوادهها به هم کاری ندارند، میبیند دارد گریه میکند از کنارش رد میشود، میبیند دارد زجر میکشد میگوید به من چه مربوط است مشکل خودت است. میگوید ما این جامعه را مسلمان نمیدانیم، جامعه اسلامی نیست، جامعه اخلاقی نیست. حضرت رضا(ع) میفرمایند من به دو شرط یک جامعه را اسلامی و دینی میدانم، مردم و خانواده و افراد را. 1) «مواسات» از جان و مال و آبرویتان برای همدیگر سرمایهگذاری کنید. هر هفته خودتان را بررسی کنید که این هفته من چقدر از وقت و مال و آبرویم برای چند نفر سرمایهگذاری کردم؟ باید حساب پس بدهی. بعد فرمودند این حداقلش هست. بالاترش این است که من آن جامعهای را یک جامعه ایدهآل و شیعی میدانم که همه مردم در امکانات اقتصادی، زندگی، تقریباً مساوی باشد. ایشان که نگفتند تقریباً مساوی، فرمودند مساوی. برخورداریها اینطوری نباشد که یک کسی در خانهاش دوتا مریض دارد برای ابتداییترین مسائل اینها نمیتواند اقدام کند و باید هرشب درد بکشد و با درد تا صبح سر کند. یک کسانی و خانوادههایی هم باشند که کوچکترین بیماری برایشان پیش میآید خیلی راحت تا ده بیست میلیون تا صد میلیون خرج میکنند! خانوادههایی باشند که در تمام عمرش آرزویش این است که به مشهد بیاید. اخیراً یک خانوادهای بودند که ما از اول عمرمان، نه خودم نه شوهرم، از خانه خودمان، از محله خودمان جایی نتوانستیم برویم، پول نداریم. و چهل سال است یک آرزو داریم و آن هم این که بیاییم حرم امام رضا(ع) و تا الآن نتوانستیم. اگر حضرت رضا(ع) خودشان بودند الآن که این گنبدشان هست خودشان که ظاهراً ساکت هستند چون کسی این حرفها را گوش نمیکند، اگر خود حضرت رضا(ع) بودند، به خود حضرت رضا قسم با ما درگیر میشدند. چون در زمان حیاتش از همین خراسان یک عده بلند شدند رفتند مدینه، این همه راه رفتند برای زیارت ایشان، چند ماه راهشان نداده است. بعد گریه کردند با گریه و واسطه پذیرفته، بعد هم تا آمدند با آنها برخورد کرده که شما دروغگو هستید. حالا سؤال من این است اگر امام رضا(ع) در آن دوران در حیاتشان این کار را کردند اگر الآن اینجا باشند الآن با ماها چکار میکنند؟ فرمودند «مُوَاسَاتِهِمْ وَ مُسَاوَاتِهِمْ فِی کُلِّ مَا یَجُوزُ فِیهِ اَلْمُسَاوَاةُ وَ اَلْمُوَاسَاةُ» البته فرمودند نمیگویم در همه چیز؛ چون یک چیزهایی هست، همه چیز در همه کس که نمیتواند عین هم باشد، یک تفاوتهایی به لحاظ استعداد، امکانات، شرایط، ذوقیات، شخصیت افراد، تمایلات وجود دارد، همه جا مواسات و مساوات وجود ندارد. خود حضرت رضا(ع) میگویند من دارم منطقی میگویم نمیگویم همه جا، همه چیز مساوی عین هم است، مثل ماشین چمنزنی همهتان یک شکل! نه، این را نمیگویم، یک جاهایی یک تفاوتهایی منطقی است، اما در آنچه که جای مواسات و مساوات هست «یَجُوزُ فِیهِ اَلْمُسَاوَاةُ وَ اَلْمُوَاسَاةُ» حضرت رضا(ع) فرمودند من اینجا را دارم میگویم، از نظر ما، ملاک این است. و روایت از این قبیل زیاد است. اصلاً خود قرآن که میفرماید «إنما المؤمنون اخوه» مسلمانان و مؤمنین با هم برادرند، یک خانوادهاید. «وأصلحوا بین آخویکم» هرجا روابط اجتماعی، خانوادگی میبینید خراب شده، بر شما واجب است که برای اصلاح آن اقدام کنید. «أصلحو بین أخویکم» یعنی تکتک شما و ما مسئول هستیم برای اصلاح همه مناسبات و روابط اجتماعی در جامعه اسلامی. اگر بین دوتا خانواده دارد بهم میخورد بروید درستش کنید. «أصلِحوا» واجب است، امر است. همان خدایی که میگوید نماز بخوان، همان خدا میگوید اصلاح کن. ما آن را میگوییم واجب، این را میگوییم خیلی مهم نیست مستحب است! چه کسی گفته خیلی مهم نیست مستحب است؟ آنها فقهی و قانونی است و اینها اخلاقی است. یعنی خیلی عمل هم نکردی، نکردی.
اگر کسی یک مقدار این مفاهیم را ببیند. یا امام صادق(ع) از قول رسولالله میفرمایند که اصلاً شما مؤمن نیستید «لایکونوا مؤمن مؤمنا» مؤمن اسمی است نه مؤمن واقعی. اگر این مناسبات را بین خودتان تعریف نکنید در جامعهتان که «حتی یکون فی اخیه مثل الجسد» همه با همدیگر مثل اعضای یک بدن باشید که سعدی هم از روی همین، آن شعر را گفت که بنیآدم اعضای یک پیکرند. «إذا ضُرِبَ علیهم عِرق واحد تداعت له سائر عروقه» فرمودند بدن چطوری است؟ مثلاً ما الآن چشممان درد میگیرد بقیه بدن میتواند شب بخوابد؟ بگوید حالا چشم بیدار باشد ما بخوابیم! یکی گوشش درد میگیرد مثلاً بگوید حالا گوش درد میگیرد بقیه بدن چرا تا صبح بیدار باشند؟ بخوابیم. میفرمایند یک عضو این بدن درد بگیرد کل این بدن، التهاب دارد خوابش نمیبرد و نمیتواند خودش را از آن جدا ببیند. فرمودند شما وقتی یک امت اسلامی هستید که همهتان نسبت به همدیگر اینطوری باشید یعنی هرکسی کل جامعه، وقتی میبینند یک بخشی از یک جامعه یک مشکلی دارد، دیگر خوابتان نبرد و فکر کنید خودتان دارید درد میکشید. بعد خواهیم دید اینها میشود جزء بدیهیات اخلاق و حقوق و شریعت اسلامی و احکام اسلامی. هر علمی یک بدیهیاتی دارد یک سنگ بنایی دارد در ریاضی مثلاً 2 ، 2تا چهارتا میشود بدیهی، مسئله ریاضی است در عین حال بدیهی است. در اصل فلسفه و معرفت، مبدأ عدم تناقض، یعنی تناقض محال است یک امر بدیهی است به حدی که ابنسینا در «الهیات شفا» میگوید این جمله که موجود، معدوم نیست این حقالاقاویل است بالتصدیق. یعنی اولین گزارهای که باید تصدیق بشود و نمیتواند تصدیق نشود این است. از این جا به بعد شروع کنید گزارههای دیگر را روی آن سوار کنید و در همه حوزهها جلو بیایید. در اسلام و در نگاه اهل بیت(ع) به اسلام، در مذهب تشیع، این مسائل جزو بدیهیات این مذهب است. چطور میگویند نماز واجب است جزو بدیهیات فقه است. این که نباید خوابتان ببرد در حالی که دیگران مشکل دارند بخصوص آنهایی که با خود ماها سروکار دارند، این جزء بدیهیات تشیع است. اگر کسی با این مبانی آشنا باشد. منتهی چون ما جاهای کم ضرر و آسان دین را دوست داریم با یک بلیط هواپیما، و یک زیارت، مسئله مذهب حل شود! این جاها که میرسیم میبینیم باید کل زندگی آدم زیر و رو بشود و الا امام رضا(ع) ما را مذهبی نمیداند. آنچه که الآن خدمت شما عرض میکنم همهاش روایت است منتهی چون فرصت نیست تک تک روایات را بخوانم و ترجمه کنم، من فقط مضمون این روایت را میگویم. آنچه که از این لحظه تا آخر عرایضم میگویم همهاش مضمون روایات امام رضا(ع) و اهل بیت(ع) است. مضمون قرآن و سنت است. یعنی مبنای سبک زندگی دینی است یعنی اینها همه بطور مشخص و واضح تک تک گفته شده، ولی ما به اینها خیلی کاری نداریم، ما به اینها اینطوری نگاه میکنیم که توی منبرها بگویند و ما هم گوش کنیم ثواب کنیم! در حالی که ائمه به اینها اینطوری نگاه نکردند بلکه خودشان اینطوری زندگی میکردند. در روایت است که امام رضا(ع) هیچ وقت تنهایی غذا نخورده است. حتی وقتی ایشان میهمان نداشته، میآمده سر کوچه توی خیابان یک کسی دارد رد میشود مسافری، یک کسی، میگفته آقا گرسنه نیستی با هم غذا بخوریم؟ هیچ وقت تنها غذا نخوردهاند. در روایت دارد که امام رضا(ع) سر هر سفرهای بود اول یک سینی بهترین غذاهای سفره را جمع میکرد میداد به یک کارگر و بردهای. این روش همیشهشان بوده است.
در روایت داریم امام رضا(ع) وقتی که مسموم شدند و بیرون آمدند و بین راه چند بار توقف کردند و خون بالا آوردند و دیگر کار تمام بود، همین اباصلت میگوید که خدمت ایشان بودیم آمدیم خانه، ایشان فرمودند کار خودشان را کردند و من دارم از این عالم میروم. آنجا در این شرایط میگوید وقتی آمدیم توی خانه، ما گفتیم امام رضا(ع) الآن لحظات آخر چکار میکنند؟ دیدیم یک سؤال از ما کرد. گفت که غذا خوردهاید؟ همه غذایشان را خوردند؟ گفتیم آقا این چه سؤالی است شما دارید شهید میشوید دارید خون بالا میآورید به غذای ما چکار دارید؟ فرمودند من میدانم اگر اینها الآن غذا نخورند بعد که من شهید شوم ممکن است اینها تا فردا همین طور گرسنه باشند! فرمودند سفره را بیندازید سریع همه بیایند، همه را آوردند سر سفره، آنهایی که کارگر و کارمندانی بودند که حکومت گذاشته بود، نگهبانان همه، فرمودند غذا را بکشید، خودش نشست. میگوید ایشان حالشان خراب بود، رنگشان سفید شده بود، چشمهایشان گاهی بسته میشد و نمیتوانستند، یعنی معلوم بود ایشان دارد شهید میشود، در آن حالت، گفت کمک کنید، کمک کردیم ایشان نشستند و بعد ایشان لبخند به لبشان آوردند «فَتَفَقدَ واحداً واحداً» یکی یکی حال همه ما را پرسید که مثلاً خب شما چکار میکنید؟ خانمتان چطور است؟ بچهتان چطور است؟ حالتان خوب است؟ مشکلی ندارید؟ بعد نشست ما غذایمان را که خوردیم، بعد ایشان دید همه غذایشان را که خوردند یک مرتبه دیدم ایشان بیهوش شدند و افتادند. یعنی در لحظه آخر نگران هستند که نکند اینها به خاطر من ناهارشان را نخورند! میفرمایند جامعه انسانی تکامل نخواهد یافت مگر با دو چیز: یک) خضوع در برابر خداوند، اطاعت خداوند. دو) خدمت به خلق. این دوتا هر کدامش نباشد کامل نمیشود. تکامل نخواهد بود و باید هردوش هم با هم باشد. فرمودند که جامعه دینی، جامعه فقیر نیست باید با فقر مبارزه کرد، فقر، فتنه بزرگ است. فقر از قتل بدتر است. با فقر مبارزه کنید. چنانچه با زندگیهای اشرافی باید مبارزه کرد. زندگیهایی که همهاش اسراف و اطراف و خوشگذرانی است، هنوز این خوشگذرانی تمام نشده برنامه برای خوشگذرانی بعدی میریزند فرمودند هر دوی این شیطانی است. هر دو مانع تکامل است هیچ کدام تعادل نیست، فقر با عدل تضاد دارد با عدالت، زندگیهای اشرافی و بریز و بپاش با عدالت منافات دارد. تعادل. بعضیها میگفتند به اسم صوفی و عرفان، میگفتند خود فقر یک ارزش است یعنی جامعه فقیر معنویتر است از جامعه ثروتمند و مرفه. حضرت فرمودند که اشتباه فهمیدید. نه فقر، نه اِطراف و اسراف. هیچ کدام. این دوتا هردویش مانع رشد معنوی مردم است. فقر اختیاری بله، پیامبر(ص) به همین معنا فرمودند «الفقرُ فخری» پیامبر(ص) این جمله را گفتند که فقر، افتخار من است. منتهی معنیاش این نیست که مردم فقیر باشند، چون همان پیامبر(ص) اگر فقر وارد خانهای شد از در دیگر ایمان بیرون میرود. پس چطور شما میفرمایید «الفقرُ فخری»؟ فقر افتخار من است؟ این جمله توصیه فقر برای جامعه نیست، این جمله دوتا معنی دارد: 1) وقتی میبینید ثروتمندان و اشراف دارند فخر میفروشند به ثروت و سرمایهداری و ریخت و پاش، در آن لحظه حضرت رسول(ص) میگوید من فقر افتخار میکنم برای اینکه آنها را بشکند. برای این که بگوید آن جدول ارزشی باطل است. برای این که فقرا احساس نکنند بدبخت هستند ما دیگر ساقط شدیم، ما از چشم خدا افتادیم و ما اصلاض امیدی به چیزی نداریم. یک وقتی خود رسول خدا میگوید فقر، افتخار من است ما چرا مأیوس بشویم؟ و آنها چرا پز بدهند؟ پیامبر(ص) این طرف است، پیامبر(ص) در صف فقراست. و بعد فقر اختیاری ارزش است نه فقر تحمیلی. فقر اختیاری چیست؟ زهد. یعنی تو میتوانی داشته باشی و مصرف کنی ثروتمندی، تولید کردی، ولی به فقرا میدهی و خودت هم مثل فقرا زندگی میکنی این خیلی ارزش است. نه این که پیامبر(ص) گفته فقر افتخار من است پس جامعه و مردم همه فقیر باشند. کجا چنین توصیهای به فقر شده؟ ما چنین توصیهای به فقر در اسلام ما نداریم. فقر به این معناست. ستایش از خوبی فقر در جامعه نیست چون خود قرآن میگوید به عدالت قیام کنید و عدالت یعنی فقر نباشد. یکی از لوازم عدالت این است که کسی فقیر نباشد، چطوری باید تناقض بگویند؟ این مربوط به رهبران است، مربوط به علماست، مربوط به بزرگان است. حاکمان است، آنها باید بگویند الفقر فخری! چون آنها باید مثل فقرا زندگی کنند چون چشم مردم به آنهاست. این معنیاش این نیست که مردم بروید همهتان فقیر بشوید و گرسنه باشید و بهداشت نباشد.
بعد در روایت ما، هم عوامل فردی برای فقر میآورند چون حضرت رضا(ع) فرمودند در یک جامعهای شما مرفهاید و کسانی گرفتار و فقیرند و شما مواسات یا مساوات با آنها نکنید من شما را مسلمان و شیعه نمیدانم. یعنی پیامبر هم شما را قبول ندارد، خدا هم شما را قبول نمیکند. خب داریم لوازم آن را میگوییم. عوامل فقر، در روایات ما میفرماید بعضیهایش عوامل فردی است و بعضیهایش عوامل اجتماعی است. عوامل فردی مثل چی؟ بعضیها فقیرند نه برای این که کسی به آنها ظلم کرده برای این که تنبل هستند. به قول یکی از اینهایی که تولید کار و شغل میکنند و زحمت میکشند مرفه شده امکانات دارد، میگفت آقا به همه ثروتمندان به یک چشم نگاه نکن که همه دزد و اهل دنیا و فاسدند، من اگر همین الآن تمام اموالم را از من بگیرند باز از صفر شروع کنم، من ده سال دیگر باز همین هستم! من زحمت میکشم، دقت میکنم، برنامهریزی میکنم. اینها ارزش است. تولید ثروت، تولید علم، اینها ارزش اسلامی است. اسراف در مصرف است نه در تولید. زهد در مصرف است نه در تولید! ما زهد را آوردیم در تولید میگویند آقا گفتند زاهد باشیم خیلی کار نکنیم! کار کردن عین عبادت است، تولید عبادت است، تولید شغل، تولید ثروت، تولید قدرت، تولید علم برای جامعه اسلامی و انسان بشری، اینها افتخار است. در مصرف است که میگویند اسراف نکن، بیش از نیازت مصرف نکن، آنجا را میگویند زاهد باش نه در کار تنبل باش. ما فکر کردیم زهد در مصرف را اشتباه گرفتهایم در تنبلی در کار. در روایت میفرمایند گاهی فقر عوامل فردی دارد که آنها را باید تربیت کرد، اصلاح کرد، گاهی مقصر خود طرف است. تنبلی. دنبال کار نرفتن، زحمت نکشیدن، عقل معاش نداشتن. درست نمیتواند اقتصاد خانواده را مدیریت کند. درست برنامهریزی نمیکند دخل و خرجش را، خب فقیر میشوی! مصرفت بیش از تولیدت هست! مصرفت حساب و کتاب ندارد. در روایات همه اینها توبیخ شده است. اندازه نگه نداشتن در معاش، فقیرنمایی. یکی از چیزهایی که امام رضا(ع) میفرماید خدا از آن بیزار است اینهایی هستند که زندگیشان مرتب است ولی همهاش ناله میکنند. دیدید بعضیها هرجا میروند شروع میکنند ناله میکنند، نق میزنند، ژولیده نمایی، خودش را یک آدم بدبخت نشان میدهد. امام رضا(ع) فرمود خداوند از چنین آدمهایی بیزار است چنانکه آنهایی که پز ثروت میدهند هی خانه و طلا و ماشینشان را به رخ بقیه میکشند فرمود خداوند از اینها هم بیزار است، اینها هیچ کدامشان مؤمن نیستند. تحرک نداشتن در طلب روزی، خود را محتاج مردم کردن، از مردم خواهش کردن، آویزان شدن به دیگران، زندگی انگلی، اینها همه در روایت هست. «کثره السؤال»، زیاد چیزی خواستن، زیاد ناله کردن، درست اقتصاد خانواده را برنامهریزی نکردن، طرف آمده پیش امام رضا(ع) میگوید آقا من وضعم خیلی خراب است، از اول من بدبخت بودم، در خانه پدرومادرم اینطوری بودم بعد که آمدم اینطوری شد، بعد که ازدواج کردم اینطوری شد، اصلاً همهاش تقدیر من این بوده! برای من دعا کنید. فرمودند من دعا نمیکنم. اولاً که خودت باید دعا کنی، ثانیاً من دعا میکنم شرطی دارد، قبل از دعا، تو یک کاری باید بکنی، گفت من هیچ سرمایهای ندارم. فرمودند مگر بدنت سالم نیست؟ گفت چرا. فرمودند که بیا برویم دم خانه من. رفتند دم خانه، گاهی امام و اهل بیت(ع) به یک کسانی یک عالمه پول میدادند، هرچه داشتند میدادند، به بعضیها نمیدادند و میگفتند به تو قرض میدهم، به بعضیها میگفتند ببر نمیخواهی برگردانی، به بعضیها میگفتند به تو قرض میدهم باید برگردانی. نه بخاطر خودشان، بخاطر تربیت آن طرف. به بعضیها که میآمدند میفهمیدند این میخواهد تنبلی کند، بهش چیزی نمیدادند مثل همین مورد. طرف رفت در خانه امام، امام یک تکه چوبی در بسته برایش آوردند گفت این چیست؟ گفتند که این ابزار خوارکنی است، برو یک چوب و یک دسته برایش پیدا کن، قرض کن، بگو پولش را برایتان میآورم. این چوب را به این وصل میکنی، از همین الآن بلند میشوی میروی بیابان هیزم میکَنی و میبری میفروشی! این کار را اگر کردی دعا میکنیم و پیش میرود. اگر نه، دعا نمیکنم دعا هم بکنم خداوند اجابت نخواهد کرد چون شرط اجابت او تلاش و صداقت از این طرف است. در ضمن امام به او گفتند میروی تا دو هفته نباید اینجا بیایی. دو هفته دیگر میآیی اینجا، زودتر بیایی راهت نمیدهم. طرف تنبل و مفتخور بود، میخواستند او را تربیت کنند. و این رفت، وقتی آمد توی همان دو هفته تغییر کرده بود، پول آن وسیلهای که خریده بود توانست بدهد، بعد قرض آن یکی را داد، بعد دو هفته بعد همینطور، زندگیاش عوض شد.
بعد آخرین نکته، عوامل اجتماعی و عقبماندگی فقر است. که فرمودند بیشترش مسئولش ثروتمندان و صاحبان قدرت و ثروت هستند و علما و دا نشمندان هستند. 1) فرمودند نظام تکاثری و فرهنگ سرمایهداری وقتی بر یک جامعه حاکم میشود. خوردن اموال به گناه، خوردن اموال دیگران به ستم. ستم، به کارگر. چون در روایت فرمودند کارگر کسی که اجیر کردی و از او کار گرفتی باید هنوز عرقش خشک نشده باید حقوق او را به او بدهی! اینها که کارمند و کارگر دارند میگویند برو شش ماه دیگر بعداً، این خلاف است. امام رضا(ع) فرمودند عرقش خشک نشده باید بدهی. محرومیت از دسترنج خودشان، طبقات ضعیف. سودهای سنگین در معامله. روایت داریم از حضرت رضا(ع) فرمودند اگر شما از همدیگر سود زیاد بگیرید این هم رباست! رِبه کثیر، سود زیاد رباست، سود منطقی و کم باید بگیرید. احتکار، کم فروشی، ربا، توجه نکردن به مسئولیتهای مشترک اجتماعی، ندادن زکات رسمی و زکات غیر رسمی، مفهوم انفاق و ایثار، غصب حقوق محرومین به دست ثروتمندان و قدرتمندان، روابط غلط مالی، احتکار، بخل ثروتمندان، خسیس بودنشان و...
باز حضرت رضا(ع) عوامل حکومتی را هم میفرمایند، میگویند از جمله این که مالکیتهای بزرگ ارضی را فقط به افراد محدود بدهید اگر بدهید این نابرابری طبقاتی بوجود میآید، اینها عوامل حکومتی فقر و نابرابری است. اختصاص اموال عمومی و فرصتهای اقتصادی به افراد خاص! همین رانتها! ضعف اجرایی مدیران. ضعف در علم و تخصص در حوزه بازار صنعت. اینها در روایات حضرت رضا(ع) است. فرمودند نیروی صنعتی، بازار صنعتتان باید متخصص باشند، باید دائم آموزش بدهید. ضعف صنعت و ضعف فقدان تخصص در بازار کار صنعت، سپردن کار و مدیریتها دست افراد غیر متخصص. عدم بهرهبرداری از منابع ثروت و زمین و معادن و آبها، یعنی بهرهوری درست نباشد. حضرت رضا(ع) میفرمایند اقتصاد حاکمیت اقتصاد پولپرستی، اقتصاد آزاد که فقط سود، ترک اقتصاد هدفمند اخلاقی اسلامی، عدم مساوات در تقسیم امکانات عمومی و امکانات اجتماعی. سهلانگاری در مدیریت اموال عمومی. گسترش ندادن اموال عمومی. زیاد نکردن ثروت عمومی. یعنی سرانه افراد باید مدام زیاد بشود. ندادن حقوق مردمان، ضعف در نظام مدیریت، ضعف در نظام پولی که به ربا منجر بشود، ضعف در نظام مالکیت، در نظام اداره، بیعدالتی در مالیات – همه اینها در روایت است که من دارم سریع عبور میکنم - عدم رعایت مساوات راجع امکانات، و عدم توسعه صنایع و سرمایهها، و اینکه فقر محصول ظلم اجتماعی است، و حاکمان، سرمایهداران و عالمان و دانشمندان مسئولان درجه یک هستند و این روایت که از امام حسن عسگری(ع) نقل میشود که فرمود ثروتمندان غذای فقرا را میدزدند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی