شبکه یک - 2 شهریور 1397

زندگی در کنار شما، مرگ در کنار شما (جهاد علیه آسیب های اجتماعی در حواشی شهرها)

نشست خدمت رسانان محلات محروم در شهرها- دانشگاه علوم اجتماعی دانشگاه امام حسین- مرداد 97

بسم الرحمن الرحیم

محضر شریف برادران مکرم سلام عرض می‌کنم. افتخار بسیار بزرگی است که بنده به محضر شما مشرف شدم و دست شما را می‌بوسیم که خود را به عنوان خادمان طبقات و اقشار متأسفانه هنوز محروم در شهرستان‌ها و روستاهای کشور قرار دارید. مستقل از نهادهای رسمی و بروکراسی حکومتی علی‌رغم همه‌ی خدمات و صدمات و نقاط قوت و ضعف آن آستین بالا زدید و برای خدا مشغول به خدمت به خلق شدید و باعث افتخار و خوشبختی است که می‌بینم اکثر دوستان اهل علم و طلبه هستند و کار دینی را از کار عدالت و خدمت به خلق جدا نکرده‌اند. خدمت خواهران هم سلام عرض می‌کنم. یکی، دو روز پیش من در قم و در مدرسه‌ی فیضیه بودم. دوستان قم جلسه‌ای گذاشته بودند. هزاران نفر از فضلا و طلاب آمده بودند و مسئله‌ی اصلی آن‌ها هم همین بود. همین که شما به خاطر آن تلاش می‌کنید. بحث آن‌ها این بود که ما به عنوان حوزه‌ی علمیه و به عنوان روحانیت در کنار فقرا و محرومین هستیم. ما در کنار مردم در روستاها و شهرستان‌های دورافتاده که گاهی مشکلات آن‌ها به گوش مسئولین نمی‌رسد، هستیم. ما می‌خواهیم این نظام بماند، سرافراز هم بماند، در خدمت خلق هم بماند و در مسیر خدا و رسول خدا بماند. ما می‌خواهیم این حکومت دینی باشد و دینی بماند و حکومت دینی یعنی حکومت توحید و عدالت و یعنی خدمت به خلق. طلبه‌ها می‌گفتند ما در کنار مردم تشنه‌ی خرمشهر هستیم که در لوله‌های آب آن‌ها گل و آب شور بود. ما در کنار نخل‌های خشکیده‌ی کشاورزان آبادان هستیم. ما کنار مردم سیستان و بلوچستان هستیم. آن روستاها و مناطقی که گاهی با طوفان‌هایی که در آن‌جا هست کلاً به زیر خاک می‌رود. ما در کنار کشاورزان محرومی هستیم که محصولات خود را هم نمی‌توانند به بازار بیاورند و عرضه کنند و بحث آن‌ها این بود که می‌گفتند ما در برابر کسانی هستیم که احیاناً داخل نظام ولو یک اقلیتی هستند اما فکر کردند وارد حکومت شدن برای تلاش به نزدیکی و تقرب به رفاه است. حوزه‌ی قم اعلام کرد، فیضیه اعلام کرد، طلبه‌ها مدام می‌گفتند و حتی به من هم اعتراض می‌کردند و وسط حرف‌های من پلاکاردهایی را بالا بردند و اعتراض کردند که این حرف‌هایی که می‌زنید خیلی خوب است اما عمل کجاست؟ البته نمی‌دانم از من چه توقعی داشتند که در هیچ یک از سه قوه نیستم و مسئولیت اجرایی ندارم. ولی می‌گفتند این حرف‌های خدمت به محرومین، عدالت اقتصادی، مبارزه با مفاسد اخلاقی را خودمان آخوند هستیم و بلد هستیم. عمل کجاست؟ خطاب آن‌ها به مسئولین سه قوه بود و راست هم می‌گفتند. بحث‌های من را هم در آخر قطع کردند و گفتند ما می‌خواهیم در کنار محرومین عمل ببینیم. گفتند ما می‌خواهیم دیگر نشنویم که بعضی از مسئولین حقوق 50، 60 میلیونی و 80 میلیونی می‌گیرند. ما می‌خواهیم دیگر نشنویم که خانواده‌ی بعضی از مسئولین ولو یک اقلیت کوچک در اروپا و آمریکا زندگی بکنند و خود آن‌ها بخواهند این‌جا بر ما حکومت بکنند. خب این‌ها حرف‌های قم و حوزه‌ی قم بود. حالا دیدم بعضی از رسانه‌ها که نه شرف دارند و نه شعور دارند و نه شرم دارند و سه «شین» کم دارند از کل این ماجرای هزاران هزاران فضلا و طلبه‌های قم یک نفری که روی پلاکارد چیزی نوشته بود را برداشتند و علم کردند. به جای این‌که به حرف این‌ها گوش کنند. طلبه می‌گفت این‌که می‌گویند آخوندها خوردند و بردند من با 400 هزار تومان در ماه زندگی می‌کنم. فقط هم باید درس بخوانم و کاری نمی‌توانم بکنم. می‌گفت ما در قم با 500 تومان و 600 تومان زندگی می‌کنیم و برای زن و بچه‌ی خودم نان خالی ندارم و بعد متهم می‌کنند که حکومت آخوندی است و فساد اقتصادی است. یک کسانی شهید بشوند، یک کسانی فداکاری بکنند، یک کسانی بخورند و بخوابند و باز مدعی باشند. طرفدار غرب و سکولاریزم و طرفدار رابطه با آمریکا باشند. بله، مشکلات از اصل اسلام بوده، از اصل مکتب اهل بیت بوده، مشکل در اصل حکومت دینی است، مشکل در ولایت فقیه است. نه، مشکل از شما است. این نکته‌ای بود که خواستم بگویم چون حیف بود این تجمع طلاب و فضلا و علمای حوزه‌ی قم و هزاران نفر در مدرسه‌ی فیضیه نادیده گرفته شود. شعار آن‌ها هم این بود که «روحانیت همدرد مردم و کنار مردم». مردم هم یعنی طبقات محروم. هر قومیتی در هر منطقه‌ی مرزی و هر مذهبی باشد، ما به قومیت و این‌که ترک است و فارس است و عرب است و بلوچ است و کرد است کاری نداریم. مذهب او شیعه است، سنی است، شافعی است، حنفی است، جعفری است، ما به این‌ها کار نداریم. حتی مسلمان نباشد. هر کسی که در این کشور زیر پرچم جمهوری اسلامی زندگی می‌کند باید تحت حمایت قانون باشد و اگر متصدیان سه قوه قصور یا تقصیری دارند باید دیگران آن‌ها را کمک کنند و همه در کنار محلات و مناطق محروم بایستند. البته شهر اسلامی نباید محله‌ی محروم و محله‌ی سوپرمرفه داشته باشد. قرار هم بود که دیگر نداشته باشیم. تا حدود زیادی هم در این 40 سال با طبقاتی شدن شهرها مبارزه شد. واقعاً اقشار فقیری که 30، 40 سال پیش فقیر بودند الان مرفه شده‌اند. ولی متأسفانه این حالت دو قطبی در جامعه‌ی ما از بین نرفت. گرچه خدمات شهری حکومتی در مورد آب و گاز و برق سعی کردند بالا شهر و پایین شهر نباشد و تا حدود زیادی هم موفق بودند. اما باز می‌بینی که خر میلیاردهایی که اموال کاملاً مشکوک و یا خلاف شرع صریح دارند یک طرف شهر خانه‌هایی می‌سازند که حتی اجاره‌ی آن از پول خرید و فروش چندین خانه‌ی متوسط و خوب بیشتر است. ما می‌شنویم در همین تهران خانه‌هایی است که رهن آن میلیاردی است. اجاره‌های آن ماهیانه میلیاردی است. خب این‌ها قطعاً خلاف ضوابط یک شهر اسلامی است. ما در شهر اسلامی محله‌ی به این شکل نباید داشته باشیم و محله‌ی به آن شکل هم نباید داشته باشیم. به هر اسمی که باشد. از رسول خدا(ص) نقل شده یک وقتی از مسجد بیرون آمدند و رد می‌شدند. دیدند یکی از اصحاب یک خانه‌ای ساخته که از بقیه‌ی خانه‌ها مجزا است و برج و تشکیلاتی است و سرمایه‌داری است. رسول‌الله(ص) توقف فرمودند و نگاه کردند و گفتند این خانه برای چه کسی است؟ گفتند برای فلانی است. فرمودند از طرف من به او بگویید اهل جهنم هستی. جهنمی هستی. صحابه‌ی پیامبر که همیشه نمازش را در مسجد می‌خواند به خاطر این خانه جهنمی است؟ سایر اصحاب رفتند به او خبر دادند که کار تو ساخته است. پیامبر این خانه را دیدند و پرسیدند که این خانه برای چه کسی است؟ گفتیم برای تو است و یک همچین تعبیری کردند. این بنده خدا ترسید که مگر با ساختن یک همچین کاخی آدم جهنمی می‌شود؟ پول حلال است. من که دزدی نکردم. در روایت نقل شده در حضور جمع خدمت رسول‌الله(ص) آمد و سلام گفت. پیامبر اکرم(ص) که سلام را واجب می‌دادند جواب سلام او را ندادند. این طرف ایستاد رسول‌الله(ص) روی خود را به آن طرف برگرداندند. آمد و این طرف ایستاد و سلام کرد و باز رسول‌الله(ص) روی خود را برگرداندند. گفت آقا من چه غلطی کردم؟ فرمودند هر کس در یک شهری و یک منطقه‌ای خانه‌ و امکاناتی بسازد که وقتی مردم رد می‌شوند به آن نگاه کنند و آه بکشند صاحب آن خانه و کاخ جهنمی است. فقط هم بحث خانه نیست. شما تعمیم بدهید. نکته‌ی بعدی این‌که درست است ما از محلات آسیب‌پذیر، محله‌ی آلوده، محله‌ی مشکل‌دار می‌گوییم. اما حواس شما باشد که تقصیر آن محلات نیست. آن‌ها غالباً قربانی هستند. درست است که لزوماً فقر محصول ظلم نیست. گاهی و بسا که فقر یک خانواده و یک منطقه و یک ملت محصول تنبلی، بی‌برنامگی و کم‌عقلی آن‌ها باشد. جامعه‌ای که تنبل است و نظم ندارد و درست کار نمی‌کند خب فقیر می‌شود. شخصی که زحمتکش و منظم و دقیق است معمولاً فقیر نمی‌شود. یک بخشی از فقر و غنا این است. این تقصیر خود مردم است. اما یک بخشی از فقر و غنا هست که تحمیلی است. اغنیا بر فقرا تحمیل کردند. صاحبان قدرت و ثروت در جهان و در یک جامعه بر آن‌ها تحمیل می‌کنند. این‌که حضرت امیر(ع) فرمودند که «هر جا می‌بینید کوخی خراب شده بدانید که کاخی بوده که با پول این کوخ بنا شده» مربوط به همان فقرهایی است که محصول ظلم است و محصول تنبلی نیست. یعنی خانواده‌ها و بخش‌هایی هستند که واقعاً روزی دو شیفت و سه شیفت، مرد و زن گاهی کار می‌کنند ولی نمی‌تواند. این تنبل نیست. و خانواده‌هایی که بدون این‌که هیچ کدام از آن‌ها هیچ کاری بکنند میلیاردر هستند. اسلام به این‌ها اجازه نمی‌دهد. البته این‌که می‌گوییم اسلام اجازه نمی‌دهد یک بخش از آن اصلاح قوانین نظام مالیاتی و نظام بانکی و نظام واردات و صادرات است و باید این‌ها را درست کنند. اصلاً حکومت تشکیل دادیم برای این‌که این‌ها درست بشود. بخشی از آن درست شده و بخشی از آن هم درست نشده است. یعنی یک بخشی از مسئولیت مبارزه با این مباحث و مسئله‌ی فقر، مسئله‌ی محلات آسیب‌پذیر و این‌ حرف‌ها مستقیم با دولت است. با رئیس جمهور و وزرا است. مستقیم با مجلس و نمایندگان آن است. مستقیم با قوه‌ی قضاییه است. که اگر این‌ها درست و طبق قانون اساسی به وظایف خود عمل کنند نباید این وضعیت در این محلات پیش بیاید. یک بخشی از آن محصول فشار و تحریم و گرفتاری و این‌ها است. ولی خب اگر تحریم است باید صدمه‌ی آن به همه بخورد. نه این‌که به فقرا بخورد. باید به همه صدمه وارد بشود. ما می‌بینیم بسیاری از این صدمات به همه وارد نمی‌شود و فقط به مستضعف وارد می‌شود. یکی بخشی از مبارزه با این نابسمانی‌ها به خود آن خانواده‌ها و خود افراد بر می‌گردد. باید آموزش ببینند، باید حمایت بشوند، باید تلاش کنند. در مورد آن بخشی که مربوط به خودشان می‌شود. یک بخشی هم هست که مربوط به نظام است. یک بخش هم مربوط به خود آن‌ها است. یک بخش سومی هم می‌ماند که شما و امثال شما آمدید تا آن خلأ را پر کنید و آن هم این است که می‌گویید اصلاً فرض کنیم دولت و مجلس و قوه‌ی قضاییه به بخشی از وظایف خود درست عمل نکرده است یا خواست و نتوانست عمل کند یا اصلاً نخواست و اراده‌ی جدی نبود و می‌خواهند راحت باشند. و فرض کنیم بعضی از آن خانواده‌ها یا عقل معیشت و معاش نداشتند و ندارند یا برنامه‌ریزی و نظم ندارند. حالا به هر دلیلی که باشد. به هر دلیل ما با یک واقعیت روبرو هستیم. محلاتی آسیب‌پذیر که در آن فقر، اعتیاد، فاصله‌ی طبقاتی هست و قربانی فاصله‌های طبقاتی هستند. دنبال کار هست و کار ندارد و از این قبیل است. ما به عنوان آن بخش سوم باید چه کار کنیم؟ اول بگویم که چه نباید بکنیم. یک، به این محلات نباید به تحقیر نگاه کرد که شما بیچاره هستید و بدبخت هستید و ما آمده‌ایم که به شما کمک بکنیم. آدم‌های خوب آمده‌اند به آدم‌های آلوده و مناطق آلوده کمک کنند. ابداً این حرف‌ها نیست. باید نیت کنید نوکر آن‌ها هستید. این‌ها ارباب و ولی‌نعمت ما و شما هستند. ما نوکر هستیم و آن‌ها ارباب هستند. ما ارباب نیستیم که بخواهیم به نوکرهای خود کمک کنیم. نوکر هستیم و می‌خواهیم به ارباب خود کمک بکنیم. این نگاه اسلامی است. این‌که قرآن کریم می‌فرماید صدقات خود را با «منُ الازا» ابطال نکنید. «من» یعنی تحقیر و منت گذاشتن و «ازا» یعنی آزار روحی روانی و یا غیر آن، یعنی به کسی کمک کنی و در عین حال لابلای آن توهین کنی باطل است. این را قرآن کریم می‌فرماید. این خدمت هیچ ارزش معنوی ندارد. یک روایتی یادم آمد که امام صادق(ع) فرمودند من کودک بودم. پدرم امام باقر(ع) وقتی که می‌خواستند به یک محرومی کمک کنند، یک کسی را دیدم. اولاً پدرم به سراغ او رفت. منتظر ننشست که او به سراغش بیاید. ما به سراغ محروم رفتیم. بعد پدر من طوری ادب و تواضع می‌کرد که اگر کسی از بیرون نگاه می‌کرد فکر می‌کرد پدر من محتاج است و می‌خواهد از او کمک بگیرد. به این شکل تواضع و ادب می‌کرد. که اگر کسی می‌دید فکر می‌کرد ایشان به گدایی آمده است. بعد جالب است وقتی که می‌خواست به او کمک کند پدرم اطراف خود را نگاه کرد که کسی نبیند که ایشان تحقیر نشود و بعد از آن جالب تر این بود که پولی که در آورد را بوسید و از بالا در دست آن شخص نگذاشت. با دو دست گرفت که دست آن شخص بالا باشد و پول را بردارد. بعد معذرت‌خواهی کرد. امام صادق فرمودند من کودک بودم. از پدرم، امام باقر(ع) پرسیدم پدرجان می‌شود توضیح بدهید که چرا پول را بوسیدی؟ پرسیدم مگر پول بوسیدنی است؟ فرمودند نه ولی این پول مستقیم از دست من به دست خداوند رفت. مستقیم به دست خداوند رفت و من برای این آن را بوسیدم. امام صادق(ع) فرمودند پدرم پول را با دو دست زیر گرفت. نه طوری که بگوید بگیر. این روش کمک کردن به محرومین است. مبارزه با فقر و مشکلات ناشی از فقر در درجه‌ی اول عقلانی و علمی و مدیریت اقتصادی درست است که مسئول آن به طور ویژه حکومت است. حماقتی که سر قضیه‌ی سکه‌ها دیدید که گفتند دو،‌ سه تن کجا رفته و در این شرایط چقدر ارز و دلار دادند. حالا فرض کنید که در آن سوء استفاده نبوده باشد که آن‌ را هم ما نمی‌دانیم. اصلاً فرض کنید که حماقت محض و سفاهت باشد. خب قرآن می‌فرماید «... لا تُؤتُؤا السُفَهاءَ اَموالَکُم» اقتصاد خود را به دست آدم‌های سفیه و مدیران احمق ندهید. یک بخش مهمی سفاهت در اموال است که قرآن کریم می‌فرمایند. سفاهت در مدیریت اقتصادی است که این مشکلات درست می‌شود. یکی بخشی از آن رسیدگی نکردن درست به وظایف شرعی و وظایف قانونی حاکمان است. ما حالا به آن کاری نداریم. کاری که شما به عنوان یک حرکت جهادی در آن وارد شدید، جهاد فی‌ سبیل الله، خدمت به محروم برای خدا، فی‌ ذات‌الله است، هر چه گمنام‌تر بهتر، هر چه بی سر و صداتر بهتر است. متواضعانه و مؤدب، خدمت به خلق، حتی به آن خانواده‌ای که گاهی می‌بینی 3 معتاد دارد. 4، 5 دختر و پسر بزرگ هنوز در خانه دارد و امکان ازدواج ندارند. پدرش با بدبختی و بیچارگی و حمالی او را به دانشگاه آزاد فرستاده و مدرکش را گرفته و حالا نمی‌داند باید چه کار کند. 7، 8 نفر بچه در یک اتاق کوچیک هستند و او به زحمت می‌تواند اجاره‌اش را بدهد. این فضلا و طلاب قم در فیضیه می‌گفتند ما کنار این‌ها هستیم. ما طرفدار نظام و در کنار محرومین و فقرا هستیم. دشمن می‌خواهد از این فاصله استفاده کند. نگذاریم که فاصله بیندازند. خدای متعال از یک طرف به فقرا و محرومین می‌گوید تلاش کنید. خداوند برای همه‌ی شما رزق و معیشت را تضمین کرده است. «هو الرزاق». خداوند هر کسی را که خلق کرده رزق او را هم فرستاده است. اگر این رزق به تو نمی‌رسد یا تقصیر خودت است که کوتاهی می‌کنی، تقصیر و قصور می‌کنی و تنبلی می‌کنی و یا تقصیر دیگران است که نمی‌گذارند رزق تو به تو برسد. این‌که خداوند در قرآن می‌فرمایند که صبر کنید و از پیامبر و اهل بیت(ع) روایت داریم که «فقیر بر فقرش صبر کند» منظور از صبر این نیست که تو مطمئن باش که از طرف خدا رزق نداری و رزق تو همین‌قدر بوده است. تو از کجا می‌دانی که رزق تو چقدر است؟ گفتند که به رزق خدا راضی باشد اما تو از کجا فهمیدی رزقی که خدا برای تو قرار داده است چقدر است؟ همان خدا به شما فرمود «اعملوا» کار کن، عمل کن. می‌فرمایند ذکر خدا بگو و در زمین پخش بشوید و دنبال کار بروید. «فانتشروا فی الارض». زمین را آباد کن. تلاش کن. کسی خبر ندارد که رزق او چقدر است. تو باید تلاش خود را بکنی. همه‌ی شما رزق مشروع دارید. همه دارند. اگر کسی از گرسنگی بمیرد و یا کسی از گرسنگی به گناه بیفتد این را نمی‌شود به پای خداوند گذاشت. برای این‌که خدا ظلم نمی‌کند. «لا یَظلِمُ العباد». جالب است خداوند می‌فرماید یک عده مرفهینی هستند که به اصطلاح متدین هم هستند. به آن‌ها می‌گویند که خب به محرومین و فقرا کمک کنید. آیه کریمه چیست؟ می‌گوید «...لَؤ شَاءَ الله...»اگر خداوند می‌خواست خودش کمک می‌کرد. زود آن را دینی و مذهبی می‌کند. شما خدا را قبول ندارید؟ مگر خدا نگفته رزاق است. مگر خداوند نمی‌فرمایند همه چیز در کنترل ما است. اگر خداوند می‌خواست به آن‌ها می‌داد. خب خدا نخواسته است. این آیه در قرآن خیلی عجیب است. توجیه مذهبی فاصله‌های طبقاتی، توجیه مذهبی سرمایه‌داری و گرسنگی است. پس این‌که انبیا را فرستادیم «یقوم الناس بالقسط» چه بوده است؟ پس قسط چه هست؟ قسط یعنی همه از زندگی یک سهمی دارند. باید به سهم خود برسند. قسط یعنی سهمیه. هیچ انسانی روی کره‌ی زمین نباید گرسنه و بیمار و برهنه و غریب و مفلوک باشد. حالا یک بخشی از این «نباید» به حکومت مربوط است و یک بخشی از آن هم به فرهنگ عمومی مردم مربوط است. خیلی از مردم ما هم فرهنگ دینی ندارند. بعضی‌ها دارند ولی خیلی از آن‌ها ندارند. حلال و حرام سر ما نمی‌شود. فکر می‌کنیم «انفاق فی‌ الله» و «انفاق فی سبیل الله» یک مستحب اخلاقی و شخصی است. یک بخشی از کمک به محروم مستحب است و مستحب اخلاقی است اما یک بخش مهمی از آن واجب است و هم واجب اخلاقی و هم واجب فقی است. اصلاً تفکیک بین فقه و اخلاق از این جهت از کجا آمده است؟ فکر می‌کنند کمک به یک خانواده‌ای که از فقر و بیماری متلاشی می‌شود مستحب است. خیلی راحت می‌شنود که این خانواده در ماه 700، 800 تومان و یا 1 میلیون تومان بیشتر در آمد ندارد. اگر بخواهد نان خالی بخورد مشکل پیدا می‌کند. خب این مریض می‌شود. گرفتار می‌شود. حالا در روایات ما هست که باید بتوانند مهمانی بدهند، باید بتواند حج برود، باید بتواند به تفریح و مسافرت بروند. این‌ها در روایات اهل بیت هست. خط فقر را بالا گرفتند. نه این‌که در حد بخور و نمیر باشد. مثلاً امام علی(ع) می‌فرمایند «همه باید بتوانند یک روز در میان استحمام بکنند.» گفت آقا ما اصلاً همچین امکاناتی نداریم. فرمودند «هر روز باید بتوانی عطر بزنی». این‌ها جزو سطح زندگی اسلامی است. فرمودند «باید بتوانی هر سه روز یک بار گوشت بخوری.» امام(ع) فرمودند اگر 40 روز بر خانواده‌ای گذشت و گوشت نخورد بروید و در گوش آن‌ها اذان بگویید. فرمودند «باید هر روز به خودت عطر بزنی». طرف گفت عطر گران است و ما نمی‌توانیم. گفتند «یک روز در میان بزن». گفت پول آن را نداریم. فرمودند «جمعه‌ها و هر هفته یک بار قطعاً باید بزنی». دیگر این خط قرمز است. حتی در مورد آرایش هست که یک پسر جوانی آمد که موهای آن ژولیده بود. پیامبر فرمودند چرا برای موهای خود وقت نمی‌گذاری؟ چون موهای رسول‌الله و اهل بیت بلند بود و به آن می‌رسیدند و با روغن چرب می‌کردند و معطر می‌کردند. همین کاری که اگر الان کسی بکند می‌گویند او سوسول است. پیغمبر و اهل بیت به این معنا سوسول بودند. چون همیشه موهای خود را چرب می‌کردند و روغن می‌زدند و معطر بود. پیامبر فرمودند چرا به موهایت نمی‌رسی؟ گفت آقا ما گرفتار هستیم و شما هم به ما گیر دادی که موهایت را شانه کن. فرمودند «یا مو نگذار و موهای خود را کوتاه کن و یا اگر مو می‌گذاری باید هر روز به آن برسی». گفت پول من کجا بود که به موهایم روغن بزنم و چرب کنم؟ فرمودند «یعنی یک دانه‌ی زیتون پیدا نکردی که آن را فشار بدهی و روغن آن را بگیری و به موهایت بمالی؟ این‌قدر فقیر هستی؟» یعنی رسول خدا حتی آرایش را هم جزو سطح زندگی می‌دانند. نه این‌که ما یک چیزی به این دادیم خورد و نمرد. الحمدلله. او باید الحمدلله بگویند اما تو نباید بگویی. این وظیفه‌ی تو است. پیش امام معصوم(ع) آمد و گفت ما تا چقدر باید یک محروم کمک کنیم؟ فرمودند تا حدی که بتواند مهمانی بدهد. تا حدی که بتواند حج برود. تا آن حد او را کمک کن. نه این‌که فقط در حد بخور و نمیر باشد. اگر به فقیر می‌گویند صبر کن، معنی آن این است که کرامت خود را حفظ کن. رابطه‌ی تو با خداوند قطع نشود. رابطه‌ی تو با خلق درست باشد. صبر کن نه این‌که کاری نکن و وا بده. صبر کن یعنی مقاومت کن. کریم باش. به خاطر پول ذلت نشان نده. گناه نکن. به خیانت نیفت و دزدی نکن. معنی «صبر کن» این است. تلاش کن تا به رزق خودت برسی. معنی «صبر بر فقر» این نیست که همین‌طور باش و بنشین تا از گشنگی بمیری. به این معنی نیست. مثل این‌که می‌گویند اسلام دین تسلیم است و تسلیم یعنی این‌که کاری نکن. تسلیم در برابر چه کسی؟ اسلام دین تسلیم در برابر خدا و رسول آن است. نه در برابر تو و هر کس و ناکسی باشد. تسلیم در برابر حق و نه تسلیم در برابر باطل. اسلام دین تسلیم در برابر عدل است و نه تسلیم در برابر ظلم. کمک به محرومین مستحب است و واجب نیست. نه‌خیر آقا، واجب است. بله، اخلاقی است و فقهی نیست. نه‌خیر، هم اخلاقی است و هم فقهی است. مسئله‌ و وظیفه‌ی حکومت است و وظیفه‌ی اشخاص نیست. بله، وظیفه‌ی حکومت است اما وظیفه‌ی اشخاص هم هست. یا یک کس دیگری می‌گوید وظیفه‌ی اشخاص است و وظیفه‌ی حکومت نیست. چرا، هر دوی این‌ها هست. آقا خدای متعال در قرآن می‌فرماید. این‌ها خیلی چیزهای عجیبی است که ما همین‌طوری از کنار آن رد می‌شویم و حفظ می‌کنیم و در نماز می‌خوانیم. خداوند می‌فرماید کسانی که نمازگزار هستند ولی به یتیم و فقیر کمک نمی‌کنند کافر هستند. خداوند این را گفته یا نگفته است؟ ما همین را باور نمی‌کنیم. این تعبیر در چند جای قرآن به اشکال مختلف آمده است؟ در سوره‌ی مبارکه‌ی‌ ماعون چه می‌فرماید؟ اصلاً صحبت تکذیب دین است. یعنی شما دین به معنای قیامت و اسلام را قبول نداری و در عین حال نمازگزار هستی. «ویل للمصلین» وای بر نمازگزاران. نه وای بر کفار و بی‌نمازها، آن‌ها که هیچ. وای بر نمازخوان‌ها. قرآن می‌فرماید «وای بر نماز‌خوان‌ها». فقیر را می‌بینی، یتیم را می‌بینی، کودک بی‌سرپرست می‌بینی و به حقوق کودک حساس نیستی؟ «...یَدُعُ الیَتیم...» چطور از کنار حقوق کودک بی‌سرپرست رد می‌شوی؟‌ می‌فرماید شما تکذیب دین کردید. شما قیامت را قبول ندارید. کسی نماز می‌خواند ولی به محلات و مناطق وخانواده‌های فقیر و محروم کاری ندارد اصلاً خدا را قبول ندارد. حتی غیر مسلمان باشد. شما شنیدید که امیرالمؤمنین در زمان خلافت خود داشتند از خیابان رد می‌شدند و دیدند یک پیرمرد کوری کنار خیابان نشسته و گدایی می‌کند. نگفتند «من هذا؟». نگفتند این چه کسی است؟ فرمودند «ما هذه؟». فرمودند این چه هست؟ این چه وضعی است؟ گدا کنار خیابان باشد؟ اگر کسی می‌تواند کار کند باید کار کند و اگر کسی نمی‌تواند کار کند باید تأمین بشود. یکی از یاران امیرالمؤمنین گفت آقا نصرانی است. مسلمان نیست. مسیحی است. امیرالمؤمنین ناراحت و عصبانی شدند و گفتند چه گفتی؟ مگر من پرسیدم دین او چه هست؟ چطور یک انسانی در جامعه‌ی اسلامی و زیر پرچم اسلام باشد، پیر شده،‌ نابینا شده و به کنار خیابان بیاید و گدایی کند؟ پس این بیت‌المال برای چه کسی است؟ گفتند آقا مسلمان نیست. گفت نباشد. حضرت امیر(ع) فرمودند وقتی جوان بود و در این جامعه کار می‌کرد نگفتید دین او چه هست. حالا که پیر و کور و محتاج شده می‌پرسید دین او چه هست؟ فرمودند باید او را از بیت‌المال مسلمین تأمین کنید. حتی غیر مسلمان باشد. در زمان علی بن موسی الرضا(ع) و در زمان حکومت مأمون در خراسان، یک نفر از نیشابور به خدمت ایشان در مرو آمد و گفت من در نیشابور بودم، یک سرمایه‌دار و پولدار زرتشتی از دنیا رفت و وقف کرده بود که اموال آن را به فقرا بدهند. امام رضا(ع) پرسیدند که آیا دادند؟ گفت بله. منتها قاضی نیشابور مسلمان است. تمام پول این را به فقرای مسلمان داد. به فقرای زرتشتی نداد. آن زمان در نیشابور هنوز زرتشتی بود. امام رضا(ع)، فرزند رسول خدا(ص) فرمودند بیجا کرد. وقتی یک زرتشتی می‌گوید پول من را به فقرا بدهید و در شهر او فقرای زرتشتی هستند منظور او فقرای زرتشتی هستند و فقرای مسلمان نیستند. به چه حقی به فقرای مسلمان داد؟ بیت‌المال باید به فقرای مسلمان بدهد. بیت‌المال باید به فقرای غیر مسلمان هم بدهد. ولی این مال شخصی خود را برای فقرا وقف کرده و منظور او فقرای زرتشتی بوده است. بعد این آقا گفت حالا که دادیم و رفته است. امام رضا(ع) فرمودند که بیجا کردید که داده و رفته است. باید همان مقدار از بیت‌المال مسلمین بردارند و به فقرای زرتشتی در نیشابور بدهند. اسلام این است. تشیع اهل بیت این است. این را به شما بگویم که در روایات داریم «نوکری برای مردم بالاترین عبادات است». این روایت را هم عرض بکنم که در مورد امام حسن مجتبی(ع) نقل شده و در مورد بعضی از اهل بیت هم نقل شده است که در مسجد الحرام اعتکاف کردند. به مسجد الحرام رفته بودند که وضو و اعتکاف بکنند. یک مرتبه همان‌جا یک کسی آمد که امام(ع) او را نمی‌شناختند. این در بیت‌الله به کنار امام آمد و دست به دامن امام گفت من بدهکار هستم و ورشکست شدم و طلبکار من برای بازداشت من از دادگاه حکم گرفته و با مأمور کوچه به کوچه دنبال من هستند. من هم به هیچ وجه نمی‌توانم بدهی خود را بدهم. امام(ع) کفش‌های خود را به زیر بغل زدند که از مسجد الحرام بیرون بیایند. آن کسی که همراه آن‌ها است و راوی است می‌گوید آقا مثل این‌که به اعتکاف آمده بودید. فراموش کردید که اعتکاف است؟ امام(ع) فرمودند نه، فراموش نکردم. اما بارها از پدرم علی بن ابیطالب(ع) شنیدم که ایشان می‌گفت «کانَ رسول‌ُ اللهِ یقول»، رسول خدا(ص) این را بارها و بارها به فرمودند که اگر برای حل مشکل مادی یک نفر ولو آن را نمی‌شناسی از خانه یا هر جایی خارج بشوی و اقدام کنی و بگویی من می‌رم تا در حد توانم مشکل این یک نفر را حل کنم. رسول خدا فرمودند پاداش آن از 90 هزار سال اعتکاف در مسجد الحرام که روزهای آن را روزه باشی و شب‌ها تا صبح مشغول عبادت باشی بیشتر است. من برای همان خدایی که به اعتکاف آمده بودم می‌روم و به این انسان خدمت می‌کنم. ببینید کار شما چقد مهم است. اصلاً انقلاب اسلامی بر این پایه شکل گرفته است. من این تعبیر امام را خدمت شما عرض کنم. اولاً امام به این ثروتمندان و عیاش‌ها و مفت‌خورهایی که الکی مال حرام به دست می‌آورند اشاره می‌کنند. من شنیدم و باور هم دارم که بعضی از این‌ها مثلاً اگر یک جمعه‌ای می‌خواهند خانوادگی به تفریح بروند یک صبح تا عصر چندین میلیون تومان خرج می‌کنند. میلیون‌ها تومان برای یک تفریح نصف روزه در همین تهران خرج می‌کنند. مذهبی و غیر مذهبی هم در آن‌ها هست. مذهبی‌های قلابی هستند. این یک جمله‌ی امام را گوش کنید. اول انقلاب، 2/8/58، هنوز 7، 8 ماه از انقلاب گذشته است. امام چندین خطاب به مسئولین و ثروتمندان دارد. می‌گوید «این ثروتمندان بفهمند که اگر خدایی نخواسته یک وقت انفجاری که نشود آن را مهار کرد در ملت پیدا کرد همه‌ی این ثروتمندان تر و خشک با هم خواهند سوخت». یعنی یک کاری نکنید که فقرا از پایین شهر به خانه‌های شما بریزند. فهمیدید چه شد؟ گفت یک کاری نکنید که از پایین شهر راه بیفتند و از دیوار خانه‌های شما بالا بروند و بعد کم کم اول شب از دیوار خانه‌ی شما بالا بیایند و بعد کم کم روز روشن بیایند و بر سر شما بریزند. اگر حقوق فقرا را ندهید، اگر پز بدهید که ما این هستیم، ببینید چه ماشین‌هایی سوار می‌شویم، ببینید چه می‌خوریم، ببینید چه کار می‌کنیم. این یک اخطار به ثروتمندان است. «این ثروتمندان بفهمد که اگر خدایی نخواسته انفجاری که نشود آن را مهار کرد در ملت پیدا شود همه‌ی این ثروتمندها تر و خشک با هم خواهند سوخت». این شورش فقرا علیه اغنیا است. می‌بینید بچه‌ی او مریض است و دارد روی دست او می‌میرد. یک نسخه‌ی معمولی را نمی‌تواند بگیرد. زن او در خانه گرسنه است. بعد می‌بیند این‌ها برای بچه‌ی کوچک خود ماشین چند میلیاردی می‌گیرند. توجیه این چه هست؟ چه رسد که خدایی نکرده وارد فرهنگ زندگی بعضی مسئولین هم شده باشد که متأسفانه شده است. ما در دهه‌ی 60 مسئولی داشتیم که جرئت بکند بگوید من 1000 میلیارد پول دارم؟ ما در دهه‌ی 60 مسئولی داشتیم که خانواده‌ی او در آمریکا و استرالیا و انگلیس و کانادا زندگی کند و خود او در این‌جا هر روز برود و بیاید؟ من شنیدم الان داریم. این فرق بین دهه‌ی 60 و دهه‌ی 90 است. کم هستند. اقلیت هستند ولی هستند. امام به ثروتمندان و سرمایه‌دارها می‌گوید «فکر کنید. بنشنید برای این ملت فکر کنید. ننشینند آن کنار و هر طور می‌خواهند زندگی کنند و زاغه‌نشین‌ها را تماشا کنند. تماشا کنند این مردم که نمی‌شود که اسم آن را زندگی گذاشت می‌کنند. این زندگی است که این‌ها می‌کنند؟ زندگی است که وقتی من زاغه‌نشین‌ها را نگاه می‌کنم حیوانات هم بهتر از این‌ها زندگی می‌کنند؟». حالا الحمدلله زاغه‌نشینی‌ها و آن وضعیت اول انقلاب نیست که ما در همین تهران و شهرهای بزرگ صدها هزار آدم داشتیم که گرسنه بودند و واقعاً مثل حیوانات زندگی می‌کردند. خب همه‌ی این‌ها برطرف شد و ما دیگر به آن شکل در تهران و شهرهای بزرگ زاغه‌نشینی نداریم. در حالی که در شهرهای بزرگ اغلب جاهای دنیا دیدیم. هم در آفریقا، هم در آسیا، هم در اروپا من این‌ها را دیدم. شهرهایی که یک طرف آن میلیاردها کاخ‌نشین است و چند کیلومتر آن‌طرف‌تر دو میلیون نفر زاغه‌نشین دارد. در غار و در گور و حلبی زندگی می‌کنند. این‌ها همه‌ جای دنیا هست. خب الحمدلله این‌جا با این‌ها مبارزه شد و خیلی از این‌ها برطرف شد. اما امام می‌گوید «من وقتی نگاه می‌کنم حیوانات هم بعضی از این‌ها زندگی می‌کنند. حیوانات را هم در تلویزیون نشان می‌دهند. آن‌ها در جنگل خیلی هم خوب زندگی می‌کنند». علف دارند، امنیت دارند، امکانات دارند. «جهاد سازندگی، خانه‌هایی که بعضی از اقشار در آن زندگی می‌کنند، آن‌ خانه‌ها را به ثروتمندان و به مردم نشان دهید. اصلاً طرف نسبت نیست. همه باید دست به دست هم بدهید. ملت، دولت، ثروتمندان و کارخانه‌دارها، همه باید دست به دست بدهید تا مشکل این طبقه را حل کنید. اگر این مشکل حل نشود و خدایی نخواسته انفجاری داخل جمهوری اسلامی پیدا بشود دیگر آن انفجار قابل مهار نیست و هیچ کس نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد». گوش می‌کنید؟ اخطار می‌دهد. مواظبِ جمهوری اسلامی که با این هزینه آن را درست کردیم باشید که فقط به این شکل از بین می‌رود. آمریکا نمی‌تواند جمهوری اسلامی را از بین ببرد ولی یک مسئول فاسد می‌تواند. فاصله‌ی طبقاتی می‌تواند آن را از بین ببرد. امام بارها گفت «از دشمن نترسید، از خودتان بترسید. شما خطرناک هستید، دشمن خطرناک نیست. این ملت جلوی دشمن می‌ایستد.» نمی‌توانند جلوی شما بایستند. امام می‌گوید قبل از این‌که چنین مسائلی پیش بیاید، یعنی انفجار اجتماعی فقرا علیه اغنیا پیش بیاید، خصوصاً که دشمنان اسلام و مسلمین از خارج و داخل مشغول به توطئه کردن هستند. قبل از این‌که این مسائل پیش بیاید اقدام کنید. می‌گوید «این مستمندان و این فقیرها ایال خدا و ایال الله هستند. این‌ها خانواده‌ی خدا هستند و باید اداره بشوند. خدای تبارک و تعالی امر فرمود که باید فقرا را اداره کنید. یک دسته غنی کنار بنشینند، این بیچاره‌ها با این فقر بگذرانند؟ من قبلاً هم بارها به ثروتمندها و متمکنین گفتم که به این‌جا می‌آمدند و بعضی از آن‌ها هم می‌خواستند من را اغفال کنند». دقت می‌کنید؟ می‌گوید بعضی از آن‌ها هم می‌خواستند من را بازی بدهند. «من بارها به این‌ها گفتم که آقا این نمی‌شود مسائل زمان طاغوت باز هم اجرا بشود. یک دسته مرفه در آن بالا بنشینند و هر چه می‌خواهند هرزگی کنند و یک دسته زاغه‌نشین‌ها که همه می‌بینید در همه‌ی شهرها هستند، در تهران هم هستند، این نمی‌شود. این عملی نیست. من اخطار کردم. این برای این مردم خطر است. اگر خدایی نخواسته جمهوری اسلامی نتواند این مسائل را جبران کند که اول مرتبه‌ی زندگی مردم است و مردم از این جمهوری مأیوس بشوند، از این‌که اسلام هم کاری برای آن‌ها انجام بدهد مأیوس بشوند، اگر انفجاری حاصل بشود...». این باز یک جلسه‌ی دیگری است. این جلسه در 2/8/58 است. «اگر خدایی نخواسته مردم از جمهوری اسلامی مأیوس بشوند و یک انفجار حاصل بشود دیگر نه من و نه شما و نه هیچ کس، نه روحانیت و نه اسلام نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد. اگر انفجار زمان طاغوت حاصل می‌شد ما می‌توانستیم با نصیحت و موعظه آن را مهار و مدیریت کنیم. اما اگر انفجار در جمهوری اسلامی حاصل بشود و با یأس از جمهوری اسلامی اقشاری منفجر بشوند دیگر کسی نمی‌تواند آن را مدیریت کند». می‌گوید «اگر به فکر خودتان هم هستید خدمت کنید. نوکری کنید». در یک جلسه‌ی دیگر در 19/1/58 و یکی، دو ماه بعد از پیروزی انقلاب می‌گوید «من با کمال تأسف هر روز با مشکلات جان‌فرسایی مواجه هستم که گاهی ناچار می‌شوم تذکراتی بدهم. این قضیه‌ی اجحافات اقتصادی و گران‌فروشی و این‌که بازار را کنترل نمی‌کنید و بر خلاف موازین شرع اجناسی را که از طرف دولت می‌دهند تا به قیمت معین بفروشند، بعضی به قمت گزاف به مستمندان می‌فروشند و موجب مضیقه برای برادران و خواهران خود می‌شوند». خب الان هم به یک شکل دیگری هست. «من از بازار به خصوص آن‌چه که مربوط به ارتزاق مردم است تقاضا می‌کنم دست از اجحاف و تعدی بردارند. به اخلاق اسلامی برگردید. من نصیحت می‌کنم با این ملتی که خون خودش را در راه اسلام داد با عدل و انصاف رفتار کنید». این یک جلسه‌ی دیگری است. «من خوف آن دارم که خدای نخواسته به غضب خداوند قهار مبتلا شویم و تر و خشک با هم بسوزند. من دوباره اخطار می‌کنم اگر دست از اجحاف به این طبقات و مخالفت با اسلام بر ندارید به حسب عدل الهی و حکومت شرع الهی تعزیر و سیاست شرعیه‌ی اسلامیه به آن‌ها می‌شود. قبل از آن که تازیانه‌ی الهی بر سر شما فرود آید دست از ستم بردارید. خداوند شما را اصلاح کند». این هم خطاب به حکومتی‌ها و هم خطاب به سرمایه‌داری است و در جلسه‌ی دیگر هم می‌گوید «دارند ما را تهدید به حصر و تحریم اقتصادی می‌کنند. خب باید فکری بکنیم. بعضی‌ها می‌گویند تنها فکر این است که تسلیم بشویم». الان هم دارند می‌گویند که این کار را نکنیم تا تحریم نکنند. آقا بگوییم غلط کردیم تا تحریم نکنند. این یک راه است. شما غلط کردیم هم می‌گویید، حتی گفتید ولی باز هم مشکل تحریم و این‌ها بیشتر شد و داریم می‌بینیم که چرخ اقتصاد به چه شکل می‌چرخد و چرخ سانتریفیوژها را هم دیدیم که چگونه چرخید. هم اتمی را دادید و هم این وضع اقتصاد مردم شد. این اقتصاد برجامی است. ما دو اقتصاد داریم. اقتصاد برجامی داریم و اقتصاد مقاومتی داریم. نتیجه‌ی اقتصاد برجامی این است. هر چه عقب‌نشینی کنیم و بیشتر به آمریکا و سرمایه‌داری غرب تَن بدهی بیشتر به تو توهین می‌کنند و بیشتر تو را تهدید می‌کنند. این مردک ریاست جمهور آمریکا هفته‌ی پیش ما را به بمب اتمی تهدید کرد. توجه داشتید یا نه؟ گفت مواظب باشید بلایی بر سر شما نیاوریم که کم‌تر ملتی به آن دچار شده و اگر به آن دچار شوید نتوانید تا مدت‌ها خود را جمع کنید. رسماً تهدید کرد که بمباران اتمی می‌کنم. با وجود این‌که این همه عقب‌نشینی کردند. یک راه دیگر این است که بله، تحریم هست اما راه حل آن عقب‌نشینی نیست. راه حل آن مقاومت و تلاش برای اجرای عدالت است. ساده‌زیستی مسئولین، استفاده از عقل درست اقتصادی است. امام می‌گوید تحریم شروع شده است. خیلی خوب، راه حل آن چیست؟ بعضی‌ها فکر می‌کنند تحریم برای الان و برای مسئله‌ی اتمی است. این از اول انقلاب هست. ببینید امام چه زمانی این را می‌گوید. می‌گوید تحریم‌ها را شروع کردند. خیلی خوب، بکنند. راه آن چیست؟ راه آن این است که کشاورزها مشغول کشاورزی شوند، قوای انتظامی وظیفه‌ی خود را انجام بدهند. صنعتگران درست، دولتی‌ها درست، و هر کسی کار خودش را درست انجام بدهد. همان «اقتصاد مقاومتی» می‌شود. «مقاومت اقتصادی» می‌شود. امام می‌گوید «تمام قدرت‌ها علیه ما قیام کردند. همه‌ی توطئه‌ها در داخل و خارج علیه ما است. ملت و دولت توجه بکنند اگر می‌خواهید آزاد باشید، اگر می‌خواهید مستقل و باشرف باشید، باید همه از مقاصد و اهداف شخصی ولو یک مدت کمی بیرون بیایید و بگذرید و همه با هم بایستید و به فقرا و محرومین کمک کنید تا این توطئه‌ها از بین برود. همه باید یک مقصد داشته باشید. همه‌ی ما مکلف هستیم و باید پیش خداوند جواب بدهیم. برای حفظ جمهوری اسلامی و برای حمایت از فقرا و محرومین باید جواب بدهیم». می‌گوید «بچه‌ها در جبهه‌ها فداکاری می‌کنند. در کردستان و کجا و کجا فداکاری می‌کنند و این‌جا یک عده دنبال تشریفات هستند؟ انصاف نیست خانواده‌هایی در مصیبت باشند و دیگران در عشرت باشند. انسانیت اقتضای این را می‌کند. شما مسلمان که نیستید، آدم هم نیستید. انسان هم نیستید. اسلامیت این اقتضا را می‌کند. انصاف این اقتضا را می‌کند. کاری نکنید در قلب این مادرها، این پدرها، این خواهرها که جوانان خود را از دست می‌دهند آزردگی ایجاد شود». نگویند ما فداکاری می‌کنیم و یک عده نشسته‌اند و هر غلطی که می‌خواهند می‌کنند. من بعضی از تعابیر امام را عرض کردم. و اما در روایات مسائلی هست که من می‌خواهم خواش بکنم دوستانی که کاغذ و قلم دارند این روایاتی که عرض می‌کنم حتماً یادداشت بفرمایند. این روایات از اهل بیت پیامبر است که بخشی از آن را خودشان صریح فرمودند که ما از جد خود رسول‌الله(ص) نقل می‌کنیم و بعضی از آن‌ها هم که فرمایشات خودشان است و آن هم از رسول‌الله(ص) است. شما دیدید که ما روایتی از اهل بیت داریم که فرمودند هر چه از هر یک ما شنیدید و مطمئن بودید که ما گفتیم، حدیث جعلی و تحریف نباشد. هر چه از ما شنیدید می‌توانید از رسول‌الله(ص) نقل کنید. چون ما جز حرف رسول‌الله(ص) هیچ چیز نگفتیم و نمی‌گوییم. بنابراین به یک عبارت همه‌ی این‌ها از رسول‌الله(ص) است. به یک عبارت از رسول‌الله(ص) و اهل بیت ایشان است. اولاً امام صادق(ع) فرمودند جد ما رسول‌الله(ص) فرمودند «اللهمَ انی اَعوذُ بِک مِنَ المسکنة». «خدایا پناه بر تو از فقر و بیچارگی». یک سوال هست که می‌گویند این روایت از پیامبر که فرمودند «الفقرُ فخری» که یعنی «فقر افتخار من است»، بالاخره فقر افتخار است؟ یا این‌که امام صادق(ع) از خود رسول‌الله نقل می‌کنند که فرمودند «اللهمَ انی اَعوذُ بک مِنَ المسکنة» یا مثلاً فرمودند «اللهمَ انی اعوذُ بِک منَ العُدم». «عدم» یعنی نداشتن و دست خالی و صفر. «اعوذُ بک منَ الظُلم». «خدایا پناه بر تو از ذلت» ذلت اقتصادی، ذلت سیاسی، توسری‌خوری، وابستگی. امام باقر(ع) فرمودند «اللهم لا تبلیَنی بفقراٍ» «خدایا ما را و انسان را به فقر مبتلا نکن» که فقر شقاوت و بدبختی می‌آورد. هزار نوع گرفتاری می‌آورد. خب از یک طرف می‌فرمایند که فقر شقاوت و بدبختی است. از یک طرف رسول خدا می‌فرمایند «الفقرُ فخری». «فقر افتخار من است». این تناقض هست یا نیست؟ آن چه فقری است و این چه فقری است؟ اولاً بعضی گفته‌اند آن فقری که رسول‌الله(ص) فرموده‌اند فقر معنوی است. همان فقر الی الله است. بله، ما محتاج هستیم. من در محضر خدا فقیر مطلق هستم و افتخار می‌کنم. اما در روایات و در قبل و بعد روایات هم گاهی چیزهایی نقل کرده‌اند که مراد او شاید فقط این فقر نباشد. فقر مادی هم باشد. منتها مراد از این فقر چه هست؟ اگر این عبارت از رسول‌الله(ص) است و معنای آن فقر مادی باشد، این‌که می‌گویند «فقر افتخار من اس» به چه معنا است؟ به دو معنا است. یکی زهد که منظور از فقر زهد است. یعنی فقر اختیاری نه فقری که بر تو تحمیل شده است. فقری که داری و به بقیه می‌دهی. فاطمه‌ی زهرا(س) نقل می‌کنند «بارها می‌شد که علی بن ابیطالب(ع) با غنائم و پول و زحمت‌هایی که می‌کشید برده آزاد می‌کرد». حالا در اوایل که فقیر بودند و خودشان گرفتار بودند. بعدها که مرفه‌تر شدند. ولی ایشان می‌گویند آن اوایل هر زمانی که پولی یا چیزی دست ایشان می‌آمد هنوز به خانه نیامده تمام این اموال پخش می‌شد. گاهی می‌شد که علی(ع) می‌داد و به خانه‌ می‌آمد در حالی که من و حسن و حسین گرسنه بودیم و خودش هم گرسنه بود و گاهی یکی، دو روز چیزی نخورده بود. یک کسی را در اعمال حج دیده بود. نقل شده امیرالمؤمنین مشغول طواف بودند و یک مسلمانی را دیدند که به پرده‌ی کعبه چسبیده و گریه می‌کند که خدایا مرا ببخش و چه و چه و بعد یک تقاضای مادی هم کرد. گفت خدایا من 4000 درهم پول می‌خواهم. فردا شب امیرالمؤمنین به طواف آمدند و دیدند باز همین است. پس‌فردا هم به همین شکل بود. بعد از طواف او را به کناری کشیدند و گفتند آن استغفار و تقاضاهای معنوی که از خداوند کردی انشاالله خداوند قبول کرد و انشاالله تو را می‌بخشد ولی آن مشکل مادی که 4000 سکه می‌خواستی چه قضیه‌ای دارد؟ چرا 4000 سکه؟ گفت 1000 سکه بدهی دارم. 1000 سکه را می‌خواهم زن بگیرم، 1000 سکه را می‌خواهم یک اتاق و خانه بگریم، 1000 سکه را هم می‌خواهم که سرمایه‌ی من باشد و کار و زندگی کنم. امیرالمؤمنین فرمودند که منصف هم هستی و بیشتر هم نخواستی. واقعاً همان مقداری که لازم است را خواستی. فرمودند این مشکل مادی تو را هم خداوند انشاالله حل می‌کند. بعد از اعمال حج پیش من به مدینه بیا که مشکل تو حل بشود. خب مدتی گذشت و ایشان به مدینه آمد. در خیابان اتفاقاً به امام حسین رسید. آدرس دادند و به ایشان رسید. نمی‌دانست که ایشان امام حسین(ع) است و پسر امام علی(ع) است. گفت خانه‌ی علی بن ابیطالب کجا است؟ ایشان گفتند برای چه می‌خواهی؟ گفت ایشان در مکه یک چنین قولی به من داده است. امام گفتند بیا که برویم. او را به خانه بردند. حالا امیرالمؤمنین(ع) خودش در خانه هیچ چیزی ندارد. دقت کنید به خاطر کمک به یک بنده‌ی خدایی که حتی نمی‌داند چه کسی هست. حضرت فاطمه‌ی زهرا(س) راوی این قضیه هستند. فرمودند علی آمد و به من گفت که مهمان آمده است. چیزی برای غذا داریم؟ گفتم هیچ چیزی نداریم. بچه‌ها گشنه هستند. خود من هم گشنه هستم. خود شما هم که چند وقت است غذا نخوردی. وقتی مهمان دعوت می‌کنید باید چیزی در خانه باشد. فرمودند خیلی خوب. یک باغی داشتند. یک باغچه‌ای بود. به مقداد یا به عمار یا بلال، حالا من یادم نیست، به یکی از اصحاب فرمودند که برو و سریع این باغ یا باغچه را بفروش. من به این بنده خدا قول پول دادم. حضرت فاطمه می‌گویند ایشان باغ را به 12000 دینار فروخت. 4000 سکه را همان‌جا به آن بنده خدا داد چون قول داده بود. 8000 سکه ماند. چند ساعت گذشت. وقتی علی به خانه آمد دیدم از 8000 سکه هیچ چیز با خودش نیاورده است. گفتم شما باغ را فروختی بقیه‌ی پول کجا رفت؟ گفت این فقرا و گرفتارها فهمیدند من باغ را فروختم در راه صف کشیدند. من هم خجالت کشیدم و هر چه داشتم به آن‌ها دادم. بعد حضرت فاطمه می‌گویند با علی و با بچه‌ها نشسته بودیم که چه کار کنیم. دیدم علی بیرون رفت و به حسن که کودک بود فرمودند بیا تا برویم. گفتم کجا می‌روید؟ گفت می‌روم از کسی پول قرض کنم. یک غذایی به خانه بیاورم. حالا من می‌خواهم این را به شما بگویم تا انگیزه‌ی شما برای کمک به این مردم ولو نمی‌شناسید ولو یک نفر باشد، صد برابر بشود. یک نفر که امیرالمؤمنین اتفاقی به او بر خورده است. خانواده‌ی او گشنه است و هر چه را که دارد می‌دهد. بعد نقل شده است وقتی در راه می‌رفته‌اند یک کسی آمد و به امیرالمؤمنین گفت یک شتری دارم که می‌خواهم آن را بفروشم. خریدار نیستی؟ حضرت امیر(ع) گفت من چیزی ندارم. پولی ندارم که بخواهم بخرم. فرد گفت نسیه بخر. شما شتر را 100 سکه بردار و یک ماه دیگر بیاور. امیرالمؤمنین(ع) به حسن فرمودند که حسن افسار شتر را بگیر تا برویم. می‌گوید افسار شتر را گرفتیم که برویم تا حالا یا با آن کار کنند یا بفروشیم، یک مرتبه دو کوچه آن‌طرف‌تر کسی جلو آمد و گفت این شتر را خریدار هستم. می‌فروشید؟ حضرت امیر(ع) فرمودند من این را الان نسیه‌ای به 100 سکه خریدم. فرد گفت من به همان 100 سکه خریدار هستم. گفتند به شتر نیاز داری؟ گفت بله نیاز دارم. گفتم خب حتماً احتیاج دارد. بعد می‌گوید 100 سکه را که گرفت خب شتر نسیه بوده و الان این 100 سکه دست شما است. پس برو و مشکل خودت را حل کن. امام حسن(ع) می‌گویند دیدم که پدرم به طرف کوچه و همان جای اولی برمی‌گردد تا آن فرد اولی را پیدا کند که شتر را از او به نسیه خریدیم که پول او را بدهد. باز نمی‌رود و این 100 سکه را خرج کند. می‌خواهد آن بنده‌ی خدا یک وقتی در مشکل نیفتد. دائم دنبال این است که این به مشکل نیفتد و آن به مشکل نیفتد، حالا اگر خود ما در مشکل افتادیم هم افتادیم. در روایت نقل شده است که رسول خدا آمدند و در حالی که لبخند بر لب‌ او بود امیرالمؤمنین(ع) را بغل کردند و گفتند علی جان کجا هست و چه می‌کنی؟ علی گفت من در فکر هستم که یک چیزی به خانه ببرم، همه گرسنه هستند. رسول خدا 7 دینار به امیرالمؤمنین دادند و فرمودند برو با این یک چیزی بخر. یک غذایی بخورید. و بعد گفتند تو چه کردی که خدا قبول کرد؟ تو جبرئیل را در کنار آن کسی که از او شتر گرفتی، ندیدی؟ میکائیل را در آن شخصی که آمد از تو شتر بگیرد، ندیدی؟ خب قرآن کریم، سیره‌ی پیامبر و اهل بیت همین‌طوری است. خلفا هم همین‌طور بودند. حالا چون دیدم برادران اهل سنت هم هستند. شما در مورد جناب ابوبکر و عمر هم این مسائل را زیاد دارید. حالا اختلاف نظر شیعه بر سر ولایت پس از پیغمبر هست و آن بحث دیگری و به جای خود هست. اما در این بعد این‌ها ساده‌زیست بودند و به محرومین خدمت می‌کردند. این بحث شیعه و سنی نیست، این بحث اسلام است. در روایات اهل بیت فرمودند که آن فقری که پیامبر می‌گویند فخر من است یا فقر معنوی است یا اگر فقر مادی است، فقر اختیاری است و زهد است. طرفداری از فقر نیست. چون همان رسول خدا فرمودند «فقر دیوار به دیوار کفر است» «کادَ اَن یَکون کفرا» نمی‌گویند قطعاً هر فقری کفر است. می‌گویند فقر دیوار به دیوار کفر است و بین فقر و کفر فاصله‌ای نیست. یکی از آخرین تعابیری که از رسول‌الله نقل شده است این است که وقتی بیمار هستند و وقتی زیر بغل ایشان را دو نفر از اصحاب گرفتند تا بلند بشوند و صحبت بکنند فرمودند «به پس از خودم نصیحت می‌کنم. همه‌ی کسانی که در این امت به قدرت و حکومت می‌رسند مراقب باشید که مردم فقیر نشوند تا کافر نشوند». این عین عبارت رسول خدا است. یک وقت فقیر نشوند که کافر بشوند. چون 95 درصد مردم و حتی خود ما و شما اگر روی ما فشار اقتصادی سنگین بیاید دین و ایمان سر ما نمی‌شود. اگر در آن مشکلات گیر کنی می‌بینی خیلی چیزها را قبول نداری. یک عده‌ی کمی هستند کسانی که اگر از گرسنگی هم بمیرند از ایمان خود دست بر نمی‌دارند ولی اغلب مردم و ما که این‌طور نیستیم، آسیب‌پذیر هستیم. در این روایت رسول‌الله(ص) که می‌گوید «الفقر فخری» یک بحث دیگر هم هست. این دفاع از فقر نیست. «الفقر فخری» مبارزه با تفاخر طبقاتی است. من خواهش می‌کنم دقت کنید. الان در این سایت‌ها و اینستاگرام دیدید که مسابقه راه افتاده که ما بیشتر می‌خوریم یا شما بیشتر می‌خورید؟ ما بهتر داریم یا شما؟ درست ضد ارزش اجتماع است. پرخوری را که خر و گاو هم دارند پس آن‌ها اول هستند و شما دوم هستید. خر مدال طلا می‌گیرد و تو مدال نقره می‌گیری. در جفتک‌زنی هم از تو جلوتر است. در جفت‌کاری هم آن‌ها از شما جلوتر هستند. دنبال دوست دختر و دوست پسر و زنا هستند. همیشه در این قضایا مدال‌های طلا و نقره برای حیوانات است. تو زور بزن برنز بگیر. این افتخار نیست که من چقدر دارم و چقدر خوردم. افتخار این است که چقدر کار کردی و چقدر نخوردی. چقدر کار کردی و چقدر نخوردی. مراقب باشیم جای ارزش و ضد ارزش عوض نشود. من یادم هست وقتی انقلاب شده بود یکی از فامیل‌های خیلی نزدیک بنده که خدا او را رحمت کند، آدم خوبی هم بود یک ماشین گرانی خریده بود. آن زمان کادیلاک ماشین آمریکایی و گرانی بود. وضع آن‌ها خوب بود. خود ما هم جزو مرفهین بودیم. ولی مرفه بی‌درد نبودم. مرفه با درد بودم. امام می‌گفت این‌هایی که مزه‌ی فقر را نچشیدند مواظب باشید که اگر در حکومت بیایند نمی‌فهمند گشنگی یعنی چه و آواراگی یعنی چه. حالا صحبت این بود که این بنده خدا این کادیلاک را قایم کرده بود. بنده خدا آدم خوبی بود و واقعاً هم آدم زحمت‌کشی بود. می‌خواهم بگویم فضای دهه‌ی 60 این بود که این بنده خدا تا چند سال جرئت نکرد کادیلاک خودش را از خانه بیرون بیاورد. زمان اول انقلاب بود. بعد هم با یک بدبختی آن را فروخت. یعنی مایه‌ی شرم بود که کسی در آن شرایط ماشین گران آن‌چنانی داشته باشد. الان می‌بینید که با ماشین‌های میلیاردی و ماشین‌های چند میلیاردی آن هم به صورت قاچاق پز می‌دهند. این که رسول‌الله(ص) می‌فرمایند «الفقر فخری» شاید هم به این معنا است که شما فقرا را تحقیر می‌کنید؟ به خاطر فقر به فقرا توهین می‌کنی؟ اگر این است که «الفقر فخری». من افتخار می‌کنم. من با فقرا هستم. شما در شأن نزول آن آیه‌ی کریمه که یک عده از اشراف آمدند و گفتند ما مسلمان می‌شویم به شرط این‌که شما رابطه‌ی خود را با این گداها قطع کنی یا جلسه‌ی جدا بگذاری. مثلاً یک جلسه برای اشراف مذهبی و یک جلسه برای فقرا بگذاری. آیه نازل شد که مراقب باش. این توده‌های محروم که شب‌ها در عبادت هستند و روزها در تلاش معیشت هستند. یک وقت این‌ها را به خاطر یک مشت گردن‌کلفت کنار نزنی. در روایت نقل شده وقتی آیه نازل شد آن‌ها هنوز در مسجد نشسته بودند، رسول خدا بلند شد و به دم درب مسجد آمد و به اصحاب صفه فرمودند «مَعَکُمُ المحیا و مَعَکُمُ المَمات» «زندگی با شما و مرگ با شما». شما که در محلات محروم راه افتاده‌اید و خدمت می‌کنید و خداوند انشاالله به شما توفیق بدهد و توفیق در دنیا و پاداش آخرت بدهد، شما مشغول جهاد مقدس هستید. این را هر جا که می‌روید بالای سر خود بنویسید که «معکمُ المحیا و معَکُمُ المَمات». مرگ در کنار شما و زندگی در کنار شما. پس اگر «الفقر فخری» از پیامبر به این معنای فقر مادی هم باشد مبارزه با فاصله‌های طبقاتی است. یعنی می‌گویند من کنار فقرا هستم و حق ندارید به خاطر فقر به فقیر اهانت کنید. اگر کار بلد نیستند به آن‌ها یاد بدهید. اگر نمی‌تواند ازدواج کند کمک کنید تا ازدواج کند. قرآن هم «وَانکهوا»‌ دارد و هم «اَنکَهوا» دارد. هم «ازدواج کنید» و هم «ازدواج بدهید» دارد. یعنی کاری کنید که دیگران ازدواج کنند. تو فقط خودت ازدواج می‌کنی؟ بقیه ازدواج نکنند؟ فقر آثار بسیار بدی دارد و در روایات ما مکرر تکرار کردند. در روایات ما می‌فرمایند نداری است «علی و اِن منَ البلا الفاقه» فقر و تهی‌دستی یک بلای بزرگ است. فقر را دست کم نگیرید. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «الفقر معَ الدِین الشقاقُ الاکبر» «وقتی که با بدهی و بدهکاری ترکیب می‌شود دیگر بدبختر از این نمی‌شود» و معمولاً هم فقرا بدهکار هستند چون قرض می‌گیرد. جناب امام صادق(ع) از لقمان نقل می‌کند و می‌گوید «ذُقتُ المَراراتِ کُلَها» «من همه‌ی‌ مشکلات و همه‌ی تلخی‌ها را تجربه کردم». «فَلَم أَذُقُ شَیئاً أمَرَ مِنَ الفَقر» «هیچ چیز تلخ‌تر و سخت‌تر از فقر نبود.» که غذای مناسب نداری، لباس نداری، بهداشت نداری، مسکن نداری، امکان ازدواج نداری و دقت کنید که این بدتر است که در روایات می‌فرمایند وقتی کسی فقیر است به او توهین می‌کنند و در جامعه تحقیر می‌شود. دیدید در یک جلسه‌ای مثلاً یک نفر خیلی پولدار است و قدرت و ثروت دارد اگر آروغ بزند می‌گویند چه فرمودید؟ می‌گوید چیزی نگفتم. می‌گویند نه، یک چیزی فرمودید که خیلی این حرف عمیق هم بود. می‌گوید بله، عمیق بود ولی حکیمانه نبود. بعد یک آدم فقیر ولو از همه با تقواتر، ولو حکیم باشد یک چیزی می‌گوید و می‌گویند باز تو زِر زدی؟ می‌گوید خیلی خوب، فهمیدیم. شما ساکت باش ایشان دارند صحبت می‌کنند. خب او چه می‌گوید؟ چرت و پرت می‌گوید. مغز او پر از خرت و پرت است ولی این چه می‌گوید؟ این‌ها روایات ما است. فرمودند فقر و غنا این‌طور است که اگر فقیر کار خوب هم می‌کند نمی‌بینند. ثروتمند کار بد که می‌کند می‌گویند نه، حتماً یک حکمتی داشته است. این‌طوری است. بدبختی این است. یعنی فقط مشکل مادی نیست. این‌هایی که می‌گویم همه روایت است ولی دیگر فرصت نیست که من عرض بکنم. می‌گوید وقتی فقر سراغ یک خانواده و محله‌ای آمد دیگر کارهای مثبت در آن رونق نمی‌گیرد. سوء تغذیه پیدا می‌کند،‌ توان خود را از دست می‌دهند. دقت کنید. پیامبر(ص)‌ فرمودند: «اللهمَ انی اعوذُ بک منَ الجوع فَاِنَهُ بِئسَ الضَجیع» «خدایا پناه بر تو از گرسنگی که بد هم‌خوابی است» وقتی با او می‌خوابی تا صبح خوابت نمی‌برد و مدام لگد می‌زند. بد هم‌خوابی است. پناه بر خدا از فقر و از گرسنگی. پیامبر فرمودند برادرم ابراهیم گفت «یا رب الفقر اشد من النارِ النِمرود» «خدایا فقر از آتش نمرود هم سوزانده‌تر و سخت‌تر است». این را دقت کنید. وقتی که فقر هست مردم ذلیل می‌شوند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند «القلةُ الذِلة» «فقیر فقط گرسنه نمی‌ماند، ذلیل می‌شود». تحقیر می‌شود وقتی یک فقیر می‌آید هیچ کس به او نمی‌گوید آقا بفرما آن‌جا بنشین. می‌گویند همان‌جا بنشین. وقتی یک ثروتمند می‌آید می‌گویند آقا بفرمایید. حالا جلسه‌ی‌ اسلامی که اصلاً نباید بالا و پایین داشته باشد. در روایت داریم بیگانه می‌آمد می‌دید مسلمین حلقه نشسته‌اند و نمی‌فهمید که کدام رئیس است و کدام مرئوس است. سوال می‌کرد «اَیُکُم محمد؟» کدام شما رئیس کل هستید؟ از ظاهر معلوم نمی‌شد و همه‌ی ظواهر مثل هم بود این اسلام است. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند «مَن قَلَ الذله» کسی که در جامعه قدرت اقتصادی ندارد و ضعیف است ذلیل هم می‌شود. و آخرین روایت این است. این را دقت کنید. خانواده‌های فقیر حتی زبان این‌که حتی مشکلات خود را بگویند هم ندارند. اصلاً نمی‌داند چگونه حرف بزند. گنگ می‌شود. لال می‌شود. فقر آدم‌ها را لال می‌کند. قالَ علی(ع): «الفقر یُخرِسُ الفطِن عن حُجته» شما هوشمندترین آدم باش ولی وقتی فقیر هستی و مشکلات مالی داری استدلال تو گنگ می‌شود و نمی‌توانی حرف بزنی و حرف تو را کسی گوش نمی‌کند. «الفقیرُ حقیر» فقیر کوچک دیده می‌شود. «لا یُسمَعُ کلامُه» کسی حرف‌های آن را گوش نمی‌کند. اصلاً مثل این‌که مگس وِز وِز می‌کند. هر چه می‌خواهد حرف بزند، کسی گوش نمی‌کند. عرض کردم آن یکی آروغ می‌زند می‌گویند چه فرمودید؟ این هر چه حرف می‌زند انگار مگس است. این تعبیر امیرالمؤمنین است. «الفقیرُ حقیر» فقیر در جامعه‌ی غیر اسلامی حقیر می‌شود. «لا یُسمَعُ کلامُه» حرف او شنیده نمی‌شود. «لا یُعرِف مقامُه» موقعیت و مقام و ارزش او شناخته نمی‌شود. این جهان‌بینی اقتصادی اسلامی اجمالاً‌ این است و اهمیت کار شما هم این است. بسیار کار شرافتمندانه‌ای است. انشاالله در همین مسیر خدمت به فقرا بمیرید.

والسلام علیکم.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha