شبکه یک و خبر - 18 مرداد 1401

خطبه سیدالشهدا در منا، فریاد علیه اشرافیگری ، عافیت پرستی و مسئولیت گریزی (2)

گفتگوی ویژه خبری - بخش سوم

مجری: بسم الله الرحمن الرحیم. جناب رحیم‌پور ازغدی سلام عرض می‌کنم شب شما بخیر. خیلی خوشوقت هستم از این که در خدمت شما هستم استفاده و بهره می‌بریم واز حضور جنابعالی در این گفتگو تشکر می‌کنم.

استاد: متشکرم. بنده هم سلام عرض می‌کنم.

مجری: طبیعتاً امشب از رهگذر تبیین خطبه حضرت سیدالشهداء(ع) به نقش خواص و نخبگان در عصر حضرت خواهیم پرداخت و تشبیهی که می‌تواند با روزگار معاصر ما داشته باشد. در خدمت شما هستیم.

استاد: بسم‌الله الرحمن الرحیم. درود می‌فرستیم بر روح مقدس سیدالشهداء(ع) و همه شهدایی که در رکاب ایشان و در تداوم خط ایشان و در آن جبهه تا امروز و فردا و فرداها به شهادت رسیدند و خواهند رسید. این خطبه‌ای که فرمودید یکی دو سال قبل از عاشوراست و در اوج اقتدار حکومت معاویه است. 20 سال است که معاویه کل جهان اسلام را بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع) و براندازی حکومت امام حسن(ع) تحت سلطه دارد. 10 سال در زمان امام حسن(ع) که بعد امام حسن(ع) را با کمک خوارج و کسانی که از نزدیکان امام بودند به شهادت رساندند. بعد از آن, در 10 سال از حکومت معاویه، فرمانده و رهبر این جبهه سیدالشهداء(ع) است منتهی شرایط برای قیام مسلحانه آماده نیست و امکان آن به هیچ وجه نیست و درگیری ادامه دارد همه هم می‌دانند که دوقطبی است و این خط امیرالمؤمنین(ع) امام حسن(ع) و امام حسین(ع) با خط این‌ها متفاوت و متعارض است و کم‌کم حالا معاویه 20 است بر جهان اسلام مسلط است به فکر این افتاده که چند سال آخر زمینه‌چینی می‌کند که یزید را بیاورد. خود معاویه به نام خان‌المؤمنین و داعی مؤمنین مطرح است و ظواهر مذهب را رعایت می‌کند. پشت صحنه هر کاری دارم انجام می‌دهد مثلاً هم در جلسه خصوصی وقتی خبر شهادت و ترور حضرت امیر(ع) می‌آید جشن می‌گیرد ولی در ملأ دیگران که افرادی هستند اشک می‌ریزد می‌گوید من علی را قبول ندارم ولی آدم بزرگی بود – که یعنی من منصف هستم – حالا که می‌خواهد یزید را بیاورد یزید اصلاً ظواهر را رعایت نمی‌کند و بعداً هم از زبان او جاری می شود وقتی سیدالشهداء(ع) را می‌آورند که اصلاً به اصل اسلام اعتقادی ندارد در شعرش می‌گوید. شعری می‌گوید که معنی‌اش این است که پیامبر، پیامبر نبوده! این‌ها وحی نبوده! این‌ها ما را بازی دادند! این آمد محکم گفت که خدا با من حرف زده همه هم باور کردند! وگرنه مگر خدا با کسی حرف می‌زند؟! خدا خلق کرده دیگر کاری به کسی ندارد بعد هم چرا آمده با تو حرف زده و با ماها حرف نمی‌زند؟ یزید می‌گوید کل این‌ها بازی بود و به این اسم این‌ها قدرت را گرفتند و حالا ما از آن‌ها پس گرفتیم مثل دوران جاهلیت ولی این بار به اسم اسلام. خب حالا دارد آماده می‌کند وقتی این وضعیت اتفاق افتاده در جامعه‌ای که 20 سال از شهادت امیرالمؤمنین(ع) گذشته و تقریباً 50 سال و نیم قرنی که از رحلت پیامبر اکرم(ص) گذشته است حالا نسل دوم و سوم نهضت اسلامی هستند دارند خواص و نخبگان هم زندگی‌شان را می‌کنند عبادت‌شان را هم می‌کنند خیلی هم سیاسی نیستند آن‌هایی که به اصطلاح یک مقدار سالم‌ترند اهل دنیا هم نشدند رفتند مجاور بیت‌الله شدند و یا جاهای دیگر مشغول عبادت شدند و گفتند ما دیگر کاری ندارم و در این صف‌بندی‌ها دیگر دخالت نمی‌کنیم و احتیاط شرعی می‌کنیم و... یک عده‌شان هم که اهل دنیا شده بودند و فاسد، هم آن شعارها و هم آن ظواهر را حفظ می‌کردن که یعنی ما همان انقلابی‌ها و همان رزمنده‌ها هستیم در ظاهر، ولی در واقع فاسد شده بودند.

مجری: چندتا از سرشناسان آن‌ها را می‌شود نام ببرید؟

استاد: بله همین‌هایی که با امیرالمؤمنین(ع) سه‌تا جنگ راه انداختند حداقل دو جنگ آن جمل و صفین، بعضی از بزرگان و کسانی که آمدند جزو اصحاب بودند البته دو طرف اصحاب بودند هم طرف امیرالمؤمنین(ع) و هم طرف مقابل. دو طرف حافظ و قاری قرآن داشتند دو طرف حتی مبارز و رزمنده با سابقه جبهه و انقلابی داشتند همه آن‌هایی که در جنگ جمل و صفین بودند یک بخشی‌شان همین‌ها بودند. بعد بعضی از این‌ها دچار اشتباه شده بودند یعنی قدرت تحلیل سیاسی و تشخیص نداشتند و بعضی‌ها فاسد شده بودند. یعنی آدمی که 30 سال پیش شهادت‌طلب و مجاهد و رزمنده بوده و ساده‌زیست و مردمی و انقلابی و فدکار بوده است حالا بعد از این 30 سال عوض شده است نه آن شعارهای 30 سال پیش را قبول دارد. مثل این‌جا داریم کسانی که دهه نودی و هزاروچهارصدی هستند! کسانی که 40- 50 سال پیش در صحنه بودند الآن عقیده دارند حالا بعضی‌ها هستند بعضی‌ها رفتند، عقیده داشتند و دارند که در دهه 70، 809، 90 که این شعارها تند بود، بیخود بود و اصلاً نباید می‌گفتیم افراطی بودیم چرا؟ چون یک مقداری هم سبیل‌هایشان چرب شده بود و دست‌شان... آن موقع هم همین‌طور. بعضی از این‌هایی که سابقاً انقلابی بودند زمانی که حکومت حضرت امیر(ع) بود حتی آن موقع که 20 سال قبل از کربلا بود بعضی‌هایشان این‌قدر طلا برای بچه‌هایشان گذاشتند که می‌گفتند به ضخامت گردن شتر بوده باید با تبر می‌شکستی که طلاها را تقسیم کنی. خب در جوانی پیامبر(ص) راجع به این‌ها کلمات خوبی گفته بود که آن موقع آدم‌های پاک و صالحی بودند بعد از 20- 30 سال این‌ها فاسد شدند یک عده‌ای هم آدم‌های نفهم. این‌ها خوارج و سربازان امیرالمؤمنین(ع) بودند در برابر این جنگ روانی دشمن قدرت تحلیل نداشتند یعنی آن‌ها یک کسی مثل عمروعاص می‌آمد با پیچیدگی 6تا شایعه مطرح می‌کرد دوتا تحلیل روی آن می‌گذاشت یک مرتبه این‌هایی که آمده بودند کنار علی شهید بشوند به خود علی شک می‌کردند! و آخرش هم همین‌ها امیرالمؤمنین(ع) را ترور کردند. مسائل خیلی شبیه مسائل امروز است، یعنی مسائل همه دوران‌ها شبیه هم است. تاریخ عیناً تکرار نمی‌شود اما سنخاً تکرار می‌شود و آدم‌هایش عوض می‌شوند باز انگیزه‌ها همان‌هاست، توجیه‌ها همان‌هاست، تقسیم‌بندی‌ها همان‌هاست. تا آخر هم همین خواهد بود. بعضی‌ها فکر می‌کنند زمان سیدالشهداء(ع) حق و باطل این‌قدر واضح و علنی بوده که این‌هایی که به امام حسین(ع) ملحق نشدند همه کافر و بی‌دین بودند. اصلاً این‌طور نبوده است!

مجری: نمازشب خوان بودن و با وضو آمده بودند!

استاد: همه خودشان را صاحب تحلیل می‌دانستند. برای چه از کل شیعه چند ده نفر بیشتر کربلا نیامدند؟ خیلی‌ها شیعه بودند خب همیشه همین‌طور بوده و هست مخصوص آن زمان نبوده. غیر شیعه هم که ائمه را قبول نداشتند به عنوانی که این‌ها رهبران بلافصل پس از پیامبر باید باشند. یکی دو سال مانده به مرگ معاویه که بعد یزید علناً می‌خواهد سر کار بیاید. امام حسن و امام حسین-علیهما‌السلام- در تمام این 20 سال خلافت معاویه که می‌دانید حکومت اسلامی ابرقدرت جهان بوده است یعنی بزرگترین قدرت نظامی سیاسی جهان بوده است. نخبگان که مخاطبان اصلی سخنرانی سیدالشهداء(ع) در منا هستند اغلب‌شان خودشان را به آن راه زدند یا از مذهب غیر سیاسی، از مذهب منهای عدالت، مذهب منهای اخلاق عملی، حرف می‌زنند که خوب به این معنا همه مذهبی هستند. مذهب در حد مناسک، در حد حفظ ظواهر، یعنی به سبک کفار زندگی کن ولی اداهای مذهبی دربیاور. مناسک مذهبی‌ات را هم حفظ کن. ظواهر مذهبی‌ات را هم حفظ کن. این اتفاق افتاده بود یعنی در آن زمان نقل شده که حتی در مکه و مدینه بنی‌امیه کاری کرده بودند که مراکز فساد و فحشا در خود مکه و مدینه دایر بود همین کاری که الآن بن‌سلمان و آل سعود دوباره دارد می‌کند. یعنی سکولاریزه کردن کل فضای مکه و مدینه که مرکز کل اسلام بودند. خب حالا امام حسین(ع) زمان و مکان مناسبی را انتخاب کردند. کجاست که از سراسر جهان اسلام خیلی‌ها می‌آیند و نخبگان و بزرگان هم می‌آیند؟ و کجاست که همه این‌ها در یک مکان محدود مثل عرفات و منی و در یک زمان محدود همه مجبور هستند جمع بشوند؟ این بهترین تریبون جهانی اسلام است. امام حسین(ع) در منا در آن فاصله کوتاهی که همه در یک محدود هستند سراغ تک تک خیمه‌ها و اردوهای حجاج که از جاهای مختلف آمدند می‌فرستد و بخصوص از خود عراق و حجاز که رهبران اصلی بودند. می‌گردند حدود 200 نفر از اصحاب پیامبر(ص) که پیرمرد هستند و هنوز هستند و حدود 500- 600 نفر از تابعین یعنی نسل دوم کسانی که جزو نخبگان اسلامی بودند و خودشان پیامبر(ص) را ندیده بودند یعنی فرض کنید مثل بچه‌هایی که دهه 70 و 80 به دنیا آمدند یا آمدند دهه 90 توی صحنه آمدند. تقریباً نسل دومی‌ها که تابعین می‌شوند مجموعاً حدود 900 نفر از نخبگان و خواص را که گرایشات مختلف مذهبی و سیاسی دارند ولی همه ادعا دارند که مسلمان هستند متدین هستند و حج آمدند و همه ادعا دارند که پیامبر(ص) و اهل بیت پیامبر را دوست دارند ولو عقاید کلامی و سیاسی‌شان متفاوت است. سیدالشهداء(ع) اولین اقدام این‌ها را در خیمه جمع و دعوت می‌کنند و می‌گوید که حسین بن‌علی می‌خواهد نکات بسیار مهمی را بگوید. این‌ها می‌آیند جمعیت شاید حدود هزار نفر در خیمه سیدالشهداء(ع) بوده است و در واقع یک جلسه برائت از مشرکین، انگار امام حسین(ع) در منا در خیمه خودشان راه می‌اندازند. این اولین اِشکالی است که بعضی‌ها به سیدالشهداء(ع) داشتند که آقا چرا حج را سیاسی می‌کنید؟ خب متدینین و مؤمنین از همه جا آمدند حالا که حکومت دست معاویه است ما به سیاست که کاری نداریم ما آمدیم این‌جا عبادت کنیم گناهان‌مان کم شود ثواب برای ذخیره آخرت جمع کنیم شما چرا همه را جمع کردید... بعضی‌ها فکر کرده بودند مثلاً ‌ایشان می‌خواهد راجع به احکام و بعضی از مسائل اخلاقی که ربطی به مسائل سیاسی ندارد حرف بزنند دیدند کل سخنرانی سیاسی است! دعوت به انقلاب است. این یک اِشکال و یک سؤال که چرا آن هم در منا که زمان محدود، مکان محدود، که آن‌جا قربانی می‌کنند و حاجی می‌شوند. و جالب است یکی دو سال بعد که عاشورا هم اتفاق می‌افتد باز بعضی‌ها مسئله مطرح کردند که آقا حج است مگر شوخی است؟! شما آمدید این‌جا، الآن وقت عرفات و منا و قربانی کردن گوسفند است که می‌خواهیم حاجی بشویم! حالا شما جدا شدید و نیمه کاره رها کردید و حج را نیمه کاره گذاشتید و تبدیل به فرادا کردید و رفتید؟! سیدالشهداء(ع) فرمودند بله، شما این‌جا در منا گوسفند قربانی کنید ما کربلا می‌رویم و خودمان را قربانی می‌کنیم. یعنی آن حج را هم سیدالشهداء(ع) سیاسی کرد یعنی سیاسی بود ولی بقیه خودشان را به آن راه می‌زدند. همه می‌خواهند آن سنگ‌ها را سنگ بزنند یعنی آن جمرات را سنگ بزنند که خب معاویه از همه محکم‌تر می‌زد یزید هم می‌زد. حج می‌آمدند ولی به تجلّی آن شیاطین بودند هیچی! به هم تقبّل‌الله می‌گفتند.

نکته دیگر؛ امام حسین(ع) مسئول اصلی تمام مسائل را نخبگان و خواص جامعه می‌داند یعنی توده مردمی که نه معرفت دینی دارند و نه شعور سیاسی دارند خیلی این‌ها را مخاطب اصلی قرار نمی‌دهد می‌گوید این‌ها بازی خواص را می‌خورند و نگاه‌شان به این‌هاست وقتی می‌بینند کسانی هستند که آدم‌های باسواد و ملا هستند ادعا دارند مرید دارند و جزو رؤسای قبائل و جزو علما هستند، مشکل در این‌هاست. این هم نکته بعدی سیدالشهداء(ع)، تمام این‌ها را آورد و گفت در منی و در این مراسم مقدس من صریح‌ترین حرف‌ها را به شما می‌گویم و کاملاً فضا را دوقطبی می‌کنم، نمی‌گذارم هم این طرف خندق باشید هم آن طرف. امام حسین(ع) یک خندقی حفر می‌کند که همه باید تصمیم‌شان را بگیرند یا این طرف هستید یا آن طرف هستید. دوتایش اسلام نیست. اسلام علی و اسلام معاویه دوتا اسلام است. و یکی هم این که سیدالشهداء(ع) از حدود 7 سال قبل از عاشورا و کربلا، سریع این طرف و آن طرف راه افتادند و در منابع شیعه و سنی هست که دارند صریح علیه دستگاه صحبت می‌کنند و به همه می‌گوید که این می‌خواهد یزید را بیاورد برخلاف تعهدی که در قرارداد آتش‌بس با ما کرد یعنی با امام حسن و با ما، که تعهد داده بود که خودش را حکومت دینی ننامد چون امام حسن(ع) در آن قرارداد فرمودند که ما تو را امیرالمؤمنین نمی‌دانیم یعنی تو کودتا کردی و با زور آمدی و تو امیرالمؤمنین نیستی و حکومت تو دینی نیست و تو حق نداری نیروهای مجاهد و انقلابی و طرفداران امیرالمؤمنین را که با تو جنگیدند این‌ها را قتل عام و ترور و غارت بکنی. معاویه تعهد داد. سوم این که حق نداری که ارثی کنی و بعد از خودت به کسی بدهی و مثل بنی‌امیه حکومت را سلطنتی کنی. چهارم این که باید این مقدار به خانواده‌های تمام شهدای ما غرامت بدهی و... اصلاً آن قرارداد، از نظر نظامی معاویه پیروز شده بود چون جبهه امام حسن(ع) ازهم پاشید و گفتند ما دیگر نمی‌خواهیم بجنگیم می‌خواهیم تسلیم بشویم که وضع دنیایمان بهتر بشود! بعد وضع دنیا خیلی بدتر شد یعنی هم وضع اقتصادی‌شان خراب شد و هم وضع سیاسی‌شان، و هم تحقیر شدند و برای همین بود که بعد از این که تسلیم شدند امام حسن(ع) را تنها گذاشتند و آن قرارداد امضاء شد. اولاً معاویه زیر تمام تعهداتش زد یعنی رسماً وقتی که تمام شد آمد سخنرانی کرد و پیمان خودش با امام حسن(ع) را پاره کرد! گفت کار تمام شد من به این حرف‌ها کار ندارم یعنی خلاصه‌اش سیاست غیر دینی. شاید اولین خلیفه‌ای که رسماً سکولاریست جهان اسلام او بود قبلاً هم کسانی بودند ولی این صریح بود. هم آن‌جا به تعهداتش عمل نکرد و هم چند سال نشده همان مردمی که با معاویه بیعت کردند یعنی تسلیم شدند فکر کردند وضع دنیا بهتر می‌شود یعنی گفتند سازش کنیم مشکلات‌مان حل می‌شود مشکلات اقتصادی و... حل می‌شود دیگر تهدید نمی‌شویم، جنگ نخواهد بود، تحریم نمی‌شویم، و... بعد چند سال گذشتند دیدند وضع خیلی بدتر شد به علاوه این که آزادی‌هایی هم که بود رفت، استبداد سیاسی و تحقیر شدند شکنجه، و یک وضع عجیبی یعنی همه چیزشان به باد رفت. لذا از همان چند سال بعد مدام به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و به چندتا دیگر از علوی‌ها پیغام می‌دادند که ما اشتباه کردیم در آن قضیه کنار امام حسن(ع) نایستادیم ما نمی‌دانستیم این‌طوری می‌شود. وضع‌مان خیلی بدتر شد.

مجری: و تنها دلیلی که بر دعوت از حضرت(ع) داشتند عمدتاً مبتنی بر همین فشاری بود که تحت آن قرار گرفته بودند.

استاد: بله، همین‌طور است. آن‌ها از همان موقع به دعوت کردن شروع کردند که امام حسن و امام حسین به آن‌ها گفتند که آن وقتی که باید می‌آمدید و مقاومت می‌کردید نکردید، آن موقع می‌شد مقاومت کرد الآن که هیچ کاری نمی‌شود کرد. دیر می‌آیید. خب این که سیدالشهداء(ع) که درک سیاسی به این‌ها می‌دهند از 7- 8 سال قبل، یعنی سیدالشهداء(ع) می‌گویند این تا 10 ساله آینده برنامه‌اش این است. افشایش می‌کنند. خب اوج دیکتاتوری معاویه است. دسیسه‌های فرهنگی دارد. معاویه یک موجی از جعل حدیث راه انداخته است و به بعضی‌ها پول می‌دهد که بگوید ما خودمان از پیامبر شنیدیم که گفت فلان! که آن حدیثی که جعل شد تا همین الان جهان اسلام را گرفتار و گیج کرده است یعنی هرچه پیامبر راجع به علی و حسن و حسین گفته بود این‌ها عین آن را راجع به کسان دیگری جعل کردند. حتی حدیث جعل کردند که پیامبر(ص) گفته معاویه مِنّی و أنا مِن معاویه! حدیث است! حدیث جعل کردند که پیامبر گفته معاویه داماد عرصه قیامت است و ستاره درخشان محشر است! حدیث جعل کردند که پیامبر(ص) گفته اگر جبرئیل بر من نازل نمی‌شد بر فلان کس از اصحابم نازل می‌شد و یک مدتی وحی قطع شد من فکر کردم دارد به او نازل می‌شود! خب این‌ها حدیث است که از پیامبر(ص) نقل کردند. معاویه خیلی در این قضیه نقش داشت که فرهنگ دینی را مختل و مخدوش کند و بگوید قرائت‌های مختلفی از دین و قرآن و پیامبر(ص) هست. این هم یک کار که سیدالشهداء(ع) این را افشاء می‌کنند و از آن طرف هم عرض کردم که گفتند آقا پس ثواب حج چه می‌شود شما می‌آیید این حرف‌ها را می‌زنید؟ مگر قرآن نمی‌گوید خودتان را بخاطر نیندازید پس چرا شما دارید همه ماها را به خطر می‌اندازید؟ چرا مسئله بغرنج درست می‌کنید؟ در واقع کربلا و مسئله عاشورا از همان چند سال شروع شده بود در کربلا دیگر اوج آن بود که سر سیدالشهداء(ع) را بر نیزه کردند. این هم یک نکته.

در بخش اول این خطبه سیدالشهداء(ع) حرف‌هایی را می‌زنند که بقیه جرأت نمی‌کردند بگویند و نقل شده که وقتی سیدالشهداء(ع) این سخنرانی را می‌کردند بعضی از همین‌هایی که شنونده بودند از شنیدن آن می‌ترسیدند یعنی می‌گفتند برای فردایمان پرونده نسازند که این‌ها هم در جلسه بودند که حسین داشته این حرف‌ها را می‌زده است؟ ایشان گفتند این طاغوت، یعنی معاویه، این دیکتاتور مستبد همه‌تان می‌بینید که دارد چه می‌کند؟ با ما و با شما، همه‌تان دارید می‌بینید. یعنی چه؟ یعنی چرا خودتان را به آن راه می‌زنید؟ چرا بازی درمی‌آورید؟ می‌بینید و بی‌تفاوت هستید. بعد سیدالشهداء گفت اما من امروز می‌خواهم در این مکان مقدس شما را مسئله‌دار کنم سؤالاتی را مطرح می‌کنم که مجبور هستید جواب آری و نه بدهید نمی‌توانید بگویید هم آری هم نه، من شما را بر سر دو راهی می‌گذارم همه آن‌چه که می‌دانید امروز به شما یادآوری می‌کنم از شما می‌پرسم که این‌ها را می‌دانید یا نمی‌دانید؟ می‌دانستید و سکوت می‌کنید و می‌گویید ما به سیاست کاری نداریم یا نمی‌دانید؟ دورغ می‌گویید یا راست می‌گویید ولی نمی‌خواهید هزینه آن را بپردازید؟ من شما را با آنچه می‌دانید صریح و شفاف روبرویتان می‌کنم یعنی ماده تعارف را قطع می‌کنم نمی‌گذارم با دین بازی کنید یعنی در واقع سیدالشهداء(ع) دارد خندقی می‌کَند و می‌خواهد بزرگان جهان اسلام را آن‌جا، اصحاب و تابعین را بگوید ما از این به بعد دیگر کنار هم نیستیم، همه‌‌مان منا و عرفات و حج آمدیم. مناسک دینی‌مان را همه داریم انجام می‌دهیم مثل هم است اما ما متعلّق به دو جبهه هستیم بین ما و معاویه باید انتخاب کنید. نمی‌شود هم آن اسلام باشد و هم ما. خب این هم یک بحث است. فرمودند یا من دارم راست می‌گویم یا دروغ. در هر دو حال شما وظیفه دارید و حق ندارید بگویید ما به این بحث‌ها کاری نداریم. باید عکس‌العمل نشان بدهید یا طرف ما بیایید یا طرف آن‌ها بروید و جلوی ما بایستید اگر ما باطل هستیم. بعضی‌ها می‌گویند همه را از قطار اسلام و انقلاب پیاده نکنید. بله کسی که در قطار است و می‌خواهد بماند حتماً باید حفظ بشود و کسی هم که پیاده هست حتماً باید او را سوار قطار کرد اما کسانی که می‌خواهند مسیر قطار را عوض کنند می‌خواهد توی لوکوموتیو برود و همین قطار اسلام را در جهت عکس توی یک ریل دیگر ببرد! خب باید جلوی این بایستیم و نگذاریم توی لوکوموتیو برود. توی قطار می‌خواهی بنشینی بنشین ولی در لوکوموتیو اتاق فرمان نباید بروی. حکومت نباید دست تو بیفتد. می‌خواهی شهروند باشی مثل بقیه، و طبق قانون مثل بقیه از حقوق شهروندی‌ات هم استفاده کن. آقا بعضی‌ها را از قطار انقلاب پیاده نکنید! خب بعضی‌ها خودشان پیاده شدند. وقتی کسی پیاده می‌شود به زور که نمی‌توانید جلوی او را بگیرید. بعضی‌ها می‌گویند من این قطار را قبول ندارم این قطاری که حسین می‌خواهد فرمانده او باشد من این مسیر را قبول ندارم من مسیری که فرمانده او معاویه باشد را قبول دارم! امام حسین(ع) می‌گویند همه ما با هم دیگر نمی‌توانیم در یک قطار باشیم. فرمان این قطار و حکومت و خلافت اسلامی که بزرگترین حکومت جهان شده بود نمی‌تواند دست هم معاویه و یزید باشد و هم ما. هم به ما بگویید قربان‌تان برویم وقتی من حسین را می‌بینید بگویید به‌به پیامبر شما را می‌بوسید و دوست‌تان داشت ما هم شما را دوست داریم چقدر نورانی هستید! یکی از اصحاب هست که به سیدالشهداء می‌گوید که ما که همه‌ می‌دانیم حق با شماست ولی این را هم می‌دانیم که نمی‌شود درگیر شد این‌ها وحشی‌اند! من دارم می‌بینم که سر شما را از بدن جدا می‌کنند خب چرا خانواده و دختر و بچه‌هایتان را می‌برید؟ بعد وسط بحث، این ریش‌هایتان چقدر قشنگ شده، رنگ کردید؟ چقدر ملوس شده! سیدالشهداء(ع) گفتند بله ریش‌هایم را رنگ کردم ولی بحث راجع به چیز دیگری بود. بعد طرف گریه‌اش کرد حالا یا گریه کرد یا تباکی کرد، گفت من دارم می‌بینیم ریش‌های به این قشنگی به خون سر شما سرخ می‌شود نروید. خب بعضی‌ها آمدند به آقا گفتند نروید. حالا ببینید امام حسین(ع) در واقع می‌فرمایند که یا ما از این قطار پیاده می‌شویم یا شما. در این لوکوموتیو اسلام و حکومت اسلام یا باید معاویه باشد یا ما. ما دیگر با همدیگر نمی‌توانیم ادامه بدهیم. نکته بعدی می‌فرمایند که این‌جا سخنرانی با تعارف گوش نکنید بعد بروید یادتان برود و بعد بگویید الحمدلله به ثواب سخنرانی هم رسیدیم احترام حسین را هم نگه داشتیم. امام حسین(ع) بیخ یقه آن‌ها را می‌گیرد خیلی جالب است – حالا متن آن را می‌خوانم – می‌فرماید که شما را به حقی که خدا بر گردن شما دارد و پیامبر و به حقی که من بر گردن شما دارم سوگند می‌دهم و متعهد می‌کنم از این‌جا که به شهرها و مناطق‌تان و قبائل‌تان رفتید هرچه من این‌جا گفتم باید کلمه به کلمه و جمله به جمله بگویید و بعد هم تکلیف خودتان را روشن کنید. از این به بعد دیگر نمی‌شود دو دوزه بازی کرد. به هرکس اعتماد دارید جمله به جمله آنچه که خواهم گفت منتقل کنید بعد فرمودند اگر من این‌ها را نگویم می‌ترسم این ارزش‌ها کهنه بشود، این حرف‌ها دیگر شنیده نشود. گفته هم نشود بگویند این‌ها شعارهای پوچ است! مثل بعضی‌ها که می‌گویند حرف‌های دهه شصتی، حرف‌های پنجاه و هفتی! فرمودند من می‌ترسم اگر امروز با شما اتمام حجّت نکنم و اگر شما این حرف‌ها را به مناطق خودتان منتقل نکنید ولو برایتان خطر دارد اما من می‌ترسم که حق بطور سراسری شکست بخورد و دیگر هیچ صدایی علیه این‌ها بلند نشود می‌ترسم این حرف‌ها کهنه بشود می‌ترسم این وضعیت عادی بشود و برایش توجیه مذهبی پیدا کنند. بعد آن‌جا آیاتی که در شأن امیرالمؤمنین(ع) نازل شده در حضور اصحاب (نسل اول) و تابعین (نسل دوم) که پیامبر را ندیده بودند. شروع کردند خواندند. پیامبر(ص) گفت من یک بار دیگر علی را معرفی کنم شما ببینید چه کار کرده بودند که جای شهید و جلّاد عوض می‌شود! آخه بعضی‌ها می‌گویند چرا امام حسین(ع) مدام در کربلا و عاشورا می‌گوید من حسینم پسر علی، پسر فاطمه، من پسر پیامبرم خب همه می‌دانند که شما که هستید؟ اولاً خیلی‌ها که در اثر فضای تبلیغاتی گیج شده بودند. می‌دانید وقتی اسرا را به شام بردند مردم مسلمان شام نمی‌دانستند این‌ها مسلمان هستند فکر کردند این‌ها اسرای جنگ از کفار هستند! گفته بودند شما اسرای کدام کشور هستید که اسیر شدید؟ که آن‌ها گفتند ما «اُسارا آل محمد» هستیم ما اسیران و از بچه‌های پیامبر هستیم. بعد جالب است مردم شام می‌گفتند ما فکر می‌کردیم معاویه و یزید اهل بیت هستند چون مدام اهل بیت اهل بیت می‌کنند ما فکر کردیم این‌ها اهل بیت(ع) هستند ما نمی‌دانستیم شما هم هستید. این آیاتی که می‌خوانند. بعد تک تک آیه‌ها را که می‌خوانند به حضار می‌گویند این بود یا نه؟ پیامبر این را گفت یا نه؟ از اصحاب می‌پرسیدند که شما این‌ها را نشنیدید؟ می‌گفتند چرا. تابعین ‌گفتند ما که خودمان نبودیم ولی از کسانی که به آن‌ها اعتماد داریم شنیدیم در حضور هر دو نسل یک به یک سؤال کرد و اتمام حجّت کرد که این‌ها بود یا نبود؟ یادتان رفته یا یادتان نرفته؟ خودتان را دارید به این راه می‌زنید یا به آن راه؟ وقتی که همه گفتند بله بله. بعد گفت حالا این‌جا قضیه تمام نمی‌شود اگر آری، نتیجه چه می‌شود؟ شما نفهمیدید که پیامبر راجع به معاویه و ابوسفیان و نسل بنی‌امیه چه گفت؟ شما نمی‌فهمید ما را نمی‌شناسید؟ برادرم حسن راا نمی‌شناختید؟ خودتان را به آن راه می‌زنید و هر اتفاقی که می‌افتد خودتان را مشغول مذهب‌تان کردید ولی کاری نکردید که چه می‌شود؟ خب کسانی بودند می‌گفتند که بله آقا این‌هایی که می‌گویید درست است ولی سخت نگیرید خیلی حقایق دیگر هم هست مگر همه راست‌ها را باید گفت؟ جز راست نباید گفت اما همه راست‌ها را هم که نباید گفت! بله حرف‌هایتان درست است منتهی نباید می‌گفتید ولش کن، این سخت نگیر. شما نمی‌فهمید این حرف‌ها چه نتیجه‌ای دارد؟ بعد ایشان شروع کردند بخش اول خطبه که من بخشی از عبارات آن را عرض می‌کنم. فرمودند که این طاغوت (معاویه) که این‌ها می‌گفتند خلیفه رسول‌الله، خلیفه اسلام، رهبر جهان اسلام. دارید می‌بینید، سیدالشهداء(ع) فرمودند این اولین باری نیست که من دارم این خبر را به شما می‌دهم سال‌هاست دیدید و دارید می‌بینید که این‌ها اولاً با ما چه کردند؟ با فرزندان پیامبر چه کردند؟ با اهل بیت چه کردند و بعد با خود شماها چه کردند؟ شما دیدید، شما فهمیدید، شما شاهد بودید یعنی چه؟ یعنی شما از مریخ نیامده بودید م دارم همه چیزهایی که شما می‌دانید به شما یادآوی می‌کنم این دفعه نمی‌گذارم بگویید بله این‌ها هم بوده ولی این‌طوری هم می‌شود. می‌خواهم شما را متلزم کنم به نتایج آنچه که قبول دارید. بعد فرمودند که من از شما چند سؤال می‌پرسم می‌خواهم مطالبی از شما بپرسم. از شما سؤال می‌کنم جواب از شما می‌خواهم، سؤال تشریفاتی نیست، اگر درست می‌گویم مرا تأیید کنید اگر دروغ می‌گویم من را تکذیب کنید حق ندارید بعد از این سخنرانی من بگویید که بله این درست است آن هم درست است ما قضاوت نمی‌کنیم، ما نه شما را قضاوت می‌کنیم نه این‌ها را قضاوت می‌کنیم ما خیلی نمی‌خواهیم اختلاف و تفرقه بیفتد. امام حسین(ع) فرمودند من می‌خواهم اختلاف بیفتد چون ما اختلاف داریم ما یکی نیستیم، دوتا خط است. این‌ها همان شرک و جاهلیت قبل از اسلام هستند با پرده و اسم اسلام. شما هم عقل‌تان به چشم‌تان است وقتی می‌بینید طرف ظواهر را رعایت می‌کند، حج می‌آید، عبادت می‌کند، زیارت پیامبر می‌رود و مناسک مذهبی دارد می‌گوید مذهب همین است ولی این کارهایی که تو داری می‌گویی سایسی است! با این‌ها ما کاری نداریم. حالا همین بلا را سر امام حسین(ع) درمی‌آورند می‌گویند آقا عاشورا را سیاسی نکنید! دیگر یک امام حسین را بگذارید برای ما بماند ما می‌خواهیم با او حال کنیم! همه چیزها را سیاسی می‌کنید این را سیاسی نکنید! خب نفهم کل کربلا و عاشورا سیاسی است. دعوا سر بیعت و حکومت است. امام حسین(ع) صریح می‌فرمایند: «أَیُّنا أَحَقُّ بِالْخِلافَةِ وَالْبَیْعَةِ باید روشن بشود که کدام از ما شایسته حکومت و خلافت هستند؟ ما یا این‌ها؟ دعوا سر این است. ما شایسته حکومت هستیم نه شما. شما حق حکومت ندارید اسم حکومت شما اسلامی است وگرنه همان حکومت جاهلیت است. همان‌طور دزدی می‌کنید، همان‌طور اختلاس و رشوه می‌کنید، همانطور خیانت می‌کنید، همانطور زندگی‌های اشرافی راه می‌اندازید به اسم اسلام و توجیه مذهبی می‌کنید من نمی‌گذارم این ادامه پیدا کند.

مجری:‌ این که به معنای قدرت‌طلبی نیست؟

استاد: ببینید قدرت را برای چه می‌خواهید؟ فرق سیاست دینی و سیاست غیر دینی همین است. سیاست یعنی دعوا بر سر قدرت اما قدرت برای چی؟ یک وقت می‌گویید قدرت برای ما. ما می‌خواهیم قدرت و ثروت بیشتر داشته باشیم و منافع خودمان را تأمین می‌کنیم. یک وقت می‌گویید من قدرت را می‌خواهم و برای آن هم می‌جنگم اما قدرت را برای تولید و عدالت می‌خواهم برای تأمین حقوق مادی و معنوی خلق. ما می‌خواهیم حکومت، حکومت صالح باشد تو می‌خواهی حکومت فاسد باشد پس ما سر حکومت با هم دعوا داریم اما هدف ما و شما یکی نیست تو هدف‌تان دنیا ولی هدف ما آخرت است. هدف شما سلطه است اما هدف ما عدالت است. هدف تو تأمین منافع حقوق و اضافه حقوق خودتان است ما هدف‌مان تأمین حقوق ملت است. در همین خطبه هم ایشان این تعبیر را می‌گویند. بعد فرمودند من از شما سؤالاتی می‌کنم که باید جواب بدهید. آری یا نه؟ یا مرا تصدیق کنید، یا مرا تکذیب کنید. نگویید بله هم این‌ها درست است هم آن‌ها. هم شما خوب هستید هم آن‌ها. قضاوت نمی‌کنیم. تفرقه نینداز، دوقطبی باطل نه دوقطبی حق. بعد فرمودند شما را سوگند می‌دهم من الآن با شما صحبت شوخی و حاشیه‌ای و تفریحی نیست با تمام صراحت و جدید دارم با شما صحبت می‌کنم. شما را سوگند می‌دهم به حق خدا بر شما. خدا بر گردن همه ما حق دارد ما همین قدر که یک نمازی می‌خوانیم این حقش بس است. باز این چه حقی است که شما می‌گویید؟ حقی که خدا بر گردن شما و حقی که رسول خدا بر ذمه شما دارد شما را به آن حق قسم می‌دهم که صریح و شفاف سخنان من را بشنوید و یا با ماشید یا بر ما؛ آن وسط نایستید. بین دوتا صندلی ننشینید. اگر ما درست می‌گوییم که باید کنار ما بایستید اگر درست نمی‌گوییم باید جلوی ما بایستیم چون ما به اسلام و مسلمین داریم صدمه می‌زنیم نه این که بگویید هر دویتان درست می‌گویید یا دوتا قرائت داریم! و حقی که من بر شما دارم. این حقی که خدا بر شما دارد چون حق عبادات را که دارند انجام می‌دهند این حق، حق عدالت است حق سیاسی است که قسم‌شان می‌دهند. فرمودند که سخنان من را بشنوید اگر درست می‌گویم کنار ما بایستید و اولین مسئولیت‌تان بعد از این‌جا شروع می‌شود به شهرهایتان برمی‌گردید شما را به حق خدا و پیامبرش و به حق خودم بر شما قسم می‌دهم که جمله جمله آنچه که بر شما خواهم گفت بروید و به همه مردان‌تان و به بزرگان و خواص‌تان بگویید همه را دعوت کنید و جلسه بگذارید یک تظاهرات و میتینگی راه بیندازید و این‌هایی که من گفتم بگویید این‌ها را حسین صریح گفت و جمله به جمله دقیق بگویید و بعد نظر خودتان را بگویید که با ما هستید یا با آن‌ها هستید؟ به کسانی که به آن‌ها در شهرهایتان اعتماد دارید آدم‌هایی که نفوذی نیستند با دستگاه نیستند یا دو دوزه باز نیستند آدم‌های ضعیف‌النفسی که حرف‌های انقلابی می‌زنند ولی با کوچکترین طمع و تطمیعی خریدنی هستند و خیانت می‌کنند فرمودند آن‌ها را وارد حلقه اصلی نکنید و یک کسی نگویید این حرف‌ها واجب است که همین الآن گفته بشود؟ امام حسین(ع) فرمودند واجب است که الآن گفته شود. فرمودند که من می‌ترسم اگر این حرف‌ها را صریح نگویم و شما صریح موضع نگیرید این خط و این پرچم کهنه بشود و از رنگ بیفتد. اگر الآن ما نگوییم بعد از من و ما دیگر کسی جرأت نمی‌کند حرف بزند. در تمام دنیا اسلام همین اسلام معاویه و یزید می‌شود تا همین الآن. حالا همه می‌فهمند دوتا اسلام داریم البته منظور من شیعه و سنی نیست - ن دیشب هم عرض کردم- ما در شهدای کربلا چند شهید سنی داریم یعنی شیعه عقیدتی و کلامی امام حسین(ع) نبودند. دوتا از شهدای کربلا با خوارج بودند که قبلاً با امرالمؤمنین جنگیده بودند ما افرادی داریم از جبهه مخالف به این طرف آمدند و شهید شدند آن روز بیش از 30 نفر از سربازان یزید، با سخنان امام حسین(ع) منقلب شدند این طرف آمدند. 30 نفر علاوه بر آن 72 نفر، 30 نفر از سربازان حکومتی یزید طرف امام حسین(ع) آمدند جبهه‌شان را عوض کردند جنگیدند و شهید شدند چون آنها که شهید شدند بیش از صد و خورده‌ای بودند, 30 تایشان از طرف جبهه مقابل آمدند. از این طرف کسانی هم بودند مثل شمر و مثل شبث‌بن‌ربیع این‌ها 20 سال قبل در جبهه امیرالمؤمنین(ع) بودند در این 20 سال عوض شدند. فاسد شدند. جزو عوامل معاویه رفتند و بعد هم فرمانده سپاه یزید آمد سر امام حسین(ع) را برید. امام حسین(ع) فرمودند اگر الآن نگویم و شفاف‌سازی نکنم و افکار عمومی جهان اسلام را سر دوراهی قرار ندهم و الآن روشن نشود که از این پس، از این‌جا به بعد تاریخ دو مسیر داشت، اسلام دیکتاتوری، اسلام غارتگری، اسلام باندبازی، فامیل‌بازی، اسلام غارت بیت‌المال، اسلام ذلت و سازش با کفر، اسلام جهل و خرافات، این طرف هم اسلام توحید و عدالت، اسلام ناب که اجازه نمی‌دهد نه به آن طرف و نه به این طرف که آن را تحریف کنی، اسلامی که گاز و مایع نیست که به هرشکلی دربیاید که هر قرائتی را بشود به آن نسبت داد که هر غلطی می‌خواهید بکنید یک اسم اسلامی هم روی آن بگذارید. فرمودند که خداوند اگر من الآن درگیر نشوم و صریح صحبت نکنم حق از بین خواهد رفت، حق برای همیشه درجهان اسلام شکست خواهد خورد یک حاشیه ضعیف می‌شود بعد آیات الهی را خواندند که خداوند نور خود را تمام خواهد کرد و کامل گسترش خواهد داد ولو کفار را خوش نیاید من می‌دانم این حرف‌ها دشمن‌تراشی می‌کند و این حرف‌ها خطرناک است. بعد شروع کردند آیاتی از قرآن که در شأن امیرالمؤمنین(ع) نازل شدند یکی یکی شمردند به اصحاب گفتند یادتان هست این آیه نازل شد پیامبر(ص) فرمود این در مورد علی است؟ گفتند بله. به نسل دومی‌ها هم گفتند شما هم این‌ها را شنیدید؟ چرا این حرف را می‌زنند؟ برای این که معاویه افکار عمومی را کاری کردند که خود حضرت می‌فرماید من را با معاویه مقایسه می‌کنند! علی اولین مسلمان است معاویه جزو آخرین مسلمان‌هاست که خودش و پدرش با نفاق مسلمان شدند! امام حسین(ع) می‌فرماید کار ما به جایی رسیده که می‌گویند علی درست می‌گوید یا معاویه؟ یعنی ببینید با فضای افکار عمومی و رسانه‌ها و فضاسازی و منبرهای فاسدی که داشتند چه کردند! که امام حسین(ع) دوباره یادآوری می‌کند که این آیات در شأن علی(ع) نازل شده است. این معاویه و ابوسفیان تا آخر در سپاه دشمن بودند بعد از فتح مکه تا آخر شهادتین گفتند همان را هم صادقانه نگفتند. این توده ملت که با این عشق و صفا می‌آیند و افتخار بزرگی برای ملت ایران است که عاشق اهل بیت(ع) و عاشق امام حسین(ع) هستند و بزرگترین تجمعات تاریخ بشر به نام حسین(ع) تشکیل می‌شود هم این عزاداری‌هایی که در ایران هست این جمعیت‌ها در دنیا نظیر ندارد و هم پیاده‌روی اربعین در جهان سابقه ندارد. شما می‌دانید تمام رسانه‌های جهان پیاده‌روی اربعین را سانسور می‌کنند. این‌هایی که در یک جایی یک گوشه‌ای 40تا آدم جمع می‌شوند یک چیزی می‌گویند هزاربار این‌ را می‌گویند که آدم فکر می‌کند کل ملت همان‌ها هستند همه جای دنیا همین‌طور است,‌10- 20 میلیون آدم ده‌ةا کیلومتر, صدها کیلومتر بعضی‌ها چند هزار کیلومتر پیاده‌روی می‌روند CNN, BCC و رسانه‌های جهان اصلاً این را نمی‌گویند. این اولاً افتخار بزرگی است اما در عین حال، شما از همین مردم از همین ماها بعضی نکات را بپرسید همین چیزهایی که امام حسین(ع) در خطبه منا و روایات دیگر دارند رد می‌کنند همین‌ها را بعضی‌ها قبول دارند یعنی همین‌طوری فکر می‌کنند یعنی همین فرمایشاتی که ایشان دارند که نشد من خطبه را بخوانم, اصل خطبه خیلی زیباست. مقدمه آن را عرض کردم. حالا ببینید آن‌جا سیدالشهداء(ع) تعابیری دارند که همین الآن اگر من نگویم امام حسین(ع) این‌ها را گفته، ترجمه فارسی آن را بگویم خیلی‌ها می‌گویند این حرف‌ها چیست ما اصلاً این حرف‌ها را قبول نداریم برای این که منطق شیعی و منطق اسلامی نیست یعنی شور و عشق هست ولی معرفت و آگاهی نیست. یعنی بعضی از این حرف‌هایی که, چنانکه من عین صحبت‌های امام(ره) را در دهه 70 می‌رفتم بعضی جاها می‌گفتم نمی‌گتفم امام(ره) گفته، چندین بار در دهه هفتاد جلساتی که در حوزه و دانشگاه‌ها می‌رفتیم آن موقع‌ها متصدیان آن‌ها برخورد کردند! بعد آمد گفت که این حرف‌ها خلاف اسلام است! این‌ها خلاف نظام و تضعیف نظام است! بعد که حرف‌هایش را زد گفتم این‌ها حرف‌های امام(ره) است. بعضی‌هایشان که آدم‌تر بودند می‌گفتند ما نمی‌دانستیم ولی بعضی‌هایشان که معاویه صفت بودند و هنوز هم هستند می‌گفتند خب خدا بیامرزد آن موقع دهه 60 بوده این حرف‌ها را زده، خدا ایشان را بیامرزد خدا اموات شما را هم بیامرزد! مگر ما تا آخر عمر باید هرچه گفتیم تکرار کنیم؟ و جالب است همین تیپ‌ها بیشتر از همه نان حکومت و جمهوری اسلامی را در این 40 سال خوردند, هرجا باید هزینه می‌دادند ندادند، خیلی‌هایشان نه در جنگ، نه در انقلاب، نه در درگیری با گروهک‌ها، نه در سطح این نبرد جهانی که الآن هست نبودند و جالب است که من خیلی از این تیپ‌ها را می‌شناسم هم 30- 40 سال است از توپره حکومت دارند می‌خورند و هم مسخره می‌کنند حالا بعضی‌هایشان غرب‌گرا و جریان‌های صریحاً سکولاریست هستند چه آخوند و چه دانشگاهی و روشنفکر, که بعضی‌هایشان وکیل بودند، وزیر بودند، مقامات بودند، بعضی‌هایشان شاید هنوز هم باشند و مسئولیت‌هایی دارند و یک عده‌شان هم که مذهبی و شخصاً متدین‌ترند برگشتند و به سمت همین فرهنگی که سیدالشهداء(ع) دارند آن را رد می‌کنند غش می‌کنند! یعنی شدند از تیپ همان‌هایی که می‌گویند برای چه ما دشمن‌تراشی می‌کنیم؟ برای چه ما دشمن درست می‌کنیم؟ چرا خطر درست می‌کنیم؟ بابا تسلیم شوید! باید حرف گنده‌تر از دهان‌مان نزنیم! خب آن‌ها می‌گفتند این حرف‌ها گنده‌تر از دهان امام حسین(ع) است! بعد هم که سیدالشهداء(ع) شهید شد گفتند دیدید گفتیم گنده‌تر از دهانش حرف می‌زند! گفتند تقصیر خود حسین بود که خودش را گرفتار کرد خب تو که می‌دانی کشته می‌شوی ما هم که همه به تو گفتیم پس برای چه می‌روی؟ این‌ها فکر می‌کردند که وقتی می‌دانی کشته می‌شوی دیگر نباید بروی! بله همین الآن بسیاری از ما عاشق امام حسین(ع) هستیم ولی منطق امام حسین(ع) را اصلاً نمی‌دانیم و اگر به ما هم بگویند اصلاً قبول نداریم و رد می‌کنیم!

مجری: ممنونم انشاءالله این سلسله مباحث، در شب‌های بعدی تقدیم حضورتان خواهد شد. شب‌تان بخیر.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha