خطبه سیدالشهدا در منا، فریاد علیه اشرافیگری ، عافیت پرستی و مسئولیت گریزی (1)
گفتگوی ویژه خبری - بخش دوم
مجری: بسم الله الرحمن الرحیم. به نام خداوند بخشنده مهربان. هموطنان گرامی سلام، به این بخش از گفتگو خیلی خوش آمدید. امروز در جای جای ایران اسلامی مراسم عزاداری و سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و یاران باوفای ایشان برگزار شد. با شناخت عوامل رخ دادن حوادث و واقعه کربلا میتوانیم از تکرار آن و مظلومیت حق و طرفداری دین جلوگیری کرد. در شب گذشته ساعت 21:45 همراه جناب آقای دکتر رحیمپور ازغدی بحثهای مختلفی را در مراحل و شناخت واقعه و حادثه کربلا بحث و بررسی کردیم رسیدیم به ماجرا و واقعه و خطبه منا توسط حضرت سیدالشهداء(ع) که فریاد علیه اشرافیگری، عافیتپرستی و مسئولیتگریزی است در گفتگوی امشب همراه استاد بزرگوار میخواهیم مباحث مختلف خطبه منا را بررسی کنیم روح و موضوعات اصلی که این خطبه خطاب به خواص و همچنین سران سیاسی و سران قبائلدارد. انشاءالله تا پایان گفتگو ما را همراهی بفرماید. گزیده برنامه شب گذشته را بخشهاییاش را آماده کردیم ابتدا ببینید و برگردیم ادامه بحث شب گذشته را با شما همراه باشیم.
عاشورا در کربلا سیدالشهداء(ع) فرمودند اگر کسی به گردن کسی حقالناس است مال کسی را خورده، بدهی دارد میتواند بدهد و نداده و این قبیل، ما را ترک کند.
بعضی از شهدای کربلا اصلاً شیعه نبودند یکی از آنها زُهَیر است.
بعضی از شهدای کربلا اصلاً باسواد نبودند
اقلاً دوتا از شهدای کربلا جزو خوارج بودند ولی در دفاع از حضرت سیدالشهداء(ع) شهید شدند.
کسانی که درست از نقطه مقابل، آن طرف جبهه دشمن به این طرف آمدند و کسانی که از وسط جبهه خودی آن طرف رفتند و این مسائل ادامه خواهد داشت و تکرار خواهد شد!
دنیا و آخرت هر دو برای خداست.
اصل مسئله امامت حسین است. ببینید بعضیها حسین جان میگویند تا امام حسین نگویند.
شیعه یعنی کسی که پایش را جای پای امامش میگذارد.
هم بخواهیم شیعه باشیم هم کلاه برنداریم، هم بخواهیم مسلمان باشیم هم دروغ نگوییم این سخت است. میخواهیم یک جوری باشد که هم شیعه باشیم هم دروغ بگوییم!
شما دیدید یک خدمتی میکنند با آن 600تا سلفی هم میگیرند در اینستا و فضاهای مجازی دیدم که این افراد شناخته شده و سلبریتیهای مختلف، این فرهنگ را میخواهی رواج بدهی صدبار خودت را نشان نده و یک بار او را!
ما کسانی داریم که عزاداری میکنند ولی نماز نمیخواند،
فرمودند سه تیپ دینداری داریم: یک عده داریم به عشق بهشت و منافعی که بعداً به آنها میرسد عبادت میکنند این عبادت تاجرانه است یعنی این نوع دینداری و ایمان یک مقداری کاسبکاری در آن است. یک عده را فرمودند ایمانشان سبک دین و تشیعشان مثل بردههاست از ترس جهنم یا از ترس این که مشکلاتی برایشان پیش نیاید میروند کار خیر میکنند اما یک کسانی هم هستند که حتی اگر بهشت و جهنم هم نباشد تابع خداوند هستند. فرمودند اگر این دینداری به سبک آزادگان است.
دروغ گفتن در بازار، تقلب در کالا، تخلف در وعدههایی که به هم میدهیم هرکس در این وضعیت ادعای تشیع بکند انسان فاسدی است.
×××
مجری: اینها گزیدهای از شب گذشته گفتگوی ویژه خبری با جناب استاد رحیمپور ازغدی بود که تقدیم حضور شما شد. شب گذشته رسیدیم به خطبه منا و آن چیزی که در این خطبه خطاب به خواص است. جناب استاد خدمت شما سلام عرض میکنم عزاداریهای شما قبول باشد. موضوعی که امشب انتخاب کردیم خطبه سیدالشهداء(ع) در منا و فریاد علیه اشرافیگری و عافیتپرستی و مسئولیتگریزی است. بفرمایید جهتگیری کلی و روح خطبه چه موضوعاتی را به ما گوشزد میکند تا موضوعات اصلی را در خود خطبه بررسی کنیم.
استاد: بسمالله الرحمن الرحیم. بنده هم سلام عرض میکنم خدمت شما و دوستان ناظر بر جلسه. و تسلیت عرض میکنیم شهادت اباعبدالله(ع) و اولاد و اصحاب و یاران ایشان. خطبه منا سخنرانیای که سیدالشهدا(ع) یکی دو سال قبل از کربلا در اواخر عمر معاویه در منا و حین اعمال حج انجام دادند راجع به آن باید از ابعاد مختلف، فلسفه سیاسی و بلکه فلسفه دین، ساعتها و سالها گفتگو بشود. باید درس خارج فقه سیاسی و فقه تربیتی در حوزهها در مورد آن گذاشته بشود. آسیبشناسی نخبگان جامعه اسلامی است. آسیبشناسی علمای دین و روحانیونی که وظیفهشناس نیستند فضل دینی دارند اما شعور دینی و تعهد دینی و مکتبی ندارند. آسیبشناسی روشنفکران و شبه روشنفکران و سران و تأثیرگذاران و تصمیمسازان جامعه است. مخاطب اصلیشان در این سخنرانی نخبگان و همان الیت و خواص هستند و بخصوص آنهایی که به نام مذهب اعتبار پیدا کردند و با مردم با این نام و عنوان صحبت میکنند. این تعبیری که علیه اشرافیگری بخصوص از نوع مذهبی آن که توجیه اسلامی و توجیه شرعی میکنند و مسئولیتگریزی یعنی مذهب منهای مسئولیت، مذهب به عنوان مخدّر، به عنوان تریاک، برای آرامبخشی خودمان، برای تخلیه هیجانها، برای توجیه وضعیت خودمان، برای تحمل مشکلات، و دین به عنوان ابزار. نماز، زیارت، عزاداری، اینها همه وسیله و ابزاری برای تأمین منافع خودم، برای توجیه کارهای خودم، برای تأمین آرامش ولو موقت و حتی ساختگی برای خودم.
این مذهب و دین بود در زمانی که سیدالشهداء(ع) قیام کرد و قبل از آن در زمان این سخنرانی، یعنی حکومت معاویه علیه قرآن و پیامبر(ص) و سنت و حج و نماز موضع علنی اصلاً نگرفت خودشان اینها امام جمعه میشدند و مراسم حج میرفتند درست است در زمان یزید مفاسد علنی شد ولی در زمان معاویه مفاسد و کثافتکاری هم بود پنهان بود چنان که یکی از اصحاب پیامبر(ص) که از اطرافیان خود معاویه است ولی هنوز درست آن را کامل نشناخته بود و یک گروهی که از عراق در دوران حاکمیت معاویه به شام آمدند که با معاویه ملاقات کنند و با دستگاه همراهی کنند فکر میکردند که مسئله قابل حل است. این که میگویم در منابع اهل سنت و شیعه است. در حین این که میروند وارد کاخ معاویه بشوند میبینند از درِ پشتی میبییند یک کاروان و یک گروهی دارد داخل میرود. یکیشان بررسی میکند میگوید داشتند مشروب میبردند! این مخفی بود علنی نبود. اما در زمان یزید... شما میدانید یزید یک آدم 20- 30 ساله جوان است و مادرش از مسیحیهای رومی آن منطقه است که تحت حکومت روم بودند سرمربی و معلم و آقابالاسرش که مشاور اوست و او را تربیت کرده و از کسانی است که بعدها خط کربلا را او داده است به نام سرجون که مسیحی و از تشکیلات امپراطوری روم بوده و با آنها ارتباط دارد و خودش هم یک آدمی بود که اهل شعر و ادب و یک شخصیت ادبی و روشنفکر او را میشناختند. میدانید یزید چندین ابیات متعددی شعر دارد و اهل قلم است و زندگیاش با سگهاست یعنی کلاً سگباز است و در خانه و رختخوابش و سر سفره با سگ وانواع حیوانات بود. میمونی دارد تربیت کرده که با میمون مسابقه اسبدوانی میدهد که وقتی میمون از روی اسب افتاد مُرد یک هفته در جهان اسلام عزای عمومی اعلام کردند! یعنی حکومت دینی اززمان پیامبر(ص) و علی(ع) معنایش عوض شد و به این جاها رسید. رهبر جهان اسلام که آن موقع ابرقدرت جهان و بزرگترین قدرت نظامی و سیاسی جهان شده بود یک جوان اهل مشروبات الکلی بود. این سبک زندگیاش هست و نگاه و عقیدهاش هم وقتی که سر سیدالشهداء(ع) را جلوی او میآورند و احساس میکند پیروز کامل است آنجا میگوید که کدام نبوت؟ محمد آمد گفت که خدا با من حرف زده و این نفهمها هم باور کردند! خداآمد با تو حرف زد؟ نه وحی در کار بود، نه نبوَتی در کار بود نه جبرئیلی بود! بازی درآورد. این بازی سیاسی بود که بنیهاشم راه انداختند و موفق هم شدند و حکومت را گرفتند. حالا محمد و علی، منظورش پیامبر است چون رهبر جنگ بدر پیامبر(ص) بود میگوید آنها علی، در جنگ بدر زدند بزرگان ما را کشتند و ما در کربلا انتقام آن را گرفتیم! یعنی کربلا انتقام بدر است. اینها حاکمان در حکومت اسلامی شدند و میگویند دین، مسئله کاملاً شخصی است هرکسی میخواهد مذهبی باشد، باشد در عین حال شرابخانه، فاحشهخانه، سالنهای رقص و موزیک در خود مکه و مدینه راه انداختند و بزرگترین رقاصان و مطربها و هنرمندان و سلبریتیهای آن موقع شعبه اصلیشان مکه و مدینه بوده است! همین تیپها کاروان راه میانداختند یعنی مجالس شرابخوری و مواد میزدند و سکس و... بعد هم کاروانی زیارت میرفتند. نقل شده که در شهرهای سر راه، مردم سر راه کاروان اینها میآمدند و از آنها امضاء میگرفتند با آنها سلفی میگرفتند! شلوغ! در این دورههاست که معاویه یک چنین اسلامی ساخته است! در این دورههاست که امام حسین(ع) میگویند اینها در هر شهری یک آخوند فاسد و یک منبری درست کردند و کسانی میآیند به نام دین، ظلمها و جنایات اینها را توجیه میکنند. فقرا و گرسنهها همه جا زمینگیر شدند و کسی به دادشان نمیرسد. همه هستههای فکر دینی و توحید، اخلاق، معنویت و عدالت اسلامی هدف قرار گرفته و این نخبگان و خواص و مذهبیهای شناخته شده و علمای دین وحافظان قرآن هم هستند هیچی نمیگویند! در این شرایط ایشان در منا خطبه و سخنرانی کردند.
یک بحثی که ما الآن و همیشه با آن مواجه بوده و هستیم این است که یک خط در دو سر طیف داریم افراط و تفریط؛ و آن این که آیا عمل و سبک زندگی در مذهبی بودن و مؤمن دخالت دارد یا نه؟ یک جریانی به نام مرجئه بوجود آمده بودند که با اصطلاح امروز لیبرالهای مذهبی آن موقع بودند. این خط را خود معاویه ترویج میکرد و آن این بود که همه مذهبی هستیم. همهمان بهشتی هستیم! همه خوب هستیم! و مهم نیست که چه کسی چطوری زندگی میکند؟ بینماز و بانماز، بیحجاب و باحجاب، آدم روزهگیر و بیروزه، اینها مسئله مهمی نیست این در مسائل عبادی و شخصی. در مسائل سیاسی و حکومتی هم مهم نیست که رشوه بگیریم، اختلاس کنیم، دیکتاتوری کنیم، جلوی آزادی بیان را بگیریم، و هر کس از ما سؤالی یا انتقادی میکند خفه کنیم اینها مهم نیست مهم این است که همه ما مذهبی هستیم همه حج میرویم و زیارت میرویم! این دیدگاه مرجئه را معاویه ترویج میکرد یعنی اسلام بدون مسئولیت و ایمان بدون عمل. اینها میگفتند همه مسلمانها مسلمان هستند و همه هم به یک اندازه بیخودی هم دوقطبی نکنید بگویید اینها باتقوا هستند و اینها بیتقوا. این جبهه حزبالله است و این جبهه شیطان است.
مجری: در واقع یک روح بیتفاوتی در جامعه.
استاد: و توجیه وضع موجود. تفکر مقابل، خوارج بودند خیلی آرتدوکسی و سخت. اینها میگفتند اصلاً کسی که گناه میکند او کافر است یعنی گناه هم که بکنی کافر میشوی! اینقدر سختگیر. به این معنا اصلاً مسلمانی در کار نیست همه کافر و جهنم هستند. خط سیدالشهداء(ع)، خط امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن(ع) و اهل بیت(ع) که همان خط قرآن و پیامبر(ص) بود با دوتای اینها مقابله میکرد از یک طرف میگفت حق ندارید کسی یا کسانی را از نجات و رستگاری مأیوس کنید صرف این که یک افرادی هستند بیشتر از من و شما گناه کردند اینها را مأیوس کنید و بگویید شما حق ندارید توی مسجد بیایید شما اصلاً مسلمان نیستید شما اصلاً حق ندارید بیایید عزاداری کنید نباید شما را زیارت راه بدهند این خط غلط است. نباید هیچ کس را از نجات مأیوس کرد. خداوند میفرماید همه گناهانتان را ببخشم یک گناه بخشیده نخواهد شد و آن مأیوس شدن از رحمت خداست یعنی اگر بگویی خدا من را نمیبخشد خدا همه گناهانت را میبخشد اما این حرف تو را نمیبخشد. این خیلی مهم است. این برای این است که افراد مأیوس نشوند و از یک طرف دیگر، جریان مرجئه همه را مغرور کند و بگوید اصلاً مهم نیست که موضع سیاسی چیست؟ موضع اجتماعی چیست؟ همکاری میکنی؟ نمیکنی؟ توی مسیر حقی؟ باطلی؟ فاسدی؟ صالحی؟ اینها مهم نیست این دوتا حرف انحرافی است ببینید سیدالشهداء(ع) در خطبه منی یکی از مرزبندیهایی که میکنند مرزبندی داخل مذهب است آنهایی که در کربلا با اام حسین(ع) جنگیدند جنگ مذهب و لامذهبی نبود جنگ دو تعریف از مذهب بود! آن طرف نماز جماعت میخواند و آیه قرآن میخواند این طرف هم همینطور. فرق اینها با هم چیست؟ ببینید خط جذب حداکثری دفع حداقلی این کار سیدالشهداء(ع) بود حتی از خبیثترین افراد دشمن مأیوس نمیشد. از کسی که در حق ایشان جنایت کرده لحظه آخر میآید و با آغوش گرم استقبال میکند اما در عین حال اجازه نمیدهند که هرکسی ادعا کند که مهم نیست به چه معتقدی؟ عقاید مهم نیست، اخلاق مهم نیست، سبک زندگی مهم نیست، جمالت را عشق است! همین زیارتی که میآیی! همین سیاهی که میپوشی! همین که یک قطره اشک ریختی تمام است هر کثافتکاری میخواهی بکن! ایشان با هر دوتای این دیدگاهها درافتاد. این یک نکته در این خطبه است که یک شکاف بین مذهبیها ایجاد میکند. درست است جذب حداکثری و دفع حداقلی. اما بالاخره یک دفعی در کار است. خط قرمزی هست آن تعبیری که میگوید این شمشیر و این خطی است بین ما و شما، ظاهراً تا الآن یک امَت بودیم ولی از این به بعد ما دو امَت هستیم. اسلام شما اسلام نیست که با خون سیدالشهداء(ع) هم قابل توجیه است. این تقسیم مذهبیها.
یک نگاه میگوید خود مذهبی بودن، مذهبینمایی و خود این زیارت، عزاداری هدف است مهم نیست چه کسی هستی؟ عقاید و اخلاق تو چیست؟ زمان سیدالشهداء(ع) با حسین هستی؟ با یزید هستی؟ بیطرفی؟ اینها اصلاً مهم نیست مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصاد، اینها خیلی مهم نیست همین که توی جمع بیایی و همین دَم یا حسین بگیری همین خودش هدف است! خب این حرف غلط است. خود امام حسین هم هدف نبوده است. خود امام حسین هم فدای هدف شده است او چیست که از حسین هم بزرگتر است و حسین و با تمام فرزندان پیامبر باید آنطور برخورد بشود همه شهید تکه تکه آن جنایتها، آن چیست که از حسین مهمتر است؟ آن خود اسلام است. توحید، عدالت. حسین هم دارد فدای آن میشود. بعد بعضیها به حسین بچسبیم ولی توحید و عدالت مهم نیست! خب حالا به حسین چسبیدی، از حسین چه میخواهید؟ اولاً خود سیدالشهداء(ع) یک تعبیری دارند روایتشان این است که ما را دوست بدارید اما برای خدا نه برای خودمان. ما دکان مستقل از خداوند نداریم هدف خدا دین خدا رستگاری شماست، هدف ما هم همین است من برای همین شهید شدم. امام حسین(ع) میگوید کسی دکانی برای ما در عرض خدا باز نکند این خیلی تعبیر عجیبی است این عین ترجمه حدیث است ما را دوست بدارید اما «لحبّ الله» این عشق به ما در مسیر توحید باشد هدف خداست. ما هم وسیله هستیم. اینطوری نیست که به هر شکلی ما مذهبی بودیم به هر شکلی ما تظاهر کردیم و به هر شکلی عزاداری کردیم همین خوب است همین درست است. نه این درست نیست.
مجری: استاد این مسیر ما را به آن سمت که مد نظر است یعنی حبّ الهی، از حبّ امام حسین به حبّ الهی برسیم؟
استاد: اگر به همین فرمایشات امام حسین(ع) توجه بکنیم چرا. اگر نکنیم نه. چون حواستان باشد در خود کربلا بعد از شهادت امام حسین(ع) اول کسانی که برای امام حسین(ع) اشک ریختند عمر سعد بوده، عمر سعد خودش برای امام حسین(ع) زار زار گریه کرد. یزید اولین مجلس عزاداری رسمی برای امام حسین(ع) گرفت یعنی وقتی که اسرا مثلاً 20 روز یک ماه بعد به شام رسیدند اول با اینها برخورد کردند مردم اینها را درست نمیشناختند بعد که شناختند و معلوم شد اینها چه کسانی هستند نوع موضعگیریهای حضرت سجاد(ع) و حضرت زینب(س) و سایر اسرا باعث شد که داخل خود کاخ حاکمیتی یزید شکاف افتاد یعنی خود آن افسران و فرماندهان یعنی بعضی از خانواده خود یزید گریه کرد و گریه افتادند و بعد از سخنرانی حضرت زینب(س) شرمنده شدند. یزید دید قافیه را باخته است بعد از آن اسارت تمام شد گفت شما مهمان ما هستید من گفته بودم کلاه بیاورند سر آوردند آنها افراطی عمل کردند! دروغ میگفت برای این که قافیه را باخت. بعد یزید در چندین مسجد مجلس عزاداری امام حسین(ع) گرفت بعد گفت قرآن توزیع کنید فقط قرآن بخوانید و کسی بحث سیاسی نکند این حکم یزید است . دین بدون سیاست! یعنی برای حسین عزاداری کنید اما هیچ کس سؤال نکند این حسین را کی کشت برای چی کشت؟ چطوری است که تو هم حسین را می کشی و هم عزای او را میگیری؟ در مساجد که مردم اهل شام سؤال میکردند که قضیه چیست چطوری است که هم اینها را کشتیم و هم برایشان عزا میگیرند سؤال میکردند حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) افشاگری میکردند یزید دستور داد در هنگام عزای سیدالشهداء(ع) هیچ کس حق حرفهای سیاسی و پچ پچ ندارد حرف دنیا نزنید فقط قرآن بخوانید و ثواب آن را به روح حسین تقدیم کنید بعد هم اینها در برگشت به عنوان اسیر برنگشتند آنها را با احترام برگرداند چون قافیه را باخت. یعنی نرمافزار جبهه تکه تکه شده حسین و پیام خون حسین بر سختافزار قدرت بزرگترین امپراطوری جهان غلبه کرد و ادبیات اینها عوض شد.
هدف؛ پس این که بعضیها میگویند بگذارید همه زیر خیمه اباعبدالله بیایند مهم نیست چه کار میکنند این حرف درست نیست. از آن طرف هم که بگویید هرکس صالح صددرصد نیست و این اصلاً مسلمان نیست و عزاداریاش هم قبول نیست این بیخود میآید او را طرد کنید و راهش ندهید! این هم خیانت است. نه باید مردم و هیچ کس را مأیوس کرد شما حق ندارید من را مأیوس کنید شاید من از این چهارتا توبه کنم برگردم آدم بشوم نه من را مغرور کن که هر جنایت و کثافتکاری میخواهی بکنی بکن بعد بیا با یک زیارت و عزاداری آن را حل کن. ببینید اینها همان زمان خواستند قضیه عزای سیدالشهداء(ع) به یک کارونال مذهبی تبدیل بشود و خود یزید هم عزادار امام حسین(ع) است اصلاً تقصیر او نیست یک کم تقصیر خودِ امام حسین بوده و یک هم تقصیر ابنزیاد بوده است! اینطوری که راه بیفتید کسی مخالف آن نیست یعنی فردا هیئت مذهبی رباخوارها، هیئت مذهبی رشوهخواران و اختلاسچیها، هیئت مذهبی عرقخورها و بینمازها، هیئت مذهبی برهنگان حسینی، دیوانگان هیئت سگبازها، چنان که انگلستان مسجد همجنسبازها برای مسلمانها درست کرد! در استرالیا انجمن اسلامی همجنسبازها راه انداختند! آقا طرد نکنید! دوقطبی نکنید! همه خوب هستند. همه بیایند! خب این را که معاویه مشکلی نداشت. اصلاً مرجئه همین را میگفتند. میگفتند فقط جذب، خط قرمزی وجود دارد. خوارج از این طرف بام افتاده بودند میگفتند فقط دفع! ما هیچ کس را مسلمان نمیدانیم حتی گناه میکنید کافر شدید و... ببینید یأس و غرور را با هم اشتباه نکنید. چند وقت پیشها دیدم یک آقایی در تلویزیون صحبت میکرد مداحی اهل بیت(ع) را میکرد بعد میخواست بگوید امام حسین(ع), امام رضا(ع) خیلی جاذبه حداکثری داشتند و خیلی مهربان بودند که اصل این حرف درست است و باید هم گفته بشود. بعد گفت یک شخصی بود عرقخور و بینماز و لات و فاسد و چاقوکش که خیلیها را اذیت کرده بود و آزار داده بود این یک بار گذرش به مشهد افتاده بود بعد همانطور که میرفت یک مرتبه قلبش شکست و رو کرد به گنبد طلا – اینها با گنبد طلا حرف میزنند با خودِ امام رضا(ع) کاری ندارند – رو کرد به گنبد طلا گفت آقا خیلی لوتی هستی ما اینجا غریبیم تو خودت هم غریبالغربا بودی من اینجا غریب هستم غریبنوازی کن من اینجا نه عرق گیر میآورم نه موادی هست نه عشق و حالی هست خودت میدانی مهماننوازی کن. بعد گفت از حرم بیرون نیامده دید یکی زد روی شانه او گفت داشی بیا که عرق سگی هست و مواد هم هست و خلاصه همه نوع بساط جمع و جور است! خانم و آقا و... خلاصه همه چی هست. بعد این برگشت رو به گنبد امام رضا(ع) گفت آقا حقا که لوطی هستی مهماننوازی! این میخواهد بگوید که اگر گناه کردید مأیوس نشوید میتوانید برگردید. روایت داریم که یکی از این تیپها که جزو شیعیان و مذهبیها بود ولی وسطهایش هم هر وقت عملاً سر دو راهی قرار میگرفت عقایدش را کنار میگذاشت و سراغ منافعش میرفت هم فساد اخلاقی و هم چیزهای معمولی که ما داریم و هم فساد سیاسی کرده بود؛ و او با امام(ع) رفت و آمد داشت ولی رفت و آمدش کم شده بود تقریباً قطع شده بود چون خراب شده بود. بعد یک وقتی داشت از توی کوچه میآمد روبروی امام(ع)، تا امام را از دور دید رویش را برگرداند به دیوار کرد که مثلاً من شما را ندیدم که چشم در چشم او قرار نگیرد. امام(ع) همینطور که از کنار او رد شدند به او سلام کردند فرمودند هر کاری میکنید بکنید ولی به ما پشت نکنید رابطهتان را با ما قطع نکن. این درست است. امام صادق(ع) به یکی از یارانشان گفتند شما قرار بود در آن جمع با فلان شهر ارتباط داشته باشی و حفظشان کنید چه شد؟ گفت آقا من چند جلسه رفتم اینها اصلاً آدم نیستند! هرچه میگوییم گوش نمیکنند هر کاری دلشان میخواهد میکنند و خیلی هم به شما عقیدهای ندارند یک کمی تظاهر میکنند و من اینها را آدمهای درستی نمیدانم و رابطهام را قطع کردم. امام(ع) فرمودند خب اگر قرار باشد هرکس با هر کس فاصلهای دارد رابطهاش را قطع کند خب من هم باید رابطهام را با شما قطع کنم شما به حقی قضاوت میکنید که اینها تا آخر قابل اصلاح نیستند؟ من اینها را میشناسم و به شما گفتم با اینها ارتباط داشته باش. نگفتم همراهی کن اما گفتم رابطهات را قطع نکن. ببینید این که میگویند افراد را قضاوت نکنید ببینید این حرف هم درست است هم غلط است، قضاوت نکن یعنی چه؟ اولاً که اگر منظور از قضاوت نکن یعنی قضاوت عجولانه و شتابانه و قضاوت غیر منصفانه نکن این حرف درست است یعنی سوء ظن به مردم نداشته باش، کارهایشان را بد تفسیر نکن، همه را آدمهای بدی نبین و خودت را مرکز عالم نبین این حرف درست است این همان چیزی است که میگویند به دیگران سوء ظن نداشته باشید به همه حسن ظن داشته باش به خودت سوء ظن داشته باش اگر هم آدم بدی هست خودت را اصلاح کن، این در روایات ما هست و میفرمایند اینقدر راجع به مردم قضاوت نکنید تا یک چیزی از مردم میبینید تا ته آن میروید قضاوتهایی که مبتنی بر ظن و گمان است آگاهی ندارید حدس میزنید، کور هستید، حق ندارید اینطوری قضاوت کنید. غیبت نکن یعنی قضاوت غیر منصفانه نکن، تهمت و افتراء نزن یعنی قضاوت نکن. به این معنا بله. اما این که قضاوت نکن به این معنا که ما اصلاً موضع نداریم! به من چه! اصلاً خوب و بدی وجود ندارد! معروف و منکری نیست! اگر نباید در هیچ موردی قضاوت داشت و امر به معروف و نهی از منکر، موافق و مخالف چیست؟ اصلاً خودِ خداوند دوقطبی کرده و از اول میگوید توحید، شرک. عدل، ظلم. حق، باطل. بهشت، جهنم. این دو قطبی را خود خداوند از همان اول میگوید شما به لحاظ معرفتی در یک هستی دو قطبی هستید. انتخاب کنید. نه این که بگوییم نه، دو قطبی نیست، همه مثل هم هستند، همه چیز مساوی است، همه چ
یز خوب است، نه همه خوب نیست، اما آن که مثل خوارج همه بد است، نه همه بد نیست. نه خوشبین بیخود و نه بدبین بیخود. واقعبین باش. واقعیت دوبُعدی است. خداوند در قرآن، انسانشناسی قرآن، هم بالاترین تعریف را از انسان دارد که میگوید تو میتوانی مسجود ملائک میتوانی باشی و خداوند تو را خلق کرد گفت من بهترین خالق هستم، بهترین خالق یعنی تو زیباترین مخلوق هستی. هم همین قرآن میگوید مرگ بر انسان.
مجری: هم دفع کن و هم جذب کن. همان جذب حداکثر و دفع حداقلی.
استاد: بله، همین قرآن میگوید «قُتِلَ الانسان» مرگ بر انسان. همین قرآن میگوید انسان ضعیف آفریده شد، شما ضعیف هستید. همین قرآن میگوید انسان، عجول و شتابزده آفریده شد. خب پس ما یک نقاط قوتی داریم و یک نقاط ضعفی. هم صدای فرشتگان هست و هم صدای شیطان است. این که همه خوب هستند، قضاوت نکن، یا همه بد هستند قضاوت بد نکن. هر دویش غلط است. ضمن این که هیچ کس نمیتواند قضاوت نکند! همین الآن که شما اینجا نشستید ما دفعه دوم هست که خدمت شما رسیدم و داریم همدیگر را میبینیم شما چه بگویید و چه نگویید، الآن شما راجع به بنده توی ذهنتان یک قضاوتی دارید من هم راجع به شما یک قضاوتی دارم، اصلاً همه راجع به هم قضاوت دارند هر کسی را که ندیدیم ولی چیزی از او شنیدیم یک قضاوت راجع به او داریم، مگر قضاوت دست خود آدم است؟ قضاوت نکن، نمیشود، قضاوت داری میکنی، منتهی این قضاوت را به زبان آوردن و تعقیبات آن را ادامه دادن و بر اساس آن تصمیم گرفتن، دفع کردن یا جذب کردن این غلط است. قضاوت وقتی است که شما به همه ابعاد اشراف داشته باشی و انصاف داشته باشی. اشراف و انصاف. این دوتا باید باشد. اگر این دوتا بود حتماً قضاوت میشود، اصلاً این که میگویند قضاوت نکن یعنی خودش دارد قضاوت میکند راجع به آن کسی که قضاوت میکند، حداقلش. راجع به من و تو هم دارد قضاوت میکند. همه ما راجع به هم قضاوت میکنیم. همه ما در ذهنمان راجع به نزدیکانمان قضاوت داریم. اما این که این قضاوت را مبنای کارتان قرار بدهید یا ندهید این مسئله مهمی است که میفرمایند نه این کار را نکنید، اما قضاوت ... تا یک حرفی میشود میگویند آقا قضاوت نکن! طرف دارد کثیفترین فساد حکومتی را و حق صدها هزار مردم و بیتالمال را بالا کشیده قضاوت نکنم؟ طرف آمده بیناموسی و برهنگی و بیحجابی را ترویج میکند خلاف صریح حکم خداوند در قرآن، خلاف حکم همه انبیاء است راجع به این قضاوت نکنیم؟ چرا باید قضاوت کرد خدا قضاوت کرده است. خداوند میفرماید، پیامبر(ص) میگوید که رشوهگیر و رشوه دهنده هر دویشان جهنمی هستند این قضاوت است. خب این دارد رشوه میدهد و او هم دارد رشوه میگیرد، حالا ما قضاوت نکنیم؟ چرا قضاوت کن، باید قضاوت کنیم.
مجری: چرا در تصمیمگیریهایمان این قضاوتها راه ندارد؟ شما فرمودید قضاوت بکنید ولی در انتها، در تصمیمگیریهایمان راهش ندهیم.
استاد: بله درست است. من میگویم اولاً همه قضاوت میکنیم کسی نیست که قضاوت نکند. قرآن و روایات اسلامی میگوید درست قضاوت کن، قضاوت بیانصافانه، قضاوت غیر منصفانه، قضاوت نادرست، قضاوت ظالمانه، قضاوت از سر سوء ظن و بدبینی به همه، اینها را حق ندارید.
مجری: پس آنجایی که انصاف باشد و اِشراف باشد مبنای تصمیمگیری هم بشود.
استاد: حتماً هم باید بشود. اصلاً امام حسین(ع) به آنها همینها را میگویند یک واقعیات واضحی در خطبه منا به آنها میگویند اینها را میدانید یا نمیدانید؟ خب حالا بگوید نه ما قضاوت نمیکنیم! بین شما و معاویه قضاوت نکنیم! خب امام حسین(ع) میگوید دین ندارید چطور قضاوت نمیکنید؟ اگر معروف و منکر، امر و نهی نکنید و قضاوت نکنید امر و نهی نیست یعنی شما مسئول نیستید. خلاصه این که هر کاری میخواهی بکن بعد بگذار عاشورا بیاید یک دیگی! یک آش نذری هم بزن! الحمدلله تمام شد! سینه بزنیم، قمه بزنیم، تمام شد گناهان یک سالهمان بخشیده شد دوباره سال جدید از صفر شروع کنیم تا آن وقت! اصلاً اینها نیست امام حسین(ع) یک چنین عزاداریها و امام حسین بازیها را قبول ندارد. این یک مسئله که خیلیها به آن توجه ندارند و نداریم. از آن طرف عرض کردم مقدسنماهای بیعمل. سیدالشهداء(ع) علیه اینها هم ایستادند کسانی که خودشان را مرکز عالم میدانند مثل این که خودشان توی بهشت هستند و بقیه در جهنم هستند اینها دارند با بقیه صحبت میکنند از این موضع، امام حسین(ع) میگوید بیشتر شما دین «اِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ،» همهتان مذهبی هستید منتهی مذهب در حد لغلغه زبان. ور ور میزنید. اداهای مذهبی همه دارید همهتان مذهبی هستید. اصلاً در دنیا ما آدم لامذهبی ضد مذهب خیلی کم داریم. من به شما بگویم کافر ملحدی که کلاً بگوید قطعاً خدا و پیامبر و معاد نیست و اینها همه دروغ است اینها در دنیا در اقلیت هستند خیلی کم هستند اکثر دنیا مثل خود ماها مشرک هستند ملحد نیستند یعنی میگویند خدا قبول است ولی معیار نیست. ما هم خدا را قبول داریم و هم با یزید بیعت میکنیم! این برای آن وقت نیست که سیدالشهداء(ع) گفتند مردم دین، لغلغه زبانشان است. فرمودند: «اِنَّ النّاسَ؛ اکثریت مردم والدِّین، اکثرشان مذهبی هستند در حد همین بازیهای زبانی و اداهای مذهبی. صلوات بفرست! مورد شفاعت اباعبدالله قرار بگیر! یا حسین فلان! در این حدها همه مذهبی هستند. بعد میگوید همه را جذب کنیم. یک هیئت بگذاریم برای همه! هیئت حسینیهای عاشق دزدی! رشوه! هیئت زینبیهای فلان! هیئت دوست دخترها پسرهایی که رابطه درست اخلاقی با هم ندارند! یک دیگ آش آن وسط بگذار هر کاری بکن! برو حج عبای آل سعود را ببوس! حجکم مقبول! برو زیارت امام حسین(ع) نجف و کربلا چکمه صدام را ببوس! برو ایران حرم امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) چکمه شاه و دست فرح را ببوس! خب این کارها بود و قبلاً هم این مذهب بود. زمان معاویه هم اینها بود. آنها میگفتند این مشروبفروشی و فاحشهخانه هرکس میخواهد برود این هم مسجدالحرام هرکس میخواهد برود! اصلاً معاویه سر کار آمد گفت مردم من مثل علی و حسن نیستم، من اصلاً با دین شما کاری ندارم فقط موی دماغ من نشوید، هر کاری دلتان میخواهد بکنید، آزادی کاملاً اجتماعی و اخلاقی، ولی آزادی سیاسی نمیدهم! حق ندارید در مسئله حکومت دخالت کنید و خلف وعده و... به هر صورت این که دین در حد بازی زبانی و ادا و اصول است اینها هم زمان امام حسین(ع) بود امام حسین(ع) فرمود اکثر مردم مذهبی هستند منتهی همینطوری مذهبی هستند خب الآن هم همینطور است، الآن هم «الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِنا،» ما تا وقتی که منافعمان تأمین است مذهبی هستیم. تعبیر سیدالشهداء(ع) این است مذهبی هستند «ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ،» تا وقتی که معیشت و منافع دنیویشان تأمین است. اما اگر بگویند مذهبی هستید ولی دیگر نمیتوانید هرطور بخواهید میتوانید پول دربیاورید. حلال و حرام دارد حق نداری حق دیگران را بقاپی. یک جایی باید از آن اموالتان بگذری، یک جایی باید از آبرو و جانت بگذری. اینجا سیدالشهداء(ع) میفرماید: «فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ،» وقتی آزمایشهای اصلی، آزمونهای بزرگ پیش میآید «قَلَّ الدَّیّانونَ»؛ دینداران چه کم هستند. این جمله، یکی از هستههای اصلی مفهومی خطبة منا است بخصوص خطاب به خواص. الآن هم پس هست. زبان مذهبی و معنوی سلوک کافرانه! ظاهر مؤمنانه و مشی کافرانه! دَم حسینی بگیر به سبک یزیدی زندگی کن! ببینید جنگ امیرالمؤمنین(ع) و معاویه است و در جبهه یک دورهای آتشبس دادند یک عدهای گفتند آقا ما نمیدانیم کدامتان درست میگویید؟ امام(ع) گفتند اشکالی ندارد سؤالی دارید از ما بپرسید بعد هم بروید از آنها بپرسید، بعد مسئله را روشن کنید، بعد قضاوت کنید و بعد موضع بگیرید بعد هزینه درکتان را باید بپردازید اگر ما برحق بودیم باید کنار ما بایستید اگر ما برحق نیستید کنار آنها بروید و با ما بجنگید. نمیتوانید وقتی فهمیدید که چه کسی حق و چه کسی باطل است باز هم بگویید به من چه! بعد نقل شده که هر دو را میرفتند یعنی هم میخواستند هم حق باشند هم باطل، میگفتند دوقطبی نکنید آن وقت دقت کنید که دوقطبیهای نادرست نباید کرد. یعنی بیخودی افراد را به جان هم انداختن، دوقطبی سر دنیا، سر مفاهیم غلط، این غلط است. این ضد وحدت است. به جان هم انداختن مردم سر مسائل... مثلاً دوقطبی سازی سر مسئله قومی، نژادی، جنگ مذهبی و جنگ قبیلهای غلط است اما دوقطبی بین حق و باطل و عدل و ظلم، اصلاً انبیاء برای هعمین دو قطبی آمدند. خب حالا اینجا ببینید میگوید که...
مجری: استاد یک سؤالی بپرسم، روایتی را از امام صادق(ع) نقل کردید یک روایتی را از امام حسین(ع) نقل کردید، دیشب صحبت از طرفدار امام حسین(ع) بودن و شیعه واقعی بودن امام حسین(ع) را فرمودید من به عنوان یک جوان، یک 40 ساله، یک 50 ساله و یک 60 ساله، همه ما در زندگیمان خطا و گناه داریم، همه ما تلاش میکنیم در ظاهر مؤمنانهمان یک زندگی مؤمنانه هم داشته باشیم و به قولی شیعه امام حسین(ع) باشیم. آن امید به اصلاح، امید به رحمت الهی الآن چطوری میشود در زندگی ما باشد هم این زندگی ظاهر مؤمنانه را در زندگیمان داشته باشیم و هم برویم سینه بزنیم، زنجیر بزنیم و عزاداری کنیم و از آن فاصله بگیریم؟
استاد: ببینید اولاً عزاداری و زیارت جزء بزرگترین عبادات است و پاداش بسیاری دارد هر قدمی که برای زیارت اباعبدالله و اولیاء خدا برداریم پاداش الهی دارد، زنده نگه داشتن این پرچم و بالا نگه داشتن این پرچم و زنده نگه داشتن روح زیارت و عزاداری یعنی زنده نگه داشتن پرچم مکتب. آن روشن است. این هم که میفرمایید ببینید ما در زندگیمان چند شخصیتی هستیم. ما روز عاشورا یک جور هستیم، هفته بعدش یک جور دیگری هستیم. صبح آدمیم، عصرش آدم نیستیم! با رفیقت آدمی ولی به خانه که میآیی حیوانی! در خانه آدمی، میروی در بازار حیوانی. گرفتاری اکثریت ما و بشریت همین است. خب این که فرمودند نباید مأیوس بشوید توبهای که خداوند میگوید من توبه کننده را دوست دارم توبه کننده کیست؟ توبده کننده آدم فاسد است، فاسد توبه میکند نه صالح. مثل ماها که انواع و اقسام گناهان و ظلمها را کردیم بعد به ما میگوید توبه کن! توبه یعنی دوربرگردان، مسیرت را میتوانی برگردانی تو مجبور نیستی ادامه بدهی. توبه یعنی انقلاب علیه خود. یعنی تو همه کاره هستی، تو تشخیص بده، تو تصمیم بگیر، تو مسیر حیات و سبک زندگیات را میتوانی تغییر بدهی. بعد خدا میگوید شما را خیلی دوست دارم یعنی گناهکارانی که امثال ما گناه میکنیم بعد هم توبه میکنیم ناراحت میشویم شرمنده میشویم توی یک کار دیگری میخواهیم جبران کنیم. این یعنی اهل نجات هستیم. سیدالشهداء(ع) میخواهند جلوی این حقهبازها را بگیرند. ببینید در جنگ صفین یک کسی مثل ابوهریره است. این ابوهریره جزو روات هم هست. این موقع نماز به اردوگاه حضرت امیرالمؤمنین(ع) میآمد و پشت حضرت علی(ع) نماز میخواند! بعد برای ناهار توی اردوگاه معاویه میرفت توی اردوگاه معاویه سر سفره آنها غذا میخورد. بعد بعضیها به او گفتند بالاخره تو چطوری هستی؟ ما نفهمیدیم با چه کسی هستی؟ گفت نماز پشت سر علی میچسبد ناهار سر سفره معاویه! سیدالشهداء(ع) با این خط درافتاد که تو نمیتوانی بازی دربیاوری، کلاه خدا را نمیتوانی برداری برای این که اصلاً خدا کلاه ندارد. نمیتوانی کلاه او را برداری باید صادق باشی اما این که فساد و گناه داریم همه ما گناه داریم، الآن یک آدم بیگناه نشان بدهید؟ همه ما گناهکاریم، بعضیها کمتر گناه و ظلم میکنند بعضیها متوسط هستند و بعضیها بیشتر، هیچ کس هم نباید مأیوس بشود اما نباید بازی دربیاوریم و بگوییم که یک زیارت، یک عزاداری و یک دیگ هم زدیم و یک نذری دادیم تمام شد! این اسلام اشراف و اسلام اغنیاء و دزدها و سرمایهداران بزرگ که حقوق فقرا را بالا میکشیدند است. سیدالشهداء(ع) در خطبه منا به خواص میگویند خانوادههای فقرا در شهرهای مختلف گرسنه ماندند شما درد این گرسنهها را ندارید؟ زمینگیرها، بیماران، بیماریهای سخت کر و لال، خانوادههایی هستند که زمین خوردهاند! شما اینجا چه کار میکنید؟ هم حج میآیید و هم کاری به آنها ندارید؟ حدود 10 محور از خطبه منا، این یک محور آن است که حالا عبارت آن را ظاهراً فرصت نمیکنم بگویم.
یک نکته دیگر را اینجا توجه داشته باشید مبارزه با اشرافیت، هم حج برو و هم امام حسین(ع) را تنها بگذار. سیدالشهداء(ع) در خطبه منا در برابر این تفکر میایستند. بعضیها بحث نماز را که مطرح میکنند میگویند این بحث نماز و حج و عبادات، همه ما مقدمه است برای این که ما آدمهای خوب و مهربانی بشویم برویم به بقیه خدمت کنیم. این حرف به نظر شما درست است یا نه؟
مجری: خیر.
استاد: چرا؟
مجری: بالاخره نمود ظاهری آنها باید در وجود و عمل ما هم باشد.
استاد: از آن طرف یک عدهای میگویند نماز و عبادت را به ما گفتند انجام بدهید ربطی به خدمت به مردم، مریضها و گرفتارها و سیاست و اجتماع ندارد، سیدالشهداء(ع) در خطبه منا این دوتا خط را میکوبند. به آنهایی که میگویند نماز و عبادت خودش هدف نیست اینها برای این است که ما اعتقاد به خدا و قیامت پیدا کنیم و آدمهای مهربانی بشویم حالا اگر تو خودت آدم مهربانی هستی داری به مردم خدمت میکنی دیگر نماز و عبادت و حجاب و حج مهم نیست. این حرف غلط است. سیدالشهداء(ع) میفرماید نماز وسیله نیست که هدف خدمت به خلق باشد. برعکس است. خدمت به خلق هم وسیلهای برای این که هدف خداست. هدف خلق نیست، خداست. اما به هدف که خداست نمیرسی مگر این که دو کار را انجام بدهی. 1) رابطه با خداوند؛ نماز و معنویت که اصل مسیر را این تعیین میکند. 2) خدمت به خلق. یعنی سیدالشهداء(ع) میگویند ما دوتا خط را قبول نداریم یکی آنهایی که میگویند ما مذهبی هستیم عبادت میکنیم زیارت و عزاداری و... ولی نه کاری به مردم و فقرا و گرفتارها داریم، به جوانانی که مجرد هستند، صدها هزار و میلیونها سن ازدواج است میخواهد ازدواج کند ولی یک اتاق نمیتواند اجاره کند من به اینها کاری ندارم، به سیاست هم کاری ندارم که چه کسی دارد برای جامعه اسلامی تصمیم میگیرد من به اینها هم کاری ندارم. من فقط اهل عبادت و زیارت و عزاداری هستم. من نه به سیاست، نه به اقتصاد، نه عدالت کاری ندارم. این را سیدالشهداء(ع) در این خطبه رد میکنند آنهایی هم که میگویند عبادت به جز خدمت خلق نیست. چرا هست. مقدمه خدمت به خلق، هدف خداست. اگر تو خدمت به خلق بکنی نه برای خدا بلکه برای خودت، برای ارضای خودت، برای مشهور شدن، برای این که برای تو کف بزنند این خدمت به خلق آثار دنیویاش را دارد یعنی مشکل آنها حل شد و تو هم در دنیا برایت کف زدند اما مشکل هستیشناختی تو را حل نمیکند چون رابطهات با خداوند که کمال مطلق و هدف خلقت و هستی است قطع است. تو از این عالم که میروی از این خدمات و کارهای خیریهات هیچی برایت نمیماند همهاش در دنیاست، در آخرت چیزی به تو نمیدهند چون تو آخرت را هدف نگرفتی. این هم خط بعدی سیدالشهدا(ع) است. خب من به آن 9تا محور دیگر نمیرسم چون فرمودید وقت تنگ است.
فقط به یک آیهای در جای دیگری امام(ع) به آن استناد کردند که من به آن اشاره میکنم که آن هم مربوط به فلسفه دین و نسبت آن با فلسفه زندگی است. دوستان به این آیه مراجعه بکنند. خداوند میفرماید که: «قَالُوا یَا شُعَیْبُ أَصَلَاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّکَ لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ» (هود/ 87)؛ کسانی در زمان انبیاء قبل هم بودند، اینها با مذهب مشکل نداشتند، خلاصه این که با مذهب حسین(ع) مشکل دارند نه با اصل مذهبی بودن. حتی مشرکین مکه همهشان خدای خدایان را قبول داشتند. همین الآن شما میدانید دو – سه میلیارد بتپرست مثل زمان پیامبر(ص) هست؟ همین ژاپن توکیو دانشگاه توکیو من دعوت بودم خیلی جالب است در دانشگاه توکیو جلسه دپارتمان فلسفه دین و فلسفه بود بعد کنارش توی توکیو پر از بتخانه است. من 7-8 تا از این بتخانهها را رفتم. در آن بتخانه دیدم 7-8 تا استاد دانشگاه و پروفسور که در هوا – فضا دارد تدریس میکند دیدم جلوی بتها ایستاده، به بتها لباس پوشانده بودند، آب جلویشان گذاشته، نذر میکند، جلویش سجده میکند، یعنی دقیقاً عین زمان پیامبر(ص)، همین الآن ما دو – سه میلیارد بتپرست در شکلهای مختلف داریم و کسانی که جلوی مجسمه مسیح(ع) و مریم(س) و اینها را پسر خدا میدانند اینها هم به یک شکل دیگری هستند. میخواهم عرض کنم شرک بین مسلمانها هم به اَشکال مختلف هست همین الآن هم هست. الحاد به این شکل نبود. حالا ببینید قرآن میفرماید که حضرت شعیب(ع) مردم را دعوت به نماز و توحید میکرد ولی میگفت اینها عواقب دارد بعد آنها به او چه گفتند؟ این از آیات مهم است، همه آیات مهم هستند منتهی ما اهمیت آن را نمیفهمیم که این آیه جواب چه سؤالاتی است؟ بزرگان قوم شعیب، نخبگان و ثروتمندان و صاحبان قدرت به او گفتند: ««قَالُوا یَا شُعَیْبُ أَصَلَاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ ...» جناب شعیب ما که تو را از قبل میشناختیم و با تو مشکلی نداشتیم منتهی تو فقط اگر میگفتی نماز بخوانید و مذهبی باشید ما باز هم مشکلی نداشتیم ما با اسم خداو مذهب و عبادت و معبد مشکلی نداریم تو را هم میپذیریم با تو دعوا نداریم منتهی مشکل این است که این نمازی که تو میگویی آثار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی دارد این خدایی که میگویی خدای انتزاعی نیست یعنی ما اگر آن لاالهالاالله را گفتیم یک طرف آن میرود قسط و عدالت اقتصادی و اجتماعی، یک طرف آن میرود سادهزیستی و زهد حاکمان، یک طرف آن میرود عدالت اجتماعی و برابری و برادری. یک طرف آن این است هک دیگر در بازار نمیتوانید کلاهبرداری کنید، یک طرف آن این است که دیگر نمیتوانید رشوه بگیرید، یک طرف آن این است که دیگر نمیتوانید دروغ بگویید، آن وقت این برای ما مشکل است! میگوید أَصَلَاتُکَ، آیا این نماز تو که ما با اصل نماز و مذهب تو مشکل نداریم، اما این نماز تَأْمُرُکَ به تو فرمان میدهد – دقت میکنید - تعبیر امر دارد، آیا این نمازت به تو فرمان میدهد که به ما بگویی، این شیوهای است که قبل از ما همه پدران ما هم داشتند و همه مذهبی بودند این شیوه را ما کلاً باید ترک کنیم- بعدی آن خیلی جالب است - أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ، و جلوی هر نوع سبک زندگی و اقتصادی را بگیرد یعنی ما دیگر نمیتوانیم هر طور دلمان میخواهد ثروتمند بشویم؟ از این به بعد حلال و حرام و عدل و ظلم مطرح میشود؟ حقالناس و حقالله هم میآید و در اقتصاد هم کار دارد؟ یعنی اگر ما این نماز تو را قبول کنیم معنیاش این است که دیگر با اموالمان نمیتوانیم هر کاری دلمان میخواهد بکنیم. پشت نماز این است که از کجا آوردهای؟ و کجا داری مصرف میکنی؟ میگوید ما با این نماز مشکل داریم نه اصل مذهبی بودن. این خیلی تعبیر مهمی است. آیا این نمازت به تو فرمان میدهد که ما آنچه را که نسلهای قبلیمان سنتهای ما بوده ما آنها را کنار بگذاریم و سراغ خدا تو بیاییم و دیگر نتوانیم هرطور دلمان میخواهد در اقتصاد و اموال و ثروت و سرمایه هر کاری دلمان میخواهد بکنیم؟ یعنی نماز آمد توی بازار، توی سیاست، توی همه جا آمد. با این نماز ما مشکل داریم – بعد جالب است – میگوید: إِنَّکَ لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ؛ جناب شعیب تو که آدم فهمیدهای بودی، ما که به تو احترام میگذاشتیم. شما که آدم باظرفیتی بودی حلیم؛ آدم باظرفیتی بودی، آدم افراطی و کم ظرفیت و سطحی و نفهم که نبودی. بعد هم رشید؛ تو آدم فهمیده و رشد یافته و روشنفکر بودی، حالا چه شده که این حرفهای تند را میزنی؟ معنی حرفهایت این است که ما تا الآن مذهبی نبودیم؟ یک تعبیر دیگر هم که شده این است که این قسمت آخرش طرف دارد به حضرت شعیب متلک میگوید، میگوید این نماز تو دستور میدهد که ما هرطوری دلمان میخواهد در اقتصاد هر کاری دلمان میخواهد نکنیم و عدالت را مد نظر داشته باشیم و این شیوه مذهبی بودن پدر و مادرهایمان و نسلهای قبلمان را کنار بگذاریم؟ این مذهب یک اقتضائات جدیدی دارد؟ آقای رشید، جناب آقای فهمیده و آقای روشنفکر، یعنی متلک. که این بخش آخر آیه دو جور است.
خب نماز و عبادت و زیارت و عزاداری که مخالف دارد، بزرگان و صاحبان قدرت و ثروت مخالف هستند و نماز و عزاداری که مخالف ندارد خودشان جلودار میآیند، قمه به شما میدهند که قمه بزنی، از سفارت آمریکا و انگلیس بعد از 28 مرداد به هیئتهای مذهبی قمه توزیع کردند. مثل یزید که میآید روضه امام حسین(ع) میخواند. این که این مذهب اجازه نمیدهد خط گذشتگانتان را ادامه بدهید، آقا گذشتگان همه اینطوری بودند! خب همه غلط میگفتند بیخود گفتند. قرآن میگوید انبیاء هرجا میرفتند به آنها میگفتند آقا ما از قبل همینطوری بودیم ما همینجوری مذهبی بودیم شما حالا آمدی چه میگویی که آمدی همه چیز را داری قیچی میکنی و میگویی اینها غلط است. قرآن میگوید گذشتگانتان هم غلط گفتند و غلط کردند. سنت به این معنا را قبول ندارد که هرچه از قبل مانده باید از آن پیروی کنید. و بعد با نماز درگیر شدند منتهی نماز با این قید، و بعد این نماز تَأمرکَ؛ نماز به تو امر میکند که در اقتصاد و سیاست موضع بگیر، یعنی نمازی که مسئولیت و تکلیف میآورد.
سیدالشهداء(ع) یکی از آن ده محوری است که حداقل در خطبه منا مطرح کردند که مذهب تقسیم بر دو! و باید مرز را روشن کنید بعد سؤالاتی کردند گفتند اینها و اینها را میدانید یا نه؟ اگر نمیدانید دوباره بگویم ولی میدانید. اگر میدانید قضاوت دارید حالا باید به وظیفهتان عمل کنید نمیتوانید هم این طرف خندق باشید هم آن طرف. نمیتوانید نماز را پشت علی بخوانید و ناهار را سر سفره معاویه! و الآن هنوز خیلی از اکثریت ما همینطور هستیم. یعنی الآن شما فکر نکنید اگر الآن امام حسین(ع) بود همه این عزاداران طرف امام حسین(ع) میرفتند اصلاً اینطوری نیست. همان اتفاقی که آن موقع افتاد الآن هم میافتد حالا با یکسری ریز و درشت.
مجری: جناب استاد رحیمپور ازغدی خیلی ممنون از حضورتان و توضیحاتتان راجع به یک محور از محورهای خطبه منای سیدالشهدا(ع) که راجع به عافیتپرستی و مسئولیتگریزی بود که دین را از سیاست جدا کرده بود و توضیحات شما را شنیدیم انشاءالله برنامهریزی بفرمایید ما هم از محضرتان وقت بگیریم برای این که تا پایان ایام عزاداری و سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین(ع) بار دیگر در خدمت شما باشیم و به آن چیزی ک در واقعه عاشورا مهم است بپردازیم.
استاد: انشاءالله اگر خواستید فرداشب میشود بعضی از محورهای دیگر را خدمت شما عرض کنم.
مجری: انشاءالله، ممنون از حضور شما. با شما خداحافظی میکنم و از همراهی یکایک شما هموطنان گرامی تشکر میکنم. باز هم التماس دعای ویژه از محضر یکایک شما در این ایام داریم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی