پاسخ به پرسشهایی در مورد نقش سفارت انگلیس از مشروطه تا فتنه 88، قدرت نرم و سخت، سازش و نفوذ و...
پرسش و پاسخ (3)
سوالات:
چرا خط تفرقهافکنی قومی و مذهبی، پروژه ثابت سفارت انگلیس در ایران از مشروطه تا فتنه ۸۸ و تاکنون بوده است؟ اعتراف مستشرقین به نقش تمدن اسلامی اندلس در رنسانس اروپا و انتقال تکنولوژی نساجی و پرواز و کشاورزی و... تا فرهنگ مدارا و آزادی ادیان و مذاهب و حقوق بشر و حقوق زن و.... از تمدن اسلامی به اروپا چه الهاماتی برای امروز ما دارد؟ چرا متقابلاً شاهد جنایات غرب علیه مسلمین به ویژه از قرن ۱۸ و ۱۹ تاکنون بودهایم؟ اهمیت قدرت سختافزاری و دفاعی امروز ایران در مقایسه با ضعف نظامی گذشته ایران در برابر استعمارگران چیست؟ چرا نرمافزار مقاومت، مهمتر از سختافزار آن است؟ اصلاحات در نظام گمرک، بانکها، مالیات و... چرا برای حفظ انقلاب، بسیار فوری وضروری است؟ آیا فتح مجدد نهادهای حاکمیتی توسط ارزشهای انقلاب اسلامی معنادار است؟ خط نفوذ چیست و مفاسد اقتصادی و حقوق های نجومی، چه نقشی در آن دارند؟ انحراف در نظام و خط سازش از بازرگان تا امروز چه شاخصهایی دارد؟
ضعف نرمافزاری، بصیرت سیاسی و شعور سیاسی و دینی نداشتن، به دست خودمان، خودمان را بزنند. شیوههای آن فرق میکند. به هر موضوعی نگاه میکنند. در قضایای مذهبی، شیعه و سنی، در قضایای قومی، کُرد، فارس، ترک، عرب، بلوچی، ترکمنی، لری، ترکی، حالا بعضی از اینها گویش است نه قومیت! بعضیها قومیت است اینها نژاد نیست. نژاد فارس و کُرد در ایران که با هم فرقی ندارد. ترکهای ایران هم میدانید که بیشتر آذری است یعنی زبان است نه قومیت. ولی اینها کاری ندارند یک مرتبه کُرد و فارس و ترک و بلوچ را، همه اینها جزو قدیمیترین گویشها و حداکثر قومیتهای ایرانی به لحاظ تاریخی بودهاند. یک مرتبه از درون اینها تبدیل به شکاف میکند که آقا شما ترکی، او فارس است، او عرب است، او بلوچ است. همین بحث تجزیه کردستان که از اول، قویترین موج تجزیه را اسرائیلیها، آمریکاییها و قبل از آن کمونیستها شوروی انجام میدادند خب جاهای مختلفی را خواستند از ایران جدا کنند یکی در آذربایجان زمان پیشهوری شد با شعارهای چپ. یکی در کردستان. در آذربایجان بحث ترکمحوری نبود، پانترکیزم مطرح نبود بحث دموکرات و غیر دموکرات و مباحث سیاسی بود و وابستگی به شوروی. در کردستان، یک مرتبه مسئله، با این که همیشه کُردها از ریشههای قدیمی چه شیعه و چه سنیشان مقاومت بودند در برابر اشغالگر. ترکها همینطور بودند در جنوب بختیاریها، لرها، همیشه در برابر اشغالگر و در برابر استبداد حکومت مرکزی یک خط مقاومت بود. بلوچها همینطور. یک مرتبه انگلیس آمد در کل این عشایر و قبایل نفوذ کرد و از خود اینها علیه خودشان استفاده کرد. بعد که بر ایران مسلط شد به دست ارتشی که خودش ساخت همینها را سرکوب و قتلعام کرد و از سر راه برداشت. خب این شیوه به شکلهای مختلفی بود گاهی هم در حوزه سیاسی خودش را نشان میدهد. حتی به انتخابات، همین قضیه 88 چه بود؟ سفارت انگلیس که رسماً اعضایش در خیابانها بودند. سرویسهای جاسوسی، انگلیسیها و آمریکاییها آمدند یک مرتبه یک اختلاف سر یک رأی بین دو – سهتا نامزد را که یک اختلاف نظر درون اجتماعی بود، یک اختلاف سیاسی طبیعی و سلیقهای بین افراد بود، رقابت درون نظام بود که آن را تبدیل به رقابت با نظام کردند یعنی درگیر شدن با خود نظام! اینها شیوههایشان است. یک کتابی است به نام «خصومت علیه بنیانگرایی» این طارق علی، اسناد قشنگی آورده که من بعضی از آنها را برای اولین بار دیدم. نقل قول میکند از بعضی از نخستین تئورسینهای نفوذ در شرق و جهان اسلام در دوره جنگهای صلیبی.
چند نقل قول میکند از بعضی از نظریهپردازان و مستشاران غربی در همان دورانی که در قرن 19 صد و خوردهای سال پیش اینها داشتند وارد ایران و کشورهای اسلامی میشدند. خود آن شخص یکی خانم لامیاکادر اسلامشناس غربی- انگلیسی است، میگوید که وقتی جهان اسلام در اوج تمدن بود و ما در اروپا حمام نداشتیم، بیمارستان نداشتیم، کتابخانه نداشتیم، مشکل بزرگ مردم اروپا این بود که همه بدنهایشان بو میداد، دهانهایشان بو میداد، لباسها همینطور. انواع بیماریهای مسری، در این شرایط، در جهان اسلام کتابخانههایی با دو میلیون جلد کتاب، بیمارستانهای تخصصی، کارخانههای نساجی با 11 هزار کارگر، یعنی انقلاب صنعتی، این قضیه برای 700- 800 سال پیش است. او میگوید آن دوران، جهان اسلام اینطور بود ما اینطور. ما بعد از این که بر اینها مسلط شدیم اولین کاری که کردیم تاریخ را تغییر دادیم! یعنی تاریخنویسی کردیم. تاریخ جعلی برایشان نوشتیم! – دقت کنید – میگوید مثلاً گفتیم نخستین طراحیها برای پرواز توسط "لئوناردو داوینچی" صورت گرفته است، اولین نقشههایی که برای پرواز هواپیماست که به آن تئوری پرواز میگویند از آنجا مطرح میشود و اولین هواپیماهای دستی کوچک دارد ساخته میشود. در حالی که میدانستیم اولاً داوینچی و امثال او در ایتالیا، اصلاً جنوب ایتالیا و کل اسپانیا آندلس تمدن اسلامی بود و اینها کاملاً هرچه در مدرسهها و دانشگاههایشان میخواندند کتابهای دانشمندان مسلمان عرب و ایرانی بوده، هرچه الهام گرفتند از آنهاست، چیزی از خودشان نداشتند. علاوه بر آن، میدانستیم که در همین آندلس در جنوب اروپا که اروپای اسلامی بود، اسپانیا و پرتغال و جنوب فرانسه که دست مسلمین بود در 875 میلادی یعنی 6 قرن، 600 سال قبل از لئوناردو داوینچی، مهندسان مسلمانان اولین پروازهای آزمایشی را صورت داده بودند و ما در آثار تاریخیمان اینجا داشتیم که در اسپانیای اسلامی مهندسین مسلمان توانسته بودند تا 500 متر پرواز کنند یعنی اولین هواپیماها را ساخته بودند، تا 500 متر پرواز ثبت شده بود و این اتفاق، 600 سال قبل از لئوناردو داوینچی است و داوینچی در ایتالیا درس خوانده که عمدتاً دانشگاهها و مدارس آن، مهندسی و پزشکی و همه اینها استادان و متن کتابهای درسیاش برای مسلمانان بود. میگوید ما به عنوان نمونه به لحاظ علمی گفتیم اینها عقبماندهاند ما جلوییم، بنابراین ما میخواهیم بیاییم شما را مدرن کنیم. علمی کنیم. و اینها باور کردند، نسلهای جدیدشان باور کردند. سر قضیه تسامح و آزادی مثلاً دین و اندیشه، ما در دنیا قبولاندیم که ما اروپاییها و مسیحیها اهل تسامح و تساهل و صلحاندیشی و آزاداندیشی هستیم، خشونت مذهبی را قبول نداریم و این مسلمانها تروریزم مذهبی خشونت هستند و عدم مدارا، این سبک مسلمانهاست! ولی در عمل و اتفاق واقعی چه بود؟ اتفاق واقعی این بود که مسلمین وقتی بر شرق و جنوب اروپا مسلط بودند و بر کل خاورمیانه، اینقدر با محبت و آزادی، با مسیحی و یهودی برخورد میکردند که بسیاری از مسیحیان و یهودیان خاورمیانه نامهای اسلامی داشتند! بعد اسم میبرد. کشیش بزرگ مسیحی شهر است ولی اسمش محمد است. میگوید اسمهای اسلامی میگذاشتند اینقدر قاطی شده بودند و خودشان را بیگانه نمیدانستند با اینها این قدر دوستانه و با محبت برخورد میشده. اولین متن حقوق بشری اروپا ترجمه آثار کسانی مثل "ابنرشد" و حتی قبل از اوست. اولین بار مباحث فقه اسلامی اینجا آمد که ما بر اساس آن فقه مقوله حقوق بشر و مباحث حقوق دینی بشر را با آنها آشنا شدیم. کلیسا که این حرفها را نداشت. کلیسا حتی یک متن دینی در باب حقوق بشر نداشت. غیر از کلیسا و مسیحیت هم چیزی در اروپا نبود جز قبائل مشرک، و وحشی، قبایل ژرمن و اسلاو که اینها معمولاً راهزنان جنگلی و بیابانی بودند و همینها هم بقایای امپراطوری روم غربی را متلاشی کردند. میگوید این عبارت که هر جامعه که بخشی از آن حقوق کمتری دارند پژمرده میشوند، این شعارها و امثال این جملهها بود که بعدها شد سرفصلهای حقوق بشر اول مسیحی و بعد لائیک در غرب. میگوید ما همه اینها را از کتابهای مسلمانها درآوردیم ولی در این کشورهایی که میرویم اشغال میکنیم جوری وانمود میکنیم که شما به لحاظ فرهنگی خشن و وحشی هستید و به لحاظ علمی عقبماندهاید ما آمدیم میخواهیم شما را متمدن کنیم و ما میخواهیم برای شما دموکراسی و حقوق بشر و مدرنیته و تمدن بیاوریم. یا همین خانم "لامیاکارد" که یک اسلامشناس است میگوید مسلمین در حقوق بشر خیلی از ما جلوتر بودند و همین بحث حقوق زنی که ما مطرح میکنیم در قرن 15 و 16 میلادی در مساجد مسلمین، زنان میآمدند حتی به مردها الهیات تدریس میکردند. در حالی که ما تا همین الآن دعوا داشتیم تا اواخر قرن 20 دعوا داشتیم که زن حق دارد بیاید در دانشگاهها درس بخواند. یک زنی که پزشک شد درس پزشکی میخواند در دانشگاه پاریس، میگفت که تمام استادان و دانشجوهای مرد آمدند مسخرهبازی درآوردند و مترسک آن را ساختند و آتش زدند که مگر زن هم دکتر میشود؟ چه برسد به الهیات که برای ما ممنوع بوده و هست که زنان به حوزه الهیات بیایند. میگفت شما از قرنها قبل در مساجد مسلمین در همین اروپا و در جهان عرب و در ایران، زنان دانشمند دارید که تدریس میکنند حتی شاگردان آنها مرد هستند. اسلام، پویا بود و کشیشها و کلیسا راکد بودند و ترس اضمحلال داشتند. پاپ میگفت حتی کشیشهای ما یواشکی و مخفیانه میروند کتابهای مسلمین را میخوانند بعد که لو میروند به آنها میگوییم چرا اینها را میخوانید میگویند میخواهیم جواب بدهیم و میخواهیم ردیّه بنویسیم! ولی دروغ میگویند. کتابها مسلمانها را در رشتههای مختلف با علاقه به قصد یادگیری میخوانند و فرهنگ اسلامی در پستوهای کلیسا هم نفوذ کرده است. خب این وضعیت واقعی بوده، اما در عمل، اتفاقی که افتاد میگوید وقتی که ما حاکم شدیم وقتی که مثلاً مسلمین در آندلس شکست خوردند و ما سر کار آمدیم اولاً چگونه آمدیم؟ رفتیم بنیادگراهای بربر شمال آفریقا را با انگیزههای ظاهراً دینی و مذهبی، علیه خودشان، قدرتهای مسلمان در اروپا تحریک کردیم که اینها بیایند اینها آنها را تکفیر کنند و آنها اینها را و جنگ راه بیفتد. - من دارم عین عباراتشان را میخوانم- میگوید 1492 میلادی یعنی پایان قرن 15 میلادی، یعنی تقریباً 600 سال پیش، حکومت بزرگ اسلامی در اروپا که جنوب اروپا نصف اروپا کلاً حکومت اسلامی بود این حکومت 800 سال ادامه پیدا کرده بود. یک حکومتی نبود که 70- 80 سال، 40 سال، 50 سال تمام بشود. شما حواستان باشد از اول انقلاب ما هنوز 40 سال نشده، مسلمین در جنوب اروپا حکومتی ساختند، 800 سال حکومت اسلامی بر جنوب اروپا کلاً حاکم بوده است. اسپانیا، ایتالیا، بخشی از فرانسه، حتی بخشی از جنوب آلمان، نیروهایشان حتی تا اطریش از جنوب میآمدند. معامله و تجارت و عملیاتهای نفوذی داشتند تا اسکاندیناوی. یعنی تا شمال اروپا. یعنی رد پای نیروهای مسلمان همین الآن آثارش هنوز هست، تا سوئد که نزدیک قطب به سمت قطب شمال میرود. این یک دوره بوده، یک دوره هم بعدها زمان عثمانی که آندلس سقوط میکند و عثمانی در شرق سربرمیآورد و باز از آن طرف مسلمانهای عثمانی آمدند 400 سال – 500 سال بر کل شرق اروپا از آن طرف حکومت کردند یعنی از شرق آمدند تا اتریش و آلمان کل شرق اروپا، بیش از نصفی از اروپا، 400- 500 سال باز حکومت اسلامی تشکیل شده است. اروپا 800 سال زمان آندلس و 500 سال زمان او، یعنی بیش از هزار و اندی سال جنوب و بعد شرق اروپا حکومت اسلامی بوده است. تا کی؟ تا همین 110- 120 سال پیش. میگوید اینها بر ما مسلط بودند بعد آزادی دین و مذهب را از ما نگرفتند. مسیحیان و یهودیان، مسیحیان را مجبور نکردند مسلمان شوند. آزادی کلیسا و عبادت بود. مسلمین هیچ مسیحیای را در اروپا مجبور نکردند که مسلمان شوند. کلیساهایشان هم بود. اما چه کردیم؟ به تدریج بین خودشان اختلاف انداختیم و اینها خودشان همدیگر را زدند. 800 سال بعد آخرین دژ مسلمین در آندلیس سقوط کرد. تا آن موقع کثرتگرایی و مدارا و پلورالیزم بود. یهودیها در حکومت مسلمین آزادی کامل داشتند. مسیحیان آزادی کامل داشتند ولی ما وقتی با شعارهای مسیحی حاکم شدیم، وقتی ما مسلط شدیم کثرتگرایی در اروپا تمام شد. تمام مساجد را یا خراب کردیم یا به کلیسا تبدیل کردیم! گفتیم یک مسجد نباید بماند. میدانید تمام مساجد را خراب کردند. صدها هزار مسلمان را اعدام کردیم و سوزاندیم! یکی از بزرگترین قتلعامهایی که در دادگاه تفتیش عقاید شده در این دوره بوده است. حداقل 300 هزار مسلمان اروپایی اعدام شدند یا سوزانده شدند چون حاضر نبودند اسلام را کنار بگذارند میگفتند ما مسلمانیم. طبق آمار رسمی 300 هزار نفر را کشتند. فقط به خاطر دین! آنها آزادی دین میدهند اینها اینطوری. بعد میگوید ما به یهودیها هم رحم نکردیم، مسلمانها را قتلعام کردیم، چند میلیون مسلمان اروپایی را گفتیم یا باید مسیحی شوید یا تبعید، بعد آنهایی که ترسیدند تقیه کردند و گفتند خیلی خب ما مسیحی میشویم ولی مسلمان بودند. بزرگترین، یعنی اولین سازمان جاسوسی اروپا را تشکیل دادیم. سازمان برادران مقدس! که بروید زیر زبان اینها را بکشید کشف کنید که واقعاً کدامها مسیحی شدند و کدامها نشدند؟ چون مسلمانهایی هم که میگویند مسیحی شدیم اینها هم دارند تقیه میکنند اینها دارند مخفیکاری میکنند و دروغ میگویند میگوید اما اولین سازمان جاسوسی بزرگی که در جنوب اروپا بعد از سقوط حکومت اسلامی تشکیل دادیم جاسوسی دینی مذهبی بود که کسی میگفت من مسیحی شدم، اجازه بدهید بمانم و زندگی کنم باز میگفتیم نه، تحقیق کنید اینها مسیحی نشدند! تا چند دهه بعد هم، مسلمانهایی که گفته بودند مسیحی میشوند آنها را هم اخراج کردند. یهودیها را هم همینطور. یهودیها میگفتند در تمام دنیا، تنها جایی که ما آزادی کامل داریم کشورهای اسلامی است که بعد آمدند در اسرائیل این جنایت را علیه مسلمین کردند. بعد شروع کردند تضادسازی بین اسلام و مسیحیت، شباهتها را ندیدن. میگوید اصلاً مسیحیت دین شرقی بود. این مسیحیتی که ما به عنوان استعمار وارد کردیم یک دین غربی شده، تحریف شده است. مسیحیت دین شرقی و همخانواده اسلام است و خیلی از آداب مسیحیت واقعی شرقی است، اصلاً شبه اسلامی است. حضرت ابراهیم(ع) سه هزار سال پیش، تورات میگوید پدر توحید است و درست هم میگوید و در واقع پدر اسلام و مسیحیت و یهود، هر سهتا دین ابراهیم(ع) را به پدری قبول دارند. انجیل میگوید عیسی(ع) از نسل ابراهیم(ع) است و پیامبر اسلام(ص) فرزند ابراهیم(ع) است. مسلمین نمیگفتند قرآن آمده انجیل و تورات را از بین ببرد. میگفتند این انجیل و تورات، تصرف شده و دستکاری شده است ولی در عین حال، قرآن جوانترین کتاب آسمانی و آخرین کتاب آسمانی است و مدام میگوید عیسی(ع) پسر مریم(س) و این مادر و پسر را تقدیس میکند. ولی چون نمیگوید خدا و پسر خداست، با همه احتراماتی که میگذارد این یک انقلاب علیه کلیساست. قرآن، به عیسی(ع) معجزاتی مثل زنده کردن مُرده را نسبت داده است در حالی که این را برای پیامبر خودشان در قرآن چنین چیزی نگفته، بنابراین اینها ضد مسیحی نبودند ولی ما آمدیم آنها را به جنگ صلیبی تبدیل کردیم. اینها اعترافات مهمی در این باب است. و این سیاست ادامه دارد منتها شکل آن عوض میشود. یک وقت با کودتا، یک وقت جنگ تحمیلی، خود مسلمانها و اَعراب، یک وقت جنگهای شیعه و سنی و تکفیری، یک وقت جنگهای قومیتی، کُرد و فارس و ترک، در ایران بلوچ و... در افغانستان پشتو و هزاره و تاجیک. در هرجا که شما بروید بالاخره قومیتهای مختلف هستند. اگر مذاهب دوگانه و سهگانهاند جنگ مذهبی. چون مردم انگیزه بیشتری دارند. اگر نشد قومی، یک قوم و عشیره را یک جا حمایت میکنند تا بر آن یکی دیگر مسلط شوند وقتی مسلط شوند سرکوب میکنند. همین مسئله کردستان، شما ببینید همین قضیه کردهای ایران، عراق، ترکیه، سوریه، خب این کُردها در این منطقه همیشه هم مسلمانان بسیار ریشهداری بودند و به لحاظ تاریخی و نژادی هم میدانید کُردها جزو اصیلترین قومیتهای ایرانیاند. هم در مقاومت علیه استعمار نقش داشتند. این صلاحالدین ایوبی که رفت قدس و بیتالمقدس را آزاد کرد از همین کُردهای مسلمان عراق است. این استان صلاحالدین در عراق به نام اوست. این اهل اینجاست. خب یک چنین سابقهای داشتند. بعد که اینها میآیند و میخواهند اول کمونیستها شوروی و بعد هم آمریکاییها انگلیسیها، اسرائیلیها شدیداً نفوذ کردند و یک مرتبه شعارها به سمت شعارهای چپ و غیر دینی و لائیک رفت در اینهایی که سازماندهی کردند نه مردم کُرد. مردم همیشه متدیّن بودند و هستند. مسئله پانکُردیزم و تشکیل یک اسرائیل جدید در منطقه که کُردهای کردستان در ایران و عراق و سوریه و ترکیه، این چهارتا همه با هم یک کشور بشوند متصل با اسرائیل و آمریکا و غرب. آمریکاییها و غربیها و اسرائیلیها از آنها حمایت میکنند که اینها به مدیترانه وصل شوند. این که اردوغان به هر بهانهای به شمال سوریه حمله میکند برای این که او میگوید اینها دارند این حکومت متصل را مدیترانه تشکیل میدهند و دیگر میماند. البته مشکل او اسرائیل جدید نیست چون با اسرائیل قدیم هم رفیق است پیمان و رابطه دارد. مشکلش هم اسلام و استقلال نیست. بحث او ترک و کُرد است. رژیم صهیونیستی و غربیها همه در این مسئله میآیند. از آن طرف با حکومت ترکیه قبلی و ارتش لائیک ترکیه کار میکردند اصلاً آن ارتش را آنها برای کودتا و حاکمیت غرب بر ترکیه ساختند از یک طرف، از طریق نیروهای اطلاعاتی و نظامی و اقتصاد ترکیه، خود غربیها آمریکا، انگلیس، صهیونیستها مسلط بودند در حکومت آدم داشتند و هنوز هم دارند از آن طرف آنهایی که به اصطلاح اسلامگرایند آمدند با رأی مردم سر کار آمدند این اسلامگرایی در ترکیه و بحث حجاب و رأیهایی که اینها آوردند که خودشان میگویند تحت تأثیر انقلاب ایران بود، باز اینها میگویند خط قرمز ما اسرائیل است! یعنی باز میبینید اخوانیهای ترکیه رابطهشان را با اسرائیل قطع نمیکنند دوباره تقویت میکنند. یعنی صهیونیستها و آمریکاییها از آن طرف در جریان ضد اسلامگراها مسلط، از این طرف در خود اسلامگراها میبینید خطشان پیش میرود از آن طرف در جریانهای کُردی که علیه ترکیه هستند باز میبینید صهیونیستها و آمریکاییها اینجا هم نفوذ دارند. اگر میخواهید اینها را بشناسید که اینها چطوری عمل میکنند سه تا جبهه در آن منطقه است یکی دعوای کُرد و ترکیه و کردهاست، یکی دعوای به اصطلاح اسلامگراهای ترکیه با جریانهای لائیک است، هر سهتا جریان، با صهیونیستها وصلاند! در هر سهتایشان آمریکا نفوذ دارد. یعنی میگوید شماها به دلایل مختلف، کُردی، ترکی، اسلامگرایی، غیر اسلامیگرایی، ملی، هرچه هستی شما باید با هم درگیر باشید ولی تهش هر کدامتان سر کار بیایید ماییم! ما باید باشیم! مسئله این است.
شما به سابقه ایران، به کشورهای اطرافتان نگاه کنید. این را خواستم به عنوان یک نکته عرض کنم. اینها بخش نرمافزاری دفاع است بخش سختافزاریاش هم مهم است. یک زمانی بود یک تفنگ ساده قدیمی، غنیمت بوده گاهی در این درگیریهای مقاومت در برابر انگلیسیها و روسیه تزاری و شورویها. نقل شده که 5 نفر نیرو با یک سلاح میرفتند، نداشتند. منتظر بودند آن یکی شهید بشود نفر دوم سلاحش را بردارد! نفر دوم شهید شود نفر سوم! اینطوری میجنگیدند. حالا رسیدیم به وضعی که آنها میگویند موشکهای ایران تا دو – سه هزار کیلومتر میرود و ما هیچ جا امنیت نداریم، دیگر نمیشود به ایران چپ نگاه کرد. این سختافزار و سلاحهای جدید و دائم ساختن خیلی مهم است. اما یک چیزی باز این هم مهمتر است و آن نرمافزار مقاومت است. یعنی اگر سلاحهایی از این بسیار پیشرفتهتر داشته باشیم اما روح مقاومت انقلابی از بین برود، شما اگر هزار بمب اتم فرض کنید دارید وقتی شخصیت انقلابی ندارید میترسید فایدهای ندارد. مگر به پاکستان بمب اتم ندادند؟ مگر خودشان به هند بمب اتم ندادند؟ مگر اینها استقلال دارند؟ یکیشان بیشتر تابع غرب است و یکیشان تابع فلان! اینطوری است. حالا اگر ما فرضاً در ایران پیشرفتهترین سلاحهای غیر اتمی را داشته باشیم اصلاً بگو بمب اتم داشته باشیم ولی از داخل حکومت تردید، تسلیمپذیری، نفوذپذیری باشد، داخل جامعه و مردم بین نخبگان، تردید بیفتد، ترس حاکم بشود، که آقا باید؟ نباید؟ آن وقت میخواهیم چه کار کنیم؟ اصلاً فرض کنید هزارتا بمب اتم هم داشته باشیم.
این مسئله سختافزاری خیلی مهم است چون ما مقاومتهایی را داشتیم که مجبور بودند با سلاح سرد در برابر توپخانه بجنگند ولی شهید میدادند و شکست میخوردند. تازه این نشان میدهد نبوغی هم بوده که 72 شهید در برابر 800 کشته! طبق گزارش انگلیس، یک نبوغی هم بوده، سلاحهای ابتدایی اینها کجا، آنها کجا! سختافزار مهم است ولی از آن مهمتر نرمافزار مقاومت است که مانع نفوذ، مانع تردید، مانع اختلافات داخلی بشود.
سؤال: فرمودند یکی از مطالبات رهبری از دولت، در اقتصاد مقاومتی مبارزه با قاچاق است ولی دولت جدی نمیگیرد و ناتوان است. چطور میشود اقتدار ایران، داعش و تروریستها در مرز شناسایی و زمینگیر میکند ولی حریف قاچاقچیها نمیشود.
استاد: اتفاقاً این سؤال بنده هم هست. من خودم چند بار این سؤال را پرسیدم که ما که اینقدر مسلط نیروهای ایران الحمدلله اینقدر قوی هستند که ریگی را از روی هوا پایین میکشند، سرویسهای جاسوسی را اینطوری متلاشی میکنند 6 تا تیم چهار نفره میخواهد از مرز رد شود میآیند آنها را میگیرند، امنیتی در کشور برقرار کردند که الآن نه در فرانسه است نه در انگلیس است و نه در روسیه است نه در غرب است، با این که ما در مرکز فتنهایم ولی امنترین جاست، سؤال من هم همین است که واقعاً چطوری میشود که 100 کانتینر – 100 کانتینر میآورند! چون اغلب قاچاق از همین چیزهای رسمی میآید. کولهبر، بیابان و دشت و کوه نیست که بگوییم آقا اینها نصفه شب از زیر زمین تونل زدند. تونل نمیخواهد. بندرهای ما آماده است! یک سؤال ما هم واقعاً همین است واقعاً خودم من هم نمیدانم این قضیه چیست؟ یعنی میدانم واضح است چیست! در دستگاههای رسمی آدم دارند، بعضیها خودشان قاچاق میکنند. من یک وقتی بین بعضی از این مسئولین مبارزه با قاچاق بودم گفتم چطوری است که همین 10- 20 روزی که رهبری روی قضیه قاچاق فشار آورد یک مرتبه شروع شده همینطور محمولههای قاچاق است که دارد کشف میشود! خود این نشان میدهد که شماها میتوانستید اما نمیخواستید! چطوری شد که شما دیدید در همین دو ماه اخیر، گفتند بزرگترین محموله قاچاق از اول انقلاب تا الآن را گرفتند! 200 و خوردهای کانتینر. باز دیروز گفتند 100تا کانتینر چی! خب کانتینر چیه؟ کانتینر یعنی همین گمرک رسمی. گمرکتان خراب است. باید واقعاً بروید گمرک را فتح کنید. اصلاً خیلی از نهادهای جمهوری اسلامی باید دوباره فتح بشود. دست کسانی افتاده که یا آدمهای بیعرضهاند، فاسد نیستند ولی بیعرضهاند وا دادند آقا هر کاری شد، شد. یا آدمهای باعرضة بسیار فاسد، که نگاه میکنند هر دوره هرکس سر کار میآید، سریع حزب باد، خودشان را تطبیق میدهند کارهای خودشان را میکنند یعنی همینطور دولتها و مجلسها عوض میشود اینها همینطور سرجایشان همیشه هستند! احتمال میدهم باز نظام هم عوض شود اینها سر کارها باشند! اینها در همه نظامها هستند. کارها دست اینهاست. حالا خودشان چقدر به وظیفهشان عمل کردند نمیدانم. اگر شما درست نظارت میکردید مگر این اتفاقات پیش میآید؟ مثل این که خیلی جاها اسم نظارت هست ولی خودش نیست. گفت که مشکل ما در قانون نیست، همه جا قوانین خوب نوشته شده، مشکل این است که کاری که باید بکند درست انجام نمیدهد. مصیبت این است. مشکل قانونی ندارند میفهمند. چه کسی نمیداند که قاچاق از گمرک اجازه رد میگیرد چرا جلوی آن را نمیگیرید؟ این اتفاقاتی که در بانکها افتاد اگر واقعاً نهادهای نظارتی به وظیفه قانونی واضحشان عمل میکردند اینطوری میشد؟ وزیر دادگستری در سایتها دیدم گفته که 50 میلیون حساب بانکی مجهول و مخدوش در بانکهاست. یعنی شیرتوشیر است! یعنی چه که در نظام بانکی 50 میلیون حسابی که معلوم نیست برای کیست و چیست وجود دارد؟ خودشان گفتند یک سوم یا یک چهارم وامهایی که دادند بانکها به خودشان بوده، یعنی خودشان به خودشان دادند! بعد یک عالمه کارگاه و کارخانههای تولیدی، جوانها میآیند میخواهند کار کنند، دانشگاهی، غیر دانشگاهی، بازاری میخواهد کار تولیدی راه بیندازد پوستشان را میکَنند. خب اینها یعنی چه؟ یعنی نظارتی نبوده! مشکل ما این است. میگویند رابطهای بین قاچاق و نفوذ هست؟ بله حتماً رابطه است. بین این که تولید درست راه نمیافتد بین این که واردات و صادرات غیر نفتی ما بیشتر است، صادرات نفتی که هنری نیست، این که جنسهایی وارد کشور میشود در این کشور به اصطلاح تحریم شده، که در کشورهای سرمایهداری اینجور کالاها کم مصرف میشود. آقا این چیزهایی که وارد میشود و مردم میخرند در خانههایشان هست در خیلی از این کشورهایی که میگویند سرمایهداری صنعتی، اغلب مردم توی خانههایشان این چیزها را ندارند! این طرف و آن طرف، استاد دانشگاه است در اروپا، در شرق آسیا، خانههایشان من رفتم اصلاً این طوری نیست، خیلی از این امکاناتی که ایرانیها تا دستشان به جیبشان میرسد اینها در خانههایشان میرود اصلاً چنین امکاناتی ندارند و خودشان میگویند اصلاً لازم نداریم، نه پولش را داریم و نه لازم داریم و نه وارد میشود. این ماشینهای میلیاردی که اینجا مصرف میشود شما باید در اروپا بگردید پیدا کنید کسی این ماشینها را سوار شود. ما در تحریم هستیم! کدام تحریم؟ آن چیزی که باید تحریم بشوی تحریم نیستی. آن چیزهایی که نباید تحریم شوی تحریمی. من حتماً قبول دارم که واقعاً اینها نفوذ است و اینها به شکلهای مختلف آدم دارند. در تیم محرمانه مذاکرات برجام جاسوس درمیآید که میگوید دوملیتی است از سه جا دارد پول میگیرد از غرب و از داخل کشور! آخه اینها چیست؟
سؤال: میگویند نظر شما درباره کوتاهی دولت در برخورد با فیشهای نجومی چیست؟ آقای نوبخت و روحانی، صفدر حسینی را که ماهی 240 میلیون حقوق میگیرد یعنی برای 22 روز کاری روزی 11 میلیون حقوق میگیرد ذخیره نظام میدانند!
استاد: بله این تعبیر را بکار بردند خیلی تعبیر عجیبی بود منتها دیشب در اخبار دیدم که حرفش را پس گرفته.
یکی از حضار: حاج آقا حرفش را عوض کرد ولی پس نگرفت!
استاد: پس نگرفت؟ من فکر کردم پس گرفت. پس سر ما کلاه گذاشتند. سؤال این فیشها در شورای عالی انقلاب فرهنگی هم مطرح شد گفتیم رهبری که هی دارد میگوید باید برای این قضیه پرونده قضایی تشکشیل بدهید بعد خیلیها دارند میگویند، در غیر دولت هم کسانی هستند، میگویند آقا ببخشید دقیقاً طبق کدام ماده قانونی؟ مادهاش را به ما بگویید! اصلاً فرض کنید ماده هم ندارد. در این قضایا میخواهید دنبال ماده قانونی بگردید! اولاً که میگویند قانون صریح در این باب هست. مثل آن قانونی که میگوید فاصله حداقل و حداکثر، بیش از فلان مقدار نباید باشد. اولاً مواد زیاد است. ثانیاً شما دنبال ماده خاص قانونی بگردید، در هر موردی بخواهید به حضرت عباس پیدا میکنید. همین الآن یک ماده قانونی پیدا میشود بگویند این جلسه غیر قانونی بود! ماده قانونیاش هست. و ما میدانیم چطوری است و میدانیم که اگر بخواهید با قانون بازی کنیم یا نکنیم چطوری است؟ گزینشی که نمیشود. در یک مورد بخواهی سفت بگیرید میگردید لابلای قوانین یک قانون سه پهلو! دوپهلو! از آن زیر از لای خاک پیدا میکنید و میگویید طبق این قانون تو باید فلان باشی! اگر بخواهید که میکنید. اما یک جایی به هر دلیلی نخواهید یا بگویید مصلحت نیست یا هر چیزی، صدتا قانون جلوی چشمتان باشد این کار را انجام نمیدهید. میگویید نه، دامنه این به جا نمیرسد! آن یکی این را تخصیص میزند! این آن را وتو کرده! آن اینطوری. یک چیزی میگویند آخرش ما را گیچ میکنند! تهش به این نتیجه میرسیم که عجب! چه خلأ قانونی بزرگی بوده است! این هم دو. اصلاً سوم؛ فرض کنید خلأ قانونی است شما تضاد اینها را با اصل شعارها و ارزشهای انقلاب نمیفهمید؟ شما نمیفهمید این انقلاب به نام امیرالمؤمنین(ع) تشکیل شد؟ اولین شعار من یادم میآید در مشهد، اولین تظاهرات مشهد که شهید شد اول سال 57، اولین شعار این بود، برادری، برابری، حکومت عدل علی! این اولین شعار بود. برابری، برادری، حکومت عدل علی. این انقلاب با این شعار آمده، شما هنوز شعور نداری و نمیفهمی که برخورد با این فاصلههای اینجوری با ابتداییترین الفبای ضوابط حکومت عدل الهی سازگار نیست؟ اینقدر شعور نداری، دنبال ماده قانونی میگردی؟! قانون ما، اصل اینهاست همهشان هم میفهمند. آخرش دیدید رهبری در این جلسه اخیر با اینها گفتند که نمیفهمید تفاوت 30 میلیون را با ماهی 1 میلیون. یک وقتی دید محل نمیگذارند عدد هم گفت. گفت یعنی چه حقوق 40- 50 میلیونی؟ یعنی این هم خلاف است. این دفعه ایشان گفت 30 میلیون! چون اینها میگویند آقا ببخشید کدام عدد خلاف قانون است؟ 30 میلیون؟ 40 میلیون؟ یا 50 میلیون؟ ای آقا اینطوری؟ اگر بخواهی جایی وارد عمل شوی 100تا قانون پیدا میکنی، نباشد هم میگویی روح قانون این را گفته! حالا جسم قانون را ول کردید، روح قانون را هم ول کردید، مشکلات قانون را یک مرتبه پیدا کردید؟ خب فقط هم در دولت نیست در جاهای دیگر هم از این حقوقها بعضیها میگرفتند ضمن این که من دیروز با یکی از افرادی که مطلع بود پرسیدم، گفتم قطع شده؟ گفت هنوز حقوقها قطع نشده! گفتم کسی را گرفتند؟ گفت هیچ کس را نگرفتند، اصلاً دولت کسی را معرفی نکرده! به قوه قضائیه هم میگوییم، میگوید که خب باید معرفی کنند و باید پرونده تشکیل بدهیم. این مسئله ماست. رهبری 5 بار ایشان گفت این هجوم به ارزشهای انقلاب است، این امید مردم ایران را نسبت به نظام تضعیف میکند مردم بیاعتماد میشوند. میگویند نوبت به ما که میرسد میگویید تحریم، مشکلات را تحمل کنید، با حقوق 1 و خوردهای. نوبت بعضی از خودتان که میرسد مرتیکه 200 میلیون حقوق میگیری؟ من هرچه فکر میکنم با 200 میلیون میخواهند چه کار کنند بخدا عقلم نمیرسد. یعنی اگر به یک کسی 100 میلیون پول در ماه میدهند چه کار میتواند با آن بکند؟ کاری نیست انجام بدهد. همین ماندم که با این پول چه کار میکنند؟ خب این خلاف صددرصد شریعت اسلام است. همه میدانیم خلاف روح و جسم تشیع است. خلاف مبانی انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی است. خلاف حرفهای صریح امام(ره) و رهبری است. خلاف قانون اساسی است که سادهزیستی مسئولین را جزو شرایط حکومت میداند. خلاف عرف است، خلاف عقل است، خلاف تمام قوانین حتی لائیک جهان است. مگر در کشورهای دیگر یک چنین فاصلههای حقوقی میگذارند که باشد؟ پشت پرده هست در ظاهر که نمیگذارند. میگویند خلاف قانون است و باید شفاف باشد. شما در بعضی از کشورها دیدید که ادعای اسلامی هم ندارند برای این که گفتند فلان مسئول فلان سوء استفاده قانونی را کرده یعنی ظاهراً خلاف قانون هم نبوده، ولی معلوم شده که این فلان سوء استفاده را کرده، طرف را عزل کردند، دادگاهیاش کردند، آمده جلوی دوربین گریه کرده و گفته غلط کردم! بعد ما با این منبع غنی مکتبی و قانونی و تاریخی، هنوز یک ماده قانونی پیدا نکردیم که جلوی اینها را بگیریم یک قوانین خوبی هم برای آینده گذاشتند چه میدانیم آینده چه میشود. وضعیت این است. این یعنی بعضیها اصلاً انقلاب را قبول ندارند. وقتی که پاوه کردستان سقوط کرده بود امام(ره) هرچه میگفت کمک کنید کمک نکردند، آخرش یادتان هست؟ من یادم هست یک مرتبه از رادیو امام(ره) گفت منتظر هیچ دستوری دیگر نباشید همین الآن ارتش و سپاه و ژاندارمری حرکت کنند و به سمت پاوه بروند منتظر دستور مسئولین رسمی یعنی دولت و مجلس نباشید این که من میگویم دستور است و هرکس عمل نکند مجازات خواهم کرد. مثل این که تهش دوباره باید به اول انقلاب برگشت. باید همان کارها را رو کنیم. سیستم ساختند که این کارها درست انجام شود. من واقعاً جوابی برای این قضایا ندارم.
سؤال: فرمودند نظر شما درباره اظهارات متعدد بعضی مسئولین که در تعارض با بیانات رهبری چیست؟ مثلاً رهبری میگوید اگر آمریکا گستاخی کند و برجام را نقض کند ما هم برجام را آتش میزنیم، ولی آنان میگویند قطعنامههای بینالمللی را نمیتوان آتش زد و پاره کرد، یا رهبری میگویند نتایج برجام اگر به تعهداتشان طرف مقابل عمل نکنند خسارت محض است، اما بعضی از مسئولین میگویند خورشید تابان است و بعد ابر شتابان، یا آفتاب برجام و برد – برد. خب حالا فقط مانده بود اسم بیاورید!
استاد: عرض شود چرا یک تفاوتهای دیدگاهی وجود دارد و همیشه هم بوده، ببینید از اول هم بود. امام(ره) از همان اول انقلاب، مسئولین رسمی یک جور حرف میزدند امام یک چیز دیگر میگفت آنها یک چیز دیگر میگفتند. در یک مواردی تفاوت مبناست، ولی در خیلی از موارد تفاوت دیدگاه است و از آن بدتر که نمیگویند اسم دیدگاه گاهی روی آن میگذارند تفاوت معنویت و مشرب است یعنی یک افرادی هستند اول انقلاب شما دهه 60 میبینید که چقدر در جمهوری اسلامی انقلابی حرف میزدند الآن هم هستند. الآن درست ضد آن حرفهای خودشان را میزنند. مشکل این است. یعنی مفهوم استحاله، مفهوم تردید، مفهوم سست شدن، وا دادن، تردید کردن در این که اصلاً انقلاب میارزید؟ مقاومت لازم بود؟ آیا باید ما 8 سال در جنگ مقاوت میکردیم؟ آیا تحریمها شعار مرگ بر آمریکا لازم بود؟ آیا نمیشد با آنها با آمریکا هم از اول کار کرد؟ خب این یک فلسفهای است، یک سیاستی است اگر این سؤال را طرح کنید خیلی جوابهای دیگری را هم باید قبل از آن بدهید. قبل از این، اصلاً سؤال میکنید که انقلاب که شد واقعاً نمیشد با شاه کار کرد؟ واقعاً باید مرگ بر شاه میگفتیم؟ یعنی باید سلطنت میرفت؟ خب اگر سلطنت نمیرفت، ببینید استدلال، اگر سلطنت بود، شاه بود، یک کمی دموکرات میشد یا خودش میرفت و به جایش بچهای ولیعهد میآمد یک کمی آزادی پارلمانی هم بود، ارزشهای اسلامی هم دیگر توهین نمیکردند این چه اشکالی داشت؟ پیشرفت هم میکردیم، تحریم هم نبود، مسائلی هم نبود. خب این یک تزی است. همان زمان هم به امام(ره) همین را میگفتند. بازرگان رفت پاریس به امام گفت آقا ببخشید ما نمیفهمیم شما میگویید شاه باید برود یعنی چه؟ سلطنت باید برود یعنی چه؟ امکان ندارد، محال است. بگذارید رژیم باشد یک مقداری دموکراسی پررنگ شود. سر قضیه صدام، میگوید صدام باید برود. خب خیلیها میگفتند نخیر نباید برود. خرمشهر را گرفته، خب عیبی ندارد گرفته باشد حالا مذاکره را شروع کنیم اقلش تلفات نمیدهیم، کشته نمیدهیم و... خب این حرفها از اول بود. اگر بخواهیم الآن راجع به آمریکا و اسرائیل حرف بزنیم چرا از اول نگفتیم که هزاران و دهها هزار شهید بدهیم، مشکلات را تحمل بکنیم خب ما این همه جلو آمدیم، قوی شدیم و یکی از قدرتهای تصمیمساز جهان در منطقه شدیم. امروز خودشان میگویند بدون ایران نمیشود وضعیت جهان را بخصوص در جهان اسلام، نمیتوانیم کنترل کنیم اینها یک پای اصلی قضیه هستند. انقلاب پیروز شده بود ترورها و انفجارها و تجزیهطلبی در کردستان، بلوچستان، ترکمن صحرا و در آذربایجان، توسط سرویسهای جاسوسی شروع شد، اسرانیلیها و ساواکیها و کمونیستها، آن اوایل که تشکیلات اطلاعاتی امنیتی درستی که نبود همهش مردمی و مسجدی بود. من این را یادم هست همان اوایل انقلاب که پیروز شدند یک عدهای از جمله شنیدم خود هویدا و نصیری که اعدام شدند نخستوزیر شاه و رئیس ساواک شاه، اینها در زندان که بودند پیشنهاد کرده بودند نصیری گفته بوده شما بعد از این که حکومت تشکیل دادید حتماً مشکلات امنیتی خواهید داشت شما هم که تجربه ندارید من حاضرم سازمان اطلاعات شما را کمک کنم که تشکیل بشود و راهنمایی کنم. بعضی از مسئولین دولت موقت بازرگان آن موقع پذیرفته بودند و گفته بودند نصیری باید حتماً بماند، رهبران ساواک بمانند، کمک کنند ما سازمان اطلاعاتی بسازیم! این طرز فکرشان بود. که یادتان هست یک وقتی امام(ره) از قم سخنرانی کرد و گفت من تهران میآیم، امام قم بود و گفت من از خانوادههای شهدا معذرت میخواهم، من معذرت میخواهم که دست این لیبرالها سپردم، هنوز اینها آرم شاه را از روی سربرگهای اداری دولت حذف نمیکنند. هنوز دارد همینطور سربرگها میآید، تاج شاه و نوشته شاهنشاهی ایران! اینها انگار نمیفهمند که انقلاب شده و معنی انقلاب چیست؟ حتی حاضر نیستند آرمهای آن را تغییر بدهد. ساواکیها در تهران آمدند اینقدر پررو شده بودند آمدند جلوی نخستوزیری – زمان مرحوم بازرگان – جلوی دفتر بازرگان تحصّن کردند و گفتند چرا حقوقهای عقب افتاده ما را نمیدهی؟ عوض این که در بروند فرار کنند که نگیرند آنها را اعدام کنند، آمدند حقوقهایشان را مطالبه کردند. خب این وضعیت به اینجا رسید. امام(ره) گفت من اشتباه کردم من توبه میکنم. من از خانواده شهدا و از مردم معذرت میخواهم. شما بچههایتان را دادید که حکومت اصلاح شود ما آمدیم حکومت را دوباره دست آدمهای لیبرال غربزده دادیم که اینها اصلاً برایشان فرق نمیکند شاه و ساواک و غرب. بازرگان گفت اصلاً شعار مرگ بر آمریکا جزو شعارهای انقلاب نبوده، ما با آمریکا چه کار داریم؟ ما میخواستیم فقط در ایران آزادی باشد همین. مگر انقلاب را تو کردی که شعارهایش را تعیین میکنی. حالا اگر این منطقه را به صدر اسلام برگردید که آقا فقط مادی چرتکه بینداز. حالا ببینید باید ساخت و تسلیم شد یا نه؟ خب حالا چرتکه میاندازیم. یکی از دوستان حساب کرده بود که وقتی یزید ابنزیاد را به کوفه فرستاد، کوفه شهر انقلابی بود با امام حسین(ع) بیعت کرده بودند و حاکم یزید را هم بیرون کرده بودند، شهر را گرفتند و شهر آزاد شده بود. بعد اتفاقاتی که افتاد کوفه، کوفه خائن شد. یکیاش این است، یکی از دوستان میگفت من حساب کردم میزان پولی که دستگاه یزید ابنزیاد به افراد مؤثر در کوفه و قبائل و عشایر کوفه تقسیم کرده رقمش خیلی بوده، به میزان طلا و نقره و دینار، و به هر کدام کسانی که یک گروهی دنبالشان بودند به پول حالا – البته این را چهار سال پیش میگفت الان بیشتر شده – گفت به پول حالا به هر کدام 13 میلیارد تومان داده! 13 میلیارد تومان به هر کدام از اینها. میگوید در تاریخشان من دیدم نزدیک به 500 نفر حداقل اینها پولهای کلان دادند و پولهای جزئی هم زیاد، که آقا دست از حسین بردارید ما هم به شما کاری نداریم این پولها را هم بگیرید، حسین را ولش کنید، منطقه هم که آرام بشود ما با شما دیگر کاری نداریم، حالا شما یک غلطی کردید، ما میبخشیم. حداقل نفری 13 میلیارد تومان. الآن هم بگویند آقا این خدمت شما، لازم نیست خیانت کنی، لازم نیست کارهای عجیب بکنی، لازم نیست کسی را بکشی، سه – چهارتا سؤال داریم اینها را جواب بدهید. خب باید دید چند نفر میمانند. این دوست من میگفت وقتی من این را حساب کردم – البته چهار سال پیش شده 13 میلیارد الآن حتماً میشود 16- 17 میلیارد به قیمت دلار و ارز اگر حساب کنید – بعد اگر ایشان میگفت من خیلی خدا را شکر کردم چون اگر کسی همین الآن به من بگوید آقا این 13 میلیارد نمیخواهد خیانت بکنی، این دو – سه تا مورد را برو بگو که قضیه چیست. من با مشکلاتی که دارم اجاره خانه و پول دانشگاه بچهام، خانمم مریض و بعد یک سوار خارج هم تا حالا با خانواده نرفتیم، حالا که همه همه جا دارند میروند ما هم برویم، گفت من نمیدانم آیا واقعاً میتوانستم مقاومت کنم؟ چون نمیگفتند که به حسین خیانت کن، میگفتند درگیری داخلی ایجاد نشود، اتحاد مردم بهم نخورد، کشور در خطر است، مسلمانکشی نشود. اینها را به آنها میگفتند. اصلاً صحبت و سخنرانی یزید این است میگوید حسین چرا آمدی مسلمین را به جان هم انداختی؟ مردم داشتند زندگیشان را میکردند، حرفهایشان این است.
اروپا سفری بود چندتا دانشگاه رفته بودم. چندتا بچههای ایرانی که آنجا درس میخواندند آمدند به من گفتند آقا اینجا که آمدیم سرویس اطلاعاتی این کشور، مثلاً هلند بود، سوئد بود، آلمان بود، گفت سرویسهای اطلاعاتی اینها همهشان با سیا و انگلیس همه با هم وصلاند. گفت رسماً ما که اینجا آمدیم، رسماً خود من را دو بار احضار کردند مصاحبه کردند که چه اطلاعاتی میتوانی به ما بدهی؟ اگر میخواهی در کشور ما زندگی کنی و از امکانات اینجا استفاده کنی، تو که مالیات نمیدهی، باید همکاری کنی. همکاری کنی هم شغل تو را تضمین میکنیم و هم پول به تو میدهیم و هم با احترام هستی هیچی هم از تو نمیخواهیم که خیانت کنی. گفت با من دو ساعت نشستند تحلیل کردند که این کار تو خیانت و جاسوسی نیست. این کار تو خدمت به پیشرفت ایران است. گفتند ببین یک) افراطیون در ایران حاکماند. دو) دنبال بمب اتم هستند. سه) این باعث شده شما تحریم بشوید و از نظر اقتصادی و علمی عقب بیفتید. چهار) راه این که شما به جهان آزاد وصل شوید و پیشرفت کنید و مشکلات اقتصادی و علمیتان حل شود این است که جلوی این برنامه گرفته شود. پنج) حالا نقش ما این وسط چیست؟ بعد میگوید توی ذهن من این بود که از من یک چیزهایی میخواهند گفتم آقا من نیستم، مثلاً کارخانههای ایران چه چیزهایی دارند تولید میکنند و... این حرفها را که زد گفت که اگر میخواهی کشورت پیشرفت کند و تو در این پیشرفت نقشی داشته باشی، گفتم چه میخواهی؟ یک جدولی به من نشان داد توی اداره خودمان، آنجایی که من توی اداره و در دانشگاه بودم جدولی بود که اسم 70 درصد از همکاران من آنجا بود. اسم همکلاسیها و همکارانم آنجا بود و بعضی جدولها، بعضی اتاقها در این جدول خالی بود میگفت میخواهیم اینها پر شود. اینجا کیه؟ فلانی آنجا این کار را میکند، فلانی اینجوری است. این وسط اینجا کیست و دارد چه کار میکند؟ میگفت تا این حد. بعد من فهمیدم از کسان دیگری که قبلاً آمدند چند نفرشان همکاری کردند و این اطلاعات را دادند. میگوید من رسماً گفتم آقا ببخشید معذرت میخواهم اسم این کار جاسوسی است. من حاضر نیستم این کار را بکنم. اگر راهم نمیدهیم راه ندهید. 7- 8 تا آدرس میخواست. آخر جلسه هم که گفتم من همکاری نمیکنم حالا با من چه کار میکنید؟ من را بازداشت میکنید؟ من را اخراج میکنید؟ گفت نه، نه بازداشت نه اخراج، فعلا اینجا باش باز هم با همدیگر جلسه خواهیم داشت! یعنی حالا نَبریدی و کوتاه نیامدی، بعد میگفت موقع خداحافظی احوال مادرش را پرسیده! گفته مادر چطورند؟ این میگوید من مادرم را با خودم غیرقانونی آنجا برده بودم، یعنی به عنوان مسافر آمده بود باید برمیگشت ولی بدون ویزا او را نگه داشته بودم. میگفت آنجا خیلی ترسیدم گفتم حالا نیایند مادرم را بازداشت کنند یا اخراج کنند. گفتم حالا برای قضیه مادرم که اینجا آوردم چه کار کنم؟ چون ایشان تنها و مریض است مجبور شدم که اینجا بیاورم. گفت نه، فعلاً میهمان ما باشید. ببینید حالا یک 13 میلیاردی هم این وسط بیاید ببینید چه خبر است؟
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی