عقل «انقلاب» و هوس «ارتجاع» (گزارش 18 سال مذاکره با غرب با توهم «اعتمادسازی»)
به مناسبت روز "انرژی هسته ای"- نشست "تاریخ چالش ها و سازش های هسته ای، دشمن شناسی یا دشمن تراشی؟)-97
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت برادران و خواهران عزیز. وقتی از گفتمان مقاومت، یعنی از مقاومت به عنوان گفتمان سخن به میان میآید ظاهراً معنیاش این است که ما یک انتخابهای دیگری هم و گفتمانهای رقیبی هم داریم و وجود دارد که در عرض مقاومت، گفتمانهای مشروع و مفیدی هستند. اول راجع به اصل این مسئله به نظرم باید درست اندیشید. «مقاومت» به مفهوم سرسختی از نوع خشکاندیشانه. خشکمغزی اگر باشد خب این میشود یکی از گفتمانهای موجود و اتفاقاً اشکالات زیادی معطوف به این نوع روش، به این معنا که ما در برابر چه چیزی میخواهیم مقاومت کنیم؟ در برابر زمانه میخواهیم مقاومت کنیم؟ در برابر پیشرفت؟ در برابر پیشنهادات خوب؟ در برابر چه چیزی مقاومت؟ مقاومت برای چه؟ مقاومت متحجّرانه؟ خب ارتجاع هم نوعی مقاومت در برابر پیشرفت است. بنابراین همینطوری کلاً مقاومت برای مقاومت, آیا این یک ارزش اسلامی بدون هیچ قید و شرطی است؟ نه. مقاومت آنجا که باید. مقاومت در برابر توهین و تحقیر. مقاومت در برابر زور و بیعدالتی، مقاومت برای احقاق حقوق ملت و ملتها، مقاومت به نفع مستضعف علیه مستکبر، مقاومت مظلوم در برابر ظالم، و صحبت از هر نوع مقاومتی نیست که شما بگویید مقاومت یک گفتمان است، یک انتخاب مقاومت است و یک انتخاب هم مثلاً عدم مقاومت است به لحاظ ارزشی و به لحاظ روشی. آن مقاومتی که داریم راجع به آن بحث میکنیم یک انتخاب بین بقیه انتخابها نیست تنها انتخاب شرافتمندانه است. نمیتوانیم بگوییم دارند به ما ظلم میکنند، توهین میکنند، غارت میکنند، حالا ما چندتا انتخاب داریم چندتا گفتمان است یک گفتمان این است که مقاومت کنیم و یک گفتمان این است که تسلیم شویم بگوییم نه ما را تحقیر کن! در نگاه اسلامی و نگاه انسانی اینطوری نیست دیگر در این شرایط و به این معنا مقاومت یک گفتمان در عرض سایر گفتمانها نیست. مقاومت تنها انتخاب است برای یک ملتی که شرف برایش مهم است، برای یک نسلی که حقوق آن میارزد که از آن دفاع کرد ولو یک هزینههایی هم بپردازیم. از منظراین که شرف، جدا از منافع ملی است و ربطی به منافع ملی ندارد خب میگویند مزاج بعضیها مزاج مقاومت است روحیهشان اینطوری است عصبیاند بعضیها هم نه، متعادلاند، میانهرو هستند، واقعبین و آرام هستند. میگویند عیبی ندارد شما زورتان بیشتر است غارت کنید ما واقعبین هستیم شما تحقیر کنید توهین کنید توی سر ما بزنید ما مقاومت نمیکنیم آن یک گفتمان است ولی ما یک گفتمان دیگری داریم! این منطق، در اینجا به این مفهوم بود که مثلاً زمان جنگ که صدام آمد هزاران کیلومتر را گرفت و غارت کرد و سوزاند و جنایت کرد و تجاوز کرد خب ما بگوییم چنانچه که بعضیها هم میگفتند که ما از بعد از خرمشهر نباید ادامه میدادیم. مثل این که بعد از خرمشهر جنگ را دشمن تمام کرده، دنیا هم پذیرفته، حق به حقدار رسیده ولی ما میخواستیم جنگ ادامه پیدا کند! اینجوری صورت مسئله را تحریف کردند. خیلی از صورت مسئلهها دارد تحریف میشود مثل این که مثلاً میگویند آقا ایران با دنیا دشمن است. آشتی با جهان. دروغهای عجیب و غریب. تهمت به انقلاب، به امام، به مردم در دهه 60. صدام صلحطلب شده بود ما میخواستیم جنگ ادامه پیدا کند. ما برایمان امنیت و منافع ملی مهم نیست. دروغهایی که دشمن در رسانهها ساخت که درست خلاف آن بود. یعنی ما قربانی بزرگترین و وحشیترین تروریزم بودیم میگفتند اینها تروریست هستند و دنبال تروریست هستند و تروریستپرورند! ما قربانی جنگ بودیم باز ما جنگطلب بودیم. همه چیز بر اساس انتخابات مردمی و دموکراسی هم غربی و هم اسلامی هر دویش انجام شده، سالی دوتا انتخابات حتی وسط جنگ در بدترین شرایط، باز آنها دموکرات هستند ما غیر از دموکراتیک هستیم. این همه اهانت و توهین و استثمار زنان، زیر پا گذاشتن کرامت زن، باز آخرش او طرفدار حقوق زن است ما مخالف حقوق زن هستیم. و همینطور جای شهید و جلاد چقدر عوض شد، جای قربانی و قاتل، جای ظالم و مظلوم. و این که یک ملتی که از خودش دفاع میکرده و تا الآن هم فقط دارد از خودش دفاع میکند این بدهکار میشود و الآن هم کل جنگهای منطقه زیر سر آنهاست باز آخرش ما جنگطلب هستیم. زمان جنگ، بعد از خرمشهر اصلاً هیچ اتفاقی نیفتاده بود. در برابر حق کسی تسلیم نشده بود. فرماندهان نظامی گفتند از نظر نظامی ایستادن پشت مرز معنا ندارد. مسئولین سیاسی کشور، اقتصاد کشور نظرشان این بود که نمیشود پشت مرز به لحاظ نظامی بایستیم. امام(ره) نظرشان این بود که نمیخواهیم مردم عراق کشته بشوند. نظر همه تحلیلگران و مشاورین و کارشناسان و متخصصین نظامی و سیاسی کشور این بود که اگر ذلّت را بنا نیست بپذیریم و باید معنا شود که چه کسی این جنگ را شروع کرد و این جنایت را چه کسی کرد، ایستادن پشت مرز به لحاظ نظامی معنا ندارد. که بعد امام(ره) گفت به شرط این که مردم عراق کشته نشوند چون هیچ کس نمیپذیرد. شما میدانید بعداز این که جنگ تمام شد تازه اعلام کردند عراق متجاوز بوده است. ولی یک عدهای آن موقع تحلیلشان این بود – الآن به جنگ کاری ندارم این گفتمان مقاومت و ضد مقاومت – در برابر گفتمان مقاومت، گفتمان تسلیم و ذلّت است منتها این تصور که کسانی فکر میکنند هزینه سازش خیلی از کمتر از هزینه چالش است یعنی اگر تسلیم بشویم هزینه نمیپردازیم مشکلات مالیمان هم حل میشود اگر مبارزه و مقاومت بکنیم هزینه میدهیم. این را ثابت کنید با تجربه که چه اشتباه و خطای بزرگی است. پس اولاً مراد ما از مقاومت خشکسری، کلهخری، لجبازی، ندیدن واقعیات، دشمنتراشی نیست و انقلاب و امام(ره) هیچ وقت اینطوری نبوده است همه جا درگیریها را دشمن شروع کرده و امام دفاع کرده، هیچ گلولهای از طرف امام و انقلاب در دهه 60 به طرف کسی شلیک نشده است. جنگ را آنها شروع کردند، تروریسم و درگیریهای مربوط به تروریزم را آنها طرف مقابل شروع کرده است. جنگهای داخلی و تجزیهطلبی را در کردستان، ترکمن صحرا، آذربایجان، خوزستان، بلوچستان، سرویسهای جاسوسی و دشمن شروع کردند. حتی کسانی که مدعی بودند ما جبهه ملی و ملیگرا و ایرانپرست هستیم همه اینها در جنگ کنار صدام بودند. همین بختیار که عکس دکتر مصدق را بالای سرش میگذاشت و میگفت جبهه ملی و ما ایران پرستیم و اسلام را کاری نداریم ایران، ایران، ایران، همین بیشرف زمان جنگ سه – چهار بار از پاریس به عراق رفت و با نیروهای صدام جلسه گذاشت که ما چه کمکی میتوانیم بکنیم که شما حمله کنید ایران را بگیرید. ژنرالهای فراری ارتش شاه، سلطنتطلب اینها در جنگ عراق علیه ایران کنار دشمن همکاری میکردند. اینها اینطور ایرانپرست هستند، خاک ایران. ناسیونالیزم، ملیت. ما یک ملیگرای ناسیونالیست خاکپرست توی جبهههایمان در این 8 سال ندیدیم همه اینهایی که جنگیدند و مبارزه کردند اکثر قریب به اتفاقشان همهاش صحبت حسین وعاشورا و دین بود. همه وصیتنامههایشان اسلام و ولایت فقیه بود. ناسیونالیسم کسی نبود. و اینها تنها کسانی بودند که نگذاشتند یک وجب ایران جدا بشود برای اولین بار بعد از دو قرن شکست و ذلّت در دوره قاجار و پهلوی، که قاجار تقریباً دو برابر ایران فعلی را داد به انگلیسها و روسها رفت. پهلوی هم که کل ایران را تقدیم کرد غیر از این که بحرین را داد و رفت، کل ایران را داد و رفت. خب همان موقع – من همه این مقدمات را گفتم برای این جملهای که الآن میخواهم بگویم – همان موقع کسانی میگفتند ما اگر همان اوایل جنگ قبول میکردیم که آتشبس. عراق در خاک شماست چون صدام تا آمد گرفت و کشت و هزاران کیلومتر گرفت. آبادان محاصره و خرمشهر بیشترش را گرفت و آمد سرپل ذهاب و غرب و جنوب. همان لحظه گفت صلح! صدام بعد از یکی دو هفته صلحطلب بود. ازهمان اول ایشان صلحطلب بود. خب اینها میگفتند صلح یعنی برو بیرون. این کارها و جنایاتی که کردی چه بود؟ میگفت نه، همینجا هستیم همینجا صلح. آتشبس! مذاکره را شروع کنیم. خب طبیعی است که نباید پذیرفت. بعداً یک عدهای گفتند اگر همان موقع میپذیرفتیم گفتمان مقاومت. آخر میدانید که کلمه گفتمان یک ترجمه discourse و بعضی کلمات است که اینها در حوزه معرفتشناسی ریشههای نسبیگرا دارد میخواهد بگوید این دیدگاههای مختلف همه در عرض هم هستند. یک قرائت مقاومت است، یک قرائت تسلیم است، قرائات مختلف است یعنی خیلی داوری حق و باطل و عدل و ظلم نمیشود کرد. شما مثلاً کدامش را دوست دارید! در حالی که مسئله عزت و ذلت، عدالت و ظلم، حق و باطل، شرف و بیشرفی که نسبی نیست، اینها که خاکستری نیست بلکه سیاه و سفید است. حالا ممکن است شما بگویید در حین مبارزه و عمل یک جایی مجبور میشویم عقبنشینیهای موقت تاکتیکی بکنی. عقبنشینی تاکتیکی را قرآن اجازه میدهد ولی فرار از نبرد را اجازه نمیدهد. قرآن میفرماید هرکس در جبهه نبرد با دشمنان اسلام و مسلمین و مستکبران جهان اگر پشت به دشمن کند جهنمی است ولو مجاهد فیسبیلالله و مجاهد و نمازشب خوان باشد. فرار کنی یا بگویی فرار کنیم و تسلیم شویم قرآن میگوید اهل جهنم هستید. اما همانجا میفرماید الّا، یک استثنا میزند اگر در شرایط خاص هستید موقت، محدود، تاکتیکی. مثلاًدر درگیری و نبرد هستید یک فشار طوری است که مجبور میشوید یکی دو کیلومتر عقب بیایید نه این که تسلیم شوید دو سه کیلومتر عقب میآیید برای این که بعد شش کیلومتر جلو بروید. این عیبی ندارد. قرآن فرمود اگر دارید متحیّز میشوی و جایگیری میکنی برای قتال و ادامه نبرد منتها به لحاظ تاکتیکی یک جایی یک امتیاز موقت میدهی. منتها این چون تاکتیک است و موقت است این ذلّت نیست این جزء پیچیدگیهای مبارزه است که همینجوری مستقیم نمیتوانید بروید. شما دیدید به کوه و قله که میخواهید بروید مستقیم که نمیتوانید بروید باید زیگزاک بروید اینجوری که سیخکی نمیشود رفت! حتی یک جایی ممکن است به صخرههایی بخوری مجبوری صد متر پایین بیایی باز آنجا بالا بروی. این پایین رفتن را نمیگویند داری از کوه پایین میروی میگویند از کوه داری بالا میروی. منتها این جا را یک مقدار باید پایین بیایید این بطور تاکتیکی و موقت اشکالی ندارد مثل قعطنامه 598، مثل صلح امام حسن(ع)، مثل صلح حدیبیه. هیچ کدام اینها فرار از دشمن و یا پذیرش حرفهای دشمن و عقبنشینی از اصول نبوده است. اما اگر رسید به جایی که میگویی نه کلاً رها کن. ما در همین قضیه برجام دو تیپ برجامخواهی داشتیم! یک تیپ آن ممکن است بگوید تاکتیکی و موقت و یک تیپ هم نه، سازش و تسلیم رها کنیم برویم. حالا من میخواهم به این اشاره کنم که این تحلیلی که اگر کوتاه بیاییم ولش کن برود، بده برود فکر کنی اینجوری اگر ولش کنی بروی دنیایت خوب میشود حالا ارزشها مشکل پیدا میکنند، شرف نداری نداشته باش، بیشرف هم بودی بودی، ولی اقلاً زندگیمان را میکنیم و وضع دنیامان خوب میشود. این اشتباه است. هر جا وادادی و عقب رفتیم دنیایت بدتر شد. آخرت جدا. کرامت و شرافت و عدالت و عزت هیچی. نمیخواهی زندگی این 4 روز را بخوری و بخوابی و امنیت داشته باشی، به تو توهین نکنند و راحت باشی، خلاف همان میشود. نباید بگویی یک گفتمان این است و یک گفتمان این است، خیر، راه درست و غلط است. ضمن این که مفهوم واقعبینی و عقبنشینی تاکتیکی هم میفهمیم. قرآن صریح این را میگوید اما تسلیم غیر این است. امام(ره) همان موقع هم که پیام قطعنامه را داده باز هم گفتمان مقاومت است ظاهر آن پذیرش صلح و قطعنامه است اما همان را بروید بخوانید تمام، پیام مقاومت است. این که من تا چند روز پیش معتقد بودم که تا آخرین قطره خون باید جنگید الآن شرایط عوض شده و وظیفه این است که ما آتشبس قبول میکنیم ولی, فرزندان انقلابیام کینه انقلابیتان را حفظ کنید، هیچ چیز عوض نشده، کمربندهایتان را محکم ببندید نبردهای بزرگتری در پیش است و جالب است همان جا در پیام قطعنامه حکم اعدام سلمان رشدی را میدهد! این چه جور عقبنشینی و تسلیم است که یک نبرد کوچک را تمام کردی و یک نبرد جهانی را تمام کردی. امام حسن(ع) وقتی قطعنامه را با معاویه امضاء کرده که نمیگوید خیلی خب حق با شماست! شما هم حق دارید ما هم حق داریم. یک قرائت مقاومت است و یک قرائت تسلیم است! این را نمیگوید بلکه میفرماید شما باطلید، ریشهتان باطل است. ظالم و دیکتاتور هستید حکومتی که به دست آوردید دینی و مشروع نیست همکاری با شما جایز نیست و این شرایط را هم باید بپذیرید. نمیگوییم شما حقاید ما باطل. امام(ره) گفت خیلی خب ما جام زهر را سر میکشیم ما دوتا هدف داشتیم هدف اصلیمان آزادی ایران بود که در این کار پیروز شدیم. دشمن را بیرون ریختیم. هدف دوممان این بود که حالا که دنیا شیرتوشیر است و دنیا کاری ندارد خودمان برویم صدام را سرنگون کنیم، مجازات کنیم و ملت عراق آزاد بشود. خب آن موقع نشد الآن که شد محصول مقاومت آن دوره بود. چه کسانی الآن با رأی ملت عراق در عراق حاکم هستند؟ کسانی که زمان جنگ، همهشان در ایران بودند. کنار ما بودند. کُرد و عرب و شیعه و سنی. خب هدف دوم انقلاب اسلامی و امام هم محقق شد گفت جام زهر را مینوشم اما نگفت حرفمان را پس گرفتیم گفتمان مقاومت، مقاومت بود. اما یک زمانی میگفتند واقعاً حساب کنید بیایید چرتکه بیندازید چند کیلومتر خاک ما را صدام گرفت؟ مثلاً 11 هزار، 15 هزار، 17 هزار کیلومتر. خب متری چند؟ هکتاری حساب کنیم متری حساب کنیم زمینهای آن چند میشود؟ آیا میارزید که 200 هزار شهید بدهیم؟ 200 هزار خانواده؟ سؤال من این است در بحث مقاومت، با چه ترازویی میگویید میارزید یا نمیارزید. مثلاً یکی توی خیابان جلوی شما را بگیرد میگویید خدایا سازش کنم یا چالش کنم؟ میگویید نه سازش کنم بهتر است. بعد میگوید خیلی خب لباسهایت را هم دربیاور! باز میگویید سازش کنم یا چالش کنم؟ بعد میگویید نه سازش کنم. بعد میگویم اگر چالش کنی چه؟ میگوید اگر بگوید لباسهایت را در نمیآورم و جیبهایم را خالی نمیکنم چی؟ میگوید دوتا توی گوش تو میزند حالا خوب شد میارزید؟ دوتا تیپ آدم داریم یک تیپ میگوید نه بابا نمیارزید کاشکی درمیآوردی! مگر لباس متری چند است؟ قیمت لباس را حساب میکند قیمت شرف خودش را حساب نمیکند. لباس متری چند است میدهیم برود. میارزید دوتا سیلی خوردی؟ یکی میگوید نمیارزید، یکی میگوید میارزید. گفتند بعضیها این خاک مگر چقدر ارزش داشت که جوانهای مردم کشته شوند؟ همین ایرانپرستها این حرفها را زدند. اولاً جوانهای مردم آنهایی که میجنگیدند خسته نمیشدند آنهایی که نمیجنگیدند خسته میشدند. الآن هم همینطور است. آنهایی که هزینه دادند هیچ وقت نگفتند که سازش کنیم اینها که هزینه ندادند مدام میگویند آقا بس است دیگر تا کی؟ در فامیلهای ما دو – سهتا تیپ بودند یک تیپشان که اصلاً جبهه نمیرفتند و قبل از انقلاب با شاه بودند و بعد از انقلاب هم با ضد انقلاب، و در هر انتخاباتی هم کاری نداشتند به چه کسی رأی میدهند میگفتند به یک شخصی رأی بدهیم که دورترین شخص از انقلاب باشد ولو توی خود اینها هم باشد ولی بیشتر از همه فاصله داشته باشد ضربه بخورند! مثلاً من میرفتم عملیات مجروح میشدم میآمدم. اگر در عملیات پیروز شده بودیم میگفت بهبه. دوتا عملیات ضربه خورده بودیم مجروح بودم و تا مدتی چشمهایم درست نمیدید آمده بود کنار ما او سرکوفت میزد و میگفت تا کی جوانهای مردم باید کشته شوند. دعوایش کردم بیرونش کردم گفتم جوانهای مردم چیه؟ من دارم جبهه میروم تو که نمیروی و فحش میدهی تو از مقاومت خسته شدی؟
حالا سؤال، زمینهایی که صدام گرفت واقعاً متری چند؟ هکتاری چند؟ خب بگو بیا اینها برای تو. پیش سگ! عوضش 200 هزار شهید نمیدهیم. واقعاً دوتا معیار است بعضیها آن معیار را میگفتند. حالا سؤال، اگر بقیهاش را هم جلو میآمدند چه؟ بعد اگر آنجا کوتاه میآمدیم صدتا جنگ دیگر تا الآن راه میافتاد چون میگفتند از این ملت میشود باج گرفت، اینها باج بده هستند، توسری میخورند، آمادگی دارند. یکی هم میآمد میگفت پس حالا که اینجوری است صد هزار کیلومتر هم از این طرف به ما بدهید و الا ما توپ و خمپاره میزنیم. کجا میایستی؟ این منطق مقاومت است. نگوییم گفتمان مقاومت، بگوییم منطق مقاومت. حتی به لحاظ مادی جدا از بحث معنویت. حالا همین نمونهای که همین الآن جلوی چشمتان است راجع به پیمانهای بینالمللی، همین FATF که الآن مطرح شد قبلش همین برجام. خب ببینید من نمیخواهم راجع به برجام و اشخاص صحبت کنم. ما حداقل چندتا دیدگاه داشتیم اما دوتا دیدگاه کلی بود یکی این که ما اگر تمکین کنیم و هرچه اینها بگویند بگوییم چشم یعنی بهانه از دستشان بگیریم اینها دیگر بهانهای نداشته باشند و بعد هم دو طرف یک چیزی میدهیم و یک چیزی میستانیم. من اصلاً نمیخواهم بگویم سوء نیت دارند بنا را بر حُسن نیت و حُسن ظن میگذاریم که هدف هم خدمت بوده، اصلاً کاری ندارم که شما در همین تیم مذاکره هستهای حداقل یک جاسوس داشتید آن چند نفر، یکیشان که لو رفته و الآن زندان است بیشترش را کاری ندارم. اصلاً تحلیلهای با سوء ظن را کنار میگذاریم حتی تحلیلهای واقعبینانه را هم کنار میگذاریم. بنای من این است قصد این دیدگاه خدمت بوده است. ببینیم نتیجه آن هم خدمت بود و هست یا نه؟ ما همان اول به 110 درصد از تعهداتمان در برجام عمل کردیم چون بچه خوب و باتربیت بودیم میخواستیم بهانه ندهیم ولی اینها تا آخر به 10 درصدش هم عمل نکردند بعد هم این طرف آمده رسماً میگوید که تحریمها ادامه دارد. دارید میبینید. گفتند اگر برجام را قبول کنیم دلار اینطوری میشود، ارز آنطوری میشود، خب همه اینها را دیدیم. هم چرخ اقتصاد را دیدیم، هم چرخ سانترفیوژها را دیدیم. هم ارز را دیدیم هم بازار را دیدیم همه چیز و نتیجه عینی این دیدگاه را داریم جلوی چشممان میبینیم اقتصاد برجامی در برابر اقتصاد مقاومتی که آقا خودت را جمع کن، سیتسم را جمع کن، سیستم را اصلاح کنید، جلوی قاچاق را بگیرید، جلوی واردات و صادرات را مدیریت کن، بانکهایت را اصلاح کن، سیستم بازارت را اصلاح کن. حقوقهای نجومیات را بزن توی دهانشان نه این که آن را قانون کنید و بگویید اینها افتخارات ملی هستند. عدالتخواهی، سادهزیستی مسئولین، مثل دهه 60، صادق، پاک، کنار مردم. کنار فقرا و محرومین. به گفتمان دهه 60 برگردید که کسی نمیفهمید چه کسی مسئول است چه کسی مسئول نیست؟ وزیرش با موتور گازی توی خیابان میرفت. نخست وزیرش رجایی توی خانهاش مینشست و بعد هم افتخار میکرد که دستفروش بوده است. آنها باعث می شود که مردم مقاومت کنند. مشکلات الآن که یک صدم مشکلات دهه 60 نیست همه چیز کوپن و صف بود. ولی افکار عمومی و محرومین عصبانی نبودند میگفتند این خانه نخستوزیرمان است آن وکیل است آن وزیر است همه اینها بچههای خودمان هستند. عوض این که اینها را درست کنید و با اشرافیگری در حکومت برخورد کنید به دشمن اعتماد نکن، به خدا اعتماد کن. امام(ره) میگفت به خداوند اعتماد کنید. «إن تنصرالله ینصرکم» به مردم اعتماد کنید. اقتصاد مقاومتی یعنی الگوی مصرفتان را اصلاح کنید. این غربیهایی که ما میگوییم سرمایهداری و اسراف میکنند ما از آنها خیلی مسرفتریم. حالا یک عده سرمایهدار را نگاه نکنید اکثر مردم در غرب و شرق، همه، تعجب میکنند از این سبک مصرف ما. صادرات را تقویت کن، تولید را اصلاح کن. عوض این که این کارها را بکنید اقتصاد مقاومتی، میگوییم اقتصاد برجامی این بود، ولش کن وا بدهیم، با حقوقهای نجومی با بیعرضهگی و ناکارآمدی برخورد نکن، به آمریکا اعتماد کن انشاءالله آمریکا مشکلاتتان را حل میکند. خب بله حل کرد دارد حل میکند. اگر کسی آرمانگرایی و ایدئولوژی را کنار بگذاریم ما میخواهیم واقعیات محض را ببینیم شما میدانید هر وقت ما در برابر آمریکا و این سه – چهارتا کشور غربی، فرانسه، انگلیس، آلمان که دستیاران آمریکا هستند کمپانیهای صهیونیستی هر وقت ما در این 40 سال کوتاه آمدیم بیشتر ما را زدند. وقتی بیشتر مقاومت کردیم محکم ایستادیم ترسیدند بیشتر به ما امتیاز دادند. هر وقت وا دادیم و گفتیم آقا بیایید هرچه شما بگویید ما میخواهیم بهانه دستتان ندهیم، بهانه اسمش روی آن هست. اگر کسی بخواهد بهانه بگیرد شما الآن اینطوری مرتب بنشین 30 تا بهانه از شما میگیرند! آقا میخواهیم یک کاری بکنیم آمریکا از ما دیگر هیچ بهانهای نداشته باشد. خب اگر میخواهید بهانهای نداشته باشد پس نباید انقلاب میکردید! اولین مسئله این است که به شما میگوید بیجا کردید عامل ما شاه را برداشتید و دهها هزار مستشار ما را انگلیسی و اسرائیلی که در ایران بودند بیرون ریختید. بعضیها فکر میکنند بین ما و آمریکا سوء تفاهم است. درست حرف نزدیم. ما افراطی بودیم. امام(ره) همه اینها را در صحبتهایش میگوید که ما شعارهای تند دادیم اینها ناراحت شدند. ما شروع کردیم. هنوز درست منظورمان را به همدیگر نفهماندیم! دیوار بیاعتمادی بین ماست. زده لختت کرده، سوزانده، کشته، غارتت کرده، سوارت شده، توهین به تو میکند، اینها سوء تفاهم است؟ نمیفهمد که دارد چه کار میکند و شما داری چه کار میکنی؟ همه دنیا فهمیدند شماها نمیفهمید. من هرجای دنیا رفتم دانشگاهیانشان، روشنفکرانشان، از شرق آسیا، از ژاپن، از مالزی و اندونزی تا آمریکای لاتین، از شمال آفریقا تا آفریقای جنوبی و در خود اروپا تا آسیای میانه، من خیلی دانشگاههای متعدد رفتم چیزی که همه جا برای همهشان واضح بود میگفتند شما و ملتتان شجاع هستید جلوی اینها ایستادید و همه دارند به شما نگاه میکند. هرجا شما بتوانید جلو بروید و رفتید همه امیدوار شدند هرجا دنده عقب زدید بقیه هم ترسیدند. الآن شما معیار هستید. دنیا شجاعت دیده است. استاد دانشگاه آلمان به من میگفت این پیرمرد (امام را میگفت) در دهه 70 بود در قطار در اروپا فهمیده بود ایرانی هستم میگفت ایشان فقط به ملتهای مسلمان و شرق جرأت نداد به ما هم جرأت داد که بایستیم و به آمریکا انتقاد کنیم چون آمریکا از جنگ جهانی دوم که اینجا را گرفته دیگر نرفته، آلمان تحت اشغال است ژاپن هم هنوز تحت اشغال است اینها حکومت مستقل ندارند. ارتش مستقل ندارند. آمریکا هرجا را که گرفته دیگر بیرون نرفته است. از عراق و افغانستان انقلاب اسلامی مجبورشان کرد و 80- 90 درصد بیرونشان کرد و الا اینها جایی را که میگیرند دیگر بیرون نمیروند. میدانید ایتالیا هنوز در اختیار آمریکاست. حکومت آن حق ندارد بدون اجازه آمریکا کاری بکند. من از یکی از اعضای شورای شهر میلان که دانشگاهی بود از خودش شنیدم گفت وزیر جنگ ایتالیا به دوتا پرچم باید قسم بخورد در ملأ عام به پرچم ایتالیا و در یک جلسة خاصتر به پرچم آمریکا. از وقتی که آمریکا زمان هیتلر ایتالیا را اشغال کرده اینها نرفتند ول نکردند. ژاپنیها از نظر سیاسی این همه ذلت نشان میدهد ژاپن خیلی تحقیر شده و میشود هنوز میگوید این سربازانشان میآیند دختر و پسر ما را به زور برمیدارند و میبرند توی پادگانهایشان به آنها تجاوز میکنند. و ما هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم. استاد دانشگاه توکیو رئیس دانشکده به من گفت که ملت شما و کشور شما، شجاع هستید ما اینطور نیستیم و جرأت نمیکنیم. حالا سؤال من این است مصر 40 سال است که تسلیم مطلق اینهاست از بعد از خیانت سادات، الآن وضع اقتصادیشان چگونه است؟ 40 درصد زیر خط فقر هستند. میلیونها نفر در خیابان در قبرستانها میخوابند و زندگی میکنند. گفتمان مقاومت همین الآن – مقالهای برایتان آوردم نمیدانم وقت کنم آن را برای شما بخوانم یا نه – نویسندگان بزرگ عرب میگوید ما خودمان را با ایران مقایسه کنیم همه جا راه افتادیم میگوییم ایران بر کل کشورهای عربی مسلط شد، او میگوید اولاً که نیست ایران دارد به ما کمک میکند که از شرّ مستکبران نجات پیدا کنیم. فرضاً باشد، ایران باشد بهتر است یا آمریکا و انگلیس با این جنایاتی که کردهاند؟ این مقاله را اخیراً خودش نوشته و میگوید ایران هرجا رفته خدمت کرده است. ایران تحت تحریم هرجایش را نگاه میکنی پیشرفت کرده است. به لحاظ علمی، به لحاظ نظامی، به لحاظ سیاسی، به لحاظ انتخابات، اینها کجایند ما کجاییم؟ ما هنوز آب خوردنمان را همیشه داریم وارد میکنیم، لباسهایمان را داریم وارد میکنیم، برجهایمان را داریم وارد میکنیم، کالاهایش را وارد میکنیم ما کاری نداریم هرچه هم پول و دلار داشتیم که یا به آمریکا باج دادیم که صریح ترامپ میگوید گاو شیرده، توهین صریح، ما هم سرمان را میاندازیم پایین هیچی نمیگوییم. بعد ببینید ایران با چه اقتداری ایستاده، وضع مادیاش از ما بهتر است. اینها کجا هستند ما کجاییم؟ قبل از قضایای برجام، این آماری است که خود آژانس اتمی منتشر کرده است این زمانی بوده که سالهای 82 که ما آن اوایل میگفتیم بهانه ندهیم، بهانه ندهیم! شما باید حقوقتان را بشناسید، حدودتان را هم بشناسید، از حدتان تجاوز نکنید و از حقتان هم عقب نیایید بهانه چیست! همیشه هرکس بخواهد بهانه بگیرد بهانه دارد. شما هر کاری بکنید بهانه دارید. فقط یک نمونه آن را ببینید. این بیانیه رسمی سایت آژانس انرژی اتمی است. ظرف چند سال چندتا قطعنامه علیه ما دادند هر قطعنامهای بعد از یک همکاری ما بوده است برای زمان خود آقای روحانی بوده که ایشان آنجا مسئول مذاکرات هستهای بود، زمان دوران آقای خاتمی، از آنجا این طرح شروع میشود. این اطلاعات روی سایت خود انرژی اتمی است باید مذاکره کنیم تا اینها قطعنامه علیه ما ندهند و بهانه دستشان ندهیم. 29/ خرداد/ 82 البرادعی رئیس قبلی آژانس از تأسیسات ایران به شورای حکّام گزارش میدهد که ایران میخواهد برای این که بهانه ندهد اقدامات شفافساز شروع کند. بلافاصله اولین بیانیه را بعد از این که ایران گفت بیایید ما میخواهیم بهانه ندهیم، اولین بیانیه را دادند که برنامه هستهای ایران خطرناک است و باید پروتکل الحاقی را تصویب و اجرا کنید. پروتکل الحاقی اصلاً اجباری نیست. بعد از این که ایران گفت بیایید از تأسیسات ما بازدید کنید در حالی که آن موقع اصلاً اختیار قانونی نداشتند گفتند برای این که بهانه ندهیم فراتر از قانون بیایید بررسی کنید. وقتی آمدند بررسی کردند گفتند باید پروتکل الحاقی را بپذیرید یعنی سهتا قدم دیگر بطور توهینآمیز جلو آمدند. 3 / شهریور، سه ماه بعد، ایران نامه رسمی میدهد که ما حاضریم با آژانس برای پروتکل الحاقی مذاکره کنیم که اجباری قانونی نیست ولی ما میخواهیم همینطوری خیلی جلتنمن هستیم میخواهیم این را هم پیش پیش بپذیریم. این را که اعلام کردند 20 روز نشده، 21 شهریور اولین قطعنامه علیه ما را شورای حکّام صادر کرد. دقت کنید، هر قدمی که ما گفتیم بهانه ندهیم عقب رفتیم بلافاصله یک قطعنامه علیه ما دادند. تا این را قبول کردند 3/ 6/ 82 ایران نامه داد و 21/6 اولین قطعنامه را علیه ما دادند و کشورهای اروپایی تصویب کرد و گفتند دلم نمیخواهد و دلم میخواهد و حالا بررسی کنم نداریم! برای همه دنیا اختیاری است اما شاید باید اجباری است که پروتکل را امضاء کنید چیزی که ایران 20 روز قبلش گفته بود حالا ما حاضریم بررسی کنیم. قطعنامه سوم؛ مهر و آبان 82 بیانیه تهران دادند که ما داوطلبانه پروتکل الحاقی را میپذیریم اجبار نداریم ولی خودمان دلمان میخواهد چشم، این کار را میکنیم. مثل کسی که میخواهند او را بزنند به او میگویند این کار را بکن، میگوید به زور نیست ولی من خودم دلم میخواهد این کار را بکنم بیا بفرما! خیلی خب. گفتند که ما خودمان میخواهیم برای این که بهانه دست شما ندهیم این کار را میکنیم. 1/ آبان/ 82 کل اظهارنامهها و اسناد برنامههای هستهای را اینها به عنوان اعتمادسازی و رفع بهانه، به آژانس تحویل دادند 19/ 8/، 18 روز بعد که این نامه رسماً گفتند ما با این که وظیفهای نداریم الزامی نداریم ولی پروتکل الحاقی را میپذیریم شورای حکّام 30/8 تصویب کرد همان روز که این را تحویل دادند همان روز دومین قطعنامه را کشورهای اروپایی در آژانس دادند. یعنی عوض این که تشکر کنند بگویند خیلی خب شما کوتاه آمدید، عقبنشینی کردید، انعطاف نشان دادید ما آن قطعنامه را پس میگیریم همان روز قطعنامه بعدی. قطعنامه بعدی اوایل اسفند همان سال، ایران با سه تا کشور اروپایی انگلیس، فرانسه، آلمان برای موافقت بروکسل تفاهم کردند ایران قول داد تمام اسناد و اظهارنامههایی که آنها بخواهند بر اساس پروتکل الحاقی همه را تحویل بدهد تمام فعالیتهایمان در باب تولید و مونتاژ و آزمایش و ساخت قطعات سانترفیوژ و هر نوع فعالیت غنیسازی در تمام تأسیساتمان را همه را خودمان تعلیق میکنیم. خب این تعهدی بود که آقای روحانی به عنوان نماینده آقای خاتمی رسماً به آنها داد. سه هفته نشد سومین قطعنامه در همان شورا علیه ما تصویب شد. مجازات این که اینها تهدیدند، اینها خطرند. بعد از موافقتنامه بروکسل 1/خرداد/ 83 ایران اعلام کرد یک اظهارنامه بیش از هزار صفحه تنظیم کرد که کل فعالیتهای هستهای ما از سیر تا پیاز بفرمایید! یک ماه نشده قطعنامه چهارم را علیه ما دادند. یعنی شما فکر کنید که اینها گفتند یک چیزی را بده ما گفتیم نمیدهیم اینها قطعنامه صادر کردند نه، نگفته بده، خودشان دادند باز قطعنامه صادر میکنند. اینها را میگویند مقایسه کن هزینه سازش و هزینه چالش. ما میخواهیم اعتمادسازی کنیم و میخواهیم بهانه را از دست اینها بگیریم. ششم؛ سه ماه بعد آژانس انرژی اتمی دارد اظهارنامههای ما را راستیآزمایی میکند سکوت خبری، یک مرتبه بدون این که هیچ اتفاقی افتاده باشد پنجمین قطعنامه را علیه ما در 28 شهریور 83 صادر کردند. هفتم؛ از این قضیه دو ماه میگذرد، 25 / آبان / 83 آن طرف قرارداد بروکسل کشورهای آمریکایی، انگلیس، فرانسه و آلمان به هیچ یک از تعهداتشان عمل نکردند یعنی حتی یک تعهدشان را عمل نکردند. سهتا قطعنامه علیه ما صادر کردند در حالی که ایران بیش از تعهداتش عمل کرده بود. تیم ایرانی تفاهم کردند که حالا یک توافقنامه دیگر. آن را که عمل نکردید ما عمل کردیم هی هم قطعنامه دادید، بعد مسئول تیم که آقای روحانی است با اینها توافق میکند که برویم توی پاریس بنشینیم یک توافقنامه دیگر بنویسیم! توافقنامه پاریس امضاء میشود یک هفته نشده کل فعالیتهای تأسیسات یو.سی.اف اصفهان تعطیل شد برای این که بهانه ندهیم و اعتمادسازی کنیم. یک هفته نشده بود 9/ آذر/ 83 ششمین قطعنامه را علیه ما صادر کردند. اینها را باور میکنید؟ جلوی چشم من و شما این اتفاقات افتاد. همهاش هم این بود که اعتمادسازی کنیم بهانه ندهیم بهانه ندهیم! مورد هشتم؛ 14/ مرداد/ 84 کشورهای اروپایی یک طرحی به نام طرح 5 آگوست به ایران دادند، آنجا صریح گفتند دو سال است که شما همه چیز را داوطلبانه و به زور تعلیق کردید حالا ما در صورتی دیگر قطعنامه نخواهیم داد که برای همیشه کل بساط را جمع کنید! یعنی هرچه عقبتر رفتیم پرروتر شدند و بهانههای بیشتر. ایران گفت که نه، قرار نبود اینطوری باشد، رهبری هم آمد صحبت کرد که نه، اینطوری نیست اینها جزو حقوق مسلّم این ملت است انرژی هستهای است، نفت تمام میشود، فردا ما چند سال دیگر، 20 سال دیگر، 30 سال دیگر ما نمیتوانیم کارخانههای عادیمان را اداره کنیم بساط انرژی هستهای را جمع نمیکنیم شش روز بعد هفتمین قطعنامه را علیه ما صادر کردند. چهار روز بعد مأموریت آقای روحانی در شورای امنیت ملی تمام شد. ظرف دو سال هفتتا قطعنامه علیه ما با هفتتا عقبنشینی صادر شد که اگر شما آن موقع عقبنشینی نمیکردی همان اول نمیگفتی نه، هرگز 7تا قطعنامه نمیتوانستند بدهند. یک قطعنامه میدادند و همین کارهایی را میکردند که کردند. خود ایشان بعد از پایان مذاکرات سال 84 آقای روحانی به البرادعی نامه نوشت، عین عبارت ایشان این است: گفت دستاورد این چند سال مذاکره و این پیمانها چه شد؟ متأسفانه در مقابل اگر نگوییم هیچ، ایران مابهازاء بسیار اندکی دریافت کرد در حالی که بارها بارها اقدامات اعتمادساز خود را افزایش داد و در عوض همه کارهایی که ایران کرد فقط با قولهای انجام نشده و با مطالبات و با خواستههای بیشتر شما روبرو شدیم. من اصلاً نمیخواهم داوری کنم که خوب بوده، بد بوده، هدفشان چه بوده؟ من میخواهم نتیجهشان را بگویم، این نتیجهای است که در سایت آژانس اتمی است و خود آقای روحانی در زمان آقای خاتمی آخرش این را اعلام کرد. خب ظرف دو سال هفتتا قطعنامه، همه چیز را دادی،همه کار هم کردند به هیچ کدام از تعهداتشان هم عمل نکردند. دوباره عین این قضایا در برجام شروع شد. خب دو سه سال گذشت ته برجام را هم الآن داریم میبینیم. از نظر اقتصادی. من آخرت را کاری ندارم ایدئولوژی، آخرت، شرف، انقلاب، کرامت ملی، عزت ملی، ما آنها را کنار گذاشتیم چون صحبت از گفتمان و چرتکه است. از نظر مادی چه بدست آوردیم و چه دادیم؟ الآن سر قضیه FATF من راجع به FATF چون مطالعه دقیق نکردم اظهار نظر نمیکنم ولی دوتا ادبیات شما در مجلس و بیرون از مجلس شاهد بودید. یک ادبیات این بود که سریع امضاء کن بده برود اعتمادسازی کن بهانه نده. یکی میگفت شما قانون اساسی دارید، منافع ملی داریم، ارزشهای انقلابی و اسلامی داریم، نفی سبیل که قرآن صریح میگوید یعنی راه نفوذ دشمن و راه سلطهاش را بر خودتان ببندید، یعنی قراردادهای بینالمللی باید تابع مصالح ملی باشد. اصلاً قانون اساسی برای هر قرارداد ملی شرایطی گذاشته است. این کار را بکنید طبق این ضوابط بررسی بشود بعد بله، اگر هم یک وقت دیدید مجبور هستید و مصلحت نظام است آن را اعلام کنید که مثلاً این عقبنشینی تاکتیکی است. ولی متأسفم از این که هنوز بحثها، انگار ما این تجربیات 10- 12 سال را نداشتیم. انگار ما این تجربه جنگ را نداشتیم که تا وقتی که ما در جنگ دشمن جلو میآمد یک کدام از این سازمانهای بینالمللی نگفت چه کسی جنگ را شروع کرد. مردک (صدام) در ایران چه کار داری میکنی؟ از وقتی که در اواخر 60 و بخصوص 61 پیشرویهای ما شروع شد و دشمن را مدام عقب زدیم و عقبتر، یک مرتبه کل سازمانهای بینالمللی، قراردادها، توافقها، صلحطلبی، حقوق بشر، توی کار آمد. به ما گفتند جنگطلب. وقتی که صدام بمب شیمیایی در کردستان عراق و کردستان ما زد و هزاران نفر را ظرف 5 دقیقه کشت، یک رسانه جهانی حرف نزد در حالی که این بمبها را همین انگلیس و فرانسه و آلمان، همین سه چهارتا همه را میدادند هیچ کس محکوم نکرد. اصلاً صدایش را درنیاوردند در اخبار نیامد، بعد توی سوریه الآن الکی به هر بهانهای آی بمب شیمیایی زدیم. در حالی که خود آنها گاهی میزنند کسی ندارد، به این بهانه ورود میکنند. من میخواهم عرض کنم که چقدر دیگر باید تجربه کنیم تا بفهمیم این حرف امام که گفت کل این سازمانهای بینالمللی دروغ است، از این فرصت استفاده کنید، از این تریبون استفاده کنید، بروید، خارج نشوید، حرفهایتان را بزنید، مطالبه کنید اما به اینها اعتماد نکنید حقوق خودتان را از اینها گدایی نکنید، شما تا قدرت روی زمین نشان ندهید اینها به شما امتیاز نمیدهند حتی اگر مظلوم مطلق باشید و تمام قوانین به نفع شما باشد. وقتی ببینند قوی هستید و ایستادید بخشی از حقوقتان را به شما میدهند و الا نمیدهند. اگر بچههای ما فاو را نمیگرفتند قطعنامه 598 هم امضاء نمیشد. اگر کربلای 4 و 5 نبود، آن مقاومت جانانه که سر سانت سانت میجنگیدیم اگر آن نبود اینها حاضر نبودند، اینها هدف اولشان سقوط ایران بود بعد که دیدند بچههای ما و ملت ایستاد، هدف دومشان این بود که صدام سقوط نکند، اول این بود که انقلاب جمهوری اسلامی سقوط کند و هدف دومشان این بود که صدام سقوط نکند. اقلاً جنگ حالا که صدام پیروز نمیشود و ایران شکست نمیخورد اقلاً جنگ پیروز نداشته باشد. فلسطین جلوی چشم ماست. فلسطین 70- 80 سال است از اول دارد مذاکره میکند. آیا یک امتیاز کوچک تشریفاتی به فلسطینیها دادند؟ اما اگر گفتید از چه زمانی جا خوردند حاضر شدند اجمالاً امتیازاتی بدهند؟ از وقتی که انتفاضه شد که چهارتا جنگ اسرائیلیها از بچههای ما شکست خوردند. جنگ 33 روزه، جنگ 22 روزه، غزّه جنوب لبنان از انقلاب اسلامی چهارتا شکست را پشت سر هم خورد برای اولین بار در عمرش و در تاریخ اسرائیل. الآن فهمیدند که شکستپذیرند خطرناک است. وقتی شما محکم بایستد او هم حاضر میشود به بخشی از حقوق تو اعتراف کند. وقتی ببیند هرچه به تو توهین میکند و توی سرت میزند برای این که به تو بهانه ندهد مدام عقبنشینی میکند آخرش ما همه چیزت را میدهی، باز هم بدهکاری. باز هم میگویند نه، از اول میخواست این کار را نکند تو دیگر قابل اعتماد نیستی. شما باید این را بفهمی. ایدئولوژی هیچی، واقعبین باشیم این واقعیت است. الآن به شما میگویند باید موشکهایت را تحویل بدهی بعد میگوید فلان، بعد میگوید فلان، بعد هم میگوید اصلاً احکام اسلامی نباید اجرا شود! حجاب باید برداشته بشود اینها میروند تا جایی که میگویند باید بروید شاه را زنده کنید از توی قبر بردارید بیاورید و دوباره ما برگردیم. اینطوری هستند. قرآن میفرماید اینها از شما راضی نمیشوند فکر نکنید شما میتوانید اینها را راضی کنید. هرگز اینها راضی نمیشوند تا این که شما تمام اصول و کرامتتان را کف دست اینها بگذارید و تحویل بدهید. همین عراق و افغانستان و کشورهایی که الآن هنوز که هنوز است جنگ و ناامنی است اینها میدانید چند برابر ما ضایعات، تلفات و کشته دادند؟ صحبت از میلیون و چند میلیون است. یکیاش هم زیاد است ولی کل شهدای ما نسبت به اینها یک دهم هم نیست. ما 200 هزار شهید دادیم ولی اگر آن 8 سال نمیایستادیم به نظر شما چه اتفاقی میافتاد؟ اولاً که بخش مهمی از ایران رفته بود اگر همهاش نمیرفت. ثانیاً اگر ما در برابر صدام تا آخر نمیایستادیم شعار جنگ جنگ تا پیروزی امام نمیداد تا الآن بعد از آن جنگ دهتا جنگ دیگر به ما تحمیل میشد. چون میگفتند این یک ملت جنگپذیر است. اینها عادت دارند توسری بخورند. الآن میدانید به چپ ما حمله میکنند، به این طرف حمله میکنند، به آنجا حمله میکنند، 7- 8 تا جنگ است حمله میکنند چرا به ایران جرأت نمیکنند حمله کنند؟ فقط برای این که آن مقاومت 8 ساله را دیدند، میبینند اینجا قدرت هست. کسانی هستند که میخواهند بهانه ندهند و تسلیم شوند، اما کسانی هم هستند که میخواهند مقاومت کنند، با خودشان میگویند این ایرانیها دیوانهاند یک حملهای به اینها شد 8 سال ول نکردند. اینقدر گفتند مرگ بر صدام تا آخرش او را اعدام کردند و الآن هم قدرت اول منطقه شدند. گفت من از دشمن نمیترسم من از این میترسم که دیگر دشمن از شما نترسد. من از آن لحظهای میترسم که دیگر دشمن از ما نترسد و الا از دشمن نمیترسیم. چه کسانی باعث میشوند ما از دشمن بترسیم و دشمن از ما نترسد؟ کسانی که میگویند مقاومت نمیارزد. ولش کن بده برود! بهانه ندهیم! ولو حسن نیت داشته باشند. نتیجهاش چه میشود؟ نتیجهاش اقتصاد بد. نمیگویم آخرت بد، اقتصاد بد. مشکلات مادی و مالی است. هر کشوری جلوی اینها زانو زده، وضع مالیاش صد برابر بدتر شده، هرج و مرج، ناامنی، گرفتاری، فلاکت، گرسنگی، بیچارگی. این گورباچف وقتی آمد گفت ما میخواهیم توسعه یافته شویم و غربی شویم، تا که وا داد، البته شوروی جنایتکار بود باید از بین میرفت اما نه در برابر نظام سرمایهداری غرب. به محض این که وا داد گفت اصلاحات به سبک سرمایهداری و ما میخواهیم دموکرات شویم و دیگر سوسیالیزم و کمونیزم را کاری نداریم 1) تجزیه و فروپاشی. کل شوروی از هم پاشید. 2) فقر و گرسنگی و بیکاری. 3) تورم و گرانی و کمیابی و قحطی. 4) حاکمیت مافیاها بر کل روسیه. حالا از وقتی که این پوتین آمده سروسامان به روسیه داد خودش چون اطلاعاتی بود قوی بود، واقعاً وضعیت روسیه را عوض کرد. آنهایی که جوانتر هستید شاید یادتان نیست که وقتی که گورباچف رفت هلسین آمد بعد اینها آمدند، این روسیه از هم پاشید. بزرگترین صادرات روسیه و شوروی به جهان، فاحشه بود! بزرگترین صادرات کشورهای سوسیالیستی زنان زیبا شدند و همه جای دنیا راه افتادند به عنوان کنیز جنسی. این بزرگترین صادرات و منبع درآمد شد. رئیسهای کشورهای اروپای شرقی صریح میگفتند که الآن بهترین منابع درآمد ما این است، اینها به این وضع رسیدند؛ و حاکمیت مافیاها. بعد خود گورباچف آمد اعلام کرد گفت من اگر احتمال هم میدادم این اتفاق بیفتد آن طوری از هم نمیپاشیدیم این کارها را نمیکردم. من باور نمیکردم اینطوری شود. من فکر کردم وقتی این را میگوییم یک مقدار فضا باز و دموکراتیک میشود از کمونیزم فاصله میگیریم هی آمریکا و غرب به ما چراغ سبز نشان دادند که ما میآییم با همدیگر کمک میکنیم از سوسیالیزم و کمونیزم میرویم به سمت سرمایهداری بعد هم وضعمان خیلی خوب میشود خیلی عالی میشود ما توی این فکرها بودیم! اصلاً تصور این که تجزیه میشویم، فقیر میشویم، تورم، نگرانی، قحطی، آدمدزدی، مافیا، نفوذ اینها را در کشورمان را باور نمیکردیم. تازه همین الآن هم خودشان تحت نفوذ هستند با بعضیهایشان صحبت میکردیم میگفتند ما در همان سالهایی که وا دادیم اینجا خیلیها از سرمایهداران یهودی نفوذ کردند و بر خیلی جاها مسلط شدند و ما مجبور هستیم به آنها باج بدهیم. عرض من این است که شما یک نمونه نشان بدهید که گفتند آقا مقاومت نکنیم بعد وضع دنیویشان راحتتر شده است؟ بهترین نمونه آن ژاپن است که من این را چند بار گفتم. دانشگاه توکیو جلسهای بودیم اتفاقاً سالگرد بمباران هیروشیما بود جلسه ما البته در حوزه فلسفه علم و فلسفه فیزیک بود سیاسی نبود. بعد اینها گفتند 1 دقیقه برای قربانیان هیروشیما سکوت. 1 دقیقه سکوت کردیم. بعد به آنها گفتم که خب حالا یک دقیقه سکوت کردید حالا یک دقیقه هم بخاطر قربانیان بمباران اتمی حرف بزنیم! اینقدر یک دقیقه سکوت کردید که خوابتان برد. یک دقیقه به احترام مظلومین سکوت کردیم وسطهایش خوابمان برد! یک دقیقه هم حرف بزنید و بگویید این بمب اتم را چه کسی انداخت؟ چرا یک کدامتان اسم آمریکا را نمیآورید؟ شما باور میکنید رئیس دانشگاه توکیو و رئیس دانشکدهها 20- 30 نفر نشستند موضوع بحث ما هم این نبود من که این را گفتم، گفتم اینطور که حرف میزنید انگار بمباران هیروشیما مثل یک بلایای طبیعی مثل سیل بوده، زلزله بوده، این بمب خودش افتاده یا یک کسی آن را انداخته؟ حتی آن موقع اوباما هنوز اوباما بود. گفتم شما نمیبینید که این اوبامای دموکرات رئیس جمهور آمریکا به او میگویند شما لااقل از بمباران هیروشیما اظهار تأسف کن، گفت نه، گفت آمریکا معذرتخواهی نمیکند. البته صحنه خوبی نبود برای خانواده قربانیان ناراحتم ولی این که ما متأسف و معذور و شرمندهایم ابداً. توی خود ژاپن. بعد که من این حرفها را آنجا زدم نگاه کردم گفتم خب یک دقیقه هم حرف بزنید و بگویید چه کسی این بمب را اینجا انداخت؟ رئیس دانشکدههای اصلی دانشگاه توکیو دیدم یکی سرش را پایین انداخته، یکی قهوه میخورد، یکی با موبایلش ور میرود، یکی با بغلیاش حرف میزند که جواب ندهند. بعد سکوت شد، یکیشان که مدیر جلسه و مجری بود گفت بله خیلی حادثه تلخی بود ولی خب حتماً لازم بوده آمریکا این کار را بکند! شما این را باور میکنید؟ گفت حتماً لازم بوده آمریکا این کار را با ما بکند. اینطوری تربیتشان کردهاند. من به او گفتم این حرف شما از بمب اتم هیروشیما بدتر بود این حرفتان خطرناکتر است. بعد که جلسه تمام شد بیرون آمدیم یکیشان گفت آقا ما همهمان فهمیدیم شما چه میگویی، ملت ژاپن ملت ایران نیست ما میترسیم. حکومت ما هم حکومت شما نیست. ما الآن اینجا اگر با شما همدردی و همنوایی کنیم من تا چند ماه دیگر به یک بهانهای و گاهی هم سریع، شغلم، کارم، امنیتم، همه چیزم را از دست میدهم. گفت اینها همین الآن هم از توی پادگانهایشان میآیند دختر و پسرهای ما را برمیدارند میبرند توی پادگان تجاوز میکنند ما نمیتوانیم کاری بکنیم. در جنگ ژاپن در یک بحرانی گیر کردند ما رفتیم سر مقبره سربازانشان که در همان بتخانهشان هست. چندتا بتخانه دارند. رفتیم بتهای کوچک، بزرگ، چون هوا سرد بود لباسهای زمستانی پوشیده بودند جلوی بتها آب میگذارند جالب است کنار آن تکنولوژی و نظم ژاپنی اینها هم هست بعد در همانجا یک چیزی هست که دخیل میبندند. کاغذ میگذارند آرزو، التماس، دخیل میبندند، قفل میبندند، یک نفر که توریست میآیند و یک نفر لیدر است که توضیح میدهد قضیه چیست؟ برایم خیلی جالب بود یک لحظه میگفت که سربازهای ژاپنی که کشته شده بودند و جنازه افسرانشان آنجا بود یک بار گفت که اینها شهیدان گمنام هستند شهدای ژاپن هستند نیم ساعت بعد همان داشت صحبت میکرد گفت اینجا محل جنایتکاران جنگی است! دقت کنید، آمریکا به اینها جنایتکار جنگی میگوید چون اینها با آمریکا جنگیده بودند. از یک طرف خب اینها ژاپنی هستند میگویند اینها داشتند برای دفاع از ژاپن با آمریکا میجنگیدند یک بحرانی گیر کرده بودند که در یک تور، در نیم ساعت یک بار گفت اینجا قبر جنایتکاران جنگی است یک بار دیگر یادش رفت گفت اینها شهدای ژاپن هستند، قهرمانان ملی ژاپن هستند. بعد از او پرسیدیم که چه میگویی مگر اینجا فرق کرد؟ مگر شما او را نگفتی؟ هیچی نگفت. اینطوری میشود. بعضیها میگویند خب آقا بشود. این دیگر بستگی به آدمها دارد که چه تیپی هستند.
نمونه دیگر که راجع به پروژه مطالعات جنگ و صلح سیاه و پنتاگون در جهان که چگونه برای شکستن ادبیات مقاومت در کل جهان کار میکنند. یک نمونه از مرکز اسناد لانه جاسوسی که اینها برای شکستن گفتمان مقاومت فکر مقاومت در برابر آمریکا در ایران وقتی که آمریکاییها حاکم بودند چه برنامههایی داشتند؟ حتی میگوید از طریق آموزش زبان انگلیسی، آن زمان انجمن ایران – آمریکا و ایران – انگلیس بود اتفاقاً خود من میرفتم آنجا قبل از انقلاب دوران مدرسه راهنمایی زبان میخواندم، پز هم میدادند، مختلط هم بود، استادان هم همه خارجی بودند خیلی جای خوبی بود از این نظر که میفتیم من انجمن ایران – آمریکا زبان میخواندم در اسناد لانه من دیدم که کل انجمن ایران – آمریکا پروژهای زیر نظر سیا است. نحوه گسترش و رسمی کردن زبان انگلیسی و از این طریق کادرسازی و کادریابی در کشورها. یکی هم قضیه فلسطین بود که این خط سازش از زمان عرفات، بعد سازشکاران حماس و گفتمان مقاومت در حماس و جهاد اسلامی، که اینها ببینید آنهایی که بیشتر مقاومت کردند دستاوردهای مادیشان بیشتر بوده، هرکس بیشتر کوتاه آمده بیشتر توی سرش خورده! دیگر عرفات نمونه آن است. ما بچه که بودیم عرفات قهرمان بزرگی برای مسلمانها بود. یک عرب مسلمان فلسطینی که البته اینها اسلامی نبودند بیشتر قومیتی و لائیک بودند ولی خب شخصاً میگفتند مسلمان است. من یادم هست مدرسه پنجم ابتدایی بودم مصاحبهای داشت اوریانا فالاچی با عرفات. زنگ انشاء هزار سال پیش زمان شاه، پنجم ابتدایی، من زنگ انشاء برداشتم مصاحبه فالاچی با عرفات را با کمک پدرم خلاصه کردم زنگ انشاء رفتم توی مدرسه خواندم. مدرسه عرفات اینقدر برای ماها مهم بود. وقتی اول انقلاب ایران آمد همه گفتند یاسر عرفات چگوآرای مسلمانها و عربها بود. خب این آدم تا وقتی که محکم بود چقدر عزیز و محترم بود و پیروزی بدست میآورد و امتیاز میگرفت. یک لحظه گفت من با تفنگ و زیتون آمدم، بعد کمکم تفنگ را کنار گذاشت و با برگ زیتون علامت صلح آمد، بعد گفتند خب حالا بیا جلو! از وقتی که عرفات خیانت کرد تسلیم شد گفت بهانه ندهیم اعتمادسازی کنیم بدهیم برود، ما که نمیتوانیم فعلاً فلسطین را بگیریم، قبول کردند ما داخل اسرائیل ما بشویم شهردار چندتا شهر فلسطینی زیر نظر اینها، تا همین حد هم خوب است! صفر و صدی نباشیم، واقعبین باشیم، این را کردند شهردار و رئیس پلیس. بعد خودش را در خانهاش حبس کردند. عرفات چند سال نمیتوانست داخل منطقه بیاید، بعد هم تهمت و توهین به او زدند و بعد هم او را مسموم کردند او را کشتند که پزشکان بیطرف در اروپا گفتند این مسموم شده، بعد هم به دروغ اعلام کردند که این با ایدز مرده است! اینطوریاش کردند. مچالهاش کردند. همین ابومازِن معاون عرفات است، محمودعباس ابومازن، حالا یک کمی هم میگفت این ریشهاش از بهاییهای آنجاست. چون مرکز بهاییها در فلسطین اشغالی اسرائیل است. بعضیها میگفتند ریشه این از بهاییهای ایران است. این آدم چریک چپ با گرایشات کمونیستی و سوسیالیستی بوده است. من اینطور شنیدم که در عملیات گروگانگیری ورزشکاران اسرائیل در المپیک مونیخ آلمان قبل از انقلاب، این نقش داشته است یعنی یک چریک انتحاری بوده است. الآن از وقتی که نوکر و تسلیم است، خانوادهاش گاهی اسرائیل میرود، خودش مریض میشود گاهی آنجا میرود گاهی اینجا میآید کلاً فرمانبر اسرائیل است. دوتا صحنه از یک آدم که این آدم ذلیل و تسلیم است. یک صحنه چند وقت پیشها نشان داد همین اوبامایی که ادای دموکراتها را درمیآورد با نماینده اسرائیل و نماینده اینها بود. این ابومازن الآن فیلمش در اینترنت هست. نماینده اسرائیل دست دراز میکند اوباما دست میدهد، ابومازن دستش را دراز میکند اوباما رویش را آن طرف میکند و اصلاً محل نمیگذارد! توهین که خلاف عرف دیپلماتیک جهان است. دست به او نمیدهد یعنی تو آدم نیستی تو کی هستی که با من دست بدهی! بعد نمونه دیگر، رئیس جمهورهای آمریکا با رهبران اسرائیل با فلسطینیها هر وقت جمع شدند همین کار را بکنند. آن دوتا با هم جلو میروند به این چیز میکنند که این عقب بیاید! دست با او نمیدهد. عرضم تمام. یک جمله: به این سؤال بیندیشیم هزینه چالش و مقاومت بیشتر است یا هزینه سازش؟ اگر مقاومت کنیم دنیایمان بهتر میشود یا اگر تسلیم شویم؟ با استناد بر مواضع تاریخی که من چند نمونه آن را خدمت شما عرض کردم. والسلام علیکم و رحمهالله
هشتگهای موضوعی