شهریور 1385

اخلاق جنسی و احکام زیبایی

مشهد مقدس - اردوگاه گلمکان - در جمع تشکل های دانشجویی دختران - تابستان 85

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

یک سوال دیگر که پرسیدند این است: دیدگاه اسلام در مورد روابط بدون ازدواج بین دختر و پسر چیست و ثانیاً آیا برای ازدواج زیبایی چقدر اهمیت دارد؟ مسئله‌ی زیبایی نقش چندم را دارد در مسئله‌ی ازدواج؟ این تعبیر روابط یک تعبیر عامی است تعابیر متفاوتی می‌کنند ولی قید بدون ازدواج که می‌آید توی این سوال مراد می‌شود روابط خاصی. اسلام از بعد اخلاقی و حقوقی و از بعد اسلامی به مسئله نگاه می‌کند. به مسئله‌ی رابطه‌ی دختر و پسر. رابطه‌ی زن و مرد. مصالح دختر و پسر هر دو را در نظر دارد و به مسئله‌ی تکامل و انحطاط انسانی آن‌ها، به مصالح هم کوتاه مدت هم دراز مدت‌شان در دنیا و در ابدیت توجه می‌کند و با توجه به همه‌ی این مسائل اسلام به خصوص در مسئله‌ی دفاع از حریم دختر به شدت حساس است و توجه می‌دهد دختران به این‌که برای خودشان احترام قائل باشند. دختر و پسر باید هر دو برای خودشان احترام قائل باشند ولی به‌ خصوص دختران باید برای خودشان مؤکداً احترام قائل باشند. زن پیش از اسلام مملوک بود بعد از اسلام مالک شد. زن پیش از اسلام ارزش زن صرفاً به بدنش بود. استفاده‌ی تجاری از زن، استفاده‌ی شهوانی از زن می‌شد. فقط طبقات بالا و اشراف زن‌هایشان تا حدودی پوشیده بودند. حجاب اجمالی داشتند برای این‌که آن‌ها محترم‌تر بودند و زن‌های طبقات متوسط به پایین تا قبل از اسلام در ایران و جاهای دیگر باید بدون حجاب و برهنه در جامعه ظاهر می‌شدند چون می‌گفتند شما طبقات پست هستید و احترام ندارید. زن‌هایتان لازم نیست خودشان را بپوشانند. این سنتی بوده که بوده. اسلام آمد گفت برای همه‌ی زنان باید احترام قائل بود. از حریم همه‌ی زن‌ها دفاع کرد. قانون حجاب زن را، در واقع همه زن‌ها را از یک کالای جنسی عمومی و یک کالای تجاری زن را تبدیل کرد به یک شهروند درجه یک و تبدیلش کرد به یک انسان محترم. توی فرهنگ ماقبل اسلام که به آن می‌گویند جاهلیت اولی یا جاهیلیت قدیم هر مرد می‌توانست صدها زن را با پوشش ازدواج یا غیر ازدواج تملک کند و حرم‌سرا تشکیل بدهد. حرم‌سراهایی داشتند. 100 تا، 1000 تا زن. این جوری. تو فرهنگ به اصطلاح مدرن که جاهلیت جدید است و امروز در دنیا دارد از طریق رسانه‌ها و نظام‌های مختلف اخلاقی ترویج و حاکم شده باز تو این نظام هم متأسفانه می‌تواند بدون ازدواج، بدون تعهد اخلاقی و حقوقی از طریق روابط آزاد غیر اخلاقی ده‌ها زن و صدها زن را با پول یا حتی بدون پول مورد استثمار قرار بدهد و دارند این‌کار را می‌کنند و بدون هیچ تعهد حقوقی و اخلاقی متقابل بعد هم راه خودش را بگیرد و برود. اسلام آمد از زن و همین‌طور از خانواده دفاع کرد و برایش حرمت و قداصت قائل شد. جلوی استثمار زن‌ها را گرفت. اسلام آمد هم برای ازدواج‌های نامحدود سقف بسیار محدود گذاشت و فرهنگ حرم‌سراداری را در هم شکست و تازه شرایط همین سقف بسیار محدود را اجرای عدالت قرار داد که کار بسیار سختی است و تعدد زوجات را در واقع اسلام مهار کرد از طرفی هم جلوی روابط توهین‌آمیز به اصطلاح مدرنی که زن را به اسم روابط آزاد، دوستی بدون تعهد، دوستی پسر و دختر بدون تعهد اخلاقی، بدون قرارداد مشخص اخلاقی و حقوقی، زن را در واقع توی این شبه دوستی‌ها مصرف می‌کنند. اسلام آمد جلوی این استثمار جاهلیت جدید را گرفت و گفت هر رابطه‌ای بین زنان و مردان باید با احترام متقابل، با رعایت حقوق طرفین به خصوص حقوق زن ائمن از حقوق اقتصادیش، حقوق اخلاقیش، حقوق جنسیش و به خصوص رعایت اخلاق انسانی باشد. اسلام به زن استقلال داد، شرف و تشخص داد. برای زن هم حقوق تعریف کرد هم حریم و حرمت تعریف کرد. به مردان آموخت. اسلام به مردان آموخت و واجب کرد به جای استثمار زن و مصرف زن و به جای رها کردن زن در معرض تهدید رقابت بازار آزاد و تبدیل کردن زن به کالا بازار آزاد در اختیار مردهای متعدد اسلام آموخت که باید به زنان احترام بگذارید و باید از زن‌ها حمایت بشود. در فرهنگ غلط راجع به زن ما دو تا فرهنگ غلط داریم راجع به زن. همین الان هست. هر دو فرهنگ زن را شیء می‌دانند نه انسان. یکی فرهنگ قدیمی‌تر است که می‌گوید این شیء را تملک می‌کنم، مالکش می‌شوم و برایش ارزش و حرمت و حقوق قائل نیستم. فرهنگ غلط دوم که یک کمی به اصطلاح جدی‌تر است این شیء را بعد از استفاده و سوءاستفاده مثل یک اسباب‌بازی مصطحلک دور می‌اندازد و کنار می‌اندازد. یکیش جاهلیت قدیم قبل از اسلام است. یکیش جاهلیت جدید به اصطلاح مدرن است. هر دویشان تحت رابطه‌ی آزاد، رابطه‌ی آزاد زن و مرد در واقع بزرگ‌ترین خیانت و صدمه را به زن می‌زنند. در آن اولی مردها به جای حمایت از زن‌ها و احترام به زن‌ها آن‌ها را تملک می‌کنند. در این دومی زن‌ها را مصرف می‌کنند و دور می‌اندازند و حمایت هم نمی‌کنند. اسلام دستور داد مردان باید هم به زن‌ها احترام بگذارند و هم از آن‌ها حمایت بکنند و رابطه‌ی مرد و زن باید عادلانه و اخلاقی باشد. باید انسانی و مشروع باشد و اعلام کرد زن مظهر آفرینش الهی است. یعنی همه‌ی انسان‌ها از بدن زن متولد می‌شوند، از بدن مادر و خداوند از طریق مادر عمل مقدس آفرینش انجام می‌دهد و به همین دلیل بدن مادر یعنی بدن زن حرمت و قداصت دارد، حرمت اخلاقی دارد و بنابراین با حکم حجاب اسلام برای بدن زن احترام اخلاقی قرار داد برای این‌که بدن مادر مجرای ورود انسان‌های جدید به این عالم است و این باید پاک بماند و نباید از آن سوءاستفاده بشود. این خیلی مهم است خداوند زن را برگزید برای این‌که انسان‌ها وارد عالم بشوند. این اخیراً یکی، دو سال پیش نمی‌دانم توی اخبار شنیدید یا نه سعی کردند یک مردی را بچه‌دار بشود که بچه به دنیا بیاورد توی اخبار هم گفتند یک مردی بود و آمدند بچه را، جنین را توی شکم این آقا پزشک‌ها جراحیش کردند و کار گذاشتند گفتند ایشان بچه را حمل کند ببینیم چه می‌شود. تا سه، چهار ماهگی هم رساندش نمی‌دانم چه شد با بدبختی و مصیبت. دیگر بعد صدایش را بالا نیاوردند معلوم نشد چه شد بالاخره این آقا مادر شد یا نشد. بچه به دنیا آورد. این قضیه واقعی گفتم. طنز نیست توی اخبار دو، سه سال پیش آمد. اسلام با یک حریم اخلاقی بین دختر و پسر قرار داده با حیا و عفت اسمش تعبیر از درون با حیا و عفت و از بیرون با حجاب و اعلام کرد دوستی زن و مرد بدون تعهد اخلاقی و بدون قرارداد حقوقی یعنی بدون ازدواج دائم و اگر در شرائطی ازدواج دائم امکان نداشت مجبور بود با ازدواج غیر دائم. اگر کسانی بدون قرارداد شرعی و تعهد اخلاقی دوستی زن و مرد بدون این تعهد این دوستی نیست این دشمنی است. به خصوص برای دختر و اولین قربانیش زن است برای این‌که زن تبدیل می‌شود به شبه کالا در این دوستی‌هایی که درواقع دوستی نیست و لذا اتفاقاً به این مسئله‌ی دوستی، دوست دختر و دوست پسر اشاره کرده. تعبیری که قرآن دارد متخذاتُ اخدان است. تعبیر متخذات اخدان در قرآن آمده اصلاً به معنی دخترانی که با پسرها با مردهای متعدد بدون این‌که برای خودشان حریم اخلاقی قائل بشوند دوست می‌شوند و خودشان برای خودشان احترام قائل نیستند. معمولاً مردان فاسدی که به اسم دوستی آزاد می‌آیند با دخترهای متعدد، با زن‌های متعدد نزدیک می‌شوند، خوش‌گذرانی می‌کنند این‌ها به آن زن به چشم انسان نگاه نمی‌کنند. این را بدانید. ممکن است الفاظ شیرینی به کار ببرند و این‌ها اما در واقع به آن در آن لحظه آن پسری که به یک دختری نزدیک می‌شود بدون هدف ازدواج او اصلاً به او به چشم یک انسان نگاه نمی‌کند. به چشم یک کالا نگاه می‌کند و لذا اغلب این جور مردها حاضر نیستند زن را به عنوان زن زندگی خودشان انتخاب بکنند و حاضر نیستند با ازدواج بکنند و او همسرشان باشد. یک مدتی با او تفریح می‌کنند. اغلب این مسائل دوست دختر و دوست پسری این جوری است. یک مدتی می‌گوید تفریح می‌کنیم بعد هم به او می‌گوید حاضر نیست با همان دختر ازدواج کند. می‌گوید این زن زندگی نیست این قابل اعتماد نیست برای این‌که همین‌طور که الان دارد با من به راحتی ارتباط برقرار می‌کند فردا با کسِ دیگری چه کار نکند. دقت می‌کنید. این هم مسئله‌ی مهمی است و اگر هم استثنا پیدا شد که این دوستی‌های غیر اخلاقی بعد به ازدواج منجر بشود چون این زندگی شروع غیر اخلاقی داشته و غیر متعهدانه یعنی صرفاً فایده گرایانه و لذت‌طلبانه داشته. شروعش خودخواهانه بوده و بدون رعایت حقوق متقابل طرف بوده معمولاً این زندگی‌ها یا دوام پیدا نمی‌کنند و یا به طلاق گرم منجر می‌شوند یا به طلاق سرد. یعنی زندگی‌های سرد و خانواده‌های سرد که چون مبنایشان ایثار و تعهد اخلاقی نیست مبنایش صرفاً شهوت‌رانی بوده بنابراین قابل دوام نیست یعنی فیزیک خانواده هست ولی متافیزیک خانواده که روح و عشق و روح زندگی است در خانواده نیست و بدانید که صرف شهوت برای تشکیل خانواده کافی نیست. صرف شهوت برای بقای خانواده کافی نیست. اگر پسر و دختری بدون رعایت حقوق طرف مقابل و بدون رعایت اخلاق به هم نزدیک شدند یعنی مبنای ارتباط‌شان فقط مسئله‌ی شهوت است و در آن اخلاق و حقوق و عدالت رعایت نمی‌شود این خانواده‌ای که این جوری تشکیل شده فردا باید همین جوری ادامه پیدا بکند و این جوری ادامه پیدا نخواهد کرد چون بعد از یک مدتی این دو تا برای همدیگر عادی می‌شوند و بعد ممکن است آن زن با مرد دیگری و آن مرد با زن دیگری عین همین رابطه را برقرار بکند به همین دلیلی که با این آشنا شده. می‌گوید به همین دلیلی که با تو دوست شدم هر دویشان به همدیگر توی دل‌شان می‌گویند نه علنی. یواشکی. می‌گوید به همان دلیلی که من با تو دوست شدم با کس دیگری هم ممکن است دوست بشوم. برای این‌که من فقط دنبال لذت آنی خودم هستم. دنبال مسئله‌ی فراتر از آن نیستم. این هم نکته‌ی بسیار مهمی است که در جواب این سوال که صرف شهوت برای زندگی کافی نیست. این هم چون تعبیر ازدواج غیر دائم را به کار بردند من توضیح بدهم چون بعضی‌ها فکر کردند که ازدواج موقت که در اسلام هست یک چیزی شبیه همین دوست پسر و دوست دختر است منتها دوست دختر و دوست پسر اسلامی. نه این نیست. مسئله‌ی ازدواج موقت اسلام گذاشته نه برای این‌که ازدواج موقت مزاحم ازدواج دائم بشود یا خانواده‌هایی را متلاشی بکند نه برای این‌که مردی که همسر دارد، خانواده دارد برای شهوت‌رانی برود دوباره به اسم ازدواج موقت سراغ موارد دیگر و این‌ها. این‌ها نیست. ازدواج موقت تشریع شده برای این‌که در مواقع خاصی ازدواج دائم امکان ندارد به هر دلیلی وقتی یک کسی به بن‌بست رسیده مشکلی دارد ازدواج دائم امکانش نیست نمی‌تواند یک خانواده‌ی دائمی تشکیل بدهد این راه را اسلام باز گذاشته که با رعایت شرایط شرعی یک خانواده‌ی موقت تشکیل بدهد ولی آن‌ها هم زن و شوهر هستند مثل زن و شوهر دائم منتها به دلیل این‌که نتوانستند تشکیل بدهد. منتها چون در این حقوق زن، حقوقش، اخلاق همه چیز باید کامل رعایت بشود مسئله‌ی اجازه‌ی پدر، همه‌ی این مسائل مطرح است. در واقع من اگر بخواهم تعبیر کنم ازدواج موقت مثل پله‌های اضطراری است. یعنی اگر به هر دلیلی ازدواج دائم، تشکیل خانواده‌ی دائم برای کسانی در یک شرایطی امکان پیدا نکرد اسلام نمی‌خواهد نیاز جنسی را سرکوب کند. بالاخره این ممکن است اگر از طریق ازدواج دائم نتواند تأمین بشود این نیاز طبیعی خودشان را از راه‌های غیر اخلاقی و غلط فعال بکنند و آن وقت به خودشان و دیگران صدمه بزنند برای همین اسلام برای موارد اضطراری و اورژانسی خلاصه اسلام یک راهی را باز گذاشته که اگر کسانی امکان تشکیل خانواده را ندارند بتوانند خانواده‌ی موقت تشکیل بدهند نه این‌که کسانی که خانواده‌ی دائم دارند بروند دنبال شهوت‌رانی و هرزگی به اسم ازدواج موقت. این حتماً نیست که خانواده‌های موجود متلاشی بشوند. اتفاقاً ما روایت داریم از پیامبر که فرمودند نفرین خدا بر زواقین. زواق تعبیر کردند، فرمودند زواقین کسانی هستند که دنبال رابطه با زنان متعدد هستند. فرمودند نفرین خدا بر آنان باد. چه به اسم ازدواج چه به اسم غیر ازدواج. مسئله‌ی شهوت‌رانی هدف نیست. البته مسئله‌ی شهوت مسئله‌ی جنسیت، مسئله‌ی نیروی جنسی در اسلام یک نیروی خبیث نیست. بعضی از دین‌ها در دنیا وجود دارند که اصلاً شهوت را خبیث می‌دانند. اصلاً صرف نیاز جنسی را گناه می‌دانند. اسلام این عقیده را ندارد. ما معتقدیم نیروی شهوت یک نیروی خدایی است. یک نعمت الهی است. خداوند انگیزه‌ی شهوت را، غریزه‌ی جنسیت را در پسر و دختر قرار داده، در مرد و زن قرار داده برای تشکیل خانواده و برای بقای نسل و برای انس گرفتن زن و شوهر به هم که یکی از علت‌هایش این است. ولی این نیروی مثبتی که خداوند در بشر گذاشته اگر درست کنترل نشود و تعدیل نشود اگر اصالت پیدا بکند خودش بشود هدف و مرکز. همین نیروی سازنده یعنی شهوت تبدیل می‌شود به نیروی مخرب. می‌شود نیروی مخرب. مثل آب بارانی که اگر باران منظم بیاید، آرام بیاید مایع حیات است اما اگر تبدیل بشود به سیلاب همین مایع نابودی و مرگ است. قوای انسانی، استعدادهای انسانی هم همین‌طور هستند. ما شهوت را، نیروی جنسی را یک چیز خبیث نمی‌دانیم. اصلاً اگر یک پسر، یک دختری انگیزه‌ی شهوت، غریزه‌ی جنسی درشان نباشد او مشکل دارد. بیمار است. تعادل ندارد. یک مشکلی دارد. اگر کسی غریزه‌ی جنسی نداشته باشد. از سن بلوغش سال‌ها گذشته و این نیرو در آن نیست. اسلام یک مذهب ضد شهوت و ضد غریزه‌ی جنسی نیست. منتها اسلام می‌گوید نه شهوت را سرکوب باید کرد نه باید مطلقا آزادش گذاشت. اگر مطلقا آزاد بگذاری مثل یک حیوان وحشی می‌شود همین شهوت که می‌زند همه چیز را نابود می‌کند. خانواده را، اخلاق را، انسانیت را، حقوق را، امنیت را، همه چیز را از هم می‌پاشاند. این خیانت‌هایی که می‌شود، تجاوزهایی که می‌شود، فروپاشی‌هایی که می‌شود، جنایت‌های جنسی که می‌شود، این‌ها همه به خاطر این است اما سرکوبش هم نباید بکنیم. باید به روش مشروع تأمین بشود و لذا اسلام هیچ شرط سنی برای ازدواج نگذاشته. حتی اجازه می‌دهد قبل از بلوغ جنسی ازدواج بکند.اگر پدر به مصلحت او ببیند و به نفع او ببیند و مزاحم نشود اسلام این جوری است. اسلام شرط سنی برای ازدواج نگذاشته. یعنی این قدر با مسئله‌ی غریزه‌ی جنسی اسلام باز و آزاد برخورد کرده. برای این‌که معتقد است این نیرو را نباید سرکوب کرد ولی نباید هم آزادش گذاشت که دیکتاتوری کند. دیکتاتوری شهوت هم بسیار خطرناک است. باید در حد تعادل از آن استفاده کرد و در حد تعادل با آن برخورد کرد. مسئله‌ی زیبایی و شهوت و این‌ها بنابراین مهم هستند اما اصالت نباید به آن‌ها داد. این‌که بگویی فقط زیبایی مهم است. اصلاً این نیست. زیبایی مهم است چون زیبایی امر نسبی است. همه هم زیبایند. همه. ولیکن اگر کسی به زیبایی و مسئله‌ی شهوت اصالت داد این بسیار خطرناک است. یک روایتی از پیامبر هست فرمودند که زیبارویانی که در محیط بد و خانواد‌ه‌ی فاسد بزرگ شدند، زیبارویانی که تربیت نشدند مثل گلی هستند که در زباله‌دان روییدند. این تعبیر خیلی تعبیر مهمی است. یعنی زیبایی مهم است ولی فکر نکنیم همه چیز فقط زیبایی است. بسا کسانی که زیبا هستند چهره‌شان، پسر یا دختر از نظر زیبایی برای همسری انتخابش می‌کنی اما می‌گوید گلی است که در زباله‌دان روییده و بعد تو باید با آن زندگی کنی. ما فقط با قیافه‌ی طرف زندگی نمی‌کنیم. شما فقط با چهره‌ی همسرت زندگی نمی‌کنی. با شخصیتش زندگی می‌کنی، با اخلاقش با انسانیتش زندگی می‌کنی. این هم یک نکته است که البته دوباره تکرار می‌کنم که مسئله‌ی شهوت و این‌ها مهم است اما شهوت بدون محبت، بدون اخلاق، بدون احترام متقابل اصلاً کافی نیست. یک علت عمده‌ی طلاق‌ها و فروپاشی خانواده‌ها و یک علت مهم در این‌که ازدواج‌ها دیر می‌شوند، تأخیر ازدواج اتفاق می‌افتد مجرد موندن‌هایی که واقعاً هیچ توجیه اسلامی ندارند مشکلش هم مشکل اقتصادی نیست چون من عقیده دارم اغلب ازدواج‌هایی که دیر می‌شوند و طلاق‌ها بهانه‌ی اقتصادی دارند نه علت اقتصادی. بهانه‌ی اقتصادی. بهانه‌ی اقتصادی همه دارند. اگر بخواهید بهانه بگیرید خیلی از خانواده‌هایی که مشکلات اقتصادی دارند همین الان بهانه‌ی کافی برای طلاق گرفتن از هم دارند و خیلی‌ها بهانه‌های کافی دارند که تا سال‌های دیگر هم ازدواج نکنند. من قبول دارم بعضی‌ از ازدواج‌ها دیر می‌‌شود و یا بعضی از طلاق‌ها اتفاق می‌افتد به علت اقتصادی اما عقیده‌ام این است که بیش از اکثر طلاق‌هایی که اتفاق می‌افتد و ازدواج‌هایی که به تأخیر می‌افتد به خاطر مشکل اقتصادی نیست به خاطر مشکل عقلی ماست. مشکل عقلی و اخلاقی داریم. مشکل فرهنگی داریم. اصالت بدهی به شهوت، اصالت را بدهی به پول، اصالت را بدهی به تجملات، بدون ملاحظه‌ی سایر ابعاد زندگی این‌ها خطرناک است. بنابراین زیبایی مهم است ولی اصل نیست، ارزش اصلی نیست. نکته‌ی دیگر این‌که زیبایی امر نسبی است هیچ کس به طور مطلق نه زیباست نه زشت چون من این را دیدم بعضی از ازدواج‌ها به خاطر این مسائل به هم پاشیده. هیچ کس نه مطلقاً زیباست و نه مطلقاً زشت. زیبایی و زشتی امور نسبی‌اند، امور شخصی‌اند، امور ذهنی‌اند، امور ذوقی‌اند. یک چهره‌ برای یک نفر زیباست همان چهره برای یک نفر دیگر زیبا نیست. بنابراین هیچ کس، هیچ آدم مطلقاً زشتی وجود ندارد. هیچ کس مطلقاً زشت نیست. همه این را بپذیریم، این را بدانیم انسان‌ها مرد و زن به نحوی زیبا هستند ممکن است بعضی‌ها به نظر بعضی‌ها زیباتر باشند. مسئله هیچ کس زشت مطلق نیست و اصلاً حالا یک بحث مفصلی هست الان نمی‌شود این‌جا من طرح کنم فیلسوفان هنز در مسئله‌ی زیبایی‌شناسی، متفکرینی که در علم‌الجمال بحث کردند و توی تحلیل قوای نفس بحث کردند آن‌جا بحث فلسفه کردند و همین‌طور کسانی که در حوزه‌ی روانشناسی تجربی کار کردند این را گفتند و می‌گویند. می‌گویند اصلاً زشتی و زیبایی امور واقعی نیستند. امور آمیخته با تخلیات و ذهنیات ما هستند. یعنی اگر چشم ما، نگاه ما نباشد در بیرون هیچ کس نه مطلقاً‌ زشت است و نه زیباست. زیبایی و زشتی یک ترکیبی است از امر واقعی و امر ذهنی. خیالی. به تعبیر آن‌ها می‌گویند نه صد در صد آبجکتیو است نه سابجکتیو است. بلکه جنبه‌ی سابجکتیو یعنی جنبه‌ی ذهنی و ذوقی این مسئله بیشتر از جنبه‌ی ظاهری آن است. این هم نکته‌ی مهمی است که در مسئله‌ی تشکیل خانواده یا تحکیم خانواده، مسئله‌ی زیبایی و خوشگلی و این‌ها جای خودش را دارد مهم است. من نمی‌خواهم بگویم زیبایی دروغ است. نمی‌خواهم بگویم که حس زیبایی شناسی نباید داشت. اتفاقاً اسلام توصیه می‌کند به این مسئله به خصوص بعد از ازدواج ما چقدر روایات داریم که در حد واجب می‌کند که زن و شوهر باید خودشان را برای همدیگر آرایش کنند. باید خودشان را برای همدیگر معطر کنند. همان‌طور که شدید تأکید می‌شود که زن بیرون از خانه، توی خیابان برای مردهای دیگر نباید به خودش برسد، خودش را آرایش کند، معطر کند تا مردان دیگری را به خودش توجه‌شان را جلب بکند به عکس به شدت تأکید شده که باید توی خانه حتماً به خودش برسد. در حد واجب این مسئله تأکید شده. هم در مورد مرد برای زنش و هم زن برای شوهرش. بنابراین مسئله‌ی زیبایی و زیبایی‌شناسی خیلی مهم است. یک خانمی آمد پیش پیامبر گفت شوهر من به من بی‌اعتنایی می‌کند محل نمی‌گذارد. پیامبر فرمودند که شما به خودت می‌رسی توی خانه؟ گفت گاهی می‌رسم گاهی نه. گفت نه باید برسی به خودت. رفت دفعه‌ی بعد مدتی گذشت آمد و پیامبر از او پرسیدند مشکلت با شوهرت حل شد یا نه؟ گفت نه خیلی. گفتند به خودت می‌رسی؟ عطر زدی؟ آرایش کردی؟ گفت آره ولیکن خیلی باز هم به من توجه نمی‌کند. پیامبر فرمودند زیدی. بیشتر به خودت برس. من می‌خواهم بگویم که مسئله‌ی زیبایی و زیبایی‌شناسی مهم است. آرایش،‌ عطر همه‌ی این‌ها مهم است ولی آدم فقط با چشم و گوش و دماغ همسرش زندگی نمی‌کند. ما با چشم و گوش و دماغ‌مان زندگی نمی‌کنیم. ما در درجه‌ی اول با شخصیت او داریم زندگی می‌کنیم و با روح او داریم زندگی می‌کنیم و با آرامشی که باید به تعبیر قرآن "سکن"، آرامشی که زن و شوهر برای هم بیاورند و در خانه به آرامش برسند. ما روایت حالا فرصت نیست این‌جا بگویم روایاتی یادداشت کرده بودم برای شما بگویم در تأیید لذائذ جنسی و این‌که لذت جنسی و شهوت امر مشروعی است و پاسخ مثبت باید به آن داد و نیروی جنسی نیروی خداداد است اما با رعایت اخلاق و در حد تعادل و از راه مشروع نه راه نامشروع. ما فقط با جنسیت زندگی نمی‌کنیم ما فروئیدی نباید نگاه بکنیم به مسئله‌ی انسان که او معتقد بود دین و اخلاق و این‌ها همه سرکوب می‌کند این قضیه را و شاید هم در مورد مسیحیت راست می‌گفت. مسیحیت کلیسا ضد جنسیت بود اصلاً. ضد لذت بود و لذا دین‌داری به معنای سرکوب شهوت بود و وقتی خواستند بروند سراغ زندگی و لذت مجبور شدند دین را بگذارند کنار اما اسلام این جوری نیست. یکی از تفاوت‌های جدی اسلام با مسیحیت همین نگاه باز اسلام است به مسئله‌ی غریزه و نیازهای طبیعی آدم‌ها. اسلام هیچ غریزه‌ای را نمی‌خواهد سرکوب کند. همه را می‌خواهد تعدیل کند. اما فرهنگ مسیحی این‌ها را می‌خواهد سرکوب کند و لذا همه چیز سکولار شد در جهان مسیحی یعنی غیر دینی شد چون گفتند یا باید مسیحی باشیم یا باید زندگی کنیم. بالاخره من آدم هستم، زندگی می‌خواهم بکنم نیازهایی دارم می‌خواهم لذت ببرم. یا باید لذت ببری یا باید مسیحی باشی. مسیحیت این جوری بود که این‌ها شورش کردند و جریان سکولار و مسیحی و غیر مسیحی غلبه کرد. پس این هم یک نکته در باب تحکیم خانواده که زن و شوهر نگاه‌شان به همدیگر با چه نگاهی باشد. بعضی از روان‌شناس‌ها که راجع به همین زیبایی و زشتی بحث کردند چون ممکن است ملاک بعضی از شماها فقط مسئله‌ی به اصطلاح زیبایی و زشتی باشد این عبارت را هم من عرض بکنم. خب سوالات دیگر هم اگر بود بفرمایید. معمولاً زشتی و زیبایی غیر از این‌که امور واقعی نیستند بلکه ترکیب واقعیت و ذهنیت هستند عمدتاً هم مربوط به نگاه اول و دوم هستند. یعنی توی نگاه اول و دوم است که شما متوجه آن چیزی که احتمالاً به آن می‌گویند زیبایی یا زشتی می‌شوید و الا به زودی می‌گوید انسان‌ها به چهره‌ی همدیگر عادت می‌کنند و دیگر اصلاً متوجه نمی‌شوند که کدام‌شان زشت‌تر هستند و کدام‌شان مثلاً زیباتر هستند. حالا اگر فرض کنیم زشتی و زیبایی امر واقعی هم باشد که نیست ترکیب واقعیت و تخیل است علاوه بر او معمولاً زیبایی و زشتی در همان نگاه به وجود می‌آید بعد به همدیگر عادت می‌کنند به چهره‌ی همدیگر و اصلاً تشخیص این‌که چه کسی خیلی زیبا است و چه کسی خیلی زشت است اصلاً این تشخیصش امکان ندارد. فرق آدم‌ها توی قیافه معمولاً جدی نیست و ثابت هم نیست. هم شخصی است، هم نسبی است و هم متغیر است. یعنی زیباترین چهره‌ها موقتاً زیبا هستند و بعد تغییر می‌کنند. کاملاً منعطف است و معمولاً افراد، زن و شوهرها تحت تأثیر حرف دوستان‌شان قرار می‌گیرند. مثلاً دخترِ دوست‌هایش به او می‌گویند که تو شوهرت مثلاً فلان جور است. مثلاً گوشش این جوری است. یا پسرِ. این‌ها معمولاً تلقینات دیگران است. یا فامیل یا دوستان و الا خودش وقتی مثل آدمی‌زاد متعادل دارد نگاه می‌کند می‌بیند هیچ عیبی ندارد ولی به او می‌گویند. وقتی که می‌گویند یعنی تلقین و حرف‌های دیگران این‌ها متأسفانه آثاری می‌گذارد و این‌ها تأثیر بدی دارد و الا آن‌جا هیچ دماغی و چشمی و گوشی زشت نیست و اگر هم باشد شما با دماغ و چشم خودتان و همسرتان فقط زندگی نمی‌کنید و همین نکاتی که عرض کردم. همین‌طور در مورد زیبایی در عین حال توجه به زیبایی گفتم مهم است. ما تو روایات‌مان زیاد داریم از پیامبر اکرم و اهل بیت مسئله‌ی رسیدگی به موی سر، مثلاً خود پیامبر و اهل بیت همیشه این جوری بودند موهایشان بلند، روغن به مو، یعنی مو را چرب می‌کردند. این‌ها در روایات ما در مورد پیامبر ما و اهل بیت هست. معطر بودند. به موهایشان می‌رسیدند. دارد که پیامبر اکرم بیشترین خرج شخصیش پول عطرش بوده. یعنی بیشترین خرجی که پیامبر دست توی جیبش می‌کرده پول عطرش بوده و سرمه حتی. حالا الان که نمی‌شود سرمه کشید مردها مخصوصاً ولی توی چیز دارد که حتی مردها سرمه می‌کشیدند. می‌خواهم بگویم مسئله‌ی آرایش و زیبایی و به خود رسیدن مسئله‌ی خیلی مهمی است توی اسلام. خوب پوشیدن، خوش پوشیدن، تمیز بودن به خصوص نظافت ولی این‌ها همه یک طرف است. یعنی اگر کسی گفت آقا حجاب یا کسی گفت آقا دختر و پسر بدون رعایت اخلاق نباید با هم دوست باشند،‌ نباید با هم بخندند، شوخی بکنند، به هم هِی نگاه بکنند، تو روایات ما دارد حتی دختر و پسر تو یک اتاق تنها با هم نباشند حتی اگر با حجاب و با عفت هم باشند با هم تنها نباشند برای این‌که این نیروی قوی طبیعی است که خداوند در دختر و پسر گذاشته و باید کنترلش بکنند به نفع کرامت خودشان. به نفع کرامت و ارزش و احترام خودشان. آن‌جا این سخت‌گیری‌ها را می‌کند به نفع هر دو و به خصوص دختر در عین حال در عرصه‌ی زیبایی‌شناسی هم این جور دعوت‌ها و این جور صحبت هست. زیبایی بنابراین مهم است اما اصالت را به جمال و زیبایی نباید داد. پیامبر فرمود اگر کسی ازدواج بکند ملاکش فقط پول همسرش یا زیبایی چهره‌ی او باشد. فقط همین‌ها باشد نه چیز دیگری مطمئن باشد که به منافع این دو چیز هم نخواهد رسید. یعنی نه خیر آن پول را می‌بیند نه خیر آن قیافه را. ولی اگر به انسانیت و دیانت همسرش هم توجه داشته باشد خداوند لذت این دو چیز را هم به او خواهد چشاند. دقت کردید. خداوند لذت این دو چیز را هم به او خواهد چشاند و شما می‌توانید بروید و ببینید آن‌قدر زندگی‌های شیرین بین آدم‌هایی که عرفاً قشنگ نیستند، خوشگل حساب نمی‌شوند و زندگی‌های سیاهی که هر ثانیه‌اش جهنم و غیر قابل تحمل است بین آدم‌هایی که عرفاً قشنگ هستند. پیامبران در این باب با ما حرف زدند که جمال و زیبایی شناسی یک ارزش انسانی است ولی اگر دختری فقط با مسئله‌ی ازدواج به عنوان یک امر فانتزی نگاه کند یعنی همه چیز زندگی مشترک را در ذهنش بگذارد کنار فقط به مسائل فانتزی و قیافه و چشم و ابرو یا پسر فقط این‌ها برخورد فانتزی بکنند با زندگی و اصالت را به چشم و ابرو بدهند فقط و همه چیز را فدای این مسائل بکنند نگاه رمانتیک به مسائل داشته باشند این‌ها اشتباه می‌کنند و بعد توی زندگی بعد از مدتی می‌بینند که زندگی یک چیزی غیر از این‌هاست و علاوه بر این مسئله‌ هزار مسئله‌ی دیگر هم هست. تو روایات می‌گوید که موقع انتخاب همسر ببینید که همسر تو قرارگاه جان تو و شریک مال تو و صاحب اسرار تو و خلوت توست. زیبایی شکل مهم است اما زیبایی روح مهم‌تر است. این تصویر زن هالیوودی و مرد هالیوودی این نباید معیار انتخاب همسر باشد. متأسفانه بعضی از ازدواج‌های دیر شده و طلاق‌هایی که داریم علتش برخورد فانتزی و هالیوودی با مسائل است. این هم یک خطر بزرگ است که من در تحکیم و خانواده و تشکیل خانواده به شما توجه می‌دهم به خصوص که بدانید آن مردها و زنانی که، این مردها و زن‌های هالیوودی و سینمایی و تبلیغاتی که جلوی دوربین می‌خندند بروید گریه‌های خلوت‌شان را هم ببینید این‌ها را و ببینید که خودشان ترجیح می‌دهند که زشت و خوشبخت باشند تا خوشگل بدبخت و ترجیح می‌دهند فقیر خوشبخت باشند تا پولدار بدبخت چون این‌ها واقعاً با هم ملازمه ندارد نه چهره‌ی زیبا نه مال زیاد ملازمه با خوشبختی ندارد و پیامبر همین تعبیر را خواستند بگویند که بدبختی‌ها و مشکلاتی گاهی زیباروها دارند که آدم معمولی حتی آدم زشت اگر باشد آن مشکلات را ندارد. این را هم خواستم عرض بکنم که مردها و زن‌های هالیوودی که برای تبلیغ کالا سرمایه‌داری استفاده می‌شوند اغلب‌شان خودشان از خانواده‌ی خوب و همسر خوب محروم هستند. اغلب‌شان قابل ترحم هستند و این‌ها را نباید الگو قرار داد خودشان موجودات بیچاره‌ای هستند. خب وقت ما تقریباً تمام شد من البته چند تا سوال از شما رسیده طبق این فرصتی که به من دادند دیگر نمی‌رسم به آن جواب بدهم. حالا از دوستان مسئول می‌خواهم سوال بکنم که آیا چون به بنده گفته بودند که یک وقت کارگاهی هم قرار است بدهند برای ما آیا اگر می‌شود و مایل هستند این جلسه را با پاسخ به سوالات دوستان من ادامه بدهم یا من طبق قراری که با شما داشتم همین‌جا جلسه را ختم کنم. ادامه بدهم. ببینید این‌ها همه‌ی این مسائل برای این است که فریبی در کار نباشد و به همدیگر دروغ نگوییم. زندگی‌هایی که معمولاً با دروغ شروع می‌شود مشکلاتش بعداً زیاد خواهد بود. ببینید اسلام از یک طرف می‌گوید که پدر و مادر حق ندارند دخترشان را مجبور بکنند با کسی. این یک حکم اسلام است. قبل از اسلام این مسائل نبود. اصلاً حق انتخاب نداشت. یعنی پدر به او می‌گفت که تو زن فلانی شدی من به تو خبر دادم. اسلام آمد گفت که تا خود دختر قبول نکند این ازدواج اصلاً مشروع نیست. پس اسلام مسئله‌ی حق انتخاب دختر را رویش حساس بود و این مفاهیم قبل از اسلام نبود این را بدانید اما از آن طرف اسلام از دختر می‌خواهد که خودش بدون مهابا و روی احساسات شخصی تصمیم ناآگاهانه نگیرد. این تصمیم اجازه‌ی پدر به خصوص در مورد ازدواج اول حالا ازدواج‌های بعد اگر به هر دلیلی ازدواج‌های بعدی داشت آن‌جا دیگر اجازه‌ی پدر لازم نیست اما در ازدواج اول گفتند که نظر دختر مهم است اما باید حتماً بایستی اکثر فقها فتوای‌شان این است که بایستی پدر دختر و خانواده‌اش هم در جریان باشد برای این‌که پدر مصلحت دختر می‌داند. او تجربه‌ی اجتماعی دارد. مرد است او مردها را بیشتر می‌شناسد. او راحت‌تر می‌تواند از حقوق و مصلحت دخترش دفاع کند و نگذارد او را بفریبند. بسیاری ازدواج‌هایی که بر اساس دوست دختری و پسری و رابطه آزاد و یک تلفن و یک سلام توی خیابان و یک لبخند و این‌ جور کارها شروع شده و با دو تا جمله‌ی مثلاً عاشقانه دیگر او دختر باور کرده که این الان انگار تمام زندگیش دیگر شب و روز خواب ندارد برای من الان این وفادارترین شوهر است. این برای من حاضر است بمیرد. این برای من حاضر است همه کار بکند به خاطر دو تا جمله‌ای که از او شنیده معمولاً تو این قضایا فریب می‌خورد. بالاخره دختر نسبت به پسر قدرت احساسات و عاطفه در دختر به مراتب قوی‌تر از پسر است و به همین دلیل خداوند این نیروی احساس را در زن قوی‌تر آفرید برای این‌که زن کانون خانواده باشد و بتواند مادری بکند. ولی در عین حال همین نقطه‌ی قوتی که در زن هست یک جاهایی تبدیل می‌شود به نقطه ضعف و لذا این‌جا گفتند که شما سعی بکنید در ازدواج هم با گفتگوی قبل از ازدواج یعنی باید بنشینند با هم صحبت بکنند فقط این نیست که همدیگر را ببینید بگویید که نگاهش کردم مثلاً عیبی ندارد. عیب ظاهری. باید با هم صحبت بکنند. باید تحقیق بشود راجع به خانواده‌های طرف. چه بهتر که از خانواده‌هایی که آشنایی قبلی با هم دارند، همدیگر را چند سال است می‌شناسند و روابطی دارند این‌ها مسائلی است که می‌توانیم مشکلات را حل بکنیم. اگر مرد خود اخلاق بدی داشت و هر چه به او محبت کردی متوجه نشد با او باید چه کرد؟ اگر تحمل کنیم و باز هم خوب نشد چه؟ ببینید اولاً کدام مرد یا کدام زن است که از همسرش محبت و اخلاق و انسانیت ببیند مکرر و این‌قدر شعور نداشته باشد که چه اتفاقی دارد می‌افتد. یعنی شما بدانید اخلاق و محبت حتماً تأثیر می‌گذارد. حتماً تأثیر می‌گذارد. ولی فرض را بر این بگذارید که در یک موردی تأثیر به قدر کافی نبود. ما در این موارد هم روایاتی داریم. در روایت داریم پیامبر فرمودند که مردی که اخلاق بد زنش را تحمل کند و یا زنی که اخلاق بد مردش را تحمل بکند خداوند به تعداد این روزها و شب‌ها برای او که این تحمل را کرده چه پاداش‌هایی خواهد نوشت و چه نوشت و چه نوشت و خداوند جبران خواهد کرد. اگر در دنیا جبران نکند در آخرت جبران خواهد کرد. این مسائل هست. اما یک وقتی هست که بداخلاقی‌ طرف در حد افراطی است، در حد ظلم بین است و عسر و حرج است یعنی دیگر زندگی با او قابل ادامه نیست. بله اگر به این حد رسید که موارد بسیار بسیار کمی به این حد می‌رسد. خب آن‌جا باز راه‌های دیگری هم شرع و اسلام باز گذاشته. راه طلاق را اسلام نبسته چون بعضی از ادیان راه طلاق را بستند. طلاق را تحریم کردند. اسلام طلاق را حرام نکرده گفته حلال است ولی بدترین حلال است. حلالی است که سراغش نروید ولی راه را نبسته بن‌بست نکرده. بالاخره خانواده گاهی پیش می‌آید که زن و مرد نمی‌توانند همدیگر را تحمل بکنند. یا هر دو مشکل دارند و بیمار هستند یا یکی‌شان. خب آن‌جا راه را نبسته. فرمودند که منظورتان از این‌که مشکل ازدواج مشکل اقتصادی نیست و فرهنگی است چیست؟ نمی‌گویم ازدواج‌ها مشکل اقتصادی ندارد. من می‌خواهم بگویم که بسیاری از طلاق‌ها و یا ازدواج‌ها که دیر می‌شوند مشکل اصلی‌شان مشکل فرهنگی است. ولی بهانه‌اش بهانه‌ی اقتصادی است و الا اگر زن و شوهری از نظر فرهنگی خودشان و خانواده‌هایشان درست باشند و وظایف‌شان را در برابر هم بشناسند یعنی اگر بداند شوهرش مشکل مالی دارد نباید دنبال تجملات و این‌ها باشی. نباید فشار بیاوری یا او اگر می‌تواند زندگیش را بیشتر تأمین بکند خانواده‌اش را نباید فشار بیاورد روی خانواده‌اش اگر به حقوق و اخلاق متقابل عمل کنند شما این را بدانید که سخت‌ترین زندگی‌های اقتصادی هم قابل تحمل است. ما این‌قدر طلاق‌های احمقانه داریم در جامعه که واقعاً آدم تعجب می‌کند. معلوم می‌شود که کم‌ترین محبتی بین این‌ها نیست. دنبال بهانه می‌گردند برای جدا شدن از هم والا ما زن و شوهرهای زیادی می‌شناسیم که این‌ها با بزرگ‌ترین مشکلات اقتصادی توی زندگی‌شان دست و پنجه نرم کردند ولی عشق‌شان و محبت‌شان به همدیگر سال به سال بیشتر شد. خیلی از این خانواده‌ها هستند. از این جهت عرض می‌کنم مسئله فرهنگی است. اگر فرهنگ ما درست باشد با مشکلات اقتصادی هم درست برخورد می‌کنیم. اگر ما مشکل فرهنگی داشته باشیم از نظر اقتصادی هم وضع‌مان خوب باشد باز بهانه برای طلاق و بهانه برای درگیری در داخل خانواده پیدا می‌شود. بهترین نمونه‌اش زن و شوهرهای فقیر خوشبخت و زن و شوهرهای ثروتمند بدبخت هستند که ما موارد متعددی از هر دوشان سراغ داریم. شما هم توی فامیل‌های خودتان، همسایه‌هاتان، دوست‌هایتان نگاه کنید ببینید از این نمونه‌ها می‌بینید یا نمی‌بینید. زن و شوهرهایی که پول‌ دارند اما خوشبخت نیستند. من نمی‌خواهم بگویم که کسی دنبال پول نباید باشد. حتماً مسئله‌ی‌ خانه، مسئله‌ی ماشین، بالاخره این‌ها همه در حد چیزش نیاز است و باید به روش مشروع در حد متعادل بدون تکاثر دنبالش باشیم اما اگر کسی فکر کند که صرف این‌ها خوشبختی می‌آورد یا نداشتن این‌ها دلیل کافی است برای طلاق اشتباه می‌کند. یک نکته‌ی دیگر هم چون توی سوالات هم هست که زندگی را فدای وسائل زندگی نباید کرد. یعنی یک اشتباه دیگری که رایج است بین ما این است نیازهای کاذبی گاهی توی زندگی‌ها به وجود می‌آید که واقعاً نیاز قطعی خانواده نیست و بعد فقر کاذب یعنی احساس فقر در خانواده به وجود می‌آید در حالی که فقیر نیستند. وسائلی توی زندگی هستش که گاهی بعد از ده سال، بیست سال به دست می‌آید. 80 درصد خانواده‌ها الان هم همین‌طور هستند قبلاً همه این جوری بودند یک عده‌ی کمی هستند خانواده‌ها که همان اول که پسر می‌آید به خواستگاری دختر همان اول خانه دارد؟‌ ماشین دارد؟ امکانات دارد؟ شغل تضمین‌ شده دارد؟ اکثر موارد این جوری نیست و نباید هم توقع داشت که این جوری باشد. گاهی ازدوا‌ج‌ می‌کنند بعد از ده سال، بیست سال موفق می‌شوند که خانه‌دار بشوند. این‌ها یک امر طبیعی است. توی جامعه‌ی ما متأسفانه به عکس شده الان. یعنی دختر فکر می‌کند که شوهر ایده‌آل شوهری است که همان اول، یعنی فکر می‌‌کند همه این جوری شوهر دارند. اگر شوهر دیگر گیرش بیاید فکر می‌کند سرش کلاه رفته. یعنی فکر می‌کند که همان اول زندگی این باید خانه داشته باشد، خانه‌ی وسیع داشته باشد، امکانات، ماشین، همه چیزش باید درست باشد. اگر نداشته باشد یک چیزی کم دارد این اشتباه است. در دوره‌های ما که ازدواج می‌کردند تا همین الان ما که دیگر پیر شدیم دوره‌های ما این جوری نبوده. بنده خودم به عنوان نمونه، 80، 90 درصد مردم هم همین جوری هستند. بنده بعد از بیست سال زندگی تازه دارم صاحب خانه می‌شوم. تا حالا مستأجر بودم. بعد از ده، پانزده سال که از زندگیم گذشته تازه ماشین، بعد از ده سال ماشین داشتم. این‌ها یک چیزهای طبیعی بوده. من نمی‌دانم چرا الان این‌ها غیر طبیعی حساب می‌شود. یعنی الان همه فکر می‌کنند اصل این است که وقتی می‌خواهند ازدواج کنند همان اول خانه داشته باشند، امکانات داشته باشند، نمی‌دانم فلان مبلمان را داشته باشند، چه را داشته باشند. غلط است. این‌ها همه خوب است ولی امکانش نیست. این‌ها را یک مرد بعد از ده سال، بیست سال، بیست و پنج سال کار اقتصادی می‌تواند به دست بیاورد. آن هم اگر همسرش با او همراه باشد و کمک کنند به هم. با قسط و قرض و وام بالاخره درست می‌شود. الان که همه نمی‌توانند همان اول زندگی یک خانه مثلاً 50 میلیون، 60 میلیون، 70 میلیون، 100 میلیون یک خانه آماده بگیرند بگویند بفرما برو توی خانه بنشین از اول. اگر از اول زندگی همه‌ی امکانات فراهم باشد بقیه‌ی زندگی می‌خواهید چه کار کنید. اصلاً زندگی خودش یعنی همین‌ها. خود زندگی یعنی این‌که زن و شوهر همراه با هم با کمک هم قدم به قدم بروند و مشکلات را حل کنند و اگر با روش اخلاقی با هم برخورد کنند این را بدانید خود حل همین مشکلات اصلاً لذت زندگی در حل همین مشکلات هست. معمولاً پسر و دخترهایی که همان اول زندگی همه‌ی امکانات در اختیارشان پدر و مادر قرار می‌دهند این‌ها چون توی زندگی‌شان مشکلی ندارند که بخواهند حل کنند شما این را بدانید این‌ها معلوم نیست از آن امکاناتشان لذت ببرند خیلی. چون برایشان عادی می‌شود. یعنی از اول زندگی ماشین زیر پایش باشد و خانه‌ی بزرگ ملکی در اختیارش باشد و تفریحش هم. او دیگر چیزی تو زندگی نیست که بخواهد برایش برنامه بریزد و به دستش بیاورد. می‌رود سراغ تنوع، می‌رود سراغ زیاده‌‌طلبی، می‌رود سراغ مسائل دیگر. در حالی که یک زن و شوهری که برای خانه‌شان زحمت کشیدند، 15 سال زحمت کشیدند تا صاحب‌خانه کشیدند شما بدانید این زن و شوهر وقتی وارد خانه‌ی خودشان می‌شوند از این خانه بسیار بیشتر لذت می‌برند تا آن دختر و پسری که اول زندگی کلید خانه دست‌شان می‌دهند می‌روند توی خانه. آن‌ها از آن‌ خانه معلوم نیست خیلی لذت ببرند. این‌ها از این خانه بیشتر لذت می‌برند برای این‌که این نداشتن خانه را حس کرده و برایش زحمت کشیده و قدرش را می‌داند. بین دختران و پسران ما چه خانواده‌های ثروتمند، چه خانواده‌های متوسط، چه خانواده‌های فقیر متأسفانه فرهنگ اسراف، فرهنگ تجمل‌پرستی، فرهنگ اشرافی‌گری، چشم و هم‌چشمی،‌ ادا در آوردن، پز دادن به همدیگر این‌ها زندگی‌های ما را فلج کرده. شما بروید ببینید بیشتر طلاق‌ها یا ازدواج‌هایی که دیر می‌شود چرا دیر می‌شود؟ من عقیده‌ام این است که اغلب این طلاق‌ها و ازدواج‌ها بهانه‌ای اقتصادی دارند اما علت اقتصادی ندارند. برای همین مسائل چشم و هم‌چشمی و تجمل‌پرستی و این حرف‌هاست. ما اول انقلاب ازدواج‌هایی داشتیم بین دخترهای مسلمان، پسرهای مسلمان ازدواج‌هایی داشتیم که مهریه‌ی دختر کتاب بود. کتاب. یعنی دختر می‌گفت مهریه‌ی من کتاب. یک دوره کتاب چه. یک دوره تفسیر چه. یک دوره تفسیر المیزان مهریه‌ی دختر بود. یعنی دخترهایی ما داشتیم این‌قدر با شعور. این‌قدر اهل فکر، اهل قلم، اهل استدلال و بعد که ازدواج می‌کرد اولین چیزی که دست‌شان می‌آمد شما فکر نکنید فوری می‌رفت با آن یک لباس گران‌تر بخرد که مثلاً بیست لباس، بیست دست لباس اگر ارزش زن به تعداد لباس‌هایش یا تعداد عمل‌هایی که دماغش را عمل کرده یا وزن طلاهایش و یا مدل مبلمان خانه‌اش نیست ارزش زن. ارزش مرد هم به مدل ماشینش و متراژ آپارتمانش و مقدار دلارش نیست. این‌ها همه خوب است من نمی‌خواهم بگویم امکانات زندگی نباید باشد. همه باید باشد همه‌مان هم باید تلاش کنیم. همه‌مان احتیاج داریم به خانه، به زندگی،‌ به ماشین، به امکانات. باید برویم دنبالش اما ارزش انسان به این‌ چیزها نیست. ارزشش به چیز دیگری است. ما اول انقلاب دختران مسلمان زیاد داشتیم الان هم داریم که ازدواج می‌کرد با مهریه‌ی فرهنگی و بعد که توی زندگیش می‌رفت یک بخشی از زندگیش را می‌گذاشت برای کارهای خاله‌زنکی. واقعاً صرف این‌ کارها وقت نمی‌کرد. وقت تو تمام زندگی مشترکش با شوهرش هر دو برنامه‌ی کتاب‌خوانی و مطالعه، برنامه‌ی رسیدگی به خانه‌های محرومین و فقرا. ما از این دخترها زیاد داشتیم. دختر سرمایه‌دار بود ولی زندگیش را ساده می‌گرفت و هر چه گیرش می‌آمد می‌رفت به دو تا خانواده‌ی فقیر دیگر رسیدگی می‌کرد. وقت اضافیش را به جای این‌که صرف تجملات و تشریفات بکند یا بنشینند دور هم حرف‌های صد تا یک غاز بزنند می‌نشستند مطالعه می‌کردند، بحث‌های فرهنگی، بحث‌های سیاسی می‌کردند تو کار این‌ها بودند. الان هم ما داریم. الان هم ما داریم. ما ازدواج‌هایی داشتیم توی نزدیکان خود ما توی دوستان و بستگان ما که مهریه‌ی دختر، مهریه‌ای که دختر برای خودش قرار داد این بود که شوهر من به محض این‌که امکانات مالی پیدا کرد باید جهیزیه‌ی‌ پنج تا دختر را از خانواده‌هایی که ندارند تأمین بکند. این مهریه‌ی دختر. شما ببینید درجه‌ی شرف و انسانیت این دختر را. یعنی روح این دختر چقدر بزرگ است تا آن دختری که چند وقت پیش‌ها شنیدم مهریه تعیین کرده بوده گفته یک کیلو بال مگس جدی می‌گویم این‌ها را. مهریه تعیین کرده بود. یعنی سطح شعور و درد اجتماعیش. گفت مهریه‌اش این بود نمی‌دانم چند هزار سکه طلا. آن وقت مهریه‌ای که زیاد است نمی‌دهند. می‌گوید آقا زیاد باشد ندهد. درست بر خلاف اسلام که می‌گوید مهریه کم باشد و بدهد فوری. مهریه کم باشد و بلافاصله بعد از ازدواج بدهد. یک کسی آمد خانه‌ی امام حسین(ع) وارد خانه که شد یک اتاقی بود اول این‌ها اشتباهی رفتند بروند توی اتاق دیدند یک اتاق خیلی قشنگ چیده شده و آرایش شده اتاق آمدند بیرون و گفتند که به به شما پسر پیغمبر و امام و اتاق‌تان چه آرایش شده و در و دیوارش همه قشنگ و فلان و این‌ها. مثلاً می‌خواست بگوید در شأن شما نیست این کارها. امام حسین فرمودند که، آوردشان توی یک اتاقی، یک اتاق ساده‌ای بود یک حصیری بود. فرمودند که اتاق من این است. آن اتاق خانمم است. ما مهریه‌ی همسران‌مان را بلافاصله بعد از ازدواج به‌شان می‌دهیم هر چه دوست داشته باشند تهیه می‌کنند. آن اتاق خودش است ایشان دوست داشته این جوری به آن رسیده و آرایش کرده و اتاق را قشنگش کرده. این حق را دارد زن. یعنی امام حسین می‌گوید ما از زن توقع نداریم مثل مرد باشد. زن یک احساس‌های خاص و روحیات زیبایی‌شناختی مخصوص به خودش دارد و خداوند این را در زن گذاشته. استعداد زیبایی‌شناسی که در زن است در مرد نیست. این حق را امام حسین می‌گوید همسر من این حق را دارد با مهریه‌ی خودش اتاق خودش را قشنگ کرده. نه اسراف. نه تجملات و اسراف ولی قشنگ به آن رسیده. توی فرهنگ ما می‌گویند آقا مهریه بالا باشد ولی شما ببینید چقدر از دعواها سر همین مسائل است. پیامبر فرمود خیلی از کدورت‌ها در زندگی مشترک از همان اول با مهریه‌های بالا شروع می‌شود. آن وقت این کسی که می‌گوید مهریه‌ی من چند هزار سکه طلا و نمی‌دانم نیم‌ کیلو،‌ یک کیلو بال مگس این یک چیز مسخره گرفتن مسائل این را مقایسه کنید با دختری که می‌گوید مهریه‌ی من این باشد که شوهر من الان نه هر وقت دستش باز شد توانست باید جهیزیه و خرج ازدواج پنج دختر از پنج خانواده‌ی محروم و مستضعف را باید تأمین بکند. خب شما مقایسه کنید این دو تا دختر را با هم. من عرضم این است که اسلام با فقر مخالف است امکانات زندگی لازم است اما اصالت را هر کس بده به این و فکر کند پول مشکل خوشبختی و بدبختی مسئله‌ی پول است این اشتباه کرده. هم برود تجربه کند در خارج. یک وقتی بروید تحقیق کنید یک سری توی دادگستری، بروید توی بخش‌های مربوط به طلاق و ازدواج ببینید چند درصد این‌هایی که طلاق می‌گیرند گرسنه‌اند. یعنی به خاطر گرسنگی طلاق گرفتند و ببینید چند درصد این‌ها امکانات زندگی‌شان در حد متوسط یا متوسط به بالا فراهم بوده و از هم جدا شدند. بعد ببینید این عرضی که من کردم معنیش این است که عمده‌ی مشکل طلاق‌ها را ما مشکل اقتصادی نمی‌دانیم، مشکل فرهنگی می‌دانیم ضمن این‌که اقتصاد هم مهم است. خب فرصت من تمام شد من عذرخواهی می‌کنم بحث من طول کشید و اگر هم خسته‌کننده بوده مجدداً عذرخواهی می‌کنم خیلی ممنون و متشکرم.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha