بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم محضر خواهران و برادران عزیز. وقتی از نسبت سبک زندگی سیدالشهداء امام حسین(ع) بحث میشود معنیاش این است که ما پذیرفتیم به عزاداری امام حسین به عنوان یک مناسک مذهبی سالانه اکتفا نمیکنیم و بنا نیست اکتفاء کنیم؛ بلکه زندگی به سبک حسین و مرگ به سبک حسین(ع) را دارای تأثیر اساسی و مبنایی در حد الگوسازی در رفتار فردی و اجتماعی میدانیم. بنابراین وقتی نام مبارک امام حسین(ع) مطرح میشود علاوه بر سبک عزاداری به یک چیزی فراتر به نام سبک زندگی میشود و باید اندیشید.
عنوان بحث را دوستان زندگی به سبک حسین(ع) دوستان قرار دادند و من چند عنوان در این رابطه خدمت دوستان عرض میکنم با توجه به روایاتی که از سیدالشهداء(ع) یا راجع به ایشان نقل شده است.
یک شهری در اندونزی هست که مردم آن سنی شافعی هستند، شیعه نیستند، ولی هر سال در ماه محرم طوری برای امام حسین عزاداری میکنند که در بسیاری از شهرهای شیعی شاید در آن حد نباشد، نه در آن همه ولی در بسیاری از آنها اینطور نیست. هوای بسیار گرم و چند هزار هزار جمعیت به خیابان میریزند و اسم آن مراسم تابوت است. دهه اول محرم ده روز یک تابوتی را بر سر شانهها میگیرند و هر روز صبح تا بعدازظهر تمام کار و زندگی و شهر تعطیل میشود. من رفتم دانشگاه آن شهر جلسهای بود رئیس آن دانشگاه میگفت اگر رئیسجمهورها و شاهان به این شهر بیایند هرگز چنین استقبالی از کسی نشده و نه میشود، در این گرما مردم اینطور بیرون نمیآیند. و زیر آن تابوت میآیند و یکسره کربلا کربلا میگویند و جالب این است که هیچ چیز کربلا و امام حسین نمیدانند و هیچ اطلاعی ندارند. البته در این سالهای اخیر یک مقداری مطلع شدهاند که قضیه چیست، ولی این را به عنوان یک مناسک و مراسم عبادی انجام میدهند. از آنها پرسیدم که این قضیه تابوت چیست؟ این کربلا چیست؟ میگفتند نمیدانیم ولی هزار سال است که بین ما این رسم است. بیش از هزار سال است که یک کسانی از ایران، بازرگانان و تاجران ایرانی و همینطور تاجرانی از یمن که اینها شیعه بودند و محبّ اهل بیت بودند اینجا آمدند و میدانید مردم اندونزی حتی بدون یک شمشیر و بدون جنگ، همه مسلمان شدند. امروز اندونزی پرجمعیتترین کشور مسلمان جهان است. فقط از طریق علما و تجّار مسلمان اسلام به آنجا رفته است. میرفتند آنجا همه بتپرست، بودایی، هندو، مشرک، بیدین بودند بعضیها را هم پرتقالیها، هلندیها و انگلیسیها که دویست – سیصدسال اینها را غارت کردند، لذا آنها را مسیحی کردند؛ ولی در عین حال اسلام دین اول است، با اینکه غالباً اهل سنت شافعی هستند ولی محبّ اهل بیت(ع) شاید چند میلیون حوائب آنجا هست، به سادات آنها حوائب، حبیب، دوست میگویند. چند میلیون سادات اولاد پیامبر(ص) که البته اکثراً سنی هستند ولی اساساً فرقی خیلی بین سنی و شیعه را اطلاع ندارند، تفاوتها را اطلاع ندارند، ولی اخیراً هم وهابیها دارند آنها فعالیت میکنند هم جریانات دیگری و بیخود ذهن مردم را میخواهند درگیر بعضی مسائل کنند.
این را از این چند عرض کردم که میشود هزار سال مراسم تابوت و کربلا، کربلا بگوید و در عین حال هیچ چیز هم از امام حسین نداند، البته خود اصل این عزاداری و گریه و مناسک و نام حسین، برکات خودش را حتماً دارد هم در حدّ فرد، و هم در حدّ سیاسی و انقلابی و دینی نگه داشتن جامعه. اصلاً هیچ فایدهای هم نداشته باشد همین که دنیا میبیند که هر سال میلیونها نفر گریه میکنند و به سر میزنند، همین که بپرسند چه شده؟ همین بس است. چون بعد باید به سؤالات جواب بدهید بعد یک مرتبه دری باز میشود و از طریق حسین و خون حسین و اشک بر حسین یک مرتبه اقیانوسی از معارف و حقایق سرازیر به ذهن و قلب بشر میشود. ولی یک اتفاقی که در آن منطقه افتاده، یک نمونه با یک مقدار دُز پایینتر در کشورهای اسلامی هست. خیلی از ملتهای مسلمان هم اصلاً نمیدانند قضیه امام حسین چه بوده است؟ در مسجدالحرام من از بعضی از مؤمنین که اشک میریختند، دعا میکردند، از برادران مسلمان از کشورهای دیگر از چند نفر پرسیدم که شما حسینبنعلی را میشناسید؟ بعضیها میگفتند نه، و بعضیها میگفتند اسم ایشان را شنیدم. از آنها میپرسیدم که ایشان چه شده و کجاست؟! میگفتند ما نمیدانیم که ایشان کجاست. بعضیها میگفتند شنیدیم عراق است، بعضیها میگفتند نمیدانیم. از یکی پرسیدم گفت که مثل اینکه ایشان با خلیفه دعوایش شده! و بعد از دو طرف یک عدهای کشته شدند و...! اینطوری.
یک مقداری دُز این ناآگاهی را پایینتر بیاوریم و وارد جامعه شیعه و ایران بشویم که قلب تشیّع است. باز میبینیم ما از امام حسین(ع) یک مقدار اطلاعات بیشتری داریم در حد این که روز کربلا مثلاً چه اتفاقاتی افتاده؟ چه کسی نیزه زده؟ چه کسی سر چه کسی را بریده؟ چه کسی تشنه بوده و اینطور چیزها! ولی اگر یک سؤالات مبناییتری طرح شود و از ما بپرسند که زندگی به سبک امام حسین(ع) یک زندگی طور خاصی است؟ مرگ به سبک امام حسین؟ باز ما در برابر این سؤالات بیجواب میمانیم و از این جهت با آن بندگان خدا که آن طرف آب هستند و کربلا کربلا میگوید و نمیدانند کربلا چیست تفاوتی نداریم! میپرسیدم این تابوت چیست میگفتند نمیدانیم! برای ما ثوابش و تقرّب به خدا این کار را میکنیم.
نکته اول، در بعضی از زیارتهایی که برای امام حسین ذکر شده است، از جمله زیارتی که مشهور است به زیارت ناحیة مقدسه؛ فرازی از این را خدمتتان عرض کنم که ببینیم مسئله حسینی بودن از مناسک عزاداری خیلی آنطرفتر است. اصلاً مراسم عزاداری در همین زیارت ناحیه مقدسه آمده که معنا و جهت و غایت آن باید چه باشد؟ اصلاً معنای عزاداری چیست؟ در این زیارت میخوانیم که چرا میگریم، دو فراز از این زیارت این است که چرا اشک میریزم؟ در واقع فلسفه عزاداری است و روح آن را به ما نشان میدهد. زیارت ناحیه مقدسه، دو زیارت دیگر هم به این نام هست و به ما رسیده که البته هر دو هم به نام امام حسین(ع) است، یکی که اسم شهدای کربلا در آن آمده و سیدبنطاووس آن را به سند خودش نقل کرده، و تردید است که این از امام حسن عسگری(ع) است یا از حضرت حجت(عج) است، به احتمال قوی از امام حسن عسگری است. حالا این فراز را از این دومی انتخاب کردم که عرض کنم در «بحار» علامه مجلسی از شیخ مفید در کتاب «المزار» نقل میکند، شیخ مفید در «المزار» آنجا این را نقل میکند و میگوید این یک زیارت دیگر از عاشورا و یک روایت دیگری است ولی ایشان نمیگوید از کدام امام؟ میگوید منسوب است روایتی است که رسیده و نقل شده.
آخر زیارت ایشان حرف شیخ مفید را نقل میکند که شیخ مفید میگوید این زیارت عاشورا از ناحیه مقدسه به یکی از نواب خاص ایشان رسیده است، به این معنا که این دومی به احتمال قویتر مضمون اصلیاش این است که این زیارت از ناحیه حضرت حجت(عج) است برای سیدالشهداء(ع). البته این زیارت دو- سه طور نقل شده، یعنی دو – سهجا یک کم و کاستیهایی دارد، بعضی از این نسخهها تفاوتیهایی دارد. سیدبنطاووس میگوید که این زیارت را مرحوم سیدمرتضی میخوانده، سیدمرتضی که برادر سیدرضی است، سیدرضی که «نهجالبلاغه» را جمعآوری کرده، برادر ایشان سیدمرتضی از علمای بزرگ سَلَف شیعه در فقه و اصول است و از بزرگان شیعه است، جزء چند نفری از صدرنشینان سلسله علمای شیعه هستند. سیدبنطاووس میگوید سید مرتضی(رحمها... علیه) این زیارت را میخوانده، بعد مرحوم علامه مجلسی میگوید که به نظر میرسد این زیارت را سیدمرتضی و شیخ مفید این متن را نوشتهاند، ولی چون زیارت را نمیشود اختراع کرد و اینها هم همه اهل حدیث هستند و ارتباط داشتند و جائز نیست که از خودت راجع به امام و اهل بیت کلمه دربیاوری، مخ و هسته این زیارت، روایت است و روایت از حضرت است، منتهی ممکن است بعضی از عباراتش را سیدمرتضی افزوده باشد به سبک خود بقیه زیارت؛ ولی اجمالاً همه، هم علامه مجلسی، هم محدث قمی، هم سیدمرتضی، شیخ مفید، اینها بزرگان شیعه هستند، محدث قمی در «نفس المهموم» و «منتهیالآمال» یک بخشی از آن زیارت را نقل میکنند و میگویند این از ناحیه مقدسه است. حالا عبارت متعددی آنجا هست که من حالا یک بخشی از آن را عرض میکنم در پاسخ به همین که چرا اشک میریزم؟ خطاب به سیدالشهداء – که شما احتمال قوی بدهید از زبان حضرت حجت(عج) است خطاب به سیدالشهداء- «السلام علیک سلام عارفُ بحرمتک» سلام بر تو حسین، از سوی سلام کسی که به حرمت تو معرفت دارد و حریم تو را میشناسد. «المخلص فی ولایتک» ولایت تو را قبول دارد و او هم خالصانه بدون هیچ شرک و دوگانگی و چندگانگی، خطش خط حسین است، خط من خط حسین است. آن وقت این را امام زمان به ما آموزش دادهاند که ما به امام حسین اینها را بگوییم. در آن عبارت اول؛ ببینید عرض میکنم همه اینها سبک زندگی است، سبک فکر، سبک زندگی، سبک مرگ در همین زیارت و روایت دیگر دارد آموزش داده میشود. مراسم عزاداری و لباس سیاه و سینهزنی و اینها نیست، اینها چیزهایی است که بعداً خود شیعه اضافه کرده بخاطر اینکه این پرچم بالا بماند و خوب کاری هم کرده است. ولی کمکم فرع نباید بشود اصل! اصل همینهاست که در روایات است. پس اصلِ اول عرفان و معرفت، نه ادا! «سلاماً عارف بحرمتک» اصل اول عرفان و معرفت است، به چه؟ به حرمت و حریم سیدالشهداء نه به چشم و ابرو و زور بازو و... «المخلص فی ولایتک» اولاً ولایت است نه فقط ارادت؛ «ولایت» یعنی همین سبک زندگی، یعنی الگوبرداری و پا جای پای حسین(ع) گذاشتن. امام زمان(عج) دارند این را به سیدالشهداء میفرمایند که من پا جای پای شما میگذارم و خالص و مخلصانه ارادت دارم. روایتی هم داریم که به عکس از امام حسین راجع به حضرت حج(ع)، از سیدالشهداء یک روایتی دیدم که ایشان فرمودند که کاش در زمانی که ایشان قیام و نهضت جهانی آخرالزمان را شروع میکرد کاش بودم و به او خدمت میکردم، یعنی به امام زمان. از سیدالشهداء نقل شده کاش آن موقع میبودم اگر میبودم با همه وجود به ایشان خدمت میکردم، این را به امام زمان که فرزند خود سیدالشهداست میگوید.
طبق این زیارت هم این هم جواب او، و از آن طرف که به ما میگویند با ایشان اینگونه حرف بزنید. «المخلص فی ولایتک» ولایت است نه فقط ارادت، خالصانه است نه مشرکانه. چون یک وقت ولایت مخلصانه و ارادت یک وقت هست ما همه اینها را دوست داریم ولی در حاشیه زندگیمان هستند، چنانکه اغلب ما اینطوی هستیم. یعنی جدا از اینها داریم زندگیمان را میکنیم، سبک زندگی در خانواده، در فامیل، در بازار، در پارلمان، در دانشگاه، در حوزه، همان سبکی که خودمان دلمان میخواهد همان سبک خودمان را داریم میرویم در کنارش هم عاشورا و تاسوعا هم میآید و به اینها ابراز ارادت میکنیم، این ولایت و اخلاص در ولایت نیست این ابراز ارادت است که کار ماست. فرمودند باید خالصانه باشد نه مشرکانه. ارادت مشرکانه معنیاش این است که میشود ارادت مشرکانه داشت وقتی ایشان میگوید «المخلص فی ولایتک» معنیاش این است که «المشرک فی ولایتک» هم میشود! میشود کسانی ماها باشیم که به شما ارادت داریم، ولایت به معنی محبّت هم داریم اما مشرک هستیم، شما در مرکز زندگی و مرگ ما نیستید. دعایی هست که میفرماید «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد» اصلاً این دعا معنیاش دقیقاً همین است یعنی خدایا به سبک پیامبر و فرزندان پیامبر زندگی کنم «محیایَ محیاهم» و به سبک آنها بمیرم، «مماتی مماتهم» مرگ و زندگیام میخواهم به سبک آنان باشد. این میشود ولایت مخلصانه. یعنی مثلاً هر کدام هرجا هستیم بپرسیم خریدار است، فروشنده است، زن است، شوهر است، معلم است، شاگرد است، موجر است، مستأجر است، حاکم است، کارمند است، مدیر است، اربابرجوع است، هرکس هرجا هست. اینها میشود سبک زندگی، یعنی اینجاها باید معنی پیدا کند. حالا روایتش را هم میخوانم که ببینید سیدالشهداء در جزئیات کاملاً سبکسازی کردند، البته نه به عنوان شخص، به عنوان دین. این هم پس یک نکته در همین زیارت ناحیه مقدسه. سه) «المتقرّب الی ا... بمحبّتک» به امام حسین میگوید تو را دوست دارم و با عشق تو به خدا نزدیک میشوم. برای این باز هدف خداست، امام حسین هم هدف نیست. «المتقرّب الیا... بمحبّتک» به خدا میخواهم نزدیک بشوم و وسیله محبّت و عشق توست، تو را دوست دارم و در مسیر تو هستم ولی هدف خداست، هدف امام حسین هم نیست. این هم جواب بعضی کسانی که خودِ امام حسین را، خود اهل بیت را، خود اینها را هدف نهایی میکنند! هدف نهایی «الله» است. امام حسین(ع) نه در عرض ا... است نه بالاتر از ا... است و نه مستقلاً خودش هدف است. امام حسین مسیر الیا... است. خودش قربانی خدا شده، بنابراین کسانی که به نام شیعه، اهل بیت را مستقلاً هدف بگیرند، جدا از خدا یا در عرض خدا، به تعبیر این زیارت اینها مشرک در ولایت هستند. این ولایت اسلامی نیست. و معنی دیگر این فراز این است که بدون محبّت شماها نمیشود به خدا نزدیک شد، اصلاً راه بشر به سوی خدا شما هستید، پیامبر است، اهل بیت(ع) هستند، انسانهای صالح و مصلح هستند، اینهایی که زندگیشان الگوی زندگی دینی است.
باز فراز بعدی جالب است «البرئُ مِن اعدائک» محبّت به شما کافی نیست، نفرت از دشمنانِ حق هم لازماست. این جواب چه کسانی است؟ هر فرازی که انسان میخواند میبیند پاسخِ یک مکتبی در دنیای امروز است. یک مکتب بسیار فراگیری است در دنیا که میگوید آقا فقط عشق! نفرت اصلاً! هیچ نفرتی نیابد باشد! مکاتب زیادی هم هستند که فقط از نفرت صحبت میکنند و از عشق صحبت نمیکنند! در این زیارت میفرماید سبک زندگی دینی، ترکیب عشق و نفرت است. عشق به حق و جبهه حق، نفرت از باطل و جبهه باطل. بنابراین اینهایی که میگویند ما فقط ابراز ارادت به حق میکنیم اما جلوی باطل نمیایستیم! جلوی باطل سرمایهگذاری نمیکنیم، مثلاً جنگ میشود، انقلاب میشود، مشکلات پیش میآید، تحریم میشود و... میگوید ما اینجا دیگر نیستیم ما فقط عاشق اهل بیت هستیم! چند وقت پیشها یک جایی بود یکی از دوستان میگفت آن صاحب مجلس رو کرد به کسی که منبریای بود، آخوندی بود، روحانیای بود میخواست آنجا صحبت کند به او گفت آقا حسین را دیگر بگذار برای ما، امام حسین را سیاسی نکن! گفتم به او بگو که امام حسین اصلاً سیاسی هست، شما آب هم که میخورید سیاسی است یعنی باید بگویید سلام بر حسین و لعنت بر یزید. آب خوردنت هم سیاسی است. اصلاً اگر سیاست نبود مگر امام حسین را میکشتند، مگر کربلا یک مناسک عبادی غیر سیاسی بوده؟! کربلا در درجه اول سیاسی بوده، اصلاً کربلا اگر سیاسی نبود کسی را نمیکشتند، کربلا همهاش سیاست است، منتهی سیاست دینی، سیاسی- عبادی است. البته یک وقتی میگویی سیاسی نکن منظورت این است که ابزار حزب و این و آن و انتخابات و آدمها نکنید درست است، ابزار منافع سیاسی و قدرتگرایی و قدرتطلبی نکن، این درست است، اما امام حسین را سیاسی نکن یعنی چه؟ طرف آمده میگوید اقا امام حسین را بگذار ما با او حال کنیم! امام حسین را دیگر از ما نگیرید و سیاسیاش نکنید! میخواهد با امام حسین حال کند! در حالی که امام حسین برای حال کردن نیست، امام حسین خودش گفته برای چه هست؟ و در این زیارتها هم هست.
امام حسین(ع) دوقطبی است، سبک زندگی حسینی دو قطبی است هم نفرت و بیزاری و اعلام برائت از دشمنان حق است، هم عشق است. اینهایی که فقط اسلام عشقی دارند اسلامشان قلّابی است حسینی نیست؛ اینهایی هم که اسلامشان فقط اسلام جنگ و دعواست از اول تا آخرش فقط سیاسی است آن هم اسلام امام حسین نیست؛ اسلام حسینی سبک زندگی و مرگ حسینی ترکیب عشق و نفرت است. عشق و نفرت شخصی و مادی نه؛ عشق و نفرت با معیار حق و خدا و عدالت است. امام زمان(ع) میفرمایند به حسینبنعلی(ع) بگویید که «المتقرّب الی ا... و محبتّک البرئ من اعدائک» از دشمنان جبهه حق، چون شما برای حق قیام کردید، از دشمنان حق و عدالت و توحید بیزارند و با آنها مبارزه میکنم، بیتفاوت آنها را نگاه نمیکنم.
ببینید عاشورای شاهنشاهی یادتان هست که چطوری بود، فقط شما باید برای امام حسین گریه میکردید عشق امام حسین بود، اما «البرئ من اعدائک» در آن نبود، اگر هم بود اعداء را منحصر به یزید و ابنزیاد میکردند، میگفتند اعداء تمام شدند و رفتند! لذا یک زمانی بود که انگلیس خودش بعد از کودتای 28 مرداد در همین مشهد برای هیئتهای مذهبی کمک فرستاد و آنها را کمک کرد. انگلیس و دربار پرچمهای عزاداری بین هیئتها تقسیم کردند، در همین مشهد بعد از کودتای 28 مرداد، قَمه توزیع کردند، یعنی این سفارت انگلیس پول داد و قَمه بین عزاداران امام حسین توزیع کرد و گفت به سر خودتان بزنید ولی با ما کار نداشته باشید! «البرئ من اعدائک» نداریم.
میگویند زمانی که روسها آذربایجان را گرفته بودند روز عاشورا شاید بیست هزارتا یا بیشتر سیهزار قمهزن، عزاداران اباعبدا... آمدند در کوچهها و خیابانهای تبریز که اینها را به سر خودشان بزنند، همان روز عالِم مجاهد و مشروطهخواه تبریز را گرفته بودند روسها و میخواستند اعدامش کنند و به دار بکشند. در میدان مرکزی شهر این آخوند مجاهد را آوردند به دار بکشند، اینها هم بیست – سی هزار آدم در خیابانها قَمه میزدند. یکی رفت پیش آنها و گفت آقا شما که این قمهها را در سر خودتان میزنید، من نمیگویم به سر اینها بزنید! ولی با همین قمههایتان بیایید کنار میدان اعدام پای چوبة دار، اینها ببینند که بیست هزار سال با قَمه آمده اینها میترسند و ایشان را دیگر به دار نمیکشند! آنها گفتند که برو خجالت بکش! اباعبدا... را سیاسیاش نکن! امام حسین را بگذارید برای ما! امروز ما آمدیم با امام حسین حال کنیم و قَمه میزنیم! خب این امام حسین را انگلیس قمههایش را خرید و هدیه داد! چند هزار قَمه سفارت انگلیس هدیه داد!
نمیدانم یادتان هست یا نه؛ سن من زمان انقلاب کم بود، زمان انقلاب چهارده- پانزده ساله بودم ولی من یادم هست قبل از انقلاب، یکی دو سال آخر، همین روز عاشورا نزدیک حرم، پرچم عزاداری که به هیئتها میدادند وسط آن مثلاً مینوشتند یا اباعبدا... یا ابوالفضل، و کنار آن هم مینوشت زنده باد شاه! و تاج شاه را میگذاشت! با آن حسین که مشکلی ندارند.
پس فقط عشق نیست، نفرت هم هست، فقط نفرت هم نیست عشق است، عشق و نفرت نسبت به حق و باطل. فرمود «السلام علیک سلام مَن قلبه بمثابک مغرور» سلام بر کسی که قلبش خون است، این یک مراسم نیست که بگوییم الحمدالله یک مراسم خوبی برگزار کردیم، مناسک و مراسممان خیلی خوب بود، گرفت! مجلس اباعبدا... گرفت! این حرفها نیست. میگوید دل خونین داشتم مراسم نبود، آتش گرفتم، ادا نبود، حتی تباکی هم نبود، میگویند تباکی هم خوب و مستحب است ولی تباکی یعنی ادای گریه نه خودِ گریه، یعنی گریه مصنوعی، باز میگویند آن بهتر است اگر گریهات هم نمیگیرد باز اقلاً ادایش را در بیاور که نگویند این کلاً بیطرف است، «و دَمعهُ عندَ ذکرک مسفوح» اشک و سوز است نه سر و صدا و قال و قیل! نعره نیست! اشک و سوز است. «دمعُهُ عند ذکرک مسفوح» سلام به کسی که اشک او دست خودش نیست و ناخودآگاه گریه میکند. «سلاماً مفجوع الحزین الوالهِ المستکین» سلام بر کسی که – اینها صفاتی است که برای عزادار امام حسین میگویند و میگویند که ولایت امام حسین(ع) باید اینگونه باشد- سلام بر کسی که دردمند است، تمام وجودش یکپارچه درد است «الحزین» حزن و غم است «الواله» شیدای حسین است، سر از پای نمیشناسد، «واله» یعنی کسی که آرامش ندارد و نمیتواند یکجا بنشیند. یکپارچه آتش است «المستکین» درهم شکسته است. حالا این عبارت را گوش کنید، از اینجا به بعد میفرماید که حالا چرا دارم عزاداری میکنم؟ «سلام مَن لو کان معک بالتفوف لَوقاکَ بنفسه حدَّ سیوف» سلام کسی بر تو این حسین که اگر آن روز در کربلا با تو بود، در آن بیابان و کویر «لواقک بنفسه حدّ سیوف» شمشیری که میخواست بر تو فرود بیاید خودش را میانداخت که آن شمشیر به او بخورد. این یعنی چه؟ این یعنی شهادتطلبی، - طبق این امر- امام زمان میفرمایند که به امام حسین(ع) اینطوری سلام کن، به امام حسین دروغ هم نمیتوانیم بگویی خالیبندی که مثلاً آقا اگر من بودم «یا لیتنی کنت معک» اگر بودم این کار را میکردم، دروغ که نمیتوانیم بگوییم، قرار شد به امام حسین راست بگوییم. اگر راست بگوییم معنیاش این است که شهادتطلبیم، معنیاش این است که داری به امام حسین میگویی که سلام تو بر کسی که اگر آن روز با تو بود در دشت کربلا، جانش را فدای تو میکرد که این ضربات و تیر شمشیر به جای اینکه به تو و فرزندان تو به یاران تو بخورد همهاش بر من فرود بیاید، یعنی من همین الآن آماده شهادتم نه آن موقع؛ نه اینکه اگر بودم شهید میشدم، همین الآن آماده شهادت هستم، همین الآن از مرگ نمیترسم. «وَ بذل حُشاشَتَهُ دونک للهتوف» و جان حقیر خودش را بذل میکرد پیش چشم تو و هدف تیرهای مرگ قرار میداد. به امام حسین میگوییم من اگر آن زمان بودم این بدنم را هدف تیرهای مرگ قرار میدادم، امروز هم من همان هستم. «و جاهَدَ بینَ یدَک» پیش چشم تو جهاد میکرد، تو ببینی که من چطور در راه آرمانها پَرپَر میزنم و کشته میشوم. «و نَصَرکَ عَلی مَن بغی عَلیک» در برابر جبهه کسانی که اهل بغی هستند، "بغی" یعنی «ستم» در برابر جبهه ستم و ظلم پیش چشم تو کشته بشوم و تو را کمک کنم و بیطرف نباشم «وَ فَداکَ بروحِهِ و جَسَدهِ وَ مالِهِ و ولده» و با تمام وجود خودم را فدای تو و این مسیر بکنم. روح و جسمم فدا شود و بسوزد و تکهتکه شود. روح فدا شود یعنی بمیری، جسم فدا شود یعنی بدنت هم سالم نماند. امام زمان میگوید اینطوری به امام حسین سلام کنید.
نکته دوم، این سبک فقط مخصوص شیعه نیست بلکه یک سبک جهانی است، چرا؟ حالا باز من چند عبارت آوردهام که برایتان نقل میکنم کسانی که نه شیعهاند نه مسلمانند ببینید چگونه در مسیرشان از امام حسین سبک یاد گرفتهاند و عمل کردند؟ من حالا دو نمونه آوردهام که اینجا یک نمونهاش را برایتان بخوانم. یک نمونهاش سیدقطب عرض میکنم، سیدقطب را میشناسید که از رهبران اخوانالمسلمین مصر بود، متفکر مسلمانی بود مصری که در آمریکا درس خواند و بعد برگشت و جزء سلسله جنبان و پرچمداران تئوریک اسلامگرایی در جهان عرب اهل سنت بود یک متفکر اسلامگرا که آرمانها و ارزشهاو خیلی نزدیک به ارزشهای امام و انقلاب ما بود.
هشتگهای موضوعی