شبکه افق - 7 فروردین 1399

پرسش و پاسخ - برنامه روشنا - قسمت چهارم

بسم‌الله الرحمن الرحیم

تفکیک ماده از معنا، تفکیک امور مادی از امور معنوی که ما امور معنوی را قبول داریم و مادیات برای مادیون است معنویات برای معنویون است. سکولاریزم همین است یعنی جدا کردن مادیات از معنویات. در نگاه قرآن و اهل بیت(ع) ماده و معنا با هم است. نمی گویند محل دین، زیارت و حرم و مسجد است محل دنیا بازار و شهر بازی و شهرداری و خیابان‌ها و دادگستری است. این‌ها از هم جداست! همه این‌ها با هم شهر اسلامی است. تو باید همان مقدار در زیارت و حرم یک بُعد آن است و همان معنویت در صحنه بازی و ده‌تا مرکز بازی برای بچه‌ها و جوانان راه بیندازی منتهی محیط آن سالم باشد. خندیدن همان‌قدر ارزش اسلامی است که گریه کردن. خنده اسلامی، گریه اسلامی داریم، خنده غیر اسلامی داریم گریه غیر اسلامی هم داریم. نظام‌سازی یعنی خنده و گریه فرصت و امکانات برای خنده و گریه انسانی فراهم شود. هم زیارت، هم تفریح، هم تجارت، منتهی تجارت اسلامی. عادلانه. تفریح و سیاحت انسانی، درست. نه این که بگوییم ما فقط مواظب زیارت و حرم و محیط نمازجمعه و مسجد و هیئت هستیم این‌ها اسلامی باشد آن بقیه‌اش که ربطی به اسلام ندارد تعطیل شود چه بهتر! این خلاف روایات و سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است. پیامبر(ص) می‌بینند بچه‌ها دارند کشتی می‌گیرند نمی‌گویند که این کار ربطی به مذهب ندارد کارهای مذهبی شب بیایید می‌خواهیم با هم نماز شب بخوانیم آن مذهبی است! خیر؛ بلکه آستین را بالا می‌زنند و با بچه‌ها کشتی می‌گیرد و می‌گوید من هم بازی. وارد بازی می‌شود منتهی بعد همان بازی را انسانی می‌کند. ته بازی می‌گوید فلانی قهرمان شد ولی می‌دانید قهرمان قهرمانان کیست کسی که نفس خود را به خاک بمالد. این جمله می‌چسبد به شرط این که بیایی کمک کنی بچه‌ها به بازی احتیاج دارند. امکان ازدواج زود و آسان را فراهم نکنی بعد بگوییم زنا نکنید. نمی‌شود. سیستم اداری را برای رشوه ضد عفونی نکنیم قوانین و سیستم بوروکراسی طوری باشد که افراد را مجبور کند، مجبور که نمی‌کند بلکه آدم‌های ضعیف را مجبور می‌کند که رشوه بگیرند بعد موعظه کنیم که رشوه نگیرید! این تناقض است. در نهادهای اداری بگوییم محل دین، موقع نماز، ظهر نماز بیایید چه با ریا چه بی‌ریا. می‌گفتند طرف کارمند اداره‌ای بود نماز خوانده بود داشت می‌مُرد وصیت کرد گفت من نماز قضا ندارم ولی تا می‌توانید برایم وضو بگیرید چون در اداره مجبور بودم نماز بخوانم وضو نمی‌گرفتم همین‌طور مجبور بودم همین‌طوری بروم نماز بخوانم! این نماز به چند دردی می‌خورد. تربیت کن، وادار نکن، البته یک جاهایی هم قانون و ترغیب و تشویق است اما اصل مسئله این ظواهر نیست. الآن همه چفیه انداختیم الآن یک معنا دارد زمان جنگ هم چفیه یک معنا داشت. البته زمان جنگ اصلاً مقدس نبود عیبی هم ندارد، الآن یک چیز مقدسی شده و نماد جنگ شده. زمان جنگ که اصلاً چیز مقدسی نبود، وضو می‌گرفتیم دست‌هایمان را با آن خشک می‌کردیم خاکی بود زیرمان می‌انداختیم می‌نشستیم، زخم بود با آن می‌بستیم. مقدس نبود ولی حالا نماد آن دوران است اشکالی هم ندارد اما حواس‌مان باشد که چفیه گردن‌هایی الآن داریم که زمان جنگ جبهه نمی‌آمدند! ما همان موقع حزب‌اللهی‌هایی داشتیم که آن موقع تا اهواز جلوتر نمی‌آمدند! این حزب‌اللهی‌ها پاسدار و آخوند و هیئتی‌ها سه تیپ بودند، سیاهپوست و سفیدپوست و سرخ‌پوستان. سیاهپوست‌ها می‌آمدند دائم در معرض خطر بودند، سرخپوستان هم در رفت و آمد بودند سفیدپوست هم زیاد داشتیم! در یک عملیات شرکت نکردند مگر توأم با فرار! بعد که جنگ نیست سفیدپوستان چون معمولاً بلدند خیلی قیافه بگیرند، و قمپوز در کنند، تیپ و لباس و ادا و اصول و ادبیات‌شان خوب است و صلوات‌هایشان را بلندتر می‌فرستند و یقه‌شان را تا بیخ می‌بندند ولی موقع خطر نیستند، این‌ها در زمان صلح، معمولاً مسئول می‌شوند. در زمان جنگ یک عده دیگری مسئول هستند. این را بدانید همیشه قانون این‌طوری است در جنگ عده یک فرمانده‌اند در صلح یک عده دیگر! چنان که در انقلاب هم همین‌طور بود. انقلاب آخر 56 و اوایل 57 یک عده در صحنه بودند در جشن‌های 22 بهمن دهه‌های بعد یک عده دیگری. آن‌هایی که در جنگ و انقلاب بودند اغلب‌شان در دهات در شهرستان‌ها گرفتار زندگی بودند و بلد هم نیستند خاطره تعریف کنند ما بلد هستیم. ما خاطره تعریف می‌کنیم آن‌ها بلد نیستند. یعنی دنیا یک مقدار زیادی همیشه این‌طوری بوده و همیشه این‌طوری خواهد بود. اگر قیامت نباشد خیلی آدم‌ها قاطی می‌شوند. ادا و ادا و ادا و ادا! الآن یک کسانی خرمقدس شدند که ما هیچ وقت آن‌ها را در انقلاب و جنگ ندیدیم که آن‌جاها رگ غیرت‌شان بالا بزند. هیچ جا نبودند. خیلی از رفقایی که ما آن‌ها را در حوزه و دانشگاه می‌شناختیم دهه 60، نه توی انقلاب بودند نه در جنگ، ولی الآن جزو مسئولین هستند. اگر خدای نکرده دوباره جنگ پیش بیاید باز خواهید فهمید که چقدر آدم‌ها زیر و رو می‌شوند. خیلی از این‌هایی که قیافه مذهبی و انقلابی می‌گیرند به چاک می‌زنند! باز یک عده از ته دهات و شهرستان ها و پایین‌شهر و این طرف و آن طرف، باز این‌ها پیدایشان می‌شود. این است که در قرآن می‌فرماید، خداوند می‌فرماید فقط برای من کار کنید و طرف حساب‌تان من باشم هیچ کس طرف حساب‌تان نباشد. اصلاً الآن چه کسی می‌داند چه کسانی زمان جنگ خیلی فداکاری کردند چه کسانی کم و چه کسانی هیچی؟! هیچ کس نمی‌داند، نسل هم عوض شد، آن نسل هم دارند از دنیا می‌روند مردند و می‌روند و ما هم آخری‌هایش هستیم ما هم تا چند سال دیگر می‌رویم دیگر کسی نیست. یعنی نسل بعد، دومرتبه از صفر شروع می‌کند و قشنگ می‌شود کلاهش را برداشت. مگر فقط یک راه؛ ضوابط دست‌شان بیاید، قرآن و سنت، ضوابط، شعارها، و اصول انقلاب دست‌شان باشد. آنچه که امام گفت ظرف چند دهه آموزش داد و مواضع رهبری، اگر دست‌شان باشد کلاه سرشان نمی‌رود و الا این‌قدر مردم در فیلم بازی کردن متخصص هستند، این‌قدر راحت چهره عوض می‌کنند، رنگ عوض می‌کنند، ادبیات‌شان عوض می‌شود، تیپ لباس‌شان عوض می‌شود.

××× (7:25)

از بیرون که دارند به ما نگاه می‌کنند، به جهان اسلام و به جهان شیعه و بخصوص به ایران، یعنی حوزه مکتب اهل بیت(ع) کاملاً فهمیدند که تاریخ ورق خورده است و به یک دوره جدیدی رسیده، این دیگر ریز و درشت مدام دارند این حرف‌ها را می‌زنند می‌گویند اگر این موج اسلامی با شروع اهل بیتی آن نبود و این حضور به لحاظ معرفتی و سیاسی و نظامی و اقتصادی در منطقه نباشد وضع جور دیگری است. رئیس قبلی سیا، همین چند وقت پیش گفت این موج نهضت اسلامی شیعی که مرکز آن انقلاب امام(ره) بود وسط منطقه جهان اسلام ایستاده و به ما اجازه نمی‌دهد که ما مثل 200 سال گذشته جهان اسلام را مدیریت کنیم و در مشت‌مان باشد. نمی‌گذارند. و اصلاً کسی بخواهد وارد کریدور جهان اسلام بشود و خاورمیانه بشود بدون اجازه این‌ها نمی‌شود. کنترل جهان اسلام دارد از دست ما خارج می‌شود و تقریباً شد. حالا از این به بعد، مسئله نظام‌سازی است که به لحاظ فقهی تئوریک اهمیت مضاعف پیدا می‌کند و معنی‌اش این است که نظام‌سازی دینی در این دوره، فقط یک فرصت نیست بلکه یک ضرورت است، فقط یک غنیمت نیست بلکه یک اضطرار است. چون از علائم آن پیداست که پایان آغاز اسلام است یعنی چه؟ یعنی دوره شروع مجدد تمدن اسلامی مرحله اولیه‌اش مرحله آغازین آن به پایان خودش دارد نزدیک می‌شود و آن شکستن سلطه‌های وابسته به بیگانه است. نظام‌های استبدادی، دیکتاتوری، سکولار، وابسته به غرب و دست نشانده غرب، و خود صهیونیزم همه پیچ‌هایشان شل شده است یا افتادند یا دارند می‌افتند حتی بنا بر این فرض که بدبینانه به قضایای جهان اسلام نگاه می‌کنند مثلاً می‌گویند اصل این قضایا کل آن برنامه ریزی بود. چون من یادم می‌آید یک سمیناری بود در بیداری اسلامی در تاجیکستان که از مصر و مالزی و جاهای مختلف آمده بودند بعد کارشناسان همه راجع به این وضعیت بحث می‌کردند یک کارشناس برجسته روس بود خیلی آدم مطرحی آنجاست ایشان گفت دارند کلاه‌تان را برمی‌دارند هیچ کدام این‌ها انقلاب نیست این‌ها طرح پروژه آمریکا و صهیونیست‌ها و رژیم‌های مرتجع عرب است و چون رژیم‌هایشان دارد سقوط می‌کند و تاریخ مصرف آن‌ها تمام شده دارند یک دکور صحنه را عوض می‌کنند و تحت کنترل غرب است. من به ایشان گفتم که بدبینانه‌ترین وجه، ‌فرض کنیم این است که شما بگویید. اولاً چه شده که این‌ها مجبور شدند این کار را بکنند؟ چرا قبلاً مجبور نمی‌شدند؟ قبلاً چطور حاکمانی می‌گماشتند بر جهان اسلام که صریح علیه اسلام و روحانیت و احکام دین و حجاب، صریح موضع می‌گرفتند سرشان را هم بالا می‌گرفتند توی سر ملت می‌زدند. همین که امروز مجبور می‌شوند به قول شما این کارها را بکنند اولاً خود این یعنی پیروزی. این‌ها به دلخواه این عقب‌نشینی را نکردند بلکه به عقب‌نشینی مجبور شدند. دوم این که من این فرض تو را می‌پذیرم به یک معنای دیگر، نه به این معنا که کل این‌ها نمایش بوده و از اول طراحی شده، بلکه به این معنا که یک موجی برخاسته و این‌ها دارند می‌بینند غرب دید که این موج، اگر یک جوری برنامه نریزد و اجرای پروژه نکند و منفعلانه بایستد نگاه کند کل این موج این‌ها را می‌بیند و نابود می‌کند و اتفاقی که در ایران افتاد در کل جهان اسلام به سرعت خواهد افتاد و این‌ها ناگهان همه پایگاه‌هایشان را از دست می‌دهند این خطر جدی و بالفعل شده است و ما همین را می‌گوییم. انقلاب یعنی همین. بیداری یعنی همین. اما این که آن‌ها پادزهر به قول خودشان و پاتک بزنند بگویند که خب انقلاب نزدیک است، انقلاب‌های دینی مردمی به سبک ایران دارد کل جهان اسلام را با همه مذاهب اسلامی دارد می‌گیرد و اگر نجنبیم پنج سال ده سال دیگر این اتفاق، یکسره همه جا خواهد افتاد. پس ما زودتر یک سوپاپ اطمینانی باز کنیم خودمان یک تغییراتی بدهیم نگذاریم این انقلاب‌ها اسلامی به بلوغ برسد کامل، مردمی توده‌ای اسلامی بشود که بعد ریشه را بزند. یک مقداری به اصطلاح بادش را بگیریم. اصلاحات نیمه دموکراتیک انجام بدهیم و این کارها را انجام بدهیم. بعضی‌ها آنجا تحلیل‌شان این بود که می‌گفتند آمریکا با اخوان‌المسلمین و رژیم‌های عربی و خلیج فارس با ترکیه، ساخته و گفته که ما دیگر نمی‌توانیم جهان غرب به این نتیجه رسیده که دیگر جهان اسلام را نمی‌توانیم توی مشت نگه داریم بعد از انقلاب ایران و اتفاقاتی که افتاده است. اسرائیل را هم نمی‌توانیم نگه داریم بنابراین یک گام عقب برویم، با اسلام‌گراهای نرم در جهان اسلام توافق کنیم که یک طیف آن امثال اردوغان باشند، که رسماً می‌گویند ما مسلمان سکولار هستیم و سقف مطالبات‌شان هم حجاب باشد تازه آن هم هنوز نتوانستند بعد از این همه وقت انجام بدهند با این که با این وعده رأی آوردند یا مثلاً اخوانی‌ها، چون اخوانی‌ها چند گروه هستند بین اخوان‌المسلمین هم جریان‌های سلفی تند وجود دارد هم جریان‌های لیبرال غرب‌زده وجود دارد هم جریان‌هایی که خیلی به انقلاب اسلامی ما نزدیک‌اند. یعنی ضد صهیونیست‌اند، اسلام‌خواه‌اند، طرفدار وحدت مسلمین‌اند، این‌ها هم هستند. یک تحلیل این است. من اصلاً می‌گویم فرض کنید این تحلیل درست است این منافاتی با بیداری اسلامی ندارد. فرض کنید این تحلیل درست باشد که آمریکا و صهیونیست‌ها و غرب به این نتیجه رسیدند که برای این که جهان اسلام یکپارچه دست بیداری اسلامی به سبک امام(ره) نیفتد، یعنی اسلام‌گراهای متعادل عقلانی ضد صهیونیست و ضد استعمار که سکولاریست نیستند برای این که دست آن‌ها نیفتد وضع موجود را هم که دیگر نمی‌توانیم حفظ کنیم یعنی امثال مبارک، که خودش رئیس جمهور است باز فرزندش هم بیاید رئیس جمهور شود یعنی ریاست جمهوری ارثی شده بود، سلطنت دیده بودیم رئیس جمهور ارثی هم دیدیم! همه‌شان این کشورها بچه‌هایشان را در آب نمک خوابانده بودند که این‌هایی که سلطنتی‌اند بچه‌هایشان شاه بشود و آن‌ها هم که جمهوری قلابی هستند باز بچه‌شان رئیس جمهور بشود! گفتند این‌طوری که نمی‌شود این‌ها را حفظ کرد دوران ناسیونالیزم عرب و ملی‌گرایی و قومیت‌گرایی و همچنین دوران چپ‌گرایی و سوسیالیزم هم گشت. شعارهای لیبرالیستی و بت سرمایه‌داری توسعه پیش غرب است این‌ها هم دیگر رنگی ندارد چون این‌ها می‌گویند این مصر که سی سال است در مشت شماست، یک دولتی که 45 درصد مردم آن زیر خط فقر هستند و میلیاردها دلار بدهی دارند. این محافظه‌کاری این اخوانی‌ها که سر کار هستند بخش مهمی از آن برای بیچارگی‌های اقتصادی‌شان است این‌ها الآن نمی‌توانند جنب بخورند چون از آن طرف آل سعود و آن رژیم‌های نفتی، قطر، و از آن طرف غرب به لحاظ اقتصادی این‌ها را راحت بلوکه می‌کنند. یک مقدار هم می‌ترسند. این که وسط‌هایش چهار تیکه هم باید به ما بیندازد برای این که به آن‌ها بگوید بابا ما با این‌ها نیستم در حالی که دیدید در امارات چندتا حلقه اخوان‌المسلمین را بازدداشت کردند یعنی خود این‌ها هم با اخوانی‌ها مشکل دارند. به هر صورت قضایا خیلی پیچیده شده است. به ایشان گفتم که من اصلاً با ایده تو مخالف نیستم منتهی این مطلق کردن ایده‌ات غلط است. من تا این‌جایش را می‌پذیرم که حتی این امکان وجود دارد که پشت پرده، در مورد ترکیه و عربستان و قطر واضح شده است. ایشان می‌گفت این‌ها با اخوان‌الملسمین هم بستند که گفتند مصر و سوریه و اردن و لیبی را، ما دست شما می‌دهیم منتهی شما یک) علیه اسرائیل حرف نزنید و کمپ‌دیوید را بپذیرید، اسرائیل باید باشد. دوم) نگذارید شعارهای ضد آمریکایی و ضد غربی بیاید. سوم) نگذارید سلفی‌های افراطی اسلام‌گرایی بیاید به اصطلاح نظام‌گرایی اسلامی بیاید. از سلفی‌ها استفاده می‌کنیم جاهایی که دعوا و کتک‌کاری و جنگ و این چیزها لازم است مثل سوریه و لیبی. وقتی به دست این‌ها کارمان را کردیم بعد تاریخ مصرف این‌ها تمام می‌شود کنار می‌گذاریم حکومت‌ها دست شما باشد یک) با ایران در یک جبهه نایستید، اسرائیل را به رسمیت بشناسید، این کشورها هم در اختیار خودتان، یک دموکراسی ملایم هم باشد، مذهب شخصی هم باشد. من به او گفتم بدترین فرض این است این ممکن است باشد حتی ممکن است بعضی‌ها در اینها بخاطر مصالح خودشان یک چنین معامله‌ای هم بکنند بگویند ما مجبوریم از باب اضطرار و این کارها را بکنیم تا بعد ببینیم چه می‌شود! چون بین این‌ها هم آدم‌های صادق هست هم آدم‌های غیر صادق و وابسته است. همه تیپ هست. مثل انقلاب خود ما، مثل کشورهای خود شماها که بین ملت‌هایتان گروه‌هایی هم صادق و غیر صادق، هم عاقل و هم غیر عاقل، هم شجاع و هم ترسو هستند این‌جا هم هستند. همه باید این را اعتراف کنید که این نهضت و موج بیداری اسلامی اتفاق افتاد. و این‌ها از ترس آن در برابر آن منفعلانه مجبور شدند چندتا خاکریز عقب بروند و کسانی را که خودشان سی سال است دارند سرکوب می‌کنند حتی به این‌ها راضی بشوند بگویند ما می‌رویم رها می‌کنیم شما باشید باز بهتر است از این که این جریان مبنایی بیاید که بخواهد رژیم صهیونیستی و استعمار را در جهان اسلام بکَند و امت واحده اسلامی، تمدن جدید اسلامی بسازد. حالا یکی از نقاط امید آن‌ها این است. بله، این جمله را هم ایشان گفت، گفت این‌ها آمدند لیبی را زدند، بین این کشورها استدلالش هم این بود که بین این کشورها تنها جایی که خشونت شد لیبی و سوریه بود چون این دوتا اجمالاً، حالا لیبی که خیلی به سمت غرب غلتیده بود و تسلیم شده بود ولی بالاخره ریشه‌هایش و شعارهای قبلی‌اش شعارهای قذافی انقلابی بود. گفت ببینید مثلاً در تونس ظرف 4-5تا تظاهرات شاه او به عربستان فرار کرد و تمام شد. مصر هم تقریباً همین‌طور. و... این‌جا تحت کنترل این‌ها درآمد اما در لیبی و بخصوص سوریه شدیدترین جنگ‌های داخلی الآن در سوریه است بخاطر این که در خط این‌ها سوریه نیست ولی از آن طرف بحرین و یمن را مهار کردند. بنابراین ببینید کل این‌ها فیلم و نمایش است. گفتم از این استدلال درنمی‌آید که در مردم چنین ریشه‌هایی وجود ندارد بیداری اسلامی یک واقعیت است و ایجاد شده است. ملت‌ها بپا خاستند، همان که امام(ره) می‌گفت شد. مگر ما می‌گفتیم در کشورهای اسلامی ولایت فقیه اثنی عشری می‌خواهد اتفاق بیفتد که می‌گویید نشد! بحث ما این بود که اسلام‌گراترین جریان‌های سیاسی یا سیاسی‌ترین جریان‌های اسلامی درجهان اسلام این‌ها جلودار خواهند شد. خب در جهان عرب این‌ها اخوان‌المسلمین هستند این‌ها بهترین‌هایشان هستند. امروز تقریباً در کل جهان عرب، سیاسی‌ترین جریان‌های اسلامی یا اسلامی‌ترین جریان‌های سیاسی پرچمدار هستند. بهترین دلیل است وقتی در مصر و تونس می‌آیند به اسلامی‌ترین جریان‌ها رأی می‌دهند اسلام غیر تکفیری رأی می‌دهند این همان چیزی است که ما سی سال منتظر آن هستیم. دیگر بقیه‌اش البته اختلافات مذهبی طبیعی است، اختلافات تاریخی، فقهی، کلامی، این‌ها هست و نمی‌شود منکر این‌ها شد. چیزی بیشتر از این قرار نبود اتفاق بیفتد. اما از این به بعد یک اتفاق مهمی است که اگر این اتفاق بیفتد تیر خلاص به دشمن خورده، چون این‌ها ضرباتی خوردند و عقب‌نشینی کردند و تیر خلاص را باید بخورند اگر آن اتفاق نیفتد بله این امکان وجود دارد 20- 30 سال دیگر به شکل جدید همه این‌ها دوباره در آغوش‌شان برگردد و وضع قبلی به شکل دیگری ادامه پیدا کند یعنی دشمن خودش را به شکل دیگری بازسازی کند! ما می‌پذیریم که دشمن می‌خواهد این وسط خودش را بازسازی کند اما ما هستیم که نباید اجازه بدهیم. خب زمان شاه هم همین اتفاق افتا. مگر شاه در ایران، اصلاحات و رفورم شروع نکرد؟ یک عقب‌نشینی و انفعال بود برای این که ترسید انقلاب شود سال 41 این کار را تحت عنوان اصلاحات شروع کرد. گفتند می‌ترسیم کمونیست‌ها در مردم نفوذ کنند یا آخوندها نفوذ کنند. شاه آمد صحبت کرد گفت ما می‌خواهیم کشور ترقی کند پیشرفت کند دوتا مانع داریم،‌ ارتجاع سرخ (کمونیست‌ها) و ارتجاع سیاه (آخوندها) این دوتا نمی‌گذارند ما پیشرفت کنیم. آخوندها و کمونیست‌ها نمی‌گذارند ایران پیشرفتد کند می‌خواهیم ایران بشود دروازه تمدن بزرگ، و بعد هم یک رفورم‌هایی ایجاد شد. تا یک مقدار در کیسه را باز کردند جنبش 15 خرداد پیش آمد، هزاران نفر را سرکوب کردند دوباره دیکتاتوری شدید تا سال‌های 56. باز سال 56 یک مقداری فضا را به اصطلاح خودشان باز کردند که بگویند نه خبری نیست یک مرتبه انقلاب شد دیگر نتوانستند انقلاب کنند. خب این اتفاق همه جای جهان اسلام افتاده و می‌افتد. معنی‌اش این نیست که ملت‌ها بیدار نشدند، ملت‌ها گوش بفرمان هستند و نخی به آن‌ها وصل است که دست آمریکاست و همه‌اش بازی و نمایش و پروژه بوده است! هرگز این‌طور نیست. پروژه اصلی را انقلاب اسلامی اجرا کرده است حالا این‌ها منفعلانه دارند خودشان را با شرایط جدید تطبیق می‌دهند. نبرد ادامه دارد. وسط یک کشتی است، کشتی تمام نشده! در کشتی یک لحظه ممکن است او بزند زیر پایت تو بخوری زمین یا تو بزنی او زمین بخورد! بنابراین نبرد ادامه دارد و ما درست وسط تاریخی‌ترین مرحله این نبرد هستیم که 200 سال است شروع شده است. آن‌ها بر ما غلبه کردند، اول مسلمین غلبه کردند بعد آن‌ها در این 150 سال بر جهان اسلام غلبه پیدا کرده بودند حالا دوران بیداری و رهایی فرا رسیده است اما ما وسط درگیری هستیم چشم ببندیم حواس‌مان پرت شود رفتیم. یک عبارتی بعضی از استراتژیست‌های درجه اول سیاست بین‌الملل راجع به اسلام دارند می‌گویند پیامبر اسلام، تنها پیامبری است و اسلام تنها دینی است که می‌گوید تمام زمین معبد ماست، یک چنین پتناسیل جهانی برای خودش تعریف می‌کند. تمام زمین و تمام جهان مسجد است، معبد است، و اسلام یک تدبیر روانشناختی بین مسلمین ایجاد کرده در جهت خودباوری این‌ها و خودسازی و دیگرسازی، این‌ها قدرت خودسازی نه فقط در خانه بلکه در کل جهان دارند. یعنی این ظرفیت در اسلام و قرآن ایجاد شده و هست و به مسلمین داده شده که بتوانند در سطح جهان نظام‌سازی کنند، محیط‌ها همه برایشان آشنا باشد هیچ جا ناآشنا و غریبه نیست همه جا را زمین خدا و متعلق به خودشان می‌دانند متعلق به مکتب حق می‌دانند منتظر جهانی شدن غلبه حق و عدالت هستند بخصوص شیعه، و هیچ محیط‌ها را به آشنا و ناآشنا تقسیم نمی‌کنند محدود به هیچ فرهنگ و زبان خاصی نیستند و اگر کسانی تعجب می‌کنند که چطور در قرن 7 میلادی با آن سرعت بی‌سابقه و حیرت‌انگیز اسلام در جهان گسترش پیدا کرد امروز را نگاه کنند که دوباره دارد همان اتفاق می‌افتد. بعد می‌گوید لیست کنید در دنیا تغییر دین را، ببینید بیشترین تغییر دین از ادیان دیگر به اسلام است و کمترین تغییر دین، از اسلام به ادیان دیگر است. و بعد در درون جهان اسلام بیشترین تغییر مذهب از مذاهب مختلف به شیعه است و کمترین تغییر مذهب از شیعه به بقیه مذاهب است. می‌گوید به این صحنه نگاه کنید تا بتوانید نیم قرن آینده را پیش‌بینی کنید و حدس بزنید که چه اتفاقی دارد در جهان می‌افتد.

اولاً نظام‌سازی یک امر بیگانه با دین و فقه اسلام بخصوص فقه شیعه نیست. جامعه، یک مفهومی است که یک مشخصه قوی روانشناختی دارد در فرهنگ اسلام، و معنی‌اش این است که این سر عالم، در یک منطقه‌ای یک اتفاقی برای مسلمان‌ها بیفتد آن سر عالم انعکاس پیدا می‌کند و این‌ها این را جزو امت تعریف می‌کنند. مسلمانان هرگز مفهوم قومیت و ملیت و نژاد را مقدس ندانستند گرچه ما خواستیم این‌ها را تقسیم کنیم که تو از کدام قوم و کدام قبیله و کدام نژاد و کدام مرز هستی؟ ولی عملاً به همه این‌ها از باب اضطرار تن دادند این‌ها هنوز توی کله‌شان امت اسلامی است نه ملت، نه قوم، نه نژاد، نه قبیله، ‌بلکه امت است. آن‌هایی که اسلامی فکر می‌کنند نه آن‌هایی که تحت تأثیر ما قرار گرفتند. این که یک چیزی به نام جامعه بین‌الملل اسلامی کاملاً معنادار است می‌گوید ما چیزی به نام جامعه بین‌الملل مسیحی الآن قطعاً نداریم این که قبلاً هم داشتیم با تردید باید گفت که آیا آن واقعاً جامعه بین‌الملل مسیحی بود یا یک دستاویز مصلحتی بود در جنگ قدرت با غیر مسیحیان؟ ولی امروز قطعاً جامعه مسیحی یک جامعه سیاسی دیگر نیست. امروز روشن است حالا اگر در گذشته کسی بحث کند روشن است مگر کسی بگوید این کلیسای شرق آرتدوکس در منطقه بالکان و صربستان و شرق اروپا آن را سیاسی تلقی کند که آن هم در واقع به دلایل تاریخی یک اثر سیاسی داشت و الا آنجا هم در واقع یک جامعه مذهبی سیاسی وجود ندارد اما جامعه اسلامی، همچنان یک جامعه سیاسی است یک نهاد سیاسی بین‌الملل است و شعارهای ملی‌گرایی و نژاد و قومیت و قبیله و زبان و رنگ پوست، گرچه بیش از 100 سال است ما داریم در جهان اسلام به عنوان نیروی محرکه اصلی سیاسی ترویج می‌کنیم و تا یک حدودی هم جا افتاد ولی دوباره دارد می‌شکند و شکست. مخصوصاً که دیدید الآن سیاست خود غرب هم عوض شد چون این‌ها دیدند تقسیمات ملی، مرزها، دیگر جواب نمی‌دهد الآن پروژه‌شان برای مهار جهان اسلام، رفته به سمت این که به جای وطن سیاسی، صحبت وطن مذهبی و وطن قومی دوباره مطرح شود. همین طرحی که آن مستشرق یهودی انگلیسی دوتا کتاب برای آن نوشت و امثال این‌ها جزو تئوریسین‌های سیا و پنتاگون و ناتو در غرب هستند که نوشت جهان اسلام, این نقشه‌های فعلی‌شان را ما کشیدیم, غربی‌ها و انگلیسی‌ها صد سال پیش بعد از جنگ بین‌الملل اول و بخصوص دوم این‌ها کشیدند، گفت بین 60- 70 سال تا 10- 150 سال مسلمین را این‌طور تقسیم‌بندی کردیم که از این‌جا این کشور و از آن‌جا آن کشور، الآن دیگر بهم ریخته و جواب نمی‌دهد نقشه جدیدی برای جهان اسلام رسم کرده‌اند! و آن نقشه، کشورهای فعلی اسلامی را دیدید که هر کدام را به چند کشور تقسیم کردند. بعضی‌ها را بر اساس قومیت تقسیم‌بندی کرده‌اند. مثلاً عرب است، کُرد است، فارس است، ترک است، بعضی جاها هم بر اساس مذهب و دین است که شیعه است، سنی است، علوی است، مسیحی است، و الآن طبق این، کل نقشه جهان اسلام را دوباره می‌خواهند تغییر بدهند. یعنی کشورهای فعلی هر کدام قرار است به چند کشور تقسیم بشوند. شما در افغانستان برو، تاجیک و هزاره و پشتو، یک محور دیگر هم برای مذهب، شیعه و سنی. پاکستان برو همین هست، در هند برو همین است، در عراق برو شیعه، سنی، کُرد، حالا یک جا مذهبی است و یک جا ملی. یک مرتبه شیعه و سنی، باز یک مرتبه کُرد و عرب می‌شود. چون شیعه و سنی‌ها اغلب عرب هستند. بر این که که قسمت سوم بشود کُرد و عرب. در ترکیه همین‌جور ترک و علوی و کُرد و سنی. الآن تقسیم‌بندی کردند طبق این تقسیم، کشورهای اسلامی دوباره باید تقسیم بشوند. کوچک بشوند، تجزیه بشوند، قدرت ریز بشود، تا نتوانند نظام‌سازی کنند و نکنند تمدن سازی کنند. گفتند سوریه باید سه کشور بشود، علوی و سنی و مسیحی، سه قسمت. یعنی دوباره تقسیمات دینی و قومی و مذهبی را دارند برمی‌گردانند. همین‌طور لبنان سه کشور بشود، عراق سه کشور بشود شیعه، سنی، کُرد. ایران چند کشور بشود، و... این هم خط جدید است برای این که نظام‌سازی نشود. و این‌ها نقشه‌هایش را کشیدند و من نقشه‌هایشان را دیدم در اینترنت هست، نقشه‌هایش را گذاشتند که نقشه جدید جهان اسلام این است. ما در جنگ اول جهان و دوم بین‌الملل 50 60 تا کشور اسلامی بر اساس مرزها تعیین کردیم، مرزهایش را هم خودمان تعیین کردیم. تقسیم شد کشورهای اسلامی بین انگلیس، فرانسه و روسیه، بعد هم آمریکا. طبق این تقسیم، کشورهای اسلامی چیزی حدود 100 و خرده‌ای کشور می‌شوند کشورهای کوچک ریز که از این به بعد همه هم با همدیگر دعوا دارند. چون قرار است مذاهب جدا شوند از این‌جا برای شیعه، از این‌جا برای سنی است، از این‌جا برای کُرد است، از این‌جا برای عرب است، و... یعنی طرح‌شان این است که تمدن اسلامی دوباره ساخته نشود، دعوای مذاهب اسلامی با هم و قومیت‌ها و نژادها با هم. این طرح اصلی آن‌ها شده است. خودشان هم می‌گویند این تنها راه حل ماست برای این که بیداری اسلامی تبدیل به تمدن اسلامی نشود تبدیل به نظام‌سازی نشود، انقلاب کردند و شالوده نظام‌های ما را دارند خرد می‌کنند و شالوده‌شکنی کردند، الآن باید نظام بسازند. در دوره نظام‌سازی نباید بگذاریم نظام بسازند یک راهش این است که تجزیه قومی و مذهبی و دینی؛ و راه دوم این است که به آن‌ها بگوییم شما به لحاظ فقهی نمی‌توانید نظام‌سازی کنید! شما اصلاً ظرفیت نظام سازی فقهی ندارید. می‌خواهید نظام‌سازی کنید همین نظام‌های ما را بردارید ترجمه کنید و به همان اکتفا کنید.

××× (30:43)

سؤال: در آسیب‌شناسی انقلاب اسلامی بحثی مطرح است که یک عده‌ای با هم اختلاف دینی و انقلاب که خود شما هم فرمودید این جزو آسیب‌هاست که انقلاب را به صورت دقیق نتوانستیم درک کنیم و بفهمیم. الآن ارزش چه در دستگاه دولت‌های مختلف و چه در رئوس نهادهایی که درگیر با بحث فرهنگ و تمدن اسلامی هستند که چه کار باید بشود؟ آیا کار ما فقط بحث روشنگری است؟ یا ... من نوعی را می‌گویم بزرگان ما که در عرصه فرهنگ و انقلاب اسلامی صاحب نظریه هستند. ما الآن داریم می‌بینیم که واقعاً بعضی‌ها دارند از این مسائل عدول می‌کنند.

جواب: شما فرمودید یا چی؟ شما شقوق ممکن را بگو تا من نظرم را بگویم؛ یا روشنگری است یا ...

سؤال: یا رئوس نهادها را بگیریم...

جواب: تسویه فیزیکی؟

سؤال: چون حقیقتاً بعد از انقلاب، یک عده آمدند روی موج انقلاب سوار شدند ولی همان گفتمان قبل از انقلاب را دارند پیاده می‌کنند. به نظر من این همان خطری است که دارد ما را تهدید می‌کند.

جواب: ببینید شما بحث روشنگری را دست‌کم نگیرید این که می‌گوییم بحث روشنگری یا ، بعد دومش را ندانیم چیست؟ اولاً منافاتی با هم ندارد که شما هم روشنگری بکنید و هم فعالیت کنید در نهادهای اجتماعی و مدیریتی حضور داشته باشید و بتوانید آن‌ها را به سمت ارزش‌های انقلابی و به سمت مردم، بخصوص توده‌های مردم هدایت کند این که منافاتی با هم ندارد. یعنی اگر کسی می‌تواند در انتخابات شوراها، مجلس، در سطح جنبش‌های دانشجویی، دانشگاهی، یا اگر کسانی در رسانه هستند، این‌ها کارهای مهمی است یعنی امروز بهترین روش برای فعالیت‌های اجتماعی همین‌هاست. این کار را بکنید آن کار را هم بکنید هر دویش را انجام بدهید هرکس هر کاری از دستش برمی‌آید بکند ولی شما مسئله روشنگری را دست کم نگیرید. ببینید اتفاقات بزرگی که در تاریخ افتاده و به نام انحراف انقلاب‌ها از آن نام برده می‌شود یک بخش مهم آن همین است که بعد از یک مدتی شعارهای یک انقلاب عوض می‌شود و هیچ کس نمی‌فهمد! یعنی می‌فهمند منتهی حساس نمی‌شوند یک کسانی می‌آیند شعارهای انقلابی را یک جوری عوض می‌کنند که وجدان‌های عمومی آزار نمی‌بیند. ما بعد از انقلاب این تجربه را داشتیم در این سی و چند سال، چندین بار کسانی تلاش کردند من به نیت‌شان کاری ندارم روحانی و غیر روحانی معمم و غیر معمم این‌ها تلاش کردند که شعارهای انقلاب را عوض کنند! شعارهایی که از سال 42 تا 57 و تا وقتی که امام بوده هرگز این شعارها و ادبیات هرگز جزو مطالبات انقلاب اسلامی نبوده است. کسانی آمدند تحت تأثیر افکار دیگر این چیزها را گفتند حالا ما نمی‌خواهیم متهم‌شان کنم که این‌ها قصد خیانت داشتند یا نداشتند، مثلاً بحث جامعه مدنی چه ربطی به این انقلاب داشته؟ جامعه مدنی شعار لیبرالیزم است، شعار لیبرال سرمایه‌داری است و این تعریف خاصی دارد این کلمه که ترجمه لغوی ندارد، این یک ترجمه ایدئولوژیک دارد. جامعه مدنی شعاری بود که درون مکتب لیبرالیزم، تولید شد، نظریه‌پردازی شد پیش‌فرض‌های آن پیش‌فرض‌های لیبرالیستی است و تعریف لیبرال دارد مطالبات آن در غرب مشخص است، یک کسانی بردارند بگویند من نمی‌خواهم آن‌ها را متهم کنم من بیشتر آن‌ها را حمل بر این که ندانستند چه می‌گویند یا در سیاست خارجی شعار تنش‌زدایی! این شعار یک مرتبه از کجا آمد؟ امام(ره) کجا گفته تنش‌زدایی؟ امام(ره) شعار صدور انقلاب را داد. صدور انقلاب یعنی تنش‌زایی، صدور انقلاب یعنی ما دعوا داریم، دعوای مظلوم با ظالم، نه دعوا به معنای دشمن‌تراشی! همین‌طور از کنار آدم‌ها رد می‌شوی دعوا راه بیندازی! نه؛ شعار صدور انقلاب در سیاست خارجی چطوری به شعار تنش‌زدایی یک مرتبه تبدیل می‌شود؟ تنش‌زدایی یعنی چه؟ یعنی این که ما با آن‌هایی که دعوا داریم آن‌ها با ما دعوا دارند بگوییم سوء تفاهم بوده ما دعوا نداریم! ما به چه کسانی دعوا داشتیم؟ مگر ما با ازبکستان و سوئد و کجا دعوا داشتیم؟ دعوای ما روشن است با کی بوده؟ با انگلیس بوده، با‌ آمریکا بوده، با اسرائیل بوده، این‌هایی که کل ملت و کل مسلمین را غارت کردند این‌هایی که تا همین الآن کشورهای اسلامی را مدام غارت می‌کنند. تنش‌زدایی با این‌ها دارد می‌گوید. خب این شعار انقلاب نبوده. شعار انقلاب، مبارزه با ظلم بوده. همین مسئله فلسطین، این شعار که ما فلسطینی‌تر از فلسطینی‌ها نیستیم از کجا آمد؟ ما فلسطینی‌تر از فلسطینی‌ها نیستیم این از کجا آمد؟ امام می‌گفت اسرائیل باید از بین برود این شعار انقلاب بود. بعد هم که مثل عرفات حرف‌هایشان را عوض کردند و سازش کردند امام گفت عرفات، خائن است. عین عبارت امام بود که گفت خائن است. کجا گفت که هم فلسطین هم اسرائیل، صلح خاورمیانه! یک زمانی در مسئولین ما رسید که گفتند صلح خاورمیانه! خب در داخل، یک مرتبه شعارها عوض شد در خارج عوض شد، خب این‌هایی که می‌خواستند این کارها را بکنند که آدم‌های فاسد و مزدور و خائن نبودند این‌ها همه‌شان جزو طرفداران انقلاب بودند حالا خیلی به آن صورت در انقلاب نبودند ولی طرفدار انقلاب بودند و بالاخره پرچم این‌طرف، ارادت این‌طرف و صحبت از امام و خط امام بوده، چرا این حرف‌ها را زدند؟ لیبرالیزم فرهنگی که امام این‌قدر حساس است که یک مرتبه سر توهین سلمان رشدی حکم اعدام می‌دهد و می‌گوید در جهان هرکس این را پیدا کرد او را بکشد و ناشر آن را هم بزنید هرکس هم در این راه کشته شود شهید است یا یک وقتی در رادیو گفتند با آن خانم مصاحبه کردند که الگوی حضرت زهرا، گفت حضرت زهرا جای خودش ولی الآن الگوی ما اوشین است! اوشین یک فیلمی بود که یک خانم ژاپنی بود خیلی زحمت‌کش بود، هزارتا بدبختی کشیده بود، اتفاقاً فیلم خوبی هم بود ولیکن آن شد جای حضرت زهرا(س)! امام(ره) عصبانی شد اگر آن کسی که این حرف را زده با اطلاع و آگاهانه این حرف را زده هم او، هم آن مسئول رادیویی که آگاهانه این را پخش کرد، هر دوی این‌ها در حد ارتداد هستند. به حضرت زهرا(س) توهین می‌کنید؟ خب یک آدمی که این‌طوری فکر می‌کرده، یک مرتبه لیبرال بازی به این معنا، امکانات نظام را در اختیار کسانی بدهید که فاسد و بی‌دین هستند! همین زن شاعری که به تازگی مُرد که مقامات جمهوری اسلامی به عیادت ایشان رفتند و تشریفات و.. مگر این آدم کی بوده؟ بله به لحاظ شعر و ادبیات؛ غزل‌های قشنگی می‌گفت. این زمان شاه ترانه‌های مبتذل زمان شاه را همه‌اش را این گفت. بعد هم در این سال‌ها چقدر شعر علیه انقلاب، علیه اسلام و علیه امام نوشت. بله یک وقت داریم بحث ادبی می‌کنیم من به لحاظ ادبی بعضی از شعرهای این و امثال این را قوی می‌دانم. ولی می‌شود این آدم را به عنوان یک شخصیت انسانی و الگو مطرح کرد؟ این‌ها چه کسی هستند؟ الگو برای جامعه می‌سازی؟ این‌ها فکر امام اصلاً نیست. البته محدود کردن آزادی‌ها یک بحث دیگر است که روشن است ما با آن‌ها مخالفیم! حتی مدارا. ما در اسلام تألیف قلوب داریم می‌گوید به کسانی که مسلمان نیستند حتی دشمن هستند شما این‌ها را می‌توانید با پول و وجوه شرعات بدهید برای این که قلب‌شان را جذب کنید و به این سمت بیاورید. این اگر بشود خوب است منتهی بعضی از مسئولین ما در این سی و چند سال تألیف قلوب می‌کنند خودشان به آن سمت می‌روند او را به این سمت نمی‌آورند! مصیبت ما این است. به جای این که آنها را به این سمت بیاورند خودشان به آن سمت می‌روند! این مثال را بارها گفته‌ام طرف توی جبهه گم شده بود بعد از یک مدتی تماس گرفت گفتند کجایی 7- 8 روز است، گفت اسیر گرفتم. گفتند خوب بیارش، گفت نمی‌آید، گفتند خوب خودت بیا، گفت نمی‌گذارن من بیام! این اسیر شده بود خیال می‌کرد اسیر گرفته بود. این مسئولین فرهنگی ما در این سی و چند سال رفتند اسیر بگیرند نه می‌آیند نه او می‌گذارد این‌ها بیایند. بودجه و بیت‌المال اسلامی را می‌گیرند قرار بود بروند آن‌ها را جذب کنند که آن‌ها بیایند شعر و فیلم به نفع انقلاب و اسلام بگویند، خودشان رفتند. آن‌ها همان حرف‌های خودشان را می‌زنند، آن‌ها کوتاه نیامدند این‌ها کوتاه آمدند. این‌ها می‌گویند شما همان موضع ضد دین و ضد انقلاب‌تان را بگیرید ما از بیت‌المال هم تقدیم‌تان می‌کنیم دست‌تان را هم می‌آییم می‌بوسیم! شما تجدید موضع و تجدید نظر نکنید! خواهش می‌کنم این را دقت کنید مسئله جذب حداکثری، می‌گویند جذب حداکثری و دفع حداقلی، این حرف را درست بفهمیم. یک وقتی هست که کسی است که دین ندارد و فساد اخلاقی دارد همه چیز است. این را گفتند تو برو این را جذب کن، مدارا کن. ما در سیره اهل بیت(ع) داریم که ائمه ما که استاد دین ما و شما باید باشند شاعر هنرمندی که شرابخوار بوده، فساد اخلاقی بوده ولی شعر او در جهت مکتب و انقلاب بوده،‌ شعر او در جهت دفاع از مکتب و عدالتخواهی بوده، امام(ع) برای این صله و جایزه فرستادند و او را تشویق کردند. فسادش را تشویق نکردند ولی موضع ادبی و هنری‌اش را تشویق کردند. طرف گفته این که مشروب می‌خورده شما برایش صله می‌فرستید؟ فرمودند بله، برای مشروبش نمی‌فرستم برای این می‌فرستم که در این شرایطی که جنگ هنری فرهنگی در عرصه شعر و هنر در جریان است و همه طرف حکومت هستند و جیره‌خوار حکومت هستند، این آدم یک نقطه ضعف اخلاقی دارد باید آن را اصلاحش کرد، اما این یک نکته مثبت دارد و دارد به نفع ارزش‌های انقلابی و به نفع ما دارد شعر می‌گوید. امام معصوم، برایش هدیه فرستاده است، به خاطر شعرش. و بعد به او پیغام دادند که من به شیعیان خودمان گفتم که شعر تو را به بچه‌هایشان یاد بدهند که حفظ کنند. یک وقتی هم می‌رسد که زمان حکومت امیرالمؤمنین(ع) است یک شاعر انقلابی، آنجا هم یک لبی تر می‌کند از این شاعرهای انقلاب و نظام، بالاخره شاعر است یک موادی لبی تر کنی یک مقدار ذوق هنری غلیانش بیشتر شود، یک لبی تر کرده بود، به امیرالمؤمنین خبرش رسید، امیرالمؤمنین(ع) فرمودند فوری بروید شلاقش بزنید! گفتند آقا فلانی است! آن شعرهای انقلابی و قشنگی است، این همه شاعرها طرف دشمن و معاویه هستند این شعرهای قشنگی که این گفت، این را بزنیم؟ فرمودند بزنید خوب هم بزنید. گفتند آقا این می‌بُردها! اگر این برید و به آن طرف پناهنده شده رفت توی رسانه‌های آن‌ها علیه شما شعر گفت بعداً نگویید نگفتید! حضرت امیر(ع) گفت عیبی ندارد بروید بزنید! چرا؟ در یک شرایطی امیرالمؤمنین(ع) می‌گوید شاعر انقلابی گناه و فساد کرده، شلاقش را باید بخورد، در یک شرایط و موقعیت دیگر شاعری که شعر خوب گفته و او هم همین کار را کرده، امام(ع) راجع به او می‌گوید فعلاً طردش نکنید و جایزه به او می‌دهد؟ برای این که این، این زمان یک معنا داشت و آن زمان یک معنا داشت! زمان امیرالمؤمنین(ع) معنایش چه بود؟ معنایش این بود که هرکس با من است هر غلطی می‌خواهد بکند آزاد است! موضع غلط حکومتی بود. ولی زمان امام صادق(ع) و امام رضا(ع) که این کار را می‌کنند موضوع حکومت نیست،‌ مفهوم اجرای قانون و اجرای عدالت نیست این‌جا مفهوم دیگری دارد. پیامبر(ص) از یک طرف می‌گویند که حصان‌بن‌ثابت شعر و ادبیات و کار فرهنگی و هنری به نفع انقلاب می‌کند، به نفع نهضت، به او می‌فرمایند روح‌القدس بر قلم تو و قلب تو دمید و جاری کرد. انگار شعر هنرمند، انگار یک شباهت‌هایی با الهامات الهی است. همین حصّان، بعدها یک جاهایی لغزش‌هایی دارد. اولاً شعرهای جهادی می‌گوید ولی اهل جهاد نیست. صفیه، عمه پیامبر(ص) در جنگ احزاب، این‌ها محاصره بودند و قبایل یهودی‌ها که پیمان بسته بودند متحد باشند و خیانت نکنند در آن لحظه خیانت کردند، از پشت یک مرتبه حمله کردند، از پشت جبهه آمدند، پشت جبهه رزمنده نبود، آمدند عقبه جبهه جایی که زن‌ها و بچه‌ها همه بودند. حصّان‌بن‌ثابت چقدر شعرهایی راجع به جهاد و شهادت و انقلاب دارد، ولی یک بار هم اهل جهاد نیست، می‌بینند دشمن آمد یک مرتبه عمه پیامبر(ص) به او می‌گوید این‌ها آمدند الآن از این طرف می‌آیند داخل و... به حصان می‌گوید بلند شو بجنگ. می‌گوید می‌دانی که من هنرمندم! می‌گوید پس آن شمشیر چیست که به کمرت بستی؟ گفت همین‌طوری رسم است مردها شمشیر به کمرشان می‌بندند من هم بستم. ایشان داشت پارچه نخ‌ریسی می‌کرد بلند شد گفت پس آن شمشیرت را به من بده تو بنشین یک کم نخ بریس. شمشیرت را به من بده، ایشان با شمشیر رفت و دو سه نفر از نیروهای دشمن را این خانم زد، تا بقیه رزمنده‌ها آمدند این‌ها را عقب زدند. سر قضایای بعد از پیامبر(ص) ایشان از کسانی است که پایش می‌لغزد. همان پیامبری که می‌گوید شاعرانی که به نفع اسلام، هر بیت شعری که می‌گویند به ازای هر بیت، یک خانه من در بهشت برایشان تضمین می‌کنم، راجع به هنر، یک عده شاعر در مکه در جبهه دشمن بودند خب آن‌ها شعرهایی علیه پیامبر می‌گفتند، مبارزه بود دیگر، از آن طرف شعر می‌گفتند از این طرف هم شعر می‌گفتند ولی بعضی از این‌ها بودند که مبارزه هنری نمی‌کردند کثافتکاری می‌کردند مثل سلمان رشدی آن موقع بودند. این‌ها در شعرهایشان چه کار می‌کردند؟ یکی تمسخر و تحریف، یکی هم توهین به زنان مسلمان. زنان مکه بودند که قبلاً این‌ها مشرک بودند که قبل از اسلام مثل بقیه بودند، یعنی بعضی از این‌ها با هم دوست پسر و دوست دختر بودند. با هم رابطه داشتند. بعد دختره یک دفعه آمده تحول انقلابی و اسلامی، مسلمان شده؛ هجرت می‌کند خانواده و زندگی‌اش را می‌گذارد و می‌رود مدینه به این‌ها ملحق می‌شود. بعد آن طرف فاسد شروع می‌کند به شعر که حالا که این دختر مسلمان محجبه توی آن صف رفته، شروع به شعرهای سکسی و جنسی گفتن می‌کند که فلانی یادته؟ حالا با ما حزب‌اللهی و انقلابی شدی؟ یادته با هم فلان‌جا رفتیم؟ شروع کردن به این نوع شعر گفتن. بعد توصیف جزئیات این خانم که چشم و ابروهایت این‌طوری است، موهایت فلان طوری است و از این حرف‌ها. پیامبر(ص) چندین بار به این‌ها پیغام دادند که دارید پای‌تان را روی خط قرمز می‌گذارید اگر به زنان مسلمان توهین کنید و این کارها را بکنید دیگر مسئله، مسئله ادبیات و هنر و کار فرهنگی نیست، یعنی مثل همین سلمان رشدی. و شما این را بدانید که پیامبر(ص) موقع فتح مکه که بعضی از مسلمان‌ها خوشحال آمدن گفتند که "الیوم یوم الملهمه» امروز روز قصابی و روز انتقام بزرگ است انتقام آن سال‌های مصیبت و شکنجه را امروز خواهیم گرفت و حساب همه‌تان را می‌رسیم دریای خون در مکه راه می‌اندازیم «الیوم یوم الملهمه» امروز روز انتقام و قصابی و خونریزی بزرگ است. پیامبر(ص) فرمودند این را نگویید بگویید «الیوم یوم المرحمه» امروز روز بخشش و رحمت و مهربانی است. من همه‌تان را بخشیدم. هر جنایتی که کردید، این همه ما را زدید، کشتید، تحریم، تبعید، شکنجه، اهانت، غارت، زیر شکنجه سمیه را کشتید، جگر عموی من حمزه را درآوردید و به دندان کشیدید، همه را بخشیدم. ولی چند نفر را نمی‌بخشم و هرکس این‌ها را دید حکم این‌ها اعدام است. از جمله دو سه تا شاعرانی بودند که علیه زنان مسلمان شعرهای پورنو و شعرهای جنسی می‌گفتند پیامبر(ص) فرمودند این‌ها بخشیده نشدند حتی اگر به پرده کعبه آویخته باشند چون این‌ها کار فرهنگی نکردند. البته آن‌ها هم بعدها رفتند به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) متوسل شدند و به بعضی‌ها، که آقا ما را ببخش، که بعداً پیامبر(ص) بعضی از آن‌ها را هم بخشیدند. ولی به نظرم یکی از آن‌ها را مردم زدند کشتند.

کار فرهنگی، توناژ و تیراژش برایشان مهم است. دیدید مسئولان ما از اول انقلاب گزارش می‌دهند که ما این‌قدر کاغذ آوردیم، در سینما این قدر فیلم ساختیم، محتوای آن چیست؟ گزارش وزن به ما می‌دهید؟ مگر این‌جا میدان تره‌بار یا باسکول است؟ باسکول برای ما می‌کشی که وزن روزنامه‌ها، تعویض باندهای اینترنت! کانال‌های تلویزیون را زیاد کردیم! بابا در آن‌ها چه دارید می‌کنید؟ چه می‌گویید؟ با فرهنگ مردم و اخلاق اجتماعی، با حقوق اجتماعی و... شبکه‌های اینترنت را گسترش دادیم و چه کار کردیم! خب؟ تهش چیست؟ وقتی شما نرم‌افزار و محتوا تولید نکنید هرچه سخت‌افزار را بیشتر توسعه دهید خودزنی کردید. مثل این که نیروی رزمنده تربیت نمی‌کنید اسلحه می‌خرید توی دست‌شان می‌ریزید. خب دشمن این‌ها را می‌خرد ترتیبت را می‌دهد. چطوری است که کسی فکر می‌کند سخت‌افزار را گسترش بدهیم ولی تولید نرم‌افزار و محتوا نکند. شما اگر یک میلیون سرمایه‌گذاری می‌کنید برای سخت‌افزار هنری و فرهنگی، قبل از آن ده میلیون برای تولید فکر و تولید نرم‌افزار سرمایه‌گذاری کرده باشید. آن اسمش تولید هنری و ادبی است. این‌ها کارشان این شده! بعضی‌هایشان را می‌شناسم که واقعاً آن‌ها را قبول ندارند منتهی شخصیت‌ها ضعیف است و منفعل‌اند. هنر دیگری ندارند می‌بینند تولید فکر و هنر که نمی‌کنند. در همه دوره‌ها می‌گویند لااقل ما سه چهار سال که بیشتر نیستیم لااقل کاری بکنیم که بعداً همه بگویند این‌ها سعه صدر داشتند و روشنفکر بودند! از کیسه خلیفه روشنفکر بودید؟ پول بیت‌المال مسلمین را برمی‌دارید به جای این که خرج بکنید بچه مسلمان‌ها را در حوزه‌های فضای مجازی، اینترنت، علوم انسانی، علوم اجتماعی، ادبیات، هنر، سینما، تئاتر، این‌ها قوی بشوند، نیرو تربیت کنید، پسران و دختران بااستعداد به این صحنه بیایند لشکرهای فرهنگی راه بیندازید، و به جای این‌که این‌جا سرمایه‌گذاری کنید باز بلند می‌شوید می‌روید به این‌ها باج می‌دهید؟ یا مدام سخت‌افزار گسترش می‌دهید؟ برای این که آمار بدهند. این‌ها هم جزو آسیب‌های فرهنگی انقلاب است. شما چه کار کنید؟ اولاً این که شما روشنگری را دست‌کم نگیرید، شما اگر روشنگری کنید دنیا بهم می‌ریزد. مثل این که شما هنوز متوجه قدرت کلمات نیستید. کلمات، مثل معدن باروت هستند، چنان قدرتی در کلمات نهفته است که اگر بدانید چه زمانی، چه چیزی را درست به چه کسانی بگویید مسیر جامعه، چه تغییرات عظیمی خواهد کرد آن وقت خواهید فهمید که قدرت کلمه از قدرت بخشنامه‌های حکومتی بیشتر است. یعنی قدرت کسانی که بتوانند کار درست فرهنگی رسانه‌ای بکنند از همه رئیس‌جمهورهای دنیا قدرت‌شان بیشتر است. این را دست‌کم نگیرید. تربیت نیرو، کادرسازی. و آخرین جمله: حلقه‌های کوچکی که سال 56، من یادم هست که همین کوچه‌ها و خیابان‌های بالاشهر مشهد را تقسیم می‌کردند کدام خیابان، چه کسانی، چند تا اعلامیه و... تصور این که یک وقت این حرف‌ها این شعارها امروز چهل سال نشده دارد از توی کوچه‌های غزه و الریحاء و بیت‌المقدس تبدیل به موشک شده،  بخدا اصلاً کسی تصورش را نمی‌کرد. اصلاً کسی تصور نمی‌کرد که در ایران، انقلاب پیروز شود. اصلاً کسی تصور نمی‌کرد که شاه برود. شاه جزء موجودات نرفتنی بود. وقتی شاه رفت و برنگشت و امام آمد تا مدت‌ها فکر می‌کردیم خواب می‌بینیم! جنگ، وقتی که صدام اعدام شد من این فیلم اعدام صدام را گذاشتم روی صفحه کامپیوترم می‌بینم که واقعاً اعدام شد، تصور می‌کردید که این‌طور صدام اعدام شود و این‌طور روی دار برقصد؟ تصورش را نمی‌کردیم. شما تصور می‌کردید که این روز اتفاق افتاد اسرائیل قراردادی را که حماس جهاد اسلامی خواستند امضاء کرد. این در تمام این 60- 70 سال گذشته بی‌سابقه بوده است. این‌ها در جنگ 7 روزه تمام دولت‌ها و ارتش‌های عربی را زیر پایشان له کرده بودند. این‌ها تابو ایجاد کردند. تا همین الآن همه می‌گفتند اسرائیل شکست‌ناپذیر است، چند هزار بچه با موشک‌های ما زدند حساب اسرائیل را رسیدند. چه کسانی این موشک‌ها را ساختند و چه کسانی به آن‌ها آموزش دادند؟ همان بچه‌هایی که در منطقه در عملیات‌ها می‌رفتند جلو و می‌گفتند برادرها داریم می‌رویم جلو و دیگر برنمی‌گردیم. خودشان هم باور نمی‌کردند که بگردند. همان‌ها این کارها را دارند در عراق و سوریه و در افغانستان و در جنوب لبنان دارند این کارها را می‌کنند. شما دیدید این قضایایی که پارسال پیارسال تظاهراتی در لندن، واشنگتن، پاریس، نیویورک شد که بعد این‌ها می‌گفتند عین شعار چیز بود می‌گفتند وال‌استریت را آزاد کنید، لندن را آزاد کنید. بعد با این‌ها مصاحبه کرد گفتند ما می‌خواهیم همان کاری که در میدان تحریر مصر شد همان کار را بکنیم. یعنی جوانان آمریکا و اروپا گفتند ما تحت تأثیر جوان‌های مسلمان هستیم. آن‌ها تحت تأثیر چه کسی بودند؟ آن‌ها تحت تأثیر پیروزی‌های حزب‌الله و حماس در جنگ 22 روزه بودند. حماس حزب‌الله تحت تأثیر چه کسی ساخته شد؟ تحت تآثیر این بچه‌ها بودند که وقتی به مناطق عملیاتی می‌رفتیم عملیات کربلای 4 به سجده رفتند، بچه‌های غواص 20 دقیقه در سجده، حنا بسته بودند بلند شدند گفتند امشب جشن خون است. بچه‌ها همدیگر را بغل کردند و گفتند هرکس امشب شهید می‌شود قول بده در قیامت بقیه را یادش نرود و شفاعت کند، آن‌هایی هم که می‌مانند قول بدهند که تا زنده هستند همین مسیر شهدا را بروند. و وقتی وارد آب می‌شدند این بچه‌ها لبیک، اللهم لک لبیک گفتند و توی آب پشت نیزارها رفتند و من تا لحظه آخر داشتم این‌ها را نگاه می‌کردم. آن‌ها بودند. حالا ببینید این اوضاع دنیا دارد بهم می‌ریزد از کجا شروع شد؟ به خدا از عملیات بدر و خیبر شروع شد. این برای من مثل روز مسجل است. حتی این داعش و القاعده هم دارند ادای بچه‌های ما را درمی‌آورند. منتهی یک مشت احمق بازی خورده، یک مشت هم فاسد، نسخه بدل جهاد و شهادت را دارند اما کارهایشان ادای بچه‌های ماست و الا تا قبل از انقلاب ما و جنگ ما در دنیا این کارها اصلاً رسم نبوده، جهاد، الله اکبر، شهادت، لااله‌الاالله، به سمت شهادت می‌رویم، فلان، یک نفر به صف ده نفر بزند،‌ عملیات انتحاری بکند، این کارها که نبوده. می‌خواهم این سلسله را دقت کنید. اتفاقات در اروپا، آمریکا، واشنگتن، لندن، پاریس، جوان غربی می‌ریزد توی خیابان می‌گوید من می‌خواهم مثل جوانان مصر باشم. جوانان مصر را می‌پرسند چرا؟ می‌گوید حزب‌الله و حماس و جهاد اسلامی از جنگ 8 ساله بچه‌های انقلاب اسلامی. آن کسی که شب عملیات فاو می‌خواستند وارد اروند بشوند، غواص‌ها گفتند برادرها امشب می رویم، آن چیزی که وظیفه ماست وارد آب شدن است خارج شدن از آب به ما مربوط نیست. خدای این طرف اروند، خدای آن طرف اروند هست. یک بچه روستایی این حرف‌ها را می‌زد؛ آن خدایی که موسی را از نیل عبور داد ما را امشب از این آب عبور خواهد داد ما فقط وارد آب می‌شویم که به امام بگویند بچه‌ها وارد آب شدند. خارج شدن آن دیگر به ما مربوط نیست. و ستون ما با یک شهید، یعنی وقتی ما به آن طرف آب رسیدیم فقط یک نفر از بچه‌های ما شهید شد، در خط شکستند اول توی درگیری‌های توی خط، باز چند نفر شهید شدند. این از آن موقع شروع شد. از یک نقطه کوچک، در یک کشور مظلوم تنها، یک عده بچه‌های مخلص در خط انقلاب و امام با دست خالی شروع کردند امروز ابعاد جهانی پیدا کرده و مسیر دنیا عوض شد. آسیب آن هم، آن دوتا نقطه است. شما برای آن دوتا نقطه دائم باید فکر کنید کار رسانه‌ای بکنید، کار هنری بکنید، مسئولیتی می‌توانید به دست بگیرید به شرط این که این موانع را بشناسید و وفادار باشید به دست بگیرید. هر کاری از دست آدم برمی‌آید آدم باید بکند، منتهی تا آخر یادش باشد، به قول امام(ره) گفت نگویید من، بگویید مکتب من. این مسئله اصلی است.

والسلام علیکم و رحمه‌الله


نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha