دین و سینما و سبک زندگی
جشنواره سینمایی عمار _ نشست "موضوعشناسی" در نسبت هنر و زندگی-۱۳۹۱
بسمالله الرحمن الرحیم
در باب سبک زندگی یک مراجعی به مراجعی به منابع دین بکنیم. منتها این مراجعه باید با عقل باشد. چون دو نوع مراجعه به قرآن و روایات داریم. یکی مراجعه بدون عقل و یکی مراجعه با عقل است. مراجع به این منابع و سبک زندگی را استخراج کردن مهم است. روایاتی هست که اگر همین الان بعضی از اینها را به بعضی از سینماگران ماهر جهان بدهی و بگویی اگر خودت هم به اینها عقیده نداری ولی راجع به این خصلت اخلاقی یک فیلم کوتاه یا بلند داستانی یا مستند بساز، میبینی که چه چیزهایی در میآید. من این را به شما بگویم که قبول دارم نگاه مادی با نگاه معنوی تفاوت دارد و سوبجکتیو و همهی اینها هم درست است. اما این را قبول ندارم که تمام محصولات سینمای غرب ضد دینی و غیر دینی است. واقعاً اینطور نیست. از درون همین سینما بعضی از فیلمها بیرون آمده که بعضی از خصلتهای اخلاقی و رفتاری که انبیا برای آن آمدهاند، یا حتی بعضی از فیلمها نگاه دینی به این عالم را عالی نشان دادهاند. شما نگویید اگر او مادی است اخلاقی که میگوید هم اخلاق سکولار است. من میگویم به این فرمایش شما توجه دارم ولی من هم به شما توجه میدهم که وقتی پیامبر(ص) با دختر حاتم طاعی برخورد میکند، وقتی آن دختر جزو مشرکین اسیر میشود، چرا عبایش را زیر پای او پهن میکند و میگوید شما میهمان هستی و بالا بنشینید و بعد او را آزاد میکنند و میگویند او را با احترام و با همراه ببرند؟ میدانید استدلال پیامبر(ص) چه بوده است؟ فرمودند پدر تو خصلتی داشت که خداوند میخواهد همه این خصلت را داشته باشند و آن خصلت این است که او اهل بخشش و خدمت به خلق بود و اگر پدرت مشرک نبود من برای او طلب مغفرت هم میکردم. بنابراین مشرک بودن او به جای خودش ولی این خصلت یک خصلت اسلامی است. ما از این دفاع میکنیم. به احترام خصلت پدرت ولو اینکه مشرک بود من به تو احترام میگذارم و شما را با احترام و هدیه رها میکنم. البته خود ایشان نرفت و هم خودش و هم برادرش مسلمان شدند و حتی تا آخر هم جزو اصحاب پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) بودند. پیامبر(ص) از یک مشرک یک خصلت اخلاقی خوب را میبیند و تأیید میکند و نمیگوید ذات تو مشرک است و ذات عمل اخلاقی که انجام داده مشرکانه است. بنابراین من میگویم بنده در بعضی از مصادیق سینمای غرب هم فیلمهایی دیدم که اگر تهیه کننده و کارگردان و سناریو نویس آن را نمیشناختیم و نمیدانستیم که مثلاً یا مسیحی است یا دین ندارد و لاییک است، میتوانستیم بگوییم این فیلم بخشی از آموزههای اسلامی را بیان میکند. منتها نکته این است که فرق سینمای اخلاقی و عقلانی سکولار با سینمای دینی و اسلامی این است که در سینما و هنر اسلامی رابطهی شاخه با ریشه قطع نمیشود، رابطهی ریشه با ساقه قطع نمیشود. یعنی رابطهی سخاوت با توحید قطع نمیشود. برای اینکه سخاوت نهایتاً یک ارزش واسطه است. ارزش ذاتی نیست. ارزش ذاتی توحید است. سینماگر مسلمان هستیشناسی و انسانشناسی و خداشناسی اسلامی را در قالب تصویر و به صورت هنرمندانه و جاذب ارائه میدهد. بیهنر نشان نمیدهد. چون بعضیها فقط مسلمان هستند و دیگر سینماگر نیستند اما دوربین به دست میگیرند. بعد میرود و یک فیلمی میسازد و کسی نمیبیند. بعد میگوید درست گفتهاند که ذات سینما ضد دینی است. دیدید که درست گفتهاند. خب جنابعالی نه سواد اسلامی داری و نه سواد هنری داری و نه ذوق داری. تو مشکل داری، سینمای دینی مشکل ندارد. خب این هم یک مصیبتی است. یک عدهای رفتهاند در این رشتهها زحمت کشیدهاند و هنر و دانش و تکنیک قوی دارند، منتها دین ندارند. آگاهی دینی ندارند. او فیلم بیشتری میسازد و فیلمش هم به فروش میرود. این گاهی نه سواد اسلامی دارد، نه سواد هنری دارد، نه ذوق دارد، فقط دوربین و پول دارد. بعد محصول این بیرون میآید و شکست میخورد. حالا اینجا به دو شکل میتوان نتیجه گرفت ولی ما یک نتیجه میگیریم. ما چطور نتیجه میگیریم؟ میگوییم سینما ذاتاً سکولار است و او چون سکولار ساخت مخاطب پیدا کرد و من چون دینی ساختم مخاطب ندارم. این یک احتمال است. یک احتمال دیگر هم هست و آن این که جنابعالی هنرمند تشریف نداری. او هم که هنرمند است، موحد نیست. او یک هنرمند مشرک است. اتفاقاً یک روایتی آوردهام که برای شما میگویم. این روایت انتخاب شده نیست. من همینطور فال گرفتم و 40، 50 روایت آوردم. خدا را شاهد میگیرم که اینها را برای سینماگر نگشتم که پیدا کنم. همینطوری، یعنی واقعاً همینطوری بود. یعنی فقط ده دقیقه وقت گذاشتم. مثل اینکه 7، 8 از کتاب حدیث بکنم و بیاورم. به این شکل بود. فقط ببینید هر کدام از اینها میتواند مایهی یک سینمای دینی کوتاه یا بلند، یک انیمیشن یا کارتون باشد به شرطی که به لحاظ مضمون فکر دینی آشنا باشید. باید زیاد کار کنید تا ذهن شما با آن حلقهی وصل مفاهیم اسلامی با مفاهیم ابزاری و هنری و سینمایی متصل بشود. ضمن اینکه در آثار همهی اینها حرفهای درست و غلط هست. اینها را باید ببینید و با تکنیک هم آشنا بشوید. من همینطور اتفاقی میگویم تا شما ببینید سبک زندگی دینی چقدر ابعاد دارد. هر کدام از اینها میتواند مضمون یک فیلم یا یک کار باشد. تعریف انسان مسلمان را در روایات بررسی کنید. شیعه چطور تعریف شده است؟ سبک زندگی اسلامی و شیعی چطور تعریف شده است؟ سهم عقلانیت و اخلاق و عدالتخواهی و لذتطلبی و لبخند و اشک چطور تعریف شده است؟ یکی از سوالات در جلسه همین بود که به نظر میرسد چون ما در قفس گیر کردهایم و از عالم اصلی جدا افتادهایم غم از شادی اسلامیتر است. واقعاً ما در اسلام چنین تعبیری داریم؟ در قرآن یک جا میفرماید «و لیبکوا کثیراً فلیضحکوا قلیلا...»، کم بخندند و زیاد گریه کنند که آن هم نفرین است. قرآن یک عده را نفرین میکند و میگوید اینها کم بخندند و زیاد گریه کنند. این تصور که گریه اسلامیتر از خنده است، غم اسلامیتر از شادی است، تصاویر اسلامی نیست. اسلام نه طرفدار غم است و نه طرفدار شادی است. غم و شادی انسانی آری، غم و شادی حیوانی و احمقانه نه. غم به علاوهی عقل و اخلاق اسلامی است. غم منهای اینها غیر اسلامی است. شادی به علاوهی عقل و اخلاق اسلامی است و شادی منهای عقل و اخلاق غی اسلامی است. خیلی چیزهایی که در ذهنها هست درست نیست. مثلاً در روایت از امام صادق(ع) پرسیدند شیعه کیست؟ میفرماید «انهم حصونٌ حصینهً فی صدور امینه...»، شخصیتهای محکمی دارند. شما وقتی یک فرد و جامعهی مسلمان را در سینما معرفی میکنی باید به این خصوصیت توجه داشته باشی. مذهبی آدم شل نیست. اینهایی که لخ لخ میکنند معمولاً آدم مذهبی هستند. امام باقر(ع) میفرماید «انهم حصون حصینه...»، شخصیتهای فوقالعاده محکمی دارند. منسجم هستند. ارادههای قوی دارند. «فی صدور امینه...»، سینههای آنها امانتدار است. سعهی صدر دارند. سینههای وسیع و گشاد دارند. «و احلامٌ رزینه...»، عقلانیتی محکم و ریشهدار دارند. یا آرزوهای حسابشده و معتدل دارند. «لیسوا بالمذاییع البُذُر...»، اهل پراکندن بذرهای بیهوده و بیهدف نیستند. هر بذری را بیهدف در هر جایی نمیپاشند. «و لا بالجفاةِ المُرائین...»، ریاکار نیستند. سینمایی که تصویر یک آدم، آدمی است که میخواهد خودش را مذهبی نشان بدهد. این سینمای دینی نیست. خیلی باید مراقب باشیم که تفاوت سینمای ریاکار و سینمای دینی را تشخیص بدهیم. حتی این تصویری که از بچههای جبهه در خیلی از فیلمها میسازند واقعی نیست. «و لا بالجفاةِ المرائین...»، اهل هیچ نوع جفا نیست. حدود و حریم هر کسی را رعایت میکند. مرائی نیست. فرمودند شیعه ریاکار نیست. نمیخواهد به بقیه اثبات کند که من مذهبی هستم. «رهبان باللیل اسدٌ بالنهار...»، شب مثل راهبان اهل عبادت هستند و روز مثل شیر هستند. روز ادای راهبان را در نمیآورند. روز مثل شیر است. محکم میرود و کار را انجام میدهد. این به معنی بهرهوری بهینه از استعداد است. این تعبیر «لیسوا بالمذاییع البذر...»، یک تعریف دیگر هم دارد و آن هم این است که از استعدادها و ظرفیتها درست بهرهوری بکنید. یک معنی دیگر آن این است که شیعه کسی نیست که هر جا میرسد برای کاسبکاری خودش یک دامی پهن کند. دیدید بعضیها هر جا میرسند زود شاخکها را به کار میاندازند که اگر اینجا چه کاری کنم چه چیزی گیرم میآید. بسته به محیط چه کار کنم، پایم را کجا بگذارم که بالا بروم. امام باقر(ع) میفرماید شیعه کسی است که برای کاسبکاری و سودجویی هرگز دام پهن نمیکند. امیرالمؤمنین علی(ع) به «نوف بکالی» میگویند تو میدانی شیعه چه کسی است؟ «شیعتی الذبل الشفاه»، لبهای ترک خورده، «الخمص البطون...»، شکمهای چسبیده به پشت، «الذی تعرف ربانیه فی وجوههم...»، به چهرهی او که نگاه کنی میفهمی او اهل دنیا نیست. او به دنبال ثروت و قدرت و شهرت نیست. به چهرهی او که نگاه کنی میفهمی. تعبیر دیگر از امام صادق(ع) میفرماید «لیس من شیعتنا من قال بلسانه و خالقنا فی اعمالنا و آثارنا...»، شما اگر هنر داشته باشی میتوانید با همین یک روایت یک فیلم بسازی. شیعهی ما کسی نیست که به زبان اظهار تشیع بکند اما وقتی به زندگی و سبک زندگی او که نگاه کنی میبینی به ما ربطی ندارد. چندین روایت دیدهام که میپرسند بازار اسلامی چه بازاری است؟ شما بروید و برای بازار اسلامی 50 فیلم بسازید. بازار اسلامی و مسلمانانه چه نوع بازاری است؟ از امام میپرسند بازار مسلمانی چه هست؟ میفرماید بازاری است که سه چیز در آن نیست. در آن بازار دروغ نشنوی، قسم نخورند، چانه نزنند. همین بازارهای ماست. شما با فیلمهای خود میتوانی بازار اسلامی را نشان بدهی. هنر داشته باش و یک فیلم بساز که وقتی یک بازاری نگاه میکند شرمنده بشود. الگوی درست باشد. الگوی خانوادهی اسلامی و از این قبیل بساز. با معارف هم باید درست برخورد کرد. من به شما توصیه نمیکنم و بروید و «حلیه المتقین» را بردارید و دست روی یک روایت بگذارید و بگویید این اسلام است و همین را باید کار کنیم. اسناد و دلالت مهم هستند. باید روایات را در برابر هم دید. قرآن را باید دید. عقل هم باید داشت. واقعیت جامعه را هم باید دید. برخورد اخباریگری با روایات غلط است اما رفتن به سراغ قرآن و روایت باید باشد. ببینید خود همین روایت میتواند مضمون یک فیلم قوی باشد. پیامبر(ص) فرمودند «الا و ان الروح الامین نفث فی روعی انه لن تموت نفسٌ حتی تستکمل رزقها...»، جبرئیل بر من نازل شد و گفت هیچ کس نمیمیرد تا همهی رزقش را استفاده کند. «فاتقوا الله عز وجل و اجملوا فی الطلب...»، بنابراین اگر اینطور است که شما تا لقمهی آخر رزقت را نخوری از این عالم نمیروی، باید در اقتصاد و بازار تقوا داشته باشی. طلب بکنید، کار بکنید، به دنبال سود باشید، اما باید زیبا و به اجمال باشد. «و لا یحمل احدکم استبطاءُ شیءٍ من الرزق...»، اگر هنرمند باشی میتوانی از همین روایت یک سریال در بیاوری. «و لا یحمل احدکم استبطاءُ شیءٍ من الرزق ان تلطلبوه بشیء من معصیة الله...»، اگر یک وقتی یک رزقی دیر به شما رسید بدانید حکمتی است و این باعث نشود که تو از طریق نامشروع به دنبال آن رزق بروی. «فان الله تبارک و تعالی قسم الارزاق بین خلقهِ حلالاً و لم یقسمها حراما...»، خداوند رزق مردم را به حلال تقسیم کرده و به حرام تقسیم نکرده و برای همه رزق در نظر گرفته است. منتها باید کار کنی. «فمن اتقی الله عز وجل و صبر...»، آنهایی که تقوا دارند و سبک زندگی آنها دینی است و بیصبر و کم تحمل نیستند و مقاومت میکنند، «أتاه الله برزقه من حله...»، خداوند رزق او را از طریق حلال و مشروع به او میرساند. «و من هتک حجاب من الستر و عجل...»، آنهایی که این پردهی عفت را پاره کنند، حریم عفت خودشان را از هم بدرند و شتابزده عمل کنند و بگویند دیر شده و دیگر باید از هر طریقی به دست بیاورم، «فاخذه من غیر حله...»، از راه حرام به همان رزق خودش میرسد. «قص به من رزقه الحلال...»، به همین میزان که از راه حرام به دست آورد از رزق حلال او کم میشود. دقت کردید؟ چیزی به رزق تو اضافه نشد. «و حوسب علیه یوم القیامه...»، تنها اتفاقی که میافتد این است که در صورت اول که شتابزده عمل نمیکردی حساب و کتاب قیامت نداشتی ولی حالا همان مقدار رزق به تو رسید ولی حساب و کتاب داری. این روایت یعنی چه؟ البته روایاتی که از دل آن جبریگری و تنبلی بیرون نیاید. همه را باید با هم دید. یک هنرمند قوی که تکنیک دارد، ذوق دارد، جامعه را میشناسد میتواند جذابترین فیلمها را از همین روایت در بیاورد. یکی هم که ندارد نمیتواند در بیاورد. این دیگر تقصیر ذات سینما نیست. هر کدام از اینها برای ساختن سبک زندگی اسلامی مضمون یک فیلم است. امام صادق(ع) میفرماید سه چیز مانع میشود که شما در زندگی به مقامات عالی انسانی برسید. یک، همت پایین است. یعنی سبک زندگی دینی با همت بالاست. دوم، کمتدبیری و بیعقلی است. عقل معاش نداری، قدرت مدیریت و برنامهریزی نداری. سوم ناتوانی در اندیشه است. مشکل ضعف تفکر داری. حالا من از شما سوال میکنم که این سه مورد مگر معنی تصرف در عالم نیست؟ چه کسی میگوید تصرف در عالم ذاتاً محصول مدرنیته و سکولاریزم است؟ اینها به معنی تصرف در عالم است منتها تصرف توحیدی است. امام صادق(ع) میفرماید این سه چیز جزء زندگی دینی است. همت بالا، تدبیر بالا، قدرت مدیریت عقلانی. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید آفت موفقیت تنبلی است. خب شما یک فیلم بساز که نشان بدهی تنبلی یک مفهوم غیر اسلامی است. یعنی ما لذت میبریم که کمتر کار کنیم و بیشتر تعطیل باشیم. این جامعهی شیعی نیست. شما در فیلمی که بتوانی زیر پرچم اسلام و تشیع با تنبلی مبارزه کنی و جذابیت داشته باشد هنر است و هر کسی نمیتواند. امام جواد(ع) میفرماید در دل آهنگ خدا داشتن بالاتر از خسته کردن اعضا و جوارح به عبادت است. یعنی اگر به تو بگویند شما نمازهای واجب خود را بخوان، در بقیهی طول روز تمام توجه حقیقتاً به خدا باشد، خدا را از زندگی خود حذف نکن، یا اینکه بگویند مستحبات را انجام بده که همه هم خوب و لازم است، اما زندگی تو بر اساس توجه قلبی به خداوند نباشد. امام جواد(ع) میفرماید به دل آهنگ خدا را داشتن شما را سریعتر به خدا نزدیک میکند تا خسته کردن بدن در عبادت ظاهری. نه اینکه این بد باشد. ولی اگر بخواهی انتخاب کنی آن مؤثرتر است. امام سجاد(ع) میفرماید هشدار که منفورترین مردم نزد خدا آنهایی هستند که بگویند سیرهی یک امام یا مکتبی را پذیرفتیم ولی در عمل آن سیره را ترک کنند و به آن سبک زندگی نکنند. فرمودند این منفورترین ملت و جامعه است. یعنی یک جامعه بگوید من مسلمان هستم و مسلمانانه زندگی نکند. بگوید من شیعه هستم و شیعی زندگی نکند. امام سجاد(ع) فرمودند منفورترین مردم پیش خداوند این مردم هستند. یا یک چیزی را نگو یا پای آن بایست. شما به عنوان یک سینماگر میتوانید به یک ملت کمک کنید که پای این ارزشها بایستد و اینها را بشناسد. رضایت به سختترین مقدرات الهی از عالیترین مراتب یقین است. یا مفهوم غصب و حقالناس را فرض بفرمایید که در یک سینمای دینی میتوان به لجن کشید. در یک سینمای کافرانه این توجیه میشود. میگوید اگر تو هم جای او بودی همین کار را میکردی. تفاوت این است. مسئلهی حریم خصوصی مردم یکی از مقدسات اسلامی است و باید برای آن فیلم بسازید. امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند «ایاک و معاشرة متتبعی عیوب الناس و انه لم یسلم مصاحبه منهم...»، مراقب باشید اینهایی که در زندگی و حریم خصوصی مردم سرک میکشند خطرناکترین موجودات هستند. با اینها رفیق نشوید و رفت و آمد نکنید که کسی از دست اینها سالم نمیماند. خب ده فیلم بسازید و به مسلمانها بگویید که سبک زندگی اسلامی احترام به حریم خصوصی همدیگر است. این سینمای دینی میشود. آیا سینمای دینی شاخ و دم دارد که ذاتاً نمیشود. «ان سمت همتک الاصلاح الناس فبدأ بنفسک...»، اگر میخواهی جامعه را اصلاح کنی از اصلاح خودت شروع کن. «فان تعاطیک اصلاح غیرک...»، یعنی با ریا و اصلاح دیگران بدون خوداصلاحی و خودانتقادی شروع نکن. به جامعهی مسلمان یاد بدهیم. در سینما به ما یاد بدهید که خودانتقادی و خوداصلاحی شروع سبک زندگی اسلامی و مسلمانانه است. دل ما به حال دین دیگران بیشتر از دین خودمان میسوزد. دائم نگران دین بقیه هستیم و خیلی نگران دین بقیه نیستیم. یاد بدهید که تجسس برای عیبیابی از مردم و پروندهسازی خلاف سبک زندگی اسلامی است. «تتبع الاورات من اعظم صوغات...»، تجسس در حریم خصوصی مردم جزو بدترین گناهان و پلیدیها و زشتیها است. مفهوم غصب را عرض کردم. «الحجر الغصب فی الدار رهن للخرابها...»، یک آجر غصبی در یک خانه، در یک ساختمان، در یک حاکمیت، در یک تمدن همه را به گند میکشد. این را آموزش بدهید. تسلط بر خود را آموزش بدهید. ما چقدر روایت داریم که میفرماید نباید بر جامعهی اسلامی و شیعی اضطراب و استرس و خشونت حاکم باشد. میدانید ما از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) صدها و شاید هزار روایت در این باب داریم. میگویند اگر میخواهی ببینی یک جامعه یا یک خانواده اسلامی است یا نه، ببین چطور با هم حرف میزنند. جامعهای که در آن استرس و اضطراب و خشونت کلامی است و همینطور الکی با هم دعوا میکنند جامعهی اسلامی نیست. این سبک زندگی اسلامی نیست. اینها را میتوان با سینما محکوم کرد و یک خلقیاتی را نابود کرد. در مورد تسلط بر خود فرمودند «الغضب نارٌ موده...»، خشونت و خشم آتش برافروخته است. «من کظمه اطفها...»، این آتش را خاموش کنید. سینمای دینی سینمایی است که خشونت را به سطح پایین بیاورد. منتها این باید با نگاه توحیدی باشد و نه فقط با نگاه دنیوی و سکولار باشد. باید برای دنیا و آخرت باشد. اصلاً فرق تکنولوژی و سینمای اسلامی با سکولار نه در تکنیک است و نه در ابزار است و نه در تاریک و روشن بودن سالن سینما است، بلکه تفاوت آن در این است که سینما و تکنولوژی دینی به توحید و معاد و نبوت ملتزم و معتقد است و غیر دینی آن نیست. هر دوی اینها از برابری و آزادی و اخلاق حرف میزنند ولی دو مبدأ و غایت دارند. شما باید هم به ابزار، هم به هدف و هم به آن که القا میکنی و هم به مبدأ و غایت آن توجه داشته باشی. فرمود جامعهای که خشم را در گفتار و ادبیات و رفتارش کنترل میکند، این آتش شیطان را خاموش کرده است. «و من اطلبه کان اول مهترقن بها...»، اما کسی که نمیتواند این خشم را خاموش بکند، اولین کسی که دچار آتشسوزی میشود و در آتش خشم میسوزد، خودش است. من چون این را خیلی تجربه کردهام میدانم که کاملاً درست است. وقتی آدم عصبانی میشود اول خودش را به آتش میکشد و بعد نفر دیگر که میخواهد به او ضربه بزند. راجع به غرور و غلفت، راجع به غش در معامله و ناخالصی هم همین است. امیرالمؤمنین علی(ع) در بازار اسلامی میآید و در یک مغازهای میبینند جنسها و خرماهای خوب را رو گذاشته و جنسهای بد را زیر گذاشته است. حضرت امیر میگویند تو مسلمان هستی که جنس خوب را جلوی ویترین و جنس بد را پایین میگذاری؟ تو میخواهی کلاه مشتری خود را برداری. مگر او برادر یا خواهر تو نیست. خودت را جای او بگذار. خود حضرت امیر(ع) این جنسهای خوب و بد را قاطی میکنند و میگویند بازار اسلامی این است. قنبر میگوید امیرالمؤمنین علی(ع) گفتند پیراهن تو کهنه شده است و باید یک پیراهن بخری. خودم هم پیراهن ندارم و میخواهم بخرم. این در دوران خلیفگی است. میگوید با هم به بازار رفتیم. حالا آن زمان تلویزیون نبوده که مردم همه را به قیافه بشناسند. اکثر مردم یک علی ابن ابیطالب میشنیدند و خیلیها ایشان را از نزدیک ندیده بودند. قنبر میگوید با امیرالمؤمنین علی(ع) به مغازه رفتیم. حضرت امیر(ع) پیراهنی را انتخاب کرد و گفت قیمت چقدر است؟ فروشنده یک تخفیف اساسی داد. یا مثلاً گفت قابلی ندارد و بفرمایید. حضرت امیر(ع) فرمودند شما من را شناختی؟ گفت بله، شما امیرالمؤمنین علی(ع) هستید. فرمودند پس من از شما نمیخرم. این سبک زندگی شیعی است. حالا ما میگردیم یک جایی را پیدا کنیم که یک وقتی ما را دیده باشند. اگر هم طرف ندیده میگویم من هستم. طرف میگوید خب باش. آنجا آدم خیلی ناراحت میشود. ما میگوییم یک جایی را پیدا کنیم که ما را بشناسند و ارزانتر حساب کنند. امیرالمؤمنین علی(ع) میگویند من را شناختی؟ میگوید بله. شما خلیفه هستی. فرمودند پس از شما نمیخرم چون تخفیف میدهی. به حقت نمیرسی. قنبر میگوید به مغازهی دیگری رفتیم. پیراهن گران و خوشگل را به من داد و پیراهن ارزان را برای خودشان برداشتند. گفتم شما خلیفه هستی و بالاخره منبر و نماز جمعه میروید. پس پیراهن قشنگ را بردارید. فرمودند نه، تو جوان هستی و این پیراهن قشنگ باید برای تو باشد. تو باید قشنگتر بپوشی. همین چیزهایی که روی منبرها میگویند و ما از کنار آن رد میشویم هر کدام دستمایهی سینمای دینی است. سینمای دینی همینهاست. عقاید را درست نشان بده. مفهوم قضا و قدر را در فیلم به درستی نشان بده. منتها قضا و قدری که اختیار بشر جزو آن باشد. خانوادهی اسلامی را نشان بدهید. در مورد غرب در معامله میفرماید «الغشوش لسانه حلو و قلبه مر...»، اینهایی که در بازار خیانت میکنند و میخواهند کلاه بردارند و گران بفروشند و ارزان بخرند، زبانشان شیرین و قلبشان تاریک و روحشان مردار و تلخ است. یک روایت دیگری برای شما بگویم. ما این روایت را از همهی اهل بیت(ع) و پیامبر(ص) و از انبیای قبل هم داریم. میفرماید سبک زندگی دینی این است که هر کس خودش را جای طرف مقابلش بگذارد. اگر ببیند آن کار را میپسندد او هم همان کار را با طرف خود بکند. اگر بدش میآید حق ندارد آن کار را بکند. در روایت دیگر در مورد سبک زندگی اسلامی میگویند شما وقتی یک چیزی را میخری چقدر دقت میکنی که جنس آن بنجل نباشد؟ میگویند مسلمان کسی است که وقتی میخواهد بفروشد همینقدر دقت کند که این چیزی که میفروشد یک وقت کلاه خریدار را بر ندارد. ما الان مثلاً میخواهیم برویم خانه بخریم. همه چیز خانه را چک میکنیم. تا لولهکشی و زیربنا و سند آن را چک میکنیم. وقتی میخواهی بفروشی حتی اجازه نمیدهی طرف چک کند. میخواهی زود قالب کنی و برود. پیامبر(ص) فرمودند کسی که یک کاری را خودش با دیگری میکند میپسندد ولی وقتی دیگری با او میکند نمیپسندد، مسلمان نیست. راجع به کودن فرمودند یکی از بدترین خصوصیات شخصیتی کودنی و قباوت است. راجع به آدم بیعرضه چه میگویند. بعضیها میگویند خوب باش، بیعرضه باش. امیرالمؤمنین علی(ع) به یکی از یاران خود در جنگ صفین مأموریت دادند و گفتند مواظب باشید پل سقوط نکند و به دست دشمن نیفتد. گفت چشم. فرمودند خاطرجمع باشم؟ گفت خاطرجمع باشید. فرمودند اگر نمیتوانی کس دیگری را در اینجا بگذاریم. گفت آقا روی ما حساب کنید. رفت و دو ساعت بعد آمد و گفت آقا ببخشید پل سقوط کرد. حضرت امیر(ع) فرمود از این آدمها بدم میآید. من دلم میخواهد وقتی یک حزباللهی بگوید این کار را میکنم تمیز و درست انجام بدهد. از آدم بیعرضه بدم میآید. در جنگ یکی از همینها جلو میآید و به حضرت امیر(ع) میگوید چرا ما با اینها میجنگیم؟ خب مرد حسابی تو اگر اینها را نمیدانستی چرا به جبهه آمدی؟ حالا آمدی و در خطیرترین به حضرت امیر(ع) میگوید آقا ما چرا باید با اینها بجنگیم؟ من مسئلهدار شدم. یکی از اصحاب حضرت امیر(ع) به او میگوید دیوانه الان وسط جنگ است و تو آمدهای و پرسش و پاسخ به راه انداختهای؟ حالا بعداً به سوال تو جواب میدهم. حضرت امیر(ع) یک جملهای دارد که هر وقت این جمله یادم میآید دلم برای حضرت امیر(ع) میسوزد. فرمودند «یا اخی بنی اسد...»، ای برادر بنیاسدی با اینکه من از اول نگاه میکنم و میبینم تو از صبح تا حالا یک شمشیر درست نزدهای، همینطور روی اسب میروی و میآیی، با اینکه اصلاً جنگیدن هم بلد نیستی ولی، «لک حق المسئله...»، حق سوال داری. بپرس تا من جواب تو را بدهم. با اینکه تو به درد ما نمیخوری. من اصلاً نمیدانم برای چه به جبهه آمدهای. همینطور راه میروی. در روایت هم همینطور گفته که او همینطور راه میرفت و شمشیر میچرخاند و یک نفر را هم نزد. تا آنها هم حمله میکردند عقب میآمد. فرمودند با اینکه بلد نیستی شمشیر بزنی و بلد نیستی درست بجنگی و کار نکردهای اما «لک حق المسئله...»، حق پرسش داری. تو باید بدانی چرا به اینجا آمدهای و همانجا شروع به توضیح میکنند. یکی از خطبههای کوچک نهجالبلاغه برای همان جلسه است. بنابراین تک تک ارزشهای اسلامی را پیدا کنید. منتها نه منعزل از بقیهی ارزشهای اسلامی باشد. همه با هم و در ذیل توحید باشد. در رأس آن هم حفظ آرمانهای انقلاب امروز باشد. اینها را با هنر و با ذوق به عرصهی سینمایی بکشانید و جهانی کنید. بگذارید این جبهه جهانی بشود و میشود. این تصور که جامعهی دینی، حکومت جامعهی، مدیریت دینی اهل توکل و توسل هست ولی اگر خیلی هم اهل مشورت نبود ضربهای نمیزند، غلط است. اینها اسلامی نیست. بروید و ببینید که ما در این باب هزاران روایت داریم که میفرماید عجب، عقل را فاسد میکند. خودبزرگبینی و خودمحوربینی و اینکه من میفهمم و کس دیگری نمیفهمد و شعور ندارد با مسلمانی سازگار نیست. در یک روایت دیدم کسی که استبداد رأی دارد طاغوت است. هر کسی هر چه میگوید، این میگوید تو نمیفهمی. این طاغوت است. این مؤمن نیست. این عبد نیست. این روایت که میفرماید «من رضی النفسه کثر الساخطون علیه...»، امام هادی(ع) فرمودند دشمنانِ فرد یا اداره یا سازمان یا حکومت یا ملتی که از خودش راضی است و از خودش تعریف میکند، زیاد میشوند. کسی که از خودش تعریف میکند، بیشتر از او متنفر میشوند. بنابراین از خود تعریف کردن یک ضد ارزش و خلاف سبک اسلامی است. همانطور که خود کوچک بینی و احساس حقارت هم اسلامی نیست. یک سینمایی بساز که این دو بعد افراط و تفریط را نشان بدهد. آیا اسلامی بودن به مفهوم سنتی بودن به مفهوم هر سنتی است؟ یعنی هر چه از گذشته رسیده مقدس است؟ من بچه مسلمانهایی را دیدهام که از هر نوع امر نو و سوال میترسند. فکر میکنند هر چه قدیمی است، دینی است و هر چه جدید است خطرناک است. این خلاف آموزهی قرآن است. قرآن کریم راجع به این هویت کهنهگرایی و رسوبات فکری و تقلید آباء چه میگوید؟ این را در چند جا محاکمه میکند. میگوید از مشرکین میپرسند چرا اینطور هستید؟ میگویند «نتبع ما انفینا علیه آباءنا...»، ما همان خط اجداد و پدران خود را میرویم. ما از قبل هر چه دیدیم همینها بوده است و ما هم همان مسیر را میرویم. قرآن این را نکوهش میکند و میفرماید جامعهای که برای طرز کار و فکرش استدلال عقلی و نقلی ندارد و میگوید پدر و مادرم اینطور بودهاند، درست نیست. حالا شما ببینید در فیلمهایی که به اسم ضد مذهب یا مذهب میسازند سنت را به مفهوم کهنه میگیرند و کهنه به مفهوم مذهبی است. نو را به مفهوم بدعت میگیرند. نو کلاً مساوی با بدعت به مفهوم سکولار میشود. بنابراین سینمای دینی یک سینمای محافظهکار رو به عقب و گذشتهگرا میشود و سینمای سکولار یک سینمای مبتکر خلاق رو به جلو میشود. خب اینها خلاف روایات ماست. در روایات ما میفرماید ملتهایی که میگویند «حسبنا ما وجدنا علیه آباءنا...»، همان چیزی که از اجداد ما رسیده سنتهای کهنهی ماست و همانها ما را بس است، قرآن میفرماید «اولو کان آبائهم لا یعقلون شیئا...»، ولو اجداد و پدر و مادر شما چیزی سرشان نمیشده است باز هم همان خط را ادامه میدهید؟ در مورد استبداد رأی و مشورت میفرماید «العاقل من اتهم رأیه...»، این را گسترش بدهیم. فرد، حکومت، مدیریت، خانواده، هر کسی که به رأی و نظر خودش اکتفا میکند و خودش را متهم نمیکند و هیچ وقت در درست بودن خودش شک نمیکند، عاقل نیست. «العاقل من اتهم رأیه...»، عاقل کسی است که دیدگاه خودش را متهم بکند و بگوید من احتمالاً اشتباه بکنم و باید از 5 نفر دیگر هم بپرسم. چهار انتقاد هم گوش کنم و اجازه بدهم سوال کنند. به هر چه که نفسش برایش آرایش میکند و خودش به خودش القا میکند که خوب است، اکتفا نمیکند. راجع به شورا، راجع به نصیحت در شورا، راجع به غلو مطلب داریم. «ایاک و الغلو...»، سبک زندگی اسلامی منهای افراطیگری و زیادهروی عقیدتی و عملی است. در مورد کینه فرمودند سبک زندگی اسلامی زندگی منهای کینه است. منهای استرس و کینه است. مواسات یک ارزش اسلامی است. میدانید مواسات یعنی چه؟ یعنی در مشکلات دیگران شریک باش و دیگران را در شادیهای خود شریک کن. نمیتوانی همین روایت را فیلم بکنی؟ این سینماییترین فیلم است. دلم میخواهد من این را به هالیوود سفارش بدهم تا ببینم از آن چه چیزی در میآورد. امام حسن(ع) از کنار کوچه رد میشوند. میبینند یک بردهای کنار کوچه نشسته است و یک لقمه نان در دست دارد و یک سگ هم جلوی او نشسته است. امام حسن(ع) همان طرف خیابان میایستند و رد نمیشوند. میایستند نگاه کنند تا ببینند چه کار میکنند. میبینند این لقمه را در دهان خود گذاشت ولی نخورد. لقمه را بیرون آورد و جلوی سگ انداخت و گرسنه ماند. امام حسن(ع) رد نمیشود. حالا ما چقدر از این صحنهها میبینیم و رد میشویم. امام حسن(ع) روح لطیفی دارد. داشته به جایی میرفته که کار داشته است. این صحنه را که میبینند میایستند. نگاه کردند و دیدند غذا را به سگ داد. به این طرف کوچه میآیند و سلام میکنند. میپرسند میتوانم از تو یک سوالی بکنم؟ میگوید بله. فرمودند من شما را دیدم که این لقمهی نان را در دهان خود گذاشتی ولیکن آن را بیرون آوردی و به سگ دادی. قضیه چه بود؟ چرا این کار را کردی؟ میگوید من از دیروز چیزی نخوردهام و گرسنه بودم. این لقمه نان را گیر آوردم. تا آمدم نان را بخورم دیدم این سگ اینجا نشسته و به من نگاه میکند و از سگ خجالت کشیدم. میگوید از نگاه این سگ خجالت کشیدم. امام حسن(ع) میگوید شما اینجا چه کار میکنی؟ میگوید من در این باغ برده هستم و یک ارباب یهودی هم دارم که پیش او کار میکنم. میفرماید امکان دارد همینجا باشی تا من برگردم؟ امام حسن(ع) کاری که دارد را رها میکند و به خانه بر میگردد. حالا از خانه یا از جای دیگر یک کیسه پول برمیدارد و میآیند. ببینید احترام به یک ارزش انسانی چطور است. پیش صاحب این برده و باغ میروند. میگویند من این برده را از شما میخرم. میگوید شما پسر پیامبر(ص) هستی. اصلاً مجانی در اختیار شما باشد. میگوید نه، من پولش را میدهد. پول را میدهد. بعد میفرماید من میخواهم این باغ را هم از شما بخرم. یک باغچهای بوده است. این را هم میخرند. بعد به آن برده میگویند من شما را خریدم و حالا شما را آزاد میکنم. این باغ هم متعلق به تو باشد. شما به عنوان یک انسان آزاد در این باغ کار کن و زندگی کن. میگوید چرا؟ امام حسن(ع) میفرماید برای اینکه این همان خصلتی است که خداوند میخواهد همه داشته باشند. پیامبران آمدهاند همه را همینطور کنند که از نگاه یک سگ گرسنه شرم کنند. حالا تو ببین با انسان گرسنه چطور است. در زندگی امام حسن(ع) خواندم که یک کنیزی یک گل به امام حسن(ع) هدیه داد. امام حسن(ع) فوری او را آزاد کردند. فرمودند ایشان آزاد بشوند و بروند. گفتند برای چه؟ برای اینکه یک شاخه گل به شما هدیه داده است؟ فرمودند این کم چیزی نیست. انسانی که اخلاقی است همینقدر که یک گل به تو هدیه میکند شایستهی تقدیر است. بعد فرمودند مگر نشنیدهای قرآن میفرماید وقتی کسی به شما تهیت میگوید شما به بهتر از او پاسخ بدهید. اگر اینها فیلم بشود و در دنیا مطرح بشود کسی جرئت میکند به اسلام و شیعه بگوید خشن هستی و بخواهد به ما حقوق بشر یاد بدهد؟ مذهبی که میگوید از نگاه سگ گرسنه شرم کن. حالا از امام حسن(ع) گفتم این را هم بگویم که ایشان به خانه آمدند. از امام صادق(ع) هم نقل شده و راجع به امام حسن(ع) هم هست. یک بچه بالای نردبان یا در حوضی بوده که میافتد و میمیرد. امام حسن(ع) به خانه میآیند و میبینند حال بچه خراب است و دارد میمیرد. دعا و رسیدگی و کارهای پزشکی را انجام میدهند. این را یکی از بزرگان صوفیه نقل میکند. کسی که شیعه هم نیست. میگوید در اتاق نشسته بودیم و من دیدم یک مرتبه از آن طرف صدای گریه آمد. نفهمیدم چه هست و یک لحظه دیدم امام بلند شدند و ایستادند و «انا لله و انا الیه راجعون» گفتند و دوباره نشستند و بحث را ادامه دادند. بعد از جلسه فهمیدم بچه مرده است. بعد گفتم شما برای اینکه یک بچه مرده همین عکسالعمل را نشان میدهید؟ فرمودند ما قبلاً کارهایی که باید بکنیم را میکنیم. من چند بار به این خانم گفتم با این بچه بالای پشت بام نرو و یک مقدار احتیاط کن. ولی حالا که شده تقدیر الهی است. بعد هم امام حسن(ع) این کنیز را آزاد کرد. گفتند چرا؟ فرمودند من نگران این خانم هستم. برای اینکه از این به بعد هر وقت چشم او در چشم مادر بچه یا من بیفتد خجالت میکشد. من نگران ایشان هستم. من الان ناراحت هستم که ایشان اذیت نشود و لذا او را آزاد میکنند تا برود. امام رضا(ع) در حال شهید شدن است و خون بالا میآورد. به خانه میرسد و میفرماید همه غذا خوردهاند؟ میگویند آقا شما با این حال به فکر غذای بقیه هستید؟ فرمودند سفره را بندازید تا همه بنشینند. به من هم کمک کنید تا بنشینم. مینشینند و همه غذای خود را میخورند. در روایت داریم که از یکی یکی اینها احوالپرسی میکند و بعد بیهوش میشود و میافتد. میگوید من نمیخواهم به خاطر اینکه حال من خراب است بقیه شام یا ناهار خود را نخورند. خب اینها در زندگی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) هست. مواسات به این معنی است. زمان امام زمان(ع) مردم در جیب همدیگر دست میکنند. دیگر جیب من و تو ندارد. یکی گفت من شیعه هستم. فرمودند وقتی احتیاج دارید در جیب همدیگر دست بکنید، اگر بفهمید ناراحت نمیشوید؟ میگوید جیب هر کس برای خودش است. فرمودند شیعه نیستی. زمان جنگ را یادم هست. ما بعضی از رفقا را داشتیم که هر کس هر چقدر پول داشت روی طاقچه میگذاشت و هر کسی هم هر وقت هر چقدر لازم داشت بر میداشت. اصلاً کسی نمیدانست چه کسی روی طاقچه پول گذاشته و کسی هم نمیدانست چه کسی برداشت. یک جمعی از رفقا بودند که اکثراً هم شهید شدند. این زندگی شیعی است. شما در سینمای دینی این را نشان بدهید. میگوید آقا سینما ذاتاً تکنیک صورت و تصور و مدرنیته است. نهخیر، با سینمای دینی مواسات را توضیح بده و نشان بده که مردم چطور باید به داد همدیگر برسند. از این خصلتها استفاده کنید. استحالهی شخص، جهل، محبت به خلق، علیه حرص، راجع به برابری، راجع به عدالتخواهی، راجع به حفظ آبروی خودت و حفظ آبروی دیگران، راجع به وعدههای بیجا دادن، راجع به تنبل و بیعرضه بودن صدها و هزارها و روایت است. «العجز اضاعه...»، عجز و بی،رضگی به معنی ضایع کردن همه چیز است. راجع به شتابزدگی روایت داریم. «العجول مخطه...». راجع به اینکه شر تو به دیگران نرسد. من جمعبندی بکنم. من اینجا سه نکته به طور خاص عرض کردم. البته نکات بیشتری گفتم ولی روی سه مورد انگشت تأکید میگذارم. یک، مطالعاتی که باید ما و شما به لحاظ محتوا و تکنیک داشته باشیم. دو، حرفهای حسابی که خیلی از دوستان با گرایشهای مختلف زدهاند را باید قبول کرد. اما بعضی نکاتی دارد که منجر به نفی امکان سینمای دینی در این دوره مگر در حد اکلمیته میشود. این هم به لحاظ مبنای تئوریک غلط است و هم نتیجهی عملی آن به نفع ما نیست و بلکه به ضرر ماست. یعنی به ضرر جبههی انقلاب است. سه، نحوهی استنباط از دین برای ساختن یک سینمای دینی است. گفتیم رفتن به سراغ مفاهیم و معارف دینی اعم از کتاب و سنت و نظریهپردازی بزرگان اسلامی در فلسفه، عرفان، تفسیر، کلام، اخلاق و غیره، با حلقهی واسطهی مطالعه است. اینها به شما کمک میکنند. گفتم به لحاظ نظری هم میتوان حتی انتزاعیترین بحثهای فلسفی که فیلسوفان مسلمان کردهاند را پای کار سینما آورد و اینها همان پایاننامههایی است که باید در دانشگاه هنر و حوزههای ما تقویت بشود. به لحاظ عملی هم که خیلی مهمتر و دغدغهی اکثر مردم هم همین است. چون اکثر مردم دغدغهی فلسفه ندارند که بگویند این سینمایی که ساختی به لحاظ فلسفی فلان و فلان بود. نه، نگاه میکند و با خود میگوید این فیلمی که من دیدم همین الان چه آثاری در زندگی من دارد؟ لذا این بعد که بعد عملی سبک زندگی دینی است فوقالعاده مهم است. شما در فیلم در برابر 5 ارزش اسلامی، 5 ارزش غیر اسلامی چه از نوع سکولار و چه از نوع مشرکانه قرار بدهید و بتوانید اینها را به درستی و بدون شعاری بودن و بدون ضعف و با تکنیک قوی انجام بدهی، خوب است. این کار انجام شدنی است. ذات سینما علیه شما نیست. ذات سینما میتواند له یا علیه شما باشد. البته من یادداشتهای دیگری هم آورده بودم که چهار، پنج رکن را توضیح بدهم. توضیح بدهم که ریشههای فلسفی آن کجاست. مثلاً کانت چقدر در تعریف این نوع معنویت تأثیر داشت. نیچه چه تأثیراتی گذاشت؟ جریانهای اگزیستانسیالیست چه تأثیراتی داشتند؟ کیگارد در ایجاد این تعریف از معنویت چه تأثیری داشت؟ حالا این برای یک وقت دیگر بماند.
و السلام علیکم و رحمت الله.
هشتگهای موضوعی