بررسی چند شبهه در انقلاب اسلامی 57 (1)
در جمع انجمن های اسلامی دانشجویان کشور – مشهد – دهه فجر – بهمن 96
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله. ما یک نکته کم داریم در گفتگو با نسلی که در دهه چهارم انقلاب اسلامی وارد عرصه اجتماع و عرصه دانشگاه شده که شما باشید و آن این است که ما فکر میکردیم آنچه که ما میدانیم که قبل انقلاب چه خبر بود، انقلاب چه کرد و پس از انقلاب چه مسیری طی شد و این 7 خانی که از آن عبور شد، فکر کردیم چون ما دیدهایم شما هم دیدهاید و دیگر نسلی که شاهد آن ماجراها بود تا یک جایی آمده و از آن به بعد قرار است شما بقیه آن را ادامه بدهید و به این نیندیشیدیم که نسل بعد و بچههای ما که شما باشید طبیعی است که با ذهن خودتان فکر میکنید، حافظه شما غیر از حافظه ماست. در حالی که همان سوالاتی که برای ما در سن شما مطرح بود برای شما هم مطرح است اما پاسخهایی که ما دیدیم و دادیم طبیعتاً باید یک بار دیگر برای شما بازخوانی بشود تا بتوانید از اینجا به بعد را مثل یک دوی امدادی ادامه بدهید که تا یک جایی میدوند و بعد به دست نفر بعدی میدهند تا او بقیه را ادامه بدهد. کسی که میخواهد بقیه را ادامه بدهد باید به چند سوالش جواب داده بشود. باید روشن بشود که اصلاً این مسابقه از کجا شروع شد؟ چطور شروع شد؟ چرا شروع شد؟ با چه هزینهای تا اینجا طی شد؟ وقتی اینها را نداند طبیعی است که ارزش و اهمیت آن کار را به آن اندازه نداند و وقتی کسی ارزش و اهمیت چیزی را ندانست انگیزه لازم یا کافی برای ادامه آن مسیر را با همان سرعت و عطش و عشق معلوم نیست داشته باشد. اگر داشته باشد یک کار خارقالعاده کرده است. طبیعی این است که نداشته باشد. نکته بعدی اینکه بعضیها فکر میکنند یک نسل یک طور بوده و نسل بعدی طور دیگری است. صحبت نسلها نیست. صحبت تیپهای مختلف است. در همه نسلها همه تیپها هستند. همان نسل قبل هم که ما میگوییم در انقلاب و جنگ بود هم نمایندگان همه نسل گذشته نبودند. هر نسلی به دو، سه تیپ تقسیم میشود. یک تیپ آدمهایی هستند که در برابر دیگران و نسبت به دیگران احساس مسئولیت مکتبی، انقلابی، اجتماعی میکنند. یک تیپ هستند که مشغول زندگی شخصی خودشان هستند. سرشان پایین است. به پایین خم است. فقط خودش و شکمش و شهوتش و جلوی پای خودش را میبیند. این تیپ هم آن زمان بودند. زیاد هم بودند. خیلیها بودند که توی انقلاب شرکت نکردند مگر وقتی که دیگر خطر نداشت. یا در زمان جنگ حاضر نشدند یک بار هم به جبهه بروند. آنها هم جزو همان نسل بودند. نسل شما هم همینطور است. چند تیپ هستند. بنابراین این تصور که نسل دهه 60 نسلی بودند که همه انقلابی و فداکار بودند و نسل دهه 90 فلان است درست نیست. زمان پیامبر(ص) هم همینطور بوده، زمان اهل بیت(ع) هم همینطور بود، زمان کربلا هم همینطور بود. منتها آن تیپی که فداکاری میکنند در یک دورههایی خیلی کم و اقلیت هستند و در یک دورههایی زیاد میشوند. این مهم است. آن تیپ در اکثر دورهها محکوم هستند و در یک دورههای خاصی حاکم میشوند. تفاوت در این است. نکته سوم اینکه وضعیت ایران قبل از انقلاب درست به شما گزارش نشده است. نه در کتابهای تاریخ و مدرسه، نه در رسانهها، نه در صدا و سیما به درستی منتقل نشده است. من این را نمیدانستم درست منتقل نشده تا وقتی که از نزدیک با بعضی بچههای دوره شما صحبت کردم. میبینم کلاً صفر هستند. یعنی اصلاً مطالعات تاریخی و سیاسی ندارند و خیلی راحت میتوان در چشم بعضیها جای شهید و جلاد را با همدیگر عوض کرد. جای ظالم و مظلوم را با هم عوض کرد. یعنی بدهکار، طلبکار بشود و طلبکار، بدهکار بشود. جای قهرمان و ضد قهرمان را عوض کرد. این خیلی خطرناک است. خطر اصلی هم برای نسلهای بعد است. برای اینکه دوباره ممکن بشوند از صفر شروع کنند اگر شانس بیاورند و الا ممکن است زیر صفر بروند و بعد از 20 سال دیگر دشمنان ملت بر ملت دوباره مسلط بشوند. چه خارجی و چه داخلی. باید یک نهضت عظیم بازخوانی تاریخ انقلاب و ضد انقلاب و ماقبل انقلاب و مابعد انقلاب حتماً صورت بگیرد. اقتصاد ایران چه بود و چه شد. سیاست خارجی ایران چه بود و چه شد. حاکمان ایران چه کسانی بودند و چه کسانی شدند. وضعیت فرهنگی و اخلاقی چه بود و چه شد. اقتصاد چه بود؟ اینها را باید بدانید. نکته سوم اینکه توطئه دشمن خارجی لا ینقطع ادامه دارد و اربابهای ایران که چندین دهه، نزدیک یک قرن ایران را دوشیدند و چاپیدند و جنایت کردند و بعد ملت اینها را در انقلاب از ایران بیرون کردند که در رأس آنها آمریکا و انگلیس و اسرائیل بودند و دوباره میخواهند برگردند شک نکنید. اگر اسناد وزارت خارجه آمریکا و انگلیس و وزارت جنگ آنها، حالا آنهایی که منتشر کردند را ببینید، اگر اسناد لانه جاسوسی را ببینید، اگر اسناد ساواک را ببینید متوجه میشوید. همینطور بعضی از اسناد از کارهایی که در این 30، 40 سال انجام دادهاند و همچنان ادامه میدهند. تروریزمی که هزاران نفر را کشتند، تحریمی که از اول انقلاب شروع شد، جنگهای داخلی که به راه انداختند و جنگ روانی عظیمی که به راه انداختند و هنوز هم ادامه دارد. الان با این وضع فضای مجازی که هزار برابر شده است. اینقدر دروغ و شایعه درست و نادرست، راست و دروغ مخلوط میکنند و میگویند که یک مرتبه میبینی چیزی که هیچ پایهای نداشته را باور میکنی. خود آدم احساس میکند مثل اینکه یک خبرهایی باید باشد و باور میکند. طرف میگفت ته کوچه آش میدهند. به یکی، دو نفر گفت و دید همه رفتند. بعد گفت نکند واقعاً دارند آش میدهند و خودش هم دوید. کم کم اینطور میشود. نکته دیگر این است که این طبیعی است نسل شما همان فضایی که الان هست را میبیند. نمیداند چه بوده که اینطور شده است. وضع موجود را میبینی و حق هم داری. در وضع موجود هر کسی فقط مشکلات را میبیند. راههای طولانی طی شده را نمیبیند که یک کشوری بوده که تا 40 سال پیش نوکر، درجه دو و سه، 60 هزار مستشار انگلیسی و آمریکایی و اسرائیلی بر کشور حاکم بودند و به ساواک آموزش میدادند چطور شکنجه کن و ناخن بکش و بدن را جزغاله کن که درد بیشتری بکشند، به ارتش ما دستور میدادند، یک گروهبان آنها به یک ژنرال ما دستور میداده، نفت ما در کنترل آنها بوده، رئیس دانشگاه را باید سفارتخانهها تعیین میکردند، نمایندگان مجلس قلابی زمان پهلوی را سفارتهای خارجی باید تعیین میکرد، لیست را آمریکا و انگلیس و اسرائیل میداد که اینها باید به مجلس بروند و بقیه هم خود شاه و دربار دستور میدادند که اینها نماینده فلان جا و اینها نماینده فلان جا باشند. هیچ انتخاباتی نبود. وقتی آمریکا بر کشور حاکم بود، وقتی انگلیس حاکم بود هیچ انتخاباتی در این کشور نبود. بسیاری از افراد فقط به خاطر خواندن یک کتاب به زندان رفتند. نه اینکه فعالیتی داشته باشند. آزادیهای سیاسی به این شکل، وضعیت اقتصاد هم آنطور بود. ما در زمان انقلاب کلاً 100 هزار دانشجو داشتیم. جمعیت ایران نصف بود. حالا جمعیت دو برابر شده و دانشجویان ما 5 میلیون و خردهای شدند. بیش از 50 برابر شده است در حالی که جمعیت دو برابر شده است. زن در آن جامعه چه وضعی بود؟ یا باید اکثراً حذف شده و بیسواد میماند یا اگر به صحنه میآیی باید برهنه بشوی و بیایی. الان وضعیت چطور شده که 65 درصد دانشجوهای ما خانمها هستند و زنی که بخواهد پاک بماند راحت میتواند پاک بماند. آن زمان اگر کسی میخواست پاک بماند، نمیشد. یا باید پاکی را رها میکردی یا باید کار و درس و زندگی را رها میکردی. باید یکی را انتخاب میکردی. این تعداد زنان و مردانی که در عرصههای مختلف حضور دارند کجا بودند؟ شما اگر بخواهی یک فهرست از تولیدات علمی دانشگاههای قبل از انقلاب بگویی خالی است. اختراع و اکتشاف و تولیداتی وجود ندارد. الان را شما ببینید که چه خبر است. اقتصاد صنعتی کشور ما معدود و کلاً مونتاژ و وارداتی و به دست خارجیها هم انجام میشد. کشاورزی ایران که تولید کننده و صادر کننده بود در زمان پهلوی نابود شد. بعد کسی را بر ما حاکم کردند که پهلوی اول یعنی همان رضا خان بیسواد بود، تریاکی بود و باید هر روز میزد. زنش هم در خاطراتش مینویسد هر روز چند بست تریاک میزد و کنیاک میخورد. عرق میخورد و من هم کم کم مشغول شدم. دوتا از بچههای ما در کوچکی معتاد شده بودند چون پدرشان هر روز میکشید. یک آدم معتاد تریاکی عرقخور بیسواد که سواد خواندن و نوشتن ندارد را شاه ما کردند. این نگهبان سفارت بلژیک در ایران و بعد نگهبان سفارت آلمان در ایران بود و آنجا نگهبانی میداد و لیست خرید به او میدادند و او میرفت تهیه میکرد و میآورد. قبل از آن هم مسئول استطبل قزاقخانه بود. این را شاه ما کردند که وقتی باسواد شده بود، سفیر انگلیس میگفت میخواست به من خوشخبری بدهد که من دارم باسواد میشوم یک نامهای نوشت که در یک صفحه و چند خط 10، 20 غلط املایی بود. از جمله میگفت هستند را با «ح» نوشته است. یعنی سفیر انگلیس از رضا خان نوکرشان غلط املایی گرفته بود. دیگر ببینید در یک صفحه که فارسی نوشته، آخر کار که شاه شاهان و رضا شاه کبیر بود اینطور بوده است. وضعیت مفاسد اخلاقی هم بد بوده است. زمان شاه ما مدرسه راهنمایی میرفتیم. همان زمان، یک سال قبل از انقلاب در روزنامه رسمی کشور عکس دو پسر از دو نفر از افسرها و ژنرالهای ارتش شاه را انداختند که این دو پسر میخواستند با همدیگر ازدواج بکنند. در صفحه اول روزنامه عکسشان را انداختند و تبریک میگفتند که میخواهند ازدواج کنند. ما در دوران راهنمایی معلمی داشتیم مثل همین امور پرورشیهای آن موقع بود. این به ما یاد میداد چطور دختربازی کنیم. چطور دوست دختر پیدا کنیم. در کلاس این کار را میکرد. هر هفته هم گزارش میخواست. سر کلاس میآمد و میگفت بیایید بگویید که با دوست دخترهایتان کجاها رفتید. بچههای ما هم دوست دختر نداشتند. البته لات بودند و همیشه دم مدرسههای دخترانه میرفتند اما غیر از دو، سه نفر دوست دختر نداشتند. همینطور میآمدند دروغ گزارش میدادند و این هم نمره میداد. این معلمهای ما بودند. معلم ما بود. کنار مدرسه راهنمایی ما با اینکه منطقه بالای شهر مشهد بود عرقفروشی بود. در همین مشهد و در همین میدان که الان میدان دکتر شریعتی است. آن موقع اسمش تقیآباد بود. سینما بود و کنارش مشروبفروشی بود. مدرسه که تمام میشد بچههای اول راهنمایی میرفتند مشروب میخوردند و میرفتند خانه که در انقلاب رفتیم و همان مشروبفروشی را آتش زدیم. خب وقتی شما نمیدانید که آنجا به فرمانده ارتش ما دستور میداد که حتی مادر شاه در خاطرات خود میگوید یک وقت شاه آمد و گفت من که هر چه آمریکاییها میگویند گوش میدهم، حالا فهمیدم اینها هواپیماهای ما را بدون اینکه به من اطلاع بدهند، اجازه که هیچ، برمیدارند و به ویتنام میبرند. ویتنام را که میخواستند بمباران کنند با هواپیماهای ما میکردند. شاه خبر نداشته و بعداً خبردار شده است. میگوید مقامات زیر دست من تماس میگرفتند که سفارت آمریکا من را احضار کرده است. وزیر و وکیل و نماینده را احضار کرده و گفته باید بروی این کار را بکنی. بعد شاه میگوید برو بکن. هر کاری که میگویند باید بکنی. یکی دیگر میگوید سفارت انگلیس احضار کرده، یکی دیگر میگوید سفارت اسرائیل به من دستور داده این کار را بکنم. این وضع استقلال بود. در مورد آزادی هم بگویم که اگر توضیح المسائل فقهی امام اگر دست کسی بود 6 ماه زندان داشت. آن وضع اقتصاد بود، آن هم وضع دانشگاه بود. یک تولید علمی در دانشگاهها نبود. یک تولید صنعتی نبود. همه مونتاژ و واردات بود. وقتی رضا شاه حاکم شد تقریباً نصف بهترین زمینهای ایران را به نام خودش کرد. بزرگترین زمیندار بود. فقط روزی 300 هزار کارگر روزمزد روی زمینهای شخص رضا شاه کار میکردند. میگویند راهآهن زد. راهآهن کجا بود. راهآهن از زمان قاجار شروع شده بود. زمانی که راهآهن زدند او یک خط راهآهن کشید. آن هم انگلیس دستور داد و گفت مسیرش را ما میگوییم. ولی پولش را نمیدهیم و آن را باید شما بدهید. مالیات سنگین روی قند و شکر از مردم ایران بگیرید تا پولش در بیاید. راهآهن از جنوب به شمال رفت. از شهرهای بزرگ عبور نکرد. فقط به درد ارتش انگلیس میخورد که در جنگ جهانی به روسیه متصل بشوند. این هم راهآهنی که کشید. جادههایی که زدند همه جادههایی بود که انگلستان برای نقل و انتقالات ارتش خودش لازم داشت. شما میدانید که در جنگ اول جهانی کل انبارها و سیلوها و غذای ملت ایران را به کمک پهلوی، رضا خان و خانهای دیگر ارتش انگلستان مصادره کرد. میدانید 10 تا 13 میلیون ایرانی از گرسنگی مردند. کف خیابان میافتادند و میمردند. یعنی تقریباً نصف ملت ایران مردند. بزرگترین هولوکاست تاریخ است. در کتابهای تاریخ شما هنوز این را ننوشتهاند و نمیدانید. تحقیر، توهین، آموزش شکنجه که آمریکا ساواکیها را از اینجا به آمریکا و انگلیس و تلاویو میبرد و آموزش میدادند که چطور ناخن بکشند، چطور جزغاله بکنند، چطور در دستگاه آپولو بگذارند، چطور شلاق به کف پا بزنند که دردش بیشتر و طولانیتر بشود، همینطور الکی تند تند نزن و با حساب و کتاب و شماره و زاویه بزنید. خودشان نوشتهاند. حالا بعد از حکومتی تشکیل شد که تمام حاکمانش را مردم انتخاب میکنند. رئیس جمهور و کل وزرا و قوه مجریه که کل کشور دستشان است همه با انتخاب مستقیم مردم است. مجلس که قانونگذار هستند، همه را مردم انتخاب میکنند. مدیریت شهر و روستا، انتخابات شوراها، همه را مردم انتخاب میکنند. خوب است، متوسط است، یک جاهایی بد است، هر چه هست انتخاب مردم است. خودمان انتخاب میکنیم. باید اشکالاتش را برطرف کنیم. تولید علم در دانشگاههای ما الان در سطح جهان مطرح است. استقلال ایران مطرح است. تنها کشوری که میتوان گفت در دنیا هست که از بیرون هیچ کس به آن دستور نمیدهد و جرئت نمیکند دستور بدهد و تصمیمات را در داخل میگیرند ایران است. ارتشی که رضا خان ساخت و اینقدر پز آن را میدهند، وقتی جنگ جهانی دوم شد و روسها از شمال و از سرخس داشتند وارد همین مشهد میشدند، ارتش مدرن رضا خان اسلحهها را گذاشتند و فرار کردند. فکر میکنید از مشهد تا کجا رفتند؟ مثلاً 100 کیلومتر یا 200 کلیومتر؟ تا بندرعباس فرار کردند. آنجا هم آب بود اگر نه با ماشین به آب میزدند. آب طوری است که با ماشین نمیتوان به آب زد. امروز دشمنان شما میگویند 4 قدرت برای سرنوشت جهان تصمیم میگیرند. معاون رئیس جمهور آمریکا اعتراف کرد. گفت روسیه، آمریکا، ایران و چین. چند روز پیش «کسینجر» که یکی از استراتژیستها و ایدئولوگهای برجسته صهیونیزم و آمریکا است، از وقتی که ما بچه بودیم این همین سنی بود و برای آمریکا و متحدین و وابستگان آن تصمیمگیری میکرد. الان در اینترنت هست. سرچ بکنید که «کسینجر» چه گفت. گفت دیگر ایران به هیچ وجه قابل حذف نیست. با هیچ جنگ گرمی. ما باید همانطور که 70 سال با شوروی جنگ سرد داشتیم باید با ایران هم فقط جنگ سرد داشته باشیم و دههها طول خواهد کشید تا ببینیم بعد چه میشود. چون ایران یک قدرت جهانی شده است. ابرقدرت منطقه و یک قدرت جهانی است. ایران سرنوشت این منطقه را تغییر داد. اگر کمک ایران نبود، یمن، عراق، سوریه، لبنان همه در دست وهابیهای آمریکایی و صهیونیستی و آل سعود بود و این را بدانید که در رسانههای خود تبلیغ میکنند که پولهای ملت را به عراق و سوریه و فلسطین و لبنان دادند دروغ است. اینها دروغ است. چیزی که در آنجا کار اصلی را کرده پول نبوده است. آن چیزی که آنجا کار اصلی را کرد یکی آموزش بود و یکی پرورش بود. کادرسازی و انتقال ایدئولوژی مقاومت انقلابی بود و اینکه بچههای ما در 8 سال جنگ انواع تجربیات یک جنگی را داشت که ایران این سبک جنگ را اختراع کرد. رفتند به آنها یاد دادند. حالا آنها میگویند 5 کشور عربی در اردوگاه انقلاب اسلامی ایران قرار گرفته است. عراق در حلقوم آمریکا بود و آن را بیرون آوردیم. فلسطین تمام شده بود. میگفتن اسرائیل شکستناپذیر است و 4 شکست پشت سر هم در جنوب لبنان و حزبالله و در غزه و حماس و جهاد اسلامی از انقلاب ما خورد. از ما شکست خوردند. به عراق حمله کردند. به افغانستان و به لیبی و به سوریه و به یمن حمله کردند. چرا جرئت نمیکنند به ایران حمله بکنند؟ با اینکه هدف همه اینها همیشه ایران بوده است. حالا بعضیها اینجا در رسانهها از جریانهای نادان یا مخالف میگویند چرا ایران را فدای سوریه و فلسطین و عراق میکنید؟ برعکس بود. اگر بخواهی درست نگاه کنی سوریه و عراق فدای ما شدند. هدف آمریکا و اسرائیل و آل سعود و اینکه از اول ما بودیم. آمریکا و اسرائیل و آل سعود به «اسد» در سوریه پیام دادند و گفتند رابطه خود را با ایران و با حزبالله قطع کن، از ایران جدا شو، تمام این جنگها و تروریزم را در سوریه تمام میکنیم. چند سال پیش بود. تو و 7 نسلت همینجا حکومت کنید. قبول نکرده بوده. یکی از دانشجوهای سوری که در ایران دکتری خوانده به من گفت ما که واقعاً متشکریم. چون اگر کمک ایران و راهنماییهای ایران نبود سوریه و لبنان و عراق و یمن و همه اینها رفته بود. ولی این را بدانید که بارها به ما پیغام دادند ما به خاطر ایران شما را میزنیم چون با ایران هستید. از ایران جدا شو دیگر جنگ در سوریه نخواهد بود. گفت این را بدانند که سوریه فدای ایران شد و نه ایران فدای سوریه. گفت اگر در فلسطین و لبنان و عراق ما همه بگوییم که ما با اینها نیستیم، این جنگها به راه نمیافتد چون هدف اینها ایران است و ما نیستیم. وقتی آمریکا و انگلیس عراق و افغانستان را در دهه قبل اشغال کردند، چپ و راست ما را گرفتند، هدف آنها هم خود ایران بود. نخستوزیر انگلیس «تونی بلر» وقتی اینها را گرفتند گفت ما چون نمیتوانستیم مستقیم به ایران حمله کنیم شرق و غرب آن را گرفتیم و منتظر هستیم میوه را در ایران بچینیم. اینهایی که این حرفها را میزنند بدانند که هدف از اول خود ایران بوده است. ایران فدای سوریه و عراق و اینها نشده است. نه به لحاظ پولی و نه به لحاظ جانی. آنها فدای ما شدند. از اول آنها گفتند هدف ایران است. یکی از این دانشجوهای عرب به من گفت ما هر کدام از این داعشیها را گرفتیم یا این تیپهایی که از آل سعود پول میگرفتند میگفتند دشمن اصلی ما ایران است. اینها میخواستند از سوریه و عراق عبور کنند و به ایران بیایند. این انفجارهایی که آنجا شد باید اینجا میشد. از این زاویه هم به قضیه نگاه کنیم. سوریه تنها کشور عربی بود که در جنگ 8 ساله که صدام به ما حمله کرد کنار ما بود و به ما کمک کرد. فقط سوریه در آن 8 سال به ما کمک کرد. فقط سوریه به ما موشک داد. صدام میگفت جنگ عرب و عجم و سوریه میگفت خیر، جنگ عرب و عجم نیست. من عرب هستم و با ایران هستم. اینها را بدانید. امروز ایران یک قدرت جهانی و ابرقدرت منطقه شده است. نخستوزیر اسرائیل و یک وقتی هم همین «کسینجر» گفت ایران دوباره امپراطوری هخامنشی شده است. دوباره احیا شده است. در زمان کوروش و داریوش هم قدرت ایران تا شرق مدیترانه و شمال آفریقا بود، الان هم ایران همان قدرت نفوذ را پیدا کرده است. منتها این دفعه با ایدئولوژی شیعه و اسلامی است. البته هدف آن این است که به سنیها بگوید آی شیعهها آمدند و جنگ و دعوای شیعه و سنی به راه بیندازد یا به عربها بگوید که ایرانیها آمدند و دعوای ایرانی و عرب و فارس و عرب به راه بیندازد. هدف او این شیطنت بود. ولی این اعتراف را کردند و گفتند بعد از دو هزار سال و اندی دوباره ایران به قدرت دوره هخامنشی خود رسید. قدرت اول منطقه و یکی از چند قدرت اصلی جهان شده است. این کشور کوچک که میگویند آمریکا و روسیه و چین پرجمعیتترین و وسیعترین کشورهای جهان هستند با آن سوابقی که دارند. وسعت و جمعیت ایران اصلاً قابل مقایسه با این سه کشور نیست. ایرانی که تا 40 سال پیش نوکر همینها بوده است. اینها اربابان ما بودند و حالا ایران یک مرتبه در ردیف اینها مطرح شده است. ما خیلی جلو آمدیم. حاکمان را خودمان تعیین میکنیم. هیچ نمیتواند بگوید ما تعیین نمیکنیم. انتخاباتی که در ایران میشود در خود غرب و در خود آمریکا نیست. 70، 80 درصد مردم میآیند. در انگلیس چند وقت پیش 30 درصد مردم برای انتخابات آمدند. آزادیهای اجتماعی از همه کشورها بیشتر است. آنها تا جایی آزادی میدهند که منافع خودشان به خطر نیفتد. اگر به خطر بیفتد، میزنند. آمریکا با «مارتین لوترکینگ» چه کار کرد؟ با «مالکوم ایکس» چه کار کرد؟ هر دو را کشت. البته با پروژههای طراحی شده این کار را کرد. وقتی احساس کرد اینها دراند مزاحم میشوند. جنبشهای دانشجویی در آمریکا و اروپا کلاً سرکوب شده است. تا 1960 جنبش دانشجویی داشتند. جنبش دانشجویی آلمان، فرانسه، آمریکا به کف خیابان آمدند و با حکومت خود درگیر شدند و کشته دادند. علیه جنگ آمریکا در ویتنام و در دفاع از ویتنام آمدند. در دفاع از سیاهپوستها و تبعیض نژادی آمدند. علیه سرمایهداری آمدند. در دفاع از کارگران آمدند و کشته شدند. از آن به بعد سرکوب شدند. الان دیگر چند دهه هست که شما چیزی به نام جنبش دانشجویی در اروپا و آمریکا نمیبینید. تمام شد. گرفتند و کشتند. گرفتند و بستند و دیگر نمیگذارند اصلاً شروع بشود. در هیچ کدام از دانشگاههای اینها یک جلسه سیاسی برگزار نمیشود که بگویند میتینگ سیاسی باشد و این گروه و آن گروه بیایند بنشینند و نقد کنند و شعار بدهند. هیچ جا اجازه نمیدهند. اصلاً نمیگذارند دیگر شکل بگیرد. در بعضی از کشورهای اروپایی انتخابات اجباری است. چون اگر اجباری نباشد نمیآیند رأی بدهند. در بلژیک و بعضی از کشورها اجباری است. اگر نیایی مجازات میشوی چون اگر اینطور نباشد مردم نمیآیند رأی بدهند. مردم هیچ کدام از این کشورهای اروپایی به اندازه مردم ایران پای صندوق نمیروند. این انتخابات، تعیین حاکمان، وضعیت تولید علم در این کشور، وضعیت نظامی به اینجا رسیده است. یک علتی که به ما حمله نمیکنند این است که تجربه 8 سال مقاومت ما را دیدهاند و یکی هم این است که سلاحهایی که داریم. چرا الان باز روی موشکهای ما زوم کردهاند؟ حالا میگویند به خاطر موشک تحریم میشوید. الان بهانه موشک است. شما هیچ وقت تحریم را کم نکردید. مگر بر سر قضیه هستهای تحریمها را برداشتند؟ شما میدانید که ایران که تمام این سانتریفیوژها را بست و تعطیل کرد به تمام تعهدات خود پیش پیش و بلکه بیش از آن عمل کرد. گفتند ما وعده دادیم و رأی آوردیم و حالا باید عمل کنیم. رهبری هم گفت ما اینها را میشناسیم. خود شما هم میشناسید. اینها عمل نمیکنند. ولی برای اینکه بر همه روشن بشود و یک وقت بخشی از ملت توهم نکنند که آمریکا میخواهد شرایط را درست کند و ما نمیگذاریم، با اینکه من مطمئن هستم این کار را نخواهند کرد ولی با این 7، 8 شرط که رعایت حقوق ملت بشود جلو بروید و ببینید. شرطها هم رعایت نشد و اینها همه راه را رفتند. یک قدم نرفتند که بگویند یک قدم ما میرویم و حالا یک قدم هم تو بیا تا ما دوباره باز بیاییم. کل 100 قدم را رفتند و بعد گفتند انشاالله آنها هم به تعهدات خود عمل میکنند. به یکی از بزرگان این طرف و آن طرف گفتند اینها دروغ میگویند. چطور شما با این همه سوابق سیاسی متوجه نمیشوید؟ ایشان گفته بودند نه، «جان کری» قول داده است. قول شرف داده است. مگر آنها شرف دارند که قول شرف بدهند؟ هیچ کدام از آن تحریمهای اساسی را برنداشتند. هنوز پول نفت شما داخل کشور نمیآید. به بهانه هستهای میخواهند زیر همان هم بزنند. حالا زیر این نزنند گفتند بعد میگوییم موشکها. چون موشکهایی دارید که میتوانید از خودتان دفاع کنید و نمیشود به شما حمله کرد تحریم میشوید. موشکها را کنار بگذارید که بتوان به شما حمله کرد. بعد هم دم از حقوق بشر میزنند. همینطور میگویند. حقوق بشر هم در انتها میگویند همجنسبازها و بهاییها باید بیایند رئیس کشور بشوند. حالا خواهیم دید که به اینجا هم میرسند. باید حجاب را کنار بگذارید. باید فلان کار را بکنید. اما نکته دوم و اصلی عرائض من که بحث گفتمان عدالت است. ما این عدالت را چگونه تعرف و چگونه پیگیری کنیم؟ ممکن است از بین شما کسانی باشند که به طور طبیعی سوال کنند که دیگر نزدیک به 40 سال گذشت. قرار بود یک کارهایی بشود. خیلی کارها شده و بارکالله. اما یک کارهایی هم قرار بود بشود که هنوز نشده است. قرار بود یک کارهایی هم نشود که میشود. قرار نبود در آستانه چهلمین سال انقلاب خبر اختلاس بیاید و آمد. قرار نبود حقوق نجومی در حکومت باشد و بود. قرار نبود خط سازش با آمریکا و استکبار چراغ سبز بدهد و از این طرف به ارزشهای انقلابی توهین کند و تحقیر کند ولی کردند. پس چه؟ چه کسی مسئول است؟ چه کسی باید جواب بدهد؟ یکی از دوستان میگفت چند وقت پیش یکی از این بچهها میگفت آن بستهای که اول انقلاب گفتید آوردهاید که کل کارها را حل کند کجاست؟ چه شد؟ گفتیم بستهای که نبود. الان جیبهای من را بگرد، اگر بسته دیدی مال شما باشد. یک بسته جادویی که وسط بگذاری و کل مشکلات حل بشود نبوده است. بهمن 57 پایان انقلاب نبوده است. شروع انقلاب بوده است. بهمن 57 موانع ساختن ایران جدید برداشته شد. نه اینکه ایران جدید ساخته شد. تا رژیم شاه بود امکان اصلاحات نبود. مجبور به انقلاب بودیم. اصلاحات نمیشد. نمیگذاشتند. نه اربابان او میگذاشتند و نه خودش میگذاشت. در انقلاب 57 مانع اصلاحات اسلامی و انقلابی برداشته شد و اصلاحات شروع شد. آیا در این 40 سال اصلاحاتی انجام شده است؟ شک نکنید. این ایران کجا و آن ایران کجا؟ در همه ابعاد این ایران کجا و آن ایران کجا؟ یک کشور درجه 4 و 5، وابسته و تحقیر شده، عقبمانده که فقط پول نفت را میآورد، سهم اربابها را که برمیداشتند شاه و درباریها هم که سهم خودشان را برمیداشتند و بعد چیزی که میماند صرف کالاهای مصرفی و واردات و سبک زندگی درجه 3 غربزده میشد. باز غربی هم نه، باز غربیها در زندگی عاقلترند. شما این را بدانید که مردم غرب و شرق مثل ما زندگی نمیکنند. خیلی کمتر اسراف میکنند. اصلاً ندارند که اسراف کنند. در خانه استاد دانشگاه در اروپا و ژاپن رفتهام. با ایشان رفیق هستیم. به خانههای آنها رفتهام. خانههای اکثر مردم ما از خانههای اینها بزرگتر، مصرف انرژی بیشتر، 10 چراغ برق و گاز و گرما و بنزین هست. اصلاً اینها از طرز زندگی ما تعجب میکنند. میگویند شما ملت مصرفکننده هستید. کمکار و پرخور هستید. راست هم میگویند. آنها کمخور و پرکار هستند. میگویند که چین چطور اینطور شد؟ اغلب مردم ما حاضر نیستند مثل مردم چین زندگی کنند. میگویند آقا ژاپن اینطور شد. اغلب مردم ما مثل اغلب مردم ژاپن حاضر نیستند همین الان زندگی کنند. متأسفانه ما به لحاظ تاریخی یک ملت تنبل، کمکار، پرتوقع، طلبکار بار آمدهایم. یک علت آن نفت مفت بوده است. هر جا کم آوردیم از نفت دادهایم رفته. مثل یک بچه سرمایهدار که کار نمیکند و مشکلات خود را دائم با پول پدرش حل میکند. اینها که تمام شد میخواهی چه کار کنی؟ تمام هم که نشود میخواهی چه کار کنی؟ سبک زندگی ما غلط است. در مصرف، در تولید نه اسلامی است و نه غربی است. اسلام سطحی به علاوهی غربزدگی است. غربزده خیلی بدتر از غربی بودن است. غربزدگی خیلی بد است. سبک مدیریت و سبک زندگیهای ما اشکالاتی دارد. بخشی از آن تاریخی و فرهنگی است و باید اصلاح بکنیم. بخشی از آن اصلاح شده و بخشی از آن هنوز اصلاح نشده است. بخشی از آن خرابتر شده است. پیشرفتهای مادی که در انقلاب اسلامی در این 30، 40 شده خیلی زیاد بوده است. اتفاقاً پیشرفتهای اخلاقی، معنوی و فرهنگی ما کم بود. با اینکه ادعا و ظاهر این بود که ما از نظر فرهنگی و اسلامی خیلی باید پیشرفت کنیم. ولی از نظر مادی ما خیلی جلو آمدیم. اصلاً از نظر اقتصاد این جامعه کجا و جامعه قبل از انقلاب کجا؟ سطح زندگیها اصلاً قابل مقایسه نیست. چیزهایی که الان اگر کسی داشته باشد شما به او فقیر میگویید، 40 سال پیش اگر کسی داشت مرفه بیدرد حساب میشد. اصلاً اغلب خانهها مردم ماشین نداشتند، تلفن نداشتند، تلویزیون نداشتند. در شهرها خیلی از خانهها یخچال نداشتند. الان در روستاهای دور افتاده که آب و برق و جاده و همه چیز رفته اگر امکاناتش اگر کمتر باشد احساس بدبختی میکند. اصلاً سطح زندگی الان کجا؟ سطح زندگی 40 یا 45 سال پیش کجا؟ با اینکه جمعیت دو برابر شد. جنگ داشتیم. از اول انقلاب تحریم بوده است. این تحریم مربوط به هستهای نیست. بعد کشورهایی که تسلیم آمریکا شدند و نوکر آمریکا بودند مثل مصر، مثل ایران زمان شاه چه شد؟ الان 45 درصد مردم مصر زیر خط فقر هستند. 50 سال که نوکر مطلق آمریکا و اسرائیل است. این هم پیشرفت مصر است. فقط 3، 4 میلیون آدم در پایتخت مصر در قبرستانها زندگی میکنند. اینها مقاومت نکردند و وضع اقتصادشان خوب است؟ اینها که تحریم نیستند. تازه آمریکا هر سال یک پولی به ارتش میدهد برای اینکه کل کشور را کنترل کند. بودجه را از طریق ارتش و کودتاچیها در مصر میدهند. از پول خودشان به خودشان میدهند. اکثر کشورهای فقیر جهان که تحریم نبودند. اینها در شرق و در غرب تحریم نیستند و فقیر هستند. کشورهای فقیری که داخل خود اروپا هستند. اقشار فقیری که داخل خود آمریکا هستند. آمریکا 300 میلیون و خردهای جمعیت دارد و 50 میلیون فقیر گرسنه نان شب هستند. یعنی از هر 6 آمریکایی یک نفر اگر کوپن نان نگیرد شب از گشنگی میمیرد. آنها میخواهند به ما کمک کنند؟ اصلاً آنها میتوانند به ما کمک کنند و اصلاً میخواهند به ما کمک کنند؟ برای چه بخواهند؟ آمریکا و انگلیس و چند کشور غربی ثروت خود را 200 سال است که از طریق کشورهایی مثل ایران به دست آوردهاند. 50 ملت را غارت کردهاند که ثروتمند شدهاند. اما بعد دوم اشکالات داخلی ما در جمهوری اسلامی است. حکومت اسلامی یعنی چه؟ حکومت اسلامی یعنی موانع رشد انسان را از سر راه انسان و مردم تا میتوانی بردار و تا میتوانی لوازم رشد را به آنها بده. کاری کن انسان شدن و انسان ماندن هر چه آسانتر بشود و حیوان شدن سختتر بشود. این هدف حکومت اسلامی است. یک بعد علمی، تربیتی، فرهنگی دارد و یک بعد عملی، اقتصادی سیاسی، اجتماع هم دارد. کاری کنیم هر کسی میخواهد انسان زندگی کند و انسان بماند و انسان از این عالم برود برای عوالم بعدی راحتتر و سریعتر بتواند رشد کند. البته این رشد معنوی و عقلی با شکم گشنه یا نمیشود یا خیلی سخت است. بنابراین عدالت اقتصاد مقدمهای برای رشد انسانی و معنوی، عقلانی و اخلاقی است. گفتمان عدالت اینطور شروع میشود. آیا ما میتوانیم یک عدالت مطلق و یک بهشت روی زمین درست کنیم؟ نه. نه ما میتوانیم و نه هیچ کس دیگری توانسته و نمیتواند. امام زمان(عج) که همه ادیان منتظر ایشان هستند و برای فرقه شیعی نیست هم بیایند زمین بهشت به این معنا نمیشود. بعضیها فکر میکنند امام زمان(عج) میآید و برای هر کسی 6 آخور میگذارد و میگوید بخور. نه آقا، گناه هم منتفی نمیشود. فکر میکنند انسانها بعداً همه معصوم میشوند. نه. حکومتها، صاحبان قدرت و ثروت و رسانه که بشر را فاسد میکنند دیگر از قدرت پایین کشیده میشوند. از طریق حکومتها دیگر ظلم و فساد نمیشود بلکه در جهت رشد خدمت میشود. اما ما باز هم گناهکار خواهیم داشت، باز هم میل به ظلم و هوس خواهد بود. باز هم زندگی بدون مشکل نخواهد بود. کار اصلی ولی خدا این است که تمام حکومتهای ظالم و فاسد و کافر جهان را از سر راه برمیدارد و کل بشر یک جامعه میشوند. همه برادر و خواهر میشوند. دیگر برای رشد کردن لازم نیست جیب هم را بزنند و خون هم را بریزند و جنایت و خشونت بکنند و دروغ بگویند. اگر بخواهند سالم باشند زمینه کاملاً آماده خواهد بود و به آنها کمک میشود. یعنی شیب به طرف خوبی خواهد بود. نه اینکه وقتی میخواهی خوب باشی باید از ارتفاع بالا بروی. در عصر غیبت که هر چه میخواهی صالحتر باشی در حکومت فاسد سختتر است. انقلاب باید کاری کند که این زاویه و شیب کم و کم و کمتر بشود که حرکت از پایین به بالا آسانتر بشود. انسان شدن آسان بشود. هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ تربیتی و فرهنگی اینطور باشد. خیلی هنر بکنی به اینجا برسی که دو طرف به یک اندازه امکانات داشته باشند. ولی خدا که بیاید شیب برعکس میشود. یعنی برای بد بودن باید زحمت بکشی. قرار انقلاب این بود که یک حکومتی تشکیل بشود که یک، مردم خودشان حاکمان خودشان را انتخاب بکنند که این اتفاق افتاد. رهبرشان را با انتخابات دو مرحلهای مثل اکثر انتخابات دموکراتیک جهان انتخاب کردند. مدیریت شهر و روستای خود را در انتخابات شوراها انتخاب میکنند. رئیس جمهور و قوه مجریه را به طور مستقیم، نمایندگان مجلس را همینطور انتخاب میکنند. قوه قضاییه در هیچ جای دنیا انتخاباتی نیست. هیچ جای دنیا اینطور نیست. هیچ جای دنیا اسم رئیس دستگاه قضایی را از درون صندوق رأی بیرون نمیآورند. چون اصلاً این خلاف فلسفه قضاوت است. همه جای دنیا رئیس دستگاه قضا از بالا و از رأس حکومت نصب میشود. هیچ جا انتخاباتی نیست. ولی همه جا از جمله دستگاه قضا باید مورد نظارت و نقد قرار بگیرد. انقلاب برای این شد که ملت ایران ذلیل و توسریخور نباشد و تحقیر نشود. الان ملت ایران ذلیل نیست. عزیزترین ملت جهان است. تنها کشوری که از بیرون دستور نمیگیرد الان واقعاً ایران است که از هیچ کس از بیرون ایران دستور نمیگیرد. همه کشورها دستور میگیرند. حتی آنهایی که مواضعشان مثلاً مخالف آمریکا و غرب و شرق است به یک نحوی تحت فشار هستند و دستور میگیرند. ایران کاملاً به لحاظ سیاسی مستقل است. آزادی به این معنا که گاهی در حد هرج و مرج است. اما گاهی هم البته وقتی هرج و مرج میشود پشت سرش دیکتاتوری میآید، دیکتاتوری باشد پشت سرش هرج و مرج است. ما باید مدام تلاش کنیم که نه در دام دیکتاتوری بیفتیم و نه در دام هرج و مرج بیفتیم. آزادی و اخلاق و منطق با هم باشد. این البته در این 30، 40 سال فراز و نشیب داشت. طبیعتاً وقتی شروع کردند و 17، 18 هزار نفر آدم را همین گروهکها ترور کردند یک مقدار فضا بسته میشود. وقتی جنگ میشود یک مقدار طبیعی است. همه جای دنیا هم هست. اما در عین حال در بدترین شرایط هم فضای نقد و اعتراض هیچ وقت به طور کامل بسته نشد. حتی در سختترین شرایط تروریزم و جنگ این اتفاق نیفتاد. ولی محدودتر شد برای اینکه خطرات بزرگتری امنیت کشور را تهدید میکرد. ولی فضای رسانهای و سیاسی و انتقاد در کشور واقعاً باز است. یعنی از اغلب کشورهای دنیا وضعیت بازتر است. یعنی امروز همه به هر کسی هر چه میخواهند میگویند. چه درست و چه غلط. این آزادی را باید حفظ کنیم. نباید اجازه بدهیم هیچ کس آزادی بیان و آزادی نقد را به هیچ عنوانی محدود کند. اما این یک شرط دارد و آن این است که خودمان هم آداب انتقاد و ادب آزادی را بتوانیم حفظ بکنیم. اگر در نحوه استفاده از آزادی آداب آزادی زیر پا گذاشته بشود آزادی به خطر میافتد. چون به سمت هرج و مرج میرود. آزادی نباید به سمت قانونشکنی و هرج و مرج و دروغ و تهمت و شایعه و تحریک و تشویش برود. اما از آن طرف هر کس یک سوال یا انتقاد کرد زود نباید به او برچسب بزنی که تشویق اذهان عمومی و تضعیف نظام و تخریب کرده است. امر به معروف و نهی از منکر و انتقاد از حاکمان تقویت نظام است و تضعیف نظام نیست. چون اشکالات نظام و اشکالات مدیریتها را میگوید و آن را برطرف میکند. زخم را باید نشان بدهی اما زخم را به دو شکل نشان میدهند. یک وقت زخم را پیدا میکنی و روی آن نمک میریزی، یک وقت هم زخم را پیدا میکنی برای اینکه آن را معالجه کنی. به دو شکل به دنبال زخم میگردی. یک وقت مثل مگس و یک وقت مثل طبیب هستی. نقد اسلامی این است که طبیبوار به دنبال زخم بگردیم. یک کلاغ را 40 کلاغ نکنیم. دروغ نگوییم. تهمت نزنیم. ریشهیابی کنیم. تجزیه و تحلیل کنیم. نقد کنیم و پیشنهاد بدیم و کمک کنیم تا اصلاح بشود. وقتی ما حاکمان خود را انتخاب میکنیم به این معنی است که باید 4 سال پای آن بنشینیم. نمیتوانی وسط راه بگویی نمیخواهم و پایین بیا. این نمیشود. هیچ جای دنیا اینطور نیست. همه جای دنیا وقتی انتخاب کردی باید صبر کنی تا 4 سال تمام بشود. ولی این به آن معنی نیست که در این 4 سال خفقان بگیریم و هر کاری خواستند بکنند. نه. باید سوال کنیم و تو هم باید جواب بدهی که چه کار میکنی. چه وعدههایی دادی و چه کار میکنی؟ چرا اینجا اینطور تصمیم گرفتی؟ چرا آنجا آن کار را کردی؟ چرا به این قضیه رسیدگی نکردی؟ فقط اینهایی هم که ما انتخاب میکنیم نه، دستگاه قضایی را که ما انتخاب نمیکنیم. هیچ جای دنیا هم انتخاب نمیکنند. او هم باید جواب بدهد. اعتراض به دستگاه قضایی اگر به این معنا باشد که دادگاهی تشکیل شده و طبق قوانین حکم داده و بعد بگویی با اینکه حکم دادهای ما اجرا نمیکنیم و جلوی تو مقاومت میکنیم، غلط است. هیچ جای دنیا همچین کاری را نمیکنند. این هرج و مرج است. این استبداد است. اما اینکه میتوان از قوه قضاییه انتقاد کرد که چرا دادگاه را به این شکل برگزار میکنی؟ چرا این حرف را نشنیده گرفتی؟ چرا با این عزل و نصب فلان کس را در فلان جا گذاشتی؟ (00:45:00) چرا فلان کس از دستگاه قضا با مردم اینطور حرف زد؟ چرا به این وظیفه خود عمل نمیکنید؟ چرا در این مورد پاسخگو نیستید؟ این میشود و باید. همه قواها را باید مدام تحت سوال گذاشت. این فقط حق ما نیست، بلکه بالاتر از حق ماست. واجب است. مثل نماز و روزه واجب است. این فقه سیاسی شیعه است که میگوید نظارت عمومی و پرسشگری عمومی و انتقاد عمومی وظیفه شرعی همه مردم و حق شرعی همه آنهاست و هیچ حکومتی حق ندارد جلوی سوال یا انتقاد ما را بگیرد. هیچ حکومتی حق ندارد. اینها نص قرآن و حدیث و سنت پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) و فقه سیاسی اهل بیت(ع) است. اینها گفتمان امام و رهبری است و در قانون اساسی آمده.
هشتگهای موضوعی