حسین یا امام حسین (ع) ؟ ( کربلا ، جغرافیاست؟یا تاریخ؟ یا فراتاریخ؟)
دانشگاه علم و صنعت – اربعین 95
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت برادران و خواهران عزیز، اساتید و دانشجویان محترم. وقتی صحبت از عبرتها در مورد هر حادثة تاریخی به معنای اعم و حوادثی که در تعیین قلمرو منابع دین دخالت داشتند به معنی اخص سخن گفته میشود مثل سیرة پیامبر یا اهل بیت و اولیای خدا، دستکم به دو روش میشود به این حوادث نظر انداخت. یکی بهعنوان قطعهای از تاریخ گذشته که خب برای پیروانشان محترم و مقدس و الهامبخش است. برای منکران و مخالفش یا بیاهمیت یا دارای یک تفسیر واژگونه و برای دستة سوم که معمولاً بیشترین دسته هستند در جهان در مورد هر دین خاصی که نظر کنید، اشخاصی که نه علقهای دارند نه ضد علقه. نه جزو وفاداران آن دین یا مذهب خاص هستند نه جزو مخالفان و معاندان آن. این هم یک شیء در کنار سایر اشیای جهان، یک پدیده در کنار سایر پدیدههای اجتماعی. یک حادثه در کنار سایر حادثههای تاریخی. ممکن است شخصاً برای یک فاجعه یک ستم اظهار تأثر شود و صادقانه هم باشد یعنی اظهار ناراحتی بشود مثلاً دربارة آنچه که در عاشورا اتفاق افتاد. این یک نوع نگاه به تاریخ دین و به سیرة اولیای خداست و در اینجا امام حسین بن علی(ع). آن بخش از شیعیانی که از این منظر نگاه میکنند گرچه صادقانه و عاشقانه به ماجرای کربلا، به ماجرای امام حسین(ع) نظر میکنند صادقانه اشک میریزند و پاداش هم دارند نزد خداوند اما فکر میکنند کل قضیه یک قطعهای از تاریخ گذشته متعلق به هزارة قبل است. مسئله خیلی شخصی میشود و در همان حد متوقف میماند. این قید دوم مهم است. هر حادثة تاریخی بخصوص حادثههای مهم تاریخساز که دیگر جزئی از تاریخ نیستند، خودشان مبدأ تاریخ جدید میشوند مثل کربلا، طبیعتاً یک جنبة شخصی دارد. اما محدود کردن او در این جنبه یعنی عبرت نگرفتن از عاشورا. این منظر اول عاشورا را بزرگ میدارد اما عبرت نمیگیرد. این فاعتبروها که قرآن بعد از ذکر قصص انبیاء و ظهور و سقوط تمدنها، اقوام و امتها ذکر میکند، این فاعتبروا معنیاش چیست و خطابش به کیست؟ اولاً معمولاً میفرماید فاعتبروا یا اولی الالباب. معنی آن این است که همة کسانی که تاریخ میدانند و تاریخ میخوانند قدرت عبرتگیری و عبرتآموزی ندارند. فقط اولی الاباب، یعنی صاحبان خرد. آنهایی که عقلانی به تاریخ نگاه میکنند آنها میتوانند عبرت بگیرند. عبرت یعنی درسی از گذشته برای آینده. عبرت همخانواده است با عبور. عبرت یعنی عبور از ظاهر به باطن. عبور از یک حادثة شخصی به یک مسئلة عام فراتاریخی و جهانی. یعنی یک حادثة ظاهراً کوچک شخصی یا حادثة بزرگ شخصی اتفاق میافتد. او را در زمان و مکان خودش و آن اشخاص خاص منحصر و محدود و قفل نکن. از بعد تاریخی آن حادثه یک نقبی بزن به فراتاریخ آن حادثه. این جنبة دوم کار خردمندانه است. قرآن میفرماید آنها که عقلشان به گوششان یا چشمشان است نمیتوانند عبرت بگیرند. ممکن است یک حادثه صد بار تکرار شود. جلوی چشمشان این اتفاقها میافتد بعد دوباره سر خودشان هم آن فاجعه میآید. باز هم نمیفهمند. اینها اولی الالباب نیستند. تاریخ کربلا را میخوانند، میدانند، حفظ هستند اصلاً ولی چون اولی الالباب نیستند، الالباب جمع لب است، یعنی عقل، خرد. چون قدرت فهم و تحلیل مسائل تاریخی را ندارد دوباره همان بلا با اسمهای دیگری توسط اشخاص دیگری در زمان و مکان دیگری سرشان میآید. این قصص انبیای گذشته و امتهای پیشین را چرا خداوند در قرآن ذکر میکند؟ قصه به معنای داستانهای تاریخی میخواهد به ما بگوید؟ نه به همان دلیل است که بعدش میفرماید فاعتبروا. یعنی ابعاد مختلف قصة موسی و فرعون را شنیدید، قصة قارون را شنیدید، قصة عیسی و قیصر را شنیدید، قصة ابراهیم و نمرود را شنیدید، قوم عود، صالح، شعیب، لوط، اینها را شنیدید. سنتهای الهی را در تاریخ در جامعه خب بشناسید بفهمید. دوباره از همان سوراخ گزیده نشوید، دوباره در همان هچل نیفتید. این است مسئلة بازخوانی تاریخ گذشته یک علت مهمش این است. اظهار شور و شعور، هر دو. این ماه محرم و عاشورا یکی از موفقترین و کارآمدترین، هم مفیدترین هم درستترین بزرگداشتهایی است که در تاریخ تاریخخوانی و تاریخدانی بشر شاید نمونهای به این عظمت و قدرت دیگر نداشته باشیم. اینکه بزرگترین تحمع و راهپیمایی تاریخ بشر در شرق و غرب عالم در اربعین امام حسین(ع) اتفاق میافتد. میدانید از اول تاریخ تا الان چنین راهپیماییای با این عظمت در تاریخ بشر ثبت نشده. در هیچ تاریخی در شرق و غرب عالم تجمع 15 تا 20 میلیون آدم با پای پیاده، دهها بعضیها صدها، بعضیها بیش از هزار یا چند هزار کیلومتر راه بیفتند اصلاً چنین چیزی در تاریخ بشر سابقه نداشته. بعد از هزار و اندی سال این اتفاق افتاده، دارد میافتد، چرا؟ امام حسین(ع) سرنوشت تاریخ جهان امروز را تغییر میدهد. چون الان مرکز تغییرات جهان همین منطقه است. اتفاقاتی که در این منطقه دارد میافتد شده مرکز جهان. تمام اخبار جهان هر روز دارد راجع به این منطقه، ایران، عراق، شام، فلسطین تا افغانستان، جزیره العرب، شمال آفریقا، این منطقة اسلامی اینجا شده الان مرکز عالم. و مرکز این منطقه امروز همین عراق و ایران و سوریه و این منطقه است. اینجا دقیقاً همان جایی است که نهضت امام حسین(ع) آغاز شد و سرکوب شد و دقیقاً در این نقطه بزرگترین تجمع تاریخ بشر اتفاق میافتد. باز امسال خواهید دید. خب اگر بحث همان 72 نفر بود آن هم هزار و هفتصد سال پیش، اینهمه کارها این سر و صدا، این ابعاد و این آثار چیست؟ معلوم میشود که یک کسانی نگاه خردمندانه به عاشورا داشتند و دارند. دوستان حسین، دوستان این جبهه و از آنطرف دشمنانش هم اهمیت این مسئله و خطر او را درک کردند. پس دو زاویه نگاه داریم به معنی عام به تاریخ، به قصص اولیاء و انبیاء. یک زوایه نگاه این است که خدا دارد برای ما قصه تعریف میکند که ما نتیجه بگیریم حضرت موسی آدم خوبی بوده است، فرعون آدم بدی بوده است. آن را لعن کنیم و بر این هم درود بفرستیم. خب این کار اولین نتیجهای است که گرفته میشود اما آخرینش نیست. راجع به عاشورا و کربلا در این رویکرد اول ماجرا دیگر با همین عصر عاشورا و حداکثر با اربعین خاتمه پیدا میکند. تمام. دوباره برمیگردیم به زندگی عادی و کاری به آنها نداریم تا سال بعد پیراهنهای سیاه را باز بپوشیم و اینها. در این نگاه حسین، حسین هست اما امام حسین نیست. امام نیست. چون قضیة عاشورا و کربلا را صد درصد فقط شخصی دیدی و فکر کردی این گزارهای است معطوف به گذشتهای که هزار و چند سال پیش گذشت و ما فقط برای بزرگداشتش دور هم جمع میشویم. برای ثواب بردن، برای بزرگداشتش، برای ابراز احساسات دینی. نگاه دوم چیست؟ نگاه دوم همین نگاه اولی الالباب است به مسئلة عاشورا و کربلا. از درون این نگاه عبرت بیرون میآید و در زاویة دوم است که حسین میشود امام. اصلاً امام یعنی چه؟ این کلمة امام را مگر ما برای احترام به کار میبریم صرفاً. این امام یک بار معنایی دارد. امام یعنی پیشوا، رهبر. امام یعنی زعیم. وقتی او امام است یعنی ما میشویم مأموم. یعنی اقتدا. چطور در نماز جماعت امام که رکوع میرود مأمومین باید همه به رکوع بروند، سجده میرود همه سجده، سلام میدهد همه سلام. مفهوم امامت این است. حسین چه وقت حسین است؟ وقتی که آن خط امتداد، آن آیدة کربلا و عاشورا را گم نکنیم. یعنی بفهمیم امروز در این زمان و در این مکان چگونه اقتدا کنیم به حسین(ع). اگر این شد امامت تحقق پیدا میکند. چرا شیعه اینقدر روی امامت حساس است؟ چرا شیعه میگوید امامت از نبوت قابل تفکیک نیست؟ از اصل دین قابل تفکیک نیست؟ برای اینکه تاریخ مصرف دین که تمام نمیشود. نه در حوزة نظر، نه در حوزة عمل. خطاب به همین نگاهی که میگوید بله 1400 سال پیش همچین اتفاقی افتاد، خدا آنها را انشاءالله لعنت کند و اینها را هم رحمت کند، امام صادق(ع) میفرمایند تمام شد؟ خاطرت دیگر جمع شد؟ وظیفة جنابعالی تمام شد؟ میفرمایند حالا به تو میگویم کل یوم عاشورا. هر روز عاشوراست و کل ارض کربلا. همهجا کربلاست. اینجاست که حسین میشود امام حسین. امامت، امام و مأموم، اقتدا، پیروی معنا پیدا میکند. اگرنه حسین بدون امامت را که غیر شیعه هم قبول دارند. شما میدانید اکثر برادران اهل سنت در این نبرد حسین و یزید طرف حسین هستند. اقلیتشان یزید را تبرئه کردند. تعدادی که قابل شمارش نیستند از یزید دفاع کردند. اگرنه اکثر اهل سن، همة فرقهها و مذاهب اسلامی به حسین بن علی بهعنوان فرزند پیغمبر و بهعنوان مرد تقوا و علم و عمل و مظلوم بزرگ کربلا احترام میگذارند. فرق شیعه با بقیه در این حب حسین و عزای حسین نیست. آن را غیر شیعه هم قبول دارند. حالا به اندازة شیعه ممکن است طبیعتاً حساس نباشند یا اطلاع نداشته باشند. فرق آن در مئسلة امامت است. شیعه میگوید حسین امام ماست، همین الان، همینجا و همهجا. امام ماست یعنی ما مراقب باشیم آنگونه وتوحید و عدالت و اسلام و پیام پیامبر و قرآن کریم نیم قرن نگذشته از پیامبر در وسط امتی که پیامبر ساخته و بهنام حکومتی که بهنام خلافت پیامبر تشکیل شده، میآیند سر حسین بن علی را تنش جدا میکنند. مراقب باشیم که همین اتفاق ممکن است همین الان هم بیفتد. صدها درس از کربلا میشود آموخت. این درسها است که امامت را معنی میکند. بدون این درسها فقط غصه خوردن اینها مفهوم تشیع نیست. شیعه یعنی کسی که مشایعت میکند. شیعه یعنی مشایعتکننده. مشایعت یعنی چه؟ یعنی شما وقتی کسی میرود پابهپای او حرکت میکنی، شما میشوی شیعة او. شیعه متحرک است ثابت نیست. شیعه کنار امامش حرکت میکند. همان مسیری که امام رفته را میرود. شیعه در شرایط کربلا، عاشورا و محرم 61 که قرار بگیرد وقتی شیعه است که عاشورایی عمل کند. حساب نکند که ما 70 نفر هستیم اینها 30 هزار یا 100 هزار نفرند. یک جایی میرسد که دیگر عددها را نباید شمرد. البته همیشه اینطور نیست. پس حسین، حسینی که شعه از آن سخن میگوید حسین امام است. امام حسین است. امامت که این اتفاق میافتد وقتی از آنچه که آن دوران اتفاق افتاد درس عبرت بگیریم نمونههای مشابهش را در زمانة خودمان شناساییکنیم، پیشبینی کنیم، بیدار باشیم که آن اتفاقات دوباره نیفتد که اسلام در وسط امت اسلام اینقدر غریب بشود. اینقدر غریب بماند در همان قرن اول هجری. و اینقدر مفاهیم جابهجا شوند، جای حق و باطل عوض شود، ارزش و ضد ارزش، معروف و منکر. که یک عده نادان تشخیص ندهند و یک عدة زیادی هم که میدانند و میشناسند و تشخیص میدهند میتوانند سرشان را بالا بگیرند و درست خلاف آن حرفها عمل کنند. اگر بناست عبرتهای عاشورا بگیریم و اگر بناست که به امام حسین(ع) توجه کنیم آنوقت باید ببینیم چه حرفهایی چه سخنانی از دو طرف گفته شده و از آنهایی که گفتند ما طرف سومیم. ما طرف سومیم، نه با شماییم نه با شما. و از آن دستة چهارمی که گفتند ما اصلاً طرف هیچکس نیستیم، ما بیطرف هستیم. خود امام حسین(ع) در یک سخنرانی قبل از اینکه این قضایا عاشورا و این حرفها اتفاق بیفتد هنوز چند ماه بعد معاویه میمیرد و مسئلة یزید مطرح میشود خطاب کردند به بزرگان امت اسلام فرمودند که اعتبروا ایها الناس. این کلمة اعتبار را به کار بردند. بما وعظ الله به اولیاء. مردم! مسلمانها! قرآن میخوانید و به آن احترام میگذارید، عبرت نمیگیرید؟ اعتبروا ایها الناس، مردم عبرت بگیرید. چشمانتان را باز کنید بفهمید که دوباره دارد اتفاق کثیف که قرآن به آن اشاره کرده در زمان امتهای قبل در امت اسلام پیش میآید. بیدار شوید. اعتبروا ایها الناس بما وعظ الله به اولیاء. خداوند اولیا و دوستان خودش را در قرآن خیلی صریح تکان داده بیدار کرده و آنها را موعظه کرده. دوباره همان بلا دارد سر ما میآید. بعد این آیات را میخوانند که خداوند خطاب به علمای مسیحی و یهودی در امتهای قبل از اسلام چه میگوید. خداوند دارد به آنها چه میگوید. چرا این حرفها را به آنها میزند؟ آنها علمای مسیحی و یهودی بودند. آدمهای جاهل، بی سر و پا و عوام نبودند. اینهایی که قرآن راجع به آنها حرف زده در بین امتهای قبل از اسلام، مسیحی و یهودی که تاریخ مصرفش تمام شده، اینهایی که خدا دارد توبیخشان میکند در قرآن، اینها جزو آگاهان و علما و روشنفکران و دینشناسانشان هستند که بقیه را وعظه میکردند. برای بقیه سخنرانی میکردند. خداوند احبار و آخوندها و علمای یهود را سرزنش میکند و نفرین میکند. قرآن صریح میفرماید که اینها چه کردند؟ علمای بنیاسرائیل، علمای یهود چه کردند؟ مشکل نظری نداشتند. همهچیز را میدانستند، حق و باطل، عدل و ظلم را میدانستند. فاسد شدند یا ترسیدند. طمع یا ترس باعث شد دیگر انتقاد نکنند. این آیة قرآن است دیگر. خداوند در آیه 44 سوره مائده میفرماید احبار و بزرگان یهود فساد، رباخواری، دروغ و خیانت جنسی، خیانت اقتصادی را میدیدند ولی بهخاطر ترس و طمع رغبت و رهبت، ترس و طمع، ترس از اینکه اگر بگوییم چه میشود و طمع به اینکه اگر بگوییم چه چیزهایی را ممکن است از دست بدهیم و دیگر به آن نرسیم. بخاطر این بود که اینها فساد و ظلم و گناه را میدیدند و سکوت میکردند یا توجیه میکردند. امر به معروف، دفاع از ارزشهای علی، الگو دادن درست به جامعه، به مردم، به حاکمیت، به رسانهها. اینها را گذاشتند کنار. و نهی از منکر. نهی از منکر یعنی انتقاد تا سر حد اعتراض. امام حسین(ع) میفرمایند که خب نگاه کنید این آیات قبل از ما برای که آمده؟ خداوند قبل از اسلام برای امتهای قبل، برای علمای مسیحی و یهودی همینها را گفت و اینها فاسد شدند. خودشان اهل رشوه و فساد شدند. خودشان دروغ گفتند. یکتبون الکتاب بأیدیهم ثم یقولون هذا من عندالله. نشستند از خودشان یک چیزهایی بافتند گفتند اینها از طرف خداست. حرفهای خودشان را با همان لحت انجیل حقیقی، تورات حقیقی برای مردم میخواندند، اضافه و کم میکردند، مردم هم چه میدانستند میدیدند با لحن مقدس حرف میزنند فکر میکردند اینها هم جزو دین است. خب ببینید اینها همه در قرآن آمده. یعنی قرآن کریم دقیقاً آسیبشناسی کرده امتهای قبل را و اینکه چه بلایی بر سر دین، بر سر افکار عمومی، بر سر سبک زندگی، بر سر بازار و نظام اقتصادی، بر سر رسانهها و اینها آمد و همه میفهمیدند خودشان را میزدند به آن راه. چرا؟ چون برای هر کدام یک منافعی داشت. یا میترسیدند که یک وقت شغلمان را از ما بگیرند، آبرویمان در خطر باشد. بگذار راحت زندگیمان را بکنیم خدا خودش هست و دارد میبیند دیگر. هر کار مصلحت باشد خود خدا میکند. چنانچه قرآن میفرماید بعضی از ثروتمندان که مثلاً ظاهراً مذهبی هم هستند ادعای مذهبی دارند وقتی به آنها میگویی چرا حق فقرا و مستضعفین را به آنها نمیدهی؟ اینهایی که گرسنهاند، مریض هستند، پیر هستند، یتیم هستند، بیسرپرست هستند، گرفتار هستند، چرا به اینها نمیرسی؟ میگوید لو شاءالله، خدا مگر نمیبیند؟ اگر خدا میخواست خودش به اینها میرسید. حتماً مصلحت نیست، مصلحت الهی نیست. شما مگر خدا را قبول ندارید، مگر نمیگویید خدا حاضر و ناظر است؟ خدا این فقیرها و گرفتارها را میبیند یا نمیبیند؟ اگر بگویی نمیبیند که بیدینی، پس میبیند. اگر میبیند یعنی خدا عقلش نمیرسد که مشکل اینها را باید حل کند؟ یا منظورت این است که خدا عادل نیست، ظالم است. شروع میکنند یک فصل خداشناسی تعریفشده که ته این نوع خداشناسی و فلسفة دین این بیرون بیاید که من تا میتوانم بخورم تا خرخره، این هم از گرسنگی و گرفتاری بمیرد. بالاخره خدا هم خودتان میگویید هست، آگاه هم هست، حاضر و ناظر هم هست، عادل هم هست. خب اگر عادل است اگر ظلم بود خودش یک کاری میکرد. پس معلوم میشود ظلم نیست. اینها سهمشان از زندگی همین است، سهم ما هم این است. ببینید چه قشنگ توجیه دینی شد. قران این را اشاره میکند، این آیة قرآن است. بعد میفرماید که اینها کفار هستند. اینها هستند کفار. کفاری که شبهمذهبی میکند برای اینکه از وظیفة خودش فرار کند. این در قضایای اقتصادی و بازار. خب آقا جان همان خدایی که گفت قضا و قدر، گفت رزق، گفت چه و چه، همان خدا به تو دستور داده که حق فقرا را بدهی. چرا اینجا خداشناس نیستی؟ همان خدا مگر به تو نگفت که انفاق کنید از آنچه که دارید. نگذارید در شهر شما گرسنه، بیخانمان، برهنه، بیمار، گرفتار، بیسرپرست کسی بماند. همان خدا اینقدر سفارش یتیم کرد. اینجور جاها خداشناس نیستی به حرف خدا کار نداری. یک مرتبه اینجور جاها قضا و قدری میشوند آن هم تفسیر مادی تفسیر ظالمانه از قضا و قدر. در حوزه اقتصاد این است. در حوزة سیاست هم خیلیها همین را میگفتند. امام حسین(ع) میفرمودند که خب قرآن توبیخ کرده امتهای قبلی را که چرا وقتی ظلم، بیعدالتی، خیانت را میبینید به وظیفهتام عمل نمیکنید؟ اگر یک جایی منکر میبینید، ضد ارزش میبینید چرا سکوت میکنید؟ امام حسیم فرمودند خداوند مچتان را قبلاً گرفته. شما ورژن جدید همان قبلیها هستید در امت عیسی و موسی(س) همین اتفاقها افتاد. آنها هم همهچیز را میدانستند منتها ترسیدند یا طمع کردند. میخواستند مذهبیهایی باشند که سبیلشان هم چرب باشد. هم مذهبی باشیم هم هر غلطی دلمان میخواهد بکنیم. حرفهای مذهبی دینی بزن کار خودت را بکن. ابوسفیان باش با لهجه محمدی حرف بزن. به سبک معاویه عمل کن ولی مثل علی سخن بگو. اینها اینجور بودند. امام حسین(ع) فرمودند شما هم ادامه همانهایید در امت اسلام. بعد فرمودند که مگر خداوند نفرمود فلا تخشع الناس اخشعون. از مردم نترسید، از من بترسید. خداوند میفرماید وقتی به شما میگویم در برابر گناه و ظلم سکوت نکنید موضع بگیرید، میترسید بعد میگویید خدا را هم قبول دارید، چطور میشود هم خداپرست بود هم ترسید و طمع داشت و به فرمان خدا عمل نکرد؟ اینها تعابیر امام حسین(ع) ماهها قبل از عاشوراست. میفرماید عبرت بگیرید. اعتبروا. همین کلمة عبرتی که عرض کردم. میفرماید شما قرآن میخوانید عبرت نمیگیرید. مثل اینکه قرآن دارد داستان تعریف میکند که بخوابید. لالایی است مثل اینکه. اینها قصههای قرآن برای بیدار کردن است نه برای خواباندن. چرا بیدار نمیشوید؟ خداوند میخواسته شما مطلع شوید قبلاً چه اتفاقی افتاده، خب حالا مطلع شدید که چه مثلاً؟ که اینکه تو هم الان دوباره در همان موقعیتی. زمان و مکان و اسم آدمها عوض شده آدمها عوض شدند اما این موقعیت دوباره همان است. بعد از هزار و چند صد سال بعد از امام حسین الان هم باز این تعبیر امام حسین خطاب به ماست حالا. باز به ما میفرماید اعتبروا ایها الناس. عبرت بگیرید، درست و عاقلانه نگاه کنید، خردمندانه نگاه کنید. ببینید چه اتفاقی افتاد و تو وظیفهات چیست؟ امام حسین خطاب کردند به بزرگان امت اسلام. در این حمع حدود 800، 900 نفر از اصحاب پیامبر، حفّاظ و قرّای قرآن، علمای بزرگ، تابعین، سلها، بزرگان قبایل بودند در ایام حج. یک سال قبل از عاشورا. همینجاست که امام حسین دیگر میروند به منای بزرگ کربلا به جای اینکه گوسفند قربانی کنند خودشان را اهل بیتشان را قربانی میکنند. خب میفرمایند که شما چطور این آیة قرآن را میخوانید و عبور میکنید؟ مگر خدا به شما نفرمود فلا تخشع الناس، از هیچکس نترسید. فاخشعون، از من بترسید. حالا شما هی میگویید خدا خدا، مذهب. هیچ کدامتان از خدا نمیترسید و از همه میترسید چون از خدا نمیترسید. اینها کلمات امام حسین(ع) است. بعد آنجا اشاره میکنند تنها راه درست دفاع از اسلام این است که رد المظالم، هر جا ظلمی شده باید برگردد. ظلم اقتصادی، ظلم اجتماعی. دوم مواجهه با ظالم. باید جلوی آنهایی که ظلم میکنند بایستند و در چشمشان داد بزنید. یعنی هم مصادیق ظلم را اصلاح کنید هم با ظالم درگیر شوی. در سطح جهان. دیگر تقسیم درست فیع یعنی اموال عمومی، بیتالمال باید درست و عادلانه تقسیم شود. اینها سخنرانی امام حسین(ع) است. فرمود نمیشود یک عدهای تا خرخره از اموال عمومی بخورند، یک عدهای یک لقمه هم از اموال عمومی گیرشان نیاید. من کربلا به پا میکنم، نمیگذارم اینها را به اسم اسلام تمام کنید. اعتبروا ایها الناس بما وعظ الله به اولیاء الله، خداوند دوستانش را موعظه کرده. شما دوستان خدا هستید یا نه؟ گوش کنید، اعتبروا، عبرت بگیرید. کجا؟ من سوء ثنائه علی الاحبار. خداوند در قرآن بد علمای دینی یهود را صراحتاً گفته. محاکمهشان کرده. اینها همه تعبیر سیدالشهدا است. میفرماید نمیبینید خداوند در قرآن بزرگان یهود را چطور محاکمه و توبیخ کرده. اذ یقول، وقتی خداوند میفرماید لولا ینهاهم الربانیون والاحبار عن قولهم الإثم. این کلام خداوند را نمیخدانید درست؟ نمیشنوید صدای خداوند را که چرا ربانیون؟ ربانیون یعنی آدمهای خوب آدمهای متدین، آدمهایی که آگاهی دینی دارند، آدمهایی که قشنگ حرف میزنند. وقتی عقایدشان را میگویند میبینی همه خوب است و نمرة 20 میدهی. امتحان دینی و کلام و الهیات که میدهند 20. همهچیز را شما بلدی آفرین، قشنگ حرف میزنی. ربانی یعنی اینها. ربانیون کسانی بودند که بقیه را بهسمت خدا و دین دعوت میکنند. مذهبیها، متدینین، اسلامیها، حزباللهیهای آنموقع. خداوند میفرماید چرا آدمهای ربانی اینهایی که پرچم دین را بالا بردند، والاحبار و روحانیون یهود اعتراض نکردند وقتی حرامخواری در جامعهشان باب شد؟ قولهم الإثم و أکلهم السُّحت. خیلی عجیب است قول الإثم یعنی حرفهای مفت، یعنی فرهنگ فاسد. أکل السُّحت یعنی حرامخواری، ربا، رشوه، بیعدالتی اقتصادی. امام حسین(ع) میفرماید مگر خدا فقط به آنها این حرفها را زده؟ شما این آیات را وقتی میخوانید بهعنوان نقل قول خداوند به آنها دارید میخوانید یا اینها خطاب آنها به بشر است؟ یعنی امروز به من و شما هم. اینها را دقت کنید فلسفة کربلا و عاشورا اینها را هم دقت کنید. اینها از خود صحبتهای امام حسین درآمده. چون بعضیها معتقدند اصلاً امام حسین شهید شدند تا ما عزاداری کنیم ثواب ببریم. امام حسین شهید شدند تا ما را روز قیامت شفاعت کنند. این یک نگاه به کربلاست. ببینید شکی نیست که عزاداری امام حسین پاداش دارد، پاداش بسیار مهمی دارد. هر کس اشک بریزد تا این خون خشک نشود و این پرچم بالا بمانند این عبادت است. گریه بر حسین عبادت بزرگ است. و شکی در این نیست که سیدالشهدا امت را شفاعت میکند. بسیاری را شفاعت خواهد کرد. آنهایی که مستحق شفاعت باشند. میدانید شفاعت هم مفتکی نیست. بعضیها خیال میکنند شفاعت پارتیبازی شیعی است. نه شفاعت یعنی کسی که دارد زحمت میکشد، تلاشش را کرده، بعد دوتا تجدیدی هم دارد بخاطر آن تجدیدی نمیگویند برو از اول بیا بخوان. این است. نه برای کسی که کل درسهایش را نخوانده و میگوید ما را شفاعت میکنند. نه دیگر، آن کسی که زحمت میکشد یک جایی هم پایش لغزیده. کوه را دارد میرود بالا، تلاشش را هم میکند، یک جایی هم پایش لغزیده و خورده زمین. دست او را میگیرند. حداقل 5 شرط برای شفاعت گفته شده که شامل خیلی از ما مفتخورها نمیشود. شفاعت پارتیبازی نیست. شفاعت حلقهای است در زنجیرة تکامل انسان به اجازه و اذن خداوند و بهخاطر روح بزرگ و قدرت روحی که اولیای خاص خدا دارند. شفاعت سطوح مختلف دارد. سطح بالای آن پیامبر اکرم(ص) هستند. انبیاء هستند. حضرت عیسی(س) شفاعت میکنند. انبیاء بزرگ دیگر شفاعت میکنند. سطحهای بعدی هم دارد. شهدا شفاعت میکنند. علمای صالح که به حرفهایشان عقیده داشتند و التزام داشتند و پای حرفهایشان ایستادند. علمای صالح الهی اینها شفاعت میکنند. خیلی کسانی که کارهای مهمی کردند یک سطوح پایینتر از خودشان را میتوانند شفاعت کنند. حتی روایت داریم پدر و مادرهای خاصی در یک حدی در یک شرایطی میتوانند برای فرزندشان شفاعت کنند. یا معلم برای شاگرد. اینها البته دایرهاش محدودتر و پایینتر است. خب بحث ما شفاعت نبود. میخواهم بگویم که دو بحث است، یکی اینکه عزاداری و زیارت اباعبدالله قطعاً بالاترین پاداشها را دارد. سیدالشهدا هم شفاعت میکنند قطعاً. اما یک وقت میگویی اصلاً حرکت امام حسین به کربلا برای این بود که ایشان شهید شوند و این شهادت اصلاً برای این بود که یک عدهای بعداً از قِبل زیارت و عزاداری و شفاعت به پاداش برسند. این نیست. این خلاف منطق اباعبدالله(س) است. در واقع نتیجه غیر از هدف است. هدف کربلا اینهایی که گفتم نیست. اما نتیجهاش، جزو نتایجش اینها هم هست. خب سیدالشهدا میفرمایند که برگردید ببینید خداوند چرا نخبگان امتهای قبل را توبیخ کرد؟ قولهم الإثم. حرف مفت در جامعه زیاد زده میشد اینها هم هیچچیز نمیگفتند. دیروز یکی از دوستان یک چیزی نشان داد در اینترنت، یک آقایی که در هنرمندها خیلی هم آدم مذهبی است، پرسیدند فلان کس که رفته فلانجا علیه دین حرف زده و در خارج لخت مادرزاده شده این چیست؟ یکی دیگر هم از یک طرف چیزی گفت که آن را نفهمیدم چه و که را گفت. بعد ایشان میخواست بگوید ما اخلاقی و مهربانیم، گفت هر دویشان محترماند. هر دو کار درستی کردند. اصلاً نباید قضاوت کرد. یکی دوست دارد برهنه شود یکی دوست دارد آنطور باشد. ما به هر دو احترام میگذاریم. ریش هم دارد. ریش و آرم مذهب. اینها دو تیپ هستند، یک عدهشان اصلاً نمیفهمند. سواد این مباحث را اصلاً ندارند. همینطور یک لحظه میکروفن را جلویشان میگیرند یک چیزی بگویند که صاحب میکروفن خوشحال شود. در یک جمعی هستند میگویند چه بگویم اینها برای من کف بزنند خدایا؟ یک عده هستند اصلاً نمیفهمند این چیزها را. یک عده هم هستند بهاصطلاح میفهمند ولی فهم اینجوری. آقا در جامعهای که قولهم الإثم یعنی سخنان گناهآمیز، یعنی وقتی گفتی گناه ثواب مساوی است یعنی داری تمام انبیاء را ندانسته و نخواسته انکار میکنی. کسی که میگوید ما هم به گناه و فساد احترام میگذاریم هم به حق احترام میگذاریم این چه فرقی دارد با آنهایی که در عاشورا و کربلا گفتند هم حسین کارش محترم است هم یزید، هر دو. و کسانی که همین الان جزو جریانهای ناصبی هستند بعضیهایشان. همین تکفیریها. البته بعضیهای شان نه همهشان. چون ما تکفیری هم داریم که ضد یزید است. امام حسین را قبول دارد ولیکن خط امام حسین را نه. اما این تکفیریهای خبیث دشمن اهل بیت این گروهشان رسماً میگویند در عاشورا در کربلا حسین رضی الله عنه بهدست یزید رضی الله عنه کشته شد. خدا از هر دویشان قبول کند. خب وقتی کسی میگوید من هم به آن کسی که فاسد شده احترام میگذارم هم به آن احترام میگذارم، تصمیم گرفته و تصمیمش محترم است، خب پس عمو اصلاً مسلمانی چیست؟ فرق اسلام و مسلمان و کافر و اسلام و کفر چیست؟ فرق صلاح و فساد چیست؟ هم به صلاح احترام میگذاری هم به فساد احترام میگذاری؟ فکر کردی این مدارای اخلاقی است؟ این سعه صدر است؟ این از سعه صدرهایی است که میگوید هم حسین به وظیفهاش عمل کرد هم یزید به وظیفهاش عمل کرد. حسین اجتهاد کرد یزید هم اجتهاد کرد. این است دیگر. بله قضاوت کردن در مورد اشخاص کار آسانی نیست نباید هم قضاوت کرد. در روایت هم به ما میگویند راجع به اشخاص، راجع به خودت هم قضاوت نکن چون ما نمیدانیم آخرش خود ما جهنمی هستیم یا نیستیم. حتی اگر همین الان خیلی مطمئن هستی که بهشتی هستی. اما راجع به اشخاصی که علناً خلاف فرمان خدا عمل میکنند تو دیگر اینجا نمیتوانی بگویی سعة صدر و به این عمل احترام میگذاری. به این عمل احترام میگذاری؟ مبنایت چیست که احترام میگذاری؟ مگر ما حق داریم هم به عادل هم به ظالم احترام بگذاریم؟ معنی این آن است که عدل و ظلم با هم مساویاند. معنی این آن است که خون حسین بیخودی ریخت اینها با هم فرقی نمیکرد. دقت کنید قضاوت راجع به اشخاص که چه کسی چرا این کار را کرد در اسلام جایز نیست. اسلام میگوید تا میتوانی به دیگران حسن ظن داشته باشد حمل بر صحت کن. در مورد خودت وسواس داشته باش و حمل بر صحت نکن. خودت را مدام محاکمه کن، از خودت مراقبت کن و خودت را اصلاح کن. این حرف اسلامی است. اما یک کسی بیاید علناً یک فسقی یک گناهی انجام بدهد یک حرف مفتی بزند بعد ما بگوییم ما به حرف مفت احترام میگذاریم همانقدر که به حرف حق احترام میگذاریم. توحید و شرک هر دو بالاخره یک کسانی شرک را قبول دارند یک کسانی توحید را قبول دارند. ما به هر دو احترام میگذاریم چون هر دو انتخاب خودشان است. که گفته انتخاب هر کسی محترم است؟ آن کسی که آدم میکشد انتخاب کرده، آنی که میرود زنا میکند و تجاوز جنسی میکند آن هم انتخاب کرده. آن که رفته معتاد شده هم انتخاب کرده. به انتخاب شما هم احترام میگذاریم شما کراک را انتخاب کردید، شیشه را انتخاب کردید، هروئین را انتخاب کردید. ایشان هم دارد چایی میخورد. به هر دو انتخاب احترام میگذاریم. این احترام به انسان است. نه آقا جان این کلاهبرداری است. امام حسین میفرماید چرا خداوند قبلیها را دارد توبیخ میکند؟ لولا ینهاهم الربانیون والاحبار عن قولهم الإثم، برای اینکه میدیدند جریانهای فاسد فرهنگی، جریانهای غیر اخلاقی به اسم هنر و اسمهای مختلف مطرح میشود و همه همینطور نگاه میکنند. عنوانهای روشنفکرانه یا عنوانهای شرعی و مذهبی روی آن میگذارند. غیبت نکنید، غیبت یزید را نکنید. یکی از بستگان ما خدا رحمتش کند اینقدر آدم خوبی هم بود، مذهبی بود فوت کرد خدا رحمتش کند. از بستگان نزدیک ما بود. سال 56 این جلسات سیاسی یک عده از مبارزین منزل ابوی ما گاهی تشکیل میشد. تیپهای جریانهای مختلف بودند. آنزمان همه با هم بودند، بعداً همه با هم دعوا کردند. آنزمان چون همه روی اینکه شاه باید برود اتفاق نظر داشتند خیلی روی عقایدشان و دیدگاههایشان که بعداً چه باید کرد حساس نبودند. خیلی هم نمیدانستند خودشان دقیقاً بعداً چه میخواهد بشود. لذا در این جلساتی که تشکیل میشد بعداً در مشهد بهصورت هفتگی و هر دو هفته تشکیل میشد. سن من کم بود 13،14 سالم بود ولی خب اینها را میدیدم و حرفهایشان را میشنیدم. تیپهای مختلف از ملیگرا، مذهبی، چپ، راست اینها بودند و آدمهای سرشناسی هم میآمدند. فامیل ما آن اتاق بود میدید که این جلسات گاهی تشکیل میشود گاهی تا ساعت 2 و 3 صبح نزدیک به اذان صبح آنجا بحث میکنند. ایشان میگفت چه میگویند اینقدر حرف میزنند تا صبح. آخر حرف دو کلمه سه کلمه، اینها از 4 عصر میآیند مینشینند تا 4 صبح. 10 ساعت مینشینند آنجا حرف میزنند. یک 3، 4 بار از من پرسید. من 12، 13 سالم بود. بعد دیدم که هی پیله میکند ایشان میگوید چه میگویند؟ گفتم بابا دارند علیه شاه حرف میزنند. بعد ایشان واقعاً صادقانه گفتند که خب این درست است میشینند تا نصفهشب غیبت شاه را میکنند؟ یعنی به اسم یک عمل ظاهراً اخلاقی غیبت شاه که خودش آنجا نیست که از خودش دفاع کند طفلک، به اسم اینکه غیبت نکنید یک ظلم و فساد بزرگ که دیگر که مانده نفهمد شاه دارد چه کار میکند. و ایشون واقعاً این حرف را صادقانه میگفت. حالا اینکه اسمهای خوب بگذاریم، اسمهای ظاهراً اخلاقی. غیبت نکنیم، قضاوت نکنیم، کسی را رد نکنیم. خب بله اینها در مورد چه کسی گفته شده؟ در مورد چه کسی گفته شده؟ پس بگو که اصلاً مبارزه با ظلم چه معنایی پیدا میکند و مبارزه با ظالم. تازه امام حسین میفرمایند هم مبارزه با ظلم رد مظالم، هم مبارزه با ظالم هر دوی آن لازم است. باید اسمش را ببری جلویش بایستی و بگویی تو. اگرنه غیر از امام حسین هم که همه میگفتند ظلم هایی بالاخره وجود دارد ولی جلوی کسی نمیایستادند. امام حسین گفت بله ظلمهایی وجود دارد باید جبران بشود. اما این ظلمها ظالم دارد. این فعل فاعل دارد و فاعلش تویی. دیگر چه؟ أکلهم السُّحت. جریانهای فاسد فکر فرهنگی در جامعه راه میافتاد حالا الان در سایتها در فضای مجازی در روزنامهها قشنگ نگاه کنید میگویند فرقی نمیکند هنرمند ارزشی و غیر ارزشی ندارد، فرقی نمیکند. یعنی چه آقا؟ یعنی هنری که میآید از فساد دفاع میکند با هنری که مبارزه کند با فساد اینها با هم مساوی هستند؟ آقا علم علم است، مسائل علمی، فرقی نمیکند ارزشی و غیر ارزشی نداریم. یعنی چه؟ یعنی ارزش و غیر ارزش نداریم یا اگر داریم مهم نیست. مهم این است که جنابعالیها سر قدرت بمانید. مهم این نیست که سر حق چه میآید سر باطل چه میآید. تو بمانی برات کف بزنند همهجا، دیگر سر حق و باطل چه میآید به ما مربوط نیست. امام حسین فرمود شما ندیدید امتهای قبل را بزرگان و نخبگانشان را خداوند چطور توبیخ میکند که لولا ینهاهم الربانیون والاحبار، این آدمهایی که ادعای مذهبی میکردند میگفتند مذهب رابطة شخصی انسان با خداست. مردم مهربان باشید، دروغ نگویید، گناه نکنید، غیبت همدیگر را نکنید، همین والسلام. نه آقا جان فقط اینها نیست. خطاب اصلی به صاحبان قدرت و ثرورت و رسانه است که سرنوشت دیگران را دارند کج میکنند در سطح جهان، در سطح ملی، در سطح محلی. پس یکی قول إثم، جریانهای فاسد فرهنگی، تربیت غلط، رسانة غلط. دوم دیگر أکلهم السُّحت، مال حرام میخوری و اسمهای خوب روی آن میگذاری. أکل السُّحت یعنی حرامخواری. روی رشوه اسم هدیه میگذاری. روی اختلاس اسم اضافه حقوق فیش حقوقی میگذاری. در مسائل بانکی بعضی بانکها بعضی جاها حساب کتابی در کارت نیست اصلاً، از چه کسی چقدر بگیری از چه کسی هیچی نگیری. بعد اسمهای علمی روی آن بگذاری. اینها علم توسعه است. علم اقتصاد است. خب سیدالشهدا میفرماید قبل از شما هم این کلاهبرداریها را کردهاند، خدا هم توبیخشان کرده، شما نفر اول نیستی که. خیانت بکنی اسم مذهبی یا اسم روشنفکرانه روی آن بگذاری. أکلهم السُّحت. بعد امام حسین فرمودند لو الی الذین کفروا من بنی اسرائیل. خداوند وقتی اسم اینها را میآورد که چطور آگاهان و آدمهایی که مدعی اخلاق و مذهب و دین هستند این کارها را میکنند یا جلوی چشمشان این اتفاق میافتد و هیچچیز نمیگویند بعد از این خداوند گفت لُعِنَ، ملعونند، نفرین بر کسانی که کافر شدهاند از بنی اسرائیل. یعنی این را خداوند کفر میداند و شما را ملعون میداند. الی قوله لبئس ما کانوا یفعلون، چه بد است این رفتار. این ترجمة قرآن است؛ چه زشت و نفرتانگیز است این طرز رفتار. امام حسین میفرماید کلام خدا را نمیشنوید؟ اینها آیات قرآن نیست؟ انّما عابَ اللهُ ذلک علیهم، این را بر آنها عیب گرفت. لأنّهم کانوا یَرَونَ مِن الظّلمه، چون میدیدند جلوی چشمشان ظلم میشود گناه میشود، الذّین بَینَ اَظهُرهم، پیش چشمشان این کارها میشود، المنکر والفساد، هم گناه میکردند هم فساد هم ظلم، فَلا یَنهَونَهُم عَنْ ذالک، میایستادند بر و بر نگاه میکردند. یا کنار آن عبور میکردند میگفتند سری که درد نمیکند دستمال نبندیم. به من چه؟ دیگران هستند. فَلا یَنهَونَهُم عَنْ ذالک نهی نمیکردند، صدایشان درنمیآمد. دوباره عرض میکنم کلمات امام حسین(ع) است. تفسیر قرآن از طرف امام حسین(ع) است. فرمود اینها این قضایا را میدیدند همهچیز را هم میدانستند که چه درست است چه غلط است. دیگر بیحال هستند. رخوت و بیحالی، حالا مهم نیست آقا. همین یک مورد که نیست موارد دیگر هم بوده، حالا چکار کنم مثلاً من الان؟ الان مثلاً ما چکار کنیم؟ بارها من دیدم در این جلسات میگوییم آقا اینجوری اینجوری اینجوری. میگویند بله درست میگویید حالا که چه؟ هیچی خاک بریز روی سرت. که به تو گفته مسئولیت قبول کنی؟ شرعاً بر تو حرام است، بکش کنار. مجلس هستی، دستگاه قضایی هستی، دولت هستی، در رسانه هستی، هر جا که هستی اگر نمیتوانی به وظیفهات عمل کنی بکش کنار چرا توجیه میکنی؟ فلا ینهونهم. بعد سیدالشهدا میفرمایند بگویم چرا سکوت میکردند؟ چرا نهی نمیکردند و از کنارش رد میشوند؟ خیلی عجیب است، رغبةً فیما کانوا یَنالُونَ مِنهُم، یکی طمع. میگفتند سکوت میکنم تأیید میکنم اینها هم سبیل مرا چرب میکنند. اضافه حقوق میدهند. مشهور میشوم برایم کف میزنند. احترام پیدا میکنم. منزلت. رغبةً فیما کانوا یَنالُونَ مِنهُم و رهَبَةً ممّا یَحْذَرونَ، یکی هم ترس. احتیاطهای محافظهکارانه. نکند من این را بگویم بعد آنطور شود بعد آنطور برداشت شود بعد آنطوری شود بعد آخرش به من صدمهای بخورد یا مشکلی برای من پیش بیاید. امام حسین به آنها خطاب میکند و میفرماید شما هم همانقدر که آنها بیدین بودند بیدین هستید، با وجود همة اداهای مذهبیتان. بعد میفرماید وَاللهُ یقولُ فَلا تَخشَوا النّاس. الله تبارک و تعالی مگر نگفت که از مردم از این و آن نترسید از من بترسید؟ روی اینها حساب نکنید روی من حساب کنید. طرف من شما هستم نه اینها. و قال المؤمنون و المؤمنات بَعْضَهُم اَولیاءُ بَعْض. امام حسین میفرماید خداوند در قرآن آن اولی آیة 63 مائده، بعد 87 و 89 مائده، این یکی که الان عرض میکنم 44 سورة مائده و آیة 71 سورة توبه. اینها آیاتی است که امام حسین انتخاب کردند در آن سخنرانی یکی یکی میخوانند خطاب به بزرگان جهان اسلام. میفرمایند شما دوباره دارید همان مسیر را تکرار میکنید. دوباره دارید بیخیال میشوید، سست میشوید و کمکم آلوده میشوید و هی توجیه میکنید. در حالی که قال المؤمنون و المؤمنات، مردان و زنان مؤمن. اینجا مرد و زن نداریم. قبلاًها بیشتر حالا الان هرچه پیشتر میرویم کمتر ولی دیدهاید بعضیها تا یک خانمی میآید در این مسائل سیاسی اجتماعی اظهار نظر میکند میگوید بابا یک زنی یک چیزی گفته، برو خانم برو ضعیفه. این خلاف منطق قرآن است. زن مسلمان عفیفه است، ضعیفه نیست. معلم زن مسلمان فاطمه زهرا(س)، حضرت زینب(س). کجای ایشان ضعیفه است؟ انقلابیترین و محکمترین سخنرانیها برای حضرت زینب است. یزید ابرقدرت جهان جلوی آن ایستاده، این اسیر است آن حاکم است بعد میگوید وضع ما به یک جایی رسیده است که باید با یک آدم کثیفی مثل تو حرف بزنم. این است زینب. کار ما به جایی رسید که باید بایستم چشم در چشم تو با تو حرف بزنم. تو لیاقت یک تف انداختن هم نداری، با تو حرف بزنم؟ این است زن مسلمان. در اوج عفت و عزت هر دو با هم. پاکی و بزرگی. و بعد به او میفرمایند یزید تو فراموش خواهی شد و ما تا ابد خواهیم ماند. اینها جملههای زینب است. شما در تاریخ دفن میشوید و ما تا ابد خواهیم ماند. حالا الان زینب زنده است یا یزید؟ اصلاً قبر یزید کجا هست؟ کدام مستراح است الان؟ زینب گفت ما میمانیم شما میروید. خب قرآن اینجا میفرماید المؤمنون و المؤمنات، مردان و زنان مؤمن. اینها را سیدالشهدا دارند میگویند. بَعْضَهُم اَولیاءُ بَعْض، همهشان نسبت بهم ولایت دارند. ولایت سیاسی اجتماعی، ولایت انتقادی و اصلاحی، امر به معروف و نهی از منکر. قرآن میفرماید زنان و مردان مؤمن همة شما نسبت به هم ولایت دارید و احساس مسئولیت کنید. حق دخالت دارید در مسائل سیاسی اجتماعی و سیاسی و وظیفه دارید موضع بگیرید، امر و نهی کنید، مطالبه کنید. بَعْضَهُم اَولیاءُ بَعْض یَأمُرُونَ بالمعروف و یَنهَونَ عَن المُنکر. این آیه را امام حسین آنجا میخوانند که نمیشنوید خداوند میفرماید ما اینجا مرد و زن هم نداریم. مردان و زنان مسئولند دخالت کنند و در برابر ضد ارزش و فساد و گناه و ظلم و منکرات بایستند و اعتراض کنند. خدا این ولایت را به شما داده؟ در این حد همة شما ولی امر جامعه هستید و ولایت دارید. بعد امام حسین میفرمایند فَبَدَأَ اللهَ بِالْأَمرِ بِالمعروف وَالنَّهیَ عَنِ المنکَرِ فَریضَةً مِنْه. چرا خداوند این آیه را با مقولة انتقاد و نظارت و اعتراض و پیشنهاد یعنی امر به معروف و نهی از منکر شروع کرد؟ امر به معروف و نهی از منکر یعنی همة ما در کل مسائل اجتماعی دخالت کنیم. همة ما حق بلکه وظیفه داریم که نظارت کنیم. همة ما حق داریم که سؤال کنیم. حق داریم انتقاد کنیم و باید به ما جواب بدهند. همه حق دارند برای اصلاح امور جامعه و امت اسلامی پیشنهاد مثبت بدهند. امر به معروف، مطالبه کنند بگویند این کار باید بشود و اعتراض کنند، نهی از منکر، بگویند آقا این کار نباید بشود. و صاحبان قدرت و ثروت و رسانه همه باید پاسخگو باشند. همه، همهمان هم پرسشگر هستیم هم پاسخگو. تک تک ما. این است فرمان قرآن. امام حسین میفرماید مگر خداوند به شما نگفت تک تک شما باید احساس مسئولیت کنید که چه اتفاقی دارد در جامعه در حکومت و مسائل اجتماعی میافتد؟ در اقتصاد، در سیاست، در روابط بینالملل. مگر خدا نگفت مردان و زنان بعضهم من بعض، همة شما از یکدیگرید. شما با هم هستیدة مال هم هستید، شما یک پیکرید، یک امتید، شما یک نفرید. چطور میایستید نگاه میکنید و هر کسی میگوید من، منافع من، ضرر من. سرتان را انداختید پایین میروید دنبال مسائل شخصی خودتان میگویید هر اتفاقی افتاد برای دیگران یا جامعه، یا جامعة اسلامی یا جامعة جهانی به من ربطی ندارد. آقا صدور انقلاب یعنی من بهعنوان یک انسان در برابر سرنوشت کل بشریت مسئول هستم در حد توانم. این است. هر جا کسی به کسی در هر گوشة عالم ستم میکند من بیطرف نیستم در حد توانم. معنی آن این است. انقلاب اصلاً یعنی همین. صدور انقلاب یعنی همین. یعنی امر به معروف و نهی از منکر ملی و بعد جهانی و بینالمللی. به بشر نباید ظلم بشود، خداوند نباید معصیت بشود هر جای عالم. از همین دانشکدة خودتان تا خانههایتان، خانههایمان تا سطح جهان هر جا که دستمان برسد و صدایمان برسد. امام حسین فرمود همة اینها را میدانید، چرا خداوند این توبیخ را با فرمان امر و نهی شروع کرد؟ فریضة من، گفت این واجب است. این یک کار تشریفاتی نیست، امر به معروف و نهی از منکر فریضه است. مثل نماز است مثل روزه است. از آن هم واجبتر است. چرا؟ چرا؟ امام حسین میفرماید میدانید چرا امر به معروف و نهی از منکر یعنی نظارت اجتماعی، اصلاح اجتماعی، انتقاد اجتماعی، پیشنهاد، مرد و زن در وسط صحنه. منتها به حسب شرایط و با حفظ مسائل اخلاقی، انسانی، شرعی. لِعِلمِهِ بِاَنَّها اذا اُدِیَت وَ أقیمَت، چون خداوند میداند و ما و شما هم میدانیم که اگر همین مسئله یعنی حضور اجتماعی، حضور در صحنه هم نظارت و پرسشگری و پاسخگویی اگر همین زنده بماند، أُقیمَت، اقامه شود و سرپا بایستد، آنوقت چه میشود؟ اِستقامَتِ الفرائِضُ کُلُها. بقیة همة واجبها و تکلیفها و ارزشها همة آنها هم اقامه میشود و سرپا میماند. میدانید چرا؟ چون هر ارزشی که ضعیف شد و مورد حمله قرار گرفت کل امت باید بیایند کنارش امر به معروف و نهی از منکر کنند. تا یک جا یک گناه و یک ظلمی میبینند همه باید بیایند اعتراض کنند. با رعایت همة آداب اعتراض و ادبش اخلاقش و قانونش. البته این مفهومش بلبشو نیست که فردا یک کسی بگوید من به همسایهام اعتراض دارم، از روی دیوار برود خانة همسایه که من میخواهم تو را نهی از منکر کنم. نهی از منکر واجب است. نهی از منکر واجب است یک آدابی دارد. فکر نکنی بیایی در خانة من کشف منکر کنی بعد بیایی وسط خانة من در حریم خصوصی من... در حریم عمومی هم آدابی هست. اما نباید اینها توجیه و ترک بشود. این ارزش است. پرسشگری ارزش است، پاسخگویی ارزش است. اینها تشریفات نیست. امام حسین میفرماید اگر اصل را درست احیا کنید و خداوند این اصل را مقدم کرد در این آیه، اگر این را سرپا بایستد اقامه کنید کُلَها هَیِّئُها وَ صَعبُها. بقیة ارزشها سخت و آسان آن، همة آنها زنده میماند. چون این از همة آنها دفاع میکند. این یک مکانیزم اصلاحات دائمی اجتماعی و دفاع از ارزشها و مبارزه با ضد ارزشهاست. هر ارزشی به خطر بیفتد این میآید سریع دفاع میکند. یعنی همه میآیند کنارش دفاع میکنند. هر ضد ارزشی ویروس و باکتری خطرناکی که وارد یک جامعه شود در سطح حکومت یا در سطح افکار عمومی و فرهنگی اجتماعی همه میآیند کنارش میایستند و جلویش میایستند. حالا هر کدام البته امر و نهی و حضور در صحنه از سنخ همان کار باید باشد. مثلاً مبارزه با اعتیاد، طلاق، رکود اقتصادی، بیکاری، اینها یک جور است. مبارزه با تهاجمات ضد اخلاقی و فرهنگ عمومی جامعه یک جور است، مبارزه با فساد اقتصادی یک جور است ولی در برابر همة اینها همه باید هم آگاهی هم آزادی و احساس مسئولیت داشته باشند. اینجاست که میفرمایند ذالک عن الأمر بالمعروف و نهی عن المنکر. میدانید چرا؟ چون این امر فرمان به خوبیهاست. امر به معروف یعنی فرمان به خوبیها، مطالبة همة خوبیها، هرچه که خوب است، هرچه که ارزش است. و نهی از منکر یعنی مقاومت در برابر همة بدیها. امام حسین فرمودند این در عمل همة احکام دیگر اسلام و ارزشهای اخلاقی دیگر را این حفاظت میکند. این را نگذارید فلج شود. نگذارید در جامعه باب شود همه بگویند به من چه به تو چه به ما چه به شما چه. به همة ما همهچیز مربوط است. بخصوص آنچه که در حریم عمومی اتفاق میافتد. نباید بگذاری کسی پیش چشم تو قربانی شود، میتوانی کمکش کنی و از کنارش عبور کنی. در روایت ما گفتند اگر کسی ببیند که در فامیل، همسایهاش، آشناهایش، ادارهاش، کنار خیابان، یک کسی کمک میخواهد و بگوید بقیه هستند و رد شود این ایمان ندارد، این بیدین است. اینها در روایت ماست. فرمودند در روز قیامت جهنمی میشوی. وقتی میبینی یک انسانی یک خانوادهای یک ملتی گرفتار است میتوانی کمکش کنی و کمک نکنی. بگویی به من چه. اینها علامت بیدینی است. فرمودند اینها شما را جهنمی میکند. شما میدانید خیلی از ما مسلمانهای شناسنامهای و شیعههای شناسنامهای جهنمی هستیم. کسی نگفته مسلمانها و شیعه جهنم نمیروند جهنم برای بقیه است. این حرفها نیست. بسیاری از ماها که در شناسنامهمان نوشته مسلمان و شیعه اثنی عشری جهنمی هستیم. چون آنجا که به شناسنامههای ما نگاه نمیکنند. این شناسنامهها برای دنیاست. قوانین دنیاست. از اینجا که گذاشتنت در قبر دیگر شناسنامهات اینها نیست. شناسنامة هر کسی اعمال و عقاید و اخلاقش است. حساب کتاب مؤمن و کافر دنیا با مؤمن و کافر آخرت لزوماً همهجا یکی نیست. امام حسین فرمودند به شما بگویم حضور اجتماعی یعنی چه که به مسئولیتتان عمل کنید؟ دعا الی الاسلام. دعوت همه به اسلام. نظری و عملی. مع رد المظالم، جبران بیعدالتیها و رساندن حق به صاحبان حق و مخالفت ظالم. مخالفت با ظالم. اسمش را ببر جلویش بایست بگو تو حق نداشتی این کار را بکنی چرا کردی؟ نه اینکه کلی، در کل ظلم بد است، در کل انشاالله ظالمها بروند جهنم. خود ظالمه هم میگوید آفرین دست بزنید برایش ظالمها بروند جهنم. فرق امام حسین با بقیه این بود همه میگفتند ظلم بد است، باید با ظالم مبارزه کرد اما امام حسین علاوه بر این گفت تو ظالم هستی من جلوی تو میایستم. برای همین امام حسین را میکشند، با بقیه کاری ندارند. بقیه همه میگویند ظلم بد است ولی بیخ خر کسی را نمیگیری. در کل ظلم بد است. امام حسین گفت در کل ظلم بد است در جزء هم تو بدی. مصداقش هم تو هستی. وَ قِسمَةِ الْفَیْءِ والغنائِم. اموال عمومی را درست تقسیم کردن. همه سهم دارند، همه سهم دارند، همه سهم مساوی دارند. اینها حرفهای امام حسین(س) است. فرمود ما برای اینها درگیر شدیم و میشویم با اینها. وَ أَخذِ الصَّدَقاتِ مِن مَواضعا و وضعَها فی حقِّها. گرفتن مالیات از آنجایی که باید گرفت و مصرف کردنش در آنجایی که باید مصرف شود. یعنی اضافه مازاد ثروت از سرمایهداران و ثروتمندان باید منتقل کنی به فقرایی که زحمت میکشند ولی باز هم گرسنهاند، نه مفتخورها. و نیازمندان. فرمود قضیه این است. ما سر اینها ایستادیم. اسلام یعنی اینها. و اینکه ادبیات دشمن اینطور که شما فکر میکنید که آنها همش میگفتند اسلام بد است، امام حسین میگفتند اسلام خوب است؛ آنها میگفتند ظلم خوب است، امام حسین میگفتند نخیر عدالت خوب است. اصلاً این حرفها نبوده. اینقدر معاویه قشنگ صحبت میکند. سخنرانیهای معاویه را بروید بخوانید. مردم تقوا داشته باشید، مردم مهربان باشید. من در مسائل خصوصی شما دخالت نمیکنم، من به دین شما کار ندارم. دینتان با خداست. فقط مزاحم من نشوید. اینقدر حرفها. یک وقت در نهجالبلاغه خطبهای دیدم که سید رضی میگوید این خطبه خیلی زیبا است از امیرالمؤمنین نقل میکند و در آخر میگوید در ضمن فلانی گفته این سخنرانی مال معاویه است نه علی. یعنی معاویه یک جاهایی عین علی حرف میزد که طرف شک کرده است این سخنرانی برای علی است یا معاویه؟ شما فکر میکنید یزید میگفته اسلام بد است، قرآن بد است، پیغمبر بد است، بدها بد هستند خوبها خوب هستند؟ نه آقا. اینقدر قشنگ حرف زده. یزید اولاً شاعر مسلک است. یک جوان شرابخوار روشنفکر شاعر مسلک است. خیلی اهل تفریح است. انواع و اقسام تفریحات دارد. تفریحات مدرن. حیوانات دستآموز تربیت کرده. مثلاً بوزینه میمون تربیت میکرد که خودش با میمونش با هم مسابقة اسبسواری میدادند. یعنی میمون اسبسوار بود. که یکی از این میمونهایش وقتی مرد یک هفته در شام در جهان اسلام اعلام عزای عمومی کردند بهعنوان حقوق حیوانات. حقوق حیوانات. این ها قشنگ حرف میزدند. یزید چه میگوید به امام حسین؟ میگوید مردم داشتند زندگیشان را میکردند ولی همه را به جان هم انداختی. حرف یزید این است. یزید که نگفته من ظالم هستم تو عدالتخواهی ولی من تو را میکشم. بعدش هم وقتی هم کشته شد حضرت زینب و حضرت سجاد یک کاری کردند که اینها دیگر نتوانستند دفاع کنند، در شام شرمنده شدند. بعدش هم زد زیرش گفت من نگفتم حسین را بکشند، من گفتم کنترلش کنند. کی گفتم سرش را ببرید و این کارها را با او بکنید؟ بعد خودش مجلس عزای امام حسین گرفت. عزای رسمی. گفت برای حسین اشک بریزید ولی راجع به فلسفة عاشورا و کربلا و اینکه چه کسی چه کسی را کشته و چرا گفته، این چه میگفت آن چه میگفت راجع به اینها حرف نزنید. فقط عزا بگیرید. اولین عزای تشیع لندنی را خود یزید گرفته. خودش صاحب عزا بود. جلاد صاحب عزای شهید است. خود جلاد دم در مجلس مینشیند و خوشآمد میگوید. این میشود مجلس عزای آمریکایی، اسلام آمریکایی.
والسلام علیکم و رحمت الله.
هشتگهای موضوعی