شبکه چهار - 20 دی 1398

استکبار جهانی، ضد استکبار جهانی می‌طلبد - قسمت اول-(مبانی تئوریک نبردهای چریکی سپاه قدس در جهان)

نشست (فقه جهاد بین‌المللی آزادی‌بخش و حق جهانی "سعادت") _ دانشگاه امام صادق علیه السلام _ ۱۳۹۴

بسم‌الله الرحمن الرحیم

محضر برادران عزیز سلام عرض می‌کنم. از دوستانی که باب این بحث را گشودند تشکر می‌کنیم و امیدوار هستیم انشاالله گشوده نگه دارند چون این مسئله‌ای است که تازه آغاز شده و ما در ابتدای این راه جهاد دعوت جهانی هستیم و یک مسئله‌ی موقت نیست. شاید مسئله‌ی اصلی ما در عرصه‌ی جهان امروز است و در داخل کشور در جهت‌گیری حاکمیت هم بسیار مؤثر است. یک وقت جهاد ابتدایی و جهاد دعوت حمله به سرزمین‌های دیگر با ارعاب مسلحانه برای دین و تغییر مذهب مردم است. من معتقدم اصلاً چنین چیزی در زمان پیامبر(ص) و معصوم هم اتفاق نیفتاده است. چنین چیزی جزو مطالبات اسلام نیست که مثلاً شمشیر بر گردن مسیحیان و یهودیان بگذاریم و بگوییم ما آمده‌ایم تا شما را رستگار کنید و باید یا از سر ترس شهادتین را بگویید یا اعدام می‌شوید. مواردی که در تاریخ هست عمدتاً مربوط به پس از پیامبر(ص) است. مربوط به دوران‌هایی است که به نام جهاد به دنبال فتحوحات نظامی بودند و به طور خاص بنی‌امیه و بنی‌عباس این کار را کردند. روش دعوت به توحید، دعوت به عدالت و اخلاق، دعوت به سعادت و تسلیم در برابر حق را خود قرآن کریم فرموده است. مجادله به روشن احسن و حتی قرآن راضی به گفتگوی خوب هم راضی نیست بلکه می‌گوید گفتگویی که دیگر از آن بهتر نشود. «جادلهم بلتی هی احسن...»، یعنی گفتگو در عالی‌ترین سطح و اشل به لحاظ اخلاقی و عددی و منطقی باشد و در کنار آن تعبیر موعظه می‌آید و آن مربوط به جایی است که مخاطب مشکل نظری ندارد و یک سوء تفاهم اخلاقی و عاطفی برای نرم کردن احساسات اوست و برای این‌که به او تفهیم بشود که ما قصد غلبه بر تو نداریم و قرار نیست ارباب شما را عوض کنیم و شما همچنین برده باشید و همچنین دعوت به کتاب و حکمت است. تغییر دین از این راه‌هاست. کل آیات و روایاتی که مربوط به جهاد هست را باید کنار هم بگذاریم و بررسی کنیم. این‌جا من یک استدلال‌هایی دارم که بر اساس آیات و روایات است و با همان متد فقه جواهری که البته اختصاص به بنده ندارد و من این فکر را قبول دارم که جهاد ابتدایی به مفهوم شکستن دولت کفر و صولت طاغوت در عالم در حد امکان و توان با توجه به همه‌ی مصالح منعی در عصر غیبت ندارد. بلکه به محض این‌که قدرت آن را پیدا کردی باید این کار را بکنی. هدف جهاد ابتدایی به این معنای عام که اختصاص به زمان معصوم ندارد، اول کمک به مظلومین عالم است. هر جا مظلومی هست، حالا مسلمان یا غیر مسلمان باشد که برای هر دوی این‌ها آیه و حدیث داریم، هر جا از ما کمک بخواهد بر ما واجب است در حد توان خود به روش مسلحانه و غیر مسلحانه برای کمک به مظلوم جهاد و مبارزه بکنیم. جهاد ابتدایی اگر شامل این معنا باشد در لسان قرآن و حدیث اختصاص به زمان معصوم ندارد. یا برای رفع موانع دعوت اسلامی که باز برای این‌ هم ادله‌ی شرعی داریم و در بحث صدور انقلاب و گسترش جهانی اسلام و انقلاب ادله داریم. یعنی شما می‌خواهی پیام توحید و عدالت را به صورت مسالمت‌آمیز و منطقی و اخلاقی و با حکمت و کتاب و موعظه به بشر برسانید ولی صاحبان قدرت و ثروت در جهان با سلاح جلوی شما می‌ایستند و می‌کشند و جنگ به راه می‌اندازند و ترور می‌کنند و تحریم می‌کنند و درگیر می‌شوند، در این صورت شما حق دارید با این‌ها درگیر بشوید. پس شما اول خطاب جهانی می‌کنی و بعد در برابر شما مانع عملی و نظامی می‌تراشند و آن وقت شما حق داری در برابر موانع نظامی و سخت‌افزاری وارد جهاد و نبرد سخت‌افزاری بشوی. و الا ما در درجه‌ی اول جهاد نرم‌افزاری داریم. باید گفت حتی این دو مورد را اگر به یک معنای دقیق ذکر بکنیم هر دو جهاد دفاعی محسوب می‌شود. دفاع از مظلوم یک جهاد دفاعی به حساب می‌آید. کلمه‌ی حق را بگویی و بعد به شما حمله کنند و بعد در برابر حمله‌ی مسلحانه دفاع مسلحانه بکنی و در سراسر جهان نبرد چریکی به راه بیندازی، باز هم دفاع است. به یک معنای عام جهاد ابتدایی هست اما به یک معنای خاص این هم جهاد دفاعی است. سوم، شکستن دولت طاغوت و کفر در جهان است. یعنی مستکبرین نباید بر عالم حاکم باشند. خود این یک اصل اسلامی است. جدا از این‌که شما بخواهی کسانی را مسلمان بکنی یا نکنی. دین اشخاص تغییر بکند یا نکند. اصلاً جدا از مسئله‌ی دین اشخاص دولت استکبار و عزت کفر نباید بر جهان باشد. باز برای این آیات و روایاتی داریم. حاکمیت اسلام باید در جهان گسترش پیدا بکند. طاغوت و کفر باید تضعیف بشود. نباید اجازه بدهیم شیطان و شیاطین بر بشریت مستضعف محکوم حکومت کنند و به لحاظ اقتصادی و به لحاظ فرهنگی و سیاسی و نظامی بر آن‌ها مسلط بشوند و ستم کنند و غارت کنند و بخش مهمی از بشریت از حقوق مادی و معنوی مشروع خودشان در دنیا و از حق سعادت در آخرت محروم کنند. پس دست کم این سه هدف که به یک معنا هر سه جهاد دفاعی است و به یک معنای عام جهاد ابتدایی است و هدف هیچ یک این نیست که روی گردن کسی شمشیر بگذاری تا مثلاً یک غیر مسلمان و یک اهل کتاب را مجبور به شهادتین گفتن بکنی. حتی باز راجع به مشرکین بحث است که آیا کسانی که اهل کتاب نیستند و مشرک علنی هستند، یعنی بت‌پرست هستند یا ملحد هستند، آیا آن‌ها هم در مباحث فقهی مثل اهل کتاب هستند؟ باز این‌جا یک بحثی است که الان فرصت نیست وارد آن بشویم. تحلیل بنده بر اساس آیات و روایات این است که در یک مواردی هم که طرف کسی بوده و شمشیر کشیده و به جنگ مسلمین آمده و شکست خورده است، مثل کسی که در حاشیه‌ی جنگ خندق یا احد پیامبر اکرم(ص) در پناه صخره‌ای رفتند که حمام کنند و آن‌جا یکی از این‌ها کمین کرده بود و با نیزه به سراغ پیامبر(ص) آمد و ایشان را تهدید به قتل کرد و گفت آن خدایی که می‌گویی اگر راست است الان تو را باید نجات بدهد. گفت چه کسی تو را از دست من نجات می‌دهد؟ پیامبر(ص) فرمودند همان خدایی که گفتی. او گفت حالا امتحان می‌کنیم. آمد جلو که ضربه را بزند پایش به یک چیزی گیر کرد و بر زمین افتاد. پیامبر(ص) نیزه را برداشتند و گفتند حالا چه کسی تو را از دست نیزه‌ی من نجات می‌دهد؟ گفت مروت محمد و مردانگی محمد من را نجات می‌دهد و بعد در ادامه‌ی همین قضیه موارد دیگری هست که طرف احساس می‌کند در حالت ترس و مجبور بودن است و شهادتین را می‌گوید. این اولاً شکستن لجاجت طرف است نه این‌که الان او با این کار مسلمان می‌شود. همه می‌دانند و پیامبر(ص) بیش از همه می‌داند که کسی با تهدید سایه‌ی شمشیر ایمانش کامل نمی‌شود. نه مؤمن کافر می‌شود و نه کافر مؤمن می‌شود. اظهار کفر و ایمان از سر ترس می‌شود ولی خود ایمان و کفر با ترس به هم تبدیل می‌شود. آیاتی که خود پیامبر اکرم(ص) آورده‌اند و مواردی که خود پیامبر(ص) عمل کردند این را نشان می‌دهد. حالا این‌ها کسانی هستند که به جنگ با ایشان آمده‌اند. صحبت ما در مورد کسانی است که با ما جنگی ندارند. آیا ما می‌توانیم به یک کشور غیر مسلمانی حمله کنیم و بخواهیم مردم آن‌جا را به زور مسلمان بکنیم؟ این مصادیقی که ذکر شد هیچ کدام این‌طور نیست. طرف آمده تا با پیامبر(ص) بجنگد. به جنگ با اسلام آمده است. مثلاً در مورد اسرای بدر نقل شده که این‌ها را بسته بودند. پیامبر(ص) لبخندی زدند و یکی از آن‌ها گفت باید هم بخندی. ما عزیزان مکه بودیم و حالا ذلیل شده‌ایم. پیامبر(ص) فرمودند نه، تو اشتباه می‌کنی. این خنده‌ی من، خنده‌ی پیروزی و غلبه نیست، خنده‌ی من از این بود که شما را باید با زور به بهشت ببرم. خنده‌ی من از این بود که باید مسلمان‌ها هزینه بدهند تا شما نجات پیدا کنید. آیاتی از قبیل «لا اکراه فی الدین قد تبین من الرشد من الغی...»، هم هست که اشاره دارد راه حق و باطل روشن است و اگر بشر فطرت و منطق خود را به کار ببرد می‌فهمد. ضمن این‌که می‌دانید این آیه‌ی «لا اکراه...»، 4 یا 5 نوع تفسیر شده است و همه‌ی آن‌ها هم می‌تواند درست باشد. می‌دانید که در مورد شأن نزول این آیه گفته‌اند بعضی از انصار که در مدینه مسلمان شده بودند، فرزندان این‌ها چون از قبل با یهودی‌های مدینه رفت و آمد داشته‌اند و به حساب انتلکتوئل‌های مدینه بوده‌اند و پیش آن‌ها درس می‌خوانده‌اند و کار بازاری یاد می‌گرفتند، یهودی شده بودند. این‌ها به پیامبر(ص) گفتند که بچه‌های ما مسلمان نشدند. این‌ها مشرک بوده‌اند و حالا یهودی شده‌اند. ما می‌خواهیم این‌ها را مجبور کنیم که بیایند و مسلمان بشوند. طبق بعضی از مشهورترین روایات برای شأن نزول آیه‌ی «لا اکراه فی الدین...»، همین مورد بوده که نه، آن‌ها را مجبور نکنید. اگر می‌خواهند یهودی بشوند، بروند و ما نمی‌خواهیم کسی را با زور مسلمان بکنیم. مواردی از این قبیل زیاد هست و جمع‌بندی که من در این قسمت می‌کنم این است که بحث سیاسی، یعنی شکستن جو کفر و جو شرک، شکستن آتوریته‌ی کفر، اگر مواردی هست که طرف به جنگ آمده و او را گرفته‌اند یا تسلیم شده بگویند باید شهادتین بگویی و تسلیم بشوی، اولاً این طرف محارب است و جنگیده است. ثانیاً ایمان اجباری نیست و قلب کسی از بیرون تغییر نمی‌کند. بلکه باید از درون تغییر کند. روش آن را هم خود قرآن فرموده است که توسط کتاب و حکمت و موعظه‌ی حسنه و مجادله به بهترین روش باشد. بهترین روش به معنی دوستانه‌ترین و منطقی‌ترین و اخلاقی‌ترین و مؤثرترین روش است. این چیست؟ طرف شمشیر را برداشته و به جنگ اسلام آمده و شکست خورده است. آتوریته‌ی این کفر محارب باید بشکند. این نباید سرش را از این صحنه بالا بگیرد و با عزت بیرون برود. کسی که به جنگ اسلام آمده، نباید با عزت بیرون برود. چون این عزت به مفهوم ذلت اسلام است. مسئله‌ی مسلمان کردن مردم روش اسلامی دیگری دارد اما جهاد دعوت، صدور انقلاب، گسترش انقلاب در سطح جهان، دست کم به دلیل آیات و روایات متعدد و دلایل عقلی برای این سه هدفی که عرض کردیم باید صورت بگیرد. می‌خواهم از این بحث جمع‌بندی خود را عرض کنم. نجات مستضعفین و مظلومین وظیفه‌ی شرعی ماست که باید در هر دوره در حد توان انجام بدهیم و این مخصوص به زمان معصوم نیست. دوم این‌که موانع دعوت فرهنگ اسلامی را از سر راه برداریم. یعنی می‌خواهی با دنیا حرف بزنی و اجازه نمی‌دهند و با شما درگیر می‌شوند. پس شما باید با آن‌ها نبرد کنی. معصوم باشد یا نباشد. سوم، گسترش حاکمیت و اقتدار اسلام است. باید آتوریته‌ی اسلام در دنیا قوی بشود که دشمنان اسلام احساس نکنند می‌توانند به پیامبر(ص) توهین کنند و کاریکاتور بکشند و قرآن او را بسوزانند و مسخره بکنند. احساس نکنند که می‌توانند به یکی از سرزمین‌های اسلامی حمله کنند و هر وقت که دلت خواست بیایی و یک کشور اسلامی را غارت کنی و آن‌ها را نابود کنی و به ناموس آن‌ها تجاوز کنی و نفت آن‌ها را ببری و حاکم دست‌نشانده برای آن‌ها بگذاری. این که به وضح جهاد دفاعی است. مسئله‌ی دومی که می‌خواستم عرض کنم این است که امروز اصلاً مبارزه‌ی ملی تقریباً مفهوم خود را از دست داده است. یک زمانی که این ارتباطات و وسایل نبود، جنگ‌های ملی و ناسیونالیستی و مرزبندی‌ها معنی‌دارتر بود. امروز تقریباً هیچ جهاد دفاعی و ابتدایی را نتوان به آسانی در عمل از هم تفکیک کرد. یعنی الان شما مثلاً اگر در عراق و یمن و یا بوسنی که قلب اروپاست نگاه کنی می‌بینی که به مسلمان‌ها حمله کردند. یا در آسیای شرقی و در کشور میانمار و یا در آفریقای مرکزی این‌ها هست و دفاع از این‌ مظلومین بر همه‌ی مسلمان‌ها واجب است. چطور می‌تواند این جهاد دفاعی جهاد ابتدایی نباشد؟ البته به معنی عام جهاد ابتدایی می‌گویم. چون در روایات داریم که معنی خاص جهاد ابتدایی همان کاری است که انبیا کرده‌اند. یعنی برای گسترش اسلام در سراسر جهان باشد. در روایات ما می‌گویند چون آن دعوت خاصی است و خصوصیات خاصی می‌طلبد از معصوم بر می‌آید. بین فقها در مورد این اختلاف شده است. خیلی از فقها و شاید اکثر فقها گفته‌اند جهاد ابتدایی به آن معنای خاص در عصر غیبت واجب نیست و بعضی‌ها گفته‌اند جایز نیست. بعضی گفته‌اند جایز است و حتی بعضی از فقها را داریم که هر چند اقلیت هستند اما گفته‌اند واجب است. فرقی نمی‌کند. ملاک فرقی نمی‌کند. همان‌طور که تشکیل حکومت اسلامی چه معصوم باشد و چه نباشد واجب است منتها استاندارد آن فرق می‌کند. همه‌ی احکام اسلام همین‌طور است و از جمله همین جهاد ابتدایی همین‌طور است. حالا ما با این توصیفی که از این مرزبندی کردیم جهاد ابتدایی ما به یک معنا جهاد دفاعی می‌شود. جهاد دفاعی فقط این نیست که بیایند و خانه‌ی تو را اشغال کنند. اگر در آفریقای مرکزی و در شرق آسیا و در قلب اروپا و یا حتی اقلیت‌های مسلمان در کشورهای کفر مورد ظلم قرار گرفتند و به اسلام و قرآن اهانت شد بر شما واجب است دفاع کنید. نکته‌ی بعدی این که امروز بیش از همیشه دشمنان اسلام جهانی عملی می‌کنند. درست است؟ کفر و استکبار جهانی عمل می‌کند. یعنی مثلاً آمریکا به مرزهای ملی خود قانع است؟ اگر آمریکا به این قانع بود که دیگر آمریکا نبود. مرزهای ملی اسرائیل اصلاً کجا هست؟ مرز ملی ندارد. همه مرزهای اشغالی است. خود همین یعنی تا وقتی اسرائیل هست جهاد شما دفاعی است. هر جا به صهیونیست‌ها و به حامیان صهیونیست در سراسر جهان ضربه بزنی جهاد شما دفاعی و واجب است. تا وقتی که این‌ها به عراق و افغانستان و یمن و هر جای دیگر حمله کنند و آن‌جا را اشغال کنند، یا حتی اشغال نکنند و عزت مسلمین را پایکوب کنند، یعنی منابع مسلمین را بگیرند و غارت کنند، هجوم تلقی می‌شود. این هم هجوم است. بدون اشغال این کار را می‌کنند. آدم‌های دست‌نشانده را در آن‌جا گذاشته‌اند. شما می‌توانی همه‌ی این‌ها را به مسئله‌ی جهاد جهانی گره بزنی. اصلاً فرض کنید منابع نفت و گاز را غارت نکنند. همین که در سطح جهان یک هجوم فرهنگی علیه اسلام و مسلمین صورت بگیرد عملاً نبرد شروع شده است. اگر یک جایی این نبرد به عرصه‌ی سخت‌افزاری رسید هر جا دشمن متوسل به سخت‌افزار شد مسلمین می‌توانند متوسل به سخت‌افزار بشوند. این باز هم جهاد دفاعی است. اجرای احکام اسلام، مثل کاری که امام در مورد سلمان رشدی کرد برای شکستن صولت کفر است. مثلاً این فتوایی که امام برای قضیه‌ی سلمان رشدی می‌دهد به این معنی نیست که ما می‌خواهیم بگوییم سلمان رشدی مسلمان بشود، بلکه این حکم برای دفاع از عزت اسلام و حریم اسلام است و برای این است که دیگران جرئت نکنند حمله بکنند. برای این است که این قضیه را عادی‌سازی نکنند. یعنی هیبت اسلام و قرآن باید بماند. اگر مخالف هستی باش، ولی اجازه‌ی اهانت و توهین نمی‌دهیم. و الا فتوای امام یک جهاد جهانی بود برای این‌که طرف اصالتاً هندی و پاکستانی است، به لحاظ عرف شناسنامه‌ای هم انگلیسی است، با مباحث ملت دولت و نیشن استیت این کار امام معنی ندارد و لذا در کتاب جابجایی قدرت می‌گوید کاری که امام در مورد سلمان رشدی کرد این‌طور نبود که بعضی مسئله را خیلی ساده نگاه کردند و گفتند این کارها را نباید کرد. کاری که امام کرد برای مسئله‌ی سلمان رشدی نبود که بگویند برای یک کتاب حکم قتل داده است و این یک حکم قرون وسطایی بوده است. مسئله این بود که ما هر چه در این 400، 500 سال کاشتیم و به فصل درو رسیده بودیم، خراب شد و اصلاً زمین بازی را عوض کرد. گفت نیشن استیت و ملی‌گرایی برای خودتان باشد. این‌که به اسم آزادی بیان به مقدسات ادیان الهی توهین کنی و بعد نتوان راجع به شما مثل صهیونیست حتی سوال کرد شدنی نیست و دوره‌ی این حرف‌ها گذشته است. دوره‌ی این‌که به قول شما یک جهان سومی آتوریته و اقتدار شما را زیر سوال ببرد ممنوعیت داشته باشد گذشته است. دوره‌ی خیلی چیزها گذشته است. «تافلر» می‌گوید شاید هیچ کس نفهمید که کاری که امام کرد این بود که دقیقاً سر تاریخ را گرفت و برگرداند و جهت تاریخ را عوض کرد. زمین بازی را عوض کرد. تا قبل از این آدم و این انقلاب همه به زمین ما می‌آمدند و بازی می‌کردند و گاهی هم به داور اعتراض می‌کردند. ولی در هر صورت در زمین بازی ما بودند. ولی این فرد آمد و زمین بازی را عوض کرد و گفت شاخص‌های شما را قبول نداریم، داور شما را قبول نداریم، قوانین بازی شما را قبول نداریم و اصلاً ما خودمان یک زمین بازی دیگری کشیده‌ایم و اگر شما می‌خواهید با ما بازی کنید باید به زمین ما بیایید. ملاک‌ها عوض شد و اگر شما دقت کنید بعد از این قضیه خود امام دو، سه جا با لحن تمسخر می‌گوید حالا دیگر همه‌ی آن‌ها اسلام‌شناس شده‌اند و همه مذهبی شده‌اند. می‌گوید آقای «کارتر» اسلام‌شناس شده است، «بگین» در اسرائیل اسلام‌شناس شده است. همه دیگر دلسوز اسلام شده‌اند و نگران این هستند که یک وقت ما آبروی اسلام را نبریم. همه مذهبی شده‌اند. نامزدهای آمریکا در انتخابات به کلیسا می‌روند. قبلاً چه زمانی به کلیسا می‌رفتند؟ اگر می‌رفتند امل حساب می‌شدند. حالا همه به کلیسا می‌روند، مسجد می‌روند، مذهبی شده‌اند، طرفدار خانواده شده‌اند. اصلاً کلمه‌ی «محور شرارت» یک پاسخی برای «شیطان بزرگ» امام بود. اول که امام از شیطان بزرگ حرف زد این‌ها خیلی مسخره کردند. گفتند این مرتجعین از قرون وسطی بیرون آمده‌اند و کلمه‌ی شیطان را در سیاست خارجی به کار می‌برند. اول به مسخره این حرف‌های امام را در آمریکا نقل می‌کردند. یکی از دوستان ما می‌گفت یک تابلویی سر بعضی از خیابان‌ها زده‌اند و این جمله‌ی امام را گذاشته‌اند و تصویر امام را هم به حالت مسخره گذاشته‌اند که بگویند ببینید ما با چه کسانی مخالف هستیم. این‌ها فکر می‌کنند ما شیطان و شیاطین هستیم. یعنی نفهمید که امام در حال انجام یک کار اساسی‌تری است که صدای آن بعداً در می‌آید. بعد از این پیروزی‌ها بود که یکی، دو دهه گذشت و هالیوود شروع کرد و فیلم‌های آخرالزمانی و حق و باطل و شیطان و خدا و خدایان را ساخت و این کلمات و اصطلاحات را خود رئیس‌ جمهورهای آمریکا به کار بردند. از «محور شیطنت» و «محور شرارت» استفاده کردند. اصلاً امام ادبیات این‌ها را عوض کرد. بنابراین امروز چیزی به نام پدیده‌ی مجاهد بین‌المللی و چریک جهانی طبیعی است چون دشمنان اسلام و دشمنان بشریت جهانی عمل می‌کنند. عیادی استکبار و کفر جهانی عمل می‌کنند و به هیچ مرزی احترام نمی‌گذارند. بنابراین وقتی استکبار جهانی عمل می‌کند شما باید ضد استکبار جهانی هم داشته باشید. امر به معروف و نهی از منکر محدود در هیچ مرزی نیست. این یک امر واجب الهی است. صدور انقلاب به معی امر به معروف و نهی از منکر جهانی است. شما با همین دلیل با شاه مبارزه کردید. ملت ایران با همین استناد شرعی با شاه مبارزه کرد. در برابر آن کسانی که می‌گفتند تا امام زمان(عج) نیاید ما حق نداریم با هیچ کس مبارزه بکنیم. حالا زمانی که امام زمان(عج) هم بیاید این‌ها یک چیزی پیدا می‌کنند چنان‌که در روایات داریم وقتی امام زمان(عج) می‌آیند همه با ایشان درگیر می‌شوند. «و کلهم یتاولون علیه بالقرآن...»، همه قرآن به دست می‌گیرند و علیه امام زمان(عج) دلیل قرآنی می‌آورند و می‌گویند کار تو غلط است. می‌گویند «یأتی بکتابٍ جدید...»، می‌گویند این قرآن نیست. این یک کتاب دیگر و یک دین دیگر است. «یأتی بقضاءٍ جدید...»، اصلاً نوع دادگاه‌ها و دادگستری‌های او عوض می‌شود. نفوذناپذیر می‌شود. دیگر رشوه و ارتباطات و ساده‌لوحی و فریب‌ خوردن در آن نیست. می‌گویند «یأتی بقضاءٍ جدید...»، انگار یک سیستم قضایی جدید و یک نظام حقوق بشری جدیدی آورده‌ای. کجای این‌ها دینی و قرآنی است. امروز به وضوح می‌بینیم که آمریکا و صهیونیست‌ها و ناتو به هیچ مرزی احترام نمی‌گذارند. پس آن‌ها وارد سرزمین‌های اسلامی شده‌اند و به مقدسات اسلامی هم اهانت می‌کنند و منابع مسلمین را هم غارت می‌کنند، به اسلام و قرآن و پیامبر(ص) هم اهانت می‌کنند، به مستضعفین جهان هم ستم می‌کنند. یعنی یک چند درصدی کل بشریت را غارت می‌کنند. کل آفریقا و آسیا و آمریکا لاتین غارت می‌شود. این‌ها همان مستضعفینی هستند که خداوند در قرآن می‌فرماید چرا نشسته‌اید و آن‌ها را نگاه می‌کنید؟ چرا به آن‌ها کمک نمی‌کنید؟ به چه حقی ایستاده‌اید و نگاه می‌کنید؟ خداوند توبیخ می‌کند. چرا در راه الله و مستضعفین نمی‌جنگید؟ مستضعفین چه کسانی هستند؟ «من الرجال و النساء و الولدان...»، مردان و زنان و کودکانی که، «الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذا القریة الظالم و اهلها...»، خدایا ما را از این جامعه و از این مملکت و از این دنیا نجات بده که حاکمان آن و صاحبان قدرت و ثروت و رسانه و تکنولوژی آن ظالم هستند و ما را استثمار می‌کنند. خداوند توبیخ می‌کند و می‌فرماید در قیامت توبیخ خواهید شد و از شما خواهیم پرسید. یکی از سوال‌های شب اول قبر همین است که چطور شد که مستضعفین غیر مسلمان در دنیا غارت می‌شدند و کمک می‌خواستند و خدا را صدا می‌زدند و کسی به آن‌ها کمک نکرد؟ چرا شما ایستادید و نگاه کردید؟ نبرد در راه آن‌ها نبرد در راه الله است. «فی سبیل الله و المستضعفین...»، این‌ها را کنار هم آورده است. از «مستضعف مسلمان» حرف نمی‌زند. بنابراین آمریکا و صیهونیزم و دشمنان مرز نمی‌شناسند. انگلیس و فرانسه از آسیا تا آفریقا لشکرکشی کرده‌اند و جاسوس دارند و غارت می‌کنند. آمریکا رسماً همه جای دنیا شکنجه‌گاه دارد و خودش این را می‌گوید. رسماً ترور می‌کنند و لیست ترور دارند. هر وقت اراده می‌کنند به هر کشوری حمله می‌کنند و غارت می‌کنند که اغلب هم کشورهای اسلامی هستند. با چه حجت شرعی و عقلی کسی می‌تواند به مسلمین و انقلابیون و عدالتخواهان اجازه بدهد که در برابر این کنش ظالمانه‌ی جهانی واکنش جهانی نشان ندهند؟ آیات و روایاتی داریم که چون فرصت نیست از این‌ها عبور می‌کنم و فقط اشاره می‌کنم که بنده به آن‌ها کاملاً استدلال می‌کنم و برای عملیات جهادی و حتی عملیات استشهادی در قلب مراکز قدرت استکبار دفاع می‌کنم. یک فرقی است بین آن‌چه که ما اسم آن را عملیات انتحاری می‌گذاریم با آن چیزی که عملیات استشهادی است. من فکر می‌کنم با این عملیات‌های انتحاری که از طریق تکفیری‌ها درست کردند مفهوم جهاد مسلمان علیه کفر و استکبار را به جهاد مسلمان علیه مسلمان تبدیل کردند. نبرد را به کوچه و خیابان‌ها و خانه‌های مسلمین کشاندند و زن و بچه و آدم بی‌گناه را کشتند. هم این خلاف احکام شرع است و هم این‌که چاقو روی گردن کسی بگذاری و بگویی باید مسلمان باشی حتی اگر مسیحی و یهودی باشد و بگویی مسلمانی هم کافی نیست بلکه باید با «ابوبکر بغدادی» بیعت بکنی اگر نه سرت را می‌بریم. قطعاً هر دوی این‌ها خلاف قرآن است و خلاف روایات ماست. اما عملیات استشهادی که کفر و استکبار سرزمین اسلامی را اشغال کرده و شما نمی‌توانی و قوه‌ و عده‌ی تو به اندازه‌ای نیست که بتوانی ضربه‌ی متقابل بزنی. عملیات و ضربه زدن به دشمن به قیمت شهادت تو تمام خواهد شد. اگر همه‌ی محاسبات باشد و طرف شما کفر و استکبار باشد، کاملاً مشروع است و حزب‌الله به همین شیوه آمریکا و ناتو و فرانسه را از لبنان بیرون کرد و به همین شیوه اسرائیل را از لبنان بیرون کرد و به همین شیوه سرزمین‌های اشغالی توسعه پیدا نکرد. نمونه‌هایی از این را ما در سیره‌ی صدر اسلام داریم. از جمله امیرالمؤمنین علی(ع) در جنگ جمل فرمودند کسی را می‌خواهم که پیامی را به این‌ها برساند و شهید بشود. قطعاً بر نخواهد گشت. جوانی جلو آمد و گفت من حاضر هستم. گفتند باید قرآن را برداری و جلوی صف این‌ها بروی و این آیاتی که می‌گویم را بخوانی و به این قرآن آن‌ها را قسم بدهی و صحبت کنی که نجنگید و سلاح را زمین بگذارید که جنگ شما با ما خلاف شرع است. ما حکومت مشروع قانونی هستیم و شما با ما بیعت کرده‌اید و نباید برای براندازی اقدام کنید. بعد فرمودند تو کشته خواهی شد و من بهشت را برای تو تضمین می‌کنم. یا موردی که پیامبر(ص) چند بار برای عملیات استشهادی تیم‌هایی را فرستادند و گفتند بروید و این عملیات را انجام بدهید و بدانید که بر نمی‌گردید. من بهشت شما را تضمین می‌کنم. بنابراین اصل عملیات استشهادی حتماً توجیه دارد منتها باید با رعایت ضوابط باشد. حالا سراغ بحث‌های امام می‌آیم. به همان شیوه‌ای که شما قواعد فقهی را استنتاج می‌کنید، مثلاً قاعده‌ی ید، قاعده‌ی قرعه، قاعده‌ی تجاوز را چطور استنباط می‌کنید؟ آیات و روایات را می‌بینید و از بین آن‌ها یک عبارت خاصی را صریح می‌بینید و از آن یک قاعده استخراج می‌کنید. این کتاب «آیین انقلاب اسلامی» است که مؤسسه‌ی امام منتشر کرده است. شما از آن یک قاعده استخراج می‌کنید. حتی اگر مورد آن یک مورد خاصی باشد. مثلاً از آیه‌ی کریمه‌ی «ما جعل علیکم فی الدین من حرج...»، که خدا برای شما حرجی در دین قرار نداده، کل تکالیف حرجی را نفی می‌کنی. هر جا تکلیف حرجی پیش آمد در کل شریعت نفی می‌کنید. گاهی به عنوان حکمت شریعت این کار را می‌کنید و گاهی استناد به علت حکم می‌کنید. از تعبیر «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر...» که در مورد آن شأن نزول خاصی هست و فقهای ما این قاعده را استنباط می‌کنند که عسر و حرج فلان است یا فرض بفرمایید در مورد قاعده‌ی تجاوز طرف از امام می‌پرسد اگر از یک کار و عمل عبادی خارج شدی و وارد بخش بعدی شدیم و بعد شک کردیم حکم چه می‌شود؟ خب این مورد شک یک مورد خاص است. یک مورد خاص شک در نماز و عبادت است. امام کلی می‌فرمایند «اذا خرجت من شیءٍ ثم دخلت فی غیره فشککت فلیس بشیء فالیمذ کل شیء، کل شیءٍ شکه فیه و قد جاوز...»، اگر هر بخشی از عبادت تمام شد و بعد آن شک کردی دیگر به آن توجه نکن و عبور کن. این آثار زیادی در عبادات دارد. در قاعده‌ی ید طرف می‌گوید آقا ما هر چه که در دست هر کس می‌بینیم چطور مطمئن باشیم که برای خودش است و از کس دیگری نیست؟ امام می‌فرمایند «لو لم یجز...»، اگر شهادت ید به مالکیت کافی نباشد، یعنی شما بخواهی با این احتمال بروی که هر کسی هر لباسی پوشیده معلوم نیست برای خودش باشد، هر کسی در هر ماشینی نشسته معلوم نیست برای خودش باشد،‌ معلوم نیست خانه برای خودش باشد، امام می‌فرماید «لم یقوم للمسلمین سوق...»، اصلاً دیگر بازار و مناسبات اقتصادی در جامعه‌ی اسلامی معنا ندارد. چون معلوم نیست چه چیزی برای چه کسی است. شما باید اصل را بر این بگذاری که هر کسی چیزی در دست دارد، برای خودش است. اصل را بر این بگذار. «من استوا علی شیءٍ فهو اولا...»، در مورد اختلاف زن و شوهر بر سر اساس بیع پیش آمد ولی خودش یک قاعده‌ی فقهی عام شد. حالا من بعضی از عبارات امام را خدمت شما عرض می‌کنم. نتیجه‌ای که از بعضی از این‌ها می‌خواهیم بگیریم این است که امام صدور انقلاب و مبارزه‌ی جهانی را در عصر غیبت لازم و واجب شرعی می‌داند. امام راجع به حکومت یک تعبیری دارد که می‌گوید بعضی‌ها معتقدند که اجرای حدود برای زمان معصوم است و برای زمان غیر معصوم نیست. امام می‌گوید یعنی فرض کنید اگر بخواهید به زناکار 100 ضربه شلاق بزنی پیامبر(ص) باشد 100 ضربه بزند و فقیه 50 ضربه بزند؟ مسئله‌ی آن شخص مجری نیست. مسئله ضرورت اجرای این حکم است. لذا به لحاظ ولایی فرقی نمی‌کند که امام و پیغمبر باشی یا غیر معصوم باشی. این حکم خداست که باید به زناکار 100 ضربه شلاق بزنی. این حکم خدا باید اجرا بشود. حالا اگر پیغمبر و امام معصوم حضور داشت که بهتر است، ولی اگر نبود هر کس باید در حد توان خود این را اجرا کند. یعنی حکومت تشکیل بدهی و حکومت اجرا کند. در این مورد هم همین‌طور است. استنباط‌های امام این است که برای نجات مظلومین جهان از ظلم باید در حد توان و در سطح جهان مبارزه کرد. برای رساندن پیام توحید و عدالت به سراسر جهان چون شنیدن پیام توحید و عدالت حق همه‌ی بشریت است و به فلسفه‌ی خلقت و تولید تمام این 7 میلیارد آدم مربوط است، تلاش در جهت سعادت همه‌ی بشریت از طریق رساندن پیام خدا واجب شرعی است ولو معصوم نباشد. اگر در برابر شما مقاومت سخت‌افزاری شد شما می‌توانی در حد توان خود مقابله به مثل انجام بدهی. اگر نمی‌توانی هم تقیه کن. تقیه به معنی مبارزه‌ی مخفی است. بعضی‌ها گفتند تقیه به مفهوم ترک مبارزه است. همان امام معصومی که می‌فرماید تقیه دین من، مکتب من، روش من و پدران من است و کسانی که در مبارزه تقیه را نمی‌فهمند و هر جا می‌رسند همه چیز را از اول تا آخر می‌گویند از ما نیستند، ببینید چه مبارزه‌هایی می‌کند. تقیه به معنی مبارزه به علاوه‌ی عقلانیت است. مبارزه‌ی هوشمند است. باید بفهمی چه چیزی در کجا می‌ارزد. گفتن چه حرفی چقدر هزینه دارد. آیا به هزینه‌ی آن می‌ارزد یا نمی‌ارزد. یک جایی می‌ارزد. مثل کربلا که اصل دین در خطر بود. امام بعد از انقلاب خطاب به بعضی از علما و روحانیونی که می‌گفتند ما تقیه می‌کنیم فرمود امروز دیگر تقیه حرام است. چون الان به اصل اسلام و به اصل احکام اسلام اهانت می‌کنند. دیگر تاریخ هجری را تبدیل به تاریخ شاهنشاهی می‌کنند. حجاب را ممنوع می‌کنند. در خیابان علنی فسق می‌کنند. کشور را کاپیتولاسیون می‌کنند. نفت کشور را فروختند. کشور زیر سلطه‌ی ظالم در آمده است. این‌جا که تقیه مجاز نیست. تقیه که برای حفظ شما نیست. تقیه برای حفظ مکتب است. تقیه یعنی کم‌ترین ضربه را بخوری و بیشترین ضربه را بخوری. نه این‌که کلاً ضربه نزنی تا ضربه نخوری. این که دیگر تقیه نیست. این فرار از جبهه و ترک جهاد است. این قیام نیست. و لذا همین امامی که گفت تقیه مکتب ماست می‌فرمایند به بعضی از یاران خود می‌گویم در این مورد این کار را بکنید و آن‌ها به من می‌گویند باید تقیه کنیم. من می‌گویم این‌جا تقیه لازم نیست. امام معصوم می‌گوید این‌جا من می‌گویم تقیه نکنید. می‌گویند نه، حکم تقیه واجب است. امام معصوم می‌گوید می‌خواهند به ما یاد بدهند. ما گفتیم تقیه کنید. حالا این‌جا می‌گویم تقیه نکنید. ولی می‌گوید نه، حرف مرد یکی است. سوم، باز امام به استناد به آیات و روایات می‌گوید با همه‌ی کسانی که در جهان علیه اسلام و مسلمین توطئه می‌کنند و مسلمانان را به خاطر دین آن‌ها مورد اهانت و اذیت قرار می‌دهند، مبارزه واجب است. چهارم، برای بسط حاکمیت اسلام، نه مسلمان کردن زورکی همه‌ی دنیا بلکه برای بسط اقتدار و آتوریته‌ی اسلام و در هم کوباندن اقتدار کفر و شرک و طاغوت ما موظف هستیم. چرا؟ چون همه‌ی بشریت حقوقی دارند و ما با تشکیل و گسترش حاکمیت اسلامی می‌توانیم این حقوق را تأمین کنیم و باید تلاش کنیم که تأمین کنیم. همه‌ی بشریت حق دارند از فضای عادلانه و فضای معنوی استفاده بکنند و خودشان تصمیم بگیرند که مسلمان بشوند یا نشوند. ولی باید فضا را اصلاح کرد. فضای عمومی و عرصه‌ی عمومی را در سطح جهان تا می‌توانی باید اصلاح کنی. امر به معروف و نهی از منکر جهانی و واجب است. این کار نمی‌شود مگر این‌که حاکمیت کفر و استکبار در جهان ضربه بخورد و تضعیف بشود. یعنی تو نمی‌توانی بگویی قدرت جهانی در دست صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها باشد و در عین حال فضای رستگاری در سطح جهان را باید گسترش داد. این نمی‌شود. باید این‌ها را زد. باید تا می‌توانی یزید را تضعیف کنی. یزید جهانی عمل می‌کند و حسینی‌ها هم باید جهانی عمل بکنند و ادعایی که ما داریم این است که هیچ آیه‌ی مطلقی در قرآن نیست که مسلمان‌ها با جهاد بروند و فقط به دلیل مسلمان نبودن با کسانی بجنگند تا آن‌ها را به زور مسلمان کنند. چنین حکم مطلقی نداریم. مواردی که هست خطاب به موضوعات خاصی است. چند فتوا از بعضی از علما و فقها آورده‌ام که چون دیگر به صحبت‌های امام نمی‌رسم از آن‌ها صرفنظر می‌کنم و فقط چند نمونه از صحبت‌های امام را برای شما عرض می‌کنم. همه‌ی آن‌چه که نقل می‌کنم از کتاب «آیین انقلاب اسلامی» است. جلوه‌های عینی تفکر امام در اداره‌ی جامعه است. این بخشی از صحبت‌های امام در حوزه‌ی جهانی و صدور انقلاب و سیاست خارجی است. امام در اصل اول می‌گوید یکی از فلسفه‌های اصلی دین و نبوت مبارزه با ظلم در سطح جهان است و این به زمان حضور پیامبر(ص) و امام معصوم محدود نشده و حکم کلی است. تعبیر این است که می‌گوید اصل نبوت، نبی مبعوث است برای این‌که قدرتمندانی که به مردم ظلم می‌کنند را بشکند. پایه‌های ظلم آن‌ها را در سطح جهان بشکند. اصلاً خود مبارزه با ظلم یک وظیفه‌ی توحیدی است. مثل نماز است. مثل زکات است. می‌گوید آمدن پیامبر(ص) برای شکستن کنگره‌ها و فرو ریختن پایه‌های ظلم در سطح جهان بوده است. بسط توحید امر جهانی است. بسط عدالت امر جهانی است. هر جا مبدأ ستایش غیر خدا بود باید آن آتش خاموش بشود. می‌گوید بعضی از مردم دنیا آتش‌پرست بودند، بعضی‌ها مسیح‌پرست هستند، بعضی‌ها بت‌پرست هستند، همه‌ی این‌ها بشر را در دنیا و آخرت به نکبت می‌اندازد. مبارزه با ظلم فرهنگی و ظلم سیاسی و ظلم حاکمیتی لازم است و هر کدام باید با سبب و شیوه‌ی خودش باشد. همه‌ی این‌هایی که می‌گویم تعبیرهای امام است. هر کاری که موسی و ابراهیم در زندگی خود کردند را ما هم باید بکنیم. این آیات الهی از طریق موسی و ابراهیم و پیامبر(ص) بر همه‌ی مؤمنین و بشریت نازل شده است. نگر آن جایی که گفته‌اند این فقط وظیفه‌ی خاص خودت است. درست است؟ مثل تشریع، رسالت تشریعی مخصوص پیامبر(ص) است اما آن‌چه که نگفته‌اند تویی برای همه و همیشه گفته‌اند. باید سرمشق بگیریم. باید در مقابل ظلم قیام کنیم. مسلمین در برابر همه‌ی ظلم‌ها و منکرات در سراسر جهان باید قیام کنند. امام می‌گوید اصل بعدی این است که کل روابط بین‌الملل ما بر اساس آیه‌ی 279 سوره‌ی مبارکه‌ی بقره است که می‌فرماید «لا تَظلمون و لا تُظلمون...». نه به کسی ستم می‌کنیم و نه ستم می‌پذیریم. ما نمی‌خواهیم بر هیچ بخشی از دنیا مسلط باشیم. ما نمی‌خواهیم جای آمریکا را بگیریم. ما نمی‌گوییم «مرگ بر دیکتاتور»‌ بلکه می‌گوییم «مرگ بر دیکتاتوری»، نمی‌گوییم «مرگ بر امپریالیست»، می‌گوییم «مرگ بر امپریالیزم»، نوع مذهبی و اسلامی آن را هم قبول نداریم. هیچ کس حق ندارد حاکم بخش دیگری از بشر باشد. همه باید در چهارچوب ارزش‌های الهی به حقوق خودشان برسند. آیا مکان مطرح است؟ صریح می‌گوید نه، مبارزه اصالت دارد. اصالت مبارزه با ظلم‌های جهانی بدون اهمیت مکان و کشور را می‌گوید. می‌گوید برای من مکان مطرح نیست. آن‌چه مطرح است مبارزه بر ضد ظلم است. هر جای جهان این مبارزه بهتر صورت گیرد من آن‌جا خواهم بود. نژاد محدود کننده‌ی جهاد نیست. قومیت و حتی مذهب و حتی دین هم محدود کننده‌ی جهاد نیست. می‌گوید کسانی آمدند امیرالمؤمنین علی(ع) را در اول حکومت نصیحت کردند و گفتند که اجازه بدهید معاویه در شامات باشد. تازه معاویه که کافر رسمی نبود، بلکه کافر باطنی بود. گفتند اجازه بدهید در شامات بماند تا پایه‌های حکومت شما قوی بشود. فعلاً مصلحت نظام نیست که شما با معاویه درگیر بشوید. بگذارید وقتی قوی شدید با یک تاکتیکی او را سنگ‌قلاب کنید. امام می‌گوید امیرالمؤمنین علی(ع) قبول نکرد. به حرف هیچ کدام از این‌ها اعتنایی نکرد. حجت ایشان چه بود؟ حجت این بود که کسی که بر خلاف موازین الهی حکومت می‌کند و ظلم در بلاد می‌کند، من حتی یک لحظه نمی‌توانم مشروعیت او را امضا کنم و حاکم بودن او را بپذیرم. حتی برای یک لحظه نمی‌توانم. من همان اول می‌گویم نه. حالا این‌که در عمل بتوانم یا نتوانم بحث دیگری است ولی در نظر می‌گویم نه و با او هم درگیر می‌شوم. امام می‌گوید امیرالمؤمنین علی(ع) اگر معاویه را تأیید می‌کردند حجت می‌شد که حتی تا امروز بگویند چطور امیرالمؤمنین علی(ع) اجازه داد این آدم فاسد ظالم حاکم باشد؟ پس ما چرا نشویم؟ اگر امیرالمؤمنین علی(ع) آن موقع تمکین می‌کرد و می‌گفت باشد تا ما بیشتر حکومت کنیم و دردسر کم‌تری بکشیم تا الان یک توجیه شرعی برای همه بود که در مورد همه این را بگویند. بگویند وقتی در مورد معاویه این اتفاق افتاده چطور در مورد شاه نشود؟ چطور در مورد صدام نشود؟ چطور در مورد شیوخ فاسد منطقه نشود؟ امام می‌گوید این حجتی است بر ما که هر گاه بتوانیم باید با همه‌ی حکومت‌های جور مبارزه کنیم و آن‌ها را کنار بزنیم. اگر خدای نخواسته نتوانستیم آن‌ها را کنار بزنیم باز هم ولو برای یک ساعت به ظلم آن‌ها رضایت نمی‌دهیم. می‌گوییم زور ما نمی‌رسد ولی شما را قبول نداریم و شما نباید باشید. تأیید نمی‌کنیم، سکوت هم نمی‌کنیم. چون رضابت به ظلم، رضایت به تعدی و رضایت به غارتگری مال مردم و رضایت به ظلم به مظلومین است. اگر ما راضی باشیم و سکوت کنیم و «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر صهیونیزم» نگوییم، همین می‌شود. یکی می‌گوید آیا زور شما به این‌ها می‌رسد یا تن شما می‌خارد؟ چرا مشکل و مسئله درست می‌کنید؟ باید تنش‌زدایی کنید نه این‌که تنش ایجاد کنید. امام می‌گوید نه، ما علیه ظلم و استکبار جهانی تنش به راه می‌اندازیم. بله، با بقیه‌ی ملت‌های بی‌طرف و دولت‌هایی که با ما دشمن نیستند تنش نداریم. اصلاً نباید تنش ایجاد کرد که بعد بخواهی تنش‌زدایی بکنی. اصلاً امر به معروف و نهی از منکر به معنی تنش با ظلم است. اقامه‌ی قسط و «لیقوم الناس بالقسط...» به معنی تنش با ظلم است. «قولوا لا اله الا الله...»، به معنی تنش با شرک و کفر است. اصلاً انبیا برای همین تنش آمده‌اند. چون این تنش به نفع عدالت و به نفع بشر است. امام می‌گوید جایی که زور ما نرسد مکلف هستیم حکومت‌هایی که بر خلاف موازین الهی و حتی بر موازین قانونی خودشان بر سر کار می‌آیند و آمده‌اند، مبارزه کنیم. اگر توانستیم مبارزه‌ی عملی می‌کنیم و اگر نتوانستیم مبارزه‌ی زبانی و فرهنگی و تبلیغاتی می‌کنیم. می‌گوییم ما با تو مخالف هستیم. می‌گوییم «مرگ بر تو». این را می‌گوییم. هر کس به هر مقداری که می‌تواند باید با این‌ها مبارزه کند و هیچ عذری پذیرفته نیست. در مسئله‌ی بعدی امام این تشیع انگلیسی و آمریکایی را بارها با روش خیلی تند بیان می‌کند. شاید اولین مرجع تقلیدی که جرئت کرده این‌طور حرف بزند امام بوده است. ما در خفا دیده‌ایم که مراجع این مباحث را بکنند اما علنی و با این‌ لحن کسی را قبل از امام یادم نمی‌آید که این تعابیر را به کار ببرد و بگوید «ولایتی‌های بی‌دین»، «امام زمانی‌های دین‌فروش»، «ملاهای کثیف درباری» که هم به وهابی‌ها و تکفیری می‌گوید و هم به شیعه‌های انگلیسی می‌گوید. «اسلام خیانت»، «اسلام رفاه‌زده» تعابیری است که جز امام کسی به کار نبرده است. آن هم در صورتی که در حد مرجعیت باشد. می‌گوید کسی که تابع مذهب است باید با ابرقدرت‌‌ها مخالفت کند. باید مظلومان جهان را از زیر چنگ این‌ها بیرون بیاورد وگرنه تابع مذهب نیست. مذهبی نیست. یک شیوه‌ی دیگر استدلال امام در مسئله‌ی دعوت جهانی و صدور انقلاب استدلال اخلاقی است. خیلی جالب است که امام می‌گوید زیر بار ظلم رفتن و ظلم کردن و سکوت در برابر ظلم کسی به کسی یا ملتی بر ملتی از ناحیه‌ی عدم تزکیه است. می‌گوید کسانی که خودشان را تهذیب نفس نکرده‌اند، روح‌شان مادی و ماتریالیست است، ترسو و دنیاطلب هستند. قدرت توکل به خداوند را ندارند. این‌ها نمی‌توانند مجاهد باشند. می‌گوید هر کسی به هر کسی ظلم می‌کند، هر کس ظلم می‌پذیرد و اجازه می‌دهد به او توهین کند و هر کس می‌بیند کسی به یک ملت دیگری ظلم می‌کند و بایستد و بگوید به من مربوط نیست، هر سه آدم‌هایی هستند که تهذیب نفس نشده‌اند و در حیوانیت مانده‌اند. آدمی که انبیایی باشد نمی‌تواند ظلم را ببیند و سکوت کند. می‌گوید «قد افلح من تزکی...»، امر به تزکیه و ذکر الله، ذکر به اسم الله، نماز مراتبی است که اگر ما به این مراتب رسیده بودیم و تهذیب نفس کرده بودیم و تقوا داشتیم نه حال انفعالی برای پذیرش ظلم پیدا می‌کردیم و نه به کسی ظلم می‌کردیم. همه‌ی این ظلم کردن‌ها و ظلم‌پذیری‌ها و سکوت‌ها از این است که ما تزکیه نشده‌ایم. دولت‌ها تزکیه نشده‌اند. دولت‌ها تزکیه نخواهند شد. دولت‌ها ظالم هستند. ملت‌ها هم که تزکیه نشده‌اند ظلم را می‌پذیرند. ملت‌ها هم تزکیه نشده‌اند. می‌گوید اگر شما اخلاق اسلامی داشته باشی نمی‌توانی در برابر ظلم سکوت کنی. ما طرفدار مظلوم هستیم. هر کس هر کجای جهان مظلوم باشد ما طرفدار او هستیم. از فلسطینی‌ها هم به همین دلیل دفاع می‌کنیم. امام راجع به کربلا و عاشورا صحبت می‌کند و مضمون بحث ایشان این است که می‌گوید شیعه‌ی انگلیسی‌ این‌هایی هستند که خط کربلا را تعمیم نمی‌دهند. یعنی کربلا و عاشورا برای آن‌ها یک حادثه است و یک مکتب نیست. کربلا برای آن‌ها فقط تاریخ است نه این‌که یک فراتاریخ باشد. کربلا جزو امامت است در حالی که برای این‌ها مثل این‌که کربلا جزو امامت امام حسین(ع) نبوده و یک پروژه‌ی شخصی بوده است. مثل این‌که از پروژه‌ی امامت و رهبری و الگوسازی خارج بوده است. امام جواب این‌ها را می‌دهد. مردم در زمان شاه به یکی از علما که متأسفانه در حد مرجعیت بود می‌گویند مردم در خیابان‌ها تظاهرات می‌کنند و کشته می‌شوند و ایشان هم گفته بود که نفهم هستند. بعد به آن آقای مرجع گفته بودند که بعضی از این‌هایی که کشته می‌شوند و به زندان می‌روند جزو علما و بزرگان هستند. باز آن آقای به اصطلاح مرجع گفته بود این هم از خریت آن‌هاست. امام می‌گوید بعداً اسناد این آقا از درون ساواک در آمد که حرز و انگشتر برای شاه فرستاده بود که یک وقت خدای ناکرده سلامت شاهنشاه به خطر نیفتد. امام می‌گفت این هم یک نوع مذهب است که برای ما درست کرده‌اند. می‌گوید کربلا به ما این را می‌گوید و اگر نه امامت یعنی چه؟ به شما می‌گوید در مقابل ظلم بایستید ولو 72 نفر باشید اگر اصل اسلام در خطر است. چنان‌چه امام حسین(ع) فرمودند اگر من الان سکوت کنم باید با اسلام خداحافظی کنیم. دیگر این‌جا جای تقیه نیست. جای این نیست که بگوییم ما چند نفر هستیم و آن‌ها چند نفر هستند. دیگر جای چرتکه انداختن و این حرف‌ها نیست. این‌جا راه دفاع از دین فقط کشته شدن و اسارت است. امام می‌گوید ما باید یک عاشورای جهانی به پا کنیم. این را گوش کنید و با دیدگاه‌های بعضی از مسئولین قدیم و جدید مقایسه کنید. می‌گوید ما یک عاشورای جهانی به پا خواهیم کرد. من یادم هست این در شرایطی بود که جنگ سخت گره خورده بود و خیلی سخت شده بود و عملیات‌ها خیلی شهید می‌داد و تمام دنیا آن طرف ایستاده بود و ما مشکل سلاح داشتیم، مشکلات زیاد دیگری داشتیم، تحریم نفتی بودیم، پول نداشتیم،‌ در آن شرایطی که دیگر همه ترسیده بودند و می‌گفتند آقا الان وقت محافظه‌کاری است امام گفت ما عاشورا به پا می‌کنیم. می‌گوید «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا...»، عبارت بزرگی است اما آن را اشتباه می‌فهمند. خیال می‌کنند «کل یوم عاشورا...»، یعنی این‌که هر روز بنشینید و گریه کنید. خیال کرده‌اند کل یوم عاشورا یعنی این‌که هر روز عزاداری کنید. محتوای این کل یوم عاشورا غیر از این است. کربلا چه کرد؟ ارض کربلا در عاشورا چه نقشی داشت؟ همه‌ی زمین‌ها باید این نقش را در سراسر جهان ایفا کند. می‌گوید ما باید تمام جهان را تبدیل به کربلا کنیم. ما همه‌ی روزها را تبدیل به عاشورا بکنیم. «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا...». می‌گوید همه‌ی زمین‌ها باید مثل کربلا بشوند. نقش کربلا این بود که سیدالشهدا(ع) با عده‌ی معدود آمدند و در مقابل جبار و امپراطور زمان ایستادند و کشته شدند ولی ظلم را قبول نکردند. «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا...»، یعنی همه‌ی جهان باید این‌طور باشد و همه‌ی روزها باید این‌طور باشد. این نگاه امام است. صحبت از مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز و تنش‌زدایی نیست. صحبت از کربلای جهانی است. امروز روز عاشوراست و ما در برابر ظلم می‌ایستیم. همین‌جا و همه جا کربلاست. در بعضی روایات که صحت را نمی‌دانم می‌گویند یکی از چیزهای مستحب این است که مؤمنین منتظر برای ظهور سلاح هم داشته باشند. آن هم سلاح مهیا نه این‌که سلاح را یک گوشه‌ای بگذارند. یعنی خلاصه‌ سلاحی باشد که گلنگدن آن را هم کشیده باشی. یعنی هر روز آماده‌ی یک نبرد مسلحانه‌ی جهانی باشی. این انتظار واقعی است. وجوب دفاع از جان و مال مسلمین در سراسر جهان و حتی جایی که مسلمین در اقلیت هستند. یعنی حتی در اروپا و آمریکا هر جا به مسلمانی ظلم و اهانت بشود و به اسلام توهین بشود ما باید در صحنه باشد. این هم تعبیر امام است. حالا جلوتر می‌رود و از مستضعفین می‌گوید. می‌پرسند اگر مسلمان‌هایی آلت دست کفار شدند و به مسلمین حمله کردند، مثل صدام، مثل عربستان در یمن، مثل رژیم‌های خائن کشورهای مسلمان عرب، چه می‌شود؟ امام می‌گوید آن‌هایی که به سرحدات کشورهای اسلامی حمله می‌کنند، مثل حمله‌ی صدام به ما و مثل حمله‌ی الان به یمن، چون حمله کرده‌اند دفاع واجب است و کشتن آن‌ها هم واجب است. کشتن حاکمان و حکومت‌هایی که ظاهراً مسلمان هستند اما به یک سرزمین اسلامی تجاوز می‌کنند واجب است. ما سر جنگی نداریم. ما می‌خواهیم در عالم صلح باشد اما این به آن معنا نیست که کسی بریزد و تعدی کند و ما بگوییم ما سر صلح داریم، بنابراین تن به ظلم می‌دهیم. این صلح نیست بلکه ظلم‌پذیری است. ظلم حرام است و ظلم‌پذیری هم مثل ظلم حرام است. می‌دانید در روایت داریم که هر جا ظلم است دو طرف به جهنم می‌روند. هم ظالم و هم کسی که تن به ظلم داده است. مگر کسی که مبارزه کرده و نتوانسته کاری کند و مستضعف بوده و سرکوب شده است. تازه قرآن می‌فرماید به این‌ها می‌گوییم چرا تن به ظلم دادید؟ می‌گویند نتوانستیم. فرشته‌ها به آن‌ها می‌گویند چرا مهاجرت نکردی؟ آن‌جا نمی‌توانستی هیچ کاری بکنی، «الم تکن ارض الله واسعه...»، مگر کل کره‌ی زمین، زمین خدا نبود. وقتی یک جامعه‌ای این‌قدر ظالم و فاسد است که تو نمی‌توانی هیچ کاری بکنی به جای دیگری برو. فرار کن و به جای دیگری برو. یعنی حتی خداوند در قرآن برای ظلم‌پذیری مستضعف بیچاره هم عذر قائل نیست. می‌گوید می‌توانستی مهاجرت کنی و باید هجرت می‌کردی. چرا به ظلم تن دادی؟ امام می‌گوید این دفاع است، دفع فساد است. شما باید با کسی که حمله می‌کند بگویید که نجنگد نه به مایی که دفاع می‌کنیم بگویید نجنگید. امام می‌گوید این خیلی جالب است. یک طرف حمله می‌کند و یکی را می‌زند و به او اجازه می‌دهند که بزند و بعد به دو طرف می‌گویند خشونت نکنید، ظلم نکنید، نجنگید. الان به اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها می‌گویند خشونت نکنید. این‌ها این‌طور هستند. یک جای دیگر امام می‌گوید هر کس بگوید ما در برابر قدرت‌های جهانی باید تسلیم بشویم و فقط محاسبه‌ی مادی کنیم، ماتریالیست و کافر و ملحد است. می‌گوید سازش با ابرقدرت‌ها ظلم به بشر است و کسانی این توصیه را می‌کنند که با چشم مادی و طبیعی همه چیز را می‌بینند. چون سازش با ظالم، ظلم به مظلوم است. تداوم ظلم است.

و السلام علیکم و رحمت الله.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha