بانک خادم، بانک خائن ( وما ادراک ما البانک؟)
سالروز تصویب قانون بانکداری بدون ربا _ جمعی از پژوهشگران و کارمندان بانکی_ ۱۳۹۷
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام به محضر برادران عزیز. من میخواهم به بیانیه دوم رهبر معظم انقلاب اشاره کنم که یک بخش آن، هم در آسیب شناسی گذشته هم در چشم انداز سازی و ایده پردازی برای آینده آینده به خصوصی دهه پنجم که شروع شد مربوط به بحث اقتصاد کشور و اقتصاد میشود امروز در کشور یک رکن اصلی نظام مالی و بانکی کشور است. بیش از ۱۳ بار راجع به اقتصاد کشور و آسیبهای اقتصاد و اینکه معاون بخشی از مدیریت اقتصاد کشور را که به ارزشهای انقلابی درست عمل کردیم و موفق بودیم هر جا که عمل نکردیم به هر دلیل محمود شکست خوردیم. یعنی نه فقط شکست اخلاقی، بلکه به لحاظ اقتصادی و مادی شکست خوردیم. یکی از آنها مسئله ضعف در نظام بانکی و مالی این کشور بوده و مالی آن که میگیم از نظام مالیاتی گمرک تامین اجتماعی را هم هست دیگه ولی در رأس آن، بخش بسیار مهم آن و نقش اساسی مسئله بانک است. این فرمایش که مباحث فقهی رعایت شده است همه کسانی که میآیند و با بانک سروکار دارند. اینها به کارمندان خود آموزش داده می شوند و به هر میزانی که واقعاً عمل بشود ارزش بسیار مهمی است. عرض می کنم اینها مستحبی نیست شرط مشروعیت فعالیتهای بانکی اسلامی اساسا هر جا به این عمل نشود شعبه شریعتی پیش میآید که اجمالاً تفاوت بانک ما بانک سرمایه تفاوت اعتباری و قراردادی فقط نیست فلسفه بانک در نظام سرمایه داری با فلسفه بانک در نظام اسلامی دو تاست بعضیها معتقد هستند بانک یک نهاد مستحدث سکولار سرمایهداری و ذاتاً ربوی است و امکان فعالیت غیر ربوی ندارد. بنابراین بانک اسلامی مثل زنای اسلامی است. مثل این میماند که از شراب اسلامی و گناه اسلامی و ربای اسلامی بگویی. این بانک فعلی در نظام سرمایه داری در غرب تاسیس شد در رابطه با نیازهای ناعادلانه بنگاههای جدید سرمایه محور و سرمایه پرست و هدفش اساساً غارت و استثمار و طبقات محروم بود. اصلاً این نهاد ذاتاً برای همین امر تشکیل شده است. بنیانگذاران آن سرمایهداران یهودی بودند که از همان اول از خود قوم بنیاسرائیل فعالیتهای خود را شروع کردند و تازمان پیامبر باز میبینید بانکها و صرافیها و مراکز پول در مدینه به دست یهودیان است و تا همین الان که بزرگترین نهادهای سرمایهداری جهان و بانکهای سرمایهداری دست یهودیهاست. یعنی این یک ساختار از زمان خود حضرت موسی(ع) است. این جریان صهیونیست به موازات آیین حضرت موسی(ع) و علیه آن به وجود آمده است. در واقع بنیانگذاران تئوریک آن سامری هستند. امثال سامریها هستند و یکی از مظاهر این گوسالههای سامری بانک است که ظاهرش درست است و در باطن اصالت دنیا و اصالت سود نامشروع است. اما یک ایدهای که متفکران اسلامی حول و هوش دههی 50 در مورد آن اندیشدند و بعضی مراجع و مجتهدین در مورد آن فتوا و نظریه دادند این بود که بانک میتواند ذاتاً ربوی نباشد. میتواند کارکردهای متعددی داشته باشد که اکثر این کارکردها اگر درست مدیریت و نظارت بشوند مشروع باشد و در خدمت اقتصاد کشور، رشد اقتصادی، در خدمت عدالت در خدمت جریان صحیح پول و سرمایهگذاریهای درست قرار بگیرد. البته طبیعتاً این کار مشکلی است. یک بانک سالم در یک نظام بانکی فاسد در جهان نمیتواند یک جزیره باشد و با آن نظام بیارتباط باشد. به این شکل یا برشکست میشود و یا نمیتواند کار خود را پیش ببرد. و باز بالاخص داخل یک نظام بانکی درون یک کشور امکان ندارد یک بانک بگوید من میخواهم اسلامی عمل کنم. یعنی نمیتواند بگوید من نمیخواهم کسانی را غارت کنم. ربا به معنی غارت است. اصلاً چرا ربا حرام است؟ برای اینکه ربا یک استثمار است. برای اینکه غارت است. برای اینکه یک نوع بردهداری اقتصاد و مدرن است. ربا یعنی یک عدهای زیاد کار کنند و به نتیاج و دسترنج خود نرسند و یک عده هم هیچ کاری نکنند و به سود مفت برسند. این استثمار میشود. اصلاً معیار پول و مال حرام در اسلام چیست؟ معیار مال حرام این است که بدون هیچ رنج و تلاشی یک سودی به دست بیاوری به خصوص که متضمن ضرر انسان یا انسانهای دیگر باشد و در واقع حق الناس باشد. این حرام میشود. تمام محرمات اقتصادی را که اسلام میگوید حرام و گناه است همینطور است. بروید و بررسی کنید. دزدی، غصب، اختلاس، رشوه، گرانفروشی، احتکار تا اوج آن که ربا میشود به چه شکل است؟ اینطور است که یک کسانی بدون اینکه تلاش کنند مال مفت به دست میآورند. بدون اینکه هیچ خدمتی به کسی یا به جامعه بکنند. هیچ خدمتی به کسی نمیکند. فقط نشسته و میخورد. این پول که از زمین نمیروید. این پول که از آسمان نمیبارد. بالاخره این پول در این جامعه با تلاش کسانی تولید میشود. این به آن معنی است که یک کسانی تلاش کنند و مظلوم باشند و به حق خود نرسند و تو تلاش نکنی و به اضافهی حقوق برسی که جزو حقوق تو نیست. وجه حرمت اقتصادی در شریعت اسلام استثمار ظالمانه است. هر جا استثمار ظالمانه هست حرام است. یعنی هر جا کسی از کسی یا کسانی سواری مفت میگیرد، یک عده کار میکنند و به حق خود نمیرسند و یک عده کار نمیکنند و به پول میرسند، وجه حرمت است. معیار و ملاک حرمت شرعی در محرمات اقتصادی در فقه ما این است و ربا اوج این استثمار است. حالا یک وقت یک ارزش افزودهی طبیعی در اثر زمان و مکان و شرایط و عرف است که فرق میکند. فقهای ما این را قبول کردند. اصلاً قبل از انقلاب بر سر مهریه بحث بود که اگر مهریهی یک کسی در 40 سال پیش اینقدر بوده حالا بعد از گذشت 40 باید همان مبلغ را بدهی؟ آیا این قیمی است یا مثلی است؟ یعنی آیا قیمت آن اعتبار دارد و یا خود شیء اعتبار دارد؟ مگر خود پول شیئیت دارد؟ مگر پول موضوعیت و اصالت دارد؟ پول علامت است، اعتبار است و این اعتبار تغییر کرده است. فقها قبول کردند و همان موقع از قبل انقلاب اکثراً همین را گفتند. حالا بعضیها گفتند باید مصالحه بکنند و بعضیها گفتند نه. خدا رحمت کند، مادر بزرگ من مثلاً صد تومان بوده است. حالا آیا باید به او صد تومان بدهی؟ این صد تومان را به گدا بدهی تو را میزند. این را یا مصالحه میکنند یا با یک شرایطی مقابله میکنند و میگویند اینها مثل نیست و قیمت است. اینها قبول بوده است. حالا بگذریم از اینکه روح گذشت و ایثار به خصوص بعد از انقلاب احیا شد. قبل از انقلاب در یک اقلیت محدودی بود و بعد از انقلاب یک مقدار بیشتر گسترش پیدا کرد. دههی شصت بیشتر بود. الان دوباره کمتر شده است. اصل اشرافیگری و انحراف هم از داخل حکومت شروع شد. سبک زندگی بخشی از کسانی که در حکومت بودند کم کم مادی و غیر انقلابی شد و حتی آن را توجیه کردند و حتی قانونی و بعضی شرعی کردند و بقیه هم گفتند حالا که خود اینها این چیزها را قبول ندارند برای چه ما قبول کنیم؟ البته بخشهای سالم در حکومت هستند و الحمدلله کم هم نیستند ولی آن بخشها در حال زیاد شدن هستند و باید جلوی آن را گرفت. آفت بزرگ دههی پنجم همین اشرافیگری در حکومت است. اگر این آمد، بقیه که منتظر شما بودند راه را باز میبینند و الا آنهایی که نه حکومت را قبول دارند و نه دین را قبول دارند و نه انقلاب را قبول دارند منتظر شما نیستند. این خیلی خطرناک است. در زمان امیرالمؤمنین علی(ع) سه جنگ بر ایشان تحمیل شد و همه بر سر همین مسائل بود. بر سر اصول دین و احکام و حج و حجاب و نماز و روزه نبود. دقیقاً بر سر همین قضیه بود که به نام حکومت اسلامی و انقلابی کسانی اشرافیگری و سوء استفاده از بیتالمال را باب کنند و توجیه بکنند. هر سه جنگی که بر امیرالمؤمنین علی(ع) تحمیل شد همین علت را داشت و یک بخش مهم آن رانتخواری بیتالمال بود. امروز نظام بانکی میتواند مصداقی از آن وضعیت باشد. آن موقع بانک به این شکل نبود ولی نهادهای دیگر همین کارکرد را داشتند و همین کارها را میکردند. وقتی برادرزادهی امیرالمؤمنین علی(ع) پیش ایشان میآید و میگوید یک مقدار سهم اضافی از وامهای بانکی به من بدهید، حضرت امیر(ع) میگویند من یک پیشنهاد دیگر دارم. میگوید اموال پولدارهای بازار در ساختمانهای آن طرف امانت است. بیا صورت خود را بپوشانیم و امشب با همدیگر برویم و آنجا را بزنیم. این را حضرت امیر(ع) میگوید. او ناراحت میشود و میگوید آقا مگر ما دزد هستیم؟ این چه حرفی است که میزنید؟ میفرمایند تو الان به من پیشنهاد دزدی دادی. منتها تو گفتی از بیتالمال برداریم و از همهی ملت بدزدیم، من میگویم چرا از همه بدزدیم؟ به آنجا برویم و از دو، سه نفر سرمایهدار بدزدیم. تو الان به من پیشنهاد دزدی دادی. یعنی دقیقاً مشکلات آن موقع همین الان هم هست منتها حالا نظام بانکی و مؤسسات اعتباری و این حرفها میآیند. این خطر که آن موقع بوده الان هم هست و باید مراقب آن بود. آن زمان مثلاً شهید صدر این کتاب «بانک ناربوی» را نوشت. علت هم این بود که قبل از انقلاب ما یک سمیناری در پاکستان مطرح شده بود که راجع به بانک اسلامی حرف بزنند. بانک اسلامی شروط متعددی دارد. یک مورد آن این است که بیربا باشد. فقط بدون ربا بودن برای اسلامی بودن بانک کافی نیست ولی یک شرط آن این است که ربا نباشد. سمینار بانک ناربوی و بانک بدون ربا در پاکستان برگزار شد و شهید صدر از حوزهی نجف این کتاب را نوشت. شهید بهشتی راجع به مسئلهی بانک کتاب و بحثی دارد. شهید مطهری هم بحثی دارد که اینها شروع مباحث اجتهادی جدید نظامسازانه و فقه حکومتی قبل از تشکیل حکومت بود. امام با بحث ولایت مطلقهی فقیه و بحث مصلحت نظام و اهم و مهم کردن باب بسیار مهمی را به روی اجتهادهای فقه حکومتی باز کرد از جمله در حوزهی اقتصاد بانکی و اجمالاً معنی اینها این بود که ما میتوانیم بانک را به عنوان یک موسسهی جدید داشته باشیم که بخشی از کارکردهای آن همان کارکردهای قدیمی است و از قبل بوده و بخشی هم کارکرد جدید باشد. اما مرز تفکیک ربا از ناربا، ربا از بیع یک جاهایی خیلی مرز ظریف و دقیقی است که گاهی در ظاهر ممکن است شبیه باشد ولی در واقع آن ربا نیست. گاهی ممکن است در ظاهر ربا نباشد ولی در واقع ربا باشد. این دو احتمال مسئله را خیلی پیچیده میکند. از یک طرف ربا اینقدر مهم است که خداوند در قرآن کریم دو جا فرموده این کار اعلام جنگ با خداست. دو گروه را محارب نامیده است و هر دو گروه کسانی هستند که مزاحم حقوق مردم بشوند. یک محارب، محاربِ فیزیکی است که قرآن میفرماید هر کسی سلاح بر میدارد و ارعاب میکند و مردم را میترساند که مردم احساس کنند دیگر امنیت ندارند، محارب هستند و فرمود باید با اینها قاطع برخورد کنید. دستور خیلی قاطع و بازدارندهای داد. باید اعدام بشوند یا تبعید بشوند. معلوم است که روی مسئلهی امنیت مردم خیلی محکم ایستاده است. مردم نباید احساس وحشت بکنند. جامعه باید آرامش داشته باشد. خداوند میفرماید این فرد محارب است. یک محارب دیگری هم که قرآن به آن اشاره میکند رباخوار است. میفرماید تمام کسانی که پولی میدهند و بعد پول بیشتری پس میگیرند با همان مشخصاتی که برای ربا مشخص شده به خدا و رسول خدا اعلام جنگ میکنند. میفرماید اینها محارب هستند. خیلی جالب است. آن محاربه در حوزهی امنیت مردم و این هم اعلام جنگ و محاربه در حوزهی اقتصاد و حقوق مادی مردم است. یعنی هر کس بخواهد کسانی را استثمار بکند و مثلاً بگوید اینقدر میدهم و تو باید اینقدر به من پس بدهی، یعنی من میخواهم از فقر تو سوء استفاده بکنم. این منطق نظام سرمایهداری است. به تعبیر قرآن این منطق قارون است. این توسعه و رشد سرمایهداری میآورد اما برای یک اقلیت خاص دزد است. برای آن یک درصد است. 99 درصد در گروی آن یک درصد هستند. ربا یعنی 99 درصد توسط یک درصد غارت میشوند. حالا چه کنیم که در نظام بانکی بتوانیم این معاملات وسیعی که در جهان بدون ربا صورت نمیگیرد را بتوانیم انجام بدهیم و از یک طرف گرفتار ربا نشویم. این یک سوال مهمی است که از اول انقلاب مطرح بوده است. قانون بانک بدون ربا را که اول انقلاب نوشتند چه بود؟ گرچه بین فقها اختلاف نظر بود اما آن چیزی که روی کاغذ آمد را اغلب آقایان قبول داشتند و معتقد بودند که خلاف شرع نیست. معتقد بودند که این ربا نیست. چیزی که در مورد قانون بانکداری بدون ربا روی کاغذ آمد ربا نبود و آن بخشی هم که شبههی ربا داشت با قراردادهای مشروع انضمامی حل میشد که حالا یک بحث دقیق فقهی دارد که جای آن در اینجا نیست و هم یک بحث دقیقی در حوزهی اقتصاد بانکی دارد و در حوزهی تخصصی آکادمیک در دنیا دارد که جای آن هم اینجا نیست. ضمن اینکه در مورد اول بنده اجمالاً تخصصی دارم ولی در دومی تخصصی در مباحث نظام بانکی در حدی که این مباحث را مطرح بکنم ندارم. ولی بحث فوقالعاده بحث دقیق و پیچیدهای است و یک جاهایی هم کاملاً پایان باز دارد. یعنی فکر نکنیم که چهار تئوری اقتصادی بانکی در سطح عالی تخصصی در دنیا هست که تکلیف این چهار تئوری روشن است. نه، وقتی این چهار مورد را بررسی میکنی بیشتر این مسئله واضح میشود که پایان باز است. یعنی در آخر یک جاهایی میگوید باید ریسک کنی و تضمینی وجود ندارد. حتی اگر با ربا باشد. مثلاً چهار راه نهایی ارائه میکنند که در همهی آنها یک عدهای نابود میشوند و یک عدهای بالا میکشند و بالا میآیند. هیچ کدام از این چهار راه در بانک ربوی و بانک سرمایهداری صورت برد برد ندارد. همه برد باخت است. منتها اینکه چقدر برد باشد و چقدر باخت باشد یک مقدار متفاوت است. حالا این بحثی است که نمیخواهیم الان به آن بپردازیم. اجمالاً این که در رسانهها تبلیغات بکنیم و بگوییم آقا پول را در این بانک بگذارید تا پول مفت بیشتری به شما بدهد و مسابقه بگذارند و خیابانها پر از بانک باشد درست نیست. به نظر من هیچ جای دنیا به اندازهی ایران بانک ندارد. ما به یک خیابانی در تهران رفتیم و از اول تا آخر آن خیابان نزدیک چهل و چند بانک بود. هیچ جا اینطور نیست. جالب است که در حوزهی نظام بانکی کشور اینقدر نظارت ضعیف شد که آن پولی که بانک میدهد و میگیرد کمنظیر شده است. یعنی شما در نظامهای سرمایهداری بانکهایی که 30 درصد و 25 درصد باشد نمیبینید. حالا اصلاً فرض کنیم اینها ربا نیست. بنده نمیگویم حتماً رباست. اولاً غارت و استثمار فقط ربا نیست و انواع دیگر هم دارد. خود بیحساب و کتابی و ضعف مدیریت یک فاجعه است. به نظر من مشکل ما مسئلهی عقلانیت است. عقل ابزاری و نحوهی مدیریت پول و بانک در کشور مخصوصاً در این سالهای اخیر خیلی مشکل پیدا کرده است. شما در کشورهای سرمایهداری میبینید که صحبت چند درصد است. کدام تولید کننده 20 درصد سود میبرد که بخواهد 22 درصد به تو بدهد؟ معلوم است که او نمیتواند این پول را به تولید ببرد. باید به جایی بزند که سود داشته باشد ولو سود حرام و سود مفت باشد. باید به دلالی و قاچاق بزند و باید وارد عرصههایی از اقتصاد بکند که برای کشور ضرر دارد. اصلاً قبل از اینکه خلاف شرعی باشد خلاف عقل اقتصادی است. البته من میدانم بالا و پایین بردن این پول با یک کلید نیست. وقتی کلافها در هم گره خورد اگر بخواهی یک جایی را درست کنی ممکن است دو جای دیگر خراب بشود. ولی بالاخره این مسیر را به تدریج آمدهای و حالا هم باید به تدریج برگردی. بانک اسلامی بانک علمی است و مدیریت علمی و مدیریت عقلانی میخواهد. دیدن همهی وجوه لازم است. یک تفاوت مهم دیگر بانک اسلامی با بانک سرمایهداری این است که بانک اسلامی اقتصاد را میبیند ولی فقط اقتصاد را نمیبیند. در کنار اقتصاد اخلاق و عدالت و خانواده را هم میبیند. باید بفهمیم وقتی برای یک وامی که میدهی و میگیری، چقدر میدهی و چقدر میگیری، چقدر نظارت هست، چقدر از آن صوری و بازی و اداست و برای اسقاط تکلیف است و چقدر از آن واقعاً عمل به وظیفه است؟ اینها آثار بیرونی دارد. مثلاً ممکن است حواس یک نفر نباشد که آیا میزان گسترش اعتیاد، قاچاق و طلاق با نوع نظام بانکی ما ارتباط دارد یا ندارد؟ با میزان وام و سودی که میدهی و میگیری ارتباط دارد یا ندارد؟ به نظر شما ارتباط دارد یا ندارد؟ کسی هست که بگوید ارتباط ندارد؟ ولی ارتباط آن را نمیبینی. اگر وقتی این طرف میز هستی لحظهای هم آن طرف میز بنشینی. مثلاً این کسی که آمده از ما وام بگیرد یک جوانی است که میخواهد برود و کارخانهای به راه بیندازد، مثلاً میخواهد ازدواج کند، این در چه شرایطی است؟ اصلاً چه کار میتواند بکند و چه کار نمیتواند بکند؟ ولو مجبور باشد به تو بگوید خیلی خوب، امضا میکنم. اصلاً نمیتواند این کار را بکند. محال است. تو چطور میتوانی در این تاریخ اینقدر پس بدهی؟ مگر چه کاره هستی؟ عقود شرعی فقط این نیست که از طرف امضا بگیری. عقد شرعی یعنی اینکه طرف بفهمد چه کار میکند و تو بفهمی که چه کار میکنی. باید تراضی باشد. آن هم نه تراضی زوری، بلکه باید تراضی واقعی باشد. تراضی زوری مثل این میماند که یک نفر روی پیشانی شما اسلحه بگذارد و بگوید باید این کار را بکنی. شما میگوید خیلی خوب، این کار را میکنم. آیا اسم این تراضی است؟ به لحاظ ظاهری بله، هر دو طرف راضی هستند. این راضی است که اسلحه گذاشته است و او هم راضی که بله را گفته است. بالاخره بله را گفته است ولی اسلام این را تراضی نمیداند. تراضی یعنی دو طرف راضی باشند و یعنی قلباً راضی باشند. یعنی برد برد واقعی باشد. اینها کلمهی برد برد را بد جایی به کار بردند. با دشمن برد برد نداریم. وقتی گفتی با دشمن برد برد داریم، دشمن کلش را برد. حسین و یزید با هم برد برد ندارند. مثل اینکه امام و شاه بگویند بیا یک کاری کنیم که برد برد باشد و هم تو برنده باشی و هم ما برنده باشیم. مثلاً بگویند تو شاه نظام پهلوی باش و امام خمینی هم مشاور و صدر اعظم تو باشد. برد برد با دشمن نیست. اما در بازار، در بانک برادرهای ما از خواب بیدار بشوند و بگویند ما دیگر هیچ بدهی نداریم؟ بعید میدانم بشود. گفت اگر یک وقتی از خواب بیدار شدی و چنین چیزی دیدی مطمئن باش مردی و اینجا نیستی و از این عالم رفتهای. این تلهها و این دامها آیا درست است؟ به چه کسی میدهی؟ چقدر میدهی؟ با چه اعتباری میدهی؟ ظاهر را درست میکنی و باطن آن خراب است. کلاه چه کسی را بر میداری؟ کلاه خودت را بر میداری یا کلاه خدا و خلق را بر میداری؟ حالا میدانید این چه زمانی فاجعه میشود؟ وقتی که خبرها آمد چند بانک به افراد آشنا هزار میلیارد و پانصد میلیارد دادهاند و یک درصد حساب کردهاند که یک وقت خدای ناکرده شبههی شرعی نداشته باشد. یعنی از یک طرف پنج جوان میخواهند کارخانهای به راه بیندازند و به آنها وام نمیدهی و پوست سر آنها را میکنی. کم کم همه خودشان را با همدیگر تطبیق دادهاند تا از همدیگر عقب نمانند. این بانک اینقدر میگیرد، پس اگر من اینقدر بگیرم که برشکست میشوم. حالا اسم آن را یک چیز دیگر بگذار. حالا شما اسم آن را هم عوض کن ولی نتیجه که یکی است. شراب بخور و اسم آن را آب بگذار. ولی مست میشوی. لگد میپرانی و معلوم میشود این همان شراب بود. اسم آن را عوض کردی ولی مست شدی و همان کارها را کردی. یک وقت اضطرار است و میگویی آقا مضطر هستیم و داریم از تشنگی میمیریم. میتوانیم یک مقدار شراب بخوریم که نمیریم؟ بله، به شرطی که در حدی باشد که نمیری نه در حدی که مست کنی. یک وقت هم هست که خودت برای خودت اضطرار درست میکنی. بانک بزن، بانک بزن، بانک پشت بانک بزن، بانکهای خصوصی و شخصی، بعد مؤسسهی اعتباری به اسم مذهب و غیر مذهبی بزن و برو. بعد معلوم بشود که بانک مرکزی و دولت هیچ نظارتی ندارد. شما مدیریت میکنی. درجهی ریسکپذیری پولی بالا میرود، پایین میرود. اینها مدیریت پول است. مگر در یک کشور چقدر پول هست؟ هر کسی از راه برسد بانک بزند؟ چند سال پیش داشتند بانکهای خصوصی خارجی وارد این کشور میشدند. من به هر جا میگفتم این کار مهمی است گوش نمیکردند. یک وقتی هست که شما نظارت میکنی که یک بانک خصوصی داخلی یا خارجی وجود دارد و میفهمی که سرمایه میآورد یا میبرد. حالا در یک کار مفید سرمایهگذاری میکند یا در یک کار مضر سرمایهگذاری میکند که تولید داخلی را نابود کند و سبک زندگی را خراب کند. اگر شرایط رعایت بشود بانک خصوصی و دولتی و داخلی و خارجی و مؤسسهی اعتباری مفید است. به شرطی که نظارت بشود و یک پروژهی واحد داشته باشی. هر کدام باید به جای خودش باشد. اگر هم نظارت نشود همهی اینها ضرر است و به وضوح و به خصوص در این چند سال اخیر میبینیم که علنی شد که انکار هرج و مرج بوده است. چه کسی آمد و چه بانکی زد و چرا زد و پولش را از کجا آورد و این پول به کجا رفت و چه کسی جواب میدهد؟ یک مرتبه میبینی پولها را دادهاند و رفته و اغلب آن را نمیتوانیم برگردانیم. حالا برای لیست بدهکاران مقاومت میکردند و هنوز هم مقاومت میکنند. در آخر «ب.ز» و «خ.ر» مشخص شد. از «ب.ز» و «خ.ر» و «ش.ج» هستند و باز هم میآیند. موقع انتخاباتها هم خودشان را به نامزدها میرسانند و مثلاً میگویند آقا برای انتخابات پول میدهی؟ میگوید بله. میگوید اینقدر میدهم به شرطی که وقتی به آنجا رسیدی به یک شکلی جبران کنی. فساد مالی تبدیل به فساد سیاسی میشود. فساد مالی به فساد فرهنگی تبدیل میشود. همین تیپها با همین پولهای دزدی شبکههای ماهوارهای زدند، در فضای مجازی جریانسازی کردند، روزنامه به راه انداختند. آخرین خبری که دیروز آمد و البته نمیدانم چقدر از آن راست است و چقدر از آن دروغ است و اصلاً آدم دیگر راست و دروغ را نمیفهمد. جریان ضد انقلاب خارج کشور به داخل کشور وصل هستند و از طریق اختلاسهای جمهوری اسلامی تغذیه میشوند. یعنی طرف در «VOA» و «BBC» علیه حجاب و اسلام و ولایت فقیه بحث میکند و فامیل و زن و بستگان او اینجا در حکومت در یک انتخابات به سمت گروه دیگر میآید و اینجا با روسری و خارج از کشور باعکس بیحجاب و کمکم از همین نظام بانکی کشور و نظام بیتالمال و مدیریتی اختلاس حکومتی میکند و ارتباط با داخل حکومت پیدا میکند. حالا نمیدانم راست است یا دروغ است ولی صحبت از چند میلیارد یورو است. اینها از بیتالمال مسلمین است. آبروی اسلام و مسلمین را میبرند و دزدی میکنند و پول را به جیب ضد انقلاب میبرند تا علیه اسلام و جمهوری اسلامی در داخل و خارج کشور فعالیت بکنند. یکی از دوستان میگفت اغلب این واحدهای رسانهای که علیه اسلام و انقلاب کار میکنند با واسطه از بیتالمال پول میگیرند. مثلاً نهادهای دولتی و حکومتی آگهیهای خود را به رسانههای اینها میدهند. اینها پول میگیرند. این در حالی است که این آگهیها را به رسانههای طرفدار انقلاب نمیدهند. اسم بچههای انقلابی حکومتی است و چوب انقلاب و حکومت را میخورند و نان حکومت را همانهایی که به حکومت فحش میدهند میخورند. این هم یکی از مظلومیتهای انقلاب است. اینهایی که برای انقلاب هزینه دادند و فدا شدهاند حکومتی هستند و بعد میبینی اینها حتی حقوق شرعی خودشان را هم از بیتالمال و نظام نگرفتهاند. ما خیلی از رفقای خودمان را میشناسیم که بچههای جانباز شیمیایی و غیر شیمیایی هستند و تا الان پروندهی بنیاد شهید ندارند. این در حالی است که مشکلات هم دارند. مشکل تنفس دارد، مشکل جسمی دارد ولی این کار را نمیکنند. برای اینکه ریا نشود میگویم که یک نفر خود من هستم. حالا مقصود این است که کسانی که در جبهه و انقلاب نبودهاند الان هستند. مثلاً در افرادی در وزارت خارجه و وزارت نفت حقوقهای بالا میگیرند. بعضی دیگر از نهادها حقوقهای خیلی بالایی میگیرند و به انقلاب و جمهوری اسلامی هم فحش میدهند. بیشترین امکانات را از بیتالمال جمهوری اسلامی مصرف میکنند و همیشه هم طلبکار هستند. اپوزسیون هستند، مخالف هم هستند، روشنفکر هم هستند. بعد خانوادهای که 4، 5 شهید داده گاهی اجازه نداده سنگر قبر بچهاش را هم بنیاد شهید بدهد. البته آنهایی که گرفتهاند باید میدادند و وظیفهی آنها بوده است. میخواهم بگویم خیلیها به این شکل بودهاند. در عین حال بچهی او در کار تولید وارد شده به خاطر همین مسائل برشکست شده است و تحت تعقیب است و در زندان است. در آخر باز به این میگویند که تو حکومتی هستی و آنها مخالف هستند. نان را او بخورد و چوب را این بخورد. این خیلی بد است. یک بخش مهمی از نظام بانکی و بیتالمال چنین بلاهایی را به خود دید. نظارت، دقت، پاسخگویی باید باشد. بله، خسارت و دیرکرد و حقالزحمه و کارمزد معقول است و باید هم باشد. اما باید حساب و کتاب هم باشد. چقدر؟ چطور؟ کارمزد مزد کدام کار است؟ آن کاری که باید انجام میدادی، انجام دادهای؟ پول به جای تولید به مسیر دلالی و قاچاق و واردات اجناس بیفایده میرود. بدون یک اتاق بسیار قوی و غیر تشریفاتی نظام بانکی کشور قابل اصلاح نیست. حالا اینکه چهار نفر طلبه یا فقیه یا چهار نفر از کسانی که دکترای امور بانکی دارند دور هم بنشینند و حرفهایی بزنند خیلی خوب است ولی اینها ابتدایی است. خروجی اینها چیست؟ رقابت بانکها با هم در مسیر تولید خوب است نه اینکه بانکها با نیروی تولید رقابت کنند. یا با همدیگر رقابت کنند بر سر اینکه کدامیک بیشتر ساختمان میخرد. نظارت چقدر بر نظام بانکی ما هست؟ در چهل سال آینده نظارت در امور مالی و بانکی و گمرکی و رعایت هم مهم است. چون یک وقتی روی کاغذ یک قانونی نوشتهای که قانون خوب و درستی است اما چقدر آن را رعایت میکنی؟ بنده معتقد هستم اگر همان قانون بانک بدون ربا در دههی 60 واقعاً عمل بشود نه تنها ربا نیست بلکه خیلی از مشکلات اقتصادی را هم حل میکند. البته یک اصلاحاتی میخواهد اما همانها هم در خیلی از بانکها رعایت نشد. روی کاغذ هست اما بیرون کجاست؟ باید به قراردادها دقیق عمل بشود. و الا یعنی چه که چند دزدی بزرگ چند صد میلیاردی و چند هزار میلیاردی بشود و بعد معلوم بشود که اصلاً سند ندارد، ضامن ندارد. حتی بعداً گفتند مدتها بازرسی میکردهاند اما بازرسها نمیفهمیدند. بالاخره باید بفهمی این آقا نابغهی اقتصادی است یا کلاش است. این یک دزد متخصص است یا یک آدم نابغهای است که مظلوم واقع شده است. این خادم است یا خائن است. گاهی تشخیص اینها در حوزههای مسائل بانکی مشکل میشود و کار آسانی نیست. بالاخره تفاوت بانک اسلامی با بانک سرمایهداری را اگر درست نفهمی یا بانک را برشکست میکنی یا بانک خادم تبدیل به بانک خائن میشود و کمر انقلاب و کمر مردم و اقتصاد کشور را میشکند. چیزی که الان در کشور میبینیم اقتصاد مقاومتی نیست. این اقتصاد برجامی است. اقتصاد برجامی همین میشود. اقتصاد منوط به آمریکا و سرمایهداری غرب همین میشود. این هم که بگوییم آمریکا خوب است و ترامپ بد است، ترامپ خوب است و مشاورهای او بد هستند، دموکراتها خوب هستند و جمهوریخواهها بد هستند، درست نیست. دموکراتها این کار را با شما کردند و جمهوریخواهها آن را ادامه دادند. اوباما کلید آن را زد و ترامپ میوهی آن را میچیند. اینها یک پروژه است. مثلاً میگویند اروپا خوب است و آمریکا بد است. اروپا کجا تا به حال خلاف منافع و خواست آمریکا عمل کرده است؟ یک مورد آن را بگویید. ادبیات اروپا فرق میکند ولی کارش همان است. اروپا مکمل پروژهی آمریکاست. هر کاری که آمریکا میکند تا یک جایی به زور پیش میبرد و بقیه را که نمیتواند به اروپا میگوید بقیه را شما انجام بدهید. فقط هم با ما نیست بلکه با همه همینطور است. با چین و روسیه و بقیهی کشورها هم همین کار را میکند. الان در ونزوئلا یک کودتای علنی اتفاق میافتد. یعنی ارتش ونزوئلا نیروهای خود را آورده است. چند روز پیش کل برق ونزوئلا را قطع کردند. دیروز یک تخریب دیگر کردند. اغتشاشهای خیابانی کردند. تحریمهای بانکی انجام دادند. آمریکا همهی این کارها را کرد و بعد اتحادیهی اروپا گفت ما اصلاً رئیس جمهوری که رأی آورده را قبول نداریم و آن فردی را قبول داریم که رأی نیاورده است. همین پروژه را در سال 88 در ایران کلید زدند منتها نتوانستند آن را پیش ببرند. ولی آنجا دارند جلو میروند و اروپا هم به کنار آمریکا آمد. آقا اقتصاد مقاومتی تنها راه مادی و معنوی ماست. معنی اقتصاد مقاومتی هم گشنگی و ریاضت نیست. بلکه انتهای اقتصاد برجامی گشنگی و بدبختی و فقر و برشکستگی است. اقتصاد مقاومتی به معنی اقتصاد عاقلانه و عادلانه و برنامهریزی شده و منسجم است. حالا اقتصاد مقاومتی بدون بانک درست امکان ندارد. یعنی اگر بخواهیم در دههی پنجم انقلاب از این موانع بگذریم بدون اصلاح پروژهی بانک و بانکداری در کشور امکان ندارد. در این سی، چهل سال امکان داشت ولی از این به بعد امکان ندارد. باید به آن چیزی که روی کاغذ مینویسیم درست عمل کنیم. باید به چیزی که روی کاغذ نوشتهایم همواره بازنگری اجتهادی داشته باشیم که جزئیات آن چگونه باید تغییر کند چون شرایط اقتصاد هم تغییر میکند. اقتصاد برجامی شکست خورد. اگر هم ادامه پیدا کند شکستهای بیشتری در راه است. دیدیم که گفتند کوتاه بیاییم و عقبنشینی بکنیم تا اینها مؤدبتر و مهربانتر بشوند و کمک کنند و اینها مشکل آب خوردن ما را حل میکنند و تحریمها را بر میدارند. ولی هر چه بیشتر عقبنشینی کردیم تحریمها بیشتر شد. توهینها بیشتر شد. هستهای را تعطیل کردند. ما که روزی میگفتیم انرژی هستهای حق مسلم ماست فعلاً از این حق مسلم گذشتیم برای اینکه گفتند عقبنشینی بکنیم و فیتیله را پایین بکشیم و لبخند بزنیم و امتیاز بدهیم تا تحریمها کم بشود. هیچ وقت تحریمها به اندازهی الان نبوده است. یعنی شما هیچ وقت عقبنشینی نکرده بودی و هیچ وقت تحریمها اینقدر زیاد نشده بود. هیچ وقت توهینها اینقدر زیاد نشده بود. قبلاً اینطور توهین نمیکردند. هم توهین و هم تحریمها بیشتر شد. هستهای را تعطیل کردی و چرخهای اقتصاد هم خرابتر شد. راه حل اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی یعنی واردات و صادرات مدیریت بشود. نظام بانکی درست نظارت بشود. مالیاتها عادلانه و عاقلانه و شفاف باشد. الگوی مصرف اصلاح بشود. نظام توزیع عاقلانه و عادلانهتر بشود. تولید یک امر مقدس تلقی بشود. دفاع مقدس امروز دفاع از تولید و تولید کننده است. این اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی با بانکهایی که با هم مسابقه میگذارند که بیشتر پول گیر بیاورند و برای آنها مهم نباشد که این پول از کجا میآید و به کجا میرود و بر سر تولید چه میآید و واردات و صادرات چه میشود و بگوید فقط باید پول ما بیشتر بشود و ساختمان بیشتری بخریم، با این سبک بانکداری اقتصاد مقاومتی محال است. اصلاً اقتصاد غیر مقاومتی هم شکست میخورد. اقتصاد مقاومتی یعنی شما با توزیع درست ثروت به یک نرخ رشد اقتصادی مستمر سالم پایدار برسی. توزیع هر چه درستتر ثروت مهم است. اقتصاد مقاومتی یعنی رفاه زندگی مردم را هر چه بیشتر تأمین کنی با حفظ زمینهی اشتغال جمعیت کشور که آمادهی کار هستند. نقشهی جامع دانشگاهها این نیست که همینطور فارغ التحصیل پس بیندازند و بگویند ما 5 میلیون دکتر و مهندس داریم. در چه رشتههایی؟ چرا؟ چقدر؟ نقشهی علمی جامع یعنی باید نظام آموزشی ما توزیع عقلی و استدلالی داشته باشد که شما در چه رشتهای، چه تعداد دانشجو در چه سطحی، تا چه سالی میپذیری و چرا؟ یعنی به این تخصص و خروجیها چقدر احتیاج داری؟ اصلاً برای چه تعداد از اینها شغل هست؟ کشور و اقتصاد کشور به چه تخصصهایی نیاز دارد؟ همینطور بگوییم ساختمان که داریم، استاد هم از قبل هست، پول میگیریم و فارغ التحصیل پس میدهیم و دکتر زیاد میکنیم. دانشگاه جای تولید علم است یا جای تولید مثل است؟ تولید مثل یعنی مثل خودت به بعدیها مدرک بده. یک مرتبه میبینی ده هزار دکتر در یک رشتهای داری که اصلاً کشور این مقدار را لازم ندارد. اصلاً شغل برای این همه دکتر نیست. حالا یک رشتهی دیگری هست که اگر در آن به ده نفر متخصص واقعی نیاز داشته باشی دچار مشکل میشوی و باید از بیرون بیاوری. خب این را باید رئیس دولت و شورای انقلاب فرهنگی و وزارت علوم و دانشگاه آزاد و پیام نور جواب بدهند. موسسهها و دانشگاههای خصوصی که پی در پی درست میشود باید جواب بدهند. اگر نظارت بشود عیبی ندارد ولی نظارت نمیشود. من شنیدم در شهر ما 60 دانشکدهی غیر انتفاعی درست شده است. خب اگر این دانشگاهها درست بشود به شرطی که نظارت بشود که چه تعداد در چه رشتهای میگیری و چه چیزی آموزش میدهی خوب است ولی اینطور نیست. میگویند تا میتوانیم بانک درست کنیم، دانشگاه درست کنیم، اسم این هم نهادسازی شده است. اینها که نهادسازی نیست. اینها ساختمانسازی است. تولید مثل است. باید تولید علم و ولید ثروت باشد نه اینکه تولید مدرک باشد. تولید علم و تولید قدرت باید باشد. نهادسازی غیر از ساختمانسازی و ایجاد شغل کاذب است. اقتصاد مقاومتی یعنی اینها را بررسی کنیم. رشد اقتصادی باشد و این رشد مبتنی بر افزایش بهرهوری و ارتقای سطح کار باشد و در ضمن این رشد تحت تأثیر نوسانات بیرونی و خارج کشور مثل قیمت نفت نباشد. اقتصاد مقاومتی یعنی اجازه ندهی وقتی این مردک فاسد در آمریکا یک سخنرانی میکند اینجا قیمتها بالا و پایین برود. این که تأثیر اقتصادی ندارد. این یک تأثیر روانی است. مگر اقتصاد به این شکل است. اقتصاد خود آمریکا برشکسته است. 60 میلیون گشنه دارد که باید هر روز فیش غذا به آنها بدهند و الا از گشنگی میمیرند. بدهکارترین حکومت و کشور در سطح تاریخ بشر تا امروز است. در تمام جهان بدهکارترین حکومت است. فقط با جنگ و ربا و چاپ دلار بدون پشتوانه در جهان اقتصاد خود را جلو میبرد. حالا این آدم در آنجا یک چیزی بگوید و اینجا چهار نفر از مسئولان ما ضعف عقل و ضعف نفس خودشان را به افکار عمومی منتقل کنند تا یک مرتبه حواس همه جمع این بشود که او این را گفت و باید قیمتها اینطور بشوتد. مگر اسم بورس کافی است؟ بورس باید واقعاً از واقعیت اقتصاد داخل کشور حکایت کند. نه اینکه یک تابلویی خاموش و روشن بشود و تحت تأثیر عواملی باشد که معلوم نیست چقدر شفاف هستند و چقدر تحت کنترل هستند و چقدر واقعی هستند. شما اگر بخواهی به رشد اقتصادی برسی باید یک نظام تأمین مالی کارآمد پایدار طراحی کنی و داشته باشی. البته اکثر کشورهای دنیا این نظام مالی را ندارند و اقتصاد آنها کلاً وابسته و در اختیار کمپانی سرمایهداری غرب است. ولی اگر بخواهی کشور پیشرفت کند و تمدنسازی کنی باید این کارها را انجام بدهی. نظام تأمین مالی آن است که بتواند پساندازهای مردم، پساندازهای داخلی، پساندازهای خارجی را درست مدیریت کند و هم اینکه در مسیری مدیریت کند که بهترین نتیجه را داشته باشد و کارآمد و مؤثر برای استفاده از منافع در مسیر رشد اقتصاد باشد. این اقتصاد مقاومتی میشود. یعنی پول مفت هدر ندهی. یعنی هر جا سرمایهگذاری میشود معلوم باشد که چقدر و چرا سرمایهگذاری کردی و چه چیزی برگشت. اقتصاد مقاومتی به معنی عقل و علم و عدالت و شفافیت و نفی وابستگی و حل واقعی مشکلات است. نظام مالی و نظام بانکی ما مشکل دارد. از قبل هم داشته است. از اول که این بانکهای جدید در ایران آمدند با مشکل بوده است. بعد از انقلاب ما این مشکل را در یک مواردی و تا یک حدودی حل کردیم اما اصل مشکل حل نشده است و در این سالهای اخیر مشکلات دیگری بر آن افزوده شد که در رأس آن فقدان نظارت و فقدان مهندسی نظام بانکی و مالی کشور بوده است. کسی پاسخگو نیست. ما میبینیم عالیترین مقامات در نظام بانکی و بانک مرکزی وقتی حرف میزند یک طوری حرف میزند که انگار مثل ماست و اصلاً انگار از چیزی اطلاع ندارد. مگر میتوان به این شکل مدیریت پول کرد؟ آن هم در کشوری که در یک لحظهی مهم تاریخی و پیچ تاریخی خودش و جهان قرار گرفته است. آثار بینالمللی دارد. ما یک کشور معمولی نیستیم. آن هم با این ظرفیتهای عظیم داخل کشور که تعطیل ماندهاند. بعضیها گفتهاند ایران در عدم استفادهی درست از امکانات و ظرفیتهای خودش کشور اول جهان است. من خیلی خجالت کشیدهام. میگویند اینقدر امکانات اقتصادی و ظرفیت در ایران هست و اینقدر استفاده نمیشود که از این جهت یا اول هستیم یا یکی از کشورهای اول جهان هستیم. یعنی بالقوه جزو ثروتمندترین کشورهای جهان هستیم و بالفعل خودمان برای خودمان هزار مشکل درست کردهایم. برای اینکه از عقل و ارزشهای اخلاقی و ظرفیتهای خود درست استفاده نمیکنیم. این مشکل از قبل بود. بنیاد این خراب گذاشته شده بود اما الان یک تنگنا و یک معضل شده است. یعنی اگر بخواهیم از رکود بیرون برویم و رشد اقتصادی داشته باشیم باید این معضلات نظام مالی و بانکی ما حتماً دقیق مورد توجه و بازنگری قرار بگیرد. حوزه مسئولیتهایی دارد. ده درس خارج فقه پیچیده که از کلیات و الفبای مسائل بانکی عبور کند و حرفهای 40 سال پیش را نزند. ده درس خارج فقه لازم داریم که فقط فقه بانک بگویند. انواع و اقسام معاملات و مسائل بانکی را بگیرند. ما الان ده درس خارج فقه در مسائل بانکی داریم؟ نداریم. نه در قم و نه در اصفهان و مشهد و نجف چنین چیزی نداریم. بعضیها موقتاً به بعضی درسها پرداختند که محصول آن هم خوب است ولی مسائلی است که 30 سال پیش هم میتوانستیم همینها را بگوییم. باید موضوع و شرایط واقعی را درست بشناسیم. ده درس خارج فقه فقط و تماماً مخصوص مباحث بانک، بحث مالیات و بحث نظام بانکی باید داشته باشیم. حالا من معتقد هستم که الان مشکل شرعی نداریم. اینکه فقهای ما کم کار کردهاند مشکل اصلی ما نیست. البته به نظر من حوزهی ما در مباحث خارج فقه خودش را با سطح تمدنسازی هنوز هماهنگ نکرده است. حالا بعضیها باز عصبانی میشوند و چیزهایی میگویند ولی عیبی ندارد. نهی منکر همیشه یک عدهای را عصبانی میکند. مشکل اصلی در نظام مدیریت ما و اتفاقاً نظام دانشگاهی ماست. یعنی پایاننامههای دکتری که معضلات واقعی و بیرونی نظام بانکی و پولی و مالیاتی ما را درست بشناسند و راه حل درست علمی در چهارچوب قانون اساسی بدهند، نداریم و در این زمینه مشکل داریم. تا یک حدی سیاهه لشکر داریم و همه مدرک دارند. هم در حوزه اینطور است و هم در دانشگاه اینطور است. ما بعد از 30 سال این را فهمیدهایم. بنده 37، 38 سال است که طلبه هستم. ما در حوزه و دانشگاه و حکومت تا یک سطحی سیاهه لشکر داریم. یعنی از دور که نگاه میکنی دکتر و مهندس و حجت الاسلام و متخصص و رئیس بانک هست. بعد که سوالات یک مقدار دقیقتر و تخصصیتر میشود و معضلات روی میز شفاف میشود یک مرتبه میبینی اصلاً 90 درصد اینها در باغ نیستند. اصلاً نمیفهمد چه میگویی. سوال را نمیتواند درست تصور کند تا اینکه بخواهد جواب آن را تصدیق کند. وقتی از او راه حل میخواهی میبینی یک چیزی را مبهم و کلی میگوید. ما این مشکل را داریم. مثل یک هرم است که قاعدهی آن خیلی شلوغ است ولی هر چه بالا میروی، میبینی چقدر خلوت میشود. بعد میبینی کرسی دکتری واقعاً در سطوح بالای علمی و تجربی که معظلات نظام بانکی و مالی ما را بشناسد و بتواند درست راه حل بدهد در حدی که بتوانی به آن اعتماد کنی، نیست. میبینی مشکل داریم. درس خارج فقهی که موضوع را درست و با مشخصات امروز آن و با ریز مسائل بشناسد و بخواهد بحث کند نداریم. میبینی مشکل داریم. سیاهه لشکر زیاد است. مقالات زیاد است. همینطور مقاله از روی مقاله کپی میزنند. الان که در خیابان فریاد میزنند «پایاننامه». به خیابان انقلاب بروید و هر چه خواستید را بگویید تا به شما پایاننامه بدهند. سه سال پیش در شورای انقلاب فرهنگی گفتیم و همه گفتند بله. الان پایاننامهی دکتری و کارشناسی ارشد میخواهی در هر رشتهای که باشد به تو میدهند. این تولید علم است؟ بقیه هم میگویند برای مجلات غربی مقاله بدهید و مشکلات آنها را حل کن. ما از بیتالمال به تو پول میدهیم تا مشکلات آنجا را حل بکنی. نمیخواهد مشکلات اینجا را حل کنی. متخصص محیط زیست داری و هیچ راه حلی برای محیط زیست ندارد. همان حرفهای تکراری و ترجمهای و کلی را میزند. متخصص ترافیک داری ولی نمیتواند مشکل ترافیک شهرهای بزرگ را حل کند. متخصص آب و هوا و آلودگی هوا داری ولی یک طرح عملی درستی که بتواند مشکل را حل کند، نداری. انتخابات پشت انتخابات مسئولین عوض میشوند و باز آن کسی که میآید از اول همان حرفها را میزند و باز او میرود و یک نفر دیگر میآید. اصلاً انتخابات برای این بوده که قدرت منتقل بشود تا یک وقت دیکتاتوری و استبداد و تراکم قوا و گندیدگی قدرت و ثروت و عدم نظارت و عدم پویایی پیش نیاید. این خوب است. اما نه اینکه ما ثبات تصمیمگیری، تجربهی انباشته، شفافیت در کارکرد، پیگیری سیاستها را نداشته باشیم. انگار ما در این 30، 40 سال ده حکومت چهار ساله داشتهایم. یا بگو 5 حکومت 8 ساله داشتهایم. هر انتخاباتی که میشود قانونگذار و مجری یک مرتبه عوض میشوند و سیاستها عوض میشود و این برای خودش تصمیم میگیرد. این که نمیشود. بالاخره این یک جمهوری است. دولتها عوض میشوند، مجلس عوض میشود، نظام که عوض نمیشود. انگار در هر انتخابات رژیم عوض میشود. یک مرتبه سیاست خارجی تغییر میکند. نظام بانکی کلاً تغییر میکند. سیاستهای فرهنگی تغییر میکند. هر دولتی که میآید رئیس انقلاب فرهنگی هر کاری بخواهد را انجام میدهد. مصوبات کنوانسیونهای غربی و سازمان ملل را با پول و بودجه پیگیری میکنند. بودجه میگذارند و میگویند جواب بدهید که ما باید به آنها گزارش بدهیم. مصوبات خود ما اینجا اجرا نمیشود. این شیوه در اقتصاد و در فرهنگ و در سیاست خارجی نمیتوانیم با هر انتخاباتی مسیر را عوض کنیم و هر کس هر کاری که میخواهد را انجام بدهد. این نشدنی است. باید یک سیاستهای کلی و یک مصوباتی وجود داشته باشد. از جمله در مسائل بانکی همینطور است. بانک و نظام پولی و مالیاتی نمیتواند هر لحظه یک کار بکند. ثبات میخواهد. پول ترسو است. گمرک، واردات و صادرات، نظام بانکی اینها هر لحظه ممکن است یک تصمیمی بگیرند. خب معلوم است که میگوید پول خود را کجا مصرف کنم؟ جایی که سود مفت تضمین شده داشته باشد. کجاست؟ دلالی و قاچاق و کالاهای مصرفی و تشریفاتی است. این کشور تحریم است و گرانترین ماشینهای جهان در تهران مانور میدهد. شاید در دنیا دو، سه کشور این ماشینها را داشته باشد و ایران هم که تحریم است این ماشینها را در خود میبیند. اقتصاد مقاومتی یعنی عقل، یعنی شرف، یعنی عدالت. مسئلهی ما این است که بله، ما رشد نقدینگی داریم. نقدینگی سرگردان در جامعه زیاد است. این امتیاز بوده و شما آن را تبدیل به ضد امتیاز کردهاید. نقدینگی که زیاد باشد یک سرمایهی بالقوه برای یک جامعه است. یعنی آن جامعه فقیر نیست. وقتی میگویی نقدینگی زیاد است یعنی جامعه فقیر نیست منتها پول درست مدیریت نمیشود. اینجا مشکل مدیریت پول است و مشکل پول نیست. حالا یک عدهای به ترکیه و دبی و کشورهای دیگر میروند و زمین و باغ و ویلا میخرند. یک عده هم همینجا پول خود را تبدیل به ارز و زمین و طلا میکنند. برای چه این کار را میکند؟ برای اینکه احساس امنیت نمیکند. میگوید باید یک کاری بکنم که پول من نابود نشود. پس مشکل ایران، مشکل نقدینگی نیست. مشکل مدیریت درست نقدینگی است. اصلاً از زمان شاه و دههی 50 که نفت گران شد و پول نفت بالا رفت مشکل نقدینگی بود. بعد از انقلاب هم با فراز و نشیب ادامه داشته است. رشد بالای نقدینگی یعنی منابع پایهی پولی و آن چیزی که اصطلاحاً در اقتصاد به آن پول پرقدرت میگویند، زیاد شده و تزریق شده است و این تأثیر معنیداری روی اقتصاد واقعی کشور و مخصوصاً تولید نداشته است. یعنی نقدینگی به سمت تولید نرفته است. چرا نرفته است؟ یک بخشی از این به خاطر فرهنگ اقتصادی کشور است. یک بخشی از این به خاطر قوانین است. یک بخشی از این به خاطر ساختارهاست. یک بخشی از این به خاطر دولتها و مجلس و نهادهایی هستند که عوض میشوند. وقتی با فعالین اقتصادی در کشور و آنهایی که صاحب کسب و کار هستند حرف میزنی میگویند مشکل ما نقدینگی است و ما مشکل اعتبار داریم و پول میخواهیم. نظام بانکی کشور و بانک مرکزی هم اعلام میکند که بزرگترین مشکل محیط کسب و کار این است که حجم پول و نقدینگی در ایران بسیار بالاست. بالاخره کدام یک از این دو هست؟ این دو با همدیگر قابل جمع است. نقدینگی در ایران بالاست اما درست مدیریت نمیشود. منشأ پمپاژ این نقدینگی مسائل برونزاست. مثلاً پایهی پولی بالا میرود. بحث نفت هست، مسائل دیگری هم هست. این یعنی چه؟ این یعنی اقتصاد مقاومتی نیست یا حداقل ضعیف است. این تعبیر که بعضیها میگویند پول پرقدرت اگر درست مدیریت نشود به جای سود صدمه میزند در اقتصاد رسماً هست و در کتابهای اقتصادی تدریس میشود و بحث میشود که از سه کانال اعمال میشود. یا کسر بودجهی دولت است یا بدهی بانکها به بانک مرکزی است یا افزایش خالص داراییهای بانک مرکزی است. حالا به خصوص داراییهای خارجی که برای ما نفت است. اینها باعث میشود که این پول پرقدرت در اقتصاد زیاد بشود. هر سه مورد تحت تأثیر بودجهی دولت است. بودجهای که دولت میبندد، مجلس تصویب میکند. یعنی بودجه از این سه طریق پایهی پولی را در کشور بالا میبرد. ولی حجم پول و نقدینگی زیاد شده است و به سمت نیازهای جامعه مدیریت نشده است. علت این است. نظام بانکی نتوانسته این وظیفه را به درستی انجام بدهد. بنابراین میخواهم عرض کنم این گام دوم، بحث اقتصاد کشور بدون این اصلاح در نظام بانکی در سطوح بالا و بدون پاسخگویی و شفافیت سه قوهی حاکم بر کشور و نهادهای مالی خارج از آن امکان ندارد. اینکه بعضیها به سیاستهای پولی انتقاد داشتند و گفتند اینکه بخواهد خیلی انضباطگرا باشد امکان ندارد و بانک مرکزی باید یک مقدار وا بدهد و باید بیاییم و نقدینگی بیشتری به جامعه تزریق کنیم. 7، 8 ماه پیش این استدلال را داشتند. بعد که این نقدینگی و سکه و پول و دلار را ریختند و یک نفر دو تن و یک نفر سه تن سکه گرفت و بعد هم گفتم معلوم نیست چه کسی به چه کسی داده و معلوم نیست چه شده است. یک مرتبه برای ارز هم قیمت چهار هزار و خردهای را گفتند و معلوم نشد بر چه اساسی گفتند و اصرار کردند که این باید به درون جامعه بیاید و حالا خود مسئولین میگویند این ارزی که به این قیمت آمد عمدتاً گیر واسطهها و دلالها افتاد و رانتخواری شد و هیچ مشکل بازار را عملاً حل نکرد و بیشتر صدمه زد. الان هم هیچ کس مسئولیت آن را نمیپذیرد. این خیلی جالب است. به هر کدام از وزارتخانهها یا بانک مرکزی یا دولت میگویی که چه کسی تصمیم گرفت؟ همه میگویند من نبودهام. چه کسی گفت باید این کار را بکنی؟ بر کدام اساس اقتصاد علمی این کار را کردی؟ حالا چرا پاسخگو نیستی؟ چه کسی گفت مشکل ما کمبود نقدینگی است؟ چه کسی جواب میدهد؟ مشکل اصلی این است که نقدینگی کم نیست بلکه درست مدیریت نمیشود. چه کسی باید مدیریت بکند؟ دولت چه نقشی دارد؟ مجلس چه نقشی دارد؟ دستگاه قضایی چه نقشی دارد؟ همه از تولید و تولید کننده میگویند ولی در بیرون مظلومترین اشخاص تولید کنندهها هستند. تولید کنندههای واقعی که به دنبال رانت نیستند و واقعاً میخواهند کار کنند. من چقدر از این بچههای دانشگاهی را میبینم که در رشتههای فنی و مهندسی و کشاورزی درس خواندهاند و میگویند خدا شاهد است اگر یک همکاری قانونی حداقلی با ما بکنند و شرایط ما را بفهمند لیست میدهیم که کشور را از این واردات بینیاز میکنیم. یک دهم این ارزی که میرود به ما بدهند و از ما جواب بگیرند. ما جلوی خیلی از این واردات را میگیریم و در داخل تولید میکنیم و بعضی از همینها را در همین سالها دیدیم که کارشان به برشکستگی و بیچارگی افتادند و گرفتار ربا دادن به این و آن شدند تا قرضهای خود را به بانکها بدهند. به یکی ربا میدهند که پول بانک را بدهد و باز از بانک پول میگیرد تا به او بدهد. در خط دلالی قرضها افتادهاند به جای اینکه بتواند تولید بکند و سیاستهای اعتباری نظام بانکی اگر این را یک اولویت اساسی نبیند برای خروج از رکود به نحوی که سیاستها ماهیت تورمی نداشته باشد، وضع بد و بدتر میشود و هرگز بهتر نمیشود. به خصوص با اعتماد به آمریکا و اتحادیهی اروپا و سرمایهداری غرب. اصلاً برای چه باید دل آنها برای شما بسوزد؟ آنها ما را دشمن میدانند. آنها میگویند شما ایران را از چنگ ما در آوردید. میگویند ایران گاو شیردهی ما بود. چرا باید به ما کمک کنند؟ میگویند شما دارید منطقه را از دست ما خارج میکنید. پس چرا باید نگران اقتصاد ما باشند؟ ما تا حالا ندیدهایم به همین سوال کسی جواب درست بدهد. سیاستهایی که مربوط به تسهیلات اعتباری نظام بانکی است باید درست تدوین بشود. آثار تورمی آن میتواند کم باشد. نظارت درست بشود. بانک مرکزی سیاستهای اعتباری خود را به تأمین مالی سرمایهی در گردش با اولویت دادن به واحدهای تولیدی اختصاص بدهد. راه حل اینهاست. من نمیخواهم بیشتر از این وقت دوستان را بگیرم. فقط یک نکتهی دیگر عرض میکنم و بحث را ختم میکنم. برای یک نظام بانکی 6، 7 پارکت میشمارند که از قبل مطرح بود. فقها هم از قبل مواضع خود را اعلام کردند که هر کدام از احتمالات مختلف چه وجهی دارد. مثلاً یک کار بانکها این حسابهای جاری است. چند احتمال مطرح کردند و برای همهی آن احتمالات گفتند این توجیه فقهی دارد به شرطی که ضوابط رعایت بشود. آیا بگوییم این حسابهای جاری قرض است یا دینی است که هر وقت از طرف صاحب مال مطالبه بشود بانک باید آن را ادا کند که به اصطلاح به آن دین مطالَب میگویند. این اشکالی ندارد. اگر به عنوان یک ودیعه و امانت است و امانت عین با اذن تصرف است، اشکالی ندارد. یعنی به بانک امانت میدهد و میگوید اجازهی تصرف مشروع داری. یعنی یک ترکیبی از امانت و وکالت در تصرف است. اگر این باشد اشکالی ندارد. اگر هم بگویی این ارزش مال را امانت میدهد، یعنی ودیعهی عین مال نیست بلکه ودیعهی مالیت مال است و آن اعتبار است، باز هم اشکالی ندارد. منتها در هر سه مورد یک قیودی زدهاند و گفتهاند این حساب جاری باشد. حالا در بانکهای غربی سرمایهداری هم اگر هست با این زاویهی شرعی هیچ اشکال شرعی ندارد. هر سهی اینها میتواند مشروع و عقلایی باشد ولی هر کدام احکامی دارد. اگر ودیعه و امانت باشد یک چیز است، اگر عین باشد یک چیز است، اگر ودیعهی مالیت باشد یک چیز است و اگر هم قرض باشد یک چیز است. یک جاهایی احکام آن متفاوت است ولی هر سه میتواند توجیه داشته باشد. کارکرد دیگر بانکها که در بانک اسلامی خیلی مهم است مسئلهی قرضالحسنه است که سودی نگیری. کارمزد عیبی ندارد اگر در حد معقول و درست باشد. جعاله و قرارداد اشکالی ندارد. اما در تمام بانکهای ربوی دنیا شرط مهم سود است. میگویند ما این را به عنوان سود میگیریم و حساب کارمزد جداست. این ربا میشود. اما اگر اینجا شما اسم این را عوض بکنی و خودش را عوض نکنی مشکل پیش میآید. همان مشکل پیش میآید. ضمن اینکه من به شما بگویم گاهی ظاهر دو عمل یکی است، نیت آن فرق کند باز هم دو عمل است و یک عمل نیست. این دیگر مربوط به حوزهی اخلاق و تعلیم و تربیت میشود و بحث اقتصادی نیست. مثلاً قرآن میفرماید بیع و ربا فرق میکند. خب ربا هم یک نوع بیع است. در ربا هم شما یک چیزی را میخرید و میفروشید. چرا قرآن میگوید بیع و ربا فرق میکند. مثال دیگر زنا با نکاح فرق میکند اما مگر عمل آن فرق میکند؟ هر دو آمیزش جنسی یک زن و مرد است. چه اتفاقی افتاده است؟ شما با همدیگر یک قراردادی گذاشتهاید و توافقی کردهاید. این حالت با آن حالتی که این دو جمله را نمیگفتی چه فرقی میکند؟ مثلاً در کائنات یک اتفاقی افتاده است؟ بله. در باطن شما یک اتفاقی افتاد. وقتی شما با همدیگر قرار میگذارید و یک خانوادهی دائمی یا موقت تشکیل میدهی یک عمل اخلاقی و عادلانه و مشروع انجام میدهی و وقتی همان رابطهی جنسی را برقرار میکنی در صورتی که قراردادی نبستهای که حقوق و اخلاق متقابل رعایت بشود. فیزیک این عمل همان است اما متافیزیک عمل همان نیست. انسان فقط فیزیک نیست بلکه ترکیب فیزیک و متافیزیک است. دنیا و آخرت، ظاهر و باطن، ملک و ملکوت است. بیع و ربا هم همینطور است. بیع چیست؟ یک چیزی را میخری و یک چیزی را میفروشی. خب در ربا هم همین کار را میکنی. در ضمن اینجا توافق و تراضی هم هست. با همدیگر توافق کردهاید که من اینقدر میدهم ولی اینقدر میگیرم. به عنوان کارمزد میگیری؟ نه. یک قراردادی بستهای؟ مضاربه و مضارعهای در کار است؟ نه. این جعاله است؟ نه. پس چیست؟ تو فقیر هستی و من پول دارم و من میخواهم از این موقعیت به نفع خودم استفاده بکنم و تو باید بیشتر بدهی. من میخواهم تو را استثمار کنم. اگر نمیخواهی نگیر. این حرام است. چرا بیع حرام نیست؟ قرآن میفرماید بیع همان ربا نیست. فرق این دو را بفهمید و لذا با فریب بیع را تبدیل به ربا نکنید. کارمزد و اجرت اجیر باید شرط بشود و این یک قرارداد کار است. این اگر یک پوششی برای حیلهی ربا بشود حرام میشود. حیلهی ربا این است که شما نفهمی فرق وسیله و هدف چیست. هدف را وسیله بکنی و وسیله را هدف بکنی. مثلاً به یکی از فقهای یکی از مذاهب اسلامی گفتند زن اگر بخواهد از مرد خود طلاق بگیرد، بعد از این طلاقهایی که گرفته اینطور شده و برگشته و حالا یک محدودیتی پیدا میکند، چطور بکند که طلاق بگیرد؟ میگوید ممکن است بعد از این کارها نتواند طلاق بگیرد ولی یک راه حل دیگری دارد. میتواند مرتد بشود. ارتداد باعث میشود که ازدواج فسخ بشود. حکم مرتد برای فرار از حکم طلاق است؟ حتی من میخواهم عرض کنم جایی که در مورد حیلهی شرعی برای ربا روایت داریم، که البته امام میگفت من این روایت را قبول ندارم و خلاف فلسفه و حکمت حرمت ربا در قرآن است، من میگویم فرض کنید این روایت هم درست باشد. این برای موارد اضطراری و خاص است که شما مجبور هستی یک عملی را انجام بدهی. باز هم اینجا یک ظاهر شرعی برای آن درست بکن که تو تجری نکرده باشی. تجری یعنی گردنکلفتی جلوی خداوند و یعنی اینکه بگویی این کار حرام است ولی ما انجام میدهیم. ظاهر آن را یک مقدار تغییر بده که بگویی خدایا من بنای فعل حرام نداشتم. حیلهی شرعی اگر به این معنا و در موارد خاص اضطراری باشد یک بحث است اما یک وقت این تبدیل به بازی میشود. صد تومان همراه با یک قوطی کبریت و شاخه نبات به تو میدهم و تو باید ده هزار تومان بدهی. بقیه هم قیمت شاخه نبات است. این معامله است؟ کلاه خودت را بر میداری یا کلاه او را بر میداری یا کلاه خدا را بر میداری؟ یک وقت بحث اضطرار است، خیلی خوب از حیلهی شرعی استفاده کن. حیله به معنی چاره است. بعضیها خیال میکنند حیله به معنای کلاهبرداری است. حیله به عربی به معنی چاره است. یعنی اگر بیچاره شدی یک چارهای بگذار که بگویی من گناه نکردم، من مجبور بودم این را انجام بدهم. نه اینکه کمکم یک ابزاری برای کار اقتصادی بشود. حالا کمکم در مردم هم رایج بشود و مردم فکر کنند این کاری که در بانکها میکنند همان ربا با یک اسم دیگر است و در بازار هم همین کار را بکنند. یعنی شما اگر بخواهی از یک بازاری پول قرض بگیری میگوید چند پس میدهی؟ میگویی ببخشید مگر این کاری که شما میکنی ربا نیست؟ میگوید نه آقا، این همان کار فلان بانک است. اولاً اینکه این کار بانک نیست. این که قرض بدهی و بیشتر بگیری غیر از قراردادی است که بانک بسته است. بانک قرارداد کار بسته است. مضاربه و مزارعه و جعاله و انواع قراردادها را دارد. حالا اینکه کدام بانک به مسئولیت خود عمل میکند و آیا واقعاً نظارت میکند یا نمیکند بحث دیگری است. ولی آن قرارداد غیر از این است. اگر بانک هم این کار را بکند ربا و حرام میشود و کم کم فرهنگ عمومی عوض میشود و این مسائل عادی میشود. یکی بحث قرضالحسنه است. یکی بحث حساب و پسانداز است که جریان پول است. فقها از همان وقت هم میگفتند این جوایز و هدایا و قرعهکشیها اگر نمایشی باشد و شرط نشود حرام است. اما اگر شرط کنی و واقعی هم باشد و خود بانک به میل خودش طبق شرط شفاف هدیه یا چیزی بدهد اشکالی نخواهد داشت. اگر شرط ضمن عقد باشد. یا کارکرد حوالجات و سرمایه است که حواله هم یک مصداقی از وام حساب میشود. اگر سود به کسی که وام میگیرد داده میشود ربا نیست. اگر سود به کسی که وام داده تعلق بگیرد ربا میشود. اما اگر آن کسی که وام داده به میل خودش و با شرط ضمن عقد به کسی که وام گرفته سود میدهد اجرت است. یکی هم سپردهگذاری به مردم است که الان بیشتر مشکل سر همین است که آقا واقعاً قرارداد میبندی یا نمیبندی؟ واقعاً به قرارداد خود عمل میکنی یا نمیکنی؟ نظارت میشود یا نمیشود؟ کارمندهای بانک و مردم را آموزش میدهی که چه کار میکنی یا خودشان هم نمیدانند چه کار میکنند؟ چه چیزی را امضا میکنی. آن که اسلام اجازه میدهد صاحب سرمایه سودش را ببرد مشروع است. بانک ضرر نکند، برشکست نشود و برداشت مشروعی داشته باشد، نقدینگی مردم هم از رکود بیرون بیاید و عوارض رکود پول که تورم و فساد است برطرف بشود. مثل خون که اگر در جایی از بدن متوقف شد باعث میشود هم به جاهایی که خون میخواهد خون نرسد و هم به جایی که اینقدر خون نیاز ندارد زیاد میرسد و بدن سکته میکند و نابود میشود. خون باید در جریان باشد. اما آیا همهی اعضای بدن به یک اندازه خون میخواهند؟ نه. سلولهای مغزی و قلبی و استخوان و نسوج و بافت و ناخن مثل هم نیستند و با هم تفاوت دارند. پس باید این تفاوتها حتماً دیده بشود. اینکه چه چیزی ربا هست و چه چیزی ربا نیست و چه کنیم که هم بانک برشکست نشود و حتی سود کند و هم مردمی که پول میگذارند سود کنند و هم ربا نباشد. همان موقع راه حلهای خوبی داده است که این پول چطور تقسیم بشود و در چه زمان و مکانی صرف بشود. من نمیدانم چرا در مورد اینها بحث نمیشود. اگر به لحاظ علمی یا علم بانکداری یا فقهی غلط است باید بیایند و اشکالات آن را بگویند. این کتابها در کتابخانهها خاک بخورد و بیرون هم معلوم نباشد چه کسانی چه تصمیماتی بگیرند و چه کسی پاسخگو باشد. مراجع و علمای ما راجع به قضیهی بانک قبل از انقلاب و بعد از انقلاب بحث کردهاند. اما عرض من این است که یک اتاق فکر مشترک حوزه و دانشگاه و حکومت لازم است که به طور شفاف یکی یکی مسائل را وسط بگذارند و از ابعاد مختلف بررسی کنند و مدام با بدنهی متخصص علمی و تجربی در داد و ستد باشند و هدف آنها هم اقتصاد مقاومتی باشد و نه اقتصاد برجامی را نداریم. به نظر من خلأ امروز این است. و السلام علیکم و رحمت الله.
هشتگهای موضوعی