شبکه افق - 11 فروردین 1398

ایرانیان، اخلاق و معنویت(گام دوم: به سوی جامعه‌ای اخلاقی‌تر)

بسم‌الله الرحمن الرحیم

دوستان به من فرمودند که در ذیل این بیانیه‌ی گام دوم یک نکته‌ از محورهایی که در این بیانیه هست خدمت خواهران و دوستان عزیز عرض بکنم که ناظر به مسائل و مشکلات امروز هم باشد. یک بند در دفاع از رشد اخلاقی جامعه‌ی ایران پس از انقلاب است. زیاد از طرف رسانه‌های دشمن در خارج و داخل زیاد می‌شنویم و می‌بینیم که بعضی تحلیل‌های بدون استناد و بدون آمار می‌کنند و گاهی بعضی از خود ما هم به این‌ها دامن می‌زنیم و می‌گوییم مردم بی‌دین شده‌اند و جامعه غیر اخلاقی شده و مردم قبل از انقلاب و زمان شاه متدین‌تر بودند و وضعیت اخلاق عمومی و معنویت از قبل خراب‌تر شده است. خب این حرف به درد کسانی می‌خورد که هیچ تحلیل و آماری را در دست ندارند و بدون سند حرف می‌زند. به درد کسانی هم می‌خورد که می‌خواهند خودشان را راحت کنند و بگویند همه خراب هستند و همه خراب شده‌اند و ما هم یکی از این همه هستیم، به درد کسانی هم می‌خورد که در همه‌ی عرصه‌ها چه مدیریت اقتصاد و چه مدیریت فرهنگ عمومی و اخلاق عمومی معتقد به جمله‌ی «ما نمی‌توانیم» هستند. به درد این افراد می‌خورد اما مهم این است که یک چنین تعبیر و تفسیری چقدر به درد جامعه می‌خورد که خب این روشن است. اولاً این یک دروغ بزرگ است. کسانی که آن جامعه را دیده‌اند و این جامعه را هم می‌بینند منطقاً بیشتر حق قضاوت دارند تا کسانی که ندیده‌اند و شنیده‌اند. کسانی که این تعابیر را به کار می‌برند بخش مهمی سطحی هستند و از مسائل اطلاع ندارند و دست آن‌ها از نوع مقایسه‌ی عقلی خالی است و نمی‌توانند مقایسه‌ی علمی بکنند. بعضی هم قیاس به نفس می‌کنند و ضعف خودشان را به دیگران تسری می‌دهند و می‌خواهند بگویند کل این تلاش‌هایی که در انقلاب و سال 57 و بعد هم در طول این 40 سال انجام داده‌اند همه بی‌فایده بوده است. می‌خواهند بگویند شما از یک جنبش دینی حرف زدید در حالی که اسلام و دیانت و معنویت و اخلاق در جامعه نه تنها رشد نکرد بلکه بدتر هم شد. می‌خواهند بگویند دستاورد و ادعای اصلی شما چه بود؟ یک وقت ما با الگوی متعالی می‌سنجیم که در این‌صورت هر چه جلو برویم عقب هستیم. مگر انبیا(ع) به همه‌ی اهداف خود رسیدند؟ این چیزهایی که قرآن از قوم لوط و قوم شعیب و قوم صالح می‌گوید پس چه هست؟ بعد از خود پیامبر اکرم(ص) که از این عالم رفته‌اند و خاتم انبیا هستند چه اتفاقاتی افتاد؟ نیم قرن نگذشته بود که یزید به جای حسین(ع) نشسته است. اولاً باید سنت تاریخی را بدانیم، این‌که اخلاق یک امر اجباری نیست بلکه یک امر تمهیدی است و جلوی سازماندهی‌های ضد اخلاقی را باید در عرصه‌ی عمومی گرفت اما این‌که اخلاق و معنویت چقدر پیش برود و چقدر نهادینه بشود یک امر دفعی نیست. بله، انقلابی هست اما انقلابی نه به مفهوم ناگهانی بودن به لحاظ مقیاس زمان،‌ بلکه انقلابی به این معنا که یک ارزش آزادی‌بخش و تحول‌آفرین است. و الا یک بخش‌هایی از آن فوریت می‌طلبد و یک بخش‌هایی از آن صبر می‌طلبد. اما آن‌چه که مهم است تلاش و برنامه است. بی‌تلاش و بی‌برنامه آرزو کردن عین شکست و عین فریب خود و دیگران و بلکه خیانت است. اصل مسئله این است که این وظیفه هیچ وقت تمام نمی‌شود و تا ابد ادامه دارد و آن اتفاق بزرگ جهانی هم در آخرالزمان خواهد افتاد. تا آن زمان نه عدالت مطلق و نه اخلاق و معنویت و نه حاکمیت اخلاق و معنویت بر جهان اتفاق نمی‌افتد. ولی صفر و صدی نیستیم بلکه صفر تا صدی هستیم. از صفر تا صد 99 پله است و باید در جهت هر چه معنوی‌تر شدن و اخلاقی‌تر شدن یک جامعه دائم تلاش کرد و کوشید و برنامه داشت و پاسخگو بود و سازماندهی کرد. این چند کار باید اتفاق بیفتد. یک وقتی با آن سقف ایده‌آل می‌سنجیم که طبیعی است همیشه عقب باشیم. یک وقتی با جوامع مشابه یا با گذشته‌ی خودمان مقایسه می‌کنیم که این دو مقایسه هر کدام از یک وجهی منطقی است. آن وقت‌ می‌بینیم ما به لحاظ رشد اخلاقی و معنوی خیلی جلو رفته‌ایم. این جامعه کجا و آن جامعه کجا؟ نقاط ضعف اخلاقی جامعه را دیدن خوب است اما باید به قصد علاج باشد و به قصد نمک‌پاشی و خواندن آیه‌ی یأس نباشد که در آیه‌ی یأس در رأس آیات شیطانی است. می‌خواهند شما را به این نتیجه برسانند که کار فرهنگی و تربیتی و اخلاقی در رسانه و بیرون رسانه فایده ندارد. سقوط اخلاقی و انحطاط و غلطیدن به دره‌ی فساد و گناه و شرک محتوم است و پایان تاریخ فساد است و ما به سمت آن منجلاب حرکت می‌کنیم. این درست در نقطه‌ی مقابل وعده‌ی انبیا است که می‌گویند پایان تاریخ صلاح است. یکی این‌که می‌خواهند شما را مأیوس کنند و بترسانند در حالی که به خصوص شیعه معتقد به این است که پایان تاریخ به سمت فلاح و رستگاری و عدالت و حاکمیت توحید است و فردا ازآن ماست. بنابراین جهان به سمت می‌آید و به سمت شما نمی‌آید. جهان پشت به ما نیست. و دیگر این‌که انتظار فرج بزرگ عدالت و معنویت و اخلاق و عقلانیت خود جزئی از فرج است و انتظار فرج یعنی اقدام در جهت فرج نهایی و یعنی کسی منتظر است که به آن سطح بایستد و حرکت کند و الا منتظر چه هستی؟ کسی که نشسته یا خوابیده و یا روی خود را به سوی دیگری کرده که منتظر نیست. منتظر یعنی تمام حواس 6 دانگ به آن سمت باشد و هر جایی که می‌تواند یک قدم به آن سمت بردارد این کار را بکند. خب با این نگاه در بین شما نه جای یأس، نه ترس، احساس غربت و شکست نیست و هیچ وقت پشت به دشمنان اخلاق و معنویت و عدالت و دیانت هم نباید کرد و نباید ترسید. قرآن در جهاد نظامی می‌فرماید «یا ایها الذینَ آمنوا اِذا لَقیتُمُ الذینَ کفَروا زَحْفا فلا تُوَلوهُمُ الاَدبار...» وقتی در جبهه به دشمن می‌رسی و چشم در چشم دشمن قرار می‌گیری و دشمن را ملاقات می‌کنید مبادا به آن‌ها پشت کنید. مبادا ترس بر شما غلبه کند. مبادا بگویید ما شکست می‌خوریم و نمی‌توانیم و نمی‌شود. محکم بایستید و جلو بروید. همین وضعیت در حوزه‌ی جهاد فرهنگی هم هست. این‌که بگوییم این همه رساله‌ها و فضای مجازی و ماهواره‌ها این‌قدر دروغ و شایعه در داخل و خارج است و این‌که این‌ها آدم‌های ضعیف‌العقل و ضعیف‌النفس و مدیرهای غیر پاسخگو در حوزه‌ی فرهنگ و رسانه هستند و با این وضعیت چطور امکان دارد که بشود؟ می‌شود. اگر نمی‌شد خداوند به انبیا و به پیروان انبیا دستور نمی‌داد که «ادعوا الی سبیل ربک...» به راه پروردگارت دعوت کن و مبادا خسته و مأیوس بشوی. دعوت کن و تردید نکن و نترس ولو یک به هزار باشید. منتها دعوت کنید و سکوت نکنید و سازش نکنید و تسلیم نشوید. می‌گوید «... الی سبیل ربک...» و نمی‌گوید «الی سبیلک...». این یعنی به خودت دعوت نکن بلکه آن‌ها را به راه حق دعوت کن. چطور؟ اولاً «بالحکمة...»، حکمت، معرفت، عقلانیت، برهان و این یعنی اول عقل آن‌ها را با حکمت خطاب قرار بده و دوم «و الموعظة الحسنه...» با درست حرف زدن آن‌ها را خطاب کنید که مخاطب موعظه‌ قلب و وجدان و فطرت طرف است. حکمت با عقل مخاطب حرف می‌زند. هم عقل و هم قلب و هم معرفت و هم معنویت را هدف بگیر و از دو مسیر وارد شو و به ذهن و روح او خطاب کن و بعد نسبت به جریان‌های مخالف این مسیر نه سکوت کن و نه وارد بحث به روش نادرست بشو. «جادِلهم بالتی هی احسن...». «جادلهم» یعنی مناظره و بحث کن و کنار نکش. نگو همه شما درست می‌گویید و هم ما درست می‌گوییم و همه درست می‌گویند و ما با هم بحثی نداریم. اتفاقاً ما با شما بحث داریم. مسیری که می‌روید غلط است. این مسیر نادرست است و در انتهای این مسیر منجلاب است. اگر می‌خواهی خودت به جهنم بروی، برو ولی اجازه نمی‌دهیم مردم را به زور به جهنم ببری. هر کاری که خودتان می‌خواهید در حریم خصوصی خود بکنید اما در حریم عمومی و خیابان و رسانه و دانشگاه و حوزه و جامعه و حکومت به شما این اجازه را نمی‌دهیم. اگر می‌خواهی خودت به جهنم بروی، برو. به جهنم که می‌خواهی به جهنم بروی ولی چرا می‌خواهی بقیه و جامعه را با خود به جهنم ببری؟ چرا می‌خواهی فضای عمومی و افکار عمومی و رسانه و نظام تعلیم و تربیت و خانواده‌های دیگر را خراب کنی؟ امر به معروف و نهی از منکر این است. کسی نمی‌خواهد کسی را به زور به بهشت ببرد. ما اگر هنر کنیم خودمان را به زور به بهشت ببریم. کسی نمی‌تواند کس دیگری را به زور به بهشت ببرد اما باید راه بهشت در عرصه‌ی عمومی تسهیل بشود و باید جلوی آن‌هایی ایستاد که می‌خواهند به روش سازماندهی شده بقیه را به جهنم ببرند. این کار فرهنگی می‌شود. این تلاش در جهت گسترش اخلاق و معنویت و فرهنگ می‌شود. این که درست بشود اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی و احزاب و خانواده و اعتیاد و طلاق و دعوا درست می‌شود. هر چه یک جامعه موحدتر و معنوی‌تر باشد دعوا و خشونت و حق‌کشی در آن کم‌تر است. در همین آماری که در جامعه‌ی ما می‌دهند می‌گویند در ماه رمضان جرم و جنایت کم‌تر است. بعد یک کسی می‌گفت پس معلوم می‌شود این‌هایی که جرم و جنایت می‌کنند همین روزه‌گیرها هستند که در ماه رمضان حال ندارند. گفتم نه، بلکه به این معنی است که حتی آن‌هایی که مذهبی نیستند، حتی آن‌ها که اهل دزدی و جرم و جنایت هستند، تحت تأثیر ماه رمضان و ماه محرم قرار می‌گیرند و یک مقدار شرم می‌کنند و دست بر می‌دارند. این تأثیر همین معنویت است. حتی آن‌هایی که اهل دزدی هستند در این مدت مأخوذ به حیا می‌شوند و همه‌ی ما یک مقداری آدم‌تر می‌شویم. باید از این فضای عمومی و فرهنگ عمومی مراقبت کنی و از هیچ کس و هیچ چیز هم نترسی که خط انبیا پیروز است. قرآن می‌فرماید هر جا حق آمد باطل قطعاً رفتنی است. «جاءَ الحق و زهق الباطل...» اگر می‌بینید در جایی باطل هست برای این است که حق نیامده است. سربازان حق به وظیفه‌ی خود عمل نکرده‌اند و الا اگر شما پرچم حق را بالا ببری تمام است. بود حق یعنی نبود باطل. چون اصلاً باطل چیزی نیست. باطل فقدان حقوق است. باطل یعنی پوچ. معنی کلمه‌ی باطل در لغت عرب پوچ است. حقوق یعنی ثابت. می‌گویند حقوق چه هست؟ ما هو کائن، ما هو ثابت. حق و حقیقت چیزی است که وجود دارد و واقعیت دارد و موجودیت دارد. اما باطل چیزی نیست. وقتی حق نیست باطل هست. باطل عدم حق است. وقتی عدل نیست ظلم هست. قرآن می‌فرماید شما به صحنه بیایید. «ان الباطل کان زهوقا...» باطل ماندنی نیست. ذات باطل نابود است به شرطی که به صحنه بیایید. حق بر باطل پیروز است اما آیا اهل حق همیشه بر اهل باطل پیروز هستند؟ نه. اگر اهل حق به حق عمل کنند بر اهل باطل پیروز می‌شوند و الا خود حق بر باطل پیروز است. یک دلیل هم این است که هر جا باطل به صحنه می‌آید به اسم حق می‌آید و به اسم خودش نمی‌آید. باطل هیچ وقت به اسم باطل نمی‌آید. ظالم همیشه به اسم عدل می‌آید. وقتی طرف می‌خواهد رشوه بگیرد با خود می‌گوید این حق من است و نمی‌گوید این ناحق است. وقتی می‌خواهد رشوه بدهد نمی‌گوید که می‌خواهم رشوه بدهم. بلکه می‌گوید هدیه می‌دهم. اسم خوبی روی آن می‌گذارد. این یعنی هدیه حق است و رشوه باطل است. حق بر باطل پیروز است و الا اگر باطل پیروز است چرا صریحاً نمی‌گویی که من دزد هستم؟ چرا می‌گویی من دزد نیستم؟ چرا توجیه می‌کنی؟ همین که همه‌ی ما هر وقت یک خلافی می‌کنیم آن را توجیه می‌کنیم برای این است که حق بر باطل پیروز است. اگر می‌گویی که باطل بر حق پیروز است با پرچم باطل جلو بیا. شاه از «دروازه‌ی تمدن بزرگ» می‌گفت. رضاخان از «اصلاحات و تمدن و پیشرفت» می‌گفت. صدام و اسرائیلی‌ها مگر چه می‌گویند؟ می‌گویند این حق ملت یهود است. ملت یهود که آن‌جا زندگی می‌کردند و چند میلیون از شما از جای دیگر آمده‌اید و چند میلیون از آن‌ها را از خانه‌های خود بیرون ریخته‌اید و به خانه‌های آن‌ها رفته‌اید. و الا در آن‌جا که مسلمان و مسیحی و یهودی با هم بودند. آمریکا که می‌خواهد جایی را اشغال کند می‌گوید برای صلح و دموکراسی و مبارزه با تروریزم و آزادی این کار را می‌کنیم. چرا راست نمی‌گویی؟ چرا نمی‌گویی این استکبار و غارت است. هم در مسائل شخصی و هم در مسائل عمومی حق بر باطل پیروز است. حتی دزدها که دزدی می‌کنند وقتی می‌خواهند اموال دزدی را تقسیم کنند می‌گویند عادلانه تقسیم کنید. یعنی باز زمانی که نوبت به منافع خودشان می‌شود از عدالت حرف می‌زنند و از ظلم چیزی نمی‌گویند. به بقیه ظلم می‌کند اما وقتی نوبت خودش می‌شود تن به ظلم نمی‌دهم و می‌گوید باید یک کسی رئیس ما باشد که عادل باشد و درست تقسیم کند. این‌ها یعنی حق بر باطل پیروز است. حالا یک کسی می‌گوید پس چرا در طول تاریخ باطل همیشه حاکم است؟ باطل حاکم نیست بلکه اهل باطل بر اهل حق پیروز هستند. چرا پیروز هستند؟ چون اهل حق به وظیفه‌ی خود عمل نکرده‌اند و فقط حرف می‌زنند یا عقل و نظم ندارند یا فداکاری نمی‌کنند یا اتحاد ندارند. یعنی در واقع چون اهل حق به حق عمل نمی‌کنند شکست می‌خورند. چون حق یعنی وحدت. علم، عقل، فداکاری، صداقت هر جا بیاید پیروز می‌شود. وقتی اهل حق به این بخش از حق عمل نمی‌کنند شکست می‌خورند اما حق هیچ وقت از باطل شکست نمی‌خورد. این‌ها نکاتی است که اگر به آن توجه نکنیم در میانه‌ی راه مأیوس می‌شویم و رها می‌کنیم. دو بار که به ما چیزی را تلقین بکنند باور می‌کنیم. یک عده‌ای فکر می‌کنند واقعاً قبلاً مردم ایران خیلی متدین‌تر بوده‌اند. اولاً که قبل از انقلاب اکثر مردم ایران بی‌سواد بودند و چیزی نمی‌دانستند. بعد اکثر مردم حتی تلویزیون و رادیو در خانه‌های خود نداشتند. اصلاً این‌قدر امکانات فساد و فحشا نبود. عرضه‌ی فساد این‌قدر نبود. نه عرضه‌ی فساد بود نه بازار فساد بود و نه اطلاع از آن بود. نه سفر خارج بود، نه اینترنت بود نه ماهواره بود و می‌گویم حتی خیلی از خانه‌ها رادیو و تلویزیون نداشتند. من یادم هست در دوران کودکی من خیلی از مردم در مشهد یخچال نداشتند. چند سال به انقلاب مانده بود هنوز یخچال نداشتند، ماشین و تلویزیون که جز اقلیتی از خانواده‌ها کسی نداشت و اصلاً کسی این‌ها را جزو سبک زندگی نمی‌دانست. یعنی نوع الگوی تغذیه‌ها معمولاً نان بود. قوت غالب نان بود ولی الان برنج یا گوشت است. آن زمان قوت غالب نان بود و چیزی به نام لباس پلوخوری داشتیم. معلوم است که پلوخوری یک حادثه‌ای در زندگی بوده که باید بهترین لباس خود را می‌پوشیدی. الان که سبک زندگی‌های این‌طور است و 10، 15 میلیون از مردم هر سال به سفر خارج می‌روند. این خیلی جالب است. همین الان که همه می‌نالند و واقعاً مشکلات هم برای طبقه‌ای از مردم هست خیلی خبرها هست. در سایت‌ها دیدم هنوز نوروز نشده تمام پروازهای تفریحی خارج کشور پر شده است. پروازهای به کیش و فلان و فلان همه پر شده‌اند. دیروز در خبرها خواندم که گفتند باید هزار پرواز اضافی بگذاریم. خب هر سال میلیون‌ها نفر به سفر خارج می‌روند. روزی 20، 30 میلیون نفر هم پای اینترنت هستند که بالاخره همه چیز اعم از خوب و بد در آن هست. الان در جیب هر بچه‌ای یک موبایل هوشمند است که خود آن صد شبکه‌ی تلویزیونی و ماهواره و انواع عرضه‌های مباحث ضد اخلاق و فحشا و مسائل ضد دین و تهمت سیاسی را دارد. ارتش اسرائیل چند ارتش سایبری دارد که آن‌جا نشسته‌اند و فقط به زبان فارسی و عربی کامنت می‌گذارند. ارتش انگلیس چند تیپ فضای مجازی دارد. آمریکا ارتش سایبری دارد. منافقین دو هزار نفر در آلبانی دارند که صبح تا شب پای دستگاه نشسته‌اند و مطلب می‌نویسند و کامنت می‌گذارند. بهایی‌ها مشغول هستند. صهیونیست‌ها مشغول هستند. انگلیس‌ها مشغول هستند. در داخل و خارج همه مشغول هستند. این همه بمباران دروغ و فساد و تهمت هست با وجود این که کسی نیست بگوید این شرایط کجا و آن شرایط کجا؟ این جامعه کجا و آن جامعه کجا؟ الان اکثر مردم باسواد هستند ولی در زمان قبل از انقلاب اکثر خانم‌ها که بی‌سواد بودند. اگر زنی هم می‌خواست وارد عرصه‌ی عمومی و علم و اقتصاد و سیاست می‌شد باید برهنه می‌شود. یا عفت و یا عزت. نمی‌شود که هر دو را با هم داشته باشی و هم عفیف باشی و هم عزیز باشی. نمی‌توانی کرامت خود را حفظ کنی و و در عرصه‌های عمومی و سیاسی هم بیایی. یک اقلیتی بودند. خب الان شصت و چند درصد از دانشگاه‌های ما خانم هستند و صد هزار دانشجو تبدیل به 5، 6 میلیون دانشجو شده است. جمعیت دو برابر شده و تعداد دانشجوهای ما 25 تا 40 برابر شده است. خب این سطح آگاهی است. ما الان در جامعه میلیون‌ها فارغ‌التحصیل دانشگاه داریم. اصلاً ما آن‌جا به آن صورت دانشگاهی نداشتیم. در هر فامیلی اگر دو نفر به دانشگاه می‌رفتند همه پز آن‌ها را می‌دادند. حالا در خیابان اگر صدا بزنی «دکتر» ده نفر بر می‌گردند و تو راه نگاه می‌کنند و نمی‌دانی با کدام آن‌ها روبوسی کنی. خب سطح سواد و دانش، سطح اطلاعات، ابزار و امکانات اصلاً با 40 سال پیش قابل مقایسه نیست. واقعاً به اندازه‌ی بیشتر از صد سال جامعه تفاوت کرد. در دنیا از جهات مختلف رکورد زد. مخصوصاً در مورد زنان این‌طور بود. هیچ جا در دنیا زنان به این سرعت مسلح و مجهز به عرصه‌ها و ابزار و دانش‌ها و تخصص‌های اجتماعی نشدند. این‌قدر تند رفتیم که از آن طرف ملاحظه‌ی انسجام خانواده را نکردیم. یعنی خیلی مشکلات و عواقبی هم داشت ولی این جامعه با آن جامعه اصلاً قابل مقایسه نیست. اگر آن زمان فسادی بود الان باید ده هزار برابر و صد هزار برابر باشد که نیست. اگر آن زمان یک درصد محدودی از مردم آدم‌های متدین و صالح و مصلحی بودند و خودشان را حفظ می‌کردند باید در روستاها و و شهرستان‌های کوچک و حاشیه‌ی جامعه بودند و اصلاً در متن جامعه نبودند. الان باید یک میلیونیوم آن زمان باشد. پس چطور است که تنها دانشگاه جهان که ده‌ها هزار استاد دانشجو در آن برای اعتکاف صف می‌کشند دانشگاه‌های ماست و در هیچ کجای دنیا چنین چیزی وجود ندارد. صد هزار دانشجو اعم از دختر و پسر هر سال به اردوی جهادی می‌روند. کجای دنیا چنین چیزی هست؟ اجازه ندهیم یک عده ما را مأیوس کنند. این آخوندهای ضد انقلاب می‌گویند روحانیت قبل از انقلاب احترام داشت. کجا احترام داشتند؟ شما را مسخره می‌کردند. امام دو، سه بار گفت که یک ماشین یا اتوبوسی در مسیر تهران قم چپ کرده بود و راننده گفته بود در این ماشین یا آخوند هست یا فاحشه هست و الا ماشین برای چه باید چپ بشود. امام این مضمون را دو، سه بار گفت. می‌گفتند آخوند و فاحشه را سوار نمی‌کنیم. حالا دروغ می‌گفتند و فاحشه را سوار می‌کردند اما آخوند را سوار نمی‌کردند. واقعاً یکی از بستگان ما که یکی از علمای مشهد بود و در یک ماشین بود که چپ شد می‌گفت همه به ما نگاه می‌کردند. تازه این‌ها به حج می‌رفتند. یعنی این‌قدر تبلیغات بود و حالا می‌گویند روحانیت قبل از انقلاب محترم بوده است. کجا محترم بوده است؟ بله، روضه‌خوان محل برای چهار نفر خانمی که در خانه‌ی آن‌ها روضه می‌خواند محترم بود ولی در مورد مردم چه زمانی چنین چیزی بوده است. اصلاً فرض می‌کنیم شما محترم باشی، وقتی اسلام محترم نیست احترام تو به چه درد می‌خورد؟ مگر شما چه کاره هستی؟ اسلام اصل است شما که اصل نیستی. شما وسیله هستی. اسلام باید محترم باشد. محترم هم نبودی. می‌گویند قبل از انقلاب نماز و روزه و خدمت به مردم بیشتر بود. اولاً اگر هم بیشتر بود طبیعی بود چون جامعه یک جامعه‌ی تقریباً نیمه روستایی و نیمه شهری و بی‌سواد بود و مخاطب آن فقط مسجد محل و آخوند آن بود و دیگر آن‌هایی که خیلی غرب زده می‌شدند به سفر خارج می‌رفتند. مگر از هر فامیل چند نفر به سفر خارج می‌رفتند؟ سفر خارجی نبود. امروز نصف ملت رفته‌اند و آمده‌اند و می‌روند و جاهای شیک آن‌جا را می‌بینند. پشت کوچه‌های آن‌جا را که نمی‌بینند و زود هم این‌ها را با هم مقایسه می‌کنند. فکر می‌کنند سفر تفریحی مثل زندگی است. این بمباران اخبار دروغ هست. من می‌خواهم این را عرض کنم که باید جلوی این یأس را گرفت. قرآن می‌فرماید «جادلهم بالتی هی احسن...» مبارزه کنید. «جادلهم» یعنی مبارزه‌ی فرهنگی بکنید. بگویید و بنویسید و محکم بایستید منتها «بالتی هی احسن...» حتی نمی‌فرماید «حسنه» و «حسن». یعنی نمی‌گوید به روشن خوب باشد بلکه می‌گوید «احسن». می‌گوید طوری که دیگر به لحاظ منطق و ادب و آزادی و تخصص از این بهتر نشود و در اوج باشد. می‌گوید بحث کنید و هیچ صحنه‌ای را خالی نگذارید که حق پیروز است. در این‌جا هم نباید پشت کنید. «فلا تُوَلوهُمُ الاَدبار...» این‌جا پیروز می‌شوید. این حرف‌هایی که عرض می‌کنم به آن معنی نیست که بگویم وضع ما خیلی خوب است. نه. اگر وضع ما خوب بود این همه دادگاهی نداشتیم. زندان‌ها این‌قدر پر نبود. این همه شکایت و طلاق و اعتیاد نبود. وضع ما خوب نیست. اما وقتی می‌گویی وضع ما خوب نیست آن را با چه چیزی می‌سنجی؟ می‌خواهی بگویی قبل از انقلاب بهتر بوده است؟ این دروغ است. تازه اگر بهتر می‌بود طبیعی بود. چون در این 40 سال سبک‌های زندگی صد بار زیر و رو شد. در همین ده سال اخیر که این موبایل‌ها آمده یک عالمه تغییرات اساسی اتفاق افتاد که اصلاً دیگر قابل بازگشت نیست. در معرض این همه تهدید یک جامعه این همه آدم خوب دارد. اما اگر بخواهیم از این حرف‌ها این‌طور نتیجه بگیریم که کارها انجام شده و ما وظایف خود را انجام داده‌ایم و مشکلی هم نداریم و باید خیلی راحت ادامه بدهیم، غلط است. ما خیلی عقب هستیم. دشمن خیلی قوی است. این بحثی که بنده در فیضیه و در نماز جمعه کردم و بعضی از آقایان درست دقت نکردند و فکر کردند این حرف‌ها تضعیف حوزه است برای این بود که درست به صورت مسئله توجه نشد. کسی نگفت و نمی‌گوید این حوزه همان حوزه‌ی 40 سال پیش است. اگر قرار بود این حوزه همان حوزه‌ی 40 سال پیش باشد که فاتحه‌ی ما خوانده است. این حوزه را که نباید با حوزه‌ی قبل انقلاب مقایسه کنیم. معلوم است که این حوزه زمین تا آسمان جلو آمده است. شما باید این را با تهدید‌های موجود و دشمنان و رقبای خود مقایسه کنی. از بهایی و کلیسای خانگی و وهابی و مراکز نشر فحشا و پمپاژ فساد هم به لحاظ تئوریک و هم به لحاظ عملی تا رسانه‌های دشمن که کل جهان را به صورت یک دیکتاتوری رسانه‌ای مدام پمپاژ کفر و شرک و فساد و گناه می‌کند. یکی از بزرگ‌ترین صنعت‌ها و پردرآمدترین صنعت جهان است. همین صنعت فحشا چه در قالب سینما و چه در قالب صنعت پورنو و چه در قالب برده‌های جنسی و قاچاق برده‌های جنسی پرفروش‌ترین و پردرآمدترین است. ما در یک چنین جهانی حرف می‌زنیم. زمان کدام یک از انبیا این‌ تهدیدها بوده است؟ هیچ‌کدام. بنابراین این‌جا بحث نظر بنده می‌رسد که پاداش سالم ماندن و سالم‌سازی جامعه ده یا صد برابر سالم ماندن و سالم‌سازی جامعه در عصر پیامبران است. و لذا از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که برادرانم و خواهرانم در آخرالزمان خواهند آمد که مقام هر کدام از آن‌ها با 50 نفر از شما مساوی است. این‌ها گفتند آقا برادران شما چه کسانی هستند؟ مگر ما برادران شما نیستیم؟ ایشان فرمودند «این اخوانی...» برادران من کجا هستند؟ این برادران شامل خواهران هم هست. پرسیدند مگر ما برادران شما نیستیم؟ پیامبر(ص) فرمودند نه، شما اصحاب من هستید. پرسیدند آن‌ها چه کسانی هستند که مقام هر کدام از آن‌ها 50 برابر ماست؟ پیامبر(ص) فرمودند علت این است که شما من را دیدید و ایمان آوردید و آن‌ها من را ندیده‌اند و ایمان می‌آورند. آن‌ها من را از نزدیک ندیده‌اند و مثل شما و حتی محکم‌تر از شما به من ایمان می‌آورند. آن‌ها ایمان خود را مثل آتش کف دست نگه می‌دارند و به زمین نمی‌اندازند و آن را حفظ می‌کنند. خب این راجع به همین عصر ماست. شاید هم راجع به بعداً باشد که تهدید‌ها بیشتر می‌شود. اما هیچ وقت وظایف ما تمام نمی‌شود و ما نباید هیچ وقت راضی بشویم و تنبلی نکنیم و همه چیز را رها بکنیم و با خود بگوییم الحمدلله که وضع خوب است و در دانشگاه اعتکاف داریم و اردوهای جهادی داریم و متدینین هم هستند و راهپیمایی اربعین هم می‌روند و این تعداد 20 میلیونی در تاریخ نظیر ندارد و راهپیمایی حضرت امام رضا(ع) را هم داریم که همین امسال یک جمعیت میلیونی رفته‌اند پس الحمدلله وضع خوب است. هیچ جای دنیا ما تجمعی مثل زیارت امام رضا(ع) نداریم. هیچ راهپیمایی در طول تاریخ بشر مثل پیاده‌روی اربعین کربلا وجود خارجی نداشته است. نه در گذشته و نه در الان چنین چیزی ثبت نشده و رکورد است. حالا در آینده معلوم نیست. این همه بچه‌های خوب جهادی و اردوی جهادی رکورد است. بله هست. اما معنی این آن نیست که ما دیگر وظیفه‌ای نداریم و کار ما درست است. نه، هنوز هزار جا لنگ است. در خانواده‌های خود در معرض تهدید هستیم. خود شخص ما در معرض تهدید هستیم. این یک جنگ واقعی است. تعبیر هست که می‌گویند اما این‌که می‌گویند وضع بدتر شده و مردم بی‌دین‌تر و حتی لامذهب شده‌اند دروغ محض است. عیار معنویت و اخلاق در فضای عمومی جامعه‌ی ما با قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست و همین الان هم با هیچ کشوری در جهان قابل مقایسه نیست. دیده‌اید که بعضی‌ها باحجاب‌های کشورهای دیگر را بدحجاب‌های کشور ما مقایسه می‌کنند و می‌گویند وضع آن‌ها بهتر است. این کلاهبرداری است. با حجاب‌های کشورهای اسلامی را باید با باحجاب‌های ما مقایسه کنید و بدحجاب‌های ما را باید با بی‌حجاب‌ها و لخت‌های آن‌ها مقایسه کنید. این مقایسه‌ی درست می‌شود. بعد خواهید دید با همه‌ی این بحث‌هایی که می‌شود باز هم باحجاب‌ترین جامعه‌ی جهان کشور ماست. هیچ کشوری در جهان اسلام این وضع حجاب را ندارد با همه‌ی این مشکلاتی که هست. باید نقاط مثبت را ببینیم و امیدوار بشویم و کار کنیم نه این‌که مغرور بشویم و رها کنیم یا خودمان را فریب بدهیم. خب بحث از این است که این یک پدیده‌ی مبارکی است. منش، رفتار، شخصیت و رفتار امام هم در دوران انقلاب و مبارزه و هم بعد از پیروزی این را رواج داد. یک عارف بزرگ الهی که پیرایه‌ی مادی نداشت و رو به خدا ایستاده بود و در رأس این کشور و این ملت و این انقلاب بود و مردم ما هم مایه‌های ایمانی داشتند که همراه شدند و الا یک مردم لامذهب را نمی‌توان به این شکل متدین کرد. این مردم ایران مایه‌های عمیق و ریشه‌دار دینی داشتند که به خصوص در زمان پهلوی ضربه خورده بود. از کشف حجاب و دین‌ستیزی رضا خان تا پهلوی آسیب خورده است و تلفاتی داده‌ایم اما اگر این مایه‌های ریشه‌دار ایمانی در این جامعه نبود این مردم به امام لبیک نمی‌گفتند. مگر هر ملتی می‌تواند لبیک بگوید؟ مگر هر ملتی می‌تواند به صحنه بیاید و این‌قدر فداکاری کند؟ بخش‌های متدین جامعه قوی و زیاد بودند. آن همه تبلیغات فساد در طول پهلوی و دوران پهلوی و ضربه‌های سختی که زد و لجن‌زاری از آلودگی‌های اخلاقی را به خانواده‌ها و خانه‌های مردم و به خصوص جوانان ریختند و کاری کردند که به تعبیر امام فاحشه‌خانه‌ها و مشروب‌فروشی‌ها شلوغ بود و مسجدها و کتابخانه‌ها خالی بودند. ولی از همان جامعه امام با یک انقلاب این جامعه را ساخت. حالا دیدم در یکی از این سایت‌های متعلق به دشمنان گفته‌اند نسلی که انقلاب کرد دست‌پرورده‌های شاه و فرح بودند. یعنی شما یک نسلی درست کردید که شما را به زباله‌دانی بریزند؟ نه. آن‌ها دست‌پرورده‌های اسلام و محافل دینی و مذهبی و درس‌های تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه‌ی گوشه‌ی خانه‌ها و مسجدها بودند. آن‌ها کسانی بودند که از زیر بمباران فساد شما قسر در رفتند. آن‌ها جلو افتادند و خط را شکستند و بعد هم بقیه‌ی ملت پیوستند. حتی آن‌هایی که آلوده شده بودند کم‌کم به بقیه پیوستند. «یدخلون فی دین الله افواجا...» آخر کار و هفته‌ها و یکی‌، دو ماه آخر کم‌کم خانم‌های بی‌حجاب هم می‌آمدند. این‌ها که در انقلاب نبودند ولی آخرها می‌آمدند. آن آخرها حتی خانواده‌های ساواکی‌ها هم می‌آمدند. آخر سر این‌طور بود. لذا یک رویکرد دینی و اخلاقی بعد از انقلاب توانست این ملت را زیر و رو کند و یک نسل جوان عجیبی ایجاد کرد. ما آدم بی‌نماز شراب‌خوار زناکار دیدیم که به جبهه آمد و غواص شد و نماز شب خوان شد و شهید شد. خود ما این‌ها را دیدیم. آدمی دیدیم که وصیت کرده بود که جنازه و تابوت من را در همان‌ جایی که من را در محله خواباندند و شلاق زدند ببرند تا همان مردمی که شلاق خوردن من را دیدند بیایند و برای من نماز بخوانند. ما این‌ها را دیدیم. وصیت‌نامه‌های این‌ها هست. این کار بزرگی است که از هیچ کس مأیوس نشوید. از شراب‌خوار بی‌نماز فاسدالاخلاق هم مأیوس نشوید چون ممکن است همین ولی الله بشود. همین‌ها جزو اولیا الله می‌شوند. از آن طرف هم آدمی را داریم که نماز شب می‌خواند و چهل سال در حوزه درس خوانده و به حد رساله دادن رسیده و مقلد دارد و در آخر عمر خود از راه منحرف می‌شود. بعضی را داشته‌ایم که با سازمان «سیا» آمریکا همکاری داشته‌اند. اسناد آن‌ها از لانه در می‌آید که از روی حسادت و جاه‌طلبی با آمریکا و ساواک شاه کار می‌کند و می‌گوید چرا من نباشم و آقای خمینی باشد. دنیا این‌طور است. این تعبیر که فضا به سود دین عوض شد و دگرگون شد و بعد صحنه‌هایی پیش آمد. در مورد جنگ امام یک جا در وصیت‌نامه‌ی خود می‌گوید «جنگ لعنتی». در همان وصیت‌نامه هم می‌گوید «جنگ لعنتی» و هم می‌گوید «جنگ نعمت بود.» بالاخره لعنت بود یا نعمت بود؟ هر دو بود. از طرف دشمن لعنت بود. صدها هزار شهید و صدها هزار خانواده و بچه‌های یتیم و زن‌های بیوه و خانه‌های خراب به جا گذاشت و کسانی هستند که سی سال روی تخت افتاده‌اند. از این لحاظ لعنتی بود. اقتصاد کشور را چقدر عقب انداخت و نابود کرد. در تاریخ بشر چیزی بدتر از جنگ نیست. جنگ بدترین چیز است. وقتی که از شهید و جهاد حرف می‌زنیم به معنی تمجید جنگ نیست. جهاد و شهادت ضد جنگ است. این‌ها می‌آیند که جنگ را خاموش کنند و شهید می‌شوند. این‌ها می‌آیند تا جلوی تجاوز و ظلم بایستند و شهید می‌شوند. روح جهاد به معنی جنگ‌طلبی نیست. این‌ها مغالطه می‌کنند. جنگ و خشونت همان گناه کبیره‌ای است که وقتی خداوند حضرت آدم و حضرت حوا را خلق می‌کرد فرشته‌ها گفتند می‌خواهی یک کسی را درست کنی که خون می‌ریزد؟ «یسفک الدماء...»‌ خشونت می‌کند؟ «و یُفسد فی الارض...» و زمین را به گند می‌کشد؟ برای چه باید این خلق بشود؟ خداوند فرمود این یک روی سکه است. «انی اعلم ما لا تعلمون...» یک بعد دیگری دارد که شما آن را نمی‌فهمید. بعد من می‌گویم در آن بعد به شما آموزش بدهد. تعلیم اسماء و حقایق عالم را باید انسان به فرشته آموزش بدهد. وقتی در این بعد بالا آمد. یعنی شما انسان شیطان‌صفت را دیده‌اید و انسان فرشته‌خو که از فرشته بالاتر است را ندیده‌ای. این بعد را ببین. من برای او خلق می‌کنم. هدف انسان کامل است که «لو لاک لما خلقت افلاک...» اگر تو نباشی خلق این عالم ماده، میلیاردها ستاره و منظومه، نه معنا دارد و نه فلسفه دارد و نه هدفی دارد. چون همه‌ی این‌ها خاک و سنگ است. خروجی این عالم انسان کامل است. یعنی انسانیت است و انسانیت یعنی عبودیت و عبودیت تجلی الهویت است. انعکاس الهویت در این عالم است. خب این رویکرد آمد و فضا عوض شد و ماجراهای صدر اسلام دوباره زنده شد و روح برادری و ایثار و چیزهایی که در کتابخانه‌ها خاک می‌خورد دوباره به وسط جامعه آمد و زنده شد. مادرانی داریم که 4 شهید دادند و اشک نریختند. این‌ها زنان خیلی بزرگی بودند. این‌ زن‌ها از کل تاریخ بزرگ‌تر بودند. جوانانی پیدا شدند که ذکر و دعاهای نیمه شب این‌ها را در جبهه می‌دیدیم. من وقتی به جبهه می‌رفتم تحت شعاع این‌ها نماز شب می‌خواندم و وقتی به پشت جبهه می‌آمدم نماز صبح من گاهی قضا می‌شد و دوباره به جبهه می‌رفتم و نماز شب می‌خواند. برای این‌که این بچه‌ها را می‌دیدیم. آدمی دیدم که جوان 17، 18 ساله بود و یک ربع و 20 دقیقه رکوع او طول می‌کشید. یک دهاتی بی‌سواد بود نه حوزه دیده بود و نه دانشگاه دیده بود منتها ولی الله بود و منتظر شهادت بود و مفقود هم شد. خود من چندین نفر از این آدم‌ها دیدم که درست تجلی صدر اسلام بودند و بعد پیکر خون‌آلود آن‌ها و بدن متلاشی‌ شده‌ی آن‌ها را می‌آورند و پدر و مادر او در برابر این مصیبت به جای گلایه و یا حتی به جای این‌که بگوید خدایا صبر بده خدا را شکر می‌کند. تشکر می‌کند. کجای دنیا چنین آدم‌هایی هستند؟ اصلاً هیچ جای دنیا چنین آدم‌هایی که ما در این انقلاب و جنگ دیدیم هیچ جای دنیا وجود ندارند. هنوز هم زیاد هستند. بی‌سر و صدا هستند ولی زیاد هستند. مسجدها چه زمانی این‌قدر شلوغ بود؟ اصلاً کدام جوانی به کدام مسجد می‌رفت؟ مسجدها خالی بود و تار عنکبوت بسته بود و 4 نفر پیرمرد و پیرزن می‌آمدند که تازه معلوم بود آن‌ها هم در جوانی چطور بوده‌اند و آخر کاری یک عده‌ای به مسجد می‌آمدند. این رونقی بود که به وجود آمد. یعنی چه که ده‌ها هزار نفر در صف اعتکاف هستند؟ این مگر در جایی از دنیا معنی دارد؟ اردوهای جهادی، بسیج سازندگی و جهاد سازندگی، پیاده‌روی‌ها همین‌طور است. در این پیاده‌روی اربعین که ما امسال رفتیم اکثریت جوان‌ها بودند. شما هم که رفته‌اید و دیده‌اید. 80 درصد یا 70 درصد جوان بودند. می‌گویند نسل جوان بی‌دین شده است. این‌ همه صدقات و انفاق و خدمات پس چه هست؟ یک زلزله و سیلی می‌آید و این همه آدم کمک می‌کنند. حالا یک عده‌ای نمی‌آیند ولی عده‌ی زیادی هم می‌آیند و فداکاری می‌کنند و از همه چیز خود می‌گذرند. در دورانی که سقوط اخلاقی کل جهان را گرفته و از غرب به کل جهان پمپاژ می‌شود و در داخل کشور هم مشتری و طرفدا دارد و تقویت می‌شود و از وسط این لجن‌زار یک مرتبه ستاره‌های درخشان اخلاق و معنویت طلوع می‌کنند و می‌درخشند و این‌ها معجزه‌ی این انقلاب بوده و هست و انعکاس آن را در جامعه‌ها و ملت‌های دیگر هم می‌بینیم. این‌ را از یک جهت عرض کردم که ما و شما همه طلبه هستیم. من احساس می‌کنم خود من گاهی تردید می‌کنم و مأیوس می‌شوم و گاهی با خودم می‌گویم اصلاً فایده‌ای دارد یا ندارد. می‌بینیم گاهی در نزدیک‌ترین افراد و بهترین افرادی که آن‌ها را قبول داری و به آن‌ها اعتماد داری مشکلاتی پیش می‌آید که با خود می‌گویی اصلاً می‌شود یا نمی‌شود؟ این همه دشمن و این همه رسانه و این همه پول هست و غرایز انسان هم در خدمت این‌ها قرار دارد. در هر انسانی دو لشکر هست. یکی غریزه است و یکی فطرت انسان است. غریزه طرفدار آن طرف است و فطرت طرفدار این طرف است. اگر درست بین این‌ها مواجهه داده بشود غریزه تسلیم فطرت می‌شود و فطرت پیروز است. «فطرت الله التی فطر الناس علیها...» فطرت اللهی که خداوند همه‌ی بشریت را با همان فطرت آفریده است. یعنی قلب همه به سوی خداست. روی روح کل این 7 میلیارد آدم به سمت خداست. حتی وقتی که گناه می‌کنیم و فاسد می‌شویم باز قلب ما رو به سوی خداست و ته دل ما ناراحت است و شرمنده هستیم. هیچ کس جرئت نمی‌کند سرش را بالا بگیرد و از کار بد خود دفاع کند مگر این‌که یک اسم خوب روی آن بگذارد. این همان فطرت الله است. خب حالا شعور معنوی و وجدان اخلاقی یک جامعه هر چقدر رشد کند باز هم کم است. یک سیر بی‌نهایت است و هرگز هیچ ملتی در این سیر معنوی و اخلاقی شدن نمره‌ی بیست نمی‌گیرد. حالا حساب آخرالزمان جداست. تازه آن زمان هم ملت معصوم نمی‌شوند. کسی نگفته در زمان امام زمان کسی گناه نمی‌کند یا کسی ظلم نمی‌کند. چنین چیزی نداریم. بلکه قدرت دست ظلمه نخواهد بود. یعنی حکومت‌های عالم براندازی و اصلاح می‌شوند نه این‌که کسی امکان گناه، حق گناه، میل به گناه و ظلم ندارد. چرا. هم گناه هست و هم ظلم هست. بشر که تغییر ماهیت نمی‌دهد. انسان‌ها زمان امام زمان(عج) معصوم نمی‌شوند. حاکمیت و نظام قدرت و رسانه و مدیریت در جهان اصلاح می‌شود. یعنی آدم شدن آسان می‌شود ولی الان گاهی سخت است. پاک ماندن خیلی آسان‌تر می‌شود. آن زمان ناپاک‌ ماندن و ناپاک شدن سخت می‌شود. تفاوت در این است و الا انسان تغییری نمی‌کند. در ضمن میزان اخلاقی و معنوی بودن یک جامعه را باید در قیاس با تهدیدها و شرایط و زمانه‌ی همان جامعه سنجید نه با مدل مثالی و مطلق فضایی آن. دیده‌ایم که بعضی‌ها بی‌تفاوتی و خونسردی و بی‌عاطفگی را در بعضی از جوامع غربی می‌بینند و این‌ها را حمل بر مدنی بودن و رشد اخلاقی آن‌ها می‌کنند. بعد هم هر چه بدی هست را در ملت خودشان سراغ می‌گیرند و می‌گویند ملت ما از همه‌ی ملت‌ها بدتر است و ما از همه بی‌ادب‌تر هستیم و ما از همه بدتر هستیم و ما از همه بیشتر دروغ می‌گوییم. مثلاً می‌گویند ایرانی‌ها این‌طور هستند، ایرانی‌ها دروغ‌گو هستند، ایرانی‌ها کلاهبردار هستند، ایرانی‌ها نمک‌نشناس هستند. بر چه اساسی این‌ها را می‌گویید؟ اصلاً قضاوت قومی یعنی چه؟ مگر همه‌ی ایرانی‌ها مثل هم هستند؟ هیچ قومی یک دست نیست. انسان با انسان فرق می‌کند. خانواده با خانواده فرق می‌کند. شهر با شهر فرق می‌کند. ایرانی‌ها این‌طور هستند. نه این‌که بگویی هنر نزد ایرانیان است و بس و زیر بغل ایرانی‌ها هندوانه‌ بگذاریم و بگوییم ما بهترین ملت دنیا هستیم و نه این‌طور که بگوییم ایرانی‌ها دروغ‌گو ترین ملت دنیا هستند. نژادپرستی نداریم و نژادسوزی هم نداریم. یک عده ضد ایران هستند. یعنی می‌خواهد شوخی بکند می‌گوید ایرانی‌ها این‌طور هستند. دروغ می‌گوید. بعضی‌ها می‌گویند کلاً مردم ایران دروغ‌گو هستند، مردم ایران کلاهبردار هستند، مردم ایران فلان هستند. کجا این‌طور هستند؟ تو حتماً خودت را می‌گویی. قیاس به نفس می‌کنی. جنابعالی به همراه یک عده از فامیل‌ها و دوست‌های تو این‌طور هستید. شما این‌طور هستید و الا مردم این‌طور نیستند. این همه انسان شریف در این جامعه است. این همه انسان پاک در این جامعه هست. تو مرکز عالم هستی؟ بعضی‌ها هم به جامعه‌ی خودشان تملق می‌گویند. یعنی زخم‌ها را ندیده می‌گیرند تا کرم بیفتد. این هم غلط است چون بعد از این به قطع عضو می‌انجامد. یعنی اگر از یک طرف بگوییم ما بهترین مردم دنیا هستیم و هیچ عیبی نداریم و جمهوری اسلامی این‌طور است و آن طور است هم درست نیست. یک وقتی به یک کشور دیگری می‌روی که مسلمان هم نیستند ولی می‌بینی یک سری خصوصیات خوبی دارند که در جامعه‌ی ما نیست. اتفاقاً خصوصیات اسلامی هم هست. اسلام این سفارشات را به ما کرده ولی آن‌ها عمل می‌کنند. باید این‌ها را هم دید. ما نه بهترین ملت دنیا هستیم و نه بدترین ملت دنیا هستیم. ما از جهاتی بهترین ملت هستیم. ملت ما از جهاتی واقعاً در دنیا بی‌نظیر است. از یک جهاتی متوسط هستیم و از یک جهاتی هم جزو ملت‌های ضعیف و عقب‌مانده هستیم و باید خودمان را اصلاح کنیم. باید همه‌ی این‌ها را با هم دید. باید هم خلأها را ببینیم و هم خوبی‌ها را پاس بداریم. اگر از یک زاویه‌ی تنگی عبور کردیم مقیاس‌های داوری در خصوص رشد یا سقوط اخلاقی و معنوی یک ملت را باید بسنجیم که آیا اولاً آن مقیاس‌ها درست هست یا نه و دوماً کارآمد هست یا نه. چون ممکن است یک چیزی درست باشد ولی الان مشکل تو را حل نکند. ممکن است یک چیزی باشد که ظاهراً مشکل تو را حل می‌کند ولی درست نیست و تو به روش غلطی می‌خواهی مشکل خودت را حل کنی و در واقع یک مشکل را با یک مشکل دیگری جابجا می‌کنی. بنابراین عرض خود را جمع‌بندی می‌کنم که ما منکر ضعف‌های اخلاقی و فقر معنویت در خود و در جامعه‌ی خود نیستیم. اما این‌هایی که ادعا می‌کنند و می‌گویند ملت ایران از قبل از انقلاب بدتر شده‌اند یا می‌گویند از بقیه‌ی ملت‌ها بدتر هستند یا می‌گویند ایرانی‌های بدترین ملت دنیا هستند و ادعای سقوط اخلاقی می‌کنند و ادعا می‌کنند ارزش‌های مادی به نحو مطلق و بی‌معنا بر جامعه حاکم شده و همه به فکر خودشان هستند و همه دزد هستند و همه دروغ‌گو هستند را قبول نداریم و حتماً این را انکار می‌کنیم. این یک دروغ بزرگ است. این توهین به ملت ایران است و هدف آن تحقیر آرمان‌های این ملت است. می‌خواهند بگویند شما هیچ غلطی نکرده‌اید و نمی‌توانید بکنید. این بزرگ‌ترین انقلاب عصر جدید را که کرده‌اید بی‌خود بوده است و شما کسی نیستید و کاری نکرده‌اید. می‌خواهند بگویند شما حتی نمی‌توانید خودتان را اصلاح بکنید چه این‌که به بقیه‌ی جاها برسد. می‌خواهند همین را بگویند. در حالی که این ملت الان برای بسیاری از ملت‌ها یک الگو شده است. ملت‌های زیادی تحت تأثیر ملت ما تغییر کرده‌اند. ما این‌ها را از نزدیک دیده‌ایم. در یک ملت‌هایی تحول‌های بزرگی اتفاق افتاده و آن‌ها می‌گویند چون ملت ایران این کار را کرد ما هم فهمیدیم که می‌توانیم این کار را بکنیم. به دانشگاه توکیو رفته بودیم و دیدیم که در برابر آمریکایی‌ها لذت نشان می‌دادند و می‌گفتند از این‌که آمریکایی‌ها بمب اتم زده‌اند خیلی متأسف هستیم ولی حتماً لازم بوده که این بمب‌ها را بزنند. این‌ها را از ترس می‌گفتند. در دانشگاه توکیو گفتم این حرف تو از بمب اتم بدتر است. این چه حرفی است که می‌زنی؟ بعد تمام شده و بیرون آمده و می‌گوید من از شما عذر می‌خواهم ولی ملت ژاپن ملت ایران نیست. اگر هم قبلاً بوده لااقل الان نیست. حکومت ژاپن هم حکومت ایران نیست. شما راحت این حرف‌ها را می‌زنید. مگر ما می‌توانیم این‌جا این حرف‌ها را بزنیم؟ اگر ما این‌جا بگوییم آمریکا غلط کرد بمب اتم را انداحت حساب ما رسیده است. یک ماه نشده که سه پرونده برای آب و برق و جریمه می‌سازند و یک مرتبه خانه و شغل من را می‌گیرند و مستقیم هم نمی‌گویند برای چه هست. خود او در دانشگاه توکیو به من گفت ملت شما با بقیه‌ی ملت‌ها فرق می‌کند. این مهم است. منتها ما حتماً به یک جهاد بزرگ و یک جهاد مستمر اخلاقی احتیاج داریم و الا نماز، روزه، حجاب، حج، هیچ کدام از این‌ها الان در مردم ایران با مردم زمان پهلوی قابل مقایسه نیست. مردم الان رشوه می‌دهند تا به حج بروند. این خیلی جالب است. در همین گرانی‌ها این اتفاق می‌افتد. یکی از بستگان ما در همین کاروان‌ها است. ایشان به من گفت فلانی ظرف 48 ساعتی که اعلام کرده‌اند تمام این کاروان‌ها ثبت نام کرده‌اند و پر شده و دوباره در صف هستند. خب همه‌ی این‌ها هم که سرمایه‌دار نیستند. خیلی از این‌ها طبقات متوسط و متوسط به پایین است. مثلاً می‌گویند مردم قبل از انقلاب بیشتر نماز می‌خواندند. کجا بیشتر نماز می‌خواندند؟ می‌گویند قبل از باحجاب‌ها بیشتر بودند، حج شلوغ‌تر بوده و بیشتر روزه می‌گرفتند. چه کسی این‌ها را می‌گوید؟ این‌ها دروغ محض است. تازه اگر می‌بود هم طبیعی بود برای این‌که آن زمان این همه ارتباطات و این همه مسائل نبوده است. سالی این همه میلیون جمعیت به آن‌جا می‌روند. این‌ها عالی‌ترین رکوردهای غیر قابل رقابت در عالم بشر است و هیچ جای دنیا این‌طور نیست. حج مسلمان‌ها بزرگ‌ترین مرکز تجمع مذهبی در کل جهان و در تاریخ بشر است. تازه این دو، سه میلیون است. یعنی بیشتر از این ظرفیت ندارد. اگر آن‌جا ظرفیت باشد و اگر مدیریت حج را به دست ما بدهند می‌بینی که سالی 50 میلیون به آن‌جا می‌روند. 20 میلیون آدم در پیاده‌روی اربعین حضور دارند. کچا چنین چیزی را داریم؟ در چه زمانی دنیا این‌قدر مذهبی بوده است؟ مردم ایران چه زمانی این‌قدر مذهبی و متدین بودند؟ در زمستان و برف، در این جاده‌های سبزوار و نیشابور و دامغان، پیرزن و پیرمرد و زن و مرد و سالم و بیمار و بچه پیاده به طرف امام رضا(ع) راه افتاده‌اند. کجا چنین چیزی بوده است؟ دروغ می‌گویند که مردم قبل از انقلاب مذهبی‌تر بوده‌اند. در کدام تاریخ کجای جغرافیا این سابقه داشته و الان کجا نظیر دارد؟ چه کسی باور می‌کرد در هزاره‌ی سوم میلادی بعد از آن همه هارت و پورت‌های مدرنیته و پست‌مدرنیته و لیبرالیزم و کمونیزم و این همه تبلیغات که می‌گفتند جوامع بشری دیگر سرد شده‌اند و عصر یخبندان روحی انسان معاصر است و دیگر همه چیز تمام شده یک مرتبه از 80 کشور دنیا 20 میلیون آدم به سمت حسین فاطمه راه می‌افتادند. در سراسر جهان قبله‌گاه عشق شده است. در این راهپیمایی اربعین ما مسیحی دیدیم، یهودی دیدیم، زرتشتی بود، کمونیست بود، بودایی بود، بت‌پرست بود، کمونیست ملحد که اصلاً خدا را قبول ندارد امام حسین(ع) را قبول داشت. او می‌گفت من که خدا را قبول ندارم ولی این چه هست؟ این یعنی چه که 20 میلیون آدم پیاده و در خطر راه می‌افتند و بعد همه به هم التماس می‌کنند که من می‌‌خواهم برای تو نوکری کنم و می‌خواهم کلفت تو بشوم. همه جای دنیا از آن طرف است و می‌گویند همه باید به ما خدمت کنند و این‌جا مسابقه بر سر این است که ما می‌خواهیم خدمت بکنیم و نمی‌خواهیم خدمت بشویم. خب آدم کمونیست به آن‌جا آمده و زیر و رو شده و گریه می‌کرد. یک آدم ملحد گریه می‌کرد و می‌گفت من مزه‌ی معنویت را هیچ جا در کشور خودمان نچشیدم و این‌جا اولین بار است که معنویت را می‌بینم. می‌گفت اگر این‌ها باشد ما با این‌ها مشکلی نداریم. این معنویتی که همه در آن با هم برادر و خواهر هستند و همه به هم کمک می‌کنند خوب است. می‌گفت این‌جا متینگ عدالت و معنویت و اخلاق و انسانیت است و اگر این باشد ما ملحد نیستیم. خب این‌ها را هم ببینید. من این‌ها را می‌گویم برای این‌که یک وقت در ذهن خود دچار یأس و تردید نشوید و قوی برخورد کنید. البته با همان «جادلهم بالتی هی احسن...». خب این چیزی که من عرض کردم مربوط به یک بند از گام دوم بود. وظیفه‌ی ما روشن بود. همه‌ی این چیزهایی که من عرض کردم در باب وظیفه‌ی من و شما به عنوان طلبه است. دین را باید درست بشناسیم. این‌که می‌گویم درست بشناسیم یعنی هم متد شناخت و معرفت دین را درست رعایت کنیم و باسواد باشیم و ملا باشیم و با قرآن و سنت آشنایی هر چه استدلالی‌تر و عمیق‌تر و اجتهادی‌تر داشته باشیم. اصلاً «استنباط» یعنی چه؟ «نَبَط». استنباط یعنی این‌که آب‌های زیرزمینی را بیرون بکش. استنباط یعنی به عمق و به لایه‌های عمیق‌تر مطلب برو. صرف آیه و حدیث خواندن و ترجمه کردن که هنر نیست. چاپ کردن آیه و حدیث که هنر نیست. مهم این است که کدام آیه و کدام حدیث را برای کدام مخاطب و به چه معنا به کار ببریم و این پاسخ چه سوالاتی است. این‌ها باید درست تبیین بشود تا البته آثار و برکات آن را ببینیم. یکی این است، یعنی درست بفهمیم و استنباط کنیم و دوم این‌که درست طرح کنیم. ببینید در روایات ما هم می‌گویند هر وقت می‌خواهی هر کاری با هر کسی بکنی، از جمله می‌خواهی حرفی بزنی خودت را به جای او قرار بده و بعد این کار را بکن. یعنی خودت را آن طرف میز تصور کن و با خودت بگو اگر آن طرف میز باشی و یک کسی همین حرف‌هایی که می‌زنی را به تو بگوید حالت به هم می‌خورد یا گوش می‌کنی. اگر به این نتیجه رسیدی که اگر مخاطب باشی این حرف‌ها برای تو کارآمد و درست است این‌ها را بنویس و بگو و الا یک طرفه نمی‌شود. این‌که می‌گویند هر کسی خودش را جای طرف مقابل بگذارد قاعده‌ی طلایی اخلاق است. یعنی اگر زن خودش را جای شوهرش و شوهر خودش را جای زن بگذارد طرز حرف زدن و تعامل آن‌ها با هم عوض می‌شود. دیگر توهین نمی‌کند. دیگر ظلم نمی‌کند. اگر خودش را جای طرف مقابل بگذارد. استاد و شاگرد، مالک و مستأجر، خریدار و فروشنده، مسئولین و مردم، والدین با بچه‌ها، زن و شوهر، همسایه با همسایه اگر این را رعایت کنند اخلاق درست می‌شود. چون این قاعده‌ی طلایی اخلاق است و این را همه‌ی انبیا گفته‌اند که هر چه برای خود نمی‌پسندی برای دیگران هم نپسند و هر چه برای خودت می‌پسندی برای دیگران هم بپسند. این اخلاق الهی و اسلامی می‌شود. در همین ززکار فرهنگی هم ما باید این را رعایت کنیم. من خودم را جای شما قرار می‌دهم. شما وقتی می‌خواهی با یک جمعی، با یک خانمی، با یک نفر چیزی بگویی و بنویسی باید اول باید ببینی مشکل او چه هست. بعضی‌ها می‌خواهند مشکل خودشان را حل کنند. مهم این است که سوال او چه هست نه سوال فرضی و ذهنی که تو داری. تو باید سوال او را جواب بدهی. او چرا مخالفت می‌کند؟ گیر او کجاست؟ باید بتوانی خودت را جای او قرار بدهی و مخاطب خود را بشناسی. این توصیه‌ی بنده نیست بلکه توصیه‌ی روایات است.

فرموده‌اند چگونگی اجرایی شدن آن را بگویید.

همین‌هایی بود که عرض کردیم.

پاسخ افرادی که می‌گویند چرا رهبری در برابر انحرافات جامعه سکوت کرده را چطور بدهیم؟

مگر سکوت کرده است؟ یکسره که حرف می‌زند و موضع می‌گیرد و بحث می‌کند. اختیارات قانونی و حکومتی خود را هم اعمال می‌کند. هم علنی و هم غیر علنی به مسئولین تذکر می‌دهد. ایشان که گفت ما در جلسات خصوصی مدام دعوا و جر و بحث داریم. ایشان صریحاً گفت. مگر این‌که بعضی‌ها بگویند زود همه را عزل کند. خب در این صورت باید هر ماه یک رئیس جمهور و چند وزیر و نصف وکلای مجلس و بعضی از قاضی‌های دادگستری را باید عزل کنی. حکومت یک نفره نمی‌شود. بالاخره یک سیستم است که باید کاروانی در آن جلو برویم و به صورت تکی نمی‌شود.

راه برون‌رفت از شرایط اقتصادی سخت و مقابله با آن چیست؟

در آن بخشی که به حکومت مربوط می‌شود دولت باید به اقتصاد مقاومتی عمل کند. این اقتصادی که الان می‌بینید اقتصاد برجامی است. راه حل اقتصاد مقاومتی است و اقتصاد برجامی نیست. اما حساب وظیفه‌ی ما و شما جداست. اولاً سبک‌های زندگی و الگوهای درست مصرف باید در خانواده‌ها احیا بشود. مخصوصاً خانم‌ها مهم هستند. الگوی مصرف در خانه‌ها در دست خانم‌ها هست. در 90 درصد خانواده‌ها همین‌طور است. در 90 درصد خانواده‌ها این زن است که تعیین می‌کند چه چیزی و چه مقدار و به چه شکل در خانه مصرف بشود. باید زنان جامعه‌ی ما آموزش ببینند که سبک الگوی مصرف درست که نه اسراف باشد و نه اخطار باشد، نه گدابازی و فشار بی‌خودی باشد و نه اسراف و ریخت و پاش باشد، چطور است. باید این را خود شما بدانید و به جامعه‌ی زنان درست منتقل بکنید. اگر زنان سبک زندگی را یاد بگیرند این جامعه می‌تواند اقتصاد مقاومتی را انجام بدهد و اگر آن‌ها نتوانند اقتصاد مقاومتی شکست می‌خورد. یعنی واقعاً رکن اصلی زندگی زن است. مرد باید حمالی کند و پول در بیاورد اما آن کسی که تصمیم می‌گیرد پول چطور خرج می‌شود زن خانه است. حالا دخل و خرج بعضی‌ها هم که در دست خانم‌شان است. خود ما همین‌طور هستیم و باید از خانم خود پول توی جیبی بگیریم. من احساس می‌کنم مدیریت اقتصادی ایشان از من قوی‌تر است. خب بعضی از زنان که خانواده را اداره می‌کنند و دخل و خرج را می‌سنجند که تا آخر ما چطور پیش برویم و چطور پیش نرویم. در خانه‌هایی هم که مخارج در دست مرد خانه است این زن خانه است که ثروت را می‌کند. در واقع تولید ثروت خانواده در دست مرد است و مدیریت مصرف ثروت در دست زن است. این خیلی نقش مهمی است.

والسلام علیکم و رحمت‌الله.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha