دائمی باد اتحاد انقلابی ایران و عراق ( در دو سرزمین نوکر مردم باشیم)
در جمع اساتید ودانشجویان عراقی-بررسی زنجیره توطئه علیه وحدت عراق و ایران - تابستان 1397
سلام عرض میکنم محضر برادران و سروران عزیز. باعث افتخار است که ایران تشریف اوردید که سرزمین خود شماست و برای بنده باعث افتخار است که اینجا تشریف آوردید که خانه شماست. خیلیها در ایران، قبل از انقلاب، عراق بعثیها تلاش کردند ما را از هم جدا کنند و جدا نگه دارند. خیلیها برای منافع دنیوی خودشان کوشیدند، اسلام را و حبّ اهل بیت(ع) را که از ما و شما ملت ایران و عراق، یک ملت واحد در طول تاریخ ساخته، حذف کنند و به جای آن در ایران پهلوی شعار پان فارسیزم و پان ایرانیزم، قومیت ایران قبل از اسلام را مطرح میکردند به دستور اربابانشان انگلیسیها و آمریکاییها. در عراق هم بعثیها با شعار قومیت عرب نه اسلام، همین سیاست استعماری را پیگیری میکردند اما ملت عرب و ایران، عراق و ایران، نشان دادند که هیچ توطئهای نمیتواند اینها را از هم جدا کند. ما یک خانوادهایم و از آغاز اسلام تا امروز یک خانواده بودیم و بویژه عراق و ایران، مرکز اصلی تشیع اهل بیت(ع) و حتی جنگ 8 ساله صدام ملعون، که خواست هر دو ملت را نابود کند نتوانست خط جدایی این دو ملت را به نتیجه برساند و امروز بیش از هر زمان دیگری مردم عراق و ایران، در کنار هم و در یک جبهه متحد و برادروار ایستادند. این توطئهها الآن هم ادامه دارد یعنی رسانههای دشمن در ایران علیه عراق، و در عراق علیه ایران دارند به شدت تبلیغ میکنند و در ایران به مردم میگویند که آب و برق و گاز و پول بیتالمال شما را دارند به عراقیها میدهند و آنجا خرج میکنند و مشکلاتی که بعضی از شماها دارید به این دلیل است. کل پول شما را رفتند در عراق به نفع عراق و سوریه خرج کردند. در عراق و سوریه، در عراق بطور خاص دارند همین را میگویند که ایرانیها آمدند بر عراق مسلط بشوند و منابع عراق را غارت کردند و بردند و... این ادامه همان توطئه قبل از انقلاب اسلامی است که به شکل دیگری ادامه دادند و نگرانی اصلیشان این است که ملت ایران و عراق، همینطور با ملت سوریه، یمن، لبنان، فلسطین، همه تبدیل به یک امت واحد اسلامی دارند میشوند و پرچم اسلام در منطقه بالا رفته و دشمنان اسلام و مسلمین گام به گام در حال عقبنشینی هستند. بنابراین تنها راهی که برایشان مانده این است که پشت جبهه را دچار شکاف عقیدتی و سیاسی کنند و ملتها را و انقلابیون را نسبت به یکدیگر به شک بیندازند و بدبین کنند. این پروژه هم در ایران توسط رسانههای دشمن دارد تعقیب میشود که همه امکانات شما را دارند به عراقیها میدهند. در عراق و سوریه هم دقیقاً عکس این را میگویند که شما هرچه داشتید به ایران بردند و ایران میخواهد بر شما مسلط شود و از این قبیل. بسیار باید مراقب باشیم توطئه بسیار پیچیده و خطرناکی است، اما نخستین توطئه نیست، آخرین توطئه هم نخواهد بود.
عراق عزیز از سه مانع بزرگ و سه جهنم دشمن ساخته، در این یکی دو دهه عبور کرد که کمتر ملتی در تاریخ توانسته از چنین موانعی عبور کند و بخصوص از مانع دیکتاتوری صدام که چند میلیون از مردم عراق و ایران و حتی سایر ملتها را برای منافع خود به خاک و خون کشید. عبور از این رژیم. مانع دوم از زیر بار اشغالگر، ارتشهای آمریکایی و انگلیسی، ارتشهای غربی تا حدود زیادی خود را خلاص کردن. اینها اول که آمدند امثال آن بریمر را گذاشتند و در ذهنشان این بود که عراق، عراقِ صدوپنجاه سال قبل است و میشود یک حاکم نظامی آمریکایی یا انگلیسی را گذاشت و عراق یکی از ایالات آمریکا یا یکی از مستعمرات انگلیس و امثال اینها بشود. ولی نمیدانستند که این ملت عراق، آن ملت عراق نیست و توانستند اشغالگران را از حالت حاکم بلامنازع که دستور میداد تبدیل به یک گروهی کنند که در پادگانهایشان قایم شدند گرچه همچنان نفوذ دارند عواملی دارند ولی از موضع مسلط در عراق، فعلاً نمیتوانند حرف بزنند مگر توطئههایشان در آینده جواب بدهد و دوباره از موضع ضعف و انفعال و اقتدار بیایند. و تنها راهش این است که آمریکاییها از عراق باید بطور کامل خارج بشوند.
مانع سوم؛ که آن هم یک مانع بسیار بزرگ تاریخی بود تروریزم وهابی و قضیه داعش بود که از عراق از غول وحشی متولد شد، ولی خود عراقیها شاخ آن را در عراق شکستند. این جریان وهابی – تروریستی گرچه در بدنهاش ممکن است بعضی از جوانان و افراد خام و بازیخوردهای بودند که فریب دشمنان را خوردند اما رهبری آن در اختیار استکبار و قدرتهای متحد استکبار در منطقه بود و پروژهی آن تجزیه عراق و سوریه، نابود کردن کل کشورهای اسلامی و بخصوص کشورهایی که در گرایش انقلاب اسلامی داشتند و اردوگاه اسلام انقلابی بودند و هستند. راه انداختن و گسترش جنگهای مذهبی، و تبدیل نهضت بیداری اسلامی به جنگهای داخلی در کل کشورهای عرب، برای حفظ موقعیت رژیم صهیونیستی و رژیمهای فاسد خودشان در منطقه بود. ملت عراق از هر سه مانع عبور کرد و این کار بسیار عظیمی بود و این نشان داد که چه قدرت عظیمی در عراق، در ملت عراق، و بطور ویژه در شیعه، نهفته است که فعالیت آن و آثار آن فقط در عراق دیده نمیشود در کل منطقه دیده میشود و بلکه آثار جهانی دارد. شاید هیچ ملت دیگری واقعاً نمیتوانست این سه گام مهمی که ملت عراق برداشت را بردارد و این کار بزرگی است یعنی سرنوشت جهان عرب، جهان شیعه و بلکه جهان اسلام به دست ملت عراق، جوانان عراق، علما و رهبران عراق رقم خورد که اگر این مصیبت در هر کشور دیگر عربی وغیر عربی پیدا میشد معلوم نبود بتواند از این موانع سخت عبور کند، ولی عراق توانست. گرچه جنبش اسلامی در عراق، غالباً بنیادها و مؤلفههایش شیعی هستند و اساساً عراق مهد تشیّع است. عراق، برای مردم ایران، سرزمین مقدسی است، ما نسلهاست، بیش از هزار سال است که یکی از آرزوهای هر ایرانی رفتن به عراق و زیارت نجف و کربلا و سامرا و کاظمین است. اینها جزو بدیهیترین اجزاء زندگی هر شیعهای است، چه ایرانی و چه غیر ایرانی. بنابراین عراق برای ما یک کشور نیست، عراق، سرزمین ائمه اطهار(ع) است و مادر مقدس و یک سرزمین مقدس حساب میشود و مردم عراق با مردم ما، مثل دو برادر و دو خواهر بودند و بزرگترین توطئه دشمن این بود که این دو ملت را از هم جدا کنند و اساساً صدام، بعدها اعتراف کرد، بعد از پایان جنگ، که من به نمایندگی به کل رژیمهای فاسد منطقه، و به نمایندگی از غرب و شرق، با انقلاب اسلامی وارد جنگ شدم، چون اگر وارد جنگ نمیشدم اولین کشوری که انقلاب میشد و مردم آن انقلاب اسلامی بپا میکردند عراق بود و بعد سایر کشورها به انقلاب ملحق میشدند. ما برای این که اسلام و انقلاب اسلامی گسترش پیدا نکند به ایران حمله کردیم و برای این که ملت عراق با ملت ایران در یک جبهه نباشند ما این جنگ را آغاز کردیم. ولی خب امروز میبینید که همه معادلات آنها بهم ریخته و ملتهای ما در کنار هم با قدرت، پیش میروند. گرچه شیعه هستیم اما فقط به منافع شیعه نمیاندیشیم، برای ما و شما، منافع کل ملت عراق و ایران و ملتهای جهان اسلام مهم است و شما امروز، گرچه شیعه اکثریت مطلق در عراق دارد، و گرچه در تمام تاریخ، شاید هیچ وقت شیعه مثل امروز، اینقدر عزت و اقتدار در عراق نداشته، با اینکه عراق سرزمین مهد تشیع است جز یکی دوبار، یکی دو نمونه، در طول تاریخ. در عین حال، شما به منافع همه مردم عراق میاندیشید. شما در زمان بهار شیعه به دنیا آمدید و وارد عرصه شدید، از پدران و اجدادتان بپرسید که چه مصیبتها کشیدند و از حقوق مسلّم اولیهشان محروم بودند و چه سرکوبها شدند، امروز شما، قدرت اول عراق، و بلکه قدرت اول منطقه هستید باید در عین حال توجه داشته باشیم آن سه موردی که عرض کردیم به طور کامل منتفی نشده است. درست است سازماندهی بعثیها و سازماندهی داعش و سلطه آمریکا بر عراق درهم شکسته شده، اما هر سه خطر، همچنان در حاشیه زنده هستند، یعنی اگر اشتباهات بزرگ از طرف انقلابیون مسلمان عراق اتفاق بیفتد این سهتا دوباره سازماندهی میشوند؛ نه بعثیها کاملاً نابود شدند، نه داعشیها کاملاً نابود شدند، نه آمریکاییها و ارتشهای غربی، و نه آمریکاییها و انگلیسیها از عراق رفتند. همه مثل گرگ تیرخورده و زخمخورده نشستهاند ولی قدرت اصلی ندارند، قدرت را ملت عراق دارد.
یکی از نکاتی که حتماً شما باید به آن توجه داشته باشید سابقهی تاریخی قدرتها و جریانها و احزاب انقلابی شیعه در عراق است. از زمانی که استعمار در عراق حاکم شد و انگلیسیها آمدند و بعد زمانی که بعثیها سر کار آمدند و بطور خاص صدام، شما در همین مدت بررسی کنید که گروههای مقاومت شیعه داخل عراق، چه مشکلاتی را از سر گذراندند. باید حتماً اینها را بدانید و از آن تجربیات تلخ و شیرین استفاده کنید. اگر مشکلاتی قبلاً بوده دوباره مشکلات سراغ شما نیاید و اگر آمد آماده باشید. فرصتی که در اختیار شماست، فرصت طلایی و تاریخی است، باید از این فرصت به سرعت استفاده کرد، برای تربیت نیرو، کادرسازی، سازماندهی و تشکیلات، در سطح جوانان بین شیعه و سنی، و کُرد و عرب، با هدف آینده متعالی عراق، عراق اسلامی انشاءالله. و سرمایههای بزرگی در اختیار شماست، شهید محمدباقر صدر، و علمای مجاهد عراق، جزؤ موفقترین جریانها در سازماندهی و تشکیلات و کادرسازی بودند حتی انقلابیون ایران، قبل از انقلاب در زمان پهلوی، بعضی از اینها از گروههای شیعهی عراق، و از تعالیم شهید محمدباقر صدر اینجا الهام گرفته بودند و گروههایی را راه انداخته بودند، ماجرای احزاب شیعه را در آنجابررسی کنید، و سنیهایی که محبّ اهل بیت(ع) بودند و هستند. شما میدانید که اخوانالمسلمین که وقتی به عراق آمد یک جریان سنی اهل بیتی وحدتی بود و خیلی با انقلابیون شیعه مرتبط بود، اخوانالمسلمین عراق. بعد بررسی کنید ببینید جماعتالعلماء، بعد حزبالدعوه، بعد سازمان امل اسلامی، بعد مجلس اعلای انقلاب اسلامی، همینطور. گروهها تا الآن که گروههای متعددی در صحنههای داخل جهاد عراق فعال هستند، اینها را بررسی کنید ببینید چه قوتی داشتند و چه نقاط ضعفی داشتند، از نقاط قوتشان استفاده کنید و نقاط ضعفشان را مراقب باشید که دوباره دچار آن نشوید. مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق چه زمانی تشکیل شد؟ حدود 37 سال پیش. در چه شرایطی بود؟ در شرایطی که برداشت عمومی در دنیا این بود که مجلس اعلا به عنوان دولت در تبعید، دولت انقلابی مردمی در تبعید تشکیل شده، و یک شورای مشترکی است از همه جریانهای مخالف حاکمیت فاسد بعثی در عراق، و اصلاً به عنوان مرحله پس از سقوط دولت صدام آماده شدن برای عراق پس از صدام بود. مجلس اعلا آن موقع که تشکیل شد یادم هست زمان جنگ بود، هدفی که آن موقع اعلام کردند این بود که یک مرکز ثقلی ایجاد کنیم تا همه گروهها و اشخاص مستقلی که علیه رژیم صدام مبارزه میکنند همه متحد، سازماندیده در کنار هم باشند و یک وحدتی در رهبری مخالفان رژیم بعثی عراق تشکیل شود که هم سقوط این رژیم را مدیریت کند و هم استراتژی برای فعالیتهای انقلابیون تدوین بکند و مشکلات مردم عراق، و مشکلات آوارگان عراقی را در ایران، در سوریه و در نقاط دیگر حل کند و بعضی از اهل سنت هم، همان موقع جزو مجلس اعلا بودند، مسئله فقط شیعیان نبودند، عضویت گروههایی که آن موقع وارد مجلس اعلا شدند بر اساس تعلقات گروهیشان نبود که وابسته به چه گروهی هستند؟ بلکه یک مبنایی بود که چه پایگاهی دارند، پایگاه مردمی در بین مردم عراق دارند، سابقهی مبارزاتی چقدر دارند، و چقدر مقبولیت و نفوذ دارند در افکار عمومی در عراق؛ و با یک فرآیند طبیعی و بدون دیوانسالاریهای مرسوم حزبی، این اتفاق بیفتد. خب اینها را در تاریخ مجلس اعلا هم ثبت کردند و نوشتهاند، مؤسس آنها هم روشن بودند که چه کسانی هستند، بعضیهایشان از دنیا رفتند و شهید شدند از دنیا رفتند و بعضیهایشان هم هنوز هستند. ولی هم شورای مرکزی داشت، هم مجمع عمومی داشت، هم کمیتهها و واحدهای تخصصی با شرح وظایف خاص برای آن تعیین شده بود که کمیتهها کار فرهنگی تبلیغاتی بکنند، کدام کمیتهها کار اجتماعی بکنند؟ کمیته اداری چکار کند و از این قبیل. همینطور از همان موقع روابط بینالملل داشتند و یک نشریهای آن موقع بیرون میآمد به نام «الشهاده» که روزنامه بود. یک دوران خیلی خوب و طلایی بود همه گروهها کنار هم متحداً جمع شدند. مجلس اعلای آن موقع یک گروه نظامی نبود و به عنوان در واقع یک جریان و مجلس جنبش سیاسی – فرهنگی بود، و کار اصلی آن کار فرهنگی و رسانهای و سیاسی بود. منتهی چون صدام یک دیوانه جنگافروز بود طبیعتاً یک بُعدی از مجلس اعلا هم مسائل نظامی و جهادی بود اما مبنای اصلیشان این بود که وضعیت منطقه را بشناسند، قدرتهای خارج و داخل منطقه را، نیروهای مخالف صدام را چگونه سازماندهی کنند، و استراتژی هژمونی که آمریکا و غرب و انگلیس را چگونه عقب بزنند و بخصوص این که چگونه یک مردمسالاری اسلامی و انتخابات آزاد در عراق بیاید که با رأی ملت، حکومت و حاکمان پس از صدام تعیین بشوند و چگونه اشغالگران از قدرت اول در عراق تبدیل به قدرت چندم بشوند، تا این که بشود کلاً آنها را از عراق مقدس اخراجشان کرد، که مبادا تیم سربازان آمریکایی و انگلیس و دیگران نجس بماند! خب آن موقع، خیلی موفق عمل شد، تحرکات همه عناصر و همه احزاب اپوزیسیون عراق در یک چارچوب خاص اسلامی شکل گرفت، و آن پراکندگیها، اختلاف نظرها، خودمحوریها کنار رفت و کار بزرگی توسط آن دوستان در مجلس اعلا انجام شد. بعد از پیروزی که صدام سقوط کرد، و حکومت جدید عراق با رأی ملت تشکیل شد و بر اساس دموکراسی، شیعه قدرت اول و اصلی شد، متأسفانه ما یک آسیبهایی دارم که البته یک بخشی از آن طبیعی است در ایران هم شبیه این را داشتیم، بعضی اتحادهای زمان شاه، بعد از شاه، اختلاف نظرهای داخلی پیش آمد که یک بخش آن طبیعی است، اما باید حتماً مدیریت بشود، نیروی انقلابی در عراق نباید خودشان اختلاف نظر با هم داشته باشند، اگر اختلاف نظر هم دارند اختلاف عمل نباید باشد. باید جاذبه در حداکثر و دافعه در حداقل. اگر خدای نکرده نیروهای انقلابی و نیروهای شیعی خودشان با هم اصطکاک داشته باشند و مردم احساس کنند اینها به جای این که مشکلات مردم عراق را حل کنند، با خودشان و بین خودشان سر قدرت درگیر هستند این یک خطر بسیار بزرگ است و نه عندالله بخشیده و معفو خواهد بود و نه عندالناس، مردم و تاریخ عراق این را خواهد بخشید. این که دوستان همه فرمودند بین کارهایشان یکی از اولویتهایشان خدمات اجتماعی و خدمت به محرومین است، این نه فقط به عنوان تاکتیک و وسیله، این به عنوان یک وظیفه. یک وظیفه شرعی و انقلابی است. مردم عراق، شیعه و غیر شیعه، طبیعتاً به دقت بررسی و نگاه میکنند که چه کسی، قدرت و احزاب شیعی چه میکنند و چه میخواهند بکنند؟ آیا اینها آمدند که به جای صدام بر ما حکومت کنند؟ دنبال منافع خودشان هستند؟ رقابت بر سر دنیا میکنند؟ به حقوق مردم توجهی ندارند؟ روشها کمکم برمیگردد به همان روشهای سابق، منتهی آن موقع ضد شیعه این کار را میکرد حالا شیعه میخواهد آن کار را بکند؟ یا این که نه گروههای انقلابی و شیعی خادم مردم هستند؟ نوکر عدالت هستند؟ هدفشان خدمت به خلق است؟ بر اساس تعصب قبیلهای و عشیرهای عمل نمیکنند، بر اساس تعصب حتی مذهبی هم عمل نمیکنند، این را تبدیل میکنیم به یک دورهای که افتخار شیعه بشود که تا دویست سال بعد هم بگویند در آن دورهای که شیعه در عراق قدرت داشت، با همه ملتها برادرانه در خدمت همه بود و به همه خدمت میکرد و هدف آن دنیا نبود آخرت بود، هدف آن عدالت بود. یا به عنوان یک دوران تلخ یاد کنند؟ امروز دشمن به شدت بیدار است و مراقب است از نقطه ضعفهای ما و شما استفاده کند. یکجا خیانت اقتصادی، سوء استفاده مالی، رشوه، اختلاس و فساد ببینند صدبرابر میکنند. یک جا سوء استفاده از قدرت ببینند هزار برابر میکنند میگویند ببینید این هم اینها! اینها فرقی با بعثیها ندارند. این خیلی مرحله حساسی است. لحظهها و ثانیههایش مهم است. هر روستایی مهم است. هر شهرستانی مهم است. هر محلهای از محلات کوچکترین و دورافتادهترین شهرها مهم هستند. باید وجدان عمومی مردم داوری کند که این احزاب انقلابی شیعی اینها خادم خلق هستند و عدالتخواهند و قدرتطلب نیستند. باید بیشترین گروه را تا میتوانید فعال کنید تا وارد مشارکت بشوند. گزینشهای اقتدارگرایانه و قدرتپرستی نباید باشد. راه ورودی به این اتحادیه اسلامی هرچه بازتر باشد و راه خروجی هرچه بستهتر و محدودتر. کل جریانهای انقلاب اسلامی در آنجا. مجلس اعلای اسلامی در دهههای گذشته خیلی فعال بود، کنگرههای بزرگ در عراق، در ایران، در سوریه دمشق، در وین، و در بیروت، در جاهای مختلف اینها را برگزار میکرد. امروز استراتژی باید معلوم باشد. یکی حفظ وحدت ملی، که نگذارید پروژه جنگ داخلی در عراق که چند سال توسط دشمن پیاده و اجرا شد مسلط بشود.وحدت ملی، و گفتگوی ملی، گفتگوی همه مذاهب و اقوام بدون خشونت. دوم؛ حفظ خاک عراق، تمامیت ارضی عراق، به هیچ وجه عراق نباید تجزیه شود. خب شما دیدید استعمارگران، غربیها و متحدینشان علناً گفتند که عراق باید سه تیکه، سه کشور بشود. عراق کُرد، عراق سنی، عراق شیعه. بعد خود شیعه با هم درگیر بشوند باز آن هم بشود دوتا عراق شیعه! بعد سنی فلان. اینها تئوریهای آنهاست. حفظ تمامیت ارضی عراق، عراق واحد متحد، اینها یک استراتژی. و یک استراتژی و هدف عمده دیگر این است که باید تمام نیروهای اشغالگر از عراق بروند. آمریکا، ناتو و همه باید از عراق بروند. عراق متعلق به عراقیهاست. نکته بسیار مهم این است که آیا از این دوره انتقالی با این انتخابهایی که شده، این بحران مدیریت در کشور، بحران حکومت، هرچه سریعتر باید به استقرار برسد. یعنی ملت عراق بدانند مسئولین چه کسانی هستند؟ مسئولیتها دست کیست؟ مدیران چه کسانی هستند؟ چه کسانی چه اختیاراتی دارند؟ و پاسخگو باشند. یک حکومت و ملت منسجم، و به شرایط دور از بحران، شرایط عادی برگردد که حاکمان با رأی ملت انتخاب شوند و در چارچوب قانون اساسی و زیر پرچم اسلام. اینها اهداف اصلی است. اما روش آن که چگونه پیش برود خیلی مهم است. در این روش، باید دهها ابتکار، و بخصوص تلاشهای فرهنگی و اجتماعی، حتماً عاقلانه و درست طراحی و پیگیری شود. اگر در یک شهرستانی 50 نفرید، شش ماه دیگر 100 شده باشید. سال دیگر این 500 نفر شده باشید و این کاملاً ممکن است. به پرسشهای افکار عمومی درست جواب بدهیم. مکتب و ایدئولوژی خودمان را درست توضیح بدهیم. خودمان به آنچه میگوییم ایمان داشته باشیم. چون خیلیها حرفهای قشنگ میزنند و جنایت هم میکنند. همین حزب بعث، که بر عراق حاکم بود، اغلب بندهای مرامنامهشان خیلی قشنگ بود. مثلاً در مرامنامهشان اعلام کرده بودند که حزب بعث ضد استعمار است و استعمار را یک عمل جنایتکارانه میداند. در مرامنامهشان این بود که جامعه انسانی را ما یک واحد متمرکز میدانیم با تمدنها و ارزشهای مشترک انسانی. در مرامنامهشان این بود که ما یک حزب عدالتخواه سوسیالیستی هستیم و سوسیالیزم و برابری اقتصادی را یک ضرورت اجتنابناپذیر برای جامعه و قومیت عرب میدانیم. ادعایشان این بود که بعث یک حزب مردمی و یک حزب خلقی است و این حزب مردمی را منشأ تمام قدرتها میداند و شعارشان این بود که قدرت دولت، ناشی از اراده و خواست تودههاست و ما یک حزب انقلابی هستیم. اما دیدید که هم استعمار را بر منطقه حاکم کردند و هم ملتهای منطقه را قتل عام کردند، هم تمدن اسلامی و عربی را نابود کردند و باعث شدند کشور تحت اشغال قرار بگیرد. تاریخ خیلی به حرفهای ما کاری ندارد؛ ما و شما هم الآن ممکن است حرفهای قشنگی بزنیم. به اعمال ما نگاه خواهند کرد که آیا واقعاً به خداوند ایمان داریم یا خیر؟ آیا براستی به خداوند ایمان داریم یا خیر؟ آیا آخرت را باور کردیم یا خیر؟ آیا هدف ما نجات مردم است یا سروری خودمان است. هدف ما دنیاست یا آخرت؟ و همینطور این که توان ما چقدر است؟ ممکن است شما اهداف خوبی داشته باشید اما بلد نباشید چگونه این اهداف را پیش ببرید. ما خیلی انسانهای خوب و شریف، گروههایی با مقاصد عالی، و آرمانهای متعالی داشتیم و داریم که ناکارآمد هستند، بیعرضه هستند، میخواهند پروژههای درست را پیش ببرند اما ناتوان هستند، دانش سیاسی کافی ندارند، بصیرت تاریخی ندارند، مکتب را درست نمیشناسند، مردم را درست نمیشناسند، قدرت بیان اهداف و خواستههایشان را ندارند، اهداف خوبی دارند ولی هیچ وقت با افکار عمومی نمیتوانند درست رابطه برقرار کنند. نخبگان جامعه را نمیتوانند راضی کنند، تهدیدها را درست و به موقع نمیشناسند. امکاناتی که در اختیارشان است آن را درست نمیدانند و نمیتوانند مدیریت کنند. ممکن است کسی یک دنیا ثروت داشته باشد اما از گرسنگی بمیرد. نتواند این ثروت را درست مدیریت کند. شهید صدر، همان قبل از انقلاب، اوایل انقلاب، وقتی انقلاب ایران پیروز شد، چندین نامه خطاب به امام و انقلابیون ایران نوشت و توصیههایی میکرد که چه بکنید و چه نکنید، از جنبش بحث عوامل جنبش اجتماعی را که همان موقع ایشان مطرح میکند و چند ماه بعد هم صدام ایشان را اعدام کرد و ایشان شهید شد، میگفت ما در عراق هم داریم به مجاهدین عراق داریم آموزش میدهیم که سه نکته را به آن توجه کنید. هر گروهی که میخواهد یک کاری را انجام بدهد. مهمترین آن این است که یک مکتبی که اهداف را درست تعریف کند، و هدفها را اصلی – فرعی کند، یک چنین مکتبی تا نباشد یک جنبش اجتماعی اصلاً راه نمیافتد، اگر هم بیفتد به موفقیت نمیرسد. مکتب یک انقلاب است که نمونه و الگوهای عالی را نشان میدهد و به زندگی امت و پیروان خود جهت میدهد. پس یکی داشتن یک مکتب با این ویژگیهای خاص است. دوم؛ مردمتان باید آن مکتب را بشناسند و به آن ایمان بیاورند. نمیتوانید بین شما و مردمتان فاصله باشد، شعارهایی بدهید که درست به مردم منتقل نشده، مردم نه درست فهمیدهاند و نه باور کرده باشند. پس ایمان مردم به آن شعارها. و سوم؛ تفسیر درست آن شعارها. چون همه شعارهای خوب تفسیرهای بد هم دارند و میشوند. مراقب باشید تفسیر خوب از مکتب خوب و یک تلقی و درست امت از آن مکتب هم باشد. بنابراین یک) مکتب درستی داشته باشیم که معلوم باشد چه میخواهیم و کجا میخواهیم برویم؟ خودمان بفهمیم و ایمان داشته باشیم. دو) مردم بدانند که شما چه میخواهید و چه میگویید؟ دچار سوء تفاهم نشوند. و سه) آن مکتب و آن هدف تحریف نشود، درست تفسیر بشود و به شبهاتی که راجع به آن مطرح میشود پاسخ بدهید. نگذارید افکار عمومی در ابهام و سوء تفاهم باقی بماند. اگر این سه کار را انجام ندهید هرچه هم اخلاص داشته باشید و هرچه هم فداکاری کنید باز در این جامعه به نتیجه نمیرسید و شکست میخورید. پیش خدا پاداش خواهید داشت ولی در جامعه شکست میخورید و دشمن هم دقیقاً همین سهتا را هدف گرفته است. یکی مکتب را، یکی مکتب شما را، دوم این که نگذارد مردم این حرفها را باور کنند و ایمان بیاورند و سوم این که اگر ایمان آوردند بعدش دچار اغتشاش ذهنی بشوند و انواع و اقسام غلط از این حرفها در افکار عمومی جا بیفتد.
یعنی دقیقاً دوستان توجه کنند که دشمن کجا را هدف گرفته است؟ آنجا را اگر آسیبشناسی نکنید و آسیبپذیر بمانید این پیروزیهای بزرگی را که بدست آوردید همه را از دست خواهید داد. یکی اینکه میخواهند به افکار عمومی بگویند این گروههای شیعه و انقلابیون، مکتب ندارند، حرفی برای گفتن ندارند فقط داد میزنند و نعره میکشند. استدلالی برای این که این روششان روش درستی است ندارند و حرفهایشان مبهم است و خودشان هم چیز درستی نمیدانند. یا خواهند گفت و تلاش میکنند که بگویند بله یک کلیات اسلامی را مبهم قبول دارند ولی نسبت آنها با واقعیات اجتماعی و حوادث جامعه معلوم نیست! بالاخره این مشکلاتی که روی زمین است مسئول اینها کیست؟ یک بخشیاش را میخواهند بگویند مسئول اینها اسلام و تشیع است! یکی بخشیاش را هم میخواهند بگویند مسئول اینها همین گروههایی هستند که ادعای اسلام و تشیع میکنند اینها اصلاً برای مسائل و مشکلات راه حل ندارند یا راهحلهایشان بسیار کلی است. مبهم و روی هواست و ارتباطی با حیات واقعی فردی و اجتماعی مردم ندارد. اینها به پرسشهای متعددی که روز به روز درباره نحوه مدیریت جامعه مطرح میشود پاسخی ندارند. اگر میخواهید جنبش اجتماعی موفقی داشته باشیم مردم را به صحنه بیاوریم و نگه داریم به نحوی که حتی مخالفین ما هم تا یک سطحی ما را قبول داشته باشند، لااقل صداقت و عقلانیت ما را قبول داشته باشند خب باید به این مباحث توجه کنیم، مختصاتی داشته باشیم، هر مکتب و هر ایدئولوژیای نمیتواند نیروهای خودش را برای اصلاح جامعه و در درجه اول برای اصلاح خودشان تحریک کند. میخواهند بگویند اینها به این حرفهایی که میزنند خودشان هم عقیده ندارند! شعار میدهند که ما را فریب بدهند. خودشان به این حرفها و به این ارزشها عمل نمیکنند و پایبند نیستند خودشان هم این آرمانها را مقدس نمیدانند، اسلام و شیعه برایشان ابزاری است، ابزار است برای این که به قدرت برسند و این که امیدی به پیروزی اینها نیست. این هم یک حلقه دیگر از توطئه تبلیغاتی و رسانهای. که اینها به جایی نمیرسند و بالاخره شکست خواهند خورد. این پیروزیهایشان موقت است. ایجاد یأس و تردید در نیروهای انقلابی، و ایجاد امید در نیروهای ضد انقلابی. این که اینها به این حرفها خودشان هم راضی نیستند که فداکاری و جانبازی کنند! چطور از شما میخواهند که فداکاری کنید؟ و این تعبیر که، در ذهن نسل جوان عراق ببرند که ما نمیتوانیم! «لانستطیع» آمریکا میتواند! انگلیس باید بیاید تا مشکلات ما را حل کنند! یعنی همانهایی که این مشکلات را برای ما ایجاد کردند همانها باید بیایند. عراق مستقل، روی پای خودش نمیتواند مشکلاتش را حل کند. بالاخره ما باید برویم زیر سایه غرب تسلیم بشویم تا ... اینها بعضی از خطوطی است که به لحاظ رسانهای دارد تبلیغ میشود. باید مراقب اینها باشیم. من عرضم را ختم میکنم. اگر دوستان فرمایشی، سوالی هست بفرمایید در خدمت شما هستیم.
البته جمهوری اسلامی که من، کارهای نیستم بنده نظر شخصی خودم را میتوانم عرض کنم. آنچه که میدانم افکار عمومی در ایران، ملت عراق و احزاب شیعی را بطور خاص تحسین میکنند، از این جهت که اینها توانستند از این موانع بزرگی که عرض کردم به سلامت عبور کنند. و بالاخره یک کشوری که هم تحت اشغال بوده و هم قربانی وحشیترین تروریزم، و هم قربانی چند دهه جنایات بعثی، این که توانسته با انتخابات آزاد یک حکومت تقریباً مستقلی را با رأی عمومی تشکیل بدهد و در این شرایط تمامیت ارضیاش را حفظ کند و سال به سال جلو برود موفق هستند، یعنی یک جریان موفق ارزیابی میشوند با توجه به مشکلات، موفقیتشان نسبی است مطلق نیست. اما گاهی اوقات یک سؤالاتی هم در ذهن هست که آیا از فرصتی که در حکومت بودند، گرچه یک حکومت مستقر امنی هیچ وقت نداشتند، اما آیا از همه فرصتها در عراق درست استفاده شد؟ آیا میتوانند افکار عمومی و مردم را نسبت به مشکلاتی که آنجا دارند درست توجیه کنند؟ و سوم این که آیا احزاب شیعی، خودشان با همدیگر درست کار میکنند؟ یا گاهی دچار یک اختلافاتی میشوند که ضربه به کار میزند؟ این سهتا سؤال مطرح است. هم روی هم رفته موفقیتهای خیلی بزرگی در عراق داشت. و نکته چهارم هم این که، بالاخره با آمریکا و ارتشهای اشغالگری که هنوز ردپای آنها هست و در بعضی از پادگانها مخفی شدند و آنجا هستند، با آنها آیا چگونه میتوانند معامله کنند؟ آیا قدرت این که بتوانند آنها را از عراق بیرون کنند یا خیر؟ اینها متحد میشوند یا نه؟
یکی از حضار (عربی): بعد از این که رقبای محلی اینها یکی میشوند و وقتی که یکی بشوند این پروژه امت میشود؟ آیا شما به مرزهای سایسپیکو اعتقاد دارید خواهند ماند یا نه از بین خواهند رفت؟
این مرزهای سایسپیکو که میدانید بعد از این که جهان اسلام به خصوص جهان عرب تحت اشغال غربیها قرار گرفت بوجود آمد. اما این که باید این مرزها باشد یا از بین برود؟ این یک مسئلهای است که به نظر من، هم بستگی دارد به نظر ملتها و دولتهای مردمی در منطقه؛ و هم به شرایط. اما شخصاً فکر نمیکنم یک ضرورت فوری یا اولویت باشد که این مرزها نباشد، که باز یک موقع اختلافات دیگری شروع نشود، حالا به هر دلیلی این یک مقدار تثبیت شده است. باید ببینیم تعریف "امت اسلامی واحده" چیست؟ امام یک وقتی از این تعبیر کردند به عنوان "اتحاد جماهیر اسلامی"؛ جمهوریهای مستقل اسلامی که همه با هم تحت عنوان یک پروژه واحد عمل کنند. ایدهآلترین وجه این است که اصلاً مرزها نباشند و کل جهان اسلام یک سرزمین بشود. منتهی شاید الآن ممکن نباشد. واقعبینانه که نگاه کنیم میشود بگوییم این انقلابهای مختلفی که در کشورهای مختلف اتفاق افتاد و 5 – 6 کشور عربی به لطف خدا آزاد شدند و به دست ملتهایشان با پرچم اسلام افتاد، حالا یا صددرصد آزاد شدند یا قدرت واقعی دست آنهاست ولو صددرصد نباشد، بالاخره سوریه، عراق، لبنان، بخشی از فلسطین، یمن، اینها همه به یک معنا از سلطه دشمن خارج شدند ولو این که قدرت اسلامی مردمی به طور کامل مستقر نباشد اما قطعاً تحت سلطه دشمنان نیستند و اینها همه اردوگاه انقلاب اسلامی هستند. حالت ایدهآل واقعبینانه این است که هر کشوری همانطور که هست خودش باشد، و با پرچم اسلام، در هر سرزمینی مذاهبی که اکثریت دارند طبق فقه آنها باشد، اقلیتهای مذهبی در مسائل خصوصی، طبق فقه خودشان باشد، همه مذاهب آزاد باشند. در قانون اساسی ما هست که مالکی و شافعی و حنبلی و حنفی و زیدی، همه مشروع هستند همه مذاهب اسلامی هستند، پیروانشان در ایران آزاد هستند مثل همه مسلمین، مثل شیعه، حقوق شهروندیشان مساوی است، در مسائل خصوصی و عبادیشان هم طبق فقه خودشان عمل میکنند. ما اگر به این شیوه عمل کنیم که در یک جامعهای اقلیتهای مذهبی طبق فقه خودشان آزاد باشند، قانون حکومت هم اکثریت، هر مذهبی که هست. فعلاً بهترین راه ما همین است. بعد همه به حقوق همدیگر احترام بگذارند و کشورهای مختلفی که آزاد میشوند همه کنار هم، مثل یک امت باشیم، اگر یک نیازی یکی از این کشورها دارد بقیه او را کمک کنند. اگر یک کشور در یک عرصهای قویتر است به بقیه کمک کند. بعد ایدهآل بعدی این است که برویم به سمت پول واحد، بازار مشترک، مجلس واحد، یعنی هر کشوری مجلس خودش را دارد ولی یک مجلس کل امت اسلام داشته باشیم. ارتش واحد کل این کشورها که هر کدام از این سرزمینها مورد هجوم قرار گرفت، همه به کمک او بیایند. اروپا چکار کرده؟ با این که قرنها خودشان با همدیگر جنگیدند ولی الآن اتحادیه اروپا دارند، پول واحد دارند، قانون اساسی واحد دارند، ناتو، ارتش واحد دارند، پارلمان واحد دارند. مسلمین باید به این شکل دربیایند. این وضع ایدهال واقعبینانه است، شدنی است و میشود. یعنی جمهوریهای اسلامی پراکنده همه با هم متحد در یک جبهه باشند و چه بهتر، همه یک رهبری و یک عالِم دینی را به عنوان رهبری قبول داشته باشند و اگر هم به این شکل نبود مذاهب مختلف هستند ولی همه با هم متحد باشند. آن مرحله که مرزها کنار برود و همه یک سرزمین باشند او انشاءالله در آینده، فعلاً امکان او نیست ولی ایدهآل خوبی است ولی مقدماتی دارد و باید مقدمات به آن سمت برود.
یکی از حضار (عربی):یک چنین پروژهای را کسی روی آن کار میکند؟
من خبر ندارم! خیر. فعلاً پروژهی اصلی این است که کشورهای اسلامی از دست دشمن آزاد بشوند و جنگ، تبدیل به صلح و امنیت بشود و بتوانیم اشغالگران را از سرزمینهای اسلامی بیرون کنیم، اینها انشاءالله مراحل بعد است.
یکی از حضار (عربی):بعد از این نگرانی آمریکا که هست و این حصاری که کشیده شده
این که بعضی از کشورها تصمیم گرفتهاند که دیگر با دلار با همدیگر معامله نکنند این نکتهی فوقالعاده مهمی است و در آینده بطور مستمر ادامه پیدا کند، کمر دلار و سلطه اقتصادی آمریکا را حتماً میشکند و اینها مخصوصاً زمان این رئیس جمهور، دارند نشان میدهند که فقط مشکلشان ایران نیست با همه دعوا دارند. قبلاً میگفتند فقط ایران مشکل است، الآن این که آمده با روسیه درگیر است، با چین دعوا میکند با همه درگیر است و این به ضررشان است. یعنی در درازمدت آمریکا نمیتواند این شیوه را ادامه بدهد. به نظر من، شخصاً به نظر میرسد که بله، دلار را به عنوان معیار پولهای جهانی و معاملات جهانی کاملاً میشود حذف کرد و محدود بشود در بعضی از معاملاتی که با خودشان هست. الآن شما میدانید حتی بعضی از کشورهای دیگر که در حال مبارزه با آمریکا هم نیستند ولی واحد پول را در معاملات داخلیشان تغییر دادهاند. مثلاً روسیه و چین با همین روبل و یوهان معامله میکنند. هند هم همینطور. و بعضی از کشورهای مختلف دارند این کار را انجام میدهند و این حتماً به ضرر سلطه آمریکا و به نفع اقتصاد جهانی خواهد بود. واقعیتش این است که این تحریمها از اول انقلاب بود، مدام محکم و شل میشد. امام خمینی(ره) یک تعبیری داشت، میفرمودند از دشمن نترسید از خودتان بترسید. اگر شما درست عمل کنید هیچ کس نه آمریکا و نه هیچ کس دیگر نمیتواند صدمه جدی بزند. ولی وقتی ضعف در داخل نشان بدهید، مثلاً بخشی از کسانی که داخل حکومت هستند در ذهنشان این باشد که نمیشود، نباید، ما نمیتوانیم و به آمریکا و غرب اعتماد کنند که بعضیهایشان هم کردند، ما آنجا نتایج بدی میبینیم. ولی اگر به ملت اعتماد کنند و به نیروهای داخلی، و کار کنند، مشکلات کم و زیاد میشود و شده، ولی هرگز نمیتوانند این ملت را، و هیچ ملت دیگری را از پای دربیاورند. وضعیت ایران هم اینطور که اینها میگویند مردم از بین رفتند و نابود شدند، نه اینطور نیست. اینها فضای جنگ رسانهای و تبلیغات است. البته مشکلاتی بوده، مشکلاتی هم خواهد بود، ولی با اتکاء به نیروها و مدیریت درست مسائل داخل، همه مسائل قابل عبور است و هیچ مانع غیر قابل عبوری وجود ندارد. ضعف در نحوهی مدیریت بعضی از مدیران است. و الا ما مشکل اساسی که بخواهد ما را زمین بزند نداریم. اگر همین کشورهای خود ماها، اقتصادشان را با هم مدیریت کنند، هیچ کدام ماها احتیاجی به غرب نداریم؛ یعنی همین ایران و افغانستان، پاکستان، عراق، آسیای میانه، کشورهای عربی جنوب خلیج فارس، همه اینها خودشان ثروت عظیمی در این منطقه است که اصلاً نیازی به اروپا و آمریکا نداریم، آنها به ثروت ما احتیاج دارند، آنها به ایران و عراق احتیاج دارند، ما به آنها احتیاج نداریم. آنها نفت شما و ما را میخواهند و منابع ما را میخواهند. ما متأسفانه هنوز نتوانستیم بین ایران و عراق اقتصاد و بازرگانی را درست مدیریت کنیم. هنوز نتوانستند این کار را بکنند. در ایران کسانی هستند میگویند باید با غرب رابطه داشت! عراق و... رابطه اقتصادی به درد نمیخورد! یک عده هم میگویند با همه دنیا رابطه داشته باشید اما بالاخره شما اگر محاصره مطلق هم باشید، یعنی اگر عراق، ایران، سوریه، پاکستان، همهشان محاصره مطلق باشند، خودشان با هم اگر بازرگانی و صنعت و کشاورزیشان درست مدیریت کنند یک مشکل هم نخواهند داشت. تمام مسائلشان را میتوانند حل کنند. ما متأسفانه خودمان به روابط خودمان را درست مدیریت نمیکنیم یعنی عقل اقتصادی و معاش تعطیل است! نشستهایم که مدام به غرب نفت بفروشیم و از آنها چیزی بخریم و زندگی کنیم. این که اقتصاد درستی نیست.
یکی از حضار(عربی):پیمانی که الآن هست حالا شدت و قوت این پیمان بین و روسیه و ترکیه، یعنی یک جوری اخوتهای آمریکا شامل آن میشد، حالا چین نمیخواهد با آمریکا رودرو شود ولی خب انجام شده، آیا این پیمان، پیمان واقعی و پایدار و حقیقی است یا میتواند مشکلات خاورمیانه را حل کند، از سوریه شروع شد، اما به نظر شما چقدر این پیمان پایدار است؟ آیا واقعاً این است که آمریکاییها آمدند این توازن منطقهای و جهانی را خلق کردند که بتوانند بقیه کشورها را بدوشند؟ یا نه این روسیه است که آمده بعد از 50 سال میخواهد یک نقشی را بگیرد و توازنات را بهم زده است؟
ببینید یک اصلی در سیاست و اقتصاد بینالملل حاکم است و آن این که، اغلب قدرتهای شرق و غرب برای خدا که کار نمیکنند، هدفشان که خدمت به ملتها نیست، هرکسی طبیعتاً به فکر منافع خودش است. این یک اصل ثابت. نکته دوم این است که هیچ کدام از این ائتلافها و اتحادیهها، دوستیها و دشمنیها را دائمی نمیدانند. دوست و دشمنهایشان را مدام عوض میکنند، بسته به منافعشان و مکرر اتفاق افتاده که قدرتها تا جایی به تعهداتشان عمل کردند که به نفعشان بوده، آن لحظهای که به نفعشان نیست یا صریحاً زیر آن میزنند و قرارداد را جلوی همه آتش میزنند، نابود میکنند و پاره میکنند یا بدون اعلام، خلاصه یواشکی، با انواع بهانهگیریها از زیر بار مسئولیتها فرار میکنند. بنابراین ما و شما و مسلمین، هیچ وقت نباید تکیهای اصلیمان را به قدرتهای دیگر بدهیم. ما تکیه اصلیمان باید به خداوند باشد و روشمان هم این است که ما برای خودمان باید پروژه و برنامه داشته باشیم. چه دیگران با ما باشند چه نباشند. اما؛ عقل اقتصادی و سیاسی توضیح میدهد که شما باید همیشه فرصتها و تهدیدها را ببینید و طبقهبندی کنید. باید ببینید کدام خطرها و منافع مهم هستند و کدام اهمّ هستند؟ کدامها مهم نیستند و فاقد اهمیت یا هر نوع اهمیتی هستند. این اصل حاکم بر قضایاست. فلاً صفبندی که الآن هست این است، آمریکا کارش این است که یا خودش رژیمهای منطقه را میترساند که الآن شما برمیدارم و یکی دیگر را جای شما میگذارم! میآیم اشغال میکنم یا به شما دیگر کمک نمیکنم، حمایت نمیکنم، یا این رژیمها را از یک کس دیگر و جریانهای دیگری میترساند تا اینها به آغوش او پناه ببرند و آنها را بدوشد. چنانکه رژیمهای عربی منطقه و غیر عربی را در این 40 سال مدام از جمهوری اسلامی ترسانده که اینها میخواهند بیایند سنیها را شیعه کنند، امپراطوری شیعه میخواهند درست کنند، اینها میخواهند فارس بر عرب و ترک مسلط شود! این تهمتهایی که هرگز جزء مبانی انقلاب اسلامی نبوده، و همه این دیدگاهها شرک است، تسلط عرب بر عجم، عجم بر عرب، شیعه بر سنی، سنی بر شیعه، این حرفها چیست! ولی خب با همین شیوهها که الآن انقلاب میشود و انقلاب آمد همه کشورهای عربی را گرفت، این رژیمها را ترساند که حالا بیایید زیر پناه آمریکا و انگلیس، ما از شما حمایت میکنیم، غارتشان کردند و هنوز هم ادامه دارد.
اما یک واقعیت دیگر هم هست، و آن این که واقعاً روسیه و چین، بخاطر منافع سیاسی و اقتصادیشان، امروز با آمریکا اصطکاک جدیتری پیدا کردند. البته ترکیه یک ماجرای دیگری دارد. ترکیه، تصمیمات مجمعالاضداد است، قابل پیشبینی نیست! هر لحظه یک چیزی میگوید! نمیدانم این مربوط به شخصیت خاص این اردوغان است؟ یک آدمی که متعادل ودقیق، مسیر و استراتژی یا ایدئولوژی را داشته باشد و برود نیست؛ یک لحظه این طرف است و یک لحظه آن طرف است، آدم نمیتواند ببیند که این چطور آدمی است! بله، این اتحادی که فعلاً تشکیل شده، اتحاد مفیدی است، یک مقدار برای غرب بازدارنده است و توانسته در سوریه یک مقداری موفق باشد، در عراق تا حدودی، میتواند منافع بیشتری هم داشته باشد هم به لحاظ اقتصادی، هم سیاسی و هم نظامی. اما این که ما به این ائتلافها تکیه کنیم و همه امیدمان به اینها باشد هرگز چنین چیزی نیست. اگر در همین اتحادیهها شما و ما ضعیف باشیم، ما را هم خرید و فروش میکنند و با هم معامله میکنند. ولی وقتی قوی باشیم شما جزء بازیچهها نیستید، شما بازیگر هستید نه بازیچه، بلکه بازیگردان هستید. شما در هر ائتلافی وارد شوید، ببینید بازیچه آن توپ است، بازیگر فوتبالیست است، بازیگردان مربی است و کاپیتان تیم است. ما و شما اگر قوی عمل کنیم بازیگردان میشویم. ما به عنوان بازیگردان باید وارد همه اتحادیههای جهانی که به نفع مسلمین باشد و خودمان باشد باید وارد بشویم، فرصتها ولو موقتاً باید استفاده کنیم اما بازیچه نباید باشیم. اگر اینطور باشد هر ائتلافی، تا جایی که برای ما مفید است، خیانت به ما نشود خب ما هم به کسی خیانت نمیکنیم «أفوا بالعقود» خدای متعال در قرآن فرمود: تعهداتی دادید اسلامی و عادلانه باشد و پای آن بایستید. اما اگر خیانت ببینیم خب طبیعتاً وظیفه عوض میشود. فعلاً این ائتلاف، در این شرایط به ضرر دشمن بوده، و تا میشود باید آن را حفظ کرد. ترکیه را هم تا میتوانیم نباید بگذاریم به صف دشمن برود، تا میتوانیم باید این طرف نگهش داریم یا حداقل روی مرز باشد. ولی نباید کاری کنیم که در خدمت دشمن قرار گیرد، کاری که در سوریه شد.
خیلی لطف کردید که تشریف آوردید باعث افتخار بنده بود و امیدواریم به زودی بتوانیم خدمت شما برسیم در عراق، در شهرهای شما بیاییم بازدید پس بدهیم و عرض ادب کنیم، گرچه در پیادهرویهای اربعین که ما چند بار توفیق داشتیم و آمدیم، دیدیم که ملت عراق چه ملت شریف و مهماننوازی هستند. اگر این فیلم پذیرایی مردم عراق را از زوّار اربعین نشان بدهند من فکر میکنم مردم عراق در دنیا نظیر ندارد. با این که اکثرشان، خودشان محروم و مستضعف هستند و نیازمندند، اما اینطور که اینها به زوّار امام حسین(ع) خدمت میکنند، این واقعاً در دنیا چنین چیزی نمونه ندارد.
در یک سمیناری سوسیالیستهای غرب بودند من بعد از زیارت اربعین چند سال پیش به آنجا رفتم و گفتم من دارم از کشوری میآیم که با وجود داعش و جنگ داخلی و خطرات، 20 میلیون آدم پیاده دارند از دهها کشور جهان به سمت کربلا میروند، و همه جای دنیا دعوا سر این است که آب میخواهم، غذا میخواهم، امکانات میخواهم، در عراق، در مسیر کربلا، دعوا سر این است که چه کسی بیشتر میخواهد غذا بدهد. من باید غذا بدهم، من باید آب بدهم، باید مهمان من باشی. و... میگفتند مگر چنین چیزی ممکن است با میلیونها جمعیت؟ گفتم بیایید معجزهی حسینبنعلی را در عراق ببینید. یادم آمد روزی که من نزدیک کربلا رسیده بودم، یکی از همین غرفههای پذیرایی، یک مرد بزرگ آمد دیدم بلند بلند گریه میکند، خودش هم فقیر و زندگیاش چیزی نداشت. گفتم چه شده؟ گفت دو ساعت است هرچه دنبال مهمان میگردم کسی نمیآید و ما را با گریه به خانهاش برد، من هم گریهام گرفت. من دستش را بوسیدم و گفتم مثل شما در دنیا نیست، شما یک چنین ملتی هستید و یک چنین ملتی دارید، قدر این ملت را بدانید و به آنها خدمت کنید، نوکر مردم عراق باشید. انشاءالله.
هشتگهای موضوعی