اسلام آوردن ایرانیان (3) (از ایمان تا مناسک: چهارشنبه سوری، نوروز و...)
از جناب زرتشت(ع) تا حضرت محمد(ص) -در آستانه تحویل سال- اسفند ۱۳۹۶
بسمالله الرحمن الرحیم
آیین قبل از اسلام که بعضیها وقتی حرف میزنند یک دیدگاههای کاملاً سکولاریستی مادی میخواهند از آن بیرون بیاورند. اصلاً این نیست. ایران قبل از اسلام هم به درد شماها و جریان ماتریالیزم و سکولاریزم نمیخورد. چون آنها خیلی به اصطلاح معنویتهایشان... باز معنویتهایی که اسلام مطرح میکند در شرق و عالم در هر زمانی قابل طرح است. اگر این را شما قبول ندارید برمیگردید به معنویت قبل از اسلام، غیر از خودتان اصلاً نمیتوانید جایی بگویید! من یکی دو مورد برای شما عرض میکنم. میگوید اهورامزدا اول انشاسپندان را آفرید اولین آن بهمن و هومَنَه است که بعدها بهمن شده، که زیاد شدگان آفریدههای اهورامزدا از آن است بعد اردیبهشت فرشته دیگر است، بعد شهریور، بعد سپندارمز که بعدها همین اسفند میشود. بعد خرداد، بعد اَمرداد، هفتم، خود هُرمز بود. هفت انشاسپند، هفت فرشته که اهورامزدا اینها را آفرید که او را در برابر بدها کمک کنند. انشاسپندان با خورشید همارادهاند روی هفت کشور فرود آمدهاند، 6 ماه از سال و 6 روز از سال به اسم این فرشتههاست. یعنی هر روزی از هر ماهی، اسمهایشان یا فروردین است یا اردیبهشت است. یعنی شما در هر ماه ممکن است فروردین داری، اردیبهشت داری، اینها اسم روز است، در ایران قبل از اسلام 6 ماه از سال، اسم این 7تا فرشته است. 6 روز هم از ماه. اهورامزدا میایستد و ایستاده، بعد مینو، بهمن، اردیبهشت، شهریور دست راست او هستند، سپندارمر و اَخرداد و اَمرداد دست چپ آن هستند. این 6تا، سروش هم جلوی آن است. این 7 است. در اَوِستا بهمن، اَهومَنَه میگفتند در زبان پهلوی وُهُومن. در زبان فارسی وَهمَن یا بهمن شد. پس ببینید اصل این اسم انشاسبندان است. همهاش همینطور است حالا من یک نمونهاش را گفتم که دوستان بدانند بقیهاش هم به همین شکل است.
بهمن، رئیس تشریفات دربار اهورامزداست. فرشته مسئول تشریفات است. سپاه دیوها را بهمن نابود میکند. اینها غیر از نیروهای شر، باز به یک موجوداتی به نام دیو ها قائل هستند که معتقدند جهان پر از دیو است و این دیوها باید چگونه با آنها مقابله کرد. بهمن آفریدگان اهورامزدا را با هم آشتی میدهد. ایزد ماه، ایزد گوش، ایزد رام، همکاران انشاسپند هستند. انشاسپبند وَهمَن که هر کدام از اینها همکارانی دارند. پرورش گوسفندان به بهمن واگذاری شده است، به اصطلاح چوپانی و گلهداری بخش گوسفند برای بهمن است! لباس سفید دارد، دومین ماه زمستان است که یازدهمین ماه سال است به آن بهمن میگویند. تیر، دومین روز ماه منسوب به اوست. دومین روز بهمن، به آن میگویند بهمنگان، و این جشنهایی هم که برای جاهای مختلف میگرفتند باز همهاش جشنهایی بوده که برای مبارزه با دیوها بوده است و همه در ایران جنبه دینی داشته است ما جشن غیر دینی در ایران باستان و ایران قبل از اسلام اصلاً نداریم. این که میگویند جشن، شادی بگیرید و اصلاً دین دین نکنید، تمام جشنهای قبل از اسلام همهشان جشنهای دینی و عبادیاند با همان مبانی خودشان و همهشان برای این که دیوها نیایند و انشپاسبندان کارشان را درست پیش ببرند. این جشنها هیچ کدام به عنوان لهو و لعب نبوده است. اردیبهشت، در اوستا، اسمش هست آشا هیشته، در زبان پهلوی میشود اَرت و هیشته، در زبان فارسی شده اَردیبهشت تا شده اُردیبهشت که به معنای قداست، قانون، درستی، معانی آشا گفتند که در اوستا زیاد بکار رفته، وظیفه اردیبهشت چیست؟ ایشان نباید اجازه بدهد که دیوها بیایند و روان کسانی را در دوزخ بیش از اندازه مجازات کنند. اردیبهشت باتقواترین اشپاسبندان است. آن بهمن نزدیکترینشان به اهورامزدا بود ولی این باتقواترینشان است. میگویند از بقیه پاکتر است. شهریور، در اوستا خِشَترَه ویرَی به آن میگفتند در پهلوی خَشتَیویره، در فارسی شهریور شده است این را میگویند انتزاعیترین انشاسپند است. میگویند این از همه انتزاعیتر است و مظهر قدرت اهورامزداست. این چه کار میکند؟ این شفاعت درویشان میکند پیش اهورامزدا برای درویشان و فقرا. خدای فلزات. ایشان مسئول بخش فلزات در جهان است. ششمین ماه سال به نام اوست، شهریور و چهارمین روز ماه به نام اوست. بعد جشنی میگرفتند به نام شهریورگان یا آذرجشن، جبهه مقابل آن، کسی که این باید با آن درگیر میشده، دیوی است به نام سائورو که دیو مستی و آشوب است. من فقط مثال زدم چندتا را که ببینید، اصلاً نمیخواهم بگویم که اینها درست است یا غلط است؟ الآن جای آن نیست. عرض کردم باید ببینیم اینها نماد چه چیزهایی است؟ اشاره به چه چیزهایی است؟ کدامهایشان در همه ادیان الهی، توحیدی و ابراهیمی هست؟ اصلی که فرشتگانی هستند، اجنهای هستند، اصل این که ارتباطی بین عوالم معنا و زمین با عالم ماده هست اینها حرفهای درستی است. اصل این که جهنم هست، دوزخ هست، بهشت هست، خوبی، بدی، نباید مخلوط شود اینها حرفهای درستی است. ولی در این قالب کجاها با شرک و خرافات مخلوط میشود. اینها را گفتم چون اغلب اینهایی که میگویند ایران قبل از اسلام، اصلاً نمیدانند قبل از اسلام چه بوده است. جشن و شادی، به معنی این که بزن و بکوب و حال کن و مواد بزن مشروب بخور نبوده، اینها جشنهای عبادی معنوی برای مبارزه با دیوها بوده است. یا این سپندارمز، که اوستاسپندآرمیتین در پهلوی به آن میگفتند، سپندارمَت، فارسی شده اسپندارمَت، اسفندارمَت و بعد شده اسفند، به معنای مقدس است. آرمِئیتی یعنی فداکاری، به فارسی امروز فداکاری مقدس میشود. مظهر صبر و محبت، یک فرشتهای موکل زمین، دختر اهورامزداست چون خدایان دختر و پسر دارند این «لم یلد ولم یولد» حواستان باشد در مسیحیت، مسیح پسر خداست، اینجا هم دختر اهورامزدا هست، همینطور در هند و یونان، همه جا هست. اهورامزدا دختری دارد که ایشان همیشه زمین را پاک و آباد و بارور نگه میدارد که مدام مصحول بدهد و خدای کشاورزی است و همیشه چپ اهورامزدا مینشیند. طرف چپ اهورامزدا او مینشیند و طرف راست آن این خانم مینشیند که در واقع خدای الهه باروری است و چون زمین زیر نظر اوست، هر وقت یک بچه خوبی به دنیا میآید ایشان خوشحال میشود طرف حسابش آن طرف دیوی است به نام تِرومِیتی و پریمیتی، اینها دیوهایی هستند که این باید مواظب آنها باشد! آخرین ماه سال را میگفتند اسفند و پنجمین روز ماه را میگفتند اسفند و جشن میگرفتند.
خب اینها نمونههایی از مواردی است که من نمیخواهم همه آن را بخوانم خود شما اینها را رجوع کنید.
راجع به دیوها هم این را عرض کنم میگوید در برابر نیروهای خیر که انشاسپندان ایزدان خدایان هستند نیروهای شر سردسته و بزرگشان همین اهریمن است که لقب او بوده انَگمنریو که دشمن سرسخت اهورامزداست، و نیروهای خرابکاری و پلید را به آن دیو میگفتند، دایوا، اصلی آن داییوا بوده، که این داییوا کمکم دیو شد. آن وقت دیوها را میشمارند که باید به تمام این دیوها شما عقیده داشته باشید و الا وقتی در برابر آتش به ستایش میایستی، آن باطل است. دیو آکامَنَه، در برابر بهمن است دشمن بهمن است. دیوی به نام اینگرا، دشمن اردیبهشت است. دیو سائوروا در سانسکریت، سارو، ساروا خدای آریایی در برابر شهریور. دیو نائونکیتیئا، در برابر اسپندآرمز یا اسفند، دیو تائوروی، خدای تشنگی و گرسنگی، و دیو زئیریش دشمن امرداد شریک تَئارووی، که گاهی این علیه آنها به کمک این میآید. و این دیوها غیر از این تَماریکان که نیروهای شر هستند دیوهایی داریم که دیو در پهلوی میگفتند در اوستا دایاو، در هند باستان دِوا، خدا، که قبلاً به بعضی از خدایان آریایی دیو میگفتند بعد که زرتشت آمد و اهورامزدا را معرفی کرد ایرانیها دو دسته شدند، مناطق مرکز و جنوب ایران زرتشتی شدند، ولایات شمال ایران که توران میگفتند همین منطقه شمال ایران الآن، اینها همان دیوپرستی قدیمی آریایی را قبول داشتند میگفتند هوای آسمان شمال ایران پر از دیو است که خدایان مردم شمال بودند و خدایان یا دیوها از بندگانشان از مردم غذا میخواهند و اینها باید قربانی کنند و کسانی را بفرستند که خدایانشان آنهارا بخورند مسئله قربانی را حواستان باشد که قرآن و اسلام چگونه با آن برخورد میکند؟ قرآن میفرماید که این قربانی که میکنید گوشت و خونش به خداوند نمیرسد «لیّنال» تقوای شما به آسمان میآید، گوشت آن رابه گرسنگان و فقرا بدهید. تقوا، برای چه دارید این کار را میکنید؟ برای خدا به بندگان خدا کمک کردن. شما ببینید اینها چطوری قبلاً و یا بعداً تحریف شده است؟ اینها میآمدند حیوانات را میانداختند توی آتش به عنوان قربانی، میگفتند دیوها و خدایان از دود اینها تغذیه میکنند! بوی اینها غذای آن خدایان و دیوهاست. و اینقدر قربانی، حیوان و حتی گاهی آدم میسوزاندند که خدایان سیر بشوند تا باران بیاید. وقتی باران بیاید معلوم شده که آنها مشکلشان حل شده است! دیو هوا و آسمان، دیوها به منطقه شمال میرفتند، بعد از آن که شمال هم زرتشتی شدند، در ایران حرف شده بود که دیوها همه از جنگلهای شمال آمدهاند. این دیوی هم که رستم به جنگ آن میرود، دیو سفید و در کوه البرز و... اینها همه در واقع از دل این مباحث بیرون آمد. هفت منزل، هفت خوان، هفت منزل در کوهستان البرز هستند که این رستم از جنوب آمد از این کوهها عبور کرد تا به مازندران رسید آنجا دید مردانی که پوست به تن کردند و موهای سرشان بلند است و فکر کرد اینها دیو هستند. خود رستم مزداپرست بود طبق این، خداپرست بود و مردان جنگلی را با موهای بلند و شاخ و دم دید فکر کرد و رستم گفت اینها دیوهای شمال هستند.
خب این عقاید و این اساطیر در جاهای مختلف زیاد بوده و از اینها خیلی زیاد است. هندوها خدایانشان و اسطورهها را با شاخ و دم میکشند. در بتخانههای هند من رفتم نائبالزیاره شماها! خدایانشان را دیدم، که همه دم دارند، چندتا سر دارند. با چندتا از این مرتاضها حرف میزدم گفتم از اینها تجربههای معنوی هم دارید؟ گفت بله اینها خیلی وقتها میآیند با من حرف میزنند! به ذهن من آمد که ممکن است این دروغ هم نگوید اجنه میآیند با اینها حرف میزنند. چون ریاضت که بکشی چیزهایی را میبینی که بقیه نمیبینند، این هم 40 سال ریاضت کشیده بود و هیچ چیز نمیخورد این دندهها و استخوانهایش بیرون زده بود. گفت من این خدایان را میبینم و با آنها حرف میزنم خیلی شبها اینجا میآیم. من با او صحبت کردم دیدم اصلاً نمیخواهد دروغ بگوید و دروغ هم نمیگوید. گفتم این اجنه را میبیند فکر میکند که اینها خدایان هستند و اسم اینها را خدایان میگذارد. با ریاضت این کارها میشود.
شما همین الآن در هند هم بروید چون بعضی از ریشههای آریاییهای سابق در هند هست، چنانچه زرتشتیان در هند هستند و هنوز هم طبق همان عقایدشان هستند که میگویند خدایان قدیم و دیوها گمراه کننده بودند کلمه دیو، همه جا بین هند و اروپاییها معنی قبلیاش را حفظ کرد و هنوز در هند، دیو یعنی خدا. ولی در ایران کمکم دیو معنی منفی پیدا کرد بخاطر این که این تغییرات در آن بوجود آمد.
من بخشی از اینها را عرض کردم که بدانید وقتی میگوییم اسلام و آیین ایرانی، سه – چهارتا مطلب، اسلام و آیینهای ایرانی، آیینهای ایرانی یعنی چه؟ ایران چیست؟ اسلام چیست؟ اسلام مراد بنیامیه و جنایتکاران نژادپرست عرب هستند؟ ایران، منظور نژادپرستان مشرک ایرانی و فارس بودند؟ اسلام ایرانی را چه کسانی با چه هدفی و با چه معنایی درست کردند؟ یک عده، از یک طرف برای مبارزه با اسلام گفتند آن اسلام عربهاست ما اسلام ایرانی را قبول داریم! یک عده هم از آن طرف برای این که ایرانیها را و بخصوص شیعه را محکوم کنند و بگویند شما اصلاً مسلمان نیستید گفتند این تشیّع اسلام ایرانی است اینها ساختند برای این که انتقام گرفتن از اسلام عربها که اسلام اصلی بوده، که عربها اینجا آوردهاند. و همینطور ایران منهای اسلام را توضیح دادیم که مبنایش اینهاست. تازه آن بخش درست آن. تازه آن بخشیاش را که آوردند سیاسی کردهاند که همینها هم نیست. همینها را هم نمیدانند. اسلام ضد ایرانی هم عرض کردیم چه کسانی گفتند و چرا؟ ما طرفدار اسلام به عنوان فرهنگ، مکتب، جهانبینی و ایران به عنوان مهد و سرزمین تاریخی ما، و افتخار میکنیم که ایرانی مسلمان هستیم. ایرانی خرافاتی نیستیم. تابع مسلمانان نژادپرست عرب و غیر عرب نیستیم دنبال حق و توحید هستیم. اینها بخشی از نکاتی بود که من فکر میکنم برای شماها هم بخشیاش تازگی داشته باشد. خیلی از این چیزها هست که نمیدانیم، اغلب همینهایی که مدام میگویند ایران باستان، ایران را نمیدانند! نه اسلام را میشناسند نه ایران قبل از اسلام را و نه ایران پس از اسلام را. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته سؤالاتتان را بفرمایید.
یکی از حضار: حمله اسلام به ایران در زمان خلیفه دوم، یک جنگ بر مبنای طریقت و اصول اسلامی مربوط است؟ آیا مورد تأیید حضرت علی(ع) بوده است یا خیر؟
حضرت استاد رحیمپور ازغدی: در روایات اختلاف دیدگاه است. اصل این که دوتا ابرقدرت آن موقع که مدام جنگ راه میانداختند و مردم هم خودشان و سایر ملتها را غارت میکردند و تبدیل به بردگان خودشان میکردند مجبورشان میکردند آنها کار کنند و مالیاتهای زیاد به اینها بدهند اشرافیگری شرک و ظلم بود و این که این دوتا ابرقدرت دو مانع برای نجات بشر بودند، بله اجمالاً میشود میگفت. ولی نه این که هرچه بوده کلاً باطل بوده است. شما در روایات اسلامی میبینید از بعضی از پدیدههای فرهنگی و عملی تاریخ ایرانی قبل از اسلام، پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) تجلیل کردند نه این که بگویند هرچه بوده، ایران قبل از اسلام کل آن باطل بوده، این حرفها را نزدند. و از کلی از آن ها تجلیل کردند چنانکه وقتی حضرت امیر(ع) مالک اشتر را برای حکومت مصر و شمال آفریقا میفرستند که ایشان بین راه به دست معاویه و عمروعاص مسموم و شهید میشوند و نمیرسد؛ ولی در آن فرمان مالک اشتر در نهجالبلاغه حضرت امیر یک تعبیری دارند میفرمایند شما اولین حاکم مصر و آفریقا نیستی، زود آنجا نرو و هرچه میبینی بگویی مزخرف است و کنار بزنی. این خیلی تعبیر مهمی است. میفرماید در آنجا جامعه میروی نقاط مثبت و ارزشهایی هست، همه که فاسد نبودند افراد صالحی هم آنجا بودند، یکسری رسوم درستی در حکومت یا در بین مردم است، مراقب باش آنها را تخریب نکنی آنها را تأیید کن. آنجایی که خلاف توحید و عدالت است با آنها مخالفت کن ولی آنهایی یکه مثبت است تأیید کن. این اسلام است. بنابراین وقتی اسلام به ایران یا روم برود طبیعی است که اسلامی که پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) گفتند اسلامی است که به همه ارزشهای همه ملتها احترام میگذارد آنجا که ارزش است. ضد ارزشها را هم نمیپذیرد با بخشیاش هم مبارزه نمیکند ولی تأیید هم نمیکند مسکوت گذاشته است. خیلی ضرر نداشته ولی تأیید هم نکرده است. گذاشته خودش کمکم کنار برود. بعضیها را گفته است که اینها اشکالاتی دارد ولی مبارزه عملی قاطعی با آن نکردند چون ممکن بوده که نتیجه عکس بدهد از اینجاهایی است که باید به تدریج حل شود. یک مواردی هم بوده که باید قطعاً باید آن مبارزه میشد. مثل این که در خود جزیرهالعرب میگفتند نباید بتپرستی باشد. اما حالا بعضی عادات بینتان هست نمیتوانید آنها را ترک کنید، چیزی نمیگفتند. مثلاً بعضی از این قبایل بتپرست عرب به پیامبر(ص) گفته بودند ما حاضریم با شما باشیم به شرطی این که بتهای ما را از بین نبرید و ما اینها را در دیگر در بتخانه نمیگذاریم در منزلمان میگذاریم، نماز میخوانیم مسلمان هستیم گاهی هم یک پُکی هم بزنیم! این طرف را هم داشته باشیم! پیامبر(ص) فرمودند نه، مسلمانی این نیست. مواردی مثل این است که این عرب و ایرانی و غیر آن نبوده است این مبارزه با یک چیزی است که منشأ ضلالت و بیچارگی بشر بوده است. و الا به این سه – چهارتا شیوه بوده است. اما این که در زمان خلیفه دوم چه اتفاقاتی افتاده است، بخشی از آن اتفاقات درست بوده و بخشیاش درست نبوده است. طبیعی است آن بخشهایی که عدالت در آن رعایت شده، مورد تأیید بوده، اما آن بخشهایی که ظلم بوده و جنایت بوده و چهارتا سرباز خلاف احکام اسلام عمل کردند و یا یک فرمانده منطقهای مورد تأییدشان نبوده است.
یکی از حضار: آیا نمیتوان سوزاندن و نابود کردن کتابخانهها و اسناد ایران توسط مسلمانان را یکی از دلایل باقی نماندن یک سند و مدرکی از دانشمندان قبل از اسلام دانست؟
حضرت استاد رحیمپور ازغدی: اصل این کتابسوزی را دوستان توجه داشته باشند بروید منبع آن را پیدا کنید ببینید سند آن چیست؟ من نمیگویم بین حکومتهای عرب، بخصوص بنیامیه هیچ وقت چنین اتفاقی هیچ جا نیفتاده باشد چون اینها نماد حکومت اسلامی نبودند اما شما از این ببینید که هرجا ارتش اسلام رفته مناطق ناآباد را آباد کرده است. این بحثی که بعضی از مستشرقین غربی میگویند. میگویند همه ارتشها هرجا رفتند وقتی برگشتند زمین سوخته گذاشتند. ارتش مسلمین هرجا که رفتند وقتی که مستقر شدند بعد از 50 سال، 100 سال، آبادتر از قبل شده است. بیمارستانی ساختند. کتابخانهها ساخته شده، مسجدی ساخته شده و شهر آبادتر شده است. این تعبیری استکه بعضی از مستشرقان غربی با این که با اسلام مخالف هستند، کردهاند میگویند این ارتش را باید ارتش آبادگر گذاشت. اولاً در جنگ که جزو دستورات اسلامیشان بوده که خانهها را نباید آتش بزنند، مزرعهها را آتش نزنند. پلها را خراب نکنند. بیگناهها را نباید بکشند، جهادی که پیامبر(ص) و اسلام میگوید این است. اما آیا همه سربازان عرب، همه جا در همه دورانها اینها را رعایت کردند؟ خیر. ما چنین ادعایی نداریم. اما بخش زیادیاش بزرگنماییها و دروغهایی است که برداشتهاند و گفتهاند. شما راجع به کتابسوزی مسلمین زمان عمر در ایران اسناد را بروید ببینید. آقای مطهری(ره) کتاب و مقاله مفصلی در این باب دارد بروید آن را بخوانید و دیگرانی هم دارند که اصلاً قضیه چه بوده است؟ این قضیه چندتا دروغ با هم ترکیب شده است. در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» هم ایشان این توضیحات را داده است، من خواهش میکنم دوستان این دوتا کتاب را ببینند و جواب این سؤال را با استدلال و سند تاریخی داده است. ما کتابسوزی از مغولها در ایران و جهان اسلام دیدیم که زیاد هم بوده است. کتابسوزی از طرف صلیبیها و غربیها دیدیم که خیلی کتابخانه سوزاندند از مسلمین. مغولها که اصلاً ایران را با خاک یکسان کردند. کتاب و کتابخانه و دانشمندانی بود که اینها کشتند. در این دو دوره این مسائل هست اما این که مسلمین وقتی به ایران آمدند کتابسوزی کردند من شما را به این مدارک و منابع ارجاع میدهم که رجوع کنید، الآن که فرصت نیست خواستید نیم ساعت راجع به آن توضیح میدهم که این سندسازیها از چه زمانی شروع شد و از کجا شروع شد.
یکی از حضار: اسلام ایرانی را توضیح دادید. ایران اسلامی را هم بیشتر توضیح دهید.
حضرت استاد رحیمپور ازغدی: ایران اسلامی، ایران است و اسلام، عرض کردم به عنوان جهانبینی، نوع خداشناسی ما، نوع ماوراءالطبیعه که این خرافات نیست ولی حرفهای اصل این که قوای الهی هستند، تقدیر است، بهشت و جهنم است، و ما در محضر خدا هستیم، فرشتگان الهی هستند همه اینها هست، حتی جن هم وجود دارد، اما نسبتی که بین اینها تعریف میشود گاهی غلط و گاهی هم ناقص است. این دوتا مشگل را باید حل کرد. در ایران اسلامی ما یک؛ در برابر ایرانی بودنمان شرمنده نیستیم. این غربزدهها همیشه شرمندهاند که چرا ایرانیاند؟ یکی از آرزوهای این غربزدههای ما این است که کاش میشد ما چشممان آبی بود، موهایمان زرد بود، چهار هزار کیلومتر آن طرفتر به دنیا آمده بودیم ولو در دستشویی آن! یک عده اینطوریاند. عاشق این است که کاش ما غربی بودیم کاش غرب برویم. خب اگر تو ایرانی هستی، خیلی جالب است اکثر ایران باستانیها عاشق غرب و نوکر غرب هستند و در شرایط سخت، هیچ وقت ایرانی و کنار ایران نبودند. اینها کسانی بودند که غرب را در زمان پهلوی بر ایران مسلط کردند. اینها کسانی هستند که گفتند با زبان عربی و فارسی مخلوط با عربی مبارزه کنیم چون عربی است، بعد گفتند به جای آن زبان لاتین بیاید! حتی نگفتند زبان پهلوی. چون زبان پهلوی را نه کسی میداند نه کسی بلد است حرف بزند، نه آموزش هم بدهی اصلاً غنای لفظی ندارد، به جای آن گفتند لاتین! شما غربزده هستید نه ایرانزده و ایرانخواه. لباسهای سنتی ایران زمان پهلوی همه را از بین بردند، همه این کت و شلوارهای غربی را پوشیدند. شما چطور طرفدار ایران باستانی هستی؟ لباس ایرانیها را غربی کردی، غذایشان را غربی کردی، حکومتشان را دستنشانده آنها کردی، رسانههایشان را تابع آنها کردی، زبانشان را میخواستی تعویض کنی، زنان ایران که در تمام تاریخ از قبل از اسلام محجبه بودند به سبک غربیها بیحجابشان کردی، آن وقت شما ایرانخواه و ایران طلب هستید؟ ما افتخار میکنیم ایرانی هستیم. ایران همیشه یک مهد تمدن فرهنگ از قبل از اسلام بوده است و واقعاً نمیگویم انسان را مغرور به معنای بدش میکند بلکه احساس خوشی به انسان دست میدهد که من بدانم جز ملتی هستم که هزاران سال در دنیا همیشه مطرح بودم تا جزو یک ملتی باشم که اصلاً نمیدانستند صد سال پیش کی بودند، کجا بودند؟ الآن این کشورهای منطقه، سابقههایشان صد سال هم نیست. یعنی شما صد سال پیش، کشورهایی به نام قطر، امارات، کویت، عربستان سعودی، عمان، لبنان، اردن، اصلاً این کشورها نبودند، صد سال است که این کشورها را انگلیسیها درست کردهاند. حالا البته اسم ایران همیشه نبوده است، یک زمانی در دنیا به نام «پرشیا» شناخته میشد. این که به اسم ایران خوانده شود این برای خیلی قبل نیست اما این که این تمدنی که به آن امروز «پرشیا» یا «ایران» میگویند همه در شرق و غرب عالم قبول دارند که این ملت، که البته قومیتهای مختلف هستند که همه آن فارس به معنای خاص نیست، مثلاً کُردها غیر فارس نیست، کُرد از قدیمیترین قومیتهای ایران است. تُرکها آذری هستند که به آنها در ایران تُرک میگوییم اینها آذری هستند، آذری غیر از ترک است. آن قومیت تُرک، نژاد ترک، پانترکیزم میگفتند آنها در آسیای میانه بودند. ترکهای ایران قومهای آذری ایرانیاند. بلوچ از قومیتهای بسیار قدیمی ایرانی است. این قومیتها و اقوامی که در ایران است همه ایرانی حساب میشوند. در بعضی دائرهالمعارفها به کل اینها فارس و پرشیا میگویند این معنیاش این نیست که قومیت خاص فارس یا مثلاً زبان خاصی. بنابراین ما بر خلاف ایرانیهای غربزده که شعار پانایرانیزم و ایران باستان را میدهند ولی کلاً شیفته و نوکر غرب هستند نه ما افتخار میکنیم که ایرانی هستیم بخصوص ایرانی که پس از اسلام در علم و تمدن پرکارترین ملت بود؛ بخصوص ایران الآن. ایران پهلوی مایة شرمندگی بود یک ایران درجه 3، ضعیف، توسریخور، نوکر، غارتشده، تحت ستم، برده. ایران پهلوی قابل افتخار نبود. مخصوصاً این اوایل قاجار قابل افتخار نبود. ایرانی که الآن هست به عنوان یک ملت جلودار جنبشهای انقلابی جهان، این ایران الآن قابل افتخار است، البته اشکالاتی داریم که باید آنها را برطرف کنیم. ایران به عنوان زمینه، ایران به عنوان فرصت، ایران به عنوان موقعیت، ایران به عنوان هم مشکلاتش هم منافعش، همه اینها را باید دید. ملت ایران به عنوان یک ملت واقعاً خاص، حالا ملت ما هم مثل همه ملتها یک عیبهایی داریم ولی یک نقاط مثبتی در ملت ایران است، تا کسی در کشورهای دیگر نرود و زندگی نکند و نبیند، این نقاط مثبت در ملت ایران را ارزشش را نمیفهمد. حالا من نمیخواهم نژادپرستی کنم و بگویم ژن ایرانی از همه ژنهای دنیا بالاتر است، هنر نزد ایرانیان است و بس! ما یک چیز دیگری هستیم و شما یک چیز دیگری! اینها را نمیخواهم بگویم اما قطعاً این را در شرق و غرب عالم این را قبول دارند که ایرانیها جزء بااستعدادترین و باهوشترین ملتها هستند. و همیشه در طول تاریخ، یک صدسالی، دویست سالی، صدوپنجاه سالی گاهی غایب بودند و در حاشیه بودند اما در طول تاریخ، ملت ایران همیشه یک کشور تمدنساز بوده است و یک ملت تأثیرگذار در مسائل جهانی بوده است. اما اگر این ملت، ارزشهای توحیدی و اسلامی و انبیائی را نداشته باشد تبدیل به ضد خودش میشود. میشود دوران پهلوی.
یکی از حضار: در مورد جنگ ایران و مسلمانان و اتفاقات آن توضیح بیشتری دهید خصوصاً در مورد ابهام کنیز ایرانی گرفتن.
حضرت استاد رحیمپور ازغدی: این توضیحات را باید جلسات مختلفی بگذاریم من اجمالاً عرض کردم مسئله «کنیز» و بحث «بردهداری» ببینید قبل از اسلام 7- 8 نوع بردهداری در همه جای جهان بوده است اسلام همه اینها را تعطیل کرده و با آنها برخورد کرد، از همان اول محکم ایستاد. مثل این که شما الکی به یک جای حمله کنی و آنجا را بگیری و کنیزشان کنی! مثل این که یک کسی از یک کسی پول طلب دارد به جای بدهیاش بچهاش را بدهد و بگوید این برده شما باشد! 7- 8 نوع بردهداری که اسلام از همان اول محکم ایستاد با این که اینها بنیان اقتصاد جهان بود و از جمله جزیرهالعرب یک مورد آن ماند و آن مسئله اسرای جنگی است. آن تنها مقوله کنیز و بردهای که ماند و اصلاً اگر اسلام هم میگفت نه، کسی محل آن نمیگذاشت. شما بدانید نقش بردهداری در اقتصاد تمام جهان، در آن دوران، مثل نقش ماشین در اقتصاد الآن است. الآن اگر یک کسی بیاید بگوید ماشین حرام، همه هم به آن میخندند و هم هیچ وقت عملی نمیشود. اگر کسی الآن بگوید اقتصاد جهان بدون ماشین! آن زمان این حرف همان مسخره بود که آن موقع بیاید بگوید که کلاً نظامبردهداری تعطیل. اصلاً میگفتند یعنی چه؟ کشاورزی، دامداری، تجارت، روابط، کار همه چیز بر اساس بردهداری بود. همه جای دنیا اینطوری بود. اسلام با بردهداری به شکلهای مختلف مبارزه کرد. اولاً از آن 7- 8 نوع همه را تحریم کرد، موردی که ماند بحث اسیر جنگی است. این مورد را هم شروع کرد به انواع و اقسام قیود زدن! در فقه ما بابی است به نام کتاب بردهداری و بردهگیری نداریم. آن کتابی که در فقه ماست، به آن "کتابالعتق" میگویند. «عتق» یعنی آزادسازی. پس در فقه اسلام ما کتابالعتق داریم نه کتابالعبد و کتابالامه، یعنی برده و کنیز. یعنی بنا بر آزادسازی برده است حتی کسی که در جنگ اسیر میشود. خب حالا اولاً ببینیم کسی که در جنگ اسیر میشود باید چه کار کرد؟ یک راه، اعدام دستهجمعی، کشتن، شکنجه و نابود کردنشان است که خیلی از قدرتهای فاسد این کار را میکنند ولی دین اسلام آن را حرام کرد. گفت به اسیر حق ندارید جنایت کنید، دست و پایش را قطع کنید، مثله کنید و بکشید. دوم این که آنها را ببرید و بگویید بیایی برای ما کار کنی بدون هیچ حقوقی! یعنی اگر من بخواهم شکنجهات میکنم، لباس به تو نمیدهم، غذا نمیدهم باید کار کنی تا بمیری، هر وقت هم بخواهم تو را میکشم. چرا؟ چون تو حمله کردی، تو با ما جنگیدی، تو زدی، ماها را کشتی! اسلام با این مبارزه کرد، فرمود اسیر جنگی حقوقی دارد که باید رعایت شود. فراتر از آن، فرمود باید حق مجازات بخصوص مجازاتهای خشن ندارید، چون در شرق و غرب دنیا عادی بود یک مرتبه میزد دست بردهاش را و کنیزش را قطع میکرد، گوش او را میبرید، چشم او را کور میکرد. عقیمش میکرد! گفت حق نداری. بعضی از اینها را به فحشا میکشاندند و با آنها فاحشهخانه راه میانداختند. اسلام با اینها مبارزه کرد. اینها مریض میشدند احتیاج به تفریح داشتند و حقوق دیگری که داشتند که به اینها نمیداند اسلام گفت جزو حقوقشان است باید به آنها بدهید، حتی فرمود غذایی را که میخورید همانها را به آنها بدهید. لباس هم مثل خودتان. در خانهتان باشند، کنارتان باشند. بعد اسلام فرمود که شروع کنید به اینها آموزش بدهید، بیسواد با سواد بشود. پیشرفت کند و او را رشد بدهید. فکر کن که بچه خودت هست. آقا این آمده جنگیده، زده ما را کشته، به ناموس ما تجاوز کرده و...، عیبی ندارد، حالا اسیر است، او را کمکش کنید مثل فرزند و خانواده شما رشد کند اما به جای آن در خانه شما کار کند منتهی کارش هم در حد معقول، مثل کارگر؛ منتهی کارگری که در تو در برابر آن وظیفه داری. دیگر چی؟ گفت برایش فرصت قرار بدهید که خودش بتواند خودش را آزاد کند. یعنی طوری کار کند که بتواند آزاد بشود به نام «عبد مُکاتَب» که ما در فقه یک بحثی به این عنوان داریم که یک قراردادی با او بنویسید که طبق این قرارداد تو اسیر هستی، ولی ما بنایمان آزادسازی اسراست، مثلاً شما دو سال در این خانه با ما هستی این کارها را میکنی ما هم این وظایف را در برابر تو داریم، بعد از دو سال دیگر برو نه این که تا آخر بپوسی. راه دیگرش این است که اسیرها را در زندان و اردوگاه ببری، و همینطور اسرا را روی هم بریزی و چند سال برایشان غذای مفت و امکانات مفت وکارهای مفت بیاوری، بعد یا شکنجهشان بکنی و بعد یا کارهایی از آنها بکشی که هزینه آن معلوم نیست و بعد هزاران اتفاقی که آنجاها میافتد. آن که فقه اسلام پذیرفت، گفت اسرای جنگی تقسیم بین خانوادههای مسلمان بشوند این اشکالی ندارد. حقوقشان رعایت شود، راه برای آزادیشان باز شود بعد گفت هرکس میخواهد پیش خداوند مأجور باشد و پاداش داشته باشد تا میتواند برده آزاد کند. برده بخرید و آزاد کنید. مثلاً حضرت امیر(ع) هزار برده آزاد کرد. یعنی به سمت کمک کردن به اینها برد، تأمین حقوقشان و آزاد کردنشان. و این که مثلاً شما گناههای مختلف میکنید از کفاره آن آزادی برده است. روزهاش را خورده، میگوید یکیاش را باید بروی و فلان شخص و برده را آزاد کنی فلان کار را کرده، برو دهتا برده آزاد کنی. یعنی تمام قضیه را گرفت برای این که: یک) این اسرای جنگی حقوقشان رعایت شود و رشد و تربیت هم بکنند و آزاد هم بشوند و بعد شما ببینید پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت(ع) از بین همین بردهها و کنیزها یک نسل از رهبران بزرگ بشری ساختند. علمای بزرگ دین، رهبران انقلاب و انقلابی ساختند. سلمان فارسی اسیر شده بود، برده بود. پیامبر(ص) فرستاد با ابوبکر و دو نفر دیگر که بروید این را بخرید. گفتند پولش زیاد است، پیامبر(ص) فرمود میرسد، و اتفاقاً رسید. فرمود بروید هر کدام یک مقدار درخت بکارید، یک جایی به عنوان کارگر کار کنید و یک جایی هم کسی هدیهای داد که دقیقاً معادل با پول سلمان شد. صهیب یونانی است. بلال، برای اتیوپی، حبشه و آفریقاست. از این بردگان پیامبر اکرم(ص) اولیای بزرگ ساخت. فضّه کنیز است. ولی این خانم هم الگوی اخلاقی بزرگی شده و هم یک معلم بزرگ به لحاظ علمی، یک زن فهمیده است. بعد اینها اصلاً نمیرفتند. وقتی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) اینها را آزاد میکردند اینها نمیرفتند. چون بردهداری آنها اینطوری بود که یک جوری به اینها میرسیدند بعد میگفتند که برو، گریه میکرد، التماس میکرد، به پایشان میافتادند که نمیشود ما همین بیرون کوچه، همین جا یک اتاق درست کنیم و پیش شما بمانیم، من نمیخواهم از پیش شما بروم. این بردهداری نیست. حالا مستقلاً راجع به آن بحث میکنیم.
باید این حرف را بزند که همه کتابهای تاریخی را دیده است بعد بگوید در هیچ کدام آنها نیست! خب ندیدید. وگرنه در کتابهای تاریخی ایران، چندین جا ذکر میشود. یکی از حرمسراهای یزدگرد سه هزار زن در آن است. حالا خط و صفحهاش که یادم نیست. شما باید بیشتر بخوانید.
هفتسین یک بحث دیگری است که دیگر فرصت نشد که بگویم. الآن هم دیگر دیر شده هم خودم خستهام هم شما. هفتسین هم مربوط به این قضیه ایمانهای ماوراءالطبیعه است که تبدیل به این هفت سین شده است، و بخشی از سینهای آن هم در طول تاریخ عوض شده است. یعنی الآن سفره هفتسین میاندازند ولی نمیدانند معنیشان چیست؟ و بعد یک فلسفههای الکی بعداً برای آن تراشیدند. سمنو چیه، سماق چیه، اصلاً اینها نبوده، آن هفتسینی بود که بوده اصلاً اینها نبوده، بخشیاش اینها بوده، همهاش اینها نیست. آنها همه توجیهاتی دارد که باز مربوط به همان مباحث ماوراءالطبیعی و عوالم ارواح و انشاسپندان میشود که الآن دیگر فرصت نیست.
یکی از حضار: اصلاً ماهیت اسلام چیست؟ شاخصهای تمدن اسلامی که ما در تلاش برای تشکیل آن هستیم چیست؟
حضرت استاد رحیمپور ازغدی: سهتا سؤال پرسیدی که هر کدام سه ساعت بحث میخواهد. شاخصهای تمدن اسلامی چیست؟ این سؤالش کوچک است اما جوابش خیلی بزرگ است. "اسلام، خود یک فرهنگ ساز است یا بر فرهنگهای مختلف تطبیق میشود؟" هر دویش. اصلاً هر فرهنگی در نسبت با فرهنگهای دیر اگر قویتر باشد آنها را ویراستاری میکند اگر ضعیفتر باشد ویراستاری میشود. یعنی یا فرهنگهای دیگر را تغییر میدهد یا تغییر میکند. فرهنگ اسلام، هم آن قدر قوی است و قوی بود و هم آن قدر جامع، که تقریباً مزایای همه فرهنگهای دیگر در آن هست. و این را با تعبّد اینطوری نمیگوییم این را با استدلال میگویم. یعنی شما ارزشهای مسیحی، ارزشهای زرتشتی، ارزشهای بودایی، تا بیایید آن نقاط مثبت، ارزشهای مارکسیستی، لیبرالیستی، تمام اینها را هر کدام هست دست روی آن بگذارید تا معادل آن را در قرآن و سنّت به شما نشان بدهیم. مزایای تمام این فرهنگها در آن هست. مضرّات آنها نیست. آنجایی که آلوده به شرک و خرافه و تحریف میشود، آنجا نیست. و اما فرهنگ اسلام هم، خیلیها خواستند در آنها شرک و خرافه وارد کنند و کردند، نه در خود اسلام، بلکه در فرهنگ اسلامی جامعه. یک چیزهایی مخلوط آن کردند. و اما این که "ماهیت اسلام چیست؟" خب این دیگر از آن سؤالهاست. "شاخصهای تمدن اسلامی چیست؟" بروید کتاب بخوانید نخواهید همه چیز را با سؤال بدست بیاورید!
یکی از حضار: آیا قبل از اسلام، دانشمند ایرانی داشتهایم؟
حضرت استاد رحیمپور ازغدی: حتماً داشتهایم. این دانشگاه جندیشاپور در ایران قبل از اسلام بود، یکی از دانشگاههای بزرگ جهان بود. حتی من یک جایی خواندم که اینها شنیده بودند حضرت امیر(ع) در مدینه، چون حضرت امیر(ع) در علوم مختلف نکاتی از ایشان صادر شده است که هر کدام از اینها مثل یک انقلاب علمی است. مثلاً نقل شده که ایشان، - اگر اشتباه نکنم مضمون آن اجمالاً یادم هست – با یارانشان کنار آب نشسته بودند، فرمودند از دل این آب، میتواند آتش بیرون بیاید که اشاره به همین انرژیهاست. یا فرض بفرمایید یک کسی میآید خیاط است و میگوید آقا سن من بالا رفته، چشمانم درست نمیبیند، نمیتوانم نخ را در سوزن بکنم، امام(ع) میفرمایند برو فلان جا، یک سنگی است آن را بردار به این شکلی که میگویم بتراش و بعد با آن نگاه کن. یعنی اولین عینک مطالعه را انگار که دقیق میبیند، ایشان گفتند. فرمودند این سنگ را که میگویم بردار، به این شکل که میگویم با آن کار کن، آن را حرارت بده، بعد بساب، بعد این را که بگذاری، دقیقاً همه چیز را میبینی. از اینها در روایات زیاد است که کسی درست بررسی نکرده است. از امام هادی(ع) سؤال میکنند که زمان آخرالزمان چطوری میگویند از شرق و غرب یک مرتبه اصحاب امام زمان(عج) ظرف یک شب خودشان را میرسانند، ظرف ساعتی خودشان را به مکه میرسانند که آن نهضت شروع میشود؟ فرمودند که آنها از بین ابرها میپرند. بعد او میگوید چطوری میپرد؟ یعنی با نیروهای ماوراءالطبیعی و طیالارض؟ بعد یک تعبیری از امام هادی(ع) نقل شده است که میفرمایند با آهن با همین فلز میشود پرید. این روایت از امام هادی(ع) است. خب آن زمان هم هیچ کس نفهمید که ایشان چه میگویند. الآن ما میفهمیم که احتمالاً منظورشان همین هواپیما بوده است. مثلاً در روایت آخرالزمان از امام(ع) میپرسند که چطور میگویند مهدی(عج) از شرق عالم با غرب حرف میزند صدایش را میشنوند و خودش را میبینند؟ میفرمایند آن زمان طوری میشود که در شرق و غرب عالم حرف میزنی آن طرف هم صدایت را میشنوند هم تو را میبینند. خب این حرفها را 1400 سال پیش زدند. من یک جایی شنیدم که از دانشگاه جندیشاپور برای امیرالمؤمنین(ع) نامه نوشته بودند که شما بیایید اینجا استاد باشید – به عنوان هیئت علمی – در روایات خودمان ندیدم، در کتابهای تاریخی که مستشرقین غربی راجع به دانشگاههای ایران نوشتهاند، دیدم. خیلی جالب است دعوتنامه به حضرت امیر(ع) برای عضو هیئت علمی نوشتند که حضرت امیر(ع) از اینها عذرخواهی کرده و گفتهاند ما نمیتوانیم بیاییم گرفتاریم!
خسته نباشید. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
هشتگهای موضوعی