مردم در انقلاب ۵۷ (بعد از شاه، نوبت آمریکاست)
نشست (شاه، آمریکا، کودتا، شکنجه) -مرکز پلیس راهور تهران- دهه فجر۱۳۹۳
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض می کنم محضر برادران عزیز. و تشکر می کنم از این که مرحمت فرمودند که ما مشرف بشویم خدمت شما. برای خسته نباشید خدمت دوستان. به فرمانده محترم عرض کردم وقتی یکی دو ساعتی در ترافیک میمانیم آماده برای دعوا با همه میشویم و شماها مخصوصاً اینهایی که کف خیابان هستند گاهی 10 ساعت در دود و ترافیک و سروصدا و سروکله زدن با آدمهای متفاوت و متنوع، واقعاً کار شاقی انجام میدهید و خدمت بزرگی است. بنابراین از جریمههایی که میکنید تشکر میکنید مخصوصاً این که در این سه ماه گذشته سه بار ما را جریمه کردید ما تشکر مخصوص میکنیم. یعنی ببینید که ما چقدر تخلف کردیم که سه بارش را گیر افتادیم!
فرمودند که در این دقایقی که مصدع اوقات شریفتان هستیم سالگرد انقلاب اسلامی است، چند نکته راجع به بعضی از مؤلفههای انقلاب عرض کنیم.
اولاً یکی از مشکلات برزگی که در افکار عمومی جهان و حتی بخشی در داخل کشور وجود دارد بیاطلاعی از همه آنچه که پشت صحنهها و حتی گاهی جلوی صحنه اتفاق میافتاد و میگذشت. در زمان رژیم شاه، در دورة پهلوی و از وقتی که آمریکا و انگلیس به طور کاملاً مسلط بر ایران، حکومت کردند و میکردند. یعنی موقعی که انقلاب، به پیروزی رسید تقریباً تعداد مستشاران آمریکایی، انگلیسی و اسرائیلی در ایران به دهها هزار رسیده بود. تمام نهادهای حاکمیتی و نهادهای مؤثر اجتماعی مستقیم تحت کنترل بیگانه بود. ارتش ما، پلیس ما، در رأس عالیترین مقامات نظامی ما، گاهی از یک افسر متوسط و رده پایین آمریکایی، انگلیسی یا اسرائیلی باید دستور میگرفت یعنی تا او امضاء نمیکرد دستور قطعی و قاطع این حتی اجرا نمیشد. این باید به او بیشتر احترام میگذاشت و این که در جزئیترین و کوچکترین مسائل اینها دخالت میکردند و حتی در حریم خصوصی فرماندهان نظامی، شما الآن در اسناد لانه جاسوسی یا اسناد وزارت خارج انگلیس برای قبلتر، یا اعترافات و خاطراتی که بعضی از اینها منتشر کردند یا مقامات نظامی رژیم شاه که فرار کردند و رفتند، ردههای بالا در خاطراتشان نوشتهاند، بخوانید، اینقدر توهین آمیز، اینقدر تحقیرآمیز در حد لجن، هست که آدم واقعاً بیشتر از این که عصبانی بشود احساس شرمندگی و ناراحتی میکند و غصه میخورد برای بدنه نیروهای نظامی ما که خب آن زمان میآمدند برای خدمت و نظم و امنیت کشور اما باید منافع دشمن و منافع بیگانه و منافع دیکتاتور را تأمین میکرد و تحقیر هم میشد. از جمله این که بعضی از اینها در خاطراتشان مینویسند که باشگاه افسران جنگ میرفتند، افسران معمولی و پلیس و ارتش ایران که حق نداشتند آنجا بیایند. ردههای 1 و 2 میآمدند با خانوادههایشان با افسران رده متوسط به پایین آمریکایی، انگلیسی، اسرائیلی، آن وقت آنجا یک وضع فجیعی نقل میکند که فلان افسر ایرانی با خانم و دخترش آمد و جشن بود و مست میکردند فلان افسر متوسط آمریکایی یا انگلیسی میآمد در حالت مستی دست زن یک افسر رده بالای ایرانی را، ارتش یا پلیس یا ساواک را میگرفت با خودش میبرد! و این افسر ایرانی هم نه این که کمترین اعتراضی نمیکرد باید لبخند میزد با احترام، تا پای ماشین همراهیشان میکرد، در ماشین را باز میکرد که این آقا با خانم او برود! چقدر از این گزارشها هست که ردههای بالا ساواک و حتی فرماندههای ارتش گلایه میکنند که چکار باید بکنیم؟ و از بالا دستور میآید که هیچ کار، هیچ غلطی نباید بکنید! یعنی در این حد شما تحقیر را ببینید که اینها نمیتوانستند حتی از شرف خودشان دفاع کنند، چطور میخواستند از شرف یک ملت دفاع بکنند. این نحوه برخورد اربابان غربی بوده با کسانی که داشتند به آنها خدمت میکردند، با دوستان و متحدین و رعایا و نوکرانشان ببینید با دشمنانشان چه میکردند؟ از آن طرف در بیرون، ادبیات، ادبیات متمدنانه، متجددنانه، انگار جلتمنها و متمدنها دارند با وحوش حرف میزنند و میدانید اینها حق توحش میگرفتند. یعنی مستشاران آمریکایی که به ایران میآمدند، انگلیسیها و اسرائیلیها اینها حقوقشان چند برابر میشد از پول نفت، هیچ کاری هم اینجا نمیکردند جز تسلط و کنترل کشور در جهت منافع غرب و آمریکا و جز مفتخوری، حقوق به دلار. همین پریشب داشت با بعضی از این وزرای رژیم شاه که به خارج فرار کردند، داشت مصاحبه میکرد خود اینها چه چیزهایی تعریف میکردند همینهایی که همان کارها را میکردند حالا فرار کردند آنجا دارند میگویند، احتمالاً به آنها پول خوبی دادند که دارند میگویند، ناموس اینها پول است. سلطنتطلبها و کسانی که فرار کردند خیلی جالب بود خودش میگفت هرچه به ما توهین میشد تحقیر میشدیم آخرش یک شکایتی پیش شاه میبردیم که اینها نه به ناموس ما رحم میکنند نه به ما اجازه میدهند که حرف بزنیم نه هیچ کاری را به ما یاد میدهند اسمشان مستشار است ولی اصلاً چیزی به ما یاد نمیدهند نه حتی اجازه میدهند توی جمع اینها حضور پیدا کنیم و در بحث اینها مشارکت کنیم، کسی که درجه او چند درجه از ما پایینتر است به ما دستور میدهد توهین میکند، حقوق هم به دلار میگیرند، اصلاً به این کارها لازم نداریم. دیشب دیدم یکیشان میگفت به شاه گفتم - معاون یکی از قوای سه گانه ارتش بود فکر کنم نیرو هوایی بود- گفت به شاه گفتم که اینها که حقوق به دلار میگیرند میشود همه حقوقشان را بدهیم اضافه حقوقشان را هم بدهیم ولی بگوییم در تشکیلات ما نیایند، در ارتش و پلیس ما نیایند بروند کیف کنند عیش و نوششان را بکنند حقوقشان را هم بگیرند. میگوید شاه گفت برای چه؟ گفتم برای این که اینها اولاً که بیشتر مزاحم هستند نه چیزی یاد میدهند نه کاری میکنند و در خصوصیترین مسائل ما هم دخالت میکنند دستور میدهند و توهین میکنند، ما توهین را تحمل میکنیم ولی بدنههای پایین چه؟ شاه گفته بود که نه، همه تحمل کنند! چارهای نداریم همینی که هست، هرچه میگویند به حرف گوش کنید!
شما میدانید همین الآن اروپاییها و آمریکاییها در دنیا، هنوز هم مدعی همه جهان هستند به اسم این که ما جبهه دموکراسی و حقوق بشر و آزادی هستیم، جبهههای مخالف ما، طرفدار استبداد و تروریزم و دیکتاتوری و از این حرفها هستند، یعنی هرچه تمیزتر حرف میزنند کثیفتر عمل میکنند و پرادعاترند! آن وقت یک عدهای که حافظه تاریخی ندارند نمیفهمند یا اصلاً خبر ندارند در حاکمیت قبل از انقلاب، در ایران چه خبر بود؟ یا الآن در بسیاری از کشورها چه خبر است، اینها فریب این ادبیات رسانهای را گاهی میخورند. اینها کودتای 28 مرداد را که کردند شما میدانید تا همین اواخر اعتراف نکردند که ما کودتا کردیم. یعنی مدتها گذشت، در حالی که اسناد اینها از توی لانه جاسوسی هم بیرون آمد باز هم اعلام نمیکردند. میدانید انتشار این اسناد لانه جاسوسی در غرب ممنوع است و در خود آمریکا جرم است! همینها که میگویند آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی رسانه، میگویند به پیامبر و مسیح و مریم، هرچه میخواهید فحش بدهید، ولی اگر اسناد لانه جاسوسی را دست کسی ببینند، زندان دارد و ممنوع است. مگر آزادی بیان نیست؟ یا نقدی، یک گوشه نقدی به صهیونیزم و اسرائیل بشود میگویند این یهودستیزی است و برخورد میکنند، هرکسی که میخواهی باش! اینجوری است. این اسناد منتشر شده، بعضی از مقاماتی که سالهاست بازنشسته شدهاند در خاطراتشان نوشتند که چطوری کودتا شد و متعجب بودیم که چقدر ارزان کودتای ایران انجام شد و چقدر راحت! باز اینها تا همین اواخر اعتراف نمیکردند. این اواخر هم یک جوری اعتراف میکنند که در آن عذرخواهی نیست، اعتراف نیست، باز ادعا و بهانه است که ما لازم بود این کار را بکنیم برای نجات ایران بود، منافع ما در آنجا در خطر بود. «ترنر» که رئیس سازمان سیا بود یک سال بعد از انقلاب ما یک جایی در یک مصاحبه تلویزیونی از دهانش در رفت و گفت کودتای 28 مرداد فقط یکی از طرحهای سازمان سیا بود ما خیلی کارها در این مدت در ایران کردیم که ایران را بدوشیم ایران یک گاو شیرده بود، ایران یکی از بهترین گاوهای شیرده ما در منطقه بود. نفت آن، زمین آن، امکانات آن، پول آن، همه چیز آن، یکی از بهترین گاوهای شیرده ما ایران بود و در سال 1953 ما فقط 300 هزار دلار پول گذاشتیم که تازه بخشی از آن پول برگشت! با کمتر از 300 هزار دلار ما کودتا کردیم و شاه را برگرداندیم و ایران را دوباره در مشت گرفتیم و برای 25 سال دیگر هم دوشیدیم تا پارسال که در ایران انقلاب شد. یک سال بعد از انقلاب، این از در یک مصاحبهای در دهنش در رفت بعد خودش آمد تکذیب کرد که اصلاً اینطوری نبوده! حالا بخشی از فیلم او پخش شده است. حرفهای خودش را تکذیب میکرد، از بالا گفتند که بیخود میکنی این را میگویی گفت این را همه میدانند! این که در خاطرات مقامات رژیم شاه که فرار کردند نوشتند، میگوید باشد نوشته باشد! در حالی که در بعضی از کتاب های درسی در مدارس بعضی از دانشگاههای آمریکا صریح راجع به کودتای 28 مرداد یک سندی هم منتشر شده بود، در حالی که مقامات آمریکا این را اعتراف نمیکردند. آنجا گفته بودند زمان هایزنهاور وزیر خارجه آمریکا برادر او رئیس سازمان سیا بود، او روزولت را با یک مأمور ویژه با سرهنگ شوارتزکف، اینها را به ایران فرستاد که به شاه کمک کنند تا ساواک را در ایران راه بیندازند. بعد بازجوها و شکنجهگرهای ساواک را میبردند اسرائیل، لندن و انگلیس آموزش شکنجه میدادند که چطور ناخن بکشید، چطور پوست را زنده زنده بکَنید، چطور زندانی را تفت بدهید که بیشتر زجر بکشد، چطور آزار بدهید که آثار شکنجه در بدن کمتر باشد. اینها بحثهایش در اسناد لانه بود و بخشیاش در خاطرات این ساواکیها منتشر شد. یکی از شکنجهگرهای ساواک میگوید ما را میبردند – از آدمهای غیر مشهورشان بود – میگفت ما را میبردند در آمریکا در انگلیس در اسرائیل، اینها گاهی فرانسه آموزش میدادند، و روی زندانیان کشورهای دیگر آزمایش میکردند و ما میدیدیم، مثلاً چریکهای مسلمان را از الجزایر میآوردند از فلسطین میآوردند از آمریکای لاتین میآوردند روی اینها شکنجه میکردند که چطوری میشود پوست اینها را کَند، چطور میشود موی اسب را در آلت مرد فرو کنند – معذرت میخواهم – چکار کنند این خون ادرار کند، چکار کنند که ... اینها را نوشتند اینها تمدن و تجدد اینها بود. چطور سیگار روی بدن اینها خاموش کنیم که آثار اینها زودتر محو بشود ولی سوزش و درد آن زیاد طول بکشد، چطور ناخن بکشیم، چطور چشمهای اینها را تا صبح باز نگه داریم، چطور کاری کنیم نتوانند بخوابند ولی سکته نکنند. همه اینها را در خاطراتشان نوشتهاند. اصلاً آمریکا چندتا دانشکده شکنجه و بازجویی دارد! که اینها تمام پلیسهایی که نوکر آمریکا بودند که خودشان آن موقع میگفتند 44 کشور، پلیسهای 44 کشور زیر نظر آمریکاییها و انگلیسیها و اسرائیلیها چطور شکنجه کنند و اعتراف بگیرند. آن موقع وقتی که روزولت و سرهنگ شواتزکف، میآیند و شاه میگوید من را کمک کنید که مخالفین من را، مخالفین سلطنت و اسرائیل و آمریکا را قلع و قمع کنید اینها میآیند ایران با یک میلیون دلار، آن زمانی بود که دکتر مصدق سر کار بود و آیتالله کاشانی و شهید نواب صفوی فعال بودند و شاه احساس خطر میکرد که بعدش هم از کشور فرار کرد. اولین قسمت پروژة کودتا که 25 مرداد بود قرار بود برود اینها کودتا کنند دوباره برگردد. 25 مرداد شکست خورد. حالا آنجا من نمیخواهم برای شما اسناد بخوانم. ولی از این موارد زیاد است. این شوارتزکف همان کسی است که زمانی که جنگ کویت، جنگ نفت شد، جنگ اول خلیج فارس، این ژنرال، فرمانده نیروهای آمریکایی در منطقه بود. این همان کسی است که در کودتای 28 مرداد و تشکیل ساواک در ایران نقش داشت. در جنگ ویتنام هم جزو جنایتکاران جنگ ویتنام بود. همین آدم در عراق، چقدر مردم عراق را قتل عام کرد و در مصاحبهای که جلوی تلویزیون بود گریه کرد! دستمال برداشت چشمانش را پاک کرد! اینطوریاند خون میریزند و از دموکراسی و حقوق بشر حرف میزنند. خب اینها همینهایی بودند که آمدند در ایران و کودتا کردند، و مصدق را سرنگون کردند، دستگیر کردند، آیتالله کاشانی را بازدداشت کردند و بعد از مدتی هم شهید نواب صفوی را تیرباران کردند و یک دیکتاتوری خشنی در ایران حاکم شد، شاه را که فرار کرده بود و به روم و ایتالیا برده بودند دوباره برگرداندند. جایزهشان هم، اولین قسط جایزهشان هم این بود که بلافاصله تا آمدند نفت ایران بعد از کودتا که به حساب آن ملی شدنش قرار شد اسمش بماند ولی واقعیتش برگردد به همان دوران نفت ایران و انگلیس، بشود نفت ایران و آمریکا و انگلیس! تا کودتا را مسلط کردند و نهضت شکست خورد، 40 درصد نفت ایران بطور کامل در اختیار آمریکا، 40 درصد نفت ایران در اختیار انگلیس، و 14 درصد در اختیار هلند بود چون هلند مرکز کمپانیهای سرمایهداری صهیونیستی و یهودی بود، 6 درصد هم به فرانسه بود چون آنها سهم کمتری در کودتا ایفا کردند و هزینه کمتری پرداخت کرده بودند طبیعتاً سهم کمتری هم میبردند! این یعنی چه؟ یعنی صددرصد نفت ایران برای غیر ایرانیهاست! سهم ملت ایران کجا بود؟ 40 درصد نفت ایران انگلیس، 40 درصد آمریکا، بقیهاش هم برای فرانسه و هلند بود، هیچ درصدش برای ملت ایران! این نفت زیر نظر اینها با نیروی کار ایران با قیمت ارزان و مفت استخراج میشد و اقتصاد غرب را سامان میداد و تهش پول کمی هم که به ایران میدادند آن پول را هم نمیدادند میگفتند آن پول را از ما چیز بخرید، یعنی آن پول هم به شکل ارز خارج میشد و به آنجا میرفت. چه بخرند؟ چیزهایی که به درد ملت ایران میخورد؟ نه. یا اسلحه بخرند که ژاندارم آمریکا در منطقه باشند که باز منافع آنهاست، باز کارخانههای اسلحهسازی آنها را تأمین میکرد. همین کاری که با عربستان و کویت و امارات و قطر میکنند! اصلاً اگر اینها نباشند کمپانیهای اسلحهسازی صهیونیستی آمریکا اداره نمیشود. اینها دارند برای آنها شغل ایجاد میکنند. عربستان 30- 40 درصد مردمش زیر خط فقر هستند ولی دهها کمپانیهای بزرگ آمریکایی، صهیونیستی، انگلیسی با پول اینها دارد اداره میشود و برای دهها هزار و صدها هزار آمریکایی و انگلیسی و اسرائیلی اینها اشتغال ایجاد کرده است. همین کار را شاه ایران هم میکرد. خود چرچیل گفت اگر اشغال ایران نبود، اگر نفت ایران نبود، ما نه تانکهایمان، کشتیهایمان، هواپیماهایمان، سوخت نداشتیم، ما بحران انرژی در خود غرب، اروپا، انگلیس بوجود میآمد و ممکن بود ما جنگ جهانی اول، و دوم را ببازیم! ما با نفت ایران جنگ را بردیم! اگر نفت ایران نبود و اگر خاک ایران نبود، ایرانی که گفته بود به اصطلاح ما بیطرف هستیم که از بالا و پایین آمدند اشغال کردند و غارت کردند، شما میدانید در جنگ جهانی اول چند میلیون از ملت ایران از گرسنگی مردند؟ یک نسلکشی اتفاق افتاد. هیچ کس اینها را نمیگوید. طبق بعضی آمار یک سوم مردم ایران از گرسنگی مردند. رسانهای نبود که اینها را اطلاعرسانی کند، هرچه گندم و برنج و غذا و هرچه بود، اینها را جمع میکردند، غذای مردم ایران را برمیداشتند و به ارتش متفقین میدادند، به سربازان انگلیسی و آمریکایی و روسی میدادند که اینها بتوانند بجنگند یا بخشی از غذای مردم خود کشورهای وابسته به اینها و خودشان را تأمین کنند آن وقت در جنگ جهانی اول، ملت ایران میلیون میلیون کنار خیابانها میمردند! و قبل از آن و بعد از آن. همان زمانی که از پدربزرگتان یا جدتان، اگر زندهاند بپرسید، پدربزرگ و مادربزرگ مرحوم بنده اینها را به من میگفتند، من از خودشان شنیدم که موقعیتی رسید که خیلی راحت میرفتی میدیدی کنار خیابان مرده افتاده بود! آن هم کشوری که اصلاً درگیر جنگ نبود! و سر نان، نانی که قاطی آرد آن انواع و اقسام چیزها بود، انواع و اقسام اشیاء حتی پهن! خرده چوب در نان بود و همه میدانستند که این نانها نان نیست، یک بخشی از آن نان است، ولی برای همانها مردم در صف دست و پای هم را میشکستند. اینقدر از این جنایتها هست که کسی نمیداند و نمیگویند، حتی ما و شما هم نمیدانیم چه برسد به نسل بعدی که بدانند. متأسفانه نمیدانم چرا اینها درست مطالعه نمیشود، درست بیان نمیشود.
راجع به همین خاطرات مقامات رژیم شاه که بعضیهایش منتشر شده، تازه دروغ هم در آن زیاد است برای توجیه خودشان و کم کردن از جنایتهایشان، همینها هم یک چیزهایی از قلمشان در رفته، آدم وقتی میخواند آدم تعجب میکند، وحشت میکند، آدم نمیداند بخندد یا گریه کند. این خاطرات عَلَم را راجع به خودش و شاه دیدید که چه چیزهایی میگوید؟ میگوید ما هر هفته و هر ماه فواحش را از اروپا، رقاصهها را از اروپا میآوردند یا دخترهای خوشگل را داخل کشور شناسایی میکردند برای شاه میآوردند گاهی با 5- 6تا از اینها بود. گاهی مواردی همجنسبازی، شاه میگوید در فلان کلوپ همجنسبازان در اروپا بود که عکس آن منتشر شده بود رفتیم این عکس را با قیمت خیلی گران خریدیم و رشوه دادیم که پخش نشود. هویدا آمده فلان شهر ایران، خانمش به او شک داشت بلند شده بود آمده بود، مأمورها گفته بودند خانمش هست امن است محرم است جلوی او را نگرفتند، خانمش رفته بود توی اتاق دیده بود هویدا با یک پسر است! یک کثافتکاریهایی در زندگی اینها بود. بعد از آن طرف اشرف خواهر شاه با چند نفر از پسران و مردان بوده که میخواسته با آنها نزدیکی کند آنها حاضر نمیشوند بعد رسماً کُلت درمیاورد و آنها در اتاق خواب میکُشد. چند نفر را اینطوری کشته است. در رأس قاچاقچیهای مواد مخدر کشور بود. خود زن شاه فرح، با چندین مرد روابط دارد، شاه میداند زن او با آن مردهاست و فرح میداند شوهرش با آن زنهاست، از این چیزهای عادی بگیرید تا مسائل بسیار بزرگتر. اینها متأسفانه درست منتقل نمیشود.
آمریکاییها و غربیها در ایران و کشورهای اسلامی چقدر جنایت کردند. اینها در همین مدت که، امام میگفت مرگ بر شاه و مرگ بر آمریکا از هم جدا نمیشوند، شاه بدون آمریکا نمیتوانست این همه جنایت بکند و بماند. و اینهایی که میگویند انقلاب ایران به آمریکا و اسرائیل چه کار دارد؟ خب آنها که سنشان بالاتر است زمان تظاهرات در انقلاب، یکی از شعارهای انقلاب در کف خیابان، قبل از پیروزی انقلاب، یکی از شعارها این بود که بعد از شاه نوبت آمریکاست! شعار مردم بود. راجع به اسرائیل هم، یک شعاری که مردم قبل از پیروزی انقلاب در خیابانها میدادند و سر این شعار هم شهید دادیم این بود که «امروز ایران، فردا فلسطین» اینها شعارهای اصیل انقلاب بوده است. برای این که اسرائیل و آمریکا و شاه و صدام، همه همان شبکه ظلم و جنایت هستند که باید با آنها درگیر شد. درگیر نشویم میآیند سراغ ناموس آدم. بعضی از متدینین نادان سطحی میگفتند دین به سیاست کاری ندارد ما به سیاست کاری نداریم. امام میگفت خب سیاست به شما کار دارد. شما خیال میکنید اگر گفتید من به سیاست کاری ندارم آن هم به تو کار ندارد. ما دین شخصی میخواهیم، نماز، روزه، حجاب، حج و... دیگر به دین سیاسی کاری نداریم! خب تو کاری نداری آنها سراغ دین تو میآیند. چنانکه رضاخان اول که میخواست بیاید تظاهر مذهبی میکرد حتی در هیئت امام حسین آمده بود جلوی هیئت پابرهنه گِل به سر و صورت خودش مالیده بود و عزاداری میکرد که بگوید ما هم متدین هستیم! بعد که حاکم شد عزاداری سیدالشهدا(ع) جرم شد! هیئت ممنوع بود باید یواشکی توی زیرزمینها میرفتند، توی خانه تیمی عاشورا با صدای پایین عزاداری میکردند، بعد گفت باید ناموستان را برهنه کنید و بیرون بیایید! بعد گفت آخوندها باید عمامهشان را بردارند ما اصلاً آخوند نمیخواهیم میخواهیم پیشرفت کنیم. پیشرفت هم یکی حجاب زنها از نظر اینها مانع آن بود و یکی هم آخوندها و دین بود. کل پیشرفت او هم شد برهنه کردن زنها و خلع لباس آخوندها و گسترش مصرف زدگی در کشور و وابستگی بیشتر به فرهنگ غرب و این که دهها هزار آمریکایی و انگلیسی اینجا بیایند ارباب بشوند و حکومت کنند. و جالب است که مسئول دربار شاه، یکی از مسئولین دربار، معاون وزیر دربار شاه میگوید ما خودمان میدانستیم کوچکترین حرکات شاه هم حتی در اتاق خواب او دارد توسط آمریکاییها و انگلیسیها و اسرائیلیها کنترل میشود. اینها اصلاً اجازه نمیدهند که ما مستقل شویم. در خصوصیترین جلسه شاه با نخستوزیرش ما میدانستیم و به شاه هم گفته بودیم گفته بود میدانم چکار کنم؟ اینطوری تحقیر میکردند. بعد همین آمریکا صحبت از دموکراسی و حقوق بشر، آزادی، ما مخالف دیکتاتور هستیم، ما مخالف تروریزم و... هستیم. یک نمونه هم اینها فقط بحث ایران نیست همه جای دنیا اینطوری عمل میکنند، تحقیر. اینها بنایشان این است که بقیه را تحقیر کنند. اینها فرعون هستند. سر قضیه تحریم دیدید اینها چکار کردند؟ مگر چند نامه اوباما به رهبری ننوشت که دیگر بیایید تمامش کنیم بله ما چندتا کودتا هم داشتیم، بالاخره گذشته گذشته است و بر گذشته صلوات بفرستیم! بیاییم آینده را درست کنیم و حتی گفت بیاییم با هم در مدیریت جهان و منطقه مشارکت کنیم. خب این حرفها را زد، بعد مذاکره حالا شروع شده، هر طوری که آنها خواستند اینها مذاکره کردند. خیلی خب، تهش چه میگویند؟ میگویند اگر کل آن را تعطیل کنید که ما تحریمها را برنمیداریم تحریمها هست منتهی بعضی از آنها را تعلیق میکنیم! الکی که نیست! این را باید جمع کنید آن را باید بردارید، تهش باید بگوییم غلط کردیم که انقلاب کردیم، یادتان باشد اینها اینطوریاند. اینها را امام شناخت که گفت بزنید توی دهانشان و هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. لانه جاسوسیشان را گرفتید خوب کاری کردید، نگهشان دارید. خوب جایی آمدید. تا آنها گفتند آمدیم ناوهایشان را روشن کردند گفتند آمدیم، امام گفت غلط کردید که آمدید! گفتند الآن هواپیماهای ما میآیند بمباران میکنند، امام گفت بیاید بمباران کند بالاخره میخواهید بیایید پایین روی زمین یا تا آخر میخواهید همان بالا بچرخید؟ وقتی پایین آمدی حساب شما را میرسیم. مردم ما تمام چتربازان شما را روی هوا میزنند مگر ما یک نفر شما را زنده میگذاریم. گفتند منافع ما در این منطقه است. امام گفت شما غلط کردید که اینجا منافع دارید. اگر اینطور است پس منافع ما در سواحل آمریکا هم هست. ما آنجا منافع داریم. این آقا عیسی خادم امام بود، یک وقت تعریف میکرد که یک روزی امام داشت با سیداحمد در حیات قدم میزد حرف میزدند من سینی چایی را گرفتم کنارشان که به آنها چایی بدهم دیدم مرحوم سیداحمد میگوید که آقا دنیا را دوتا ابرقدرت تقسیم کردند، تا گفت دوتا ابرقدرت، امام گفت نخیر، سه تا ابرقدرت. سومینش ما هستیم. ما به زودی باید ابرقدرت بشویم و میشویم. ابرقدرت اسلامی و انقلابی، نه ابرقدرت ظالم و دیکتاتوری. میدانید چندین میلیارد دلار پولهای ایران در بانکهای آمریکاست. همینطور به بهانههای مختلف اینها میگویند ما خودمان مصادره کردیم تمام شده رفته، و شرکتهای آمریکایی از این مسخرهتر، کمپانیهای آمریکایی که زمان شاه ایران را غارت میکردند بعد از انقلاب گفتند که ما خسارت دیدیم! ما بعد از انقلاب مجبور شدیم از ایران برویم، خسارت دیدیم، یعنی سفره غارت جمع شده باید بخاطر این خسارتها غرامت بدهید! خود دادگاههایشان هم اعلام کردند که بله باید غرامت بدهید! چند میلیارد دلار غرامت، برای این که شرکتهای سرمایهداری صهیونیستی آمریکایی و انگلیسی و فرانسوی که داشتند ایران را غارت میکردند میگویند چون انقلاب کردید ما را بیرون کردید باید غرامت بدهید چون دیگر ما نمیتوانیم غارت بکنیم. این قدر متأسفانه از این مسائل اتفاق افتاده و میافتد که اصلاً... آن وقت در برابر اینها امام میگفت ما تمام قوای مسلح در کشور و همه انقلابیون، همه ملت، همه انقلابیون در جهان باید یکدل و یک جهت برادرانه با دژخیمان جهان نبرد کنیم تا انهدام اساس کفر، پابرجا و محکم از حقوق انسانها و همه مظلومان عالم و همه مستضعفان جهان دفاع کنیم، حتی از مظلومان مکزیک بگیرید تا شرق آسیا، ما باید کنار مظلومین برویم و در برابر اینها بجنگیم مبارزه کنیم. میگوید ما برای احقاق حقوق فقرا در همه جوامع بشری، تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد. امام زبان اینها را میفهمید. میگوید راه ما آن روز تمام میشود که همه احکام اسلام در همه جهان جاری شود و آن روز به کمال میرسد که همه مستضعفین جهان را از زیر بار مستکبرین عالم خلاص کنیم. انقلاب ما 57 تمام نشد بلکه شروع شد. ما در 57 پایگاه مرکزی انقلاب را آزاد کردیم از این به بعد این انقلاب باید جهانی بشود و میشود. الآن دارید میبینید. زمان قاجار، پهلوی، قبل از قاجار، مدتها هر جنگی میشد یک بخشی از ایران جدا شد فقط در این جنگ نشد. به این هدف رسیدیم. یک هدف دیگر هم داشتیم و آن این که خودمان صدام را برویم پایین بکشیم و او را مجازات کنیم. این آن موقع نشد، بعدها شد، چون صدام را بدانید فیلم اعدام صدام منتشر شد در اینترنت، بروید ببینید. وقتی دارند او را به دار میکشند شعارهای انقلاب اسلامی دارد داده میشود. بچههای انقلاب ما، بچههای عراقی انقلاب ما صدام را به دار کشیدند. خب این کار را هم کردیم. الآن هم آمریکا میگوید ما آمدیم عراق را از صدام گرفتیم انگار در سینی دو دستی تقدیم به ایران کردیم. که همه میگویند عجب رئیس جمهور الاغی داشتیم که آمد حیثیت آمریکا، پول آمریکا، ارتش آمریکا را وارد صحنه کرد، عراق را از صدام گرفت دو دستی تحویل ایران داد و خودش بیرون رفت! چون انقلاب ایران در دولت عراق و ملت عراق نفوذ دارد. نمیدانم دوستان عراق رفتید یا نه، ما همین حول و حوش اربعین رفته بودیم واقعاً این مردم عراق، شیعه و سنیشان، حتی سنیها، کاملاً احترام به ایران میگذاشتند چه پذیراییها از مردم ایران کردند که اکثر زوّار ایرانی بودند. و بعد خودشان میگفتند اگر برادران ایرانی نبودند بغداد و نجف و عراق و کربلا کلاً رفته بود! ایران به ما کمک کرد. خب در سوریه هم همین را میگویند، لبنان هم همین را میگویند، غزه و فلسطین هم میگویند کمک ایران ما را نگه داشت. ما نمیتوانستیم مقاومت کنیم. الآن در یمن هم نیروهای مقاومت اسلامی دارند میگویند ایران آمده، ما اصلاً ایرانی در یمن نداریم، ارتش ایران، سپاه ایران و نیروهای ما آنجا نیستند که در صحنه بجنگند، بلکه خط انقلاب اسلامی است. حالا امام چه میگفت؟ امام را از تحریم میترساندند امام میگوید که مردم ایران ثابت کردند تحمل گرسنگی و تشنگی را دارند، تحمل شکست انقلاب و ضربه اصول آن را هرگز نخواهند داشت و اجازه نخواهند داد که آمریکا دوباره برگردد. ما حاضر هستیم تحریم را تحمل کنیم ولی اجازه نمیدهیم دوباره آمریکاییها، اسرائیلیها و انگلیسیها اینجا بیایند به ما دستور بدهند و ما را غارت بکنند. بحث مبارزه، رفاه و سرمایه، قیام و راحتطلبی، بحث دنیاخواهی و آخرتجویی، دو مقولهای است که هرگز با هم جمع نمیشود. تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند، فقرا، متدینین بیبضاعت، آنها گردانندگان و برپاکنندگان واقعی انقلابها هستند، آنها کنار انبیاء بودند، آنها در جبهه ما جنگیدند. میگوید ما باید تمام تلاشمان را بکنیم به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین در سطح جهان را حفظ کنیم. مسئولین نظام بدانند یک عده از خدا بیخبر برای این که انقلاب را از بین ببرند هرکس را که بخواهد از مستضعفین و فقرا در ایران و در جهان حمایت کند زود به آن کمونیست و التقاطی میگویند فوراً او را کمونیست و التقاطی میخوانند از این اتهامات نباید ترسید. خدا را در نظر داشته باشید. تمام همّ و تلاش خود را برای رضای خدا و کمک به فقرا در ایران و جهان باید بکار بگیریم و از هیچ تهمتی نترسید. آمریکا و استکبار در همه زمینهها افرادی را برای شکست انقلاب اسلامی تربیت کردند و یک آدمهایی را در آستین دارند. – گوش کنید – میگوید در حوزهها و دانشگاهها مقدسنماها که خطر آنها را بارها گوشزد کردهام با تزویرشان از درون محتوای انقلاب و اسلام را نابود میکنند. علیه اسلام و انقلاب شعار نمیدهند ولی با پنبه اصول و شعارهای انقلاب را سر میبرند. یک کاری میکنند که اگر الآن شما بعضی از شعارهای انقلاب را تکرار کنید بگویند اینها منحرف هستند. در نظام هم نفوذ میکنند. امام میگوید اینها با قیافه حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه را بیدین معرفی میکنند. باید از شرّ اینها به خدا پناه ببریم. از آن طرف هم یک عده به اسم روشنفکری با اداهای روشنفکری، بدون استثناء به هرچه روحانی و عالِم است حمله میکنند. میگوید اینها هم راه خطرناکی را طی میکنند و خدای نکرده به شکست اسلام ناب منتهی میشود. هم آنهایی که به اسم خر مقدس و مقدس مآب که ما خیلی مؤمن و متدین هستیم میآیند هرکسی را میخواهد امور را اصلاح کند میگویند اینها بیدین و ضد ولایت هستند. همین کسانی که امام میگفت اسلام آمریکایی و رهبری گفت تشیّع انگلیسی، همینها و این تیپها هستند. منظور ما اشخاص خاصی نیستند. بعضیها اسم دو سه نفر را میبرند ما اسم کسی را نبردیم مسئله یکی دو نفر نیست این خط فکری است و از اول بوده است. بحث شخص و اشخاص خاصی نیست. این خط از اول بوده است. شیعه انگلیسی از زمان خود امام حسین(ع) بود همانهایی که شیعه بودند و کربلا نیامدند آنها شیعه انگلیسی بودند ولو آن موقع انگلیس نبود ولی اینها شیعه انگلیسی بودند. امام حسین را در کربلا تنها گذاشتند، نصیحت کردند و گفتند آقا درست نیست! ولی بعد برای امام حسین(ع) عزاداری کردند، سینه زدند، سیاه پوشیدند! شیعه انگلیسی از همانجا شروع میشود. شیعه انگلیسی همانهایی هستند که هزاران نفر ادعای تشیع کردند چهار هزار شاگرد امام صادق(ع) دارد از او میپرسند که آقا چرا قیام نمیکنید؟ میگوید اگر به تعداد این گله بُز آدم حساب واقعی داشتم قیام میکردم. میگوید گله را شمردم 17تا بُزد بود! یعنی چه؟ یعنی بقیهشان شیعههای انگلیسی بودند! هزاران هزار شیعه بود، امام صادق(ع) میگوید من شیعه ندارم، اگر شیعه داشتم که قیام میکردم. اینها تا سر سفره هستند شیعه مایند، زیارت میروند، شاخه گل را به ضریح امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) میبرند، از این کارها بلدند. ولی بعد که توی بازار میرود کلاه همدیگر را برمیدارند، حق فقیر را بالا میکشند، دروغ میگوید، موقعی که باید فداکاری کنند فداکاری نمیکنند فرار میکنند جبهه باید میآیند نمیآیند، انقلاب باید بیاید فداکاری کند نمیآید. شیعه انگلیسی شاخ و دم ندارد. یک نفر و دو نفر نیست، یک خط است، در حوزههای ما هم ریشه داشته و هنوز هم دارد یک بخشی از حوزهها و روحانیون ما همین افکار را داشتند و دارند. اینها میگفتند امام منحرف است! از آن طرف یک جریانهایی به اسم روشنفکری و اصلاحات و رفورم این حرفها بود، اساساً ضد آخوند، ضد دین، ضد مذهب، به اسلام این که ما به اسلام سیاسی مخالف هستیم ولی مثلاً با اسلام معنوی و اسلام تجربی موافق هستیم. دروغ میگویید! مگر ما چند اسلام داریم؟ اسلام یک حقیقت است، اجزای مختلف دارد همه به هم مربوط هستند مثل اعضای بدن هستند، کسی نباید جدا جدا روی اعضای بدن قضاوت کند. این بدن یک بدن است، دست دارد، پا دارد، ناخن دارد، چشم دارد، مو دارد، پا دارد، اینها همه اعضای یک بدن هستند. اسلام یک مکتب واحد است، اخلاق دارد، معنویت دارد، تقوای فردی دارد، تقوای اجتماعی دارد، عدالت اقتصادی دارد، صلح دارد، محبت دارد، جهاد دارد، شهادت دارد، همهاش با هم هست، یک بدن و یک پیکر زنده است. اگر تیکه تیکه کنی و جدایش کنی اسلام را مثله کردید! همانطور که گفتید اسلام مادیاتش آن طرف، معنویتش این طرف! اسلام میگوید وسط عالم ماده معنوی باش. پلیس سر چهارراه هستی، یک طوری عمل کن که همان برای تو عبادت میشود، مثل نماز میشود. بگو خدایا من اینجا ایستادم، این دود و سروصدا، با این آدمهای مثل رحیمپور روبرو میشویم که عصبانی است و یک چیزی هم به ما میگوید، ولی خدایا ما این را تحمل میکنم برای این که امت اسلامی، بندگان تو، راحت باشند، حقوقشان را رعایت شود. میدانید اگر این را بگویید تمام آن ساعاتی که در خیابان ایستادید در سرما و گرما، دود، جنگ اعصاب و... همهاش مثل نماز برایتان عبادت نوشته میشود، انگار دارید نماز شب میخوانید. بالاتر از نماز است. در روایت داریم اگر گسی مشکلات مردم را حل کند، یک ساعت قضاء حاجات، رفع مشکلات مردم، خدمت به مردم برای خدا بکند، به اندازه چند سال طواف خانه خدا، روزه، نماز شب حساب میشود. خب اسلام میگوید ما وسط عالم ماده حاضر باش، آن را معنویاش میکنیم. یک عده آمدند گفتند نه آقا، اسلام معنوی داریم، اسلام اجتماعی داریم، اسلام سیاسی داریم، اینها همه به هم مربوط است.
بخش آخر عرایضم؛ امام چه میگوید؟ امام میگوید در حوزهها و دانشگاهها مقدس نماها را که خطرشان را بارها گوشزد کردم اینها میخواهند با تزویر و از درون، محتوای انقلاب را و اسلام را نابود کنند، قیافه حق به جانب میگیرند که ما طرفدار دین و حق و ولایتی هستیم و بقیه همه بیدیناند. خودمان هم نه اهل جهادیم، نه اهل فداکاری هستیم، نه اهل انفاق هستیم، ترسو هم هستیم، مفتخور هم هستیم، ولی مذهبی هم هستیم! بخشهای بیضرر مذهب را میآییم که صدمه ندارد، او جایی که باید از جان و مال و آبرو و سختی و مشکلاتمان بگذاریم نیستیم، میگویند اینها برای عصر ظهور است! در عصر غیبت اینها همه تعطیل است! عدالت، امر به معروف، نهی از منکر، جهاد، شهادت، انفاق، ایثار، تمدنسازی، مبارزه با استکبار، استبداد، کفر و... همه اینها تعطیل است انشاءالله خود امام زمان تشریف بیاورند و مسئولیت ایشان است، مسئولیت ما فقط سینه زدن و روضه خواندن و زیارت رفتن است! ما مسئولیت دیگری نداریم! این یک تفکر. امام میگوید مواظب اینها باشید.
از آن طرف، کسانی که به اسم این که ما روشنفکر هستیم، ما اصلاح طلب هستیم، ما میخواهیم کشور مدرن بشود، قرائت نو و مدرن از دین، قرائت مدرن از دین چست؟ ته آن یک اسلام است که منهای اجتهاد و فقاهت، اسلام منهای بسیاری از محکمات قرآن و حدیث، یک اسلام ساختگی که با لیبرالیزم غرب و با منافع غرب، سازگار باشد، اسلام آمریکایی. که امام میگفت طوری شده که رئیس جمهور آمریکا هم اسلامشناس شده و دارد به ما درس اسلام میدهد! که اسلام آن نیست که خمینی میگوید اسلام این است که ما میگوییم. امام میگوید ما حالا چکار کنیم که اینها دارند اسلامشناس میشوند. میگویند مواظب باشید نفوذ نکنند. اینهایی که میگویند حرفهای تند انقلابی نزنید، منافع کشور و منافع ملی به خطر میافتد، امام میگوید اتفاقاً منافع ملی در همین حرفهاست. محکم بایست قدرتهای دنیا اگر از تو بترسند منافع ملی تو تأمین میشود و اگر از تو نترسند میآیند سوار تو میشوند و بعد دست ناموس تو را میگیرند منافع ملی اینطوری است که دست ناموس تو را میگیرند و میبرند و تو باید نگاه کنی و تشکر هم بکنی! امام میگوید ما صریح اعلام میکنیم که ما انقلابمان را صادر خواهیم کرد، ما در ایران محدود نخواهیم شد. ما از همه ملتهای مسلمان میخواهیم همه حکومتهای فاسد و وابسته را بکِشند، همهجا باید انقلاب شود. ما میخواهیم اتحاد جماهیر اسلامی در جهان تشکیل شود. - اینها عین جملات امام است که آخر عمرشان اینها را میگویند زمان قطعنامه میگویند – میگوید ما میخواهیم تمام رژیمهایی که وابسته به سرمایهداری، کمونیزم یا صهیونیزم هستند سرنگون کنیم. به ملتهای آنان کمک خواهیم کرد. میگوید ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری، در تمام جهان تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد. ما در جبهه فقرای جهان آمدهایم. امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است. میگوید خب انقلاب کردید شاه را بیرون کردید، دیگر بروید سرتان را روی بالشت بگذارید و کار خودتان را بکنید. اولاً فکر نکنید اگر امام این حرفها را نمیزد، بعد غرب میگفت خیلی خوب ایران را از ما گرفتید دیگر شما بروید به کار خودتان برسید ما هم به کار خودمان برسیم! هرگز اینطور نبود. هنوز انقلاب کامل پیروز نشده بود شروع به توطئه کردند، کودتا، ترور، تحریم، آتش زدن خرمنها، راه انداختن جنگ داخلی. یادتان هست آنها که کردستان، در بلوچستان، در ترکمن صحرا، همه جا شروع شد. اینطوری نبود که آمریکا گفت دیگر ایران از دست رفت! خیلی خب ایران برای خودتان! خیر؛ گفت آن را پس میگیریم. حضرت امیر(ع) فرمودند اگر دشمنی دارید که خودش میگوید میخواهم بیایم تو را نابود کنم با وجود این بروید در خانهتان بنشینید تا او سراغ تو بیاید، تو قطعاً ذلیل خواهی شد. حضرت امیر(ع) در نهجالبلاغه میفرماید من مثل کفتار نیستیم سرم را در سوراخ بکنم بایستم تا تو بیایی بالای سر من، من را شکار کنی! فرمود بروید اگر کسی دارد صریح میگوید من میخواهم به شما حمله کنم و میخواهم شما را از بین ببرم، عملاً هم دارد این کار را میکند و دشمن توست، حضرت امیر(ع) میگوید نایستید در کشور و سرزمینتان تا او بیاید شما را بگیرد! بروید سراغشان. بروید در سرزمین آنها به سراغشان. نه این که بلند بشوید بروید آمریکا مردم معمولی را بزنید! خیر، یعنی منافع اینها را در جهان اسلام مورد هدف قرار بدهید. حکومتهای وابسته به اینها را کمک کنید به انقلابیون و ملتها که سرنگونشان کنید همین کاری که دارد میشود. آخرین آن یمن است. اینها هر کشوری که از دست میدهند و دست انقلاب ما میافتد زود جنگ داخلی راه میاندازند. الآن 5 تا کشور و حکومت و ملت به انقلاب ما ملحق شد. تا احساس کردند عراق از دستشان دررفت، ملحق به انقلاب اسلامی شد جنگ داخلی راه انداختند. میخواستند سوریه را سرنگون کنند دیدند انقلاب ما و بچههای ما نگذاشتند که سوریه سقوط کند، آنها خودشان هم میگویند، جنگ داخلی در سوریه. در لبنان، تا دیدند انقلاب ما به حزبالله کمک کرد و نگذاشت حتی اسرائیل 5 کیلومتر در خاک لبنان جلو بیاید شروع کردند جنگ داخلی و جنگ مذهبی در لبنان راه انداختند. ترورها، انفجارها، حالا بعضی کشورها موفقتر بودند و بعضی جاها کمتر. در غزه، فلسطینیها به کمک ما توانستند مقاومت کنند. فلسطینیها همیشه شکست میخوردند، برای اولین بار، فلسطینیها به کمک ما پیروز شدند. شروع کردند جنگ داخلی بین فلسطینیها راه انداختند که نیروهای ابومازن و محمودعباس یک طرف، دولت رسمی وابسته، نیروهای حماس یک طرف، حتی اگر شد بین حماس و جهاد، شروع کردند. حالا هم یمن. حکومت یمن به دست انقلاب اسلامی افتاد، این حرفی است که آنها میزنند ما نمیگوییم. آنها میگویند ایران یمن را هم گرفت. چون آن ها فکر میکنند ما دنبال توسعه امپریالیستی و این حرفها هستیم. اتهاماتشان این است. امپراطوری ایران، امپراطوری شیعه، امام گفت، رهبری گفت ما دنبال امپراطوری نیستیم شما می گویید امپراطوری خب بگویید، ما مثل شما نیستیم. ما میخواهیم ملتها آزاد بشوند و از آنها حمایت کنیم. یادتان باشد همین کار عراق و سوریه را در یمن خواهند کرد. هر کشوری را که از دست میدهند در آن جنگ داخلی و ترور و انفجار راه میاندازند. غربیها و رژیمهای فاسد منطقه. خب انقلاب ما دارد به جلو میرود. اسرائیل لب پرتگاه است. ما اگر همینطور برویم تا ده سال دیگر، کل همین منطقه، کلیه کشورها به انقلاب اسلامی ملحق میشوند. خودشان میگویند ایران شده قدرت اول منطقه، و یکی از چند قدرت اصلی تعیین کننده در جهان. برژینسکی، و کسینجر و ردههای دیگر آمریکا که هیچ وقت چنین ادعاهایی نمیکنند میگویند قرن 21 میلادی که الآن در آغاز آن هستیم در جهان، 5 تا قدرت اصلی خواهیم داشت، آمریکا، کل اروپا، روسیه، چین، ایران. این حرف آنهاست. میگویند قرن 21 میلادی، قدرت اصلی جهان ایران هست و روسیه و چین و آمریکا و اروپا. اروپا هم که میگویند منظور دو – سه تا کشور است، بقیه اروپا الکی خوشند! بقیه تابع آنها هستند، این کشورهای کوچک بیچاره اروپا چیزی نیستند. حتی کشورهای به اصطلاح بیطرف سیاسی آرامشان، مثلاً سوئد که یک کشور آرام به اصطلاح ترکیبی از لیبرالیزم و سوسیالیزم و بیمههای اجتماعی است یک کشور تقریباً دموکراسی آرام و در هیچ درگیری نیست و بیطرف است، همین دانشگاه سوئد سالها پیش دعوت بودم من رفته بودم بعضی از خود اینها گفتند، دانشگاهیان سوئدی گفتند شما میدانید همه چیز کل کشور سوئد توسط 12 تا خانواده اداره میشود و این 12 خانواده، 4تا خانواده اصلیاند که آنها باز تابع این 4تا هستند اگر تنازع پیش بیاید این 4 تا خانواده هیچ تصمیمی در سوئد نمیتوانند بگیرند مگر این که اسرائیل و آمریکا اجازه بدهند. یعنی حتی این کشورهای اروپایی هم مستعمره اینها هستند. لذا وقتی او میگوید اروپا، منظورش دو- سه تا کشور است، در واقع یعنی باز هم خود آمریکا! یعنی انگار میگوید آمریکا، ایران، چین، روسیه. چون اروپا مستقل از آمریکا نیست. یک زمانی انگلیس، فرانسه و آلمان قدرتهای اروپایی بودند الآن نیستند، الآن اینها قدرتهای درجه 2 و 3 هستند. بدون آمریکا اینها هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. لذا اینها همیشه دنباله رو آمریکا هستند. اروپای مستقلی ما نداریم. میگوید آمریکا، ایران، روسیه، چین، این 4تا قرن 21، اینها قدرتهای اصلی جهان هستند. خود آنها دارند میگویند.
وقتی که امام این حرفها را میزد هنوز شرایط اینطوری نشده بود، ولی امام این شرایط را پیشبینی کرد. این تعابیر امام را عرض کنم و عرضم را ختم کنم. میگوید امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب است. مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی، ما یک تشکیلات بزرگ جهانی اسلامی ایجاد خواهیم کرد و مسلمانان در این تشکیلات رونق کاخهای سفید و سرخ را از بین خواهند برد. ما زرق و برق شما را میکوبیم. بعد میگوید من از این آخوندها نیستیم که حرف میزنند بعد بگویم خب منبرمان تمام شد و برویم سراغ زندگیمان؛ خیر. امام میگوید پای حرفهایم هستم تا کشته شدن. اول خودم کشته بشوم. میگوید امروز خمینی آغوش و سینه خود را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و در برابر همه توپها و موشکهای دشمنان باز کرده است. امروز خمینی همچون همه عاشقان شهادت، برای شهادت روزشماری میکند. امام میگوید من دارم روزها را میشمارم که چه زمانی شهید بشوم. از چه ما را میترسانید. جنگ ما، جنگ عقیده است و مرز و جغرافیا نمیشناسد. ما جنگ و انقلابمان فقط برای ایران نیست، جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمیشناسد، ما باید در جنگ اعتقادیمان بسیج بزرگ سربازان اسلام در سراسر جهان را به راه بیندازیم. این حرفها آن موقع نبود ولی الآن اتفاق افتاده است. حتی به شما بگویم این وهابیهای تکفیری هم تحت تأثیر همین حرفها حرکت کردند منتهی از طرف دشمنان دارند مدیریت میشوند و الا بدنهشان تحت تأثیر همین حرفها بودند. میگوید انشاءالله ملت بزرگ ایران با پشتیبانی مادی و معنوی از انقلاب، سختیهای جنگ را به شیرینی شکست دشمنان خدا در سراسر جهان جبران میکند. چه شیرینی بالاتر از این که ملت ما ایران، مثل یک صاعقه بر سر آمریکا فرود آمده، آمریکا که تمام دنیا را تحقیر کرده ما آمریکا را تحقیر کردهایم. امام گفت دیدید خودشان دارند میگویند، ما سفارتشان را گرفتیم، یک سال و خردهای اینها را نگه داشتیم، این هم هی گفت آی آمدم، آی آمدم! ما هم گفتیم هیچ غلطی نمیتوانی بکنی بیا ببینیم چکار میکنی؟ آن هم هیچ غلطی نتوانست بکند! خودشان گفتند که برای اولین بار، آمریکا در صد سال اخیر به دست انقلاب ایران و ملت ایران، تحقیر شد. همیشه تحقیر کردند، اما ما تحقیرشان کردیم. میگوید چه شیرینیای بالاتر از این که ملت بزرگ ایران، مثل صاعقه بر سر آمریکا فرود آمد. چه شیرینی بالاتر از این که ملت ایران سقوط کنگرههای نظام ستمشاهی را نظاره کرد و شیشه حیات آمریکا را در این کشور شکست. چه شیرینی بالاتر از این که مردم عزیز ما ریشههای نفاق و ملیگرایی و التقاط را خشکاندند و انشاءالله شیرنی تمام نشدنی آن را در جهان آخرت خواهند چشید. و بعد میگویند خوشا به حال مجاهدان، خوشا به حال وارثان، نوکران آمریکا بدانند که شهادت در راه خدا مسئلهای نیست که بشود با پیروزی یا شکست، در صحنههای نبرد مقایسه شود. شهادت خودش یک هدف است. و ما ملیگراها تصور نمودند ما هدفمان فقط در ایران میماند، اما هدف ما پیاده کردن اهداف بینالملل اسلام، اهداف جهانی اسلام، در جهان فقر و گرسنگی است. - آخرین جمله امام را عرض میکنم- ما میگوییم تا شرک و کفر هست، در سراسر جهان، مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم. نبرد ما تمام نمیشود. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم با شاه هم سر قدرت دعوا نداشتیم ما تصمیم داریم پرچم «لااله الا الله» را بر قلههای رفیع کرامت و بزرگواری در سراسر جهان به اهتزاز دربیاوریم، ما جهانی میاندیشیم، ما جهانی عمل خواهیم کرد. میگوید پس ای فرزندان ارتشی، سپاهی و بسیجیام، هرگز از دست دادن موضعی را با تأثر، بیان نکنید. شکستهای مقطعی که یک تیکه زمین آنجا در آن عملیات شکست خوردیم متأثر نباشید، کار ما خیلی بزرگ است. و همچنین گرفتن و فتح یک مکان را با غرور و شادی بیان نکنید. تا یک جایی را گرفتیم خیلی با دمتان گردو نشکنید، خیلی شاد و مغرور نباشید. نه از پیروزیها مغرور شوید و نه از شکستهای مقطعی غصه بخورید و مأیوس شوید. این شکستهای بزرگ و کوچک، در برابر هدف شما به قدری ناچیزند که تمام دنیا در مقایسه با آخرت.
اینها بخشهایی از تعابیر امام است. من خواستم در این سالگرد انقلاب، دوستان بدانند که بخشی از اتفاقاتی که در ایران و جهان افتاد، بعد از انقلاب و قبل از انقلاب، چه بود. البته مشکلاتی در کشور داریم که تقصیر ماهاست که باید اینها را حل کنیم. کوتاهیها، تقصیرها، قصورات، گاهی فساد و خیانت،گاهی بیعقلی، گاهی بیعرضهگی، مدیریتها، یک اتفاقاتی میافتد، باید خودمان را اصلاح کنیم باید سیستم را اصلاح کنیم. و الا این مردم، با همه مشکلات میبینید که باز چطوری میآیند. در دنیا این جمعیت، هیچ جای دنیا بیرون نمیآید. نه علیه هیچ حکومتی نه به نفع هیچ حکومتی. هیچ جای دنیا این جمعیت را نمیتوانند بیرون بکشند. همین مردم که خود شما جزو همین مردم هستید، از همین مردم بروید بپرسید خیلیهایشان به شما خواهند گفت که چقدر مشکلات دارند. فلان اداره رفتند اذیتشان کردند. فلان دادگاه و دادگستری اذیتشان کرده، شهرداری چه کار کرده، دولت چه کار کرده، ولی باز تفکیک میکنند، میگویند حالا یک مسئولی یک جایی یک غلطی کردند، ولی اصل مسئله، مسئله خط است که درست است و باید این خط را رفت. همینطور که هرکسی هرجا هست چهره نظام حساب میشود. الآن مردم عادی توی خیابان پلیس را که میبینند خیال میکنند اینها نظام هستند! یعنی واقعاً هم هستند. نظام جمهوری اسلامی کف خیابان و جاده، شماها میشوید. ببینید مردم وقتی میآیند توی دادگستری، به نظر مردم، نظام همانهایی هستند که پشت میزها نشستند. در مدرسه و آموزش و پرورش که میروند از نظر آنها، نظام همانهایی هستند که پشت میز مدیر است، در کلانتریها و پاسگاهها میروند نظام پلیس و نیروی انتظامی یا سپاه است. در خیابانها، چهره نظام، پلیس راهنمایی و افسر آن است. هرچه از شماها میبینند میگویند این هم شد نظام جمهوری اسلامی! یعنی همین حرفی که شما میروید در یک اداره دیگری، یک کسی یک چیزی میگوید توی دلتان میگویید این هم نظام! همان را همان آدم که در اداره این را میگوید بعد سوار ماشینش در خیابان با شما روبرو میشود، باز او به شما میگوید این هم نظام! پس نظامی وجود ندارد الا هم شماها و هم مسئولین. نظام که از آسمان نیامده. نظام همینها هستند. طرف میرود توی اداره کارش را درست راه بیندازند میگوید احسنت چه نظام خوبی. طرف کارش را راه نیندازد یا اذیتش کند، حتی فاسد باشد بگوید باید چیزی بدهی، میگوید نظام فاسد است! چهارتا طلبه و آخوند را میبیند، شانس ببیند آخوند خوب عادل باتقوا باسواد با معرفت، میگوید عجب روحانیت و عجب نظامی. گیر دوتا آخوند ناتو بیفتد میگوید این هم روحانیت! اینجوری است. و الا ما یک چیزی به نام نظام جمهوری اسلامی، یک چیزی به نام پلیس نداریم. پلیس نیست، همین پلیسها هستند. یک چیز کلی به اسم پلیس، یک قلمبة نوری آن بالا باشد بگوییم پلیس! نه؛ پلیسها هستند. روحانیون هستند، آدمهای روحانی هستند. مثلاً گاهی من سفر رفتم طبیعی است اول آدم توی خیابانها را نگاه میکند اولین قضاوت راجع به هر ملتی توی خیابانها صورت میگیرد، یعنی از فرودگاه که بیرون میآیی و سوار ماشین میشوی، اولین داوری راجع به یک ملت در خیابان است. خیابانهایش قشنگ و منظم است یا نه؟ ترافیک آن چطوری است؟ رانندگی چطوری میکنند؟ این اولین قضاوت است. بعد همینطور جلو میرود، بعد میرود توی یک مغازه خرید میکند یک قضاوت دیگر میکند، ببیند کلاهش را برداشتند به او گران فروختند یا نه، شفاف و صادقانه، هرجا میرود قیمتها یک جور است یا ده جور است؟ دروغ میگویند یا راست میگویند؟ این قضاوت بعدی. هرجا میرود قضاوتهایی شکل میگیرد، به معماریها نگاه میکند، به رفتار مردم نگاه میکند به سروصدای ماشینها نگاه میکند، قضاوت میکند الآن بعضی از کشورها هستند، در دهلی (هند) و شهرهای دیگر، پشت ماشینها نوشته است که لطفاً بوق بزنید! خیلیها این را نوشتند، من فکر کردم که دارند متلک میگویند که میخواهد بگوید بوق نزنید ولی میگوید بوق بزنید. که یعنی بوق نزنید. ولی میدیدم همه بوق میزنند. گفتم چرا مینویسد بوق بزنید؟ منظورش این است که بوق نزنید؟ گفت نه واقعاً میگوید چون اگر کسی اینجا بوق نزند میگویند حتماً بوق ماشینش خراب است! و حتی در یکی از کشورها که داشتیم میرفتیم، مسیر توی جاده، جلویش ماشین نبود، راننده بوق میزد، به او گفتم چرا بوق میزنی سرمان رفت! جلوی تو که ماشین نیست و این قدر با تو فاصله دارد؟ گفت خب بوق است دیگر بوق که هست! حالا که بوق هست چرا نزنیم؟ چرا از نعمت خدا استفاده نکنیم. از این طرف هم یکی از دوستان از مسافرت آمد، از فرودگاه به او آمدیم، توی خیابانها مثلاً توی شهر خودمان مشهد، این از فرودگاه که توی خیابان آمد دیدم به حالت وحشت نگاه میکند بعد گفت چه خبر است؟ گفتم چطور؟ گفت چرا اینطوری رانندگی میکنند؟ اتفاقی چیزی افتاده؟ گفتم نه این عادی است. این واقعاً فکر میکرد شرایط غیر عادی است بحرانی پیش آمده! اصلاً تعجب میکرد که این چطور رانندگی است؟ خب حالا میخواهم بگویم روی یک فرهنگ ملت اینطوری قضاوت میشود. یک فیلمی گذاشتهاند در اینترنت، صحنه یکی از پنج – شش راههای تهران است که از هر طرف ماشین دارد میآید! موتور، اتوبوس، ماشین، وانت، آن وقت اینقدر اینها ماهر از لای هم رد میشوند که واقعاً شاهکار است! بعد این فیلم، یکی از کمدیترین فیلمهای اینترنت در جهان شده است که تمام دنیا زیر آن کامنت میگذارند. یکی میگوید این فیلم ساختگی است! یکی میگوید نه واقعی است ولی مهارت رانندگیها را ببین! یکی میگوید عجب مردم بیفرهنگ وحشیای هستند! یکی میگوید این فیلم ساختگی است برای طنز درست کردند که جایزه فیلمهای کمدی را ببرد! خب قضاوتها اینطوری است. گیر یک پلیس و افسری بیفتی که عصبانی است و فحش میدهد یا خدای نکرده یک کسی جایی رشوهای بگیرد این دیگر قضاوتش همین است، فردا میآید میگوید پلیسهای راهنمایی همهشان رشوهگیر هستند. حالا مثلاً به یک مورد برخورده، صد مورد آن طرفی را ندیده، ولی قضاوت این است که اینها همه دزدند. یا مثلاً در یک ادارهای میگوید اینها همه فلانند! این قضاوتها اینطوری شکل میگیرد. روی رفتارهای عادی ماهاست.
دیشب داشتم از فرودگاه میآمدم سر یک قضیهای عصبانی شده بودم با این آقایی که میخواست کارت پرواز بده، او هم خیلی بد برخورد کرد من هم کنترل خودم را از دست دادم، داد زدم، بعد یک کسی آن بغل بود به او گفت اگر این یک خانمی یا خواننده یا هنرپیشهای چیزی بود که کارش را راه میانداختی! بعد دیدم رفیقش بهش گفت اینها که این حرفها را میزنند یعنی مثل من، اینها همهشان همینجور هستند ببین چطور داد میزند! حالا ما در عمرمان ده بار داد زدیم، زمان بچگی و جوانی خیلی داد زدیم ولی از زمانی که یک کم محترم هستیم دیگر داد و دعوا نمیکنیم، چند بار پیش آمده، کنار گوشم ایستاده میگوید نگاه کن، اینها همهشان همینجور هستند. میخواهم بگویم این حالت طبیعی است، اگر یک نفر باهاش بد برخورد کند میگوید این هم نظام جمهوری اسلامی! این هم انقلابشان! یک مورد دیگر بگویم عرضم را ختم کنم، داشتم کنار خیابان میرفتم یک کسی ماشینش پنچر شده بود، لاستیک زاپاس نیاورده بود، همینطور جک آن خراب بود، دستش سیاه بود، یک مرتبه ما را دید، نظام جمهوری اسلامی را دید، این با خودش گفت این توی تلویزیون حرفهایش پخش میشود حتما یک کارهای هست، بعد دستهایش کثیف بود گفت این هم نتیجه انقلاب ما! گفتم چی شده؟ من فهمیدم دارد به من تیکه میاندازد. گفتم چی شده؟ گفت این طوری ... آخرش فهمیدم که لاستیک زاپاس ندارد تقصیر انقلاب اسلامی است. یعنی این هم هست. ولی یک بخشهایی هم فسادها و خطاهایی هم هست که باید خودمان را اصلاح کنیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی