جوانان جهان متحد شوید (انقلابی دائمی باید)
نشست (انقلاب جوان و جوانان انقلاب) -انجمنهای غیردولتی جوانان مشهد-وزارت ورزش وجوانان-سالگرد انقلاب اسلامی- بهمن ۱۳۹۲
انقلابی دائمی باید
سلام عرض میکنم خدمت خواهران و برادران عزیز.
وقتی از بحث انقلاب و جوان و جوانان، یا جوانان و انقلاب، صحبت میشود به هر دو ضلع این مفهوم، این تعبیر باید توجه کنیم. «انقلاب چیست» و «جوان کیست»؟ اساساً انقلاب، به مفهوم براندازی یک سیستم در جهت جایگزینی سیستم دیگری و ارزشهای دیگری است. یک نظام حق التکلیف دیگری. تعریف دیگری از معروف و منکر است. اگر از شما بپرسند که انقلاب اسلامی در ذیل کدامیک از مفاهیم شناخته شده سنت اسلامی قرار میگیرد؟ دنبال کلمه «انقلاب» گشتن و بعد اگر ندیدند بگویند اساساً انقلاب، یک پدیدة امروزی و مدرن و غیر دینی است و بنابراین انقلاب اسلامی، یک تعبیر پارادوکسیکال و متناقض است! چنانکه کسانی گفتند که انقلاب، یک مفهوم مدرن است، "اسلام"، متعلق به "سنت" است و اساساً انقلاب اسلامی تناقض دارد و معنی ندارد. نگاه اینها هم به مفهوم انقلاب، یک نگاه غلطی است، و هم بخصوص اسلامشناسیشان خیلی آبکی است! اسلام را نامرتبط به نظامات اجتماعی و نظام حق التکلیف و ارزشهای علّی در جامعه میدانند.
اگر پرسیدند که انقلاب در ذیل کدامیک از مقولات سنت اسلامی تعریف میشود دستکم در ذیل 5- 6 عنوان. من فقط به یکی از آنها اشاره میکنم که تلاش برای اصلاح یک جامعه، یعنی امر به معروف، فراخوان و دعوت، و بلکه فرمان به ارزشها و تحقق ارزشهای اجتماعی، از عدالت و رحمت و برادری و خانواده سالم و محیط عادلانه،اقتصاد سالم، و نهی از منکر، به مفهوم مبارزه با ضدارزشها و نفی و انتقاد و اعتراض به بیعدالتی، فحشا، فساد، خیانت، ظلم، خشونت، و این قبیل مسائل است.
خود امر به معروف و نهی از منکر، یعنی تلاش عملی، و رسانهای و فرهنگی، تلاش سیاسی و تربیتی برای ارتقاء و رشد یک جامعه، از مراتب پایین، یعنی از لبخند و اخم، از مقاله و صحبت و... شروع میشود تا انقلاب؛ که امر به معروف و نهی از منکر سرخ است. از امر به معروف و نهی از منکر سفید و سبز شروع میشود تا به نوع قرمز آن میرسد که به انقلاب منجر میشود. یعنی وقتی که ساختار یک جامعهای اصلاحپذیر نیست، در برابر هر نوع اصلاحی مقاومت میکند چارهای جز انقلاب و براندازی نمیبیند. مراتب امر به معروف و نهی از منکر، از انتقادات دوستانه و سالم، توأم با لبخند شروع میشود و دامنه آن تا انقلاب میرسد. این که چه شرایطی، تا چه حد، چه هزینهای را، چه کسانی بپردازند در ازای چه دستاوردی؟ اینجا به داوری توأمان عقل و وحی محتاج هستیم. یعنی هم عقل ما باید مسائل و مفاسد را با ترازوی الهی و شرعی بسنجد و آنچه را که ارزشهای الهی نامیده میشود که چی به چی میارزد و چی به چی نمیارزد؟
بنابراین، این اجمالاً تقریر اسلامی، از مفهوم «انقلاب» است. انقلاب، شاخهای از امر به معروف و نهی از منکر است. صدور انقلاب هم امر به معروف جهانی و نهی از منکر جهانی است. چون خداوند برای معروف و منکر، مرزهای ملی و ناسیونالیستی قرار نداده است. مرز قبیلهای و نژادی نگذاشته است، کل انسان و بشریت، همه یک خانواده هستند، همه یک خانواده هستند به معنای واقعی نه اعتباری. همه فرزندان آدم و حوا هستند و همه نسبت به حقوق و حرمت و کرامت همدیگر باید حساس باشند. این فلسفه صدور انقلاب است و آن هم فلسفه انقلاب است.
و اما «اسلامی بودن انقلاب» به این معناست که تلاش برای تغییر سیستم، در جهت تحقق عدالت، و حقوق بشر، حقوق انسان با تعریف اسلامی، گسترش ارزشهای اجتماعی و اخلاقی و احساسات و عواطف اسلامی در جامعه، رابطه دوستی، محبت، مدارا، برادری، خواهری، که اصل در یک جامعه اسلامی، یک چنین جامعهای است. پیامبر(ص) فرمودند میزان اسلامی بودن یک جامعه را از میزان مدارا، در آن جامعه میتوانید تشخیص بدهید که مردم چقدر با هم مدارا میکنند، و یا چقدر با هم خشن هستند. در جامعهای که ادبیات خشن بین مردم جاری است، آن جامعه با ارزشهای اسلامی فاصله دارد. ادبیات مدارا، برادری، دوستی، گذشت، عفو، ایثار، انفاق، تسامح، اینها علائم یک جامعه اسلامی است طبق قرآن، و روایات بسیاری که در این باب ما داریم.
آن روی تُرش مردم، چهره اخمو و تلخ انقلاب، رو به دشمنان مردم و ستمگران باید باشد. انقلاب، رو به مردم نباید اخم کند. آن انقلاب اسلامی نیست، انقلاب اسلامی رو به مردم و با لبخند رو به دشمنان مردم با اخم. یعنی در یک دست گُل، و در یک دست سلاح. هم زیتون در یک دست است، صلح با مردم و مدارا با همه. با ذویالحقوق، در یک دست شمشیر است برای دفاع از حقوق مردم و ملتها در سراسر جهان.
پس انقلاب اسلامی، تلاش برای اصلاحات، و اگر نشد براندازی در جهت جایگزینی با یک سیستم دیگری، رو به ارزشهای اسلامی و عدالت با تعریف اسلامی. در جهت ساختن جامعهای هرچه اسلامیتر، هرچه انسانیتر، هرچه علمیتر، هرچه اخلاقیتر. حالا این «هرچه»ها که میگویم اینها مؤلفههای زیرشاخههای اسلام است که حالا من به بعضی از آنها اشاره میکنم که یک جامعة دینی که محصول انقلاب اسلامی است باید از جمله چه خصوصیاتی داشته باشد؟ و جوانان و نسلهای جدید در این مقوله، چه مسئولیتهای مهمی دارند؟
یک نکته هم راجع به جوانان صحبت بشود که حالا چرا بطور خاص جوان؟ فرق جوان و پیر چیست؟ چند تفاوت مهم بین نسل جوان و نسل پیرتر وجود دارد. یکی، در روایات ما این تعبیر شده است که فرمودند «عَلَیکَ بِالحداثِ فَإنَّهُم أَسرَعُ إلى کُلِّ خَیرٍ»؛ فرمودند جوانان را بپایید و مراقب باشید، چون آنها بیش از همه اقشار و طبقات جامعه، نسبت به خیر و ارزشها میشتابند و شتابان هستند.
سن آدم که بالا میرود – مثل امثال بنده – کمکم محافظهکار میشویم. روشن هم شود که چه چیزی خیر است و چه چیزی شر است، به لحاظ ذهنی هم خیر و شر را تشخیص بدهیم به لحاظ عملی دیر میجنبیم. شتاب نمیکنیم. اما جوان، یک روحیهای دارد که آنچه را که خیر تشخیص میدهد، ممکن است در تشخیص خود و در مصداق خیر، اشتباه کند اما وقتی که تشخیص میدهد، غیر محافظهکارانه و سریع جاکَن میشود، حرکت میکند، فداکاری میکند، هزینه میکند. امام صادق(ع) فرمودند توجه اصلیتان در یک جامعه، به جوانان باشد برای این که اگر دنبال خط خیر و تحقق ارزشها و رشد یک جامعه هستید، موتور آن جوانان هستند، و جوانان معمولاً از پیرترها صادقتر و شفافتر هستند. مقاومت و لجاجت در برابر حق، کمتر میکنند. به نوجوان و جوان وقتی یک چیزی را توضیح میدهی، سریعتر میگیرد، متواضعانهتر استقبال میکند، لجبازی او کمتر است، و وقتی که پذیرفت یک چیزی حق است سریعتر هزینهگذاری میکند. یعنی تا میگویند این حق است و این باطل است میگوید خب دیگر، معلوم است ما باید کدام طرف برویم راه بیفتیم. این حالت و احساس و روحیه در جوانان خیلی بیشتر از پیرمردها و پیرزنهاست، چون هرچه سن بالاتر میرود آدم وابستهتر، ترسوتر، محافظهکارتر، و گاهی لجبازتر میشود. این یک نکته که اگر توجه ویژه به جوانان جامعه شود، توجه ویژه به سرنوشت و آینده آن نسل شده است. پس یکی این اصل است. « عَلَیکَ بِالحداثِ» توجه به جوانان و جوان «فَإنَّهُم أَسرَعُ إلى کُلِّ خَیرٍ» اینها نسبت به خوبیها شتابندهترند. فوری حرکت میکنند و این اقدام را انجام میدهند.
انقلاب خود ما هم همینطور بود. بخش اصلی و بدنة انقلاب، بخش اصلی بدنة جنگ، جوانان بودند. شما میدانید گردانهای عملیاتی ما اغلب جوان و نوجوان بودند، بیشترین شهید را شاید همین بچههای دبیرستانی ما داده باشند. فرماندههای لشکرهای ما، سن متوسطشان 22- 23 ساله بودهاند که در دنیا فرمانده لشکری به این جوانی، هیچ کس نداشته و ندارد.
در قیام جهانی، قیام آخرالزمان که انقلاب جهانی خواهد شد، همه حکومتهای جهان سرنگون خواهند شد. شما دیدید یک نمونه کوچک، دومینووار، 4- 5 تا حکومت عربی، ظرف مدت کوتاهی ریخت، گرچه بعد آمریکا و عربستان آمدند جمعوجورش کنند، ولی یک نمونه دیدید که چطوری میشود یک مرتبه چندتا با هم سقوط کنند. این را در اِشِل عمیق و ریشهدار و مداوم جهانی تصویر کنید. برایتان خیلی مفهومتر میشود که چطور میشود یک مرتبه، 120 تا رژیم با هم سقوط کنند. 200 تا حکومت با هم سقوط کنند. یعنی یک حرکتی که در ملتها ایجاد میشود یک مرتبه یک آتش در سطح جهان گُر میگیرد. انقلاب امام زمان(عج) انقلاب جهانی، یک چنین انقلابی خواهد بود.
بعد در آن انقلاب، نقش اصلی با جوانان است. در روایات فرمودند که علائم و علامات انقلاب بزرگ جهانی، انقلاب بزرگ آخرالزمان، «منادی ینادی علی ان صاحب الزمان قد ظهر»، فرمانده و رهبر این عصر و اعصار ظهور کرد «و هو فی لیله الثالث فی شهر رمضان فهو یبقی راقد الی قام» خوابیدهای نیست مگر با شنیدن ندای این انقلاب جهانی بپا خواهد ایستاد. «ولا قائم الا قعد» ایستادهای نیست مگر بنشیند. یعنی همه میفهمند که یک اتفاق غیر عادی در جهان دارد میافتد. «و إنه یخرج» قیام شروع میشود و با او بین رکن و مقام بیعت میشود، رهبران اصلی آن انقلاب جهانی 313 نفر، بقیه در لایههای بعدی، چند هزار و ده هزار و تا چند هزار گسترش پیدا میکند.
حالا آنچه که میخواهم عرض کنم این است بینشان 313 فرمانده اصلی «رجلا من الاخیار» از نیکان روزگار، «کلهم شُبّان» همهشان جوانان هستند. این روایت را برای این بخش آن خواندم. فرمودند بینشان پیرمرد و پیر نیست یا اگر هست بسیار انگشتشمار و محدود است، مثل نمک سفره. همهشان جوانان هستند. بنابراین انقلاب جهانی که صورت خواهد گرفت که تمام ریخت عالم را بهم میریزد، سیستم اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، تربیتی و رسانهای جهان را تغییر خواهد داد بار مسئولیت اصلی آن به دوش جوانان است یعنی جوان، جوانان جهان را تغییر خواهند داد.
به لحاظ عاطفی و احساس هم باز در روایت ما تعبیر و توجه خاصی به جوانان شده است. از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمودند بیشترین مانع را بر سر راه من، پیرمردها و پیرزنها ایجاد کردند و بیشترین کمک را به من جوانان کردند. البته این معنیاش این نیست که پیرمرد و پیرزنها بد هستند و جوانان خوب هستند! نه؛ جوان آشغال هم زیاد داریم، پیرمرد و پیرزن سالم و اولیاءالله هم زیاد داریم. ولی منظورشان این است که آن نسل قدیمی که در مناسبات فاسد بار آمده، اینها مقاومت میکردند چون به یک ضد ارزشهایی عادت کرده بودند و نمیتوانستند به راحتی خودشان را تغییر بدهند ولی نزدیکان پیامبر مثل ابولهب و همسرش که عموی پیامبر است، اینها بدجور مقاومت میکردند و خیلی اذیت میکردند و هر روز آتش در خانه پیامبر میانداختند، هیزم میآوردند در خانه پیامبر(ص) را آتش میزدند. زن ابولهب، خواهر ابوسفیان است دقیقاً اینها 4- 5 نفرند که بعضیهایشان از نزدیکان پیامبر هستند، فامیل هستند و بعضیهایشان دورتر، ولی شبکه اصلی، ضد انقلاب پیامبر(ص) را همین اشراف تشکیل داده بودند که دوتا خصوصیت داشتند: یکی جزو سرمایهداران و اشراف بزرگ مکه بودند، ارباب بقیه بودند، بردهدار بودند؛ و دوم این که معمولاً سنشان زیاد بود و در این فضا شکل گرفته بودند و نمیتوانستند خودشان را اصلاح کنند. در حالی که بعضی از اینها فرزندانشان جزو جبهه پیامبر(ص) بودند و در برابر آنها میایستادند.
پیامبر(ص) راجع به جوانان میفرماید: « اوصیکُمْ بِالشُّبّانِ خَیْرا» به شما بطور ویژه، هرکس هر جا مسئولیتی دارد توصیه میکنم جوانان یک جامعه را در اولویت قرار بدهید. چرا؟ «فَاِنَّهُمْ اَرَقُّ اَفـْئِدَةً» احساسات جوانان، پاکتر است، قلبشان رقیقتر است، زودتر تحت تأثیر کلمه حق قرار میگیرند «اَرَقُّ اَفـْئِدَةً» نازکدلاند. هرچه به سن کودکی آدم نزدیکتر میشود دلش نازکتر است. هرچه از سن کودکی فاصله میگیریم قلبها وابستهتر و آلودهتر میشود. فرمودند بطور ویژه، توصیه جوانان و نوجوانان را میکنم که با آنها درست رفتار کنید. «أوصیکم خیرا»، خوب رفتار کنید. بر اساس احساس و عاطفه رفتار کنید «فَاِنَّهُمْ اَرَقُّ اَفـْئِدَةً» به احساسات جوانان احترام بگذارید، قلبهایشان نازک است. احساساتیترند. تحت تأثیر قرار میگیرند. با یک حرف مثبت یا منفی، اینها مستقیم تأثیر میگیرند و این آثار خودش را نشان میدهد. زود ناراحت میشوند، زود خوشحال میشوند، زود مأیوس میشوند، زود امیدوار میشوند. این نشان دهنده تأثیرپذیری آنهاست. مراقب آنها باشید. بعد فرمودند « اِنَّ اللّه َ بَعَثَنى بَشیرا وَ نَذیرا» خداوند من را با دو خبر برانگیخت. خبر خوب و خبر بد؛ خبر خوب که بهشت است و خبر بد که جهنم هم هست. بشیر و نذیر، من را با دو خبر خوب و بد به سوی بشر فرستاد. اما چه اتفاقی افتاد؟ «فَحالَـفَنِى الشُّبّانُ وَ خالَفَنِى الشُّیوخُ»، جوانان با من پیمان بستند و در کنار من ایستادند. پیرترها، آن نسل قبل، در برابر من مقاومت و مبارزه کردند. «فَحالَـفَنِى الشُّبّانُ» جوانان با من پیمان مبارزه و اتحاد بستند در کنار من ماندند، آلودگیهایشان کمتر بود، روح انقلابیگری در آنها بیشتر بود، قدرت انقلاب و تغییر جامعه، در آنها بود و «خالَفَنِى الشُّیوخُ» اکثر نسل قبلیها و سنهای بالا، با من مخالفت کردند. بیشترین کسانی که به من ایمان آوردند و در کنار من مبارزه کردند جوانها بودند.
حالا اینها که میگویم سوء تفاهم نشود چون خود بنده هم الآن پیرمرد هستم یک زمانی من جوان بودم. ما پیرمردها و پیرزنها هم آدمهای خوبی هستیم، این را شما جوانان بدانید، به ما باید خیلی احترام بگذارید، به پیرمردها و پیرزنها باید احترام بگذارید، منتهی این حالت، یک اشاره به یک روانشناسی است که طبیعی هم هست. کسانی که سنشان بالا میرود قدرت تغییر یافتن در آنها ضعیف میشود. شما وقتی که پیر شوید همینطور میشوید. ما جوانتر که بودیم خیلی راحت بودم حاضر بودم از خیلی چیزها بگذرم. مثل ما خیلیها بودند یعنی یک نسل و یک تیپ از بچهها اینطوری بودند. یعنی واقعاً مثل آب خوردن! یادم میآید دورانی را که به هیچ چیز وابستگی نداشتیم. همه چیز هم داشتیم، یعنی مثلاً بنده هیچ وقت مزه فقر را نچشیدم، توی خانه پدریام همیشه تقریباً مرفه بودم، ولی یادم میآید که به هیچ چیز وابسته نبودم. و دوستان زیادی داشتیم که از ما در این قضایا جلوتر بودند و ما از آنها یاد میگرفتیم. واقعاً ترس جان نبود، مال که چیزی نداشتم، ترس آبرو که بعداً چه میشود و... هیچ کدام از اینها نبود. یعنی یادم میآید وقتی امام(ره) میگفتند هرکس میتواند به جبهه برود، یک دفعه 10- 20تا از رفقا با هم بلند میشدیم، یکی نزدیک کنکورش بود، یک وسط مشکلات زندگی بود، یکی داشت ازدواج میکرد، یک مرتبه همه میکَندند و میرفتیم! ولی الآن که 20- 30 سال از آن موقع، از سن ما گذشته است الآن اصلاً چنین حرّیتی و وارستگی را در خودم نمیبینم. وابستگی و محافظهکاری زیاد شده است شروع میکنم مدام چرتکه میاندازم که الآن این درست است یا نیست؟ حالا احتمالات دیگر و یک قرائت دیگری هم هست! تفسیرهای مختلفی میشود کرد! بالاخره اینقدر میگویم تا بالاخره نروم.
این همان تعبیری است که پیامبر(ص) فرمودند جوانان «اسرعُ الی الخیر» جوانان زود به سمت ارزشها میروند و سریع حاضر هستند فداکاری کنند. فرمودند «فَحالَـفَنِى الشُّبّانُ وَ خالَفَنِى الشُّیوخُ» نسل جدید با من پیمان فداکاری بست و پای آن ایستاد و نسل قبل، در برابر من صفبندی کردند.
مسئله دیگر در این باب، این سن، سن دویدن و تلاش است. ذات این سن، نشاط است. هر چیزی که نشاط را از جوان بگیرد، یک منکر است، یک امر غیر ارزشی است. چون در روایات ما هم زیاد تکرار شده که جوانی، یعنی نشاط، جدیّت، اجتهاد و تلاش فوقالعاده. در یک روایتی از پیامبر(ص) دیدم که فرمودند خداوند فرشتهای دارد که هر شب بیخ گوش تک تک شماها، پچ پچ میکند. بعضیهایتان و اکثرتان نمیفهمید این فرشته است فکر میکنید همینطوری یک چیزی به ذهنتان آمده است. فکر میکنید همینطوری یک چیزی به دلتان آمده، در حالی که فرشته دارد با شما حرف میزند. این فرشته با هر کسی به حَسَب سن او یک کلامی میگوید. به 20 سالهها میگوید «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ مَلَکاً یَنْزِلُ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ یُنَادِی یَا أَبْنَاءَ الْعِشْرِینَ جِدُّوا وَ اجْتَهِدُوا» 20 سالهها تلاش کنید، کمتر بخوابید، بدو. اوج فعالیت توست باید کار کنی، مفتخوری و تنبلی و خوابیدن و عیاشی را کنار بگذار و باید کار کنی. هم کار برای دنیا و هم برای آخرتت. 20 سالهها جدّی باشید. آن فرشته، بیخ گوش 20 سالهها این را میگوید، جدی و پرتکاپو و پرتلاش و فعال باشید. «وَ یَا أَبْنَاءَ الثَّلَاثِینَ لَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا» بیخ گوش یک عدهای میگوید 30 سالهها خر نشوید! «تَغُرَّنَّکُمُ»، غرور، یعنی خریّت. «لَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا» دنیا شما را خر نکند. اینجا هدف نیست از اینجا دارید عبور میکنید. جدّی باشید ولی هدف، اینجا نیست «وَ یَا أَبْنَاءَ الْأَرْبَعِینَ مَا ذَا أَعْدَدْتُمْ لِلِقَاءِ رَبِّکُمْ» 40 سالهها برای ملاقات با خدا چه آماده کردهاید؟ فرصت را از دست ندهید، دیگر چهل به بعد شروع پیری است. چه آماده کردهاید برای آن ملاقات بزرگی که با خداوند در پیش دارید. چون قرآن میفرماید «یا أیها الانسان» ای بشر به تو بگویم که چه اتفاقی دارد میافتد و خواهد افتاد؟ «إنَّک کادحٌ إلی ربّک کدحا فلامقیه» تفسیر کل زندگی، این یک جمله است: «ای انسان تو در حال تلاشی رنجآلود و حرکت به سوی خداوند هستی فملاقیه؛ پس آن گاه با خداوند تبارک و تعالی ملاقات خواهی کرد». این جمله، تفسیر کل زندگی است.
میگوید 40 سالهها دنیا خرتان نکند، آماده آن لقاء باشید. چه آماده کردهاید برای آن ملاقات «وَ یَا أَبْنَاءَ الْخَمْسِینَ أَتَاکُمُ النَّذِیرُ» 50 سالهها سوت خطر را شنیدید؟ صدای «نذیر» یعنی اخطار، یعنی صدای اخطار را شنیدید؟ در معرض مرگ هستید یعنی آخرش است! «وَ یَا أَبْنَاءَ السِّتِّینَ زَرْعٌ آنَ حَصَادُهُ» 60 سالهها دستاوردتان کجاست؟ محصولتان را درو کردید؟ وقت درو کردن محصول است و فرصت دارد تمام میشود. «وَ یَا أَبْنَاءَ السَّبْعِینَ نُودِیَ لَکُمْ فَأَجِیبُوا» 70 سالهها صدایتان زدند، جواب بدهید و راه بیفتید! «وَ یَا أَبْنَاءَ الثَّمَانِینَ أَتَتْکُمُ السَّاعَةُ وَ أَنْتُمْ غَافِلُونَ» 80 سالهها دیگر با شما حرفی ندارند. «أَتَتْکُمُ السَّاعَةُ» تمام شد و «وَ أَنْتُمْ غَافِلُونَ» و هنوز خوابید. دیگر آن 90 و 100 از آن طرف خط هستند، آنها رفتند خودشان خبر ندارند، هنوز گرم هستند!
خب ببینید با هر نسلی خطابی میکنند. پیامبر(ص) فرمود فرشتگان هر شب دارند اینها را با شما میگویند. یک لحظه به فکر میافتی، من چی هستم؟ کجا هستم؟ چه خبر است؟ کجا دارم میروم؟ باز یک بشگن میزنی و رها میکنی! میگوییم معلوم نیست چه بود، احتمالاً زیاد خورده بودم! بعد آن خطابی که به 20 ساله و جوانها میگوید «جِدّوا و اجتهدوا» مسئله من این بود، جدی باشید و زندگی را جدی بگیرید «واجتهدوا» با تمام ظرفیت و قدرت تلاش کنید. این هم نوع نگاه به مسئله است.
حالا ببینیم جامعه دینیای که انقلاب اسلامی در صدد هرچه بیشتر اسلامیتر کردن جامعه است، از جمله چه خصوصیاتی دارد. حالا به بعضی از روایات که بخصوص خطاب به جوانان است من عرض میکنم.
یکی از این خصوصیات این است که جامعة دینی، یک جامعه علمی است. و روایات متعددی داریم که یکی از شاخصههایی که بفهمید یک جامعهای آیا اسلامی است یا نه؟ و چقدر اسلامی است؟ این امّت اسلامی است یا نیست؟ نگاه کنید ببینید چقدر علمی است. آن وقت این علم هم که میگویم هم علم دنیاست هم علم آخرت. هر دو علم دینی است. یعنی کسی فکر نکند فقط علم تفسیر و علم حدیث و فقه و اصول و کلام و... اینها علم دینی است اما پزشکی، مهندسی، پرستاری، کشاورزی و صنعت، اینها علوم غیر دینیاند. هرگز چنین تصوری نکنید که این تقسیم، تقسیم اسلامی نیست. از منظر اسلامی، همه علومی که بر اساس جهانبینی توحیدی اسلامی باشند، یعنی اصالت ماده نباشند، و مشکلات و اشکالات جامعه بشری را حل کنند، به آن جامعه در جهت تأمین حقوق مادی و عدالت اقتصادی و اجتماعی، و حقوق معنوی و کرامت آن کمک کند، هر علمی که کمک میکند جامعه اسلامی، یک جامعه متعادلی باشد، آن علم اسلامی است. یعنی آیا اسلام جامعه بیمار را میخواهد یا جامعه سالم؟ خب عقل هم روشن است چه میگوید. در شرع هم آیات و روایات در این باب زیاد است.
درست است که اسلام میگوید اگر بیمار شدی، بیمار جزع نکند، صبر کند، پاداش دارد، اما نگفته که بیماری را علاج نکنید، صواب دارد همینطور مریض بمانید! میگوید برای رفع بیماری و برای ارتقاء سطح بهداشت تلاش کن، اما اگر بیمار شدی، و این بیماری طول کشید و حل نشد، لنگ و لگد نزن و به زمین و آسمان فحش نده! آرام باش و کرامت انسانی خودت را حفظ کن. سخت است، ولی حفظ کن، پاداش خواهی داشت. خاری هم اگر به پای تو میرود، تب هم که میکنی، اگر درست به مسئله نگاه کنی، صبر داشته باشی و به خداوند توجه داشته باشی، همان هم برای تو رشد معنوی میآورد و پاداش دارد. به شرطی که با این نگاه به مسئله نگاه کنی. ولی نگفته که بیماریات را علاج نکن. اسلام جامعه به علاوه فقر است یا منهای فقر؟ خب این روشن است، آیات و روایات روشن است. عقل، حجت الهی است و عقل هم میگوید نقل هم که آیات و روایات است صریح میگویند. پیامبر(ص) میفرماید جامعهای که دچار فقر است در معرض کفر است. روایت میگوید فقر از یک در به خانه بیاید ایمان از آن در بیرون میرود. در مورد 90 درصد خانوادهها لااقل اینجوری است. حالا یک عده استثناء است، ایمانشان سطح بالاست، آنها چه فقیر باشند و چه ثروتمند باشند، چه سالم باشند چه مریض باشند، آنها رو به حق هستند. آنها کم هستند. ما اینطوری نیستیم، وقتی ما مریض میشویم، گرفتار میشویم، نمیتوانیم تحمل کنیم.
خب اسلام میگوید جامعه منهای فقر. اما همان اسلام میگوید اگر فقیر شدی برای تأمین زندگی تلاش بکن، اما اگر فقیر شدی و فقیر ماندی، صبر کن. صبر، نه این که تنبلی کنی و ترک عمل کنی، بلکه صبر، یعنی حفظ کرامت، جزع نکن، دزدی نکن، دروغ نکن، التماس نکن، خودت را حقیر نکن. صبر یعنی این. مشکلاتش را سرش را بالا بگیرد و تحمل کند. نگفته فقیر بمان، نگفته فقر خوب است، میگوید با فقر مبارزه کن. اما اگر فقیر شدی، تن به ذلت نده. صبر کن، یعنی سرت را بالا بگیر و وارستگی خودت را حفظ کن. چنانچه به ثروتمند هم همین را میگوید. اسلام نمیگوید که شما بروید تنها هدفتان ثروت باشد و تا میتوانید برو پول جمع کن! خیر، بلکه هدف حیوانات این است، حیوانات تمام هدفشان در دنیا این است که قدرت بیشتر، ثروت بیشتر، رئیس گله بشوند! این است که فقط پیشرفت و توسعه را در این میبیند که رئیس گله بشود، مشهور بشود، ثروت، قدرت، شهوت. این که آخرش میشود یک خوکدانی و خوک چاق، انسان نمیشود، بلکه میشود یک خوک چاق. این خوکدانی میشود نه امت اسلامی. امت اسلامی یک جامعه انسانی است. جامعه مرفه، اما به علاوه اخلاق، به علاوه ادب، به علاوه عاطفه و احساسات، به علاوه خانواده نه منهای خانواده، و یا خانواده فروپاشیده، طلاق بالا، ازدواج دیر، طلاق سرد، طلاق گرم و... ولی اگر شخصاً ثروتمند شدی، میگوید به حد نیازت مصرف کن و مازاد بر آن را در اختیار سایر خانوادهها بگذار، آنها برادرها و خواهرهای تو هستند، نیازها آنها را برطرف کن. از نزدیکانت شروع کن و به سمت دورتر برو.
پس یکی از خصوصیات، جامعه علمی است. «علم» چیست؟ هر علمی که جامعه ذلیل را عزیز کند، جامعه وابسته را مستقل کند. گرسنه را سیر کند. برهنه را بپوشاند. همین چیزهایی که در دعاها به ما گفتند که از خدا بخواهید که خدایا همه برهنگان را بپوشان. خدایا همه گرسنگان را سیر کن. خدایا بدهکاران را مشکلشان را حل کن. همین چیزهایی که در دعا میگویید اینها چیزهای اسلامی است. جامعه اسلامی، یعنی جامعهای به علاوه اینها نه منهای اینها. پس هر علم و تخصص و شغلی که به رشد جامعه اسلامی کمک کند، به رشد عدالت کمک کند و تبعیضها و فاصله طبقات را کم کند، به رشد بهداشت و سلامت، به رشد این که همه خانه داشته باشند، همه بتوانند به موقع ازدواج کنند، طلاق کم باشد، اعتیاد کم باشد، خانوادهها گرم باشند، صله رحم و روابط انسانی ببین خانوادهها برقرار باشد، خانهها گرم باشند و با هم مرتبط داشته باشند، ارتباط انسانی و اخلاقی و عاطفی، هرچه که به چنین جامعهای کمک کند آن علم و تخصص، آن شغل، اسلامی است. ثواب دارد و جهاد فیسبیلالله است. هرچه به آن صدمه بزند غیر اسلامی است.
بنابراین در روایات ما، وقتی میفرمایند که – حالا از این به بعد من برای شما فقط روایت میخوانم – انقلاب اسلامی، در حوزههای مختلف چه وظایفی دارد؟ ما باید کمک کنیم که به این سمت برویم. 1) پیامبر فرمودند « ﺃﻏﺪ ﻋﺎﻟﻤﺎ ﺃﻭ ﻣﺘﻌﻠﻤﺎ» فرمودند جامعه اسلامی دو دسته است، دسته سوم ندارد یا دارد یاد میدهد یا دارد یاد میگیرد. اگر جامعه، در یک شرایطی است که یک بخش مهمی از جامعه نه چیزی یاد میدهند و نه چیزی یاد میگیرند، پیامبر(ص) فرمودند این امت من نیست. پس امت پیامبر(ص) امت اسلام، یکی از اهداف انقلاب اسلامی این است رشد دائمی علمی همه. فرمودند «أغد عالما» صبح که میکنید هر روز باید اینطوری شروع بشود آنهایی که میدانند به آنهایی که میدانند باید آموزش بدهند. آنهایی که نمیدانند باید از آنهایی که میدانند سؤال کنند. این آموزش، هم از آموزش در سبک زندگی و مهارت کشاورزی و صنعتی و خانواده و شوهرداری، زنداری، بچهداری، پدر و مادر داری، تکنولوژی، صنعت شروع میشود تا مهمتر از آن، علم معرفت و اخلاق و انسانیت، علم عدالت، که اصل و روح زندگی اینهاست. خب این یک مشخصه. نقش جوانان را در این قضیه، در آن روایت دیگر پیامبر(ص) عرض کردم.
از پیامبر(ص) پرسیده باشند که جامعه اسلامی که شما میخواهید بسازید، جامعه جهانی که شما آن را جامعه الهی و انسانی میدانید چه جامعهای است؟ فرموده بودند جامعهای که عالِم باشید یا متعلم. « إِیَّاکَ أَنْ تَکُونَ لَاهِیاً مُتَلَذِّذا» یک قشر مفت خور انگل که فقط با دمش گردو میشکند و خوش میگذراند، برایش آگاهی، نه آگاهی یافتن، نه آگاهی دادن، برایش مهم نیست، فرمودند جزو آنها نباشید.
خب، پس این برای ما یک هدف شده است. تمدن اسلامی، جامعه امت اسلامی، پیشرفت یکی از خصوصیاتش این است، اگر میخواهد اسلامی باشد کاری کنیم که جهل از جامعه بیرون برود، تا میتوانیم همه اقشار جامعه، مدام یا بیاموزند از کسی، یا بیاموزند به کسی. و این، خصوصیات درخشانی است. شما ببینید امروز دنیا، کسانی که یک مقدار از علم و تکنولوژی از بقیه، به هر دلیلی، در این صد سال جلو افتادند ببینید با بقیه چکار میکنند. الآن جوانان شما داشتند در مسائل هستهای به لحاظ علمی و عملی جلو میرفتند، شروع کردند چهار – پنج تا فیزیکدان شما را ترور کردند، بعد هم گفتند بیخ خِرتان را میگیریم، تحریم میکنیم، باید تعطیل کنید. این یک نگاه است. توهینهایی که میکنند. این روزها این هفت – هشت- ده روزه، این توهینهایی که آمریکاییها میکنید یا نه؟ همینهایی که دائم میگویند مذاکره، خوب است یک عده از توهم بیرون بیایند. یک عده فکر میکردند که همهاش تقصیر ماست. اگر ما نگوییم مرگ بر آمریکا، آنها آدمهای خوبی هستند آنها میخواهند مشکلات را حل کنند! خب حالا ببینید که دارند چکار میکنند!
حق بخشی از صد میلیارد از پول خودمان را به تدریج، به صدتا شرط، 3- 4 میلیارد را میگوید میدهد، بعد دیروز برداشت این بسته کالا بود این شرمن آمریکایی و همینطور وزیر آمریکایی، دیدید چه گفت و چقدر به ما توهین کرد؟ گفت این ملت گرسنه ایران، با همین پولهایی که به آنها دادیم توی صف آمدند و روی سر هم ریختند. یک ملت گرسنه گدا با پولی که ما به آنها دادیم. بیشرف، پول تو بوده یا بخش کوچکی از پول خود ماست؟ ببینید چه میکنند. بعد دیروز گفت که اینطوری نیست، بعد میرویم سراغ موشکها، بعد میرویم سراغِ ... بعد گفت همه باید تعطیل شود، بعد گفت شما اصلاً هیچ چیز هستهای نمیخواهید همه را باید ببندید. بعد اوباما گفت که باید فلانی را باید از زندان و حصر آزاد شوند. اینها اینطوری هستند. مسلط که بشوند... مثل زمان رضاشاه و شاه. گفتند باید بیناموس بشویم! باید زنهایتان برهنه بشوند و به خیابان بیایند. یعنی اینطور نیست که غارت هم بکنند اکتفا کنند. بعد میگویند باید زن هایتان برهنه شوند و بیرون بیایند. اینها اینطوری هستند. اتفاقاً این فرصت، فرصت خوبی است که یک عده از اقشار این جامعه که غافل هستند و دچار سوء تفاهماند و واقعبین نیستند، یک کمی واقعبین بشوند و بفهمند واقعیات عالم چطور است. خوب است، ببینید چکار میکنند. هرکس به علم، ثروت یا قدرت رسید نباید حصر ایجاد کند، احتکار کند، باید درها را باز بگذارد و به کل بشریت اینها را هدیه کند. این تفاوت فرهنگ اسلام با این حقوق بشر است. کدام انسانیتر است؟ کدام حقوق بشر است؟ پیامبر(ص) میفرمایند جامعه اسلامی، یک جامعهای است علمی، همه باید هر روز برنامه داشته باشید و یک شبکه عمومی علم؛ و بعد زکات علم. همانطور که مازاد ثروت را باید به فقرا بدهید، همان طور که قدرت تو باید در خدمت همه بشریت صرف شود نه فقط خودت، نه له خودت و علیه دیگران؛ علم و تکنولوژی را هم نباید له خودت و علیه دیگران مصرف کنی، بلکه باید در اختیار همه بگذاری. این سنت اسلام است. یعنی اگر امت اسلامی به لحاظ علمی – تکنولوژیکی، انشاءالله اگر گذاشتند 50 سال دیگر پیشرفت کرد و به یک جایی رسیدیم، اگر رسیدیم به جایی که دوباره به ما گفتند که شما نمیتوانید! ما هم گفتیم راست میگویید ما نمیتوانیم، ما 50 سال دیگر دوباره به زمان شاه برمیگردیم. اما اگر این ما میتوانیمی که امام گفت و قبول کردیم و شما نسل جدید پای آن ایستادید و هزینه آن را هم پرداختید، و گفتیم که ترور بکن ولی نمیگذاریم توهین کنی و تحقیر کنی، و ما این راه را جلو میرویم، خواهی دید که 50 سال دیگر، 70 سال دیگر، انشاءالله قدرت اول علمی – تکنولوژی هم خواهیم شد. همین الان که یک قدرت برتر سیاسی – ایدئولوژیک در منطقه و جهان هستیم، تعیین کننده هستیم، به خاطر خون شهدا و فداکاریها. الآن هم از خیلیها جلوتر هستیم این سرعت رشد علم در ایران، میدانید که گفتند سرعت اول است. حالا اگر جلویمان را نگیرند. وقتی به آنجا برسیم آن وقت اسلام میگوید شما نباید درِ دانشگاه و پژوهشگاه و آزمایشگاهت را به روی بشر ببندی، بلکه باید باز کنی، زکات آن را بدهی و به همه بگویی همه بیایید استفاده کنید. این اسلام است، این هم اینهاست که میگویند باید همه چیز را ببندید.
پس پیامبر(ص) فرمودند در حوزه تعلیم و تربیت جوانان باید حواستان باشد. فرمود که جامعه اسلامی، انقلاب اسلامی یکی از اهدافش این است که در حوزه تعلیم و تربیت و نسلپروری، بدون شرط زمانی و مکانی و مخاطب، علم، علم و علم. «اُغدُ عالماً أو متعلما» هر صبح که از خواب بیدار میشوید باید برنامه داشته باشید که امروز که هوا تا شب تاریک میشود چه چیزهایی باید یاد بگیرم و چه چیزهایی را باید به هم یاد بدهیم چه در مسائل معنوی، تربیتی، اخلاقی و چه در مسائل زندگی و معاش که به استقلال و عزت و آزادی و پیشرفت ما منجر بشود.
شقّ ثالث هم فرمودند یک نسل عیاش و خوشگذرانی که در این جامعه، به این فکر است که چکار کنم که بیشتر به من خوش بگذرد؟ فرمودند اینطوری نباشید سقوط میکنید. هم کرامت انسانیتان را از دست میدهید و در ملاقات با خداوند دستتان خالی است و هم در همین دنیا ذلیل میشوید و توی سر شما میزنند و یک ملت درجه سه مفت خور میشوید. «إِیَّاکَ أَنْ تَکُونَ لَاهِیاً مُتَلَذِّذا» مبادا سرتان را به کارهای پوچ بند کنید، اجازه ندهید سرتان را به کارهای پوچ بند کنند! تمام زندگیتان «متلذذ» یعنی بر اساس اصالت لذّت باشد. یعنی مدام چکار کنیم که بیشتر به ما خوش بگذرد؟ و به فکر کار و تلاش نباشید.
اصل دیگر؛ «ادب» است. ممکن است یک کسانی عالِم باشند ولی بیادب، گستاخ، وقتی حرف میزنند توهین میکنند، تحقیر میکنند، مسخره میکنند. پیامبر(ص) فرمودند: «علیکم بالعلم و الادب» جوانان را که میخواهید آموزش بدهید و تربیت کنید – شماها N.G.O هستید، مردم نهاد هستید، شما به این اصول توجه داشته باشید – پس فرمودند اصل دیگر، علم همراه با ادب؛ ادب هم کافی نیست چون آدم مؤدب باشد ولی احمق و جاهل باشد، آن هم فایده ندارد. فرمودند آگاه باشید، عالِم باشید و مؤدب. «فَاِنَّ العالِـمَ یُـکْــرَمُ وَ اِنْ لَـمْ یُــنْـتَسـَبْ و یکرم و إن کان فقیرا و یکرم و إن کان حدثا»، فرمودند علم، کرامت و ادب میآورد و جای همه چیز را میگیرد. فرمودند اگر علم و ادب باشد، قوم و خویش هیچ کسی نباش «لم یُنتسَب» فامیل کی؟ آقازاده کی؟ خانم زاده کی؟ این حرفهای هیچ کس نباش، از پشت کوه آمده باشی، یک بچه روستایی که هیچ کس تو را نمیشناسد، مهم نیست، تو تکریم خواهی شد، تو بزرگ میشوی، تو محترم میشوی. علم و ادب کافی است، بچه کیست و نوه کیست و با چه کسی فامیل است، هیچ تأثیری ندارد. «العالم یکرم و إن لم ینتسب» اصلاً نَسَب نداشته باش، ولی عزیز خواهی شد. «یُکرَم و إن کان فقیرا» فقیر باش، پابرهنه باش، با دست خالی بیا، اشرافزاده نباش، احترام و اکرام خواهی شد. علم، کرامت میآورد. «یُکرَم و إن کان حدثا» بچه باش، جوان باش، یک نوجوانی باش، سن تو کم باشد، پیامبر(ص) فرمودند وقتی علم و ادب بود دیگر نه ثروت، نه نَسَب و فامیل و خانواده و شهرت، نه پیری و جوانی و سن، اینها هیچ کدام به تو صدمه نخواهد زد. این دوتا در نسل جوان اگر آمد مشکلات جامعه حل میشود. این هم یک تعبیر از پیامبر(ص).
تعبیر دیگر این است که فرمودند به «علم» نگاه معنوی کنید. حتی به علوم طبیعی، مادی، ریاضی، تجربی، به همه علوم، پیامبر(ص) فرمودند نگاه معنوی و توحیدی بکنید. نگاه الهی بکنید. فرمودند اگر اینطوری نگاه کردید که اینها همه آگاهی به خلق الهی و خلقت خداوند است و من در راستای آن هستم، علوم طبیعی به مفهوم انکار ماوراء الطبیعه نیست، با ایمان به خدا و آخرت وارد همه عرصههای علمی شدی، هدفت هم این است که هم زندگی خودت و خانوادهات را تأمین کنی که این هم یک وظیفه و یک عبادت است.
در روایت داریم که مرد و یا زنی که تلاش میکند خانوادهاش زندگی راحتی داشته باشند، زن میخواهد شوهرش راحت باشد، بچههایش راحت باشند، مرد میخواهد زن و بچهاش راحت باشند، پیامبر(ص) فرمودند اینها در حال جهاد هستند و این عبادت است. عرق میریزند، سختی میکشند در خانه و بیرون خانه، فرمودند کار خانه و کار بیرون، اینها همه جهاد فیسبیلالله است. و اگر در حین کار، از دنیا بروید، پیامبر(ص) فرمودند شهید از دنیا رفتهاید و رو به خداوند مُردهاید. پس خدمت به خانواده، تلاش برای کار، ارزش یک عبادت است.
بعد فرمودند که اگر هدف اینهاست، آن وقت «علم» همه جایش مثل نماز است؛ و محل علم، آموزشگاه، آزمایشگاه، دانشگاه، مدرسه، حوزه، مثل مسجد است، عبادت است. پیامبر(ص) فرمودند اگر اینطوری نگاه کنید « فَإِنَّ تَعَلُّمَهُ لِلَّهِ تَعَالَى حَسَنَةٌ» آن کس که آموزش میدهد – سر کلاس - به نام او حسنه نوشته میشود. پاداش الهی دارد، «وَ طَلَبَهُ عِبَادَةٌ» آن کس که دارد یاد میگیرد، سختی میکشد برای این که چیزی یاد بگیرد، «طَلَبَهُ عِبَادَةٌ» او هم در حال عبادت است. فرمودند هرجا پایتان را دارید میگذارید دارید روی بال فرشتگان میگذارید، حواستان باشد. این خیلی تعبیر عجیبی است. در دنیا چنین تجلیلی از علم نشده است که فرمودند هر کس از خانه برای آگاهی و نشر آگاهی در جامعه اسلامی بیرون میآید و حواسش متوجه خداوند است، این فکر نکند پایش را روی زمین میگذارد بلکه پایش را دارد بر بال فرشتگان میگذارد، دارد روی بال فرشتگان راه میرود. اینها نگاه پیامبر(ص) به این مسئله است. و بعد فرمودند «وَ اَلْمُذَاکَرَةَ بِهِ تَسْبِیحٌ» گفتگوی علمی، مناظره علمی، میشود مثل تسبیح، مثل سبحانالله گفتن. نشستید دارید با هم مناظره و گفتگوی علمی میکنید، بحث میکنید سر یک مسئله علمی، این میشود تسبیح، انگار دارید سبحانالله میگویید «وَ اَلْعَمَلَ بِهِ جِهَادٌ» عرق میریزید، سختی میکشید تا به آن علم عمل کنید در رشد الهی جامعهات، این جهاد فیسبیلالله است «وَ تَعْلِیمَهُ مَنْ لاَ یَعْلَمُهُ صَدَقَةٌ» به کسانی که نمیدانند چیزی را آموزش میدهی، اینها همه صدقه به نام شما نوشته میشود. حتی روایت از پیامبر(ص) دیدم که فرمودند اگر در یک جلسهای نشستهاید یک کسی کور است یا کر است، یا میشنود یا میبیند که شماها با هم میخندید و این تنها در جلسه نشسته است، یک گوشهای غریب نشسته است، پیامبر(ص) فرمود این جلسه، جلسهای نیست که من قبول داشته باشم. فرمودند که اگر در جلسه شما ناشنوایی هست با هم میگویید و میخندید حتماً به او متوجه کنید که چه دارید میگویید؟ حالا به زبان اشاره و... فرمودند به او بگویید، اینها صدقه است، اینها علامت صداقت شماست. صدقه، فقط پول دادن نیست. هرکس، هر کمکی به کسی بکند صدقه است. فرمودند در خیابان دارید میروید سر راهتان خار است، سنگ است از سر راه بردارید که به مردم نخورد، این صدقه است. به یک ناشنوا تفهیم کنید که ما یک جوکی گفتیم و خندیدیم این جوک این بود، فرمودند این صدقه است. «وَ بَذْلَهُ لِأَهْلِهِ قُرْبَةٌ إِلَى اَللَّهِ تعالی» آموختن آن علم و آگاهی و مهارت به کسی که صلاحیت و شایستگی آن را دارد، نه به کسی که میخواهد از آن علم سوء استفاده کند، فرمودند اگر به کسی که شایستگی و صلاحیت آن را دارد به آن آموزش بدهی، «قُرْبَةٌ إِلَى اَللَّهِ تعالی» به خداوند نزدیک میشوی. باعث تقرّب به خداوند است «لِأَنَّهُ مَعَالِمُ اَلْحَلاَلِ وَ اَلْحَرَامِ» بخصوص فرمودند آن کس که دارد معرفت دینی و الهی را دارد به مردم منتقل میکند، وقتی دارید مردم را از حلال و حرام، درست و نادرست، حق و باطل، آگاهشان میکنید، فرمودند همه اینها تقرب الیالله است، چون اینها پرچمهای بایدها و شایدها و نبایدها را بالا بردید که مردم بدانند چگونه باید زندگی کرد، چگونه نباید زندگی کرد، از سبک زندگی الهی و انسانی آگاهشان میکنید، «وَ مَنَارُ سَبِیلِ اَلْجَنَّةِ» علامت راههای بهشت را دارید به مردم نشان میدهید « وَ اَلْمُؤْنِسُ فِی اَلْوَحْشَةِ» وقتی این آگاهیهای الهی آمد دیگر هیچ کسی احساس وحشت نخواهد کرد، هیچ کس تنها نیست. وقتی آگاهی به مبدأ و معاد هست دیگر هیچ کس تنها نیست.
یک روایتی از امام سجاد(ع) دیدم، فرمودند که اگر حبس ابد و انفرادی باشم، زندان انفرادی کنند تا ابد، فقط قرآن پیش من باشد، که کلام خدا را بخوانم و بشنوم، ذرهای احساس محرومیت نخواهم کرد و این آن چیزی است که میخواهم. یعنی آگاهی باعث میشود که از چیزی وحشت نکنی، همه جا آرام و راحت هستی.
عرض من این است که علم محوری تا چه حد؟ البته علم مادی اگر علم الهی و معنوی نباشد، به ضرر بشر است. این را بدانیم که یک کسی بگوید فقط مهندسی، پزشکی، راهسازی، کشاورزی، صنعت، اینها باشد ولی بدون علم توحید و مبدأ و معاد، اینها برای بشر مشکل درست میکند. اولاً آخرت انسان را که آباد نخواهد کرد، بعد دنیای شما را هم خراب میکند، چون اینهایی که به آخرت معتقد نیستند ولی علم و تخصص دنیوی دارند، اینها علیه بشر بکار میبرند، به نفع خودشان و به نفع بشر. یعنی دنیای مردم هم خراب میشود، اگر علوم مادی به اصطلاح باشد ولی علوم معنوی نباشد علوم مادی به ضرر بشر تمام میشود. شما هم که الآن دارید در دنیا میبینید که دارند چکار میکنند!
بعد فرمودند «من تعلم باب من العلم» هرکس دری و دروازهای از آگاهی و علم را باز کند با این هدف، نه با این هدف که به من بگویند آقای پروفسور، آقای نظریهپرداز، آقای دکتر، آقای آیتالله و... بلکه «لیعلمه الناس» تا به مردم و بشریت، این آگاهیها را منتقل کند. هدف چیست؟ ابتقاء وجه الله. فقط خدا. فقط الله نه هیچ چیز دیگری. پیامبر(ص) فرمودند «اعطاءالله اجره سبعین نبیاً» خداوند پاداش هفتاد پیامبر را به او خواهد داد با این که یک آدم عادی هست.
اینها یک بخش راجع به مسائل علم است، در این قضیه هم، که حالا یک بُعد پس از ابعاد و مؤلفههای جامعه دینی، مسئله علمی بودن است منتهی علمی با تعریف الهی، نه علم با تعریف سکولار و صرفاً مادی، که این علم مادی، شامل هم علوم طبیعی و تجربی و علم معاش است، و هم علم معاد و مرتبط با هم میشود.
آن وقت اینجا راجع به جوانان بطور خاص تأکید شده است. باز اینجا، میخواهم اینطور نتیجهگیری بکنم که ظرفیت علمی، در جوانان و نوجوانان بیشتر از بقیه است. پیامبر(ص) فرمودند که «مَن تَعَلَّمَ فی شَبابِهِ» اینهایی که در جوانی و نوجوانی عمرشان را به بطالت نگذرانند، حرام نکنند و کار کنند، و آنچه که در جوانی و نوجوانی میآموزند «بِمَنزِلَةِ الرَّسمِ فی الحَجَرِ» مثل حکاکی روی سنگ است میماند «و مَن تَعَلَّمَ و هُو کبیرٌ» اما اگر برای سن پیری گذاشتی، در آن سن هرچه یاد بگیری «کانَ بمَنزِلَةِ الکِتابِ على وَجهِ الماءِ» مثل نوشتن روی آب است، مینویسی، تمام میشود و یادت میرود! اما در جوانی مثل حکاکی روی سنگ است. بعد فرمودند به آن جوانانی که عمرشان را در راه علم و در راه عبادت، و خدمت به خلق برای خدا میگذرانند از قول من به آنها بشارت بدهید که بهشت شما تضمین است، و فرشتگان در آسمانهای بالا به شما افتخار میکنند. حتی در یک روایتی دیدم که میفرماید «إن الله یُباهی» خداوند به شما میگوید که من به این جوانان افتخار میکنم، یعنی خداوند پیش فرشتگان، پُز اینها را میدهد که ببینید جوان است، الآن اوج لذت طلبی و خودخواهی است ولیکن دارد جوانیاش را در راه خدا فداکاری میکند. یا در جهاد است، یا در علم است، یا در کار و تلاش و زحمتکشی در خدمت خلق است، در خدمت خانواده است، و در این مسیر است، خداوند به او افتخار میکند. بعد فرمودند «أیّما ناشئه» هر جوانی، هر کسی که «نشئه فی طلب العلم و العباده» عمرش را، نه این که تفریح نداشته باشد اما اساس عمرش را در «فی طلب العلم و العباده» بگذارد، یکی ارتباطش را با خداوند درست کند، و یکی هم دنبال آگاهی و علم باشد، این دوتا باشد، «حتی یَکفه» تا بزرگ شود، جوانی و نوجوانیاش را اینطوری صرف کند «أعطاءالله یوم القیامه ثواب اثنین و سبعین صدیقا» خداوند در قیامت پاداش هفتاد و دو صدیق را به این جوان خواهد داد.
خب این حرفها را برای ماها زدند، ما که جوانیمان تمام شد.
این تعبیر را هم امام باقر(ع) فرمودند، دقت کنید، اگر لازم شد و دیدید که یک بخشی از شما، یک بخشی از جوانان شما دارند مفتخوری میکنند، نه کار میکند، نه دنبال علم است و نه هیچی، دنبال عیاشی و خوشگذرانی است، امام باقر(ع) فرمود باید اینها را ادب کرد، چون هم به خودشان لطمه میزنند و هم جامعهشان را نابود میکنند. هم خانوادهشان را نابود میکنند. این روایت هم از امام صادق(ع) و هم از امام باقر(ع) نقل شده است «و اُتِیتُ بِشابٍّ مِن شَبابِ الشِّیعَةِ» اگر یک جوان شیعه را من ببینم و پیش من بیاورند که «لا یَتَفَقَّهُ فی الدِّینِ» شعور دینی ندارد، مطالعات اسلامی اصلاً ندارد، در تمام عمرش دهتا کتاب اسلامی نخوانده که بفهمد اسلام چیست؟ فرمودند که دلم میخواهد او را ادب کنم «لأََدَّبتُهُ» یا دارد «لضربته ضربتاً بسیف» حتی به این، با شمشیر هم بزنی خوب است! یعنی او را شلاق هم بزنی خوب است. یعنی حتی اگر شده – حالا نه این که آن را شمشیر بزنند بگویند تو بیسوادی، بیسوادها را شمشیر بزن یا کار نمیکنی، مفتخوری شمشیرش بزن، خیر – میخواهند بگویند در حدی که «ضربتاً بسیف» یا «عشرون صوتا» با شلاق و با تازیانه، اگر یک جامعه مفت خور است و نشسته فقط دارد عیاشی میکند، جا دارد این جامعه را با تازیانه بیدارش کرد و این نسل را با تازیانه به حرکت واداشت که مفتخوری و انگلصفتی و عیاشی نابودتان میکند، دنیا و آخرتتان را نابود میکند. مدام دنبال مد و تفریح و عیش و نوش هستید، نه کار نه مطالعه. «و أنّه تفقّه و الآ انتم الاعراب الجُهال» مطالعه کنید، فکر کنید، سؤال کنید، و الا شما هم مثل همان اعراب بدوی جاهل بیابانی هستید. هیچ فرقی ندارید، ولو این که در یک جامعه صنعتی دارید زندگی میکنید. ولی خودت یک بدوی بیابانی هستی. فرمودند اینها شرط این قضیه است.
و از این قبیل روایات زیاد است که من دوستان را توصیه میکنم ببینم.
آخرین روایتی که عرض میکنم «اولی الاشیاء ان یتعلمها الاحداث، الاشیاء التی اذا صاروا رجالا احتاجوا الیها» فرمودند تمام آموزشهایی که وقتی دختر یا پسر بزرگ میشود و وارد جامعه و خانواده میشود تمام آموزشهایی که برای یک زندگی سالم انسانی و دینی به آن احتیاج دارد، باید در نظام آموزشی آموزش و پرورش، نظام کودکی و نوجوانی و دانشگاه و حوزه، اینها را به آنها آموزش بدهید. هرچه بیشتر در زندگی به آن نیاز دارند اولویت آن در آموزش و پرورش و تعلیم بیشتر است.
این جواب آنهایی که آموزش و پرورش و نظام آموزش دانشگاهی را کاری به مشکلات جامعه ندارند، کاری به واقعیتهای جامعه ندارند، کاری به این ندارند که شما این همه آدم را آموزش میدهید، سالها در دانشگاه و مدرسه است ولی مشکلات عادی زندگیاش را نمیتواند حل کند! کار بلد نیست بکند، کار یدی بلد نیست بکند. وقتی که ازدواج کرد بلد نیست با زن و یا شوهرش چطوری حرف بزند؟ چه برسد به مسائل مهمتر.
این یک درس مهم برای هر نوع آموزشی و فرهنگی و علمی و رسانهای است، هرچه که «الاشیاء ان یتعلمها الاحداث، الاشیاء التی اذا صاروا رجالا احتاجوا الیها» هرچه که نسل کودک و جوان و جدید بزرگ میشود و وارد جامعه میشود و به آن احتیاج دارد، به لحاظ دنیوی و اخروی، باید در این دوران، درست به اینها آموزش داد. «من سئل فی صغره اجاب فی کبره» آنهایی که در جوانی و کودکی، سؤال میکنند، در سن بزرگسالی، بلد هستند جواب بدهند. اما وقتی که نسلی که در دوران جوانی و نوجوانی و کودکی سؤال مطرح نمیشود، فضا، فضای سؤال نیست، هیچ کس از هیچ کس سؤال نمیکند، سؤال تشویق نمیشود، جواب سؤال را نمیدهند، سؤال نمیکند، فرمودند وقتی که تو بزرگ شدی با نسل بعدت همین بلا را سرش میآوری! تو که از نسل قبل خود سؤال نکردی، به نسل بعد خود چه جوابی میخواهی بدهی؟ یعنی انتقال درست نسلها، ارتباط درست علمی و معرفتی نسلها، و انتقال درست از یک نسل به یک نسل. آنی که در کودکی میپرسد در بزرگسالی به پرسشها جواب میدهد. آن کس که نمیپرسد جوابی هم ندارد به بعدی بدهد. همینطور نسل به نسل، انحطاط و سقوط.
والسلام وعلیکم و رحمهالله
هشتگهای موضوعی