شیعهشناسی؛ طبقهبندی راحتطلبانه (از کوفه انقلابی تا کوفه سازش کار راهی نیست)
موکب عزاداران حسینی_ پیادهروی اربعین_ عراق ۱۳۹۶
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت برادران و خواهران عزیز. السلام علی الحسین و علی علیبنالحسین و علی اولادالحسین و علی اصحاب الحسین. و اضافه بکنیم و علی زوّار الحسین. که انشاءالله شامل حال همه ما و شما بشود. اینجا میهمان حضرت فاطمه معصومه(س) هستیم در مسیر زیارت کربلا. دوستان تقریباً همهی راه را آمدند از نجف تا کربلا و تا چند ساعت در محضر اباعبدالله خواهیم بود. انشاءالله خداوند به شما پاداش خیر بدهد و تک تک این گامهایی که برداشتید عمل صالح محسوب بشود.
من در این فرصت چندین نکته در باب «رفتارشناسی شیعه حسینبنعلی(ع)» با استناد به روایات اهل بیت(ع) عرض میکنم. در روایات اهل بیت «شیعه» یک تعبیری دارد که خیلی آسانگیرانه و راحتطلبانه نیست. درست است که شیعه طبقهبندی شده است و همه ما میتوانیم شیعه باشیم یا شیعهتر و شیعهتر! شیعه بودن صرف یا صد نیست، بلکه صفر تا صد است. به یک معنای عام همهی ما شیعه حسینبنعلی(ع) و شیعه اهل بیت(ع) هستیم. اما به یک معنای خاص و دقیق، اغلب ما زائر اهل بیت(ع) و محبّ اهل بیت(ع) و زائر امام حسین و محب امام حسین(ع) هستیم اما تا شیعه بودن هنوز راه بسیاری است که باید طی بشود. آن تعریف دقیق شیعه در روایات اهل بیت(ع) یک خصوصیات هم اخلاقی و عقلانی، اعتقادی و عقیدتی، و یک خصوصیات رفتاری، یک خط قرمزهایی در بازار و عالم اقتصاد، در حوزه سیاست، در حوزه خانواده و... اینها تعریف شده که شاید شامل خیلیها مثل امثال بنده نمیشود. محبّ حسین و زائر حسین(ع) انشاءالله حساب میشوند ولی شیعه نه. من عرضم را با چند روایت در تعریف شیعه حسین و شیعه اهل بیت(ع) بر اساس روایات عرض میکنم.
دوتا از خصوصیاتی که در بسیاری از روایات ذکر کردند که اگر میخواهید درجه شیعه بودن را اساساً شیعه بودن خود را تشخیص بدهید به اینها رجوع کنید و خودتان را با اینها فرمودند که بسنجید، یکی «صدق و صداقت» است. فرمودند در زندگی شیعه در خانه و خانواده، نه در بازار و نه در هیچ جا، یک دروغ شنیده نمیشود. این یک شاخص. همین یک شاخص را الآن به خودمان رجوع بکنیم ببینیم چند نفر جرأت دارند دستشان را بالا ببرند و بگویند من شیعه هستم. فرمودند شیعه ما و شیعه حسین(ع) کسی است که در تمام زندگیاش دروغ نگفته و نخواهد گفت. در بازار دروغ نمیگوید چه برسد قسم دروغ! یا چانهزنی و دروغ. وقتی دروغ نباشد خیلی از مسائل دیگر نیست. کلاهبرداریهای در بازار همهاش با دروغ شروع میشود بدون دروغ که نمیشود کلاهبرداری کرد. گرانفروشی با دروغ است بدون دروغ که نمیشود گرانفروشی کرد. باید دروغ بگویی که من این را چند خریدم و دارم چند میفروشم! بسیاری از منشأ دعواهای زن و شوهرها و خانوادهها دروغ است به هم دروغ میگویند. خشونتها، درگیریها، جنگها، کینهتوزیها، حقهبازیها، غصب، دزدی، ربا، همه اینها یک جوری یک سر آن به دروغ برمیگردد. ربا، دروغ اقتصادی است. سرقت و غصب دروغ اقتصادی است. در عالم سیاست وعدههای دروغی که بعضی از سیاستمداران میدهند برای این که رأی بیاورند دروغ سیاسی است. شعارهایی که در بعضی از فضاهای سیاست داخلی و سیاست خارجی میدهند که آی چنین کردیم! چنین میکنیم! چنین شود چنان میشود! اینها همهاش اگر صدق و راستی باشد خیلی از اتفاقات نمیافتد و اتفاقات دیگری میافتد! بنابراین یک علامت شیعه، سیاست شیعی، اقتصاد و بازار شیعی، خانواده شیعی، یک شاخص این است.
اباعبدالله(ع) فرمودند: «إنّ رجل کان فی القبیله من شیعه علی» در هر جامعهای، قبیلهای و هر شهری میخواهید بدانید که چه کسی شیعه ماست «فیکونوا زینها» آنهایی که وقتی بگویند این شیعه است برای ما باعث افتخار میشوند نه مایه ننگ! مثلاً در محل دزد است رباخوار است کلاهبردار است دیگران را آزار میدهد خیانت میکند، خیانت جنسی، خیانت اقتصادی، خیانت سیاسی، بعد میگویند این شیعه است! فرمودند که با ما اینگونه رفتار را نکنید. امام صادق(ع) فرمودند که جامعهی شیعه، شهر شیعه، خانه شیعه، بازار شیعه، جای سیاست شیعه، دولت شیعی جایی است که وقتی که یک غیر مسلمان یا مسلمان غیر پیرو اهل بیت(ع) وارد آنجا بشود بگوید «رَحِم الله جعفرا» خدا رحمت کند جعفر امام صادق(ع) که چه شیعیانی تربیت کرده است. کاری کنید که اگر غیر مسلمان وارد شهر شما، بازار شما، خانه شما میشود بگوید اینها مرید چه کسانی هستند؟ شیعه چه کسی هستند؟ درود بر او، چه مردمی تربیت کرده است که یک دروغ نمیگویند، یک کلاه کسی را برنمیدارند، توهین به هم نمیکنند، به همدیگر زور نمیگویند، همه انسان هستند، همه اخلاقی هستند، همه صادق هستند. فرمودند کاری کنید که مایه زینت ما باشید نه این که وقتی شما را نگاه میکنند بگویند شیعه اینها هستند؟ شیعه اینقدر دروغگو و دزد است، شیعه اینقدر قالتاق است؟ شیعه اینقدر احمق است؟ فرمود یک کاری کنید که وقتی شما را میبینند بر ما درود بفرستند که عجب پیروانی تربیت کردند، الگوی انسانیت و محبت و عقل و اخلاق.
فرمودند در هر جامعهای شیعه «و اصدقهم» کسی که از همه صادقتر است. یعنی از یک بازار یا در یک محل بپرسید که در این محل چه کسی از همه صادقتر است؟ اعمال او، حرفهای او، وعدههای او، قول او، خبری که میدهد از همه صادقتر است؟ فرمود کاری کنید که به شما اشاره کنند آن وقت شما شیعه ما هستید. «تسئل عشیره عنه» بروند در کل عشیره و شهر و محل سؤال کنند چه کسی از همه راستگوتر و راستکردارتر است، چه کسی از همه کاردرستتر است، کاردرست این محل کیست؟ «فتقول من اصل فلان إنّه» بعد بگویند که فلانی، هیچ کس در این محل مثل فلانی نیست. «إنّه لابدانا لامانه» از همه مردم اینجا امانتدارتر است. اگر پیش او مالی، خبری، سرّی، رازی، ناموسی، پولی، چیزی، هر چیزی که پیش او بگذاری و به او اعتماد کنی هرگز به اعتماد تو خیانت نمیکند ولو این که تو شیعه و اصلا مسلمان نباشی، یک کافری باشی که آمدی پیش او امانت گذاشتهای. یک چیز خصوصی از تو فهمیده، به او بگویی این را کسی نفهمد، مطمئن باشد که دیگر کسی او را نمیفهمد. «و أصدقْنا فی الحدیث» و از همه ما راستگوتر و کاردرستتر است. خب این یک حدیث.
فرمودند شیعه حقیقی اهل بیت(ع) کسانی هستند که همه میتوانند در مورد جان و مال و ناموس و همه چیزشان به راحتی به او اعتماد کنند ولو مسلمان نباشند ولی به او اعتماد میکنند. شیعه یک انسان قابل اعتماد است و به هیچ وجه خیانت در هیچ امانتی نمیکند.
دو؛ «اصدقُنا للحدیث» شیعه در بازار دروغ میگوید، نه در خانه دروغ میگوید، نه در عالم سیاست دروغ میگوید. شیعه حسین فرمودند مثل حسین(ع) صادق است. «لَنحبّ من شیعتنا» بین آن کسانی که خودشان را شیعه ما میدانند ما آنهایی را دوست داریم، عاشق آنهایی هستیم که «من کان صدوقاً وفیّا» دوتا خصلت دارند. زیاد راست میگویند ولو به شوخی دروغ نمیگویند. شوخی میکنند، ولی شوخیهایی بر اساس دروغ، فریب، خیانت نمیکنند. «صدوق» یعنی زیادی صادق هستند. دوم این که «وفیّ» باوفا هستند. وقتی با یک کسی رفیق میشوند و پیمانی میبندند تا اوضاع خراب میشود او را رها نمیکنند، در بدترین شرایط به تعهداتشان عمل میکنند. شیعه وفیّ است، اگر جایی تعهد داد، قول داد و امضاء کرد دیگر پای آن میایستد. مثلاً الآن یک معاملهای میکنی، معامله به سود توست، قرارداد را بستی، ولی هنوز تحویل ندادی، یک مرتبه قیمت سه برابر شد، خیلیها زیر آن میزنند و بهانهای درمیآورند. فرمود ولی شیعه میگوید نه، من تعهد دادم، ضرر میکنم ولی تو سود میبری ولی من سر حرفم و پای امضایم میایستم من جنس خود را فروختهام. فرمود در بازار شیعه بیوفا و نامرد نیست. اگر یک جایی مظلومی را میبیند، محرومی را میبیند، نمیگوید به من چه من بروم، بلکه باوفا و با معرفت است. خب امام(ع) فرمودند ما از بین آن کسانی که میگویند شیعه ما هستند و به زیارت میآیند و محبت ما را دارند و برای ما عزاداری میکنند، ما از بین آنها، آنهایی را دوست داریم که حقیقتاً شیعه هستند یعنی صدوق هستند زیادی صادق هستند، دوم این که وفادار و بامعرفت هستند و نامرد نیستند. «ثم قال» بعد امام(ع) فرمودند «إن الله تبارک و تعالی خصّلَ الانبیاء من مکارم الاخلاق» خداوند در قرآن، کرامتهای اخلاقی را به انبیاء تخصیص داد و گفت این انبیاء و پیامبران ، الگوهای شما در زندگی هستند مثل اینها زندگی کنید. پا جای پای اینها بگذارید، در خط انبیاء حرکت کنید. بعد میگوید از امام سؤال کردم این تعبیری که میفرماید خداوند در قرآن، انبیاء را الگوی اخلاقی ما قرار داد، «قلتْ جعلت فداک و ما هی» این اخلاق چیست؟ شروع کردند یکسری اخلاقیات را شمردند، از جمله «و صدق الحدیث» خبر میدهد، خبر دروغ پخش نمیکند، شایعات پخش نمیکند. چیزی که یقین ندارد درست است و راست است به دیگران منتقل نمیکند. در مسائل سیاسی، در مسائل اجتماعی، در فامیل، در خانواده، در صنف و بازار، راجع به کسی دروغ نمیگوید. راجع به خودش دروغ نمیگوید. راجع به کالا و خدمات خود دروغ نمیگوید. الآن بازارهای ما این مصیبت را دارد که طرف ممکن است زیارت امام حسین(ع) هم بیاید، جنسی هم که میفروشد در آن تقلب کند. ماشین را میگیرد تعمیر کند یا موبایل را تعمیر کند یک انگولک میکند که مثل قبل یا خرابتر از قبل تحویل میدهد. اینها خلاف صدق و امانت است. هم خیانت در امانت است هم خیانت در صدق است. زیارت هم میرود، لباس سیاه هم در عاشورا میپوشد! جنس را به دو برابر و نیم یا دوبرابر قیمت که لازم است میفروشد. کالای خراب را به ریش طرف میاندازد! در یک روایتی دیدم که فرمودند شیعه، کسی است که چطوری وقتی میخواهید یک چیزی را بخرید، چقدر برانداز میکنید که عیب نداشته باشد و سالم سالم باشد، وقتی میخواهید بفروشید باید همین کار را بکنید، فرمودند و الا شیعه نیستید.
دیدید مثلاً میخواهید ماشین بخرید تمام جای آن را سرک میکشید، موتورش چطور است، چقدر کار کرده، تصادف نکرده باشد، ولی وقتی که میخواهید همان را بفروشی ده بار تصادف کرده میگویی آقا این را یکجوری رنگش کن بیندازیم برود! یکجوری دستکاری کن شماره کنترش را عوض کن! فرمودند شما شیعه نیستید خائن هستید. شیعه کسی است که همانقدر که میخواهد کالایی را بخرد دقیق است که این درست باشد، سالم باشد وقتی میخواهد بفروشد دقت کند همان مقدار سالم و درست باشد و اگر عیبی دارد شیعه به خریدار میگوید. میگوید این اینقدر میارزد ولی چنین عیبی هم دارد اینقدر از قیمت آن کم میشود. فرمودند و الا شیعه ما نیستید. و ما شفاعت شما را نخواهیم کرد. حالا هرچقدر میخواهی به زیارت برو.
از اینجا من میخواهم وارد بحث آسیبشناسی قضایای کربلا بشوم که چه شد امام حسین(ع) بین دهها و صدها هزار شیعه تنها ماند؟ از کل آن جماعات شیعه 70 نفر بودند، نصف آن هم که اهل بیت(ع) او هستند. بنیهاشم هستند. یعنی از کل امت اسلام و از کل جماعت دهها هزار و صدها هزار جماعت شیعه، و غیر از اهل بیت و بنیهاشم 30- 40 نفر بیشتر نیامدند. چه شد که اینطور شد؟
ما مدام میگوییم ما اهل کوفه نیستیم! این را بدانید کوفه، در بین تمام شهرها از همه شیعهتر و محبّ اهل بیت(ع) بیشتر بود. کوفه، انقلابیتر شهر بود. کوفه 20 سال قبل از کربلا، شاهد حکومت علی(ع) بود. آنها فرق معاویه و علی، فرق حسن و حسین(ع) را با معاویه و یزید را میفهمیدند. مردم کوفه، مردمی بودند از ما و شما انقلابیتر! وقتی هم به امام حسین(ع) نامه نوشتند صادقانه نوشتند و قصد کلاهبرداری نداشتند. آمار هست که تا 40 هزار نامه نوشتند که هر نامهای را 5 نفر، 10 نفر یا 30 نفر امضاء کردند. متوسط آن را بگیرید یک ارتش 200 هزار نفری شهادت طلب بودند. از کوفه و مناطق اطراف کوفه و قبائل اینها به امام حسین(ع) نامه نوشتند و گفتند ما آماده قیام هستیم. ما میخواهیم انقلاب را شروع کنیم اما هیچ کس برای رهبری شایستهتر از شما نیست. ما از شما خواهش میکنیم تشریف بیاورید درختها رسیدند، میوهها رسیدند وقت چیدن آن است. این حکومت را به راحتی میشود ساقط کرد. و واقعاً هم همینطوری بود.
بعضیها فکر میکنند کوفه یک شهر معمولی بوده، دوتا شهر مرکز کل اسلام بود. کوفه و دمشق. جهان اسلام یک امپراطوری و بزرگترین ابرقدرت جهان شده بود. از مرزهای هندوچین تا شمال آفریقا و جنوب اروپا همه سرزمین اسلام بود. اینها به علیبنابیطالب(ع) رسید. وقتی امیرالمؤمنین(ع) خلیفه شدند ابرقدرت جهان بود و ایران ما یک استان آن بود. بعد این حکومت 20 سال دست معاویه افتاد! بعد خلاف تعهدات آن میخواست به یزید منتقل کند که امام حسین(ع) قیام کردند. امام حسن(ع) شهید شدند تا امام حسن(ع) بودند معاویه جرأت نکرد، وقتی امام حسن(ع) را شهید کردند شروع کرد پروژه جایگزینی انتقال به نسل دوم بنیامیه که دیگر امام حسن(ع) نبودند بعد از امام حسن(ع) معاویه جرأت کرد و این کار را علنی کرد. البته قبلاً مخفیانه بود، و امام حسن(ع) هم فرموده بودند این دارد توطئه میکند اما اقدام را بعد از امام حسن(ع) جرأت کرد که بکند و فکر نمیکرد که امام حسین(ع) قیام مسلحانه کند و یک چنین حرکت عظیمی بوجود بیاید. سیدالشهداء(ع) که حرکت کردند و آن مسائل پیش آمد.
حالا کوفه از دست حکومت خارج شد و آزاد شد قبل از این که امام حسین(ع) برسد. همین که جناب مسلم رفت، قیام کردند و شهر از دست یزید خارج شد. کوفه، مرکز شرق جهان اسلام بود، دمشق مرکز غرب جهان اسلام بود. اگر کسی کوفه را میگرفت یعنی نصف تا دو سوم کل حکومت اسلامی را گرفته بود. لذا کوفه یک شهر معمولی نبود که حالا بگویید که بیعت کوفه مگر چقدر مهم بود؟ خیلی مهم بود. کوفه، بعد از دمشق که پایتخت است اصلیترین شهر در جهان اسلام بود و کسی که کوفه را میگرفت یعنی کل شهر در اختیار او بود و کوفه آزاد شد و بعد آن اتفاقات افتاد. حالا آن اتفاقاتی که افتاد چندتای آن را من به شما بگویم که ببینید این کوفیان که میگوییم ما اهل کوفه نیستیم واقعاً خیلی معلوم نیست که ما اهل کوفه نباشیم! در آن موقعیت و شرایط قرار بگیریم فریب، بازی، ارتباطات، جوسازی، ترس، ارعاب، بعد آدمهای مهم جلودار، یک مرتبه خیانت کنند، خب خیلیها چشمشان به آن بزرگان است وقتی میبینند این برگشت یک عده مذهبی سطحی، خرمقدس، نمیفهمد که بین حسین(ع) و این، چه کسی درستتر میگوید و چه کسی اسلامیتر است؟ یک عده هم که مذهبینما هستند و همیشه نان به نرخ روزخور هستند. طرف میبیند هم عاشورای امام حسین(ع) میآید آش نذری میدهد و سینه اش را میزند و هم جداگانه باز عرق میخورد، ربا میخورد و مال مردمخوری میکند. زیر علَم شاه و صدام سینه میزند، طرف آمریکا و اسرائیل را میگیرد و... آن زمان همین مسائل اتفاق افتاد. من فقط یکی دو نمونه از اتفاقات آن زمان را عرض کنم. ببینید همین الآن هم این اتفاقات بیفتد معلوم نیست کی به کی است؟ همین راهپیمایی اربعین که خدا از همه قبول کند با این مشکلات و با این گرما، پیادهروی، پاهایتان تاول زده، مخصوصاً پیرزنها، بچههای کوچک، پیرمردها، آدمهای مریض آدم میبیند که با چه عشقی میآید و از اول تا آخر با خودش زیر لب نجوا میکند و حسین حسین میگوید، خب خیلی از این جماعت کسانی هستند که اگر زمان امام حسین(ع) بودند حتماً به امام حسین(ع) ملحق میشدند. اما همه اینطور نیستیم! یک مقدار تشنگی، گرسنگی، گرما، خطر، تهدید، و... اضافه شد کمکم آب میرویم! 30 تا جنازه ببینید تکه تکه افتاده، بعد عطش آمده آب نیست، بعد خیمهگاه نیست، هیچ کدام این موکبها نیست، بعد میبینید کم میشود. قبلاً پیادهروی اربعین که در هزار سال اینطوری نبوده، الآن آدم هوس میکند که بیاید از بس که زیباست. هر طرف که نگاه میکنید زیبایی است واقعاً «ما رأیت الا جمیلا» در این راهپیمایی اربعین صدق میکند. بعد هم الحمدلله همه جا امکانات هست، نه گرسنه میشویم، نه تشنه میشویم، نه بیجا میمانیم، نه تنها میمانیم، این مسیر را تنها در شرایط میآمدند، خطر هم بود، صدام هم هرکس را در راهپیمایی اربعین میگرفت میزد و میکشت! دست و پایشان را قطع میکردند. این شیعیان عراقی خیلی این مسیر را سخت طی میکردند. هر سال در این مسیرها کشته و جانباز و اسیر میدادند. موکب هم در کار نبود. یک لقمه نان و پنیر باید برمیداشت و پیاده این مسیر را میآمد. علمای نجف، شیعیان میآمدند. خب این اتفاقی که دارد میافتد واقعاً همهمان میدانیم که در تاریخ بیسابقه است، در جهان هم بینظیر است. میدانید هیچ جای تاریخ در شرق و عالم ثبت نشده و به احتمال قوی نخواهد هم شد که 20 میلیون آدم از 70- 80 کشور جهان، حتی غیر شیعه، حتی غیر مسلمان بینشان پیدا میشود، حتی آدم بیدین، یک جمعی بودند داشتند میآمدند اینها مذهبی نبودند حتی مسیحی هم نبودند گرایشهای چپ داشتند، گرایشهای سوسیالیستی داشتند ولی گفتند از حسین شنیده بودند که با هفتاد نفر جلوی سی یا صدهزار ایستاده، گفتند این الگوی انسان امروز است، در این جمع هم پیاده دارند میآیند، ایمان هم ندارند، کمونیست هستند. در همین جمع، یکی دوتا از اعضای کنگرة آمریکا آمدهاند! که قبلاً در کنگره بودند. یک خانم سیاهپوستی است که گفت ما شنیدیم در دنیا چنین چیزی وجود ندارد این حسین کیست؟ بعد از هزار و چندسال 20 میلیون آدم اینطوری راه میافتند؟ در این جمع، الآن مسیحی هست، یهودی هست، در این جمع یکی از دوستان گفت زرتشتی دیدم هست، در این جمع کمونیست هست، در این جمع لیبرال از غرب آمده هست! دانشگاهی بودایی هست، میگویند اسلام چیست؟ شیعه کیست؟ حسین کیست؟ من یکی دو سال پیش همین اربعین آمدم بعد رفته بودم سمیناری آن طرف دنیا بود، همه غیر مسلمان بودند اصلاً مذهبی نبودند، همه تیپهای روشنفکر و پروفسورهای دانشگاهی و... وقتی من از امام حسین(ع) و اربعین گفتم، گفتم حسینبنعلی شهید شده، اینها فکر کردند امام حسین(ع) در همین جنگهای اخیر عراق ایشان شهید شده است بعد گفت چطور ایشان 10- 20 میلیون طرفدار دارد. اولاً هرچه میگفتم 10 میلیون – 20 میلیون باور نمیکرد گفت شما معنی 20 میلیون را مثل این که نمیدانید چیست؟ گفتم شما معنی حسین را نمیدانید چیست، ولی من 20 میلیون را میدانم چیست! گفت آخر یعنی چه 20 میلیون؟ بعد فکر کرد ایشان در همین جنگهای اخیر کشته شده است، گفتم هزار و چندصد سال پیش ایشان شهید شده است. گفت هزار و چندصد سال پیش یکی رفته، حالا 20 میلیون آدم راه افتادهاند؟ گفت شما چیزی دارید اگر ما داشتیم با آن دنیا را فتح میکردیم! شیعه چیزهایی دارد که هیچ کس در عالم ندارد. خب یکیاش همین امام حسین(ع) است. در عین حال، امام حسین(ع) شیعه حسین(ع) همیشه تحت فشار و شکنجه و آزار و تحت تعقیب و بازدداشت و قتل عام بودند. میدانید در این هزار سال چقدر فقط میخواستند امام حسین را زیارت کنند؟ بین راه، کشته شدند، قتل عام شدند. از زمان متوکل، که مزار سیدالشهداء(ع) را آب بستند و کل آن را زیر آب بردند، منطقه را کشاورزی و دارودرخت کردند که گم شود! شیعه، نشانهگذاری کرد از اینجا به صد متر، از اینجا به سی متر، مختصات این است، نسل به نسل، گفت مگر ما میگذاریم که حسین را غرق کنید؟ حسین شما را غرق میکند. نگذاشتند که فراموش شود. دورانی رسید که زائر امام حسین(ع) میآمد میگفتند باید نصف اموال یا کل اموال خود را بدهی تا بگذاریم بروی! میگفت نصف اموالت را بده، میگفت کل اموالم را میدهم. دورهای رسیده که زائر امام حسین(ع) آمده گفته باید بگذاری دستانت را قطع کنیم تا بگذاریم بروی، دستانش را جلو آورده گفته دستانم را قطع کن! دستانش را قطع کردند بعد به زیارت رفته است! شیعه، اینگونه پای حسین(ع) ایستاد. اشک شیعه، نگذاشت که خون حسین(ع) خشک بشود.
و اما به چه روشی آمدند. 10- 20 نوع تاکتیک داشتند که من فقط یکی دوتای آن را عرض میکنم. 7- 8 قشر در تنها ماندن حسین(ع) نقش داشتند، و همهشان هم ادعای اسلام و مسلمانی و مذهبی و حتی شیعی بعضیهایشان داشتند. یک قشر، اشراف و سرمایهداران و دزدها و خرمیلیاردهای کوفه و بصره بودند. تطمیع اشراف و سرمایهداران نقش خیلی مهمی داشت. یک تیپهایی هستند که اساساً ضد دین یا لامذهب هستند و اهل فسق و فجور، بعضیهایشان هم نه مذهبی هستند، اهل شراب و زنا نیستند، پایش بیفتد دهه عاشورا هم میگیرند عزاداری هم میکنند، اما هدف اصلی آنها در زندگیشان خوشگذرانی، تمول و سود است. هرجا ببیند که در آن پول هست، هستند. اگر جایی پول نباشد نیستند. مذهب پول به جای خداپرستی، طلاپرستی و دلارپرستی! اگر پول در کار مذهب بود مذهبیاند! اگر پول توی لامذهبی بود لامذهب هستند! هم زیارت امام حسین(ع) میرود و هم عیاشی سواحل مدیترانهاش را میرود! هم آش نذری میدهد هم ربا میخورد! هر دو را هست! در هر دو مورد پای کار است. روششان و هدفشان غارت دسترنج دیگران است نه مذهبیاند نه ضد مذهب هستند. در واقع هورهوری مذهب و لامذهب هستند. با حسین(ع) بیعت میکنند ورق برمیگردد، به یزید تعظیم میکنند! اگر راحت باشد با حسین(ع) بیعت میکنند، اگر مشکلات داشته باشد بیعت را میشکنند! اصلاً از اول هم برنامه ندارد که به امام حسین(ع) خیانت کنند، برنامهشان خیانت نیست، هیچ برنامهای ندارد جز منافع خودش! فرق نمیکند برایش شاه باشد، خمینی باشد، صدام باشد، وضعیت الآن عراق باشد، کربلا و نجف زیر چکمهی صدام و آمریکاییها و اسرائیلیها باشد یا مثل الآن آزاد شده باشد، مکه و مدینه زیر چکمهی آل سعود و آمریکا و صهیونیستها باشد یا نباشد، ما زیارتمان را میرویم. شاه باشد ما زیر شاه میرویم زیارت حضرت معصومه(س)، زیارت امام رضا(ع)، شاه هم نباشد باز میرویم! ما یک تیپ اینطوری داریم که خیلی در مظلومیت حسینبنعلی(ع) نقش داشتند. اینها میخواهند کسی مزاحم منافع مادی اینها نباشد. با باندهای ثروت و قدرت در ارتباط باشند یا مستقیم نفوذ کنند یا یکجوری به اینها وصل شوند، با عروسی و دامادی و با معامله، یا مثلاً آقا یک باغ خوبی داریم بیایید اینجا استراحت بکنید و... دنبال همین کارها هستند میخواهد زمان شاه باشد یا زمان خمینی فرقی نمیکند. بعضی از اینها را دیدید مثلاً میرود دنبال وزیرها، وکیلها، استاندارها، شورای شهر، شهردار، قاضیها، پیدا کند که آقا یک باغ خیلی خوبی داریم یا شمال یک ویلایی هست تشریف بیاورید در خدمت شما هستیم. زمان شاه هم باشد همین کار را میکنند! الآن هم همین کار را میکنند. میخواهم توضیح بدهم که متوجه شوید چه تیپ آدمهایی هستند. هرجا صحبت توحید و صحبت عدالت است اینها مخالف میشوند. با امام حسین(ع) هستند به شرط این که صحبت از عدالت نشود! صحبت برادری و برابری نشود، صحبت مبارزه با ربا و مال حرام و زراندوزی نشود! طبیعی است که اینها ولایت اهل بیت(ع) را نمیپذیرند. چون ولایت اهل بیت(ع) جدا از عدالت اجتماعی و اقتصادی نیست. با زبان میگویند ولی در مقام عمل، وقتی کار به عاشورا و کربلا برسد کاملاً در آن صف میروند! اینها زیر بار یزید و عبیداللهبنزیاد میروند، زیر بار حسین و علی(ع) نمیروند. ببینید همین عبیداللهبنزیاد که یزید او را فرستاد به کوفه و گفت سریع برو کوفه سقوط کرده پس بگیر تا حسین نرسیده به کوفه، کوفه را پس بگیر. اگر حسین پایش به کوفه برسد، دیگر کوفه را نمیشود گرفت. این اول آمد بصره و از بصره به کوفه آمد. از بصره چه کسانی با او راه افتادند آمدند؟ یک عده از همین اشراف و سرمایهداران به اصطلاح مذهبی بصره! که بعضی از اینها قبل از این قضایا مدعی بودند که با اهل بیت هستند. یک عده هم وقتی وارد کوفه شد، بزرگان بازار، پولدارها، سران قبایل و اشراف به استقبال او آمدند. اول که همه فکر کردند او امام حسین است، با لباس امام حسین(ع) آمد! بعد که فهمیدند جمعیت جمع شد که به مقرّ حکومت حمله کنند و ابنزیاد را بیرون بکشند چه کسانی نگذاشتند؟ چه کسانی حفاظت کردند؟ چه کسانی اجازه ندادند سقوط کند؟ که اگر عبیداللهبنزیاد همانجا سقوط کرده بود و شاید قضایای کربلا پیش نمیآمد. کاری شد که مسلم شهید شد و عبیدالله بر کوفه حاکم شد. چندتا قشر در این قضیه نقش داشتند. یکی همین تیپها هستند بعضیها از بصره با او آمدند و بعضیها در بصره فهمیدند عبیدالله از طرف خلیفه هست به او محلق شدند. از آنها پرسیدند که شما هم جزو اینهایی بودید که نامه به حسین نوشتید؟ بعضیها سکوت کردند و سرشان را پایین انداختند و بعضیها هم به دروغ گفتند نه ما نبودیم! شنیدید که عاشورا به بعضی از اینها امام حسین(ع) گفت شما به من نامه ننوشتید؟ گفت نه آقا من کجا نامه نوشتم؟ امام حسین(ع) هنوز نامههای شما همراه من است! نمیخواهید، ترسیدید، پشیمان شدید من به کوفه نمیآیم اما مبارزه را ادامه میدهم به جای دیگر میروم، کوفه نمیآیم، من نمیخواهم شما را به زور وارد این درگیری کنم شما دعوت کردید بیایم. ترسیدید پشیمان شدید و خیانت کردید؟ خیلی خب، بگذارید من برگردم من کوفه نمیآیم برمیگردم به جای دیگری میروم ولی دست از مبارزه برنمیدارم اما کوفه را بخاطر این که شما گفتید داشتم میآمدم.
یک قشری داریم که به آنها میگویند «هَمَجُ الرّعا» پشهها را دیدید که در نور چراغ دسته پشه چطوری میآید؟ یک مرتبه همه با هم میآیند اینطرف، دو لحظه بعد یک مرتبه همه پشهها با هم میروند آن طرف؟ این را میگویند. امام(ع) میفرمایند که بعضی از مردم، حتی بعضی از پیروان ما، مثل این دستههای پشه هستند یک مرتبه میروند چپ، یک مرتبه کور همه میآیند راست! یک دفعه سر سفره رفاه هستند، یک جا داغ میکنند جوگیر میشوند نامه مینویسند شعار میدهند یا مرگ یا حسین! یک جا هم میایستند همینطور نگاه میکنند و من کشته میشوم اینها گریه میکنند. ولی هیچ کار دیگری نمیکنند. در نبرد امیرالمؤمنین(ع) با معاویه در صفین، نقل کردند یکی از این اصحاب، این ابوهریره، مدام میرفت توی آن اردوگاه دوباره میآمد توی این اردوگاه، به او گفتند بالاخره شما با کی هستید؟ چطوری هستی یک پایت آنجاست یک پایت اینجاست؟! گفت ناهار سر سفره معاویه میچسبد، نماز پشت سر علی! من ناهارهایم را آنجا میخورم و نمازهایم را میآیم اینجا!
مجمعبنعبدالله آئزی، از یاران سیدالشهداء(ع) وقتی که کوفه حکومت نظامی میشود، کودتا میشود، مسلم شهید میشود و عبیدالله حاکم میشود تمام جادهها و اطراف کوفه محاصره میشود و حکومت نظامی میشود که کسی از کوفه به کربلا نرود که به امام حسین ملحق شود، یک عدهای مخفیانه به سختی از راههای مخفی فرار میکنند و خودشان را به امام حسین(ع) میرسانند که یکیشان ایشان است. ایشان با سه نفر دیگر از 10 تا کمین دژبانی و نگهبان رد میشود و خودش را به سیدالشهداء(ع) میرساند. امام حسین(ع) از ایشان میپرسند که آخرین اخبار کوفه چیست؟ وضع چه خبر است؟ تعبیر او را دقت کنید میگوید اشرار و ناس، بزرگان، رؤسای قبایل، اشراف و سرمایهداران بزرگ، بعضی از این محدثین و آخوندهای مطرح، رؤسای قبائل، همه را عبیدالله خرید! هرچه خواستند به آنها پول داد!
یک وقت از رفقای ما حساب کرد این مقدار پولی که به بزرگان نه، به آدمهای عادی دادند چقدر سکه و طلا دادند که این طرف باشید نروید و حسین را رها کنید، ایشان گفت حساب کردم با پول امروز پولی بیش از 15 تا 20 میلیارد تومان میشود! حالا شما خودتان را در آن شرایط احساس کنید، چک و سفته دارید، اجاره خانه دارید، اهل و عیال دارید، حالا ما هم نرویم بالاخره بقیه میروند، حالا شما حساب کنید که فقط 15 میلیارد تومان به من میدهند که کربلا نروم! چکار میکنی؟ باز هم میگویی ما اهل کوفه نیستیم؟ گفت بیا این 20 میلیارد تومان برو زندگی کن، زندگی، امکانات، 5تا خانه بخر، بچههایت را عروس و داماد کن، هیچ کاری نمیخواهم بکنی فقط به کربلا نرو! خب اگر بخواهم بروم چه؟ اگر بخواهی بروی هم نمیگذاریم بروی اینجا زنده زنده تکه پارهات میکنیم. و همین کار را هم کردند. دهها نفر را جلوی قبایلشان سر محل، زنده در آتش سوزاندند یا زنده اینها را شقه میکردند پایش را قطع میکردند دستش را قطع میکردند تا اینها بمیرند. 40- 50 تا جنازههای اینها را به الاغها بستند که در کوچههای کوفه این جنازهها را راه ببرند! یک مرتبه اینهایی که بیعت کرده بودند دیدند مثل این که قضیه شوخی نیست جدی است! گفتند هرکس خبردار بشویم که به حسین ملحق شده یا میخواهد بشود، خانههایتان را به آتش میکشانیم ناموس شما برای ماست! تمام اموالتان مصادره میشود، غارت میشود و طائفه و قبیلهتان تا آخر سهمشان از بیتالمال قطع میشود و تا نسلهای بعد هم نمیگذاریم راحت اینجا زندگی کنید! دوتا راه دارید میخواهید تکه تکه و بیناموست کنند یا میخوای 15 میلیار، 20 میلیارد نقد به تو بدهند؟ بین این دوتا انتخاب کن! حالا شما در آن شرایط باش ببین چه کار میکنی؟ ما اهل کوفه نیستیم!
این آمد امام حسین(ع) به او گفت آخرین اخبار کوفه چیست؟ گفت «اشراف و ناس فقد رُوِمت رشوتهم» تمام بزرگان شهر را یکی یکی بازدداشت کردند و به همه رشوههای کلان دادند. گفت چند سکه میخواهی؟ یا سکه میگیری یا اعدام میشوی! نه این که یا سکه میگیری یا برو هر کاری خواستی بکن! یا سکه یا اعدام! میگوید «اشراف الناس» بزرگان را همه را رشوه دادند و ترساندند «و مُلئت قرائرهم» کیسهها پر شده، حسابهای بانکی پر شد. جیبها همه پر شد «و یستمال لهم» بزرگان و رئیسان و صاحبان زر و زور و تزویر، اینها هم خط عوض کردند. همه آن طرفی غش کردند «و یُستخلص نصیحتهم» دیگر صحبت فایدهای ندارد. ما با هر کدام از اینها، سراغ چندنفرشان رفتیم و گفتیم دارید بین بهشت و جهنم، بین دین و دنیا دارید انتخاب میکنید! گفت ای بابا مگر من چه نقشی دارم؟ من چه کارهام؟ برو با بقیه صحبت کن! طرف آمده زن او دستش را میگیرد و میگوید کجا میروی؟ من نامه نوشتم به امام حسین(ع) گفت خب بقیه هم نوشتهاند. گفت خب بقیه خیانت کردند، گفت ای بابا تو سر پیازی یا ته پیازی! حالا تو یکی میخواهی بروی کربلا مثلاً میخواهی چه غلطی بکنی؟ ببین همه رفتند به خانههایشان، همه رفتند. «یستخلص نصیحتهم» ما هرچه با اینها حرف میزنیم دیگر فایدهای ندارد. دنیا جلوی چشمشان را گرفته است. یک عده هم ترس. همه یا ترس یا طمع! همهشان بزرگان و صاحبان قبائل و رؤسای آنها همه علیه شما شدند. «و اما سائرالناس» اما تودهی مردم، آنها چه؟ «فإنّ افئدتهم تَهوی إلیک» همه تودههای مردم قلبشان با شماست دارند خون گریه میکنند ولی ترسو هستند همه میترسند. آن بالاییها خیانت کردند، فروختند، مردم ناراحت هستند، شما را دوست دارند، ولی ترسیدند. حاضر نیستند جانشان را بدهند.
سلیمانبنصُرد، که ایشان یک لغزشهایی قبلاً زمان امام حسن(ع) داشت، در قضیه کربلا هم آن وقت و لحظهای که باید میبود نبود، ولی بالاخره جزو شیعیان و محبّین بود. ایشان قیام کرد و رهبر توّابین بود که خودش و توابین برای انتقام خون حسین(ع) به شهادت رسیدند با شعار «یا لثارت الحسین» ولی خب شما با این همه جمعیت آمدید ولی دیر آمدید! اگر با نصف این جمعیت در کربلا بودید و فضای کوفه را میشکستید فضای کوفه عوض میشد. حالا با چند هزار جمعیت آمدید ولی فایده ندارد، حسین رفته است! ورق برگشت! فقط خودتان کشته شدید. سیلمانبنصرد میگوید به شما بگویم قاتلان حسین چه کسانی بودند؟ «قَتَلَتُ الحسین اشراف اهل الکوفه» تمام این بزرگان و ثروتمندان و رؤسای قبایل و بعضی از این محدثین و حدیثگوها، همینها قاتل بودند. چون اگر اینها خودشان را نمیفروختند و نمیترسیدند، ملت میایستاد. ملت دید بزرگان همه ترسیدند یا خودشان را فروختند، مردم ردهی پایین چه میفهمد هرکس فکر خودش هست! اصلاً عقلش دست نمیدهد که تا کجا...
شیخ مفید میگوید وقتی که ابنزیاد وارد مسجد شد، نگهبانان و نیروها، حتی بزرگان بصره و کوفه را گفت همه باید با هم بیایید، هرکس نیاید اعدام میشود. گفتند ما نامه نوشتیم به حسین و شرمندهایم، حالا او را کمک نکردیم و خیانت کردیم بگذارید حداقل کنار شما نیاییم! گفت شما بیش از همه و قبل از همه غلط کردید، باید جلوتر از همه بیایید! جاده صافکن هستید. کربلا هم باید بیایید و اولین تیرها به سمت حسین را شما باید بزنید! همهتان باید بیایید. مگر من میگذارم! فردا بگویند من این کار را کردهام و شماها نبودید! «خرج عبیدالله بن زیاد و معهُ اشراف الناس» عبیدالله وقتی آمد تمام بزرگان کوفه با او آمدند. خدم و حشم او، پلیسها و نگهبانان همانها بودند. آنجا در دارالعماره وقتی که محاصره شده، همینها کنار او هستند که میروند با مردم کوفه حرف میزنند، ملت هجوم آوردند وقتی فهمیدند این حسین نیست و عبیداللهبنزیاد است و با لباس و آرم امام حسین(ع) آمده و به استقبال او رفتند، جمعیت آمد، محاصره کرد که قیام کند و کاخ و مرکز حکومت را آزاد کند و او را بازدداشت کنند. دو گروه مردم را فریب دادند یکی همین گروه بودند، همین تیپها که عبیدالله اموال بسیاری به آنها بود.
و یک تیپ آدمهایی که مثل شُریح قاضی مذهبینما بودند! شُریح کیست؟ شریح، زمان خلیفه دوم قاضی بوده، زمان خلیفه سوم عثمان قاضی شد، زمان امیرالمؤمنین(ع) قاضی است، پدرش هم معلوم کیست؟ به او میگویند زیادبنابیه، یعنی زیاد پسر پدرش! یعنی معلوم نبود پدرش کیست. این آدم خیانت میکند و امیرالمؤمنین(ع) نمیتوانست او را بردارد، شرایط جوری بود که نتوانست او را بردارد. میگویند که عمربنسعید، به امام حسین گفته بود «یا حسین عَما تتقالله» از خدا نمیترسی؟! امام حسین را نصیحت میکند! «تخرج من الجماعه» از جامعه زدی بیرون «و تُفرّق بینها هذه الامه» مردم را به جان هم میاندازی؟
شُریح کیست؟ شریح کسی است که در ابقاء عبیداللهبنزیاد نقش داشت. شریح قاضی کوفه بوده، زمان هر چهار خلیفه، از عمر به بعد خلیفه بوده است. قاضی کوفه بوده، الآن هم قاضی کوفه است. 40 سال سابقه قضایی و قضاوت دارد. نمازشب خوان! شُریح کسی است که گفت ناودان خانهام، مردم ناودان خانههایشان را به کوچه میگذارند، این آب فاضلاب خانهشان به کوچه میرود و مزاحم حقالناس است، ناودان خانه من را در حیاتم برگردانید که مزاحم حقالناس نباشد! دقت کنید. این آدم فتوای قتل حسین(ع) را میدهد. این آدم وقتی که طرفداران هانی، قبیلهی هانی آمدند گفتند هانی کجاست؟هانی بازدداشت بود. گفتند شنیدیم هانی آنجا شهید شده، گفتند نه زنده است. شُریح گفت اگر من بروم ببینم زنده است به شما بگویم زنده است باور میکنید؟ گفتند بله. رفت و آمد گفت زنده است! بروید خطری او را تهدید نمیکند. و این حرف او باعث شد که آنها رفتند، و الا میرفتند داخل، و کار عبیدالله تمام میشد! شُریح شهادت داد گفت من شهادت صادقانه میدهم عندالله مسئول نباشم، نگفت هنوز زنده است و میخواهند الآن او را بکشند! گفت هانی زنده است سالم است، خاطرتان جمع بروید. و همین باعث شد که هانی تنها ماند. لحظه آخر گفت اگر الآن 10 نفر اینجا بودند من اینها را سرنگون میکردم ولی دیگر هیچ کس از قبیله او نمانده بود و رفت. شمر 16 بار پیاده به زیارت مکه رفته است. شما پیاده از نجف به کربلا آمدید، شمر از عراق تا مکه، یا از مدینه یا از عراق 16 بار به زیارت خانه خدا حج رفته است. خیلی مراقب باشیم. اینها خیلی ارزش دارد، ولی ملاک، فقط اینها نیست. همین شُریح و همین شمر، که همهشان به عنوان متدینین بودند، همینها نقش اصلی را در فریب افکار عمومی و در فریب دادن مردم مذهبی و در تنها ماندن امام حسین(ع) را داشتند! الآن هم همین خطر وجود دارد.
والسلام علیکم و رحمهالله.
هشتگهای موضوعی