شبکه افق - 23 شهریور 1397

کربلا؛ مصاف "حزب الله" در برابر "حزب ثروت" و "حزب قدرت"

تعریف شیعه در موکب پیاده روی اربعین - عراق - 1396

سلام عرض می‌کنم محضر خواهران و برداران عزیز که کربلا هستید و ده‌ها کیلومتر به عشق امام حسین(ع) آمدید. بعضی پاهایتان مجروح است. هیچ راهپیمایی‌ای در تاریخ بشر، شبیه این راهپیمایی نبوده است. در هیچ نقطه‌ای از جهان هم امروز یک چنین تجمع سیار، عاشقانه و جمعیت بیش از 20 میلیونی ظرف چند هفته در این مسیر هست در هیچ نقطه‌ای از جهان نه دیده شده، نه قبلاً دیده شده، نه امروز و نه در آینده دیده خواهد شد مگر در همین مسیر و با همین ایده‌ها. اگر یک هزارم این جمعیت در یک مسیری، یک هزارم این مسیر، برای یک هدف مادی حرکت می‌کردند و بکنند، هزاران دعوا و درگیری بین‌شان پیش می‌آید. در تمام این مسیر، میلیون‌ها آدم در حرکت هستند، از ده‌ها قومیت و ملیت و نژاد، حتی از مذاهب و ادیان مختلف. و بخصوص شیعیانی از ده‌ها کشور، که زبان یکدیگر را هم نمی‌دانند اما حتی یک اصطکاک، یک جر و بحث، یک من یا تو در این مسیر دیده نمی‌شود. یک حرکت الهی، در سخت‌ترین شرایط، دوستانه‌ترین و عاشقانه‌ترین و انسانی‌ترین روابط بر آن حاکم است.

نکته‌ی دوم این که به یاد می‌آورم دوران جنگ را که شب‌های عملیات، با شعار حسین حسین و کربلا بچه‌ها به خط می‌زدند، خب یک عده‌ای شهید و یک عده‌ای مجروح. بعضی از مجروحین به بچه‌هایی که جلوتر می‌رفتند می‌گفتند اگر رفتید کربلا به اباعبدالله بگویید ما به عشق تو آمده بودیم و بین راه ماندیم! البته آن شهدا خیلی زودتر از امثال ما و شما امام حسین را زیارت کردند، ما و شما به زیارت کربلا حسین(ع) آمدیم و شهدا به زیارت خود حسین(ع) رفتند. به جای این که ما نایب‌الزیاره شهدا باشیم، شهدا نایب‌الزیاره ما در محضر امام حسین(ع) بودند. در یکی از این عملیات‌ها یکی از رفقای ما اسیر شد. با هم بودیم، من مجروح شدم ماندم و ایشان اسیر شد. بعد از 10 سال که از اسارت آمده بود، شکنجه‌ها، گرسنگی‌ها، مصیبت‌ها، به اندازه 20 سال پیر و لاغر شده بود، موهایش سفید، طوری که اولین بار به خانه‌اش برای دیدن رفتیم من درست قیافه‌اش را نشناختم. بعد ایشان می‌گفت که یکی از سخت‌ترین شکنجه‌ها و وحشی‌گری‌های بعثی‌ها ایام عاشورا و محرم و اربعین بود. که ما حتی آرام آرام یک گوشه‌ای با نگهبانی و کشیک با صدای آرام عزاداری می‌کردیم متوجه می‌شدند سر ما می‌ریختند و ما میله‌های آهنین می‌زدند دست و پای ما را می‌شکستند و با دست و پای شکسته ما را رها می‌کردند. زخم می‌شد،‌ و بعد این زخم کرم می‌افتاد و نمی‌آمدند ما را معالجه کنند. گاهی دو – سه شبانه روز آب را به روی ما می‌بستند که چرا گفتید حسین!

خب الآن آن بعثی‌ها کجا هستند؟ به گورستان تاریخ رفتند. این مردم شریف عراق را که می‌بینید از شما پذیرایی می‌کنند این‌ها شیعیان مظلوم عراق هستند که در زمان صدام و بعد در زمان آمریکایی‌ها همیشه تحت فشار و مصیب بودند. این‌ها به دست صدام کشتار می‌شدند، این‌ها مستضعفین فی‌الارض بودند. الآن هم شما ببینید بسیاری‌شان فقیر، مستضعف در خانه‌ها، ولی هر چه دارند و ندارند می‌آیند به شما تقدیم می‌کنند. امام حسین(ع) بود که روح جهاد و حماسه و شهادت را در بچه‌های ما بیدار کرد و امام حسین(ع) و عشق حسین بود که بین ملت ایران و عراق، بعد از 8 سال جنگ، و صدها هزار قربانی چنین لطف و صفا و محبتی ایجاد کرده است. غیر از حسین(ع) کسی نمی‌توانست این کار را بکند. دوتا کشور که با هم در حال جنگ هستند بالاخره آن بالا صدام است ولی خیلی‌هایشان که به جبهه می‌آمدند همین بیچاره‌ها بودند که به زور آن‌ها را می‌آوردند. چند صدهزار کشته این‌ها هم دادند. دیگر گاهی دویست سال، سیصد سال طول می‌کشد که دوتا ملت با هم حرف بزنند و آشتی کنند. حسین‌بن‌علی(ع) چه کار کرده است! هرچه دارند و ندارند را می‌آورند. یکی از این‌ها می‌گفت ما در طول سال منتظر این روزها هستیم که این میهمانان ما از ایران و جاهای دیگر بیایند، ما در طول یکسال پول جمع می‌کنیم و این غذاهایی که این روزها می‌پزند بعضی‌هایشان در طول سال نمی‌خورند. و شما دیدید چطور التماس‌تان می‌کنند، ضجه می‌زنند، گریه می‌کنند، دست‌تان را می‌گیرند به زور می‌برند، جوراب‌هایتان را می‌شورند، آن روز داشتند کف پای یک زائر را می‌بوسیدند و از او تشکر می‌کردند که به ما لطف کردی آمدی. یکی گریه می‌کرد و با ضجه می‌گفت چرا از این غذا می‌خورید ولی از صبح تا حالا کسی از من غذا نخورده است. خب این ملت شریف و مظلوم عراق، کم نظیرند. به نظرم از ما، از این جهت‌ها میهمان‌پذیرتر و فداکارترند. ما هیچ کجای دنیا چنین مردمی را ندیدیم. بچه کوچکش به پای یکی از این زائرها آویزان شده که تو داری می‌لنگی بیا این‌جا. خب این یک نکته.

آن‌هایی که بچه‌های ما را که در اسارتگاه‌ها کتک می‌زدند و دست و پایشان را می‌شکستند که تو چرا یواشکی گفتی حسین، امروز به گورستان رفتند و رژیم‌شان سقوط کرد، صدام‌شان اعدام شد و کل عراق و سوریه و یمن و لبنان و فلسطین، همه و همه از چنگ استکبار و نوکران‌شان یا آزاد شد یا در حال آزاد شدن است. کل این منطقه، از این‌جا تا فلسطین به اردوگاه انقلاب اسلامی ملحق شد. در عراق شکست خوردند. جنگ 8 ساله‌ی ما، جنگ جهانی سوم بود، بچه‌های ما با دست خالی به اسم حسین(ع) پیروز شدند. از 10- 20 کشور در آن جنگ بچه‌های ما اسیر گرفتند! این جنگ 5- 6 ساله در عراق و سوریه و یمن، ادامه همان جنگ است. این جنگ جهانی چهارم بود، این را هم شکست خوردند، امروز سوریه و عراق هم آزاد شد. فتنه داعش را، انقلاب به نام حسین(ع) شکست داد. شروع کردند فتنه کردستان عراق را، هنوز آن تمام نشده بود، آن هم مهار شد، البته خطرات منتفی نیست، نه داعش تمام شده، نه قضایای کردستان تمام شده، ولی توطئه‌های دشمن یکی یکی دارد شکست می‌خورد حالا قضیه آل سعود شروع شد. رژیم فاسد آل سعود که همه‌شان دزدند، نصف دزدها، آن نصف دیگر را دارند می‌گیرند، جنگ قدرت بین بچه شیخ‌ها و شاهزاده‌های دزد و فاسد، یک عده نوکر آمریکا، یک عده انگلیس، یک عده صهیونیست، جنگ قدرت. اصلاحات قلابی مثل اصلاحات شاه، چند ماه آخری که می‌خواست سقوط کند. رژیم آل سعود متزلزل شده است، موشک خورده در ریاض پایتخت این‌ها، نوکرهایشان را در لبنان و یمن احضار کردند، در عربستان نیمه بازدداشت نگه داشتند، می‌خواهند بزنند به سیم آخر. حالا معلوم نیست در لبنان می‌خواهند کاری بکنند یا جای دیگر؛ آمریکا، انگلیس و فرانسه هم پشت‌شان هستند. این‌ها همه پشت سر این‌ها بودند در تمام این سی و چند سال، و مدام شکست خوردند و عقب رفتند. این پیروزی‌ها همه به نام حسین(ع) اتفاق افتاد.

و امام شیعه حسین(ع) کیست؟ ما زائر حسین هستیم. هنوز تا شیعه حسین(ع) راه زیاد است. من فقط بعضی از روایات را از اهل بیت(ع) در تعریف شیعه می‌خوانم و از همه شما التماس دعا داریم، در آستانه ورود به کربلای معلی.

از اهل بیت(ع) پرسیدند شیعه کیست؟ و تعریف شیعه چیست؟ فرمودند آن حزب‌الله که قرآن می‌فرماید و تعریف می‌کند شیعه‌ی ماست. یعنی اولاً شیعه، بی‌طرف نیست، در یک حزبی است. دوم این که، تک تک و پراکنده، غیر متحد و غیر منسجم عمل نمی‌کنند، حزب هستند و حزبی عمل می‌کنند، همه با هم، هماهنگ، تقسیم کار و منسجم. سوم این که، حزب خدا هستند. حزب هیچ کس و هیچ چیز دیگر نیستند. حزب منافع خودشان نیستند، حزب ثروت و قدرت نیستند، حزب دنیا نیستند، حزب‌الله هستند. یعنی سیاسی،  اقتصادی، مدنی،‌ خانوادگی، هر کاری که انجام می‌دهند هدف، الله است. فرمودند این آیه کریمه که حزب‌الله را دارد تعریف می‌کند کسانی شیعه ما هستند که مصداق این تعریف حزب‌الله در قرآن باشند. آن آیات چیست؟

«لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ...» هرگز به یک جامعه ای، مردمی، شهری، کشوری نگویید این‌ها مؤمن هستند، مگر این که چندتا خصوصیت داشته باشند هرگز نخواهی یافت، قومی را و مردمی را و گروهی را به خداو آخرت ایمان داشته باشند، «یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ ...» با کسانی که علیه جبهه خدا موضع گرفتند، این‌ها با آن‌ها رفیق باشند. این یک علامت.

می‌فرمایند که حزب‌الله که شیعه حزب‌الله است، دلش پیش کسانی نیست که آن طرف خط هستند، به هیچ دلیلی سمپاتی ندارد، هیچ نوع سمپاتی و هواداری نسبت به کسانی که با جبهه توحید و عدالت درافتادند، ندارد. یعنی یک کسانی ممکن است این طرف باشند، ماها باشیم، بین ماها باشند و باشیم که هم شعار دینی و انقلابی می‌دهیم ولی قلب‌مان آن طرف هستند. کسانی در جبهه مقابل هستند ولی ما به آن‌ها علاقمندیم! به دلایل دیگری. مثلاً چون فامیل ما هستند، باند ما هستند، در قبیله ما هستند، همشهری ما هستند، رفیق ما هستند، دست ما در جیب‌شان است، دست ما زیر ساطورشان است. به هر دلیلی. خداوند فرمود هیچ جامعه‌ای را نمی‌بینید که واقعاً به خدا و آخرت ایمان داشته باشند، در عین حال موضع علیه دشمنان حق نداشته باشند و از آن‌ها بدشان نیاید. عشق به حق و نفرت نسبت به جبهه باطل نداشته باشند. حبّ فی‌الله این‌طرف،‌ بغض لله و بغض فی‌الله آن طرف.

قرآن می‌فرماید یکی از علائم ایمان این است که دوستان خدا را دوست داشته باشید و از دشمنان خدا متنفر باشید. این‌جا یک وقت یک کسانی می‌گویند، یک چیز را مغالطه می‌کنند، اتفاقاً اگر شما عارف مسلک باشید اخلاقی باشید به همه عشق می‌ورزید، دوست خدا و دشمن خدا نداریم، همه انسان هستند همه را دوست داشته باش! دو بحث است. یک وقت می‌گویید حقوق همه را رعایت کن، چه این‌طرفی باشد چه نباشد، این حرف درست است. به هیچ کس ظلم نکن. اهل بیت(ع) فرمودند به هیچ کس ظلم نکنید حتی اگر در صف مقابل باشند، می‌دانید امام حسین(ع) نه فقط به نیروهای دشمن، بلکه حقوق اسب‌های دشمن را هم رعایت کردند. سیدالشهداء(ع) قبل از سپاه یزید به آب رسیدند، آب در اختیارشان بود. رودخانه هم از هر جایی‌اش نمی‌شد پایین رفت. دجله و فرات را از هرجایی نمی‌شود رفت پایین آب برداشت. یک جاهای خاصی است مثلاً هر چند کیلومتر است که شریعه به آن می‌گویند، شریعه فرات. شیب زمین کم است و می‌شود رفت از آن پایین آب برداشت. شریعه دست اباعبدالله(ع) بود. وقتی نیروهای حر رسیدند، امام حسین(ع) نگفتند که نگذارید و آب به این‌ها ندهید، تحت فشار قرار بگیرند مجبور شوند عقب‌نشینی کنند یا ما پیروز شویم این‌ها شکست بخورند! فرمودند راه را باز بگذارید سربازهایشان تشنه هستند بگذارید حر و نیروهای او بیایند. بعد دیدند چندتا از این‌ها اسب‌هایشان تشنه هستند و به سرعت می‌خواهند داخل آب بروند، سیدالشهداء(ع) نگران اسب‌های سپاه یزید است. فرمودند این اسب‌ها تشنه هستند نگذارید یک مرتبه داخل آب بروند تند تند آب می‌خورند و صدمه می‌بینند! این‌ها را آرام نگه دارید و آهسته آهسته به آن‌ها آب بدهید. و خود امام حسین(ع) آمد دهانه بعضی از اسب‌های دشمن را گرفت گفت این‌طوری به اسب‌هایتان آب بدهید که عطش باعث نشود یک دفعه اسب‌ها پرخوری کنند و درد شکم بگیرند یا مشکلاتی پیش بیاید. سیدالشهداء(ع) نگران حقوق حیوانات و نگران اسب سپاه دشمن است، اما نمی‌گوید که بالاخره یکی یزید را انتخاب کرده و یکی حسین را، به هر دو انتخاب احترام بگذاریم، هر دو حق انتخاب دارند، هر دو انتخاب محترم هستند! هر دو قبول باشد! این همان فکری است که می‌گوید یزید(رضی‌الله عنه)! حسین،‌ رضی‌الله عنه را کشت خدا از هر دویشان قبول کند! هر دو برای خدا بود،‌ انشاءالله در بهشت همدیگر را می‌بینند! هر دو می‌بینند که به وظیفه‌شان عمل کردند! این همان خط است. بالاخره ما با یک کسانی دشمن باشیم یا نه همه را دوست داشته باشیم؟ فرمودند به عنوان انسان، همه انسان‌ها را دوست داشته باش، حیوانات را هم دوست داشته باش، گیاهان را هم دوست داشته باش. فرمودند اگر یک درخت و گیاه بکاری ولی آن را آب ندهی در قیامت باید پاسخگو باشی. حقوق این گیاه و این درخت را رعایت نکردی، چرا خودت آب خوردی و به این گیاه آب ندادی؟ این‌ها روایت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است. همه را دوست داشته باش، اما در مقام انسان مفسد و ظالم، کسی که جبهه‌ی دشمن ایستاده دیگر ما نمی‌توانیم آن انسان را دوست داشته باشیم چون در جبهه‌ی باطل قرار گرفته است. اما حقوق او را رعایت کن. فرمودند آن جنایاتی که آنان با اسرا و شهدای ما می‌کنند شما با اسرا و کشته‌گان آن‌ها نکنید. آن‌ها معلم ما نیستند. آن‌ها به جنازه‌های ما توهین می‌کنند آتش می‌زنند اما شما این کار را نکنید. اما معنی‌اش این نیست که همه با هم مساوی هستند و صلح کل! اگر صلح کل، پس امام حسین(ع) برای چه باید شهید بشود؟ قرآن می‌فرماید شیعه خط و ربط دارد، حزب‌الله خط و ربط دارد. حقوق همه را رعایت می‌کند، به همه محبت می‌کند اما وقتی که به بحث حق و باطل و عدل و ظلم رسید آن وقت دشمنان خدا را دشمن می‌دارد و دوستان خدا را دوست می‌دارد. قرآن فرمود هیچ گروهی حقیقتاً ایمان به خدا و آخرت ندارند اگر دارند به الله و رسولش و با کسانی که با الله و رسولش درگیر شدند و دارند می‌جنگند نسبت به آن‌ها محبت داشته باشد. یعنی الآن اگر کسی سمپات حاکمیت آمریکا و انگلیس و اسرائیل باشد کسی اگر آن موقع هوادار شاه و صدام بود، هوادار آل سعود باشد، هوادار صهیونیست‌ها باشد این مؤمن نیست. این کسانی که می‌گویند ما نماز و روزه و زیارت‌مان را می‌رویم اما با کسی دشمن نیستیم! در همین کربلا، اربعین پارسال یا پیارسال بود که آمده بودیم یکی از همین تیپ‌ها را دیدم، تا ما را دید می‌خواست بگوید این‌ها از این انقلابی‌ها هستند یک تیکه و متلک به ما انداخت، گفتم چرا شما زمان صدام همین‌جا زیر سایه صدام زیارت می‌آمدید داعش هم اگر می‌آمد حرم امام حسین را خراب می‌کرد باز شما در آن خرابه‌ها می‌آمدید زیارت می‌کردید ولی نه با صدام درافتادی، نه با داعش درافتادی، نه با ارتش آمریکا و انگلیس وقتی با چکمه به کربلا و نجف آمدند؟ رو کرد به گنبد امام حسین(ع) گفت ما فقط نوکر این آقا هستیم با کس دیگری کاری نداریم! گفتم این آقا برای چه کشته شد؟ برای این که گفت من با مثل یزید بیعت نمی‌کنم. شماها که مدام با مثل یزیدها در حال بیعت هستید. از کل اسلام و کل تشیع فقط زیارتش را یاد گرفتی، از امام حسین شهادتش را یاد نگرفتی؟ گفت ما با کسی دشمن نیستیم، ما با همه دوستیم. گفتم با همه مردم باید دوست باشی اما با دشمن خدا و خلق، با دشمن اسلام، با دشمن شیعه و با دشمن امام حسین هم رفیق هستی؟ تو اگر زمانی کربلا بودی تو با یزید هم مشکلی نداشتی، جزو همان کسانی بودی که می‌گفتند یزید رضی‌الله عنه، حسین رضی‌الله عنه را کشت، خدا از هردویشان قبول کند. قرآن فرمود که «ولو کان آبائهم» شیعه کسی است که حتی اگر پدرش «أو أبنائهم» یا پسرش، فرزندش «أو إخوانهم» یا برادرش و خواهرش، مادرش، دخترش، «أو عشیرتهم» نزدیک‌ترین آدم‌ها به او، اگر با مسیر حق درافتاد، قرآن می‌فرماید کسی که حزب خداست محال است با آن‌ها دوست و رفیق باشد مگر این که تلاش کند و احتمال بدهد که می‌تواند آن‌ها را هدایت کند، یک وقت کسی می‌گوید اگر رابطه‌ام را قطع کنم خب می‌کنم ولی اگر رابطه‌ام برقرار باشد شاید بتوانم نجاتش بدهم و او را برگردانم، بله اگر این احتمال هست عرضه آن را داری و می‌توانی تلاش کنی با اخلاق و محبت و گفتگو، عیبی ندارد، منتهی نه طوری که او احساس کند که داری او را تأیید می‌کنی. قرآن می‌فرماید هرکس عملی انجام دهد که تأیید جبهه باطل و ظلم باشد ولو نزدیک‌ترین شخص او باشد،‌ او ایمان به خدا و آخرت ندارد. ملاک دوستی و دشمنی‌اش خدا نیست، حق نیست. «اولئک کتب فی قلوبهم الایمان» آن کسانی که حاضرند با نزدیک‌ترین دوستان و کسان‌شان، بین خودشان با آن‌ها خط قرمز بکشند بگویند من تا این‌جا با تو بودم، دوستت هم داشتم ولی از این به بعد که مسیرت آن طرفی است به خط باطل و ظلم رفتی ما دیگر با تو نیستیم. قرآن می‌فرماید آن‌ها کسانی هستند که در قلب‌شان ایمان است «و أیّدهم بروحٍ» و خداوند آن‌ها را با روح الهی و رحمت الهی تایید کرده، «و یدخلهم جناب تجری من تحت‌الانهار» و این‌ها اهل بهشت هستند این‌ها گروه خدا هستند که رستگار هستند. حضرت اباعبدالله(ع) می‌فرماید «وشیعتُنا حزب‌الله» ما و شیعه ما حزب‌الله هستیم، صفات حزب‌الله را داریم «و حزب‌الله هم الغالبون» و حزب‌الله پیروز است.

حالا من از شما سؤال می‌کنم همین الآن حزب‌الله و خط اباعبدالله(ع) پیروز نیست؟ این‌ها هزار و چندصد سال پیش گفتند تمام شد قائله ختم شد الان بیست و چند میلیون جمعیت از ده‌ها کشور، صدها کیلومتر، بعضی‌ها دو هزار کیلومتر راه افتادند آمدند، پیاده، یک گروه دوچرخه سوار الآن دیدیم که از آن طرف ایران آمدند، بعضی‌ها پیاده بودند «علی إنّ حزب‌الله هم الغالبون» چه کسی الآن غالب است؟ بالاخره صدام غالب شد یا امام؟ شاه غالب شد یا امام؟ اسرائیل غالب شد یا حزب‌الله؟ در یمن و عراق و سوریه چه کسی غالب شد؟ مگر ارتش آمریکا نیامد افغانستان و عراق را اشغال کرد و می‌خواست آن را قورت بدهد، توی گلویش گیر کرد بالا آورد، چه کسی غالب است؟ در فلسطین، 4تا شکست پشت سر هم برای اولین بار در تاریخش خورد، چه کسی غالب است؟ یمن حیات خلوت یمن و آل سعود بود، الآن یمن چه خبر است؟ یمنی‌ها موشک زدند توی ریاض! چه کسی غالب است؟ «علی إنّ حزب‌الله هم الغالبون» اگر تمام نیروهای همه گروه‌های جهان، اگر توانستند یک راهپیمایی یک میلیونی راه بیندازند؟ هشتاد کیلومتر صد کیلومتر نه؛ 5 کیلومتر یک راهپیمایی ده میلیونی راه بیندازند؟ همه‌شان با هم. حسین‌بن‌علی(ع) از این فاصله هزار و چندصد سال، هر سال 25 میلیون آدم را بیرون می‌کشد، چه کسی غالب شد؟ چه کسی پیروز شد؟ حضرت امیر(ع) فرمودند رسول خدا(ص) فرمودند: «یا علی لک کنزٌ فی الجنّه» تو بهشتی، تو گنجی در بهشت داری و هستی «و أنت ذو قرنیها» گنج‌های بهشت بی‌نهایت است و تو ذوقرنین بهشتی، ذوالقرنین را قرآن اشاره می‌کند که کسی بود که یک امپراطوری عظیم الهی و دینی و مردمی در جهان تشکیل داد و در شرق و غرب عالم گسترده بود. حضرت رسول(ص) به حضرت امیر(ع) فرمودند که تو ذوالقرنین بهشتی و گنج‌های بهشتی و این تعبیر را فرمودند «و شیعتُک تُعرف بحزب‌الله» شیعه تو در بهشت به نام حزب‌الله و حزب خدا شناخته می‌شوند اما این که این شیعه کیست؟ ما زوّار امام حسین هستیم امیدوارم که شیعه امام حسین(ع) هم بشویم. راجع به شیعه صفات زیادی بکار رفته، من فقط دو – سه حدیث را ترجمه می‌کنم و عرضم را ختم می‌کنم.

یکی فرمودند که شیعه ما هرگز دروغ نمی‌گوید. نه در خانواده، نه در بازار و اقتصاد، نه در سیاست، دروغ نمی‌گوید. فرمودند این آیه قرآن که خداوند می‌فرماید: «یا ایّها الذین آمنوا اتّقوالله» ای آن‌هایی که ایمان آوردید «إتّقوا الله» خدامحور باشید، مراقب رابطه‌تان با خداوند باشید «و قولوا قولاً سدیداً» درست حرف بزنید، متین و درست و راست حرف بزنیم «یُصلح لکم اعمالکم» اگر درست حرف بزنید خداوند اعمال شما و خرابکاری‌های شما را درست می‌کند «و یغفر لکم ذنوبکم» خطاها و گناه‌ها و کثافت‌کاری‌هایی که کردید را خداوند می‌شویَد و پاک می‌کند. «و من یُطع الله و رسوله» هرکس در خط خدا و رسول خداست «فقد فوزاً عظیما» پیروزی بزرگ را بدست خواهد آورد. بعد در روایت می‌فرماید، امام صادق(ع) فرمودند «إنّ رجل کان» بین شما آن کسانی شیعه ما هستند که در هر شهری که هستید، در هر صنف و محله‌ای که هستید بپرسند در این محیط، چه کسی از همه راستگوتر است و دروغ نمی‌گوید همه خانه تو را نشان بدهند. اگر بپرسند چه کسی امانتدار است و به اعتماد مردم خیانت نمی‌کند همه تو را نشان بدهند، اگر چنین بودی شیعه ما هستی، ‌اگر نه، نیستی. اگر در بازار می‌پرسند که به چه کسی می‌شود اعتماد کرد همه بگویند تو، فرمود آن وقت شما جزء شیعیان ما هستید و الا جزو دوستداران مایید شیعه نیستید، زائر ما هستید شیعه ما نیستید.

یکی هم شیعه گفتگو، ادبیات حرف زدن، این هم خیلی مهم است، همه ما، در رأسش خودم گرفتارم. فرمودند به شیعه، آموزش سکوت بدهید. شیعه ورّاج نیست، همین‌طور ور ور حرف می‌زند در هر محیطی راجع به هر چیزی حرف بزند. فرمودند شیعه زبانش را مدیریت می‌کند، اگر کسانی ورّاج هستند، آموزش سکوت ندیدند بدون عقل و بدون اخلاق مدام می‌گویند، می‌نویسند، پخش می‌کنند، در فضای مجازی فوروارد می‌کنند هرچه می‌بینند برای بقیه می‌فرستند کاری ندارد راست است دروغ است، آبروی کسی در خطر است، شایعه است یا نه؟ همین‌طوری می‌فرستد. سلیمان بن مهران گفت که «دخلت علیه» رفتم خدمت امام(ع) «و عنده نفرٌ من الشیعه» داشت راجع به شیعه حرف می‌زد که شیعه کیست «و هو یقول» امام(ع) صحبت‌شان را قطع کردند و فرمودند که شیعه خصوصیاتی دارد، ما هرکسی را شیعه خودمان نمی‌دانیم یکی‌اش این است «معاشر شیعه» شیعیان حسین، شیعیان اهل بیت «إحفظوا ألسنتکم» زبان‌تان را مدیریت کنید. خیلی سخت است. زبان‌تان را کنترل و مدیریت کنید. از شما چه کلمات و چه عباراتی، چه خبری، چه مواضعی، چه اظهار نظری، صادر می‌شود؟ «کفّوها عن الفضول» دهان‌تان را از حرف مفت ببندید. «فضول» یعنی حرف اضافه. یعنی فضولات. فرمود دهان‌تان را کنترل کنید و هر حرف مفتی که به ذهن‌تان می‌آید از روی عصبانیت، از روی کینه، از روی حسادت، از روی حرص نگویید «و قُبح القول» فرمودند سخنان زشت و قبیح نگویید. همین فحش‌هایی که ما به هم می‌دهیم، اهانت‌هایی که به هم می‌کنیم، دروغ‌هایی که به هم می‌گوییم، پشت سر هم، همدیگر را تخریب می‌کنیم، توی روی هم به همدیگر اتهام می‌زنیم، همه این‌ها. فرمودند یکی از خصوصیات شیعه این است، جنابعالی این خصوصیات را داری؟ «معاشر شیعه» ای شیعیان که در شناسنامه‌هایتان نوشتند شیعه «إحفظوا ألسنتکم» مراقب قلم‌تان و زبان‌تان و بیان‌تان باشید، طوری حرف نزنید که دعوا و کینه راه بیفتد. طوری حرف نزنید، چیزی ننویسید که شایعه پخش کنید و تهمت بزنید، چیزی را پخش نکن که مردم و مخاطب را عصبانی کنی و مأیوس کنی و به گناه بیندازی، تحریک شهوت، تحریک خشم؛ رابطه‌ها را خراب کنی، کلاه مردم را برداری، و همه چیزهایی که خودمان وارد هستیم.

و در روایت دیگر فرمودند «ما شیعتُک جعفر» هیچ کس شیعه جعفری نیست! خود امام صادق(ع) فرمودند کسی شیعه من نیست «إلا من کَفّ لسانه» مگر کسی که از صبح تا شب چیزی را که می‌گوید، اگر صبح به او عرضه کنند و فیلم او را پخش کنند، شرمنده نشود! بتواند با افتخار بگوید بله من این‌ها را گفتم. فرمودند او شیعه من است و الآ فرمودند  اگر بلد نیستید درست حرف بزنید «کالأخرس من طول سمت و سکوت» سکوت کن، حرف نزن، طوری که فکر کنند لال هستی. اغلب این پرونده‌های دادگاه‌ها را بروید ببینید 90 درصدش به خاطر یک حرف‌هایی است که ماها علیه هم می‌زنیم، یک چیزی این به اون می‌گوید اون به این می‌گوید، همه دعواها از همین جا شروع می‌شود. تعبیر دیگر فرمودند شیعه نعره نمی‌زند، لات بازی درنمی‌آورد. شیعه آرام حرف می‌زند. فرمودند این آیه قرآن که خداوند می‌فرماید: «واقسط فی مشیک واغضض من صوتک» به مؤمن می‌گویند وقتی راه می‌روید آرام و معتدل راه بروید، نه طوری که مثل متکبرها باشد تکان تکان بخوری غیر عادی باشی. نه شتابزده، نه لخ لخ کنان، نه با تکبر، نه با حقارت، درست مثل آدم، میانه‌رو  «واغضض من صوتک» نعره نکشید. فرمودند در خانه داد نزنید، در خیابان، در مغازه، در بازار، نعره نکش. «إنّ أنکر الاصوات لصوت الحمیر» خداوند می‌فرماید زشت‌ترین صدا، صدای الاغ است که دارد عر عر می‌کند. این آیه قرآن است. فرمود به انسان‌ها که خر نباشید، خداوند در قرآن می‌فرماید مثل خر نعره نکشید. جامعه مؤمن و شیعه، مردم با هم آرام حرف می‌زنند، خشن حرف نمی‌زنند،‌همه با هم مؤدب هستند، با هم مهربان حرف می‌زنند، منطقی حرف می‌زنند،‌ با استرس و اضطراب و جیغ و داد و فحش با هم حرف نمی‌زنند. این فرماند خداوند در قرآن است. هر کدامش را می‌خوانم می‌بینم واقعاً چقدر با شیعه فاصله دارم، و بعضی از شماها! امام فرمودند خداوند در این آیه دارد می‌گوید راه رفتنت مثل انسان باشد، عاقلانه راه برو، عادلانه، اخلاقی راه برو. طرز راه رفتنت به دیگران پیام نده، بعضی‌ها یک جوری راه می‌روند که دیگران بترسند. یک جوری راه می‌رود که بقیه تحقیر شوند. دیدید بعضی‌ها می‌خواهند روبوسی هم بکنند می‌ایستد تو اول دستت را دراز کنی، بعد می‌خواهد روبوسی کند این‌طوری می‌ایستد یعنی آن کسی که می‌خواهد روبوسی کند باید خم بشود قد بلندی کند خم بشود بیاید جلو، این همین‌طوری راست می‌ایستد! این مریض است روانی است. قرآن می‌فرماید یک جوری راه برو و یک‌جوری بایست، مثل یک انسان متعادل و معمولی، راه رفتنت توهین به دیگران نباشد. بعضی‌ها یک جوری راه می‌روند خودشان تحقیر می‌شوند. یک جوری راه می‌رود که آدم می‌گوید این احمق را نگاه کن چرا این‌طوری راه می‌رود؟ خداوند در قرآن در طرز راه رفتن ما می‌فرماید میانه‌رو باش. زیاده‌روی نکن، افراط نکن، تفریط نکن، یک طوری راه برو که هرکس نگاه می‌کند بگوید این آدم متعادل اخلاقی و عاقل است. «واغضض من صوتک» صدایتان را این‌قدر کلفت نکنید، صدا بلند نکنید. در بازار، در خیابان، در تاکسی، اتوبوس، در دانشگاه، پارک، فرمودند جامعه شیعه و حزب‌اللهی جامعه‌ای است که همه با هم آرام، ملایم و دوستانه حرف می‌زنند، جیغ نمی‌کشند، داد نمی‌زنند و توی سر و صورت هم داد نمی‌زنند. خداوند فرمود داد نزنید هرچه داد بزنید به الاغ نمی‌رسید «إنّ أنکر الاصوات لصوت الحمیر» خر از تو بلندتر نعره می‌کشد. با خر مسابقه نگذار، صدایت را پایین بیاور و با هم آرام صحبت کنید. در روایت فرمودند که «إنّما شیعتُنا من لا یعدوه صوته سمعه» شیعه ما کسی است که وقتی دارد حرف می‌زند با کسی که نزدیکش هست یک طوری حرف بزن که به گوش خودت و او برسد، چرا بلندتر از آن داد می‌زنی؟ چرا مزاحم بقیه می‌شوی؟ طوری حرف بزن که خودت بشنوی و آن کسی که داری با او حرف می‌زنی؟ نه این که 5 نفر دیگر هم آن‌جا نشستند آن بدبخت‌ها هم مجبورند بشنوند که شما چه می‌گویی؟ با تلفن حرف می‌زنی نعره می‌کشی! خب یک کسی دارد مطالعه می‌کند، یک کسی دارد در سینما فیلم می‌بیند، در ماشین نشسته می‌خواهد آرامش داشته باشد.

امام(ع) نسبت به حق‌الناس، حقوق مردم، حقوق بشر، باید این قدر حساس باشید که وقتی با کسی حرف می‌زنید مزاحم بغل دستی‌تان نباشید. باید حقوق دیگران را این‌طور رعایت کنید. چه برسد که مریض را از جا می‌پرانیم، آدم خواب را بیدار می‌کنیم، داد می‌زنیم خوابی؟ بیدار می‌شود می‌گوید بله، می‌گوییم اشکالی ندارد بخواب! می‌فرماید این‌قدر باید رعایت همدیگر را بکنیم، ولی ما اصلاً رعایت همدیگر را نمی‌کنیم. این‌ها تعریف شیعه است. آیه کریمة أغوذبالله من الشیطان الرجیم «یا ایتها النفس المطمئنه إرجعی إلی ربک راضیه مرضیه» ای نفس مطمئن، ای کسی که دیگر به آرامش مطلق رسیدی، هیچ اضطرابی در تو نیست، هیچ استرسی دیگر در تو نیست. «إرجعی» برگرد «إلی ربّک» حالا بیا به سمت پروردگارت، دیگر دنیا تمام شد، برگرد در آغوش خودم «راضیه مرضیه» هم تو از خدا راضی هستی هم خدا از تو راضی است. تو عاشق خدا، خدا عاشق تو. قرآن می‌فرماید خداوند می‌خواهد همه ما به این مقام برسیم که وقتی می‌رویم ما از خدا راضی باشیم خدا  هم از ما. و به آرامش مطلق برسیم. ما مدام اضطراب داریم. همین که شب‌ها خوابش نمی‌برد، همین که با خودمان حرف می‌زنیم، همین که نمی‌دانیم چکار کنیم، همین که می‌گوییم برویم آن تفریح را بکنم حتماً به آرامش می‌رسم، می‌روی به آن می‌رسی می‌بینی همان مشکلات که داشتیم باز هم داریم، همان جانور قبلی هستیم، همان نگرانی‌ها باز هست. نمی‌دانیم چکار کنیم؟ طرف می‌گوید بروم اگر یک مغازه بتوانم اجاره کنم دیگر کارم درست می‌شود، اجاره می‌کند می‌بیند باز هم همان حرص و همان دغدغه و همان اضطراب را دارد. بعد می‌گوید اگر مالک این مغازه بشوم دیگر تمام است، بعد مالک می‌شود، می‌بیند باز همن تنش و اضطراب هست، می‌گوید اگر این مغازه بغلی را هم بخرم به این ضمیمه کنم دیگر تمام است، سه‌تا مغازه دیگر را هم می‌خرد باز شب‌ها خوابش نمی‌برد.

در سیاست، می‌گوید اگر بروم در شورای شهر، چه می‌شود، می‌رود، بعد می‌گوید بروم مجلس، بعد می‌گوید بروم وزیر بشوم، بعد می‌بینی آن بالا هم که می‌روی باز هم همان مریضی که بودی هستی! همان مرض‌های روحی و روانی را داری. در حوزه بروی، فرقی نمی‌کند همه جا همین‌طور است اگر تقوا و خدا نباشد رضایت دو طرفه بین ما و خدا برقرار نشود اطمینان نیست. ضرب ضربا را می‌خوانیم، سینه‌ات را وجب می‌کنی که دیگر ما آخوندیم بقیه دیگر آدم نیستند، من مُلا هستم، می‌شود من سطح را تمام کنم؟ بله. می‌شود من مدرس سطح بشوم؟ شدیم. خارج چی؟ سطوح عالی؟ مدرس خارج؟ می‌شود من مرجع بشوم؟ بله می‌شود ولی ممکن است تا بالاترین سطوح بروی و باز هم به آرامش نرسی، دانشگاه، کی بشود مدرسه راهنمایی بروم، می‌شود بروم دانشگاه قبول شوم؟ شدی. 5 سال بعد می‌گوید یعنی می‌شود من کارشناسی ارشدم را بگیرم؟ خب گرفتی. دیگر اگر دکترا فلان دانشگاه فلان رشته بروم غوغاست! خب رفتی و گرفتی، تا عضو هیئت علمی نشوم فایده‌ای ندارد، خب شدی، باز هم همان مرض‌ها را داریم. این سوره را فرمودند سوره امام حسین است، در روایت فرمود که «إقرئوا سوره الفجر» سوره فجر را زیاد بخوانید، در نماز واجب و نافله مستحب، «فإنّها سوره الحسین» این سوره حسین است، «واقربوا فیها» مشتاق حسین و مشتاق این سوره در نمازهایتان باشید. «رحمکم الله» خداوند به شما رحم کند.

ابو اسامه «و کان حاضر المجلس» ابواسامه در مجلس بود، از امام(ع) پرسید که آقا چطوری است چرا به سورة فجر، سوره حسین می‌گویند؟ امام فرمودند مگر سوره را نشنیدی، مگر آیه را نشنیدی که می‌گوید «علی تسمع قوله تعالی یا ایتها النفس المطمئنه» ای انسانی که به اطمینان مطلق و آرامش مطلق رسیدی به همه وظایفت عمل کردی، هیچ شک و اضطراب و نگرانی و غمی نداری، آزاد مطلقی «إرجعی إلی ربّک» برگرد پیش خودم. «راضیه مرضیه» تو از من راضی، من از تو راضی، ما تشنه همدیگریم «فادخلی فی عبادی» داخل شو در جمع بندگان خاص خودم «عبادی» نمی‌فرماید «عبادالله»، عبادالله هم بگوید می‌شود بندگان خدا، بندگان من هم بگوید همین است، ولی بندگان من، از بندگان خدا، وقتی خودِ خدا می‌فرماید صمیمی‌تر است. خدا عبادالله نمی‌گوید، می‌فرماید «عبادی» بیا بین بندگان خاص خودم. «فادخلی جنّتی» بیا در بهشت مخصوص خودم. نمی‌فرماید داخل بهشت شو بلکه می‌گوید «جنّتی» بهشت ویژه‌ای که خودم برایت تدارک دیدم. فرمودند این سوره حسین است. امام صادق(ع) فرمودند که «إنّما یأن حسین بن علی» آن نفس مطمئن، در رأس آن حسین‌بن‌علی(ع) است و «هذه السوره فی الحسین بن علی(ع)» بعد فرمودند «و شیعته شیعة  الحسین و شیعه آل محمد خاصه» یعنی فرمودند این سوره برای حسین است ولی اگر کسانی شیعه حسین باشند، حسین‌وار زندگی کنند و حسین‌وار در راه حق کشته بشوند فرمود آن‌ها هم مصداق این نفس مطمئنه و سوره فر هستند و آن‌ها هم که شیعیان واقعی امام حسین باشند آن‌ها هم وارد بهشت ویژه الهی خواهند شد.

انشاءالله همه ما و شما با لطف خداوند لااقل در این مسیر باشیم و انشاءالله خداوند این زیارت و این مشکلات را از همه شما قبول کند و بطور خاص، امشب و فردا هر وقت کربلا رسیدید از همه شما التماس دعا دارم.

خداحافظ شما.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha