شبکه چهار - 1 اسفند 1397

اندیشه سیاسی و پرسش هایی از انقلاب اسلامی - قسمت دوازدهم-("آزادی بیان" در ساختار "ولایت فقیه")

انجمن های اسلامی دانشجویی- نشست "آداب آزادیخواهی" و"نقد اسلامی"- دهه فجر96

بسم‌الله الرحمن الرحیم.

باید اجازه ندهیم آزادی بیان را؛ آزادی نقد را به هیچ عنوانی هیچ کس محدود کند. آزادی را باید حفظ کنیم اما این یک شرط دارد. باید خودمان هم آداب انتفاد و ادب آزادی را بتوانیم حفظ کنیم. اگر نحوه استفاده از آزادی، آداب آزادی زیر پا گذاشته شود آزادی بخطر می‌افتد چون به سمت هرج و مرج می‌افتد. آزادی نباید به سمت قانون‌شکنی و هرج و مرج و دروغ و شایعهو تحریک و تشویش برود. اما از آن طرف هرکسی سؤالی یا انتقادی یا حتی اعتراض کرد زود نباید برچسب بزنیم که تشویق اذهان عمومی، تخریب، توطئه، تضعیف نظام، امر به معروف و نهی از منکر و انتقاد از حاکمان، تقویت نظام است نه تضعیف نظام. چون اشکالات نظام و اشکالات مدیریت‌ها را می‌گوید و باید آن را برطرف کرد. باید زخم را نشان می‌دهیم. اما دو جور زخم نشان می‌دهند. یک وقت زخم پیدا می‌کنیم روی آن نمک بریزیم یک وقت زخم را پیدا می‌کنیم که آن را معالجه کنیم. دو جور دنبال زخم می‌گردیم. یک وقت مثل مگس، یک وقت مثل طبیب. نقد اسلامی این است طبیب‌وار دنبال زخم می‌گردیم، یک کلاغ چهل کلاغ نکنیم، دروغ نگوییم، تهمت نزنیم، ریشه‌یابی کنیم، تجزیه و تحلیل کنیم، نقد کنیم و پیشنهاد بدهیم و کمک کنیم که اصلاح شود. بعد هم وقتی ما حاکمان‌مان را انتخاب می‌کنیم معنی‌اش این است که باید چهارسال پای آن بنشینیم نه این که بگوییم آقا اصلاً نمی‌خواهیم بیا پایین! هیچ جای دنیا این‌طوری نیست. همه جای دنیا باید این انتخاب را که کردی باید بایستی تا چهار سال آن تمام شود. اما در این چهار سال معنی‌اش این نیست که خفه‌خون بگیریم و هرکاری خواستی بکنی! خیر. باید سؤال کنیم که چکار می‌کنی و تو هم باید جواب بدهی. چه وعده‌هایی دادی و چه کار داری می‌کنی؟ چرا این‌جا این‌طوری تصمیم گرفتی و آنجا این کار را کردی. چرا به این قضیه رسیدگی نکردی. فقط این‌هایی که ما انتخاب کردیم نه، دستگاه قضایی را که ما انتخاب نمی‌کنیم، هیچ جای دنیا هم انتخاب نمی‌کنند او هم باید جواب بدهد. ببینید اعتراض به دستگاه قضایی اگر به این معنا باشد که رفته دادگاهی تشکیل شده، طبق قوانین حکم داده و بعد بگوییم با این که حکم دادی ما اجرا نمی‌کنیم و جلوی تو مقاومت می‌کنیم. این غلط است هیچ جای دنیا چنین کاری را نمی‌کنند. این هرج و مرج و استبداد است اما این که می‌شود از قوه قضائیه انتقاد کرد که چرا دادگاه را این‌طوری برگزار می‌کنی؟ چرا این حرف را نشنیده گرفتی؟ چرا در عزل و نصب خود فلان کس را فلان جا گذاشتی؟ چرا فلان کس از دستگاه قضا با مردم این‌طوری صحبت کرد؟ چرا به وظیفه‌تان عمل نمی‌کنید؟ چرا در این مورد پاسخگو نیستید؟ این می‌شود و باید. همه قوا را باید مدام تحت سؤال گذاشت. این حق ما نیست. بالاتر از حق ما، بلکه وظیفه ماست و واجب است. مثل نماز و روزه واجب است. این فقه سیاسی شیعه است که می‌گوید نظارت عمومی و پرسشگری عمومی و انتقاد عمومی وظیفه شرعی همه مردم و حق شرعی همه آن‌هاست و هیچ حکومتی حق ندارد جلوی سؤال یا انتقاد ما را بگیرد. هیچ حکومتی حق ندارد این‌ها نص صریح قرآن و سنت و پیامبر و امیرالمؤمنین(ع) و فقه سیاسی ائمه اطهار(ع) است. این‌ها گفتمان رهبری و امام است که در قانون اساسی آمده است. اما سیاه‌نمایی یعنی چیزی که نیست بیخود بگوییم نقاط مثبت را نبینیم و فقط نقاط منفی را ببینیم، دروغ بگوییم، تهمت بزنیم، بدون سند و مدرک حرف بزنیم، یک نفر دزدی کرده، یک مرتبه می‌گویی 30 نفر همه دزد هستند. برای دو جا سند داری آن هم مشکوک و ناقص، بعد بگویی ما سند داریم که 500 نفر دزدی و خیانت کردند! خب این هم دروغ است و خیانت به آزادی است. این هم که اختلاس می‌کند قشنگ هیچ کس هیچ چیز نگوید و سؤال نکند. آن هم راحت جواب نمی‌دهد. این هم خیانت به آزادی و امر به معروف و نهی از منکر است. جامعه ساکت، جامعه سالم نیست اتفاقاً ناسالم است. جامعه نباید ساکت باشد. اما جامعة دیکتاتور هم قانون‌شکن هم آن هم غلط است و به خودش صدمه می‌زند. ما یک مشکلاتی در جامعه، در مردم، در بین ماها هست و یک مشکلاتی در بین مسئولین است. انقلاب اسلامی می‌گوید ما یک حکومتی را می‌خواهیم که خود مردم تعیین کند و انتخاب کنند و بر اساس این ارزش‌ها که مردم رأی دادند ارزش‌های اسلامی هم پیش برود منتهی خودتان باید با عقل و تجربه و انتخابات خودتان، نقد و همکاری، کشور را بسازید. مشکلات‌تان را حل کنید، قرار نبوده که خدا و پیامبر و فرشته‌ها بیایند مشکل ترافیک و آب و هوا و محیط زیست و اشتغال و بانک ما را حل کنند. حکومت اسلامی معنی‌اش این نیست که فرشته‌ها مدام بیاییند پایین بگویند خب امروز من می‌روم بانک الف را درست می‌کنم به آن فرشته دیگر هم بگوید شما بروید بانک دیگر را درست کنید به آن فرشته دیگر بگوید شما بروید پل‌سازی کنید گروهان سوم فرشتگان بروند مشکل ترافیک را حل کنند! مگر این‌طوری است؟ عقل شما کجاست؟ مگر به ما عقل ندادند؟ به ما عقل دادند که همانطور آکبند تحویل بدهیم و بگوییم ببین ما هیچ  استفاده‌ای از عقل‌مان نکردیم درست و بلااستفاده و آکبند همانطور تحویل‌تان دادیم. عقل را دادند استفاده کنیم. از عقل‌مان استفاده نکنیم، تجربه‌مان استفاده نکنیم، تجربیات دیگران را استفاده نکنیم، درست تقسیم کار نکنیم، پاسخگو نباشیم، نقد نکنیم، نقد پذیر نباشیم، برنامه‌ریزی درست نکنیم، بعد بگوییم نسخه دین و حکومت دینی جواب نداد. حکومت دینی جواب نداد یا تو جواب ندادی؟ درست مثل کسی که مریض است رفته پیش پزشک و به او گفته‌اند این غذاها را نخور، این ورزش‌ها را بکن، بعد نسخه را گرفتی توی جیبت گذاشتی، 20 روز بعد به پزشک بگویی نسخه شما مشگل من را حل نکرد من هنوز بیمارم.  گفت چطوری نسخه را عمل کردی، گفت همین‌طوری سالم دست نخورده است نگذاشتم هیچ کس دست به آن بزند. مثل این که به طرف گفتند برو نسخه را بپیچ برو بخور. این رفت و ده روز بعد آمد گفت آقا مشگل من همچنان باقی است تازه آن شب هم که نسخه شما را مصرف کردم من درد دل کردم و بدتر شدم. گفت چطوری مصرف کردی؟ گفت شما گفتی نسخه را بپیچ بخور من هم پیچیدم خوردم! جواب نداد.

آقا احکام اسلام را پیچیدیم مصرف کردیم جواب نداد، چهل سال گذشته، هنوز هم باز ما مشگلات داریم. نسخه را گرفتی پیچیدی خود نسخه را خوردی. برو عمل کن و ببین در نسخه چی است؟ به این نسخه عمل کن و ببین همه مشکلات حل می‌شود یا نمی‌شود؟ حالا نسخه عدالت را ببینیم که در آن چیست؟

گفتمان عدالت در انقلاب اسلامی، گفتمان پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) است. اولین تظاهراتی که ما در همین مشهد شهید دادیم شهید هاشمی‌نژاد در مدرسه نواب سخنرانی کرد، ایشان که بعداً منافقین او را بعد از انقلاب شهید کردند ایشان آن زمان گفت که من از طرف  حکومت شاه ممنوع‌المنبر هستم لذا روی منبر نمی‌شینم ایستاده سخنرانی می‌کنم! می‌خواست بگوید این‌ها گفتند روی منبر ننشین. یک سخنرانی تند ضد شاه کرد بعد ما از مدرسه نواب بیرون آمدیم، جمعیت پاهایشان را به زمین می‌کوبیدند و به طرف حرم حضرت رضا می‌رفتند، اولین تظاهراتی که شعار دادند و درگیری شد و در مشهد شهید دادیم، شهید مهدی‌زاده، شهید حسن‌زاده این بود. برادری، برابری، حکومت عدل علی. بعد، استقلال، آزادی، حکومت اسلامی، که درگیری شروع شد و شهید دادیم. یادم می‌آید بعضی از این جوان‌ها رفتند این‌جا بانک، چون همیشه امام به ما گفته بودند بانک شکستن، آتش زدن، هیچ کدام از این کارها را نکنید، پرچم ایران که روی آن شیر و خورشید است آتش بزنید، هیچ کدام از این کارها را نکنید. این خط امام و انقلاب بود. همیشه می‌گفتند با آرامش راهپیمایی کنید. ما یک اخوی داریم که سال‌ها جبهه بوده که از من یک سال کوچکتر است ما همیشه با هم در تظاهرات و درگیری بودیم. من رفتم آن طرف‌تر، ایشان آمد پیش من گفت که من 14 ساله بودم و ایشان 13 ساله بود- گفت حسن، گفتم چیست؟ گفت یک شیخ ساواکی این‌طوری جلوی بانک ایستاده که ما شیشه بانک را نشکنیم. گفتم شیخ ساواکی کیست؟ آمدم دیدم شهید هاشمی‌نژاد را می‌گوید، چون قیافه او را ندیده بود. آقای هاشمی‌نژاد رفته بود جلوی بانک این‌طوری ایستاده بود و به آن جوان‌ها می‌گفت شیشه بانک‌ها را نشکنید، تخریب نکنید، آتش سوزی نکنید، شعار بدهید بروید. بعد این اخوی ما، 13 ساله بود سال‌ها هم جبهه بود. گفت من سنگ زدم که به خود این شیخ ساواکیه بخورد! گفتم این آقای هاشمی‌نژاد است که الآن سخنرانی تند می‌کرد، گفت پس چرا نمی‌زند شیشه بانک را بشکنیم. گفتم برای چه  شیشه بانک را بشکنیم؟

آن زمان از امام سؤال می‌کردند که رژیم فاسد است ما مالیات ندهیم یا مثلاً روی اتوبوس‌ها خط بزنیم؟  صدمه بزنیم؟ پولش را ندهیم؟ امام گفت نخیر واجب است شما مالیات‌تان را بدهید چون برای مردم است برای شاه که نیست، امکانات عمومی را حق ندارید تخریب کنید. انقلاب ما مردمی‌ترین انقلاب عصر جدید، پر جمعیت‌ترین انقلاب و آرام‌ترین انقلاب بود.

حالا گفتمان امیرالمؤمنین(ع) که گفتمان انقلاب آن‌هاست، چیست؟ من در این باقی مانده فرصت چندتا روایت برای شما می‌خوانم. معیارهای عدالت این‌هاست. فرمودند «لیس تصلح رعیه الا بصلاح ولات» شما جامعه درستی نخواهید داشت مگر این که حکومت‌تان را درست کنید. یعنی این‌هایی که می‌گویند ما بدون تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی هم می‌توانیم یک جامعه دینی داشته باشیم، جامعه سالم داشته باشیم این امکان ندارد. ممکن است بطور فردی آدم‌های خوبی باشند اما یک جامعه سالم و دینی نخواهید داشت اگر حکومت‌تان فاسد است و غیر دینی است. فلسفه انقلاب ما همین‌ها بود. که اگر می‌خواهید این جامعه دینی‌تر بشود، انسانی‌تر، اخلاقی‌تر، عادل‌تر، عاقل‌تر، ما باید اولین تکلیف حکومت را روشن کنیم. حکومت نمی‌تواند جامعه را به سمت پایین هل بدهد، جامعه خودش به سمت بالا برود. باید حکومت کمک کند که جامعه به سمت بالا برود. اما جامعه هم، حکومت هم بدون جامعه خودش نمی‌تواند کاری بکند، حکومت می‌شود مثل یک لوکوموتیو که باید جامعه را بکَند ببرد! اما خود حکومت هم بدون کمک کسانی که در کوپه‌ها هستند نمی‌تواند حرکت بکند. جامعه دینی، حکومت دینی، جدا از هم امکان ندارد و معنی ندارد. باید با هم تلاش کنند و هیچ کدام هم صفر و صد نیست. از صفر تا صد است. ما باید مدام تلاش کنیم حکومت سالم‌تر، صالح‌تر و اسلامی‌تر بشود و همین‌طور خودمان و جامعه اصلاح‌تر و سالم‌تر بشود.

اصل اول؛ فرمودند «لیست تصلح الرعیه الا بصلاح ولات» اگر توقع دارید مردم پاک باشند، قانونی باشند، سالم باشند، دروغ نگویند، دعوا نکنند، کلاه هم را برندارند، مدیران، آدم باشید. اگر یک جایی دیدید در مدیریت‌های یک کسانی اهل فساد، اهل دیکتاتوری می‌شود بعد دیگر نمی‌توانید توقع داشته باشید جامعه مسیر درست را برود. جامعه صالح نمی‌شود الا با صالح شدن مدیران آن. از آن طرف، «و لا تصلح الولات الا باستقامت رعیه» حکومت هم نمی‌تواند موفق و صالح باشد الا این که مردم پایداری کنند. استقامت الرعیه، مردم اهل استقامت و پایداری باشند، مردم باید در صحنه باشند. اگر مردم از صحنه کنار بروند یعنی از کارهای درست حکومت دفاع نکنند و از اشتباهات بعضی مدیران انتقاد نکنند، از صحنه بیرون بروند آن حکومت شکست خواهد خورد یا فاسد خواهد شد. از آن طرف، اگر سعی نکنید که آدم‌های سالم‌تر را در انتخابات بفرستید، ما خودمان داریم مدیران خودمان را انتخاب می‌کنیم، مدیران درست‌تر انتخاب کنید، اگر نکنیم، مدیران مشگل داشته باشند تو نمی‌توانی جدا از حکومت همه مشکلات را حل کنی، مشکلات شخصی‌تان را می‌توانی، مشگلاتی که به جامعه نسبت پیدا می‌کند نمی‌توانید.  فرمودند «اذا عدت الرعیه الا الوادی حقه» اگر مردم حق حاکمیت را رعایت کنند و حق حکومت را بپردازند. یعنی چکار کنند؟ یعنی مردم قانون را رعایت کنند. یعنی نمی‌شود وقتی که ماییم، قوانین را رعایت نکنیم، سر قضیه مالیات و... قانون را رعایت نکنیم و توقع داشته باشیم حکومت به همه وظایفش عمل کند! این هم نمی‌شود. سر یارانه‌ها یادتان هست یک رفراندم کردند گفتند خودتان بگویید چه کسانی احتیاج دارند؟ کل مردم گفتند ما احتیاج داریم حتی آن‌هایی که ماهی چند میلیون داشتند گفتند ما احتیاج داریم! خب این هم نمی‌شود. همه گفتند ما اورژانسی هستیم داریم از گرسنگی می میریم، سریع به ما یارانه را برسانید. کل ملت، ثبت نام کردند. میزان اسراف و مصرف‌گرایی در جامعه ما چقدر است؟ خب این‌ها صلاح نیست. در بازار ما چقدر بهم دروغ می‌گوییم و کلاه‌مان را برمی‌داریم؟ دختر و پسر می‌خواهند ازدواج کنند خانواده‌هایشان چقدر به هم دروغ می‌گویند؟ استاد در دانشگاه سر دیدن پایان‌نامه به وظیفه‌اش چقدر عمل می‌کند؟ الآن کنار خیابان انقلاب پایان‌نامه می‌فروشند؟ چند کیلو پایان‌نامه می‌خواهید؟ بگویید تا برایتان بگیریم. دو سه سال پیش این‌ها را در انقلاب فرهنگی گفتیم گفتند عجب بد است! اقدام کنیم! این اقدام‌شان است. فرمودند «اذا عدت الرعیه الی الوالی حق» مردم باید به وظایف‌شان عمل کنند نمی‌شود فقط یک طرفه بگویید حکومت به وظیفه‌شان عمل کنند بلکه مردم هم باید عمل کنند و قوانین را رعایت کنند. باید حمایت کنند، باید به تعهدی که کردند عمل کنند. «و عد الوالی الیها حقها» و حکومت و مسئولین هم حق مردم را رعایت کنند. اگر این اتفاق افتاد «عز بین حقهم» آن وقت همه جا، حق، ملاک می‌شود و عزت پیدا می‌کند. حقوق رعایت بشود. یک طرفه نمی‌شود. نمی‌شود مردم به مسئولین بگویند شما یک طرفه به وظایف‌تان عمل کنید ما عمل نمی‌کنیم. نمی‌شود مردم به حکومت بگویند تو باید به وظیفه‌ات عمل کنیم و ما نمی‌کنیم. دو طرف باید عمل کنند و الا نمی‌شود. دیگر چه؟ «و قامت مناهی جدین» احکام تعالیم‌بخش دین آن وقت اجرا می‌شود. تعهد دوطرفه اگر باشد می‌شود نسخه دین را عمل کرد و الا نمی‌توانید به تعهدات یا این عمل نکند یا هیچ کدام؛ بعد بگویند نسخه دین جواب نداد، خب عمل نکردید که جواب نداد. عمل کن تا جواب دهد. مثل این که کسی بگوید من کلاس اول هستم الآن محال است این خیلی ایده‌آلیزم است که من دکتر بشوم! خب معلوم است که الآن مفتکی ایده‌آلیزم است که تو دکتر بشوی اما اگر 20 سال زحمت کشیدی چرا می‌شود. هزینه آن را بپردازید می‌شود. یا بگویید محال است جامعه ما به آن حد فلان برسد. چرا می‌رسد هزینه‌اش را بپردازیم. مفتکی محال است! چشم‌هایم را ببندم بعد یک وردی بخوانم مشکلات حل شود این محال است!‌ایده‌آلیستی! واقع‌بین باش. برای هر کاری باید هزینه آن را بپردازیم. می‌خواهیم بالای کوه برویم باید زحمت بکشیم، هزینه‌اش را بپردازیم. می‌خواهی روی کوه بایستی و مدال بگیری باید زحمت بکشی. نه این که بگویی من زحمت نمی‌کشم ولی مدال هم می‌خواهم. خب بگیر بخواب شاید خواب آن را ببینی شاید در خواب بشود اما در بیداری نمی‌شود. اتفاقاً آرمان‌گرا واقع‌بین است اما واقع‌گرا نیست. واقع‌گرایی یعنی تسلیم واقعیت شدن، یعنی همین که الآن هست. آرمان‌گرا یعنی به واقعیت موجود راضی نباش اما باید واقعیت را ببینی. باید هزینه بپردازی و زحمت بکشی. می‌خواهید مشکل بروکراسی شما حل بشود باید آن را حل کنی. حکومت اسلامی این نیست که چون خداو پیامبر هستند خودش حل می‌شود. تو باید آن را حل کنی. پس فرق آن با حکومت دینی و ضد دینی چیست؟ فرقش این است که این در راستای اهداف الهی، درست، انسانی و اخلاقی باید عمل شود. آن‌ها در خدمت سرمایه‌دارها، در خدمت منافع حزب و منافع حاکم است، در خدمت منافع سلطنت و منافع دیکتاتوری یا قشر خاصی است. این باید در خدمت همه مردم باشد، بر اساس ارزش‌های الهی. اما کار را که باید تو بکنی. همین‌طور که یک متخصص ملحد بی‌دین باید زحمت بکشد آزمایش کند، تلاش کند، برنامه‌ریزی کنند تو هم که مسلمان هستی باید همین‌کار را بکنی، بلکه بیشتر از آن تلاش کنی. خودش نشد اگر خدایی بود خودش می‌شد! نخیر، خودش نباید بشود اتفاقاً چون خدایی است خدا گفته هیچ کاری خودش نمی‌شود. «لیس بالانسان الّا ما سعی» هیچ چیز ندارید جز تلاشی که می‌کنید هم در دنیا و هم در آخرت. تلاش کن، این که بگوییم چهل سال گذشت ولی فلان مشگل حل نشده است، مگر قرار بوده خودش حل شود؟ این اشگال به توست، بگو چهل سال گذشت و هنوز فلان مشگل‌مان را حل نکرده‌ایم، بی‌عرضه‌ایم. این تقصیر نسخه است یا تقصیر خودمان است؟ آن نسخه گفت استفاده از عقل، تجربه، برنامه‌ریزی، تلاش، تو کردی؟ یا نشستی و نفت فروختی و مفت خوردی؟

می‌فرماید اگر می‌خواهید مناهج دین، اقامه بشود، سرپا بایستد و ارزش‌های الهی و دینی اجرا بشود باید هم حاکمیت و هم مردم وظایف خودشان را بشناسند و عمل کنند «و اعدت العدل معالم العدل» اگر دو طرف به وظایف‌شان عمل کنند عدالت‌گستری سراسری خواهدشد. همه به حقوق می‌رسند «و جرت علی الاسنن» سنت‌های رشد آفرین هر کدام خودشان ملاک قرار خواهند گرفت آن وقت می‌بینید سر هر چهارراه، سر هر مسیر رشد و ترقی علائم آن مشخص است که الآن باید چکار کنیم؟ به شرطی که دو طرف به وظیفه‌مان عمل کنیم. نه یک طرف، نه هیچ کدام از دو طرف. آن وقت «فحصدت ذلک زمان» آن وقت زمان، زمان زندگی و حیات خواهد شد. آن وقت می‌ارزد که زندگی کنیم. زمانه اصلاح خواهد شد. دیگر نمی‌گوییم دوران، دوران بدی است بلکه می‌گوییم دوران، دوران خوبی است ما باید آن را خوب کنیم. «و طمع فی بقا الدوله» اگر می‌خواهی دولت تو بداند و بقاء در دولت تو زنده شود راهش این است، و الا سقوط می‌کنی، ولو عقاید درستی داشته باشی سقوط می‌کنی. «و یاست مطامع العدا» و آن وقت دشمنان خارجی و داخلی از نفوذ و اخلال‌گری ناامید می‌شوند. هر فسادی که در حکومت ما ببینند دشمن خوشحال می‌شود و یک قدم به پیروزی نزدیک می‌شود مثل زخمی است که در بدن تو دارد رشد می‌کند. «طُمَعَ فی بقاء الدولت» می‌خواهید دولت و قدرت تو بماند، قدرت حق تشکیل بدهید و بماند باید وظایف‌تان عمل کنید. نمی‌توانید مسئول یک کاری باشید، ما باید در جمهوری اسلامی بعد از چهل سال یاد بگیریم که هر کس در هر جا به هر اندازه قدرت دارد مسئولیت دارد باید به همان اندازه به مردم گزارش بدهد و پاسخ بدهد. مگر تو این‌جا حقوق می‌گیری مگر وظیفه تو این نیست که بگوییم چرا انجام نشد و به موقع انجام نشد؟ در این مؤسسه‌های اعتباری این کارهایی که شد چه کسی به این‌ها مجوز داد؟ چرا دادید؟ مجوز دادید چرا نظارت نکردید؟ نه آقا مجوز ندادیم، خب مجور ندادی، چرا گذاشتی بدون مجوز کار کند؟ باید یقه‌ات را بگیرند و همه باید جواب بدهند! این بگوید او گفت، این بگوید او گفت بعد بگویند حالا که شده، نخیر حالا که شده نداریم. دوتا شلاق که خوردی، می‌فهمی که دیگر دفعه بعد نباید با حقوق ملت بازی کرد. از آن طرف باید به مردم گفت تو چطور پولت را می‌گذاری به هوای این که 35 درصد سود بگیری؟ چرا دنبال این‌طور پول و سود راه می‌افتی؟ بعد از همه طرف هم خاطرت جمع نیست بعد این‌طوری می‌شود. به او هم بگویند تو چرا مجوز دادی؟ اگر مجوز دادی چرا نظارت نکردی؟ اگر مجوز ندادی چرا نظارت نکردی؟ چه کسی مسئول است؟ او بگوید قوه قضائیه، او بگوید نخیر این سه تا وزارتخانه دولتی، آن بگوید نخیر فلانی مسئول بود! این‌طوری نمی‌شود باید یقه سه‌تایی‌تان را گرفت! سه‌تایی‌شان را باید آورد شلاق زد! ما باید یاد بگیریم هرکس هر جا رئیس شد باید جوابگو باشد، اگر آنجا اتفاقی افتاد حقی پایمال شد باید بیاید جلوی تریبون به مردم بگوید غلط کردم، غلط کردم غلط کردم الآن هم استعفا می‌دهم. البته اول تلاش می‌کنم جبران می‌کنم، اگر اجازه بدهید می‌ایستم جبران کنم اگر نه، من معذرت می‌خواهم دیگر هیچ پستی را من در جمهوری اسلامی قبول نمی‌کنم به من ندهید! این‌طوری باید باشد. امیرالمؤمنین(ع) قاضی ، در دادگاه رفته نعره زده، تازه توهین نکرده، صدایش را بالا برده، شاکی و متهم ترسیدند و جا خوردند، این فکر کرده چون قاضی است باید کلفت کلفت حرف بزند. می‌گوید امیرالمؤمنین(ع) صبح ایشان را نصب کرد و بعدازظهر عزلش کرد! آمد پیش حضرت امیر(ع) گفت آقا مگر من چکار کردم عزلم کردید؟ خیانت کردم؟ جنایت کردم؟ ایشان فرمودند نه خیانت کردی نه جنایت کردی، آدم پاکی هم هستی! گفت پس چه؟ فرمودند در دادگاه صدایت را کلفت کردی، صدایت از صدای شاکی و متهم بلندتر بود! چرا داد زدی؟ بله وقتی که تو قضاوت می‌کنی آن‌ها باید اطاعت کنند ولی دلیل نیست که تو داد بزنی و طرف را بترسانی. عزلش کردند. با این که ایشان از انسان‌های شریف و شیعیان خاص امیرالمؤمنین(ع) بود. در حکومت علی هم دزدی شد. اختلاس شد و پول دزدیدند. در همه حکومت‌های دنیا هست، کم و زیاد دارد ولی امیرالمؤمنین(ع) چطوری برخورد کرد؟ یقه مسئول مالی اهواز را گرفت، وقتی که ثابت شد، گفت بیاورید توی بازار راهش ببرید همه ببینند، هرکس هر مدرکی دارد بیاید از او بگیرد، اموالش را مصادره کنید، حق مردم را بدهید، او را به زندان ببرید، نگذارید کسی بیاید به او روحیه بدهد که بگویند می‌آییم مشگل تو را حل می‌کنیم! بعد هم جمعه بیاورید توی نمازجمعه جلوی مردم او را شلاق بزنید. گفتند آقا آبرویش می‌رود، گفتند به درک که آبرویش می‌رود. آبروی حکومت اسلامی برود بهتر است یا آبروی او؟

دیروز دیدم رئیس قوه قضائیه اعلام کرد که از این به بعد اسم و تصویر قاضی‌های فاسد را منتشر می‌کنیم تا الآن مجازات می‌کردیم اعلام نمی‌کردیم ولی از این به بعد اعلام می‌کنیم. بله آقا. شما صد نفر را در یک سال بیاورید در یک سال آبرویشان را ببرید در نماز جمعه و خیابان شلاق‌شان بزنید. و الا در ذهن مردم، مخصوصاً ذهن  جوان‌هایی که نبودند و ندیدند و فکر می‌کنند این‌جوری است، شایعه‌ها این‌قدر زیاد است و راست و دروغ قاطی می‌شود جوان می‌گوید مثل این که همه‌شان دزدند، کلاً بخور بخور شروع شده و همه با هم هستند و همه دست‌شان توی یک کاسه است. اگر آمدید یک وزیر و سه تا وکیل و پنج تا قاضی  و چندتا استاندار و فرماندار را رئیس کل اداره را، چندتا مدیرکل بانک را آوردید که مسلم شده این‌ها خیانت و جنایت کردند بیاورید جلوی چشم مردم چنان محکم شلاقش بزنید که آخ بگوید و اشکش در بیاید، بعد مردم اعتماد می‌کنند و می‌گویند این‌ها برخورد می‌کنند. بعد کسان دیگری که دارند وسوسه می‌شوند و می‌گویند فلانی این کار را کرد کارش نداشتند ما هم برویم امتحان کنیم. او دیگر دست و پایش را جمع می‌کند. بعد جوان ما، بچه‌های این دوره که این خبرها را می‌شنود یک مرتبه شک نمی‌کند که اصلاً این نظام، اسلامی است؟ این‌ها اسلام را قبول دارند؟ این‌ها احکام اسلام را قبول می‌کنند؟ اگر این اسلام است پس این‌ها چه می‌گویند؟ آن وقت دیگر آن جوان شک نمی‌کند.

ما متأسفانه در این چند سال اخیر، نظارت درستی در مسائل مالی و مدیریتی کشور می‌بینیم نیست و ضعیف شده است. من قبلاً یادم نمی‌آید که این‌طوری بود. این اتفاق بخصوص در 4- 5 سال اخیر بیشتر شده است. یک ضعفی در دولت است، یک ضعف در مجلس و دستگاه قضایی است این را باید حتماً حلش کنند و شما هم باید محکم بایستید و جواب بخواهید، اصلاً نترسید و عقب‌نشینی نکنید! یکی از بچه‌ها گفت بله شما می‌گویید ولی ممکن است ما یک چیزی بگوییم و بیایند ما را بگیرند! خب بگیرند. ما 300 هزار شهید برای اسلام دادیم ولی تو حاضر نیستی برای اسلام زندان بروی؟ من خودم بعد از جمهوری اسلامی زندان رفتم! البته فقط یک شب! برای دفاع از کارتن‌خواب‌ها. سال 63 عملیات مجروح بودم، با عصا از بیمارستان بیرون آمدیم با بچه‌ها رفتیم درگیر شدیم این طرف و آن طرف که هوا سرد است زمستان است، کارتن‌خواب‌ها را بیابید. همین دادگستری مشهد با درگیری رفتم و محکم با عصا به در رئیس دادگستری کوبیدم در خودش را باز کردم، رفتم داخل، درگیر شدیم، فکر کردند ما آمدیم ترور کنیم، حمله کردند سه چهار نفری را من را می‌زدند من هم می‌زدم! بیشتر ولی خوردم بازدداشتم کردند گفتند شما کی هستید؟ گفتم من بسیجی‌ام. گفت اسم شما چیست؟ گفتم من اسم ندارم! گفت چه می‌گویی؟ گفتم می‌گویم این کارتن‌خواب‌ها را چرا جمع نمی‌کنید توی برف و زمستان؟ گفت تو برای همین این‌جا آمدی؟ گفتم ما چهار پنج تا از بچه‌هایی که از جبهه آمدیم برای همین آمدیم.

اگر چیزی را سند دارید قطعاً می‌دانید که خیانت شده، گفتید جواب قانع کننده نمی‌دهند، به خود طرف گفتید به مسئولین گفتید جواب قانع کننده نمی‌دهند این را به فضای مجازی ببرید افشا کنید بعد هم به زندان بروید! من می‌آیم عیادت، البته اگر وقت داشته باشم! به شرطی که حرف مفت نزنید همین‌طوری الکی بگویید ما شنیدیم فلان جا فلان، همین‌طوری نباشد. باید مطمئن باشید، سند داشته باشید و بگویید ما ارائه کردیم و گفتیم دزدی کردند این هم سندش و اعتنا نکردند. آن وقت بر شما واجب است شرعاً اعتراض کنید این فضای مجازی خیلی صدمه زد ولی برکاتی هم داشت. اگر این فضای مجازی نباشد بعضی‌ها از آبرویشان نترسند هرچه بگویید محل نمی‌گذارند می‌گویند بله چشم و می‌روند می‌خوابند! ولی وقتی که می‌بیند فردا در فضای مجازی آبرویش می‌رود برای حفظ شغلش هم که شده زود می‌آید درست می‌کند. این‌ها بعضی‌هایشان دین ندارند. دین ظاهری هست اما دینی که برای خدا باشد و به فکر مردم باشند ندارند. این که می‌خواهد رأی بیاورد ظاهرش را درست می‌کند و بعضی کارها را می‌کنند. می‌گوید اگر ما انتقاد کنیم و اعتراض کنیم به زندان می‌رویم. خب بروید مگر زندان چیست؟ چیز مهمی نیست. بچه‌ها چشم و دست و پایشان را دادند سی سال است روی تخت خوابیده! تو می‌ترسی به زندان بروی؟ می‌گوید آقا اگر این را بگویم بعد می‌رود از من شکایت می‌کند می‌آیند... خب برو، برای خدا و اسلام و امام و شهدا و انقلاب اسلامی برو.

اگر الآن به جمهوری اسلامی حمله بشود من می‌روم می‌جنگم تا کشته شوم، برای حفظ این نظام که سیصد هزار شهید به خاطرش شد. ولی به همین مسئولین جمهوری اسلامی هم حاضرم اعتراض کنم زندان بروم. هر دویش را حاضرم چون هر دویش در جهت حفظ نظام است. رئیس هواپیمایی هستی چرا درست به وظایفت عمل نمی‌کنی؟ من یک وقت فکر می‌کردم این تأخیر هواپیماها همه‌اش برای تحریم است بعد رفتم از چندتا از این خلبان‌ها پرسیدم گفتم اگر یک چهارم برای تحریم باشد که آن هم نیست! همه‌اش برای بی‌نظمی، بی‌عرضگی، مسئولیت‌نپذیری، تنبلی، و... است. چرا مراقب گمرک نیستی؟ واردات؟ می‌گوید 70 درصد قاچاق واردات از توی بنادر رسمی دارد انجام می‌شود انقلاب اسلامی، انقلاب 57 به من حکم می‌کند به تو اعتراض کنم. و الا آبروی اسلام و انقلاب و ولایت فقیه را داری می‌بری. سیصدهزار شهید برای ولایت فقیه دادیم. حالا تو این‌جوری می‌آیی آبروی ولایت فقیه را در دنیا می‌بری؟ واردات و صادرات و قاچاق و گمرک را کنترل نمی‌کنی، بعد همه مردم می‌فهمند که اینجا داری باندبازی و رشوه و فلان می‌دهی. خب این یعنی چه؟ چرا این‌قدر وضعیت گل‌وگشاد است. اگر می‌خواست 70 درصد قاچاق از گمرک رد شود ما برای چه 300 هزار شهید دادیم؟ خب این کارها که زمان شاه خیلی قشنگ‌تر و بی‌سروصداتر داشت انجام می‌شد؟ ما نمی‌توانیم بپذیریم که دو نفر آدم بروند هزار میلیارد از بانک وام بگیرند بدون سود، و بعد هم اصلاً کسی نتواند یقه آن‌ها را بگیرد. تا سه سال، چهار سال دیگر هم خ.ر، و حالا خ.ر گفتم که دیگر نماد همه‌شان باشد. همین‌طور پ.هن. ما نمی‌توانیم این‌طوری باشد که سه چهار است برای ما الفبا می‌خوانند. الف. ج. چ. هـ. خب اسم این را بگو ببینیم کدام پدرسوخته است؟ خر کیست؟ برادر کیست؟ خواهر کیست؟ این‌ها چه کسانی هستند؟ بعد از آن طرف، طرف 50 میلیون پول جمع کرده با بدبختی گذاشته بعد آن وقت 50 میلیون خودش را نتواند پس بگیرد! این‌ها را ما نمی‌توانیم بپذیریم. این‌ها خلاف صریح اصول انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است. خلاف صریح ولایت فقیه است. باید جواب بدهید. باید بگویید امسال سال چهلم انقلاب اسلامی است، این جمهوری اصلاً طبق محاسبات مادی، این انقلاب چهل سال پیش باید تشکیل نمی‌شد یا تا به حال 40 بار باید سقوط کرده بود. ملت آن را نگه دارند. من یک وقتی عرض کردم که مسئولین می‌خواهند جمهوری اسلامی را ساقط کنند ملت نمی‌گذارند! مدام 22 بهمن و روز قدس می‌آیند و... ملت نمی‌گذارد بخدا اگر ملت نبود به نظر من جمهوری اسلامی تا حالا هفت تا کفن پوسانده بود! ملت نگذاشته‌اند و نمی‌گذارند. ما باید یاد بگیریم در جمهوری اسلامی تمام کسانی که هر مسئولیتی دارند اولاً اغلب این‌ها همه انتخاب مردم هستند ولی باید به مردم جواب بدهند که چطوری داری مدیریت می‌کنی؟ چقدر بودجه گرفتی؟ چکارش کردی؟ عرضه داری یا نه؟ بلد هستی یا نه؟ لیاقت داری یا نداری؟ باید عذرخواهی از مردم و استعفا دادن را یاد بگیرید اگر عرضه ندارید. باید یاد بگیرید اگر اموال عمومی را بخاطر بی‌عقلی به باد دادی باید اموال خودت را مصادره کنند و به بیت‌المال بدهند. باید یاد بگیری مدیریت اداری و بوروکراسی اداری را طوری مدیریت بکند که بازدی و سودش بیشتر از ضررش برای این کشور باشد. باید دانشگاه طوری بشود که خرجی که می‌کند از دخل آن، بیشتر نشود. هرکسی که دانشجو می‌شود در این کشور تا دکترایش را بگیرد می‌دانید برای این ملت چقدر خرج دارد؟ اقلاً باید به همین اندازه این پول را به این ملت برگردانی، و الا دخل تو که به خرج تو نمی‌ارزد. یک موجود موذی اضافی هستی. دانشگاهی که ملت خرج آن را می‌دهد ولی این دانشگاه مشگلات ملت را حل نکند، مشگلات ترافیکش، محیز زیستش، بروکراسی‌اش، بانکش، و... را نتواند، این‌ها را باید دانشگاه حل کند. این‌ها را که قرار نبوده آقای خمینی 40 سال پیش برای ما حل کند. او راه را باز کرد، حالا دیگر آزادانه با انتخاب خودتان بروید مشگلات را حل کنید. بعد می‌گوییم چرا بعد از 40 سال این‌طوری است یا چرا آقای خمینی همان موقع مشگلات ما را حل نکرده! می‌خواهی غذا را بجود در دهانت بگذارد تو قورتش بدهی اگر برایت مشگل است کمک کنیم پایین برود! برای ما چکار کردند؟ تو برای بقیه چکار کردی؟ دیدید بعد از بچه‌ها پوست پدر و مادرشان کَنده شده تا این‌ها را به یک جایی رساندند، باز می‌گویند این پدر و مادر من برای من کاری نکرده، خب تو برای پدر و مادرت چکار کردی؟

امام می‌گفت یک عده‌ای برای انقلاب زحمت می‌کشند، فداکاری، جهاد، گرفتاری، یک عده‌ای هم مفت می‌خورند بعد این‌ها می‌گویند انقلاب برای ما چکار کرده؟ خب تو برای انقلاب چکار کرده‌ای؟ یک طبقه‌ای همه‌اش دارند فداکاری می‌کنند یک خانه‌ای چهارتا شهید داده است، یک عده‌ای هم خوردند و خوابیدند و نگاه می‌کنند بعد جالب است آن‌ها خسته می‌شوند! مدام می‌گویند ما خسته شدیم. این دارد زخمت می‌کشد تو خسته شدی؟ این خیلی قشنگ است!‌ اغلب این کسانی که زحمت در این 30- 40 سال کشیدند بیچاره‌ها هیچ چیز نمی‌گویند همه‌اش می‌گویند ما باز هم بدهکاریم! این‌هایی که هیچ کاری نکردند این‌ها طلبکارند. این را نمی‌دانیم باید چکار کنیم؟

خیلی مواظب باشید. یک نسل طلبکار بی‌خاصیت و پررو بار نیایید. چون بعضی‌هایتان همین‌طوری هستید. تنبل، از همه طلبکار، آی برای ما چکار کردید؟ یک مشگل دیگر مانده هنوز آن را حل نکردید؟ اصلاً چه کسی قرار بوده مشگل تو را حل کند؟ تو باید حرکت کنی و مشگل خودت و جامعه‌ات را حل کنی. ما در زمان جبهه، بچه 14- 15 ساله شناسنامه‌اش را قاچاقی دست می‌زد می‌آمد جبهه، روح بزرگ، 40 کیلومتر در خاک دشمن، در بمباران شیمیایی، طوری قوی می‌ایستاد مثل این که تمام این عالم، به این تکیه کرده‌اند. بعد یادم می‌آید ما مجروح افتاده بودیم یک عده 10- 20 نفر مجروح کنار شرق دجله افتاده بودیم این بچه 14- 15 ساله می‌آمد کنار ما، اصلاً معلوم نیست خودش را چطوری آنجا رسانده بود توی عمق 40 کیلومتری، کنار مجروحین به بچه‌ها می‌گفت برادر نترس، یا زهرا، درست می‌شود، بلند شو بشین، چیزی نشده! می‌گفتم خدایا یکی بلند شود بزند توی گوش این بیفتد! این چقدر روحش بزرگ است. بعد این بچه‌های این‌طوری را دیدیم افتاده مجروح، چند ساعت بعد افتاده توی منطقه. آمدم بالای سرش دیدم این‌قدر خون از بدن او رفته که رنگ بدنش سفید شده است، می‌خواهد حرف بزند این زبانش بیرون می‌افتد نمی‌تواند جمع کند. من آمدم می‌خواستم به حساب خودم به این روحیه بدهم می‌گفتم چیزی نیست، فکر نکن، اصلاً کسی نبود ما را عقب ببرد ما همان جا مانده بودیم، 40 کیلومتر توی عمق دشمن زیر بمباران شیمایی، از سه طرف محاصره، پشت سر باتلاق و نیزار، برای این که این به حساب آرامش پیدا کند، از او خون می‌رفت گفتم چیزی نیست تو را عقب می‌برند. یک بار گفتم، دو بار گفتم، دفعه سوم دیدم دارد به من نگاه می‌کند ففهمیدم می‌خواهد یک چیزی بگوید. آمدم جلو، فکر کردم الآن می‌خواهد بگوید خب دو بار گفتی خب بیایید ببرید من را عقب، پس کی؟ فکر کردم می‌خواهد این را بگوید. گوشم را آوردم بیخ دهانش، گفت که کی خواست عقب برود؟ تو خودت می‌خواهی بروی عقب برو، به من چکار داری هی می‌گویی می‌بریم تو را عقب. به من گفت خودت می‌خواهی بروی برو من نمی‌خواهم عقب بروم من اگر می‌خواستم عقب بروم جلو نمی‌آمدم. بچه 16- 17 ساله کنار من، گلوله آر.پی.جی می‌زد، توی عمق، آنجا که اکثر بچه‌ها مجروح و شهید شدند، چون خیلی در عمق بودیم و محاصره شده بودیم، من سه چهار بار برگشتم به این گفتم، نمی‌دانستم برای کدام گردان بود که کنار هم افتاده بودیم، بادگیر هم تن‌مان بود، ماسک هم داشتیم که اگر شیمیایی زدند بزنیم، منتهی این‌قدر درگیری بود که دیگر ماسک هم نبود. همان‌جا عوارض شیمیایی بود. بعد یادم می‌آید چند بار برگشتم به این گفتم برو این‌جا نایست، کسی نمی‌تواند تو را عقب ببرد چون آن‌جا بچه‌ها شیمیایی شده بودند افتاده بودند، به او گفتم اگر این‌جا مجروح شوی بیفتی من نمی‌توانم تو را عقب ببرم. دو سه بار گفتم محل نگذاشت. بعد گفتم گلوله‌های آر.پی.جی را این‌جا بگذار و عقب برو. کسی نیست توی خاکریز. گفت که من نامرد نیستم یا با هم عقب می‌رویم یا با هم همین‌جا شهید می‌شویم. باور کنید چند دقیقه بیشتر نگذشت که خمپاره درست کنار ما خورد و من بلند شدم زمین خوردم، خاک و دود، بعد برگشتم نگاه کردم دیدم ایشان در حالت سجده افتاده شهید شده، سر تیر! عینکش شکسته، و افتاده. من اصلاً نمی‌دانستم اسمش چی بود؟ این بادگیرش سبز بود، سوراخ شده بود و از توی آن دود بیرون می‌آمد. آمدم کنارش صداش زدم دو سه بار برادر برادر گفتم، دیدم جواب نمی‌دهد شهید شده، او را بوسیدم و سی چهل متر آن طرف‌تر رفتم. خب یک عده‌ای این‌طوری بودند. خودشان را مسئول کل عالم می‌دانستند. پشت پیراهنش نوشته بود ما برای عبور از مرزها و آزادی ملت‌ها یعنی صدور انقلاب، منتظر ویزا نمی‌مانیم ما از همه مرزها عبور خواهیم کرد. ما بشریت را آزاد خواهیم کرد. یک بچه 15- 16 ساله دهاتی.

اگر جامعه بخواهد از قوانین سرپیچی کند و به وظیفه‌اش عمل نکند مدام بگوید بدهید بدهید نگوید من باید چکار کنم؟ حکومت نمی‌تواند وظیفه‌اش را انجام بدهد. این را بدانید اگر جامعه به قانون و وظیفه‌اش عمل نکند، مالیات خود را ندهد و به وظیفه خود عمل نکند نمی‌شود. «اذا غلبت الرعیه والیها» اگر مردم، جامعه سرپیچی کنند و سوار مسئولین‌شان بشوند بگویند ما هر چه دلمان بخواهد باید آن انجام بشود نه هرچه که به مصلحت است، یا این، یا اگر «أو اجفح والی بالرعیه» یا مسئولین حقوق مردم را نادیده بگیرند و محل نگذارند در هر دو صورت، «اختلفت هنالک کلمه» اختلافات اجتماعی رایج می‌شود. از درون همه‌تان با هم درگیر خواهید شد. این امیرالمؤمنین(ع) و حکومت عدل علی(ع) است. می‌گوید یادتان باشد اگر ملت سوار حکومت بشود تابع حکمیت و اطاعت از قانون نکند یا اگر مسئولین حقوق مردم را نادیده بگیرند بگویند به من چه! مشگل من که نیست من که دارم حقوقم را می‌گیرم، حقوق نجومی هم می‌گیرم، حالا مردم هرچه شدند شدند به ما چه؟ ساعت کار اداری تمام شده است! حضرت امیر(ع) فرمود: «اختلفت هنالک کلمه» جامعه پر از اختلافات خواهد شد «و ظهرت معالم الجور» بنیاد ستم شکل خواهد گرفت. بی‌عدالتی شروع خواهد شد. «و کثرت ابقال فی الدین» خلافکاری به نام دین رایج خواهد شد. دقت کنید، می‌گوید جامعه متدین است، حکومت هم دینی است حضرت امیر(ع) می‌فرماید «و کثرت ابقال فی الدین» خلافکاری به نام دین، کلاهبرداری با ظاهر دینی رایج و زیاد می‌شود «و تُرکت مهاج السنن» معیارها و سنت‌های ارزشی فراموش می‌شوند. ارزش‌ها تحقیر می‌شوند، به حاشیه می‌روند، مسخره می‌شوند و حذف می‌شوند. «فعمل فی الهوا» هرکسی دنبال هوا و هوس خودش می‌افتد، هرکسی فقط به منافع خودش فکر می‌کند، چه در حکومت، چه در ملت. همه خودخواه و حیوان صفت می‌شوند. دیگر هیچ کس به فکر هیچ کس نخواهد بود. هیچ کس به حقوق دیگران احترام نخواهد گذاشت و «عطلت الاحکام» احکام دین تعطیل می‌شوند قوانین دین دیگر عمل نمی‌شود، هر کدام به یک بهانه. یکی می‌گوید این‌ها قدیمی است دیگر الآن نباید اجرا شود! یکی میگوید شرایط آن نیست، یکی می‌گوید چون فلان‌جا نشده پس این‌جا هم نشود، شروع می‌کند، «و کثرت الی النفوذ» اعتدال روانی‌تان را از دست خواهید داد «الی النفوذ» یعنی بیماری‌های روحی و روانی بین شما رایج خواهد شد، همه‌تان کم‌کم مشکل روحی و روانی پیدا می‌کند چون دیگر هیچ کس به هیچ کس اعتماد نخواهد کرد همه به هم به چشم دزد نگاه می‌کنیم. کم‌کم به هم بی‌اعتماد می‌شوید. «فلایوستحش عقیم حق عطل» دیگر حقوق عالی اجتماعی، حقوق مهم اجتماعی پایمال می‌شود و هیچ کدام کَک‌تان نمی‌گزد. کم‌کم برایتان عادی می‌شود. آقا فلان جا این‌طوری شد، خیلی خوب شد که شد، رد شویم! مسئله بعدی! برای شما عادی می‌شود «ولا لعظیم باطل فعل» و برای اقدام‌های مضرّ و مفسد، دیگر هیچ کس دل نمی‌سوزاند، ناراحت نمی‌شود. ضدارزش و گناهان بزرگ را می‌بینید، از کنار آن رد می‌شوید، ظلم می‌بینید رد می‌شوید، همه به تدریج بی‌تفاوت می‌شوید. این‌ها همه خطرات و سقوط یک انقلاب است که دارد پیش‌بینی می‌کند. شما فکر نکنید خب 40 سال گذشت و دیگر جمهوری اسلامی تثبیت شد. بله جمهوری اسلامی سقوط نکند، اما ممکن است تا 20 سال دیگر فاسد شود. همین قانون اساسی ظاهری‌اش باشد، همه چیزش باشد، فقط غیر از اسلام. ظاهر اسلام و باطن آن ظلم و فساد باشد. مثل بنی‌عباس، مثل بنی‌امیه؛ مگر شاه حرم نمی‌رفت؟ مگر شاه و فرح حج نرفتند؟ شاه می‌گفت من حضرت ابوالفضل را خواب دیدم و نظر کرده حضرت عباس هستم. عرق‌هایش را که می‌خورد، زنایش را که می‌کرد، اموال مملکت را که به اربابانش می‌داد، خب حضرت عباس را هم می‌دید. می‌گفت من نظر کرده حضرت عباس هستم که می‌خواستند یک وقت ترورش کنند نشد گفت حضرت عباس من را نشان داد! مراقب باشید جمهوری اسلامی سقوط نکند چون بعد از هزار سال بوجود آمده است. مواظب باشیم جمهوری اسلامی گناه نکند. مراقب باشیم جمهوری اسلامی به دست آدم‌های فاسد خائن سازشکار تسلیم‌طلب و بی‌شخصیت نیفتد. مراقب باشیم در جمهوری اسلامی افراد دزد اختلاس‌گر رشوه‌خوار نفوذ نکنند. حالا چهار موردی پیدا شد آن یک بحث دیگری است ولی حکومت دست این تیپ‌ها نیفتد. و این را به شما بگویم وقتی انقلاب صدر اسلام 50 سال بعد از پیامبر(ص) کربلا شد، ما هنوز 20 سال دیگر تا کربلا مانده است! هنوز 20 سال دیگر وقت داریم. 20 سال دیگر که بچه‌های شما به سن شما یا کمی کمتر می‌شوند، آن موقع ممکن است کربلای جمهوری اسلامی اتفاق بیفتد. فکر نکنید. صدر اسلام با وجود امیرالمؤمنین(ع) این کارها شد. با وجود امام حسن(ع) حکومت دست معاویه افتاد. با وجود امام حسین(ع) کربلا شد! یزید شده بود خلیفه کل مسلمین. شرابخوار شده بود رهبر امت! 20 سال دیگر هنوز به آن وقت مانده است. فکر نکنید این‌ها تضمین شده است. اگر شما بیدار نباشید و در صحنه نباشید ممکن است این اتفاق‌ها بیفتد. حضرت امیر(ع) فرمودند اگر نه حکومت، نه مردم به وظیفه‌شان درست عمل نکنند، این اتفاقات بیفتد بعد می‌دانید چه می‌شود؟ «فهنالک تذل الابرار» در چنین جامعه‌ای انسان‌های والا و شریف، انسان‌های نیکو و مصلح و نیک‌اندیش کنار زده می‌شوند و حذف می‌شوند، منزوی می‌شوند، آدم‌های خوب دیگر نمی‌توانند حرف بزنند. دیگر فرصت و امکان حرف زدن، تریبون و ارتباطات، دیگر در صحنه نیستند و به خارج از صحنه می‌روند «و تعزّ الاشرار» افراد پست رذل، آن‌ها عزت پیدا می‌کنند و همه کاره می‌شوند و سخنگوی همه چیز می‌شوند. آدم‌های نفوذی سر کار می‌آیند و پست‌های حساس را می‌گیرند. خب چکار کنیم؟ «و تأذم تبعات الله عند العذاب» آن وقت آن جامعه به مؤاخذه‌های الهی دچار می‌شود، انواع و اقسام‌ عذاب‌های دنیوی سراغ‌شان می‌آید مورد اشغال، مورد تجاوز، مورد تحقیر قرار می‌گیرند و مصیبت‌های مادی به سراغ‌شان می‌آید، امنیت‌شان از دست می‌رود، رفاه‌شان از دست می‌رود، آزادی‌شان از دست می‌رود، همه چیز را از دست خواهیم داد. «فعلیکم فی تنازه فی ذلک» آن که عرض کردم، حضرت امیر(ع) می‌گوید یک راه دارد همه‌تان باید خیرخواه همدیگر باشید «و تعاون علیه» همه باید در صحنه بمانید و به همدیگر کمک کنید، همه باید در صحنه باشید و همه باید مثل خواهر و برادر به هم کمک کنید، و مراقب شعارهای اصیل اسلام و انقلاب باشید. «ولیس امرءٌ و إن عظمت فی الحق منزلته و تقدمت فی دین فضیلته» هیچ کس، حتی اگر هر مقام و منزلتی داشته باشد و هر فضیلت دینی و سابقه انقلابی که داشته باشد هرکس می‌خواهد باشد هیچ کس بی‌نیاز نیست «بفوق عن یعاون ما حملّه الله فی الحقه» هیچ کس بالاتر از این نیست که احتیاج داشته باشد دیگران، به او کمک کند تا بتواند این بار الهی را بردارد و این مسئولیت را ادا کند. رهبر هم احتیاج به مشورت و سؤال و نقد دارد. ما رهبری را هم مورد سؤال قرار می‌دهیم که آقا توضیح بده چرا این تصمیم گرفته شد؟ چرا این کار را کردید؟ سر قضیه هسته‌ای چرا این‌طوری شد؟ امام، آقا جنگ چرا شروع شد؟ قطعنامه چرا پذیرفته شد؟ قضیه فلان چه شد باید توضیح بدهند و توضیح هم دادند. از شخص رهبری سؤال می‌کنیم، مشورت می‌دهیم، پیشنهاد می‌دهیم، نقد می‌کنیم، ولیّ ولایت فقیه معنی‌اش این نیست که سؤال نکنید، ولیّ فقیه که شاه نیست، ولیّ فقیه، سلطان مذهبی نیست، دیکتاتوری مذهبی نیست، دیکتاتور معمم نیست، حکومت اسلامی حکومت آخوندی نیست. حکومت صنف نیست، حکومت ارزش‌ها باید باشد. هرکس هرچه تابع هر ارزش‌هایی هست به همان اندازه مشروعیت دارد. هر کس نیست مشروعیت ندارد و باید جوابگو باشد. حضرت امیر(ع) فرمودند یک موقع نگویید به فلانی‌ها، وقتی می‌گویم ولیّ فقیه دیگر حساب بقیه روشن است، دیگر یک رئیس جمهور، یک رئیس مجلس، یک رئیس قوه قضائیه به بقیه بیاید بگوید این فضولی‌ها به شما نیامده، یا به مردم توهین کند و فحش بدهد که چرا به من انتقاد می‌کنید؟ انواع و اقسام فحش‌ها، شما حق ندارید توهین کنید و فحش بدهید. شما باید جواب بدهید، البته وقتی که جواب می‌دهد و طبق قانون عمل کرده و طبق اختیارات قانونی او بوده، دیگر ما نباید بیاییم بگوییم بیخود کردی به اختیارات قانونی‌ات عمل کردی. این دیگر انتقاد نیست. این دیگر هنجارشکنی و هرج و مرج است.حضرت امیر(ع) می‌گویند یادتان باشد حکومت دینی باید طوری باشد که هیج کس «لیس امرءٌ» هیچ کس، «و إن عظمت فی الحمق منزلته» هر مقام و منزلتی هم که داشته باشد، هر مسئولیتی در حکومت اسلامی داشته باشد، «و تقدمت فی دین فضیلته» هر سابقه و فضیلت دینی که داشته باشد «لیست بفوق أن یعاون علی ما حملّه الله فی الحقه» در اجرای حکومت دینی هیچ کس بی‌نیاز از کمک و مشارکت مردم نیست. همه باید کمک کنیم. همه با هم باید یک جامعه هرچی دینی‌تر، حکومت هرچه دینی‌تر بسازیم. «و لم امرءٌ» و هیچ کس، «و إن صغرت النفوس» ولی پایین‌ترین و عادی‌ترین فردی که بقیه او را داخل آدم نمی‌دانند و می‌گویند این پایین‌ترین سطح شهروند جامعه است، از نظر آن‌ها نه از نظر اسلام، اسلام همه را از نظر حقوق اجتماعی مساوی می‌بیند. حضرت امیر(ع) می‌فرماید و نه هیچ کس «و لو صغرت النفوس» ولو دیگران او را کوچک می‌بینند، می‌گوید ریز می‌بینمت! تسخیرش می‌کنند «و قد تحمت العیون» و فراموش شده، از چشم‌ها افتاده، هیچ کس، حتی چنین کسی که اصلاً او را کسی حساب نمی‌کند، او هم بدون «أن یعین علی ذلک عون علیه» هیچ کس حتی عادی‌ترین فرد در جامعه که به چشم شما هم نمی‌آید کوچکتر از آن نیست که کمک کند او هم باید کمک کند. یعنی این بالا و پایین اعتباری و اصطلاحی که شما می‌گویید می‌فرماید همه آن‌هایی که مسئولیت دارند و اختیارات دارند و عادی‌ترین شهروند، نه آن‌ها بالاتر از این هستند که به آن‌ها کمک کنی، نه این‌ها پایین‌تر از آن هستند که به آن‌ها کمک کنند یا آن‌ها به این‌ها کمک کنند، همه باید با هم در صحنه باشیم. امام و امت همه در کنار هم. تازه حقوق امام، حقوق شخصی‌اش از امت پایین‌تر است. این را بدانید ولیّ فقیه، امکانات مادی و حقوق مادی‌اش از بقیه مردم پایین‌تر است در زندگی شخصی‌اش بالاتر نیست این اختیارات حکومتی است که بیشتر است. آن هم به همان اندازه مسئولیت دارد.

امام در وصیت‌نامه‌اش نوشت که من از مردم عذرخواهی می‌کنم اگر قصوری و تقصیری بود من عذرخواهی می‌کنم من در حدی که توانستم به وظیفه‌ام عمل می‌کنم از خدمت شما با قلبی آرام مرخص می‌شوم، و امیدوارم که اگر کوتاهی کردم من را ببخشید. تو چه کوتاهی‌ای کردی؟ تو که تمام زندگی‌ات را وقف این مردم کردی آخر هم که رفتی بعد از ده سال حکومت، کل زندگی‌ات یک چمدان هم پر نمی‌کرد. ارثی اصلاً از خودت نگذاشتی.

رهبری هم در همین صحبت‌های اخیرشان گفتند که با این که ایشان مسئول این گرانی و مؤسسات اعتباری نبود که خب حالا بوده یا نبوده یا چقدر بوده، گفت من هم از قصور دارم هم تقصیر، امیدوارم خدا من را ببخشد. چه برسد به همه مسئولین.

دیروز در اینترنت دیدم یکی از مسئولین درجه 2 دولتی، یک اسکورت راه انداخته، فیلمش در اینترنت است، یک لحظه فکر کردیم شاه نیست شاید ولیعهد باشد که دارد می‌رود. تو اصلاً خودت چند می‌ارزی؟ قیمت تو با قیمت یکی از این ماشین‌ها شاید کمتر باشد. 30تا ماشین توی خیابان راه انداختی همه باید بایستند که تو رد می‌شوی؟ یک زمانی تروریزم بود و محافظ بود و نرده و این کارها، حالا چه کسی اصلاً شماها را می‌کُشد؟  چه کسی شماها را ترور می‌کند وقتی دارید این همه به همه خدمت می‌کنید! کسی را ترور نمی‌کنند، تازه ترور کنند، به نظر من صدتا از این مسئولین ترور شوند به نفع جمهوری اسلامی است. واقعاً. چون یا دارند به وظیفه‌شان درست عمل می‌کنند یا نمی‌کنند. اگر نمی‌کنند چه بهتر بروند یکی دیگر بیاید درست عمل کند! شهید می‌شوند عوضش انشاءالله به بهشت می‌روند! اگر دارند به وظیفه‌شان عمل می‌کنند سندی باشد بر مظلومیت جمهوری اسلامی که دهه 60 ، هفده هزار ترور کردند. آمدند خانه یکی از بچه‌های سپاه توی خانه‌اش ترورش کنند، دیده بودند نیست جبهه بود، گفته بودند ما که آمدیم حیف است اسراف است دست خالی برنگردیم سر سفره افطار جلوی مادر بچه دو ساله را با تیغ موکت‌بری سرش را بریدند! این سازمان منافقین یک چنین خبیث‌هایی بودند. بعد می‌گویند چرا این‌ها را اعدام کردند؟ کنار ارتش صدام با ملت ایران می‌جنگیدند و همین را اجیر می‌کردند سربازان ما را می‌کشتند. ما دیگر اسکورت و نگهبان و محافظ را، برای من استثنائاً باید بگذارند. چون تا حالا 5 تا تیم آمدند من را بکشند، حالا برای من محافظ بگذارند. منتهی من خودم را آماده کردم که 4- 5تا از آن‌ها را بزنم بعد آن‌ها ما را بزنند. ما منتظر ششمین هستیم. ولی غیر از من و چند نفر دیگر، بقیه مسئولین جمهوری اسلامی بخدا نه محافظ می‌خواهند نه نرده می‌خواهند بخدا هیچ کس با شماها کاری ندارد شما ضرری برای کسی ندارید بچه‌های به این خوبی دارید زندگی‌تان را می‌کنید! کسی به شما کاری ندارد این‌قدر روی خودتان حساب نکنید. برگردید توی دل مردم، بین مردم راه برو بگذار به تو فحش بدهند، یکی حرفش را بزند، یکی راست بگوید، یکی دروغ، اصلاً بگذار یک چک در گوش تو بزنند، اشکالی ندارد بخور، کتک بخور. فحش بشنو، انبیاء فحش شنیدند، سنگ خوردند. پیامبر اکر(ص) چقدر سنگ خورد؟ تاپاله و پشگل حیوان بالای سرش خالی کردند برمی‌گشت لبخند می‌زد. توی خانه‌اش هر روز زباله و آشغال و خاکستر می‌ریختند جمع می‌کرد می‌گفت ای همسایه‌های مردم آزار. من می‌خواهم به شما خدمت کنم شما این‌طوری جواب می‌دهید. در جنگ احد زدند پیشانی و دندان مبارکش را شکستند، افتاد زانویش شکسته بود ضربه خورد که فقط علی(ع) و زبیر و ابودجانه و چند نفر ماندند همه در رفتند. همین زبیر هم بود. امیرالمؤمنین(ع) ده‌ها زخم برداشت بعد یکی از نیروهای مشرک می‌گوید وقتی پیامبر را زدیم و دیدیم خونین و مالین افتاد، مسلمانان فکر کردند ایشان شهید شده گفتند «مات» محمد مرد شهید شد در رفتند. که بعد آیه نازل شد که «أف مات أن قتل» اگر او کشته شود و به مرگ طبیعی بمیرد شماها این راه طی شده را دوباره برمی‌گردید؟ «إن غلبتُ علی اعقابکم» دوباره برمی‌گردید؟ یا این مسیر را ادامه می‌دهید؟ بعد آنجا یکی از مشرکین می‌گوید آمدم جلو که ضربه بزنم دیدم پیامبر زیر لب دارد یک چیزی می‌گوید. گوش کردم دیدم دارد می‌گوید «اللهم اغفر لقومی إنهم لایعلمون» خدایا مردم من را ببخش، این مردم را ببخش که من را می‌زنند این‌ها نمی‌دانند یعنی دارد از طرف ما پیش خدا عذرخواهی می‌کند. ما او را می‌زنیم این دارد می‌گوید که این‌ها را ببخش. خدایا این‌ها را عذاب نکن. این‌ها متوجه نیستند. در بدر اسیر گرفته، یک لبخندی زده، یکی از این‌ها می‌گوید بله باید هم بخندی ما عزیز مکه بودیم ذلیل شدیم، ما ارباب بودیم حالا در زنجیر تو هستیم. پیامبر(ص) فرمود اشتباه فهمیدید، من نخندیدم از باب این که شما را تحقیر کنم من خنده‌ام گرفت از این که شماها را باید به زور به بهشت ببرم؟ من آمدم شما را بهشتی کنم، نجات‌تان بدهم، باید به زور شما را به بهشت ببرم؟

خب این‌ها بخشی از مسائلی بود که معیارها، روشن بشود، ما از چه دفاع می‌کنیم؟ ما از ارزش‌های انقلاب اسلامی، از اصول امام خمینی، از ملاک‌هایی که بر اساس آن‌ها انقلاب شد، از شعار برابری، برادری، حکومت عدل علی، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی‌، ما دفاع می‌کنیم. از حکومتی که با خون سیصد هزار از شریف‌ترین انسانها، مردان و زنان پاک بعد از هزار سال تلاش و مبارزه تشکیل شد. تنها و اولین حکومتی که دنبال اهداف دینی است و کاملاً مردمی است، ما از این حکومت دفاع می‌کنیم اما معنی‌اش این نیست که از تصمیمات کل کسانی که در حکومت بودند یا هستند دفاع می‌کنیم؟ خیر. قبل از همه ما و شما باید مدعی باشیم و یقه این‌ها را بگیریم. البته اول مؤدبانه صحبت کنیم بعد اگر نشد یقه‌شان را بگیریم. ما وظیفه داریم. این‌ها می‌گوید حکومت مقدس ولایت فقیه و دینی است، پس انتقاد و سؤال نمی‌شود کرد. نخیر آقا. اتفاقاً چون دینی است باید سؤال کنی و این‌ها باید جواب بدهند. امر به معروف و نهی از منکر، مثل نماز، بلکه واجب‌تر است. البته آداب دارد. دروغ و گردن‌کلفتی، روی توهم و بی‌مدرک نه.

امیدواریم انشاءالله این مسیر را شما ادامه بدهید. ما که دیگر داریم می‌رویم شما در 10- 20 سال آینده انشاءالله مزایای این جمهوری اسلامی را حفظ کنید، مشکلات و اشکالات آن را حل کنید و 20- 30 سال دیگر یک تمدن جدیدی، اولین جوانه‌هایش را انشاءالله زده باشد، آن وقت سرنوشت جهان تغییر می‌کند و آماده بشویم برای ظهور ولیّ‌عصر(عج) انشاءالله.


نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha