شبکه چهار - 30 آبان 1397

"وحدت"، "ولایت"، "برائت" (دوباره بخوانیم‌، سه‌باره بیندیشیم)

دوباره بخوانیم، سه باره بیاندیشیم - قم_ ۱۳۹۳

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خدمت برادران عزیز. فرمودند جلسه به مناسبت هفته وحدت برگزار می‌شود که در واقع هفته آینده به استقبال میلاد پیامبر اکرم(ص) می‌رویم، در این باب، با توجه به وضعیت جهان اسلام نکاتی را خدمت‌تان تقدیم کنم.

اولاً این نکته که ممکن است توهم و مانع باشد برای طرح مسئله وحدت. اما متأسفانه کسانی هم مطرح می‌شود از بین خود ما شیعیان بطور غلط بر اثر یک برداشت غلط از مفهوم "ولایت" و "برائت"، این است که چگونه می‌شود ولایت اهل بیت پیامبر(ص) را داشت و برائت از دشمنان اهل بیت(ع) و در عین حال صحبت از وحدت بین مذاهب مختلف کرد با توجه به این که یک اختلاف اساسی بین مذاهب هم به لحاظ تاریخی هم به لحاظ کلامی و اعتقادی و به لحاظ فقهی و به لحاظ سیاسی، یعنی تاریخ سیاسی، از مسئله حبّ و بغض آل محمد(ص) و با اهل بیت(ع) شروع شد. بنابراین چگونه می‌توان شیعه اهل بیت(ع) بود و از وحدت پیروان غیر اهل بیت، یعنی کسانی که اهل بیت(ع) را به عنوان مرجعیت دینی و سیاسی قبول ندارند سخن گفت؟

طرح این مسئله، به دلیل یک کج فهمی اگر نگوییم نافهمی، اولاً در مفهوم ولایت و برائت است، و بنابراین مفهوم وحدت، ثانیاً در روش ولایت و برائت یعنی بطور خاص نحوه ابراز ولایت و برائت و سوم در نتیجه ولایت و برائت است. پس هم تعریف ولایت و برائت، و هم روش اِعمال ولایت و برائت، و روش ابراز ولایت و برائت؛ و سوم نتیجه‌ای که از هر نوع خاصی از ابراز ولایت و برائت حاصل می‌شود در هر سه محور، یک بدفهمی توسط برخی صورت می‌گیرد که متوجه مقوله وحدت شیعه و سنی نمی‌شوند و او را در منافات مقوله ولایت و برائت نسبت به اهل بیت(ع) و دشمنان اهل بیت(ع) می‌بینند.

من در مقدمه، اولاً راجع به این سه محور یک نکته‌ای را عرض کنم. اولاً چندتا پیشفرض نادرست این آقایان دارند یکی این که فکر می‌کنند مردمی که غیر از پیروان اهل بیت(ع) هستند این‌ها دشمنان اهل بیت(ع) هستند. بله ما معتقدیم و مسلّم است که تشیّع بدون ولایت اهل بیت، و برائت از دشمنان اهل بیت معنا ندارد حتماً همین‌طور است. اما چه کسانی پیروان اهل بیت هستند و چه کسانی دشمنان اهل بیت(ع) هستند؟ این اولین نکته.

اگر کسی فکر کرده و گمان می‌کند که مفهوم دعوت به وحدت مسلمین، وحدت شیعه و سنی، وحدت مذاهب اسلامی به معنای ترک ولایت اهل بیت و ترک برائت از دشمنان اهل بیت است، این اشتباه محض است. دعوت به وحدت، در عین دعوت به ولایت و برائت است. منتهی نکته اول همانطور که عرض کردم مفهوم ولایت و برائت چیست؟ یک جریانی فکر می‌کنند که معمولاً برای خودشان آسان می‌گیرند فکر کردند ولایت صرفاً به مفهوم شرکت در مراسم عید و عزا به مناسبت ولادت و شهادت اهل بیت(ع) است، یعنی کل تشیع این‌ها خلاصه در عزاداری و زیارت می‌شود! بجز ایام عزاداری و ولادت، و به جز مناسک زیارت، دیگر در سبک زندگی این‌ها، در سبک مناسبات اجتماعی و اخلاق فردی تقریباً هیچ خبری از اهل بیت(ع) و ولایت اهل بیت نیست. بعضی‌ها یک  تشیّعی تعریف کردند که فقط در ایام خاصی و معمولاً و منحصراً در قالب زیارت و عزاداری فقط خودش را نشان می‌دهد! در غیر ایام عزاداری و غیر امکنه زیارتی، بقاع زیارتی، دیگر فرقی بین شیعه و سنی، هرچه نگاه بکنیم در زندگی این‌ها نمی‌بینیم! این تعریف‌شان از ولایت است. و الا در راه اهل بیت و مکتب اهل بیت، چون اهل بیت که ولایت به شخص خودشان برای شخص خودشان که نخواستند، ولایت اهل بیت یک چیزی که در عرض ولایت الله نیست، و ولایت رسول‌الله، اگر در عرض آن‌ها باشد معارض با آن‌ها می‌شود. این در طول آن‌هاست. و لذا ولایت اهل بیت عین ولایت رسول‌الله است و ولایت رسول‌الله عین ولایت الله است. یک تعریفی از ولایت اهل بیت است که دکان و مغازه‌ای برای ما درست می‌کند حالا هرکسی از آن یکجوری استفاده می‌برد! این تیپ ولایت، روحانیون مخصوص خودش را دارد. فرق می‌کنند با علمایی که مربوط به ولایت اهل بیت به معنای درستش هست، مداحان مخصوص خودش را دارد! فرق می‌کنند با مداحانی که مداح اهل بیت و مکتب اهل بیت هستند. نوع عزاداری‌هایشان، زیارتشان، توسل‌شان، شفاعت‌شان، همه این‌ها با هم تفاوت‌هایی دارد. که حالا من این‌جا چون بحث وحدت است نمی‌خواهم بیش از این به این بپردازم. یک گعده دیگری و یک وقت دیگری داشتیم آن وقت می شد بحث کرد که این‌ها چه مشخصات دیگری دارند؟ همان که امام(ره) می‌گفت اسلام آمریکایی، همان که رهبری از آن شیعه انگلیسی و لندنی تعبیر کردند. امام(ره) می‌گفت ولایتی‌های بی‌دین! یعنی هم از ولایت اهل بیت(ع) حرف می‌زنند هم در تمام زندگی یک بار بخاطر مکتب اهل بیت(ع) سیلی نخورده‌اند. یک بار از جان و مال‌شان گذشت نکردند. یک بار با دشمنان اهل بیت(ع) درگیر نشدند.

برائت هم پیش این‌ها به جای این که برائت از دشمنان اهل بیت(ع)، یعنی دشمنان مکتب باشد، در مسیر این برائت و بیزاری و نفرت، فریاد بزنند و محکم علیه شرک و کفر شعار بدهند، به جای این که این‌جور جاها خودش را نشان بدهد، به جای این که حاضر باشند شهید بشوند، شهید بدهند، مجروح بشوند، جانباز بشوند و اموال‌شان را در راه خدا و مکتب اهل بیت(ع) بدهند، که عرض کردم وقتی می‌گوییم اهل بیت(ع) یعنی مکتب اهل بیت(ع). چون سیدالشهدا(ع) فرمودند «مَن أحبّنا لله» هرکس ما را دوست داشته باشد منتهی «لله» و «فی‌الله» نه حتی برای خود ما، چون ما عبد خداییم. آن‌ها آن وعده‌ها و بشارت‌ها به آن‌ها داده شده است. برائت این تیپ هم به جای برائت از دشمنان خدا و قرآن و سنت اهل بیت و مکتب اهل بیت، خلاصه می‌شود در همین 9 ربیع‌الاول و ایام ربیع‌الاول و جشنی گرفتن، نه به عنوان آغاز ولایت حضرت حجت(عج) و بعد حالا بحثی در آن ندارم در روش برائت، که یک چیزی درآوردند به اسم «رُفع القلم» که شما دیدید و شنیدید که معنای «رْفع القلم» این نیست. در روایت رسول‌الله(ص) «رُفع القلم» در مورد چند گروه است که این‌ها به دلیل این که در عقل، یا اراده، منع و مشکلی دارند مسئولیتی ندارند، مثل دیوانگان و از این قبیل. یا فرد مجبور، آدم بی‌هوش، کسی که عقل یا اراده ندارد، بنابراین هرجا که عقل نیست یا اراده نیست مسئولیت نیست. «رفع القلم» مفهوم بسیار مترقی و انسانی دارد که انسانی مخاطب تکلیف است که آگاهی و آزادی دارد. این را برمی‌دارند به شکل مسخره و اهانت آمیزی، تبدیل می‌کنند به این افراد عادی یک روزهایی را می‌توانند هر گناهی بکنند و هر خلاف شرعی را بگویند. این هم اوج برائت این‌هاست. عرض کردم یک وقتی که قَمه می‌زند که خون راه بیفتد ولی حاضر نیستند به جنگ آمریکا و انگلیس و صدام و داعش بروند، اهل برائت نیستند، اهل اظهار برائت در همین حد هستند!

این تفکر که ولایتش آن است و برائتش این است! این‌ها وحدت مسلمین را در تنافی با مفهوم ولایت و برائت می‌بینند. در حالی که ولایت و برائت حتماً عین تشیّع است، از تشیّع قابل تفکیک نیست، نمی‌شود کسی شیعه باشد و دشمنِ دشمن اهل بیت نباشد، و دوستِ دوست اهل بیت نباشد. منتهی یک ولایت و برائت به چه معنا؟ عرض کردیم.

دو؛ روش ابراز و اعلام ولایت و برائت چگونه باید باشد؟ بدون اخلاق؟ یا به علاوه اخلاق؟ به علاوه صدق؟ یا منهای صدق؟ موافق شرع؟ یا خلاف شرع؟ به هر شیوه‌ای، به هر طوری که به دهانمان بیاید اسم این اعلام برائت است؟ مرحوم آقای بهجت، یک چیزی از ایشان نقل می‌کردند که ایشان گفته بودند این‌هایی که به اسم عید الزهرا(س) و بعضی از زوجه پیامبر و به فلان صحابه پیامبر(ص) که ما قبول‌شان نداریم، ما با آن‌ها کاری کردند که منتقد و معترضیم، موضعی که در برابر امیرالمؤمنین(ع) و وصایت صریح پیامبر(ص) کردند ما معترض هستیم، اما آیت‌الله بهجت(ره) تعبیر خوبی دارند می‌فرمایند این‌هایی که توهین می‌کنند، فحش می‌دهند، هرچه به دهانشان می‌آید می‌گویند آیا این‌ها مطمئن هستند که اگر در سقیفه بنی‌ساعده بودند آن طرف نبودند؟ آن طرف قرار نمی‌گرفتند؟

بُعد سوم؛ نتیجه ولایت و برائت، چه کسی نتیجه و نحوة اعلام ولایت و برائتش نسبت به اهل بیت(ع) و دشمنان اهل بیت(ع) به نفع اهل بیت(ع) و مکتب اهل بیت(ع) است؟ و چه کسی به ضرر اهل بیت(ع) و مکتب اهل بیت(ع) است؟ این هم سؤال سوم.

این ریگی که دو – سه تا آدم انتحاری فرستادند بچه‌های سنی‌ای که می‌خواستند بروند بهشت در جوار پیامبر(ص)! فرستادند توی مساجد و حسینیه‌های مردم در زاهدان، دیدید دیگر خودشان را منفجر کردند! به اصطلاح شهید بشوند و بروند در محضر رسول‌الله(ص)! ناهار سر سفره رسول‌الله(ص) بنشینند! این گفته بود ما برای این که این‌ها را لحظه آخر آماده کنیم و شک نکنند و بروند، نوارها و فیلم‌های همین جلسات همین عیدالزهراهایی که این‌ها می‌گیرند، عید عمر، آن نوارها را می‌گذاشتیم در جلسه پخش می‌کردیم که این‌ها ببینند فلانی به عایشه چه می‌گوید؟ تا حد تهمت جنسی به فلان خلیفه چه می‌گویند؟ این‌ها را که می‌دیدند اگر کمترین شکی داشتند برطرف می‌شد و می‌گفتند ما برای دفاع از رسول‌الله(ص) و زوجات رسول‌الل(ص) آماده شهادتیم! این نتیجه این نوع اِعمال برائت است! ‌نتیجه آن شیعه‌کُشی و ریختن خون شیعه است.

یک نوع ولایت و برائت هم هست که امام(ره) بود که یک کلمه به مقدسات این‌ها توهین نکرد، حتی فرمودند که حج مشرف می‌شوید به این‌ها اقتدا کنید و اگر نشد مُهر نگذارید، مُهر هم نگذارید برای این که یک مسئله مهم‌تری از احکام فرعی مطرح است. یکی از اصول اسلام مطرح است. یا از مهم‌ترین فروع اسلام مطرح است که می‌شود یک حکم خاص عبادی را در این شرایط، از باب تزاحم، یک مهم را بخاطر یک اهمّ کنار گذاشت که کاملاً توجیه فقهی، اصولی، حوزوی و شرعی دارد و همان کاری که خود اهل بیت(ع) می‌کردند، خود اهل بیت(ع) این‌قدر از این کارها کرده‌اند. روایت‌هایش هم متأسفانه درست در جامعه پخش نشده و کسی روی منبرها نمی‌گوید که ببینید اهل بیت(ع) چقدر کوتاه آمدند! نه در برابر دشمن، در برابر مردم اهل سنت که آدم‌های متدیّنی هستند ولی آگاهی از تاریخ و حدیث ندارند. چنان که اکثر خود شیعه هم اطلاع ندارد. بخصوص در این اغتشاش که در اسناد مذاهب مختلف سر مسائل صدر اسلام و پس از پیامبر(ص) هست. احادیث ضد و نقیضی که هر مذهبی برای خودش دارد. که طبیعتاً به اتفاق و اجماع رسیدن در این قضیه، نه تنها کار آسانی نیست بلکه می‌خواهم بگویم تا یک حدی ممکن نیست. احادیث ما را آن‌ها تا حدی قبول ندارند، ما هم بخشی از احادیث آن‌ها را در این باب قبول نداریم. بخشی از احادیث اجماعی است و یکسری احادیث کاملاً اختلافی است. بخصوص معاویه که آمدند هزاران حدیث جعل کردند! دل‌شان هم برای خلفا نمی‌سوخت برای خودشان می‌سوخت. برای توجیه خودشان علیه اهل بیت(ع) حدیث جعل کردند.

خب امام(ره) این حرف‌ها را می‌زند در عین حال، سؤال من این است این روش امام(ره) به شیعه و تشیّع و مکتب اهل بیت(ع) عزت داد یا روش این تیپ‌ها؟ کدام‌شان در دنیا اهل بیت(ع) و شیعه را عزیز کردند؟ رهبری فرمودند که به مقدسات مذاهب فحش ندهید، توهین نکنید، این اسمش ولایت اهل بیت(ع) نیست چون خود اهل بیت(ع) اهل این کارها نبودند. شما از اهل بیت یک کلمه فحش، علیه هیچ مذهب و دینی نشنیده‌اید. خداوند متعال در قرآن می‌فرماید که ما از مشرکین که دشمن‌تر نداریم، می‌فرماید به بت‌های این‌ها که خرافه محض است و عامل انحطاط و گمراهی بشر است و اصلاً همه انبیاء آمدند که با همه این بت‌ها و انواع بت‌ها مبارزه کنند می‌فرماید به بت‌ها و مقدسات بت‌پرست‌ها هم فحش ندهید. دست‌کم کمترین ضررش این است که آن‌ها هم می‌آیند به مقدسات شما به الله اهانت می‌کنند. خب حالا اگر یک کسی آمد به اسم حبّ اهل بیت(ع) به مقدسات سایر مذاهب فحش داد و اهانت کرد این مصداقی از تخلف از این آیه کریمه نیست که بعد او هم بیاید به مقدسات ما یعنی به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) اهانت کند و فحش بدهد؟ آن وقت تو مقصر آن فحشی هستی که او به علی(ع) و فاطمه(س) می‌دهد. تو مقصر هستی که او فحش به امام صادق(ع) بدهد. رهبری فرمودند آنچه که به اسم عیدالزهرا و عید عمر هست در آن جلسات می‌گویید فحش می‌دهید اهانت می‌گویید حرف‌های خلاف شرع است، به اسم شوخی! ما اینها را در مشهد و قم دیدیم، حرف‌های رکیک نه به آن‌ها، جداگانه! افرادی که در جلسه هستند خودشان به همدیگر می‌گویند به عنوان این که جشن است! ما کجای سنت اهل بیت(ع) این چیزها را داریم؟ این خلاف قطعی ادب و مکتب اهل بیت(ع) است. ایشان گفت در این جلسات اگر خود حضرت زهرا(س) باشند محال است در چنین جلسه‌ای شرکت کنند و حضرت زهرا(س) اجازه بدهند که در حضور ایشان به کسی توهین بشود حتی کسانی که حق ایشان را غصب کرد و اهانت کردند، چنین ادبیاتی بکار برود، اهل این مسائل نبودند. امیرالمؤمنین(ع) دارند با معاویه می‌جنگند معاویه محرورالدم است، معاویه را در نهج‌البلاغه یک جایی حضرت امیر(ع) تکفیر کردند و گفتند این دین ندارد، در عین حال وقتی در جنگ می‌بینند چند نفر از مجاهدین ایستادند به سمت اردوگاه معاویه و دارند فحش می‌دهند، دیدید در نهج‌البلاغه، حضرت علی(ع) فرمودند دارید چه کار می‌کنید؟ گفتند آقا فحش دادند داریم جواب‌شان را می‌دهیم! فرمودند «إنّی تَکرَهوا أن تکونوا سبّابین» یا «لاأحبّ أن تکونوا سبّابین» من دوست ندارم بدم می‌آید، شیوه مبارزه ما اصلاً این نیست. گفتند پس آقا چکار کنیم آن‌ها فحش می‌دهند؟ فرمودند شما تبیین کنید، شما حرف بزنید. شما افشا کنید بگویید مسئله چیست، این‌ها چه می‌گویند ما چه می‌گوییم؟ این تازه وقتی است که دارند با معاویه می‌جنگند و ده‌ها هزار نفر از دو طرف کشته شده است. آن‌جا هم حضرت امیر(ع) می‌گوید فحش ندهید.

بعد جالب است این تیپ‌هایی که از ولایت و برائت اهل بیت(ع) حرف می زنند و می‌گویند وحدت با سنی، دوست داشتن اهل بیت است! این‌ها نتیجتاً ته کارشان می‌شود اهانت بلکه لعن دوستان اهل بیت. ما شنیدیم که اینها بخاطر همین مسئله وحدت شیعه و سنی، این‌ها به رهبری، به امام، به شهید مطهری، چقدر توهین و فحش و حتی لعن می‌کنند! مگر شما نگفتید که ولایت و دوستان اهل بیت، این‌ها که دوستان شیعه‌اند و خادمان شیعه هستند و این‌قدر به شیعه خدمت کردند و آبرو برای شیعه در دنیا آوردند. در این هزار و اندی سال، چه زمانی این‌قدر شیعه مثل الآن که این‌قدر در دنیا نفوذ فرهنگی و معنوی دارد، چه زمانی داشته؟ وقتی که تئورسین‌های آمریکا و اسرائیل می‌گویند امروز شیعه از شبه جزیره هند تا شمال آفریقا قدرت اول سیاسی و مذهبی جهان است، تمام مذاهب و ایدئولوژی‌ها هژمونی خودشان را از دست داده‌اند، اسلام شیعی امروز هژمونی اصلی در جهان است، پرچمدار انقلاب‌ها و نهضت‌هاست، حتی این جریان‌های تکفیری وهابی هم برای این که از شیعه عقب نمانند ادای فرهنگ جهادی اهل بیتی را درآوردند. دقیقاً امثال القاعده و داعش، تیپ کارهایشان ادا از حزب‌الله لبنان است. تقلید از فرهنگ جهادی و شهادت طلبانه بچه‌های ماست. برای این که عقب نمانند، برای این که دیدند وهابی‌ها برایشان آبرو نمانده است. برای این که دیدند جوانان اهل سنت، گرایش به مکتب اهل بیت دارند در ظرف این بیست – سی سال پیدا می‌کنند. این‌ها عزت شیعه است نه فحش خواهر و مادر دادن! بعد نه فقط فحش دادن به آن‌ها، بلکه فحش دادن و لعن کردن بزرگان شیعه که خادم شیعه هستند. هرکس با این‌ها انتقاد کنند این‌ها فحش می‌دهند و لعن می‌کنند! آقای بهجت را هم لعن کردند. آن آقای خوشوقت بود یک کلمه یک چیزی بود که در اسناد و منابع ما، سند موثقی که اسم ایشان دقیقاً چی هست، در رابطه با اباعبدالله(ع) یک بحثی آن‌جا هست که کجا آن‌جا هستند یا نیستند، یک دفعه شد ملعون! شما چطور دشمنِ دشمن اهل بیت هستید که دوستان اهل بیت را لعن می‌کنید و فحش می‌دهید و برخلاف روش خود اهل بیت این کارها را انجام می‌دهید. بنابراین ببینید این که نتیجه نوع ابراز ولایت و برائت چه باشد، آن ولایت و برائتی شیعی و اهل بیتی است که ته آن و نتیجه آن، عزت شیعه، و ذلت دشمنان شیعه باشد. تقویت مکتب اهل بیت، و تضعیف دشمنان اهل بیت باشد. اما آن روش و ادبیاتی که نتیجه آن تضعیف شیعه بشود و تقویت دشمنان شیعه بشود، آن ولایت اهل بیت و برائت از دشمنان اهل بیت نیست، بلکه عملاً برعکس است. چون این جریان و وهابی‌های تکفیری ظاهراً دو سر یک طیف هستند در قطب مقابل، اما در واقع هر دو دارند یک کار می‌کنند و آن این که هر دو دارند توصیه می‌کنند که به جای وحدت و عزت امت اسلامی و به جای تعریف و تبیین مکتب اهل بیت(ع)، و به جای این که همانطور که امام صادق(ع) فرمودند و از دیگر اهل بیت هم نقل شده که «کونوا لنا زیناً و لاتکونوا علینا شینا» که مایه ننگ ما نباشید مایه آبروی ما باشید یک جوری حرف بزنید و کار کنید و زندگی کنید که وقتی دیگران نگاه‌تان می‌کنند بگویند «رَحِمَ الله جعفرا»، این را امام صادق(ع) فرمودند یک کاری کنید وقتی شما را نگاه می‌کنند اخلاق اجتماعی‌تان، سبک زندگی‌تان، ادب‌تان، علم‌تان، تقوای‌تان، رشدتان، امانتداری‌تان، در دنیا بگویند شیعه بهترین ملت هستند و بگویند «رحم الله جعفرا» امام جعفر صادق(ع) عجب پیروانی دارد. این نتیجه‌اش یک سبک است. و تهش این است که شما هرچه که می‌گویی به اسم ولایت و برائت، ته آن تضعیف شیعه بشود و تقویت وهابیت بشود. شما می‌دانید این جریان در داخل ما، عملاً این‌ها جریان وهابیت و تکفیری‌ها را مسلح کردند و می‌کنند به انواع سلاح‌ها بر علیه شیعه. و لذا آن‌ها له له می‌زنند برای این که نوارها داخلی جلسات این‌ها را پیدا کنند! هر نوار و هر فیلم و هر صوتش را حاضرند میلیون‌ها دلار پول بدهند و بخرند. برای این که می‌دانند این روش تضعیف شیعه بین مسلمین است که اکثریت‌شان اهل سنت هستند. تا وقتی که بگویید این شیعه به مقدسات شماها توهین می‌کند و مسئله این‌ها، مسائل جزئی نیست این‌ها دارند به اصل ناموس پیامبر(ص) توهین می‌کنند. آن‌ها این‌طوری می‌گویند جزئیاتش را که نمی‌گویند چطوری بوده؟ حتی نمی‌گویند که عایشه خودش اعلام کرد ما اشتباه کردیم و خودش اعتراف کرد که کارشان اشتباه بوده، یعنی حتی از کار خودش هم حاضر نشد دفاع کند! این‌ها را که نمی‌گویند. نمی‌گویند که طلحه چه کرد؟ زبیر چه کرد؟ نمی‌گویند که در سقیفه چه اتفاقی افتاد؟ این جزئیات را که نمی‌گویند، بلکه می‌گویند این‌ها یک فرقه‌ای هستند می‌گویند ما خودمان یک قرآن دیگری داریم این قرآن جعلی است، بعد می‌گویند که ائمه‌شان را از پیامبر(ص) بالاتر می‌دانند و بعد به ناموس پیامبر(ص) هم فحش می‌دهند و توهین می‌کنند و عشرة مبشّره را هم که پیامبر(ص) خودش گفته این‌ها هر کاری بکنند بهشت می‌روند ولو اگر گناه کنند! آن‌ها را هم می‌گویند همه را تکفیر کردند، همین‌طور می‌بافند.

سؤال ما این است که روش دفاع از حرمت و عزت مکتب اهل بیت(ع) کدام روش است؟ در جلد 8 اصول کافی هست که روایت نقل می‌شود که امام صادق(ع) می‌فرمایند خداوند رحمت کند کسی را که ما را نزد اهل سنت، یعنی غیر از پیروان اهل بیت، ما را محبوب کند نه این که پیش این‌ها منفور کند! خدا رحمت کند کسی را که با قلم و بیان و با نحوه و سبک زندگی‌اش و اخلاق عملی‌اش کاری کند که مسلمانانی که اهل بیت(ع) را نمی‌شناسند، معرفت و اطاعت از اهل بیت(ع) ندارند ولو محبّت اهل بیت را دارند، شما می‌دانید که اکثر اهل سنت محبّ اهل بیت هستند. حالا در تعریف دایره اهل بیت که آیا این‌ها هستند یا بیشتر از این‌ها هستند اختلاف نظر است، ولی همه‌شان محبّ اهل بیت هستند به غیر از یک مشت تکفیری وهابی، البته این را به شما بگویم این‌طوری نیست که همه وهابی‌ها هم دشمن اهل بیت باشند، یک تیپ خاصی از این‌ها ناصبی‌اند. بقیه فریب خوردند. خب حالا چون که در مدارک و منابعی که بزرگان خود وهابی‌ها می‌گویند قبول داریم بسیاری از عقاید شیعه آن‌جا هست منتهی در رسانه‌هایشان نمی‌گویند! خیلی‌هایش هست. همین الآن شروع ولایت امام زمان(عج) است، اصل مسئله مهدویت و حتی اصل این که حضرت مهدی(ع) به دنیا آمده، حتی این را بعضی از علمای سنی این را هم قبول دارند. اصل مهدویت را که حتی وهابی‌هایشان می‌گویند جزء ضروریات اسلام است یعنی اگر کسی مهدویت را انکار کند و قبول نکند این ا صلاً مسلمان نیست. توی کتاب‌هایشان هم هست، حالا به زبان در رسانه‌هایشان نمی‌گویند از لج شیعه. برای این که می‌ترسند یک امتیازی این‌جا به شیعه داده باشند!می‌خواهم بگویم که خودشان هم حتی به منابع‌شان یا آگاه نیستند یا وفادار نیستند. ولی چه کسی شمشیر این‌ها را تیز می‌کند؟ چه کسی این‌ها را مسلح و مجهز می‌کند که علیه شیعه و مکتب اهل بیت، هر تهمتی را بتوانند بزنند؟ خب ما دوتا روش داریم یکی روش امام بوده و رهبری و امثال مطهری است، یا همین سیدحسن نصرالله در لبنان، مگر پشت تریبون کمترین اهانتی به مقدسات اهل سنت کرده است؟ ولی می‌بینید بیشترین نفرت را هم صهیونیست‌ها و هم تکفیری‌ها از یک چنین آدم‌هایی دارند. این‌ها اتفاقاً دوست دارند یک کسی توهین بکند. آن‌ها دوست دارند فحش بدهی و این را منتشر کنند و بگویند شیعه این‌ها هستند! چرا از صحنه‌های قَمه‌زنی کربلا این‌قدر در رسانه‌های دشمن اهل بیت(ع) چرا این‌قدر استقبال می‌کنند؟ چرا همان روز، به ساعت این تصاویر در سایت‌های صهیونیست‌ها و وهابی‌ها و تکفیری می‌آید؟ یکی از دوستان نقل می‌کرد از این آقای تیجانی – اگر اشتباه نکنم – می‌گفت من رفته بودم لندن، جلساتی داشتیم و ده‌ها نفر از مسیحیان آن‌جا مسلمان و شیعه شدند. چند سال بعد دوباره رفتم که با این‌ها ملاقات کنم دیدم دوباره همه‌شان مسیحی شدند! گفتیم چه شده؟ بعد فهمیدیم وهابی‌ها و یهودی‌ها در انگلیس عکس‌های همین قمه‌زنی که بچه‌های کوچک را می‌زنند، همه این‌ها را برایشان گذاشته بودند و گفته بودند شما از دامان پر مهر مسیحیت رفتید در آغوش و خیمه‌گاه یک مذهب این‌طوری؟ می‌گفت با همین تصاویر قمه‌زنی دوباره همه این‌ها را برگرداندند و این‌ها دوباره مرتد شدند و مسیحی شدند. به نظرم ایشان بود که نقل می‌کرد. خب تهش این است دیگر! شما شیعه را زیاد نکردید شما شیعه را کم هم می‌کنید! مسخره می‌کنید! چه کسی شیعه را محبوب جهان می‌کند؟ امام صادق(ع) فرمود «رحم‌الله» خدا رحمت کند هرکسی را که غیر از شیعه و غیر از مسلمان‌ها ما را بشناسند و دوست داشته باشند. امام رضا(ع) فرمودند هرکس محاسن کلام ما را که همه‌اش محاسن است یعنی خوبی‌ها و مثبت‌هایی که در کلام ما هست، این‌ها را به بشریت «الناس» مؤمن و کافر، شرق و غرب، نشان بدهد و معرفی کند «لَتَّبِعونا» دنبال ما بشریت راه می‌افتند حرف‌های ما جهانی است، حرف‌های فطری و اخلاقی است. معقول است. به نفع انسان است. ما هرچه گفتیم از عدالت و اخلاق و عقل گفتیم. حرف‌های ما را درست به جهان و مخاطب جهانی منتقل کنید. این است ولایت و محبت اهل بیت(ع). خدمت کن به دیگران حتی اگر شیعه نیستند. این جذب آن‌ها به تشیّع است. نه با فحش دادن به مقدسات‌شان. البته فحش نده، اما حرف بزن، اشکال کن، جواب حرف‌شان را بده، از اشتباه بیرون‌شان بیاور و هدایت‌شان کن. با عمل و عمل با این‌ها برخورد کنید. فرمودند ما را منفور کنید پیش کسانی که پیروان ما نیستند.

پس ببینید هم در تعریف برائت و ولایت، یک ولایت آسان داریم که تهش ولایتی بی‌دین درمی‌آیند. ولایتی بی‌دین یعنی کسی که عزاداری‌اش را می‌کند، زیارتش را می‌رود، بعضی از مستحباتی که ضرر ندارد، انگشتر عقیق چندتا این دست بکنیم، چندتا این دست بکنیم، اول با پای چپ برویم، با پای راست برویم، محاسن‌مان را چطور بزنیم! این کارها مستحبات خوب هم هست، اما این بخش از مستحبّات که ضرر ندارد هزینه ندارد این کارها را انجام می‌دهند. از آن لحظه به بعد که برای اهل بیت(ع) باید از جان و مال و آبرو، و وقت و حیثیت‌شان بگذرند و فداکاری کنند این‌ها هیچی نیستند! ته برائت‌شان می‌شود لعن بعضی از خود بزرگان شیعه! ولی یک بار لعن بر آمریکا و اسرائیل شما در صحبت‌های این‌ها نمی‌بینید. اگر کسی از این تیپ‌ها بگوید تو این همه چیز می‌کنی یک لعن هم بر آمریکا بفرست! یک لعن هم بر انگلیس! یک لعن هم بر صهیونیست! اگر گفتند، اگر کردند!

من قبل از اربعین مشرف شده بودم کربلا. توی کربلا یک تیپی از این‌ها را دیدم بعد گفتم که شما چطوری است که آمریکا آمد کربلا و نجف را گرفت، اسلحه علیه بر او نداشتید؟ داعشی‌ها هم که گفتند می‌خواهند بیایند حرم اباعبدالله(ع) و سامرا را خراب کنند، باز شما در معرکه نیستی؟ چطوریه؟ چرا آمریکا، و اسرائیل، هیچ کدام دشمن اهل بیت(ع) نیستند؟ کنار حرم اباعبدالله(ع) بودیم رو کرد به گنبد امام حسین(ع) گفت ما فقط با این آقاییم، با هیچ چیز دیگر کاری نداریم! گفتم خب این آقا که به همه چیز کار داشت برای همین او را کشتند. اگر این آقا هم که مثل شما بودند الآن شما این‌جا جایی نبود بیایی زیارت کنی، در مدینه به مرگ طبیعی از دنیا رفته بود! این آدم چون مثل شما نیست از وسط اعمال حج خود رها کرد و به کربلا آمد. همه دارند می‌روند به سمت اعمال حج، این آقا دارد عکس همه حرکت می‌کند و بیرون می‌آید! همه دارند می‌روند مِنی قربانی بدهند ایشان دارد می‌رود اهل بیتش را قربانی کند. شما مرید این آقا نیستید، این فرق امام با شماست. شما سر سفره آقا نشسته‌اید نانش را می‌خورید حاضر نیستید چوبش را بخورید!

این متأسفانه یک مانعی در درون شیعه است. یک تشیّع منهای صداقت و اخلاق، یک تشیّع غیر علمی و عوامانه. یعنی هزاران هزار روایت اهل بیت(ع) را نمی‌بینند می‌گردند 30 – 40 تا خبر واحد با سندی که یا تقویت و تعدیل نشده، سند و راوی جرح شده یا روایت خبر واحدی است یا خبر ضعیفی است، مرسله است، مرفوعه است، این‌ها را پیدا می‌کنند یا اگر سندش درست است به لحاظ سند شناسی علما و رجال، سند را قبول دارند و تأیید کردند معنای روایت را درست نفهمیدی این را باید بگذاری کنار روایات دیگر از همین اهل بیت(ع)، کنار قرآن، و با عقل باید سراغ روایت بروی نه بدون عقل. شما بدون عقل سراغ روایت می‌روید و تناقض هم می‌بینید باز هم می‌گویید همین است! ولی وقتی با عقل می‌روید می‌بینید که اهل بیت(ع) حکیم هستند، معصوم هستند، چطور می‌شود تناقض بگویند؟ پس یا معنای آن را نفهمیدیم یا معنای این را نفهمیدیم. این‌ها را کنار هم بگذارید، این‌ها تخصص است درس می‌خواهد، باید 30 سال در حوزه درس بخوانید تا همین‌ها را بفهمید. بعضی از این‌ها، این‌ها را نمی‌فهمند. یا بعضی‌هایشان می‌فهمند خودشان را به تجاهل می‌زنند برای این که آسان‌تر است و کم هزینه است. کارهای پرهزینه برای اهل بیت نمی‌کنند، کارهای کم هزینه می‌کنند! و الا دشمنان اهل بیت معلوم است که این‌ها دشمن هستند. بعد هم من به یکی از این‌ه عرض کردم که مگر اهل سنت دشمن اهل بیت هستند؟ ناصبی دشمن اهل بیت است و کافر هم هست! محرورالدم هم هست. ما دیدیم اهل بیت(ع) دو گروه مسلمان را به خاطر نوع اعتقادات‌شان تکفیر کردند. گفتند این‌ها مرتد هستند. یکی شیعه غالی، یکی هم ناصبی است. این دوتا را اهل بیت(ع) گفتند این‌ها کافر هستند. شیعه غالی کسانی هستند که اهل بیت را به تعبیر خود اهل بیت(ع) فرمودند ما را از مقامی که داریم بالاتر می‌برند! ما را می‌برند در عرض خدا می‌نشانند! به ما نسبت خدایی و اولوهیت می‌دهند! فرمودند این‌ها کافر هستند. یک گروه هم هستند که ناصبی‌اند، فحش می‌دهند. کجا اهل سنت ناصبی هستند؟ حتی وهابی‌ها هم همه‌شان ناصبی نیستند. وهابی‌ها دو تیپ هستند. منحرف هستند، باید هدایت‌شان کرد، اما ناصبی کسی است که به اهل بیت(ع) مستقیم و آگاهانه توهین و اهانت می‌کند. سبّ اهل بیت(ع) مثل سبّ نبی(ص) است فرقی نمی‌کند. ولی مگر چند نفر از اهل سنت این‌طوری هستند؟

ما عرض‌مان این است، جمع‌بندی کنم، وحدت اسلامی که می‌گوییم وحدت شیعه و سنی، عدول از تشیّع نیست، در ذیل مسئله برائت و ولایت است، یعنی با پذیرش قطعی ولایت اهل بیت و برائت از دشمنان اهل بیت، در ذیل این اصل ثابت ما از وحدت مذاهب اسلامی داریم حرف می‌زنیم. منتهی گفتم هم تعریف ولایت و برائت، هم روش ولایت و برائت، هم نتیجه ولایت و برائت را باید درست فهمید که این چطوری با مسئله وحدت مذاهب اسلامی سازگار است و کدام نوع آن سازگار نیست. دوست و دشمن را باید اصلی فرعی کرد. دشمن هم، دشمن آگاه و ناآگاه هم با هم فرق می‌کند. ضمن این که اکثر اهل سنت دشمن اهل بیت نیستند، جاهل به اهل بیت هستند. اهل بیت را در حد محبّت قبول دارند، اما این که مرجعیت علمی و سیاسی حکومتی و زعامتی و علمی و معنوی هم منحصراً متعلق به اهل بیت باشد این را قبول ندارند برای این که اصلاً شناخت درستی از قضیه نیست. حالا من سؤال می‌کنم مگر این تیپ شیعه که بین ما بعضی‌ها هستند و صفات‌شان را گفتم، مگر این‌ها از اهل بیت، از ولایت، مگر چیزی بیش از محبت سرشان می‌شود؟ این‌ها هم همین هستند. این تیپ از شیعه هم عین اهل سنت هستند. حبّ اهل بیت دارند منتهی یک حب بیشتری دارند و الا محبت به اهل بیت این‌ها هم ندارند. آن وقت دوستی‌شان با اهل بیت دوستی خاله خرسه است که تقویت دشمن بیشتر  در آن می‌شود تا تقویت دوست.

بخش بعدی از عرایضم، یک مقاله‌ای را من آوردم که سیدجمال‌الدین اسدآبادی – یا بگوییم افغانی – چون دوستان افغانی هم این‌جا هستند این‌ها خوششان می‌آید. سیدجمال، و شیخ محمد عبده مصری، یک عالم شیعی و سنی، مشترکاً این مقاله را این دو بزرگوار در باب مسئله وحدت با هم نوشته‌اند. عنوان آن هست «وحدت و اعتلاء» که اگر مذاهب اسلامی بتوانند علیرغم اختلافات نظرهایشان در یک جبهه قرار بگیرند و تلاش کنند موارد سوء تفاهم را برطرف کنند، در ضمن قبر سیدجمال در کابل رفتم دیدم، سنگ‌هایش شکسته، خار درآمده، اصلاً به آن نمی‌رسند. یکی از وظایف واجب شرعی است که بخصوص دوستانی که آن‌جا هستند و می‌روند حتماً به این قضیه برسند. چون سیدجمال واقعاً آدم فوق‌العاده‌ای است. خیلی از حرف‌هایی که الآن انقلاب ما دارد می‌زند اولین بار بیش از صدسال پیش سیدجمال گفت. بازسازی تمدن امت اسلامی، وحدت اسلامی، پیشرفت اسلامی – ایرانی، یا اسلامی با هر قومیتی که هستند، مبارزه با استعمار غرب در جهان اسلام، بحث بیداری اسلامی، حتی بحث سلفی گری را سیدجمال راه انداخت. منتهی سلفی‌گری به معنای بازگشت به اصول نه به مفهوم بازگشت به گذشته. چون یک سلفی‌گری داریم به مفهوم بازگشت با مازیست، این دین منهای اجتهاد است این تحجّر است. یک سلفی‌گری داریم به معنای بازگشت به مکتب، بازگشت به اصول، با رعایت زمان و مکان، یعنی اجتهاد. این هم بنیانگذارش سیدجمال است. حتی جریان سیاسی انقلابی اهل سنت که جریان اخوان‌المسلمین است که در تمام جهان اسلام منتشر هستند که ریشه آن مصر است، بنیانگذارش شاگرد شاگرد سیدجمال است. یعنی حسن البنا، شاگرد دو – سه نفر است که این‌ها شاگردان سیدجمال هستند. سیدجمال خیلی آدم مهمی است و از شبه جزیره هند، تا مصر تا اروپا، تا ایران تا عثمانی دنبال این مسائل بوده است.

این مقاله مشترک سیدجمال‌الدین و شیخ محمد عبده از اولین کسانی هستند که وقتی جهان اسلام سقوط می‌کند و به دست کفار می‌افتد و تجزیه می‌شود، امپراطوری عثمانی دارد فرومی‌پاشد آن‌جا مسئله وحدت و اعتلا را مطرح کردند که من فقط یکی دو بخش از این مقاله را خدمت شما عرض می‌کنم. اولاً با این روایت شروع می‌شود که «المؤمن للمؤمن کالبنیان یشدّ بعضه بعضا» ساختمان چطور است؟ تو نمی‌توانی اجزا این ساختمان را از هم جدا کنی بگویی هر بخشی از آن، خودش، خودش است! این دیوار با آن دیوار، با این ستون، با سقف، این‌ها همه به هم مربوط هستند. این روایت، تعریف این قضیه است که امت اسلام علیرغم همه اختلافات و ضعف و قوت‌ها، البته با یکسری خط قرمزهایی. یک خط قرمز آن خط توحید است، یک خط قرمز آن بحث خاتمیت پیامبر(ص) و قرآن کریم است، مسئله نبوت است. یک خط قرمز آن ولایت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است که ناصبی نباشی. و... یکسری خط قرمز دارد که داخل این چارچوب همه این ملیت‌ها و نژادها و مذاهب باید مثل یک ساختمان باشند. ممکن است کسی بگوید آقا نخیر، منظور پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) این نبوده، چون آن زمان مذاهب نبوده! خب آن زمان مذاهب به این شکل نبود، اما همه این اختلافات بود، همین اختلافات بعداً ریشه این مذاهب شد. اصل این اختلافات، اصل این مذهب‌سازی‌های فقهی، کلامی، سیاسی، همان اختلافاتی بود که در صدر اسلام، حتی زمان پیامبر(ص) شروع شده بود. در زمان خود رسول‌الله(ص) چند تیپ مسلمان و اسلام بود. از همان موقع نوع اسلام علی(ع) و ابوذر و سلمان و مقداد و عمار، با نوع اسلام بعضی از اصحاب متفاوت بود! و بلافاصله بعد از پیامبر(ص) مسائل اختلافات شروع شد. خب این روایاتی را که می‌گوییم بخش مهمی از این‌ها بعد از این قضایا گفته شده است که آقا یک ساختمان علیرغم تفاوت‌ها و اختلافاتش باید یک ساختمان بماند. نباید همدیگر را تخریب کنند. « یشدّ بعضه بعضا» همدیگر را محکم نگه دارید تا این بنا و ساختمان بماند بعد داخل این ساختمان با هم بحث می کنیم, می گوییم توحید بدون ولایت توحید درستی نیست. می‌گوییم اهل بیت پیامبر، مسئله امامت یک چیزی مثل خود نبوت است بدون نصب الهی امکان ندارد. می‌گوییم علی و فاطمه، نماد و نماینده اصلی اسلام هستند. می‌گوییم حق اهل بیت غصب شد، حق معرفتی‌شان، حق زعامتی‌شان، حق معنوی آن‌ها غصب شد و آن‌ها ضرر نکردند مسلمین ضرر کردند، بشریت ضرر کرد و الا علی‌بن‌ابیطالب(ع) که خودش گفت خوش‌تر می‌دارم که کناری باشم – مثلاً وزیری باشم کمک کنم – تا این که امیر باشم! العیاذبالله که حضرت امیر(ع) این حرف‌ها را برای تعارف و خودشیرینی این حرف‌ها را نمی‌زند.  واقعاً میل باطنی‌شان این است که به این عرصه نیایند و مسئولیت سنگین را به عهده نگیرد. بنابراین حذف حضرت امیر(ع) از حاکمیت و غصب ولایت امیرالمؤمنین(ع) صدمه‌ای به شخص علی‌بن‌ابیطالب(ع) نمی‌زند بلکه صدمه‌ای به اسلام و مسلمین بلکه به کل بشریت می‌زند. ما معتقدیم که اگر بعد از پیامبر اکرم(ص) همانطور که حضرت رسول فرمودند علی‌بن‌ابیطالب و اهل بیت آمده بودند و جهان اسلام شد قدرت اول جهان، به جای این که دست بنی‌امیه و بنی‌عباس بیفتد دست علی و فاطمه و فرزندان رسول‌الله می‌افتاد امروز جهان یک وضع دیگری داشت. امروز وضع علم و اخلاق و عدالت در دنیا یک جور دیگری بود. پس وقتی که حق علی و فاطمه و اهل بیت غصب شد، حق کل بشریت غصب شد. ولی این‌ها را چه زمانی می‌توانیم بگوییم و چطوری باید بگوییم؟ وقتی که اصل این ساختمان و بنیان به تعبیر روایت، محفوظ باشد نه این که خراب شود و همه مسلمین به جان همدیگر بیفتند. این جریان تکفیری وهابی، این جریان شیعه با همین اوصافی که گفتیم، شیعه نما، این‌ها دوتایی‌شان می‌گویند به جای جنگ اسلام و کفر، باید جنگ مسلمان با مسلمان باشد. اصلاً تزشان این است، جهاد مسلمان علیه مسلمان! شیعه‌کُشی و سنی‌کُشی. این مفهوم جهاد است. و الا جهاد علیه ناصبی، جهاد علیه غالی (افراطی)، جهاد علیه کفر، جهاد علیه ظلم، جهاد علیه استکبار، جهاد علیه صهیونیزم، نه این وهابی‌ها و تکفیری‌ها دارند نه این‌ها. هیچ کدام‌شان این جهاد را ندارند. هر دو از جهاد علیه مسلمان علیه مسلمان حرف می‌زنند! با این تفاوت که آن تکفیری‌ها حالا دیگر اهل عمل هم شدند قبلاً‌نبودند شدند این تیپ‌های شیعه‌های انگلیسی، اسلام آمریکایی حتی اهل جهاد علیه وهابی‌ها هم نیستند همین‌قدر هم شجاعت ندارند و می‌ترسند ما تا حالا ندیدیم این‌ها اسلحه بردارند و بخاطر دفاع از اهل بیت، خب بیا برو، الآن داعش نزدیک سامراست، چرا نمی‌روی؟ برای این که دروغ می‌گویی. تکفیری وهابی، و این‌ها نتایج کار هردویشان یکی است.

در این نامه سیدجمال به شیخ عبده مصری، با این روایت شروع می‌شود بعد می‌گوید دوتا عامل است که ضرورت زندگی آن‌ها را ایجاد می‌کند هم دین به آن‌ها دعوت می‌کند. اگر دین هم نداشته باشی و بخواهی زندگی درستی بکنی باز باید به این‌ها عمل کنی. اگر هم دینی داری که باز به دلیل دینی باید به این‌ها عمل کنی و این دوتا لازم و ملزوم هم هستند. یکی تمایل فطری بشر است به وحدت نه ستیز و اختلاف، اصل بر وحدت است نه اختلاف. الا ما خرج بدلیل، اصل صلح است. موارد استثناء، موارد نبرد و جنگ است که باید آن را شرعا و عقلا اثبات کنی. و یکی مسئله سیادت و آقایی است. هیچ ملتی نمی‌خواهد ذلیل باشد. سیدجمال و عبده در این مقاله مشترک می‌گویند اگر انسان هستید بخاطر انسانیت و آزادگی؛ اگر مسلمان هستید به دلیل این هم آیات و روایت اسلامی، ما احتیاج داریم همه به وحدت و هم به سیادت. بدون وحدت به سیادت نمی‌رسیم و تا آخر نوکر و ذلیل می‌مانیم. کفار سیصدسال است بر ما مسلط شدند بر بعضی از کشورهای اسلامی صدسال، و بر بعضی‌ها نزدیک دویست سال، بلکه بیشتر مسلط شدند فقط به دلیل این که مسلمین به جان هم افتاده‌اند. همین الآن هم همین‌طور است. با این تعبیر، مقاله را شروع می‌کنند بعد می‌گویند تاریخ نشان می‌دهد هیچ قومی مضحمل نشده و مجد عظمت آن ساقط نشده است مگر آن وقتی که مردم آن، آن چیزی را که دارند ارزش آن را ندانند و به زندگی در حداقل قانع باشند، به توسری خوری عادت کنند و به مرز سرزمین خودشان فقط متوقف بمانند و به بقیه جهان به چشم تماشاچی نگاه کنند. بعضی‌ها تماشاچی‌اند، بعضی‌ها بازیچه‌اند، بازی‌ها بازیگرند، بعضی‌ها هم کارگردانند. ملت تمدن‌ساز، ملتی است که کارگردان است و حداقل بازیگر است، و الا نه بازیچه است و نه تماشاچی است. می‌گویند ما نیروی جمعی محکمی نداریم به همین دلیل داریم ذلیل می شویم. اگر قرار باشد فقط متوجه اختلاف‌ها و تفاوت‌ها باشیم هیچ دو نفری کنار هم نمی‌مانند. اصلاً فرض کنید همه شیعه شدند، همین الآن مگر بین خود شیعه با علمای شیعه مگر اختلاف کم است؟ مگر یک زمانی نبود که اخباری و اصولی، دویست – سیصد سال در حوزه‌های شیعه همدیگر را تکفیر کردند، پیروان این‌ها، مردم شیعه در کوچه و خیابان با سنگ و چوب و چاقو به جان هم می‌افتادند و همدیگر را می‌کشتند. هر دو هم شیعه بودند! اخباری و اصولی.

بعد فرض کنید همه اصولی و قائل به اجتهاد، بعد مقلدین آن مرجع، با مقلدین آن مجتهد باز با هم دعوا می‌کنند. این قدر مسئله است. بعد آخرش اصلاً همه شیعه اثنی‌عشری بشوند مقلد یک مرجع، بعد شما خیال می‌کنید تمام می‌شود؟ صدتا اختلاف دیگر وجود دارد. اگر اختلافات را مدیریت نکنید، اصلی فرعی نکنید، ‌اخلاقی و عقلانی مواجه نشوید، هدف و روش را درست پالایش نکنید، از همه جا به بن‌بست می‌رسید مدام باید خودمان را بزنیم چنانچه که دشمن می‌آید بر همه ما مسلط می‌شود چنانچه شده است! بعد از آن طرف پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را ببینید که سراغ مخالف صددرصد خودشان می‌روند برای این که آن‌ها را هم جذب کنند!

آخر ما که می‌گوییم وحدت، منظور این نیست که ما برویم یک کم ما سنی بشویم، یک کمی آن‌ها شیعه شوند! بعد دیگر نه ما شیعه باشیم و نه آن‌ها سنی باشند! دوتایی‌مان بشویم شُنی! وحدت شیعه و سنی منظور این نیست که شیعه و سنی بشوند شُنی! ما شیعه‌ایم و یک میلی‌متر از تشیّع عقب‌تر نمی‌رویم! منتهی تشیّع را درست بشناسیم. تشیّع من‌درآوردی نه، تشیّع حقیقی، مستند به محکمات کتاب و سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع). تشیّع معقول، اخلاقی، مستند به مدارک، اجتهادی، عالمانه نه عوامانه. تشیّعی که خلاف روش خود اهل بیت عمل نکند. ببینید خودشان با مخالفین‌شان چطور برخورد کردند؟ آقا امیرالمؤمنین(ع) دارد می‌رود با یک یهودی همسفر شده است، یهودی که اصل اسلام را قبول ندارد، اصلاً اسلام و پیامبر را قبول ندارد، بعد سر راه بصره و کوفه از هم جدا می‌شوند او دارد می‌رود حضرت به او هم نگفته که من خلیفه مسلمین هستم، این فکر کرده این یک آدم معمولی است، فرمودند من دارم می‌روم کوفه، او می‌خواهد برود بصره، خداحافظی می‌کنند می‌روند، بعد او می‌بینید این آقا با این که خداحافظی کرده باز دارد می‌اید برمی‌گردد می‌گوید که شما مگر نمی‌خواستید به کوفه بروید؟ فرمودند چرا. ولی ما یک دینی داریم که به کوچکترین بهانه‌ای حق ایجاد می‌کند، ما در این سفر با هم همسفر بودیم رفیق شدیم، حق همسفری تو داری، من دارم تو را بدرقه می‌کنم. آقا با یک یهودی این‌طوری برخورد می‌کند، امیرالمومنین(ع) صاحب آن حقی که غصب شد.

طرف آمده، یک آدم فاجر غیر اهل بیتی است، یعنی هم اعتقاداتش مشکل دارد و هم اخلاق علمی‌اش مشکل دارد، آمده در خانه سیدالشهداء(ع) اولاً ببینید این‌ها چطوری خودشان را معرفی می‌کنند که حتی کسی که هم فاسد است و هم به لحاظ اعتقادی با این‌ها نیست به لحاظ سیاسی هم با این‌ها مخالف است باز هم به این‌ها امید دارد از همه جا مانده می‌آید در خانه سیدالشهدا(ع) کمک می‌خواهد. سیدالشهداء(ع) به و گفت همین‌جا باشید. ایشان می‌رود درون خانه هرچه دارند برمی‌دارند و می‌آورند، هوا بارانی بوده و شب بوده، سیدالشهداء(ع) وقتی این‌ها را به این بنده خدا می‌دهند توی چشم او نگاه نمی‌کنند. بعد که این می‌گیرد و می‌رود، خودش می‌گوید این‌قدر با من با تواضع بلکه با ذلت حرف زد (حسین‌بن‌علی) که فکر کردم من دارم به او کمک می‌کنم. طرف که در خانه سیدالشهدا کار می‌کند می‌آید به اباعبدالله(ع) می‌گوید آقا این را شناختید که به این، این‌طور مرحمت کردید؟ این اولاً که اصلاً شیعه نیست مخالف اهل بیت است، ثانیاً این آدم فاسدالاخلاقی هم هست، فاجر است. سیدالشهداء(ع) لبخند زدند و گفتند او را می‌شناسم. مثل باران باش، بر برّ و فاجر ببار. اگر مفسد باشد بله، ما باید جلوی او بایستیم، ولی اگر مفسد نیست ولی فاسد است، فرمودند به این هم کمک کن! و همین آدم فاسد مخالف، تحت تأثیر همین اخلاق و محبت سیدالشهداء(ع) قرار گرفت و بعداً اگر شیعه نشد ولی جزو محبّین اهل بیت(ع) شد. چطوری است که اهل بیت خودشان این‌طوری با مخالفین برخورد می‌کنند. ما چطور شیعه هستیم؟ اگر کسی ناصبی بود و فحش داد به اهل بیت و شمشیر کشید به زبان خودش باید با او حرف زد. آن وقت باید جهاد کرد و جنگید. هرکس می‌خواهد باشد. اصلاً لازم نیست غیر شیعه باشد، شیعه باشد! اهل کوفه باشد که خودش نامه به سیدالشهداء(ع) نوشتند، همین‌ها بودند دیگر، ده‌ها هزار نامه به سیدالشهداء(ع) می‌نویسند وقتی سیدالشهدا(ع) آمد ته آن 72 نفر می‌مانند، بقیه همه به چاک می‌زنند. شیعه قالتاق یعنی این. ناموس پیامبر(ص) را در کربلا گذاشتید و رفتید، شما شیعه هستید؟ همین‌ها بعداً جزو عزاداران سیدالشهداء(ع) بودند. مجلس عزاداری و نذر و گریه و همه این کارها را کردند ولی در کربلا حاضر نشدند بجنگند. آن وقت مسیحی تازه مسلمان آمد آن‌جا جنگید و شهید شد و شده جزو شهدای کربلا! ما چندتا مسیحی داریم که تازه مسلمان شدند و آمدند جنگیدند و جزو شهدای کربلا هستند. افسر سپاه یزید، حربن‌ریاحی آمد شد جزو شهدای کربلا، زُهیر که جزو عثمانی‌ها بوده و همیشه در صف مقابل اهل بیت(ع) بوده است و در بعضی از روایات هست که در جنگ صفین با امیرالمؤمنین(ع) جنگیده و جزو نیروهای معاویه بوده، همین زهیربن‌قین که در کربلا شهید شده و نام او در زیارت مبارکه آمده است. دشمن اهل بیت(ع) که با علی‌بن‌ابیطالب جنگیده حالا می‌آید در کربلا شهید می‌شود. مسیحی می‌آید شهید می‌شود، هزاران هزار، شیعه به کربلا نمی‌آیند. عالِم در آن‌ها هست جاهل هم هست. از خود بنی‌هاشم هم هستند ولی نمی‌آیند. شما فکر نکنید در کربلا، همه این‌ها اولیای خاص خدا و شیعیان خاص اهل بیت بودند! اصلاً خیلی‌هایشان شیعه نبودند و همان ایام مسلمان شدند. حتی بعضی از این‌ها که در کربلا شهید شدند به معنای مصطلحی که ما الآن می‌گوییم شیعه نبودند. شیعه یعنی قائل به عصمت اهل بیت(ع). بعضی از این‌ها که در کربلا شهید شدند چنین عقایدی از این‌ها در هیچ جا ثبت نشده است! می‌گویم زُهیر تا چند روز قبل از کربلا، جزو صف غیر اهل بیتی بود، ایشان جزو عثمانی‌های مشهور است، یعنی جزو صف مقابل علی(ع) بوده است! حالا می‌آید شهید کربلا می‌شود. آن وقت آن همه شیعه، علما، بزرگان، شیعیان خاص، کسانی که در مدینه، این طرف و آن طرف بودند، قوم و خویش بودند نیامدند. امام حسین(ع) چندتا برادر دارد که این‌ها کربلا نیامدند. حالا در مورد محمد حنفیه، می‌گوییم خود سیدالشهداء(ع) فرمودند وصی و این‌ها. شوهر جناب زینب(س)، عبدالله‌بن جعفر نیامده است. حالا بعضی‌ها می‌گویند وصیّ بوده، یعنی وصیت‌نامه به او دادند که باید کارهایی را پیگیری کند، بعد از این که ما شهید می‌شویم. بعضی‌ها می‌گویند پیر بوده چشمش نمی‌دیده، مریض بوده، بعضی‌ها این‌ها را می‌گویند که حالا مسّلم هم نیست. دو – سه‌تا از برادران سیدالشهداء(ع) از اولاد امیرالمؤمنین(ع) پسران دیگر هستند که کربلا نمی‌آیند. یکی از این‌ها که به نام عمربن‌علی هست، ایشان که اصلاً بعداً در نیروهای زبیر جزو لشکر عبدالله‌بن‌زبیر با نیروهای اموی می‌جنگد و در آن جنگ کشته می‌شود. بعد از کربلا. این است که ما می‌گوییم شیعه دو جور است، شیعه‌ای که بصیرت ندارد و در کربلا با امام حسین(ع) نمی‌آید. الانش هم همین‌طور است آن زمان هم بود. زمانی که حضرت حجت(عج) هم بیایند همین طور است این را به شما بگویم. روایت هست که «حُمقاء شیعه» آنچه که از احمق‌های شیعه می‌کشیم گاهی از دشمنان‌مان نمی‌کشیم! کسانی که «جناحُ بعوضه»، یعنی بال پشه و بال مگس، وزنش از ایمان این‌ها بیشتر است! از شعور این‌ها بیشتر است. امام زمان(عج) می‌فرماید ما از دست این‌ها چه کنیم؟!

خب یکی هم این مسئله وقتی که مسلمین یا هر جامعه‌ای به وحدت رسیدند می‌تواند از سعادت همدیگر لذت ببرید. اگر می‌بینید آن برادر مسلمان و ملت مسلمان دارد رشد می‌کند لذت ببر. مثل این که شما در خانواده خودت برادر یا خواهرت یک نعمتی به او برسد ناراحت می‌شوی یا خوشحال می‌شوی؟ خوشحال می‌شویم. می‌فرماید با همه مسلمین بلکه با همه بشریت این‌طور باش! مثل لذت بردن از آنچه که دلخواهشان هست، برای از بین رفتن عظمت و بزرگی جامعه‌، همانقدر غمگین بشود که در برابر مصائب شخصی ناراحت می‌شوید. همه چیز مسئله شخصی من فقط نیست، وجود این احساسات باعث می‌شود که هر کدام از جوامع، و افراد جوامع در فکر همه جامعه و همه جوامع اسلامی باشند. خود را جزء یک هیئت واحدی بدانند و فکر منافع و مضارّ جامعه در نظرشان کمتر از آینده شخصی خودشان و کارهای شخصی خودشان و نفع و ضرر شخصی خودشان نباشد.

بعد هم محمد عبده و سیدجمال در این مقاله می‌گویند که، این احساسات و افکار فقط نباید در ذهن‌هایتان یا سر زبان، لغلغه لسان، باید توأم با عمل باشد. با عملت نشان بدهی که نگران بقیه هستی. همانطور که برای بدست آوردن نیازهایت شخصی‌ات تلاش می‌کنی در برابر عظمت کل مسلمین، حداقل همان‌قدر و الا باید خیلی بیشتر، دل بسوزان و شب‌ها بی‌خوابی بکش و نگران امت باش. آن بخشی از امتی که پیروان اهل بیت نیستند، محب هستند، پیرو نیستند و آن بخشی از شیعه که محب اهل بیت هست و محبت او از بقیه بیشتر است نسبت به اهل بیت(ع)؛ ولی او هم پیرو نیست و معرفت ندارد، فرمودند نسبت به همه این‌ها مهربان باشید و کمک‌شان کنید این‌ها هم رشد عقلی و درک و معرفت پیدا کنند، هم صالح بشوند و هم به سعادت دنیا و آخرت برسند. نگران همه باش. مثل پیامبر(ص) که نگران همه بشریت بود، «لعلّک باخعٌ نفسک» خودت را کشتی، از پا درآوردی.

والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته


هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha