شبکه چهار - 7 تیر 1397

قوه قضاییه،کارآمدی و قضاوت عمومی (1)

دانشکده علوم قضایی- تهران هفته قوه قضاییه- 1393

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می‌کنم محضر شریف دوستان، برادران و سروران شریف، و خوشوقتیم که خداوند توفیق داد محضر شما شرفیاب بشویم که سربازان و افسران حق‌الناس، حقوق مردم و قضاوت هستید و بخصوص محضر اساتید بزرگوار که مرحمت فرمودند و تشریف آوردند. البته خطاب من بیشتر به دوستان دانشجوست، شرم حضور اساتید که تحمل می‌فرمایند.

بعضی از روایات در باب اصول حاکم بر حقوق بشر اسلامی، نظام حقوقی قضایی اسلام بر اساس کتاب و سنت می‌خواهم خدمت شما یادآوری کنم. چون فرمودند اکثر دوستان دانشجویان و کارآموزان قضایی هستند به این معنا که از چند سال دیگر به تدریج، شما داوران عرصه حقوق مردم هستید یعنی با قضاوت شما، امضاء شما، حکم شما، جان و مال و آبرو دست به دست می‌شود! بعدها بعضی‌هایتان در معرض وسوسه‌های بزرگی قرار می‌گیرید که با یک امضاء با یک حکم در یک دادگاهی ممکن است صدها میلیون و چندین میلیارد پول جابجا بشود! آبرو جابجا می‌شود! با حکم شما حیثیت از یک کسانی سلب می‌شود و به یک کسانی حیثیت داده می‌شود. یک کسانی آبرومند و یک کسانی بی‌آبرو می‌شوند و با حکم شما اموال جابجا می‌شوند و با این حکم، جان افراد مورد قضاوت قرار می‌گیرد.

یک کار دوسویه است که یک طرف آن حتی اگر خطا بکنید و اگر روش درست طی شده باشد حتی اگر خطا بکنید پیش خداوند مأجور هستید و پاداش دارید چون به دنبال خطا نبودید و صلاحیت‌های علمی و اخلاقی آن را سعی کردید به دست بیاورید.

یک طرف آن هم، طبق روایات، جایش قعر جهنم است، حتی راجع به دو پول، درهمین، قضاوت ناحق، قضاوت باطل، کمیّت آن مهم نیست آن کاری که به آن دست می‌زنید مهم است. کمیّت در مباحث حقوقی در دادگاه مهم نیست این که چقدر پول جابجا شد مهم نیست، مهم این است که تو ظلم کردی در آن حدی که از تو برمی‌آمد. بنابراین طبقه بعضی از روایات و مواضع بزرگان، بعضی از کارها هست که اولاً شغل نیست، یک رسالت دارد. شما یک صنف نیستید، صنف قضات!‌ ما صنفی به صنف قضات نداریم، یک شغل نیست، یک رسالت است. لذا آن‌طوری که در بقیه دانشجویانی که فارغ‌التحصیل می‌شوند و می‌آیند اخلاق حرفه‌ای آموزش می‌دهند، اصلاً حرفه شما خودش اخلاق است، واقعیتش این است که اصلاً حرفه نیست. آن چیزی که به شما در موازین اسلامی گفته شده، کسانی که وارد این مسیر و پروژه می‌شوند که هم مقدس است و هم خطرناک، یک شمشیر دولبه است، آن‌ها یا جایشان رتبه‌های بالا بهشت است، یا درکات خیلی پایین جهنم است، آن وسط جایی ندارید. از همین الآن حواس‌تان باشد. شما جاهای متوسط بهشت و جهنم نمی‌روید! یا درجات بالای بهشت خواهد بود یا درکات بسیار عذاب‌آور جهنم خواهد بود. انتخاب بین عالی و خطرناک دارید می‌کنید. اگر یک حق را به حق‌دار برسانید یک حکم، یک دادگاه، روایت می‌فرماید یک روز اجرای عدالت، یک حکم عادلانه مساوی است با چهل سال یا چهل روز باران بر طبیعت ببارد این‌قدر طراوت و شادی به بشر تقدیم می‌شود. در جهت بعثت انبیاء کار می‌کنید یکی از اهداف اصلی بعثت انبیاء «لیقوم الناس بالقسط» است. دادگاه‌های شما به این قیام به قسط کمک می‌کند یعنی درست کار انبیاء است. لذا در روایت فرمودند که قضاوت کار انبیاءست در عصری که انبیاء نیستند، دیگر یا کار اوصیاء هست یا کار اشقیاء، سوم و متوسط ندارد. این کار شما یا سیاه است یا سفید است خاکستری ندارد. اگر درست به وظیفه عمل کنید سفید است حتی اگر خطا کنید. در روایت فرمود اگر مسیر را درست بروید و در قضاوت خطا کنید بالاخره بشر هستید و ممکن‌الخطا هستید، جایزالخطا کلمه درستی نیست باید گفت ممکن‌الخطاء است، خب آنجا یک پاداش دارید، بخاطر تلاش‌تان برای اجرای عدالت.

اگر درست قضاوت کنید دوتا پاداش دارید هم برای این که در مسیر عدالت تلاش کردید و هم این که عدالت را اجرا کردید و حق را به حق‌دار رساندید و اگر صلاحیت نداشته باشید، سواد کافی، دقت کافی، انصاف کافی و... و شرایطی که در روایات به آن اشاره می‌کنم نباشد، آن وقت حتی اگر اتفاقی درست هم قضاوت بکنید روایت می‌فرماید باز هم جهنمی هستید. اتفاقی یعنی قصدتان احقاق حق نبوده، به قول طلبه‌ها در اصول تجرّی کردید، به قول مرحوم شیخ در «رسائل» بحث تجرّی را دارد یعنی تو فکر کردی ظلم است، بخاطر منافع یا بخاطر ... یک حکمی دادید ولی در واقع آن حکم درست هم بوده ولی چون دغدغه حکم درست را نداشتید مسئول هستید. خب این دقت‌ها در این مباحث شده است.

یک طرف مقامات عالی اخروی در انتظار شماست و یک طرف هم خطراتی است و به هر دو باید توجه کرد. عرض کردم که این یک حرفه نیست که بگوییم خب همه حرفه‌ها یک سوگند صنفی دارند، اخلاق حرفه‌ای دارند، به مهندس و... هم می‌گویند، این هم اخلاق حرفه‌ای ماست، یک موعظه‌هایی هم به ما بگویند! این نیست، رشته شما چیزی جز اخلاق و حرفه نیست، اصلش آن است فرعش نیست. یعنی یک مهندس اگر اخلاق حرفه‌ای را رعایت نکند می‌تواند یک مهندس خوبی به لحاظ فنی باشد ولی انسان نباشد! حالا آن با قوانین و پروتکل و مهندس ناظر و نظام صنفی و نظام مهندسی او را کنترل می‌کنند.

ولی کسی که از لحاظ شرعی وارد حقوق مردم شده، که می‌فرمایند یا جزو اوصیاء هستی یا جزو اشقیاء. یا وصیّ هستی یا شقیّ. وصیّ خاص محدودند وصیّ عام، کسی که وارد قضاوت در باب حق‌الناس می‌شود به یک معنا وصیّ عام انبیاء است یعنی به یک معنا، چندتا پله پایین‌تر ولی روی کرسی روی منبر انبیاء نشسته است اگر در مسیر درست قضاوت کند و اگر نه، فرمود جزو اشقیاء است، بدبخت است. یا وصی یا شقی هستی. این تقسیم خیلی تقسیم مهمی است.

آن وقت آن‌هایی که از قضاوت می‌ترسند آن‌ها بیایند قاضی بشوند و آن‌هایی که نمی‌ترسند جان ما همین الآن کنار بکشند! هر کس می‌ترسد و دست و پایش می‌لرزد و می‌گوید خداوند سعی کنم قضاوت نکنم آن‌هایی که دغدغه این مسئله را دارند باید بیایند قاضی بشوند هر کدام که فکر می‌کنند که حالا این هم یک کاری است و مثل همه شغل‌ها، انشاءالله کم‌کم مراتب را طی می‌کنیم و از این شعبه می‌رویم آن شعبه و... این‌ها حتماً قاضی نشوند. مگر این که این زاویه نگاه‌شان را اصلاح کنند.

پس این‌جا اخلاق حرفه‌ای نیست چون کل این حرفه کل اخلاق است، حرفه نیست بلکه یک واجب اخلاقی است. یک واجبی است که روی زمین می‌ماند باید سراغ آن آمد. خب این یک مسئله.

من بعضی از روایات را آوردم خدمت شما عرض کنم بر اصول حاکم بر دستگاه قضایی و فلسفه حقوق بشری اسلام در روایات می‌گوییم. حتماً قبلاً هم روایات آن را شنیدید ولی با یک دقتی، نگاه هندسی به مقولات قضایی را شاید کمک بکند و بعد هم به لوازم درونی آن باید توجه بشود که اگر همه کارهای دیگر در یک تمدنی، در یک نظامی احتیاج دارند به مسئله اخلاق و عدالت شخصی و تهدیب نفس و بی‌طرفی، رشته شما کاری که شما می‌کنید اصلاً بدون آن کار، نه مشروعیت ندارد و نه حتی معنا دارد چون کار، قضاوت است. قضاوت یعنی تعیین حقوق و حدود. یعنی تکلیف کردن به جامعه، باید و نباید گفتن، خط‌کشی حدود و حقوق جامعه، و خیلی کار بزرگی است و خدمت بزرگی به جامعه است. اگر کسانی سراغ این کار نروند جامعه هرج و مرج است و تبدیل می‌شود به جنگل! یعنی اقتضای زندگی عادی، زندگی حیوانی است، همه مشغول تکالب، تکاثر و تفاخر، یعنی همان چیزهایی که قرآن می‌فرماید ذات زندگی انسان اگر درست مدیریت نشود این‌طوری است، یعنی دانشگاه تبدیل به یک منجلابی می‌شود اگر قضاوت نباشد.

حالا در روایت که خدمت شما عرض می‌کنم این‌طوری برمی‌آید که هم باید روی خود کسی که وارد پروژه قضاوت می‌شود در هر سطح آن، چه قاضی، چه وکیل، چه منشی دادگاه، چه آن‌هایی که پرونده‌ها را تنظیم می‌کنند، همه کارهایی که - حالا بنده خیلی به وارد نیستم هر کسی که سهمی در قضیه پروژه قضاوت دارد، باید به این‌ها توجه کند که همان اندازه که سهم دارد یک) احتیاج دارد که خودش روی خودش کار اخلاقی بکند و تهذیب نفس کند. دو) از بیرون بر او نظارت دقیق بشود، یعنی در روایت ما هر دو تأکید شده است، نظارت درونی لازم است ولی کافی نیست. نظارت بیرونی لازم است ولی کافی نیست.

اگر نظارت بیرونی باشد نظارت درونی، - حالا کم کم به این حقه‌های قانونی بیشتر وارد می‌شوید می‌بینید همه قوانین را می‌شود دور زد! بهترین قوانین را می‌شود دور زد. اگر آن آدمی که دارد با قانون کار می‌کند آدم درستی نباشد. مثل این که بهترین ماشین را دست شما بدهند راننده مریض شود. بهترین ماشین و بهترین هواپیما را بدهند! عکس آن هم هست شما بهترین آدم باشید ولی بوروکراسی و سیستم قضایی، قوانین قضایی مشکل داشته باشد باز هم مشکل پیدا می‌کنید. مثل این که بهترین راننده پشت یک ماشین لَکَنتة خرابی بنشیند.

در روایات ما راجع به هر دو این دعوت شده است. از یک طرف موعظه و تهذیب و اصلاح آدم‌ها، هرکسی قاضی نشوید، حالا بعضی از روایات را که دیدید ولی برای شما می‌خوانم ببینید این‌ها چقدر احتیاج دارد به عدالت شخصی درونی. که من وقتی روایت‌ها را می‌خوانم بر امثال بنده، قضاوت حرام است. خصوصیات اخلاقی می‌خواهد، خصوصیات روانشناسی خاصی می‌خواهد، روحیات خاصی می‌خواهد. حالا بعضی روایات را ببینید که هم چقدر نظارت و دقت درونی می‌خواهد که آدم خودش را اصلاح کند و مراقب خودش باشد. مثلاً عصبانیت خودش را کنترل کند، بنده نمی‌توانم حق ندارم قضاوت کنم. شادی خودش را کنترل کند. نگاه‌هایش را بین شاکی و متهم در دادگاه عادلانه تقسیم کند، خسته نشود، بی‌حوصله نباشد.

در روایت می‌فرماید کسی که بی‌حوصله است حق ندارد قاضی بشود. کسی که احساساتی است و زود تصمیم می‌گیرد حرام است قاضی بشود. از آن طرف کسی که بی‌احساس است و هیچی جز مواد قانونی و کاغذ را نمی‌فهمد این هم مشکل دارد. روایت این را هم برایتان می‌خوانم.

بنابراین شاید کار شما، مهمترین پروژه اجتماعی باشد. جامعه‌ای که دستگاه قضایی‌اش درست کار کند بقیه جاهایش هم درست کار می‌کند. جامعه‌ای که دادگاه‌هایش خراب باشد جاهای دیگرش هم مشکل دارد. می‌دانید برای چه؟ برای این که تمام نهادهای دیگر از کارخانه تا دانشگاه، تا خانواده و... همه این‌ها بر اساس یک مناسبات و روابط متقابلی دارند عمل می‌کنند. اگر ترازویی نباشد که این مناسبات و روابط را مدام تعدیل کند و کنترل بکند هیچ کس هیچ کاری در جامعه می‌کند و از بُن دندان و از عمق وجودش،  چون هیچ اطمینانی ندارد که محصول زحماتش به او می‌رسد یا نمی‌رسد. یا حق در مورد او، له یا علیه او درست اجرا می‌شود یا نمی‌شود. من اگر صد کیلو زحمت بکشم به اندازه صد کیلو نتیجه برمی‌دارم یا نمی‌دارم. قضاوت قضایی است که اگر من بخواهم یک جایی کار کنم، عرق بریزم زحمت بکشم یک کسی از راه برسد و با آشنا و پارتی و رشوه و سوء استفاده از قانون و نفوذ در دادگاه، کل حقوق من را یکجا بردارد سر بکشد برود؟ اصلاً وقتی که اعتماد در جامعه نباشد، در همه نهادهای دیگر اعتماد نباشد به این که یک جایی هست که عدالت را اجرا می‌کند و مراقب حقوق و حدود هست، هیچ نهاد دیگری درست در جامعه کار نمی‌کند چون خاطرجمع نیست، چون هر لحظه ممکن است بگوید کرامت من، حقوق من پایمال بشود و کسی نیست از من دفاع کند. این است که دادگاه این‌قدر مهم است.

در دوره جدید که نظام قضایی و حقوق بشر و دادرسی و دادگاه و دادگستری در تمام دنیا سکولاریزه شده، دادگاه محل مقدسی نیست ولی در تفکر اسلامی، دادگاه مقدس است، برای این که ریشه در شریعت الهی دارد و از آن طرف مسئله حق‌الناس مطرح است که خداوند می‌فرماید حق‌الناس مبتنی بر حق‌الله است. یعنی حق‌الله یک چیزی در برابر حق‌الناس نیست، ریشه حق‌الناس است. از امام سجاد(ع) روایت هست، فرمودند که حقوق الناس متفرّع هستند بر حق‌الله. یعنی همه آنچه که به آن حقوق بشر می‌گویید، حقوق مردم، حقوق کارگر، حقوق کارفرما، حقوق فروشنده، حقوق خریدار، حقوق شوهر، حقوق زن، حقوق کودک، حق همسایه و... تمام این حقوق، چه حقوقی که ماهیت مدنی دارند چه آن‌هایی که ماهیت اخلاقی دارند که قابل شکایت در دادگاه نیستند کسی نمی‌تواند از کسی شکایت کند بگوید آقا این حسود است! من از این شکایت کردم به حسادتش رسیدگی کنید! این‌ها آن بخش‌هایی است که اخلاقی است و با تربیت و فرهنگ‌سازی درست می‌شود. اما یک بخشی هست که عمل حسودانه‌ای که منجر به تجاوز به حقوق شما شده، بخاطر این تحقق تجاوز بیرونی می‌شود او را به دادگاه آورد. حسادتش را در دادگاه نمی‌شود محاکمه کرد. ولی اصل این است که حقوق و اخلاق در تفکر اسلامی، هر دو یک ریشه دارد و یک هدف دارند. منتهی در دو سطح هستند. یک سطح آن به دادگاه مربوط است و یک سطح آن به غیر دادگاه هم مربوط است. ضمن این که ما در روایت‌مان داریم قاضی در عین حال واعظ هم باید باشد. این خیلی مهم است یعنی حقوق را از اخلاق تفکیک نکند.

در روایت ما هست قاضی در دادگاه، اگر دادگاهی است که سر چک بی‌محل است دعوای زن و شوهر است، یا هرچه که هست نگاه نکند که این قانون است تو چه می‌گویی او چه می‌گوید شاهد این است، خب قانون است تمام شد بروید! خیر این نیست. در روایت ما این است که قاضی،‌ باید در دادگاه سمبل اخلاق هم باشد، قاطع باشد اما مهربان، جمع این دوتا هم سخت است. که آدم هم قاطع باشد احساساتی نباشد و در عین حال مهربان و متواضع و مؤدب باشد. که برای هر کدام از این‌ها روایت داریم. بعد در روایت داریم که می‌گوید در دادگاه، قاضی موعظه کند فقط حکم نکند. یعنی حقوق و اخلاق در تفکر اسلامی، هم هدفش یکی است و هم منشأ آن یکی است، تفکیک نکند، ما باید روی این قضیه بیشتر کار کنیم که مسائلی مثل تعزیرات که تصمیم او به عهده حاکم شرع گذاشته شده و برای آن نه شکل خاص نه حد خاصی تعیین نمی‌شود می‌تواند جریمه عالی باشد می‌تواند جریمه بدنی باشد، زندان باشد، شلاق باشد و می‌تواند جریمه کاری باشد که این یکی از خلأهای امروز ماست که کاملاً در روایات ما مشروع شناخته شده است. ما در خیلی از موارد اصلاً حکم شرعی نداریم، نه برای زندانش نه برای هیچی‌اش. بسیاری از این‌ها با جریمه مالی در حد عادلانه و درست که شرع و عرف رعایت بشود و مشکلات واقعی جامعه دیده بشود و از آن جالب‌تر گاهی مفیدتر تعزیر کاری است! که یعنی مجرم در یک مواردی مجبور بشود یک کاری را انجام بدهد، برای کسی که صدمه خورده، به او صدمه زدی، باید خدماتی برای او انجام بدهی. یا برای خدمات عمومی و کل اجتماع، که ما در روایت‌مان هم داریم. الآن متأسفانه خیلی کم است. اخیراً شنیدم قانون آن تصویب شده ولی حالا تا اجرا بشود طول می‌کشد.

می‌خواهم بگویم یکی از جاهایی که تربیت و اخلاق را با مسئله حقوق و قضا ارتباط می‌دهد. یعنی طوری قضاوت کردند که در عین حال، به مثابه اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی و مصالح اجتماعی هم نظر داشتن، این‌ها همه یعنی این که قضاوت یک پدیده مجرّد از اخلاق و تربیت و مصالح اجتماعی و پیشرفت و سبک زندگی و این حرف‌ها نیست. نوع دادگاه‌ها و احکام می‌تواند سبک زندگی یک جامعه را اصلاح کند. می‌تواند آن را خراب کند. حالا غیر از دقت در خود اجرای احکام، دقت و بی‌طرفی این‌ها.

پس یکی روی خود کار کردن، به لحاظ اخلاقی و روحی و روانی. که صریح در روایت می‌فرماید این‌هایی که اعصاب‌شان خراب است، زود عصبانی می‌شوند و واکنش نشان می‌دهند این‌ها حق ندارند قاضی بشوند. این‌هایی که بی‌حوصله و افسرده هستند حق ندارند قاضی بشوند. کسی که خیلی شوخ و شنگ بیش از اندازه است و حدود نمی‌شناسد این هم حق ندارد قاضی بشود. یعنی این را ببینید روی شخصیت شماها که می‌خواهید قاضی بشوید روی شخصیت و رفتار شماها، اخلاق شماها چقدر کارشناسی دقیقی در روایات شده است.

حالا ما یک حلقه مفقوده این وسط داریم، یک طرف این‌ها را در سخنرانی و منبر می‌گویند شما خیال می‌کنید فقط موعظه است! یک طرف یک مواعظی داریم که آدم‌های خوبی باشید. یک طرف هم بوروکراسی اداری داریم که بسیاری از آن‌ها ترجمه‌ای است، و آن‌هایی هم که ترجمه‌ای نیست خیلی‌هایش بروز نیست یعنی گاهی یکی از موانع اجرای عدالت خود بوروکراسی قضایا است در یک مواردی.

یک حلقه وصلی این مواعظ و این بوروکراسی است که این حلقه در یک جاهایی مفقوده است و این شرط نظام‌سازی و تمدن‌سازی است. و ما روی این حلقه باید کار کنیم. ببینید این غربی‌ها یا دیگران، حتی آن جایی که در مبانی قضایی‌شان از بعضی چیزها محروم هستند آمدند برایش بدل‌سازی کردند. مثلاً عرض کردم در نظام سکولار، دستگاه قضایی حقوق سکولار دیگر حق و حقوق بشر مقدس نیست. اصلاً سکولاریزاسیون یعنی چه؟ یعنی قداست‌زدایی. یعنی هیچ چیزی در این عالم مقدس نیست. از جمله حقوق بشر! این‌ها تصمیمات و قراردادهای خود ماست، سلائق اجتماعی است و اقتضائات فلان! دیگر قداست ندارد.

در فرهنگ اسلام، دادگاه، مقدس است، حکم قاضی، چرا؟ چون حق مردم مقدس است. چون این حق را خداوند تعیین کرده است، چون این حق به کمال و انحطاط و سقوط و سعادت و شقاوت مردم در دنیا و آخرت مربوط است و روی آن اثر می‌گذارد. آن‌هایی که مقدس نمی‌دانند شما ببینید برای این که آتوریته در دادگاه‌ها درست کنند، قداست‌سازی و قداست‌تراشی می‌کند. مثلا در این دادگاه‌های نظام حقوقی که اصلاً نه تنها امر مقدس دینی مطرح نیست بلکه استدلال عقلانی هم در حقوق مطرح نیست همه‌اش عرف است. مبنای آن روی عرف است. در عین حال برای این که قداست‌سازی بکند، آتوریته برای قاضی درست بکند، دیدید که در دادگاه‌ها چه تشریفاتی می‌گذارند، قاضی کلاه‌گیس سرش می‌گذارد، یک تیپ دیگر و یک شنلی می‌پوشد که با بقیه فرق دارد که اگر کسی این کلاه‌گیس‌ها را در خیابان سرش بگذارد او را می‌گیرند می‌گویند خل است! ولی در دادگاه این کار را می‌کند برای این که به بقیه بگوید من با تو فرق دارم! این چکشی هم که دستم هست روی میز می‌کوبم یعنی ساکت! حرف من محترم است مقدس است، در حالی که طبق این مبانی، امر مقدسی وجود ندارد. می‌خواهم بگویم در دادگاه‌های سکولار که قداست‌زدایی از حقوق بشر شده و شریعت‌زدایی حتی عقل‌زدایی شده آمده سراغ حروف و قرارداد و کنترات‌های اجتماعی، این‌جا باز قداست‌تراشی می‌شود برای این که دادگاه بدون آتوریته نمی‌تواند بقیه را متقاعد کند. پلیس هم همان دم در ایستاده،‌ زندان هم دم در است که حتی توهین به قاضی حق ندارید بکنید، وقتی قاضی می‌گوید ساکت باش باید ساکت باشی، او بگوید بلند شو باید بلند شوی!

حالا ببینیم در فرهنگ اسلامی، در قرآن و روایات، در روایات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) این قداست بدون این که تبدیل بشود به تکبّر و تفرعن، بدون این که سوء استفاده از این مقدسات توجیه بشود و تجویز بشود چطوری تمرکز اصلی و محور اصلی قداست روی حقوق مردم آمده است. روی  حق متخاصمین.

اولین روایتی که خدمت شما عرض می‌کنم در باب این که چگونه پروژه دادگاه، چه قاضی، چه وکیل، هر کسی که در دادگاه نقشی دارد، هر عمل و رفتاری که نشان دهنده یکسویه نگری و یک جانبه گرایی باشد، یعنی مقوله بی‌طرفی را مشکوک کند، پیش یکی از طرفین دعوا، این مانع مشروعیت دادگاه است. ببینید تا چه حد. فرمودند که «إنّه نهی ایّها بالقاضی احد خصمین بکثرهٍ نظر» پیامبر(ص) و حضور ذهن. پیامبر(ص) نهی فرمودند از این که قاضی یا دستگاه قضایی، آن‌هایی که از طرف حکومت و دستگاه قضایی دارند با مردم عادی مواجه می‌شوند یعنی حتی فضای دادگاه، حتی برخورد نگهبان دم در دادگاه با افراد. پیامبر(ص) فرمودند که هرچه که به یکی از این دو طرف دعوا حالی کند که شما پیش دادگاه مساوی نیستید، این حرام است! «حتی کثرةٍ نظر» یعنی قاضی نشسته این‌جا، شاکی نشسته آن طرف و متهم هم این‌طرف. به یکی بیشتر از دیگری نگاه کند،‌ ببینید دقت‌های روانشناختی را، دقت در فضای دادگاه. می‌فرماید فضای دادگاه اسلامی باید چطور باشد. قاضی مواظب باشد،‌ منشی‌هایش مواظب باشد و حتی وکیل و دادستان باید مراقب باشند، درست است که وکیل یک نقش دارد و دادستان یک نقش. حالا ما وکیل و دادستان در بوروکراسی قدیم نداشتیم ولی اصل آن هست، چون وکیل و دادستان در واقع از دو طرف می‌خواهند ذره‌بین بگذارند و کمک کنند برای تدقیق قاضی در هم موضوع، هم حکم. این خوب است. چون ما در روایت مسئله مشورت قاضی با دیگران را داریم. عملاً دادستان و وکیل نقش مشاور قاضی را به یک معنا دارند ایفا می‌کنند. دادستان یک طرف قضیه را بگیرد و وکیل یک طرف را بگیرد، و چیزی از دست قاضی در نرود یعنی تا می‌شود دو طرف کمک کنند که موضوع و حکم همه، دقت بشود. خب هرچه دقت بیشتر، در رعایت شرایط شاهد و قضاوت و... بهتر و اسلامی‌تر. حالا اسمش را هرچه می‌خواهید بگذارید.

پس یک) هرچیزی که در پروژه قضاوت و دادگاه، از بالاترین تا پایین‌ترین سطح آن، کمک کند به این که یکی از دو طرف احساس کنند که این دادگاه بی‌طرف نیست، این به لحاظ شریعت و اسلام حرام است به همان اندازه‌ای که دادگاه از اسلامی بودن فاصله گرفته است. حتی در حد این که قاضی یا مسئولین دادگاه «حتی کثرهٍ نظر»‌ به یکی کمتر نگاه می‌کند به یکی بیشتر. دقت را ببینید! یعنی قاضی باید خودش را عادت بدهد وقتی پشت میز می‌نشیند اگر قرار است به این دو نفر نگاه کند به یک اندازه باید نگاه کند. به یکی لبخند نزند به یک عادی نگاه کند! با یکی اخم نکند به دیگری عادی نگاه کند. به یکی بیشتر نگاه نکند به یکی کمتر. تا این حد. با یکی مؤدبانه‌تر سلام و علیک نکند با یکی بی‌ادبانه‌تر. فضای دادگاه با همه مسائلش، پروژه دادگاه باید بی‌طرف باشد. ببینید می‌گوید نه فقط بی‌طرفی باشد باید دو طرف هم بفهمند که دو بی‌طرف هستید. ممکن است شما در دل‌تان واقعاً بی‌طرف باشید قاضی واقعاً منظوری نداشته باشد، می‌فرماید این کافی نیست، باید آن دو طرف احساس کنند و بفهمند که تو کاملاً بی‌طرف هستی. هر شبهه‌ای در ذهن‌شان بیاید باید از ذهن‌شان بیرون بیاورید. نسبت به یک طرف حضور ذهن بیشتر داشته باشی و نسبت به یک طرف کمتر. باز ممنوع است. یعنی حرف‌های یک کسی را در پرونده بیشتر خواندی و حرف‌های دیگری را به آن اندازه دقت نکردید، ممنوع است! حضور ذهن‌تان نسبت به هر دو طرف و حرف‌هایشان باید به یک اندازه باشد. ببینید چقدر کار پیچیده است. یعنی پیچیده‌ترین و دقیق‌ترین مهندسی‌های عالم این‌قدر دقیق نیست چون هیچ مهندسی روی حقوق انسان کار نمی‌کند. یعنی می‌دانید شما باید در هر دادگاه این حوصله را داشته باشید که فکر کنید دارید یک مینیاتور می‌کشید. لیزری است! این پرونده مهم نیست که دو طرف کی هستند و موضوع آن چیست؟ من باید این‌ها را رعایت کنم و او هم باید بفهمد که من این‌ها را رعایت کردم. «و نهی عن تلقین شهود» پیامبر(ص) فرمودند در دادگاه و دستگاه قضایی اسلامی هیچ القاء به شاهد نباید صورت بگیرد! حرف توی دهن شاهد نباید بگذارید! او یک چیز دیگری گفته شما برمی‌دارید این را پرورشش می‌دهید، او که این را نگفت، او یک چیزی بگوید شما بگویید آهان منظورتان این بود! او هم بدبخت بگوید بله دیگر. این‌ها ممنوع است. پیامبر(ص) فرمودند تلقین به شهود «نهی علیه» ممنوع است. باید همان چیزی که او می‌خواهد شهادت بدهد حرف او را درست بفهمید. باید آنچه که شاهد می‌گوید او دقیق و درست منتقل بشود و فهمیده بشود. شما وظیفه‌تان درک درست منظور شاهد است، برای شفاف شدن شهادت سؤال کن اما چیزی را به او تلقین نباید بکنید.

خب هر چیزی که احساس بشود دارید به شاهد یک چیزی را حقنه می‌کنید، تلقین می‌کنید دارید در دادگاه جوسازی می‌کنید، این‌هایی که پشت میز قضاوت نشسته‌اند خودشان دارند در دادگاه جوسازی می‌کنند، این ممنوع است. ببینید البته بخشی از این‌ها عصمت می‌خواهد یا عدالت خیلی بالایی می‌خواهد چون راجع به پیامبر(ص) نقل کرده‌اند نه در دادگاه، در کل زندگی‌اش پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) این‌طوری بودند که اگر در یک جلسه‌ای بودند به هیچ کس بیش از دیگری نگاه نمی‌کردند. روایت این است امام رضا(ع) فرمودند: «کان رسول‌الله یُقسَّم لحظاته بین اصحابه» پیامبر(ص) در مسجد در جلسات عادی هم که می‌نشستند در میهمانی، گعده‌ای چیزی بود، بین اصحاب نگاه‌ها را تقسیم می‌کردند اگر ده نفر بودند نگاه‌ها تقسیم بر ده می‌شد. که یک وقتی یک کسی نگوید پیامبر(ص) چرا به من کمتر نگاه کردند. حتی در روایت داریم هرکس از جلسه می‌رفت تصورش این بود می‌گفت به نظرم پیامبر(ص) بیشتر از همه من را دوست دارد. این‌طور پیامبر(ص) برخورد می‌کردند. تنها مورد استثناء جایی بود که یک کسانی، یک کار درستی یا کار خطایی می‌کردند پیامبر(ص) برای تشویق و تنبیه به یک کسی بیشتر نگاه کنند به یکی کمتر، به یکی بیشتر لبخند بزنند احترام بگذارند و به یکی نگاه نکنند. همه هم می‌فهمیدند و طرف هم می‌فهمید که پیامبر(ص) از این کارش مثلاً ناراحت است.

بعد امام رضا(ع) فرمودند که در هر جا قضاوت مطرح است، - ببینید در حقوق مردم چقدر حساس هستند فرمودند «إعلم له اجب علیک أن تساوی بین الخصمین» در دادگاه یا هر قضاوتی، دو نفر آمدند به شما گفتند اصلاً شما قاضی نیستید ولی آمدند راجع به قضیه‌ای به شما گفتند بین ما دوتا داوری کن ما اختلاف داریم، یک بحث علمی است مثلاً می‌گوید ما می‌خواهیم با هم بحث کنیم شما داوری کن، تا برسد به دادگاه که راجع به حق مردم دارد تصمیم می‌گیرد، آبرو و جان و مال مردم است. فرمودند حضرت رضا(ع) فرمودند «یجب علیک آن تساوی بین الخصمین» مستحب نیست توصیه نیست «یجب علیک» مثل نماز بر شما واجب است که بین دو طرفی که از شما قضاوت خواستند «تُساوی حتی فی نظر إلیهما»‌ همه چیز مساوی تقسیم شود حتی نگاه‌تان باید بین آن‌ها مساوی تقسیم شود. آن‌ها نباید شک کنند در این که شما داوری‌تان بی‌طرفانه است یا نیست؟ «حتی لایکون نظرک إلی احدهما اکثر من نظرک إلی الثانی» نکند به یکی دو دقیقه نگاه کردی، به حرف‌های آن یکی یک دقیقه و سی ثانیه گوش دادی! مساوی حرف بزنید و مساوی باید گوش کنید. هر دو هم وقتی از دادگاه بیرون می‌روند باید بگویند قاضی به حرف من توجه کرد و حرف من را شنید. آخر بعضی‌ها آتوریته و اعتبار و قاطعیت را با تکبّر و توهین به افراد اشتباه می‌گیرند. مثلاً شنیده که گفتند باید قاطع باشی به خیالش یعنی این که قاطع یعنی این که توهین کنی و همه از تو بترسند!

ما در روایت داریم در دادگاه از قاضی نباید بترسند. این هم یکی از شرایط قضاوت است. در روایت داریم که نکند آن‌ها بترسند حرف بزنند، و بگوید نکند قاضی از دست ما ناراحت بشود و یک حکم علیه ما بدهد. فضای دادگاه باید طوری باشد که آن‌ها بگویند قاضی آدم مهربان و مؤدب و متواضع است اما اجازه نمی‌دهد فضای دادگاه از دست و کنترلش خارج بشود. یعنی آن چیزی که ما در روایت دیدیم این است که قاضی مؤدب و متواضع باشد اما قاطع. نه متکبّر باشد نه شل باشد و وا بدهد که مثلاً من مهربانم!‌ که یک مرتبه ببیند آن‌ها آمدند بالای شانه‌اش نشسته‌اند که هر حکمی بدهد او دهانش در دادگاه باز بشود بگوید نخیر. این هم نه. خیلی دقیق است. دقیقاً مثل راه رفتن روی بند است. قضاوت، یک رانندگی بسیار ماهرانه را می‌طلبد.

و این است که در روایت داریم باید هر روز خودتان با خودتان حرف بزنید و روی خودتان کار کنید اهمیت هر پرونده را به خودتان یادآوری کنید. آخرین پرونده در روز به اندازه اولین پرونده در روز باید دقیق باشد. اگر بخواهیم این روایت را به زبان خودمان ترجمه کنیم این است، کسی که مثل شما وارد پروژه قضاوت می‌شوند باید همواره اولین پرونده را آخرین پرونده بدانند. این که بگویید ما که راجع به هزار نفر حکم دادیم این هم یکی! تا دیدید که این‌طوری دارید فکر می‌کنید باید کار را تعطیل کنید تا دوباره به حالت تعادل برگردید. یکی این مسئله که در روایت راجع به ادب قاضی، رفتار قاضی، دقت قاضی بحث شده است.

یکی هم مسئله در عین حال انتقادپذیری قاضی و لج‌باز نبودن قاضی است که ما این را هم داریم. ببینید دو دسته روایت داریم، می‌گویند قاضی دوتا صفت در دادگاه نباید داشته باشد: 1)  لجباز نباشد. مثلاً نگوید ما گردن‌مان کلفت است تیغ ما می‌بُرّد، بالاخره سرنوشت تو دست من است. این‌ها اگر به ذهن‌تان خطور کند دیگر آن دادگاه اسلامی نیست. لجبازی، که مثلاً بگویید ما حکم کردیم همین است که هست! بعد رفته فهمیده بررسی کرده، یا یک کسی حرفی، شکایتی، اطلاعاتی، شاهدی بیاورد، فهمیده اشتباه کرده ولی به روی خودش نیاورد بگوید دیگر من حکم خود را دادم و اگر اشتباهم را قبول کنم اعتبارم در خطر است. در روایت است که این خیانت بزرگی است و عذاب الیمی در انتظارش است. یعنی کسی پرونده‌ای را حکم کند بعد بفهمد اشتباه کرده ولی باز هم ادامه بدهد. فرمودند «لایتمادی فی‌ الذلّه» نباید لغزش را ادامه بدهید. هر جای پرونده هستی فهمیدی اشتباه کردی سریع باید ترمز کنی و برگردی. اتفاقاً معتبرتر و اعتبارتان هم بیشتر می‌شود. یعنی اگر یک کسی آمد گفت آقا من این نظر را دادم ولی خودم متوجه شدم اشتباه کردم، خدا شاهد است عزیزتر می‌شوید. ما خیال می‌کنیم این‌طوری ذلت می‌شود.

شما ببینید یک استادی که در کارش تقلب بکند که همه بگویند این خیلی باسواد و آدم مهمی است، این بیشتر بی‌آبرو می‌شود. تا یک کسی که یک خطایی می‌کند فردایش بیاید بگوید من دیروز این را گفتم ولی متوجه شدم اشتباه است فکر می‌کنم درست آن این است. به نظر شما این دومی محترم‌تر نیست؟ همه بیشتر دوستش ندارند؟ حالا علاوه بر این که محبوب‌تر می‌شود همه عدالت او را هم باور می‌کنند. می‌گویند وقتی خطا کرد برگشت، عادل کسی است که برگردد نه این که لجبازی کند و برگردد.

یکی از شرط‌هایش این است که فرمودند «اذا عرف الحق» وقتی که فهمید حق چیز دیگری بوده من اشتباه کردم، یا در یک نظر علمی، یا بخصوص در قضاوت، این برگردد نفس خودش را طوری ادب کند که وقتی فهمید اشتباه کرده، آسان برگردد و خیلی راحت بگوید من اشتباه کردم و این پرونده احتیاج به تجدیدنظر دارد، ‌تکلف نباشد.

فرمودند در این قضایا، لجاجت خطرناک است، «اولها جهل و آخرها ندامت»‌ شروع لجبازی حماقت و جهل است. پایان آن هم پشیمانی است. اول و آخرش اشتباه است.

پس یعنی آماده باشیم برای انتقادپذیری، آماده باشیم برای تجدیدنظر. آماده باشیم برای اعلام این که ما خطا کردیم. مخصوصاً وقتی آدم در فضا و خلأ و صحبت کردن این حرف‌ها زدن خیلی آسان است، اما در عمل، خیلی سخت می‌شود. چون آدم از یک طرف آبرویش، از یک طرف اعتبار اداری‌اش، از یک طرف دوست و دشمن‌هایش، مخصوصاً اگر مجبور بشوی به نفع کسی حکم کنید که به تو فحش داده، توهین کرده،‌ اذیتت کرده و حتی تهدیدت کرده، حالا فهمیدی حق با اوست،‌ برگشتن به نفع یک آدمی که مزخرف هم هست، باز به نفع او بخواهید حکم کنید خیلی زور و قدرت روحی می‌خواهد.

در یک روایتی هست فرمودند که اگر با کسی خصومت شخصی داشتید یک مرتبه می‌بینید که گذارش به تو افتاده، گذر پوست به دباغ‌خانه افتاد! یک وقتی با کسی، همسایه‌ای، دوستی مشکلی پیدا کردیم، یک کسی در خیابان به ما فحشی داده رفته، فردایش می‌بینیم در دادگاه، ما هم قاضی هستیم این هم آمد پیش ما، بعد یک نگاهی می‌کنیم که چطوری آقا؟! سلام علیکم! خب او همان که تنش بلرزد که گیر چه کسی افتادیم، آن وقت این‌جا هم در روایت داریم اگر در مورد خودتان ذره‌ای احتمال می‌دهید ولو ناخودآگاه آن مسئله دخالت داشته باشد باید فوری پرونده را به کس دیگری بدهید و بگویید من قضاوت در دادگاه را نمی‌پذیرم، اگر دین دارید. اگر دین دارید باید بگویید قضاوت در این پرونده را من نمی‌پذیرم حتی اگر از خودت خاطرجمع هستی. یک عده کم هستند که تحت تأثیر قرار نگیرند. نمی‌گویم نیستند ولی زیاد نیستند.

پس یکی لجبازی و ادامه دادن یک چیزی که بگوییم ما این وسط خراب نشویم حالا این یک کمی ضرر کرد اشکالی ندارد. از آن طرف، تجدیدنظرهای روی هوا! به این معنا که دادگاهی تشکیل بشود و مردم نفهمند این تجدید نظر، نظر اول و نظر دوم بر چه اساس بود؟ این همه فاصله؟ این‌طور تجدیدنظرها هم چیزهای خیلی مسخره است. یعنی تجدید نظر نباید مسخره به نظر بیاید، این دادگاه اول و دوم چطوری این همه فاصله دارد،‌ انگار یکی در زمین دارد قضاوت می‌کند و یکی در مریخ است! چطوری است؟


هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha